PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : *ماتروشکاهای ما کجا گم شد!؟ *



تاری
4th October 2009, 11:12 PM
یارب

*****ماتروشکاهای ما کجا گم شد؟****

از این جمله چه برداشتی دارید. لطفا اگر خواندید هر چیزی که به ذهنتون رسید بگید. نترسید نمی خندیم. نتیجه ی خوبی خواهد داشت.

یا علی

امير آشنا
5th October 2009, 02:35 PM
سلام خدمت تاری گرامی

با خوندن این جمله یاد امتیازاتی افتادم که امتیازات بزرگتر بعدی اونا رو کمرنگ کردن

تاری
17th October 2009, 11:26 PM
یارب
ماتروشکاهای ما واقعا کجا گم شد؟!و یا در کدامین دیر کهن بر خاک شد تا تاریخ بعد از هزار ساله، آن را به زیورها بیاراید.
(با تشکر از جناب امیر گرامی! جمله تون خیلی قابل تامله. خیلی روش فکر کردم. ممنون)
.....
زمانی بود ایران مهد دانشمندان بود!
زمانی بود ایران مهد علم بود!
زمانی همه ی دنیا، چشم به بین النهرین و ایران دوخته بودند که علمی و صعودی داشت!
اولین قانون دنیا در اینجا نوشته شد. قانون حمورابی.
منشور کوروش برای مردمان صلح آورد!
زرتشت خدا را می شناخت! کافر نامیده شد! تهاجم و سرنگونی!
معبدها ویران شد و کلیسا و بعد مسجد.... کلی هزینه ی گزاف؟!
مکتب خانه هایی مخصوص، برای پژوهشگرانِ علم ساخته شد.
ربع رشیدی های تبریز در دنیا، محل تجمع نخبگان شد.
چاپارخانه ها به کاروانسراها تبدیل، برای راحتی مسافران ساخته شد.
جاده ی ابریشمی هم نام داشت که ایران را زبانزد دنیا کرده بود.
خلاصه زندگی می چرخید.....
و اما حرف اصلی ....
بچه ها به عروسکهای ساخته شده ی دستان مادربزرگ خوشحال بودند.
بچه ها دور کُرسی به قصه های مادربزرگ می خوابیدند. احکام یاد می گرفتند و در دنیای زیبای خود خدا را متصور می شدند که شاهد همیشگی برایشان هست. ...
و باز رعایت قانون
.....
امروز در حیرتم، ماتروشکاهای ما کجا گم شد که بزرگترها هم سست و تنبل اند برای پیدا کردنش!!!!!
یا علی

تاری
24th October 2009, 08:38 AM
یارب

فعلا یه تصوری از ماتروشکا داشته باشید. در ادامه کلی مطلب برای گفتن هست.
انشاءالله وقت بشه.

http://stat8.blog.ru/lr/091b42b1163d92c0a7b06fe548bc8a71

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/71/Russian-Matroshka.jpg/280px-Russian-Matroshka.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Russian-Matroshka.jpg)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/c/cd/%D9%85%D8%A7%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%A9%D8%A7.j pg/280px-%D9%85%D8%A7%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%A9%D8%A7.j pg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%85%D8%A7% D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%A9%D8%A7.jpg)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/3d/First_matryoshka_museum_doll_open.jpg/180px-First_matryoshka_museum_doll_open.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:First_matryos hka_museum_doll_open.jpg)

یا علی

تاری
25th October 2009, 09:04 PM
یارب
اول از همه تعریفی از ماتروشکا داده بشه.
ماتروشکا به عروسکهای روسی گفته می شود که ثصویری از آن در پست قبلی مشاهده نمودید. ماتروشکا از ریشه ی مادر گرفته شده است به عنوان عروسکهای تو در تو، با لباس سنتی و پوشیده ی بچه های روستایی روسیه خودنمایی می کنند.
در این تاپیک ماتروشکا نماد فرهنگ ملت روسیه بیان شده است. که از کودکی در دستان کودک به سرگرمی بازی می شود. و روح اصیل سنتهای کهن فراموش نشده است.
حتی به عنوان صنایع دستی کشور به عنوان سوغاتی مهم توسط توریست به همه ی نقاط جهان می رود. بچه ها نه! حتی بزرگترها در خرید کادو برای همدیگر از ماتروشکاهای زیبا غافل نمی مانند.
فعلا
یاعلی

تاری
25th October 2009, 09:11 PM
یارب
و ادامه....
با توجه به شباهتی که بین فرهنگ مرزی آذربایجان ایران و روسیه وجود دارد و علاقه ی ذاتی نیز در وجود اینجانب وجود داشته تا حد امکان خود تحقیقاتی در این زمینه داشته ام.
و اما حرف اصلی از آوردن این بحث این بود که منطقه ی آذربایجان ایران از نظر فرهنگ خیلی شبیه به فرهنگ روسیه دارد لااقل در نوع انتخاب پوشش ما روسری های بزرگ را داریم که مردم روس بر اساس منطقه ی سردسیری هنوز هم از این روسری ها استفاده می کنند اگر چه به علت سرما باشد و غیره....

.... در بررسی اسباب بازی های کودکانه ایران می بینیم نسل به نسل تغییر کرده و اصل و ریشه ها هم گم شده اند.
دیگر از عروسک های چوبی پیچیده در پارچه های رنگارنگ که مادربزرگان برای نوه هایشان درست می کردند خبری نیست. کودک زود از همین اسباب بازیهای خود هم خسته می شود. اسباب بازیهایی که جز خشونت برای پسرها و فَشِن شدن برای دختر خانمها ندارد!!!؟؟؟
روی دفتر بچه ها عکس دخترک غرب باربی و ..... خودنمایی می کند. که به قول یکی از بچه ها باربی هم از مُد افتاده و جاش یکی دیگه اومده!! (من اسمش یادم نموند) و اما اونور مرزها فرهنگ کهن هنوز هم در دستان بچه ها به بازی گرفته می شود.
هنوز هم ماتروشکاها در دست کودکان روسی به عنوان اسباب بازی در این عصر مدرن بی سر و ته دیده می شود تا جایی که بزرگترها هم برای تزیین دکور خانه ی شان از ماتروشکاها استفاده می کنند. خیلی برای بنده به عنوان جستجو گر جالب بود که ببینم این عروسکها از چنان جذابیتی برخوردارند که تنوع و سایز آن و ایده های جدید و .... موجب شده روز به روز در ویترینهای این کشور بیشتر جلوه گر می شوند.
نه مد و فشن باربی به تصاویر ماتروشکاها آمده است نه تصاویر کشت و کشتار؛ در همان سادگی خود به عنوان دخترک روستایی با روسری محجوب و دامن گل گلی هر روز بازار داغتری در رقابت دارد.
و اما ماتروشکاهای ما کجا گم شد؟!
فعلا
یا علی

تاری
3rd November 2009, 02:12 AM
یارب
در اندک زمانی که می بینیم بعد از بر باد دادن فرهنگ اسباب بازیهای کودکانه، به فکر دارا و سارا افتادیم . متاسفانه همیشه دیر به نونوایی می رسیم و نون بیات هم گیرمون نمی یاد. ( مثلا": پاکستان اومد طرح نقشه های فرش ما رو ثبت جهانی کرد . نمی دونم ما کجا بودیم حالا بیا ثابت کن که این طرحها مال ایرانه .... کلی از این مسائل، تمدن ایران در موزه های خارجی جمع شد نمی دونم ما چیکار می کردیم. و حالا چیکار می کنیم که روند این کار ادامه دارد......)
کودکانمون نماد آینده ی خود را در اون ور مرزها می بینند در حالیکه ایران خود مهد تمدن بوده.
چگونه کودکانمان را با فرهنگ خود آشتی بدهیم.
چگونه کودکانمان را به سوی تماشای کارتونهای خود ساخته که ضعیف هست لااقل به تلوزیون ایران سوق بدهیم که کاتونهای خارجی تا حدودی اصلاح شده است.
چرا کودک باید نماد باربی روی دفترهایش باارزش محسوب شود.
دارا و سارا هم کم کم در برهه ای از زمان آمد و امروز حرف زبانی بچه ها نیست و ماندگار نشده است.
چگونه؟
فعلا
یاعلی

امير آشنا
18th November 2009, 12:36 AM
یارب
در اندک زمانی که می بینیم بعد از بر باد دادن فرهنگ اسباب بازیهای کودکانه، به فکر دارا و سارا افتادیم . متاسفانه همیشه دیر به نونوایی می رسیم و نون بیات هم گیرمون نمی یاد. ( مثلا": پاکستان اومد طرح نقشه های فرش ما رو ثبت جهانی کرد . نمی دونم ما کجا بودیم حالا بیا ثابت کن که این طرحها مال ایرانه .... کلی از این مسائل، تمدن ایران در موزه های خارجی جمع شد نمی دونم ما چیکار می کردیم. و حالا چیکار می کنیم که روند این کار ادامه دارد......)
کودکانمون نماد آینده ی خود را در اون ور مرزها می بینند در حالیکه ایران خود مهد تمدن بوده.
چگونه کودکانمان را با فرهنگ خود آشتی بدهیم.
چگونه کودکانمان را به سوی تماشای کارتونهای خود ساخته که ضعیف هست لااقل به تلوزیون ایران سوق بدهیم که کاتونهای خارجی تا حدودی اصلاح شده است.
چرا کودک باید نماد باربی روی دفترهایش باارزش محسوب شود.
دارا و سارا هم کم کم در برهه ای از زمان آمد و امروز حرف زبانی بچه ها نیست و ماندگار نشده است.
چگونه؟
فعلا
یاعلی








دارا و سارا هم به سفارش ايران توسط چين توليد ميشده ! اثر فرهنگي موندگاره زماني كه خمير مايه همون فرهنگ ، جوهره اون باشه نه اينكه مثل خيلي چيزاي ديگه ملاتش از جاي ديگه اي وارد بشه

تاری
1st December 2009, 05:53 PM
اثر فرهنگي موندگاره زماني كه خمير مايه همون فرهنگ ، جوهره اون باشه نه اينكه مثل خيلي چيزاي ديگه ملاتش از جاي ديگه اي وارد بشه


یارب
چقدر جمله ی کوتاه ولی جامعی است.
حرف اصلی هم همینه که ما ریشه ها را با دستان خود از بین می بریم اما به چه بهایی؟ چرا تمدن هزار ساله ی کهن حرفها دارد؟ چون جزو ریشه دارترین تمدن جهانی است.

در دوره ی معاصر؛
در این دوره تمدن چگونه ساخته می شود؟

........ آری! افق دید ما کمتر شده و ما فقط به دیدن مسیر خودمان می اندیشیم و تعهدات از بین رفته است. دیگر واژه ای بنام حرمت دیرینه در لغت نامه ی معاصر وجود ندارد. آیندگان به کلی از لغت نامه پاک شده است. فقط به امروز می اندیشیم که آسوده نَفََََس بکشیم و ملالی نرسد ما را.
ماتروشکاهای ما در حاشیه ی قصه های مادربزرگان مانده و غبار می گیردشان!
فرهنگ اسباب بازی های ما در غرور و پوچی ها پوسیده می شود!
وقتی هویت ملی به مرور به تاریکی رهنمون می شود و به دنبال آن، روشنایی در سایه ی زرق و برقهای اروپای کذایی تعریف می شود؛ وقتی حتی واژه ی گرانبهای مادربزرگ، کوله باری از فرهنگ غنی و کهن به گوشه ای از آسایشگاه رها می شود، وقتی عاطفه ها صنعتی می شود و احساسات در ترازوی بی عدالتی تجارت، مبادله می شود .....
وقتی کودک در کوچکترین ولی وسیع ترین جامعه یعنی خانواده، به ظاهر در کمال امنیت؛ دچار تزلزل فکری می شود و به مرور از درون پوسیده می شود.
آن وقت باید سراغ ماتروشکاها را بگیریم که چه شد و کجا گم شد؟! که به دنیال آن کودکمان هم در حالِ گم شدن هست؟!
زمان را از دست می دهیم و سوار بر اسب سرکش صنعت رهسپار یافتن فرهنگ غنی غرب می شویم که مبادا جزو جهان سومی ها باشیم.
بی آنکه سوار بر اسب چموش درونی باشیم و فرهنگ و پشتوانه ی دیرین خود را بشناسیم خود را به دنیای مثلا مدرن و نو؛ نئو ؛ و ..... و سوپر رئالیسم می شویم که نه در گروه خونی ماست و نه همسوی تفکر ما.
جالب توجه هست که حتی افسار به دستان هم در حال گم کردن ماتروشکاهایمان هستند.
..........
سوال اساسی:
واقعا ماتروشکاهای ما کجا گم شد؟!

ماتروشکاهای ما در خودخواهی گم شده است!
ماتروشکاهای ما در خودبینی گم شده است!
با گم کردن ماتروشکاها به دستان خود، هویت غیر بومی ایرانی را با x , y های مجهول از همان اوایل کودکی در دل نسل آینده می کاریم. چرا؟
با ورود تکنولوژی تند، خود را می بازیم برای عقب نماندن از قافله ی چرخه ی صنعت بدون مطالعه، واردش می شویم. در حالیکه باز در غفلتیم که همین ما بودیم که 600 سال پیش دنیا را از علم سیراب می کردیم.
زیاد دور نیست ربع رشیدی های 600 سال پیش ( در ایران) که مهد تجمع نخبگان دنیا بودند و حال چه شده که تماما ذهن خود را می بازیم!
به قول یکی از نخبگان که می گفت: « فرزندان ایرانی تماما نخبه اند چه آنکه با مشکلات مبارزه کرده و به درجه ی ایرانی خودش در حال رسیدنه و چه آن کودکی که هر روز موهای خود را تار به تار جلوی آینه به مدلهای متفاوتی ژل می زند و بیرون می رود اینهم نخبه است ولی نخبه بودنش در این حد مانده است؟؟!!» ( در واقع؛ در ابهامات مسیری که بزرگان برایش تعریف کرده اند متحیر مانده است.)
.....
باز هم تامل کنیم و بر راهکارها بیاندیشیم....

هر گونه انتقادی را با دلگرمی می پذیریم تا حل نقصها کرده باشیم.
با تشکر : مریم
فعلا
یا علی

تاری
10th January 2010, 07:13 PM
یارب

در صدد حل مشکل اساسی به پا خیزیم هر یک از خانواده ی خود.

مشکل اساسی کجاست؟
مهد تکنولوژی بودن ایران چرا در نسخه ها ماندگار شد و به چشم ما عیان نشد. در تاریخ ماند و خاک خورد!؟

ماجرای فرهنگ عزیزمان؛ اینگونه شده که می گن یه روز حضرت سلیمان از مخروبه ای گذر می کردند.
از آثار مانده از خرابه می پرسند چرا اینگونه خرابه ای شده اید؟ مگر بر شما چه گذشته؟

دیواری از مخروبه به سخن آمده می گوید؛ ما را تحمل درد و بیماری نبود تا آمدیم عیان کنیم و حرف بزنیم؛ دهان گشوده و سخن گوییم. مُشتی کاه گِل بر دهانمان زدند و ما را توان سخن گفتن نشد. (پر کردن تَرَکهای بنا با ملات کاه گِل برای ترمیم)

زمان گذشت دوباره بیماری عود کرد و سستی بر تن نحیفمان در حال غلبه کردن بود که باز دهان گشودیم به سخن که داریم خراب می شیم؛ دوباره بر دهانمان مُشتی کاه گِل ....
سالها گذشت و تَرَکها بر تمام تنمان ریشه انداخت و به ریز ترکها تبدیل شد و از بنیان هستی ما را ساقط کرد. مرگ رسید...
............
داستان جالبی است و خیلی حرفها در خود دارد که می توان درس بزرگی از آن گرفت.

برای درمان بیماری فرهنگ مان، نیز باید از اساس شروع کرد. هدف از آوردن موضوع ماتروشکا، هم بر این بود که از کودکان شروع کنیم. از دوباره مرور کردن فرهنگ اصیل شروع کنیم.

بحث در اینه چرا برخی کشورهای پیشرفته با همسو شدن در تکنولوزی باز به فرهنگ اصیل خود احترام می گذارند و آن را دوام و گسترش می دهند.

فعلا
یا علی

schrodinger
10th January 2010, 09:57 PM
این متن از یه وبلاگه که دیگه فعالیت نمی کنه baffled.blogfa.com



من دیگر تاریخ نمی خوانم . دیگر علاقمند به مطالعهء وقایع تاریخی و تحلیل آنها نیستم . من سعی می کنم آنچه از دانسته هایم را که حاصل از خواندن کتابهای تاریخی و وقایع نگاری های گذشتگان است ، فراموش و از ذهنم پاک کنم . حیف از آن همه وقت که صرف خواندن هزاران صفحه تاریخ تمدن ویل دورانت کردم و صد افسوس بیشتر از آن همه وقت که به مطالعه تاریخ ایران زمین گذشت . دیگر از خواندن تاریخ اسلام نمی گویم ...
آنچه که بودیم حتی اگر در همان زمان افتخار آمیز بود ، اکنون دیگر نیست.
آنچه که بودند حتی اگر پُر بود از حماقتهای شرم آور ، اکنون دیگر نیست.
دوست دارم گذشته را به حال گذشتگان واگزارم و به حال اکنون زار زار گریه کنم .
زادهء ایران زمین این سرزمین کهن بودن برایم هیچ افتخاری نیست . دیگر شیفتهء شاهنامه نیستم . اینکه کورش کبیر که بود و چه گفت ، برایم مهم نیست . تصور صدها جوی خون که از در آغوش کشیدن اسلام در این خاک جاری شد ، گدازه در رگهایم جاری نمی کند . بمن چه که مغولان آمدند و کشتند و سوختند و بردند . اینکه شاه اسماعیل صفوی تُخم چه نهالی کاشت که میوه اش اکنون مزاجم را بهم ریخته ، اهمیتی ندارد . تعادل دو کفهء ترازویی که در یکی تمام ملک ایران بود و در دیگری حرمسراهای قاجاریه ، برایم حیرت آور نیست . چشمان نافذ رضا شاه کبیر و ماجرای پُل وِرِسک ... هیچ کدام ... هیچ کدام ...
دلم می خواهد از غصهء آنچه اکنون هستیم بمیرم و جسدم را در چاه مستراح خانه دفن کنند (هر جای دیگر دفن کنند ، مگر چه فرقی می کنند؟)

پیام عزیز ، وطن پرست روشن فکر را پیش رویم تجسم می کنم . نگاه پُر از خشم ، نگاه عاقل اندر سفیه به چشمان سُرخ من .می خواهد هزاران هزار جمله را در یک لحضه توی صورتم بکوبد ، همه را با هم . زبانش می گیرد . باز هم خیره نگاهم می کند .

ملتی که تاریخ نداند ، ناچار از تکرار آن است . هِگِل.

من حتی به تاریخ اعتماد ندارم . وقتی در عصر ارتباطات و فن آوری های پیشرفته که می توان کوچکترین حرفها و اتفاقات را دقیقاً همانگونه که بوده ثبت کرد ، شاهد این همه دروغ و تحریف و وارانه جلوه دادن واقعتها هستیم ، آنوقت من چگونه به صحت و سُقم آن اتفاق بزرگ که در سال بوق هجری قمری اتفاق افتاد (و دانشمندان گفته اند که راستی راستی عجب اتفاق بزرگی بود) ، اطمینان داشته باشم؟
وقتی هفتاد ملیون آدم و صدها تاریخ نگار ، واقعیتی که تنها سی سال پیش اتفاق افتاده را با اطمینان کامل ، هر یک به گونه ای کاملاً متفاوت از یکدیگر روایت می کنند ، باید تاریخ طبری را انداخت جلوی سگ.
همهء ما همه چیز را بهتر از همه کس می دانیم .
ما همه می دانیم که حافظ شیرازی شیعه بود یا سنی بود یا به مرگ طبیعی مُرد یا تکفیر و اعدام شد یا نشد یا بی خدا شد یا زرتشتی شد یا منظورش از ساقی سیمین ساق چه بود یا نبود ... خودش این را به ما گفت و ما هم مطمئن هستیم که دُرُست گفت .
نمی دانم چه اصراری است که به تاریخ لقب علم بدهند .
ملت بی فرهنگ ، می خواهد تاریخ بداند یا نداند ، در هر حال مایهء ننگ بشریت است.

چه میراثی برایمان مانده از آن همه تاریخ افتخار آمیز ؟ ...

میرزاده عشقی ، یاغی بود ، روشنفکر بود ، از سرطان پروستات نمُرد ، جوانمرگ شد ، ... به من چه ؟
تنها از او یاد می کنم به خاطر شعری که برای ایران زمینِ آن روزها سرود و ما این روزها می خوانیم:
بعد از این بر وطن و بوم و برش باید رید به چنین مجلس و بر کرّ و فـَرَش باید رید
به حقیقت در عدل ار در این بام و در است به چنین عدل و به دیوار و دَرَش باید رید
آن‌که بگرفته از او تا کمر ایران را گــُه به مکافات ، الی تا کمرش باید رید
...



قصدم از آوردن این متن توهین به کسی و یا چیزی نیست
اما بهتره که دیگه نگیم کی بودیم
از خودمون بپرسیم کی هستیم؟
و چی می تونیم باشیم؟

دنیا رو ما می سازیم .
آدمای دور و برمون رو ما تربیت می کنیم.
من و شما بچه های دهه 60 هستیم به احتمال زیاد. ما از زندگی ، از دور کرسی نشستن ، از اینکه یه فامیل 60 70 نفری یه جا جمع بشن آخرشم با کلی چیزای خوب اون جمع رو ترک کنیم یه خاطره ای داریم ، اما به حال خواهر کوچیکم افسوس می خوریم که اینا رو تجربه نکرده.
چون ما (مثلا بزرگترا) خودمونیم که خراب شدیم و حالا زانوی غم بغل گرفتیم و که این بودیم و این شدیم و اینطوری مکنن!
ما خودمون دلمون به حال خودمون نمی سوزه، انتظارداریم که دیگران برامون دل بسوزونن. افسوس که ما حتی با خودمونم بی رحمیم (ببخشید اگه از «ما» استفاده کردم )

وافعا چرا اینطوری شدیم؟!!
جوابش مهم نیست. از خودمون بپرسیم که چه طور می تونیم باشیم که پیش خدا و خلق خدا و وژدان خودمون سرمون رو بالا نگه داریم؟
ماتروشکاهای ما گم شده که شده، بهتره جیبمون رو بگردیم که ببینیم چیزای دیگه ای مثل انسانیت سر جاشه؟
ببخشید
یا حق

تاری
10th January 2010, 11:20 PM
دوست دارم گذشته را به حال گذشتگان واگزارم و به حال اکنون زار زار گریه کنم .
دلم می خواهد از غصهء آنچه اکنون هستیم بمیرم و جسدم را در چاه مستراح خانه دفن کنند (هر جای دیگر دفن کنند ، مگر چه فرقی می کنند؟)



ملتی که تاریخ نداند ، ناچار از تکرار آن است . هِگِل.


من حتی به تاریخ اعتماد ندارم .... شاهد این همه دروغ و تحریف و وارانه جلوه دادن واقعتها ....

نمی دانم چه اصراری است که به تاریخ لقب علم بدهند .
ملت بی فرهنگ ، می خواهد تاریخ بداند یا نداند ، در هر حال مایهء ننگ بشریت است.

چه میراثی برایمان مانده از آن همه تاریخ افتخار آمیز ؟ ...


قصدم از آوردن این متن توهین به کسی و یا چیزی نیست
اما بهتره که دیگه نگیم کی بودیم
از خودمون بپرسیم کی هستیم؟
و چی می تونیم باشیم؟

دنیا رو ما می سازیم .
آدمای دور و برمون رو ما تربیت می کنیم.
من و شما بچه های دهه 60 هستیم به احتمال زیاد. ما از زندگی ، از دور کرسی نشستن ، از اینکه یه فامیل 60 70 نفری یه جا جمع بشن آخرشم با کلی چیزای خوب اون جمع رو ترک کنیم یه خاطره ای داریم ، اما به حال خواهر کوچیکم افسوس می خوریم که اینا رو تجربه نکرده.
چون ما (مثلا بزرگترا) خودمونیم که خراب شدیم و حالا زانوی غم بغل گرفتیم و که این بودیم و این شدیم و اینطوری مکنن!
ما خودمون دلمون به حال خودمون نمی سوزه، انتظارداریم که دیگران برامون دل بسوزونن. افسوس که ما حتی با خودمونم بی رحمیم (ببخشید اگه از «ما» استفاده کردم )

وافعا چرا اینطوری شدیم؟!!
جوابش مهم نیست. از خودمون بپرسیم که چه طور می تونیم باشیم که پیش خدا و خلق خدا و وجدان خودمون سرمون رو بالا نگه داریم؟
ماتروشکاهای ما گم شده که شده، بهتره جیبمون رو بگردیم که ببینیم چیزای دیگه ای مثل انسانیت سر جاشه؟
ببخشید
یا حق

یارب
با سلام
ممنون از اینکه نکته نظر خودتون رو شفاف بیان کردید . واقعا خوشحالم از بی تعارفات.
احساس می کنم در نوشته های بنده اینقدر ابهام و تضاد نبود که شما فرمودید.
نه واقعا خودتون نوشته های خود را دوباره مرور کنید جواب سوالات خودتون هم توشه.

خودتون می گید تاریخو نخونیم بعد
ملتی که تاریخ نداند ، ناچار از تکرار آن است . هِگِل.
می توان با بیان تاریخ ریشه ای، تکرار را فهمید اگر گوش نصیحت پذیری داریم و نمی خواهیم تاریخ را تکرار کنیم.

ملت بی فرهنگ ، می خواهد تاریخ بداند یا نداند ، در هر حال مایهء ننگ بشریت است
خوب خودمان وقتی تاریخ را حذف کنیم بی فرهنگ هم درسته

چه میراثی برایمان مانده از آن همه تاریخ افتخار آمیز ؟ ...
وقتی تارخ حذف بشه دیگر چه به میراثش!!

قصدم از آوردن این متن توهین به کسی و یا چیزی نیست
با بیان اندیشه ها مگه توهین به حساب مییادو بنده که توهین نمی دانم اندیشه ای متفاوت.

وافعا چرا اینطوری شدیم؟!!
پس بی زحمت به جای چرا از چگونه استفاده کنیم.ok

چرا به ریشه ها دست دراز می کند.

همراه گرامی!
در ضمن به نظر این حقیر بهتر بود برخی کلمات را ... می زاشتید به انتخاب و تائید خودتان.

این نظر بنده بود می توانید شما هم نظرتان را مکمل نظر بنده بیاورید
ممنون.

تاری
10th January 2010, 11:28 PM
ماتروشکاهای ما گم شده که شده، بهتره جیبمون رو بگردیم که ببینیم چیزای دیگه ای مثل انسانیت سر جاشه؟

یه سوال
انسانیت :-/

schrodinger
11th January 2010, 09:23 PM
ممنون از توجهتون
دوست عزیز!
طرز فکر من و شما با هم تفاوت می کنه
نگاه من و شما به مسائل متفاوته
محیط زندگی، اتفاقات، تجربیات، احساسات، تخیلات و .... . همه اینا با هم فرق می کنه
پس با این همه تفاوت می دونم که من شما رو نمی فهمم ( اما این جسارت رو نمی کنم که شما منو نمی فهمید)
پس بهتر می بینم وارد بحثی که آخری نداره نشم چون هر دوی ما یک پیش زمینه ذهنی داریم که برای به اثبات رسوندنش از هر وسیله ای استفاده می کنیم حتی اگر شده سفسطه!
علی ای حال ...
مطالب بالا مطالب پیوسته ای هستن. پس جملات رو از هم جدا نکنید تا جدا جدا به بررسی اونا بشینیم، چون کاملا صریح و آشکاربودند و منم مثل شما معتقدم که حرفام اینقدر که شما گفتید ابهام و تضاد نداشتند

یا حق

تاری
5th February 2010, 05:17 PM
یارب


یه نیم نگاهی به دکوراسیون اتاق کودک امروزی!؟


http://uc-njavan.ir/images/t92zk75vmkuz9bebh33n.jpg


http://uc-njavan.ir/images/2ap6zestchk73ruzg4.jpg


http://uc-njavan.ir/images/1g6601dwpgltbopvpmhj.jpg

http://uc-njavan.ir/images/9doaafg1pseswg90mzk.jpg

http://uc-njavan.ir/images/s5n89taie6qqho8gmdo.jpg

http://uc-njavan.ir/images/67c8t61pkdrxdngofxzh.jpg

http://uc-njavan.ir/images/1cuz6mk7w2mwoie5wyff.jpg

http://uc-njavan.ir/images/wcsp846ss95awjjg5ap6.jpg


؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
!!!!!!!!!!!!!!

تاری
21st May 2010, 10:38 PM
یارب

در آستانه ی بحران وحشتناک

********************

******

كودكان، تمام قوه هاي ظاهري و باطني شان مانند زمين هاي خالي، مستعد براي پاشيدن بذر است پس ما هم جزو اولین بذرافشانانی كه روي اين زمين هاي خالي و بي نهايت مستعد بذر مي پاشند و تا هنگام برداشت محصول از آن مراقبت مي كنند باشیم

برای نجات نسل آینده بشتابیم تا ایرانی بودن و ایرانی ماندن را برای آیندگان به ارث بگذاریم.



یاعلی

آبجی
22nd May 2010, 01:05 PM
*****ماتروشکاهای ما کجا گم شد؟****



چهارشنبه بود که اومدم دوباره این تاپیک رو خوندم چون تو قرار ملاقات در موردش تاکید کرده بودی یادم نبود sh_omomi12 یهو یادم افتاد اومدم خوندمش :"> یادم افتاد که وقتی هفت سالم بود عمه ام به عنوان کادو بهم ماتروشکا داد مال من 5 تیکه نبود چهار تا بود {big green} یادمه که اسم خودمون رو هم روشون گذاشته بودم {tongue} خیلی دلم هواشون رو کرده بود بعد از اینکه تاپیک رو خوندم بلندشدم رفتم دنباالشون بگردم هر چی گشتم پیداشون نکردم smilee_new1 (11) از مامانم سراغشون رو گرفتم گفت که برده گذاشته طبقه پایین smilee_new1 (11) دلم یه لحظه گرفت گفتم این اون وسیله بازی من بود که حتی یه موقعی حاضر نبودم از خودم دورش کنم الان که دارم فکرشو میکنم فکر میکنم اخرین باری که دیدمش فکر کنم دوران راهنمایی بود sh_omomi37 بهر حال رفتم و گشتم بعد چند چند ساعت گشتن بالاخره پیداشون کردم sh_dokhtar18 ولی ...

ولی یکشون یه ترک برداشته بود sh_dokhtar2 نشستم همونجا بین کارتون های اسباب بازی هام کتابای داستانم یاد ایام بچگیم افتادم sh_dokhtar3 . تک تک کتابامو خوندم یه دفعه چشمم خورد به دفتر نقاشی سال دوم دبستانم sh_omomi101 تک تک نقاشی هامو دیدم که هر وقت بیست میگرفتیم یه برچسب هم میزدن کنار اون نمره بیستمون ( چقدر هم برامون ارزش داشت ) sh_omomi15 .

ولی خب الان خیلی از چیزها فرق کرده یادمه یه دفعه این بحث شد سرکلاسمون استادمون گفت که هر چیزی با توجه به پیشرفت ما ادما فرق میکنه حتی علایقمون . استادم میگفت که اون موقع عروسک های ما دو تیکه چوب بود و یه صورت پارچه ای مال شما ها ( ما رو میگفت ) کم کم تغییر کرد و لطیف تر شدن ولی الان چی ؟؟؟:-? ایا پیشرفت تو هر زمینه ای لازمه ؟؟؟:-/ بهتر نبود که عروسک ها انقدر پیشرفت نمیکردن و تبدیل به ربات نمیشدن ؟؟؟ واقعا ما همونجور که با عروسک هامون ارتباط برقرار میکردیم بچه های الان هم همونطور هستن ؟؟؟ اونجوری که ما از خاله بازی هامون لذت میبردیم اونا هم میبرن ؟ اصلا الان بچه ها خاله بازی میکنند ؟؟؟؟ همون طور که شبا بدون اونا نمیخوابیدیم اونا هم الان همینطور هستند ؟؟؟:-"

فقط ماتروشکای ما نیست که گم شده خیلی از علایق بچگی ما هم گم شده smilee_new1 (11)

آبجی
22nd May 2010, 01:35 PM
یارب
در اندک زمانی که می بینیم بعد از بر باد دادن فرهنگ اسباب بازیهای کودکانه، به فکر دارا و سارا افتادیم . متاسفانه همیشه دیر به نونوایی می رسیم و نون بیات هم گیرمون نمی یاد.
دارا و سارا هم کم کم در برهه ای از زمان آمد و امروز حرف زبانی بچه ها نیست و ماندگار نشده است.
چگونه؟





به خوب مطلبی اشاره کردی اگه از هر کدوم از ما ها بپرسی که الان چه تصوصیری تو ذهنت هست از دوران بچگی مطمئنن همه مون یه چیز میگیم اون هم عروسکامون و وسایل خاله بازیمون هست {big green}:"> .

عروسک به نظر من مهمترین وسیله بازی برای یه بچه هست چیزی هست که یه جورایی شخصیت بچه رو شکل میده مخصوصا برای دختر بچه ها البته ما یه دوست داریم که بچه شون پسره ولی خب علاقه زیادی به عروسک داره تا به اسباب بازی های مخصوص جنس خودش ;) .

چرا کودک باید نماد باربی روی دفترهایش باارزش محسوب شود.

باربی یه عروسک تغییر نژاد یافته هست تا اونجا که من اطلاع دارم اسمش خلاصه شده باربارا. که این باربارا خانم دختر کوچک ربیس کمپانی متل یعنی آقای هندلر بود.

باید بگم متاسفانه باربی خیلی زود تو اسباب‌بازی دخترای در کشورمون قرار گرفت و کم کم شد پر طرفدار‌ترین عروسک در بین کودکان و حتی جالبه برام بزرگترا .

مریم جون باربی فقط رو جلد دفترا نبود خیلی جاهای دیگه هم هنوز هم هست .کیف و لباس و حتی لیوان و وسایل اشپزخونه و کاغذکادوهامون و خیلی از جاهای دیگه یه سوال ایا واقعا انقدر که برای عروسک باربی تبلیغ شد برای دارا و سارای خودمون هم تبلیغ شد ؟ انقدر که عکس باربی رو دیدیم عکس دارا و سارا رو هم بچه هامون دیدن ؟؟؟

مخصوصا الان که ست کامل باربی تو بازار هست و تو هر خونه هم فکر میکنم موجود باشه .

الان بری تو یه فروشگاه اسباب بازی فروشی همه مدلهای عروسک باربی رو داره اما فکر میکنی حتی یه دونه بتونی تو اون فروشگاه عروسک دارا و سارا رو پیدا کنی ؟؟؟ تا اونجا که من اطلاع دارم و میدونم و تاریخچه این دارا و سارا رو خوندم از سال 79 وارد بازار شدن که دو جور قیمت داشت یکی با لباس معمولی و یکی هم ست لباس محلی یادمه تو سال 79 قیمتش 17000 بود چون یکی از دوستانمون خریداری کرده بود شاید یکی از دلایلش همین قیمت بالاش بود که خیلی خیلی زود شاید زودتر از اونی که فکرشو میکردیم کنار رفت و یه جورایی به فراموشی سپرده شد . این همون عروسکی بود که وقتی اومد گفتن میخوایم تو دست هر کودک ایرانی یک دارا و سارا باشه ؟؟؟

یعنی دارا و سارای ما اون زیبایی باربی رو نداشتن ؟؟؟

میدونی عروسک باربی چطوری شد باربی ؟؟؟ چطوری اصلا انتخاب شد؟؟؟ وقتی یه سرچ کنیم همه مون به یک مطلب میرسیم اون هم متاسفانه اینه :



عروسک باربی از روی ظاهر و شخصیت یک زن ولگرد خیابانی آلمانی به نام لی‌لی گرفته شده که پس از جنگ به عنوان زنی محبوب خود فروشی می‌کرده است.

این واقعا اون چیزی هست که باید تو دست بچه های ما باشه ؟؟؟ واقعا ارزشو داره ؟؟؟ یه جورایی متاسف میشم وقتی اینا رو میبینم {i dont want to see}

چرا ما چشمامون رو بستیم و اینا رو نمیبینم؟؟؟؟{worried}


بر طبق نظر روانشناسان و کارشناسان، استفاده کودکان از عروسک‌های باربی تاثیرات مخربی بر کودکان دارد، از جمله ایجاد بلوغ زودرس در بین کودکان به خصوص دختران، سوء تغذیه، مصرف‌گرایی و تجمل.

توجه به این نکته ضروری به نظر می‌رسد که در میان عروسک‌هایی که تاکنون ساخته شده، باربی از ویژگی‌‌های منحصر به فردی برخودار است. چرا که باربی تنها یک عروسک نیست، بلکه یک سلاح کارآمد در صحنه جنگ فرهنگی است و به همین دلیل متخصصین فراوانی در تولید، طراحی، تبلیغ و توزیع آن ایفای نقش می‌نمایند.

چرا ما اینا رو نمیبینیم ؟؟؟


فقط عروسکهای باربی نبود که تو اسباب بازی فروشی های ما به فروش میرن عروسک‌هایی مثل باربی، بتمن، اسپایدرمن و هری‌پاتر هم متاسفانه هستن اما خب باربی تو رده اوله متاسفانه .


با ورود اسباب‌بازی‌های جدیدی مانند باربی، اسپایرمن و غیره کودکان تشویق به تقلید از نوع پوشش، طرز راه رفتن، نوع آرایش و لباس پوشیدن از آنها شده و حس کنجکاوی کودکان تنها در عرضه زیبایی و خودنمایی برانگیخته می‌شود و هیچ حس خلاقیتی شکوفا نخواهد شد.

:-$ هیچی نگم بهتره :|

تاری
22nd May 2010, 06:28 PM
http://uc-njavan.ir/images/wyhuo0kv2hc3ov5r5ygk.jpg



یارب
شناخت واقعی از چهره هی باربی
این مقاله رو از سایتی ورداشته بودم متاسفانه ادرسش یادم نیست.
...............................
"باربی نماد یک زن 19- 20 ساله است. باربی از شخصیت یک زن ولگرد خیابانی آلمانی به نام لی لی گرفته شده است.
مقدمه:
تأمل در باب چگونه زیستن مساله ای است که از دیرباز ذهن بشر را به خود مشغول ساخته و از گذشته های دور تاکنون متفکران و اندیشمندان بسته به جهان بینی و مبانی فکری خویش پاسخ های گوناگونی را در این زمینه ارائه نموده اند. این موضوع تا آنجا پیش رفته که امروزه با توجه به ارتقاء سطح آگاهی و دانش بشری، به شیوه های مختلف زیستن و یا به تعبیر سبک های مختلف زندگی منجر شده است. سبک هایی که همه ابعاد زندگی بشر در یک اجتماع و جامعه را در بر گرفته و تعریف مشخص از آن ارائه نموده است.


با پایان یافتن جنگ جهانی دوم و ظهور دو بلوک شرق و غرب به رهبری شوروی و ایالات متحده آمریکا، صحنه جنگ بین دو ابرقدرت تغییر یافته و جنگ سرد آغاز شد؛ جنگی که زمین درگیری آن نه مثل گذشته محدود بود و نه مشخص؛ جنگی که نه با فکر نظامیان بلکه با طرح ریزی استراتژیست های دو طرف طراحی و با به کارگیری سلاح فرهنگ، هنر و رسانه انجام می گرفت و این آمریکا بود که به واسطه برتری اش در حوزه های ذکر شده به مرور از رقیب خود پیشی گرفت.
در این میان ظهور انقلاب اسلامی با شعار نه شرقی، نه غربی و پیدایش موج بیداری اسلامی در بین مسلمانان جهان- متاثر از این انقلاب- و تجربه ی تلخ شکست در پی تهاجم نظامی، دولتمردان ایالات متحده را بیش از پیش وادار نمود تا به شیوه ی دیگری از جنگیدن بیاندیشند و این بار جدی تر به عرصه های غیر نظامی جنگ روی آورند. لذا مساله سبک زندگی مورد توجه سیاستمداران ایالات متحده آمریکا قرار گرفت. مجموعه ای که بوسیله آن بتوان برای لحظه لحظه زندگی مردم برنامه داشت؛ یعنی چگونگی خوراک، پوشاک، تفریح، معماری، ارتباط با دیگران، لوازم زندگی و … بر همین اساس پدیده سبک زندگی آمریکایی موضوعیت یافت. در این میان توجه ویژه برنامه ریزان به نقش زنان و دختران در ترویج فرهنگ مورد نظر، حائز اهمیت و تامل است. چیزی که در تجربه تاریخی اندلس ثبت شده بود و موجب شکست تدریجی مسلمانان با استفاده از اهرم افساد زنان و دختران گردیده بود.
عروسک باربی پدیده ای است که در همین راستا طراحی شده و این نوشته سعی دارد تا نگاهی اجمالی به ابعاد و تاثیرات آن داشته باشد و زمینه تامل بیشتر افراد نسبت به این پدیده ی فرهنگی- سیاسی- اقتصادی را فراهم آورد.
عروسک، اسباب بازی دختران:
عروسک ها اسباب بازی هایی هستند در هیات انسانی و به طور عمده به شکل یک دختر طراحی و ساخته می شوند. عروسک ها به دلیل شکل انسانی خود توانایی ایجاد ارتباط و تاثیرگذاری فراوانی بر روی ذهن دختربچه ها دارند. باید توجه داشت که عروسک هرگز قادر نیست احساساتی را که در دختران برمی انگیزاند در پسران نیز تحریک نماید و این نه به توانایی عروسک که به سرشت و روحیات متفاوت پسران و دختران بازمی گردد. کریستیانف سومرز در همین رابطه می گوید: شرکت تولید اسباب بازی «هسبرو» درصدد بود یک خانه عروسکی را از نظر بازاریابی و مطلوبیت برای پسران و دختران امتحان کند، ولی خیلی زود مشخص شد که واکنش دختران و پسران در مقابل محصول یکی نیست. دختران شروع به لباس پوشاندن به عروسک، بوسیدن آن ها و خانه بازی می کردند در حالی که پسران اسباب بازی ها را از سقف خانه بیرون می انداختند.
نکته ی بسیار مهم، کارکرد الگویی و تربیتی عروسک است. چرا که در حساس ترین مقطع سنی یعنی در دوران کودکی مورد استفاده قرار گرفته و نقش بسیار موثری در الگوسازی ذهنی دختربچه ها آن هم در قالبی عاطفی و دوست داشتنی دارد.
باید توجه داشت که عروسک ها در پایین ترین مرحله کمک می کنند که کودکان به یک تصویر کامل بدنی دست پیدا کنند. مادران نیز از کارکرد واسطه ای عروسک برای آموزش دختران در اموری همچون غذا خوردن، حمام کردن و آرامش و … بهره می برند. اما به تناسب رشد سنی دختران، عروسک ها در آموزش نقش های اجتماعی و نمایش تفکیک جنسیتی و فهم کودک از وظایف آینده خویش نقش بارزی را ایفا می کنند.


تاریخچه عروسک باربی:
کمپانی متل در سال 1945 توسط زوج هندلرومت در ایالت کالیفرنیای جنوبی آمریکا تاسیس شد این شرکت، ابتدا قاب عکس تولید می کرد و سپس به ساخت مبلمان خانه و در نهایت به تولید اسباب بازی روی آورد.
کمپانی متل در سال 1955 با کلوپ میکی ماوس برای تبلیغ اسباب بازی ها به همکاری در نمایش های تلویزیونی پرداخت که موجب دگرگونی ساختاری در تجارت اسباب بازی شد.
در 1959 به دلیل علاقه دختر هندلر به عروسک های کاغذی، طرح ساخت عروسک را دنبال کردند که منجر به عقد قرارداد برای دریافت امتیاز عروسک آلمانی لی لی شد.
عروسک لی لی در واقع برگرفته از شخصیت و اندام و چهره زن خیابان گرد آلمانی به همین نام بود. عروسک آلمانی
لی لی به عنوان یک قطعه کلکسیونی فقط به بزرگسالان به ویژه به کلکسیونرهای اسباب بازی فروخته می شد.
کمپانی متل امتیاز عروسک لی لی را از آلمان خرید و پس از تغییراتی، صورتبندی نژادی آن را به نژاد “آنگلوساکسون” همانند کرد و به تولید انبوه آن در آمریکا اقدام نمود.
تولد باربی:
این عروسک تغییر نژاد یافته ( به نژاد آمریکایی- انگلیسی انگلوساکسون) باربی لقب گرفت. باربی اسم خلاصه شده باربارا دختر کوچک رییس کمپانی متل یعنی آقای هندلر بود.
باربی به زودی در صف اول اسباب بازی دختران در غرب قرار گرفت. در سال 1959 هر عروسک باربی به قیمت سه دلار فروخته می شد. اما اکنون هر عروسک باربی اصل ساخت کمپانی متل تا 4500 دلار قیمت دارد.
طراح تغییرات باربی در آمریکا در کمپانی متل، جک رایان است. وی قبل از آن در پنتاگون (وزارت جنگ آمریکا) طراح موشک های اسپارو و هاوک بود. شرکت متل او را به خاطر تخصص و استعدادش در شناخت فرم هیکل زنان استخدام کرد.
در 1961 کمپانی متل عروسک کن را تولید کرد. این عروسک پسری بود با لباس های شیک و موهای قهوه ای که برگرفته از نام پسر آقای هندلر رییس کمپانی متل بود. به این ترتیب باربی صاحب یک دوست پسر شد. بعدها در سال 1963 عروسک میچ و در سال 1965 عروسک اسکیپر به جمع کن و باربی پیوستند.


ویژگی های باربی:
در میان عروسک هایی که تاکنون ساخته شده باربی از ویژگی های منحصر به فردی برخوردار است چرا که باربی تنها یک عروسک نیست بلکه یک سلاح کارآمد در صحنه ی جنگ فرهنگی است و به همین خاطر متخصصین فراوانی در تولید، طراحی، تبلیغ و توزیع آن نقش آفرینی نموده اند. به جهت اهمیت این بخش هر یک از ویژگی ها را به صورت جداگانه شرح می دهیم:

اندام باربی:
باربی نماد یک زن 19- 20 ساله است. همانگونه که در پیش اشاره شد باربی از شخصیت یک زن ولگرد خیابانی آلمانی به نام لی لی گرفته شده که پس از جنگ به عنوان زنی محبوب خودفروشی می کرده است.
اما این جک رایان بود که به خاطر استعداد ویژه اش در شناخت فرم بدن زنان، لی لی را به چهره ای آنگلوساکسون تبدیل نمود و سرانجام باربی را خلق کرد. دختر 20 ساله ای که پاهای بلند و فیزیک بدنی لاغری داشته و نمایشگر یک قد 195 سانتی متری است. باید توجه داشت که این ویژگی نمایشگر دوران جوانی یک دختر است و از همین جا می توان به الگوسازی باربی برای آینده کودکان به خوبی پی برد.


ویژگی های باربی:
این جک رایان بود که به خاطر استعداد ویژه اش در شناخت فرم بدن زنان، لی لی را به چهره ای آنگلوساکسون تبدیل نمود و سرانجام باربی را خلق کرد. دختر 20 ساله ای که پاهای بلند و فیزیک بدنی لاغری داشته و نمایشگر یک قد 195 سانتی متری است. باید توجه داشت که این ویژگی نمایشگر دوران جوانی یک دختر است و از همین جا می توان به الگوسازی باربی برای آینده کودکان به خوبی پی برد.

چهره باربی:
طراحی چهره باربی به گونه ای اغراق گونه صورت گرفته که جامع اکثر زیبایی های متصور باشد و البته این طراحی بسیار ماهرانه صورت پذیرفته است. «موی بور و طلایی، گردن باریک و کشیده، گونه های برآمده، دماغ و دهان کوچک، چشمانی درشت و آبی، لبانی پرگوشت، چهره شاداب، پوست روشن، پیشانی و سری متناسب و … مجموع اعضای چهره ی باربی را تشکیل می دهد که به ندرت- حتی با هنرمندی تیغ جراحی پزشکان حاذق- هم زمان در یک فرد جمع می شود.

فرم لباس باربی:
لباس های ظریف، خوش رنگ و خوش دوخت باربی محصول هنر و دستان بزرگترین طراحان لباس دنیاست که در کمپانی متل گرد هم آمده اند. هیچ عروسکی تا به حال به اندازه باربی لباس متنوع، زیبا و اشرافی به تن نکرده و این تنها اختصاص به دختری دارد که نماینده فرهنگ آمریکایی و نمایشگر یک زن تمام عیار آمریکایی است.
«عریان گرایی، اشرافی گرایی و مصرف گرایی سه مولفه اصلی لباس های باربی است؛ لباس هایی که زرق و برق خیره کننده اش، جلوه ی شهوانی اندام باربی را مضاعف می کند.»

تنوع باربی:
باربی برای اینکه بتواند نقش تربیتی خود را ایفا کند باید پاسخگوی تمامی سلایق و علاقه ها باشد و در نقش های گوناگونی ظاهر شود.
باربی پرستار، باربی معلم، باربی خلبان، باربی ژیمناست، باربی خواننده و … برای تحکیم الگوسازی این عروسک متولد شده اند. همچنین برای پذیرش این عروسک از سوی ملیت های گوناگون باربی با حفظ استیل بدنی اش (اصالت آمریکایی) در رنگ ها و ملیت های گوناگون نیز ظاهر شد؛ باربی هندی، آفریقایی، چینی، لهستانی و …

باربی انتحاری:
باربی این بار در نقش سیاسی ظاهر شده و می کوشد با تمسخر ارزش های والای اسلامی، شهادت طلبی را به مثابه امری غیر منطقی و منفور جلوه دهد.
«باربی انتحاری و شهادت طلب که پس از فریاد ا… اکبر با فشردن ضامن کمربند انفجاریش منفجر می شود به طور غیر مستقیم تلاش می کرد تا فرهنگ شهادت طلبی یا تنها سلاح پیروز و بی رقیب مسلمانان را در میان کودکان به تمسخر گیرد… »

باربی نظامی و ضد تروریست:
یکی دیگر از کارکردهای باربی تهییج سربازان آمریکایی با پوشیدن یونیفرم نظامی و به دست گرفتن اسلحه ی آمریکایی است. این بار باربی وظیفه دارد افکار عمومی جوانان را با مقاصد جنگ طلبانه ی طراحانش همراه کند:
« در طول جنگ عراق و آمریکا در سال 1990 عروسک باربی با پوشش نظامی آمریکایی به تهییج افکار عمومی پرداخت. پس از واقعه یازده سپتامبر نیز باربی با پوشیدن یونیفرم نیروهای نظامی ضد تروریست با ایفای نقش جدید خود به تهییج افکار عمومی پرداخت، تیتر آگهی تبلیغاتی باربی برای نبرد ضد تروریست این بود: باربی- روح آمریکایی»
باربی و رسانه ها:
برای دستیابی به اهداف پیش بینی شده و کارکردهای مورد انتظار، این بازیچه استراتژیک باید به گونه ای متفاوت و در اندازه قابل قبول و با در نظر گرفتن تمام ظرایف هنری و فنی تبلیغ شود. چرا که عصر، عصر ارتباطات است و هر پدیده ای برای حفظ بقا و افزایش تاثیر خود ناچار از در نظر گرفتن حمایت رسانه ای و تبلیغی خویش است.
نباید از یاد برد که یکی از کارکردهای رسانه نزدیک نمودن سلیقه مصرف افراد به یکدیگر و کمک به فراگیری استفاده از یک کالاست.
«در سال 2001 عروسک باربی در اولین فیلم کامپیوتری خود به نام باربی و فندق شکن ظاهر شد و از آن پس تاکنون تعداد قابل توجهی فیلم کامپیوتری- انیمیشن- فیلم سینمایی و مستهجن در مورد باربی تولید شده است.»
یکی از نکات جالب توجه در حمایت رسانه ای از باربی سایت اینترنتی آن است. سایتی که پس از ورود به آن نشانگر شما هم تغییر شکل داده و به پروانه ای بال زنان تبدیل می شود. افراد پس از ورود به سایت « در یک قسمت می توانند بازی کنند، در جایی دیگر با باربی در کنار دریا قدم بزنند یا در منزل جشن تولد بگیرند و … » و همین امر جذابیت بسیار بالایی برای کودکان ایجاد نموده است.

باربی و صنعت:
همانگونه که اشاره شد استیل زندگی آمریکایی باید معرف همه بخش های زندگی باشد. در اینجا صنعت به کمک فراگیری باربی آمده است. امروزه اکثر نیازمندی های دختران با تصویر، رنگ و تبلیغ باربی در بازار کشورهای مختلف از جمله کشور خودمان یافت می شود. آنچنان که به گفته یکی از کارشناسان می توان با هزینه ی حدود یک میلیون تومان، تمام مایحتاج یک دختر را که تبلیغ کننده باربی باشد از بازار جمع آوری نمود، از لوازم التحریر گرفته تا لوازم بهداشتی- آرایشی، انواع لباس، کیف، کفش، خوردنی های مورد علاقه ی کودکان و … .
فراگیری و فروش قابل توجه این محصولات باعث رونق بیش از پیش اقتصادی این عرصه گردیده و زمینه ی تولید آن با کیفیتهای گوناگون و به منظور تامین سطوح مختلف درآمدی را فراهم نموده است.
تاثیرات مخرب عروسک باربی:
این مساله از زوایای گوناگون قابل تقسیم بندی بررسی است. از یک سو می توان به تقسیم بندی مخاطبان و بررسی تاثیرات مخرب آن اشاره نمود و از سویی می توان به تفکیک موضوعی و بررسی آثار مخرب آن در هر یک از موضوعات پرداخت. نظر به اختصار این مقال و از نگاه موضوعی به چند مورد اشاره می شود:

بلوغ زودرس:
یکی از کارکردهای باربی پر رنگ نمودن غرایز جنسی در ذهن دختران و آموزش روابط جنسی است و به تعبیر برخی فعالان ضد باربی، آموزگار سکس است در حالی که توان عشق آفرینی ندارد.
تقلیل حیا و ترویج اخلاق جنسی مورد نظر باربی از آنجا آغاز می شود که کودک نه تنها می تواند به تعویض لباس های زیر عروسک اقدام کند که به این کار نیز تشویق می شود و در بسیاری از اوقات با اندام جنسی عروسک سر و کار داشته و به تدریج قبح دیدن آن در نظر کودک می شکند.
تامل در این موضوع که کودکان در اثر آلودگی ذهنشان به این موضوعات و بلوغ زودرس جنسی، فرصت حضور در دنیای زیبا و دوست داشتنی کودکی را خیلی زود از دست می دهند، تاسف آور است.

سوء تغذیه:
اگرچه فرم بدن باربی به گونه ای طراحی شده که بعید به نظر می رسد هیچ زنی بتواند با ویژگی های فیزیکی آن به حیات خویش ادامه دهند، اما در اثر تبلیغات، ویژگی های باربی به مثابه«ملاک زیبایی زن امروز»، باعث شده که بسیاری از زنان و دختران با اتخاذ رژیم لاغری و تلاش در جهت شبیه شدن به فیزیک بدنی باربی در دام بیماری های سوء تغذیه همچون آنورکزیا و بولیمیا گرفتار شوند.
« طبق آمار در آمریکا از هر پنج دختر دانشجو یک نفر به بیماری کم غذایی مبتلا است و در سال حدود بیست درصد از افراد مبتلا به این بیماری ها جان می سپارند.این مساله به قدری رایج و نگران کننده است که در برخی از دانشگاه های آمریکا، مواد غذایی رژیمی مانند سالاد در غذاخوری دانشگاه به طرز ماهرانه ای با مواد نشاسته ای آغشته می شود که دانشجویانی که تنها از سالاد تغذیه می کنند دچار بیماری کم غذایی نشوند.»
باید توجه داشت که نه تنها دانشجویان که بازیگران و هنرمندان زن با صرف هزینه های فراوان و با کمک جراحان ماهر زیبایی صورت و شکم، تلاش می کنند اندام خود را با اندام باربی، ملکه زیبایی زنان تطبیق دهند.
در همین رابطه تلاش فمنیست ها برای افشای ساختگی و غیر قابل واقعی بودن معیارهای زیبایی باربی جالب توجه است :
« باربی با قد بیش از 2 متر، تنها 46 کیلو گرم وزن دارد . در حالی که متوسط قد و وزن زن آمریکایی به ترتیب 163 سانتی متر و 66 کیلو گرم است و اگر عروسک باربی در همان ابعاد جان می یافت ، نمی توانست وزن خود را تحمل کند ، نمی توانست قاعدگی ماهانه داشته باشد و البته به هیچ وجه امکان باروری و بارداری نداشت »
در همین رابطه یک ضرب المثل آمریکایی نیز وجود دارد که می گوید : « هر چه قدر لاغر شوی یا پولدار شوی باز هم کم است »

مصرف گرایی و تجمل :
پیش تر به این نکته اشاره نمودیم که بزرگترین طراحان لباس دنیا به کمک کمپانی متل شتافته و به طراحی ظریف و زیبای لباس های گوناگون باربی می پردازند . این لباس ها اغلب تجملاتی و متعلق به طبقه ی ثروتمند جامعه است و اگر چه کودک را در رویای زیبای آینده استفاده از آن غرق می کند اما درکناراین حسرت رسیدن به آن نیز دردل او به جای می گذارد . نه تنها لباس که زیورآلات باربی نیز بسیار گران هستند . باربی به ترویج تجمل و مصرف گرایی با توجه به تنوع بیش از حد می پردازد و این یکی از ویروس های کشنده فرهنگ غربی است که باربی به مثابه یک بیمار ، آن را در میان دختران دیگر سرزمین ها می پراکند و ایشان را به بیماری مهلک مصرف گرایی ، تجمل و مادی گرایی دچار می کند .

دارا و سارا نماد هویت اسلامی و ایرانی:


از همان زمان که این خواهر و برادر ایرانی و مسلمان پا به عرصه وجود گذاشتند ، بحث های فراوانی علیه آن ها مطرح شد. حتی بسیاری از محافل داخلی هم به سرکوب این دو کودک معصوم پرداختند . نگاهی واقع بینانه به پیامدهای تولید این خواهر و برادر در کشورهای منطقه و ملاحظه عکس العمل رسانه های غربی و تحلیل صاحب نظران در این رابطه در قضاوت درست ما نسبت به این دو عروسک بسیار موثر است. به همین خاطر تنها به دو نمونه مختصر اشاره می شود:
« راس پیتر در سایت آسیا تایمز می نویسد : چه کسی می توانست پیش بینی کند که این عروسک های چشم قهوه ای بی بو ، بی خاصیت و عقب مانده که شبیه وصله ای بدعنق و بی ریخت هستند ، گام بعدی ایران برای صدور انقلاب باشند … گر چه این اولین جنگ نیست ولی شاید مهمترین آن باشد . چون گویا سارای ایرانی به همراه برادرش دارا سخت امپراطوری باربی پلاستیکی را به خطر انداخته اند .»
« نشریه یو.اس.ای.تودی در همان زمان با انعکاس خبر ساخت عروسک های ملی در ایران نوشت : باربی کنار برو : سارا با چادر می آید . خبرگزاری آسوشیتدپرس نیز پوشش چادر سارا را جواب ایران به باربی دانست .»
کمترین خاصیت ظهور دارا و سارا این بود که اولا حساسیت همگان را در برابر تاثیرات مخرب باربی برانگیخت و درک این تهاجم عمیق فرهنگی را در جامعه فراگیر کرد و ثانیا این مساله را در پیش چشم جهانیان روشن ساخت که می توان با تکیه بر فرهنگ بومی و اصیل نمادهای عروسکی تولید کرد و به تربیت صحیح کودکان از این مسیر اقدام نمود .

نتیجه :
دقت در پدیده عروسک باربی و تاثیرگذاری آن در طول بیش از نیم قرن هر انسان خردمندی را به تامل وامی دارد که چگونه یک عروسک می تواند این همه تاثیرات مخرب فرهنگی ، اجتماعی ، روانی و …. داشته باشد و چه ماهرانه توانسته از غفلت میلیون ها انسان سوء استفاده کرده و در قلعه ی ذهن آن ها خانه کند. در همین راستا یکی از کارشناسان به زیبایی تعبیر نموده که « باربی اسب تروا است.»
ملاحظه دقت و ظرافت در طراحی این سلاح موثر و فراگیر فرهنگی نشان از رصد دائمی تغییرات فرهنگی و سیاسی دنیا توسط سازندگان عروسک باربی دارد . در همین راستا این جمله از براندا آندولینا بازار یاب کمپانی متل بسیار تکان دهنده است که گفته بود : « ما همواره با دقت آمار نوزادان متولد شده را بررسی می کنیم و ترکیب والدین و فرهنگ و زبان آن ها را کاملا در نظر می گیریم.»
از این نکته نباید غفلت کرد که غرب و به ویژه آمریکا برای تعریف انسان معیار خود از همه ی ابزارهای فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی و حتی نظامی خویش بهره می برد و البته به کمک و رسانه های ارتباط جمعی پذیرش این مدل و معیار را مطلوب و قابل دستیابی جلوه می دهد .
اما روی دیگر سکه مقابله با این هجوم گسترده و استفاده از قابلیت های فراوان اسباب بازی در الگو سازی برای دختران و مادران آینده جامعه است، چنانچه در فرهنگ غنی اسلامی و ایرانی زن از جایگاه ویژه برخوردار بوده و سلامت او تضمین کننده سلامت جامعه محسوب می شود. اگر چه دارا و سارا و دیگر اعضای خانواده او آغاز قابل تقدیر و موثری در ورود به این مسیر بوده اند اما به هیچ وجه کافی نبوده و پاسخگوی این هجمه عظیم فرهنگی نخواهد بود . موفقیت این امر و دستیابی به الگویی برای تربیت دختران درگرو یک عزم ملی و سامان دهی همه ی توان فکری ، فرهنگی ، اقتصادی و … برای تحقق آن است و تردیدی نیست که اگر در مسیر تربیت مادران فردای سرزمینمان موفق شویم آن روز است که می توانیم مدعی ترسیم آینده ای روشن و جامعه ای آباد توام با سلامت اخلاقی و روانی برای همه ی مردم باشیم . ان شاءا…

نویسنده: روح الله کاظمی زاده
کارشناس ارشد مدیریت فرهنگی

تاری
22nd May 2010, 06:47 PM
چهارشنبه بود که اومدم دوباره این تاپیک رو خوندم چون تو قرار ملاقات در موردش تاکید کرده بودی یادم نبود sh_omomi12 یهو یادم افتاد اومدم خوندمش :"> یادم افتاد که وقتی هفت سالم بود عمه ام به عنوان کادو بهم ماتروشکا داد مال من 5 تیکه نبود چهار تا بود {big green} یادمه که اسم خودمون رو هم روشون گذاشته بودم {tongue} خیلی دلم هواشون رو کرده بود بعد از اینکه تاپیک رو خوندم بلندشدم رفتم دنباالشون بگردم هر چی گشتم پیداشون نکردم smilee_new1 (11) از مامانم سراغشون رو گرفتم گفت که برده گذاشته طبقه پایین smilee_new1 (11) دلم یه لحظه گرفت گفتم این اون وسیله بازی من بود که حتی یه موقعی حاضر نبودم از خودم دورش کنم الان که دارم فکرشو میکنم فکر میکنم اخرین باری که دیدمش فکر کنم دوران راهنمایی بود sh_omomi37 بهر حال رفتم و گشتم بعد چند چند ساعت گشتن بالاخره پیداشون کردم sh_dokhtar18 ولی ...

ولی یکشون یه ترک برداشته بود sh_dokhtar2 نشستم همونجا بین کارتون های اسباب بازی هام کتابای داستانم یاد ایام بچگیم افتادم sh_dokhtar3 . تک تک کتابامو خوندم یه دفعه چشمم خورد به دفتر نقاشی سال دوم دبستانم sh_omomi101 تک تک نقاشی هامو دیدم که هر وقت بیست میگرفتیم یه برچسب هم میزدن کنار اون نمره بیستمون ( چقدر هم برامون ارزش داشت ) sh_omomi15 .

ولی خب الان خیلی از چیزها فرق کرده یادمه یه دفعه این بحث شد سرکلاسمون استادمون گفت که هر چیزی با توجه به پیشرفت ما ادما فرق میکنه حتی علایقمون . استادم میگفت که اون موقع عروسک های ما دو تیکه چوب بود و یه صورت پارچه ای مال شما ها ( ما رو میگفت ) کم کم تغییر کرد و لطیف تر شدن ولی الان چی ؟؟؟:-? ایا پیشرفت تو هر زمینه ای لازمه ؟؟؟:-/ بهتر نبود که عروسک ها انقدر پیشرفت نمیکردن و تبدیل به ربات نمیشدن ؟؟؟ واقعا ما همونجور که با عروسک هامون ارتباط برقرار میکردیم بچه های الان هم همونطور هستن ؟؟؟ اونجوری که ما از خاله بازی هامون لذت میبردیم اونا هم میبرن ؟ اصلا الان بچه ها خاله بازی میکنند ؟؟؟؟ همون طور که شبا بدون اونا نمیخوابیدیم اونا هم الان همینطور هستند ؟؟؟:-"

فقط ماتروشکای ما نیست که گم شده خیلی از علایق بچگی ما هم گم شده smilee_new1 (11)

یارب

سلام آبجی خانوم

اولا نگران نباش ترکشو برات درستش می کنم.

دوما می شه نقاشیاتو دید

سوما نباید که دست تو دست بزاریم و بگیم زمان و علایق عوض شده که. می شه؟
من از بچه های دور و برم شرو می کنم شما هم همینطور و بقیه هم ...
زمان این بحران شدت یافته را سست خواهد کرد اگر خودمان را باور کنیم و اقدام کنیم.


یاعلی

آبجی
22nd May 2010, 08:17 PM
یارب

سلام آبجی خانوم



به نام او که زندگی از او رنگ میگیرد

سلام


اولا نگران نباش ترکشو برات درستش می کنم.

دستت درد نکنه با چسب چوپ پرش کردم :"> تو کار بزرگان دخالت کردم {big green}



نباید که دست تو دست بزاریم و بگیم زمان و علایق عوض شده که. می شه؟
من از بچه های دور و برم شرو می کنم شما هم همینطور و بقیه هم ...
زمان این بحران شدت یافته را سست خواهد کرد اگر خودمان را باور کنیم و اقدام کنیم.


{tongue} ;;)من که تا اونجایی که تونستم شروع کردم . خیلی وقته . عروسک بافتنی های ماسوله رو نمیدونم یادت هست یا نه اونا هم مثل این ماتروشکاها یه خانواده هستن تا اونجایی که من دیدم فقط تو همون ماسوله هست . زنداییم از یکی از محلی هاشون یاد گرفته بود و مامانم هم از زنداییم {big green}( یه چرخه کامل شد ) یادمه بافته بود برامون چند وقت پیش یکی از اقوام با بچه شون اومده بودن خونه مون یکی شو دادم بهشون {worried} {big green} {tongue}

تاری
23rd May 2010, 11:24 AM
یارب

به این اعتقاد قلبی دارم.
آیا هرکدام از ما چون این قطره نمی توانیم باشیم در اصلاح فرهنگمان.
ببین چگونه دریا را تحت تاثیر قرار داده. موج وار.

http://uc-njavan.ir/images/sazx467rdtox7v8zbn24.jpg

یاعلی

تاری
23rd May 2010, 11:33 AM
یارب


لازم دونستم به بخشی از تحقیقات صورت گرفته توسط اینجانب اشاره داشته باشم بلکه مفید باشد.


****************************
بُعدی از وظیفه ی من دانش آموخته ی هنر
انتقال دانش در دل نسل جدید (کودک)
****************


vدلیل انتخاب موضوع بررسی فرهنگ در نسل جدید = شرایط کنونی جامعه


آیا من هنرمند ...
می توانم کاری برای نجات فرهنگ غنی خود انجام دهم؟!
آیا لااقل شتاب حرکتی بحران فرهنگ را کند کنم؟!
آیا با بستر سازی می توان گریزی به تاریخ زد تا هویت، نمود عینی پیدا کند نه کتبی؟!
آیا روند فراموشی تمدن، روند رو به کمال و مثبتی است در فرهنگ؟!
آیا پذیرفتن فرهنگ غرب، پذیرفتن جهانی شدن است!؟
آیا هویت نسل جدید دچار بحران شده است؟! سقوط ارزشها؟!
آیا بی توجه به درون جامعه، زنده نگه داشتن میراث صرف به مطرح شدن آن در دنیاست؟!
آیا اطلاعات نسل جدید بیشتر شده است؟
ووو....
خیلی چراهای دیگر از وضع کنونی




vهدف از انتقال دانش (معلمی):

جاری ساختن آموخته ها در بطن جامعه از طریق عوامل انسانی که مُهره های اصلی ساختار فرهنگ هستند
بستر سازی برای بقاء و دوام فرهنگ اصیل ایرانی، از طریق سوق دادن خرده فرهنگها به هویت اصلی ایرانی.
ایمن ساختن نسل جدید از يورش سهمگين اطلاعات و بهره گیری مفید از آن
....


هر یک از ما نمی توانیم معلمی باشیم در پناه آموخته هایمان؟
تامل

تاری
5th June 2010, 01:20 PM
یارب

در ادامه ی تحقیق جامع راه حل شما چیست؟[tafakor]
http://tary1357.blogfa.com/cat-37.aspx (http://tary1357.blogfa.com/cat-37.aspx)

اندیشه ی خود را کنار نکشید.
ممنون
یاعلی

نازخاتون
9th November 2010, 02:31 PM
با همون اولين نگاه به سوالت ياد عروسك افتادم ...بلي اين كلمه به معناي عروسك مي باشد...
در زبان تركي (آذري خودمان) هم گاهي به عروسك در برخي لهجه هاي تركي ماتيشكه مي گويند...

تاری
10th November 2010, 03:06 PM
با همون اولين نگاه به سوالت ياد عروسك افتادم ...بلي اين كلمه به معناي عروسك مي باشد...
در زبان تركي (آذري خودمان) هم گاهي به عروسك در برخي لهجه هاي تركي ماتيشكه مي گويند...

جالبه ، من تازه اینو می شنوم اگر چه زبانم ترکیه . ما گولچاق می گفتیم . ماتیشکه مال کجا بود ؟ اگر منبعی ازش بگی ممنون می شم اینجوری تحقیقی گسترده پیش می ره . بازم ممنون.

mojgan 54
28th May 2013, 10:05 AM
یارب

فعلا یه تصوری از ماتروشکا داشته باشید. در ادامه کلی مطلب برای گفتن هست.
انشاءالله وقت بشه.

http://stat8.blog.ru/lr/091b42b1163d92c0a7b06fe548bc8a71

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/71/Russian-Matroshka.jpg/280px-Russian-Matroshka.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:Russian-Matroshka.jpg)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/fa/thumb/c/cd/%D9%85%D8%A7%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%A9%D8%A7.j pg/280px-%D9%85%D8%A7%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%A9%D8%A7.j pg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:%D9%85%D8%A7% D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B4%DA%A9%D8%A7.jpg)

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/3/3d/First_matryoshka_museum_doll_open.jpg/180px-First_matryoshka_museum_doll_open.jpg (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D8%B1%D9%88%D9%86%D8%AF%D9%87:First_matryos hka_museum_doll_open.jpg)

یا علی

mojgan 54
28th May 2013, 10:08 AM
سلام پست جالبی بود
من مدرس هنر کودکان هستم این موضوع رو با بچه ها کار کرده بودم تصاویرش در سایت ما هست شاید براتون جالب باشه
www.naghashikodakan.com

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد