میهن
6th January 2010, 05:19 PM
رابطه ي بين هوش عاطفي و سلامت رواني
يكي از عناصر هوش عاطفي، تفكر مثبت است. در مورد رابطه ي ميان خوشبيني و بهداشت رواني، پژوهش هايي انجام گرفته است. خوشبيني به اين اعتقاد اطلاق مي شود كه در زندگي يك فرد عموماً امور خوب (در مقابل امور بد) اتفاق مي افتد. خوشبيني موجب حركت به سوي هدف ، و بدبيني ، موجب دور شدن فرد از هدف مي شود. خوشبيني در كنار آمدن با استرس ، نقش واسطه اي مهمي دارد. زماني كه افراد سعي دارند با استرس به صورت يك مسئله مقابله كنند، خوشبيني بيشتري در مورد حل مشكل خود دارند. افراد خوشبين از شيوه هاي مقابله اي فعال استفاده مي كنند. تحقيقاتي كه در مورد رابطه ي بين روان رنجور( معادل Psychoneurosis , neurosis كه به ناراحتي رواني در حالت عصبي اطلاق مي شود ) گرايي و حالات عاطفي مثل اضطراب، افسردگي، خشم، نفرت و حقارت انجام شده است، نشان مي دهند كه اين حالت هاي عاطفي منجر به ايجاد ديدي منفي نسبت به دنيا و خود فرد مي شود. همچنين ميان رضايت شغلي و رضايت زناشويي و استرس و تعارض احساس شده توسط فرد رابطه وجود دارد. در بين افرادي كه دچار حالات هيجاني منفي اند، گزارش هاي زيادي در مورد شكايت جسماني وجود دارد .
پژوهش هايي در مورد بازداري فكر ( يعني سعي در فكر نكردن به بعضي مسائل ، هيجانات و ... ) و تأثير آن بر سلامت روان انجام گرفته است كه نتايج آنها نشان مي دهد بازداري، موجب افزايش فكر كردن در مورد مسائل بازداري شده مي شود. يك احساس يا هيجان بازداري شده نسبت به حالت بيان آزاد، بيشتر تحريك كننده است. از اين ديدگاه بازداري افكار مهيـّج مي تواند مسئول ادامه يافتن واكنش هاي هيجاني ناخواسته باشد. بازداري فكر ممكن است بخش ضروري ايجاد فوييا (هراس)، وحشت زدگي و اضطراب نامتناسب باشد. بازداري هيجاني ( چه خودآگاه و چه ناخودآگاه) در سلامت رواني مؤثر است. استفاده از حمايت هاي اجتماعي و سطوح منطقي تنظيم هيجاني عموماً براي سلامت رواني فرد ، مفيد و مثبت است. تلاش براي سرگرمي، وقفه يا انكار هيجان ها موجب تشويش دروني و تعارض مي شود و بهداشت رواني فرد را به خطر مي اندازد.
بنابراين وجود فضاي آزاد در خانواده براي بيان احساسات و هيجانات و بيان افكار، موجب افزايش سلامت روان مي شود، زيرا بازداري هاي دراز مدت موجب گسترش بيماري هاي روان – تني (1) مي شود . تحقيقات نشان داده است كه نوشتن تجارب دردناك در طول درمان، بر سطح سيستم ايمني، سطح فشار خون و اندوه ذهني افراد، مؤثر است.
شايد قانع كننده ترين داده ها در مورد اهميت عواطف، از تحقيقات گسترده و عميقي كه بر روي چند هزار نفر مرد و زن انجام گرفته است، حاصل شده باشد. نتيجه ي اين بررسي ها با قاطعيت تأييد مي كند كه عواطف نگران كننده تا اندازه اي براي سلامت بدن مضرند. كساني كه دچار نگراني مزمن ، دوره هاي طولاني مدت غم و اندوه ، بدبيني، تنش مداوم ، يا تنفر و كينه توزي دائم و سوء ظن شديد هستند ، دو برابر افراد عادي در معرض ابتلا به بيماري هايي مثل آسم ، درد مفاصل ، سردرد ، زخم دستگاه گوارش و بيمارهاي قلبي قرار دارند. خطر عواطف منفي براي اين نوع بيماري ها ، مثل خطر سيگار كشيدن يا كلسترول بالا براي بيماران قلبي است.
اين تحقيق آماري هيچ گونه شكي باقي نمي گذارد كه هر كس داراي عواطف مزمن و وخيمي كه بر شمرديم باشد، مستعد ابتلا به بيماري است. نگراني و اضطراب – گرفتاري ناشي از فشارهاي زندگي – شايد احساسي است كه بيشترين شواهد علمي در مورد ارتباط آن با بروز بيماري وجود دارد.
به نظر مي رسد كيفيت روابط با ديگران به همان اندازه ي كميت آن ها، براي مقاومت در برابر فشارهاي روحي مهم است. روابط منفي ، عواقب خاص خود را در پي دارد. براي مثال بحث و جدل هاي زناشويي ، بر روي دستگاه ايمني بدن تأثير منفي بر جاي مي گذارد. تحقيقي كه بر روي دانشجويان هم اتاق در يك كالج صورت گرفت، نشان داد هر قدر آنها بيشتر از همديگر متنفر بودند، بيشتر در مقابل سرماخوردگي و آنفلوانزا حساسيت داشتند و بيشتر به پزشك مراجعه مي كردند.
جان كاسپيو، روان شناس دانشگاه اوهايو كه تحقيق فوق را انجام داده است مي گويد: « آدم هايي كه در زندگي روزمره با آنها نشست و برخاست مي كنيد، نقش مهمي در سلامت شما ايفا مي كنند و هر قدر اين روابط معني دارتر باشد، تأثير آنها بيشتر خواهد بود.»
1 – روان – تني : (SomaticPsychic) يعني گاه بيماري جسمي ، روح و روان را درگير مي سازد و گاه برعكس. مفهوم ضمني اصطلاح اين است كه اختلالات جسمي و رواني تأثير متقابل بر هم دارند .
. منبع:سایت تبیان
يكي از عناصر هوش عاطفي، تفكر مثبت است. در مورد رابطه ي ميان خوشبيني و بهداشت رواني، پژوهش هايي انجام گرفته است. خوشبيني به اين اعتقاد اطلاق مي شود كه در زندگي يك فرد عموماً امور خوب (در مقابل امور بد) اتفاق مي افتد. خوشبيني موجب حركت به سوي هدف ، و بدبيني ، موجب دور شدن فرد از هدف مي شود. خوشبيني در كنار آمدن با استرس ، نقش واسطه اي مهمي دارد. زماني كه افراد سعي دارند با استرس به صورت يك مسئله مقابله كنند، خوشبيني بيشتري در مورد حل مشكل خود دارند. افراد خوشبين از شيوه هاي مقابله اي فعال استفاده مي كنند. تحقيقاتي كه در مورد رابطه ي بين روان رنجور( معادل Psychoneurosis , neurosis كه به ناراحتي رواني در حالت عصبي اطلاق مي شود ) گرايي و حالات عاطفي مثل اضطراب، افسردگي، خشم، نفرت و حقارت انجام شده است، نشان مي دهند كه اين حالت هاي عاطفي منجر به ايجاد ديدي منفي نسبت به دنيا و خود فرد مي شود. همچنين ميان رضايت شغلي و رضايت زناشويي و استرس و تعارض احساس شده توسط فرد رابطه وجود دارد. در بين افرادي كه دچار حالات هيجاني منفي اند، گزارش هاي زيادي در مورد شكايت جسماني وجود دارد .
پژوهش هايي در مورد بازداري فكر ( يعني سعي در فكر نكردن به بعضي مسائل ، هيجانات و ... ) و تأثير آن بر سلامت روان انجام گرفته است كه نتايج آنها نشان مي دهد بازداري، موجب افزايش فكر كردن در مورد مسائل بازداري شده مي شود. يك احساس يا هيجان بازداري شده نسبت به حالت بيان آزاد، بيشتر تحريك كننده است. از اين ديدگاه بازداري افكار مهيـّج مي تواند مسئول ادامه يافتن واكنش هاي هيجاني ناخواسته باشد. بازداري فكر ممكن است بخش ضروري ايجاد فوييا (هراس)، وحشت زدگي و اضطراب نامتناسب باشد. بازداري هيجاني ( چه خودآگاه و چه ناخودآگاه) در سلامت رواني مؤثر است. استفاده از حمايت هاي اجتماعي و سطوح منطقي تنظيم هيجاني عموماً براي سلامت رواني فرد ، مفيد و مثبت است. تلاش براي سرگرمي، وقفه يا انكار هيجان ها موجب تشويش دروني و تعارض مي شود و بهداشت رواني فرد را به خطر مي اندازد.
بنابراين وجود فضاي آزاد در خانواده براي بيان احساسات و هيجانات و بيان افكار، موجب افزايش سلامت روان مي شود، زيرا بازداري هاي دراز مدت موجب گسترش بيماري هاي روان – تني (1) مي شود . تحقيقات نشان داده است كه نوشتن تجارب دردناك در طول درمان، بر سطح سيستم ايمني، سطح فشار خون و اندوه ذهني افراد، مؤثر است.
شايد قانع كننده ترين داده ها در مورد اهميت عواطف، از تحقيقات گسترده و عميقي كه بر روي چند هزار نفر مرد و زن انجام گرفته است، حاصل شده باشد. نتيجه ي اين بررسي ها با قاطعيت تأييد مي كند كه عواطف نگران كننده تا اندازه اي براي سلامت بدن مضرند. كساني كه دچار نگراني مزمن ، دوره هاي طولاني مدت غم و اندوه ، بدبيني، تنش مداوم ، يا تنفر و كينه توزي دائم و سوء ظن شديد هستند ، دو برابر افراد عادي در معرض ابتلا به بيماري هايي مثل آسم ، درد مفاصل ، سردرد ، زخم دستگاه گوارش و بيمارهاي قلبي قرار دارند. خطر عواطف منفي براي اين نوع بيماري ها ، مثل خطر سيگار كشيدن يا كلسترول بالا براي بيماران قلبي است.
اين تحقيق آماري هيچ گونه شكي باقي نمي گذارد كه هر كس داراي عواطف مزمن و وخيمي كه بر شمرديم باشد، مستعد ابتلا به بيماري است. نگراني و اضطراب – گرفتاري ناشي از فشارهاي زندگي – شايد احساسي است كه بيشترين شواهد علمي در مورد ارتباط آن با بروز بيماري وجود دارد.
به نظر مي رسد كيفيت روابط با ديگران به همان اندازه ي كميت آن ها، براي مقاومت در برابر فشارهاي روحي مهم است. روابط منفي ، عواقب خاص خود را در پي دارد. براي مثال بحث و جدل هاي زناشويي ، بر روي دستگاه ايمني بدن تأثير منفي بر جاي مي گذارد. تحقيقي كه بر روي دانشجويان هم اتاق در يك كالج صورت گرفت، نشان داد هر قدر آنها بيشتر از همديگر متنفر بودند، بيشتر در مقابل سرماخوردگي و آنفلوانزا حساسيت داشتند و بيشتر به پزشك مراجعه مي كردند.
جان كاسپيو، روان شناس دانشگاه اوهايو كه تحقيق فوق را انجام داده است مي گويد: « آدم هايي كه در زندگي روزمره با آنها نشست و برخاست مي كنيد، نقش مهمي در سلامت شما ايفا مي كنند و هر قدر اين روابط معني دارتر باشد، تأثير آنها بيشتر خواهد بود.»
1 – روان – تني : (SomaticPsychic) يعني گاه بيماري جسمي ، روح و روان را درگير مي سازد و گاه برعكس. مفهوم ضمني اصطلاح اين است كه اختلالات جسمي و رواني تأثير متقابل بر هم دارند .
. منبع:سایت تبیان