PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی كاشی كاری



hossien
4th October 2009, 08:09 PM
صنعت كاشی سازی و كاشی كاری كه بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به كار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه كاشی ساز در مقام شیئی تركیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب كه هنرمند كاشیكار یا موزاییك ساز با كاربرد و تركیب رنگ های گوناگون و یا در كنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشكالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است. طرح های ساده هندسی، خط منحنی، نیم دایره، مثلث، و خطوط متوازی كه خط عمودی دیگری بر روی آنها رسم شده از تصاویری هستند كه بر یافته های دوره های قدیمی تر جای دارند، كه به مرور نقش های متنوع هندسی، گل و برگ، گیاه و حیوانات كه با الهام و تأثیر پذیری از طبیعت شكل گرفته اند پدیدار می گردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت كار در نقش دادن به طرح ها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترین موضوع مورد توجه است.
این نكته را باید یادآور شد كه مراد كاشی گر و كاشی ساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی و روزمره نبوده، بلكه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی و مذهبی، مایه اصلی كارش بوده است. مخصوصاً اگر به یاد آوریم كه هنرهای كاربردی بیشتر جنبه ی كاربرد مادی دارد، حال آن كه خلق آثار هنری نمایانگر روح تلطیف یافته انسان می باشد، همچنان كه «پوپ» پس از دیدن كاشی كاری مسجد شیخ لطف الله در «بررسی هنر ایران» می نویسد،«خلق چنین آثار هنری جز از راه ایمان به خدا و مذهب نمی تواند به وجود آید».
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/242238118512420510418142153724243236204135.jpg)
هنر موزاییك سازی و كاشی كاری معرق، تركیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء و رنگ هاست، كه بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار كار هنرمند در تلفیق و تركیب پدیده های مختلف وادار می سازد. تزیینات كاشی بر روی ستون های معبدالعبید در بین النهرین باقی مانده از سال های نیمه ی دوم هزاره ی دوم ق.م. نشانگر اولین كار برد هنركاشی كاری در معماری است. این شیوه تزیینی كه با تركیب سنگ هایی الوان و قرار دادن آنها در كنار یكدیگر و با نظم و تزیینی خاص هم چنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و ... ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه ی موزاییك سازی است تا كاشی كاری، كه به هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزیینی است كه با نقوش مختلف هندسی زینت بخش نمای بنا شده، و پایه ای جهت تداوم هنر كاشی كاری به خصوص نوع معرق آن در آینده گردیده است. هم چنین اولین تزیینات آجرهای لعابدار و منقوش نیز بر دیواره های كاخ های آشور و بابل به كار گرفته شده است.
در ایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطه صنعتی، گذشته از ممالك همجوار، با ممالك دور دست نیزسابقه تاریخی داشته است. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنری به ویژه هنر كاشی كاری و كاشی سازی و موزاییك به همراه داشته، كه اولین آثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره ی دوم ق.م. جلوه گر می شود. در كاوش های باستان شناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه بر لعاب روی سفال، خشت های لعابدار نیز یافته شده است. فن و صنعت موزاییك سازی یعنی تركیب سنگ های رنگی كوچك و طبق طرح های هندسی و با نقوش مختلف زیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده كه ساغر بدست آمده از حفریات مارلیك را می توان نمونه عالی و كامل آن دانست. این جام موزاییكی كه از تركیب سنگ های رنگین به شیوه ی دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ كیفیت كار در ردیف منبت قرار دارد.
تزیینات به جای مانده از زمان هخامنشیان حكایت از كاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش وتركیب آنها دارد، بدنه ی ساختمان های شوش و تخت جمشید با چنین تلفیقی آرایش شده اند، دو نمونه جالب توجه از این نوع كاشی كاری در شوش به دست آمده كه به «شیران وتیراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعایت تناسب كه در تركیب اجزاء طرح ها به كار رفته، نقش اصلی همچنان حكایت از وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان كه چهره ها از سفید تا تیره و بالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا در بردارند و یا كفش هایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزیینات كاشی هم چنین برای آرایش كتیبه ها نیز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلی كاشی های دوره ی هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوه ای می باشد و لعاب روی آجرها از گچ و خاك پخته تشكیل شده است.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/982317824722899791661012112959772482786.jpg)
نمونه های دیگری از این نوع كاشی های لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طی حفریات چندی به دست آمده است. قطعاتی از قسمت های مختلف كاشی كاری متنوع زمان هخامنشیان در حال حاضر در مجموعه ی موزه لوور و سایر موزه های معروف جهان قرار دارد.
در دوره ی اشكانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظه ای كرد، و به خصوص استفاده از لعاب یكرنگ برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، وهم چنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوت های دفن اجساد كشیده می شده است. در این دوره به تدریج استفاده از لعاب هایی به رنگ های سبز روشن و آبی فیروزه ای رونق پیدا كرد. بنا به اعتقاد عده ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشكانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگران چین در زمانسلسله هان(206ق م –220 میلادی) از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده می كرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشكانی در ایران، گمان می رود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نكرده و نقاشی دیواری را برای تزیین بناها ترجیح داده اند. دیوار نگاره های كاخ آشور و كوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.
طرح های تزیینی این دوره از نقش های گل و گیاه، نخل های كوچك، برگ های شبیه گل «لوتوس» و تزیینات انسانی و حیوانی است، كه در آرایش دوبنای یاد شده نیز به كار رفته است.
امید است در كاوش های آینده در نقاط مختلف كاشی های بیشتری از دوره اشكانیان یافت شود كه امكان مطالعه و بررسی دقیق در این زمینه را فراهم آورد.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/1071283924820820417269521571321686103160188.jpg)
در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره ی هخامنشیان مانند سایر رشته های هنری ادامه پیدا كرد، و ساخت كاشی های زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیم تر رایج گردید.
نمونه های متعددی از این نوع كاشی ها كه ضخامت لعاب آن ها به قطر یك سانتیمتر می رسد در كاوش های فیروز آباد و بیشابور به دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر كاشی سازی هنر موازییك سازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابور ازموزاییك به رنگ های گوناگون وتزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشكال پرندگان و انسان را در بر می گیرد. كیفیت نقوش موزاییك های مكشوفه در بیشابور گویای ادامه سبك و روش هنری است كه در دوره ی اسلامی به شیوه معرق در كاشی سازی و كاشی كاری تجلی نموده است. رنگ آمیزی های متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب از ویژگی های كاشی كاری های این دوره می باشد.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/2372329821991162130156672382131515233188219.jpg)
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر كاشی كاری یكی از مهمترین عوامل تزیین و پوشش برای استحكام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یكی از زیباترین انواع كاشی كاری را در مقدس ترین بنای مذهبی یعنی قبةالصخره به تاریخ قرن اول هجری می توان مشاهده كرد.
از اوایل دوره ی اسلامی كاشی كاران و كاشی سازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته ی مورخین اسلامی شیوه های گوناگون هنر كاشی كاری رابا خود تا دورترین نقاط ممالك تسخیر شده- یعنی اسپانیا- نیز برده اند.
هنرمندان ایرانی از تركیب كاشی های با رنگ های مختلف به شیوه موزاییك، نوع كاشی های «معرق» را به وجود آوردند وخشت های كاشی های ساده و یكرنگ دوره ی قبل از اسلام را به رنگ های متنوع آمیخته و نوع كاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازتركیب كاشی های ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع كاشی های «معقلی» را پدید آوردند. و به این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد كمتر بنایی را می توان مشاهده كرد كه با یكی از روش های سه گانه فوق و یا كاشی های گوناگون رنگین تزیین نشده باشد.
در این مختصر سعی خواهد شد تحول هنر كاشی سازی ازاوایل دوره اسلامی تا عصر حاضر مورد بررسی قرار گیرد، و هم چنین به طور اجمال نحوه تزیین وكاربرد آن در قرون مختلف اسلامی شرح داده شود
هنری به نام کاشی کاری






صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشی ساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار یا موزاییک ساز با کاربرد و ترکیب رنگ های گوناگون و یا در کنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است. طرح های ساده هندسی، خط منحنی، نیم دایره، مثلث، و خطوط متوازی که خط عمودی دیگری بر روی آنها رسم شده از تصاویری هستند که بر یافته های دوره های قدیمی تر جای دارند، که به مرور نقش های متنوع هندسی، گل و برگ، گیاه و حیوانات که با الهام و تأثیر پذیری از طبیعت شکل گرفته اند پدیدار می گردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت کار در نقش دادن به طرح ها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترین موضوع مورد توجه است.
این نکته را باید یادآور شد که مراد کاشی گر و کاشی ساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی و روزمره نبوده، بلکه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی و مذهبی، مایه اصلی کارش بوده است. مخصوصاً اگر به یاد آوریم که هنرهای کاربردی بیشتر جنبه ی کاربرد مادی دارد، حال آن که خلق آثار هنری نمایانگر روح تلطیف یافته انسان می باشد، همچنان که «پوپ» پس از دیدن کاشی کاری مسجد شیخ لطف الله در «بررسی هنر ایران» می نویسد،«خلق چنین آثار هنری جز از راه ایمان به خدا و مذهب نمی تواند به وجود آید».
هنر موزاییک سازی و کاشی کاری معرق، ترکیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء و رنگ هاست، که بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار کار هنرمند در تلفیق و ترکیب پدیده های مختلف وادار می سازد. تزیینات کاشی بر روی ستون های معبدالعبید در بین النهرین باقی مانده از سال های نیمه ی دوم هزاره ی دوم ق.م. نشانگر اولین کار برد هنرکاشی کاری در معماری است. این شیوه تزیینی که با ترکیب سنگ هایی الوان و قرار دادن آنها در کنار یکدیگر و با نظم و تزیینی خاص هم چنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و ... ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه ی موزاییک سازی است تا کاشی کاری، که به هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزیینی است که با نقوش مختلف هندسی زینت بخش نمای بنا شده، و پایه ای جهت تداوم هنر کاشی کاری به خصوص نوع معرق آن در آینده گردیده است. هم چنین اولین تزیینات آجرهای لعابدار و منقوش نیز بر دیواره های کاخ های آشور و بابل به کار گرفته شده است.
در ایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطه صنعتی، گذشته از ممالک همجوار، با ممالک دور دست نیزسابقه تاریخی داشته است. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنری به ویژه هنر کاشی کاری و کاشی سازی و موزاییک به همراه داشته، که اولین آثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره ی دوم ق.م. جلوه گر می شود. در کاوش های باستان شناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه بر لعاب روی سفال، خشت های لعابدار نیز یافته شده است. فن و صنعت موزاییک سازی یعنی ترکیب سنگ های رنگی کوچک و طبق طرح های هندسی و با نقوش مختلف زیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده که ساغر بدست آمده از حفریات مارلیک را می توان نمونه عالی و کامل آن دانست. این جام موزاییکی که از ترکیب سنگ های رنگین به شیوه ی دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ کیفیت کار در ردیف منبت قرار دارد.

تزیینات به جای مانده از زمان هخامنشیان حکایت از کاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش وترکیب آنها دارد، بدنه ی ساختمان های شوش و تخت جمشید با چنین تلفیقی آرایش شده اند، دو نمونه جالب توجه از این نوع کاشی کاری در شوش به دست آمده که به «شیران وتیراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعایت تناسب که در ترکیب اجزاء طرح ها به کار رفته، نقش اصلی همچنان حکایت از وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان که چهره ها از سفید تا تیره و بالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا در بردارند و یا کفش هایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزیینات کاشی هم چنین برای آرایش کتیبه ها نیز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلی کاشی های دوره ی هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوه ای می باشد و لعاب روی آجرها از گچ و خاک پخته تشکیل شده است.
نمونه های دیگری از این نوع کاشی های لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طی حفریات چندی به دست آمده است. قطعاتی از قسمت های مختلف کاشی کاری متنوع زمان هخامنشیان در حال حاضر در مجموعه ی موزه لوور و سایر موزه های معروف جهان قرار دارد.
در دوره ی اشکانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظه ای کرد، و به خصوص استفاده از لعاب یکرنگ برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، وهم چنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوت های دفن اجساد کشیده می شده است. در این دوره به تدریج استفاده از لعاب هایی به رنگ های سبز روشن و آبی فیروزه ای رونق پیدا کرد. بنا به اعتقاد عده ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشکانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگران چین در زمانسلسله هان(206ق م –220 میلادی) از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده می کرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشکانی در ایران، گمان می رود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نکرده و نقاشی دیواری را برای تزیین بناها ترجیح داده اند. دیوار نگاره های کاخ آشور و کوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.

طرح های تزیینی این دوره از نقش های گل و گیاه، نخل های کوچک، برگ های شبیه گل «لوتوس» و تزیینات انسانی و حیوانی است، که در آرایش دوبنای یاد شده نیز به کار رفته است.
امید است در کاوش های آینده در نقاط مختلف کاشی های بیشتری از دوره اشکانیان یافت شود که امکان مطالعه و بررسی دقیق در این زمینه را فراهم آورد.
در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره ی هخامنشیان مانند سایر رشته های هنری ادامه پیدا کرد، و ساخت کاشی های زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیم تر رایج گردید.
نمونه های متعددی از این نوع کاشی ها که ضخامت لعاب آن ها به قطر یک سانتیمترمی رسد در کاوش های فیروز آباد و بیشابور به دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر کاشی سازی هنر موازییک سازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابور ازموزاییک به رنگ های گوناگون وتزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشکال پرندگان و انسان را در بر می گیرد. کیفیت نقوش موزاییک های مکشوفه در بیشابور گویای ادامه سبک و روش هنری است که در دوره ی اسلامی به شیوه معرق در کاشی سازی و کاشی کاری تجلی نموده است. رنگ آمیزی های متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب از ویژگی های کاشی کاری های این دوره می باشد.
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر کاشی کاری یکی از مهمترین عوامل تزیین و پوشش برای استحکام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یکی از زیباترین انواع کاشی کاری را در مقدس ترین بنای مذهبی یعنی قبةالصخره به تاریخ قرن اول هجری می توان مشاهده کرد.

از اوایل دوره ی اسلامی کاشی کاران و کاشی سازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته ی مورخین اسلامی شیوه های گوناگون هنر کاشی کاری رابا خود تا دورترین نقاط ممالک تسخیر شده- یعنی اسپانیا- نیز برده اند.
هنرمندان ایرانی از ترکیب کاشی های با رنگ های مختلف به شیوه موزاییک، نوع کاشی های «معرق» را به وجود آوردند وخشت های کاشی های ساده و یکرنگ دوره ی قبل از اسلام را به رنگ های متنوع آمیخته و نوع کاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازترکیب کاشی های ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع کاشی های «معقلی» را پدید آوردند. و به این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد کمتر بنایی را می توان مشاهده کرد که با یکی از روش های سه گانه فوق و یا کاشی های گوناگون رنگین تزیین نشده باشد.
کاشي کاري:

همانند ديگر هنرهاي ايران در عهد اسلامي صنعت و هنر كاشيكاري نيز از اعتبار و ارزش ويژه اي برخوردار است. سابقه هنر كاشي گري كه تواما" در تزئين و استحكام بناهاي تاريخي نقش موثري داشته بگذشته بسيار دور بر مي گردد.
مدارك تاريخي و باستانشناسي حكايت از آن دارد كه در اواخر هزاره دوم ق.م. هنرمندان ايران زمين آشنا به ساخت خشت و آجرهاي لعاب دار بوده و از آن براي آرايش مناسب بنا استفاده مي كرده اند.


در دوره اسلامي نيز به تدريج هنر كاشيكاري همانند آجر كاري و گچكاري باشيوه جديد آغاز گرديد و در تمامي ادوار اسلامي به دو علت آرايش و استحكام بخشي به بنا كاربرد ويژه اي يافت. در ادوار اسلامي بناهاي بسياري مانند مساجد، مدارس، مقابر، كاخها، حمامها و حتي پلها به يكي از انواع كاشي مزين گرديده اند، گنبد سلطانيه نيز يكي از بناهاي اسلامي مي باشد كه هنر كاشيكاري بصورت عالي و كم نظير در آن بكار رفته است.
كاشيكاري در گنبد سلطانيه :
آغاز استفاده و بهر گيري از كاشي در معماري عهد اسلامي به درستي روشن نيست. بررسيها و كاوشهاي محوطه ها و شهرهاي اسلامي حكايت از آن دارد كه از اواخر قرن 4 هجري هنرمندان با ساخت كاشي و نحوه لعابدهي آن آشنا بوده اند كه اين هنر تا قرن هفتم تكامل پيدا كرده و تا قرن دهم به بالاترين سطح خود مي رسد. آرايش و تزئين بناي سلطانيه نيز مانند بناهاي ديگر عموما"شامل آجر كاري، كاشيكاري، گچبري و نقاشي است كه تا حدودي با الهام از موتيفها و نقوش دوره سلجوقي كه مورد استفاده استاد كاران و مهندسان قرار مي گرفت.
كاشي معرق :
كاشيكاري معرق و استفاده از آن در معماري گنبد سلطانيه از دو جنبه حائز اهميت است. اول از نظر زيبائي فوق العاده و دوم از نظر استحكام.
البته به نظر مي رسد كه در بهره گيري از كاشي معرق در گنبد سلطانيه از هنر گچبري نيز در كنار كاشيكاري استفاده گرديده است، قرار دادن قطعات ريز كاشي در كنار قطعات گچبري به اشكال مختلف به ويژه طرحهاي هندسي به استاد كاران اين امكان را مي دهد كه در توسعه است هنر زمينه و اختيار عمل بيشتر داشته باشند. به احتمال زياد در مورد آغاز پيدايش و توسعه كاشي معرق كاشيكاراني كه در گنبد سلطانيه كار مي كرده اند از نواحي ديگر ايران پيشي گرفته بودند.


كاشي زرين فام :
از ديگر انواع كاشي كه در گنبد سلطانيه بكار رفته است كاشي هاي طلائي يا زرين فام بوده است. توسعه تدريجي ساخت كاشي زرين فام و استفاده آن در معماري بويژه بناهاي مذهبي و مقابر از اواخد دوره سلجوقي آغاز و در دوره ايلخانان به اوج ترقي خود رسيد و تحولي چشمگير در آن بوجود آمد. كشف كوره كاشيسازي در تخت سليمان، ساخت لعاب و لعابدهي كاشيهاي گوناگون را نشان مي دهد.
در گنبد سلطانيه كاشي هاي زرين فام جهت تزئين و زيبائي قرار داشت.
بر جسته كاري بر روي كاشي در زمان ايلخانان رواج داشته است و تعداد زيادي از كاشيهاي ستاره اي شكل اين دوره كه در حاشيه با كتيبه و در وسط با نقوش انسان و حيوان يا گل و گياه مزين گرديده در كاشيكاري گنبد سلطانيه مشاهده مي گردد كه البته بسياري از آنها از بين رفته است.


شيوه اي ديگر از نوع تزئينات وابسته به معماري در گنبد سلطانيه بافت آجر و كاشي يا كاشي معقلي مي باشد. تلفيق زيباي آجر و كاشي كه عموما" با حركت زيباي شطرنجي صورت گرفته، ارزش ويژه اي به تزئينات اين بناي مهم و عظيم بخشيده است. تزئينات خط ينائي كه به علت شيوه خاص نگارش آن به خظ معقلي نيز شهرت دارد. زيباترين شكل تركيب آجرو كاشي را در روي ديواره هاي داخلي و قسمتهايي از گنبد بزرگ را به نمايش مي گذارد. نوع ديگري از تزئينات كاشيكاري در گنبد سلطانيه تكنيك لعابپران كاشي مي باشد كه گمان مي رود خاستگاه آن سلطانيه باشد.
اصول كلي مرمت در سلطانيه

يك مجموعه عظيم مانند سلطانيه نمي تواند ساخته شده به دست يك نفر باشد در فرايند ايجاد يك اثر تاريخي انسانهاي زيادي فعاليت مي كنند ، گنبد سلطانيه حاصل تقابل و همكاري فرهنگهاي مختلف در احداث آن است كه اين مسئله باعث شده است شيوه هاي متعددي در ساخت آن به كار رود .

امروزه در سلطانيه برخي از نقاشيها رنگهاي پايداري دارند و برخي ديگر از نقوش ، ريزش داشته اند كه اين تفاوتها به علت تنوع تكنيكها و شرايط متفاوت خلق آنهاست .

درگذشته شيوه هاي مرمت نقاشي در ايران تجربي بوده و توسط تيم مرمتگر ايتاليايي به صورت علمي براي اولين بار در ايران استفاده شد . به خمين ذليل شيوه اي كه امروزه در ايران به كار مي رود بيشتر پير مكتب مرمت ايتالياست .

بايد در مرمت نقاشي هاي ايراني به اين مسئله اشاره كرد كه در عين اينكه ما از روشهاي بين المللي استفاده و تبعيت مي كنيم ، بايد روشي در همسويي اين قوانين با هنر ايراني پيدا كنيم .

هنر ايراني حد فاصل بين اروپا و خاور دور است و بايد شيوه هاي مرمت بااين شرايط سازگار باشد و شيوه مرمت سلطانيه نيز بر اين اساس است .

با توجه به مشاوره هاي انجام شده سعي شده است كاري انجام شود كه منطبق با اصول و عقايد هنر ايراني باشد . در حال حاضر تصميم بر اين است كه فرمهاي معماري در سلطانيه تشديد شود و بخشهايي كه داراي نقوش است ، بايد يك ترك گنبد به صورت خنثي ترميم شود .

مي دانيم كه سلطانيه يك بناي تاريخي است و با توجه به نقشه مركزي داراي پلان 8 ضلعي است و گنبد روي فضاي اصلي در مركز واقع شده است و داراي 8 ايوان مي باشد كه از زواياي 8 ضلعي هر كدام تا راس يك ترك درست مي كنند .

اصول مرمت در سلطانيه در عين مطابقت با روشهاي بين المللي به نوعي ادامه دهنده و تداوم بخش هنر و تكنيكهاي اصيل ايراني است .

مرمت قطعات نقاشي در گنبد تاريخي سلطانيه

در سالهاي گذشته در هنگامي كه عمليات مرمت در گنبد سلطانيه آغاز شده بود در سالهاي 134 الي 1357 طبق برنامه هاي مدرن در آن سالها قسمتهاي عمده اي از تزيئنات وابسته به معماري اعم از گچبري و نقاشي هاي مربوط به دوره دوم تزيئنات در گنبد سلطانيه كه توسط گروه متخصصين ايتاليايي از بدنه ديوار ها بر داشته شده بود در وضعيت نامطلوبي در انبار بزرگ گنبد نگهداري مي شد .

لازم به ذكر است قطعات فوق به مدت 25 سال در اين شرايط بودند كه در نتيجه آسيبها و ضايعات فراواني بر آنها وارد شده است . در سال 1378 كه گروه متخصصين ايراني در گنبد سلطانيه مشغول به كار شوند طبق برنامه هاي سازمان ميراث فرهنگي كشور مبني بر بازگرداندن قطعات بر داشته شده به مكان اصلي خود پس از انتقال قطعات فوق الذكر به كارگاه گنبد سلطانيه عمليات مرمت اساسي در محل تربت خانه بر روي آنها آغاز شد .

اما متاسفانه گروه ايتاليايي تمامي مدارك و اسناد دال برانجام روشهاي مرمتي و نيز نصب مجدد قطعات در محل اصلي را با خود برده بودند و همچنين كد بندي توسط ‌‌آن گروه دررابطه با برداشتن قطعات و تزيئنات درهنگام فعاليت اعمال شد بسيار ناچيز است .

عوامل فوق مراحل بازگرداندن قطعات را دشوار مي كند با اين حال گروه مرمت با مطالعه و بررسي تزئينات فوق تا حد زيادي موفق به شناسايي محل قرار گرفتن قطعات گرديد كه البته كماكان اين بررسي ها ادامه دارد و تا به حال حدود 60 متر از اين قطعات آماده و درحدود 15 متر مربع از اين قطعات در جاي اصلي نصب گرديده است

روش نصب قطعات :

مساله اي كه در ابتداي نصب قطعات بايد در نظر گرفت شناسايي روشهاي اعمال شده براي برداشت آنهاست به طور كلي براي برداشتن اين قطعات سه روش وجود دارد كه مرمتگر بايد با توجه به شرايط اثر محيط قرار گرفتن شي در آن و مواد مصالح سازنده اثر بهترين راه را انتخاب كند . اين سه روش عبارت اند از :

1- استراپو (strapo ) كه در ايتاليا ابداع شده و در آن لايه هاي نازك تزييني را با لايه زيرين و گچ آن را بر مي دارند . هدف كلي اين روش آسيب هر چه كمتر به اصل از مي باشد .

2- روش استيكو (stico ) در اين روش لايه ظريف روي اثر ودر واقع خود تزيئنات برداشته مي شوند وبه لايه هاي زيرين هيچ گونه تعرضي نمي شود .

3- استيكو ماسالا (stico masal ) در اين روش لايه هاي تزييني گچ زيرين و سازه كلا" برداشته مي شود و بيشتر در مواردي كاربرد دارد كه هدف حمل ونقل كل اثر مي باشد .

در گنبد سلطانيه متاسفانه در برداشت اين قطعات يك روش واحد به كار نرفته و كارشناسان گاهي در يك قطعه جدا شده نشانه هاي از هر سه روش را مشاهده مي كنند . كه اين امر موجب پديد آمدن مشكلات عديده اي در امر مرمت ، بازسازي و نصب آنها شده است .

در كل مي توان با كمي اغماض بيان داشت كه بيشترين قطعات تزييني جدا شده در سلطانيه طبق روش استراپو (strapo ) ( تزيينات به همراه لايه هاي گچ زيرين ) جدا سازي شده است .

در مرحله اول بايد قطعات را كاملا" تميز كرده و هر نوع گرد و غبار را از آن بزداييم وسپس با استفاده از موارد استحكام بخشي مانند پارالوئيد paraloid اثر ثبت كنيم پارالوئيد يك رزين شيميايي مي باشد امي بايد توجه داشت عمليات برداشت قطعات در سلطانيه با چسبهاي سنتي انجام گرفته است .

تثبيت اثر بايد به گونه اي باشد كه استحكام آنرا ضمانت كند در ضمن اثر به قدري اشباع شود كه قابليت جذب مواد ديگر را نداشته باشد . در مرحله بعد بايد ضمن تقويت بستر جديد بستر ديگري ( بستر دوم ) را روي قطعات ايجاد نماييم كه هدف كلي اين اعمال استحكام يافتن هر چه بيشتر اثر مي باشد .

در مرحله بعد كل اثر و بستر هاي اضافه شده از محل بستر اصلي كه در سلطانيه گچ مي باشد جدا مي شود پس از برداشتن لايه پشت اثر قطعات را تمييز كرده واز پشت تثبيت مي كنيم .

در اين مرحله از مرمت براي نتيجه گيري مطلوب شناخت اثر بسيار مهم است تا در استفاده از موارد شيميايي نيازمند شناخت دقيق و كامل اثر و مواد تشكيل دهنده آن است .در برخي از قسمتها نيز با روشهاي فيزيكي قطعات جدا مي كنيم كه به اين روش (picking ) مي گويند .

در سلطانيه به دليل اينكه لايه ها را قبلا" برداشته اند بايد كار گروه قبلي را تعقيب كرده و آنرا ادامه داد . مساله ديگري كه در مرمت است كه به دليل عدم اطلاع ما از محل اصلي قطعات مي باشد و اميد است كه در پايان با بررسي طرحها محل اصلي قطعات كشف شود .

مشكل ديگري كه در اين زمينه وجود دارد هماهنگ نبودن سطوح مورد نظر به دليل ترميم بستر آنها مي باشد كه در اين شرايط بهترين راه حل ، بسترسازي دوباره قطعات مي باشد كه نيازمند بررسي زيبايي شناسي اثر مي باشد در قبل اشاره كرديم كه اين قطعات د رگذشته توسط مرمت ايتاليايي جدا شده و در انبار ( همانگونه كه در تصاوير ديده مي شود ) به طريقه نامناسبي نگهداري مي شد و در ضمن به دليل وقفه زماني ايجاد شده ميان گروه فوق و تيم مرمتگر ايراني برخي از فطعات مفقود شده اند كه اين مساله موجب اختلال در كشف و تعيين محل اصلي قطعات ديگر مي باشد و در وواقع در حال حاضر مرمتگران سلطاانيه با يك معما روبر هستند كه قطعات از آنها ناپديد مي باشد .

مراحل مرمت وشيوه هاي به كار گرفته شده توسط متخصصين مرمتگر ايراني در ابتداي اين مبحث بايد گفت كه متاسفانه روشهاي اعمال شده توسط تيم ايتاليايي داراي نواقص و كاستيهاي بسياري است كه موجب آسيب ديدگي بيشترقطعات جداشده گرديده است.

قطعاتي كه درحال حاضردر دسترس ماست نيمه كاره بوده وازنظرعلم مرمت بدون حفاظ مي باشد چون پس از جداسازي ازديواردر پشت آن لايه گذاري انجام شده و بسته مناسب جهت حفظ اثر وجود ندارد كه اين امرموجب سائيدگي و ريزش گچها و قطعات اصلي از آن مي شود.

زماني كه اثر تاريخي را از محيطي به محيطي ديگر انتقال مي دهيم ممكن است به آن شوك وارد شود زيرا شي در طول مدت زماني كه از ساخت آن تا زمان حاضر مي گذرد با شرايط اطراف تطابق ايجاد مي كند و تغيير محل دادن يكباره آن كه بدون شك همراه با تغيير ميزان رطوبت دما ونور مي باشد موجب آسيب ديدن شي مي شود .اين آسيب در مرحله تطابق شي با محيط متفاوت است .

در حال حاضر از پارالوئيد براي پر كردن اين خلاء استفاده مي شود . در بخش مرمت اتاقكي براي بالا بردن رطوبت مناسب براي انجام عمليات يعني 70% برسد . براي استحكام بخشي از قسمت پشتي اثر برداشته شده كه پوسته شده و در حال ريختن است از ماده اي به نام پريمال A33 ( Primal A33 ) كه يك زرين آلكيريك است استفاده مي شود كه علت انتخاب اين درصد براي هر چه بازتر بودن پيوندهاي مولكولي به منظور افزايش نفوذ در شي مي باشد . كه در برخي مواقع مثلا" ايوان جنوب غربي غلظت اين محلول تا 30% بالارفته است . اين امر نشان دهنده متعدد بودن شيوه ها و تنوع آثار در گنبد سلطانيه مي باشد .

براي استفاده از محلول PrimalA33 براي اين قطعات در گنبد سلطانيه از 2 روش استفاده مي شود .

1 – استفاده از قلم مو

2 – افشانه كردن

اگر لايه ها پيوستگي داشته باشد و سطح آن نسبتا" يكدست باشد از روش افشاندن استفاده مي شود اما اگرشي لاكون (lacon) داشته باشد. يعني قسمتهايي از آن ناقص باشد بايد از قلمو استفاده كرد. متاسفانه قطعات موردنظرما بيشتربه اين صورت است و گاه در يك قطعه با دو روش استراپو و استيكو به طور همزمان رو به رو مي شويم . براي به كاربردن قلم مو معمولا" بايد مواد نظر را ( در سلطانيه PrimalA33 ) از بالا به پايين بر سطوح وارد كنيم اما در قطعات فوق الذكر به دليل اضطرار موجود بايد از بخشهاي خيلي آسيب ديده شروع كرد .

اين بخشها مربوط به تزيينات داخلي و نوشته هاي دور تا دور گنبد است وسعي مي شود به شكل اوليه برگردد كه اين امر مستلزم تلاش بسياري است .

آسيب شناسي اثر

براي مرمت يك اثر و انجام اقدانات حفاظتي بايد در ايتدا با شناخت كامل از اثر بتوانيم شرايط ويراني اثر را تحليل كنيم اين قطعات جدا از اينكه اصلا" احتياج نبوده از محل برداشته شود آسيب هاي زيادي ديده است كه شايد مهمترين علت آن آشنا نبودن ايتاليايي ها با فرهنگ معماري و مرمت در ايران باشد .

كلا" در ايران برداشتن آثار از محل اصلي كاربرد ندارد و از اين روش فقط در موارد اضطراري استفاده مي شود . مشكل ديگري كه اكنون با آن رو به رو هستيم نگهداري نادرست قطعات بوده كه محل مشخصي نداشته و شماره گذاري دقيقي هم نشده است يا حداقل امروزه در دسترس ما نيست .

مهمترين بخش آسيبهاي سلطانيه و به عبارتي عمده ترين آنها آسيبهاي محيطي ، اقليمي و مردمي بوده كه با انگيزه هاي مختلفي انجام شده است . براي استحكام بخشي يك اثر هنري نوع موادي كه به كار مي رود بسيار مهم است .

در برخي موارد تيم ايتاليايي استحكام بخشي پشت آثار را با الياف مصنوعي انجام داده در برخي موارد نيز زرنيهاي مصنوعي مانند پلي و نيل (polivinel) و استات (stat) استفاده كرده اند . از ديگر الياف استفاده شده مي توان به : فوم ، پشم شيشه ، و الياف مصنوعي سبك به طور كلي اشاره كرد .

در برخي موارد ايتاليايي ها براي استحكام بخشي از مواد آلي استفاده كرده اند كه به دليل وقفه زماني بين مرمتهاي انجام گرفته تجزيه شده و باعث فساد بيشتر شده اند .

گروه مرمتگر ايتاليايي با فرهنگ مواد ايراني آشنا نبوده و اين آشنايي باعث بروز مشكلات بسياري شده است .

ما در معماري ايراني و آثار مربوط به آن برخي زرنيها داريم كه در بسياري از آثار به كار رفته اند .

از جمله اين مواد مي توان به : روغن بزرگ ، سريشوم پوست يا ماهي ، سرپشم و صمغ عربي ، اشاره كرد كه خصوصيات خاصي دارند كه براي كار با آنها به آگاهي و شناخت كافي نياز است. ايتاليا يي ها از سريشوم به مقدار زيادي در برداشت قطعات نقاشي استفاده كرده اند .

وقتي در محيطي رطوبت نسبي بالا باشد سريشوم نرم مي شود و بالعكس اين سخت و نرم شدن باعث ايجاد ريز تركها در قطعات مي شود كه موجب نفوذ ميكرو ارگانيز ها در قطعات شده و يكپارچگي خود را از دست مي دهند .در عين حال اين انقباض و انبساط مكرر نيز باعث نابودي بستهاي رنگي شده و موجب فرسايش مي شود .

البته بايد به اين نكته اشاره كرد كه گروه مرمت ايتاليايي اين اقدامات را براي 2 سال پيش بيني كرده بودند ، اما با ايجاد وقفه اي 25 ساله در روند مرمت قطعات امروزه شاهد آسيبهاي ذكر شده هستيم .

در سريشوم از آسيب ( asib) بين سلولي حيوانات زنده استفاده شده كه باعث رشد ميكرو و ارگانيزمها و عوامل مخرب مانند قارچها مي شود .

براي مقابله با اين پديد بايد فضايي با شرايط خاص به اين كار به وجود آورد تا بتوان عمليات مرمتي را بر روي

اين قطعات انجام داد . اين عمليات مرمتي عبارت است از برداشت مواد سطحي و زائد از روي قطعات ، شستشو و گند زدايي با الكل و تثبيت لايه هاي اوليه : براي انجام اين كار نياز به لايه اي است كه قطعات بر روي آن نصب شود و داراي انعطاف بالا بوده و نازك نيز باشد كه بتواند خلل و خرج را پر كند بي اينكار از كاغذهاي سبك اليافي كه تيشو (tisho) ناميده مي شوند استفاده مي شود .

نصب نهايي قطعات در محل اوليه :

براي انجام اين قسمت از عمليات مرمتي ابتدا بايد عمل اصلي اين قطعات مشخص شده و علامت گذاري شود . سپس بايد در جاي اصلي يك بستر مناسب براي نصب قطعات به وجود آورد . در سلطانيه اين بستر سازي از گچ و مصالح سنتي انجام مي شود بعد از انجام عمليات مرمتي روي قطعات قبل از نصب آنها از نقوش اين قطعات طرح برداري در مقياس 1/1انجام مي شود . لازم به ذكر است كه بايد از انجام تمام مراحل عمليات مرمت و نصب قطعات عكس و فيلم و اسلايد تهيه شود .

مرمت در ايوان جنوب غربي :

مرمت در ايوان جنوب غربي سلطانيه از نيمه دوم سال 1378 براساس برنامه اي مصوب سازمان ميراث فرهنگي در رابطه با ترميم بناهاي تاريخي از جمله سلطانيه آغاز شد .

مرمت اساسي گنبد سلطانيه از سال 1342 با ورود يك هيات ايتاليايي آغازشد .

گروه مرمت فوق مسائل و مشكلات معماري در سلطانيه را مرتفع كرده و در قسمتهايي اقدام به مرمت بدنه هاي داخلي نموده اند كه از نقطه نظر علم مرمت در قسمت (stractur) سازه يا بنا خوب عمل نمودند . اما در قسمت تزئينات وابسته به معماري تا حدي ناموفق بودند . به همين دليل سازمان ميراث فرهنگي با تكيه به تجارب و تخصص مهندسان امر اقدام به مرمت اساسي بدنه هاي داخلي گنبد سلطانيه نمود .در آغاز با مطالعه و پژوهش ها ئي كه در رابطه با تزئينات گنبد به عمل آمد . ايوان جنوب غربي جهت تعميرات مد نظر قرار گرفت اين انتخاب بنا به دلايلي خاص صورت گرفت كه در اين مبحث به طور اجمالي به آن اشاره مي شود .

1) ايوان جنوب غربي يك نماد كامل از شيوه تزئين در قوس طاق و اسپر روبه روئي در دوره ايلخانان بود .

2) ايوان فوق الذكر به مرور زمان كمتر دچار تحريف و دست خوردگي قرار گرفته بود .

3) موقعيت فعلي آن كه ورودي اصلي گنبد سلطانيه در حال حاضر مي باشد .

دلايل ذكر شده باعث شد تا اين ايوان جهت انجام عمليات مرمت اساسي مد نظر قرار گرفته و به اين صورت تيم مرمت در اين بخش شروع به فعاليت نمود .

مراحل اوليه مرمت :

در مرحله اول لازم بود از تمامي قسمتهاي تزئيني اعم از گچبري و نقاشي عكس برداري به عمل آيد . لازم به ذكر است عكس برداري در گنبد سلطانيه فاقد شرايط نور طبيعي مي باشد . در جهت رفع اين مشكل لازم بود يك سيستم براي تعبيه نور مناسب طراحي شود كه لازم بود از تركيب نور سفيد و زرد استفاده شود و اين مساله به همت متخصصين برق گنبد مرتفع گرديد .

مرحله بعدي نصب داربست در قسمتي بود كه بنا بود فعاليت در آن انجام شود .

ما به دليل اينكه شرايط ايوان حالت خاص قوس دار را داشت ، مجبور به طراحي سيستم داربست خاصي بوديم تا به راحتي به تمام نقاط دسترسي داشته باشيم .

در مرحله بعد به دليل فرسايشهايي كه در طي مدت زمان و مديدي در اثر فوق ايوان جنوب غربي به وجود آمده بود مجبور شويم قبل از عمليات طرح برداري به صورت اورژانس اقدام به عمليات تثبيت نمائيم .

البته بايد اذعان داشت كه اين تثبيت به صورت موقتي و موضعي انجام گرفت .

مرحله بعدي كار اقدام به طرح برداري از نقوش در مقياس 1/1 بود . اينكار به ما امكان مي داد قسمتهاي آسيب ديده را از ساير قسمتها جدا كرده و ديد بهتري نسبت به اثر موجود پيدا كنيم . و نيز باعث برقراري ارتباط معنوي بيشتر ما با كل اثر مي شود .

از نظر فني طرح برداري به خاطر مستند سازي و آسيب شناسي انجام مي شود كه با اين كار در ايوان جنوب غربي به دو صورت انجام شد :

1) بر روي كاغذ پوستي جهت طراحي قسمتهايي كه مفقود مي باشد .

2) بر روي كاغذ سلفون جهت طرح آسيب شناسي و مشخص نمودن ريز تركها ، شكافها و جاي ضرباتي كه به مرور زمان به اثر وارد شده بود .

(طرح 1/1 از كليه قسمتها موجود مي باشد )

مرحله بعد طراحي قسمتهاي كبود نيز اصولي نمودن طرحها به منظور پيدا نمودن زبان هندسي و شيوه طراحي اوليه آثار موجود بوده . در اين مرحله كليه آثار اعم از نقاشي و گچبري بعد از طراحي در قوانين هندسي گنجانده شد .

قسمتهايي از نقوش در زماني كه اجرا شده بودند به صورت د فورمه در آمده بودند كه اين مساله ايجاب مي كرد ،

جهت طراحي قسمتهاي از بين رفته زبان هندسي طراح را پيدا كنيم كه كلا" فلسفه اصولي كردن نقوش فوق الذكر به اين دليل مي باشد .

مرحله بعدي تثبيت اساسي لايه اي تزئيني و استحكام بخشي قسمتهاي طلبه شده بود لايه هاي تزئيني در ايوان جنوب غربي در اثر عوامل مخرب متعدد آسيبهاي مختلفي ديده بودند يكي از اين عوامل رطوبت نسبي محيط بود .

كه با كاهش و افزايش پي در پي باعث ايجاد ريز تركها ي در سطح آثار شده بود.

چون كاهش و افزايش رطوبت نسبي به نوعي كاهش و افزايش دما را در پي ادامه انقباض و انبساط هاي متعدد لايه هاي رنگ در طول مدت 700 سال باعث از بين رفتن بستهاي رنگ و نقوش و در نهايت پودر شدن لايه هاي رنگ شده است .

در قسمتهايي نيز رطوبت نسبي باعث تغيير رنگ در فام رنگها شده و شرايط محيطي كه اثر در آن اجرا شده بود را تغيير مي دهد .

به عنوان مثال در بخشهايي رنگ آبي آزوريت (Asuriet) را تبديل به رنگ سبز فيروزه اي (Malaki) ود ر قسمتهايي تبديل به رنگ قهوه اي كرده است با توجه به اينكه لايه رنگ زماني كه شروع به ريزش مي كند يك ته رنگ از خود به جاي مي گذارد . در هر صورت قسمت مهم در اين بخش از كار شناسايي ته رنگها مي باشد كه با توجه به آنها بتوان نقوش را خوانده و در تكميل آنها اقدام كرد .

به طور كتي تجزيه و تحليل شيميايي جهت باز شناسي بستها و زرنيهاي به كار برده شده در رنگهاي دوره ايلخاني كاري بس دشوار است . زيرا اين بستها به علت دارابودن مواد آلي به مرور زمان در معرض فرسايش و پوسيدگي قرار گرفته و خواص فيزيكي و شيميايي خود را از دست مي دهند . برخي از آنها نيز داراي چنان فورمول گسترده اي مي باشند كه بازشناسي آنها علاوه بر مشكل فرسايش احتياج به صرف زماني بس طولاني و هزينه هاي بسيار دارد .

آنچه پس از مطالعات و پژوهشهاي بسيار و مشورت با استادان مربوط در مورد بستهاي به كار برده شده در رنگهاي گنبد سلطانيه به دست آمده اين بود كه رنگهاي فوق الذكر بيشتر از سريشوم محلول در آب گرم تهيه شده است .

رنگهاي به كار برده شده : همانطوري كه پيداست بزرگترين و مهمترين عامل احساس در نقاشي و تزئينات وابسته به معماري در سطوح مختلف رنگ مي باشد .

از نظر علم فيزيك رنگ امواج نوري از اجسام به چشم انسان است و به طور كلي خاصيت نور و شدت و ضعف آن و بينايي انسان بيان علمي رنگ است . از تجزيه و تحليل و مشاهده رنگهاي به كار رفته شده در ايوان جنوب غربي و به طور كلي گنبد سلطانيه با ميكرو سكوپ انواع رنگهاي معدني و آلي زير مشخص گرديد .

1) سفيد آب شيخ يا كربنات و هيد رات قليايي سرب (Zpb co3 Ploh2)

2)آبي مس يا آزوريت(Asurit) : cuoh2

3) زنگار cu oh2- cu co3

4) سرنج pb co4

5) شنگرف : shg

6) اخرا (قهوه اي و قرمز )

7) طلا به صورت ورق agcu

8)تالك mg3 si4 o10 oh2

تثبيت لايه هاي رنگ به دو صورت مي تواند انجام شود .

1) به وسيله افشانه كردن

2) به وسيله قلم مو

(راجع به اين دو روش و كاربردهاي آن در فصول قبلي توضيح داده شد . )

در ايوان جنوب غربي ما به دليل پيوستگي سطوح تزئيني از روش افشانه كردن استفاده كرديم .

در برخي از قسمتها به دليل فرسايش بيش از حد رنگها مجبور شديم عمليات را با محلولهاي تثبيت كننده و با غلظت كم به صورت متوالي انجام دهيم تا عمل تثبيت به خوبي انجام شود . مرحله بعد برداشتن لايه ها ي گردو غبار از روي تزئينات فوق بوده به اين صورت كه همزمان با عمل تثبيت اين غبار نيز تثبيت مي شود .

(راجع به اين مواد تثبيت كننده در صفحات بعد توضيح داده مي شود .) بعد از اينكه مواد تثبيت كننده را از روي كار برداشتيم گردو غبار نيز از روي كار برداشته مي شود .

اين تكنيكي است كه گروه مرمتگر ايتاليايي نيز از ان استفاده كرده بودند .

مرحله بعد سنبه كردن طرحهاي اصولي شده جهت تكميل نقوش و قسمتهاي كبود مي باشد . سنبه كردن اصطلاحي در هنر فلز كاري مي باشد به اين صورت انجام مي شود . ابتدا با سوزن سوراخ سوراخ شده و با يك كيسه رنگ مشكي يا گرد ذغال بر روي طرح كوبيده مي شود و بدين ترتيب طره مورد نظر بر روي كار قرار مي گيرد .

عمليات قلم گيري و مرز بندي نقوش مي باشد كه اين كار با قلم مو و رنگ و نيزور نيو تن انجام مي گيرد .

گزارشي از كار مرمتي مقبره الجايتو ( 1357-1349 )

پروژه مرمتي مقبره الجايتو در سلطانيه كه در سال 1348 به مرحله عمل در آمد و جمعا" تا شهريور ماه 1357 حدود 9 سال و اندي به طول انجاميد يكي از ظريف ترين و پيچيده ترين كارهاي مرمتي در نوع خود بود كه تا زمان خود در ايران به انجام رسيده صرفنظر از ارزش خود بنا كه از نظر ارتفاع و قطر گنبد كم نظير است گستردگي كار مرمتي انجام شده آنرا بصورت يكي از بهترين و غني ترين منابع آموزشي كار مرمت در سطح دانشگاهي در آورده است.

در سال 1348 در چهار چوب اهداف و مقطه نظرهاي دولت وقت بمنظور جلب توريست و بالا بردن مطلوبيت ابنيه جاذب توريسم، اعتبار طرح مرمت و احياي بناي مقبره الجايتو كه بلحاظ كيفيت تكنيكي ساختمان و تزيينات و علي الخصوص گنبد ارزشمند تشخيص داده شد « چنانكه واقعا" هم هست » بتصويب رسيد و قرار بر اين شد كه سازمان ملي حفاظت آثار باستاني با استفاده از انيستيتو مرمت آثار باستاني دانشگاه ملي بعنوان مجري كارهاي تعميراتي مسئوليت اجرا و بهره برداري را بعهده داشته باشد و پروفسور سن پائولري كارشناس مورد تائيد يونسكو هم بعنوان ناظر همكاري داشته باشند.

مدت عمليات از 1348 تا 1357 در نظر گرفته شد كه حدود يكسال آن صرف تهيه طرح و مقدمات كار و بقيه مدت صرف عمليات مرمتي شد.

كل كار را نوعا" ميتوان داراي تقسيم بندي زير دانست كه البته چنانكه از فهرست زمانبندي شده عمليات مشهود است بنا به مقتصيات زماني و يا ضرورت اجرايي به هم مربوط و داراي تقدم و تاخر مي باشد و بعضا" پيش نياز يكديگرند:

1- مطالعات
1-1 اوليه ( قبل از شروع كار )
2-1 در حين كار مرمت

2- تجهيز كارگاه
1-2 كارگاه هاي فني ( ساختمانها، اجرايي و ... )
2-2 كارگاه هاي علمي ( لابراتور، آزمايشگاه .... )

3- طرح حفاظت موقت ( حفاظت بنا در حين كار و نيز كنترل موارد حاد )

4- طرح مرمت
1-4 ايستايي
1-1-4 تخريب زوايد
2-1-4 تحكيم
2-4 تزئينات
5- طرح نگهداري و احياء
1-5 نگهداري كارگاه در طول عمليات
2-5 احياء و نگهداري بنا به تناسب عملكرد آتي آن

شرح مفصل عمليات و جزئيات كار در مدارك مربوطه و كتب چاپ شده و نقشه ها موجود است ونيازي به اطاله كلام نيست . ليكن از شرح مختصري هر يك از اين موارد نيز گريزي نيست.
1- مطالعات

بطور كلي مطالعات در مورد يك و بنا و يك اثر تاريخي در چهار زمينه مختلف صورت مي گيرد كه اين بنا مستثني از اين قاعده نبوده بررسي كامل در جهات مختلف روز آن صورت گرفته كه عبارتند از :
الف : مطالعات تاريخي

ضرورت شناخت گذشته اثر براي دست يافتن به علل كيفيتها و كميتهاي فعلي آن ، علل پيدايش عملكرد اوليه ، عملكردهاي مختلف در دورانهاي گوناگون، تاثير تحولات تاريخي و اجتماعي و فرهنگي تخريب ها و مرمت هاي ادوارمختلف و اجزاي الحاقي احتمالي و قسمتهاي حذف شده فرضي، محقق و ناظر و متخصص مسئول را بر آن ميدارد كه براي روشن ساختن نكات مبهم فوق تا سر حد امكان و ضرورت بكاوش اسناد تاريخي و عكسها و نقاشيها و سفرنامه ها و ... پرداخته تاريخچه مدون حتي الامكان دقيقي از بنا كه يقينا" راهگشاي حل بسياري از مغضلات فني و تكنيكي است را تهيه و ارائه دهد، امريكه در كار دقيق و ظريف مورد بحث ما نيز طبيعتا" از نظر دور نمانده بنحو حتي المقدور كاملي دنبال دشه و نتايج و دستاوردهاي آن هم در كتاب گزارش نهايي كار و هم در گزارشات اوليه و توجيهي قابل مطالعه است.

ب : مطالعات جغرافيايي

واقعيت وجودي يك در طبيعت در يك كار مطالعاتي شناخت محيط جغرافيايي را در زمره اولويت ها مي گذارد، در اين كار نيز چنين بوده علي الخصوص كه كار مرمتي است فيزيكي است و تخريب هاي ايجاد شده قبل از هر چيز ناشي از تاثير عوامل محيطي هستند و يا فرض غالب چنين است بهر حال مي بايست فهميده مي شد كه بنا با چگونه طبيعت و چگونه اقليمي تعادل يافته و تاثير وضع آب و خاك و رطوبت و سرما و گرماي فصول چيست لايه هاي مختلف زمين چگونه اند و اثرات كليه اين عوامل درتخريب چگونه بوده است و آيا تخريب ناشي از يك يا عده اي از اين عوامل بوده يا علت ديگري آنراباعث شده زلزله اي يا سيلي يا صاعقه اي و يا دست انساني و يا لانه كردن جانوراني در طول زمان.

ج – مطالعات فني :

سيستم ساختماني چيست ؟ نقشه اوليه چه بوده ؟ ضمايم الحاقي در طول زمان كدامها هستند و تاثيرات مثبت و منفي اين ضمايم بر بنا چيست ؟

وضعيت ايستايي اجزاء و نيز كل بنا در چه حالت و چه درجه اي از ايمني است وضع مقاومتي مصالح چگونه است پي المانهاي باربر پوشش ملاتها ؟ اولويت هاي حفاظتي كدامند قسمت و يا قسمتهاي بنا در حال حاضر بيشتر در خطر تخريبند؟

با كمك آزمايشگاه ها و لابراتورها وموسسات فني ضروري به اين سئولات جواب داده شده به بيان ديگر جواب اين سئولات را پيدا كرده با تهيه نقشه فعلي بنا و رولوه دقيق آن مطلب و ضرورتها را روي نقشه نشان داده اند.
د : مطالعات هنري

بررسي ارزشي بنا از نظر هنري در كل و نيز در اجزاء اولويهاي هنري قسمتهاي مختلف تقسيم اجزاء و مقوله هاي به دور و سبك خود مسايلي هستند كه در اين قسمت مورد مطالعه قرار گرفته برنامه مرمت و حفاظت از بعد هنري بر دستاوردهاي اين مطالعات متكي خواهد بود.

كل اين مطالعات از دو بعد و نقطه نظر : 1- ايستايي و 2- تزئينات انجام دشه در هر مورد طرح حفاظت ، مرمت و احياء و تصميم گيري در مورد اقدامات ضروري و يا اصلح و احسن با اتكاء به جمع بندي اين مجموعه دانسته ها شكل مي گيرد.

البته خود اين مطالعات عمدتا" دو دسته هستند ، يكدسته مطالعاتي كه قبل از شروع كار كارگاه انجام مي شوند ومحاسبات سابق را تغيير مي دهند. كه بعلت وسعت كارگاه مورد بحث هر دو مورد و خاصه مورد دوم مطالعات ضرورتا" بكرات اتفاق افتاده بانجام رسيده است.
2- تجهيز كارگاه

براي انجام عمليات مرمتي و فعال شدن كارگاه مرمت لوازم و ابزار مورد نياز كار بايد تامين و تهيه مي شد اعم از نيازهاي انساني ،فني، علمي و كارگاهي ما همه را به دو دسته عمده تقسيم كرده ايم. هر چند تقسيم بندي ريزتر و دقيق تر از اين هم مقدور هست.

الف كارگاه فني :

آنچه در ين قسمت از امور مربوط به تجهيز كارگاه انجام شده را مي توان بشرح زير نام برد، بررسي دقيق چگونگي هر يك از اين اعمال گذشته از اينكه در مدارك مورد نظر و گزارشات آورده نشده احتمالا" از بحث خارج است:

- احداث ساختمانهاي مورد نياز كارگران، كارمندان، متخصصين بومي و غير بومي
- انبارهاي مورد نياز براي نگهداري مصالح
- كارگاه هاي نجاري ، آهنگري
- احداث را و تسهيلات دسترسي به كارگاه توسط ماشين آلات لازم
- بستن و بازكردن دار بستها اعم از چوبي يا آنتروپوز و شمع زني و جك درمورد حفاظت موقت بنا و نيز در مورد داربستهاي مورد نياز كارگران و استادكاران جهت دستيابي به نقاط واقع شده در ارتفاعات
- احداث كابينهاي مخصوص كار در فصل سرما
- كارگذاري قرقره هاي دستي حمل خاك و ... از ارتفاعات بپائين و بالعكس.
ب- كارگاه هاي علمي
- احداث لابراتوار و آزمايشگاه مرمت
- احداث لابراتور فيلمبرداري
- احداث كوره كاشي پزي

3- طرح حفاظت موقت

نظر باينكه اولا" ممكن قسمتهايي از بنا در معرض خطر فوري و فوتي تخريب قرار داشته باشند كه مثلا" در كار حاضر يكي از تركهاي گنبد چنين حالتي داشته و در ثاني در هنگام مرمت المانهاي باربر تضعيف موقتي آنها ( تا خاتمه كار ) انتقال نيروهاي وارده و كنترل آنها بطرز صحيح را ايجاب مي كند لازمست مساله حفاظت موقت بررسي و بمرحله علمي در آيد خصوصا" اينكه عمليات مرمتي خود باعث لرزشها و فعل و انفعالاتي در بنا مي شوند كه قسمتهاي مورد تخريب را گسترش مي دهند. به هر حال اينكار بطرق مختلف بازدن شمع و داربست آنتروپوزوك انجام شده در مورد جلوگيري از اثرات نخريبي عوامل جوي نيز با مسدود كردن منافذ و احداث در و پنحره و پوشش حفاظت انجام گرفته است. به هر حال اين قسمت از كار كار دقيق و ظريف و مسئولانه اين را ميطلبد كه در صورت عدم توجه در آن ممكن است به تخريب بيشتر و نقض و غرض منجر گردد.
4- عمليات اجرايي طرح مرمت

الف – ايستايي :

در مورد كار حاضر عمدتا" پي ها قابل قبول بوده اند بجز مورد ترك شماره ( 1) كه تا پي احتياج بدوخت و دوز داشته بهر حال كار مرمت پي در صورت لزوم همانطور كه ذكر شد نيازمند انتقال نيروهاي وارده بر پي قبل از انجام هر گونه عمليات مرمتي است در مورد جرزها نيز قبلا" نيروي وارده بوسيله شمع زدن كنترل و انتقال داده مي شود و بعد هر گونه عملياتي ( تخريب بافت فاسد دوخت و دوز و سپس تزريق سيمان ) انجام مي گردد. در مورد گنبد لازم بوده كه نيروهاي جانبي مهار گردند، براي اينكار پس از كنترل وزن و انتقال آن طوقه اي از بتون آرمه ايجاد و با كلاف كردن محل وارد آمدن وزن و انتقال آن طوقه اي از بتون آرامه ايجاد و با كلاف كردن محل وارد آمدن نيرو تحكيم و بار كنترل شده است. عمل مرمتي ايكه روز منار انجام شده به اين صورت بوده كه پس از از پر كردن اين سوراخها باسيمان و خشك شدن آنها مجددا" اين سيمان ها را سوراخ كرده در امتداد منار ميلگردهاي مقاومتي را كار گذاشته مجددا" خلل و فرج را با سيمان پر كرده اند.

لازم به تذكر است كه در بعضي از موارد كه مقدور نبوده تزئينات را بردارند از پشت قشر تزئيني به دشواري و ظرافت كار مرمت استاتيكي انجام شده در ساير موارد اول قشر تزئيني ارزشمند رويي به روي پانل مخصوص انتقال داده شده و بعد پس از خاتمه عمليات بجاي اوليه خود برگردانده شده است.
ب: تزئينات

كه شامل دو قسمت گچكاري و كاشيكاري بوده كار گچي را متخصص ايتاليايي ريچري عهده دار بوده و بقيه به موازات كارهاي آجري و بنايي بدست متخصصين و استادكاران ايراني انجام شده است در مورد بعضي كارها كه كار مرمت و تحكيم با جدا كردن آنها و انتقال روي صفحات مخصوص مقدور بوده اين كار انجام شده و سپس بجاي خود برگردانده شده و در مورد آنها كه مقدور نبوده همانجا تزئينات و حتي درمواردي با طرافت و دشواري، كار مرمت استاتيكي پشت آن اجرا شده است لازم به تذكر است كه درمواردي به سه نوع قشر تزئيني روز هم متعلق به دروان هاي تاريخي مختلف قاجار، صفوي ايلخاني برخورد شده كه هر سه ارزشمند بوده جبرا" دو قشر الحاقي رويي جدا و محافظت شده و قشر زيرين كه طبعا" بدليل تعلق داشتن بدوران خود بنا ارزشمندتر بوده مرمت، تحكيم و تثبيت گرديده گل بزرگ گچي اي هم بوده كه توسط استاد نظريان از اساتيد دانشگاه خودمات بازسازي و ترميم گرديده است.
5-طرح نگهداري و احياء
الف: نگهداري كارگاه در طول عمليات

هر چند شايد بهتر ميبود اين بخش جزو قسمت تجهيز كارگاهي آورده شود ولي بهر حال منظور حفاظت و تامين حوايج كارگاه در طول عمليات شامل برق ، آب ، راههاي مورد نياز ، حصار كشي، نگهباني، تامين حرارت مورد نياز فصول سرما، هدايت آبهاي جاري به خارج و غيره است كه تماما" چنانكه در گزارشات مندرج است انجام شده است.

ب : آتيه بنا

در اين كارگاه تمام كارهايي كه صورت گرفته از برنامه بررسي شهر سلطانيه و گسترش آتي آن گرفته تا احداث چاپخانه براي چاپ كارت پستال و غيره و از راهسازي گرفته تا حصار كشي و تسطيح مطلوب بافت پيرامون آن و برنامه فروش بليط و عكس و اسلايد و نيز تامين برق و حرارت و احداث شبكه فاضلاب و هدايت آبهاي سطحي به رودخانه مجاور همه و همه اينها جهت معرفي بستر غني هنري و فرهنگي است كه چنين محصولات خيره كننده اي ببار آورده بستري كه حتي در تيره ترين ظلمات ستم و استيداد بهترين تجليات خود را در آثار معماري و هنري جلوه گر مي سازند.

hossien
4th October 2009, 08:17 PM
كاشي كاري عصر ايلخاني تجلي هنر و زيبايي دوره اسلامي, /حسن هاشمي زوج آباد. (http://dbase.irandoc.ac.ir/00803/00803544.htm)

hossien
4th October 2009, 08:29 PM
کاشی کاری
http://www.irantiles.com/archive/images/kashi1.jpgکاشیکاری یکی از روشهای دلپذیر تزئین معماری در تمام سرزمینهای اسلامی است. تحول و توسعه کاشی ها از عناصر خارجی کوچک رنگی در نماهای آجری آغاز و به پوشش کامل بنا در آثار تاریخی قرون هشتم و نهم هجری انجامید. در سرزمینهای غرب جهان اسلام که بناها اساسا سنگی بود، کاشی های درخشان رنگارنگ بر روی دیوارهای سنگی خاکستری ساختمانهای قرن دهم و یازدهم ترکیه، تأثیری کاملا متفاوت اما همگون و پر احساس ایجاد می کردند.
جز مهم کاشی، لعاب است. لعاب سطحی شیشه مانند است که دو عملکرد دارد: تزیینی و کاربردی. کاشی های لعاب دار نه تنها باعث غنای سطح معماری مزین به کاشی می شوند بلکه به عنوان عایق دیوارهای ساختمان در برابر رطوبت و آب، عمل می کنند.
تا دو قرن پس از ظهور اسلام در منطقه بین النهرین شاهدی بر رواج صنعت کاشیکاری نداریم و تنها در این زمان یعنی اواسط قرن سوم هجری، هنر کاشیکاری احیا شده و رونقی مجدد یافت. در حفاری های شهر سامرا، پایتخت عباسیان، بین سالهای 836 تا 883 میلادی بخشی از یک کاشی چهارگوش چندرنگ لعابدار که طرحی از یک پرنده را در بر داشته به دست آمده است. از جمله کاشی هایی که توسط سفالگران شهر سامرا تولید و به کشور تونس صادر می شد، می توان به تعداد صد و پنجاه کاشی چهارگوش چند رنگ و لعابدار اشاره کرد که هنوز در اطراف بالاترین قسمت محراب مسجد جامع قیروان قابل مشاهده اند. احتمالا بغداد، بصره و کوفه مراکز تولید محصولات سفالی در دوران عباسی بوده اند. صنعت سفالگری عراق در دهه پایانی قرن سوم هجری رو به افول گذاشت و تقلید از تولیدات وابسته به پایتخت در بخش های زیادی از امپراتوری اسلامی مانند راقه در سوریه شمالی و نیشابور در شرق ایران ادامه یافت. در همین دوران، یک مرکز مهم ساخت کاشی های لعابی در زمان خلفای فاطمی در فسطاط مصر تأسیس گردید.
نخستین نشانه های کاشیکاری بر سطوح معماری، به حدود سال 450 ه.ق باز می گردد که نمونه ای از آن بر مناره مسجد جامع دمشق به چشم می خورد. سطح این مناره با تزئینات هندسی و استفاده از تکنیک آجرکاری پوشش یافته، ولی محدوده کتیبه ای آن با استفاده از کاشیهای فیروزه ای لعابدار تزئین گردیده است.
شبستان گنبد دار مسجد جامع قزوین( 509 ه.ق) شامل حاشیه ای تزئینی از کاشیهای فیروزه ای رنگ کوچک می باشد و از نخستین موارد شناخته شده ای است که استفاده از کاشی در تزئینات داخلی بنا را در ایران اسلامی به نمایش می گذارد. در قرن ششم هجری، کاشیهایی یا لعابهای فیروزه ای و لاجوردی با محبوبیتی روزافزون رو به رو گردیده و به صورت گسترده در کنار آجرهای بدون لعاب به کار گرفته شدند.
تا اوایل قرن هفتم هجری، ماده مورد استفاده برای ساخت کاشی ها گل بود اما در قرن ششم هجری، یک ماده دست ساز که به عنوان خمیر سنگ یا خمیر چینی مشهور است، معمول گردید و در مصر و سوریه و ایران مورد استفاده قرار گرفت.
در دوره حکومت سلجوقیان و در دوره ای پیش از آغاز قرن هفتم هجری، تولید کاشی توسعه خیره کننده ای یافت. مرکز اصلی تولید، شهر کاشان بود. تعداد بسیار زیادی از گونه های مختلف کاشی چه از نظر فرم و چه از نظر تکنیک ساخت، در این شهر تولید می شد. اشکالی همچون ستاره های هشت گوش و شش گوش، چلیپا وشش ضلعی برای شکیل نمودن ازاره های درون ساختمانها با یکدیگر ترکیب می شدند. از کاشیهای لوحه مانند در فرمهای مربع یا مستطیل شکل و به صورت حاشیه و کتیبه در قسمت بالایی قاب ازاره ها استفاده می شد. قالبریزی برخی از کاشی ها به صورت برجسته انجام می شد در حالی که برخی دیگر مسطح بوده و تنها با رنگ تزئین می شدند. در این دوران از سه تکنیک لعاب تک رنگ، رنگ آمیزی مینائی بر روی لعاب و رنگ آمیزی زرین فام بر روی لعاب استفاده می شد.
تکنیک استفاده از لعاب تک رنگ، ادامه کاربرد سنتهای پیشین بود اما در دوران حکومت سلجوقیان، بر گستره لعابهای رنگ شده، رنگهای کرم، آبی فیروزه ای و آبی لاجوردی-کبالتی- نیز افزوده گشت.
ابوالقاسم عبد الله بن محمد بن علی بن ابی طاهر، مورخ دربار ایلخانیان و یکی از نوادگان خانواده مشهور سفالگر اهل کاشان به نام ابوطاهر، توضیحاتی را در خصوص برخی روشهای تولید کاشی، نگاشته است. وی واژه هفت رنگ را به تکنیک رنگ آمیزی با مینا بر روی لعاب اطلاق کرد. این تکنیک در دوره بسیار کوتاهی بین اواسط قرن ششم تا اوایل قرن هفتم هجری از رواجی بسیار چسمگیر برخوردار بود.

http://www.irantiles.com/archive/images/kashi9.jpg
p کاشی های هشت پر ستاره ای و چلیپا - قرن هفتم هجری - امامزاده جعفر دامغان
http://www.irantiles.com/archive/images/kashi5.jpg
p کاشی زرین فام - قرن پنجم هجری - کاشان

لعاب زرین فام که ابوالقاسم آن را دو آتشه می خواند، رایج ترین و معروف ترین تکنیک در تزئینات کاشی بود. این تکنیک ابتدا در قرن دوم هجری در مصر برای تزیین شیشه مورد استفاده قرار می گرفت. مراحل کار به این شرح بوده که پس از به کار گیری لعاب سفید بر روی بدنه کاشی و پخت آن، کاشی با رنگدانه های حاوی مس و نقره رنگ آمیزی می شده و مجددا در کوره حرارت می دیده و در نهایت به صورت شیء درخشان فلزگونه ای در می آمده است. با توجه به مطالعات پیکره شناسی که بر روی نخستین کاشیهای معروف به زرین فام انجام گرفته و نیز از آنجایی که در این نوع از کاشی ها بیشتر طرح های پیکره ای استفاده می شده تا الگوهای گیاهی، می توان گفت این نوع از کاشی ها به ساختمانهای غیر مذهبی تعلق داشته اند.
ویرانی حاصل از تهاجم اقوام مغول در اواسط قرن هفتم هجری، تنها مدت کوتاهی بر روند تولید کاشی تأثیر گذاشت و در واقع هیچ نوع کاشی از حدود سالهای 642-654 ه.ق بر جای نمانده است. پس از این سال ها، حکام ایلخانی اقدام به ایجاد بناهای یادبود کرده و به مرمت نمونه های پیشین پرداختند. نتیجه چنین اقداماتی، احیای صنعت کاشی سازی بود. در این دوران، تکنیک مینایی از بین رفت و گونه دیگری از تزئین سفال که بعدها عنوان لاجوردینه را به خود گرفت، جانشین آن شد. در این تکنیک، قطعات قالب ریزی شده با رنگهای سفید، لاجوردی و در موارد نادری فیروزه ای، لعاب داده می شدند و پس از اضافه شدن رنگهای قرمز، سیاه یا قهوه ای بر روی لعاب، برای بار دوم در کوره قرار داده می شدند.
در اوایل دوره ایلخانی، تکنیک زرین فام بر روی لعاب بدون هیچ رنگ افزوده ای به کار برده می شد، لکن در ربع پایانی قرن هفتم، رنگهای لاجوردی و فیروزه ای به میزان اندکی مورد استفاده قرار گرفتند.
با نزدیک شدن به قرن هشتم هجری، آبی لاجوردی از رواج و محبوبیت بیشتری برخوردار شد و سرانجام تکنیک نقاشی زیر لعاب با استفاده از رنگهای آبی لاجوردی و اندک مایه ای از رنگهای قرمز و سیاه، جایگزین نقاشی زرین فام شد که کاشی های تولید شده با چنین تکنیکی معمولا با نام کاشی های سلطان آباد شناخته می شوند. این تکنیک تا اواسط قرن هشتم مورد استفاده قرار می گرفت و پس از آن منسوخ شد.
با رو به زوال نهادن حاکمیت ایلخانیان در اواسط قرن هشتم، عصر طلایی تولید کاشی پایان یافت. کاشی های معرق-موزائیکی- تک رنگ و نه چندان نفیس در رنگهایی متفاوت جانشین قابهای عظیم زرین فام و کتیبه ها شدند.
این تکنیک برای نخستین بار در آغاز قرن هفتم هجری در آناتولی اقتباس شده و یک قرن بعد در ایران و آسیای مرکزی پدیدار شده است. این نوع از کاشی ها برای ایجاد طرحی پیچیده در کنار یکدیگر چیده می شده و از آنها برای تزئین محراب ها استفاده می شد. شیوه کار به این صورت بوده است که سفالهای لعاب داده شده را بر مبنای طرح اصلی می بریدند و سپس با در کنار هم قرار دادن آنها، طرح اصلی را می ساختند. در دوره ایلخانیان برای نخستین بار این تکنیک مورد استفاده قرار گرفت؛ مانند آنچه که در مقبره امام زاده جعفر اصفهان (726 ه.ق) به چشم می خورد؛ اما کاربرد وسیع آن در دوره میانی قرن نهم هجری رواج پیدا کرد. طیف وسیع و پیشرفته ای از کاشی های معرق بر روی تعدادی از بناهای مهم یادبود این دوران دیده می شوند که به عنوان نمونه می توان به مسجد گوهرشاد در مشهد، مدرسه آلغ بیک در سمرقند و مدرسه خرگرد اشاره کرد.

http://www.irantiles.com/archive/images/kashi8.jpg
p کاشی معرق - پنجره مشبک کاری مسجد شیخ لطف الله اصفهان



با توجه به وقت گیر بودن نصب کاشی های معرق، در اواخر قرن نهم هجری تکنیک ارزان تر و سریع تری با نام هفت رنگ، جایگزین آن شد. این تکنیک، ترکیب رنگهای مختلف و متعددی را بر روی کاشی ممکن ساخته بود. همچنین در چنین شیوه ای، رنگ ها مجزا بوده و درون مرزهای یکدیگر نفوذ نمی کردند؛ زیرا توسط خطوط رنگینی مرکب از منگنز و روغن دنبه از یکدیگر جدا می شدند. در بسیاری از بنا های تیموریان شاهر رواج مجدد کاشی کاری به شیوه هفت رنگ هستیم که به عنوان نمونه، می توان از مدرسه غیاثیه خردگرد که در سال 846 ه.ق تکمیل شده یاد کرد.

http://www.irantiles.com/archive/images/kashi6.jpg
p کاشی هفت رنگ - قرن هشتم هجری - ایران
http://www.irantiles.com/archive/images/kashi10.gif
p کاشی هفت رنگ - قرن دهم هجری - ترکیه

مساجد و مدارس صفویه به طور کلی با پوششی از کاشی ها در درون و بیرون بنا تزیین شده اند. در حالیکه کاربرد کاشی های معرق تداوم می یافت، شاه عباس که برای دیدن بناهای مذهبی کامل نشده اش بی تاب بود، استفاده بیشتر از تکنیک سریع کاشی هفت رنگ را تقویت کرد.
در عصر صفویه، کاشی هفت رنگ در قصرهای اصفهان به نحوی گسترده مورد استفاده قرار گرفت و نصب کاشی های چهارگوش درون قابهای بزرگ، منظره هایی بدیع همراه با عناصر پیکره ای و شخصیتهای مختلف، به وجود آورد.
در قرن دوازدهم هجری، با روی کار آمدن زندیه عمارت سازی در اندازه های جاه طلبانه به ویژه در شیراز، پایتخت زندیان، از سر گرفته شد و به همین دلیل، جنبش جدیدی در صنعت کاشی سازی پدید آمد. در این عصر، تصاویر کاشی ها با نوعی رنگ جدید صورتی که در دوران حکمرانی قاجار نیز استفاده می شده، نقاشی می شوند.
صنعت کاشی سازی اسلامی در دوره هایی از پورسلین-ظرف چینی وارداتی از دوران تانگ و سونگ- تأثیر پذیرفته است. حاصل این تأثیرات، ساخت کاشی هایی با لعاب سفید و طرح های آبی است. اقتباس هنرمندان اسلامی از چینی های آبی-سفید قابل ملاحظه است. در اواسط قرن نهم هجری، نقشمایه های چینی کاملا در نقشمایه های دوران اسلامی جذب شده و حاصل آن، پدیدار شدن یک سبک اسلامی-چینی دو رگه دلپذیر و قابل قبول بود.
هنر کاشی کاری ترکیه تا حد زیادی تحت تأثیر سنتهای ایرانی قرار داشت. در قرن نهم هجری (تا سال 875 ه.ق) هنرمندان تبریزی با انگیزه اشتغال به فعالیت در ترکیه می پرداختند.

http://www.irantiles.com/archive/images/kashi3.gif
p کاشی ایزنیک - قرن پنجم هجری - ترکیه
در قرن دهم هجری، ایزنیک مرکز تولید ظروف سفالی و کاشی در ترکیه محسوب می شد. یک رنگ قرمز درخشان جدید و یک دوغاب غنی شده از آهن به صورت ضخیم غیر قابل نفوذ به زیر لعاب، به کار گرفته می شده که از ویژگی های کاشی ایزنیک به شمار می آمد. یک سبک برگدار زیبا با طراحی های واقعی از گل های لاله، سنبل و میخک نیز بر روی کاشی ها، منسوجات، جلدسازی و سایر هنرهای ترکیه قرن دهم مورد استفاده قرار گرفتند اما پس از قرن یازدهم هجری، کیفیت کاشی ایزنیکی رو به افول گذاشت و از این دوران به بعد، ساخت کاشی در شهر کوتاهایا در مرز فلات آناتولی ادامه یافت.
ساخت کاشی در سوریه نیز صورت می گرفته است. سفالگران دمشقی در قرن نهم هجری کاشی های سفید-آبی تولید می کردند اما یک قرن بعد طرح کاشی های سوریه ای بازتاب کاشی های ایزنیک بود. کاشی های سوریه در رنگ های سبز روشن، فیروزه ای و ارغوانی تیره خاصی در زیر لعاب نقاشی شده اند. بهترین دوره برای کاشی سازان دمشق، قرن دهم هجری است. پس از آن، گرچه تولید کاشی تا قرن سیزدهم ادامه یافت اما کیفیت آن کاهش یافت و طرح های کاشی های سوریه یک دست شد.

hossien
4th October 2009, 08:32 PM
نقش هندسه در معماري گنبد و طاقها, /اكبر زماني (http://dbase.irandoc.ac.ir/00613/00613200.htm)

hossien
4th October 2009, 08:33 PM
ارمغانهاي ايران بجهان معماري گنبد
مهندس محمد كريم- پيرنيا

از آنگاه كه مردمان غارها و اشكفت‌هاي كوهساران را رها كردند و در دامنه كوهها و ميان دشتها پراكنده شدند نخستين چيزي كه ناگزير از فراهم كردن آن بودند سرپوشيده‌هائي بود كه بتواند مانند غار پناهگاه آنان باشد.
اگرچه در روزهاي نخستين نيازي به شبستانهاي گسترده نبود و همين كه پناهگاهشان خانواده كوچكي را در زير آسمانه خود جاي ميداد خوشنود بودند ولي ديري نپائيد كه خانواده‌هاي كوچك بهم پيوستند و دسته و گروههائي تشكيل دادند كه كند كوچكي كه در دل زمين كنده بودند يا آشيانه و كلبه مختصري كه با چوب و شاخ و برگ و خار و خاشاك برپا شده بود نميتوانست دسته يا گروهي را سرپناه باشد. نياز به سرپوشيده‌‌هاي گسترده ديرك و ستون را پديد آورد و شبستانها و نهانخانه‌ها و تالارهاي چهلستون جاي كلبه‌هاي نئين و چيرهاي چوب‌پوش و كندهاي غار مانند نشست ولي وجود تعدادي زياد ديرك و ستون (كه طبعاً در آغاز بسيار بهم نزديك بود) مانع ديد ميشد و بويژه هنگام برگزاري آئين‌ها و جشن‌ها و ميهمانيها اين كم‌وكاست بيشتر بچشم ميخورد.
نخست كوشيدند تا آنجا كه ميسر است ستونها را از همديگر دور كننند و براي اينكار ناچار بفراهم كردن فرسب‌ها و تيرهاي سخت و استوار و كشيده‌شدند ولي بازهم ناتواني تيرهاي چوبين در بردن بار دهانه‌هاي بزرگ كا را دشوار ميكرد اين بود كه پوشش دهانه‌هاي بزرگ‌بيستون آرزوي معماران روزگار باستان شد.
ساختمان تالار چهلستون در جهان كهن نمونه‌هاي بيشمار داشت ولي براي نخستين‌بار در ايران و در شهر پارسه يا تخت‌جمشيد بود كه با فراهم كردن چوب كنار از جاهاي دوردست (مانند جبل‌عامل) و فرسب و لته و تخته‌چوب چندن و ساج از گنداره معمار يا رازيگر پارسي توانست فاصله دوستون را تا حداكثر ممكن (يعني درحدود شش گز- (نزديك 4/6 متر) برساند در حاليكه بيش از آن در چهلستون‌ها و ستاوندهاي كهتر گاهي سطبراي ستون‌ها پيش از فاصله ميان آنها بود (مانند معابد مصري و جز آن).
اگرچه اين پيشرفت بسيار چشم‌گير بود ولي ايراني به آن خشنود نشد و براي برگزاري جشن‌ها وبارهاي شاهانه چيزي گسترده‌تر و پيشرفته‌تر آرزو ميكرد پس از يورش خشمگينانه و دژ چشمانه اسكندر ويرانگر بايران (با اينكه اميد داشت ايران و آسيا را يوناني كند و فرهنگ باختري را بزور در خاورزمين فرنانروا سازد جز چند مورد معدود (مانند آتشكده خورهه) كه تا حدي از سر ستونهاي معروف به (ايوتي- يونيك) استفاده شده بود معماري يونان هرگز نتوانست در ايران جاي گرم كند (اين نكته نيز جالب توجه است كه نمونه كليه سرستون‌هائي كه امروز بنام توسكان و دوريك و يونيك معروف شده در استودانها و پرستشگاههاي كهن ايران مانند قخريكه و سكاوند وقزناپان و داو- دختر و در روزگاري بسيار كهنتر از دوران درخشش معماري يونان بكار گرفته شده و بخوبي ميتواند خاستگاه خود را نشان دهد و ما در بحثي ديگر از آن سخن خواهيم گفت) از همان روزهائيكه شاهنشاهي هخامنشي فرو مي‌افتاد معماران ايراني برآن شدند كه طاق و گنبد را (كه پديده طبيعي و خاص معماري ايراني است) جانشين تخت‌بام و خرپشته چوبين كنند. چه آوردن چوب سدر از جبل‌عامل و ساج از گنداره هميشه ميسر نبود و در جنگلهاي تُنُك و جلگه‌‌هاي درندشت هم چوب سخت و استوار و كشيده بزحمت فراهم ميشد (اگرچه در جنگلهاي انبوه شمال و جنوب تا اندازه‌اي بدست مي‌آمد) ازآن گذشته وجود موريانه‌اي بنام ترده در خاك بسياري از نقاط ايران كاربرد چوب را كاري بي‌منطق و گاهي بسيار خطرناك جلوه ميداد.
http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/136/images/136-3-1.JPG (javascript:fullSize('../images/136-3-1B.JPG'))مسجد شيخ لطف‌الله
http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/136/images/136-4-1.JPG (javascript:fullSize('../images/136-4-1B.JPG'))طاق و گنبد و چفد (قوس) در ايران پيشينه‌اي كهن داشت و معماران روزگار باستان نمونه‌هاي شگفتي از آنرا در معبد زيرين چغازنبيل (كه از مصالح آن براي ساختمان چغازنبيل استفاده شده) و آرامگاههاي سردابي بيرون شهر دورانتاش (نزديك هفت تپه و تپه نوشيجان و ويرانه‌هاي سيستان و استودانهاي كوميش دامغان بدست داده‌اند (از هزاره دوم تا آغاز شاهنشاهي پارس) كه دنباله آن تا روزي كه معماري ملي رواج داشت ادامه يافته است (و چون طاق و چفد ايراني تابع فلسفه برمبناي رياضي ويژه‌اي است كه پايگاهي ارجمند در معماري و فن ساختمان دارد در گفتار ديگري ازآن سخن خواهيم گفت) درميان پديده‌هاي شگفت معماري گنبد پايگاه بلندي دارد و دلائل بسياري دردست داريم كه اين پديده‌شگفت‌آور زاده نبوغ ايراني است با توجه به دشواري پوشش دهانه‌هاي بزرگ با فرسب چوبين و مزاحمتي كه وجود ستونهاي متعدد در زمينه تالارها براي ديد ايجاد ميكند بخوبي به اهميت پوشش گنبدي پي‌خواهيم برد كه ميتواند دهانه بزرگي را سرتاسر و ديوار به ديوار بپوشاند.
مسجد شاه اصفهان
براي اينكه زمينه چهارگوش را با گنبد بپوشاند ميبايست نخست آنرا به هشت گوش و سپس شانزده گوش و بالاخره بدايره تبديل كند و اينكار با پوشش گوشه‌ها ميسر ميشد.
معماران ايراني براي پوشش گوشه‌ها، دو روش پديد آوردند كه يكي را ترنبه (به ضم ت و ر) ميگويند. سكنج يا كنج بيرون جسته و ترنبه يا حفره پيش‌آمده نخست بياري چوب و پس از آن با طاقهاي بيضي و شيپوري اريب بصورت فيلپوش و تپكانه و پتگين در ايران پديد آمد و از نام آنها پيداست كه از اينجا بسراسر جهان راه يافته است(چنانكه در زبان انگليسي طاقهاي گوشه گنبد را اسكوينج ميگويند كه از فرانسوي كهن اِكس كوان باين زبان راه يافته و در زبان فرانسوي ترومپ. هرچند كه سكنج و ترنبه در معماري ايراني دو شيوه جداگانه دارد ولي پيداست كه خاستگاه انگليسي و فرانسوي آنها يكي بوده است!)
http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/136/images/136-5-1.JPG (javascript:fullSize('../images/136-5-1B.JPG'))گنبد حضرت امام رضا (ع)
http://www.ichodoc.ir/p-a/CHANGED/136/images/136-6-1.JPG (javascript:fullSize('../images/136-6-1B.JPG'))ترنبه‌هاي پيش از اسلام ايران بسيار ساده و بصورت فيلپوش زده ميشده (يعني گوشه‌هاي فضاي زير گنبد را با پوشش ساده ضربي پيش ميكردند تا نزديك دايره شود و بدون هيچ شكنج (طاق‌بند و كاربند روي ترنبه و زيرگنبد) رگهاي پوشش را چرخ ميانداختند (مانند بافت سبد). اين روش زيرسازي درشهرهاي جنوبي كشور تا بعد از حمله مغول هم معمول بوده (و توسط معماراني كه تيمور لنگ جهت ساختمان پايتخت، از جنوب ايران- بخراسان برده) بارديگر در نقاط ديگر هم بكار رفته و گنبدهاي زيباي چون گنبد مسجد كبود (فيرزه اسلام) مسجد شيخ لطف‌الله را بوجود آورده است ولي پس از اسلام (و بويژه سه‌چهار قرن آغاز آن) چون معماران مسلمان ايراني شكوه افزون بر نياز را نمي‌پسنديدند بياري شكنج‌سازي و بويژه طاق‌بندي ميكوشيدند كه از ارتفاع زيربندي هرچه بيشتر بكاهند چنانكه در مورد گنبد هم تلاش ميكردند كه باندازه گنبدهاي پيش از اسلام خيز نداشته باشد همزمان با پيشرفت فن ساختمان گنبد در ايران و اندكي پس از آن در كشورهاي ديگر هم گنبدهائي حتي با دهانه‌هاي بزرگتر از گنبدهاي ايراني زده شده است ولي گنبد ايراني داراي ويژگيهاي چنديست كه آنرا شاهكار كرده است.
گنبد قابوس
در سرزمين‌هاي ديگر (مثلاً روم) شكل نيمكره را براي گنبد برميگزيدند و چون ميانتار رانش بود و اين حسن انتخاب (كه بر اصول دقيق رياضي نهاده بود) باعث ميشد كه بتوانند طبره يا ضخامت گنبد را در خاستگاه و پاكار تنها باندازه يك شانزدهم دهانه بگيرند (كه البته هرچه بالاتر ميرفت نازك نيشد تا بكلاله ميرسيد).
گنبدهاي ايراني بي‌هيچ‌گاه بست و كالبد ساخته ميشده بدين ترتيب كه در مركز محوطه زير گنبد تير راست و بلندي را كار ميگذاشتند كه ارتفاع آن تا نزديك تيزه گنبد ميرسيد و پيرامون آنرا با چوبهاي ديگري مانند پره‌هاي چرخ بچنبر گنبد مي‌بستند كه تكان نخورد آنگاه در دو كانون بيضي (نيم بيضي) كه بايد گنبد زيرين بر آن منطبق باشد دو گلميخ حلقه‌دار ميكوبيدند و دو سر زنجيري را بحلقه‌ها متصل كردند طول زنجير باندازه‌اي بود كه اگر آنرا نصف ميكردند بپاكار يا كيز گنبد ميرسيد بدينترتيب بنائي كه برپشت گنبد رگها را مي‌چيد هرلحظه مي‌توانست با كشيدن زنجير درستي كار خود را آزمايش كند. دستگاه تير و زنجير را رويهم شاهنگ و هنجار مي‌گفتند (يكي از اين شاهنگ و هنجارها در گنبدي نيمه‌كاره در اصفهان يافت شده و براي مطالعه درجاي خود نگهداري ميشود) سازنده گنبد با استفاده ازاين دستگاه و پيمودن‌ها (مدول و ضابطه) گنبد زيرين را مانند تاپو مي‌ساخت و بي‌آنكه نيازي بچوب ‌بست داشته باشد رگهاي آنرا چرخي روي هم استوار ميكرد (و چون ميدانست كه در هرنقطه طبره يا ضخامت گنبد چه اندازه است) در سِكّرگاه (زاويه 5/22 درجه) يك آجر و درميان يك آجر ديگر و در آوارگاه (5/47 درجه) بازهم يك آجر از ضخامت آن ميكاست تا بكلاله ميرسيد و چون درنوك گنبد رگ‌چين چرخي ميسر نبود و آجرها خرد و كوچك ميشد ستونكي در قلّه گنبد زيرين و همچنين توق يا ماهرخ را به آن متصل كند. گنبدهاي ايراني دوپوش است و پوش زيرين هميشه بشكل تخم‌‌مرغ و درگنبد پُر دهانه بشكل تاپوهاي بزرگي است كه بآن چيله يا چيلو ميگويند و گنبد زيرين شكلهاي مختلف و متنوعي دارد مانند رُك (مخروطي و هرمي)، خاگي (تخم‌مرغي)، نار (پيازي) و شپدري و گنبد زيرين بسته باندازه دهانه با خيزهاي مختلف زده ميشود ولي هميشه شكل آن تخم‌مرغي است قطر گنبد را دهانه و ارتفاع آنرا افراز و نسبت افراز بدهانه را خيز ميگويند.
گنبدهاي قبل از اسلام بيشتر با خيز دوگره در گز (هر «گز» مساوي 066/1 متر و شانزده گره است) و حتي پيش از آن زده ميشد ولي پس از اسلام معماران ايراني كوشيده‌اند تا آ“جا كه ممكن است افراز گنبد كمتر باشد و اغلب گنبدها پس از اسلام با خيز يك گره در گز زده شده مگر اينكه از شانزده گز بيشتر دهانه داشته باشد كه ناچار بوده‌‌اند مانند گنبدهاي پيش از اسلام خيز آنرا دو گره و سه گره در گز بگيرند (مانند گنبد سلطانيه) دو پوش گنبد گاهي پيوسته و گاه گسسته است. گنبدهاي پيش از اسلام و همچنين گنبدهائي مانند گنبد سلطانيه و شيخ لطف‌الله و گنبد خاگي جامع اصفهان دوپوش پيوسته است چنانكه گاهي دوپوسته بي‌هيچ واسطه‌اي بهم متصل ميشده و گاهي هم فقط صندوقه يا كندو و شياره‌اي ميان آنها و فاصله بوده است ولي در گنبدهاي گسسته گاهي دو پوسته در كلاله از از هم فاصله ميگيرد (مانند گنبد جامع يزد و جامع گلپايگان و اغلب گنبدهاي قرن هفتم به بعد) و گاه بر روي گريو يا گردني استوانه مانند پوسته بيروني با فاصله چشم‌گيري از گنبد زيرين استوار ميشود (مانند گنبد آستانه مطهر حضرت رضا (ع) و گنبدهاي سهل‌بن‌علي در آستانه اراك و مسجد شاه و مدرسه مادر شاه اصفهان) براي ساختمان گنبدهاي گريودار از ديوارك‌هائي استفاده ميكردند بنام پره كه در درون گريو جاي ميگرفت و گاه تويزه تا طاقي تيغه‌اي روي آنها زده ميشد تا بتواند پوسته نازك روئين را نگهدارد.
در فرود (قاعده) گنبدهاي گسسته گريودار گاهي آوگون ميگذاشتند يعني منحني گنبد را متمايل بدرون ميساختند تا رانش آنرا بدرون برانند (مانند گنبد مسجدشاه اصفهان) و گاه چانه يا پيش‌آمدگي اندك داشت (مانند گنبد آستانه مطهر حضرت رضا (ع) و گنبد الله مقبره شيخ صفي در اردبيل) و گاه شلال داشت يعني منحني آن در قاعده بخطي مستقيم مبدل ميشد ولي در گنبدهاي بي گريو بجاي گريو چنبر تنها يا اربانه (ديسك) ميگذاشتند. هشت چنبر منشور هشت‌گوش يا چندوجهي است كه گنبد را بر روي آن ميشاختند گاهي هم بجاي پوشش بروني خرپشته ميساختند (مانند گنبد مشهد مير بزرگ در آمل).
گنبدهاي رُك نيز بانواع گوناگون ساخته ميشده مانند ارچين كه قطعات سنگ يا آجر را روي هم ميچيدند (مانند گنبد دانيال نبي در شوش و آرامگاه يعقوب ليث در جنديشاپور (شاه‌آباد اهواز) و گاهي بصورت هرم ساخته ميشد و گاهي مخروطي كه آخري را خرستو يا خرستوك مي‌نامند.
نفوذ روش گنبدسازي ايراني در باخترزمين (كه شايد اندكي پس از حمله مغول آغاز شده) تحول چشم‌گيري رد معماري آن مناطق بوجود آورده است. انتخاب شكل تخم‌مرغي بجاي نيم‌كره براي گنبد زيرين و استفاده ازپوشش زيرين (مانند ايران) بمعماران مغرب زمين امكان داده است كه گنبد نازك و سبك و خوش‌اندامي پديد آوردند و همچنني استفاده از ترنبه و سكنج كه (پيش از آن در غرب رايج شده بود) پوشش فضاهاي بزرگ چهارگوش را آسان كرده بود و ديگر لازم نبود كه زمينع زير گنبد دايره باشد (مانند آمفي‌تآتر روم) و بالاخره فن گنبد‌سازي ايراني روش پوششهاي پوسته‌اي را در عصر ما بارمغان آورده چنانكه پيش از آنهم شاهكارهائي چون گنبد «سن پيرا» از هنر بارور ايراني زاده بود.

hossien
4th October 2009, 08:34 PM
گنبد در معماری اسلامی (http://www.architect.nemoneh.com/mag/paper0066.asp)

hossien
11th October 2009, 12:34 PM
نقش گنبددرمعماری
پوشش گنبد در ایران پییشنه ای دیرینه دارد. کمبود چوب های استوار و کشیده که در حقیقت عنصر اصـلی پوشش تخت است، سبب شده است که پوشش سغ sagh و گنبد روایی پیدا کند و بخصوص در دهانه های وسیع ترجای پوشش تحت را بگیرد . قدیمی ترین شکل های منحنی در پوشش زیرین چغازنبیل متعلق به هزاره دوم دیده شده است. با وقفه طولانی در دوران هخامنشی معماری درخشانی با پوشش مرتفع و مسطح در اوج قدرت و کارائی جلوه دارد ولی چه قبل و چه بعد از آن بعلت فراهم نبودن شرایط خاص اقتصادی در این دوران آوردن چوب سدر از جبل عامل و ساج از گنداره همیشه میسر نبوده و در جنگل ها و جلگه های این سرزمین هم چوب مناسب پوشش پرورش نمی یافته است لذا طاق های منحنی و گنبد جای اصلی خود را به عنوان یک پدیده ساختاری و اقلیمی در معماری ایران به آسانی پیدا می کنند. متاسفانه از معماری دوران اشکانی که در واقع پوشش سغ آغاز می شود در داخل ایران نمونه ای بجای نمانده است. در خارج از محدوده ایران کنونی به یکی دو نمونه از پوشش سغ بر می خوریم که یکی hattra یا الحضر است و دیگری کاخ آشور و ایندو نیز چهره روشنی از چگونگی پوشش به دست نمی دهند. گنبد در دوران ساسانیان در دوران ساسانی گنبدسازی آنچنان رواج می گیرد و تکامل می یابد که از آن پس تا امروز پوشش گنبدی از نظر ساخت به صورت الگو و دستور العمل کلی مورد بهره برداری قرار می گیرد. دقیق ریاضی در شکل بندی و ساختمان و با کاربست شیوه های صحیح صورت می گیرد که در همه انواع، گنبدها بدون احتیاج به گاه بست و کالبد و قالب در برابر همه نیروهای فشاری و رانشی به خوبی مقاومت می کنند، گرچه در گوشه سازی ها از اوایل دوران اسلامی تاکنون تحولاتی چند صورت گرفته است اما روش گنبدسازی در ایران همواره ویژگی اجرائی و فرهنگی خاص خود را دنبال کرده است. آنچه قابل ذکر است آنکه این ویژگی چه در شکل چه در اجرا (نداشتن قالب) آن را با گنبدهای مشرق زمین همواره متفاوف می کند. تعریف هندسی گنبد: گنبد مکان هندسی نقاطی است که از دوران چِفدی مشخص حول یک محور قائم به وجود می آید. گنبد در زبان معماری: گنبد پوششی است که بر روی زمینه ای گرد برپا شود تقسیم بندی گنبد گنبد از سه قسمت تشکیل شده است: ۱ـ گنبد خانه یعنی زمینه گنبد ۲ـ بَشن هیکل یعنی قسمتی که روی زمینه ته رنگ به صورت مکعب بالا می آید و یک یا دو طرف آن باز است (در گنبدهای قبل از اسلام هر چهار طرف به دهانه های باز منتهی می شد). ۳ـ چپیره جمع شده از آنجائی که در معماری ایرانی به ندرت به ته رنگ گرد بر می خوریم و معمولاً قسمت انتهائی بشن به شکل، مربع و گاهی مستطیل است با چپیره کردن آن را تبدیل به دایره می کنند بعد گنبد روی آن سوار می شود. به همین دلیل مرحله چپیره شدن در گنبدسازی شایان توجه است زیرا امکان داشتن زمینه گرد است که اجرای نهایی پوشش گنبد را میسر می سازد .معمولاً در نقشه هائی که پوشش به صورت گنبد طراحی می شود زمینه را به شکل مربع در نظر می گیرند تا به سادگی بتوان آن را تبدیل به ۸ و ۱۶ و ۳۲ و بالاخره دایره کرد . گنبد سازی در ایران در ایران به ندرت روی زمینه مستطیل نزدیک به مربع هم اجرا شده است در این صورت مستطیل تبدیل به ۶ و ۱۲ و سپس بیضی نزدیک به دایره می شود و گنبد روی بیضی قرار می گیرد. به این نوع گنبد که مقطع افقی آن به جای دایره بیضی است کمبیزه گفته اند. از نمونه های این نوع گنبد با ته رنگ بیضی مسجد حاج رجبعلی تهران و امامزاده زید بن علی در ورامین قابل ذکرند چپیره چپیره سازی در گنبد به دو بخش عمده تقسیم می شود گوشه سازی گوشه بندی شکنجچین و چروک گوشه سازی گوشه سازی یا گوشه بندی یعنی ساختن و تبدیل کردن شکل چهار گوشه بشن به هشت گوشه و به ترتیب ۱۶ و ۳۲ و ۶۴ گوشه و بالاخره دایره و با تبدیل کردن شکل مستطیل نزدیک به مربع به ۶ و ۱۲ گوشه و بالاخره بیضی است. در حالت اخیر مستطیل بشن باید نسبت اندازه های اضلاعش طوری باشد که به راحتی قابل تبدیل به شش گوشه شود مثلاً نسبت ۴ و ۴/۳ قابل تقسیم است. البته با استفاده از کاربندی انواع زمینه های مرسوم در معماری ایرانی را می توان به نحو مطلوب تبدیل به دایره کرد. گوشه سازی خود شامل دو بخش است : ۱ - اسکنج یا سِکُنج ۲ - ترمبه یعنی جمع شده 1- اسکنج اسکنج متشکل از دو طاق اریب است که همدیگر را در یک نقطه قطع کرده باشند. شیوه زدن طاق ممکن است بصور مختلف رومی، ضربی، چپیله (لاپوش و تیغه ای ( باشد در هر حال تقاطع دو طاق این نوع گوشه سازی را به وجود می آورد. ذکر این نکته ضروری است که بارهای وارد بر گنبد به این گوشه ها منتقل نمی شود. به همین دلیل هم، نوع اجرای گوشه سازی تأثیری در چگونگی افزیر گنبد ندارد 2- ترمبه = سرمبه = سلمبه نوع دوم گوشه سازی به صورت ترمبه است در هیچ یک از لغت نامه های ایرانی به کلمه ترمبه بر نمی خوریم. لغتی به صورت ترکیب طاق و طرمب آمده است که معنای آن را پشت هم اندازی و طاق روی طاق سوار کردن نوشته اند حال آنکه خود لغت ترمبه به معنی، یک چیز جمع شده، عمده، پیش آمده، تریده (به طرف جلو سریده شده) است. در واقع ترمبه همان معنی اسکنج را دارد که کنج پیش آمده باشد. ترمبه بر عکس سکنج به چهار طریقه پوشش می شود: یک گوشه سازی با چوب به شکل جلو آمده که حالت خاص و استثنائی ترمبه تلقی می شود. و سه طریق دیگر به شکل سغ یعنی پوشش منحنی شکل است که شامل فرم های زیر می شود : ۱ـ فیلپوش ۲ـ ترمبه پتگین = پتکین patkin ۳ـ ترمبه پتگونه یا پتکانه (پتکانه صحیح تر است) گنبدهای دوپوسته میان تهی در این وضعیت آهیانه و خود تا ناحیه شکرگاه یعنی زاویه ۵/۲۲ درجه نسبت به سطح افقی کاملاً به هم پیوسته اند و از این قسمت به بعد دوپوسته تدریجاً از هم فاصله می گیرند و جدا از هم کار می کنند. اما در کرمان اکثراً بین دوپوسته صندوقه شده است . برای صندوقه کردن چهار تا آجر را به صورت عمودی کنار هم می گذارند و روی آن ها با آجر دیگری می پوشانند این صندوقه ها را در چند جا بین خود و آهیانه ایجاد می کنند. در این حالت گنبد از لحاظ افزیر مثل گنبد دوپوسته پیوسته است فقط سبک تر اجرا شده است. در واقع فضاهای خالی بین صندوقه ها از بار اضافه گنبد می کاهد . گنبدهای دوپوسته كاملا از هم گسسته یا گسیخت :در چنین ترکیبی خود و آهیانه کاملاً از هم جدا هستند . آهیانه آهیانه در لغت به معنی جمجمه است و در معماری به پوسته داخلی گنبد اطلاق می شود. چفدهائی که برای این پوسته در نظر گرفته می شود معمولاً بیضی هستند. در اصطلاحی عامیانه تر می گویند که آهیانه نباید از نصف تخم مرغ کوتاهتر باشد معهذا گاهی پوشش زیرین گنبد را با چفدی بسیار کم خیز مشاهده می کنیم به این چفدها تشتک یا تاوه گویند و از دوران هر یک حول محور قائمی که از رأس آن می گذرد پوشش مطلوب به دست می آید. اما این پوسته ها را دیگر نباید آهیانه نامید چه معمولاً نهنبن یا عرقچین کاربندی هستند. در ایران چفد یا طاق یا گنبد را از شروع منحنی (پا کارقوس) روی پایه قرار نمی دادند بلکه تا حد معقولی که نوع و اندازه دهانه آن را تعیین می کرد لبه منحنی را بطور قائم پائین می آوردند بعد روی پایه قرار می دادند این کمکی بود که نیروی رانش طاق بهتر در مرکز ثقل پایه قرار گیرد. این فاصله عمودی از پائین ترین نقطه منحنی تا پایه را پاراستی یا پاراسته گفته اند. پاراستی در اجرای چفد پاشنه نامیده می شود. برای ساختن آهیانه معمولاً از شکلهای مازه دار استفاده می شده است و فقط در دهانه های بزرگ به منظور تحمل بار بیشتر گاه چفدهای تیزه دار به کار می برده اند .اما در پوشش رویی گنبد (خود) همیشه چفد، تیزه دار است. انواع پوسته های آهیانه ۱ـ پوسته خاگی ۲ ـ پوشش چیله ـ چیلو ـ سیلو ۳ ـ پوشش بَستو ( بَستو ـ کوزه ( ۴ ـ پوشش سَبوئی طرز چیدن مصالح گنبد گنبدها معمولاً‌ آجری یا خشتی هستند و به سه ترتیب چیده می شوند : ۱ ـ گِرد چین chin ـ Gerd. ۲ ـ رَگچین chin ـ Rag ۳ ـ تَرکین Tarkin طاق ها و گنبدهای ایرانی هیچ کدام قالب ندارند حال آنکه اکثراً گنبدها در غرب توسط قالب زده می شوند. ی کی از کلیشه‌های رایج در مورد معماری ایرانی، توصیفاتی است که در مورد گنبدهای زیبا آن وجود دارد. در این که گنبد به عنوان یکی از فرم‌های مورد استفاده در معماری، تا چه حد می‌تواند زیبا و موزون باشد بحثی نیست، اما مشکل آن است که در اکثر اوقات این توصیفات، به استعاره‌هایی ادبی تبدیل می‌شوند که شاید ربطی به دلایل پدید آمدن این فرم معماری در طول تاریخ و نحوه تکامل آن نداشته باشد. حتما شنیده‌اید که بسیاری از کسانی که شیفته هنر ایران هستند، گنبد‌ها را نمادی از آسمان می‌دانند. اما آیا گنبد در معماری گذشته فقط کارکردی نمادین داشته و یا ضرورت‌های ساختاری و نیازهای ساختمانی باعث به وجود آمدن این فرم معماری شده‌است؟ کاخ یا آتشکده فیروز آباد نیازهای ساختمانی گنبد، یکی از انواع پوشش‌هایی است که برای پوشاندن سقف یک مکان می‌تواند مورد استفاده قرار بگیرد. پس در درجه اول، کاربردی کاملا ساختمانی دارد. اگر بخواهیم بحث را ساده کنیم باید بگوییم سقف یا پوشش یک فضای معماری، می‌تواند تخت یا منحنی (قوس دار) باشد. پوشش تخت یا مسطح، همین پوششی است که هم اکنون به طور معمول در ساختمان‌های مسکونی عادی مورد استفاده قرار می‌گیرد. پوشش غیر تخت، انواع گوناگونی دارد، مثل گنبد و انواع دیگر پوشش‌هایی که در آن از قوس‌ها و منحنی‌های دیگر استفاده می‌شود. گنبد از نظر هندسی از دوران یک قوس حول محور عمود به وجود می‌آید. اما ضرورت استفاده از این نوع پوشش در گذشته چه بوده‌است؟ گنبد فیروز آباد کمبود مصالح مناسب همان طور که گفتیم برای پوشاندن یک فضا، یا باید از پوشش‌های تخت استفاده شود و یا پوشش‌های منحنی. معمار برای استفاده از پوشش تخت به تیر که عنصری افقی برای انتقال نیروهای سقف است احتیاج دارد و این دقیقن همان نکته‌ای است که باعث شد در مناطقی خاص، گنبد رواج پیدا کند. یعنی کمبود چوب مناسب برای استفاده در سقف در مناطقی مانند فلات ایران و میانرودان، باعث شد تا پوشش‌های منحنی شکل و گنبدها، که بدون استفاده از تیر می‌توانند دهانه‌های وسیعی را بپوشانند به وجود آید. کاخ سروستان از چند محل متفاوت به عنوان نخستین مکان‌هایی که پوشش‌های منحنی شکل در آنجا به کارفته، نامبرده می‌شود. ازجمله روستایی هشت هزارساله و مربوط به دوران نوسنگی در قبرس ، کلده در میانرودان و عراق امروزی و همچنین مناطقی در مصر و جنوب ایران در حوالی شوش و هفت تپه. پلان آزاد تاق و گنبد در معماری ایرانی توانست به عنوان پوشش اصلی فضای معماری، به تکامل برسد. در حقیقت استفاده وسیع از پوشش‌های تخت، مانند نمونه تخت جمشید در دوران هخامنشی یک استثناء در این زمینه محسوب می‌شود. در آن دوران به دلیل وسعت و توانایی فراوان امپراتوری هخامنشی، چوب لازم برای استفاده در تیرهای سقف از نقاطی دیگر مانند لبنان به ایران آورده می‌شد. اما در دوره‌های دیگر، استفاده از مصالح بومی ‌مانند خشت و آجر، بیشتر به صرفه بود و بنابراین فرم گنبد توانست رشد کند و به تکامل برسد. نقشه و طرح سه بعدی کاخ سروستان به جز قابلیت‌های ساختمانی گنبد، که می‌تواند در مناطقی که مصالح لازم مانند چوب در اختیار نیست در پوشش فضاهای معماری به کار رود؛ می‌توان به قابلیت آن در ایجاد فضاهای داخلی آزاد و گسترده اشاره کرد. استفاده از تیرهای چوبی برای پوشش سقف، این محدودیت را نیز به همراه داشت که می‌بایست از ردیف ستون‌های نزدیک به یکدیگر برای عبور تیرها استفاده شود. یعنی چون طول تیرهای چوبی نمی‌توانست بیش از حد معینی باشد بنابراین لازم بود تعداد زیادی ستون برای نگهداری آنها برپا شود. به عنوان مثال اگر به معماری تخت جمشید دقت کنید، در کاخی مانند صد ستون، تعداد ستون‌ها، ده ردیف در ده ردیف است که خواه ناخواه فضای داخل ساختمان را محدود می‌کند، گرچه باعث عظمت آن می‌شود. اما در مقابل آن، استفاده از پوشش گنبد باعث می‌شود تا فضای باز و آزادتری در داخل ساختمان در اختیار باشد. هشت بهشت، اصفهان رشد گنبد در دوران ساسانی در دوران اشکانی و سپس ساسانی، استفاده از تاق وگنبد رواج بیشتری پیدا کرد و ابداعات مهمی در این زمینه صورت گرفت. در کاخ فیروز آباد استان فارس، که ساخت آن را به اردشیر بابکان نسبت می‌دهند، سه تالار بزرگ با استفاده از گنبد ساخته شده‌اند که قطر دهانه هرکدام از این گنبدها کمی بیش از سيزده متر است. از دیگر نمونه‌های مهم گنبدهای ساسانی می‌توان از گنبد کاخ سروستان نام برد که مربوط به دوران بهرام گور پادشاه ساسانی است و از آن به عنوان قدیمی‌ترین گنبد آجری در ایران نام می‌برند. استفاده گسترده از فرم گنبد در ایران، باعث به وجود آمدن ابداعاتی شد که مورد استفاده معماران سایر نقاط دیگر جهان نیز قرار گرفت. در گفتار بعدی در این مورد با هم صحبت خواهیم کرد در سرزمینهای دیگر ( مثلا روم ) شکل نیمکره را برای گنبد بر می گزیدند و چون میانتار رانش بر منحنی آن منطیق نمی شد ناچار بودند که کناله های آن را هرچه سطبر تر کنند تا در برابر رانش سدی باشد . در صورتی که معماران ایرانی نیم دایره ( و اصولا مکان هندسی ) را برای پوشش مناسب نمی دانستند و شکلهایی نظیز تخم مرغی و هلوچینی و بیز را انتخاب می کردند که خود به خود میانتار رانش ببود و این حسن انتخاب ( که بر اصول دقیق ریاضی نهاده بود ) باعث می شد که بتوانند طبره یا ضخامت گنبد را در خاستگاه و پاکار تنها به اندازه یک شانزدهم دهانه بگیرند ( که البته هرچه بالاتر می رفتع نازکتر می شد تا به کلاله می رسید ) . گنبد های ایرانی بی هیچ چوب بست و قالب ساخته می شده بدین ترتیب که در مرکز محوطه زیر گنبد تیر راست و بلندی را کار می گذاشتند که ارتفاع آن تا نزدیک تیزه گنبد می رسید و پیرامون ان را با چوبهای دیگری مانند پره های چرخ به چنبره گنبد می بستند که تکان نخورد آنگاه در هر دو کانون بیضی ( نیم بیضی ) که باید گنبد زیرین بر آن منطبق باشد دو گلمیخ حلقه دار می کوبیدند و دو سر زنجیری را به حلقه ها متصل می کردند . طول زنجیر به اندازه ای بود کهاگر آن را نصف می کردند به پاکار یا کیز گنبد می رسید بدین ترتیب بنایی که بر پشت گنبد رگها را می چید هر لحظه می توانست با کشیدن زنجیر درستی کار خود را آزمایش کند . دستگاه تیر و زنجیر را روی هم "شاهنگ و هنجار" می گفتند ( یکی از این شاهنگ و هنجارها در گنبدی نیمه کاره در اصفهان یافت شده و برای مطالعه در جای خود نگهداری می شود ). سازنده گنبد با استفاده از این دستگاه و پیمون ها ( مدول و ضابطه ) گنبد زیرین را مانند تاپو می ساخت و بی آنکه نیازی به چوب بست داشته باشد رگهای آن را چرخی روی هم استوار می کرد ( و چون می دانست که در هر نقطه طبره یا ضخامت گنبد چه اندازه است ) در شکرگاه ( زاویه 5/22 درجه ) یک آجر و در میان یک آجر دیگر و در آوارگاه ( 5/ 47درجه) باز هم یک آجر از ضخامت آن می کاست تا به کلاله می رسید و چون در نوک گنبد رگ چین چرخی میسر نبود و آجرها خرد و کوچک می شد ستونکی در قله گنبد می ساخت ( مانند طوقه چاه ) که بتواند گنبد زیرین و همچنین توق یا ماهرخ را به آن متصل کند . گنبد های ایرانی دو پوش است و پوشش زیرین همیشه به شکل نصف تخم مرغ و در گنبد پر دهانه به شکل تاپو های بزرگی است که به ان چیله یا چیلو می گویند . گنبد شکلهای مختلف و متنوعی دارد مانند رک ( مخروطی و هرمی ) ، خاگی ( تخم مرغی ) ، نار ( پیازی ) و شبدری ، گنبد زیرین بسته به اندازه دهانه با خیزهای مختلف زده می شود ولی همیشه شکل آن تخم مرغی است . قطر گنبد را دهانه و ارتفاع آن را افراز و نسبت افراز ، به دهانه را "خیز" می گوند . گنبد های قبل از اسلام بیشتر با خیز دو گره در گز ( هر گز مساوی 066/1 متر و شانزده گره است ) و حتی پیش از آن زده می شد . ولی پس از اسلام معماران ایرانی کوشیده اند تا آنجا که ممکن است افراز گنبد کمتر باشد و اغلب گنبد ها پس از اسلام با خیز یک گره در گز زده شده مگر اینکه از شانزده گز بیشتر دهانه داشته باشد که ناچار بوده اند مانند گنبد های پیش از اسلام خیز آن را دو گره و سه گره در گز بگیرند ( مانند گنبد سلطانیه ) . دو پوش گنبد گاهی پیوسته و گاه گسسته است . گنبد های پیش از اسلام و همچنین گنبد هایی مانند گنبد سلطانیه و شیخ لطف الله و گنبد خاگی جامع اصفهان دو پوش پیوسته است . چنانکه گاهی دو پوسته بی هیچ واسطه ای به هم متصل می شده و گاهی هم فقط صندوقه یا کندو و شیاره ای میان آنها فاصله بوده است . ولی در گنبد های گسسته گاهی دو پوسته در کلاله از هم فاصله می گیرند ( مانند گنبد جامع یزد و جامع گلپایگان و اغلب گنبد های قرن هفتم به بعد ) و گاه بر روی گریو یا گردنی استوانه مانند پوسته بیرونی با فاصله چشم گیری از گنبد زیرین استوار می شود ( مانند گنبد آستانه مطهر حضرت رضا ( ع) و گنبد های سهل بن علی در آستانه اراک و مسجد امام ( شاه ) و مدرسه مادر شاه ( چهارباغ اصفهان ) . برای ساختمان گنبد های گریو دار از دیوارکهایی استفاده می کردند به نام پره که در درون گریو جای میگرفت و گاه تویزه یا طاقی تیغه ای روی آنها زده می شد تا بتوانند پوسته نازک روئین را نگاه دارند . در فرود ( قاعده ) گنبد های گسسته گریو دار گاهی آوگون می گذاشتند یعنی منحنی گنبد را متمایل به درون می ساختند تا رانش آن را به درون برانند ( مانند گنبد مسجد امام ( شاه اصفهان ) و گاه چانه یا پیش آمدگی اندکی داشت ( مانند گنبد آستانه مطهر حضرت رضا ( ع) و گنبد الله مقبره شیخ صفی در اردبیل و گاه شلال داشت یعنی منحنی آن در قاعده به خطی مستقیم مبدل میشد ولی در گنبد های بی گریو به جای گریو چنبر تنها یا اربانه (دیسک) می گذاشتند . هشت چنبر منشور هشت گوش یا چند وجهی است که گنبد را بر روی آن می ساختند . گاهی هم به جای پوشش برونی خرپشته می ساختند ( مانند گنبد مشهد میر بزرگ در آمل ) گنبدهای رک نیز به انواع گوناگون ساخته میشده مانند ارچین که قطعات سنگ یا آجر را روی هم میچیدند ( مانند گنبد دانیال نبی در شوش و آرامگاه یعقوب لیث در جندی شاپور ( شاه آباد اهواز ) و گاهی به صورت هرم ساخته می شده است و گاهی مخروطی که آخری را خرستو یا خرستوک مینامند . نفوذ روش گنبد سازی ایرانی در باختر زمین ( که شاید اندکی پس از حمله مغول آغاز شده ) تحول چشم گیری در معماری آن مناطق به وجود آورده است . انتخاب شکل تخم مرغی به جای نیم کره برای گنبد زیرین و استفاده از پوشش زیرین ( مانند ایران ) به معماران مغرب زمین امکان داده است که گنبد نازک و سبک و خوش اندامی پدید اورند ، همچنین استفاده از ترنبه و سکنج که ( پیش از آن در غرب رایج شده بود ) پوشش فضاهای بزرگ چهار گوش را آسان کرده بود و دیگر لازم نبود که زمینه زیر گنبد دایره باشد و بالاخره فن گنبد سازی ایرانی روش پوششهای پوسته ای را در عصر ما به ارمغان آورده چنانکه پیش از آن هم شاهکارهایی چون گنبد « سن پیر » از هنر بارور ایرانی زاده بود . اگر چه گنبد پیش از اسلام و در دوران تمدنهای مختلف با ویژگی خاص آن تمدن به چشم می خورد، اما پس از اسلام گنبد به عنوان بارزترین ویژگی مساجد با بهره‌گیری از تزئینات خاص اسلامی و رنگهای معنوی شناخته می‌شود . پیش از اسلام گنبدها کوچک و از یک یا چند تکه ساخته می شدند، اما پس از اسلام استفاده از گنبدها با تزئینات خاص اهمیت به سزایی یافت. گفته می شود اولین گنبد در مناطق اسلامی در شمال عراق و شرق سوریه در هزاره چهارم پیش ازمیلاد مسیح ساخته شد یعنی پیش از تمدن سومریان از آنها در کاخها و یا قبرستانها استفاه می کردند. سپس با توسعه مواد ساختمانی استفاده از سنگهای مختلف رونق گرفت و از آنها در ساخت گنبد استفاده شد. اوایل گنبد به شکل منحنی ساخته می شد که با معماری یونان قدیم و سپس رومیان پیشرفتهای بسیاری در آن ایجاد شد که استفاده از تکه های سنگ و مس منجر به ساخت بنای محکم شد که با مواد جدید به توسعه آن اقدام کردند. البته امروزه گنبدهای چوبی در کلیساها باقی مانده است. اما در دوران اسلامی ساخت گنبد با ویژگیهای اسلامی آغاز و ابتدا با سنگهای مدور در عراق ساخته شد، چون به راحتی می توانستند شکل دایره را با سنگهای دایره ای بسازند. اما شکلهای دیگری چون مربع و هشت ضلعی نیز به وجود آمد و سپس استفاده از آجرهای ابتدائی را در آن آغاز کردند. این در حالی است که در عراق برخی از خانه ها نیز دارای گنبد بودند . با ورود اسلام گنبد از ویژگیهای مساجد محسوب شد که برای نشان دادن جلوه های معماری اسلامی از آن بهره می گرفتند، به گونه ای که امروز با گذشت 14 قرن از اسلام، گنبد همچنان از ویژگیهای خاص مساجد به شمار می رود. با توجه به اینکه گنبد از ویژگی اصلی مساجد است و در واقع مساجد را می توان با آن شناخت، مسلمانان در ساخت و تزئین آن تلاش فراوانی کردند و با بهره گیری از جنبه های مختلف معماری اسلامی برای توسعه و گسترش آن فعالیت کردند. بنابراین می توان گفت گنبد که بر روی ساختمان مسجد با استحکام فراوان ساخته می شود، به صورت مدور و دایره ای است. در ساخت آن علاوه بر اینکه از انواع کاشیها و تزئینات استفاده می شود، بهره گیری از رنگهایی که در روح و روان انسان تأثیر گذار است و برمعنویت انسان تأکید می کند، از اهمیت به سزایی برخوردار است. استفاده از رنگهایی چون آبی، سفید، سبز، قهوه ای، قرمز و رنگهای دیگر به همراه تزئینات خاص هندسی و گیاهی به آن زیبایی خاصی می دهد. اما آنچه که مشاهده می شود این است که گنبدها نه تنها از بیرون بلکه از داخل نیز با خطوط قرآنی و آیات الهی تزئین می شوند.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد