فرشته
28th December 2009, 06:42 AM
صنعت تولید همواره در معرض تغییر پارادایم بوده است. این تغییرات از صنعت دستی به تولید انبوه، سپس به دوره مدرن در حال گذار بوده است.
در طول تاریخ سه تغییر پارادایم در تولید وجود داشته است، این تغییرات به شرح زیر است:
دوره اول:
در این برهه از زمان، تولید دستی بوده است. از ویژگی های این دوره سطح تولید بسیار پایین، نظام استاد و شاگردی، کیفیت پایین محصولات، وجود کارگران ماهر، وجود ماشین های چند منظوره، تولد سیستم کارگاهی، وجود سازماندهی غیر متمرکز و قیمت بالای محصول است.
دوره دوم:
ظهور سیستم امریکایی (تولید انبوه) :
در اواسط قرن نوزدهم و در نتیجه نمایشگاه بزرگ سال 1851 ، دنیا از روشهای نوین تولید در ایالات متحده که در واقع پایه گذار فرایندها و الگوهای بنیادی تولید انبوه صنعتی نوین بود، مطلع شد. ویژگی بارز این روشها ، تولید انبوه محصولات استاندارد شده ای بود که دارای قطعات قابل تعویض بودند و در یک رشته از عملیات ساده شده مکانیکی و با استفاده از ماشینهای تراش مجهز ساخته می شدند. نتایج این رویکرد که همه جا به نظام امریکایی تولید معروف شد، تنها به شیوه های تولید محدود نمی شد بلکه تشکیلات و تعادل تولید ، ماهیت فرایند کار، شیوه های عرضه کالا به بازار و بخصوص نوع و شکل کالاهای تولید شده را نیز تحت تاثیر قرارمی داد.
مانند بسیاری از تحولات دیگر در ایالات متحده ، در این مورد نیز پیش درآمد و مقدمه ای اروپایی وجود داشت.
حوالی سال 1729 در سوئد، کریستوفر پوهلم Christopher Pohlem در کارخانه ای برای فرایندهای ساده ماشینی ، از نیروی آب بهره جست و برای تولید چرخ دنده های قابل تعویض ساعت ، از اندازه گیری دقیق استفاده کرد.
در قرن هجدهم ، اسلحه سازی فرانسوی معروف به لوبلان Le Blanc ، روشهای مشابهی را برای تولید تفنگهای فتیله ای به کار گرفت. فواید این شیوه زمانی آشکار می شد که سلاح احتیاج به تعمیر و یا تعویض یکی از قطعات داشت. سلطنت طلبی بنام مارک برونل که پس ازانقلاب فرانسه به انگلستان پناهنده شده بود، ایده های فرانسوی را به انگلیس منتقل کرد.
دوره تولید انبوه «هنری فورد» بود که می توان راه اندازی خط مونتاژ متحرک، قابلیت تعویض کامل و اتصال قطعات مختلف به یکدیگر، کاهش زمان چرخه کاری، تعویض پذیری کارگران، خلق افراد جدیدی مانند تعمیرکاران و مهندسان صنایع و کاهش زمان راه اندازی ماشین آلات را به عنوان ویژگی های اساسی این دوره نام برد.
البته نباید از نام استون کسی که مکمل کارهای فورد بوده به سادگی گذشت. هر چند هنری فورد با موفقیت، تولید انبوه را در کارخانه به ثمر رساند اما هرگز نتوانست دستگاه سازماندهی و مدیریتی به وجود آورد که بتواند سیستم کلی کارخانه ها، عملیات مهندسی و سیاست های بازاریابی، یعنی همه دستاوردهای تولید انبوه را اداره کند. استون توانست سیستمی را که فورد پیشگام آن بود تکمیل کند و به شکل امروزی آن در آورد.
تولید انبوه در ایالات متحده بر پذیرش این اصل استوار بود که اکثر مردم حق دارند به محصولات تولید شده دست یابند. البته نفع شخصی مطمئناً انگیزه مهمی به شمار می رفت، اما اغلب با نوعی آرمانگرایی دموکراتیک توام بود که هر چند گاهی غیر متعارف بود نباید آن را دست کم گرفت. در گزارشی که سازمان تحقیقاتی « برنامه ریزی سیاسی و اقتصادی » در سال 1945 در مورد تولید وسایل خانگی در بریتانیا تهیه کرد، به این خصلت واقعاً امریکایی اشاره شده است. البته از علل آن که ریشه در ارزش های اجتماعی داشت ذکری به میان نیامده است. در این گزارش چنین اظهارنظر شده است: « اگر توجه خود را به محصولاتی معطوف کنیم که در ایالات متحده تقاضای زیادی برای آن وجود دارد، اما در این کشور (بریتانیا) تقاضا برای آن کم است، متوجه خواهیم شد که در ایالات متحده افراد کم درآمد بیشتری آنها را خریداری می کنند حال آنکه اینجا اینطور نیست. بنابراین اتخاذ روش های تولید انبوه در ایالات متحده به منظور عرضه یک محصول کارآمد و ارزان منعکس کننده نگرش اقتصادی اساساً متفاوتی است که می توان آن را تقریباً در تمام حوزه های عمده تولید صنعتی یافت. این وضع با شیوه معمول بریتانیاییها در اختصاص وسایل گرانبها تر به قشرهای پردرآمدتر کاملاً در تضاد بود. وضع در بقیه کشورهای اروپایی نیز بر همین منوال بود.
به دنبال رواج وسیع تولید انبوه، شکل صرفاً ظاهری کالا مهمترین عامل برای جلب نظر مشتریان محسوب شد. این امر با کوچکتر شدن بخش های مکانیکی دستگاهها تسهیل شد تا آن اندازه که وجود این بخش ها تاثیر مهمی در شکل دستگاه نداشت و باعث تضعیف این استدلال شد که شکل باید منعکس کننده کارکرد مکانیکی باشد. به این ترتیب امکانات بیشتری برای تزیین پوشش یا بدنه محصولات فراهم شد. امکانات بالقوه زیبایی شناختی، مواد جدید و افزایش طیف رنگ ها و مواد تزیین شده به وسیله تحقیقات شیمیایی واستخراج و ذوب فلزات نیز به گسترش این روند انجامید.
استفاده از روش های تولید انبوه برای تولید لوازم و دستگاههای خانگی ، و به کارگیری وسیع آلات ماشینی در منازل، موجب تغییراتی در فرم سنتی و ایجاد شکل های جدید شد. طراحان برای تهیه اشکال جدید روز به روز بیشتر درگیر پرداختن به جذابیت ظاهری می شدند. این تغییرات در کار، زندگی و شیوه خانه داری تاثیر فزاینده ای داشت.
یکی از اساسی ترین تغییرات در طول دویست سال گذشته در زمینه منابع انرژی و سوخت بوده است. آتش روباز طی قرن ها ، وسیله پخت و پز ، گرمازایی و اغلب روشنایی بود. به کارگیری گاز شهری در اوایل قرن نوزدهم، استفاده از انرژی را از منبع تولید آن جدا کرد و امکان گوناگونی بیشتر اشکال و تنوع صور استفاده از انرژی را فراهم ساخت. لوازم پخت و پز و گرما زا بتدریج از هم جدا شدند و برای هر یک ، اشکال مخصوصی ایجاد شد این روند در اوایل قرن بیستم ، با گسترش تولید نیروی برق سرعت بیشتری یافت.
دوره سوم:
در پایان قرن بیستم تولید انبوه جای خود را به تولید انعطافپذیر داده است.
در عصر کنونی با تغییر شیوههای تولید، چهره زندگی دگوگون خواهد شد.
تولید انعطافپذیر فلسفهای متفاوت دارد که در آن رابطه بین قیمت، تعداد، کیفیت و سود برقرار میگردد که با تفکرات گذشته متفاوت است.
گفته میشود مشکل کمبود زمین یکی از دلایل شکلگیری سیستم تولید انعطافپذیر است.
توانایی خلق مزیت نسبی و رقابتی در محیط پویا و پرتحول صنعت امروزی یک ارزش است.
تولید انعطافپذیر سیاست نسبتاً جدیدی است که توسط شرکتهای موفق برای توسعه و افزایش رقابت بهکار گرفته میشود.
بااستفاده از تولید انعطافپذیر میتوان انواع محصولات متناسب با نیاز مشتری را تولید کرد.
کارگران تنها زمانی به تولید انعطافپذیر پاسخ میدهند که نوعی حس تعهد دوجانبه موجود باشد.
این نکته قابل انکار نیست که در هیچ قرنی حجم تغییرات و سرعت تحول در تمام زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و هنری بهشدت این قرن نبوده است.
در واقع میتوان گفت قرن 20 قرنی است گسترده بین دوانقلاب، انقلابی در آغاز قرن و انقلابی در پایان آن.
انقلاب آغازین همانا ظهور تولید انبوه و پایانگرفتن تولید دستی است و انقلاب پایانی ظهور تولید انعطافپذیر و خاتمهیافتن عصر تولید انبوه است. اکنون جهان در عصری جدید به سرمیبرد، عصری که در آن دگرگونی شیوههای تولید محصولات و ساختههای بشر چهره زندگی را یکسره دگرگون خواهد کرد.
هنری فورد و آلفرداسلون مدیر جنرالموتورز معتقدند تولیدات صنعتی راه را برای ورود به عصر تولید انبوه هموار ساخت و آی جی تویودا و تاای چیاو هنو در شرکت تویوتا پیشگام تولید انعطافپذیر شدند.
تولیدگر انبوه در طراحی محصولات از متخصصان استفاده میکند اما این محصولات توسط کارگران نیمه ماهر و ماهر ساخته میشود. این محصولات در حجم بسیار تولید میشود. در این سیستم تولیدگر به منظور افزایش کارایی و کاهش قیمت از ایجاد هرنوع نوآوری جلوگیری میکند و این امر به دلیل وجود روشهای کاری یکسان، محیط کاری را برای کارکنان ملالآور و فاقد روح میگرداند.
در مقابل تولید انعطافپذیر مزایای تولید دستی و تولید انبوه را با یکدیگر تلفیق کرده و از قیمت بالای اولی و انعطاف ناپذیری دومی اجتناب میکند. بنابراین تولیدگر انعطافپذیر برای تولید محصولات بسیار متنوع، افرادی را از همه سطوح سازمانی و با مهارتهای مختلف گردآورده و بهصورت گروهی به کار میگیرد، و نیز از ماشینآلاتی استفاده میکند که هم به طور فزاینده خودکار هستند و هم بسیار انعطاف پذیر. در تولید انعطاف پذیر در مقایسه با تولید انبوه، همه چیز را به میزان کمتر مورد استفاده قرار میدهند. یعنی نیروی انسانی موجود، فضای لازم برای تولید، سرمایهای که صرف ابزارآلات میشود. نیروی مهندسی لازم برای به وجودآوردن محصول جدید و زمان مورد نیاز برای ساخت محصول جدید، همه و همه را به مراتب تقلیل میدهد. همچنین میزان موجودی مورد نیاز به مقدار قابل ملاحظه ای کمتر میشود.
اساساً تولید انعطافپذیر فلسفهای متفاوت دارد که در آن رابطهای بین قیمت، تعداد، کیفیت، سود برقرار میگردد، که با تفکرات گذشته متفاوت است.
در طول تاریخ سه تغییر پارادایم در تولید وجود داشته است، این تغییرات به شرح زیر است:
دوره اول:
در این برهه از زمان، تولید دستی بوده است. از ویژگی های این دوره سطح تولید بسیار پایین، نظام استاد و شاگردی، کیفیت پایین محصولات، وجود کارگران ماهر، وجود ماشین های چند منظوره، تولد سیستم کارگاهی، وجود سازماندهی غیر متمرکز و قیمت بالای محصول است.
دوره دوم:
ظهور سیستم امریکایی (تولید انبوه) :
در اواسط قرن نوزدهم و در نتیجه نمایشگاه بزرگ سال 1851 ، دنیا از روشهای نوین تولید در ایالات متحده که در واقع پایه گذار فرایندها و الگوهای بنیادی تولید انبوه صنعتی نوین بود، مطلع شد. ویژگی بارز این روشها ، تولید انبوه محصولات استاندارد شده ای بود که دارای قطعات قابل تعویض بودند و در یک رشته از عملیات ساده شده مکانیکی و با استفاده از ماشینهای تراش مجهز ساخته می شدند. نتایج این رویکرد که همه جا به نظام امریکایی تولید معروف شد، تنها به شیوه های تولید محدود نمی شد بلکه تشکیلات و تعادل تولید ، ماهیت فرایند کار، شیوه های عرضه کالا به بازار و بخصوص نوع و شکل کالاهای تولید شده را نیز تحت تاثیر قرارمی داد.
مانند بسیاری از تحولات دیگر در ایالات متحده ، در این مورد نیز پیش درآمد و مقدمه ای اروپایی وجود داشت.
حوالی سال 1729 در سوئد، کریستوفر پوهلم Christopher Pohlem در کارخانه ای برای فرایندهای ساده ماشینی ، از نیروی آب بهره جست و برای تولید چرخ دنده های قابل تعویض ساعت ، از اندازه گیری دقیق استفاده کرد.
در قرن هجدهم ، اسلحه سازی فرانسوی معروف به لوبلان Le Blanc ، روشهای مشابهی را برای تولید تفنگهای فتیله ای به کار گرفت. فواید این شیوه زمانی آشکار می شد که سلاح احتیاج به تعمیر و یا تعویض یکی از قطعات داشت. سلطنت طلبی بنام مارک برونل که پس ازانقلاب فرانسه به انگلستان پناهنده شده بود، ایده های فرانسوی را به انگلیس منتقل کرد.
دوره تولید انبوه «هنری فورد» بود که می توان راه اندازی خط مونتاژ متحرک، قابلیت تعویض کامل و اتصال قطعات مختلف به یکدیگر، کاهش زمان چرخه کاری، تعویض پذیری کارگران، خلق افراد جدیدی مانند تعمیرکاران و مهندسان صنایع و کاهش زمان راه اندازی ماشین آلات را به عنوان ویژگی های اساسی این دوره نام برد.
البته نباید از نام استون کسی که مکمل کارهای فورد بوده به سادگی گذشت. هر چند هنری فورد با موفقیت، تولید انبوه را در کارخانه به ثمر رساند اما هرگز نتوانست دستگاه سازماندهی و مدیریتی به وجود آورد که بتواند سیستم کلی کارخانه ها، عملیات مهندسی و سیاست های بازاریابی، یعنی همه دستاوردهای تولید انبوه را اداره کند. استون توانست سیستمی را که فورد پیشگام آن بود تکمیل کند و به شکل امروزی آن در آورد.
تولید انبوه در ایالات متحده بر پذیرش این اصل استوار بود که اکثر مردم حق دارند به محصولات تولید شده دست یابند. البته نفع شخصی مطمئناً انگیزه مهمی به شمار می رفت، اما اغلب با نوعی آرمانگرایی دموکراتیک توام بود که هر چند گاهی غیر متعارف بود نباید آن را دست کم گرفت. در گزارشی که سازمان تحقیقاتی « برنامه ریزی سیاسی و اقتصادی » در سال 1945 در مورد تولید وسایل خانگی در بریتانیا تهیه کرد، به این خصلت واقعاً امریکایی اشاره شده است. البته از علل آن که ریشه در ارزش های اجتماعی داشت ذکری به میان نیامده است. در این گزارش چنین اظهارنظر شده است: « اگر توجه خود را به محصولاتی معطوف کنیم که در ایالات متحده تقاضای زیادی برای آن وجود دارد، اما در این کشور (بریتانیا) تقاضا برای آن کم است، متوجه خواهیم شد که در ایالات متحده افراد کم درآمد بیشتری آنها را خریداری می کنند حال آنکه اینجا اینطور نیست. بنابراین اتخاذ روش های تولید انبوه در ایالات متحده به منظور عرضه یک محصول کارآمد و ارزان منعکس کننده نگرش اقتصادی اساساً متفاوتی است که می توان آن را تقریباً در تمام حوزه های عمده تولید صنعتی یافت. این وضع با شیوه معمول بریتانیاییها در اختصاص وسایل گرانبها تر به قشرهای پردرآمدتر کاملاً در تضاد بود. وضع در بقیه کشورهای اروپایی نیز بر همین منوال بود.
به دنبال رواج وسیع تولید انبوه، شکل صرفاً ظاهری کالا مهمترین عامل برای جلب نظر مشتریان محسوب شد. این امر با کوچکتر شدن بخش های مکانیکی دستگاهها تسهیل شد تا آن اندازه که وجود این بخش ها تاثیر مهمی در شکل دستگاه نداشت و باعث تضعیف این استدلال شد که شکل باید منعکس کننده کارکرد مکانیکی باشد. به این ترتیب امکانات بیشتری برای تزیین پوشش یا بدنه محصولات فراهم شد. امکانات بالقوه زیبایی شناختی، مواد جدید و افزایش طیف رنگ ها و مواد تزیین شده به وسیله تحقیقات شیمیایی واستخراج و ذوب فلزات نیز به گسترش این روند انجامید.
استفاده از روش های تولید انبوه برای تولید لوازم و دستگاههای خانگی ، و به کارگیری وسیع آلات ماشینی در منازل، موجب تغییراتی در فرم سنتی و ایجاد شکل های جدید شد. طراحان برای تهیه اشکال جدید روز به روز بیشتر درگیر پرداختن به جذابیت ظاهری می شدند. این تغییرات در کار، زندگی و شیوه خانه داری تاثیر فزاینده ای داشت.
یکی از اساسی ترین تغییرات در طول دویست سال گذشته در زمینه منابع انرژی و سوخت بوده است. آتش روباز طی قرن ها ، وسیله پخت و پز ، گرمازایی و اغلب روشنایی بود. به کارگیری گاز شهری در اوایل قرن نوزدهم، استفاده از انرژی را از منبع تولید آن جدا کرد و امکان گوناگونی بیشتر اشکال و تنوع صور استفاده از انرژی را فراهم ساخت. لوازم پخت و پز و گرما زا بتدریج از هم جدا شدند و برای هر یک ، اشکال مخصوصی ایجاد شد این روند در اوایل قرن بیستم ، با گسترش تولید نیروی برق سرعت بیشتری یافت.
دوره سوم:
در پایان قرن بیستم تولید انبوه جای خود را به تولید انعطافپذیر داده است.
در عصر کنونی با تغییر شیوههای تولید، چهره زندگی دگوگون خواهد شد.
تولید انعطافپذیر فلسفهای متفاوت دارد که در آن رابطه بین قیمت، تعداد، کیفیت و سود برقرار میگردد که با تفکرات گذشته متفاوت است.
گفته میشود مشکل کمبود زمین یکی از دلایل شکلگیری سیستم تولید انعطافپذیر است.
توانایی خلق مزیت نسبی و رقابتی در محیط پویا و پرتحول صنعت امروزی یک ارزش است.
تولید انعطافپذیر سیاست نسبتاً جدیدی است که توسط شرکتهای موفق برای توسعه و افزایش رقابت بهکار گرفته میشود.
بااستفاده از تولید انعطافپذیر میتوان انواع محصولات متناسب با نیاز مشتری را تولید کرد.
کارگران تنها زمانی به تولید انعطافپذیر پاسخ میدهند که نوعی حس تعهد دوجانبه موجود باشد.
این نکته قابل انکار نیست که در هیچ قرنی حجم تغییرات و سرعت تحول در تمام زمینههای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، و هنری بهشدت این قرن نبوده است.
در واقع میتوان گفت قرن 20 قرنی است گسترده بین دوانقلاب، انقلابی در آغاز قرن و انقلابی در پایان آن.
انقلاب آغازین همانا ظهور تولید انبوه و پایانگرفتن تولید دستی است و انقلاب پایانی ظهور تولید انعطافپذیر و خاتمهیافتن عصر تولید انبوه است. اکنون جهان در عصری جدید به سرمیبرد، عصری که در آن دگرگونی شیوههای تولید محصولات و ساختههای بشر چهره زندگی را یکسره دگرگون خواهد کرد.
هنری فورد و آلفرداسلون مدیر جنرالموتورز معتقدند تولیدات صنعتی راه را برای ورود به عصر تولید انبوه هموار ساخت و آی جی تویودا و تاای چیاو هنو در شرکت تویوتا پیشگام تولید انعطافپذیر شدند.
تولیدگر انبوه در طراحی محصولات از متخصصان استفاده میکند اما این محصولات توسط کارگران نیمه ماهر و ماهر ساخته میشود. این محصولات در حجم بسیار تولید میشود. در این سیستم تولیدگر به منظور افزایش کارایی و کاهش قیمت از ایجاد هرنوع نوآوری جلوگیری میکند و این امر به دلیل وجود روشهای کاری یکسان، محیط کاری را برای کارکنان ملالآور و فاقد روح میگرداند.
در مقابل تولید انعطافپذیر مزایای تولید دستی و تولید انبوه را با یکدیگر تلفیق کرده و از قیمت بالای اولی و انعطاف ناپذیری دومی اجتناب میکند. بنابراین تولیدگر انعطافپذیر برای تولید محصولات بسیار متنوع، افرادی را از همه سطوح سازمانی و با مهارتهای مختلف گردآورده و بهصورت گروهی به کار میگیرد، و نیز از ماشینآلاتی استفاده میکند که هم به طور فزاینده خودکار هستند و هم بسیار انعطاف پذیر. در تولید انعطاف پذیر در مقایسه با تولید انبوه، همه چیز را به میزان کمتر مورد استفاده قرار میدهند. یعنی نیروی انسانی موجود، فضای لازم برای تولید، سرمایهای که صرف ابزارآلات میشود. نیروی مهندسی لازم برای به وجودآوردن محصول جدید و زمان مورد نیاز برای ساخت محصول جدید، همه و همه را به مراتب تقلیل میدهد. همچنین میزان موجودی مورد نیاز به مقدار قابل ملاحظه ای کمتر میشود.
اساساً تولید انعطافپذیر فلسفهای متفاوت دارد که در آن رابطهای بین قیمت، تعداد، کیفیت، سود برقرار میگردد، که با تفکرات گذشته متفاوت است.