Victor007
26th November 2009, 10:42 PM
سير تاريخي شيطان پرستي
قدرت پليد و مرموز شيطان همواره از آغاز زندگي بشر توهم زا وترس آفرين بوده است و برخي از انسانهاي ابتدايي براي آسودگي از شر او به تكريم و تقديسش ميپرداختند، تا به امروزكه در مدلهاي نوين و در قالب آئينهايي با ايدئولوژي خاص سر برآورده و به اسم شيطان پرستي در دنيا مطرح شده است.
سير پيدايش شيطان پرستي از آغاز تا كنون را در سه مرحله و عنوان كلي بدوي، قديمي و مدرن ميتوان نام برد كه به دو مورد اول اشاره اي كوتاه و شيطان پرستي مدرن را به تفصيل به بحث ميكشانيم:1
شيطـان پرستــي بدوي
ميتوان تاريخچه شيطان پرستي را به قرون اوليه پيدايش آدمي نسبت داد.در زمانهاي قديم انسانها در برابر هر چيزي كه قدرت مقابله با آن را نداشتند و از درك آن عاجز بودند، تسليم ميشدند و سجده ميكردند.
اديان باستاني شر را شريك در جهان ايزدي ميپنداشتند، به طوري كه در ميان اقوام اوليه بينالنهرين اين دواصل (خدا و شيطان) به يكديگر پيوستهاند، سيت خداي ويرانگر مصر برادر اوزيريس نيكوكار بود، در ايران باستان نيز اعتقاد بر اين بود كه علت وجود اهريمن تيرگي و پيدايش لحظهاي شك و ترديد در انديشه اورمزد خداي روشنايي بوده است.2
شيطان پرستي قديمي
شيطان پرستي قديمي مربوط به قرون وسطا و دوران تفتيش عقايد مذهبي كليسا ميشود. شيطانپرستان اين دوره مخالف با مسيحيت و كليسا بوده و در مراسم خود اعمال ضد مسيحيت را انجام ميدادند.
آنها شيطان را موجودي با هويت خارجي ميدانستند. اصل شهوتراني و ارضاي جنسي اصل لاينفك مراسم آنهابوده است. آنها به جهنم اعتقادي نداشتند و ميگفتند جهنم همين دنيايي است كه در آن زندگي ميكنيم. لذا بدترين گناهان را در مراسم خود انجام ميدادند.
ازجمله گرايشهاي شيطان پرستي در قرون وسطي شيطان پرستي گوتيك بود كه نوعي از شر پرستي بود، ميل برگشت به تاريكي در اين فرقه بارز است آنها به اعمالي از قبيل "خوردن نوزادان، تجاوزات جنسي، قرباني كردن دختران متهم بودند.
امروزه نيزدر موسيقي شيطان پرستي متال سبكي به نام گوتيك وجود دارد اينها نيزدر هنگام اجراي برنامه، اعمال غير اخلاقي مختلفي را مرتكب ميشوند.
نقاشي از شيطان از قرن دوازدهم موجود است كه در حال اقامه دعوا و دادخواهي در دادگاه عدالت است كه او بشريت و عيسي را متهم كرده است.3
شيطان پرستي مدرن
شيطانگرايي مدرن در انگلستان و از نيمه دوم قرن شانزدهم آغاز شد. ركن اصلي اين نوع شيطان پرستي تاكيد بر پرورش استعدادهاي شخصي انسان و در حقيقت خود پرستي است از اين ديدگاه خدايي جز خود انسان وجود ندارد.
شيطان پرستي جديد اعتقادي به وجود شيطان خارجي ندارد زيرا شيطان جسم نيست و وجود خارجي ندارد. بلكه شيطان را در طبيعت و وجود هر انساني ميداند و اين باطن هر كسي است كه شيطان در آن وجود دارد. شيطان در اين اعتقاد نماد نيروي تاريكي طبيعت است.
آنان اعتقاد به استفاده از لذت جنسي در حد اعلاي آن دارند، لذا از نظر آنان بعد از مرگ روح كساني كه در دنيا لذت جسماني لازم را نبرده است به دنيا برميگردد و لذت جنسي خود را كامل ميكند. عمدهترين اعتقادات شيطانپرستان از اين قرار است:
خدايي در اين نوع شيطان پرستي نيست و جنگي بين عالم خير و شر وجود ندارد.
مبناي اين گرايش شيطانيسم، پرستش يك نيروي ماوراء الطبيعي اساطيري است كه در آن يك يا چند خدا تعريف شده است كه همه شيطاني هستند يا وسيله شيطان شناخته ميشوند. خدا يا خدايان ميتوانند از انواع مختلفي از معبودها باشند، بعضي از آنها از اديان بسيار قديمي نشأت گرفتهاند، انواع معمول شيطان پرستي خدايانشان را از اديان قديمي مصر باستان و بسياري از الهههاي باستاني بينالنهريني و بعضا از الهههاي رومي و يوناني اقتباس كرده اند.4
شيطان پرستي لاوايي (فلسفي)
اين شاخه از شيطان پرستي كه امروزه مشهورترين و رايج ترين فرقه شيطان پرستي مدرن است، با چهرة "آنتوان لاوي" شناخته ميشود. او با نوشتن انجيل شيطاني در سال 1965و تأسيس كليساي شيطان در سال1966 خود را پاپ كليساي شيطان معرفي كرد.
شيطان پرستي فلسفي معتقد است كه موجودي به نام شيطان وجود عيني ندارد و شيطان تنها نماد اميال، آرزوها و لذتطلبي انسان است. در نظر شيطان پرستان فلسفي، محور و مركزيت عالم هستي، خود انسان است،
بزرگترين آرزو و شرط رستگاري اين نوع از شيطان پرستان برتري و ترفيع ايشان نسبت به ديگران است.
شيطان در نظر لاوي موجودي مثبت بوده، شيطان پرستان فلسفي عموماً خدايي براي پرستش قائل نيستند و به زندگي غيرمادي بعد از مرگ نيز عقيدهاي ندارند.
در نظر شيطان پرستان فلسفي، هر شخص خداي خودش است. آنها با تكيه بر عقايد انساني وابسته به دنيا، مطالب مربوط به فلسفه عقلاني را عبس ميشمارند و به آن به ديد ترس از مسائل ماوراء الطبيعي مينگرند.
انجيل شيطاني
شيطان پرستان داراي پارهاي از اعتقادات هستند كه در كتاب انجيل شيطاني آمده است، فصل اول اين كتاب احكام 9 گانه شيطان پرستي است:
1. شيطان ميگويد: دست و دلبازي كردن به جاي خساست. شيطان به جاي رياضت نماينده افراط است.
2. شيطان ميگويد: زندگي حياتي به جاي نقشه خيالي و موهومي روحاني. شيطان به جاي اينكه نماينده توهمهاي معنوي باشد، نماينده زندگي مادي است. (همه مسائل و تجارب غيرمادي و معنوي از ديد آنها توهم و دروغ و تظاهر خوانده ميشود.)
3. شيطان ميگويد: دانش معصوم به جاي فريب دادن رياكارانه خود. شيطان به جاي خود فريبي متظاهرانه نشان دهنده عقل پاك است.
4. شيطان ميگويد: محبت كردن به كساني كه لياقت آن را دارند، به جاي عشق ورزيدن به نمك نشناسان. (درست برعكس مسيحيت و ساير اديان كه عشق به انسانها را به انسانها آموزش ميدهد)
5. شيطان ميگويد: انتقام و خونخواهي كردن به جاي برگرداندن صورت (اشاره به تعاليم مسيحيت كه ميگويد: هرگاه برادري به تو سيلي زد، آن طرف صورتت را جلو بياور تا ضربهاي به طرف ديگر بزند).
6. شيطان ميگويد: مسئوليت در برابر مسئول به جاي مسئوليت در برابر موجودات ترسناك خيالي.(يعني اعتقاد به معاد و بهشت و جهنم را تنها عامل انسانيت افراد با ايمان ميداند و همچنين خود را فقط دربرابر كسي مسئول ميداند كه در برابرش مسئوليت دارند نه افرادي كه ممكن است درگير عملي شوند كه او انجام ميدهد.)
7. شيطان ميگويد: انسان حيوان ديگري است، گاه برتر و اكثر مواقع به دليل " روح خدايي و پيشرفت ذهني اش كه از او بدطينتترين حيوان را ساخته است " پست تر است. (روح خدايي كه به اعتقاد اديان منشاء و دليل بزرگي و خوبي انسانهاست در اين نظريه دليل بدطينت ترين موجود بودن اوست.)
8. شيطان تمام چيزهايي كه گناه شناخته ميشوند را ارائه ميدهد، زيرا تمام آنها به يك لذت و خوشنودي فيزيكي، رواني يا احساسي منجر ميشوند. (يعني گناهان را براي ارضاء نيازهاي انساني لازم ميداند)
9. شيطان بهترين دوست كليساست زيرا در ميان تمام اين سالها وجود شيطان دليل ماندگاري كليساها است.
در اينجا جملاتي از انجيل شيطان را نقل ميكنيم.
به نام خداي بزرگ ما، شيطان به شما فرمان ميدهد كه از دنياي سياه بيرون آييد. به نام چهار شهريار سياه جهنم؛ پيش آييد. شيطان؛ جام باده لذت را بردار. اين جام پر از اكسير زندگي است؛ و آن را با نيروي جادوي سياه انباشته كن. اين نيرو در سراسر عالم كائنات وجود دارد و حامي آن است.
اي دوست و همدم شب؛ تو از صداي سگها و ريختن خون شاد ميشوي؛ تو در ميان سايههاي قبور ميگردي؛ تو تشنه خون هستي و بشر را تهديد ميكني گور گومورو؛ ماه هزار چهره؛ به قربانيان ما با نظر مساعد بنگر. دروازههاي جهنم را بگشا و بيرون بيا.
كليساي شيطاني
كليساي شيطان پرستي در قرون وسطا به عنوان مكاني براي انجام مراسم شيطان پرستي استفاده ميشد و جايي بود كه در آن تنها و تنها محل قرارهاي شيطان پرستان قديمي و انجام مراسم خود در آن بود. در ابتدا براي انجام مراسم ارضاي جنسي مورد استفاده قرار ميگرفت اما امروزه محلي است براي عبادت و انجام اكثر مراسم شيطان پرستان.
كليساي شيطاني مكاني است كه بر اساس قوانينش با استفاده از كمكهاي مالي دولتها برقرار نيست و اعضاي آن براي ورود به آن بايد پول بپردازند.
اجتماعات و مراسم شيطان پرستان همانند يهوديان در روزهاي شنبه برگزار ميشود. دو آييني كه تاثير متقابل زيادي در طول تاريخ به ويژه از طريق عرفان رازآلود كابالا از همديگرپذيرفته اند.5
جريان ديگر شيطان پرستي مدرن
امروزه علاوه بر شيطانگرايي لاوايي يا سِيتنيسم(Satenism)، جريان ديگري به نام سِتيانس (Setians) وجود دارد.
مايكل آكينو در آغاز كار دوست و همكار آنتوان لاوي بود كه در پي اختلاف عقيده با لاوي از او جدا شد و معبد ست را در سال 1975 در سانفرانسيسكو تاسيس كرد. و جريان ستيانيست(Setians) را به راه انداخت.
معبد سِت يكي از مشهورترين و مخفي ترين سازمانهاي شيطان پرستي است و تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است.
اين جنبش امروزه در ابعاد وسيعي به ويژه در عرصههاي فرهنگي مثل نشر كتاب و نشريات و سينما فعاليت ميكند.
بارزترين تفاوت ميان كليساي شيطان و معبد ست مربوط به مفهوم شيطان است. به نظرمعتقدين به كليساي شيطان، موجودي به نام شيطان وجود عيني ندارد و شيطان تنها نماد اميال، آرزوها و لذتطلبي انسان است.در حالي كه پيروان معبد سِت معتقدند كه شيطان واقعي وجود دارد كه به آن پادشاه تاريكي ميگويند.آنها او را سِت، پادشاه حقيقي تاريكي مينامند.
البته جريان ستيانيست علاوه بر ايجاد معبد در مقابل كليساي شيطاني، كتاب اختصاصي ديگري با همان عنوان انجيل شيطاني درتقابل با گروه رقيب تدوين نموده اند.
سِيتِ نامي است مأخوذ از انجيل به عنوان پادشاه تاريكي؛ ولي سِت (Set) نام يكي از خدايان مصر و نام خداوند مرگ و عالم اموات در باستان است.6
سمبلها و نمادهـا
نمادهاي شيطان پرستي در گسترة بسيار وسيعي ازپيراهن، شلوار، كفش، ادكلن، انگشتر، دستبند، زيورآلات، عروسك بچهها تا رنگ و طرح داخل اتاق خواب و دهها شيء ديگرديده ميشود. برخي از مهم ترين اين نمادها عبارتند از: 7
پنتاگـــرام (ستاره پنج ضلعي وارونه)
از جمله معروف ترين نمادهاي شيطانگراها پنتاگـــرام است، نشانه ستاره صبح، نامي كه به شيطان تعلق دارد. اين علامت در مراسمهاي مخفيانه و جادوگري براي احضار ارواح شيطاني استفاده ميشود.
پنتاگرام شيطاني نمادي پيچيده است كه از تركيب ستاره پنج پَر با سر بز به وجود آمده است و اين نوع استفاده درعين اين كه جديدترين مورد استفاده از پنتاگرام است به همان اندازه شناخته شده ترين و جدال آميزترين نوع استفاده از پنتاگرام نيز به شمار ميآيد. پنتاگرام شيطاني هميشه وارونه است با يك رأس رو به پايين و دو رأس رو به بالا. اين علامت نشاني از جادوي سياه است كه حاكي از پيروزي ماده و آرزوهاي فردي بر عقايد و تعصبات ديني و مذهبي است.
پنتاگرام نماد ونوس الاهة زيبايي و عشق شهواني مادينه است. كه به سمبل اصالت انسان و اومانيسم تبديل شد. تركيب سر بافومت با ستاره پنجپر، نماد روشن و گويايي براي تعاليم مكتب شيطانپرستي است كه شيطان را سمبل انسان محوري و اصالت ميدانند.
نماد باستاني پنتاگرام در شيطان پرستي مدرن نمادي از هوسها و لذتطلبي بشري و آزادي در برابر مسائل جنسي به حساب ميايد.
هگزاگرام (ستاره شش پر)
هگزاگرام به صورت دو مثلث درون هم نشان داده ميشود و نمونه آن ستاره داوود ميباشد. كه با اعتقادات يهوديان پيوند دارد.اين نماد تشكيل شده است از سر بز، بالا تنه انسان، پاي جن و با دم كوتاه.
اين دو مثلث وقتي به صورت معناداري روي هم قرار ميگيرد، معناي عشق ـ البته از نوع جنسي آن ـ را بيان ميكند و اين همان ستارة داوود است كه امروزه در وسط پرچم اسرائيل ديده ميشود.
عدد 666 و FFF
عدد 666 و FFF ششمين حرف انگليسي كه متناظر عدد666 است. از نمادهاي شيطانپرستي است. 666 علامت انسان، نشانه جانور (هيولا) اين عدد به گفتة مكاشفة يوحنا كه يك يهودي تازه مسيحي بود، عدد شيطان معرفي شده است. در مكاشفات نوشته شده: "جانور عجيب ديگري ديدم كه از زمين بيرون آمد. اين جانور دو شاخ داشت مانند شاخهاي بره و صداي وحشتناكش مثل صداي اژدها بود... بزرگ و كوچك، فقير و غني، برده و آزاد را وادار كرد تا علامت مخصوص را روي دست راست يا پيشاني خود بگذارند. و هيچ كس نميتوانست شغلي به دست آورد يا چيزي بخرد مگر اينكه علامت مخصوص اين جانور يعني اسم يا عدد او را بر خود داشته باشد. اين خود معمايي است و هركس با هوش باشد ميتواند عدد جانور را محاسبه كند. اين عدد اسم يك انسان است كه مقدار عددي آن به 666 ميرسد. (انجيل. مكاشفات يوحنا/11-18: 13)
بافومت(Baphomet)
يكي ديگر از اين نمادها كه در عرفان كابالا(عرفان يهودي) نيز جايگاهي دارد، بز يا قوچي به نام بافومت است كه هم با جانور شاخ دار يوحنا همانندي دارد و هم در اسطورههاي مصري خداي هوش و دانايي معرفي شده و آفرينش انسان به وسيلة چرخ سفالگري را به او نسبت ميدهند. و دو ماه سياه و سفيد در طرفين او نشانة تركيب روشنايي و تاريكي است. سر بافومت معمولاً در ميان ستارة پنج پر (پنتاگرام) طراحي ميشود.
استفاده از بز به خرافات قرون وسطي برمي گردد. آنان همواره در توصيف ساحرهها، آنان را همراه با بزها ميدانستند. آنان اغلب بز را نماينده شيطان ميدانستند. بز در اين مفهوم اغلب به عنوان نمادي از سركوبي جنسي در نظر گرفته ميشود.
سر بز (Goat Head)
بز شاخدار، بز مندس (همان ba\'al بعل خداي باروي مصر باستان) اين يكي از راههاي شيطان پرستان براي مسخره كردن مسيح است؛ زيرا مسيحيان معتقدند مسيح همچون يك برهاي براي نجات ايشان قرباني شده است.به خصوص كه آنها بز را نماد شيطان و در برابر بره ميدانند شيطان پرستان اين آرم را انتخاب كرده اند.
صليب وارونه (pown cross upside)
صليب برعكس نشاني از طغيان، سركشي در برابر فرهنگ مسيحي است. صليب وارونه نشانه استهزا و رد كردن مسيح ميباشد. گردنبندهاي آن توسط شيطان پرستان زيادي به كار ميرود. اين علامت را ميتوان همراه خوانندههاي راك و روي آلبومهاي آنها ديد.
صليب شكسته يا چرخ خورشيدswastika or Sun Wheeic كه علامت مذهبي باستاني است. اين علامت در كتيبههاي بودايي و مقبرههاي سلتي و يوناني استفاده شده است. در آيين پرستش خورشيد، اين علامت به نظر ميرسد نشانه مسير حركت خورشيد در آسمان باشد.
چشم شيطان (All Seeing Eye)
چشم شيطان يا چشمي كه به همه جا مينگرد، آنها معتقدند كه اين چشم شيطان است و كسي كه قدرت كنترل آن را دارد بر تمام داراييها حكومت ميكند. اين علامت در پيشگوييها به كار ميرود. جادوها، نفرينها، كنترلهاي روحي و تمامي انحرافات تحت اين علامت كار ميكنند. اين علامت روشنفكران است. بر روي پول رايج ايالات متحده آمريكا اين علامت اساس نظم نوين جهاني است.
هرج و مرج (Anarchy)
اين علامت به معناي از بين بردن تمام قوانين ميباشد. به عبارت ديگر " هرچه تخريب كننده است تو انجام بده " يعني همان قانون شيطان پرستي، اين علامت توسط پانكها، هوي متالها و راكها به كار ميرود.
ضد عدالت (Anti Justice)
تبر رو به بالا علامت عدالت روم باستان بوده است، شيطان پرستان علامت واژگون شده آن را نشانه ضدعدالت يا شورش و طغيان ميدانند. فمنيستها از دو تبر رو به بالا به معني مادر سالاري باستاني استفاده مينمايند.
ابليسك (obelisk)
مشهودترين نماد شيطانگرايي ستون چهار ضلعي بلندي است به نام ابليسك، كه سمبلي از "رع" خداي خورشيد در مصر بوده است. بزرگترين ابليسك دنيا در واشنگتن ساخته شده كه ارتفاع آن به 555 متر ميرسد اين ابليسك در نزديكي كنگره و خانه اصلي فراماسونري است و رئيس جمهورهاي آمريكا سوگند خود را در پاي آن ياد ميكنند.8
موسيقي شيطان پرستي
در سال 1981 نوازنده درام به نام لارس الريچ با انتشار آگهي فراخوان تشكيل گروه هوي متال را اعلام كرد و پس از مدتي موفق به جذب افراد مختلفي شد.چند سال بعد اين گروه پيشنهادهاي بلك متال را عرضه كرد.
ايده متال بازگشت به تاريكي (يعني محور اصلي تفكرات شيطان پرستي)، بي رحمي، تجاوزات جنسي، فحاشي، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومي آن است.
خوانندگان اين گروه روي صحنه ودر كليپهاي خياباني دست به خوردن و آشاميدن كثافاتي مانند ميوههاي فاسد، خون، مردار و... ميزنند و از كثيفترين گروههاي هنري موسيقي جهان به شمار ميروند.
مرلين منسون از چهرههاي مشهور و مبتذل موسيقي متال آميخته با راك است كه با ارائه كارهايي با ويژگيهاي فوق و با حمايت رسانههاي آمريكايي توانست هم طرفداران زيادي از ميان شيطان پرستان به دست آورد و هم ثروت كلاني را به جيب بزند. امروزه چهره آراييهاي مرلين منسون تركيبي از نمادهاي شيطان پرستي را نشان ميدهد و هوادارانش او را با اسم مختصر mm ميخوانند.
متاليكا مدافع همجنس بازي است وآلبومي را در سالرورز مر گ" كوئين" همجنس باز معروف آمريكايي منتشر كرد.9
علاوه بر موسيقي فيلمهاي سينمايي نيز در اين باره نقش آفريني خاص خود را دارند كه به صورت مستقيم در راستاي تقدس بخشي به شيطان و يا از را ه تبليغ عرفان كابالا و تصوف يهودي عملا به ترويج شيطان پرستي ميپردازند. كه از جمله آنها فيلم گابريل(جبرئيل)، فيلم اسرار حروف و رمز داوينچي ميباشد.10
مشخصههاي ظاهري
طرفداران شيطانپرستي از نظر ظاهري با گردنبندهاي اسكلتي، موهاي بلند يا سر طاس و انگشترهاي تيغ دار ديده ميشوند.اكثراً ابروهايشان را ميتراشند يا به سمت بالا طراحي ميكنند، رنگ آرايششان اغلب مشكي، بنفش و قرمز تند است، پوست بدنشان را با اشكالي مانند جمجمه و نمادهاي مخصوص شيطان پرستيها خال كوبي ميكنند، لباسهايشان معمولا گشاد و به رنگ مشكي و قرمز ميباشد، چكمههاي چرمي ساق بلند كه اغلب با فلز تزئين شده است، ميپوشند.
راههاي ترويج شيطان پرستي در ايران
الف) فعاليتهاي اينترنتي از تغيير وبلاگها، تالارهاي گفت و گو و دريافت خبر نامههاي مربوط به اخبار شيطان پرستي در دنيا
ب) ترويج نمادها (به صورت آگاهانه و نا آگاهانه) در مغازهها به ويژه فروشگاههاي پوشاك جوانان و بانوان
ج) ترويج موسيقي متال در قالب گروههاي مختلف موسيقي
د) پارتيهاي شبانه و ميهمانيهاي خاص دوستانه جهت آشنايي آنها با انديشهها و ظواهر شيطان گرايي
ه) تلاش براي كم رنگ نمودن شعائر و جلوههاي اعتقادي و افول معنويت.11
يادآوري
در پايان يادآوري دو نكته جهت رفع برخي شبهات احتمالي ضروري به نظر ميرسد. يكي مقايسـه اي خواهد بود ميان اديـان توحيدي يهود، مسيحيت و اسلام درباره شيطـان و ديگري اشارة كوتاهي خواهد شد به شيطان پرستي بومي و سنتي ساكن در غرب ايران.
مقايسـه شيطـان در اديـان توحيدي
يهـود: شيطان در عهد عتيق در نقش يك مار به عنوان زيرك ترين حيوان به سراغ آدم و حوا ميآيد و پس ازآن كه خداوند آنها را از خوردن درخت معرفت خوب و بد منع ميكند تا مبادا بميرند، به آنها مژده ميدهد كه اگر از درخت نيك و بد بخوريد چشمان شما باز خواهد شد و عارف نيك و بد خواهيد شد و پس از آنكه حرف شيطان را پذيرفته و از آن درخت خوردند چشمانشان به معرفت باز شد، در اين جا خداوند گفت همانا انسان مثل يكي از ما شده است.12
و لذا برخي در صدد توجيه بر آمدند و گفتند اين عمل والدين اوليه ما اشتباهي معمولي يا خطايي از سر بي فكري نبوده است بلكه عصيان عمدي بر ضد خالق بود، به عبارت ديگر آنها ميخواستند خدا شوند، آنها مايل نبودند مطيع اراده خدا گردند، ميخواستند اميال خود را انجام دهند و خدا هم با اخراج آنها از بهشت آنها را مجازات نمود.13
مسيحيـت: در عهد جديد شيطان وسوسه گر حضرت مسيح است كه در نهايت او فريب وسوسههاي شيطان را نخورد همچنين تاكيد شده بايد بيدار و هوشيار بود و از طريق ايمان جلوي تيرهاي او را گرفت و در مقابل او مقاو مت نمود.14
با توجه به اينكه مسيحيان هر دو عهد را قبول دارند، 15به نظر ميآيد تأثيرپذيري آنان از آموزههاي عهد قديم درباره شيطان در زندگي سياسي و اجتماعي به ويژه پس از رنسانس بيش از عهد جديد بوده است. زيرا طبق برداشت تورات شيطان وسوسه گر همان عقل است و شجره ممنوعه همان درخت آگاهي است كه انسان با تمرد از دستورات خدا به آگاهي و معرفت ميرسد و به همين دليل از بهشت خدا رانده ميشود.16 17
اسـلام: شيطان از ماده شطن به معناي دور شده از رحمت و لطف خداست، 18 كه در آيات متعددي (70 بار به صورت مفرد و 18بار به صورت جمع) به آن اشاره شده است و ابليس اسم خاص است كه در حديث امام رضا(ع) به همان معناي دور شده از رحمت خدا19 و موجودي كه حق را باطل و باطل را حق جلوه ميدهد، و وعدههاي فريبنده ميدهد.20 و از نظر تقدس ومأموريتهاي الهي در عداد ملائكه به حساب نميآيد و موجودي بوده هرچند اهل عبادت فراوان بوده اما عدم تعبد و تسليم او در مقابل اوامر الهي موجب طغيان و عصيان و سپس مغضوب درگاه الهي شد و دشمن قسم خورده انسان گرديد. و لذا همواره براي رهايي از شرآن بايد به خدا پناه برد.
شيطان پرستي بومي
شيطان پرستي رايج و وارداتي غير از شيطان پرستي بومي ساكن در مناطق كردنشين عراق و ايران است، اين فرقه كه يزيديه نيز نام دارد، پيشينه آن به پيش از ورود اسلام به ايران باز ميگردد، و تحت تأثير اديان زرتشتي و مانوي قرار گرفته است و عقايد مهرپرستانه و ثنويت زرتشتي بر آن تأثير داشتهاند. مورخين تأثيراتي از دين يهود و عقايد صوفيه (پس از اسلام) نيز در منابع برشمردهاند.
موسس و در واقع مجدد آن پس از ورود دين اسلام، "عدي ابن مسافر اموي" است. يزيديها او را به عنوان مرشد خود ميپذيرند و با راهنماييهاي او تا حد زيادي از عقايد گذشتگان خود پيش از اسلام بيگانه ميشوند. مقبرهٔ او در نزديكي اربيل عراق واقع است.
آنها معتقدند خدا نخستين موجودي را كه خلق كرد، شيطان يا همان ملك طاووس بوده است. ذات ملك طاووس با ذات خدا يكي است و پس از ملك طاووس به شش ملك ديگر قائلند كه رابط بين خدا و خلق هستند.و آنكه راه نيك و بد را به انسان نشان ميدهد همانا ملك طاووس است.ملك طاووس اهريمن نيست، و از اركان آفرينش به شمار ميرود.
يزيديها شيطان را به عنوان معارض و خصم خداي متعال نميپرستند، بلكه شيطان را ملكي ميدانند كه هرچند سبب طغيان و سپس مغضوب درگاه الهي شد، شورشي كه بر حق و از روي حكمت خداوند ميدانند ولي او به جهنم افتاد، 7000 سال در آنجا بگريست چندانكه هفت كوزه از اشك ديدگانش پر شد و مشمول لطف و بخشش پروردگار گرديد.
آنها به تناسخ ارواح عقيده دارند، به عقيده آنها ارواح دو قسمند:
اول ـ شريره كه در حيوانات بد جنس حلول ميكنند و هميشه در عذابند.
دوم ـ ارواح پاك كه در فضا پرواز مينمايند تا براي مردم زنده اسرار كائنات و مغيبات را كشف نمايند و اين ارواح با عالم غيب در تماس دائم هستند.
آنان معتقدند كه روزه ســه روز است و مسلمانــان اشتباهــا سـي روز را روزه ميگيرند. براي آنها خوردن گوشت خروس حرام است زيرا "ملك طاووس" به شكل خروس است. آنان همچنين كاهو نميخورند وآن را بدترين خوردني ميدانند، چون شيخ عدي آن را حرام كرده است. همچنين تراشيدن سبيل را حرام ميدانند. يزيدي حق ندارد آب دهان خود را بر زمين بريزد، زيرا اين عمل اهانت به طاووس ملك است. نام شيطان يعني ملك طاووس جايز نيست برده شود، يا اسمي شبيه به آن مانند كلمة شيطان، قيطان، شر و شط و شبيه اينها و نيز لفظ ملعون يا لعنت را هم نبايد بر زبان بياورند.21
نقد و تحليل
زمينههاي پيدايش شيطان گرايي را به صورت اختصار در عوامل زير ميتوان جستجو كرد:
1. پس از رنسانس و برداشته شدن سختگيريهاي افراطي و متعصبانه ارباب كليسا، ناهنجاريهاي متعددي فراهم آمد به ويژه گرايش به شيطان پرستي عملاً نوعي نه گفتن و كنار گذاشتن رويكرد كليسا محوري در طول قرون وسطا بوده است. و لذا ميبينيم مقدسات مسيحيان پسوند شيطاني ميگيرند. مانند انجيل و كليساي شيطاني.
2. تلاش براي جايگزيني اومانيسم و نگرشهاي تجربه گرايانه را نيز نميتوان ناديده گرفت، زيرا محوريت دادن به انسان و اميال و لذات او تنها از راه دينهاي خواسته و ساخته بشري ممكن خواهد بود و شيطانگرايي بهترين جلوه براي بازگشت به سياهيها و تاريكيها است.
3. رهبري يهوديان به ويژه صهيونيسم نيز در پيدايش و گسترش اين فرقه چشمگير و آشكار است هم از نظر تاريخي و تبارشناسي، شيطانيسم قديمي و مدرن ريشه در دين يهود دارد و هم از نظر سياسي و اجتماعي امروزه يهوديت با ابزار و امكانات گسترده به ويژه از طريق دنياي كتاب و سينما تلاش در ترويج همه جانبه اين فرقه دارد.
افزون بر اينكه سنخيت ميان عرفان يهود يعني كابالا با پديده شيطانگرايي به وضوح مشهود است كه اشتراك در نمادها مانند پنتاگرام يا ستاره پنجپر يكي از نمونههاي روشن آن است.
4. استفاده از شور و انگيزه جوانان به ويژه در كشورهاي مسلمان از ديگر مؤلفههاي فراگيري اين گرايش است. فعاليتها از طريق پارتيهاي شبانه، گروههاي موسيقي و ميهمانيهاي دوستانه آغاز ميگردد در ادامه با تبليغ نمادها و مشخصههاي ظاهري و در نهايت زمينه آشنايي آنها با انديشهها و رويكردهاي شيطاني را فراهم ميكنند، كه نمونهاي از فعاليتهاي داخلي آنان در شبكه سوم سيما تحت عنوان برنامه شوك پخش گرديد.
5. علاوه بر موارد پيش گفته كه ميتوان آنها را عوامل خارجي در ترويج شيطانگرايي نام نهاد، عدم اطلاع كافي از عرفان حقيقي و اسلامي نيز آسيب ديگر پيدايش تمام نحلههاي نوپديد است.
از اين رو ميتوان گفت علاوه بر اينكه دستگاههاي تبليغي و فرهنگي كشور موظف به تبيين ماهيت شوم پديده شيطانگرايي و عرفانهاي نوظهورند بايد خود را ملزم به ارائه و ترويج جلوههاي زيبا و فطرت طلب عرفان اسلامي نمايند كه اين از طريق تدوين آثار و نوشتههاي روان، دلنشين و قابل فهم عموم و تهيه فيلمهاي كوتاه و بلند و راهاندازي سايت و وبلاگهاي اينترنتي و برگزاري جلسات در فضاهاي علمي به ويژه جهت دانشجويان و جوانان امكانپذير است.
نتيجه آنكه در اسلام شريعت، طريقت و حقيقت اركان اساسي حركت و كمال بشري به حساب ميآيند كه ناديده انگاشتن هر كدام از آنها باعث خلل در رسيدن به مقصود ميگردد. همان چيزي كه خلأ آن به ويژه شريعتزدايي در مكاتب وارداتي به وضوح ديده ميشود، به قول مولانا، شريعت چراغ، طريقت راه و حقيقت مقصد است و به قول شبستري در گلشن راز:
شريعت پوست، مغز آمد حقيقت
ميان اين و آن باشد طريقت
خلل در راه سالك نقض مغز است
چو مغزش پخته بيپوست نغز است
قدرت پليد و مرموز شيطان همواره از آغاز زندگي بشر توهم زا وترس آفرين بوده است و برخي از انسانهاي ابتدايي براي آسودگي از شر او به تكريم و تقديسش ميپرداختند، تا به امروزكه در مدلهاي نوين و در قالب آئينهايي با ايدئولوژي خاص سر برآورده و به اسم شيطان پرستي در دنيا مطرح شده است.
سير پيدايش شيطان پرستي از آغاز تا كنون را در سه مرحله و عنوان كلي بدوي، قديمي و مدرن ميتوان نام برد كه به دو مورد اول اشاره اي كوتاه و شيطان پرستي مدرن را به تفصيل به بحث ميكشانيم:1
شيطـان پرستــي بدوي
ميتوان تاريخچه شيطان پرستي را به قرون اوليه پيدايش آدمي نسبت داد.در زمانهاي قديم انسانها در برابر هر چيزي كه قدرت مقابله با آن را نداشتند و از درك آن عاجز بودند، تسليم ميشدند و سجده ميكردند.
اديان باستاني شر را شريك در جهان ايزدي ميپنداشتند، به طوري كه در ميان اقوام اوليه بينالنهرين اين دواصل (خدا و شيطان) به يكديگر پيوستهاند، سيت خداي ويرانگر مصر برادر اوزيريس نيكوكار بود، در ايران باستان نيز اعتقاد بر اين بود كه علت وجود اهريمن تيرگي و پيدايش لحظهاي شك و ترديد در انديشه اورمزد خداي روشنايي بوده است.2
شيطان پرستي قديمي
شيطان پرستي قديمي مربوط به قرون وسطا و دوران تفتيش عقايد مذهبي كليسا ميشود. شيطانپرستان اين دوره مخالف با مسيحيت و كليسا بوده و در مراسم خود اعمال ضد مسيحيت را انجام ميدادند.
آنها شيطان را موجودي با هويت خارجي ميدانستند. اصل شهوتراني و ارضاي جنسي اصل لاينفك مراسم آنهابوده است. آنها به جهنم اعتقادي نداشتند و ميگفتند جهنم همين دنيايي است كه در آن زندگي ميكنيم. لذا بدترين گناهان را در مراسم خود انجام ميدادند.
ازجمله گرايشهاي شيطان پرستي در قرون وسطي شيطان پرستي گوتيك بود كه نوعي از شر پرستي بود، ميل برگشت به تاريكي در اين فرقه بارز است آنها به اعمالي از قبيل "خوردن نوزادان، تجاوزات جنسي، قرباني كردن دختران متهم بودند.
امروزه نيزدر موسيقي شيطان پرستي متال سبكي به نام گوتيك وجود دارد اينها نيزدر هنگام اجراي برنامه، اعمال غير اخلاقي مختلفي را مرتكب ميشوند.
نقاشي از شيطان از قرن دوازدهم موجود است كه در حال اقامه دعوا و دادخواهي در دادگاه عدالت است كه او بشريت و عيسي را متهم كرده است.3
شيطان پرستي مدرن
شيطانگرايي مدرن در انگلستان و از نيمه دوم قرن شانزدهم آغاز شد. ركن اصلي اين نوع شيطان پرستي تاكيد بر پرورش استعدادهاي شخصي انسان و در حقيقت خود پرستي است از اين ديدگاه خدايي جز خود انسان وجود ندارد.
شيطان پرستي جديد اعتقادي به وجود شيطان خارجي ندارد زيرا شيطان جسم نيست و وجود خارجي ندارد. بلكه شيطان را در طبيعت و وجود هر انساني ميداند و اين باطن هر كسي است كه شيطان در آن وجود دارد. شيطان در اين اعتقاد نماد نيروي تاريكي طبيعت است.
آنان اعتقاد به استفاده از لذت جنسي در حد اعلاي آن دارند، لذا از نظر آنان بعد از مرگ روح كساني كه در دنيا لذت جسماني لازم را نبرده است به دنيا برميگردد و لذت جنسي خود را كامل ميكند. عمدهترين اعتقادات شيطانپرستان از اين قرار است:
خدايي در اين نوع شيطان پرستي نيست و جنگي بين عالم خير و شر وجود ندارد.
مبناي اين گرايش شيطانيسم، پرستش يك نيروي ماوراء الطبيعي اساطيري است كه در آن يك يا چند خدا تعريف شده است كه همه شيطاني هستند يا وسيله شيطان شناخته ميشوند. خدا يا خدايان ميتوانند از انواع مختلفي از معبودها باشند، بعضي از آنها از اديان بسيار قديمي نشأت گرفتهاند، انواع معمول شيطان پرستي خدايانشان را از اديان قديمي مصر باستان و بسياري از الهههاي باستاني بينالنهريني و بعضا از الهههاي رومي و يوناني اقتباس كرده اند.4
شيطان پرستي لاوايي (فلسفي)
اين شاخه از شيطان پرستي كه امروزه مشهورترين و رايج ترين فرقه شيطان پرستي مدرن است، با چهرة "آنتوان لاوي" شناخته ميشود. او با نوشتن انجيل شيطاني در سال 1965و تأسيس كليساي شيطان در سال1966 خود را پاپ كليساي شيطان معرفي كرد.
شيطان پرستي فلسفي معتقد است كه موجودي به نام شيطان وجود عيني ندارد و شيطان تنها نماد اميال، آرزوها و لذتطلبي انسان است. در نظر شيطان پرستان فلسفي، محور و مركزيت عالم هستي، خود انسان است،
بزرگترين آرزو و شرط رستگاري اين نوع از شيطان پرستان برتري و ترفيع ايشان نسبت به ديگران است.
شيطان در نظر لاوي موجودي مثبت بوده، شيطان پرستان فلسفي عموماً خدايي براي پرستش قائل نيستند و به زندگي غيرمادي بعد از مرگ نيز عقيدهاي ندارند.
در نظر شيطان پرستان فلسفي، هر شخص خداي خودش است. آنها با تكيه بر عقايد انساني وابسته به دنيا، مطالب مربوط به فلسفه عقلاني را عبس ميشمارند و به آن به ديد ترس از مسائل ماوراء الطبيعي مينگرند.
انجيل شيطاني
شيطان پرستان داراي پارهاي از اعتقادات هستند كه در كتاب انجيل شيطاني آمده است، فصل اول اين كتاب احكام 9 گانه شيطان پرستي است:
1. شيطان ميگويد: دست و دلبازي كردن به جاي خساست. شيطان به جاي رياضت نماينده افراط است.
2. شيطان ميگويد: زندگي حياتي به جاي نقشه خيالي و موهومي روحاني. شيطان به جاي اينكه نماينده توهمهاي معنوي باشد، نماينده زندگي مادي است. (همه مسائل و تجارب غيرمادي و معنوي از ديد آنها توهم و دروغ و تظاهر خوانده ميشود.)
3. شيطان ميگويد: دانش معصوم به جاي فريب دادن رياكارانه خود. شيطان به جاي خود فريبي متظاهرانه نشان دهنده عقل پاك است.
4. شيطان ميگويد: محبت كردن به كساني كه لياقت آن را دارند، به جاي عشق ورزيدن به نمك نشناسان. (درست برعكس مسيحيت و ساير اديان كه عشق به انسانها را به انسانها آموزش ميدهد)
5. شيطان ميگويد: انتقام و خونخواهي كردن به جاي برگرداندن صورت (اشاره به تعاليم مسيحيت كه ميگويد: هرگاه برادري به تو سيلي زد، آن طرف صورتت را جلو بياور تا ضربهاي به طرف ديگر بزند).
6. شيطان ميگويد: مسئوليت در برابر مسئول به جاي مسئوليت در برابر موجودات ترسناك خيالي.(يعني اعتقاد به معاد و بهشت و جهنم را تنها عامل انسانيت افراد با ايمان ميداند و همچنين خود را فقط دربرابر كسي مسئول ميداند كه در برابرش مسئوليت دارند نه افرادي كه ممكن است درگير عملي شوند كه او انجام ميدهد.)
7. شيطان ميگويد: انسان حيوان ديگري است، گاه برتر و اكثر مواقع به دليل " روح خدايي و پيشرفت ذهني اش كه از او بدطينتترين حيوان را ساخته است " پست تر است. (روح خدايي كه به اعتقاد اديان منشاء و دليل بزرگي و خوبي انسانهاست در اين نظريه دليل بدطينت ترين موجود بودن اوست.)
8. شيطان تمام چيزهايي كه گناه شناخته ميشوند را ارائه ميدهد، زيرا تمام آنها به يك لذت و خوشنودي فيزيكي، رواني يا احساسي منجر ميشوند. (يعني گناهان را براي ارضاء نيازهاي انساني لازم ميداند)
9. شيطان بهترين دوست كليساست زيرا در ميان تمام اين سالها وجود شيطان دليل ماندگاري كليساها است.
در اينجا جملاتي از انجيل شيطان را نقل ميكنيم.
به نام خداي بزرگ ما، شيطان به شما فرمان ميدهد كه از دنياي سياه بيرون آييد. به نام چهار شهريار سياه جهنم؛ پيش آييد. شيطان؛ جام باده لذت را بردار. اين جام پر از اكسير زندگي است؛ و آن را با نيروي جادوي سياه انباشته كن. اين نيرو در سراسر عالم كائنات وجود دارد و حامي آن است.
اي دوست و همدم شب؛ تو از صداي سگها و ريختن خون شاد ميشوي؛ تو در ميان سايههاي قبور ميگردي؛ تو تشنه خون هستي و بشر را تهديد ميكني گور گومورو؛ ماه هزار چهره؛ به قربانيان ما با نظر مساعد بنگر. دروازههاي جهنم را بگشا و بيرون بيا.
كليساي شيطاني
كليساي شيطان پرستي در قرون وسطا به عنوان مكاني براي انجام مراسم شيطان پرستي استفاده ميشد و جايي بود كه در آن تنها و تنها محل قرارهاي شيطان پرستان قديمي و انجام مراسم خود در آن بود. در ابتدا براي انجام مراسم ارضاي جنسي مورد استفاده قرار ميگرفت اما امروزه محلي است براي عبادت و انجام اكثر مراسم شيطان پرستان.
كليساي شيطاني مكاني است كه بر اساس قوانينش با استفاده از كمكهاي مالي دولتها برقرار نيست و اعضاي آن براي ورود به آن بايد پول بپردازند.
اجتماعات و مراسم شيطان پرستان همانند يهوديان در روزهاي شنبه برگزار ميشود. دو آييني كه تاثير متقابل زيادي در طول تاريخ به ويژه از طريق عرفان رازآلود كابالا از همديگرپذيرفته اند.5
جريان ديگر شيطان پرستي مدرن
امروزه علاوه بر شيطانگرايي لاوايي يا سِيتنيسم(Satenism)، جريان ديگري به نام سِتيانس (Setians) وجود دارد.
مايكل آكينو در آغاز كار دوست و همكار آنتوان لاوي بود كه در پي اختلاف عقيده با لاوي از او جدا شد و معبد ست را در سال 1975 در سانفرانسيسكو تاسيس كرد. و جريان ستيانيست(Setians) را به راه انداخت.
معبد سِت يكي از مشهورترين و مخفي ترين سازمانهاي شيطان پرستي است و تعاليم آن شامل فلسفه شيطان و تمرينات سحر است.
اين جنبش امروزه در ابعاد وسيعي به ويژه در عرصههاي فرهنگي مثل نشر كتاب و نشريات و سينما فعاليت ميكند.
بارزترين تفاوت ميان كليساي شيطان و معبد ست مربوط به مفهوم شيطان است. به نظرمعتقدين به كليساي شيطان، موجودي به نام شيطان وجود عيني ندارد و شيطان تنها نماد اميال، آرزوها و لذتطلبي انسان است.در حالي كه پيروان معبد سِت معتقدند كه شيطان واقعي وجود دارد كه به آن پادشاه تاريكي ميگويند.آنها او را سِت، پادشاه حقيقي تاريكي مينامند.
البته جريان ستيانيست علاوه بر ايجاد معبد در مقابل كليساي شيطاني، كتاب اختصاصي ديگري با همان عنوان انجيل شيطاني درتقابل با گروه رقيب تدوين نموده اند.
سِيتِ نامي است مأخوذ از انجيل به عنوان پادشاه تاريكي؛ ولي سِت (Set) نام يكي از خدايان مصر و نام خداوند مرگ و عالم اموات در باستان است.6
سمبلها و نمادهـا
نمادهاي شيطان پرستي در گسترة بسيار وسيعي ازپيراهن، شلوار، كفش، ادكلن، انگشتر، دستبند، زيورآلات، عروسك بچهها تا رنگ و طرح داخل اتاق خواب و دهها شيء ديگرديده ميشود. برخي از مهم ترين اين نمادها عبارتند از: 7
پنتاگـــرام (ستاره پنج ضلعي وارونه)
از جمله معروف ترين نمادهاي شيطانگراها پنتاگـــرام است، نشانه ستاره صبح، نامي كه به شيطان تعلق دارد. اين علامت در مراسمهاي مخفيانه و جادوگري براي احضار ارواح شيطاني استفاده ميشود.
پنتاگرام شيطاني نمادي پيچيده است كه از تركيب ستاره پنج پَر با سر بز به وجود آمده است و اين نوع استفاده درعين اين كه جديدترين مورد استفاده از پنتاگرام است به همان اندازه شناخته شده ترين و جدال آميزترين نوع استفاده از پنتاگرام نيز به شمار ميآيد. پنتاگرام شيطاني هميشه وارونه است با يك رأس رو به پايين و دو رأس رو به بالا. اين علامت نشاني از جادوي سياه است كه حاكي از پيروزي ماده و آرزوهاي فردي بر عقايد و تعصبات ديني و مذهبي است.
پنتاگرام نماد ونوس الاهة زيبايي و عشق شهواني مادينه است. كه به سمبل اصالت انسان و اومانيسم تبديل شد. تركيب سر بافومت با ستاره پنجپر، نماد روشن و گويايي براي تعاليم مكتب شيطانپرستي است كه شيطان را سمبل انسان محوري و اصالت ميدانند.
نماد باستاني پنتاگرام در شيطان پرستي مدرن نمادي از هوسها و لذتطلبي بشري و آزادي در برابر مسائل جنسي به حساب ميايد.
هگزاگرام (ستاره شش پر)
هگزاگرام به صورت دو مثلث درون هم نشان داده ميشود و نمونه آن ستاره داوود ميباشد. كه با اعتقادات يهوديان پيوند دارد.اين نماد تشكيل شده است از سر بز، بالا تنه انسان، پاي جن و با دم كوتاه.
اين دو مثلث وقتي به صورت معناداري روي هم قرار ميگيرد، معناي عشق ـ البته از نوع جنسي آن ـ را بيان ميكند و اين همان ستارة داوود است كه امروزه در وسط پرچم اسرائيل ديده ميشود.
عدد 666 و FFF
عدد 666 و FFF ششمين حرف انگليسي كه متناظر عدد666 است. از نمادهاي شيطانپرستي است. 666 علامت انسان، نشانه جانور (هيولا) اين عدد به گفتة مكاشفة يوحنا كه يك يهودي تازه مسيحي بود، عدد شيطان معرفي شده است. در مكاشفات نوشته شده: "جانور عجيب ديگري ديدم كه از زمين بيرون آمد. اين جانور دو شاخ داشت مانند شاخهاي بره و صداي وحشتناكش مثل صداي اژدها بود... بزرگ و كوچك، فقير و غني، برده و آزاد را وادار كرد تا علامت مخصوص را روي دست راست يا پيشاني خود بگذارند. و هيچ كس نميتوانست شغلي به دست آورد يا چيزي بخرد مگر اينكه علامت مخصوص اين جانور يعني اسم يا عدد او را بر خود داشته باشد. اين خود معمايي است و هركس با هوش باشد ميتواند عدد جانور را محاسبه كند. اين عدد اسم يك انسان است كه مقدار عددي آن به 666 ميرسد. (انجيل. مكاشفات يوحنا/11-18: 13)
بافومت(Baphomet)
يكي ديگر از اين نمادها كه در عرفان كابالا(عرفان يهودي) نيز جايگاهي دارد، بز يا قوچي به نام بافومت است كه هم با جانور شاخ دار يوحنا همانندي دارد و هم در اسطورههاي مصري خداي هوش و دانايي معرفي شده و آفرينش انسان به وسيلة چرخ سفالگري را به او نسبت ميدهند. و دو ماه سياه و سفيد در طرفين او نشانة تركيب روشنايي و تاريكي است. سر بافومت معمولاً در ميان ستارة پنج پر (پنتاگرام) طراحي ميشود.
استفاده از بز به خرافات قرون وسطي برمي گردد. آنان همواره در توصيف ساحرهها، آنان را همراه با بزها ميدانستند. آنان اغلب بز را نماينده شيطان ميدانستند. بز در اين مفهوم اغلب به عنوان نمادي از سركوبي جنسي در نظر گرفته ميشود.
سر بز (Goat Head)
بز شاخدار، بز مندس (همان ba\'al بعل خداي باروي مصر باستان) اين يكي از راههاي شيطان پرستان براي مسخره كردن مسيح است؛ زيرا مسيحيان معتقدند مسيح همچون يك برهاي براي نجات ايشان قرباني شده است.به خصوص كه آنها بز را نماد شيطان و در برابر بره ميدانند شيطان پرستان اين آرم را انتخاب كرده اند.
صليب وارونه (pown cross upside)
صليب برعكس نشاني از طغيان، سركشي در برابر فرهنگ مسيحي است. صليب وارونه نشانه استهزا و رد كردن مسيح ميباشد. گردنبندهاي آن توسط شيطان پرستان زيادي به كار ميرود. اين علامت را ميتوان همراه خوانندههاي راك و روي آلبومهاي آنها ديد.
صليب شكسته يا چرخ خورشيدswastika or Sun Wheeic كه علامت مذهبي باستاني است. اين علامت در كتيبههاي بودايي و مقبرههاي سلتي و يوناني استفاده شده است. در آيين پرستش خورشيد، اين علامت به نظر ميرسد نشانه مسير حركت خورشيد در آسمان باشد.
چشم شيطان (All Seeing Eye)
چشم شيطان يا چشمي كه به همه جا مينگرد، آنها معتقدند كه اين چشم شيطان است و كسي كه قدرت كنترل آن را دارد بر تمام داراييها حكومت ميكند. اين علامت در پيشگوييها به كار ميرود. جادوها، نفرينها، كنترلهاي روحي و تمامي انحرافات تحت اين علامت كار ميكنند. اين علامت روشنفكران است. بر روي پول رايج ايالات متحده آمريكا اين علامت اساس نظم نوين جهاني است.
هرج و مرج (Anarchy)
اين علامت به معناي از بين بردن تمام قوانين ميباشد. به عبارت ديگر " هرچه تخريب كننده است تو انجام بده " يعني همان قانون شيطان پرستي، اين علامت توسط پانكها، هوي متالها و راكها به كار ميرود.
ضد عدالت (Anti Justice)
تبر رو به بالا علامت عدالت روم باستان بوده است، شيطان پرستان علامت واژگون شده آن را نشانه ضدعدالت يا شورش و طغيان ميدانند. فمنيستها از دو تبر رو به بالا به معني مادر سالاري باستاني استفاده مينمايند.
ابليسك (obelisk)
مشهودترين نماد شيطانگرايي ستون چهار ضلعي بلندي است به نام ابليسك، كه سمبلي از "رع" خداي خورشيد در مصر بوده است. بزرگترين ابليسك دنيا در واشنگتن ساخته شده كه ارتفاع آن به 555 متر ميرسد اين ابليسك در نزديكي كنگره و خانه اصلي فراماسونري است و رئيس جمهورهاي آمريكا سوگند خود را در پاي آن ياد ميكنند.8
موسيقي شيطان پرستي
در سال 1981 نوازنده درام به نام لارس الريچ با انتشار آگهي فراخوان تشكيل گروه هوي متال را اعلام كرد و پس از مدتي موفق به جذب افراد مختلفي شد.چند سال بعد اين گروه پيشنهادهاي بلك متال را عرضه كرد.
ايده متال بازگشت به تاريكي (يعني محور اصلي تفكرات شيطان پرستي)، بي رحمي، تجاوزات جنسي، فحاشي، هجوم و حمله به جامعه و فرهنگ عمومي آن است.
خوانندگان اين گروه روي صحنه ودر كليپهاي خياباني دست به خوردن و آشاميدن كثافاتي مانند ميوههاي فاسد، خون، مردار و... ميزنند و از كثيفترين گروههاي هنري موسيقي جهان به شمار ميروند.
مرلين منسون از چهرههاي مشهور و مبتذل موسيقي متال آميخته با راك است كه با ارائه كارهايي با ويژگيهاي فوق و با حمايت رسانههاي آمريكايي توانست هم طرفداران زيادي از ميان شيطان پرستان به دست آورد و هم ثروت كلاني را به جيب بزند. امروزه چهره آراييهاي مرلين منسون تركيبي از نمادهاي شيطان پرستي را نشان ميدهد و هوادارانش او را با اسم مختصر mm ميخوانند.
متاليكا مدافع همجنس بازي است وآلبومي را در سالرورز مر گ" كوئين" همجنس باز معروف آمريكايي منتشر كرد.9
علاوه بر موسيقي فيلمهاي سينمايي نيز در اين باره نقش آفريني خاص خود را دارند كه به صورت مستقيم در راستاي تقدس بخشي به شيطان و يا از را ه تبليغ عرفان كابالا و تصوف يهودي عملا به ترويج شيطان پرستي ميپردازند. كه از جمله آنها فيلم گابريل(جبرئيل)، فيلم اسرار حروف و رمز داوينچي ميباشد.10
مشخصههاي ظاهري
طرفداران شيطانپرستي از نظر ظاهري با گردنبندهاي اسكلتي، موهاي بلند يا سر طاس و انگشترهاي تيغ دار ديده ميشوند.اكثراً ابروهايشان را ميتراشند يا به سمت بالا طراحي ميكنند، رنگ آرايششان اغلب مشكي، بنفش و قرمز تند است، پوست بدنشان را با اشكالي مانند جمجمه و نمادهاي مخصوص شيطان پرستيها خال كوبي ميكنند، لباسهايشان معمولا گشاد و به رنگ مشكي و قرمز ميباشد، چكمههاي چرمي ساق بلند كه اغلب با فلز تزئين شده است، ميپوشند.
راههاي ترويج شيطان پرستي در ايران
الف) فعاليتهاي اينترنتي از تغيير وبلاگها، تالارهاي گفت و گو و دريافت خبر نامههاي مربوط به اخبار شيطان پرستي در دنيا
ب) ترويج نمادها (به صورت آگاهانه و نا آگاهانه) در مغازهها به ويژه فروشگاههاي پوشاك جوانان و بانوان
ج) ترويج موسيقي متال در قالب گروههاي مختلف موسيقي
د) پارتيهاي شبانه و ميهمانيهاي خاص دوستانه جهت آشنايي آنها با انديشهها و ظواهر شيطان گرايي
ه) تلاش براي كم رنگ نمودن شعائر و جلوههاي اعتقادي و افول معنويت.11
يادآوري
در پايان يادآوري دو نكته جهت رفع برخي شبهات احتمالي ضروري به نظر ميرسد. يكي مقايسـه اي خواهد بود ميان اديـان توحيدي يهود، مسيحيت و اسلام درباره شيطـان و ديگري اشارة كوتاهي خواهد شد به شيطان پرستي بومي و سنتي ساكن در غرب ايران.
مقايسـه شيطـان در اديـان توحيدي
يهـود: شيطان در عهد عتيق در نقش يك مار به عنوان زيرك ترين حيوان به سراغ آدم و حوا ميآيد و پس ازآن كه خداوند آنها را از خوردن درخت معرفت خوب و بد منع ميكند تا مبادا بميرند، به آنها مژده ميدهد كه اگر از درخت نيك و بد بخوريد چشمان شما باز خواهد شد و عارف نيك و بد خواهيد شد و پس از آنكه حرف شيطان را پذيرفته و از آن درخت خوردند چشمانشان به معرفت باز شد، در اين جا خداوند گفت همانا انسان مثل يكي از ما شده است.12
و لذا برخي در صدد توجيه بر آمدند و گفتند اين عمل والدين اوليه ما اشتباهي معمولي يا خطايي از سر بي فكري نبوده است بلكه عصيان عمدي بر ضد خالق بود، به عبارت ديگر آنها ميخواستند خدا شوند، آنها مايل نبودند مطيع اراده خدا گردند، ميخواستند اميال خود را انجام دهند و خدا هم با اخراج آنها از بهشت آنها را مجازات نمود.13
مسيحيـت: در عهد جديد شيطان وسوسه گر حضرت مسيح است كه در نهايت او فريب وسوسههاي شيطان را نخورد همچنين تاكيد شده بايد بيدار و هوشيار بود و از طريق ايمان جلوي تيرهاي او را گرفت و در مقابل او مقاو مت نمود.14
با توجه به اينكه مسيحيان هر دو عهد را قبول دارند، 15به نظر ميآيد تأثيرپذيري آنان از آموزههاي عهد قديم درباره شيطان در زندگي سياسي و اجتماعي به ويژه پس از رنسانس بيش از عهد جديد بوده است. زيرا طبق برداشت تورات شيطان وسوسه گر همان عقل است و شجره ممنوعه همان درخت آگاهي است كه انسان با تمرد از دستورات خدا به آگاهي و معرفت ميرسد و به همين دليل از بهشت خدا رانده ميشود.16 17
اسـلام: شيطان از ماده شطن به معناي دور شده از رحمت و لطف خداست، 18 كه در آيات متعددي (70 بار به صورت مفرد و 18بار به صورت جمع) به آن اشاره شده است و ابليس اسم خاص است كه در حديث امام رضا(ع) به همان معناي دور شده از رحمت خدا19 و موجودي كه حق را باطل و باطل را حق جلوه ميدهد، و وعدههاي فريبنده ميدهد.20 و از نظر تقدس ومأموريتهاي الهي در عداد ملائكه به حساب نميآيد و موجودي بوده هرچند اهل عبادت فراوان بوده اما عدم تعبد و تسليم او در مقابل اوامر الهي موجب طغيان و عصيان و سپس مغضوب درگاه الهي شد و دشمن قسم خورده انسان گرديد. و لذا همواره براي رهايي از شرآن بايد به خدا پناه برد.
شيطان پرستي بومي
شيطان پرستي رايج و وارداتي غير از شيطان پرستي بومي ساكن در مناطق كردنشين عراق و ايران است، اين فرقه كه يزيديه نيز نام دارد، پيشينه آن به پيش از ورود اسلام به ايران باز ميگردد، و تحت تأثير اديان زرتشتي و مانوي قرار گرفته است و عقايد مهرپرستانه و ثنويت زرتشتي بر آن تأثير داشتهاند. مورخين تأثيراتي از دين يهود و عقايد صوفيه (پس از اسلام) نيز در منابع برشمردهاند.
موسس و در واقع مجدد آن پس از ورود دين اسلام، "عدي ابن مسافر اموي" است. يزيديها او را به عنوان مرشد خود ميپذيرند و با راهنماييهاي او تا حد زيادي از عقايد گذشتگان خود پيش از اسلام بيگانه ميشوند. مقبرهٔ او در نزديكي اربيل عراق واقع است.
آنها معتقدند خدا نخستين موجودي را كه خلق كرد، شيطان يا همان ملك طاووس بوده است. ذات ملك طاووس با ذات خدا يكي است و پس از ملك طاووس به شش ملك ديگر قائلند كه رابط بين خدا و خلق هستند.و آنكه راه نيك و بد را به انسان نشان ميدهد همانا ملك طاووس است.ملك طاووس اهريمن نيست، و از اركان آفرينش به شمار ميرود.
يزيديها شيطان را به عنوان معارض و خصم خداي متعال نميپرستند، بلكه شيطان را ملكي ميدانند كه هرچند سبب طغيان و سپس مغضوب درگاه الهي شد، شورشي كه بر حق و از روي حكمت خداوند ميدانند ولي او به جهنم افتاد، 7000 سال در آنجا بگريست چندانكه هفت كوزه از اشك ديدگانش پر شد و مشمول لطف و بخشش پروردگار گرديد.
آنها به تناسخ ارواح عقيده دارند، به عقيده آنها ارواح دو قسمند:
اول ـ شريره كه در حيوانات بد جنس حلول ميكنند و هميشه در عذابند.
دوم ـ ارواح پاك كه در فضا پرواز مينمايند تا براي مردم زنده اسرار كائنات و مغيبات را كشف نمايند و اين ارواح با عالم غيب در تماس دائم هستند.
آنان معتقدند كه روزه ســه روز است و مسلمانــان اشتباهــا سـي روز را روزه ميگيرند. براي آنها خوردن گوشت خروس حرام است زيرا "ملك طاووس" به شكل خروس است. آنان همچنين كاهو نميخورند وآن را بدترين خوردني ميدانند، چون شيخ عدي آن را حرام كرده است. همچنين تراشيدن سبيل را حرام ميدانند. يزيدي حق ندارد آب دهان خود را بر زمين بريزد، زيرا اين عمل اهانت به طاووس ملك است. نام شيطان يعني ملك طاووس جايز نيست برده شود، يا اسمي شبيه به آن مانند كلمة شيطان، قيطان، شر و شط و شبيه اينها و نيز لفظ ملعون يا لعنت را هم نبايد بر زبان بياورند.21
نقد و تحليل
زمينههاي پيدايش شيطان گرايي را به صورت اختصار در عوامل زير ميتوان جستجو كرد:
1. پس از رنسانس و برداشته شدن سختگيريهاي افراطي و متعصبانه ارباب كليسا، ناهنجاريهاي متعددي فراهم آمد به ويژه گرايش به شيطان پرستي عملاً نوعي نه گفتن و كنار گذاشتن رويكرد كليسا محوري در طول قرون وسطا بوده است. و لذا ميبينيم مقدسات مسيحيان پسوند شيطاني ميگيرند. مانند انجيل و كليساي شيطاني.
2. تلاش براي جايگزيني اومانيسم و نگرشهاي تجربه گرايانه را نيز نميتوان ناديده گرفت، زيرا محوريت دادن به انسان و اميال و لذات او تنها از راه دينهاي خواسته و ساخته بشري ممكن خواهد بود و شيطانگرايي بهترين جلوه براي بازگشت به سياهيها و تاريكيها است.
3. رهبري يهوديان به ويژه صهيونيسم نيز در پيدايش و گسترش اين فرقه چشمگير و آشكار است هم از نظر تاريخي و تبارشناسي، شيطانيسم قديمي و مدرن ريشه در دين يهود دارد و هم از نظر سياسي و اجتماعي امروزه يهوديت با ابزار و امكانات گسترده به ويژه از طريق دنياي كتاب و سينما تلاش در ترويج همه جانبه اين فرقه دارد.
افزون بر اينكه سنخيت ميان عرفان يهود يعني كابالا با پديده شيطانگرايي به وضوح مشهود است كه اشتراك در نمادها مانند پنتاگرام يا ستاره پنجپر يكي از نمونههاي روشن آن است.
4. استفاده از شور و انگيزه جوانان به ويژه در كشورهاي مسلمان از ديگر مؤلفههاي فراگيري اين گرايش است. فعاليتها از طريق پارتيهاي شبانه، گروههاي موسيقي و ميهمانيهاي دوستانه آغاز ميگردد در ادامه با تبليغ نمادها و مشخصههاي ظاهري و در نهايت زمينه آشنايي آنها با انديشهها و رويكردهاي شيطاني را فراهم ميكنند، كه نمونهاي از فعاليتهاي داخلي آنان در شبكه سوم سيما تحت عنوان برنامه شوك پخش گرديد.
5. علاوه بر موارد پيش گفته كه ميتوان آنها را عوامل خارجي در ترويج شيطانگرايي نام نهاد، عدم اطلاع كافي از عرفان حقيقي و اسلامي نيز آسيب ديگر پيدايش تمام نحلههاي نوپديد است.
از اين رو ميتوان گفت علاوه بر اينكه دستگاههاي تبليغي و فرهنگي كشور موظف به تبيين ماهيت شوم پديده شيطانگرايي و عرفانهاي نوظهورند بايد خود را ملزم به ارائه و ترويج جلوههاي زيبا و فطرت طلب عرفان اسلامي نمايند كه اين از طريق تدوين آثار و نوشتههاي روان، دلنشين و قابل فهم عموم و تهيه فيلمهاي كوتاه و بلند و راهاندازي سايت و وبلاگهاي اينترنتي و برگزاري جلسات در فضاهاي علمي به ويژه جهت دانشجويان و جوانان امكانپذير است.
نتيجه آنكه در اسلام شريعت، طريقت و حقيقت اركان اساسي حركت و كمال بشري به حساب ميآيند كه ناديده انگاشتن هر كدام از آنها باعث خلل در رسيدن به مقصود ميگردد. همان چيزي كه خلأ آن به ويژه شريعتزدايي در مكاتب وارداتي به وضوح ديده ميشود، به قول مولانا، شريعت چراغ، طريقت راه و حقيقت مقصد است و به قول شبستري در گلشن راز:
شريعت پوست، مغز آمد حقيقت
ميان اين و آن باشد طريقت
خلل در راه سالك نقض مغز است
چو مغزش پخته بيپوست نغز است