میهن
6th January 2010, 05:22 PM
ايا نقص در هوش عاطفي ، زندگي زناشويي را دچار آسيب مي کند؟
هوش عاطفي و منطقي يا هوش عاطفي
«گتمن»، روان شناس دانشگاه واشنگتن، موشکافانه ترين تحليل ها را در مورد چسب عاطفي که زوج ها را به هم پيوند مي دهد و هم چنين احساسات مخربي که زندگي زناشويي را از هم مي پاشد به عمل آورده است و اين کار را از طريق گوش دادن و مشاهده نوارهاي ويديويي از روابط زوج ها انجام داده است.
او دريافته است که يکي از نخستين پيام هاي هشدار دهنده، در مورد در خطر بودن زندگي زناشويي، انتقاد تند و بيرحمانه ي طرفين از يکديگر است. در يک رابطه ي زناشويي سالم، زن و شوهر به طور آزادانه از هم انتقاد مي کنند. اما غالباً در لحظات خشم است که گلايه ها به روشي مخرب و به شکل تهاجم به شخصيت همسر بيان مي شوند. در صورتي که مي توان به جاي حمله کردن به طرف مقابل ، با اعتماد به نفس احساسات خود را بيان کرد.
بدتر از همه ، انتقاد همراه با تحقير و تنفر است که اين را مي توان از کلمات و حالات غير کلامي مثل پوزخند زدن، کج کردن لب به علامت تحقير يا گرداندن چشم ها نشان داد. بديهي است که بروز هر از چند گاه تنفر، هيچ پيوندي را متلاشي نمي کند ، ولي اين گونه ضربه هاي عاطفي همانند سيگار کشيدن و افزايش کلسترول خون که عوامل خطرساز براي بيماري هاي قلبي اند، هر چه مدت و شدتشان بيشتر شود، خطر آنها نيز افزايش مي يابد و در جاده ي منتهي به طلاق، يکي از اين عوامل، به طور زنجيره وار، ديگري را به دنبال مي آورد.
http://www.tebyan.net/Image/Big/1383/06/57923542207210142236169631433422792198209.jpg
وقتي که حمله اي از جانب يکي از طرفين صورت مي گيرد ، طرف مقابل پاسخ « جنگ يا گريز» را در اختيار دارد. بديهي ترين پاسخ، جنگيدن متقابل است که معمولاً به يک مسابقه ي بي حاصل داد و فرياد منتهي مي شود. اما پاسخ ديگر - يعني گريز - ممکن است مضرتر باشد، به ويژه وقتي که با حربه ي سنگين سکوت انجام شود. سکوت، پيامي سردکننده ، پرقدرت و آميزه اي از بي ميلي، فاصله و برتري ، و ويران گر سلامت رابطه است.
مکالمه هاي دروني و انديشه اي افراد که در پس زمينه ي ذهن جاخوش کرده اند بسيار قدرتمندند و سيستم هشدار دهنده ي عصبي را به اشتباه مي اندازند. وقتي فرد خود را قرباني زندگي بداند، به سادگي فهرستي از اعمال و رفتار همسرش را به خاطر مي آورد که تداعي کننده ي قرباني بودن اوست و کارهاي محبت آميز او را ناديده مي گيرد. افکار مسموم، عواطف را در چنگال خود مي گيرند و نگرش هاي بدبينانه باعث مي شوند فرد ، همسر خود را فطرتاً بدذات و غير قابل تغيير بداند، اما نگرش هاي خوش بينانه و مثبت، شرايط را قابل تغيير جلوه مي دهند. نگرش بدبينانه، اندوه بي امان را به ارمغان مي آورد و نگاه خوش بينانه آرامش و تسکين.
در بين زن و شوهرها گاهي مشاجره هايي پيش مي ايد که منجر به طغيان مي شود. زنان و شوهران پرخاشگر آن چنان در بدبيني نسبت به همسرشان غرق مي شوند که در باتلاق احساسات وحشتناک و غير قابل کنترل فرو مي روند. در اين حالت نه مي توانند حرف ها را بدون تحريف بشنوند، نه مي توانند با فکر باز و روشن به چيزي پاسخ دهند و نه مي توانند به افکار خود نظم دهند، در نتيجه به واکنش هاي بدوي متوسل مي شوند. البته آستانه ي طغيان برخي از افراد بسيار بالاست و به راحتي در مقابل خشونت و تنفر مقاومت مي کنند (مثل يک انتقاد ساده از سوي همسر).
در هنگام پرخاش ( طغيان ) ، تعداد ضربان قلب به 10 يا 30 بار بيشتر از حالت عادي مي رسد و در بدن مقداري آدرنالين و چند هورمون ديگر ترشح مي شود که رنج و اندوه را براي مدتي افزايش مي دهد؟ عضلات کشيده مي شود ؛ تنفس مشکل مي گردد؛ باتلاقي از احساسات مسموم، ترس و خشم ناخوشايند به وجود مي ايد که گريز از آن ناممکن است ؛ انديشه به قدري مغشوش مي شود که امکان حل و فصل منطقي مسائل از بين مي رود. فرد در اين حالت مشکلات را غير قابل حل مي بيند. وقتي زن و شوهر در چرخه ي تکرار شونده ي انتقاد و تنفر، دفاع و سکوت سهمگين، انديشه هاي اندوهبار و طغيان عواطف گرفتار مي شوند، در زمينه ي خودآگاهي عاطفي، همدلي و توانايي آرامش بخشيدن به يکديگر و خود ، دچار ناهماهنگي شده اند. شوهرها در مقايسه با زن ها آمادگي طغيان بيشتري در برابر انتقاد از سوي همسران خود دارند. در هنگام طغيان آدرنالين بيشتري در خون مردها ترشح مي شود و آنها در مقايسه با زن ها در برخورد با سطح پايين تري از رفتار منفي شروع به ترشح آدرنالين مي کنند و به همين دليل بهبود طغيان از نظر جسماني در شوهرها بيشتر از زن ها طول مي کشد.
هوش عاطفي و منطقي يا هوش عاطفي
«گتمن»، روان شناس دانشگاه واشنگتن، موشکافانه ترين تحليل ها را در مورد چسب عاطفي که زوج ها را به هم پيوند مي دهد و هم چنين احساسات مخربي که زندگي زناشويي را از هم مي پاشد به عمل آورده است و اين کار را از طريق گوش دادن و مشاهده نوارهاي ويديويي از روابط زوج ها انجام داده است.
او دريافته است که يکي از نخستين پيام هاي هشدار دهنده، در مورد در خطر بودن زندگي زناشويي، انتقاد تند و بيرحمانه ي طرفين از يکديگر است. در يک رابطه ي زناشويي سالم، زن و شوهر به طور آزادانه از هم انتقاد مي کنند. اما غالباً در لحظات خشم است که گلايه ها به روشي مخرب و به شکل تهاجم به شخصيت همسر بيان مي شوند. در صورتي که مي توان به جاي حمله کردن به طرف مقابل ، با اعتماد به نفس احساسات خود را بيان کرد.
بدتر از همه ، انتقاد همراه با تحقير و تنفر است که اين را مي توان از کلمات و حالات غير کلامي مثل پوزخند زدن، کج کردن لب به علامت تحقير يا گرداندن چشم ها نشان داد. بديهي است که بروز هر از چند گاه تنفر، هيچ پيوندي را متلاشي نمي کند ، ولي اين گونه ضربه هاي عاطفي همانند سيگار کشيدن و افزايش کلسترول خون که عوامل خطرساز براي بيماري هاي قلبي اند، هر چه مدت و شدتشان بيشتر شود، خطر آنها نيز افزايش مي يابد و در جاده ي منتهي به طلاق، يکي از اين عوامل، به طور زنجيره وار، ديگري را به دنبال مي آورد.
http://www.tebyan.net/Image/Big/1383/06/57923542207210142236169631433422792198209.jpg
وقتي که حمله اي از جانب يکي از طرفين صورت مي گيرد ، طرف مقابل پاسخ « جنگ يا گريز» را در اختيار دارد. بديهي ترين پاسخ، جنگيدن متقابل است که معمولاً به يک مسابقه ي بي حاصل داد و فرياد منتهي مي شود. اما پاسخ ديگر - يعني گريز - ممکن است مضرتر باشد، به ويژه وقتي که با حربه ي سنگين سکوت انجام شود. سکوت، پيامي سردکننده ، پرقدرت و آميزه اي از بي ميلي، فاصله و برتري ، و ويران گر سلامت رابطه است.
مکالمه هاي دروني و انديشه اي افراد که در پس زمينه ي ذهن جاخوش کرده اند بسيار قدرتمندند و سيستم هشدار دهنده ي عصبي را به اشتباه مي اندازند. وقتي فرد خود را قرباني زندگي بداند، به سادگي فهرستي از اعمال و رفتار همسرش را به خاطر مي آورد که تداعي کننده ي قرباني بودن اوست و کارهاي محبت آميز او را ناديده مي گيرد. افکار مسموم، عواطف را در چنگال خود مي گيرند و نگرش هاي بدبينانه باعث مي شوند فرد ، همسر خود را فطرتاً بدذات و غير قابل تغيير بداند، اما نگرش هاي خوش بينانه و مثبت، شرايط را قابل تغيير جلوه مي دهند. نگرش بدبينانه، اندوه بي امان را به ارمغان مي آورد و نگاه خوش بينانه آرامش و تسکين.
در بين زن و شوهرها گاهي مشاجره هايي پيش مي ايد که منجر به طغيان مي شود. زنان و شوهران پرخاشگر آن چنان در بدبيني نسبت به همسرشان غرق مي شوند که در باتلاق احساسات وحشتناک و غير قابل کنترل فرو مي روند. در اين حالت نه مي توانند حرف ها را بدون تحريف بشنوند، نه مي توانند با فکر باز و روشن به چيزي پاسخ دهند و نه مي توانند به افکار خود نظم دهند، در نتيجه به واکنش هاي بدوي متوسل مي شوند. البته آستانه ي طغيان برخي از افراد بسيار بالاست و به راحتي در مقابل خشونت و تنفر مقاومت مي کنند (مثل يک انتقاد ساده از سوي همسر).
در هنگام پرخاش ( طغيان ) ، تعداد ضربان قلب به 10 يا 30 بار بيشتر از حالت عادي مي رسد و در بدن مقداري آدرنالين و چند هورمون ديگر ترشح مي شود که رنج و اندوه را براي مدتي افزايش مي دهد؟ عضلات کشيده مي شود ؛ تنفس مشکل مي گردد؛ باتلاقي از احساسات مسموم، ترس و خشم ناخوشايند به وجود مي ايد که گريز از آن ناممکن است ؛ انديشه به قدري مغشوش مي شود که امکان حل و فصل منطقي مسائل از بين مي رود. فرد در اين حالت مشکلات را غير قابل حل مي بيند. وقتي زن و شوهر در چرخه ي تکرار شونده ي انتقاد و تنفر، دفاع و سکوت سهمگين، انديشه هاي اندوهبار و طغيان عواطف گرفتار مي شوند، در زمينه ي خودآگاهي عاطفي، همدلي و توانايي آرامش بخشيدن به يکديگر و خود ، دچار ناهماهنگي شده اند. شوهرها در مقايسه با زن ها آمادگي طغيان بيشتري در برابر انتقاد از سوي همسران خود دارند. در هنگام طغيان آدرنالين بيشتري در خون مردها ترشح مي شود و آنها در مقايسه با زن ها در برخورد با سطح پايين تري از رفتار منفي شروع به ترشح آدرنالين مي کنند و به همين دليل بهبود طغيان از نظر جسماني در شوهرها بيشتر از زن ها طول مي کشد.