PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آموزشی عوامل بنيادي معماري در ايران:



hossien
11th October 2009, 12:55 PM
عوامل بنيادي معماري در ايران:
با توجه به مطالبي كه در اثبات سير از ظاهر به باطن در معماري ايران ارائه شد به پاره‌اي از عوامل بنيادي معماري ايران در گذشته پرداخته مي شود:
1- درونگرايي: خصوصيات درونگرايانه ريشه اي عميق در مباني و اصول اجتماعي- فلسفي اين سرزمين دارد زيرا همان طور كه ذكر شد در فرهنگ معماري ما ارزش واقعي به جوهر و هسته باطني آن داده مي شود. درونگرايي در جستجوي حفظ حريم محيطي است كه در آن شرايط كالبدي با پشتوانه تفكر، تعمق و عبادت به منظور رسيدن به اصل خويش و يافتن طمانينه خاطر و آرامش اصيل در درون، به نظمي موزون و متعالي رسيده است، توجه به مسائل دروني بر اساس فرهنگ، نوع زندگي، آداب و رسوم و جهان بيني‌اي شكل گرفته است كه همراه با ساير عوامل محيطي و جغرافيايي خود آن بدست آورده است.
2- مركزيت: ويژگي موازي با درونگرايي است. سير تحول عناصر پراكنده (كثرتها) به وحدت مركزي در اغلب فضاهاي معماري دنياي اسلام به چشم مي خورد. فضاي مركزي تنظيم كننده تمام فعاليتها بوده و اصل و مركز فضا را در قسمتي قائل است كه نقطه عطف و عروجي استثنايي در آن رخ مي‌دهد.


- انعكاس: در اغلب فضاهاي معماري ايران منظره كلي حاصل از شكل گيري عناصر كالبدي، بوجود آورنده كليتي بصري است كه اجزاي آن در قالب محوربندهاي حساب شده و منظم، چهارچوبي را تشكيل مي‌دهند كه در آن موضوع شكل و تصوير به كمال مي‌رسد.

4- پيوند معماري با طبيعت: در معماري سنتي ايران همزيستي مسالمت آميزي ميان انسان، معماري و طبيعت وجود دارد. اشارات فراوان در قرآن درباره گياه، نور و اجزاء طبيعت و در نهايت تمثيل بهشتي آن موجب شده تا طبيعت در معماري ايران حضور همه جانبه‌اي داشته باشد و فضاها در كنار هم طي يك سلسله مراتب خاص قرار گيرند، گويي هميشه انگيزه احترام و حفظ نعمت‌هاي الهي را پاس مي دارند كه در قلب طبيعت و اجزاء عناصر آن تجلي كرده است. فعاليتهاي اجتماعي ، فرهنگ و احكام ديني همواره در آهنگي موزون با طبيعت حركت كرده‌اند و همجواري و همدلي انسان با طبيعت موجب شده كه عناصر طبيعت به گونه‌هاي مختلف در معماري هاي اصيل حضور داشته و انسان را از فوايد تصفيه كننده آن بهره مند گرداند .

5- هندسه: زبان بيان معماري‌هاي جهان بر هندسه استوار است و از طريق آن روابط مي‌توان كليت را آشكار كرد. در معماري و هنر اسلامي هندسه اهميت ويژه‌اي دارد و تجليگاه افكار الهي و عقلائي و ادراك جهان هستي است. در هندسه اين سرزمين بحث علم و ريشه رياضي اعداد و تركيبات پيچيده، همراه با حس شهودي بوده است و اين دو كه تكميل كننده آثار هنري محسوب مي‌شوند جدايي ناپذيري هنر (حس) و علم (عقل) را در تمدن‌هاي غني و در تمدن اسلامي نشان مي‌دهند.
هندسه‌اي كه بر پايه اين نگرش به وجود آمده است از پيچيدگي و تركيباتي بهره‌مند است كه بسياري از اشكال و اعداد مورداستفاده در آن هنرها و مكتب‌هاي فكري بيانگر مفهوم ويژه‌اي هستند. طراحي هندسي ايران فقط از عملكردهاي مادي و بوم شناختي تبعيت نمي‌كند و اشارات والاي ديگري نيز دارد كه براي رويت و دريافت اين مفاهيم بايد موقعيت ذهني و فرهنگي لازم براي درك آنها رافراهم كنيم.

6- شفافيت و تداوم: نقطه مقابل فضاي بسته و تمام شده تداوم و شفافيت قرار دارد، در چنين فضايي مسير حركت انسان و يا نگاه او در تداومي پيوسته صورت مي گيرد ، به طوريكه گشايش‌هاي فضائي در خطوط افقي و عمودي موجب شفافيت (transparncy) در لابه لاي ديوارها و ستونها مي‌گردد كه درونها و منظر نهايي در افقي لايتناهي، مجدداً جان و جلوه تازه‌اي به خود مي گيرد. مفهوم سلسله مراتب (hierarchy) ومفهوم تداوم (contiontiy) براي تشريع مفهوم اصل معماري ايران تلقي صحيحي محسوب مي‌شود. تداوم به بزرگي و كوچكي فضا ارتباطي ندارد. با استفاده از هندسه كثرت گرا كه همانند طبيعت از مجموعه‌اي سطوح و نقاط در هم كشيده تشكيل شده است، ادامه و تداوم فضايي، پيوند خود در ارتباط با مركز ثقل خود همچنان حفظ مي نمايد.

7- رازو ابهام : احساس عظمت معنوي در كمال سادگي وخلوص در تشكيل و تركيب ابنيه مد نظر قرار داشته و سادگي تركيبات اين هندسه پايه ولي غني موجب پيدايش ساختمانهايي شده است كه پيام آن با درك ويژه حسي قابل دريافت است و توام با كليتي است كه كمال خود را در منظر و تصويري كامل القاء مي نمايد.
8- تعادل موزون- توازن حساس: در معماري تعادلي موزون بين ساختمان و محيط طبيعي آشكار است . حس و دانش عميق به وجود آورندگان آثار معماري آن دوران موجب مي‌شد كه عناصر كالبدي در مكان و جاي خود حضور خويش را مشخص نمايند و كاربرد هر كدام پاسخي باشد به محيط.

9- چشم دل: براي درك مفاهيم معماري اين سرزمين بايد ديدگاه خاص فرهنگي‌اي را كه اين مفاهيم در درون آن بوجود آمده‌اند شناخت

نتيجه گيري :
1- فرهنگ حلقه واسط است بين هدف (كمال طلبي) و برنامه (هنر، علم، مذهب).
2- شكل معماري با تبعيت از ويژگيهاي محيطي و فلسفي بوجود مي آيد و عامل زمان به علت ماهيت دگرگوني سازي ساختار زندگي انسان به عنوان ركن اصلي، فضاهاي جديد را شكل مي‌بخشد. فرم معماري بارزترين شاخصه تاثيرپذيري معماري از فرهنگ است.
3- باتوجه به اصل پايداري مفاهيم جوهري مستقيم در هر پديده، مي توان اصول انساني مذكور را در سير زمان حفظ نموده و از آنها به عنوان مفاهيم بنيادي اساسي استفاده كرد.
4- در وفاداري به فرهنگ و هنر يك سرزمين حفظ و تكرار اشكال گذشته مورد نظر نبوده و در طراحي و هنر، نگاه پويا و خلاق از ضرورتهاي اوليه متقدم به شمار مي‌ايد.
5- معماري انتقال دهنده معني است نه شكل
6- معماري داراي دو ركن اصلي فرهنگي و علمي است و هر گاه در مسير زمان يكي از اركان سست و ضعيف گردد، نتيجه حاصله ناكافي و نا تمام رشد مي نمايد.
7- محلوظ داشتن عوامل بنيادي، فرهنگي و هنري در بنا، يك اثر ساختماني معمولي و بي روح را به سوي يك معماري كامل و شاخص سوق مي‌دهد. اثري كه آرمانها، تاريخ و فرهنگ، ذوق و انديشه و هنر يك جامعه در آن نهفته است به موازات اين بينش توجه به واقعيتها و ضرورتهاي ساختمان و عملكرد نيز موجب نوعي تعالي در بيان معمار گرديده و پيام معماري در اين مرحله آشكار خواهد شد.

- ديبا- داراب- مقاله الهام و برداشت از مفاهيم بنيادي معماري ايران- مجله فرهنگ و معماري- تهران سال اول- شماره اول – تابستان 1378- صص 97 تا 106

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد