توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : داستان های حکیمانه از علما(در آثار استاد حسن زاده آملی و ...)
moji5
15th December 2009, 05:46 PM
داستانهای مدرس، گلی زواره، غلامرضا ؛
وقتی رضاخان به نخست وزیری رسید، مدرس همچنان به مخالفت با وی ادامه داد و عده ای از رجال سیاسی و افراد ضعیف النفس که از مخالفتهای مدرس با سردار سپه نگران شده بودند، شخصی را مأمور کردند تا مدرس را قانع کند که دست از مخالفت با رضاخان بردارد، آن شخص به منزل سید رفت و پس از سلام و احوالپرسی و تعارفات معمول، خطاب به مدرس گفت، فکر نمی کنید همین اندازه ضدیت برای سردار سپه کافی باشد.
مدرس پاسخ داد: خیر تا وقتی که دست او از نخست وزیری کوتاه نشود مخالفت با وی ادامه خواهد داشت.
آن مرد به گزارشی از خدمات رضاخان پرداخت و گفت:
در مدت نخست وزیری او قدرت ارتش افزایش یافته و با نیروهای نظامی مالیاتهای عقب افتاده از مردم گرفته شده است، حیف است که این قدرت را از دست بدهیم.
مدرس در پاسخ وی با خونسردی گفت: سگ هر چه هم خوب باشد وقتی پای بچه صاحبخانه را گاز گرفت، دیگر ارزش ندارد و باید بیرونش کرد.
او در جواب گفت: اگر این سگ را از خانه بیرون کنیم چه کسی را به جای او می گذاریم؟ با رفتن رضاخان آشوب به پا می شود و اجانب کشور را تجزیه می کنند.
مدرس به او گفت: اگر قرار است هنگام سحر مرغ را شغال ببرد بهتر است هنگام غروب آن را ببرد، در این صورت لااقل آدم با آرامش می خوابد و دیگر لازم نیست شب را آشفته سپری کند و مراقب باشد که مرغها را از دست ندهد.
moji5
15th December 2009, 05:47 PM
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
حنین ، موزه دوزی یعنی کفش دوزی از هل حیره بوده است ، مردی اعرابی خواست از او موزه ای بخرد، در بهای آن چند بار حرف در میانشان ردّ و بدل شد، سرانجام اعرابی با آن همه چانه زدن موزه را نخرید و حنین سخت در غضب شد و بر سر آن شد که اعرابی را نیز به خشم آورد. چون اعرابی رهسپار شد، حنین از سوی دیگر رفته یک لنگه کفش را بر سر راه وی انداخت ، و پیش رفته لنگه دیگر را نیز بر سر راه وی نهاد، و خود در کناری کمین کرده بنشست . چون اعرابی به لنگه نخستین برخورد کرد، گفت : این لنگه کفش چه قدر شبیه به کفش حنین است ، اگر آن لنگه دیگر با این بود می گرفتمش ، چون پیش رفت و به لنگه دیگر رسید پشیمان شد که لنگه پیشین را ترک گفته است ، از شتر فرود آمد و زانویش را ببست و برای گرفتن موزه اول برگشت ، حنین فرصت کرده شتر را با آن چه بر او بود در ربود.
چون اعرابی به خانه خود بازگشت ، کسانش پرسیدند: از سفرت چه آورده ای ؟
گفت : دو لنگه موزه حنین را آورده ام . پس این داستان مثل شده است برای هر کس که از سفر خود ناامید بازگردد.(1)
پینوشت:
1- هزار و یک کلمه ، ص 436.
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی ، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
یکی از صاحبدلان سر به جیب مراقبت فرو برده بود، و در بحر مکاشفت مستغرق شده ، حالی که از آن معاملت باز آمد یکی از محبّان گفت : از این بوستان که بودی چه تحفه کرامت کردی اصحاب را؟
گفت : به خاطر داشتم که چون به درخت گل برسم دامنی پر کنم
هدیه اءصحاب را، چون برسیدم بوی گل چنانم مست کرد که دامنم از دست برفت .(1)
پینوشت:
1- هزار و یک کلمه ، ج 3، ص 384 - 383.
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
یکی از مشایخ روایت می کرد که در سوره مبارکه یس اسمی هست که به برکت آن کوری مادر زاد و پیسی برطرف می شود، او را گفتند که آیا اگر کسی تمام سوره را بخواند نفعی از این مقوله که می گویی به او خواهد رسید؟
جواب داد: هرگاه حکیم یک دوا را برای مرضی مقرر کرده باشد و آن دوا در دکان عطاری باشد و مریض برود تمام ادویه دکان او را بخورد آیا نفعی به او خواهد رسید؟(1)
پینوشت:
1- هزار و یک نکته ، ج 1 و 2، ص 122 - 121.
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی ، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
کرامتی از متاءله سبزواری به زبان استاد علامه ذوالفنون شعرانی برای شما حکایت می کنم : به صورت جمله معترضه ، یا مقدمه عرض می شود که تنی چند از اساتیدم آیات عظام حاج میرزا ابوالحسن شعرانی ، و حاج میرزا ابوالحسن رفیعی ، و حاج شیخ محمد تقی آملی از شاگردان حاج شیخ عبدالنبی نوری بودند؛ و آقایان شعرانی و آملی هر دو برایم حکایت فرمودند که تهران زمان ما بلد علم بود و علمای بزرگ و نامداری در آن وجود داشتند، مع ذلک جناب حاج شیخ عبدالنبی نوری در معقول و منقول اعلم من فی البلد بود.
مقصود این که حضرت آقای شعرانی در مجلس درسی حکایت فرمود که حاج شیخ عبدالنبی نوری در جلسه درسی برای ما نقل کرده است که گفت : من در ایام طلبگی از نور مازندران برای تحصیل به تهران آمدم ، و در مدرسه سپهسالار قدیم حجره ای گرفتم و به درس و بحث اشتغال داشتم ، قضا را رساله ای در کیمیاگری به دستم آمد، و من شب ها پس از به خواب رفتن طلاب مدرسه پوشیده و پنهان از آنان ، در پشت بام مدرسه مطابق دستور آن رساله عمل می کردم ، لذا هیچ کس از کار من آگاه نبود؛ همین سان بدان کار در شب ها اشتغال داشتم تا فصل بهار فرا رسید و تنی چند از طایفه ما از نور برای تشرف به ارض اقدس رضوی به تهران وارد شدند و در مدرسه سپهسالار قدیم به دیدار من آمدند و گفتند: آقا شیخ النبی (اسم نخستین آن جناب به تسمیه پدر و مادرش ((نبی )) بود، تا این که طلبه شد و درس خواند و به عقل آمد، نامش را تغییر داد و نبی را عبدالنّبی کرد) ما می خواهیم به زیارت تربت امام هشتم تشرف حاصل کنیم ، اگر مایلید مهمان ما بوده باشید و در این سفر با شما باشیم ؛ ما هم از ایشان تقدیر کردیم و دعوتشان را اجابت نمودیم . و آن اوان زمان شهرت و بحبوحه اوج آوازه متاءله سبزواری و حوزه درس او در سبزوار بود، و سبزوار آن زمان نیز روز منزل و شب منزل کاروانیان بود که در آن جا بارگیری می کردند و اتراق می نمودند؛ پس از آن که کاروان ما در آن جا بارگیری کردند به همراهان گفتم : من به شهر می روم و تا بعد از ساعتی بر می گردم ؛ پرسیدند: در شهر چه کار دارید و برای چه می روید؟
گفتم : عالمی بزرگوار در سبزوار تشریف دارد به زیارت ایشان می روم .
گفتند: سفر ما سفر زیارتی است چه بسیار خوب که ما هم به حضور این عالم روحانی تشرف حاصل کنیم ، چند نفر برخاستند و با من به راه افتادند تا به حضور جناب حاجی تشرف یافتیم ، و پس از برهه ای رخصت طلبیدیم و برخاستیم ؛ حاجی به من اشاره کرد و گفت : آقا شما باشید که من یک دو جمله حرفی با شما دارم ، سپس رو به من کرد و فرمود: آقا مشغول درس و بحث و تحصیلت باش ، آن کار شبانه ات را رها کن و از آن دست بردار که به جایی نمی رسی و نتیجه ای جز اتلاف وقت ندارد.(1)
پینوشت:
1- هزار و یک کلمه ، ج 3، ص 174 - 173.
انتقام بدن
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
یکی از آشنایان - خدا رحمتش کناد - در وسط تابستان در غیر ماه مبارک رمضان روزه داشت ، به او گفتم : آقا شما در این سن و در این هوای گرم و سوزان روزه دارید؟!
در جوابم گفت : من از این بدن سیلی خورده ام ، سرکشی کرد و مرا به این سو آن سو کشانید، حالا من می خواهم انتقام بکشم و او را بدارم
علّت محرومیّت از نماز شب
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
نویسنده: هیئت تحریریه انتشارات نبوغ
ْ((شخصی نزد امیر مؤ منان علیه السلام آمد و گفت : ای امیرمؤ منان ! از نماز شب محروم شده ام .
حضرت فرمود: گناهانت تو را مقیّد کره و دست و پایت را بسته اند)).
کلینی قدس سره در باب ذنوب از کتاب ایمان و کفر، نقل می نماید که امام صادق علیه السلام فرمود: ((چون مرد گناه کند، از نماز شب محروم گردد و عمل زشت ، از چاقویی که در گوشت فرو رود، سریعتر در کسی که مرتکب آن شده ، فرو می رود)).(1)(2)
پینوشتها:
1- ج 2، ص 290 (کافی معرب ).
2- رساله لقاءالله ، ص 197.
علت صلوات فرستادن
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
از مناظرات علامه حلی باسید موصلی که پرسید چرا صلوات بر آل محمد می فرستید؟ فرمود: الذین اذا اصابتهم مصیبة قالوا انالله و انا الیه راجعون اولئک علیهم صلوات من ربهم و رحمة . سید گفت : چه مصیبتی بر آل محمد وارد شد؟ فرمود: وجود مانند تو فرزند، بدترین مصیبهاست .(1)
پینوشت:
1- هزار و یک نکته ، ص 769 - 770.
پناه به ذکر الهی
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
در تاءثیر این ذکر شریف یعنی لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین به سه جمله فاستجبنا له ، و نجیناه من الغّم ، و کذلک ننجی المؤ منین دقت به سزا اعمال گردد، به خصوص به جمله اخیر که مفاد آن عام است که وعده فرموده است شامل همه مؤ منین می باشد، و با جمع محلی به الف و لام و فعل مضارع که دال بر تجدد زمان و حصول تدریجی آن برای ابد است تعبیر فرموده است ، فتبصّر.
امام صادق علیه السلام می فرماید: در شگفتم برای کسی که از چهار چیز بیم دارد، چگونه به چهار چیز پناه نمی برد؟
در شگفتم برای کسی که ترس بر او غلبه کرده ، چگونه به ذکر حسبنا الله و نعم الوکیل پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر یاد شده فرمود: پس (آن کسانی که به عزم جهاد خارج گشتند و تخویف شیاطین در آنها اثر نکرد و به ذکر فوق تمسک جستند) همراه با نعمتی از جانب خداوند (عافیت ) و چیزی زائد بر آن (سود در تجارت ) بازگشتند و هیچگونه بدی به آنان نرسید.
و در شگفتم برای کسی که اندوهگین است ، چگونه به ذکر لا اله الا انت سبحانک انّی کنت من الظالمین پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس ما (یونس را در اثر تمسک به ذکر یاد شده ) از اندوه نجات دادیم و همین گونه مؤ منین را نجات می بخشیم .
و در شگفتم برای کسی که مورد مکر و حیله واقع شده ، چگونه به ذکر اءفوض امری الی الله ان الله بصیر بالعباد پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل به دنبال ذکر فوق فرمود: پس خداوند (موسی را در اثر ذکر یاد شده ) از شر و مکر فرعونیان مصون داشت .
و در شگفتم برای کسی که طالب دنیا و زیبایی های دنیاست ، چگونه به ذکر ((ما شاءالله لا قوة الا بالله )) پناه نمی برد. زیرا به تحقیق شنیدم که خداوند عزوجل بعد از ذکر یاد شده (از زبان مردی که فاقد نعمتهای دنیوی بود، خطاب به مردی که از آن نعمتها بهره مند بود) فرمود: اگر تو مرا به مال و فرزند، کمتر از خود می دانی پس امید است خداوند مرا بهتر از باغ تو بدهد...
مقام صبر
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی ، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
ابان بن تغلب گوید که : زنی دیدم پسرش مرد، برخاست چشمش را بست و او را پوشاند و گفت : جزع و گریه چه فایده دارد آن چه را پدرت چشید تو هم چشیدی و مادرت بعد از تو خواهد چشید، بزرگترین راحتها برای انسان خواب است و خواب برادر مرگ است چه فرق می کند در رختخواب بخوابی یا جای دیگر، اگر اهل بهشت باشی مرگ به حال تو ضرر ندارد و اگر اهل ناری زندگی به حال تو فایده ندارد، اگر مرگ بهترین چیزها نبود خداوند پیغمبر خود را نمی میراند و ابلیس را زنده نمی گذاشت .(1)
پینوشت:
1- هزار و یک نکته ، ج 1 و 2، ص 796.
اخلاص در عمل
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
منقول است که مرحوم حاجی سبزواری (رضوان الله علیه ) برای عیادت بیماری می رفت و عده ای هم با او بودند. نزدیک منزل بیمار که رسید، برگشت و نرفت .
اطرافیان پرسیدند: آقا چرا تا این جا آمدید و حالا بر می گردید؟ آقا جواب داد: که خطوری به قلبم کرد که بیمار وقتی مرا ببیند، از من خوشش خواهد آمد و می گوید که سبزواری ، چه انسان والا و بزرگی است که به عیادت من بیمار آمده است . حالا برمی گردم تا هنگامی که اخلاص اولیه را بیابم و تنها برای خدا به عیادت بیمار بیایم .(1)
پینوشت:
1- در محضر استاد، ص 23.
علم امام صادق علیه السلام
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی ، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
حضرت امام صادق علیه السلام از ام جابر پرسید که در چه کاری ؟ عرض کرد که می خواهم تحقیق کنم که از چرنده و پرنده کدام بیضه می نهند و کدام بچه می آورند؟
فرمود که : احتیاج به این مقدار فکر نیست بنویس که گوش هر حیوانی که مرتفع است بچه می آورد و هر کدام منخفض است بیضه می نهد ذلک تقدیر العزیز العلیم .
باز با آن که چرنده است و گوش او منخفض و به سر او چسبیده بیضه می نهد، سلحفاة که چرنده است چون بدین منوال است بیضه می نهد و گوش خفاش چون مرتفع است و به سر او چسبیده نیست ، بچه می آورد.(1)
پینوشت:
1- هزار و یک نکته ، ج 1 و 2، ص 68
حقانیت علی علیه السلام
منابع مقاله:
داستانهای حکیمانه در آثار استاد حسن زاده آملی ، هیئت تحریریه انتشارات نبوغ؛
جناب استاد ما علامه طباطبایی صاحب تفسیر قیّم و عظیم المیزان (رضوان الله علیه ) فرموده است که :
استاد ما مرحوم آقا سید علی قاضی حکایت کرد که کسی از جنی پرسیده است (و فرموده است شاید آن کس خود مرحوم قاضی بوده است ): طایفه جن به چه مذهب اند؟ آن جن در جواب گفت : ((طایفه جن مانند طایفه انس دارای مذاهب گوناگون اند، جز این که سنی ندارند برای آن که در میان ما کسانی هستند که در واقعه غدیر خم حضور داشتند و شاهد ماجرا بوده اند.))
راقم سطور حسن حسن زاده آملی گوید: بسیاری از صحابه در واقعه غدیر خم حضور داشته اند، و به شاءن نزول کریمه : یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس ان الله لا یهدی القوم الکافرین .(1) به راءی المعین شاهد بوده اند، و فرموده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم : الا من کنت مولا، فهذا علی مولاه ، اللهم و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله و احب من احبه ... را به حضرو عیانی شنوده اند؛ ولکن هنوز بدن رسول خدا دفن نشده بود که ...، و یا به قول سید حمیزی در قصیده عینیه :
حتی اذا واروه فی لحده
و انصرفوا عن دفنه ضیعوا
ما قال الاءمس و اوصی به
و آثروا الضر بما ینفع
و قطعوا ارحامه بعده
فسوف یجزون بما قطعوا
لاجرم آن فرقه جن مسلمان مؤ من را (رحمه الله علیهم ) بر این قوم انس ، فضر شرف است ؛ فاعتبروا یا اولی الابصار.(2)
پینوشتها:
1- سوره مائده / 68.
2- هزار و یک کلمه ، ج 3، ص 301 - 300.
استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است
استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد
vBulletin® v4.2.5, Copyright ©2000-2025, Jelsoft Enterprises Ltd.