آبجی
9th December 2009, 11:31 AM
دانشمندان و علماي ديني هركدام نسبت به مقولة حجاب نظريات متفاوتي را ارائه نمودهاند و به نوبة خود در تكريم و تمكين فرهنگ حجاب زحمات بيشائبهاي را در حق جامعه متحمل شدهاند و اكثرا در جهت آرامش خاطر زن و حفظ امنيت آن در بطن جامعه پوشش را به غير از صورت و كفين جايز شمردهاند و در نحوة برخورد با مناسبات زن و مرد معيارهاي مختلفي را براساس احكام ديني و شرعي براي فرهنگ پوشش جهت حفظ شنونات اسلامي و مدني ابراز داشته است. آن سوي قضيه نيز مكاتب غربي هستند كه اپوريسيون مقابل اسلام و راهبردهاي اصولي آن در زمينة حجاب به شمار ميروند و آنچه امروز در اقصي نقاط جهان از آن حمايت و استقبال و در گسترش آن اهتمام بعمل ميآيد واژهاي بنام فرهنگ برهنگي است. با توجه به جمعيت 8ميلياردي جهان فقط مسلمانان هستند كه بعنوان پيروان دين اسلام از گفتمان حجاب دفاع و بصورت اعتقادي از آن حفاظت مينمايند. البته با تهاجم فرهنگي غرب و اشاعة بيفرهنگي در داخل كشورهاي مسلمان شايد تأثيرات مخرب آن نيز قابل انكار نباشد و رويكردي كه مسلمانان نسبت به انتقال و گسترش فرهنگ حجاب در كشورهاي غيراسلامي در جهان داشتهاند نيز امري قابل پسند و تمجيد است.
بايد اذعان داشت كه اين رقابت سابقة ديرينه و عتيق دارد و تا مسئلهاي بنام زندگي در دنياي مادي است طبعا اين پارادوكس نيز كمرنگ كه نه بل پررنگتر خواهد شد. ميتوان گفت استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام مدافعي جاودان را براساس معيارهاي اسلامي و راهكارهايي كه براي حجاب لازم است به سمع و نظر جامعه رسانده است كه اين امر كمك شايان توجهي را به حوزة حجاب مبني بر ارتقاء اين فرهنگ به مراتب اعليتر ميباشد و خيلي از موارد راحتي علاوه بر مقطع زماني حال و گذشته كه به شرايط زندگي مردم در زمان آينده و چگونگي ايصال و رفتار با فرهنگ حجاب را به نحو شاياني اعمال داشته است بطوريكه ديدگاه اسلام را نسبت به زن از نظر فرهنگي، سياسي و اجتماعي با دلايل موثق و آوردن آيات معتبر و مستحكم الهي در سورة احزاب و نور براي جامعه زن مسجل نموده البته بايد اضافه داشت كه علما و مراجع تقليد و حتي ادبا نيز هركدام به نوبة خود خدمات قابل توجهي را در اين حوزه به عرصة ظهور رساندهاند. بدين شكل كه بستر حجابي كه در بطن اسلام رويش كرد از آن زمان تاكنون در گسترش آن آثار زيادي با نظرات متعادل و سازگار با معيارهاي اسلامي به زيور چاپ و در اختيار جامعه مسلمانان قرار گرفته است. به عنوان مثال ميتوان به ديدگاه آموزندة عارف شهير مولانا در ارتباط با حجاب اشاره داشت. آن طرف قضيه نيز به همين منوال در جهت تضعيف و منفعل نمودن فرهنگ حجاب تلاشهاي مضاعفي انجام پذيرفته است به نحوي كه فرويد از متفكرين غربي ميگويد كه انتخاب حريم در بين زن و مرد باعث اختلالهاي رواني و التهابها و محروميت و محدوديتهاي زيادي ميگردد و بايد قيود اجتماعي را در بطن جوامع برداشت تا انسان از نعمتي بنام آزادي غريزه بهرهمند گردد يعني بدين منظور كه محدود كردن غريزه جنسي حرص و طمع انسان را بيشتر ميكند و ديگر برتراند راسل است كه يكي از كتابهايش به نام «در تربيت» ميگويد يكي از چيزهايي كه از جمله اخلاق بيمنطقي و يا به اصطلاح «اخلاق تابو» است همين مسألة پوشانيدن عورت است وي ميگويد چرا پدران و مادران مصر هستند كه عورت خود را از بچهها بپوشانند اين اصرار سبب تحريك حس كنجكاوي بچهها ميگردد اين دانشمند معتقد است كه والدين اگر به كتمان شرمگاه خود اقدام نكنند در بين بچهها چنين كنجكاوي كاذبي به وجود نخواهد آمد پس والدين عورت خود را به بچهها مثلا هفته يك بار در صحرا و يا در حمام به بچهها نشان دهند تا بچهها از اول با هر چيزي كه وجود دارد آشنا شوند. جالب اينجاست كه ويل دورانت درارتباط با حجاب زن نظري مغاير با راسل و فرويد اعلام ميدارد كه در«لذات فلسفه» ميگويد «آنچه بجوئيم و نيابيم عزيز و گرانبها ميگردد زيبايي به قدرت ميل بستگي دارد و ميل با اقناع و ارضاء ضعيف و با منع و جلوگيري قوي ميگردد و يا مجلة زنانهاي كه از آلفرد هيچكاك نقل شده است كه اين دانشمند ميگويد:«من معتقدم كه زن هم بايد مثل فيلمي پرهيجان و پرآنتريك باشد بدين معني كه ماهيت خود را كمتر نشان دهد و براي كشف خود ذهن و تخيل و تصور مرد را فعالتر نمايد. نظر اين قلم اين است كه براساس اعتقادات چندوجهي كه در پيكرة جهان نطفه بسته است و بصورت يك بچهاي درآمده كه در دامن مادر پرورش و نضج فكري ميكند، از ديدگاه عقل كه در ذات همة افراد با هر اعتقادي است بايد گفت كه تربيت شده را به آساني نميتوان تغيير داد و به رويهي نسبي و البته با اطالة زماني نيز نياز مبرم است و ديدگاه اين قلم نيز كه نشأت گرفته از معارف اسلامي و ديني است به طبع نيت مخاصمه و فرهنگ تحميل را عرضه نميدارد بلكه از حوزة مسالمت و پذيرش وارد ميشود.
بنابراين براي روشن كردن اين موضوع يعني برهنگي و حجاب كه خصومت ديرينه باهم دارند بايد به عقل مراجعه كرد كه اغلب روشنفكران ديروزي و امروزي غربگرا عقل را فاكتوري بسيار مهم در جهت ايجاد شگفتيهاي دنياي مادي ميپندارند. انسان باهرمنش و رفتاري در برابر بازدهي به كارهاي بد و مشكلزا عكسالعملي مخالف نشان ميدهد و چنانچه با موردي در تقليل شخصيت انساني مواجه گردد خودآگاه و ناخودآگاه از آن اجتناب ميكند لذا در معاوضهي آبروي انساني خود با غريزة جنسي بايد مداقهي بيشتري را بعمل آورد. چراكه آبروي انسان به مانند آبي است كه ريخته ميشود و غريزة جنسي نيز مسبب آن است و ديگر اينكه هيچ بشري در روي زمين كه خود را متفكر و باشعور بداند از فرهنگ برهنگي تبعيت نميكند بقول استاد شهيد مرتضي مطهري «اگر برهنگي حجاب است پس حيوانات متمدنترين حجاب را دارند»پس نتيجه ميگيريم كه فضائل اخلاقي در ذات همة انسانها وجود دارد و همين فضائل اجازة ددمنشانة فرد را نسبت به گرايش بيحجابي خواهند رساند. نكتة معقولتر اينكه در هيچ برههاي از زمان انسانها بصورت برهنه در بطن اجتماع ظاهر نشدهاند و هر طفلي تا آنجائيكه تاريخ سراغ دارد در بدو تولد به صورت ناخودآگاه از پوشش كمك ميگيرد. لذا نتيجهاي كه هم ميتواند مفيد واقع افتد و هم جوابي به متفكر معروف«فرويد»باشد اين است كه هوس يك عطش روحي است كه بايد در حد طبيعي از آن بهره جست و چون سركش و طغيانگر است بايد هميشه افسار آن در دست نفس مطمئنه باشد و اگر در رشد و تقويت آن كوشيده شود بيترديد در رام كردن آن با مشكلات عديدهاي برخورد ميكنيم و يا به تعبيري به مانند كويري تشنه است كه هرگز سيراب نميشود و يا به مانند آتشي كه هرچقدر هيزم به خورد آن بدهيم اشتهايش بيشتر خواهد شد وديگر اينكه غريزة جنسي به مانند ديگر نيازهاي اوليه انسان نيست چون اين نيازها اقناء و ارضاء ميشوند مثلا انسان وقتي خسته است با خواب برطرف ميشود وقتي گرسنه است با غذا سير ميشود وقتي عطش تشنگي دارد با آب ارضاء ميگردد و يا وقتي روح غم در آن پايگاه ميزند با آلات موسيقي و يا ابزار شادآور ديگر بر براندازي غم ميكوشد اما شهوت اينجور نيست به عنوان مثال وقتي تاريخ را به عقب ورق ميزنيم شاهان متعددي در ايران به لذت و خوشگذراني مشغول بودهاند شاهاني از قبيل ناصرخسرو و هارونالرشيد كه در حرمسراي آنان هزاران زن زيبا پيدا ميشده است كه باز با اين حال اگر چنانچه در هر نقطهاي زني زيبا پيدا ميشد فيالفور درصدد برآمدند تا آن را تصاحب نمايند. سؤال اينجاست كه اين افراد از لحاظ جسمي دچار مشكل نبودهاند بلكه داراي ضعف مريضي روحي بودهاند كه آنهم از طريق ميل جنسي انجام گرفته است. يعني بايد گفت كه ميل جنسي تحت هيچ شرايطي قانع نميشود و بايد هميشه در مراقبت از آن غفلت نكرد با اين حال با توجه به تحقيق اين قلم در بين قشر جامعه بخصوص قشر جوان موضوعي كه هست اينكه اين جوانان از سلب عشق و خواستههاي جواني صحبت به ميان ميآيد كه به اين قشر آيندهساز بايد توصيه كرد. آرامش دل تحت هر شرايطي كه معني واقعي عشق را برساند مانعي ندارد چون خواستههاي واقعي هرگز آسيبپذير نيستند. همانطوريكه استاد شهيد مطهري در كتاب مسئله حجاب در صفحة 106ميگويد:«عشق واقعي عميق و متمركز كنندة نيروها و تقويت كنندة نيروي تخيل و يگانه پرست است و اما هوس سطحي و پخش كنندة نيروها و متمايل به تنوع كاذب و هرزه صفت است.»
بايد اذعان داشت كه اين رقابت سابقة ديرينه و عتيق دارد و تا مسئلهاي بنام زندگي در دنياي مادي است طبعا اين پارادوكس نيز كمرنگ كه نه بل پررنگتر خواهد شد. ميتوان گفت استاد شهيد مرتضي مطهري در كتاب مسئله حجاب و نظام حقوق زن در اسلام مدافعي جاودان را براساس معيارهاي اسلامي و راهكارهايي كه براي حجاب لازم است به سمع و نظر جامعه رسانده است كه اين امر كمك شايان توجهي را به حوزة حجاب مبني بر ارتقاء اين فرهنگ به مراتب اعليتر ميباشد و خيلي از موارد راحتي علاوه بر مقطع زماني حال و گذشته كه به شرايط زندگي مردم در زمان آينده و چگونگي ايصال و رفتار با فرهنگ حجاب را به نحو شاياني اعمال داشته است بطوريكه ديدگاه اسلام را نسبت به زن از نظر فرهنگي، سياسي و اجتماعي با دلايل موثق و آوردن آيات معتبر و مستحكم الهي در سورة احزاب و نور براي جامعه زن مسجل نموده البته بايد اضافه داشت كه علما و مراجع تقليد و حتي ادبا نيز هركدام به نوبة خود خدمات قابل توجهي را در اين حوزه به عرصة ظهور رساندهاند. بدين شكل كه بستر حجابي كه در بطن اسلام رويش كرد از آن زمان تاكنون در گسترش آن آثار زيادي با نظرات متعادل و سازگار با معيارهاي اسلامي به زيور چاپ و در اختيار جامعه مسلمانان قرار گرفته است. به عنوان مثال ميتوان به ديدگاه آموزندة عارف شهير مولانا در ارتباط با حجاب اشاره داشت. آن طرف قضيه نيز به همين منوال در جهت تضعيف و منفعل نمودن فرهنگ حجاب تلاشهاي مضاعفي انجام پذيرفته است به نحوي كه فرويد از متفكرين غربي ميگويد كه انتخاب حريم در بين زن و مرد باعث اختلالهاي رواني و التهابها و محروميت و محدوديتهاي زيادي ميگردد و بايد قيود اجتماعي را در بطن جوامع برداشت تا انسان از نعمتي بنام آزادي غريزه بهرهمند گردد يعني بدين منظور كه محدود كردن غريزه جنسي حرص و طمع انسان را بيشتر ميكند و ديگر برتراند راسل است كه يكي از كتابهايش به نام «در تربيت» ميگويد يكي از چيزهايي كه از جمله اخلاق بيمنطقي و يا به اصطلاح «اخلاق تابو» است همين مسألة پوشانيدن عورت است وي ميگويد چرا پدران و مادران مصر هستند كه عورت خود را از بچهها بپوشانند اين اصرار سبب تحريك حس كنجكاوي بچهها ميگردد اين دانشمند معتقد است كه والدين اگر به كتمان شرمگاه خود اقدام نكنند در بين بچهها چنين كنجكاوي كاذبي به وجود نخواهد آمد پس والدين عورت خود را به بچهها مثلا هفته يك بار در صحرا و يا در حمام به بچهها نشان دهند تا بچهها از اول با هر چيزي كه وجود دارد آشنا شوند. جالب اينجاست كه ويل دورانت درارتباط با حجاب زن نظري مغاير با راسل و فرويد اعلام ميدارد كه در«لذات فلسفه» ميگويد «آنچه بجوئيم و نيابيم عزيز و گرانبها ميگردد زيبايي به قدرت ميل بستگي دارد و ميل با اقناع و ارضاء ضعيف و با منع و جلوگيري قوي ميگردد و يا مجلة زنانهاي كه از آلفرد هيچكاك نقل شده است كه اين دانشمند ميگويد:«من معتقدم كه زن هم بايد مثل فيلمي پرهيجان و پرآنتريك باشد بدين معني كه ماهيت خود را كمتر نشان دهد و براي كشف خود ذهن و تخيل و تصور مرد را فعالتر نمايد. نظر اين قلم اين است كه براساس اعتقادات چندوجهي كه در پيكرة جهان نطفه بسته است و بصورت يك بچهاي درآمده كه در دامن مادر پرورش و نضج فكري ميكند، از ديدگاه عقل كه در ذات همة افراد با هر اعتقادي است بايد گفت كه تربيت شده را به آساني نميتوان تغيير داد و به رويهي نسبي و البته با اطالة زماني نيز نياز مبرم است و ديدگاه اين قلم نيز كه نشأت گرفته از معارف اسلامي و ديني است به طبع نيت مخاصمه و فرهنگ تحميل را عرضه نميدارد بلكه از حوزة مسالمت و پذيرش وارد ميشود.
بنابراين براي روشن كردن اين موضوع يعني برهنگي و حجاب كه خصومت ديرينه باهم دارند بايد به عقل مراجعه كرد كه اغلب روشنفكران ديروزي و امروزي غربگرا عقل را فاكتوري بسيار مهم در جهت ايجاد شگفتيهاي دنياي مادي ميپندارند. انسان باهرمنش و رفتاري در برابر بازدهي به كارهاي بد و مشكلزا عكسالعملي مخالف نشان ميدهد و چنانچه با موردي در تقليل شخصيت انساني مواجه گردد خودآگاه و ناخودآگاه از آن اجتناب ميكند لذا در معاوضهي آبروي انساني خود با غريزة جنسي بايد مداقهي بيشتري را بعمل آورد. چراكه آبروي انسان به مانند آبي است كه ريخته ميشود و غريزة جنسي نيز مسبب آن است و ديگر اينكه هيچ بشري در روي زمين كه خود را متفكر و باشعور بداند از فرهنگ برهنگي تبعيت نميكند بقول استاد شهيد مرتضي مطهري «اگر برهنگي حجاب است پس حيوانات متمدنترين حجاب را دارند»پس نتيجه ميگيريم كه فضائل اخلاقي در ذات همة انسانها وجود دارد و همين فضائل اجازة ددمنشانة فرد را نسبت به گرايش بيحجابي خواهند رساند. نكتة معقولتر اينكه در هيچ برههاي از زمان انسانها بصورت برهنه در بطن اجتماع ظاهر نشدهاند و هر طفلي تا آنجائيكه تاريخ سراغ دارد در بدو تولد به صورت ناخودآگاه از پوشش كمك ميگيرد. لذا نتيجهاي كه هم ميتواند مفيد واقع افتد و هم جوابي به متفكر معروف«فرويد»باشد اين است كه هوس يك عطش روحي است كه بايد در حد طبيعي از آن بهره جست و چون سركش و طغيانگر است بايد هميشه افسار آن در دست نفس مطمئنه باشد و اگر در رشد و تقويت آن كوشيده شود بيترديد در رام كردن آن با مشكلات عديدهاي برخورد ميكنيم و يا به تعبيري به مانند كويري تشنه است كه هرگز سيراب نميشود و يا به مانند آتشي كه هرچقدر هيزم به خورد آن بدهيم اشتهايش بيشتر خواهد شد وديگر اينكه غريزة جنسي به مانند ديگر نيازهاي اوليه انسان نيست چون اين نيازها اقناء و ارضاء ميشوند مثلا انسان وقتي خسته است با خواب برطرف ميشود وقتي گرسنه است با غذا سير ميشود وقتي عطش تشنگي دارد با آب ارضاء ميگردد و يا وقتي روح غم در آن پايگاه ميزند با آلات موسيقي و يا ابزار شادآور ديگر بر براندازي غم ميكوشد اما شهوت اينجور نيست به عنوان مثال وقتي تاريخ را به عقب ورق ميزنيم شاهان متعددي در ايران به لذت و خوشگذراني مشغول بودهاند شاهاني از قبيل ناصرخسرو و هارونالرشيد كه در حرمسراي آنان هزاران زن زيبا پيدا ميشده است كه باز با اين حال اگر چنانچه در هر نقطهاي زني زيبا پيدا ميشد فيالفور درصدد برآمدند تا آن را تصاحب نمايند. سؤال اينجاست كه اين افراد از لحاظ جسمي دچار مشكل نبودهاند بلكه داراي ضعف مريضي روحي بودهاند كه آنهم از طريق ميل جنسي انجام گرفته است. يعني بايد گفت كه ميل جنسي تحت هيچ شرايطي قانع نميشود و بايد هميشه در مراقبت از آن غفلت نكرد با اين حال با توجه به تحقيق اين قلم در بين قشر جامعه بخصوص قشر جوان موضوعي كه هست اينكه اين جوانان از سلب عشق و خواستههاي جواني صحبت به ميان ميآيد كه به اين قشر آيندهساز بايد توصيه كرد. آرامش دل تحت هر شرايطي كه معني واقعي عشق را برساند مانعي ندارد چون خواستههاي واقعي هرگز آسيبپذير نيستند. همانطوريكه استاد شهيد مطهري در كتاب مسئله حجاب در صفحة 106ميگويد:«عشق واقعي عميق و متمركز كنندة نيروها و تقويت كنندة نيروي تخيل و يگانه پرست است و اما هوس سطحي و پخش كنندة نيروها و متمايل به تنوع كاذب و هرزه صفت است.»