PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : تاریخچه کلاه سبزها



حسنعلی ابراهیمی سعید
26th May 2016, 05:25 PM
قسمت اول


راه آهن خرمشهر ...



خرمشهر...
شهرستان خرمشهر به مرکزیت شهر خرمشهر با مساحت 4 هزار و 552 کیلومتر مربع در جنوب غربی استان خوزستان و در محل پیوستن رود کارون و اروند رود واقع شده است و با شهرستان های آبادن از جنوب شرق، شادگان از شرق و اهواز از شمال و همچنین با کشور عراق از غرب هم مرز است
مردم خرمشهر از نژاد پاک آریایی و سامی هستند مذهب آنها شیعه دوازده امامی است و به زبان پارسی و عربی تکلم می کنند.
تا پیش از جنگ خرمشهر به دلیل موقعیت جغرافیایی و بازرگانی و ارتباط با دریای آزاد ، ثروت عظیمی را در خود جای داده بود و مراکز تجاری و نمایندگی شرکت های بزرگ کشتیرانی ، بدان چهره بین المللی بخشیده بود . اکنون ساکنان خرمشهر به کار در بخش های خدمات ، کشاورزی ، باغبانی ، حصیر بافی و دیگر صنایع مشغول هستند . کمربندی از درختان نخل به پهنای چهارصد متر شهر خرمشهر را از سایر قسمت های استان جدا میکند .
دامداری در منطقه رواج داشته و انواع محصولات دامی از قبیل لبنیات ، پوست و پشم از فراورده های این بخش می باشد .
آب و هوای این شهرستان به علت نزدیک بودن به عربستان و عراق تحت تاثیر باد های گرم و خشکی است که از این سو میوزد .
رطوبت نسبی موجود در این ناحیه به علت نزدیکی به اروند رود و خلیج فارس در تمام فصل ها بالا است از خرمشهر به شهر های اهواز و آبادان راه آسفالته وجود دارد و انتهای راه آهن سراسری ایران ، محور تهران – خرمشهر به طول 1070 کیلومتر به خرمشهر منتهی میشود .
مرکز این شهرستان در زمان محمد شاه قاجار بندر محمره نام گرفت، محمره که از ادغام دو کلمه عربی ماء ( آب) و حمره (سرخ) به وجود آمده به معنای آب سرخ است چرا که قسمت عظیمی ازسواحل شهر ، در بیشتر روز های سال به علت جزر و مد دریا و رسوبات رسی به رنگ قرمز می گراید .
در سال 1314 فرهنگستان ایران با نگاه به موقعیت طبیعی و سرسبز منطقه ، نام خرمشهر را پیشنهاد کرد و در سال 1316 به دستور رضا شاه محمره به خرمشهر تغییر نام داد .
از دو قرن پیش به دلیل اهمیت فوق العاده آن مورد توجه استعمارگران قرار گرفت و تا کنون چهار باری به اشغال قوای خارجی درآمده است .
در سال 1216 ش هنگامی که هرات به سبب خود داری حاکم آن از پرداخت مالیات ، توسط سپاهیان محمد شاه قاجار محاصره شده بود ، نیرو های عثمانی به تحریک انگلستان و به بهانه سرکوب عشایر ( بنی لام ) که در شرق اروند ساکن بودند ، خرمشهر را اشغال کردند که بهای آزادی آن ، رفع محاصره هرات از سوی ارتش ایران بود .
در سال 1226 بر اساس معاهده دوم ارزروم ، حاکمیت ایران بر خرمشهر ، آبادان و سواحل شرقی اروند رود تثبیت شد که بهای آن چشم پوشی ایران از حاکمیت بر سلیمانیه بود .
با بازپس گیری هرات توسط ناصرالدین شاه در سال 1235 ش نیرو های انگلستان خرمشهر را به اشغال به خود درآوردند و در پی آن بر اساس معاهده 1875 م ( 1236 ش ) پاریس که بین ایران و انگلستان منعقد شد ، به بهای آزادی خرمشهر ، هرات از خاک ایران جدا شد .
در جریان جنگ جهانی دوم ، به دلیل شرایط ویژه خرمشهر و وجود خط آهن در این شهر و با توجه به نیاز نیرو های روسیه به کمک های تسلیحاتی و تدارکاتی برای تقویت خطوط نبرد با آلمان ها، دولت هایی چون انگلیس و ایالات متحده برای پشتیبانی از نیرو های روسی نگاهشان به سمت خرمشهر و خط آهنش خیره گشت .
خرمشهر باز هم شاهد اشغالی دیگربود . نیرو های متفقین این شهر استراتژیک را به تصرف خود درآورده و به سرعت به پشتیبانی از نیرو های روسی درگیر در محور های شمالی نبرد اقدام نمودند پس از شکست ارتش آلمان ، متفقین حاضر شدند خرمشهر را به تدریج تخلیه کنند .
با آغاز جنگ ایران و عراق ، خرمشهر به جهت نزدیکی با مرز، یکی از اولین نقاطی بود که مورد هجوم واقع گشت ...
اما این بار گویی با دفعات قبل کمی تفاوت دارد . تاریخ نشان دهنده این موضوع بسیار مهم است .
خرمشهر را میتوان به نقاط مختلف تقسیم بندی کرد از جمله بندر خرمشهر ، پل خرمشهر ، پل نو ( یکی از استراتژیک ترین پل های منطقه ) ، نهر خین ، صد دستگاه ، میدان کشتارگاه ، جاده اهواز خرمشهر ، پلیس راه ، پادگان دژ، کوی طالقانی ، خیابان 40 متری و فلکه فرمانداری ، مسجد جامع و منطقه مارد که به جرات میتوان گفت شدید ترین نبرد ها در مناطقی که ذکر گردید میان تکاوران نیروی دریایی ( کلاه سبز ها) و لشگر های متجاوز عراقی رخ داده است تک تک این مناطق به خون پهلوانانی مزین گشته است که آیندگان قطعا از آنان همچون آریو برزن ها یاد خواهند کرد.
فضای شهر بسیار نا آرام است گروهی به نام خلق عرب در شهر ساز مخالف میزنند و آشکارا از فضای آشفته آن روز ها سوء استفاده کرده و شعارهای عربی حزب بعث عراق را سر میدهند و با عضو گیری از جوانان عرب ایرانی خرمشهر قصد دارند تا در شهر آشوب بر پا کنند. این گروه به وسیله حمایت های ارتش عراق توانسته اند مسلح شوند و این امر برای آرامش خرمشهر خطر ناک است .

http://upload7.ir/images/77801067800201492154.jpg (http://upload7.ir/)

یکی از بومیان خرمشهر در این رابطه می گوید :
(چند روزی بود که به شاگردم مشکوک بودم تا یکروز دیدم در زیر لباس خود یک قبضه اسلحه کلاش را حمل میکند از او جویای ماجرا شدم او گفت : این اسلحه را به بهای ناچیزی از شیخ گرفته ام و دارم میبرم تا در بازار خرمشهر بفروشمش وقتی این حرف را شنیدم دیگر از فردا اجازه حضور به او در محل کسب و کار خود را ندادم . )
گروه خلق عرب با مطرح کردن موضوعاتی چون غیرت عربی و شعار های ناسیونالیستی عربی قصد تحریک عرب زبانان خرمشهری را دارد .
یک سوال گروه خلق عرب که حال به مشکلی بسیار جدی برای امنیت ساکنین شهر مبدل گشته چگونه به وجود آمده است ؟
برای رویارویی با تشکیلاتی تحت عنوان کانون فرهنگی نظامی جوانان مسلمان خرمشهر ستادی به نام رزمندگان خلق عرب تاسیس شده است که تمام تلاش خود را صرف برانگیختن عصبیت قومی می کند و به طرق مختلف به ایجاد و گسترش روحیات ناسیونالیستی و قوم گرایی می پردازد .
تظاهرات ها به حدی بوی خشونت به خود گرفته اند که بعضا در نقاطی به تظاهرات به درگیری های مسلحانه تبدیل گشته است فضای عمومی شهر بسیار ملتهب است .
گزارش های ژاندارمری و شهربانی خرمشهر بسیار نگران کننده است اعضای این گروه آشکارا ، اسلحه به دست در میان مردم رفت و آمد می کنند و این امر سبب نگرانی مردم خرمشهر شده است مردم دیگر احساس امنیت نمی کنند .
درماه های اخیر گروه خلق عرب دست به اقداماتی چون ترور یک زن در خیابان و ربودن فرزند او ، حمله به شهربانی و سرقت اسلحه خانه ،حمله به پاسگاه های دیری فام ، هرته و خین ، انفجار دو خمپاره در محدوده منازل مسکونی و ... زده است .
گزارش اقدامات این گروه خائن و وطن فروش نشان دهنده یک توطئه عمیق است که حال خرمشهر و مردم آن را تهدید میکند .
نیاز به یک نیروی ورزیده و همه فن حریف است تا ضمن به دست گرفتن اوضاع شهر کمی از ادعای گروه خلق عرب بکاهد و در صورت لزوم آن را به طور جد منهدم کند.
فرماندهی وقت نیروی دریایی به دلیل گزارش های نگران کننده شهربانی از اوضاع داخلی شهر طی نامه ای محرمانه به فرماندهی گردان یکم تکاوران نیروی دریایی ( کلاه سبز ها ) نا خدا هوشنگ صمدی می خواهد یک واحد از گردان به خرمشهر اعزام شود .
خاطرم هست یکی از عملیات های این واحد اعزامی به خرمشهر بسیار در میان مردم و منطقه سر و صدا کرد . جناب بازرگان آمده بودند خرمشهر تا برای کارکنان شرکت نفت سخنرانی کنند شورش گروه خلق عرب کاری کرد که ایشان نتوانستند سخنرانی کنند و خرمشهر را ترک کردند. فرماندهی وقت نیرو دریایی دستور دادند به تکاوران مستقر در خرمشهر یعنی همان واحد ناوبان بای که به شدت با این گروه برخورد شود و دستور دادند این گروه مسلح فورا خلع سلاح شده و سلاح های خود را تحویل نیروهای مسلح دهند .
اما این گروه از این امر سر باز زدند و باید بگویم اینجا بود که کلاه سبز ها وارد شدند و از بیخ و بن ریشه این گروه را خشکاندند.
گروه خلق عرب در خرمشهر دو مقر فرماندهی داشت یکی در کنسولگری سابق عراق و یکی در مدرسه عراقی ها آنقدر گستاخ بودند که پرچم خود را بر بام این مراکز به اهتزاز درآورده بودند .
ناوبان بای با گرفتن دستور، شبانه دو مقر فرماندهی خلق عرب را در اختفای کامل محاصره و در یک عملیات کماندویی توانست بدون خونریزی هر دو مقر را به تصرف درآورد و تمامی افراد خلق عرب را دستگیر و خلع سلاح کند و پرچم این گروه را پایین آورده و پرچم ایران را بر فراز مقر ها به اهتزاز درآورد .
4000 قبضه اسلحه ازاین گروه خطرناک کشف و تحویل نیرو های مسلح گردید در این عملیات اکثر سران خلق عرب دستگیر شدند و البته بعضی هم به عراق گریختند اما باید بگویم خلق عرب اینجا تمام شد مردم خرمشهر به دلیل عملکرد خوب تکاوران نفس راحتی کشیدند .
ناوبان بای و واحد تحت امرش در خرمشهر اقدامات بسیار درخشان و مهمی انجام دادند از جمله خنثی کردن بمب هایی که در بازار و یا معابر شهر کار گذاشته شده بود ، آزاد کردن برخی از افراد سپاه خرمشهر که توسط این گروه به گروگان گرفته شده بودند و هزاران اقدام ارزشمند دیگر ...

ادامه دارد ...

http://rahrovan-artesh.ir/index.php?/topic/66-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D9%87-%D8%B3%D8%A8%D8%B2%D9%87%D8%A7/

حسنعلی ابراهیمی سعید
26th May 2016, 05:27 PM
قسمت دوم - اعزام به شلمچه


خرمشهر فروردین 1359...


فضای عمومی شهر کمی آرام تر شده است اقدام تکاوران نیرو دریایی در فرو نشاندن غائله خلق عرب باعث گردیده تا مردم حضور تکاوران نیرو دریایی ( کلاه سبز ها ) را در شهر عامل برقراری امنیت بدانند در این بین جوانان خرمشهری علاقه بسیار زیادی به گردان تکاوران از خود نشان میدهند.
یکی از جوانان خرمشهری در این باره میگوید :
تکاوران لباس ها و علائمی دارند که برای ما بسیار جذاب است ما در خرمشهر نیروی نظامی داریم اما لباس تکاورا با همشون فرق داره ، تجهیزات و سلاح های اونها بسیار بسیار کامل و زیاده، انتهای ژ-3 های تکاوران قنداق نداره ( اشاره به ژ-3 نوع کماندویی آن دارند ) همه بچه های تکاور بدن های ورزیده دارند و بسیار مقراراتی هستند وقتی فرمانده خودشون رو میبینن خیلی محکم احترام میزارن و ما واقعا لذت میبریم .
نیرو های عراقی دست به تحرکاتی در مرز های خود زده اند و آن طرف مرز هیاهویی بر پا است . نیروی های اطلاعاتی نیروی دریایی ارتش مدارک بسیار مهمی از نیروی دریایی عراق در دست دارند که گویا نیروی مذکور قصد انجام یک مانور وسیع در شمال خلج فارس را دارد .
مراتب به فرماندهی وقت نیروی دریایی اعلام و ایشان دستور به رصد ثانیه به ثانیه مانور مذکور را صادر کرده اند. پایگاه نیروی دریایی در بوشهر مسئولیت این عملیات مهم را بر عهده گرفته است و به تمامی فرماندهان واحدها دستور مذکور ابلاغ گردیده است .
فرماندهی گردان یکم تکاوران نیرو دریایی ( کلاه سبز ها ) ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی دستور مذکور را با معاونین خود در میان می گذارد و تصمیم گرفته میشود تا تکاوران، به ویژه واحد عملیات ویژه مصوم به SBS مانور نیروی دریایی عراق را لحظه به لحظه رصد و مراتب را به فرماندهی گردان ابلاغ کند .
با بررسی گزارش های ارسالی از نیرو های شناسایی مستقر در پایگاه دریایی بوشهر، فرماندهان به این نتیجه رسیده اند مانور مذکور مانوریست برای آمادگی یگان های عراقی قبل از آغاز یک جنگ ، در گزارشات استفاده از تیر های جنگی به تایید گروه های شناسایی رسیده و همین امر خود گواه این ادعاست که جنگی در پیش است .
فرماندهی نیرو دریایی اعلام میدارد نیروی دریایی ارتش در فروردین ماه 59 در منطقه شمال خیج فارس قصد برگزاری یک مانور تمام عیار را دارد .


http://upload7.ir/images/20528940024801262387.jpg (http://upload7.ir/)

نیرو هایی از یگان های شناور ، هوادریا ، تکاوران نیرو دریایی و نیرو های ویژه هوابرد در مانور مذکور شرکت دارند و با بررسی وضعیت کلی مانور فرماندهان به این نتیجه رسیده اند نیرو ها در آمادگی خوبی به سر میبرند و نقص های موجود با کمی هماهنگی بیشتر قابل رفع است .
گزارش های ارسالی از پاسگاه های مرزی ژاندارمری چون شلمچه ، حدود، مومنی، خین و دوربند نشان دهنده آن است که نیروی زمینی عراق به صورت گسترده اقدام به جابه جایی نیرو های خود کرده است، آرایش نیرو های مذکور کاملا تهاجمی و جنگی است و حضور چندین تیپ ، گردان و لشگر زرهی در پشت مرزها کمی غیر عادی گزارش شده است با توجه به وقایع اخیر وضعیت بسیار خطرناک است .
اقداماتی چون استقرار واحد هایی از لشگر طلایی 5 زرهی مکانیزه ، استقرار حدود 300 خودرو، تانک و نفربر در یک کیلومتری پاسگاه شلمچه ، فعالیت مهندسی برای ترمیم جاده شلمچه – کوشک ، استقرار چندین تانک در نزدیکی پاسگاه بوراین ، استقرار هفت آتش بار توپخانه در منطقه ای مقابل خرمشهر و احداث 12 سنگر حلالی شکل به طول 2 متر در نوار مرزی خین که حاصل شناسایی های واحد اعزامی تکاوران به منطقه درگیری است، موجب نگرانی فرماندهان جنگ شده است همه بر این باورند عراق تدارک جنگی عظیم را دیده است .
نیرو های ژاندارم در بعضی مناطق با یگان های عراقی درگیر شده اند و توپخانه ارتش عراق که کمی آن طرف تر در مرز خودی در یک منطقه امن و با استتاری فوق العاده موضع گرفته است و بر روی پاسگاه های مرزی ژاندارمری اعمال آتش میکنند .
دستور اکید است نیرو های نظامی از درگیری بپرهیزند و خویشتن داری کنند ...
پیش تر طی یک نامه محرمانه دستوری به فرماندهی گردان یکم تکاوران ابلاغ شده است که به موجب آن ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی می باسیت در کمترین زمان ممکن یک واحد از گردان را برای پشتیبانی از یگان های ژاندارمری به منطقه شلمچه اعزام کند .
لازم به ذکر است وضعیت منطقه مذکور بسیار حساس گزارش شده است .
یک واحد از گردان تکاوران به فرماندهی ناوبان دوم تکاور محمد علی صفا با کلیه ساز و برگ نظامی در کمترین زمان ممکن در میدان صبحگاه سایت تکاوران آماده اعزام به منطقه میگردد.
ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی پس از توجیه فرمانده واحد از او درخواست میکند ضمن رعایت مسائل امنیتی هر چه سریعتر خود را به منطقه شلمچه برساند زیرا یگان های مرزبان ژاندارم به شدت زیر فشار بوده و برای کاستن از این فشار حضور به موقع تکاوران و گروه های رزمی توپ 106 الزامی است.
لازم به ذکر است فرمانده واحد، ناوبان دوم تکاور محمد علی صفا یکی از جسور ترین و ورزیده ترین افسران گردان است که در نبرد سنگین خرمشهر در روز های آتی خوش میدرخشد

حسنعلی ابراهیمی سعید
26th May 2016, 05:29 PM
قسمت سوم



خرمشهر مرداد و شهریور 1359...


با ورود واحد تکاوران نیروی دریایی به مناطق مرزی چون پاسگاه شلمچه و نیز مطلع شدن دشمن از ورود واحد مذکور به منطقه از طریق ستون پنجم کمی اوضاع در مرز آرام تر شده است اما هنوز ارتش عراق مواضع نیروی های ژاجا و بعضا تکاوران را زیر آتش خود دارد ناوبان صفا و تکاوران و نیرو های ژاجا در بعضی نقاط واکنش نشان داده و با نیرو های عراقی درگیر شده اند .

از سوی فرماندهی گردان یکم تکاور یک واحد دیگر به فرماندهی ناخدا یکم تکاور سلیمان محبوبی به منطقه اعزام میشود و واحد ناوبان محمد صفا برای حفاظت از تاسیسات و نیز کالا های بسیار ارزشمند موجود در بندر امام راهی این بندر مهم میگردد .

پایگاه نیروی دریایی برای هرچه مستحکم تر کردن مواضع خود طی یک نامه فوق محرمانه از فرماندهی گردان یکم میخواهد تا یک واحد از کلاه سبز ها را برای تقویت نیرو های موجود در پایگاه دریایی خرمشهر اعزام کند . ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی بدون هیچ درنگی یک واحد دیگر را به سوی خرمشهر و پایگاه استراتژیک دریایی آن اعزام میکند.
واحد مذکور به مانند دیگر واحد ها مجهز به خمپاره 80 ،120 و تفنگ 106 است .
طی گزارش های موجود تا کنون 4 واحد از تکاوران نیرو دریایی به منطقه خرمشهر اعزام شده اند
یک واحد برای امنیت شهر به فراندهی ناوبان عیسی حسینی بای
یک واحد برای تقویت نیرو های ژاجا در محور شلمچه به فرماندهی ناخدا یکم تکاور سلیمان محبوبی
یک واحد برای حفاظت از بندر بسیار مهم امام به فرماندهی ناوبان صفا
یک واحد برای تقویت نیرو های پایگاه دریایی خرمشهر ، مجهز به خمپاره 80 و 120 و همچنین تفنگ 106
نیروی دریایی ارتش با زیر نظر گرفتن اوضاع و نیز گزراش های نیرو های اطلاعاتی به یقین رسیده است جنگی عظیم در راه است و بر این مبنا در مرداد 1359 به تمامی نیرو های خود آماده باش کامل داده است .
ناخدایکم محمود ابریشمی ( ایشان مدتی است فوت شده اند ) فرمانده لایق ناو تیپ هشتم مستقر در پایگاه دریایی خرمشهر در یک جلسه محرمانه در پایگاه خواستار انتقال ناوتیپ هشتم به محلی در شمال خلیج فارس شده است زیرا درگیری های اخیر نشان دهنده جنگی عظیم بوده و باید برای حفظ تجهیزات ناو تیپ هشتم نداجا تدبیری اتخاذ شود . پیشنهاد مذکور به تایید تمامی فرماندهان شرکت کننده در جلسه میرسد و قرار بر این میشود ناوتیپ هشتم نداجا به فرماندهی ناخدا یکم ابریشمی منتقل شود .
ناو تیپ هشتم نیرو دریایی با کلیه پرسنل و تجهیزات پشتیبانی خود در منطقه ای امن در شمال خلیج فارس مستقر شده است (این تصمیم به موقع و به جای ناخدا یکم ابریشمی موجب حفظ تجهیزات مدرن ناو تیپ مذکور در هجوم اولیه عراق میشود .)
آرایش ناو تیپ هشتم نیرو دریایی کاملا جنگی گزارش شده است .
درگیری های مرزی بالا گرفته است در2 شهریور ماه 1359 ناو نقدی در شمال خلیج فارس با دو فروند سوخو نیروی هوایی عراق درگیر و هر دو فروند شکاری متجاوز را به قعر خلیج فرستاده است .



http://upload7.ir/images/72071809229128389275.jpg (http://upload7.ir/)

یک ناوچه توپ دار ژاندارمری در درگیری های روز های اخیر توسط نیرو هوایی عراق غرق و در اقدامی مشابه یک فروند ناوچه توپ دار نیرو دریایی عراق توسط نداجا منهدم شده است .
خرمشهر وضعیتی کاملا جنگی به خود گرفته است و گروه های شناسایی تکاوران خبر های نگران کننده ای چون عزیمت یک کامیون حامل تیر بار های ضد هوایی به مرز، عزیمت یک کشتی حامل سلاح از بصره به منطقه درگیری ، استقرار یک دسته خمپاره انداز در منطقه مرزی خین ، استقرار 6 قبضه توپ در منطقه کوت الزین و تقویت نیرو و احداث سنگر های کمین در منطقه مرزی شلمچه را به فرماندهان خود اطلاع داده اند .
وضعیت مرزها به شدت نا آرام است و درگیری های ما بین نیرو های مرزی ایرانی و عراقی کمی بیش از یک درگیری مرزی گزارش شده است .
جانشین فرماندهی وقت نیرو دریایی نا خدا یکم مدنی نژاد 23 شهریور ماه 1359 به منظور تشکیل ستاد گروه رزمی 421 عازم منطقه شده است . ناخدا مدنی نژاد تمامی نیرو ها را برای برپایی قرار گاه مقدم جنگ بسیج کرده است از جمله یگان های مهندسی رزمی ، مخابرات و... نیروی های یگان هان های مذکور در زیر ساختمان 15 طبقه اقدام به مقاوم سازی و کشیدن خطوط بیسیم و رادار کرده اند تا اولین ستاد جنگی ایران در مقابل ارتش عراق متولد شود.
نیروری رزمی 421 ( عدد 4 نشان دهنده چهار منطقه دریایی عدد 2 نشان دهنده منطقه دوم دریایی بوشهر و عدد 1 نشان دهنده اولین قرارگاه مقدم است ) با صدور بخشنامه هایی متعدد به کلیه واحد های نیروی دریایی ، ابلاغ می کند که از تاریخ 23 شهرویر ماه کلیه نیرو ها تحت فرمان نیروی رزمی مذکور میباشند و از این قرار گاه پیرامون جنگ دستورات لازم صادر میگردد.

ادامه دارد...

حسنعلی ابراهیمی سعید
26th May 2016, 05:32 PM
قسمت چهارم


ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی ( فرمانده مقتدر گردان یکم تکاوران ) از آغاز حماسه میگوید :

در دفتر فرماندهی گردان مشغول رسیدگی به امور گردان بودم با صدای در به خودم آمدم و گفتم :

بفرمایید ...

افسر آجودان من وارد شد و پس از ادای احترام شمرده شمرده و جدی گفت :

قربان از دفتر ناخدا یکم رزمجو تماس گرفته اند وصل کنم ؟

گفتم : بله

تلفن را برداشتم و گفتم : در خدمتم جناب ناخدا ...

ناخدا رزمجو : سلام جناب ناخدا امر مهمی پیش آمده احتیاج است حضورا ببینمت سریعا خودت رو به ستاد برسون...

گفتم : بله در اسرع وقت ...

کلاه سبزم را برداشتم و به سرباز گفتم روشن کن بریم پسر ، ستاد سبزآباد ...

سرباز محکم ادای احترام کرد و بلند گفت : بله قربان ...

وقتی به ستاد رسیدیم من در مقابل پارکینگ از جیپ فرماندهی پیاده شدم کمی لباسم رو مرتب کردم و کلاه سبزم رو میزون کردم، سرباز هم ماشین رو به پارکینگ منتقل کرد . ساعتم رو نگاه کردم ساعت حدود 3 بود ...

ناگهان صدای مهیبی آمد غرش میگ های عراقی فضای ستاد را مال خود کرد میگ های عراقی مانوری دادند و درست از بالای سر من محوطه پارکینگ رو به رگبار بستند و رفتند ...

خودم رو به ساختمان ستاد و سپس به دفتر ناخدا یکم رزمجو رساندم .

مدام با خود فکر میکردم که آنچه انتظارش رو میکشیدیم به تحقق پیوست با صدای ادای احترام آجودان به خودم آمدم وارد دفتر شدم ناخدا رزمجو با دیدن من از پشت میز برخاست و گفت صمد جان بیا بنشین خبر های بدی برایت دارم...

گفتم : ناخدا بیرون دیدم میدونم چی شده ...

چند روزی بود که درخواست بازنشستگی کرده بودم درخواستم به ستاد تهران رفته و اونجا نیز موافقت کرده بودند ناخدا رزمجو بلند شد و رفت پشت میزش از کشوی میز نامه مهر و موم شده ای رو درآورد و گفت :ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی با درخواست بازنشستگی شما موافقت شده ...

کمی به نامه نگاه کردم ...

ناخدا رزمجو گفت : صمد جان جنگ شده بالاخره عراق جنگ رو دقایقی پیش رسما آغاز کرد نیروی رزمی 421 دستور داده تا گردان یکم تکاوران سریعا به خرمشهر اعزام بشود چی کار می کنی؟

میری دنبال تسویه حساب یا می مونی ؟

کلاه سبزم توی دستم بود و سرم پایین، مشتم رو گره کردم کلاه سبز تکاوری رو به سر گذاشتم و گفتم : میرم اما با گردانم، کلاه سبز ها برای همچین روز هایی آموزش دیده اند حالا که وقت وفای به عهد به همه آرمان های کلاه سبزی است بروم دنبال تسویه حساب نه...

بلند گفتم : ناخدا منتظر دستورم

ناخدا رزمجو در مقابلم ایستاد و گفت : دفاع از خرمشهر ...

بلند گفتم: بله ناخدا، گردان یکم تکاوران برای انجام وظیفه آماده آماده است

ناخدا رزمجو درحالی که اشک در چشمانش حلقه بسته بود گفت موفق باشی تکاور ...

از اتاق خارج شدم و سریعا خود را به گردان رساندم از جیپ پیاده شدم کمی به میدان صبحگاه نگاه کردم چشمم به پرچم افتاد مشتم رو گره کردم و رفتم به سوی دفتر فرماندهی گردان به آجودان گفتم سریعا افسران گردان را احضار کن به دفتر فرماندهی ...

وارد دفتر شدم و از مقابل پنجره به میدان صبحگاه گردان، نگاهی به جایگاه فرماندهی به پرچم و به میدانی که تا دقایقی دیگر شاهد حضور گردان است انداختم .

افسران گردان به دفتر فرماندهی آمده و هرکدام یکی یکی پس از ادای احترام وارد دفتر شدند همه با نظمی مثال زدنی در آراستگی ظاهری دور تا دور میز نشستند .

کمی به چهره های مصمم دلاوران گردانم نگاه کردم و گفتم :آقایان وضعیت جنگی است همانطور که میدانید از ساعتی پیش جنگ رسما آغاز شد از ستاد فرماندهی منطقه دستور دارم که در اسرع وقت با کلیه ساز و برگ نظامی عازم منظقه نبرد ، خرمشهر شویم .

خرمشهر منتظر ماست زمان، زمان وفای به عهد است ...

افراد تحت امر خود و در نهایت گردان تا 45 دقیقه دیگر با آرایش کامل نظامی در میدان صبحگاه به صف شود ابتدا میخواهم کمی برای فرزندانم سخنرانی کنم و سپس به امید پروردگار راهی منطقه خواهیم شد .

همه از جای خود بلند شده و هماهنگ و با نظمی مثال زدنی پس از ادای احترام یک به یک عقب گرد کرده و از اتاق خارج شدند ...

از پنجره اتاق فرماندهی به میدان صبحگاه دوباره نگاهی انداختم دلاوران صف شکن خودم را برانداز کردم همگی آماده بودند آنقدر در کنار هم به دوره هایی سخت در جنگل،کوهستان،بیابان و دریا اعزام شده بودیم که تک تک آنها را از روی اندام حتی از پشت سر هم به نام و نام خانوداگی صدا میزدم ...

http://upload7.ir/images/38957545795987378580.jpg (http://upload7.ir/)


وقتی در پشت جایگاه قرار گرفتم افسر میدان با صدای بلند گفت :

خبر دار ...
آزاد ،راحت باشید عزیزان من...
به نام پرودگار بخشنده مهربان
عزیزان من امروز روز وفای به عهده است امروز وطن ما رو با صدای بلند فرا می خواند درنگ جایز نیست باید به میدان جنگ رفت ما در کنار یکدیگر ساعات و روز های سختی را سپری کرده ایم حالا وقتشه وقتشه تا تمامی آن دوره های سخت را به مرحله عمل درآوریم من از شما عزیزان انتظار دارم هرکدام شما معادل 50 سرباز عراقی است من به شما اطمینان دارم و افتخار میکنم که در کنار شما خواهم جنگید ما نمیرویم کشته شویم بلکه میرویم تا بکشیم ...
ما سالم خواهیم رفت و سالم به خانه اصلی خود، مقر گردان یکم تکاوران نیروی دریایی باز خواهیم گشت ...
درود بر شما کلاه سبز ها ...
اشتیاق به جنگ رفتن را در چشم یکایک شان میدیدم با کلیه ساز و برگ نظامی سوار بر جیپ ها از درب مقر بیرون آمدیم و اینجا بود که مردان آهنین کلاه سبز در مقابل عظمت و مهربانی ملتشان اشک شوق ریختند درب ها که باز شد دژبان احترامی زیبا را نثار گردان نمود و درمقابل خود مردم و نظامیان بوشهر را دیدیم که حال به بدرقه گردان آمده بودند گل های بسیاری نثار گردان گردید و فرزندان من در آغوش مردم جای گرفتند ...
چند کیلومتری تا آبادان نمانده بود به تمامی جیپ های فرماندهی دستور دادم تا با بیسیم با یکدیگر در ارتباط باشند و با رعایت کلیه مسائل امنیتی به حرکت خود ادامه دهند ...خود را به نزدیکی آبادان رساندیم در تاریکی مطلق و چراغ خاموش... ستون گردان تکاوران درنزدیکی آبادان موضع گرفت ، ساعت : 5:30 دقیقه بامداد بود به اطلاع همه فرماندهان رساندم شاید هم اکنون ستون پنجم به اطلاع دشمن ورود ما را رسانده باشد از اینجا به بعد حواستان خیلی باید جمع باشد همه فرماندهان از روی نقشه توجیه و محل استقرار گروهان ها و ستاد گردان در شهر مشخص شد ...



ادامه دارد

حسنعلی ابراهیمی سعید
26th May 2016, 05:34 PM
قسمت پنجم



ما خواهيم ايستاد


به لوله تفنگ 106 نگاهی انداختم بی اختیار دستم به سمت لوله رفت و لمسش کردم سرد سرد بود کمی نگاهش کردم و با خود گفتم رفیق، بدجوری باید از شرمندگی عراقی ها دربیایم من و تو ...
دیگه دوست ندارم وقتی لمست کردم سرد باشی دوست دارم وقتی دستم لمست کرد دستم بسوزه ...دستی به سر و روش کشیدم و سرم رو بهش چسبوندم و بی اختیار به یاد دورانی که باهم تا به حال سپری کرده بودیم افتادم ، دوره های سخت سلاح سنگین درمنجیل و انگلستان ... انگار همین دیروز بود که از درب خانه پدری درمحله مجیدیه راه افتادم و رفتم برای ملوانی نیروی دریایی و بعد گزینش شدم برای واحد نوپای تکاوران نیرو دریایی...
بعد از طی دوره 36 هفته ای کلاه سبزی با تو کار کردن خیلی بیشتر از تخصص های دیگر برایم لذت بخش بود ...
حالا من و تو اینجاییم رفیق، من استاد سلاح سنگین 106 مرکز آموزش تکاوری و تو تفنگ 106... حالا وقتشه نشون بدیم به همه که چه قدرتی داریم .

ناوبان محمد صفا: مرادی جان خلوت کردی

ناوبان محمد رضا مرادی: آره نمیدونم چرا یکدفعه احساس کردم تفنگ 106 جون گرفته و میتونم باهاش صحبت کنم

ناوبان محمد صفا: اشکالی نداره همه خلوت کردن با خودشون
***
ناخدا ضربلیان: شاهین شاهین ...گرز...
شاهین شاهین ...گرز...
***
ناوبن محمد رضا مرادی: بیسیمه ، گرز گرز ...شاهین
گرز گرز...شاهین
به گوشم شاهین
ناخدا ضربلیان: سریعا خودت رو برسون به جیپ فرماندهی
ناوبان محمد رضا مرادی: اطاعت
محمد از فرماندهی بود، من میرم بچه ها مراقب اطراف باشید
***
ناخدا صمدی: خوب رضا هم اومد گوش کنید عزیزان من از اینجا به بعد باید دقت کنید مطمئنا ستون پنجم تا حالا موضع گیری ما رو در منطقه به گوش دشمن رسونده باید با احتیاط وارد عمل بشیم جای هیچ گونه ریسکی نیست . فرماندهان گوش کنید، ابتدا لازمه گروه های شناسایی تشکیل بشن، گروه های 5 الی 4 نفره... باید مسیر های مختلفی برای ورود به شهر انتخاب کنیم
ناخدا ضربلیان ...
ناخدا ضربلیان: بله قربان...
ناخدا صمدی: تشکیل گروه ها با شما، دقت کن و نیرو هات روکاملا توجیه کن، حداقل 4 یا 5 مسیر برای ورود به شهر باید داشته باشیم نیرو های تحت امرت رو به خوبی توجیه بکن که مسیر ها امن و در ضمن کمی خلوت باشد .
ناخدا ضربلیان: قربان تعدد مسیر برای چیه ؟
ناخدا صمدی: نباید یکدفعه وارد شهربشویم بعدش هم ستون، ستون طویلی است از چند مسیر کم کم وارد شویم بهتر است اگر احیانا از طریق دشمن شناسایی شدیم و زیر آتش قرار گرفتیم تعدد مسیر موجب میشه کمتر تلفات بدهیم ...فرماندهان گروهان ها توجه کنند محل استقرار گروهان یکم...
ناوبان مرادی: کمی به صورت های استتار شده با کرم ناخدا ضربلیان افسر عملیات گردان ، دوست بسیار خوبم ناخدا سارنگ فرمانده پشتیبانی گروهان های رزمی گردان و دیگر دوستان نگاهی انداختم همگی محکم و با اراده گوش به فرمان ناخدا صمدی بودند .
ناخدا صمدی: ضربلیان با هم میریم ستاد اروند باید گزارش استقرار داده شود هماهنگی های لازم رو انجام بده...گروه های شناسایی تا 5 دقیقه دیگر آماده اعزام به ماموریت باشند .

بله قربان ...

یاران من به امید موفقیت کامل مرخص هستید ...
ناوبان مرادی: دوان دوان به سمت جیپ و گروهم رفتم کنار جیپ نشسته و به دوستان گفتم بچه ها شروع شد خودتون رو آماده کنید پلاکم رو از یقه ام درآوردم و بوسیدم و از دور نگاهم به ناخدا ضربلیان افتاد که دوان دوان در کنار ناو سروان یزدان پناه، پناه قرار گرفت ...
ناو استوار اکبر ساحلی: جناب مرادی
بله...

ناخدا سارنگ پشته بیسیم هستند
ناوبان مرادی: گرز ...دماوند به گوشم ....

***
ناخدا ضربلیان : یزدان پناه جان گروه های شناسایی رو تعیین کن هرچه سریعتر مسیر های ورودی به شهر تعیین و تا هوا کامل روشن نشده ستاد گردان رو در محلی امن در شهر مشخص کن با بیسیم با هم در ارتباط هستیم
ناوسروان یزدان پناه : بله قربان
**
ناخدا ضربلیان: جناب ناخدا ماموریت ابلاغ شد، یزدان پناه راهی ماموریته ...

ناخدا صمدی: بشین باید سریعا بریم ستاد اروند...

***
ناوسروان یزدان پناه : بچه ها آروم... مسیر ها نشونه گذاری بشه... محمد شما اینجا مراقب اوضاع باش من میرم سمت مسجد...
ناو استوار محمود میرزا حسینی : بله قربان ...
ناوسروان یزدان پناه : محمود از سمت جنوبی کوچه وارد شو من سمت شمالش رو دارم ...
ناو استوار محمود میرزا حسینی: یزدان خونه ی نبش کوچه فکر می کنم مناسبه
آره خوبه میریم داخل خونه ...
خبری نیست محمود جان گروه رو بیار ....
بله قربان ...
ناوسروان یزدان پناه: خوب فکر می کنم مناسبه برای ستاد گردان دو طبقه و جاداره مکانش هم خوبه
بر می گردیم بچه ها دقت کنید دوباره به نشانه گذاری ها توجه کنید چیزی اشتباه نشه ...


http://upload7.ir/images/24904890186072704771.jpg (http://upload7.ir/)

***
سرباز: بفرمایید قربان ...

ناخدا صمدی: من فرمانده گرادن یکم تکاور هستم جناب سرهنگ تشریف دارن
سرباز : بله قربان بفرمایید
ناخدا صمدی : جناب سرهنگ ناخدا یکم تکاور صمدی هستم
جناب سرهنگ : سلام ناخدا خواهش میکنیم بفرمایید ، استقرار گردان به کجا رسید ناخدا؟ نقشه رو ملاحظه فرمایید اوضاع منطقه بسیار بحرانی است در منطقه شلمچه درگیری های عظیمی رخ داده و نیرویی سازمان یافته ای فعلا در اختیار نیست ناخدا باید شلمچه حفظ بشه تا نیرو ها ی کمکی به مواضع خودشون برسند .
ناخدا صمدی: بله کار استقرار گردان در حال انجام شدن است مطمئن باشید جناب سرهنگ ما تا آخرین نفس در خرمشهر و اطراف آن خواهیم جنگید ...
جناب سرهنگ : مطمئنا همین طوره موفق باشید ...
***

ناخدا کریم رستگار : ناوبان مرادی نیرو هات رو حرکت بده از مسیر آلفا که در روی نقشه علامت گذاری شده با احتیاط به مقر خودتان وارد شوید در داخل شهر

ناوبان مردای : بله قربان ...

راه افتادیم و از مسیر آلفا خیلی با احتیاط وارد خرمشهر شدیم ستاد گردان چند کوچه ای به سمت جنوب با مسجد جامع فاصله دارد یک ساختمان دو طبقه که طبقه اول آن فضای مناسب برای برپایی بیسیم ها و وسایل مورد نیاز ستاد را دارا می باشد .

اکبر به سمت راست ...

گرز گرز ...دماوند

دماوند ...گرز

دماوند ما مستقر شدیم ...

ساعت حدود 9 صبح است و ما در مقر تعیین شده بر روی نقشه موضع گرفته ایم همرزمان من نم نم وارد شهر شده اند مردم نیز که از ورود ما به شهر مطلع شده اند به استقبال آمده اند .

اکبر جان مراقب اطراف باش من یه سر گوشی آب بدم ببینم چه خبره؟

ناخدا کریم رستگار: ناوبان مردای

بله قربان ...

سریعا خودت رو به محور شلمچه برسون پسر نیرو های ژاندارمری و همرزمامون درگیر هستن احتیاج به پشتیبانی دارند .

بله قربان ...

حالا وقتشه بچها... 5 دقیقه وقت داریم راه بیفتیم...

مهناوی دوم دهبزرگی : بله قربان...

ناوبان محمد رضا مرادی: نقشه رو از داخل جیپ برداشتم و نگاهی به منطقه شلمچه انداختم ...

هیاهویی اونجا برپاست ...

مهناوی دوم دهبزرگی: آقا رضا همه آماده اند ...

ناوبان دوم محمد رضا مردای : بسیار خوب پیش به سوی شلمچه...


***


ناخدا صمدی: ستاد اینجاست ؟ نه خوبه ...سریعا بیسیم ها مستقر و ارتباط با یگان ها برقرار شود .

ناخدا ضربلیان فرماندهان رو به ستاد دعوت کن ...

ناخدا ضربلیان: بله قربان ...

ناخدا صمدی:کریم جان چه خبر؟

قربان یک واحد رو فرستادم به شلمچه به فرماندهی ناوبان مردای ...

ارتباط با یگان مربوطه برقراره؟

بله قربان با هم در ارتباط هستیم و اتاق بیسیم ستاد کاملا روی پاست...

خوبه کریم جان ... فرماندهان رو جمع کن باید جلسه فرماندهی در اسرع وقت تشکیل شود ...


ناخدا کریم رستگار : بله قربان...

نا خدا صمدی : عزیزان من وقتی نداریم همین الان ناخدا رستگار از درگیری های سنگین در محور مرزی شلمچه خبر داده اند هم اکنون یک واحد از همرزمانتان در شلمچه درگیر هستند سریعا تیم های شناسایی دور افق رو تشکیل داده تا از تعداد نفرات دشمن ، تجهیزات ، راه های ارتباطی منطقه، مناطق صعب العبورو ... اطلاعات کافی رو داشته باشیم. بنا به گزارشات موجود در ستاد اروند عراق با تیپ 26 زرهی ، تیپ 6 زرهی که دارای گردانی است ورزیده تحت عنوان الحسن ، گردان یکم کماندویی از تیپ 32 نیرو مخصوص و گردان نهم از تیپ 33 نیرو مخصوص از محور شلمچه پل نو و نیرو هایی دیگردر نقاط در امتداد مرز وارد شده است طرح من با توجه به عده کم تنها دفاع متحرک است یعنی مبنای اقدامات ما باید جنگ های چریکی ، تک های شبانه و کمین باشد در منطقه ای به وسعت خرمشهر در غیر این صورت نمیتوانیم از نقاط تعیین شده دفاع کنیم مد نظر داشته باشید پشت تمامی این نیرو ها لشگرهای طلایی ارتش عراق ، لشگر 5 زرهی و لشگر زبده 3 زرهی است .

عزیزان من باید با چنگ دندان شهر حفظ شود امید من و همه فرماندهان نظامی هم اکنون به کلاه سبز هاست...



ادامه دارد..

حسنعلی ابراهیمی سعید
26th May 2016, 05:36 PM
قسمت ششم


دفاعی جانانه از شلمچه...


ناوبان محمد رضا مرادی:

شلمچه، منطقه فوق العاده حساسیه خاطرم هست همیشه استادان داخل دوره هایی که سپری میکردیم به ما گوشزد میکردن جنگیدن داخل این منطقه رو...

خمپاره...

حمید بیسیم رو بده ، گرز گرز ...دماوند

گرز گرز ...دماوند

ناخدا سارنگ: دماوند صحبت میکنه به گوشم

ناوبان محمد رضا مرادی: ما به سمت پاسگاه شلمچه داریم پیشروی میکنیم قربان درگیری ها اطراف پاسگاه های مرزی بسیار شدیده ما میریم به سمت پاسگاه شلمچه محور اصلی ورود از اونجاست سعی می کنیم نزدیکای پاسگاه موضع بگیریم و اجرای آتش کنیم ... به گوشم

ناخدا سارنگ: موفق باشی پسر، محمد جان نشون بده استاد مرکز آموزش تکاوری چیه و کیه؟

ناوبان مرادی : اطاعت قربان

نزدیکای پاسگاه شلمچه هستیم از زمین و آسمون آتیش می باره خدای من مگه میشه انقدر تانک و نفر بر رو یک جا و در منطقه به وسعت شلمچه جمع کرد . حمید همین جا خوبه موضع میگیریم .

من میرم سمت پاسگاه ببینم بچه ها در چه حالن

مهناوی دوم حمید ده بزرگی : آقا رضا کلاه خودت

ناوبان مرادی: نه این بهتره ... حمید این کلاه سبز تکاوری وقتی سرمه احساس قدرت میکنم هیچ تیرو فشنگی بهش کارساز نیست یادت رفته چقدر برای سر کردنش زحمت کشیدیم. بچه هارو جمع کن حالت آتش بگیرید من الان میام

مهناوی دوم ده بزرگی : روی چشم آقا رضا ...

خدا حفظت کنه دلاور از داخل ماشین چند ثانیه ای محو خیزش های استادم شدم. ورزیدگی آقا رضا زبانزد بود یک نظامی و کلاه سبز تمام عیار. آنقدر در کار با تفنگ 106 مهارت داشت که به دلیل همین مهارت برای همه بچه های سلاح سنگین شناخته شده بود از ماشین پایین اومدم و در جایی مناسب حالت آتش گرفته تا برای شلیک اولین گلوله آماده شویم به محض شلیک باید جای خودمون رو عوض میکردیم بچه ها رو توجیه کردم و ژ3 کماندوییم رو دستم گرفتم و کلاه خود به سر منتظر موندیم تا فرمانده بیاد .

ناوبان مردای: سلام جناب سروان من تکاور مرادی هستم در چه حالید ؟

سروان ژاندارمری: میبینی که بیشتر از این نمیشه مقاومت کرد باید بریم عقب، تلفاتمون زیاده ...

بیا پایین ...

سرباز غلامی جناح راست رو پوشش بده ...

آماده ای تکاور میریم سنگر جلویی ...

ناوبان مرادی : بله قربان

سروان ژاندارمری : بشین اونجا رو ببین بیشترین اذیت و آزار از اون ناحیه سنگر بندی شده، تانکاشون رو نگاه کن آماده ان از روی پاسگاه رد بشن

ناوبان مرادی : غلط کردن گردنشون خرد می کنیم به امید خدا ...

جناب سروان بچه های تکاور کجا هستن ؟

سروان ژاندارمی : خدا حفظتون کنه دلاورا اونها دارن از جنوب شرقی ما دفاع می کنن به همراه بچه های دژ و ژاندارمری در امتداد مرز پخشن و نفس عراقی ها رو گرفتن... تکاور ؟

ناوبان مردای : بله قربان

سروان ژاندارمی : اجازه میدی بازوت رو ببوسم ؟ این منطقه حوزه انتظامی منه و من بهترین نفراتم رو از دست دادم و الان پیکر هاشون داخل اتاق فرماندهی ولی حفظش کردم ازت میخام مردونه بجنگی ...

ناوبان مرادی : جناب سروان تکاورا تا الان چطور مبارزه کردن ؟

سروان ژاندارمری: مردونه

ناوبان مرادی : ما کلاه سبز ها همه با هم برادریم از یک جنسیم... نفسشون رو با 106 میگیرم

دوان دوان به سنگر قبلی و بعد به موضع نیرو های خودم رسیدم

بچه آمادس ؟ ...

مهناوی دوم ده بزرگی : بله قربان

ناوبان مرادی : حمید خودت بمون ، بقیه با تجهیزات کامل برن کمک ژاندارمها

حمید بریم ...

وایسا پسر جناح راسته ...

آماده ای تفنگ من ، دوست دارم صدای غرشت همه جا رو پر کنه رفیق ،هدف ، تانک مقابل ...

نشونه گیری کردم و با تمام وجود فریاد زدم آتش...

مهناوی دوم ده بزرگی : زدینش قربان

ناوبان مردای : میریم جناح جنوب شرقی ....

حمید بپر پایین گلوله گذاری ، پسر زود باش لولش رو گرفته سمت ما

مهناوی دوم ده بزرگی: رفت آقا رضا

ناوبان مرادی: دارمش، آتش...

***
http://upload7.ir/images/49981994137646746391.jpg (http://upload7.ir/)


شلمچه با ما ...


ناخدا سوم تکاور محبوبی :

سنگرای هلالی روبه رو ، تک تیر انداز، دوشکا چی رو خفه کن ...

تک تیر انداز : بله قربان

ناخدا سوم محبوبی : شاهین شاهین ... دژ

آقا جون دیگه نمیشه مقاومت کرد با ژ3 وایسادیم جلو تی 55 ... پس این توپخانه کجا رو میزنه ، به گوشم

دژ صحبت میکنه مقاومت کنید نیرو ها به شدت داخل محور های دیگه درگیرن فعلا آتش توپخانه ای موجود نیست


ناخدا سوم محبوبی: توپخانه عراق زمین گیرمون کرده چرا مقابل به مثل نمیشه دژ

خمپاره...

به گوشم ...

دژ ...

دژ...

ای به خشکی شانس اینم از بیسیم ، کریم من بیسیم ندارم ترکش خورده ، بچه ها آتش پشتیبانیم فعلا نداریم مقاومت کنید تا چند ساعت دیگه توپخانه خودی اعمال آتش میکنه ، خدای من خودت کمک کن آتشی در کار نیست .

***
ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی : ضربلیان نیرو های داوطلب چی شد ؟

ناخدا ضربلیان : قربان تعدادشون زیاده داریم سازماندهی شون می کنیم

ناخدا یکم صمدی : سعی کن اون هایی رو اول جذب کنی که خدمت رفتن آموزش های اولیه رو بهشون بده و تقسیم بندیشون کن داخل گروه های تکاوری ما بقیه اموزش ها مثل کار با آر پی جی 7 رو باید داخل میدان نبرد ببینن. گروه های آر پی جی سه نفره باشن یکی تکاور و دو نفر داوطلب ...

ناخدا ضربلیان : بله قربان خیلی مشتاق هستن بعضی هاشون با چاقو میخوان برن جلو

ناخدا یکم صمدی : ضربلیان باید کمبود ها از طریق همین نیرو ها جبران بشه نباید کسی خودش رو الکی به کشتن بده حواست رو جمع کن اول آموزش های رزم مقدماتی رو ببینن بعد وارد گرو ه های تکاوری بشن اگر لباس اضافه هم داریم بهشون بده میخام با تکاورا یکی بشن مفهومه ؟

ناخدا ضربلیان : بله قربان

ناخدا یکم صمدی : چند قبضه آر پی جی 7 داریم

ناخدا ضربلیان : 8 قبضه

ناخدا یکم صمدی : عجب ، درخواست میکنم از بوشهر 200 قبضه آر پی جی بیاد گروه های شکار رو راه بنداز از شلمچه خبرای خوبی مخابره نمیشه فکر می کنم رویارویی با تانک ها رو در پیش رو داریم افراد به خوبی کار با این سلاح رو آموزش ببینن باید بریم محور شلمچه دوست دارم افراد فرماندشون رو کنار خودشون ببینن....

ناخدا ضربلیان : بله قربان ....


***

ناوبان مرادی : جنگ برای بر هم زدن همه قانون ها به وجود آمده ولی درون خودش قانون های تعریف نشده بسیاری داره ...

نزدیکای ساعت 6:30 دقیقه غروب که میشه عملا میان طرفین اتش بس برقرار میشه نبرد های تا به اینجا خیلی سنگینه اما بچه ها هم خوب مقاومت کردن . مریم قشنگم الان سه روزی هست که بابا داره داخل شلمچه میجنگه میدونی دل بابا خیلی گرفته دارم برات نامه مینوسیم . میدونم الان نمیتونی نامه بابا رو بخونی ولی برات مینوسیم ...

این رو بدون بابا داره میجنگه که تو با چشمای قشنگت بتونی همه چیزای قشنگ ایران رو ببینی بدون هیچ مزاحمی ...

مهناوی یکم ده بزرگی : اقا رضا آب ، کریم اورده

ناوبان مرادی : حمید فردا سمت مرز رو باید بیشتر پوشش بدیم پاسگاه های خین ، مومنی ، حدود خیلی زیر فشارن هرچند که واقعا پاسگاه شلمچه مردونه وایساده ولی امروز کشیدن عقب خیلی فشار دارن میارن ...

مهناوی دوم ده بزرگی : دارمش آقا رضا راستی داری نامه مینوسی ؟ برای کی ؟

ناوبان مرادی : اره ،برای دخترم آخه خیلی بابایی الان نمیتونه نامه هام رو بخونه ولی نمیدونم چرا فکر میکنم یه روزی میرسه که از پدر فقط همین نامه ها براش میمونه ...

مهناوی دوم ده بزرگی : این حرفا چیه تا امشب سه روزی هست نفسشون رو گرفتیم به امید خدا فردا هم زمینگیرشون میکنیم

ناوبان مرادی : آره کاری میکنیم که 4 مهر ماه همیشه تو ذهنشون بمونه فردا با بچه های ژاندارم و تکاور کمرشون رو خرد میکنیم ...


ادامه دارد ..

حسنعلی ابراهیمی سعید
26th May 2016, 05:39 PM
ق

سمت هفتم




وجب به وجب عقب ميكشيم...





گویا یک درد مشترک است بین همه انهایی که در آن روز های حماسه و خون حضور داشتند این درد، درد غریبی است ... دست خودش نیست روز ها که میگذرد و تقویم با نگاه بعض آلودش به او میفهماند که به 31 شهریور ماه نزدیک و نزدیک تر میشویم گویی سکوت این مرد بی ادعا، فریادش بیشتر زبانه می کشد چشم هایش وقتی مارش نظامی از سیما پخش میشود به گونه ای دیگر به سرخی می گراید دیگر صدای ساخت و ساز های کلان ، اتومبیل ها و همهمه ها به گوشش نمیرسد مدام سوت خمپاره و ترکش های آن ، شنی تانک ها و غرش جنگنده ها فضای اطرافش را پر میکند دیگر نگاه ها آن نگاه های سرد بی روح نیست بلکه مدام چشمان زیبای محمد رضا مرادی ، محمد مختاری، اسماعیل شعبانی ، محمود میرزا حسینی، ابوالفضل عباسی ، بهمن شیر محمدی و هزارن فرزند دیگرش است که در مقابل چشمانش تداعی میشود . ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی یکی از آن هزاران مردان بی ادعاست که جنگ برایش هنوز تمام نشده ...


خرمشهر هر روز مقاوم تر میشود فرزندانش در محور های مختلف با دشمن به شدت درگیر هستند اما عمده نبرد ها در محور شلمچه به وقوع پیوسته است تا تاریخ سوم مهرماه پاسگاه های ژاندارمری و نیز تکاوران نیروی دریایی و نفرات گردان 151 پیاده دژ و نیرو های داوطلب اجازه نداده اند که نیرو های عراقی از پاسگاه شلمچه عبور کنند.
حد فاصل 4 کیلومتری شلمچه تا پل نو شاهد سهمگین ترین نبرد ها بوده است طبق گزارش های ارسالی در تمامی درگیری ها در منطقه مذکور کلاه سبزها محور مقاومت بوده اند .
عراق نیرو های خود را بیش از پیش در این منطقه تقویت نموده است و تصمیم دارد تا کار را یکسره کند تمامی تاکتیک های ارتش بعثی با مقاومت جانانه کلاه سبز ها ، ژاندارمری، گردان دژ و نیرو های داوطلب بر هم خورده است...

--ستوان مهدی تهمتن : زوبین زوبین ...تکاور

--ستوان مهدی تهمتن : ما یک کیلومتری پاسگاه موضع گرفتیم آتیش خیلی سنگین دیگه نمیشه مقاومت کرد احتیاج به پشتیبانی داریم تکاور، به گوشم

--ناخدایکم تکاور هوشنگ صمدی : زوبین مقاومت کنید داریم میکشیم به سمت شمال

--ستوان مهدی تهمتن : تکاور جان انگار از زمین تانک میاد بیرون احتیاج به پشتیبانی سنگین داریم من با نفر وایسادم جلوی تانک سلاح سنگین ندارم ، تحرکاتی از شمال و جنوب هم دیده میشه ، به گوشم
جناب سرهنگ احتمالا میخان محاصرمون کنن پشت سیل بند عرایضی و منطقه نخلستانی باید پوشش بدیم ، به گوشم

--ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی : ناوسروان دهقان شما بخشی از گروهان بردار بکش به سمت شمال بچه های ژاندارمری 1 کیلومتری پاسگاهشون موضع گرفتن احتیاج به پشتیبانی دارن ، من و تیم پشتیبانی ناو سروان صفا جنوب شما رو داریم منطقه نخلستانی با ما

--تکاور تکاور ...زوبین
زوبین جان مقاومت کن داریم میام به سمت شما

--ستوان مهدی تهمتن : تکاور اینجا درگیری شدیده ..........................

--ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی : تکاور تکاور ... زوبین ، تکاور تکاور ...زوبین، به گوشی پسرم ، زوبین زوبین ...
ناوسروان دهقان عجله کن پسر برو سمت پاسگاه شلمچه

--ناوسروان دهقان : اطاعت قربان ، تیم پشتیابنی ندارم

--ناخدایکم تکاور هوشنگ صمدی : برو موضع بگیر برات میفرستم

***********

--مهناوی دوم حمید ده بزرگی : آقا رضا 29 تا گلوله داریم رسید تحویلی گلوله رو از ستاد گردان با اجازتون من امضا کردم
--ناوبان محمد رضا مرادی : خوبه مشکلی نیست حمید جان صبح ناخدا صمدی رو دیدم کناره گروهان سوم موضع گرفته بود
--مهناوی دوم حمید ده بزرگی : آره به همه خط ها سرک میکشه اصلا تو گردان نیست تو خط با بچه ها میجنگه
دماوند دماوند ...گرز
دماوند دماوند ...گرز

--مهناوی دوم ده بزرگی : گرز به گوشم

--ناخدا سارنگ : گرز موقعیتتون کجاست ؟

--مهناوی دوم ده بزرگی : قربان داریم میریم به سمت شلمچه

--ناخدا سارنگ : گرز برو به سمت بچه ها ژاندارمری شلمچه درگیری شدیده احتیاج به آتیش سنگین دارن به گوشم

--مهناوی دوم ده بزرگی : اطلاعت قربان ، ما از روی پل نو گذشتیم میریم به سمت هدف
آقا رضا دستور جدیده باید بریم به سمت پاسگاه

**********

--ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی : خمپاره انداز 120 م.م نخلستان بگیر زیره آتیشت
صفا، میخام اون سنگرای هلالی رو بزنی چند تایی اجرای آتش کن بعد تو امتداد پاسگاه های حدود ، مومنی و خین رفت و آمد کن این خط رو بگیر زیره آتیشت ، افراد سلیمان محبوبی هم احتیاج به پشتیبانی دارن



http://upload7.ir/images/90404269667360947122.jpg (http://forum.iranvij.ir/redirector.php?url=http%3A%2F%2Fupload7.ir%2F)

*******

--ناوبان محمد رضا مرادی : حمید بچه ها اونجا موضع گرفتن اینجا برای استقرار اجرای اولین اتش خوبه بپر پایین گلوله گذاری کن ، وایساده کناره پاسگاه

--مهناوی دوم ده بزرگی : آقا رضا رفت

--ناوبان محمد رضا مرادی : پسر آماده ای ، ببین چطوری داره برات رجز میخونه ، میخام پوزش و به خاک بمالی ، آتش...


***

--ناوسروان دهقان : تانک و زدن ، این رضاست آره خودشه ، بچه ها داخل سنگر جلویی ستوان تهمتن تیرخورده ، نیرو هاش میگن شهید شده باید تخلیه بشه ، تیر بار چی پوشش بده من رو


***

--ناوبان محمد رضا مرادی : حمید گلوله

--مهناوی دوم ده بزرگی : رفت

--ناوبان محمد رضا مرادی : آتش


***
--ناوسروان دهقان : فتح الله پوشش بده ، اینجاست تیر خورده به سرش ، بزار بلندش کنم ، با تمام قدرتت بدو فتح الله ستوان رو برداشتم، بیسیمش رو بیار ...
تیربار چی پوشش بده ...

--فتح الله بگیرش آروم بزارش زمین ، احتمالا تک تیر انداز زدتش نبض نداره، رفته شهید شده ، فتح الله بیسیمش رو بده با ناخدا صمدی صحبت کنم

--زوبین زوبین ...تکاور
ناخدا صمدی ، دهقان صحبت میکنه دیگه نمیشه مقاومت کرد تلفات بچه های ژاندارم زیاده ستوان تهمتن هم شهید شده باید بکشیم عقب به گوشم

--ناخدا یکم تکاور هوشنگ صمدی : وجب به وجب بکشید عقب محور ما هم دیگه نمیشه مقاومت کرد تکرار می کنم وجب به وجب بکشید عقب ...

--ناوسروان دهقان : اطاعت قربان
شهدا و مجروحین رو بدید رضا ببره عقب فتح الله بهش بگو نزدیکای پل نو موضع بگیره پوشش بده ما و بچه ها وجب به وجب میریم عقب......


***


در روز 4 مهر ماه 1359 نیرو های ژاندارم و کلاه سبز در محور شلمچه با وجود مقاومتی جانانه مجبور به عقب نشینی تا پل نو میشوند دلیل این عقب نشینی را باید در تقویت نیرو های عراقی دید ، ارتش عراق با تقویت دو تیپ کماندویی 32 و 33 خود و همچنین گردان های زرهی تمامی تلاش خود را بر رو محور شلمچه معطوف کرده اند این درحالی است که نیرو های عراقی از پشتیبانی توپخانه و نیز نیروی هوایی به طور گسترده برخوردار بوده و فرمانده لشگر 5 زرهی مکانیزه از شخص سر فرماندهی عراق صدام حسین دستور دارد تا نفوذ نیرو های عراقی را از محور شلمچه به فرجام برساند .

نکته بسیار مهم در این بین مقاومت جانانه ارتش ایران در منطقه شلمچه می باشد به طوری که ارتش عراق حد فاصل 4 کیلومتری پاسگاه شلمچه تا پل نو را در مدت4 روز طی کرده است و این در حالی است که فرماندهان عراقی تاکتیک هجوم برق آسا را در دستور کار خود دارند و با مقاومت تکاوران دریایی ، نیرو های ژاندارم ، گردان 151 پیاده دژ و نیرو های داوطلب تمامی معادلات آنها بر هم خورده است و تغییر تاکتیک ارتش بعثی برای تسلط بر خرمشهر از طریق گسترش محور های درگیری خود گواهی است بر این ادعا ، حال با این توصیف باید دید کلاه سبز ها که محور مقاومتند چه تدبیری خواهند اندیشید

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد