PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : پايه‌گذار جريان نومحافظه‏كاري آمريكا يك ماركسيست خائن است



kamanabroo
7th October 2009, 06:52 AM
آنتي‏وار:
پايه‌گذار جريان نومحافظه‏كاري آمريكا يك ماركسيست خائن است
خبرگزاري فارس: يك پايگاه اينترنتي با اشاره به تلاش نومحافظه‌كاران براي پنهان كردن ريشه‌ها و بنيانگذاران اين مكتب، تصريح كرد: واقعيت اين است كه كريستول پدرخوانده نومحافظه‌كاري خود به عنوان يك تروتسكيست، به نظام امپرياليست دشنام مي‌داد.

http://media.farsnews.com/Media/8709/Images/jpg/A0554/A0554536.jpg


به گزارش خبرگزاري فارس، پايگاه اينترنتي "آنتي‏وار " در مقاله‏اي به قلم "جاستين ريموندو " (Justin Raimondo) با اشاره به سابقه ايجاد مكتب نومحافظه‎كاري در آمريكا نوشت: "ايروينگ كريستول " (Irving Kristol) پدر مكتب نومحافظه‌كاري در آمريكاست اما با مرگ اين نومحافظه‏كار 89 ساله، به نظر نمي‏رسد اين جريان به پايان خط رسيده باشد.
وي با اشاره به سابقه ضدامپرياليستي پدر نومحافظه‌كاري اظهار داشت: هر چند كه نومحافظه‏كاران از پذيرش پيشينه فكري خود و پدر معنوي‌شان طفره مي‏روند اما به نظر نمي‏رسد كه با توجه به اسناد مكتوب، راه فراري در پيشگاه آن‌ها وجود داشته باشد. چرا كه با دقت به كتابي كه كريستول در سال 99 ميلادي با عنوان "اتوبيوگرافي نومحافظه‏كاري " نوشت، مي‏توان فهميد كه چرا فرار از اين عقبه فكري ممكن نيست.
ريموندو با اشاره به اينكه مكتب نومحافظه‏كاري متضمن يك ايدئولوژي است، ادامه داد: كريستول بخش قابل توجهي از زندگي خود را صرف نگارش اين كتاب نمود. اين كتاب سرگذشت برخي روشنفكران مكتب چپ "تروتسكيسم " اهل نيويورك است كه جواني خود را در راه نگارش مقالاتي تند عليه امپرياليسم آمريكا گذراندند اما در عين حال، بيش از آنكه به فكر مبارزه با امپرياليسم باشند عليه تروتسكيست‏هاي ديگر به بحث و جدل پرداختند تا آنجا كه كريستول با دريافت پول از سازمان سيا حاضر شد مطالبي عليه همتايان فرانسوي و ايتاليايي خود بنويسد و اين اولين خيانت كريستول به ايدئولوژي خود بود.
اين تحليلگر غربي سخنراني "كريستوفر لاش " (Christopher Lasch) از ياران كريستول در كنگره "آزادي فرهنگي " را سندي بر همگرايي جالب شكل گرفته بين سازمان سيا و پيروان ماركسيسم-تروتسكيسم معرفي كرده است.

* پيدايش نومحافظه‏كاري

در سال 1977 كريستول طي مقاله‏اي تحت عنوان "خاطره يك تروتسكيست " به تشريح مواضع افراد چپگراي استالين‏ستيزي مي‏پردازد كه در بالاترين طبقه دانشگاه نيويورك سكنا گزيده بودند و اكنون از بزرگترين چهره‏هاي آكادميك آمريكا محسوب مي‏شوند؛ افرادي نظير "ايروينگ هاو " (Irving Howe)، "سيمور مارتين ليپست "(Seymour Martin Lipset)، "دانيل بل " (Daniel Bell) و "ناتان گلازر "(Natan Glozer).
به گفته ريموندو، اين مقاله تولد پديده‏اي بود كه امروز "نومحافظه‏كاري " خوانده مي‏شود و عبارت است از يك گرايش روشنفكرانه در سياست‏هاي نوين آمريكا كه تاكنون تاثيري شگرف بر دولت آمريكا و بالاخص سياست خارجي آن داشته است.
اين تحليلگر غربي با يادآوري اين نكته كه هنگام جنگ جهاني دوم، عداوت سختي بين تروتسكيست‏ها به وقوع پيوست كه در نهايت منجر به چنددستگي بين آن‌ها شد، اظهار داشت: اين مشكل زماني پيش آمد كه پيش از حمله آلمان نازي به اتحاد جماهير شوروي، بين هيتلر و استالين يك معاهده صلح منعقد شد كه اين امر منجر به تقسيم اروپا بين اين دو ديكتاتور شد. تروتسكيست‏ها در خصوص چگونگي برخورد با اين توافق دچار اختلاف شدند. در اين ميان، موضعي كه كريستول برگزيد در واقع نوعي تغييرات گسترده در تفكرات وي را منجر شد.
وي با بيان اين‌كه با اين تغييرات فكري گسترده، كريستول ناگهان به عنصر كليدي گروهي از سرمايه‏داران بدل شد كه روزي خواستار نابودي آن‌ها بود، تصريح كرد: "حزب كارگران سوسياليست آمريكا " كه بزرگترين نهاد تروتسكيست در اين كشور بود و به وسيله شخص تروتسكي و "جيمز پي. كنون " (James P. Cannon) بنياد نهاده شده بود، داراي اين تفكر حزبي بود كه اتحاد شوروي بايد مورد حمايت واقع شود چرا كه مالكيت را متمركز نموده است و بايد از آن در برابر تجديدنظر طلبان دفاع شود، اما به تدريج گروهي به رهبري "مكس شاتمن " (Max Shachtman) و "جيمز بورنهام " (James Burnham) با اين داعيه كه شوروي در حال توسعه نوعي بوروكراسي متمركز بوده و طبقه بوروكرات حاكم، همان نقش طبق‏سرمايه‏دار را ايفا مي‏كنند، دفاع از شوروي را بي‏ارزش خواند.
اين اختلاف به انشعاب تفكر شاتمني انجاميد و كريستول نيز به شاتمن پيوست و اين تازه اول راه انشعاب بود.
اين تحليلگر غربي با يادآوري اين نكته كه هنوز چندماه از تاسيس "حزب كارگر " به‏وسيله شاتمن و يارانش نگذشته بود كه اين‏بار بورنهام، ياور شاتمن در پروسه انشعاب، از حزب استعفا كرد، افزود: بورنهام ديگر قصد ايجاد يك انشعاب را نداشت بلكه ناگهان به اين نتيجه رسيده بود كه اصل ماركسيسم مردود است. در جريان اين كناره‏گيري، چند نفر از اعضاي حزب نيز با بورنهام همصدا شدند كه يكي از آن‌ها دوباره همين آقاي كريستول بود. افراد كناره‏گيري كننده از اين حزب نام گروه خود را "انقلابيون ضد بلشويك " نهادند و كريستول به عنوان سردبير "مجله تئوريك " اين گروه كه "شرمانيت‏ها " نيز خوانده مي‏شدند، انتخاب شد.
ريموندو با بيان اين‌كه در اين مجله صفحه‏اي نيز به پاسخ به پرسش‏هاي خوانندگان اختصاص داشت، يادآور شد: در يكي از اين پاسخ‏ها، كريستول به سختي به پروفسور "سيدني هوك " (Sidney Hook) به خاطر مواضع جنگ‏طلبانه‏اش تاخت، اما چيزي نگذشت كه خود كريستول و دوستانش نيز نه تنها ديگر دشمني با امپرياليسم را كنار گذاشتند بلكه خودشان را به عنوان رهبران غوغاسالاري امپرياليستي معرفي كردند.
ريموندو در ادامه مقاله تاريخي-تحليلي خود، به تشكر كريستول از مكتب تروتسكيسم اشاره و تاكيد كرد: كريستول به اين خاطر از اين مكتب فكري ممنون بود كه اين مكتب با شيوه فلسفه قرون وسطايي، ديسيپلين سازماني سخت و همچنين به‏كارگيري عقيده به عنوان يك سلاح، همه چيز را براي كريستول آماده نمود تا تفكر نومحافظه‏كاري را بنيان نهد. اين تفكر، ابتدا به "حزب جمهوري‏خواه آمريكا " و در جريان ورود "جورج دابليو بوش " به كاخ سفيد، به عرصه رياست جمهوري نيز پاي نهاد.

* كريستول، پدرخوانده نومحافظه‏كاري

تحليلگر سايت اينترنتي آنتي‌وار، كريستول را "پدرخوانده نومحافظه‏كاري " دانسته و اين ماركسيست سابق را جوهره اصلي و راه‏انداز اين حركت خوانده است.
وي با بيان اين‌كه اتوبيوگرافي نومحافظه‏كاران، بسته به شرايط و خلق‌وخوي متفاوت ايشان متفاوت است، ادامه داد: جيمز بورنهام سابقاً ماركسيست كارش به جايي رسيد كه به سازمان سيا پيوست. باقي اين تروتسكيست‏هاي سابق، ظاهراً نيروهاي سياسي چپ باقي ماندند اما در واقع تنها بر عقيده ضداستاليني خود تاكيد مي‏كردند. مثلاً شاتمن در عين اينكه مدعي بود كه به اصول سوسياليسم وفادار است از جنگ ويتنام حمايت مي‏كرد.
ريموندو در ادامه افزود: گل سر سبد پيروان شاتمن، "هنري اسكوپ جكسون " (Henry Scoop Jackson) نام دارد كه عقايد اين ماركسيست سابق نيز از جمله نظريه ليبراليسم منطقه‏اي و نظامي‏گرايي در كنار هم، تشكيل دهنده برخي از مهمترين اصول حاكم بر مكتب نومحافظه‏كاري شد. دوستان جكسون نظير "پل ولفويتز " (Paul Wolfowitz)، "ريچارد پرل " (Richard Perle) و "اليوت آبرامز " (Elliot Abrams) نيز بعدها در سياست خارجي آمريكا تاثيرات به‏سزايي داشتند.
ريموندو يادآور شد: با پايان نسبي جنگ سرد، نومحافظه‏كاران از جمله نشريه "پابليك اينترست " كه منتسب به كريستول بود، توجه خود را به سياست داخلي معطوف داشتند و تلاش كردند كه ليبراليسم حاكم بر جامعه آمريكا را با تزريق ديدگاه‏هاي سرسختانه رئاليستي اصلاح كنند. در زمان جنگ سرد، مهمترين هدف اين نومحافظه‏كاران حذف رقيب ديرينه‏شان يعني استالينيسم حتي با استفاده از نيروي نظامي بود.
نقش كريستول در اين برهه از زمان -پس از جنگ سرد- تدارك چارچوب‏هاي سازماني و مهمتر از آن ساختارهاي مالي براي جريان نوين نومحافظه‏كاري بود تا بتواند خود را در جناح راست آمريكا بالا بكشاند. او سعي كرد كه پول جريانات محافظه‏كار قديمي‌تر را به سوي اهداف نومحافظه‏كارانه سرازير كند.
تحليلگر سايت آنتي‏وار افزود: اقتدارگرايي نومحافظه‏كاران در جريان جنگ سرد با توجه به وجود دشمني نظير شوروي قابل توجيه بود اما با فروپاشي شوروي اين طيف دچار نوعي شوك شدند. آن‌ها ابتدا به "رونالد ريگان " قهرمان سابق خود حمله كردند و فروپاشي شوروي را نوعي خدعه تلقي كردند. نومحافظه‏كاران در بدو فروپاشي قطب كمونيسم بر اين باور بودند كه شوروي مجدداً با يك حركت خزنده خود را بالا خواهد كشيد اما با فروپاشي اتحاد شوروي، نومحافظه‏كاران با خلاء جدي وجود يك دشمن مواجه بودند. اكنون اين كمونيست‏هاي سابق سرخورده و تروتسكيست‏هاي مرتد، چيزي نداشتند تا به‏واسطه آن، خشمشان را خالي كنند. البته نومحافظه‏كاران بيكار ننشستند و به كارهاي به اصطلاح روشنفكرانه خويش ادامه دادند؛ آن‌ها "ويليام اف. باكلي " (William F. Buckley) را در راس مجله مربوط به خود قرار دادند تا هر روز وعظ‏هاي نومحافظه‏كارانه بيشتري را انتشار دهد.

* نومحافظه‏كاران و جورج دبليو. بوش

ريموندو با يادآوري اين نكته كه درحالي كه بيشترين ثروت و منابع گروه‏هاي راستگرا در اختيار نومحافظه‏كاران بود، "جورج دابليو. بوش " نيز مشغول هموار كردن راه خود به سوي كاخ سفيد بوده است، اظهار داشت: نومحافظه‏كاران به هر كلكي كه بود خود را وارد تيم سياست خارجي بوش كردند. آن‌ها به خزانه‏اي بزرگ دست يافتند كه در اختيار دولت آمريكا بود، همچنين با نيروهاي مسلحي مواجه شدند كه آمادگي داشتند سياست خارجي "توسعه دموكراسي " را با داغ و درفش پيش ببرند و سرانجام با وقوع فاجعه يازده سپتامبر، آن‌ها براي رسيدن به اهدافشان ديگر هرچه لازم بود را در اختيار داشتند.
به گفته اين انديشمند غربي، اين اهداف سال‏ها قبل در يكي از سخنراني‏هاي "ويليام " فرزند كريستول تحت عنوان "به سوي سياست خارجي نوريگاني " تبيين شده بود. كليه اهدافي كه نومحافظه‏كاران براي سياست خارجي آمريكا ترسيم كرده‏اند در اين عبارت خلاصه مي‏شود: "هژموني جهاني نيك‏انديش "! حملات يازده سپتامبر اين فرصت را به وجود آورد تا نومحافظه‏كاران بتوانند جنگي را كه در سر داشتند به راه بياندازند. همان جنگي كه اكنون نتيجه آن را در عراق، افغانستان، پاكستان و ... شاهديم.
وي ادامه داد: شايد خنده‏دار باشد اما نومحافظه‏كار خواندن يك نومحافظه‏كار يك جنايت است چرا كه خود نيز از وجهه نومحافظه‏كاري مطلعند. شايد علت اصلي آن اين باشد كه بسياري از اولين نومحافظه‏كاران "يهودي " بودند. همانگونه كه يكي از بزرگترين نظريه‏پردازان نومحافظه‏كاري كسي بود كه كاملاً در تبعيت از اسرائيل فعاليت مي‏كرد.
اين تحليلگر سايت آنتي‌وار با بيان اين‌كه سخن گفتن عليه نومحافظه‏كاران اكنون در آمريكا به منزله "ضديهود " بودن است، اضافه كرد: شايد نومحافظه‏كاران از اين موضوع ناراحت باشند كه چرا مخالفين سياست‏هاي باراك اوباما در كاريكاتورها به شكل "نژادپرست " نمايش داده مي‏شوند.
به نوشته ريموندو، پيروان و مقلدين كريستول كه پا بر جاي پاي وي نهاده‏اند جنگ‏طلباني هستند كه در نشرياتي همچون "ويكلي استاندارد " و "ليمباو هانيتي " فعاليت كرده و هرچيزي را كه خلاف هژموني دولت آمريكا در جهان باشد خيانت تلقي مي‏كنند. اين رويكرد، غيرمحافظه‏كارانه بلكه ضدمحافظه‏كارانه است و در واقع به همان تفكرات تروتسكيستي برمي‏گردد كه روزي به نظر مي‏رسيد از بين رفته است.
ريموندو با يادآوري اين نكته كه يكي از مهمترين اختلافات بين استالين و تروتسكي بر سر "امكان وجود سوسياليسم در يك كشور " بود، افزود: در حالي كه استالين معتقد بود مي‏توان سوسياليسم را در شوروي و اقمار آن حفظ كرد، تروتسكي بر اين باور بود كه بدون تحقق انقلاب سوسياليستي در ساير كشورها، اتحاد شوروي چاره‏اي از سقوط نخواهد داشت. اكنون اين تروتسكيست‏ها از شوروي به آمريكا آمده‏اند و به دنبال به راه انداختن يك انقلاب جهاني هستند كه در راس آن آمريكا قرار دارد. بنابراين وقتي بوش پسر از "انقلاب دموكراتيك جهاني " سخن گفت، در واقع در حال تكرار ادبيات نئوتروتسكيستي مشاوران نزديكش بود كه تفكراتشان از تروتسكيسم نشات گرفته است.
وي در پايان با تاكيد بر اين‌كه منظره چنين انقلابي هر روز در گستره بيشتري از ابهام و تاريكي قرار مي‏گيرد، نوشته است: اما عقيده به چنين انقلابي همچنان وجود دارد، همانگونه كه جريان نومحافظه‏كاري باقي است. شايد در دوران اوباما شكل ظاهري آن تغيير كند اما جوهره آن يعني همان جنگ‏طلبي و ستيزه‏جويي سيري‏ناپذير برجاي خود باقي خواهد ماند چرا كه جنگ تنها برنامه‏اي است كه مكتب نومحافظه‏كاري براي آينده جهان در سر مي‏پروراند.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد