PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : گفت و گو با سامان مقدم به بهانه مجموعه تلويزيوني شمس العماره



*میترا*
29th October 2009, 03:46 PM
مجموعه تلويزيوني شمس العماره که پس از ماه رمضان پخش آن مجدداً از سرگرفته شده دومين ساخته تلويزيوني سامان مقدم کارگردان جوان سينما و تلويزيون است که کار خود را در مقام کارگردان يک دهه پيش از اين و با فيلم سينمايي سياوش شروع کرده و با فيلم هاي پارتي، مکس، کافه ستاره و 100 سال به اين سال ها (اکران نشده) ادامه داده است. البته در کارنامه کارگرداني او ساخت سريال مناسبتي محرم پريدخت نيز ديده مي شود که نخستين همکاري او با تلويزيون محسوب مي شد و در زمستان سال 86 روي آنتن رفت. اگرچه بهانه اصلي اين گفت وگو که به دليل فشردگي تصويربرداري سريال شمس العماره در لوکيشن همين سريال انجام شد مجموعه در حال پخش شمس العماره بود ولي به کل کارنامه مقدم در مقام کارگردان و نيز ديدگاه ها و شيوه کاري او تا آنجا که زمان اجازه مي داد، پرداخته شد. اما اين همه گفت وگو و سوال هاي من از سامان مقدم نيست. ايشان در تصحيح گفت وگوي مکتوب شده حتي سوال ها و گاهي انتقادات من را هم تصحيح کردند و اينگونه شد که مي بينيد.

---

-اگر به کل آثار سينمايي و تلويزيوني شما نگاه دقيقي بکنيم متوجه مي شويم شما هم يکي از معدود کارگردانان اين دو مديوم محسوب مي شويد که متنوع کار کردن از ويژگي هاي آنها محسوب مي شود. گواه اين ادعا هم مضمون و هسته اصلي مجموعاً هفت اثر سينمايي و تلويزيوني شماست که تکرار در آنها ديده نمي شود. اين تنوع خواست خود شما بوده يا جبر زمانه و اقتضاي شغلي؟

کاملاً درست است. اين تنوع در آثار سينمايي من وجود دارد. اساساً اين ويژگي را يکي از امتيازات مسير فيلمسازي که تاکنون داشته ام، مي دانم. به اعتقاد من تکرار، نشانه گذاري و اصرار بر المان هاي تکرارشونده به گونه يي که تداعي کننده يک ژانر سينمايي آشنا باشند خارج از حوصله فيلمسازي است که با رئاليسم سر و کار دارد و با زمانه خود پيش مي رود. بحث سينما و سينماگر مولف و اصرار بر ماندن روي يک ژانر بحث امروز سينما نيست. ذهن من با توجه به شرايط سياسي و اجتماعي جامعه ام شکل مي گيرد، فيلم ها به يک باور و يک نگاه مي رسد، قصه يي شکل مي گيرد و طبيعتاً دوربينم هم همان گونه که فکر مي کنم اجرايش مي کند. اصراري هم روي شيوه و نگاهي که در گذشته داشته ام، ندارم. با زمان جلو مي روم و گاهي اوقات بدون حساسيت سامان مقدم گذشته را نقد مي کنم. اين نوع رهايي و پرسه زني ها همراه با حساسيت به جامعه يي که روز به روز در حال تغيير است با خودش تنوع مي آورد. اين تنوع را دوست دارم.

-مي توانم بپرسم اين فواصل زماني مابين ساخت آثارتان که گاهي هم طولاني مي شود را چگونه پر مي کنيد؟

سفر مي روم، مي نويسم، مطالعه مي کنم و هرازگاهي سراغ يک متن سينمايي مي روم که اين خودش بخشي از زندگي ام را مال خودش مي کند. از زمان شکل گيري يک ايده تا نگارش متن براي خودم زمان نامحدودي مي گذارم. گاهي وقت ها به يک سال مي رسد. با آن کلنجار مي روم و اگر رهايم نکند و به آن اعتماد داشته باشم ساختش برايم جدي مي شود. سناريوهاي ساخته نشده من که عمدتاً مشکل مجوز ساخت داشته اند بيشتر از فيلم هاي ساخته شده ام هستند. خوک ها، سربازان سپيد، گرين کارت، از اعماق، مکس 2 و چشم هاي خوزه متن هايي هستند که يا مجوز ساخت نگرفته اند يا امروز در حوصله من نيستند و از آنها فاصله گرفته ام اما مطمئن هستم که روزي خوک ها را خواهم ساخت.
http://www.etemaad.ir/Released/88-08-07/moghadam-Hasani-(1).jpg
-نگاه شما به فيلمسازي خيلي آرماني است و به نظر با روابط و شرايط امروزي حاکم بر سينما و تلويزيون جور درنمي آيد. با چنين سبک کاري تا چه حد در برقراري ارتباطات با تهيه کنندگان که از عوامل کليدي توليد پروژه ها هستند، موفقيد، آن هم در شرايطي که بنا بر گفته بسياري از اهالي هنر امروز مراکز تصميم گيري پشت پرده يي هستند که حتي بر انتخاب کارگردان ها تاثير مي گذارند چه برسد به انتخاب بازيگران يک پروژه؟

من هيچ وقت با تهيه کنندگاني که با آنها کار کرده ام مشکل جدي نداشته ام. خيلي هم درگير اين جور مباحث نبوده و اساساً در سينماي مستقل امروزمان معني مافيا و مراکز تصميم گيري پشت پرده را نمي فهمم. شايد اين موضوع در مقوله پخش قابل بحث است اما در پروسه توليد تا وقتي که با يک تهيه کننده حرفه يي غيردولتي سروکار داري طبعاً نگراني ها کمتر است. اگر اعتماد متقابل وجود داشته باشد ديگر بحث توصيه و سفارش و دخالت هاي بي اساس منتفي است. پنج فيلم سينمايي من در هدايت فيلم تهيه و توليد شده اند. تا اين لحظه نه سفارش و توصيه يي به من شده است و نه من فراتر از آنچه متن مي خواهد از تهيه کننده طلب کرده ام. بحث توصيه و سفارش بازيگر که در سينماي ما چند سالي است به عنوان يک معضل مطرح شده آنقدر پيچيده و نگران کننده نيست که امروز نمايشش را مي دهند. آنچه سينماي مستقل ما را تهديد مي کند سفارش بازيگر که نه، سفارش ايده و نگاه است که از سوي مراکز دولتي با حمايت هاي مالي اعمال مي شود.

-به خوب جايي رسيديم؛ بحث بازيگران آثار شما که نه مانند بسياري ديگر از کارگردانان هميشه نام هايي آشنا و تکراري اند و نه تنوع آنچناني در گزينش آنها به چشم مي خورد. اشاره ام به حضور دوباره بازيگراني مانند مسعود رايگان، رويا تيموريان، فرهاد آئيش و نيز علي قربان زاده در آثار سينمايي و تلويزيوني شما برمي گردد.

ببينيد تمام بازيگراني که در تمام فيلم ها و مجموعه هاي تلويزيوني من بازي داشته اند به نظر خودم بهترين انتخاب ها براي نقش هايي بوده اند که به ايشان سپرده شده و آنهايي که من را از نزديک مي شناسند کاملاً مي دانند که اصلاً به روابط پشت پرده و ارجحيت دادن رفاقت بر مسائل حرفه يي اعتقادي ندارم و کاملاً در اين مورد سختگير و جدي هستم.

-بعضي از انتخاب هاي ساختارشکن شما را قبول دارم. خصوصاً نقش خانم تيموريان در کافه ستاره که واقعاً هوشمندانه و تکان دهنده بود. در واقع خود فيلم کافه ستاره هم حائز چنين ويژگي هايي بود. خصوصاً آن ساختار عجيب و در عين حال جذاب مشاهده مجدد تصاوير از زواياي تازه که نمي دانم اولين بار بود در ايران اتفاق افتاده بود يا خير.

بله، تصور مي کنم در سينماي ما نخستين تجربه شکست زمان و روايت غيرخطي بود هرچند پس از بازنويسي فيلمنامه اوليه يي که به من داده شده بود متوجه شدم اصل ايده کار مربوط به يک رمان و فيلم مکزيکي بوده که به اعتقاد خيلي از دوستان کار من در مجموع از کيفيت بالاتري نسبت به آن نسخه خارجي برخوردار بوده است. در مورد خانم تيموريان هم کاملاً با نظر شما موافقم؛ انتخاب قابل پيش بيني نبود.

-اما انتخاب مجدد ايشان براي بازي در شمس العماره و جنس بازي که ارائه مي دهند کاملاً ادامه همان کاراکتري است که در کافه ستاره داشتند و اين در واقع شايد اولين استفاده کليشه يي از ايشان در نقش هاي غيرجدي باشد که توسط خود شما اتفاق افتاده.

اين اولين باري است که با چنين اظهارنظري برخورد مي کنم. شخصيت ملوک در کافه ستاره با پري شمس العماره تفاوت هاي آشکاري دارند. تنها وجه مشترک دو نقش تنهايي و بي پناهي آنهاست.

-در مورد نقش آقاي همسايه که ارژنگ اميرفضلي ارائه مي کرد هم بگوييد. ظاهراً اين نقش از سريال حذف شده هر چند از ابتدا نقش خوبي هم نبود و با کليت داستان همخواني نداشت.

بله، همين طور است. من از ابتدا با حضور اين نقش مشکل جدي داشتم. نقش همسايه به اعتقاد من حضور زائد و بي تاثيري داشت که بايد به مرور کمرنگ اش مي کردم. از اين بابت بود که از اميد سهرابي خواستم به پاياني براي حضور همسايه در متن فکر کند ضمن آنکه آقاي اميرفضلي را به خوبي نمي شناختم و تنها شنيده بودم از کمدين هاي محبوب تلويزيون هستند. حين کار بود که متوجه شدم آن بخش از ويژگي هاي بارز ايشان که از آنها تحت عنوان امتيازات بازي شان ياد مي شود با سليقه من چندان همخواني ندارد.

-اما به هرحال بايد فکري براي اين نقش بکنيد و نمي شود از کنار کاراکتري که سکانس هاي بازي نسبتاً زيادي داشته و خواستگار نقش دختر سرايدار «شريفه» بوده به همين سادگي و بي هيچ توضيحي گذشت.

قبول دارم. مطمئن باشيد که تا انتهاي کار براي اين نقش فکري خواهيم کرد.

-فکر مي کنيد پس از اتمام پخش شمس العماره مي توان انتظار اکران آخرين ساخته سينمايي شما «صد سال به اين سال ها» را ظرف ماه هاي اخير داشت يا خير؟

بيشتر از دو سال و نيم است که از بلاتکليفي اين فيلم مي گذرد. متاسفانه بايد بگويم «صد سال به اين سال ها» در اين مدت قرباني چندسليقگي مديران سينمايي ما شده است. عده يي اعتقاد دارند يکي از ارزشي ترين فيلم هاي 30 سال گذشته است که بايد به آن توجه ويژه يي بشود و عده يي ديگر براي اين فيلم خط و نشان مي کشند و بر توقيف فيلم اصرار دارند. زمستان گذشته بود که وزارت ارشاد به شکل غيررسمي به من و تهيه کننده اطلاع داد که پروانه نمايش فيلم صادر شده است. اما پس از گذشت چند هفته نظر آقايان تغيير کرد و ترجيح دادند به مديران زيرمجموعه بود بودجه نمايش فيلم را بگيرند. در اين دوساله بارها و بارها فيلم را قلع و قمع کرده اند. 22 دقيقه از دل نقطه نهايي بيرون آورده اند و فيلم را زخمي و الکن ساخته اند و در انتها حتي جنازه فيلم را هم به من و تهيه کننده تحويل نداده اند.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد