hossien
4th October 2009, 08:09 PM
صنعت كاشی سازی و كاشی كاری كه بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به كار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه كاشی ساز در مقام شیئی تركیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب كه هنرمند كاشیكار یا موزاییك ساز با كاربرد و تركیب رنگ های گوناگون و یا در كنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشكالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است. طرح های ساده هندسی، خط منحنی، نیم دایره، مثلث، و خطوط متوازی كه خط عمودی دیگری بر روی آنها رسم شده از تصاویری هستند كه بر یافته های دوره های قدیمی تر جای دارند، كه به مرور نقش های متنوع هندسی، گل و برگ، گیاه و حیوانات كه با الهام و تأثیر پذیری از طبیعت شكل گرفته اند پدیدار می گردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت كار در نقش دادن به طرح ها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترین موضوع مورد توجه است.
این نكته را باید یادآور شد كه مراد كاشی گر و كاشی ساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی و روزمره نبوده، بلكه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی و مذهبی، مایه اصلی كارش بوده است. مخصوصاً اگر به یاد آوریم كه هنرهای كاربردی بیشتر جنبه ی كاربرد مادی دارد، حال آن كه خلق آثار هنری نمایانگر روح تلطیف یافته انسان می باشد، همچنان كه «پوپ» پس از دیدن كاشی كاری مسجد شیخ لطف الله در «بررسی هنر ایران» می نویسد،«خلق چنین آثار هنری جز از راه ایمان به خدا و مذهب نمی تواند به وجود آید».
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/242238118512420510418142153724243236204135.jpg)
هنر موزاییك سازی و كاشی كاری معرق، تركیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء و رنگ هاست، كه بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار كار هنرمند در تلفیق و تركیب پدیده های مختلف وادار می سازد. تزیینات كاشی بر روی ستون های معبدالعبید در بین النهرین باقی مانده از سال های نیمه ی دوم هزاره ی دوم ق.م. نشانگر اولین كار برد هنركاشی كاری در معماری است. این شیوه تزیینی كه با تركیب سنگ هایی الوان و قرار دادن آنها در كنار یكدیگر و با نظم و تزیینی خاص هم چنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و ... ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه ی موزاییك سازی است تا كاشی كاری، كه به هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزیینی است كه با نقوش مختلف هندسی زینت بخش نمای بنا شده، و پایه ای جهت تداوم هنر كاشی كاری به خصوص نوع معرق آن در آینده گردیده است. هم چنین اولین تزیینات آجرهای لعابدار و منقوش نیز بر دیواره های كاخ های آشور و بابل به كار گرفته شده است.
در ایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطه صنعتی، گذشته از ممالك همجوار، با ممالك دور دست نیزسابقه تاریخی داشته است. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنری به ویژه هنر كاشی كاری و كاشی سازی و موزاییك به همراه داشته، كه اولین آثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره ی دوم ق.م. جلوه گر می شود. در كاوش های باستان شناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه بر لعاب روی سفال، خشت های لعابدار نیز یافته شده است. فن و صنعت موزاییك سازی یعنی تركیب سنگ های رنگی كوچك و طبق طرح های هندسی و با نقوش مختلف زیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده كه ساغر بدست آمده از حفریات مارلیك را می توان نمونه عالی و كامل آن دانست. این جام موزاییكی كه از تركیب سنگ های رنگین به شیوه ی دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ كیفیت كار در ردیف منبت قرار دارد.
تزیینات به جای مانده از زمان هخامنشیان حكایت از كاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش وتركیب آنها دارد، بدنه ی ساختمان های شوش و تخت جمشید با چنین تلفیقی آرایش شده اند، دو نمونه جالب توجه از این نوع كاشی كاری در شوش به دست آمده كه به «شیران وتیراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعایت تناسب كه در تركیب اجزاء طرح ها به كار رفته، نقش اصلی همچنان حكایت از وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان كه چهره ها از سفید تا تیره و بالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا در بردارند و یا كفش هایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزیینات كاشی هم چنین برای آرایش كتیبه ها نیز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلی كاشی های دوره ی هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوه ای می باشد و لعاب روی آجرها از گچ و خاك پخته تشكیل شده است.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/982317824722899791661012112959772482786.jpg)
نمونه های دیگری از این نوع كاشی های لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طی حفریات چندی به دست آمده است. قطعاتی از قسمت های مختلف كاشی كاری متنوع زمان هخامنشیان در حال حاضر در مجموعه ی موزه لوور و سایر موزه های معروف جهان قرار دارد.
در دوره ی اشكانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظه ای كرد، و به خصوص استفاده از لعاب یكرنگ برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، وهم چنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوت های دفن اجساد كشیده می شده است. در این دوره به تدریج استفاده از لعاب هایی به رنگ های سبز روشن و آبی فیروزه ای رونق پیدا كرد. بنا به اعتقاد عده ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشكانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگران چین در زمانسلسله هان(206ق م –220 میلادی) از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده می كرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشكانی در ایران، گمان می رود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نكرده و نقاشی دیواری را برای تزیین بناها ترجیح داده اند. دیوار نگاره های كاخ آشور و كوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.
طرح های تزیینی این دوره از نقش های گل و گیاه، نخل های كوچك، برگ های شبیه گل «لوتوس» و تزیینات انسانی و حیوانی است، كه در آرایش دوبنای یاد شده نیز به كار رفته است.
امید است در كاوش های آینده در نقاط مختلف كاشی های بیشتری از دوره اشكانیان یافت شود كه امكان مطالعه و بررسی دقیق در این زمینه را فراهم آورد.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/1071283924820820417269521571321686103160188.jpg)
در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره ی هخامنشیان مانند سایر رشته های هنری ادامه پیدا كرد، و ساخت كاشی های زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیم تر رایج گردید.
نمونه های متعددی از این نوع كاشی ها كه ضخامت لعاب آن ها به قطر یك سانتیمتر می رسد در كاوش های فیروز آباد و بیشابور به دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر كاشی سازی هنر موازییك سازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابور ازموزاییك به رنگ های گوناگون وتزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشكال پرندگان و انسان را در بر می گیرد. كیفیت نقوش موزاییك های مكشوفه در بیشابور گویای ادامه سبك و روش هنری است كه در دوره ی اسلامی به شیوه معرق در كاشی سازی و كاشی كاری تجلی نموده است. رنگ آمیزی های متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب از ویژگی های كاشی كاری های این دوره می باشد.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/2372329821991162130156672382131515233188219.jpg)
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر كاشی كاری یكی از مهمترین عوامل تزیین و پوشش برای استحكام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یكی از زیباترین انواع كاشی كاری را در مقدس ترین بنای مذهبی یعنی قبةالصخره به تاریخ قرن اول هجری می توان مشاهده كرد.
از اوایل دوره ی اسلامی كاشی كاران و كاشی سازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته ی مورخین اسلامی شیوه های گوناگون هنر كاشی كاری رابا خود تا دورترین نقاط ممالك تسخیر شده- یعنی اسپانیا- نیز برده اند.
هنرمندان ایرانی از تركیب كاشی های با رنگ های مختلف به شیوه موزاییك، نوع كاشی های «معرق» را به وجود آوردند وخشت های كاشی های ساده و یكرنگ دوره ی قبل از اسلام را به رنگ های متنوع آمیخته و نوع كاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازتركیب كاشی های ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع كاشی های «معقلی» را پدید آوردند. و به این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد كمتر بنایی را می توان مشاهده كرد كه با یكی از روش های سه گانه فوق و یا كاشی های گوناگون رنگین تزیین نشده باشد.
در این مختصر سعی خواهد شد تحول هنر كاشی سازی ازاوایل دوره اسلامی تا عصر حاضر مورد بررسی قرار گیرد، و هم چنین به طور اجمال نحوه تزیین وكاربرد آن در قرون مختلف اسلامی شرح داده شود
هنری به نام کاشی کاری
صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشی ساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار یا موزاییک ساز با کاربرد و ترکیب رنگ های گوناگون و یا در کنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است. طرح های ساده هندسی، خط منحنی، نیم دایره، مثلث، و خطوط متوازی که خط عمودی دیگری بر روی آنها رسم شده از تصاویری هستند که بر یافته های دوره های قدیمی تر جای دارند، که به مرور نقش های متنوع هندسی، گل و برگ، گیاه و حیوانات که با الهام و تأثیر پذیری از طبیعت شکل گرفته اند پدیدار می گردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت کار در نقش دادن به طرح ها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترین موضوع مورد توجه است.
این نکته را باید یادآور شد که مراد کاشی گر و کاشی ساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی و روزمره نبوده، بلکه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی و مذهبی، مایه اصلی کارش بوده است. مخصوصاً اگر به یاد آوریم که هنرهای کاربردی بیشتر جنبه ی کاربرد مادی دارد، حال آن که خلق آثار هنری نمایانگر روح تلطیف یافته انسان می باشد، همچنان که «پوپ» پس از دیدن کاشی کاری مسجد شیخ لطف الله در «بررسی هنر ایران» می نویسد،«خلق چنین آثار هنری جز از راه ایمان به خدا و مذهب نمی تواند به وجود آید».
هنر موزاییک سازی و کاشی کاری معرق، ترکیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء و رنگ هاست، که بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار کار هنرمند در تلفیق و ترکیب پدیده های مختلف وادار می سازد. تزیینات کاشی بر روی ستون های معبدالعبید در بین النهرین باقی مانده از سال های نیمه ی دوم هزاره ی دوم ق.م. نشانگر اولین کار برد هنرکاشی کاری در معماری است. این شیوه تزیینی که با ترکیب سنگ هایی الوان و قرار دادن آنها در کنار یکدیگر و با نظم و تزیینی خاص هم چنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و ... ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه ی موزاییک سازی است تا کاشی کاری، که به هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزیینی است که با نقوش مختلف هندسی زینت بخش نمای بنا شده، و پایه ای جهت تداوم هنر کاشی کاری به خصوص نوع معرق آن در آینده گردیده است. هم چنین اولین تزیینات آجرهای لعابدار و منقوش نیز بر دیواره های کاخ های آشور و بابل به کار گرفته شده است.
در ایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطه صنعتی، گذشته از ممالک همجوار، با ممالک دور دست نیزسابقه تاریخی داشته است. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنری به ویژه هنر کاشی کاری و کاشی سازی و موزاییک به همراه داشته، که اولین آثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره ی دوم ق.م. جلوه گر می شود. در کاوش های باستان شناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه بر لعاب روی سفال، خشت های لعابدار نیز یافته شده است. فن و صنعت موزاییک سازی یعنی ترکیب سنگ های رنگی کوچک و طبق طرح های هندسی و با نقوش مختلف زیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده که ساغر بدست آمده از حفریات مارلیک را می توان نمونه عالی و کامل آن دانست. این جام موزاییکی که از ترکیب سنگ های رنگین به شیوه ی دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ کیفیت کار در ردیف منبت قرار دارد.
تزیینات به جای مانده از زمان هخامنشیان حکایت از کاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش وترکیب آنها دارد، بدنه ی ساختمان های شوش و تخت جمشید با چنین تلفیقی آرایش شده اند، دو نمونه جالب توجه از این نوع کاشی کاری در شوش به دست آمده که به «شیران وتیراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعایت تناسب که در ترکیب اجزاء طرح ها به کار رفته، نقش اصلی همچنان حکایت از وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان که چهره ها از سفید تا تیره و بالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا در بردارند و یا کفش هایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزیینات کاشی هم چنین برای آرایش کتیبه ها نیز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلی کاشی های دوره ی هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوه ای می باشد و لعاب روی آجرها از گچ و خاک پخته تشکیل شده است.
نمونه های دیگری از این نوع کاشی های لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طی حفریات چندی به دست آمده است. قطعاتی از قسمت های مختلف کاشی کاری متنوع زمان هخامنشیان در حال حاضر در مجموعه ی موزه لوور و سایر موزه های معروف جهان قرار دارد.
در دوره ی اشکانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظه ای کرد، و به خصوص استفاده از لعاب یکرنگ برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، وهم چنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوت های دفن اجساد کشیده می شده است. در این دوره به تدریج استفاده از لعاب هایی به رنگ های سبز روشن و آبی فیروزه ای رونق پیدا کرد. بنا به اعتقاد عده ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشکانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگران چین در زمانسلسله هان(206ق م –220 میلادی) از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده می کرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشکانی در ایران، گمان می رود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نکرده و نقاشی دیواری را برای تزیین بناها ترجیح داده اند. دیوار نگاره های کاخ آشور و کوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.
طرح های تزیینی این دوره از نقش های گل و گیاه، نخل های کوچک، برگ های شبیه گل «لوتوس» و تزیینات انسانی و حیوانی است، که در آرایش دوبنای یاد شده نیز به کار رفته است.
امید است در کاوش های آینده در نقاط مختلف کاشی های بیشتری از دوره اشکانیان یافت شود که امکان مطالعه و بررسی دقیق در این زمینه را فراهم آورد.
در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره ی هخامنشیان مانند سایر رشته های هنری ادامه پیدا کرد، و ساخت کاشی های زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیم تر رایج گردید.
نمونه های متعددی از این نوع کاشی ها که ضخامت لعاب آن ها به قطر یک سانتیمترمی رسد در کاوش های فیروز آباد و بیشابور به دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر کاشی سازی هنر موازییک سازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابور ازموزاییک به رنگ های گوناگون وتزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشکال پرندگان و انسان را در بر می گیرد. کیفیت نقوش موزاییک های مکشوفه در بیشابور گویای ادامه سبک و روش هنری است که در دوره ی اسلامی به شیوه معرق در کاشی سازی و کاشی کاری تجلی نموده است. رنگ آمیزی های متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب از ویژگی های کاشی کاری های این دوره می باشد.
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر کاشی کاری یکی از مهمترین عوامل تزیین و پوشش برای استحکام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یکی از زیباترین انواع کاشی کاری را در مقدس ترین بنای مذهبی یعنی قبةالصخره به تاریخ قرن اول هجری می توان مشاهده کرد.
از اوایل دوره ی اسلامی کاشی کاران و کاشی سازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته ی مورخین اسلامی شیوه های گوناگون هنر کاشی کاری رابا خود تا دورترین نقاط ممالک تسخیر شده- یعنی اسپانیا- نیز برده اند.
هنرمندان ایرانی از ترکیب کاشی های با رنگ های مختلف به شیوه موزاییک، نوع کاشی های «معرق» را به وجود آوردند وخشت های کاشی های ساده و یکرنگ دوره ی قبل از اسلام را به رنگ های متنوع آمیخته و نوع کاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازترکیب کاشی های ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع کاشی های «معقلی» را پدید آوردند. و به این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد کمتر بنایی را می توان مشاهده کرد که با یکی از روش های سه گانه فوق و یا کاشی های گوناگون رنگین تزیین نشده باشد.
کاشي کاري:
همانند ديگر هنرهاي ايران در عهد اسلامي صنعت و هنر كاشيكاري نيز از اعتبار و ارزش ويژه اي برخوردار است. سابقه هنر كاشي گري كه تواما" در تزئين و استحكام بناهاي تاريخي نقش موثري داشته بگذشته بسيار دور بر مي گردد.
مدارك تاريخي و باستانشناسي حكايت از آن دارد كه در اواخر هزاره دوم ق.م. هنرمندان ايران زمين آشنا به ساخت خشت و آجرهاي لعاب دار بوده و از آن براي آرايش مناسب بنا استفاده مي كرده اند.
در دوره اسلامي نيز به تدريج هنر كاشيكاري همانند آجر كاري و گچكاري باشيوه جديد آغاز گرديد و در تمامي ادوار اسلامي به دو علت آرايش و استحكام بخشي به بنا كاربرد ويژه اي يافت. در ادوار اسلامي بناهاي بسياري مانند مساجد، مدارس، مقابر، كاخها، حمامها و حتي پلها به يكي از انواع كاشي مزين گرديده اند، گنبد سلطانيه نيز يكي از بناهاي اسلامي مي باشد كه هنر كاشيكاري بصورت عالي و كم نظير در آن بكار رفته است.
كاشيكاري در گنبد سلطانيه :
آغاز استفاده و بهر گيري از كاشي در معماري عهد اسلامي به درستي روشن نيست. بررسيها و كاوشهاي محوطه ها و شهرهاي اسلامي حكايت از آن دارد كه از اواخر قرن 4 هجري هنرمندان با ساخت كاشي و نحوه لعابدهي آن آشنا بوده اند كه اين هنر تا قرن هفتم تكامل پيدا كرده و تا قرن دهم به بالاترين سطح خود مي رسد. آرايش و تزئين بناي سلطانيه نيز مانند بناهاي ديگر عموما"شامل آجر كاري، كاشيكاري، گچبري و نقاشي است كه تا حدودي با الهام از موتيفها و نقوش دوره سلجوقي كه مورد استفاده استاد كاران و مهندسان قرار مي گرفت.
كاشي معرق :
كاشيكاري معرق و استفاده از آن در معماري گنبد سلطانيه از دو جنبه حائز اهميت است. اول از نظر زيبائي فوق العاده و دوم از نظر استحكام.
البته به نظر مي رسد كه در بهره گيري از كاشي معرق در گنبد سلطانيه از هنر گچبري نيز در كنار كاشيكاري استفاده گرديده است، قرار دادن قطعات ريز كاشي در كنار قطعات گچبري به اشكال مختلف به ويژه طرحهاي هندسي به استاد كاران اين امكان را مي دهد كه در توسعه است هنر زمينه و اختيار عمل بيشتر داشته باشند. به احتمال زياد در مورد آغاز پيدايش و توسعه كاشي معرق كاشيكاراني كه در گنبد سلطانيه كار مي كرده اند از نواحي ديگر ايران پيشي گرفته بودند.
كاشي زرين فام :
از ديگر انواع كاشي كه در گنبد سلطانيه بكار رفته است كاشي هاي طلائي يا زرين فام بوده است. توسعه تدريجي ساخت كاشي زرين فام و استفاده آن در معماري بويژه بناهاي مذهبي و مقابر از اواخد دوره سلجوقي آغاز و در دوره ايلخانان به اوج ترقي خود رسيد و تحولي چشمگير در آن بوجود آمد. كشف كوره كاشيسازي در تخت سليمان، ساخت لعاب و لعابدهي كاشيهاي گوناگون را نشان مي دهد.
در گنبد سلطانيه كاشي هاي زرين فام جهت تزئين و زيبائي قرار داشت.
بر جسته كاري بر روي كاشي در زمان ايلخانان رواج داشته است و تعداد زيادي از كاشيهاي ستاره اي شكل اين دوره كه در حاشيه با كتيبه و در وسط با نقوش انسان و حيوان يا گل و گياه مزين گرديده در كاشيكاري گنبد سلطانيه مشاهده مي گردد كه البته بسياري از آنها از بين رفته است.
شيوه اي ديگر از نوع تزئينات وابسته به معماري در گنبد سلطانيه بافت آجر و كاشي يا كاشي معقلي مي باشد. تلفيق زيباي آجر و كاشي كه عموما" با حركت زيباي شطرنجي صورت گرفته، ارزش ويژه اي به تزئينات اين بناي مهم و عظيم بخشيده است. تزئينات خط ينائي كه به علت شيوه خاص نگارش آن به خظ معقلي نيز شهرت دارد. زيباترين شكل تركيب آجرو كاشي را در روي ديواره هاي داخلي و قسمتهايي از گنبد بزرگ را به نمايش مي گذارد. نوع ديگري از تزئينات كاشيكاري در گنبد سلطانيه تكنيك لعابپران كاشي مي باشد كه گمان مي رود خاستگاه آن سلطانيه باشد.
اصول كلي مرمت در سلطانيه
يك مجموعه عظيم مانند سلطانيه نمي تواند ساخته شده به دست يك نفر باشد در فرايند ايجاد يك اثر تاريخي انسانهاي زيادي فعاليت مي كنند ، گنبد سلطانيه حاصل تقابل و همكاري فرهنگهاي مختلف در احداث آن است كه اين مسئله باعث شده است شيوه هاي متعددي در ساخت آن به كار رود .
امروزه در سلطانيه برخي از نقاشيها رنگهاي پايداري دارند و برخي ديگر از نقوش ، ريزش داشته اند كه اين تفاوتها به علت تنوع تكنيكها و شرايط متفاوت خلق آنهاست .
درگذشته شيوه هاي مرمت نقاشي در ايران تجربي بوده و توسط تيم مرمتگر ايتاليايي به صورت علمي براي اولين بار در ايران استفاده شد . به خمين ذليل شيوه اي كه امروزه در ايران به كار مي رود بيشتر پير مكتب مرمت ايتالياست .
بايد در مرمت نقاشي هاي ايراني به اين مسئله اشاره كرد كه در عين اينكه ما از روشهاي بين المللي استفاده و تبعيت مي كنيم ، بايد روشي در همسويي اين قوانين با هنر ايراني پيدا كنيم .
هنر ايراني حد فاصل بين اروپا و خاور دور است و بايد شيوه هاي مرمت بااين شرايط سازگار باشد و شيوه مرمت سلطانيه نيز بر اين اساس است .
با توجه به مشاوره هاي انجام شده سعي شده است كاري انجام شود كه منطبق با اصول و عقايد هنر ايراني باشد . در حال حاضر تصميم بر اين است كه فرمهاي معماري در سلطانيه تشديد شود و بخشهايي كه داراي نقوش است ، بايد يك ترك گنبد به صورت خنثي ترميم شود .
مي دانيم كه سلطانيه يك بناي تاريخي است و با توجه به نقشه مركزي داراي پلان 8 ضلعي است و گنبد روي فضاي اصلي در مركز واقع شده است و داراي 8 ايوان مي باشد كه از زواياي 8 ضلعي هر كدام تا راس يك ترك درست مي كنند .
اصول مرمت در سلطانيه در عين مطابقت با روشهاي بين المللي به نوعي ادامه دهنده و تداوم بخش هنر و تكنيكهاي اصيل ايراني است .
مرمت قطعات نقاشي در گنبد تاريخي سلطانيه
در سالهاي گذشته در هنگامي كه عمليات مرمت در گنبد سلطانيه آغاز شده بود در سالهاي 134 الي 1357 طبق برنامه هاي مدرن در آن سالها قسمتهاي عمده اي از تزيئنات وابسته به معماري اعم از گچبري و نقاشي هاي مربوط به دوره دوم تزيئنات در گنبد سلطانيه كه توسط گروه متخصصين ايتاليايي از بدنه ديوار ها بر داشته شده بود در وضعيت نامطلوبي در انبار بزرگ گنبد نگهداري مي شد .
لازم به ذكر است قطعات فوق به مدت 25 سال در اين شرايط بودند كه در نتيجه آسيبها و ضايعات فراواني بر آنها وارد شده است . در سال 1378 كه گروه متخصصين ايراني در گنبد سلطانيه مشغول به كار شوند طبق برنامه هاي سازمان ميراث فرهنگي كشور مبني بر بازگرداندن قطعات بر داشته شده به مكان اصلي خود پس از انتقال قطعات فوق الذكر به كارگاه گنبد سلطانيه عمليات مرمت اساسي در محل تربت خانه بر روي آنها آغاز شد .
اما متاسفانه گروه ايتاليايي تمامي مدارك و اسناد دال برانجام روشهاي مرمتي و نيز نصب مجدد قطعات در محل اصلي را با خود برده بودند و همچنين كد بندي توسط آن گروه دررابطه با برداشتن قطعات و تزيئنات درهنگام فعاليت اعمال شد بسيار ناچيز است .
عوامل فوق مراحل بازگرداندن قطعات را دشوار مي كند با اين حال گروه مرمت با مطالعه و بررسي تزئينات فوق تا حد زيادي موفق به شناسايي محل قرار گرفتن قطعات گرديد كه البته كماكان اين بررسي ها ادامه دارد و تا به حال حدود 60 متر از اين قطعات آماده و درحدود 15 متر مربع از اين قطعات در جاي اصلي نصب گرديده است
روش نصب قطعات :
مساله اي كه در ابتداي نصب قطعات بايد در نظر گرفت شناسايي روشهاي اعمال شده براي برداشت آنهاست به طور كلي براي برداشتن اين قطعات سه روش وجود دارد كه مرمتگر بايد با توجه به شرايط اثر محيط قرار گرفتن شي در آن و مواد مصالح سازنده اثر بهترين راه را انتخاب كند . اين سه روش عبارت اند از :
1- استراپو (strapo ) كه در ايتاليا ابداع شده و در آن لايه هاي نازك تزييني را با لايه زيرين و گچ آن را بر مي دارند . هدف كلي اين روش آسيب هر چه كمتر به اصل از مي باشد .
2- روش استيكو (stico ) در اين روش لايه ظريف روي اثر ودر واقع خود تزيئنات برداشته مي شوند وبه لايه هاي زيرين هيچ گونه تعرضي نمي شود .
3- استيكو ماسالا (stico masal ) در اين روش لايه هاي تزييني گچ زيرين و سازه كلا" برداشته مي شود و بيشتر در مواردي كاربرد دارد كه هدف حمل ونقل كل اثر مي باشد .
در گنبد سلطانيه متاسفانه در برداشت اين قطعات يك روش واحد به كار نرفته و كارشناسان گاهي در يك قطعه جدا شده نشانه هاي از هر سه روش را مشاهده مي كنند . كه اين امر موجب پديد آمدن مشكلات عديده اي در امر مرمت ، بازسازي و نصب آنها شده است .
در كل مي توان با كمي اغماض بيان داشت كه بيشترين قطعات تزييني جدا شده در سلطانيه طبق روش استراپو (strapo ) ( تزيينات به همراه لايه هاي گچ زيرين ) جدا سازي شده است .
در مرحله اول بايد قطعات را كاملا" تميز كرده و هر نوع گرد و غبار را از آن بزداييم وسپس با استفاده از موارد استحكام بخشي مانند پارالوئيد paraloid اثر ثبت كنيم پارالوئيد يك رزين شيميايي مي باشد امي بايد توجه داشت عمليات برداشت قطعات در سلطانيه با چسبهاي سنتي انجام گرفته است .
تثبيت اثر بايد به گونه اي باشد كه استحكام آنرا ضمانت كند در ضمن اثر به قدري اشباع شود كه قابليت جذب مواد ديگر را نداشته باشد . در مرحله بعد بايد ضمن تقويت بستر جديد بستر ديگري ( بستر دوم ) را روي قطعات ايجاد نماييم كه هدف كلي اين اعمال استحكام يافتن هر چه بيشتر اثر مي باشد .
در مرحله بعد كل اثر و بستر هاي اضافه شده از محل بستر اصلي كه در سلطانيه گچ مي باشد جدا مي شود پس از برداشتن لايه پشت اثر قطعات را تمييز كرده واز پشت تثبيت مي كنيم .
در اين مرحله از مرمت براي نتيجه گيري مطلوب شناخت اثر بسيار مهم است تا در استفاده از موارد شيميايي نيازمند شناخت دقيق و كامل اثر و مواد تشكيل دهنده آن است .در برخي از قسمتها نيز با روشهاي فيزيكي قطعات جدا مي كنيم كه به اين روش (picking ) مي گويند .
در سلطانيه به دليل اينكه لايه ها را قبلا" برداشته اند بايد كار گروه قبلي را تعقيب كرده و آنرا ادامه داد . مساله ديگري كه در مرمت است كه به دليل عدم اطلاع ما از محل اصلي قطعات مي باشد و اميد است كه در پايان با بررسي طرحها محل اصلي قطعات كشف شود .
مشكل ديگري كه در اين زمينه وجود دارد هماهنگ نبودن سطوح مورد نظر به دليل ترميم بستر آنها مي باشد كه در اين شرايط بهترين راه حل ، بسترسازي دوباره قطعات مي باشد كه نيازمند بررسي زيبايي شناسي اثر مي باشد در قبل اشاره كرديم كه اين قطعات د رگذشته توسط مرمت ايتاليايي جدا شده و در انبار ( همانگونه كه در تصاوير ديده مي شود ) به طريقه نامناسبي نگهداري مي شد و در ضمن به دليل وقفه زماني ايجاد شده ميان گروه فوق و تيم مرمتگر ايراني برخي از فطعات مفقود شده اند كه اين مساله موجب اختلال در كشف و تعيين محل اصلي قطعات ديگر مي باشد و در وواقع در حال حاضر مرمتگران سلطاانيه با يك معما روبر هستند كه قطعات از آنها ناپديد مي باشد .
مراحل مرمت وشيوه هاي به كار گرفته شده توسط متخصصين مرمتگر ايراني در ابتداي اين مبحث بايد گفت كه متاسفانه روشهاي اعمال شده توسط تيم ايتاليايي داراي نواقص و كاستيهاي بسياري است كه موجب آسيب ديدگي بيشترقطعات جداشده گرديده است.
قطعاتي كه درحال حاضردر دسترس ماست نيمه كاره بوده وازنظرعلم مرمت بدون حفاظ مي باشد چون پس از جداسازي ازديواردر پشت آن لايه گذاري انجام شده و بسته مناسب جهت حفظ اثر وجود ندارد كه اين امرموجب سائيدگي و ريزش گچها و قطعات اصلي از آن مي شود.
زماني كه اثر تاريخي را از محيطي به محيطي ديگر انتقال مي دهيم ممكن است به آن شوك وارد شود زيرا شي در طول مدت زماني كه از ساخت آن تا زمان حاضر مي گذرد با شرايط اطراف تطابق ايجاد مي كند و تغيير محل دادن يكباره آن كه بدون شك همراه با تغيير ميزان رطوبت دما ونور مي باشد موجب آسيب ديدن شي مي شود .اين آسيب در مرحله تطابق شي با محيط متفاوت است .
در حال حاضر از پارالوئيد براي پر كردن اين خلاء استفاده مي شود . در بخش مرمت اتاقكي براي بالا بردن رطوبت مناسب براي انجام عمليات يعني 70% برسد . براي استحكام بخشي از قسمت پشتي اثر برداشته شده كه پوسته شده و در حال ريختن است از ماده اي به نام پريمال A33 ( Primal A33 ) كه يك زرين آلكيريك است استفاده مي شود كه علت انتخاب اين درصد براي هر چه بازتر بودن پيوندهاي مولكولي به منظور افزايش نفوذ در شي مي باشد . كه در برخي مواقع مثلا" ايوان جنوب غربي غلظت اين محلول تا 30% بالارفته است . اين امر نشان دهنده متعدد بودن شيوه ها و تنوع آثار در گنبد سلطانيه مي باشد .
براي استفاده از محلول PrimalA33 براي اين قطعات در گنبد سلطانيه از 2 روش استفاده مي شود .
1 – استفاده از قلم مو
2 – افشانه كردن
اگر لايه ها پيوستگي داشته باشد و سطح آن نسبتا" يكدست باشد از روش افشاندن استفاده مي شود اما اگرشي لاكون (lacon) داشته باشد. يعني قسمتهايي از آن ناقص باشد بايد از قلمو استفاده كرد. متاسفانه قطعات موردنظرما بيشتربه اين صورت است و گاه در يك قطعه با دو روش استراپو و استيكو به طور همزمان رو به رو مي شويم . براي به كاربردن قلم مو معمولا" بايد مواد نظر را ( در سلطانيه PrimalA33 ) از بالا به پايين بر سطوح وارد كنيم اما در قطعات فوق الذكر به دليل اضطرار موجود بايد از بخشهاي خيلي آسيب ديده شروع كرد .
اين بخشها مربوط به تزيينات داخلي و نوشته هاي دور تا دور گنبد است وسعي مي شود به شكل اوليه برگردد كه اين امر مستلزم تلاش بسياري است .
آسيب شناسي اثر
براي مرمت يك اثر و انجام اقدانات حفاظتي بايد در ايتدا با شناخت كامل از اثر بتوانيم شرايط ويراني اثر را تحليل كنيم اين قطعات جدا از اينكه اصلا" احتياج نبوده از محل برداشته شود آسيب هاي زيادي ديده است كه شايد مهمترين علت آن آشنا نبودن ايتاليايي ها با فرهنگ معماري و مرمت در ايران باشد .
كلا" در ايران برداشتن آثار از محل اصلي كاربرد ندارد و از اين روش فقط در موارد اضطراري استفاده مي شود . مشكل ديگري كه اكنون با آن رو به رو هستيم نگهداري نادرست قطعات بوده كه محل مشخصي نداشته و شماره گذاري دقيقي هم نشده است يا حداقل امروزه در دسترس ما نيست .
مهمترين بخش آسيبهاي سلطانيه و به عبارتي عمده ترين آنها آسيبهاي محيطي ، اقليمي و مردمي بوده كه با انگيزه هاي مختلفي انجام شده است . براي استحكام بخشي يك اثر هنري نوع موادي كه به كار مي رود بسيار مهم است .
در برخي موارد تيم ايتاليايي استحكام بخشي پشت آثار را با الياف مصنوعي انجام داده در برخي موارد نيز زرنيهاي مصنوعي مانند پلي و نيل (polivinel) و استات (stat) استفاده كرده اند . از ديگر الياف استفاده شده مي توان به : فوم ، پشم شيشه ، و الياف مصنوعي سبك به طور كلي اشاره كرد .
در برخي موارد ايتاليايي ها براي استحكام بخشي از مواد آلي استفاده كرده اند كه به دليل وقفه زماني بين مرمتهاي انجام گرفته تجزيه شده و باعث فساد بيشتر شده اند .
گروه مرمتگر ايتاليايي با فرهنگ مواد ايراني آشنا نبوده و اين آشنايي باعث بروز مشكلات بسياري شده است .
ما در معماري ايراني و آثار مربوط به آن برخي زرنيها داريم كه در بسياري از آثار به كار رفته اند .
از جمله اين مواد مي توان به : روغن بزرگ ، سريشوم پوست يا ماهي ، سرپشم و صمغ عربي ، اشاره كرد كه خصوصيات خاصي دارند كه براي كار با آنها به آگاهي و شناخت كافي نياز است. ايتاليا يي ها از سريشوم به مقدار زيادي در برداشت قطعات نقاشي استفاده كرده اند .
وقتي در محيطي رطوبت نسبي بالا باشد سريشوم نرم مي شود و بالعكس اين سخت و نرم شدن باعث ايجاد ريز تركها در قطعات مي شود كه موجب نفوذ ميكرو ارگانيز ها در قطعات شده و يكپارچگي خود را از دست مي دهند .در عين حال اين انقباض و انبساط مكرر نيز باعث نابودي بستهاي رنگي شده و موجب فرسايش مي شود .
البته بايد به اين نكته اشاره كرد كه گروه مرمت ايتاليايي اين اقدامات را براي 2 سال پيش بيني كرده بودند ، اما با ايجاد وقفه اي 25 ساله در روند مرمت قطعات امروزه شاهد آسيبهاي ذكر شده هستيم .
در سريشوم از آسيب ( asib) بين سلولي حيوانات زنده استفاده شده كه باعث رشد ميكرو و ارگانيزمها و عوامل مخرب مانند قارچها مي شود .
براي مقابله با اين پديد بايد فضايي با شرايط خاص به اين كار به وجود آورد تا بتوان عمليات مرمتي را بر روي
اين قطعات انجام داد . اين عمليات مرمتي عبارت است از برداشت مواد سطحي و زائد از روي قطعات ، شستشو و گند زدايي با الكل و تثبيت لايه هاي اوليه : براي انجام اين كار نياز به لايه اي است كه قطعات بر روي آن نصب شود و داراي انعطاف بالا بوده و نازك نيز باشد كه بتواند خلل و خرج را پر كند بي اينكار از كاغذهاي سبك اليافي كه تيشو (tisho) ناميده مي شوند استفاده مي شود .
نصب نهايي قطعات در محل اوليه :
براي انجام اين قسمت از عمليات مرمتي ابتدا بايد عمل اصلي اين قطعات مشخص شده و علامت گذاري شود . سپس بايد در جاي اصلي يك بستر مناسب براي نصب قطعات به وجود آورد . در سلطانيه اين بستر سازي از گچ و مصالح سنتي انجام مي شود بعد از انجام عمليات مرمتي روي قطعات قبل از نصب آنها از نقوش اين قطعات طرح برداري در مقياس 1/1انجام مي شود . لازم به ذكر است كه بايد از انجام تمام مراحل عمليات مرمت و نصب قطعات عكس و فيلم و اسلايد تهيه شود .
مرمت در ايوان جنوب غربي :
مرمت در ايوان جنوب غربي سلطانيه از نيمه دوم سال 1378 براساس برنامه اي مصوب سازمان ميراث فرهنگي در رابطه با ترميم بناهاي تاريخي از جمله سلطانيه آغاز شد .
مرمت اساسي گنبد سلطانيه از سال 1342 با ورود يك هيات ايتاليايي آغازشد .
گروه مرمت فوق مسائل و مشكلات معماري در سلطانيه را مرتفع كرده و در قسمتهايي اقدام به مرمت بدنه هاي داخلي نموده اند كه از نقطه نظر علم مرمت در قسمت (stractur) سازه يا بنا خوب عمل نمودند . اما در قسمت تزئينات وابسته به معماري تا حدي ناموفق بودند . به همين دليل سازمان ميراث فرهنگي با تكيه به تجارب و تخصص مهندسان امر اقدام به مرمت اساسي بدنه هاي داخلي گنبد سلطانيه نمود .در آغاز با مطالعه و پژوهش ها ئي كه در رابطه با تزئينات گنبد به عمل آمد . ايوان جنوب غربي جهت تعميرات مد نظر قرار گرفت اين انتخاب بنا به دلايلي خاص صورت گرفت كه در اين مبحث به طور اجمالي به آن اشاره مي شود .
1) ايوان جنوب غربي يك نماد كامل از شيوه تزئين در قوس طاق و اسپر روبه روئي در دوره ايلخانان بود .
2) ايوان فوق الذكر به مرور زمان كمتر دچار تحريف و دست خوردگي قرار گرفته بود .
3) موقعيت فعلي آن كه ورودي اصلي گنبد سلطانيه در حال حاضر مي باشد .
دلايل ذكر شده باعث شد تا اين ايوان جهت انجام عمليات مرمت اساسي مد نظر قرار گرفته و به اين صورت تيم مرمت در اين بخش شروع به فعاليت نمود .
مراحل اوليه مرمت :
در مرحله اول لازم بود از تمامي قسمتهاي تزئيني اعم از گچبري و نقاشي عكس برداري به عمل آيد . لازم به ذكر است عكس برداري در گنبد سلطانيه فاقد شرايط نور طبيعي مي باشد . در جهت رفع اين مشكل لازم بود يك سيستم براي تعبيه نور مناسب طراحي شود كه لازم بود از تركيب نور سفيد و زرد استفاده شود و اين مساله به همت متخصصين برق گنبد مرتفع گرديد .
مرحله بعدي نصب داربست در قسمتي بود كه بنا بود فعاليت در آن انجام شود .
ما به دليل اينكه شرايط ايوان حالت خاص قوس دار را داشت ، مجبور به طراحي سيستم داربست خاصي بوديم تا به راحتي به تمام نقاط دسترسي داشته باشيم .
در مرحله بعد به دليل فرسايشهايي كه در طي مدت زمان و مديدي در اثر فوق ايوان جنوب غربي به وجود آمده بود مجبور شويم قبل از عمليات طرح برداري به صورت اورژانس اقدام به عمليات تثبيت نمائيم .
البته بايد اذعان داشت كه اين تثبيت به صورت موقتي و موضعي انجام گرفت .
مرحله بعدي كار اقدام به طرح برداري از نقوش در مقياس 1/1 بود . اينكار به ما امكان مي داد قسمتهاي آسيب ديده را از ساير قسمتها جدا كرده و ديد بهتري نسبت به اثر موجود پيدا كنيم . و نيز باعث برقراري ارتباط معنوي بيشتر ما با كل اثر مي شود .
از نظر فني طرح برداري به خاطر مستند سازي و آسيب شناسي انجام مي شود كه با اين كار در ايوان جنوب غربي به دو صورت انجام شد :
1) بر روي كاغذ پوستي جهت طراحي قسمتهايي كه مفقود مي باشد .
2) بر روي كاغذ سلفون جهت طرح آسيب شناسي و مشخص نمودن ريز تركها ، شكافها و جاي ضرباتي كه به مرور زمان به اثر وارد شده بود .
(طرح 1/1 از كليه قسمتها موجود مي باشد )
مرحله بعد طراحي قسمتهاي كبود نيز اصولي نمودن طرحها به منظور پيدا نمودن زبان هندسي و شيوه طراحي اوليه آثار موجود بوده . در اين مرحله كليه آثار اعم از نقاشي و گچبري بعد از طراحي در قوانين هندسي گنجانده شد .
قسمتهايي از نقوش در زماني كه اجرا شده بودند به صورت د فورمه در آمده بودند كه اين مساله ايجاب مي كرد ،
جهت طراحي قسمتهاي از بين رفته زبان هندسي طراح را پيدا كنيم كه كلا" فلسفه اصولي كردن نقوش فوق الذكر به اين دليل مي باشد .
مرحله بعدي تثبيت اساسي لايه اي تزئيني و استحكام بخشي قسمتهاي طلبه شده بود لايه هاي تزئيني در ايوان جنوب غربي در اثر عوامل مخرب متعدد آسيبهاي مختلفي ديده بودند يكي از اين عوامل رطوبت نسبي محيط بود .
كه با كاهش و افزايش پي در پي باعث ايجاد ريز تركها ي در سطح آثار شده بود.
چون كاهش و افزايش رطوبت نسبي به نوعي كاهش و افزايش دما را در پي ادامه انقباض و انبساط هاي متعدد لايه هاي رنگ در طول مدت 700 سال باعث از بين رفتن بستهاي رنگ و نقوش و در نهايت پودر شدن لايه هاي رنگ شده است .
در قسمتهايي نيز رطوبت نسبي باعث تغيير رنگ در فام رنگها شده و شرايط محيطي كه اثر در آن اجرا شده بود را تغيير مي دهد .
به عنوان مثال در بخشهايي رنگ آبي آزوريت (Asuriet) را تبديل به رنگ سبز فيروزه اي (Malaki) ود ر قسمتهايي تبديل به رنگ قهوه اي كرده است با توجه به اينكه لايه رنگ زماني كه شروع به ريزش مي كند يك ته رنگ از خود به جاي مي گذارد . در هر صورت قسمت مهم در اين بخش از كار شناسايي ته رنگها مي باشد كه با توجه به آنها بتوان نقوش را خوانده و در تكميل آنها اقدام كرد .
به طور كتي تجزيه و تحليل شيميايي جهت باز شناسي بستها و زرنيهاي به كار برده شده در رنگهاي دوره ايلخاني كاري بس دشوار است . زيرا اين بستها به علت دارابودن مواد آلي به مرور زمان در معرض فرسايش و پوسيدگي قرار گرفته و خواص فيزيكي و شيميايي خود را از دست مي دهند . برخي از آنها نيز داراي چنان فورمول گسترده اي مي باشند كه بازشناسي آنها علاوه بر مشكل فرسايش احتياج به صرف زماني بس طولاني و هزينه هاي بسيار دارد .
آنچه پس از مطالعات و پژوهشهاي بسيار و مشورت با استادان مربوط در مورد بستهاي به كار برده شده در رنگهاي گنبد سلطانيه به دست آمده اين بود كه رنگهاي فوق الذكر بيشتر از سريشوم محلول در آب گرم تهيه شده است .
رنگهاي به كار برده شده : همانطوري كه پيداست بزرگترين و مهمترين عامل احساس در نقاشي و تزئينات وابسته به معماري در سطوح مختلف رنگ مي باشد .
از نظر علم فيزيك رنگ امواج نوري از اجسام به چشم انسان است و به طور كلي خاصيت نور و شدت و ضعف آن و بينايي انسان بيان علمي رنگ است . از تجزيه و تحليل و مشاهده رنگهاي به كار رفته شده در ايوان جنوب غربي و به طور كلي گنبد سلطانيه با ميكرو سكوپ انواع رنگهاي معدني و آلي زير مشخص گرديد .
1) سفيد آب شيخ يا كربنات و هيد رات قليايي سرب (Zpb co3 Ploh2)
2)آبي مس يا آزوريت(Asurit) : cuoh2
3) زنگار cu oh2- cu co3
4) سرنج pb co4
5) شنگرف : shg
6) اخرا (قهوه اي و قرمز )
7) طلا به صورت ورق agcu
8)تالك mg3 si4 o10 oh2
تثبيت لايه هاي رنگ به دو صورت مي تواند انجام شود .
1) به وسيله افشانه كردن
2) به وسيله قلم مو
(راجع به اين دو روش و كاربردهاي آن در فصول قبلي توضيح داده شد . )
در ايوان جنوب غربي ما به دليل پيوستگي سطوح تزئيني از روش افشانه كردن استفاده كرديم .
در برخي از قسمتها به دليل فرسايش بيش از حد رنگها مجبور شديم عمليات را با محلولهاي تثبيت كننده و با غلظت كم به صورت متوالي انجام دهيم تا عمل تثبيت به خوبي انجام شود . مرحله بعد برداشتن لايه ها ي گردو غبار از روي تزئينات فوق بوده به اين صورت كه همزمان با عمل تثبيت اين غبار نيز تثبيت مي شود .
(راجع به اين مواد تثبيت كننده در صفحات بعد توضيح داده مي شود .) بعد از اينكه مواد تثبيت كننده را از روي كار برداشتيم گردو غبار نيز از روي كار برداشته مي شود .
اين تكنيكي است كه گروه مرمتگر ايتاليايي نيز از ان استفاده كرده بودند .
مرحله بعد سنبه كردن طرحهاي اصولي شده جهت تكميل نقوش و قسمتهاي كبود مي باشد . سنبه كردن اصطلاحي در هنر فلز كاري مي باشد به اين صورت انجام مي شود . ابتدا با سوزن سوراخ سوراخ شده و با يك كيسه رنگ مشكي يا گرد ذغال بر روي طرح كوبيده مي شود و بدين ترتيب طره مورد نظر بر روي كار قرار مي گيرد .
عمليات قلم گيري و مرز بندي نقوش مي باشد كه اين كار با قلم مو و رنگ و نيزور نيو تن انجام مي گيرد .
گزارشي از كار مرمتي مقبره الجايتو ( 1357-1349 )
پروژه مرمتي مقبره الجايتو در سلطانيه كه در سال 1348 به مرحله عمل در آمد و جمعا" تا شهريور ماه 1357 حدود 9 سال و اندي به طول انجاميد يكي از ظريف ترين و پيچيده ترين كارهاي مرمتي در نوع خود بود كه تا زمان خود در ايران به انجام رسيده صرفنظر از ارزش خود بنا كه از نظر ارتفاع و قطر گنبد كم نظير است گستردگي كار مرمتي انجام شده آنرا بصورت يكي از بهترين و غني ترين منابع آموزشي كار مرمت در سطح دانشگاهي در آورده است.
در سال 1348 در چهار چوب اهداف و مقطه نظرهاي دولت وقت بمنظور جلب توريست و بالا بردن مطلوبيت ابنيه جاذب توريسم، اعتبار طرح مرمت و احياي بناي مقبره الجايتو كه بلحاظ كيفيت تكنيكي ساختمان و تزيينات و علي الخصوص گنبد ارزشمند تشخيص داده شد « چنانكه واقعا" هم هست » بتصويب رسيد و قرار بر اين شد كه سازمان ملي حفاظت آثار باستاني با استفاده از انيستيتو مرمت آثار باستاني دانشگاه ملي بعنوان مجري كارهاي تعميراتي مسئوليت اجرا و بهره برداري را بعهده داشته باشد و پروفسور سن پائولري كارشناس مورد تائيد يونسكو هم بعنوان ناظر همكاري داشته باشند.
مدت عمليات از 1348 تا 1357 در نظر گرفته شد كه حدود يكسال آن صرف تهيه طرح و مقدمات كار و بقيه مدت صرف عمليات مرمتي شد.
كل كار را نوعا" ميتوان داراي تقسيم بندي زير دانست كه البته چنانكه از فهرست زمانبندي شده عمليات مشهود است بنا به مقتصيات زماني و يا ضرورت اجرايي به هم مربوط و داراي تقدم و تاخر مي باشد و بعضا" پيش نياز يكديگرند:
1- مطالعات
1-1 اوليه ( قبل از شروع كار )
2-1 در حين كار مرمت
2- تجهيز كارگاه
1-2 كارگاه هاي فني ( ساختمانها، اجرايي و ... )
2-2 كارگاه هاي علمي ( لابراتور، آزمايشگاه .... )
3- طرح حفاظت موقت ( حفاظت بنا در حين كار و نيز كنترل موارد حاد )
4- طرح مرمت
1-4 ايستايي
1-1-4 تخريب زوايد
2-1-4 تحكيم
2-4 تزئينات
5- طرح نگهداري و احياء
1-5 نگهداري كارگاه در طول عمليات
2-5 احياء و نگهداري بنا به تناسب عملكرد آتي آن
شرح مفصل عمليات و جزئيات كار در مدارك مربوطه و كتب چاپ شده و نقشه ها موجود است ونيازي به اطاله كلام نيست . ليكن از شرح مختصري هر يك از اين موارد نيز گريزي نيست.
1- مطالعات
بطور كلي مطالعات در مورد يك و بنا و يك اثر تاريخي در چهار زمينه مختلف صورت مي گيرد كه اين بنا مستثني از اين قاعده نبوده بررسي كامل در جهات مختلف روز آن صورت گرفته كه عبارتند از :
الف : مطالعات تاريخي
ضرورت شناخت گذشته اثر براي دست يافتن به علل كيفيتها و كميتهاي فعلي آن ، علل پيدايش عملكرد اوليه ، عملكردهاي مختلف در دورانهاي گوناگون، تاثير تحولات تاريخي و اجتماعي و فرهنگي تخريب ها و مرمت هاي ادوارمختلف و اجزاي الحاقي احتمالي و قسمتهاي حذف شده فرضي، محقق و ناظر و متخصص مسئول را بر آن ميدارد كه براي روشن ساختن نكات مبهم فوق تا سر حد امكان و ضرورت بكاوش اسناد تاريخي و عكسها و نقاشيها و سفرنامه ها و ... پرداخته تاريخچه مدون حتي الامكان دقيقي از بنا كه يقينا" راهگشاي حل بسياري از مغضلات فني و تكنيكي است را تهيه و ارائه دهد، امريكه در كار دقيق و ظريف مورد بحث ما نيز طبيعتا" از نظر دور نمانده بنحو حتي المقدور كاملي دنبال دشه و نتايج و دستاوردهاي آن هم در كتاب گزارش نهايي كار و هم در گزارشات اوليه و توجيهي قابل مطالعه است.
ب : مطالعات جغرافيايي
واقعيت وجودي يك در طبيعت در يك كار مطالعاتي شناخت محيط جغرافيايي را در زمره اولويت ها مي گذارد، در اين كار نيز چنين بوده علي الخصوص كه كار مرمتي است فيزيكي است و تخريب هاي ايجاد شده قبل از هر چيز ناشي از تاثير عوامل محيطي هستند و يا فرض غالب چنين است بهر حال مي بايست فهميده مي شد كه بنا با چگونه طبيعت و چگونه اقليمي تعادل يافته و تاثير وضع آب و خاك و رطوبت و سرما و گرماي فصول چيست لايه هاي مختلف زمين چگونه اند و اثرات كليه اين عوامل درتخريب چگونه بوده است و آيا تخريب ناشي از يك يا عده اي از اين عوامل بوده يا علت ديگري آنراباعث شده زلزله اي يا سيلي يا صاعقه اي و يا دست انساني و يا لانه كردن جانوراني در طول زمان.
ج – مطالعات فني :
سيستم ساختماني چيست ؟ نقشه اوليه چه بوده ؟ ضمايم الحاقي در طول زمان كدامها هستند و تاثيرات مثبت و منفي اين ضمايم بر بنا چيست ؟
وضعيت ايستايي اجزاء و نيز كل بنا در چه حالت و چه درجه اي از ايمني است وضع مقاومتي مصالح چگونه است پي المانهاي باربر پوشش ملاتها ؟ اولويت هاي حفاظتي كدامند قسمت و يا قسمتهاي بنا در حال حاضر بيشتر در خطر تخريبند؟
با كمك آزمايشگاه ها و لابراتورها وموسسات فني ضروري به اين سئولات جواب داده شده به بيان ديگر جواب اين سئولات را پيدا كرده با تهيه نقشه فعلي بنا و رولوه دقيق آن مطلب و ضرورتها را روي نقشه نشان داده اند.
د : مطالعات هنري
بررسي ارزشي بنا از نظر هنري در كل و نيز در اجزاء اولويهاي هنري قسمتهاي مختلف تقسيم اجزاء و مقوله هاي به دور و سبك خود مسايلي هستند كه در اين قسمت مورد مطالعه قرار گرفته برنامه مرمت و حفاظت از بعد هنري بر دستاوردهاي اين مطالعات متكي خواهد بود.
كل اين مطالعات از دو بعد و نقطه نظر : 1- ايستايي و 2- تزئينات انجام دشه در هر مورد طرح حفاظت ، مرمت و احياء و تصميم گيري در مورد اقدامات ضروري و يا اصلح و احسن با اتكاء به جمع بندي اين مجموعه دانسته ها شكل مي گيرد.
البته خود اين مطالعات عمدتا" دو دسته هستند ، يكدسته مطالعاتي كه قبل از شروع كار كارگاه انجام مي شوند ومحاسبات سابق را تغيير مي دهند. كه بعلت وسعت كارگاه مورد بحث هر دو مورد و خاصه مورد دوم مطالعات ضرورتا" بكرات اتفاق افتاده بانجام رسيده است.
2- تجهيز كارگاه
براي انجام عمليات مرمتي و فعال شدن كارگاه مرمت لوازم و ابزار مورد نياز كار بايد تامين و تهيه مي شد اعم از نيازهاي انساني ،فني، علمي و كارگاهي ما همه را به دو دسته عمده تقسيم كرده ايم. هر چند تقسيم بندي ريزتر و دقيق تر از اين هم مقدور هست.
الف كارگاه فني :
آنچه در ين قسمت از امور مربوط به تجهيز كارگاه انجام شده را مي توان بشرح زير نام برد، بررسي دقيق چگونگي هر يك از اين اعمال گذشته از اينكه در مدارك مورد نظر و گزارشات آورده نشده احتمالا" از بحث خارج است:
- احداث ساختمانهاي مورد نياز كارگران، كارمندان، متخصصين بومي و غير بومي
- انبارهاي مورد نياز براي نگهداري مصالح
- كارگاه هاي نجاري ، آهنگري
- احداث را و تسهيلات دسترسي به كارگاه توسط ماشين آلات لازم
- بستن و بازكردن دار بستها اعم از چوبي يا آنتروپوز و شمع زني و جك درمورد حفاظت موقت بنا و نيز در مورد داربستهاي مورد نياز كارگران و استادكاران جهت دستيابي به نقاط واقع شده در ارتفاعات
- احداث كابينهاي مخصوص كار در فصل سرما
- كارگذاري قرقره هاي دستي حمل خاك و ... از ارتفاعات بپائين و بالعكس.
ب- كارگاه هاي علمي
- احداث لابراتوار و آزمايشگاه مرمت
- احداث لابراتور فيلمبرداري
- احداث كوره كاشي پزي
3- طرح حفاظت موقت
نظر باينكه اولا" ممكن قسمتهايي از بنا در معرض خطر فوري و فوتي تخريب قرار داشته باشند كه مثلا" در كار حاضر يكي از تركهاي گنبد چنين حالتي داشته و در ثاني در هنگام مرمت المانهاي باربر تضعيف موقتي آنها ( تا خاتمه كار ) انتقال نيروهاي وارده و كنترل آنها بطرز صحيح را ايجاب مي كند لازمست مساله حفاظت موقت بررسي و بمرحله علمي در آيد خصوصا" اينكه عمليات مرمتي خود باعث لرزشها و فعل و انفعالاتي در بنا مي شوند كه قسمتهاي مورد تخريب را گسترش مي دهند. به هر حال اينكار بطرق مختلف بازدن شمع و داربست آنتروپوزوك انجام شده در مورد جلوگيري از اثرات نخريبي عوامل جوي نيز با مسدود كردن منافذ و احداث در و پنحره و پوشش حفاظت انجام گرفته است. به هر حال اين قسمت از كار كار دقيق و ظريف و مسئولانه اين را ميطلبد كه در صورت عدم توجه در آن ممكن است به تخريب بيشتر و نقض و غرض منجر گردد.
4- عمليات اجرايي طرح مرمت
الف – ايستايي :
در مورد كار حاضر عمدتا" پي ها قابل قبول بوده اند بجز مورد ترك شماره ( 1) كه تا پي احتياج بدوخت و دوز داشته بهر حال كار مرمت پي در صورت لزوم همانطور كه ذكر شد نيازمند انتقال نيروهاي وارده بر پي قبل از انجام هر گونه عمليات مرمتي است در مورد جرزها نيز قبلا" نيروي وارده بوسيله شمع زدن كنترل و انتقال داده مي شود و بعد هر گونه عملياتي ( تخريب بافت فاسد دوخت و دوز و سپس تزريق سيمان ) انجام مي گردد. در مورد گنبد لازم بوده كه نيروهاي جانبي مهار گردند، براي اينكار پس از كنترل وزن و انتقال آن طوقه اي از بتون آرمه ايجاد و با كلاف كردن محل وارد آمدن وزن و انتقال آن طوقه اي از بتون آرامه ايجاد و با كلاف كردن محل وارد آمدن نيرو تحكيم و بار كنترل شده است. عمل مرمتي ايكه روز منار انجام شده به اين صورت بوده كه پس از از پر كردن اين سوراخها باسيمان و خشك شدن آنها مجددا" اين سيمان ها را سوراخ كرده در امتداد منار ميلگردهاي مقاومتي را كار گذاشته مجددا" خلل و فرج را با سيمان پر كرده اند.
لازم به تذكر است كه در بعضي از موارد كه مقدور نبوده تزئينات را بردارند از پشت قشر تزئيني به دشواري و ظرافت كار مرمت استاتيكي انجام شده در ساير موارد اول قشر تزئيني ارزشمند رويي به روي پانل مخصوص انتقال داده شده و بعد پس از خاتمه عمليات بجاي اوليه خود برگردانده شده است.
ب: تزئينات
كه شامل دو قسمت گچكاري و كاشيكاري بوده كار گچي را متخصص ايتاليايي ريچري عهده دار بوده و بقيه به موازات كارهاي آجري و بنايي بدست متخصصين و استادكاران ايراني انجام شده است در مورد بعضي كارها كه كار مرمت و تحكيم با جدا كردن آنها و انتقال روي صفحات مخصوص مقدور بوده اين كار انجام شده و سپس بجاي خود برگردانده شده و در مورد آنها كه مقدور نبوده همانجا تزئينات و حتي درمواردي با طرافت و دشواري، كار مرمت استاتيكي پشت آن اجرا شده است لازم به تذكر است كه درمواردي به سه نوع قشر تزئيني روز هم متعلق به دروان هاي تاريخي مختلف قاجار، صفوي ايلخاني برخورد شده كه هر سه ارزشمند بوده جبرا" دو قشر الحاقي رويي جدا و محافظت شده و قشر زيرين كه طبعا" بدليل تعلق داشتن بدوران خود بنا ارزشمندتر بوده مرمت، تحكيم و تثبيت گرديده گل بزرگ گچي اي هم بوده كه توسط استاد نظريان از اساتيد دانشگاه خودمات بازسازي و ترميم گرديده است.
5-طرح نگهداري و احياء
الف: نگهداري كارگاه در طول عمليات
هر چند شايد بهتر ميبود اين بخش جزو قسمت تجهيز كارگاهي آورده شود ولي بهر حال منظور حفاظت و تامين حوايج كارگاه در طول عمليات شامل برق ، آب ، راههاي مورد نياز ، حصار كشي، نگهباني، تامين حرارت مورد نياز فصول سرما، هدايت آبهاي جاري به خارج و غيره است كه تماما" چنانكه در گزارشات مندرج است انجام شده است.
ب : آتيه بنا
در اين كارگاه تمام كارهايي كه صورت گرفته از برنامه بررسي شهر سلطانيه و گسترش آتي آن گرفته تا احداث چاپخانه براي چاپ كارت پستال و غيره و از راهسازي گرفته تا حصار كشي و تسطيح مطلوب بافت پيرامون آن و برنامه فروش بليط و عكس و اسلايد و نيز تامين برق و حرارت و احداث شبكه فاضلاب و هدايت آبهاي سطحي به رودخانه مجاور همه و همه اينها جهت معرفي بستر غني هنري و فرهنگي است كه چنين محصولات خيره كننده اي ببار آورده بستري كه حتي در تيره ترين ظلمات ستم و استيداد بهترين تجليات خود را در آثار معماري و هنري جلوه گر مي سازند.
این نكته را باید یادآور شد كه مراد كاشی گر و كاشی ساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی و روزمره نبوده، بلكه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی و مذهبی، مایه اصلی كارش بوده است. مخصوصاً اگر به یاد آوریم كه هنرهای كاربردی بیشتر جنبه ی كاربرد مادی دارد، حال آن كه خلق آثار هنری نمایانگر روح تلطیف یافته انسان می باشد، همچنان كه «پوپ» پس از دیدن كاشی كاری مسجد شیخ لطف الله در «بررسی هنر ایران» می نویسد،«خلق چنین آثار هنری جز از راه ایمان به خدا و مذهب نمی تواند به وجود آید».
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/242238118512420510418142153724243236204135.jpg)
هنر موزاییك سازی و كاشی كاری معرق، تركیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء و رنگ هاست، كه بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار كار هنرمند در تلفیق و تركیب پدیده های مختلف وادار می سازد. تزیینات كاشی بر روی ستون های معبدالعبید در بین النهرین باقی مانده از سال های نیمه ی دوم هزاره ی دوم ق.م. نشانگر اولین كار برد هنركاشی كاری در معماری است. این شیوه تزیینی كه با تركیب سنگ هایی الوان و قرار دادن آنها در كنار یكدیگر و با نظم و تزیینی خاص هم چنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و ... ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه ی موزاییك سازی است تا كاشی كاری، كه به هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزیینی است كه با نقوش مختلف هندسی زینت بخش نمای بنا شده، و پایه ای جهت تداوم هنر كاشی كاری به خصوص نوع معرق آن در آینده گردیده است. هم چنین اولین تزیینات آجرهای لعابدار و منقوش نیز بر دیواره های كاخ های آشور و بابل به كار گرفته شده است.
در ایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطه صنعتی، گذشته از ممالك همجوار، با ممالك دور دست نیزسابقه تاریخی داشته است. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنری به ویژه هنر كاشی كاری و كاشی سازی و موزاییك به همراه داشته، كه اولین آثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره ی دوم ق.م. جلوه گر می شود. در كاوش های باستان شناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه بر لعاب روی سفال، خشت های لعابدار نیز یافته شده است. فن و صنعت موزاییك سازی یعنی تركیب سنگ های رنگی كوچك و طبق طرح های هندسی و با نقوش مختلف زیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده كه ساغر بدست آمده از حفریات مارلیك را می توان نمونه عالی و كامل آن دانست. این جام موزاییكی كه از تركیب سنگ های رنگین به شیوه ی دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ كیفیت كار در ردیف منبت قرار دارد.
تزیینات به جای مانده از زمان هخامنشیان حكایت از كاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش وتركیب آنها دارد، بدنه ی ساختمان های شوش و تخت جمشید با چنین تلفیقی آرایش شده اند، دو نمونه جالب توجه از این نوع كاشی كاری در شوش به دست آمده كه به «شیران وتیراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعایت تناسب كه در تركیب اجزاء طرح ها به كار رفته، نقش اصلی همچنان حكایت از وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان كه چهره ها از سفید تا تیره و بالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا در بردارند و یا كفش هایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزیینات كاشی هم چنین برای آرایش كتیبه ها نیز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلی كاشی های دوره ی هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوه ای می باشد و لعاب روی آجرها از گچ و خاك پخته تشكیل شده است.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/982317824722899791661012112959772482786.jpg)
نمونه های دیگری از این نوع كاشی های لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طی حفریات چندی به دست آمده است. قطعاتی از قسمت های مختلف كاشی كاری متنوع زمان هخامنشیان در حال حاضر در مجموعه ی موزه لوور و سایر موزه های معروف جهان قرار دارد.
در دوره ی اشكانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظه ای كرد، و به خصوص استفاده از لعاب یكرنگ برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، وهم چنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوت های دفن اجساد كشیده می شده است. در این دوره به تدریج استفاده از لعاب هایی به رنگ های سبز روشن و آبی فیروزه ای رونق پیدا كرد. بنا به اعتقاد عده ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشكانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگران چین در زمانسلسله هان(206ق م –220 میلادی) از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده می كرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشكانی در ایران، گمان می رود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نكرده و نقاشی دیواری را برای تزیین بناها ترجیح داده اند. دیوار نگاره های كاخ آشور و كوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.
طرح های تزیینی این دوره از نقش های گل و گیاه، نخل های كوچك، برگ های شبیه گل «لوتوس» و تزیینات انسانی و حیوانی است، كه در آرایش دوبنای یاد شده نیز به كار رفته است.
امید است در كاوش های آینده در نقاط مختلف كاشی های بیشتری از دوره اشكانیان یافت شود كه امكان مطالعه و بررسی دقیق در این زمینه را فراهم آورد.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/1071283924820820417269521571321686103160188.jpg)
در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره ی هخامنشیان مانند سایر رشته های هنری ادامه پیدا كرد، و ساخت كاشی های زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیم تر رایج گردید.
نمونه های متعددی از این نوع كاشی ها كه ضخامت لعاب آن ها به قطر یك سانتیمتر می رسد در كاوش های فیروز آباد و بیشابور به دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر كاشی سازی هنر موازییك سازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابور ازموزاییك به رنگ های گوناگون وتزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشكال پرندگان و انسان را در بر می گیرد. كیفیت نقوش موزاییك های مكشوفه در بیشابور گویای ادامه سبك و روش هنری است كه در دوره ی اسلامی به شیوه معرق در كاشی سازی و كاشی كاری تجلی نموده است. رنگ آمیزی های متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب از ویژگی های كاشی كاری های این دوره می باشد.
(http://www.tebyan.net/bigimage.aspx?img=http://img.tebyan.net/big/1382/06/2372329821991162130156672382131515233188219.jpg)
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر كاشی كاری یكی از مهمترین عوامل تزیین و پوشش برای استحكام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یكی از زیباترین انواع كاشی كاری را در مقدس ترین بنای مذهبی یعنی قبةالصخره به تاریخ قرن اول هجری می توان مشاهده كرد.
از اوایل دوره ی اسلامی كاشی كاران و كاشی سازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته ی مورخین اسلامی شیوه های گوناگون هنر كاشی كاری رابا خود تا دورترین نقاط ممالك تسخیر شده- یعنی اسپانیا- نیز برده اند.
هنرمندان ایرانی از تركیب كاشی های با رنگ های مختلف به شیوه موزاییك، نوع كاشی های «معرق» را به وجود آوردند وخشت های كاشی های ساده و یكرنگ دوره ی قبل از اسلام را به رنگ های متنوع آمیخته و نوع كاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازتركیب كاشی های ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع كاشی های «معقلی» را پدید آوردند. و به این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد كمتر بنایی را می توان مشاهده كرد كه با یكی از روش های سه گانه فوق و یا كاشی های گوناگون رنگین تزیین نشده باشد.
در این مختصر سعی خواهد شد تحول هنر كاشی سازی ازاوایل دوره اسلامی تا عصر حاضر مورد بررسی قرار گیرد، و هم چنین به طور اجمال نحوه تزیین وكاربرد آن در قرون مختلف اسلامی شرح داده شود
هنری به نام کاشی کاری
صنعت کاشی سازی و کاشی کاری که بیش از همه در تزیین معماری سرزمین ایران، و به طوراخص بناهای مذهبی به کار گرفته شده، همانند سفالگری دارای ویژگی های خاصی است. این هنر و صنعت از گذشته ی بسیار دور در نتیجه مهارت، ذوق و سلیقه کاشی ساز در مقام شیئی ترکیبی متجلی گردیده، بدین ترتیب که هنرمند کاشیکار یا موزاییک ساز با کاربرد و ترکیب رنگ های گوناگون و یا در کنار هم قرار دادن قطعات ریزی از سنگ های رنگین و بر طبق نقشه ای از قبل طرح گردیده، به اشکالی متفاوت و موزون از تزیینات بنا دست یافته است. طرح های ساده هندسی، خط منحنی، نیم دایره، مثلث، و خطوط متوازی که خط عمودی دیگری بر روی آنها رسم شده از تصاویری هستند که بر یافته های دوره های قدیمی تر جای دارند، که به مرور نقش های متنوع هندسی، گل و برگ، گیاه و حیوانات که با الهام و تأثیر پذیری از طبیعت شکل گرفته اند پدیدار می گردند، و در همه حال مهارت هنرمند و صنعت کار در نقش دادن به طرح ها و هماهنگ ساختن آنها، بارزترین موضوع مورد توجه است.
این نکته را باید یادآور شد که مراد کاشی گر و کاشی ساز از خلق چنین آثار هنری هرگز رفع احتیاجات عمومی و روزمره نبوده، بلکه شناخت هنرمند از زیبایی و ارضای تمایلات عالی انسانی و مذهبی، مایه اصلی کارش بوده است. مخصوصاً اگر به یاد آوریم که هنرهای کاربردی بیشتر جنبه ی کاربرد مادی دارد، حال آن که خلق آثار هنری نمایانگر روح تلطیف یافته انسان می باشد، همچنان که «پوپ» پس از دیدن کاشی کاری مسجد شیخ لطف الله در «بررسی هنر ایران» می نویسد،«خلق چنین آثار هنری جز از راه ایمان به خدا و مذهب نمی تواند به وجود آید».
هنر موزاییک سازی و کاشی کاری معرق، ترکیبی از خصایص تجریدی و انفرادی اشیاء و رنگ هاست، که بیننده را به تحسین ذوق و سلیقه و اعتبار کار هنرمند در تلفیق و ترکیب پدیده های مختلف وادار می سازد. تزیینات کاشی بر روی ستون های معبدالعبید در بین النهرین باقی مانده از سال های نیمه ی دوم هزاره ی دوم ق.م. نشانگر اولین کار برد هنرکاشی کاری در معماری است. این شیوه تزیینی که با ترکیب سنگ هایی الوان و قرار دادن آنها در کنار یکدیگر و با نظم و تزیینی خاص هم چنین با استفاده از اشیاء رنگین مانند صدف، استخوان و ... ترتیب یافته، بیشتر شبیه به شیوه ی موزاییک سازی است تا کاشی کاری، که به هر حال اولین تلفیق اشیاء الوان تزیینی است که با نقوش مختلف هندسی زینت بخش نمای بنا شده، و پایه ای جهت تداوم هنر کاشی کاری به خصوص نوع معرق آن در آینده گردیده است. هم چنین اولین تزیینات آجرهای لعابدار و منقوش نیز بر دیواره های کاخ های آشور و بابل به کار گرفته شده است.
در ایران مراوده فرهنگی، اجتماعی، نظامی، داد و ستدهای اقتصادی و رابطه صنعتی، گذشته از ممالک همجوار، با ممالک دور دست نیزسابقه تاریخی داشته است. این روابط تأثیر متقابل فرهنگی را در بسیاری از شئون صنعتی و هنری به ویژه هنر کاشی کاری و کاشی سازی و موزاییک به همراه داشته، که اولین آثار و مظاهر این هنر در اواخر هزاره ی دوم ق.م. جلوه گر می شود. در کاوش های باستان شناسی چغازنبیل، شوش و سایر نقاط باستانی ایران، علاوه بر لعاب روی سفال، خشت های لعابدار نیز یافته شده است. فن و صنعت موزاییک سازی یعنی ترکیب سنگ های رنگی کوچک و طبق طرح های هندسی و با نقوش مختلف زیبا در این زمان به اوج ترقی و پیشرفت خود رسیده که ساغر بدست آمده از حفریات مارلیک را می توان نمونه عالی و کامل آن دانست. این جام موزاییکی که از ترکیب سنگ های رنگین به شیوه ی دو جداره ساخته شده از نظر اصطلاح فنی به «هزار گل» معروف است و از لحاظ کیفیت کار در ردیف منبت قرار دارد.
تزیینات به جای مانده از زمان هخامنشیان حکایت از کاربرد آجرهای لعابدار رنگین و منقوش وترکیب آنها دارد، بدنه ی ساختمان های شوش و تخت جمشید با چنین تلفیقی آرایش شده اند، دو نمونه جالب توجه از این نوع کاشی کاری در شوش به دست آمده که به «شیران وتیراندازان» معروف است. علاوه بر موزون بودن و رعایت تناسب که در ترکیب اجزاء طرح ها به کار رفته، نقش اصلی همچنان حکایت از وضعیت و هویت واقعی سربازان دارد. چنان که چهره ها از سفید تا تیره و بالاخره سیاه رنگ است، وسایل زینتی مانند گوشواره و دستبندهایی از طلا در بردارند و یا کفش هایی از چرم زرد رنگ به پا دارند. از تزیینات کاشی هم چنین برای آرایش کتیبه ها نیز استفاده شده است. رنگ متن ، اصلی کاشی های دوره ی هخامنشیان اغلب زرد، سبز و قهوه ای می باشد و لعاب روی آجرها از گچ و خاک پخته تشکیل شده است.
نمونه های دیگری از این نوع کاشی های لعابدار مصور به نقش حیوانات خیالی مانند «سیمرغ» و یا «گریفن» دارای شاخ گاو، سر و پای شیر و چنگال پرندگان نیز طی حفریات چندی به دست آمده است. قطعاتی از قسمت های مختلف کاشی کاری متنوع زمان هخامنشیان در حال حاضر در مجموعه ی موزه لوور و سایر موزه های معروف جهان قرار دارد.
در دوره ی اشکانیان صنعت لعاب دهی پیشرفت قابل ملاحظه ای کرد، و به خصوص استفاده از لعاب یکرنگ برای پوشش جدار داخلی و سطح خارجی ظروف سفالین معمول گردید، وهم چنین غالباً قشر ضخیمی از لعاب بر روی تابوت های دفن اجساد کشیده می شده است. در این دوره به تدریج استفاده از لعاب هایی به رنگ های سبز روشن و آبی فیروزه ای رونق پیدا کرد. بنا به اعتقاد عده ای از محققان، صنعت لعاب سازی در زمان اشکانیان در نتیجه ارتباط تجاری و سیاسی بین ایران و خاور دور به چین راه یافته، و سفالگران چین در زمانسلسله هان(206ق م –220 میلادی) از فنون لعاب دهی رایج در ایران برای پوشش ظروف سفالین استفاده می کرده اند. با وجود توسعه فن لعاب دهی به علت ناشناخته ماندن معماری دوره اشکانی در ایران، گمان می رود در این دوره هنرمندان استفاده چندانی از لعاب برای پوشش خشت و آجر نکرده و نقاشی دیواری را برای تزیین بناها ترجیح داده اند. دیوار نگاره های کاخ آشور و کوه خواجه سیستان یادآور اهمیت و رونق نقاشی دیواری در این دوره است.
طرح های تزیینی این دوره از نقش های گل و گیاه، نخل های کوچک، برگ های شبیه گل «لوتوس» و تزیینات انسانی و حیوانی است، که در آرایش دوبنای یاد شده نیز به کار رفته است.
امید است در کاوش های آینده در نقاط مختلف کاشی های بیشتری از دوره اشکانیان یافت شود که امکان مطالعه و بررسی دقیق در این زمینه را فراهم آورد.
در عصر ساسانیان هنر و صنعت دوره ی هخامنشیان مانند سایر رشته های هنری ادامه پیدا کرد، و ساخت کاشی های زمان هخامنشیان با همان شیوه و با لعاب ضخیم تر رایج گردید.
نمونه های متعددی از این نوع کاشی ها که ضخامت لعاب آن ها به قطر یک سانتیمترمی رسد در کاوش های فیروز آباد و بیشابور به دست آمده است. در دوره ساسانیان علاوه بر هنر کاشی سازی هنر موازییک سازی نیز متداول گردید. مخصوصاً پوشش دو ایوان شرقی و غربی بیشابور ازموزاییک به رنگ های گوناگون وتزیینات گل و گیاه و نقوشی از اشکال پرندگان و انسان را در بر می گیرد. کیفیت نقوش موزاییک های مکشوفه در بیشابور گویای ادامه سبک و روش هنری است که در دوره ی اسلامی به شیوه معرق در کاشی سازی و کاشی کاری تجلی نموده است. رنگ آمیزی های متناسب، ایجاد هماهنگی و رعایت تناسب از ویژگی های کاشی کاری های این دوره می باشد.
پس از گسترش اسلام، به مرور هنر کاشی کاری یکی از مهمترین عوامل تزیین و پوشش برای استحکام بناهای گوناگون به ویژه بناهای مذهبی گردید. یکی از زیباترین انواع کاشی کاری را در مقدس ترین بنای مذهبی یعنی قبةالصخره به تاریخ قرن اول هجری می توان مشاهده کرد.
از اوایل دوره ی اسلامی کاشی کاران و کاشی سازان ایرانی مانند دیگر هنرمندان ایرانی پیشقدم بوده و طبق گفته ی مورخین اسلامی شیوه های گوناگون هنر کاشی کاری رابا خود تا دورترین نقاط ممالک تسخیر شده- یعنی اسپانیا- نیز برده اند.
هنرمندان ایرانی از ترکیب کاشی های با رنگ های مختلف به شیوه موزاییک، نوع کاشی های «معرق» را به وجود آوردند وخشت های کاشی های ساده و یکرنگ دوره ی قبل از اسلام را به رنگ های متنوع آمیخته و نوع کاشی «هفت رنگ» را ساختند. همچنین ازترکیب کاشی های ساده با تلفیق آجر و گچ، نوع کاشی های «معقلی» را پدید آوردند. و به این ترتیب از قرن پنجم هجری به بعد کمتر بنایی را می توان مشاهده کرد که با یکی از روش های سه گانه فوق و یا کاشی های گوناگون رنگین تزیین نشده باشد.
کاشي کاري:
همانند ديگر هنرهاي ايران در عهد اسلامي صنعت و هنر كاشيكاري نيز از اعتبار و ارزش ويژه اي برخوردار است. سابقه هنر كاشي گري كه تواما" در تزئين و استحكام بناهاي تاريخي نقش موثري داشته بگذشته بسيار دور بر مي گردد.
مدارك تاريخي و باستانشناسي حكايت از آن دارد كه در اواخر هزاره دوم ق.م. هنرمندان ايران زمين آشنا به ساخت خشت و آجرهاي لعاب دار بوده و از آن براي آرايش مناسب بنا استفاده مي كرده اند.
در دوره اسلامي نيز به تدريج هنر كاشيكاري همانند آجر كاري و گچكاري باشيوه جديد آغاز گرديد و در تمامي ادوار اسلامي به دو علت آرايش و استحكام بخشي به بنا كاربرد ويژه اي يافت. در ادوار اسلامي بناهاي بسياري مانند مساجد، مدارس، مقابر، كاخها، حمامها و حتي پلها به يكي از انواع كاشي مزين گرديده اند، گنبد سلطانيه نيز يكي از بناهاي اسلامي مي باشد كه هنر كاشيكاري بصورت عالي و كم نظير در آن بكار رفته است.
كاشيكاري در گنبد سلطانيه :
آغاز استفاده و بهر گيري از كاشي در معماري عهد اسلامي به درستي روشن نيست. بررسيها و كاوشهاي محوطه ها و شهرهاي اسلامي حكايت از آن دارد كه از اواخر قرن 4 هجري هنرمندان با ساخت كاشي و نحوه لعابدهي آن آشنا بوده اند كه اين هنر تا قرن هفتم تكامل پيدا كرده و تا قرن دهم به بالاترين سطح خود مي رسد. آرايش و تزئين بناي سلطانيه نيز مانند بناهاي ديگر عموما"شامل آجر كاري، كاشيكاري، گچبري و نقاشي است كه تا حدودي با الهام از موتيفها و نقوش دوره سلجوقي كه مورد استفاده استاد كاران و مهندسان قرار مي گرفت.
كاشي معرق :
كاشيكاري معرق و استفاده از آن در معماري گنبد سلطانيه از دو جنبه حائز اهميت است. اول از نظر زيبائي فوق العاده و دوم از نظر استحكام.
البته به نظر مي رسد كه در بهره گيري از كاشي معرق در گنبد سلطانيه از هنر گچبري نيز در كنار كاشيكاري استفاده گرديده است، قرار دادن قطعات ريز كاشي در كنار قطعات گچبري به اشكال مختلف به ويژه طرحهاي هندسي به استاد كاران اين امكان را مي دهد كه در توسعه است هنر زمينه و اختيار عمل بيشتر داشته باشند. به احتمال زياد در مورد آغاز پيدايش و توسعه كاشي معرق كاشيكاراني كه در گنبد سلطانيه كار مي كرده اند از نواحي ديگر ايران پيشي گرفته بودند.
كاشي زرين فام :
از ديگر انواع كاشي كه در گنبد سلطانيه بكار رفته است كاشي هاي طلائي يا زرين فام بوده است. توسعه تدريجي ساخت كاشي زرين فام و استفاده آن در معماري بويژه بناهاي مذهبي و مقابر از اواخد دوره سلجوقي آغاز و در دوره ايلخانان به اوج ترقي خود رسيد و تحولي چشمگير در آن بوجود آمد. كشف كوره كاشيسازي در تخت سليمان، ساخت لعاب و لعابدهي كاشيهاي گوناگون را نشان مي دهد.
در گنبد سلطانيه كاشي هاي زرين فام جهت تزئين و زيبائي قرار داشت.
بر جسته كاري بر روي كاشي در زمان ايلخانان رواج داشته است و تعداد زيادي از كاشيهاي ستاره اي شكل اين دوره كه در حاشيه با كتيبه و در وسط با نقوش انسان و حيوان يا گل و گياه مزين گرديده در كاشيكاري گنبد سلطانيه مشاهده مي گردد كه البته بسياري از آنها از بين رفته است.
شيوه اي ديگر از نوع تزئينات وابسته به معماري در گنبد سلطانيه بافت آجر و كاشي يا كاشي معقلي مي باشد. تلفيق زيباي آجر و كاشي كه عموما" با حركت زيباي شطرنجي صورت گرفته، ارزش ويژه اي به تزئينات اين بناي مهم و عظيم بخشيده است. تزئينات خط ينائي كه به علت شيوه خاص نگارش آن به خظ معقلي نيز شهرت دارد. زيباترين شكل تركيب آجرو كاشي را در روي ديواره هاي داخلي و قسمتهايي از گنبد بزرگ را به نمايش مي گذارد. نوع ديگري از تزئينات كاشيكاري در گنبد سلطانيه تكنيك لعابپران كاشي مي باشد كه گمان مي رود خاستگاه آن سلطانيه باشد.
اصول كلي مرمت در سلطانيه
يك مجموعه عظيم مانند سلطانيه نمي تواند ساخته شده به دست يك نفر باشد در فرايند ايجاد يك اثر تاريخي انسانهاي زيادي فعاليت مي كنند ، گنبد سلطانيه حاصل تقابل و همكاري فرهنگهاي مختلف در احداث آن است كه اين مسئله باعث شده است شيوه هاي متعددي در ساخت آن به كار رود .
امروزه در سلطانيه برخي از نقاشيها رنگهاي پايداري دارند و برخي ديگر از نقوش ، ريزش داشته اند كه اين تفاوتها به علت تنوع تكنيكها و شرايط متفاوت خلق آنهاست .
درگذشته شيوه هاي مرمت نقاشي در ايران تجربي بوده و توسط تيم مرمتگر ايتاليايي به صورت علمي براي اولين بار در ايران استفاده شد . به خمين ذليل شيوه اي كه امروزه در ايران به كار مي رود بيشتر پير مكتب مرمت ايتالياست .
بايد در مرمت نقاشي هاي ايراني به اين مسئله اشاره كرد كه در عين اينكه ما از روشهاي بين المللي استفاده و تبعيت مي كنيم ، بايد روشي در همسويي اين قوانين با هنر ايراني پيدا كنيم .
هنر ايراني حد فاصل بين اروپا و خاور دور است و بايد شيوه هاي مرمت بااين شرايط سازگار باشد و شيوه مرمت سلطانيه نيز بر اين اساس است .
با توجه به مشاوره هاي انجام شده سعي شده است كاري انجام شود كه منطبق با اصول و عقايد هنر ايراني باشد . در حال حاضر تصميم بر اين است كه فرمهاي معماري در سلطانيه تشديد شود و بخشهايي كه داراي نقوش است ، بايد يك ترك گنبد به صورت خنثي ترميم شود .
مي دانيم كه سلطانيه يك بناي تاريخي است و با توجه به نقشه مركزي داراي پلان 8 ضلعي است و گنبد روي فضاي اصلي در مركز واقع شده است و داراي 8 ايوان مي باشد كه از زواياي 8 ضلعي هر كدام تا راس يك ترك درست مي كنند .
اصول مرمت در سلطانيه در عين مطابقت با روشهاي بين المللي به نوعي ادامه دهنده و تداوم بخش هنر و تكنيكهاي اصيل ايراني است .
مرمت قطعات نقاشي در گنبد تاريخي سلطانيه
در سالهاي گذشته در هنگامي كه عمليات مرمت در گنبد سلطانيه آغاز شده بود در سالهاي 134 الي 1357 طبق برنامه هاي مدرن در آن سالها قسمتهاي عمده اي از تزيئنات وابسته به معماري اعم از گچبري و نقاشي هاي مربوط به دوره دوم تزيئنات در گنبد سلطانيه كه توسط گروه متخصصين ايتاليايي از بدنه ديوار ها بر داشته شده بود در وضعيت نامطلوبي در انبار بزرگ گنبد نگهداري مي شد .
لازم به ذكر است قطعات فوق به مدت 25 سال در اين شرايط بودند كه در نتيجه آسيبها و ضايعات فراواني بر آنها وارد شده است . در سال 1378 كه گروه متخصصين ايراني در گنبد سلطانيه مشغول به كار شوند طبق برنامه هاي سازمان ميراث فرهنگي كشور مبني بر بازگرداندن قطعات بر داشته شده به مكان اصلي خود پس از انتقال قطعات فوق الذكر به كارگاه گنبد سلطانيه عمليات مرمت اساسي در محل تربت خانه بر روي آنها آغاز شد .
اما متاسفانه گروه ايتاليايي تمامي مدارك و اسناد دال برانجام روشهاي مرمتي و نيز نصب مجدد قطعات در محل اصلي را با خود برده بودند و همچنين كد بندي توسط آن گروه دررابطه با برداشتن قطعات و تزيئنات درهنگام فعاليت اعمال شد بسيار ناچيز است .
عوامل فوق مراحل بازگرداندن قطعات را دشوار مي كند با اين حال گروه مرمت با مطالعه و بررسي تزئينات فوق تا حد زيادي موفق به شناسايي محل قرار گرفتن قطعات گرديد كه البته كماكان اين بررسي ها ادامه دارد و تا به حال حدود 60 متر از اين قطعات آماده و درحدود 15 متر مربع از اين قطعات در جاي اصلي نصب گرديده است
روش نصب قطعات :
مساله اي كه در ابتداي نصب قطعات بايد در نظر گرفت شناسايي روشهاي اعمال شده براي برداشت آنهاست به طور كلي براي برداشتن اين قطعات سه روش وجود دارد كه مرمتگر بايد با توجه به شرايط اثر محيط قرار گرفتن شي در آن و مواد مصالح سازنده اثر بهترين راه را انتخاب كند . اين سه روش عبارت اند از :
1- استراپو (strapo ) كه در ايتاليا ابداع شده و در آن لايه هاي نازك تزييني را با لايه زيرين و گچ آن را بر مي دارند . هدف كلي اين روش آسيب هر چه كمتر به اصل از مي باشد .
2- روش استيكو (stico ) در اين روش لايه ظريف روي اثر ودر واقع خود تزيئنات برداشته مي شوند وبه لايه هاي زيرين هيچ گونه تعرضي نمي شود .
3- استيكو ماسالا (stico masal ) در اين روش لايه هاي تزييني گچ زيرين و سازه كلا" برداشته مي شود و بيشتر در مواردي كاربرد دارد كه هدف حمل ونقل كل اثر مي باشد .
در گنبد سلطانيه متاسفانه در برداشت اين قطعات يك روش واحد به كار نرفته و كارشناسان گاهي در يك قطعه جدا شده نشانه هاي از هر سه روش را مشاهده مي كنند . كه اين امر موجب پديد آمدن مشكلات عديده اي در امر مرمت ، بازسازي و نصب آنها شده است .
در كل مي توان با كمي اغماض بيان داشت كه بيشترين قطعات تزييني جدا شده در سلطانيه طبق روش استراپو (strapo ) ( تزيينات به همراه لايه هاي گچ زيرين ) جدا سازي شده است .
در مرحله اول بايد قطعات را كاملا" تميز كرده و هر نوع گرد و غبار را از آن بزداييم وسپس با استفاده از موارد استحكام بخشي مانند پارالوئيد paraloid اثر ثبت كنيم پارالوئيد يك رزين شيميايي مي باشد امي بايد توجه داشت عمليات برداشت قطعات در سلطانيه با چسبهاي سنتي انجام گرفته است .
تثبيت اثر بايد به گونه اي باشد كه استحكام آنرا ضمانت كند در ضمن اثر به قدري اشباع شود كه قابليت جذب مواد ديگر را نداشته باشد . در مرحله بعد بايد ضمن تقويت بستر جديد بستر ديگري ( بستر دوم ) را روي قطعات ايجاد نماييم كه هدف كلي اين اعمال استحكام يافتن هر چه بيشتر اثر مي باشد .
در مرحله بعد كل اثر و بستر هاي اضافه شده از محل بستر اصلي كه در سلطانيه گچ مي باشد جدا مي شود پس از برداشتن لايه پشت اثر قطعات را تمييز كرده واز پشت تثبيت مي كنيم .
در اين مرحله از مرمت براي نتيجه گيري مطلوب شناخت اثر بسيار مهم است تا در استفاده از موارد شيميايي نيازمند شناخت دقيق و كامل اثر و مواد تشكيل دهنده آن است .در برخي از قسمتها نيز با روشهاي فيزيكي قطعات جدا مي كنيم كه به اين روش (picking ) مي گويند .
در سلطانيه به دليل اينكه لايه ها را قبلا" برداشته اند بايد كار گروه قبلي را تعقيب كرده و آنرا ادامه داد . مساله ديگري كه در مرمت است كه به دليل عدم اطلاع ما از محل اصلي قطعات مي باشد و اميد است كه در پايان با بررسي طرحها محل اصلي قطعات كشف شود .
مشكل ديگري كه در اين زمينه وجود دارد هماهنگ نبودن سطوح مورد نظر به دليل ترميم بستر آنها مي باشد كه در اين شرايط بهترين راه حل ، بسترسازي دوباره قطعات مي باشد كه نيازمند بررسي زيبايي شناسي اثر مي باشد در قبل اشاره كرديم كه اين قطعات د رگذشته توسط مرمت ايتاليايي جدا شده و در انبار ( همانگونه كه در تصاوير ديده مي شود ) به طريقه نامناسبي نگهداري مي شد و در ضمن به دليل وقفه زماني ايجاد شده ميان گروه فوق و تيم مرمتگر ايراني برخي از فطعات مفقود شده اند كه اين مساله موجب اختلال در كشف و تعيين محل اصلي قطعات ديگر مي باشد و در وواقع در حال حاضر مرمتگران سلطاانيه با يك معما روبر هستند كه قطعات از آنها ناپديد مي باشد .
مراحل مرمت وشيوه هاي به كار گرفته شده توسط متخصصين مرمتگر ايراني در ابتداي اين مبحث بايد گفت كه متاسفانه روشهاي اعمال شده توسط تيم ايتاليايي داراي نواقص و كاستيهاي بسياري است كه موجب آسيب ديدگي بيشترقطعات جداشده گرديده است.
قطعاتي كه درحال حاضردر دسترس ماست نيمه كاره بوده وازنظرعلم مرمت بدون حفاظ مي باشد چون پس از جداسازي ازديواردر پشت آن لايه گذاري انجام شده و بسته مناسب جهت حفظ اثر وجود ندارد كه اين امرموجب سائيدگي و ريزش گچها و قطعات اصلي از آن مي شود.
زماني كه اثر تاريخي را از محيطي به محيطي ديگر انتقال مي دهيم ممكن است به آن شوك وارد شود زيرا شي در طول مدت زماني كه از ساخت آن تا زمان حاضر مي گذرد با شرايط اطراف تطابق ايجاد مي كند و تغيير محل دادن يكباره آن كه بدون شك همراه با تغيير ميزان رطوبت دما ونور مي باشد موجب آسيب ديدن شي مي شود .اين آسيب در مرحله تطابق شي با محيط متفاوت است .
در حال حاضر از پارالوئيد براي پر كردن اين خلاء استفاده مي شود . در بخش مرمت اتاقكي براي بالا بردن رطوبت مناسب براي انجام عمليات يعني 70% برسد . براي استحكام بخشي از قسمت پشتي اثر برداشته شده كه پوسته شده و در حال ريختن است از ماده اي به نام پريمال A33 ( Primal A33 ) كه يك زرين آلكيريك است استفاده مي شود كه علت انتخاب اين درصد براي هر چه بازتر بودن پيوندهاي مولكولي به منظور افزايش نفوذ در شي مي باشد . كه در برخي مواقع مثلا" ايوان جنوب غربي غلظت اين محلول تا 30% بالارفته است . اين امر نشان دهنده متعدد بودن شيوه ها و تنوع آثار در گنبد سلطانيه مي باشد .
براي استفاده از محلول PrimalA33 براي اين قطعات در گنبد سلطانيه از 2 روش استفاده مي شود .
1 – استفاده از قلم مو
2 – افشانه كردن
اگر لايه ها پيوستگي داشته باشد و سطح آن نسبتا" يكدست باشد از روش افشاندن استفاده مي شود اما اگرشي لاكون (lacon) داشته باشد. يعني قسمتهايي از آن ناقص باشد بايد از قلمو استفاده كرد. متاسفانه قطعات موردنظرما بيشتربه اين صورت است و گاه در يك قطعه با دو روش استراپو و استيكو به طور همزمان رو به رو مي شويم . براي به كاربردن قلم مو معمولا" بايد مواد نظر را ( در سلطانيه PrimalA33 ) از بالا به پايين بر سطوح وارد كنيم اما در قطعات فوق الذكر به دليل اضطرار موجود بايد از بخشهاي خيلي آسيب ديده شروع كرد .
اين بخشها مربوط به تزيينات داخلي و نوشته هاي دور تا دور گنبد است وسعي مي شود به شكل اوليه برگردد كه اين امر مستلزم تلاش بسياري است .
آسيب شناسي اثر
براي مرمت يك اثر و انجام اقدانات حفاظتي بايد در ايتدا با شناخت كامل از اثر بتوانيم شرايط ويراني اثر را تحليل كنيم اين قطعات جدا از اينكه اصلا" احتياج نبوده از محل برداشته شود آسيب هاي زيادي ديده است كه شايد مهمترين علت آن آشنا نبودن ايتاليايي ها با فرهنگ معماري و مرمت در ايران باشد .
كلا" در ايران برداشتن آثار از محل اصلي كاربرد ندارد و از اين روش فقط در موارد اضطراري استفاده مي شود . مشكل ديگري كه اكنون با آن رو به رو هستيم نگهداري نادرست قطعات بوده كه محل مشخصي نداشته و شماره گذاري دقيقي هم نشده است يا حداقل امروزه در دسترس ما نيست .
مهمترين بخش آسيبهاي سلطانيه و به عبارتي عمده ترين آنها آسيبهاي محيطي ، اقليمي و مردمي بوده كه با انگيزه هاي مختلفي انجام شده است . براي استحكام بخشي يك اثر هنري نوع موادي كه به كار مي رود بسيار مهم است .
در برخي موارد تيم ايتاليايي استحكام بخشي پشت آثار را با الياف مصنوعي انجام داده در برخي موارد نيز زرنيهاي مصنوعي مانند پلي و نيل (polivinel) و استات (stat) استفاده كرده اند . از ديگر الياف استفاده شده مي توان به : فوم ، پشم شيشه ، و الياف مصنوعي سبك به طور كلي اشاره كرد .
در برخي موارد ايتاليايي ها براي استحكام بخشي از مواد آلي استفاده كرده اند كه به دليل وقفه زماني بين مرمتهاي انجام گرفته تجزيه شده و باعث فساد بيشتر شده اند .
گروه مرمتگر ايتاليايي با فرهنگ مواد ايراني آشنا نبوده و اين آشنايي باعث بروز مشكلات بسياري شده است .
ما در معماري ايراني و آثار مربوط به آن برخي زرنيها داريم كه در بسياري از آثار به كار رفته اند .
از جمله اين مواد مي توان به : روغن بزرگ ، سريشوم پوست يا ماهي ، سرپشم و صمغ عربي ، اشاره كرد كه خصوصيات خاصي دارند كه براي كار با آنها به آگاهي و شناخت كافي نياز است. ايتاليا يي ها از سريشوم به مقدار زيادي در برداشت قطعات نقاشي استفاده كرده اند .
وقتي در محيطي رطوبت نسبي بالا باشد سريشوم نرم مي شود و بالعكس اين سخت و نرم شدن باعث ايجاد ريز تركها در قطعات مي شود كه موجب نفوذ ميكرو ارگانيز ها در قطعات شده و يكپارچگي خود را از دست مي دهند .در عين حال اين انقباض و انبساط مكرر نيز باعث نابودي بستهاي رنگي شده و موجب فرسايش مي شود .
البته بايد به اين نكته اشاره كرد كه گروه مرمت ايتاليايي اين اقدامات را براي 2 سال پيش بيني كرده بودند ، اما با ايجاد وقفه اي 25 ساله در روند مرمت قطعات امروزه شاهد آسيبهاي ذكر شده هستيم .
در سريشوم از آسيب ( asib) بين سلولي حيوانات زنده استفاده شده كه باعث رشد ميكرو و ارگانيزمها و عوامل مخرب مانند قارچها مي شود .
براي مقابله با اين پديد بايد فضايي با شرايط خاص به اين كار به وجود آورد تا بتوان عمليات مرمتي را بر روي
اين قطعات انجام داد . اين عمليات مرمتي عبارت است از برداشت مواد سطحي و زائد از روي قطعات ، شستشو و گند زدايي با الكل و تثبيت لايه هاي اوليه : براي انجام اين كار نياز به لايه اي است كه قطعات بر روي آن نصب شود و داراي انعطاف بالا بوده و نازك نيز باشد كه بتواند خلل و خرج را پر كند بي اينكار از كاغذهاي سبك اليافي كه تيشو (tisho) ناميده مي شوند استفاده مي شود .
نصب نهايي قطعات در محل اوليه :
براي انجام اين قسمت از عمليات مرمتي ابتدا بايد عمل اصلي اين قطعات مشخص شده و علامت گذاري شود . سپس بايد در جاي اصلي يك بستر مناسب براي نصب قطعات به وجود آورد . در سلطانيه اين بستر سازي از گچ و مصالح سنتي انجام مي شود بعد از انجام عمليات مرمتي روي قطعات قبل از نصب آنها از نقوش اين قطعات طرح برداري در مقياس 1/1انجام مي شود . لازم به ذكر است كه بايد از انجام تمام مراحل عمليات مرمت و نصب قطعات عكس و فيلم و اسلايد تهيه شود .
مرمت در ايوان جنوب غربي :
مرمت در ايوان جنوب غربي سلطانيه از نيمه دوم سال 1378 براساس برنامه اي مصوب سازمان ميراث فرهنگي در رابطه با ترميم بناهاي تاريخي از جمله سلطانيه آغاز شد .
مرمت اساسي گنبد سلطانيه از سال 1342 با ورود يك هيات ايتاليايي آغازشد .
گروه مرمت فوق مسائل و مشكلات معماري در سلطانيه را مرتفع كرده و در قسمتهايي اقدام به مرمت بدنه هاي داخلي نموده اند كه از نقطه نظر علم مرمت در قسمت (stractur) سازه يا بنا خوب عمل نمودند . اما در قسمت تزئينات وابسته به معماري تا حدي ناموفق بودند . به همين دليل سازمان ميراث فرهنگي با تكيه به تجارب و تخصص مهندسان امر اقدام به مرمت اساسي بدنه هاي داخلي گنبد سلطانيه نمود .در آغاز با مطالعه و پژوهش ها ئي كه در رابطه با تزئينات گنبد به عمل آمد . ايوان جنوب غربي جهت تعميرات مد نظر قرار گرفت اين انتخاب بنا به دلايلي خاص صورت گرفت كه در اين مبحث به طور اجمالي به آن اشاره مي شود .
1) ايوان جنوب غربي يك نماد كامل از شيوه تزئين در قوس طاق و اسپر روبه روئي در دوره ايلخانان بود .
2) ايوان فوق الذكر به مرور زمان كمتر دچار تحريف و دست خوردگي قرار گرفته بود .
3) موقعيت فعلي آن كه ورودي اصلي گنبد سلطانيه در حال حاضر مي باشد .
دلايل ذكر شده باعث شد تا اين ايوان جهت انجام عمليات مرمت اساسي مد نظر قرار گرفته و به اين صورت تيم مرمت در اين بخش شروع به فعاليت نمود .
مراحل اوليه مرمت :
در مرحله اول لازم بود از تمامي قسمتهاي تزئيني اعم از گچبري و نقاشي عكس برداري به عمل آيد . لازم به ذكر است عكس برداري در گنبد سلطانيه فاقد شرايط نور طبيعي مي باشد . در جهت رفع اين مشكل لازم بود يك سيستم براي تعبيه نور مناسب طراحي شود كه لازم بود از تركيب نور سفيد و زرد استفاده شود و اين مساله به همت متخصصين برق گنبد مرتفع گرديد .
مرحله بعدي نصب داربست در قسمتي بود كه بنا بود فعاليت در آن انجام شود .
ما به دليل اينكه شرايط ايوان حالت خاص قوس دار را داشت ، مجبور به طراحي سيستم داربست خاصي بوديم تا به راحتي به تمام نقاط دسترسي داشته باشيم .
در مرحله بعد به دليل فرسايشهايي كه در طي مدت زمان و مديدي در اثر فوق ايوان جنوب غربي به وجود آمده بود مجبور شويم قبل از عمليات طرح برداري به صورت اورژانس اقدام به عمليات تثبيت نمائيم .
البته بايد اذعان داشت كه اين تثبيت به صورت موقتي و موضعي انجام گرفت .
مرحله بعدي كار اقدام به طرح برداري از نقوش در مقياس 1/1 بود . اينكار به ما امكان مي داد قسمتهاي آسيب ديده را از ساير قسمتها جدا كرده و ديد بهتري نسبت به اثر موجود پيدا كنيم . و نيز باعث برقراري ارتباط معنوي بيشتر ما با كل اثر مي شود .
از نظر فني طرح برداري به خاطر مستند سازي و آسيب شناسي انجام مي شود كه با اين كار در ايوان جنوب غربي به دو صورت انجام شد :
1) بر روي كاغذ پوستي جهت طراحي قسمتهايي كه مفقود مي باشد .
2) بر روي كاغذ سلفون جهت طرح آسيب شناسي و مشخص نمودن ريز تركها ، شكافها و جاي ضرباتي كه به مرور زمان به اثر وارد شده بود .
(طرح 1/1 از كليه قسمتها موجود مي باشد )
مرحله بعد طراحي قسمتهاي كبود نيز اصولي نمودن طرحها به منظور پيدا نمودن زبان هندسي و شيوه طراحي اوليه آثار موجود بوده . در اين مرحله كليه آثار اعم از نقاشي و گچبري بعد از طراحي در قوانين هندسي گنجانده شد .
قسمتهايي از نقوش در زماني كه اجرا شده بودند به صورت د فورمه در آمده بودند كه اين مساله ايجاب مي كرد ،
جهت طراحي قسمتهاي از بين رفته زبان هندسي طراح را پيدا كنيم كه كلا" فلسفه اصولي كردن نقوش فوق الذكر به اين دليل مي باشد .
مرحله بعدي تثبيت اساسي لايه اي تزئيني و استحكام بخشي قسمتهاي طلبه شده بود لايه هاي تزئيني در ايوان جنوب غربي در اثر عوامل مخرب متعدد آسيبهاي مختلفي ديده بودند يكي از اين عوامل رطوبت نسبي محيط بود .
كه با كاهش و افزايش پي در پي باعث ايجاد ريز تركها ي در سطح آثار شده بود.
چون كاهش و افزايش رطوبت نسبي به نوعي كاهش و افزايش دما را در پي ادامه انقباض و انبساط هاي متعدد لايه هاي رنگ در طول مدت 700 سال باعث از بين رفتن بستهاي رنگ و نقوش و در نهايت پودر شدن لايه هاي رنگ شده است .
در قسمتهايي نيز رطوبت نسبي باعث تغيير رنگ در فام رنگها شده و شرايط محيطي كه اثر در آن اجرا شده بود را تغيير مي دهد .
به عنوان مثال در بخشهايي رنگ آبي آزوريت (Asuriet) را تبديل به رنگ سبز فيروزه اي (Malaki) ود ر قسمتهايي تبديل به رنگ قهوه اي كرده است با توجه به اينكه لايه رنگ زماني كه شروع به ريزش مي كند يك ته رنگ از خود به جاي مي گذارد . در هر صورت قسمت مهم در اين بخش از كار شناسايي ته رنگها مي باشد كه با توجه به آنها بتوان نقوش را خوانده و در تكميل آنها اقدام كرد .
به طور كتي تجزيه و تحليل شيميايي جهت باز شناسي بستها و زرنيهاي به كار برده شده در رنگهاي دوره ايلخاني كاري بس دشوار است . زيرا اين بستها به علت دارابودن مواد آلي به مرور زمان در معرض فرسايش و پوسيدگي قرار گرفته و خواص فيزيكي و شيميايي خود را از دست مي دهند . برخي از آنها نيز داراي چنان فورمول گسترده اي مي باشند كه بازشناسي آنها علاوه بر مشكل فرسايش احتياج به صرف زماني بس طولاني و هزينه هاي بسيار دارد .
آنچه پس از مطالعات و پژوهشهاي بسيار و مشورت با استادان مربوط در مورد بستهاي به كار برده شده در رنگهاي گنبد سلطانيه به دست آمده اين بود كه رنگهاي فوق الذكر بيشتر از سريشوم محلول در آب گرم تهيه شده است .
رنگهاي به كار برده شده : همانطوري كه پيداست بزرگترين و مهمترين عامل احساس در نقاشي و تزئينات وابسته به معماري در سطوح مختلف رنگ مي باشد .
از نظر علم فيزيك رنگ امواج نوري از اجسام به چشم انسان است و به طور كلي خاصيت نور و شدت و ضعف آن و بينايي انسان بيان علمي رنگ است . از تجزيه و تحليل و مشاهده رنگهاي به كار رفته شده در ايوان جنوب غربي و به طور كلي گنبد سلطانيه با ميكرو سكوپ انواع رنگهاي معدني و آلي زير مشخص گرديد .
1) سفيد آب شيخ يا كربنات و هيد رات قليايي سرب (Zpb co3 Ploh2)
2)آبي مس يا آزوريت(Asurit) : cuoh2
3) زنگار cu oh2- cu co3
4) سرنج pb co4
5) شنگرف : shg
6) اخرا (قهوه اي و قرمز )
7) طلا به صورت ورق agcu
8)تالك mg3 si4 o10 oh2
تثبيت لايه هاي رنگ به دو صورت مي تواند انجام شود .
1) به وسيله افشانه كردن
2) به وسيله قلم مو
(راجع به اين دو روش و كاربردهاي آن در فصول قبلي توضيح داده شد . )
در ايوان جنوب غربي ما به دليل پيوستگي سطوح تزئيني از روش افشانه كردن استفاده كرديم .
در برخي از قسمتها به دليل فرسايش بيش از حد رنگها مجبور شديم عمليات را با محلولهاي تثبيت كننده و با غلظت كم به صورت متوالي انجام دهيم تا عمل تثبيت به خوبي انجام شود . مرحله بعد برداشتن لايه ها ي گردو غبار از روي تزئينات فوق بوده به اين صورت كه همزمان با عمل تثبيت اين غبار نيز تثبيت مي شود .
(راجع به اين مواد تثبيت كننده در صفحات بعد توضيح داده مي شود .) بعد از اينكه مواد تثبيت كننده را از روي كار برداشتيم گردو غبار نيز از روي كار برداشته مي شود .
اين تكنيكي است كه گروه مرمتگر ايتاليايي نيز از ان استفاده كرده بودند .
مرحله بعد سنبه كردن طرحهاي اصولي شده جهت تكميل نقوش و قسمتهاي كبود مي باشد . سنبه كردن اصطلاحي در هنر فلز كاري مي باشد به اين صورت انجام مي شود . ابتدا با سوزن سوراخ سوراخ شده و با يك كيسه رنگ مشكي يا گرد ذغال بر روي طرح كوبيده مي شود و بدين ترتيب طره مورد نظر بر روي كار قرار مي گيرد .
عمليات قلم گيري و مرز بندي نقوش مي باشد كه اين كار با قلم مو و رنگ و نيزور نيو تن انجام مي گيرد .
گزارشي از كار مرمتي مقبره الجايتو ( 1357-1349 )
پروژه مرمتي مقبره الجايتو در سلطانيه كه در سال 1348 به مرحله عمل در آمد و جمعا" تا شهريور ماه 1357 حدود 9 سال و اندي به طول انجاميد يكي از ظريف ترين و پيچيده ترين كارهاي مرمتي در نوع خود بود كه تا زمان خود در ايران به انجام رسيده صرفنظر از ارزش خود بنا كه از نظر ارتفاع و قطر گنبد كم نظير است گستردگي كار مرمتي انجام شده آنرا بصورت يكي از بهترين و غني ترين منابع آموزشي كار مرمت در سطح دانشگاهي در آورده است.
در سال 1348 در چهار چوب اهداف و مقطه نظرهاي دولت وقت بمنظور جلب توريست و بالا بردن مطلوبيت ابنيه جاذب توريسم، اعتبار طرح مرمت و احياي بناي مقبره الجايتو كه بلحاظ كيفيت تكنيكي ساختمان و تزيينات و علي الخصوص گنبد ارزشمند تشخيص داده شد « چنانكه واقعا" هم هست » بتصويب رسيد و قرار بر اين شد كه سازمان ملي حفاظت آثار باستاني با استفاده از انيستيتو مرمت آثار باستاني دانشگاه ملي بعنوان مجري كارهاي تعميراتي مسئوليت اجرا و بهره برداري را بعهده داشته باشد و پروفسور سن پائولري كارشناس مورد تائيد يونسكو هم بعنوان ناظر همكاري داشته باشند.
مدت عمليات از 1348 تا 1357 در نظر گرفته شد كه حدود يكسال آن صرف تهيه طرح و مقدمات كار و بقيه مدت صرف عمليات مرمتي شد.
كل كار را نوعا" ميتوان داراي تقسيم بندي زير دانست كه البته چنانكه از فهرست زمانبندي شده عمليات مشهود است بنا به مقتصيات زماني و يا ضرورت اجرايي به هم مربوط و داراي تقدم و تاخر مي باشد و بعضا" پيش نياز يكديگرند:
1- مطالعات
1-1 اوليه ( قبل از شروع كار )
2-1 در حين كار مرمت
2- تجهيز كارگاه
1-2 كارگاه هاي فني ( ساختمانها، اجرايي و ... )
2-2 كارگاه هاي علمي ( لابراتور، آزمايشگاه .... )
3- طرح حفاظت موقت ( حفاظت بنا در حين كار و نيز كنترل موارد حاد )
4- طرح مرمت
1-4 ايستايي
1-1-4 تخريب زوايد
2-1-4 تحكيم
2-4 تزئينات
5- طرح نگهداري و احياء
1-5 نگهداري كارگاه در طول عمليات
2-5 احياء و نگهداري بنا به تناسب عملكرد آتي آن
شرح مفصل عمليات و جزئيات كار در مدارك مربوطه و كتب چاپ شده و نقشه ها موجود است ونيازي به اطاله كلام نيست . ليكن از شرح مختصري هر يك از اين موارد نيز گريزي نيست.
1- مطالعات
بطور كلي مطالعات در مورد يك و بنا و يك اثر تاريخي در چهار زمينه مختلف صورت مي گيرد كه اين بنا مستثني از اين قاعده نبوده بررسي كامل در جهات مختلف روز آن صورت گرفته كه عبارتند از :
الف : مطالعات تاريخي
ضرورت شناخت گذشته اثر براي دست يافتن به علل كيفيتها و كميتهاي فعلي آن ، علل پيدايش عملكرد اوليه ، عملكردهاي مختلف در دورانهاي گوناگون، تاثير تحولات تاريخي و اجتماعي و فرهنگي تخريب ها و مرمت هاي ادوارمختلف و اجزاي الحاقي احتمالي و قسمتهاي حذف شده فرضي، محقق و ناظر و متخصص مسئول را بر آن ميدارد كه براي روشن ساختن نكات مبهم فوق تا سر حد امكان و ضرورت بكاوش اسناد تاريخي و عكسها و نقاشيها و سفرنامه ها و ... پرداخته تاريخچه مدون حتي الامكان دقيقي از بنا كه يقينا" راهگشاي حل بسياري از مغضلات فني و تكنيكي است را تهيه و ارائه دهد، امريكه در كار دقيق و ظريف مورد بحث ما نيز طبيعتا" از نظر دور نمانده بنحو حتي المقدور كاملي دنبال دشه و نتايج و دستاوردهاي آن هم در كتاب گزارش نهايي كار و هم در گزارشات اوليه و توجيهي قابل مطالعه است.
ب : مطالعات جغرافيايي
واقعيت وجودي يك در طبيعت در يك كار مطالعاتي شناخت محيط جغرافيايي را در زمره اولويت ها مي گذارد، در اين كار نيز چنين بوده علي الخصوص كه كار مرمتي است فيزيكي است و تخريب هاي ايجاد شده قبل از هر چيز ناشي از تاثير عوامل محيطي هستند و يا فرض غالب چنين است بهر حال مي بايست فهميده مي شد كه بنا با چگونه طبيعت و چگونه اقليمي تعادل يافته و تاثير وضع آب و خاك و رطوبت و سرما و گرماي فصول چيست لايه هاي مختلف زمين چگونه اند و اثرات كليه اين عوامل درتخريب چگونه بوده است و آيا تخريب ناشي از يك يا عده اي از اين عوامل بوده يا علت ديگري آنراباعث شده زلزله اي يا سيلي يا صاعقه اي و يا دست انساني و يا لانه كردن جانوراني در طول زمان.
ج – مطالعات فني :
سيستم ساختماني چيست ؟ نقشه اوليه چه بوده ؟ ضمايم الحاقي در طول زمان كدامها هستند و تاثيرات مثبت و منفي اين ضمايم بر بنا چيست ؟
وضعيت ايستايي اجزاء و نيز كل بنا در چه حالت و چه درجه اي از ايمني است وضع مقاومتي مصالح چگونه است پي المانهاي باربر پوشش ملاتها ؟ اولويت هاي حفاظتي كدامند قسمت و يا قسمتهاي بنا در حال حاضر بيشتر در خطر تخريبند؟
با كمك آزمايشگاه ها و لابراتورها وموسسات فني ضروري به اين سئولات جواب داده شده به بيان ديگر جواب اين سئولات را پيدا كرده با تهيه نقشه فعلي بنا و رولوه دقيق آن مطلب و ضرورتها را روي نقشه نشان داده اند.
د : مطالعات هنري
بررسي ارزشي بنا از نظر هنري در كل و نيز در اجزاء اولويهاي هنري قسمتهاي مختلف تقسيم اجزاء و مقوله هاي به دور و سبك خود مسايلي هستند كه در اين قسمت مورد مطالعه قرار گرفته برنامه مرمت و حفاظت از بعد هنري بر دستاوردهاي اين مطالعات متكي خواهد بود.
كل اين مطالعات از دو بعد و نقطه نظر : 1- ايستايي و 2- تزئينات انجام دشه در هر مورد طرح حفاظت ، مرمت و احياء و تصميم گيري در مورد اقدامات ضروري و يا اصلح و احسن با اتكاء به جمع بندي اين مجموعه دانسته ها شكل مي گيرد.
البته خود اين مطالعات عمدتا" دو دسته هستند ، يكدسته مطالعاتي كه قبل از شروع كار كارگاه انجام مي شوند ومحاسبات سابق را تغيير مي دهند. كه بعلت وسعت كارگاه مورد بحث هر دو مورد و خاصه مورد دوم مطالعات ضرورتا" بكرات اتفاق افتاده بانجام رسيده است.
2- تجهيز كارگاه
براي انجام عمليات مرمتي و فعال شدن كارگاه مرمت لوازم و ابزار مورد نياز كار بايد تامين و تهيه مي شد اعم از نيازهاي انساني ،فني، علمي و كارگاهي ما همه را به دو دسته عمده تقسيم كرده ايم. هر چند تقسيم بندي ريزتر و دقيق تر از اين هم مقدور هست.
الف كارگاه فني :
آنچه در ين قسمت از امور مربوط به تجهيز كارگاه انجام شده را مي توان بشرح زير نام برد، بررسي دقيق چگونگي هر يك از اين اعمال گذشته از اينكه در مدارك مورد نظر و گزارشات آورده نشده احتمالا" از بحث خارج است:
- احداث ساختمانهاي مورد نياز كارگران، كارمندان، متخصصين بومي و غير بومي
- انبارهاي مورد نياز براي نگهداري مصالح
- كارگاه هاي نجاري ، آهنگري
- احداث را و تسهيلات دسترسي به كارگاه توسط ماشين آلات لازم
- بستن و بازكردن دار بستها اعم از چوبي يا آنتروپوز و شمع زني و جك درمورد حفاظت موقت بنا و نيز در مورد داربستهاي مورد نياز كارگران و استادكاران جهت دستيابي به نقاط واقع شده در ارتفاعات
- احداث كابينهاي مخصوص كار در فصل سرما
- كارگذاري قرقره هاي دستي حمل خاك و ... از ارتفاعات بپائين و بالعكس.
ب- كارگاه هاي علمي
- احداث لابراتوار و آزمايشگاه مرمت
- احداث لابراتور فيلمبرداري
- احداث كوره كاشي پزي
3- طرح حفاظت موقت
نظر باينكه اولا" ممكن قسمتهايي از بنا در معرض خطر فوري و فوتي تخريب قرار داشته باشند كه مثلا" در كار حاضر يكي از تركهاي گنبد چنين حالتي داشته و در ثاني در هنگام مرمت المانهاي باربر تضعيف موقتي آنها ( تا خاتمه كار ) انتقال نيروهاي وارده و كنترل آنها بطرز صحيح را ايجاب مي كند لازمست مساله حفاظت موقت بررسي و بمرحله علمي در آيد خصوصا" اينكه عمليات مرمتي خود باعث لرزشها و فعل و انفعالاتي در بنا مي شوند كه قسمتهاي مورد تخريب را گسترش مي دهند. به هر حال اينكار بطرق مختلف بازدن شمع و داربست آنتروپوزوك انجام شده در مورد جلوگيري از اثرات نخريبي عوامل جوي نيز با مسدود كردن منافذ و احداث در و پنحره و پوشش حفاظت انجام گرفته است. به هر حال اين قسمت از كار كار دقيق و ظريف و مسئولانه اين را ميطلبد كه در صورت عدم توجه در آن ممكن است به تخريب بيشتر و نقض و غرض منجر گردد.
4- عمليات اجرايي طرح مرمت
الف – ايستايي :
در مورد كار حاضر عمدتا" پي ها قابل قبول بوده اند بجز مورد ترك شماره ( 1) كه تا پي احتياج بدوخت و دوز داشته بهر حال كار مرمت پي در صورت لزوم همانطور كه ذكر شد نيازمند انتقال نيروهاي وارده بر پي قبل از انجام هر گونه عمليات مرمتي است در مورد جرزها نيز قبلا" نيروي وارده بوسيله شمع زدن كنترل و انتقال داده مي شود و بعد هر گونه عملياتي ( تخريب بافت فاسد دوخت و دوز و سپس تزريق سيمان ) انجام مي گردد. در مورد گنبد لازم بوده كه نيروهاي جانبي مهار گردند، براي اينكار پس از كنترل وزن و انتقال آن طوقه اي از بتون آرمه ايجاد و با كلاف كردن محل وارد آمدن وزن و انتقال آن طوقه اي از بتون آرامه ايجاد و با كلاف كردن محل وارد آمدن نيرو تحكيم و بار كنترل شده است. عمل مرمتي ايكه روز منار انجام شده به اين صورت بوده كه پس از از پر كردن اين سوراخها باسيمان و خشك شدن آنها مجددا" اين سيمان ها را سوراخ كرده در امتداد منار ميلگردهاي مقاومتي را كار گذاشته مجددا" خلل و فرج را با سيمان پر كرده اند.
لازم به تذكر است كه در بعضي از موارد كه مقدور نبوده تزئينات را بردارند از پشت قشر تزئيني به دشواري و ظرافت كار مرمت استاتيكي انجام شده در ساير موارد اول قشر تزئيني ارزشمند رويي به روي پانل مخصوص انتقال داده شده و بعد پس از خاتمه عمليات بجاي اوليه خود برگردانده شده است.
ب: تزئينات
كه شامل دو قسمت گچكاري و كاشيكاري بوده كار گچي را متخصص ايتاليايي ريچري عهده دار بوده و بقيه به موازات كارهاي آجري و بنايي بدست متخصصين و استادكاران ايراني انجام شده است در مورد بعضي كارها كه كار مرمت و تحكيم با جدا كردن آنها و انتقال روي صفحات مخصوص مقدور بوده اين كار انجام شده و سپس بجاي خود برگردانده شده و در مورد آنها كه مقدور نبوده همانجا تزئينات و حتي درمواردي با طرافت و دشواري، كار مرمت استاتيكي پشت آن اجرا شده است لازم به تذكر است كه درمواردي به سه نوع قشر تزئيني روز هم متعلق به دروان هاي تاريخي مختلف قاجار، صفوي ايلخاني برخورد شده كه هر سه ارزشمند بوده جبرا" دو قشر الحاقي رويي جدا و محافظت شده و قشر زيرين كه طبعا" بدليل تعلق داشتن بدوران خود بنا ارزشمندتر بوده مرمت، تحكيم و تثبيت گرديده گل بزرگ گچي اي هم بوده كه توسط استاد نظريان از اساتيد دانشگاه خودمات بازسازي و ترميم گرديده است.
5-طرح نگهداري و احياء
الف: نگهداري كارگاه در طول عمليات
هر چند شايد بهتر ميبود اين بخش جزو قسمت تجهيز كارگاهي آورده شود ولي بهر حال منظور حفاظت و تامين حوايج كارگاه در طول عمليات شامل برق ، آب ، راههاي مورد نياز ، حصار كشي، نگهباني، تامين حرارت مورد نياز فصول سرما، هدايت آبهاي جاري به خارج و غيره است كه تماما" چنانكه در گزارشات مندرج است انجام شده است.
ب : آتيه بنا
در اين كارگاه تمام كارهايي كه صورت گرفته از برنامه بررسي شهر سلطانيه و گسترش آتي آن گرفته تا احداث چاپخانه براي چاپ كارت پستال و غيره و از راهسازي گرفته تا حصار كشي و تسطيح مطلوب بافت پيرامون آن و برنامه فروش بليط و عكس و اسلايد و نيز تامين برق و حرارت و احداث شبكه فاضلاب و هدايت آبهاي سطحي به رودخانه مجاور همه و همه اينها جهت معرفي بستر غني هنري و فرهنگي است كه چنين محصولات خيره كننده اي ببار آورده بستري كه حتي در تيره ترين ظلمات ستم و استيداد بهترين تجليات خود را در آثار معماري و هنري جلوه گر مي سازند.