PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پدیدۀ مرگ



matrix
11th November 2009, 01:00 PM
بر گرفته از کتاب عدل الهی مطهری


یکی از اندیشه هائیکه همواره بشر را رنج میدهد اندیشۀ مرگ وپایان یافتن زنده گی است.آدمی از خود می پرسد چرا به دنیا آمده ایم وچرا میمیریم؟آیا این کار لغو وبیهوده نیست ومنظور ازین ساختن وخراب کردن چیست؟ منسوب به خیام است.



تــرکیب پیــــالـــۀ که در هــــم پیوست بــشکستن آن روا نـمیـــــدارد مـــست



چندین قـــد سـرو ونازنین وسر ودست از بهر چــه ساخت واز بهر چه شکست



گر نیک آمد شکستن از بهر چه بود؟ ورنیک نیامد این صور عیب کی راست؟



نا راحتی از مرگ یکی از علل پیدایش بد بینی فلسفی است.فلاسفۀ بدبین حیات و هستی رابی هدف؛بیهوده وعاری از هر گونه حکمت تصور میکنند.



این تصور ایشان را دچار سر گشتگی وحیرت ساخته واحیانا فکر خود کشی را به ایشان القاء کرده ومیکند.با خود می اندیشند اگر بناء به رفتن ومردن است نمی بایست می آمدیم.حال که بدون اختیار آمده ایم لا اقل این اندازه از ما ساخته است که نگذاریم این بیهودگی ادامه پیدا کند. پایان دادن به این بیهودگی خود عملی است خردمندانه.



ونیز منسوب به خیام است:



گر آمـــدنم بخود بدی نـا مـــدمــی ورنیز شدن به من بدی کی شدمـی



به زان نبدی که اندرین دیر خراب نــه آمدمـی نـه شدمــی نــه بدمی



نگرانی از مرگ.



پیش ازینکه مسئلۀ مرگ واشکال آن راکه ازین ناحیه بر نظامات جهان ایراد میگردد بررسی کنیم؛لازم است به این نکته توجه کنیم که ترس از مرگ ونگرانی ازان مخصوص انسان است.حیوانات در بارۀ مرگ فکر نمیکنند آنچه در حیوانات وجود دارد غریزۀ فرار از خطر ومیل به حفظ حیات حاضر است البته بقاوحفظ حیات موجود لزوما اندیشۀ آنرا بخود مشغول میدارد این عکس العمل است آنی ومبهم در هر حیوانی در مقابل خطر ها وجود دارد چنانچه کودک انسان نیز پیش ازآنکه آرزوی بقاء به صورت یک اندیشه در او رشد کند بحکم غریزۀ فرار از خطر- از خطرات پرهیز میکند.



نگرانی از مرگ زائیدۀ میل به خلود است.ازانجائیکه در نظامات طبیعت هیچ میل گزاف وبیهوده نیست میتوان این میل را دلیل بر بقا بشر پس از مرگ دانست اینکه ما از فکر نیست شدن رنج میبریم خود دلیل است بر اینکه ما نیست نمیشویم.اگر ما ما نند گل ها وگیاهان زندهگی مؤقت میداشتیم آرزوی خلود به صورت یک میل در ما به وجود نمی آمد{وجود عطش دلیل بر وجود آب است}



مرگ نسبی است.



اشکال مرگ ازانجا پیداشده که آنرا نیستی پنداشته اند حال آنکه مرگ برای انسان نیستی نیست بلکه تحول وتطور است بعبارت دیگر غروب از یک نشئه وطلوع در نشئۀ دیگر است پس مرگ نیستی دریک نشئه وهستی در نشئه دیگر است لذا انسان مرگ مطلق ندارد مرگ برای انسان از دست دادن یک حالت وبه دست آوردن حالت دیگر است.مثل اینکه وقتی خاک تبدیل به گیاه میشود مرگ رخ میدهد این مرگ مرگ مطلق نیست درینصورت خاک شکل سابق وخواص پشین خودرا از دست داده دیگر آن ظهور وتجلی سابق را ندارد، اواز یک حالت مرده ولی در حالت دیگر زندگی یافته است.



اگر یک سلسله افکار ماتریالستی بر مغز ما هجوم آورد درانصورت این اندیشه ها وآرزو ها همه بیهوده است واز واقعیت جاودانگی خبری نیست؛در چنین حال حق داریم مضطرب و نا راحت شویم ورنج ووحشت عظیمی در ما پدید آید، وآرزو میکنیم که ای کاش نیامده بودیم وبا این رنج ووحشت روبرو نمی شدیم پس تصور لغو وبیهوده بودن هستی معلول نا هم آهنگی میان یک غریزه ذاتی وتلقین اکتسابی است.



اگر آن غريزه نبود چنين تصوری در ما پديد نمی‏آمد همچنانکه اگر افکار غلط ماتر یالستی در ما پدید نمی آمد باز هم این تصور بما تلقین نمی شد.
علامه طوسی در یک رباعی فلسفه مرگ را بیان کرده است میتوان آنرا پاسخ به رباعی معروف خیام دانست که در اول تکرار شده. تر کیب پیالۀ که در هم پیوست بشکستن آن روا نمیدارد مست ....



تا گــوهر جـــان بـر صــــــدف تن پیوست از آب حیـــات صـــورت آدم بــســـت



گوهر چــو تمام شد صدف چـون بشکست بر طــرف کله گــوشـۀ سلطان بنشست







درین رباعی جسم انسان همچون صدفی دانسته شده که گوهر گرانبهای روح انسانی را در خود می پروراند.شکستن این صدف زمانیکه وجود گوهر کامل میگردد ضرورت دارد تا گوهر گرانقدر از جایگاه پست خود به مقام والای کله گوشۀ انسان ارتقا یابد.فلسفۀ مرگ انسان نیز این است که از محبس جهان طبیعت به فراخنائی بهشت برین که به وسعت آسمانها وزمین است منتقل گرددودر جوار ملک مقتدر وخدائی عظیمی که در تقرب به او هر کمال حاصل است مقام گزیند .این است مفهوم{ انا لله وانا الیه راجعون}‏







پاسخ ایراد چرا می میریم درداستانهی مثنوی مولوی:



گفـت مــوســی ای خــداونـد حسـاب نقش کـــردی بــاز چون کـردی خراب



نــر ومــاده نقش کــردی بـی حساب وانــگهــی ویــــران کنـی آنــرا چـــرا



گفت حق: دانـم کـه این پرسش تــرا نـیست از انکـار وغــفـلـت واز هـــوا



ورنـــه تــأدیـب وعتابــت کـــردمـــی بـهــــر این پـرسـش تــــرا آزردمــی



لیک میــخــواهــی کــه در افعــال ما بــاز جـوئــی حکمــت وســـر قضـــا



تــا ازان واقــف کــنـی مــر عـــام را پـخــته گــردانــی بـدیـن هـــر خام را



پس بفــرمــودش خــدائـــی ذو لبــاب چـــون بــپرسـیدی بیــا بشنـو جـواب



مــوســیــا تخمــی بـکار انــدر زمیــن تــا تـو خــود هــم وادهی انصاف این



چونکه مـو سی کشت وکشتش شد تمام خــوشــه هایش یافت خوبـی ونظـام



داس بــگــرفـت ومــر آنــهــارا بــریــد پس نــدا از غیـب در گوشش رسـید



کـــه چـــــرا کشتــی کنــی وپـــروری ؟ چــون کمــالی یافت آنــرا مـی بـری؟



گفــت یــارب زان کنــم ویــران وپست کـه درین جـا دانـه هست وکاه هست



دانــــه لایـق نیست در انبــــار کــــــاه کـــاه در انــبــــار گنـــدم هــــم تـبـاه



نـیست حـکمـت ایــن دورا آمیــختـــن فــــرق واجــــب میکــنـد در بیــختـن



گفــت این دانـش زکــــه آمـــوختـــی؟ نــور ایـن شمــع از کجـا افــروختی ؟



گـفـت ت��یــیزم تــــو دادی ای خــــدا گفــت پس تمیــیز چــون نـبود مــرا؟



در خــلائــق روح هــای پــاک هست روح هــــای تــیـــرۀ گلـنـاک هست



این صــدف ها نیست دریک مرتــبه در یکــی در است ودر دیگــر شبـه



واجب است اظهــار این نیک وتبـاه هـمچــنان کا ظهـــار گــندمهـــا ز کاه







مرگ گسترش حیات است.



در بحث از پدیدۀ موت به این نقطه باید توجه داشت که پدیده های موت وحیات نظام متعاقبی را در جهان هستی به وجود میآورند،همواره مرگ یک گروه زمینه حیات را برای گروهی دیگر فراهم میسازد.لاشۀ جانورانی که می میرند بی مصرف نمی ماند، از آنها گیاهان وجانداران تازه نفس وپر طراوت دیگری ساخته میشود،صدفی میشکند وگوهر تابناکی تحویل میدهد.



بار ديگر از همان جرم و ماده ، صدفی نو تشكيل می‏گردد و گوهر گرانبهای دیگری در دل آن پرورش میابد صدف شکستن وگوهر تحویل دادن بی نهایت مرتبه تکرار میگردد وبدینوسیله فیض حیات در امتداد بی پایان زمان گسترش میابد....

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد