PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث دروغ



حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 10:41 PM
تعریف دروغ
دروغ در لغت به معنای سخن نادرست، خلاف حقیقت و واقعیت، قول ناحق است و به معنای نقل گفتاری از کسی است که آن را نگفته است. اصل آن در گفتار است؛ گذشته باشد یا آینده،‌وعده (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwikifeqh.ir%2F%25E2%2580%25 8C%25D9%2588%25D8%25B9%25D8%25AF%25D9%2587) باشد یا غیر آن. ضد صدق است و خبر از خلاف واقع،چه به صورت عمد (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwikifeqh.ir%2F%25D8%25B9%25 D9%2585%25D8%25AF) یا سهو (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwikifeqh.ir%2F%25D8%25B3%25 D9%2587%25D9%2588)، می باشد.
دروغ در اصطلاح، همان اظهار امر خلاف واقع و سخن بر خلاف حقیقت را دروغ گویند که یکی از بزرگترین و بدترین صفات (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwikifeqh.ir%2F%25D8%25B5%25 D9%2581%25D8%25A7%25D8%25AA)انسان (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwikifeqh.ir%2F%25D8%25A7%25 D9%2586%25D8%25B3%25D8%25A7%25D9%2586)، دروغ گفتن است.



25 حدیث درمذمت دروغ ازفرمایشات پیامبر(ص) وائمه عليهم السلام:
1- دروغ فسق و دروغگو فاسق است.
2- دروغگو ایمان ندارد.
3- دروغ از قماربدتر است.
4- دروغگو دشمن خداست.
5- روي دروغگو سیاه است.
6- دروغ ازشراب بدتر است.
7- دروغگو بوی دهانش متعفن است.
8- خدای تعالی دروغگو را لعنت می کند.
9- بوی گند دهان دروغگو به عرش می رسد.
10- دروغ مخرب ایمان است.
11- دروغ مانع چشیدن طعم ایمان است.
12- دروغگو تخم کینه درسینه ها می کارد.
13- دروغگو مروتش ازهمه خلق کمتر است.
14- به جهت یک دروغ ،هفتاد هزار فرشته دروغگو را لعنت می کنند.
15- دروغ علامت نفاق است.
16- دروغ بدترین ریاهاست.
17- دروغ فراموشی می آورد.
18- دروغ دریست ازدرهای نفاق.
19- دروغگو به عذابی مخصوص در قبر گرفتار خواهد شد.
20- دروغ ،محروم کند دروغگو را از نماز شب و روز.
21- دروغ سبب خذلان الهی است.
22- دروغ سبب گرفتن صورت انسانی ازدروغگو است.
23- دروغ ، بزرگترین خباثت است.
24- دروغگو ،بزرگترین گناهکاران است.
25- دروغ صاحبش را هلاک کند.

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 10:45 PM
http://ziafat.nahad.ir/uploads/as_333963.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 10:47 PM
زیان‏هاى روانى دروغ‏

دروغ گویى که مى‏خواهد دروغش کشف نشود، پیوسته در ناراحتى است، مبادا سخن کنونى اش با سخن گذشته‏اش تناقض داشته باشد. دروغ گو، همیشه این بار سنگین را بایستى بر مغز داشته باشد به ویژه کسانى که در هنگام بازپرسى دروغ مى‏گویند، از این ناراحتى درونى در آزارند که مبادا در بازپرسى آینده، سخنشان با گذشته متناقض باشد.

http://img1.tebyan.net/big/1390/12/1211547181157777183122158371281133113464.gif
روان آدمى به حسب فطرت به راستى و درستى سرشته شده است. اگر انسانى به همان وضع روانى اصلى باقى مانده باشد و عوامل خارجى، فطرتش را منقلب نساخته باشد، به خوبى‏ها آراسته و از بدى‏ها پیراسته خواهد بود. او دلیر است، جوان مرد است، راست گو و درست کار است، ولى از آن نظر که این سرمایه‏هاى فطرى اقتضایى است. عوامل میراثى و تأثیرات محیط نه تنها مى‏تواند از بروز فضایل فطرى جلوگیرى کند، بلکه قادر است که فضایل را از روان بگیرد و به جاى آن‏ها رذایل بپردازد.

ناراحتى درونى‏

روان از شر دروغ در امان نیست. روان دروغ گو، از زبانش زیان‏ها مى‏بیند، از جمله از زیان‏هاى روانى که از ناحیه دروغ نصیب دروغ گو مى‏شود، ناراحتى درونى است. توضیح این مطلب به تقدیم مقدمه کوچکى نیاز دارد.
راستى حقیقتى است که وجود دارد و راست گو، آن را دریافته و خبر مى‏دهد. صورت ذهنى آن به طور طبیعى در مغز راست گو، موجود است و نیازى به محافظت ندارد ولى براى دروغ حقیقتى نیست که عکسى از آن به طور طبیعى در مغز افتاده باشد.
دروغ گو بایستى، نیرو به کار ببرد و بر مغز خود فشار بیاورد که مصنوع خیالى خود را که همان تصور معناى دروغ باشد، فراموش نکند تا مبادا وقت دیگر آن را طور دیگر ذکر کند و دروغش آشکار گردد.
از این نظر، دروغ گویى که مى‏خواهد دروغش کشف نشود، پیوسته در ناراحتى است، مبادا سخن کنونى اش با سخن گذشته‏اش تناقض داشته باشد. دروغ گو، همیشه این بار سنگین را بایستى بر مغز داشته باشد به ویژه کسانى که در هنگام بازپرسى دروغ مى‏گویند، از این ناراحتى درونى در آزارند که مبادا در بازپرسى آینده، سخنشان با گذشته متناقض باشد.
ولى راست گو، هیچ گونه ناراحتى ندارد و از ناحیه سخنش در آسایش مى‏باشد، چون در هنگام تکرار، همان را خواهد گفت و تناقضى به وجود نخواهد آمد، زیرا صورت آن حقیقت در مغزش به طور طبیعى افتاده و در هر بار از آن خبر مى‏دهد.
ناراحتى روحى یکى از زیان‏هاى روانى است که ممکن است زیان‏هاى دیگرى براى روان در پى داشته باشد.

دروغ براى او امرى است عادى، هر موقع که بخواهد باز هم دروغ مى‏گوید و دروغ‏هاى او در حد معینى متوقف نمى‏شود و دروغ براى دروغ گوى حرفه‏اى نامتناهى عددى است، در نتیجه کم‏تر در خاطرش مى‏ماند و فراموش مى‏شود

فراموشى‏

فراموشى نیز یکى از بیمارى‏هاى روانى است که دروغ گو بدان گرفتار مى‏شود.
امام ششم مى‏فرماید: «إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ (بِهِ) عَلَى الْکذَّابِینَ النِّسْیَان1 از چیزهایى که خدا به زیان دروغ گویان کمک کرده فراموشى است.»
در مَثَل است که دروغ گو، کم حافظه مى‏شود؛ دروغى که گفته به یادش نمى‏ماند و فراموشش مى‏شود و هنگامى که بار دگر خواست از آن سخن بگوید، جور دگر خواهد گفت، در نتیجه دروغش کشف مى‏شود.
شاید یکى از علل فراموشى دروغ گو، همانى است که به آن اشاره کردیم که دروغ، وجود واقعى در خارج و در مغز ندارد؛ واقعیت دروغ همان جعل مى‏باشد. امورى که در ذهن وجودشان تابع جعل و اراده است، مادامى که مورد اراده هستند وجود جعلى آن‏ها محفوظ است، همان اندازه که غفلتى پیدا شد، وجود جعلى معدوم مى‏شود و در مغز هم بقا ندارد و یادآورى آن دشوار است و احتیاج به جعل دومى دارد، بنابراین دروغ نمى‏تواند براى خود، در حافظه جایى باز کند که محو نشود.
دانشوران روان شناس مى‏گویند: کثرت محفوظات موجب فراموشى است. محفوظ جدیدى که مى‏آید، محفوظ قدیم را از صفحه مغز پاک مى‏کند.
http://img1.tebyan.net/big/1390/12/17198120861431047019916113410116957122186237.gif
کثرت دروغ و پشت سر هم دروغ گفتن هم فراموشى مى‏آورد، زیرا دروغ‏هاى جدید، آثار دروغ‏هاى قدیم را از مغز محو مى‏کند.
چیز دیگرى که موجب فراموشى دروغ مى‏شود، آن است که مطلبى در حفظ مى‏ماند که مورد اهتمام شخص باشد. کسى که کارش دروغ گویى گردید، چندان به دروغ خود اهتمامى نمى‏دهد. دروغ براى او امرى است عادى، هر موقع که بخواهد باز هم دروغ مى‏گوید و دروغ‏هاى او در حد معینى متوقف نمى‏شود و دروغ براى دروغ گوى حرفه‏اى نامتناهى عددى است، در نتیجه کم‏تر در خاطرش مى‏ماند و فراموش مى‏شود.

نومیدى‏

وقتى که دروغى از دروغ گو، کشف گردید، ضربتى بر مغز او فرود مى‏آید، زیرا منظورى که از دروغ گفتن داشته، بر ضد آن نتیجه گرفته است، در این موقع اگر دروغ گوى حرفه‏اى نشده باشد، یکى از دو حال نصیبش مى‏گردد:
الف) روحیه‏اش متزلزل شده و اتخاذ تصمیم براى او دشوار مى‏شود و از موفقیت خود نومید مى‏گردد، زیرا تنها راهى که مى‏پنداشته به مقصدش مى‏رساند، دروغ بوده، آن هم بسته شده است. ب) نومیدى بر او مسلط خواهد شد و کسى که نومیدى بر او حکومت کند، سرانجامش معلوم نیست.

یکى آن که چون خودش بر خلاف حقیقت سخن مى‏گوید، درباره دگران هم، همین نظر را پیدا مى‏کند (کافر همه را به کیش خود پندارد). دگران را مانند خود دیدن تا حدى طبیعى بشر است، هر چند این فکر غلط است ولى تا حدى طبیعى است. کسى که به راست گویى عادت کرده باشد، در نخستین بار با هر کسى روبه‏رو شود، سخن او را راست مى‏پندارد

پرده‏درى و بى‏شرمى‏

حال دیگرى که ممکن است بر اثر کشف دروغ، نصیب دروغ گو شود، پرده درى و بى‏شرمى است.
اگر کشف دروغ، روحیه دروغ گو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغ گویى ادامه دهد، کشف‏هاى پى در پى، شرم را از او مى‏برد و وى را دروغ گوى حرفه‏اى مى‏سازد و دیگر، از آن که عیبش آشکار شود، ابایى ندارد.
دروغ در هر حال عاقبت خوبی ندارد
چنین کسى خطرناک‏ترین روز را در جلو خواهد داشت و دنیاى تیره و تارى در انتظارش خواهد بود و در آتش دنیا و آخرت خواهد سوخت، چه خوش فرمود، پیشواى بزرگ ما: «إیاکم و الکذب فإنّ الکذب یهدی إلى الفجور و إنّ الفجور یهدی إلى النّار» 2 از دروغ بپرهیزید، سرانجام دروغ، پرده‏درى است و سرانجام پرده‏درى آتش دوزخ است.»

دروغ، دروغ مى‏زاید

در میان گناهان، گناهى را سراغ ندارم که وجودش مستلزم تکرار آن گردد. هر دروغى، دروغ‏هایى را در پى دارد.دروغ گو، مجبور است براى حفظ دروغ خود، باز هم دروغ بگوید یا بایستى همان دروغ نخستین را دوباره بگوید، بلکه در دفعات بعد، تأکیدش را بیش‏تر قرار دهد یا بایستى دروغ دیگرى بسازد که جلوگیرى از کشف دروغ نخستینش کند.
http://img1.tebyan.net/big/1390/12/551596511923717323424312892141301501871459.gif
در هر دو صورت، بر اثر یک دروغ، دروغ‏هایى مى‏گوید و این مارى که خوش خط و خالش پنداشته، مارهایى دیگر زاییده است که همگى او را مى‏گزند و نیش مى‏زنند گاه مى‏شود که براى حفظ دروغ او، دوستانش، خویشانش، کارمندانش، به دروغ گویى مى‏افتند.
سوءظن‏

زیان روانى دیگرى که ممکن است بر اثر دروغ، نصیب دروغ گو بشود، سوءظن به مردم است. این بیمارى روانى بر اثر دو چیز در دروغ گو، مسکن مى‏گزیند:یکى آن که چون خودش بر خلاف حقیقت سخن مى‏گوید، درباره دگران هم، همین نظر را پیدا مى‏کند (کافر همه را به کیش خود پندارد). دگران را مانند خود دیدن تا حدى طبیعى بشر است، هر چند این فکر غلط است ولى تا حدى طبیعى است. کسى که به راست گویى عادت کرده باشد، در نخستین بار با هر کسى روبه‏رو شود، سخن او را راست مى‏پندارد.
دومین چیزى که ممکن است موجب سوءظن دروغ گو به دگران گردد، عکس العمل است. او وقتى مى‏بیند، دگران نسبت به او، خوش بین نیستند و سلب اعتماد کرده‏اند، در او هم چنین حالتى پیدا مى‏شود تا به آنان بدبین شود و از آن‏ها سلب اعتماد کند. تعصب و خودخواهى نیز موجب مى‏شود که در برابر این دشنام روانى مردم، او هم به آن‏ها نیز همان دشنام روانى را بدهد و به آن‏ها با دیده سوءظن بنگرد.

دروغ نه تنها در مغز گوینده‏اش اثر بد مى‏گذارد، بلکه دروغ پدر و مادر، در مغز فرزند نیز تأثیر مى‏کند و فطرت پاکیزه او را در خطر قرار مى‏دهد و بر اثر تکرار، خطر قطعى مى‏شود و نهالى که بایستى به استقامت بروید به کژى مى‏گراید

چاپلوسى

انحراف از اعتدال و میانه روى در اخلاق، خود یک جور بیمارى روانى است، همان طور که تکبر و خودبینى انحراف روانى است، همان طور که تملق و چاپلوسى نیز از زیان‏هاى روانى است. بیش‏تر اوقات این دو انحراف با یکدیگر همراه مى‏باشند.
از چیزهایى که از دروغ مى‏زاید تملق و چاپلوسى است.
دروغ گو براى آن که سخنش پذیرفته گردد، به هر وسیله‏اى متشبث مى‏شود، براى صحت سخن تأکیدها مى‏آورد و سوگندها مى‏خورد و تملق شنونده را مى‏گوید تا مبادا تکذیبش کند و آبرویش را در پیش دگران ببرد.
دروغ و چاپلوسى ارتباط مستقیمى دارند، همان طور که گاهى دروغ، چاپلوسى مى‏آورد، گاه چاپلوسى دروغ مى‏آورد.
یکى از بهترین وسایل نزد چاپلوس براى رسیدن به مقصود، دروغ در تملق است. این کار در میان کسانى که دوست مى‏دارند که به مرکز قدرت (هر قدرتى که باشد) نزدیک شوند، بسیار رواج دارد و آن را نشانه زیرکى و کیاست مى‏دانند، قدرتمندان احمق هم گول این چاپلوسى‏ها را مى‏خورند، در نتیجه متملق‏ها بر گردنشان سوار مى‏شوند و هر چه خواسته این‏ها باشد، آن‏ها اجرا مى‏کنند.

تغییر فطرت

پیامبران خدا براى کمک به فطرت انسان فرستاده شده‏اند. دروغ بر خلاف فطرت انسانیت است. دروغ گویى فطرت اصلى را تغییر مى‏دهد و آن را از یک رنگى به دورنگى و از درست کارى به نادرستى مى‏کشاند.
دروغ نه تنها در مغز گوینده‏اش اثر بد مى‏گذارد، بلکه دروغ پدر و مادر، در مغز فرزند نیز تأثیر مى‏کند و فطرت پاکیزه او را در خطر قرار مى‏دهد و بر اثر تکرار، خطر قطعى مى‏شود و نهالى که بایستى به استقامت بروید به کژى مى‏گراید.
معلم دروغ گو، در انحراف فطرت شاگرد بى اثر نخواهد بود، او نه تنها مسیر فکرى شاگرد را مى‏تواند تغییر دهد، بلکه مسیر فطرى او را نیز دگرگون مى‏سازد.

پی نوشت ها:
1) الکافى، ج‏2، ص‏341، باب الکذب، ح 15
2) مستدرک، ج‏9، ح‏10290، ملاحظه شود.

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 10:53 PM
دروغ بدتر از شراب!


http://img1.tebyan.net/big/1388/12/431832042419022715617016166141252164410113.jpg
یکی از مهمترین مصائب و بیماری های مهمی که از ابتدای خلقت بشر گریبانگیر او بوده و پس از این هم به وفور می توان شاهد آن بود، معضل مهم و نابود کننده دروغ است. برای فهم میزان اثر آن در زندگی اگر صرفا به همین روایت امام محمد باقر علیه السلام بسنده کنیم برای نشان دادن عمق فاجعه ای که دروغ در زندگی ها پدید می آورد می تواند کافی باشد. ایشان می فرمایند:
همانا خداوند که نام او با شکوه و جلال باد برای بدی ها قفلهایی قرار و کلید بازگشایی آنها را شراب مقرر فرمود و دروغ بدتر از شراب است (اصول کافی، ج 2، ص 338.)
از آنجا که دروغ با تمام ابعاد و جوانب زندگی افراد نسبت پیدا می کند می توان از جنبه های مختلف و متعدد آن را مورد بررسی و مطالعه قرار داد.
دروغ را باید گفته یا نوشته و یا به طور کلی هر خبر خلاف واقعی بدانیم که اظهار می شود و دروغگو کسی است که با گفتار یا رفتار خود دروغ را اظهار می کند. نکته مهمی که در اینجا می بایست مورد توجه قرار گیرد این است دروغ و اظهار مطلب خلاف واقع صرفا با زبان انجام نمی شود و اینطور نیست که بگوییم دروغ تنها با گفتن و استفاده از زبان محقق می شود بلکه در آثار فقها و علمای اخلاق انواع مختلفی برای آن برشمرده شده که به همگی آنها اطلاق دروغ می توان کرد. انواع شش گانه دروغ عبارتند از:
1- دروغ در گفتار؛
2- دروغ در نیت؛
3- دروغ در عزم؛
4- دروغ در وفا به عزم؛
5- دروغ در اعمال؛
6- دروغ در مقامات دین (اخلاق الهی، ج 4، ص 83)

از لحاظ فقهی هم این انواع را می توان برای دروغ برشمرد:
1- دروغ در گفتار؛
2- دروغ در نوشتار؛
3- دروغ با استفاده از اشاره دست و سر و...

امام باقر (علیه السلام)می فرمایند: همانا خداوند که نام او با شکوه و جلال باد برای بدی ها قفلهایی قرار و کلید بازگشایی آنها را شراب مقرر فرمود و دروغ بدتر از شراب است


که هر کدام از موارد فوق نیز بسته به قالب های مورد استفاده می توانند دسته بندی شوند به عنوان نمونه دروغ های گفتاری را در قالب های سخنرانی، کنفرانس های علمی، محاورات روزمره و ... یا نوشتاری را در قالب های یادداشت های شخصی، مقالات، کتب و ... بررسی کرد که پرداختن به همه اینها از حوصله این مطلب خارج است.
شخص دروغگو گاه به طور موردی و در اوقات اندکی دروغ می گوید و گاه آنقدر دروغ گفتن وی زیاد می شود که خصیصه روحی او می شود و اصلا غیر از دروغ از او شنیدن عجیب می شود و همانند چوپان دروغگو اگر حرف راستی هم بزند دیگران از او باور نمی کنند. چنین شخصیتی طبیعی است در هر فرصت و فضا و عرصه ای که قرار گیرد دروغ می گوید و دروغ می نویسد و به دروغ رفتار می کند.
یکی از مسائل مهم و قابل توجهی که همه ما باید مد نظر داشته باشیم این است که اسلام به هیچ وجه من الوجوه نسبتی با دروغ ندارد و یک مسلمان بسته به میزان ایمان و اسلامش از دروغ گریزان و بیزار است و اینکه متاسفانه رسم شده هر که به سفر خارجی می رود بعد از بازگشت با آب و تاب از تقید نامسلمانان به دروغ نگفتن سخن می گوید در طول همین صحبت ها و در پس و پیش آن باز با این حال چند دروغ چاشنی صحبتهایش می کند گویی که قسم خورده اند در این آب و خاک راست بر زبان نرانند.
حضرت علی علیه السلام فرمودند:
هیچ عادت و خلقی زشت تر از دروغ نیست (غرر الحکم، ص 220)
باز از آن حضرت نقل شده که فرمودند:
شرالاخلاق الکذب و شرالشیم الکذب و اقبح الخلائق الکذب.
بدترین اخلاق ها و خوی ها و خلق ها دروغ است.
و بالاخره:
لیس الکذب من خلائق الاسلام.
دروغ از خلق و خوهای اسلامی نیست.
http://img1.tebyan.net/big/1388/07/3239123696142255142262101401492001321726.jpg
در واقع ما وقتی در جامعه خود و در اطرافمان گاه اثر و خبری از صدق و صداقت نمی بینیم بنابراین آب و خاک عزیز و یا اسلام شریف را خدای ناکرده متهم کنیم بلکه هر عیبی هست از مسلمانی ماست و قطعا اسلام در ذات خود هیچ عیبی ندارد و نمی توان از عمل نکردن ما به احکام متعالی اسلام چنین برداشت کنیم که اسلام و احکام اسلامی دچار نقصان هستند و نعوذ بالله دیگر ادیان از اسلام راهنمای بهتری برای زندگی هستند؛ این نتیجه گیری همانند آن است که بگوییم آقای الف که گواهینامه نداشت و برای اولین بار پشت فرمان ماشینی نشست و با یک دیوار تصادف کرد در نتیجه قوانین راهنمایی رانندگی جمهوری اسلامی به درد نمی خورد.
در فرهنگ اصیل اسلامی اصلا دروغ و ایمان دو دشمن اند و مطلقا نمی توانند با هم جمع شوند. حضرت امیر علیه السلام در این رابطه فرمودند:الکذب مجانب الایمان دروغ ایمان را دور می کند.
یعنی هرچقدر که شخص از دروغ بیشتر فاصله بگیرد به طور طبیعی فاصله اش با مراتب عالی ایمان کمتر می شود و هرچقدر در طول شبانه روز و هفته و ماه و سالش دروغ های بیشتری بگوید در هر کدام از قالب ها و از هر کدام از انواعی که پیش از این برشمردیم به همان اندازه از ایمان دور نشده و بهره اش کم می گردد. تعبیر بسیار والایی از مولای متقیان و امیر مومنان حضرت علی علیه السلام نقل شده که موضوع را به مراتب جدی تر از آنچه گفتیم به تصویر می کشد. ایشان می فرمایند: یدعی بزعمه اند یرجوالله کذب و العظیم، لا تیسین رجاءوه فی عمله
به گمان خویش ادعا می کند که به خداوند امیدوار است سوگند به خدای بزرگ دروغ می گوید چگونه است حال او که امیدش به خدا در کردارش نمایان نیست.
در واقع حضرت تعریف ایمان را بسیار بالا برده و می فرمایند وقتی یک نفر به خدا ایمان آورده و از او آرزوی بخشش و غفران و رحمت دارد، باید رفتار و کردار و گفتارش نمایانگر این آرزویش باشد و بدون تخلق به اخلاق اسلامی و عمل به احکام و وظایف خویش نباید چنین توقعی از ذات مقدس خداوند داشته باشد. حال کسی که غیر از این باشد و بدون تخلق به اخلاق اسلامی و احکام الهی آرزوی بهشت و رضوان الهی در سر بپروراند همانند کسی است که کارمند اداره ای باشد و بدون حضور در اداره و عمل کردن به وظایف تعریف شده برای او توقع داشته باشد که علاوه بر حقوق ماهیانه دو برابر آن هم به او اضافه کار و پاداش بدهند و چه سبک و سخیف است اندیشه او نزد همه و چه عجیب است که همه ما در معامله با خداوند چنینیم!!
هرچند روایات بیشمار و قابل توجهی در نهی دروغ نقل شده لیکن با یک حساب ساده هم می توان فهمید که در جامعه ای که دروغ رواج داشته باشد سنگ روی سنگ بند نمی شود و ساختارهای درونی جامعه پس از مدتی تلاش می گردد و اگر غربی ها و غیرمسلمانان به طور جدی نسبت به ترک دروغین خویشتن را مقید کرده اند از این بابت است که می خواهند برای پیشبرد اهداف خود موانع پیش رو را به حداقل برسانند و فهمیده اند که هیچ مانعی به اندازه دروغ نمی تواند برای آنها مشکل ساز شود. شاید از همین روست که امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیه السلام به هشام خطاب کردند یا هشام العاقل لا یکذب و ان کان فیه هواه. (مستدرک الوسائل، ج 9، ص 88)
ای هاشم شخص عاقل هیچ گاه دروغ نمی گوید حتی اگر هوای نفس او در آن باشد.
جالب است همه افراد وقتی به دروغ متمسک می شوند( البته آنها که دروغ خلق و خوی دائمی آنها نشده باشد) که گمان می کنند می توانند با دروغ گفتن به هدف خود نائل آیند و راه نجاتی برای خویش دست و پا نمایند. پیامبر اعظم حضرت محمد صلی الله علیه و آله در این رابطه فرمودند.
http://img1.tebyan.net/big/1388/07/1508016921622915514213522817610224523910030126.jpg
اجتنبوا الکذب و ان رایتم فیه النجاه فان فیه الهلکه.
از دروغ بپرهیزید حتی اگر راه نجات خود را در آن بیابید چرا که در آن چیزی جز نابودی نیست.
حتی اینقدر این موضوع مهم و اساسی بوده که ایشان به عنوان اولین توصیه پس ازدواج حضرت امیر علیه السلام با حضرت فاطمه سلام الله علیها صحبت هایی در همین راستا با آن دو بزرگوار فرموده اند. حضرت علی علیه السلام فرمودند:

پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام ازدواج من با فاطه سلام الله علیها فرمودند: از دروغ بپرهیز که چهره را سیاه می کند و بر تو باد راستی که مبارک است و دروغ شرمندگی.
تهدیدهای الهی هم برای دروغگویان بسیار تکان دهنده است قرآن کریم از سویی دروغ را ناشی از بی ایمانی می داند:
یَفْتَرِی الْكَذِبَ الَّذِینَ لاَ یُؤْمِنُونَ بِآیَاتِ اللّهِ (سوره نحل، آیه 105)
همانا آنها که به آیات خدا ایمان نیاورده اند، نسبت دروغ می دهند.
و از سوی دیگر در نهایت قاطعیت به هم دروغ گویان اخطار می کند که:
إِنَّ اللَّهَ لَا یَهْدِی مَنْ هُوَ كَاذِبٌ كَفَّارٌ (سوره زمر، آیه 3)
قطعا خداوند دروغگوی کفران کننده را هدایت نخواهد کرد.
از جمله مواردی که خیلی جدی در قرآن کریم و روایات توصیه به صداقت شده در آن مواردی است که شخص بی اطلاع است. در واقع از نظر روایات خیلی بجا و نیکوست که هرجا شخص چیزی را نمی داند با افتخار و سربلندی بگوید نمی دانم.
در فرهنگ اصیل اسلامی اصلا دروغ و ایمان دو دشمن اند و مطلقا نمی توانند با هم جمع شوند. حضرت امیر علیه السلام در این رابطه فرمودند:الکذب مجانب الایمان دروغ ایمان را دور می کند.


در سوره اسرا آیه 36 صراحتا آمده که
وَلاَ تَقْفُ مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولـئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْؤُولاً
در این آیه شریفه علاوه بر چشم و گوش حتی دل را هم تهدید به مواخذه الهی کرده که چرا در موارد جهالت و بی اطلاعی اظهارنظر کرده اند.
امام هفتم حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام فرمودند:حق نداری هرچه را بخواهی بگویی زیرا خداوند با عزت و شکوه می فرماید: از آنچه آگاهی نداری پیروی نکن. (وسائل الشیعه، ج 15، ص 172)
در واقع حضرت در اینجا به طور ضمنی می فرمایند که تا نسبت به صدق چیزی مطمئن نشدی آن را مبنای عمل قرار نده و چیزی بر زبان نیاور.
هشام بن سالم می گوید به امام صادق علیه السلام عرضه داشتم: حق خداوند بر بندگانش چیست؟
حضرت فرمودند: آنچه را که می دانند بگویند و (زبان را) را از آنچه نمی دانند، نگاه دارند؛ پس اگر این کار را کردند، حق خدای را به جای آورده اند (اصول کافی، ج1، ص 50.)

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 10:57 PM
دروغ روزى را کم می کند
http://img1.tebyan.net/big/1388/02/157893911969317553230218112368910128143.jpg


دروغ، كلید شر است و قفل خیر. در خیر را مى‏بندد و در شر را مى‏گشاید. دروغ، مسلمان را از نماز شب، محروم مى‏كند. مسلمان بر اثر محروم شدن از نماز شب از روزى نیز محروم مى‏شود.
این سخن را از خود نمى‏گویم، بلكه فرمایش خلیفه ششم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) ‏حضرت امام جعفر صادق‏علیه السلام است:
«ان الرجل لیكذب الكذبة، فیحرم بها صلاة اللیل فاذا حرم بها صلاة اللیل حرم بهاالرزق. (1)
مردى كه دروغ مى‏گوید از نماز شب محروم خواهد شد، وقتى كه از نماز شب محروم‏ شود از روزى محروم خواهد شد.»
گناهانى هستند كه اثر معنوى دارند. گناهانى هستند كه اثر وضعى دارند گناهكار كمتر مى‏تواند اثر وضعى گناه را جبران كند. گناه كارى كه چشم كسى را كور كرده، اگر میلیون‏ها ثروت هم صرف كند نخواهد توانست، چشم او را بینا كند.
زبانى كه از آن، همیشه سخن راست‏ بیرون آید، پاكیزه است و آلودگى ندارد. زبانى كه از آن، پیوسته دروغ بیرون آید، چركین و آلوده مى‏باشد، چنین زبانى ‏شایستگى آن را ندارد كه ذكر نماز شب بگوید و توفیق خواندن نماز شب از او سلب ‏خواهد شد. عالم معنا عالمى است كه اهل آن عالم، پاكیزگى زبان راستگو و گندیدگى زبان دروغگو را مى‏بینند و شاید آن نفرتى كه همه كس از شنیدن دروغ دارد، همان احساس گند دروغ مى‏باشد. (2)
مرد از كذب، ننگ دارد ننگ.
مرد را با دروغ باشد جنگ.
تا توانى دروغ ساز مباش.
با كژ و با دروغ، ساز مباش.
___________
1. سفینة البحار، ج‏7، ص‏454 - 455 به نقل از علل الشرایع.
2. دروغ، آیت الله سید رضا صدر

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 11:00 PM
دروغ در اسلام بلکه تمامى اديان الهى حرام است .
دروغ ها با همديگر هيچ تفاوتي ندارد؛ زيرا همه بر خلاف حقيقت هستند؛ چيزي که دروغ را زشت مي کند، آثار و تبعات و نتايج منفي و ناپسند آن است ؛ از جمله از بين رفتن اعتماد انسان ها، بر هم خوردن نظم اجتماعي و اختلال در سيستم و نظام درست جامعه و...
اما اگر حالت هايي فرض شود که فساد راست گويي بيش از فساد دروغ باشد ، مثلا با راست گفتن ، جان انسان بي گناهي به خطر افتد ، به خاطر فساد بيشتر راست گويي ، دروغ نه تنها اشکال ندارد ، بلکه براي حفظ جان انسان بي گناه لازم است ؛ پس علت خوب و اخلاقي بودن راستگويي، اين است که نفع انسان و انسانيت و مصلحت جامعه به آن وابسته است.
حال در موردي که راست گفتن موجب قتل و خونريزي بي گناهي شود، اين عمل تحت دو عنوان قرار مي گيرد. يکي عنوان اوّلي که راست گفتن باشد،
و ديگر عنوان ثانوي که کمک و ياري بر قتل و خونريزي فرد بي گناه است.
اين کار از جهت عنوان اوّلي خوب است ولي از جهت عنوان ثانوي بد است. امّا چون جهت عنوان ثانوي که مفسده دارد، قوي تر است، عقل حکم مي کند که از آن اجتناب شود. در اين صورت به جاي راست گفتن، دروغ مصلحت آميز بگويد تا جان بي گناهي را نجات دهد.
بنابراین :
موضوع طرح دروغ مصلحتی به همین راحتی هم نیست بلکه باید یه مصلحت مهمتری در کار باشد تا بتوان دروغ گفت. مثل حفظ جان مومن و ....
در مورد سوال باید در ابتدا دلایل مخالفت خانواده و نیز دلیل وجوب و عدم وجوب مدعای پرسشگر مبنی رفتن فرزند و همسر به محل مورد نظر مشخص شود. بعد درباره آن صحبت شود که آیا دروغ مصلحتی هست یا نه ؟



ناگفته نماند :
حتی در موارد اضطرار نیز تا جایی که بشود باید از راه هایی غیر از دروغ مصلحتی ، مثل توریه و ... استفاده کرد. حتی برای حفظ جان انسا




http://www.askdin.com/thread50420-25.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 11:06 PM
انواع گناه و معصیت و آثار آن

«گناه» عملی است که با اراده و رضایت الهی در تضاد بوده ، با ایجاد نوعی " تاریکی" معنوی در نفس انسان، آدمى را از خدای متعال که "نور" آسمانها و زمین است، دور مى‏سازد و به عبارت دیگر، موجب بازماندن وى از کمال و قرب به خدا مى‏گردد.
تعیین این که چه چیزی گناه است و چه چیزی ثواب از طریق کتاب و سنت مقدور است، زیرا در بسیاری از موارد، گناه بودن عملی قابل تشخیص عقلانی نیست و خدای متعال است که این موارد را به اقتضای علم و حکمت مطلق خود، از طریق وحی و دین، برای بشر بیان نموده است.
اقسام گناه:
عالمان اسلامی گناهان را بر دو گونه تقسیم نموده اند: گناهان کبیره (بزرگ) و گناهان صغیره (کوچک)..
این تقسیم بندى از قرآن و روایات سرچشمه گرفته است ؛ در قرآن چنین مى خوانیم: اگر از گناهان کبیره اى که از آن نهى شده اید، اجتناب کنید، گناهان کوچک شما را مى پوشانیم وشما را در جایگاه خوبى وارد مى سازیم . (نساء، 31)
و در جاى دیگر آمده است: و کتاب (نامه اعمال ) در آنجا گذارده شود، گنهکاران را مى بینى که از آنچه در آن است ، ترسان و هراسناکند، و مى گویند: اى واى بر ما، این چه کتابى است که هیچ عمل کوچک و بزرگى نیست ، مگر اینکه آن را شماره کرده است ؟ (کهف، 49)
و درباره بهشتیان مى خوانیم: مواهب آخرت ، جاودانه است براى آنانکه از گناهان بزرگ و کارهاى زشت پرهیز مى کنند. (شوری،38).
از این آیات به روشنى استفاده مى شود، که گناهان ، دو گونه اند: کبیره و صغیره و همچنین استفاده مى شود بعضى از گناهان ، بدون توبه حقیقى بخشودنى نیست ، ولى بعضى از آنها بخشودنى است .
امام على (علیه السلام) در گفتارى فرمود: گناهان بر سه گونه اند: گناه بخشودنى و گناه نابخشودنى و گناهى که براى صاحبش ، هم امید بخشش داریم و هم ترس از کیفر.

سپس فرمود: اما گناهى که بخشیده است ، گناه بنده اى است که خداوند او را در دنیا کیفر مى کند و در آخرت کیفر ندارد. در این صورت خداوند حکیم تر و بزرگوارتر از آن است که بنده اش را دو بار کیفر کند.
اما گناهى که نابخشودنى است ، حق الناس است یعنى ظلم بندگان نسبت به همدیگر که بدون رضایت مظلوم بخشیده نمى شود. و اما نوع سوم ، گناهى است که خداوند آن را بر بنده اش پوشانده ، توبه را نصیب او نموده است ، و در نتیجه آن بنده هم از گناهش هراسان است و هم امید به آمرزش پروردگارش دارد، ما نیز درباره چنین بنده اى ، هم امیدواریم و هم ترسان . (بحار الانوار، ج6، ص29)[1] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com%2FNoteedi t.htm%23_ftn1)
ملاک کبیره (بزرگ) بودن گناه:
در قرآن مجید و کلام معصومین (علیهم السلام) کلیه اعمالى که گناه محسوب مى‏شود، بیان گردیده است ، منتهی کبیره بودن گناه، پیرو ملاک هایی است.
در کتاب تحریر الوسیله امام خمینى قدس سره پیرامون معیار گناهان کبیره ، چنین آمده است
1- گناهانى که در مورد آنها در قرآن یا روایات اسلامى وعده آتش ‍ دوزخ ، داده شده باشد.
2- از طرف شرع ، به شدت ، از آن نهى شده است .
3- دلایلی وجود دارد که معلوم می شود آن گناه ، بزرگتر از بعضى از گناهان کبیره است .
4- عقل ، حکم کند که فلان گناه، کبیره است .
5- در ذهن مسلمینِ پاى بند به دستورات الهى ، چنین تثبیت شده که فلان گناه ، از گناهان بزرگ است .
6- از طرف پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) یا امامان (علیهم السلام) در خصوص گناهى تصریح شده که از گناهان کبیره است .
(برخی از فقها تعزیر را نشانه کبیره بودن گناه می دانند که در این صورت استمنا نیز از گناهان کبیره محسوب خواهد شد ، زیرا در روایتی آمده است که امام علی (علیه السلام) با زدن روی دست، شخص مستمنی را تعزیر فرمودند.)
البته گناهان کبیره نیز همه در یک سطح نیستند. بعضى بدون توبه بخشیده نمى‏شوند، مانند «شرک» و «قتل نفس» و برخى بدون توبه و تحت شرایطی و در اثر انجام کارهای نیک ممکن است مشمول مغفرت گردند.
فهرست گناهان کبیره:
روایات متعددى از ائمّه اطهار (علیهم السلام) به ما رسیده که بیانگر تقسیم گناهان به کبیره و صغیره است ، ودر کتاب اصول کافى یک باب تحت عنوان" باب الکبائر" به این موضوع اختصاص یافته که داراى 24 حدیث است .
در روایت اوّل و دوّم این باب ، تصریح شده که گناهان کبیره ، گناهانى را گویند که خداوند، دوزخ و آتش جهنم را بر آنها مقرر نموده است .
در بعضى از این روایات (روایت سوم و هشتم )، هفت گناه به عنوان گناه کبیره ، و در برخى از روایات (روایت 24) نوزده گناه به عنوان گناهان کبیره ، شمرده شده است .
گرچه هر گناه ، چون مخالفت فرمان خداى بزرگ است ، سنگین و بزرگ است، ولى این موضوع منافات ندارد که بعضى از گناهان نسبت به خود و آثارى که دارد، بزرگتر از برخى دیگر باشد، و به گناهان بزرگ و کوچک تقسیم گردد.
گناهان کبیره در کلام امام صادق) علیه السلام):
عمروبن عبید یکى از علماى اسلام ، به حضور امام صادق (علیه السلام) آمد، سلام کرد و سپس این آیه را خواند: نیکوکاران کسانى هستند که از گناهان بزرگ ، و زشتى پرهیز مى کنند. (شوری، 38)
سپس سکوت کرد و دنبال آیه را نخواند؛ امام صادق (علیه السلام) به او فرمودند: چرا سکوت کردى ؟! او گفت : دوست دارم ، گناهان کبیره را از کتاب خداوند بدانم .
آنگاه امام صادق (علیه السلام) گناهان کبیره اى را که در قرآن آمده بیان نمودند:
1- بزرگترین گناهان کبیره ، شرک به خدا است : قرآن مى فرماید کسی که براى خدا، شریک قرار دهد، خداوند بهشت را بر او حرام مى کند. (مائده، 72 )
2- ناامیدى از رحمت خدا: هیچ کس جز کافران از رحمت خدا، نومید نگردد. (یوسف،87)
3- ایمنى از مکر (عذاب و مهلت ) خدا: از مکر خدا ایمن نشود، مگر مردم زیان کار. ( اعراف، 99)
4- عقوق (و آزار) والدین : چنان که قرآن از زبان عیسى (علیه السلام) مى فرماید: خدا دستور داده که به مادرم نیکى کنم و مرا زورگوى تیره بخت قرار نداده است . (مریم، 32)
5- کشتن انسانِ بى گناه : و هر کس فرد با ایمانى را از روى عمد، به قتل برساند مجازات او، دوزخ است که جاودانه در آن مى ماند، و خداوند بر او غضب مى کند و از رحمتش دور مى سازد و عذاب عظیمى براى او آماده ساخته است . (نساء، 93)
6- نسبت نارواى زنا به زن پاکدامن : کسانى که زنان پاکدامن و بى خبر (از هر گونه آلودگى ) و با ایمان را متهم مى سازند، در دنیا و آخرت ، از رحمت الهى بدورند، و عذاب بزرگى در انتظارشان است . (نور، 23)
7- خوردن مال یتیم: همانا کسانى که اموال یتیمان را مى خورند، آنها در شکم هاى خود، آتش فرو مى برند و بزودى در آتش سوزان مى سوزند. ( نساء، 10)
8- فرار از جبهه جهاد: و هر کس در آن هنگام (جنگ ) به آنها پشت کند مگر در صورتى که هدفش ، کناره گیرى از میدان براى حمله مجدد و یا به قصد پیوستن به گروهى (از مجاهدان ) بوده باشد (چنین کسى ) گرفتار خشم پروردگار خواهد شد، و جایگاه او جهنم ، و چه بد عاقبتى است . ( انفال، 16)
9- ربا خوارى: کسانى که ربا مى خورند، بر نمى خیزند مگر مانند کسى که شیطان باتماس ‍ خود، او را همچون دیوانه ، آشفته حال کرده است . ( بقره، 275)
10- سحر و جادو: قطعا دانستند که هر کس خریدار جادو شود، در آخرت ، بى بهره خواهد بود. ( بقره، 102)
11- زنا: هر کس که زنا کند، مجازاتش را خواهد دید، عذاب چنین کسى در قیامت ، مضاعف گردد و با خوارى ، همیشه در آن خواهد ماند. ( فرقان، 68)
12- سوگند دروغ براى گناه : کسانى که پیمان خود با خدا و سوگندهاى خود را به بهاى اندک مى فروشند، در آخرت ، بى بهره اند. (آل عمران، 77)
13- خیانت در غنایم جنگى : و هر که در غنیمت جنگى ، خیانت کند، روز قیامت با آنچه خیانت کرده بیاید. ( آل عمران، 161)
14- نپرداختن زکات واجب : در آن روز) طلاها و نقره ها را) در آتش دوزخ داغ و سوزان کرده و با آن صورت ها و پهلوها و پشت هایشان را داغ مى گذارند. ( توبه، 35)
15- گواهى به دروغ ، کتمان : و هر کس گواهى دادن را پنهان کند، قلبش گنهکار است . ( بقره، 283)
16- شراب خوارى : اى کسانى که ایمان آورده اید، شراب و قمار و بت ها و تیرهاى قرعه پلیدند و از عمل شیطانند. پس از آنها دورى کنید باشد که رستگار شوید. ( مائده، 90)
17- ترک نماز یا واجبات دیگر بطور عمد، زیرا پیامبر (صلّى اللّه علیه و آله) فرمود: هر کس عمدا نماز را ترک کند از پیمان خدا و رسول خدا بیزارى جسته است . (بحار الانوار، ج47، ص17)[2] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com%2FNoteedi t.htm%23_ftn2)
18و19- پیمان شکنى و قطع رحم ، چنانکه خداوند مى فرماید: براى آنانکه (پیمان را مى شکنند و قطع رحم مى کنند) لعنت و خانه بد در آخرت ، است. (رعد، 25)
امام صادق (علیه السلام) به اینجا که رسید، عمروبن عبید در حالى که از شدت ناراحتى ، شیون مى کشید از محضر آن حضرت خارج شد و مى گفت: به هلاکت رسید آنکس که به راءى ، فتوا داد، و در فضل و علم با شما، ستیزکرد. (بحارالانوار، ج76، ص 8)
امام خمینی (رض) در کتاب تحریر الوسیله مى گوید: گناهان کبیره ، بسیار است ، بعضى از آنها عبارتند از:
1- نا امیدى از رحمت خدا. 2- ایمن شدن از مکر خدا. 3- دروغ بستن به خدا یا رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و یا اوصیاى پیامبر علیهم السلام4- کشتن نا بجا.



[1] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com%2FNoteedi t.htm%23_ftnref1) . ان الذنوب ثلاثة ... فذنب مغفور و ذنب غیر مغفور و ذنب نرجو لصاحبه و نخاف علیه... .
[2] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.parsiblog.com%2FNoteedi t.htm%23_ftnref2) . من ترک الصّلاة متعمّدا فقد بَرى من ذمّة اللّه و ذمّة رسول اللّه.
www.ETEGHADAT.com (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ETEGHADAT.com)

http://www.askdin.com/thread50420-27.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 11:10 PM
ترك معصيت و گناه

الحمدلله رب العالمين و الصلوة والسلام علي محمد وآله الطاهرين ولعنة الله علي اعدائهم اجمعين.
مخفي نماند بر برادران ديني كه به جز التزام به شرع شريف در تمام حركات و سكنات و تكلّمات و لحظات و غيرها راهي به قرب حضرت مَلِكُ المُلُوك جَلَّ جلالُهُ نيست، و به خرافات ذوفيه اگر چه ذوق در غير اين مقام خوب است، چنان‌كه روش نادانان و صوفيان – كه خداوند خوارشان سازد – راه رفتن جز دور گشتن را موجب نمي‌شود حتي شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ايمان به عصمت ائمۀ اطهار صلوات الله عليهم آورده باشد، بايد بفهمد از حضرت احديت دور خواهد شد، و همين‌طور در كيفيت ذكر به غير آن‌چه كه از معصومين عليهم‌السلام واردشده است عمل نمايد.

بناءً علي هذا بايد مقدم بدارد شرع شريف را و اهتمام نمايد هر چه در شرع شريف اهتمام به آن شده، و آن‌چه اين ضعيف از عقل و نقل استفاده نموده‌ام اين است كه اَهَمّ اشياء از براي طالب قرب، جِدّ و سعي تمام در ترك معصيت است.
تا اين خدمت را انجام ندهي نه ذكرت و نه فكرت به حال قلبت فايده‌اي نخواهد بخشيد، چرا كه پيشكش و خدمت كردن كسي كه با سلطان در مقام عصيان و انكار است بي‌فايده خواهد بود، نمي‌دانم كدام سلطان اعظم از اين سلطان عظيم‌الشأن است، و كدام گفتگو و ستيزه كردن، نزاع و جدال، قبيح‌تر از نزاع با اوست.
پس از آن‌چه ذكر كردم كه بدان كه محبت الهي را خواستن با مرتكب شدنت به معصيت، امري بسيار فاسد است. چگونه بر تو پوشيده است كه معصيت سبب نفرت و بيزاري است ونفرت با محبت جمع نمي‌شود. و هرگاه در نزد تو ثابت شد كه ترك معصيت، اوّل و آخر و ظاهر و باطندين است مبادرت به مجاهده و كوشش نما و با كوشش تمام از ابتداي بيدار شدنت از خواب در همۀ لحظه‌ها تا زمان خوابيدن، به مراقبت مشغول شو و در محضر مقدس الهي با ادب، ملازم باش و بدان كه تو با تمام جزء جزء و ذرّه‌ذرّۀ وجودت اسير قدرت خداوند هستي و احترام محضر شريف او را مراعات كن و «او را چنان عبادت كن گوييا او را مي‌بيني پس اگر او را نمي‌بيني او حتماً تو را مي‌بيند» و دائماً متوجه بزرگيِ او و حقارتِ خود و بلنديِ او و پستيِ خود و عزّت او و ذلّت خود و بي‌نيازيِ او و حاجتمندي خود باش و از زشتيِ غافل بودنت از او، غافل مباش با اين‌كه او دائماً‌ به تو توجّه دارد، و در برابر او چون بنده‌اي ذليل وناتوان بايست و هم‌چون سگي نحيف در زير قدم‌هاي او دُمْ جنباني كن، آيا اين شرف و افتخار تو را كافي نيست كه در بردنِ نام بزرگش به زبانِ ناپاك تو كه كثافاتِ آن را ناپاك كرده، به تو اِذن و اجازه فرمود؟
پس اي عزيز چون اين كريم رحيم، زبان تو را مخزن كوه نور يعني ذكر اسم شريف قرار داده، بي‌حيايي است مخزن سلطان را آلوده به نجاسات وقاذورات غيبت و دروغ و فحش و اذيّت و غير آن‌ها از گناهان نمودن، مخزن سلطان بايد محلّش پر عطر و گلاب باشد، نه مجلس مَمْلُوّ از قاذورات، و بي‌شك چون دقت در مراقبت نكرده‌اي نمي‌داني كه از جوارح سَبْعَه يعني گوش و زبان و چشم و دست و پا و بطن و فرج، چه معصيت‌ها مي‌كني، و چه آتش‌ها روشن مي‌نمائي، و چه فسادها در دين خودت برپا مي‌كني، وچه زخم‌هاي منكره به شمشير و نيزه زبانت به قلبت مي‌زني، اگر نكشته باشي، بسيار خوب است.
پس بشتاب به سوي توبۀ راستين، سپس بشتاب در كوشش و مراقبت اگر چه بي‌مراقبت مشغول به ذكر و فكر بشود، بي‌فايده خواهد بود، اگر چه حال هم بياورد، چرا كه آن حال دوام پيدا نخواهد كرد، گول حالي را كه ذكر بياورد، بي‌مراقبه نبايد خوردhttp://www.askdin.com/thread50420-28.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 11:12 PM
دروغ جایز نیست مگر در موارد ضرورت

http://img1.tebyan.net/big/1393/09/4720925515297118413855211722229988114130.jpg
دروغ گفتن به شوخی چه حکمی دارد؟ هرگاه قرائنی در کار باشد که قصد جدی در کار نیست مانعی ندارد ولی در روایات سفارش شده که بهتر است هر گونه دروغ ترک شود. (آیة الله مکارم شیرازی دام ظله)

سوال: آیا گفتن کلمه حاجی یا کربلایی به کسی که به حج یا کربلا نرفته جایز است؟ مثل این‌که به خیلی از روحانیونی که به حج نرفته‌اند می‌گویند حاج‌آقا؟

گرچه معنای اصلی «حاجی» و «کربلایی» شامل افرادی می‌شود که به حج و زیارت مشرف شده باشند، اما عرف جامعه، این کلمات را منحصراً به معنای فردی که واقعاً حج و کربلا رفته قلمداد نمی‌کند، بلکه امروزه از لحاظ عرفی یک معنای آن را می‌توان فرد بزرگوار و محترم و یا شخص روحانی دانست. بر این اساس، نمی‌توان گفت که افراد با مخاطب قرار دادن اشخاصی که به حج و زیارت کربلا نرفته‌اند با چنین عناوینی مرتکب دروغ حرام شده است، زیرا نه مخاطبان و نه حضار، چنین برداشتی از این کلمات نداشته و عملاً خبر دروغی به آنها منتقل نشده است.

پاسخ مراجع عظام تقلید نسبت به این سوال، چنین است:
حضرت آیة الله العظمی خامنه‌ای(مد ظله العالی):

اگر به نحوى باشد که دروغ محسوب نشود، مانع ندارد.
حضرت آیة الله العظمی سیستانی(مد ظله العالی):

فی نفسه اشکال ندارد.
حضرت آیة الله العظمی صافی گلپایگانی(مد ظله العالی):

حرام نیست.
حضرت آیة الله العظمی مکارم شیرازی(مد ظله العالی):

حاجی کسی است که حج تمتع انجام داده ولی گفتن آن به کسی که عمره بجا آورده نیز مانعی ندارد و گفتن حاج آقا به روحانیون یک اصطلاح عرفی است.
حضرت آیة الله العظمی نوری همدانی(مد ظله العالی):

اگر مستلزم نسبت کذب نباشد مانعی ندارد.
چند استفتاء از آیة الله خامنه ای دام ظله:


سوال: آیا مى‌شود در مقابل كسانى كه نفاق و دورویى و دروغ در رفتار و گفتار آنها مشهود است و به این صفات مشهورند از حربه‌هاى خودشان یعنى نفاق و دروغ و دورویى استفاده كرد؟

ج) جایز نیست.


سوال: حرفى را که فکر مى‌کردم صحیح است گفتم و بعد فهمیدم که اشتباه کرده‌ام (یعنى دروغ گفته‌ام) آیا نیازى هست که آن را تصحیح کنم؟

ج) فى نفسه لزومى ندارد مگر آنکه حکم شرعى را اشتباهاً بیان کرده باشید و یا در اثر حرف شما حقى از كسى ضایع شود و امثال این مورد، که در این صورت باید کلام خود را تصحیح نمایید.


سوال: در بعضى از موارد بیمارى‌هاى روانى فرد بیمار چون به اهداف و امیال مورد نظر دست پیدا نکرده است براى کمتر کردن بار فشار روانى ناشى از عدم توفیق به اهداف خود را در این حالت تصور مى‌کند و گاه این تا جایى پیش مى‌رود که فرد این وضعیت را کاملاً باور نموده و براى دیگران وضعیت خود را آنگونه که تصور دارد و غایة الامال خویش مى‌داند تعریف مى‌کند آیا این بیماران را حرجى است که با این کار بار روانى را از دوش خود بردارند ولو به ارتکاب معصیت دروغ؟

ج) اگر مشاعر او همانند سایر عقلا کار مى‌کند، دروغ بر او شرعاً حرام است ولى بیان حالات خود بدانگونه که هست براى دیگران اشکال ندارد.


سوال: هرگاه شخصى به خواستگارى دخترى برود و بگوید همسر و فرزندى ندارم و دختر با این شرط آماده ازدواج با او شود و بعد از عقد معلوم شود که مرد دروغ گفته است آیا زن حق فسخ دارد؟

ج) اگر عنوان تدلیس پیدا كند بطورى كه عقد مبنى بر آن واقع شده باشد، دختر حق فسخ دارد.
چند استفتاء از آیة الله مکارم شیرازی دام ظله:


سوال: دروغ گفتن به شوخی چه حکمی دارد؟

ج: هرگاه قرائنی در کار باشد که قصد جدی در کار نیست مانعی ندارد ولی در روایات سفارش شده که بهتر است هر گونه دروغ ترک شود.


سوال: در تعارفات روزمره گاهی انسان در جواب احوال پرسی ها خلاف واقع جواب می دهد مثلا زمانی که گفته می شود حالت چطور است حتی اگر حالش هم بد باشد می گوید خوبم آیا این کار جایز است؟

ج: با توجه به این که این پاسخ ها جنبه تعارف و تشریفات دارد و معمولاً معنی حقیقی آن قصد نمی شود و منظور خوب نسبی است نه خوب مطلق اشکالی ندارد.


سوال: دروغ گفتن به زن براى جلب محبّت او چه حکمى دارد مثلا بگوید: امروز از صبح تا به حال یک لحظه از فکر تو بیرون نبودم و حال آن که چنین نباشد؟

ج: دروغ جایز نیست مگر در موارد ضرورت.


فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش احکام اسلامی تبیان

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st August 2015, 11:30 PM
سوگند دروغ هیجدهم از گناهان کبیره‌اى که در روایات گذشته بکبیره بودنش تصریح شده «الیمین الغموس» قسم دروغ است که شخص از گذشته یا حال بدروغ خبرى مى‌دهد و براى تأکید یا اثبات آن بخداوند سوگند یاد مى‌کند مثلا مى‌گوید و اللّه روز گذشته چنین کارى را کردم درحالیکه نکرده است یا اینکه مى‌گوید بخدا سوگند فلان چیز مال منست درحالیکه میداند مال او نیست و این قسم سوگند در روایات یمین غموس خوانده شده یعنى صاحبش را در معصیت یا در آتش فرومى‌برد و همچنین یمین کاذبه و یمین حالقه هم نامیده شده است یعنى چنانکه تیغ موى را از بدن مى‌کند این نوع سوگند هم دین صاحبش را از بین مى‌برد.در صحیحۀ عبد العظیم گذشته قسم دروغ را از گناهان کبیره شمرده و در روایت فضل بن شاذان از حضرت رضا (ع) بکبیره بودنش تصریح فرموده و همچنین در روایت تحف العقول از حضرت صادق (ع) در شمار کبائر آورده شده و صریحا مى‌فرماید که سوگند دروغ فاسدکنندۀ ایمانست  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote672). عدۀ عذاب در قرآن : حضرت صادق (ع) براى کبیره بودن قسم دروغ از قرآن مجید آیه  ٧۶  از سورۀ آل عمران را دلیل آورده مى‌فرماید «جز این نیست کسانى که عهد خدائى و سوگندهاى خود را در مقابل قیمت ناچیزى از دست بدهند براى ایشان بهره‌اى

 ١ ) -بحار الانوار جلد  ٣  ص  ١٧٧ .  پس از مرگ نیست» (زیرا باختیار خود بهرۀ دنیوى را بر نصیب آخرت برگزیدند) و روز قیامت خدا با ایشان سخن نمى‌گوید و بنظر رحمت بایشان نمى‌نگرد و ایشان را پاک نمى‌گرداند (تا بتوانند بمحل پاکان که بهشت است وارد گردند) و براى ایشانست عذاب دردناکى  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote673). رمایش رسول خدا (ص) : امرؤ القیس و مردى از حضرموت نزد رسول خدا (ص) دربارۀ زمینى با یکدیگر منازعه و مخاصمه نمودند حضرت به امرؤ القیس فرمود آیا بینه (دو نفر شاهد عادل) دارى؟ عرض کرد ندارم حضرت فرمود پس طرف تو باید قسم بخورد- عرض کرد او با سوگند دروغش زمین مرا خواهد برد حضرت فرمود: اگر او بدروغ سوگند یاد کند از آنهائى خواهد بود که فرداى قیامت خدا باو بنظر لطف نمى‌نگرد و او را پاک نکرده برایش عذابى دردناک خواهد بود-چون حضرت چنین فرمود آن مرد سخت ترسید و زمین را به امرؤ القیس رد کرد  ٢  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote674). ضرت صادق (ع) مى‌فرماید کسى که قسم بخورد درحالیکه میداند دروغ مى‌گوید پس آشکارا با خداوند جنگیده است  ٣  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote675). حضرت باقر (ع) مى‌فرماید از قسم دروغ بترسید جز این نیست که آبادیها را خراب و صاحبش را بیسامان مى‌سازد  ۴  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote676). در روایات دیگر چنین است که سوگند دروغ و قطع رحم آبادیها را ویران و از اهلش خالى مى‌سازد و سبب قطع نسل مى‌گردد  ۵  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote677). ثار سوء قسم دروغ : روایات چندى از حضرت صادق (ع) رسیده که مى‌فرماید

  ١ ) - إِنَّ اَلَّذِینَ یَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اَللّٰهِ وَ أَیْمٰانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولٰئِکَ لاٰ خَلاٰقَ لَهُمْ فِی اَلْآخِرَةِ وَ لاٰ یُکَلِّمُهُمُ اَللّٰهُ وَ لاٰ یَنْظُرُ إِلَیْهِمْ یَوْمَ اَلْقِیٰامَةِ وَ لاٰ یُزَکِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذٰابٌ أَلِیمٌ. (سوره  ٣  آیه  ٧۶ ) . ٢ ) -تفسیر المیزان نقل از امالى شیخ. ٣ ) -من حلف على یمین و هو یعلم انه کاذب فقد بارز اللّه تعالى (کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۵ ) .
  ۴ ) -عن ابى جعفر قال (ع) قال رسول اللّه (ص) ایاکم و الیمین الفاجرة فانها تدع الدیار من اهلها بلاقع (فروع کافى کتاب الأیمان ج  ٧  ص  ۴٣۶ ) .  ۵ ) -ان فى کتاب على (ع) ان الیمین الکاذبة و قطیعة الرحم تذران الدیار بلاقع من اهلها و تنغل الرحم یعنى انقطاع النسل (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۶  حدیث  ٩ ) .
 قسم دروغ صاحبش را فقیر میسازد و اثر سوء و نکبت آن تا چهل روز باو مى‌رسد  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote678). نیز فرمود سوگند دروغى که سبب دخول در آتش مى‌شود آنست که مردى بدروغ قسم یاد کند تا حق مسلمانى را ضایع و مالش را حبس نماید  ٢  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote679). نیز فرمود هرگاه بنده خداى را بر دروغ خود شاهد و گواه قرار دهد و بگوید خدا مى‌داند که راست مى‌گویم و مطلب این‌طور است که گفتم درحالیکه دروغ مى‌گوید خداوند مى‌فرماید آیا جز من نیافتى کسى را که بر او دروغ‌بندى  ٣  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote680). فرمود هرگاه کسى خداى را بر دروغ خود گواه گیرد و بگوید خدا مى‌داند که راست مى‌گویم عرش الهى براى عظمت حق بلرزه مى‌آید  ۴  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote681). قسام سوگند

سوگند یا براى اثبات و تأکید است یا التزام امرى در آینده

: سوگند براى اثبات یا تأکید مطلبى یا خبرى که داده مى‌شود بر چهار قسم است واجب، مستحب، مکروه و حرام.سوگند واجب

: اگر حفظ جان یا آبروى خود یا مسلمانى و همچنین حفظ مالى که نگهداریش واجب است متوقف بر قسم خوردن باشد، اینجا سوگند واجب مى‌شود هر چند بدروغ سوگند بخورد البته تا بشود توریه کرد بنابر احتیاط نباید ترک کند (یعنى از لفظى که مى‌گوید معنى صحیح قصد کند) چنانچه در بحث کذب گذشت.سوگند مستحب

: جائى که نگهدارى مال خود یا مسلمان دیگرى از شر ستمگر موقوف بر سوگند شود درصورتى‌که مال واجب الحفظ نباشد و بسیار کم (از سى درهم کمتر) هم نباشد سوگند خوردن مستحب است.زراره بحضرت باقر (ع) گفت ما با اموال خود بخراج گیران و مأمورین مالیاتى

 ١ ) -عن ابی عبد اللّه (ع) قال الیمین الغموس ینتظر بها اربعین لیلة (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۶  حدیث  ٧ ) . ٢ ) -الیمین الغموس التى توجب النار الرجل یحلف على حق امرء مسلم على حبس ماله (فروع کافى کتاب الأیمان ج  ٧  ص  ۴٣۶ ) .  ٣ ) -اذا قال العبد علم اللّه و کان کاذبا قال اللّه عز و جل اما وجدت احدا تکذب علیه غیرى (کافى کتاب الأیمان ج  ٧  ص  ۴٣٧  حدیث  ٢ ) . ۴ ) -من قال اللّه یعلم ما لم یعلم اهتز لذلک عرشه اعظاما له (فروع کافى ج  ٧  ص  ۴٣٧  حدیث  ١ ) .  مى‌رسیم از ما مى‌خواهند که سوگند بخوریم که چیزى نداریم تا خراجش را بدهیم و تا سوگند هم نخوریم ما را رها نمى‌کنند امام (ع) فرمود سوگند بخور که این سوگند از خرما و کره شیرین‌تر است (چون سبب نجات از ظالم است)  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote682). رصورتى‌که مال کمى باشد خصوصا کمتر از سى درهم، سوگند نخوردن مستحب است چنانچه حضرت صادق (ع) مى‌فرماید: کسى که براى بزرگداشت خداوند بنام او سوگند نخورد و نام او را بزرگتر از این بداند که براى مال دنیا برده شود خداوند باو بهتر از آنچه از دستش رفته عطا مى‌فرماید  ٢  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote683). نیز مى‌فرماید هرگاه بناحق بر تو ادعائى کرده شود و مدعى بخواهد ترا سوگند دهد اگر آن مال کمتر از سى درهم باشد سوگند مخور و آن را باو واگذار و اگر بیشتر باشد پس سوگند بخور و آن را باو مده  ٣  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote684). یغمبر اکرم (ص) مى‌فرماید کسى که بدهکار خود را پیش حاکم برد تا سوگند بخورد و مى‌داند که سوگند خواهد خورد پس اگر براى احترام نام پروردگار او را رها کند و راضى بسوگندش نشود خداوند هم روز قیامت مقامى را براى او راضى نشود مگر مقام حضرت ابراهیم (ع) را  ۴  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote685). ضرت سجاد (ع) سوگند نخورد

: در کافى روایت مى‌کند که حضرت سجاد (ع) از قبیلۀ بنى حنیفه زنى داشتند یکى از دوستانشان بآن حضرت خبر داد که این زن دشمن جدت حضرت امیر المؤمنین (ع) است حضرت او را طلاق داد. آن زن با اینکه مهریه‌اش را دریافت کرده بود از روى دروغ ادعاى مهریه کرد و بحاکم مدینه شکایت نمود و مطالبۀ چهار صد دینار مهریه‌اش را از حضرت سجاد (ع) کرد حاکم مدینه

  ١ ) -نمر بالمال على العشار فیطلبون منا ان نحلف لهم و یخلون سبیلنا و لا یرضون منا الا بذلک فقال (ع) : فاحلف لهم فهو أحلى من التمر و الزبد. (وسائل کتاب الایمان باب  ١٣  حدیث  ۶  ج  ١۶ ) . ٢ ) -قال رسول اللّه (ص) من اجل اللّه ان یحلف به اعطاه اللّه خیرا مما ذهب منه. (فروع کافى کتاب الأیمان ج  ٧  ص  ۴٣۴  حدیث  ٢ ) .  ٣ ) -اذا ادعى علیک مال و لم یکن له علیک فاراد ان یحلفک فان بلغ مقدار ثلثین درهما فاعطه و لا تحلف و ان کان اکثر من ذلک فاحلف و لا تعطه (فروع کافى ج  ٧  ص  ۴٣۵  حدیث  ۶ ) .  ۴ ) -من قدم غریما الى السلطان یستحلفه و هو یعلم انه یحلف ثم ترکه تعظیما لله تعالى لم یرض اللّه تعالى له بمنزلة یوم القیمة الا منزلة ابراهیم خلیل الرحمن. (وسائل الشیعه) .  به آن حضرت عرض کرد یا سوگند بخورید که این مبلغ را باو داده‌اید یا حقش را بپردازید- حضرت سوگند نخورد و بفرزندش حضرت باقر (ع) فرمود چهار صد دینار به آن زن بپردازد -حضرت باقر (ع) عرض کرد فدایت شوم مگر حق با شما نیست؟ فرمود چرا لیکن خداى را بزرگتر از این میدانم که بنام مبارکش در مقام دعوى مال دنیا سوگند بخورم.تأکید مطالب حق

: و نیز جایز بلکه مستحب است سوگند خوردن براى اثبات و تأکید مطلب حق و مهمى یا براى بیان تعظیم و بزرگى آن مانند فرمایش پیغمبر اکرم (ص) «بخدا سوگند که تا شما از توبه دست برنداشته‌اید خداوند هم مغفرت خود را از شما دریغ نمى‌فرماید»  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote686). ا مانند فرمایش امیر المؤمنین (ع) «بخدا سوگند اگر آنچه را که من میدانم شما مى‌دانستید هر آینه کم مى‌خندیدید و زیاد گریه مى‌کردید» .  ٢  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote687)و سوگندهائى که در قرآن مجید و کلمات ائمه (ع) دیده مى‌شود راجع به همین قسم است.شخصى بحضرت باقر (ع) نامه‌اى نوشت و از مطلبى که بآن حضرت نسبت داده شده بود پرسید حضرت در پاسخ نوشتند بخدا سوگند که مطلب این‌طور نبوده است و جز این نیست که من دوست ندارم در هیچ حالى بخدا سوگند بخورم و اینجا که قسم خوردم چون چیزى که نبود گفته شده، مرا دلتنگ ساخت  ٣  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote688). وگند مکروه

: سوگندهاى راست در غیر موارد وجوب و استحباب آن بتفصیلى که گذشت بطور کلى مکروه است خواه برگذشته باشد یا حال یا آینده مثلا بگوید بخدا سوگند که دیروز چنان شد یا امروز چنین مى‌شود یا فردا چنین خواهد شد اگر راست بگوید مکروه و اگر دروغ باشد حرام قطعى است چنانکه گذشت.حضرت صادق (ع) مى‌فرماید: بخدا سوگند نخورید نه براى خبر راست و نه دروغ بدرستى که خداوند مى‌فرماید «خدا را در معرض سوگندهاى خود قرار ندهید»  ۴  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote689).

 ١ ) -فو اللّه لا یمل اللّه حتى تملوا. (مسالک کتاب الایمان) . ٢ ) -و اللّه لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا. (مسالک کتاب الایمان) .  ٣ ) -فکتب (ع) الیه و اللّه ما کان ذلک و انى لا کره ان اقول و اللّه على حال من الاحوال و لکنه غمنى ان یقال ما لم یکن. (مستدرک الوسائل) . ۴ ) -لا تحلفوا بالله صادقین و لا کاذبین فأنه عز و جل یقول وَ لاٰ تَجْعَلُوا اَللّٰهَ عُرْضَةً لِأَیْمٰانِکُمْ .  و نیز مى‌فرماید کسى که از روى دروغ، بخدا سوگند بخورد کافر شده است (یعنى مرتکب کبیره‌اى شده که بسبب آن از آن مرتبۀ ایمانى که شرطش ترک کبائر است خارج شده است) و کسى که سوگند راست بخورد گناه کرده است (چون مشهور فقهاء قسم راست را مکروه مى‌دانند نه حرام لذا «اثم» یعنى گناه کرد در این حدیث بکراهت شدید حمل مى‌شود) .  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote690)ر اهنمائى حضرت مسیح (ع)

: حضرت صادق (ع) مى‌فرماید: حواریین بحضرت عیسى (ع) عرض کردند اى راهنماى خیر ما را راهنمائى فرما، فرمود موسى (ع) پیغمبر خدا شما را امر کرد سوگند دروغ نخورید و من شما را امر مى‌کنم که اصلا سوگند بخدا نخورید نه راست و نه دروغ  ٢  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote691). وگند بسایر محترمات

: در مواردى که بنام خداوند سوگند خوردن مانعى ندارد بسایر مقدسات و محترمات دینى هم قسم خوردن جایز است مانند سوگند بحرمت قرآن مجید یا پیغمبر و ائمه علیهم السّلام یا کعبه معظمه و همچنین آنچه بین مردم متداول است که به چیزى که نزدشان گرامى است قسم مى‌خورند مثلا بجان یکدیگر یا بجان پدر و فرزند و مانند اینها جایز است.اخبارى که از قسم خوردن بغیر اسم خدا منع مى‌کند در مورد اثبات حق است که البته منحصرا باید بنام خداوند سوگند یاد شود و بغیر آن صحیح نیست و قطع خصومت و مرافعه نمى‌شود و همچنین در مورد قسم خوردن بر کارى که در آینده مى‌خواهد انجام دهد یا ترک کند باید منحصرا بنام خدا باشد و بغیر آن لغو و بى‌اثر است.سوگندى که همیشه حرام است

: قسمى که در جمیع موارد همیشه لغو و حرامست سوگند به بیزارى و برائت از خدا و دین اسلام است مثل اینکه بگوید از خدا بیزارم یا از دین اسلام بیرونم اگر چنین کرده باشم یا چنین بکنم و در حکم همین است اگر بگوید

 ۴ ) (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۴  حدیث  ١ ) .  ١ ) -من حلف بالله کاذبا کفر و من حلف بالله صادقا اثم ان اللّه عز و جل یقول وَ لاٰ تَجْعَلُوا اَللّٰهَ عُرْضَةً لِأَیْمٰانِکُمْ. (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۵  حدیث  ۴ ) .  ٢ ) -اجتمع الحواریون الى عیسى (ع) فقالوا له یا معلم الخیر ارشدنا، فقال (ع) لهم ان موسى (ع) نبى اللّه امرکم ان لا تحلفوا بالله کاذبین و انا امرکم ان لا تحلفوا بالله کاذبین و لا صادقین (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣۴  حدیث  ٣ ) .  بپیغمبرى محمد (ص) کافر باشم یا از ولایت على (ع) بیرون باشم اگر چنین نکنم یا نکرده باشم یا یهودى و نصرانى باشم یا مشرک و کافر بمیرم اگر چنین و چنان باشد.این نوع قسم خواه در مقام دعوى و اثبات حق باشد یا در مقام التزام و تعهد بر امور آتیه یا در صدد اخبار از گذشته، راست یا دروغ بطور کلى لغو و باطل و حرام قطعى است.رسول اکرم (ص) شنید مردى چنین سوگند خورد «از دین محمد (ص) بیزار باشم» پس رسول خدا (ص) فرمود واى بر تو هرگاه از دین محمد (ص) بیزار باشى بر چه دینى هستى؟ پس آن حضرت تا وقتى‌که مرد با او سخن نفرمود  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote692). حضرت صادق (ع) بیونس بن ظبیان فرمود هیچگاه ببرائت و بیزارى از ما اهل بیت (ع) سوگند مخور جز این نیست که هرکس چنین سوگند بخورد خواه راست باشد یا دروغ از ما جدا و بیزار خواهد بود  ٢  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote693). فارۀ سوگند حرام : جمعى از فقهاء کفاره سوگند ببرائت را کفاره ظهار و بعضى کفارۀ نذر (که همان کفاره روزۀ ماه مبارک رمضان مى‌باشد) فرموده‌اند  ٣  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote694). لى شیخ مفید مى‌فرماید اگر مخالفت سوگند ببرائت شد یعنى قسم به برائت خورد و مطابق قسمش رفتار نکرد سیر کردن ده نفر فقیر بر او واجب مى‌شود و باید از گناه خود هم توبه کند.محمد بن حسن صفار بحضرت امام حسن عسکرى (ع) نوشت اگر کسى ببرائت از خدا و رسول (ص) سوگند یاد کند و مخالفت قسمش کند یعنى به آنچه بر آن سوگند خورده عمل نکند توبه‌اش چگونه و کفاره‌اش چیست  ۴  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote695)؟ .

  ١ ) -عن النبى (ص) انه سمع رجلا یقول انا برىء من دین محمد (ص) فقال رسول اللّه (ص) ویلک اذا برئت من دین محمد (ص) فعلى دین من تکون قال فما کلمه رسول اللّه (ص) حتى مات. (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣٨  حدیث  ١ )  ٢ ) -عن یونس بن ظبیان عن الصادق (ع) انه قال یا یونس لا تحلف بالبرائة منا فانه من حلف بالبرائة منا صادقا او کاذبا فقد برء منا (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴٣٨  حدیث  ٢ ) . ٣ ) -شرایع کتاب کفارات.  ۴ ) -روى محمد بن یحیى فى الصحیح قال کتب محمد بن حسن الصفار الى ابی محمد العسکرى (ع) رجل حلف بالبرائة من اللّه و رسوله فحنث فما توبته و کفارته فوقع (ع) یطعم عشرة مساکین لکل مسکین مدو یستغفر اللّه. (مسالک) آن حضرت در پاسخ نوشتند باید ده مسکین را طعام بدهد بهر نفرى یک مد  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote696)و از گناه خود استغفار نماید.و چون سند این روایت مکتوب صحیح است باید احتیاط ترک نشود.حضرت صادق (ع) و منصور دوانیقى : شخصى نزد منصور دوانیقى از حضرت صادق (ع) سعایت کرد و گفت مى‌خواهد بر تو بشورد و از اطراف برایش پولها فرستاده مى‌شود و او محمد و ابراهیم فرزندان عبد اللّه بن حسن را که بر تو شوریدند کمک مى‌کرد.منصور حضرت را از مدینه طلبید و پس از حضور در مجلس آنچه را که از آن شخص شنیده بود گفت و شدیدا تعرض کرد حضرت فرمود بخدا پناه مى‌برم که چنین باشد تمام دروغ و تهمت است منصور سعایت‌کننده را طلبید آن ملعون هم تمام آنچه را که گفته بود تکرار کرد.حضرت به او فرمود آیا بر گفتۀ خود سوگند مى‌خورى پس آن ملعون شروع بقسم خوردن کرد که «و اللّه الذى لا اله الا هو الطالب الغالب الحى القیوم» حضرت فرمود در قسم شتاب مکن آن‌طورى که من مى‌گویم باید سوگند بخورى منصور گفت مگر قسمى که خورد نقصى داشت؟ فرمود خداى عالم داراى حیاء و کرم است وقتى‌که بنده‌اى او را ستود از تعجیل در عقوبتش حیاء مى‌فرماید باید این‌طور قسم بخورد: «ابرء من حول اللّه و قوته و الجأ الى حولى و قوتى انى لصادق فیما اقول» یعنى از حول و قوۀ خداوند بیزار و بحول و قوۀ خودم متکى باشم اگر دروغ بگویم و جز این نیست آنچه را که نسبت داده‌ام راست گفته‌ام.منصور هم او را امر کرد باید همین‌طور قسم بخورى هنوز سوگندش تمام نشده بود که زبانش مانند زبان سگ از دهانش آویزان و در همان وقت هلاک شد و بدوزخ شتافت  ٢  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote697). یا منافاتى با حرمت ندارد: ممکن است در نظرها بیاید پس از این روایت معلوم

 ١ ) -مد  ١۵۴  مثقالست که تقریبا ده سیر مى‌شود و طعام در کفارات گندم و جو و برنج و مانند اینها از خوراک متداول مردم است. ٢ ) -امالى شیخ-منهج الدعوات.  مى‌شود که قسم ببرائت صحیح و مانعى ندارد درحالیکه چنین نیست. محقق قمى علیه الرحمه در جواب از این اشکال مى‌فرماید اولا سند این روایت ضعیف است و ثانیا شاید در این موارد بخصوص براى امام جایز بوده که او را چنین قسم بدهند چون مى‌دانستند که قسم‌خورنده از اهل ایمان نیست و ضرورت اقتضاء مى‌کرده که ببرائت او را سوگند دهند  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote698). ممکن است منظور محقق از ضرورت این باشد که امام علیه السّلام آن خبیث را مستحق هلاکت مى‌دانستند و اثر فورى قسم و هلاکت او منحصر در سوگند ببرائت بوده تا اهانت بمقام امامت نشود.چنانچه اگر قسم دروغش آشکار نمى‌شد منصور دروغش را مى‌پذیرفت و امام را میکشت بلکه سبب کشتن عدۀ زیادى از سادات و مؤمنین مى‌گردید و از همه مهمتر هتک مقام امامت مى‌شد.توبه از قسم دروغ : درصورتى‌که بر امر گذشته یا حال بدروغ سوگند خورده شود (یمین غموس) توبه‌اش باینست که اولا از گفتۀ خود باید سخت پشیمان باشد و بداند گناه کبیره‌اى کرده که خداى عالم را کوچک گرفته و نام مبارکش را ملعبه کرده است و هرچه پشیمانى بیشتر و گناهش را بزرگتر ببیند و زیادتر استغفار کند برحمت الهى و آمرزش پروردگار نزدیکتر خواهد بود. ثانیا اگر بواسطه سوگند دروغش حق مسلمانى از جهت مال یا آبرو از بین رفته جبران کند یعنى حق را بصاحبش برگرداند و آنچه ضایع شده تدارک و تلافى کند.قسم بر التزام در آینده : اگر براى انجام یا ترک کارى در آینده سوگند خورده شود با این شرائط صحیح و مخالفتش حرام و موجب کفاره مى‌شود.  ١ -متعلق قسم انجام واجبى باشد مانند اینکه قسم مى‌خورد نماز صبح از او فوت نشود یا مستحبى از مستحبات مانند سوگند بر نماز جماعت یا نافله شب یا ترک حرام مثل اینکه قسم بخورد که دروغ نگوید یا ترک مکروه مانند اینکه سوگند بخورد هرگز آب دهان در مسجد نیاندازد یا مباحى که غرض عقلائى و دنیوى داشته باشد مانند سوگند بر ترک سیگار.

 ١ ) -کتاب جامع الشتات صفحه  ٧۴۴ . ٢ -در هریک از این موارد پنجگانه وقتى قسم درست مى‌شود که بنام خدا باشد.در این صورت اگر مخالفت کرد پس از پشیمانى و استغفار باید کفاره هم بدهد چنانچه پروردگار عالم مى‌فرماید «خداوند از سوگندهاى بیهوده مؤاخذه نمى‌فرماید (که غرض از آنها عقد و پیمان و معاهده نیست و از روى عادت یا سبب دیگرى بر زبان جارى مى‌شود مانند گفتن آرى و اللّه و یا نه و اللّه که مخصوصا در دادوستدها رواج دارد مورد مؤاخذه نیست وگرنه سوگندهائى که بمنظور عقد و التزام بعمل یا ترک کارى یاد کرده شود مثلا گفته مى‌شود و اللّه فلان کار نیک را انجام مى‌دهم یا بخدا سوگند فلان کار بد را ترک مى‌کنم اگر مخالفت شد مؤاخذه مى‌شود) و لیکن مؤاخذه مى‌فرماید سوگندهائى را که بدان پیمان بستید و کفارۀ چنین گناهى یعنى عملى که زشتى این معصیت بزرگ را بپوشاند و عقابش را ساقط کند یکى از این سه کار است:یا ده نفر فقیر را از طعامهاى معمولى سیر کردن یا ده فقیر را پوشانیدن یا یک بنده در راه خدا آزاد کردن و براى کسى که استطاعت مالى نداشته و نمى‌تواند یکى از این سه کار را بکند سه روز روزه گرفتن است اینست کفاره سوگندهایتان هنگامى که سوگند مى‌خورید و مخالفت مى‌کنید و حفظ کنید قسمهایتان را و مخالفت نکنید خداوند این‌چنین احکام خود را بیان مى‌فرماید تا شاید شما بیاد گرفتن و عمل کردن بآن خداى را سپاس گوئید  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote699). سم در امر مرجوح باطل است : از آنچه گذشت معلوم شد که مخالفت قسم و وجود کفاره در صورتى است که مورد قسم، رجحان شرعى یا عقلى داشته باشد یعنى از نظر شرع یا عرف انجام دادنش بهتر یا ترک کردنش اگر مورد قسم است خوبتر باشد وگرنه لغو است و در مخالفتش کفاره نیست مثلا چیزى که از نظر شرع واجب یا مستحب است یا از نظر عقلائى در آن منفعت دنیوى است اگر قسم بخورد که ترک کند یا چیزى که حرام یا مکروه یا ترک آن مورد غرض عقلاء است سوگند بخورد که انجام دهد لغو است و اصلا لازم نیست بسوگندش ترتیب اثر بدهد بلکه نباید بواسطۀ سوگند بیهوده‌اى که خورده،

  ١ ) - لاٰ یُؤٰاخِذُکُمُ اَللّٰهُ بِاللَّغْوِ فِی أَیْمٰانِکُمْ وَ لٰکِنْ یُؤٰاخِذُکُمْ بِمٰا عَقَّدْتُمُ اَلْأَیْمٰانَ فَکَفّٰارَتُهُ إِطْعٰامُ عَشَرَةِ مَسٰاکِینَ مِنْ أَوْسَطِ مٰا تُطْعِمُونَ أَهْلِیکُمْ أَوْ کِسْوَتُهُمْ أَوْ تَحْرِیرُ رَقَبَةٍ فَمَنْ لَمْ یَجِدْ فَصِیٰامُ ثَلاٰثَةِ أَیّٰامٍ ذٰلِکَ کَفّٰارَةُ أَیْمٰانِکُمْ إِذٰا حَلَفْتُمْ وَ اِحْفَظُوا أَیْمٰانَکُمْ کَذٰلِکَ یُبَیِّنُ اَللّٰهُ لَکُمْ آیٰاتِهِ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ. (سوره  ۵  آیه  ٨٩ ) . واجب و مستحبى را ترک یا حرام و مکروهى را مرتکب گردد.بنابراین اگر قسم بخورد که امسال با وجود استطاعت بحج نرود یا بعیال خود نفقه ندهد یا با مادر خود حرف نزند یا بخانۀ رحم خود نرود یا از این ببعد در مورد اصلاح بین دو نفر سخن نگوید یا طعام فلان مسلمان را نخورد و با او معامله نکند و نظائر آن تمام لغو بلکه باید از این قبیل سوگندها استغفار کرد.حضرت صادق (ع) مى‌فرماید قسم خوردن براى انجام حرام یا ترک حلال (بر خود حلال را حرام کردن) جایز نیست  ١  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote700). س انسان نمى‌تواند واجبات و مستحبات را بلکه مباحاتى که در آنها خیر دنیوى باشد بر خود حرام کند اما مباحاتى که منفعت دنیوى هم ندارد و اصلا مورد غرض عقلاء نیست هرچند مقتضاى این حدیث و چند حدیث دیگر لغو بودن قسم بر ترک آنها است لیکن چون مشهور فقهاء فرموده‌اند سوگند در این قسم از مباحات منعقد مى‌شود و در صورت مخالفت کفاره واجب است لذا حتى الامکان رعایت احتیاط بشود بهتر است.و نیز مى‌فرماید اگر مردى بر ترک چیزى که کردنش بهتر است (شرعا یا عقلا) سوگند بخورد پس آن را مرتکب شود کفاره بر او نیست و جز این نیست که این قسم سوگند از کارهاى شیطانست که مى‌خواهد انسان را از خیر محروم کند و به شر وادارد  ٢  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote701). عید اعرج مى‌گوید از حضرت صادق (ع) پرسیدم از کسى که بر کردن چیزى که مى‌داند نکردنش بهتر است سوگند مى‌خورد و از مخالفت قسم هم مى‌ترسد فرمود آیا فرمایش رسول خدا (ص) را نشنیدى که فرمود «هرگاه بهتر از سوگندى که خوردى دیدى پس رها کن و سوگندت را ترک نما»  ٣  (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.noorlib.ir%2FView%2Ffa% 2FBook%2FBookView%2FImage%2F18463%23footnote702). قسام سوگند : در کافى است که حضرت صادق (ع) مى‌فرماید سوگند بر سه قسم است:

 ١ ) -لا یجوز یمین فى تحلیل حرام و لا تحریم حلال و لا قطیعة رحم. (فروع کافى ج  ٧  ص  ۴٣٩  حدیث  ٢ ) .  ٢ ) -اذا حلف الرجل على شىء و الذى حلف علیه اتیانه خیر من ترکه فلیأت الذى هو خیر و لا کفارة علیه و انما ذلک من خطوات الشیطان (فروع کافى کتاب الایمان ج  ٧  ص  ۴۴٣  حدیث  ١ ) . ٣ ) -اما سمعت قول رسول اللّه (ص) اذا رأیت خیرا من یمینک فدعها. (کافى ج  ٧  ص  ۴۴۴  حدیث  ٣ ) . ١ -سوگندى که به سبب آن آتش واجب مى‌شود. ٢ -سوگندى که کفاره مى‌آورد. ٣ -سوگندى که لغو است یعنى نه سبب آتش و نه کفاره مى‌شود.سوگندى که تنها موجب آتش مى‌شود سوگند دروغ است براى بردن مال دیگرى یا بزحمت انداختن مسلمانى (یمین غموس) .سوگندى که کفاره واجب مى‌شود سوگند بر بجا آوردن کارى که خیر است یا ترک کارى که شر است اگر مخالفت کرد پس از پشیمانى کفاره واجب مى‌شود.اما سوگندى که موجب کفاره نمى‌شود قسم بر قطع رحم یا سوگندى که باجبار حاکم یا اکراه از طرف والدین یا همسر یاد شود یا سوگندى که بر بجا آوردن حرام یا ترک واجبى باشد.و چون بیان تمام احکام قسم و فروعات راجع بکفاره طولانى و از وضع این کتاب خارج است کسانى که مورد لزومشان است بکتب فقهى مراجعه نمایند. http://www.askdin.com/thread50420-28.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 07:14 PM
http://clergy.ir/1/wp-content/uploads/doroogh.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 07:22 PM
https://encrypted-tbn2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQZBey8EJiDtbnv-0EniCWFbkAlB4_aMvoFdlsTVWIzpcTUG_TC


- - - به روز رسانی شده - - -


https://encrypted-tbn2.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQZBey8EJiDtbnv-0EniCWFbkAlB4_aMvoFdlsTVWIzpcTUG_TC

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 07:41 PM
دروغ کلید همه بدی هاست.

فکر می کنیم بدون دروغ کارمان راه نمی افتد. و به این فکر نمی کنیم دروغگویی چه آثار مخربی بر آینده مان اعم از دنیوی و اخروی دارد.

دروغ از منظر قرآن و روايات

دروغ از بدترين معايب، زشت ترين گناهان و منشأ بسياري از مفاسد است و بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاقي و از گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در ميان نباشد ، دروغ گفتن جايز نمي باشد.
دروغ در دنيا و آخرت انسان را از رحمت الهي محروم مي کند و در ميان مردم بي اعتبار مي نمايد و اعتماد عمومي را سلب و جامعه را به بيماري نفاق دچار مي سازد و از آفات زبان و خراب کننده ايمان است.
علت اصلي دروغ ، عقده حقارت و خود کم بيني انسان دروغگو است و اين يکي از نکات رواني است که به عنوان روانشناسي اخلاقي در کلمات معصومين به آن اشاره شده است.
سرچشمه دروغ نيز گاهي به خاطر ترس از فقر، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام و زماني نيز به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و ...است که شخص از اين وسيله نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد.
ابزار بسياري از گناهان دروغ است اينکه افراد دروغگو بدبيني و سوء ظن خاصي نسبت به همه کس و همه چيز دارند ، با دروغ خود را بزرگ جلوه مي دهند، با دروغ هزار گونه تملق مي گويند و يکي از راههاي درمان دروغ اين مي باشد که قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي آن متوجه ساخت و نيز بايد بايد متوجه ساخت که اگر چه دروغ در پاره اي از موارد نفع شخصي دارد ولي نفعش بسيار آني و زودگذر است و يکي ديگر از موثرترين راههاي درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد و کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان در دل آنان است و بايد محيط هاي تربيتي و معاشرتي مبتلايان را از وجود افراد دروغگو پاک کرد تا تدريجا طبق اصل محاکات و تاثيرپذيري محيط وجود آنها از اين رذيله پاک گردد.
در سراسر جهان هستي قانون صداقت و صراحت و حقيقت جاري است . هر چند به حسب ظاهر در عالم هستي تضادها و تعارض هايي ديده مي شود ولي دروغ و خيانت در طبيعت اصلا وجود ندارد. اصولا حقايق ناب را در طبيعت و هستي بايد جستجو کرد و از زبان آفرينش بايد شنيد. مگر جز اين است که تمام قوانين علمي و فلسفي برداشتي است نسبي از جهان هستي و قوانين حاکم بر آن و طالبان حقيقت همه و همه در اسرار هستي مي انديشند و از آن الهام مي گيرند و جز با هستي و قوانين حاکم بر آن سروکاري ندارند؟
خلاصه کلام آنکه بناي خلقت و طبيعت بر حقيقت و راستي استوار است ، لکن اين انسان ظالم و ستمکار است که حق را با باطل به هم آميخته و آن را وارونه جلوه مي دهد، زيرا باطل محض را نمي شود به مردم ارائه داد که طبع حقيقت جوي مردم خود به خود آن را دفع مي کند.
خداوند سبحان چه با زبان تکوين و چه با زبان تشريع با صداقت و راستي با بندگانش سخن مي گويد و مي فرمايد که صداقت براي شما بهتر است. علي(ع) در نهج البلاغه مي فرمايند« ولکن يُوخَذُ مِن هذا ضِغثٌ و من هذا ضغث فَيُمزجان ...»(1) مردم قسمتي از حق و قسمتي از باطل را گرفته و در هم مي آميزند و از اين راه ، باطل را به خورد مردم مي دهند.
يکي از محرمات و آفت هاي خطرناک زبان، دروغ گفتن است و دروغ از گناهان کبيره مي باشد.(2)
معناي دروغ
کذب بر وزن وِزر و کَتِف به معني دروغ گفتن مي باشد. صحاح و قاموس و اقرب و ... هر دو وزن را مصدر گفته اند ولي استعمال قرآن نشان ميدهد که کذب بر وزن وزر مصدر است.(3)
کذب بر وزن کَتِف اسم مصدر است به معني دروغ مثل « يَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِب‏» (4) چون کذب مفعول به يفترون است لذا اسم است نه مصدر يعني بر خدا دروغ مي بندند.
تکذيب آن است که ديگري را به دروغ نسبت دهي و بگويي دروغ مي گويد.
کذّاب مبالغه است يعني بسيار دروغگو« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب(5)» .
کاذبه مصدر است مثل عاقبه ، عافيه و باقيه« إِذا وَقَعَتِ الْواقِعَةُ - لَيْسَ لِوَقْعَتِها كاذِبَة»(6)
کذب در لغت به معناي عدم مطابقت است و همانگونه که سخن به دروغ متّصف مي شود اعتقاد و عمل هم به آن متّصف مي گردد. گمان و اعتقاد مخالف با واقع دروغ است ، همانگونه که عمل مخالف با سخن و وعده نيز دروغ است.(7)
دروغ از منظر آيات و روايات:
آيات و روايات بسياري در زمينه زشتي دروغ سخن مي گويند و آيات تکان دهنده اي حتي دروغگ را در رديف کافران و منکران آيات الهي مي شمارند.
« إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ بِآياتِ اللَّهِ وَ أُولئِكَ هُمُ الْكاذِبُون‏»(8) گرچه در اين آيه دروغ و افترا بر خدا و پيامبر است ولي به هر حال زشتي دروغ اجمالا در اين آيه مجسم شده است و در تعليمات اسلام به مساله راستگويي و مبارزه با کذب و دروغ فوق العاده اهميت داده شده است که نمونه هاي آن را در زير مي آوريم.
دروغ سرچشمه همه گناهان
در روايات اسلامي دروغ به عنوان " كليد گناهان" شمرده شده است، على (ع) مى‏فرمايد: « الصدق يهدى الى‏ البر، و البر يهدى الى الجنة»(9) " راستگويى دعوت به نيكوكارى مى‏كند، و نيكوكارى دعوت به بهشت".
در حديثى از امام باقر( ع) مى‏خوانيم:« ان اللَّه عز و جل جعل للشر اقفالا، و جعل مفاتيح تلك الاقفال الشراب، و الكذب شر من الشراب» "(10) خداوند متعال براى شر و بدى، قفلهايى قرار داده و كليد آن قفلها شراب است (چرا كه مانع اصلى زشتيها و بديها عقل است و مشروبات الكلى عقل را از كار مى‏اندازد) سپس اضافه فرمود: دروغ از شراب هم بدتر است" .
امام حسن عسكرى (ع) مى‏فرمايد: «جعلت الخبائث كلها فى بيت و جعل مفتاحها الكذب»(11)" تمام پليديها در اطاقى قرار داده شده، و كليد آن دروغ است" .
رابطه دروغ و گناهان ديگر از اين نظر است كه انسان گناهكار هرگز نمى‏تواند، راستگو باشد، چرا كه راستگويى موجب رسوايى او است، و براى پوشاندن آثار گناه معمولا بايد متوسل به دروغ شود. و به عبارت ديگر، دروغ انسان را در مقابل گناه آزاد مى‏كند، و راستگويى محدود.
اتفاقا اين حقيقت در حديثى كه از پيامبر (ص) نقل شده ،كاملا تجسم يافته، حديث چنين است:
شخصى به حضور پيامبر( ص) رسيد، عرض كرد نماز مى‏خوانم و عمل منافى عفت انجام مى‏دهم، دروغ هم مى‏گويم! كدام را اول ترك گويم؟! پيامبر( ص) فرمود: دروغ، او در محضر پيامبر( ص) تعهد كرد كه هرگز دروغ نگويد: هنگامى كه خارج شد، وسوسه‏هاى شيطانى براى عمل منافى عفت در دل او پيدا شد، اما بلافاصله در اين فكر فرو رفت، كه اگر فردا پيامبر( ص) از او در اين باره سؤال كند چه بگويد، بگويد چنين عملى را مرتكب نشده است، اينكه دروغ است و اگر راست بگويد حد بر او جارى مى‏شود، و همين گونه در رابطه با ساير كارهاى خلاف اين طرز فكر و سپس خود دارى و اجتناب براى او پيدا شد و به اين ترتيب ترك دروغ سرچشمه ترك همه گناهان او گرديد.
دروغ سرچشمه نفاق است
چرا كه راستگويى يعنى هماهنگى زبان و دل، و بنا بر اين دروغ ناهماهنگى اين دو است، و نفاق نيز چيزى جز تفاوت ظاهر و باطن نيست.
در آيه 77 سوره توبه مى‏خوانيم: فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى‏ يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللَّهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ:"(12)اعمال آنها نفاقى در دلهايشان تا روز قيامت ايجاد كرد، به خاطر اينكه عهد خدا را شكستند و به خاطر اينكه دروغ مى‏گفتند".
دروغ با ايمان سازگار نيست
اين واقعيت نه تنها در قرآن بلکه در احاديث نيز ثابت مي شود: در حديثى چنين مى‏خوانيم: سئل رسول اللَّه (ص) يكون المؤمن جبانا؟ قال نعم، قيل و يكون بخيلا؟ قال نعم، قيل يكون كذابا؟ قال لا!" (13) از پيامبر پرسيدند آيا انسان با ايمان ممكن است (گاهى) ترسو باشد فرمود: آرى، باز پرسيدند آيا ممكن است (احيانا) بخيل باشد فرمود: آرى، پرسيدند آيا ممكن است كذاب و دروغگو باشد؟ فرمود نه"!
چرا كه دروغ از نشانه‏هاى نفاق است و نفاق با ايمان سازگار نيست.
و نيز به همين دليل اين سخن از امير مؤمنان (ع)نقل شده است:
«لا يجد العبد طعم الايمان حتى يترك الكذب هزله وجده»(14)
" بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي" .
دروغ نابود كننده سرمايه اطمينان است
مى‏دانيم مهمترين سرمايه يك جامعه اعتماد متقابل و اطمينان عمومى است، و مهمترين چيزى كه اين سرمايه را به نابودى مى‏كشاند دروغ و خيانت و تقلب است، و يك دليل عمده بر اهميت فوق العاده راستگويى و ترك دروغ در تعليمات اسلامى همين موضوع است.
در احاديث اسلامى مى‏خوانيم كه پيشوايان دين از دوستى با چند طايفه از جمله دروغگويان شديدا نهى كردند، چرا كه آنها قابل اطمينان نيستند.
على( ع ) در كلمات قصارش مى‏فرمايد:
«اياك و مصادقة الكذاب فانه كالسراب، يقرب عليك البعيد، و يبعد عليك القريب»(15)
" از دوستى با دروغگو بپرهيز كه او همچون سراب است، دور را در نظر تو نزديك و نزديك را دور مى‏سازد" .
خدا نکند کسي معروف شود به دروغگويي که هيچ چيز شايد بيشتر از اين به حيثيت انسان لطمه نمي زند.(16)
البته سخن در باره زشتيهاى دروغ و فلسفه آن و همچنين علل پيدايش دروغگويى از نظر روانى و طرق مبارزه آن بسيار زياد است كه بايد آن را در كتب اخلاق جستجو كرد.
سوگند دروغ
يکي از موارد رواج دروغ ، سوگند دروغ است. اين عمل از زشت ترين گناهان و فاحش ترين عيوب است.
پيامبر اکرم(ص) فرمودند:« هر کس سوگندي به خدا ياد کند که به اندازه بال پشه اي دروغ در آن باشد نقطه اي سياه در قلبش پديد مي آيد و تا روز قيامت باقي مي ماند»
حضرت رسول(ص) فرمودند:« چه خيانت بزرگي است که به برادرت چيزي بگويي که تو را تصديق کند و تو به او دروغ گفته باشي»
پيامبر(ص)فرمودند:« سه گروهند که فرداي قيامت خدا با آنها سخن نمي گويد و به آنها توجه نمي کند و آنها را از گناهانشان تزکيه نمي کند اول کساني که چون چيزي ببخشند منت مي گذارند دوم کساني که کالاي خود را با سوگند دروغ به فروش مي رسانند و سوم انسانهاي متکبر.»

دروغ در رديف شرک به خدا
رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « آيا شما را از بزرگترين گناهان خبر ندهم ؟بزرگترين گناه شرک به خدا و درفتاري نسبت به پدر و مادر و دروغ گفتن است»(17)
دروغ از پستى انسان است
پيامبر(ص) مي فرمايند:« دروغ گو دروغ نمي گويد مگر به سبب پستي نفسش» (18)
دروغ هم گناه است و هم مقدمه فتنه‏ها
علي(ع):« دروغ انسان را به سوي بديها هدايت مي کند و بديها نيز به سوي آتش جهنم»(19)
تمام انبياء دروغ را تحريم كردند
امام صادق(ع) فرموده اند:« خداي عزوجل انبياء را مبعوث نکرد مگر به راستي سخن و اداء امانت به نيک و فاجر» (20)
دروغ سبب خرابي ايمان مي شود
امام باقر(ع) مي فرمايد« دروغ ويران کننده ايمان است».
دروغ بدترين بيماري
حضرت علي (ع) مي فرمايد« بيماري دروغ ، زشت ترين بيماري است» (21)
روزي انسان در ارتباط با خدا
رسول گرامي اسلام(ص) فرمودند: « دروغ روزي انسان را کم مي کند»
دروغ بدترين رباها
رسول خدا(ص) فرمودند:« بدترين و بالاترين رباها دروغ است» (زيرا در رباي اقتصادي سرمايه افراد از ميان مي رود لکن در دروغ اصل ايمان خدشه دار مي شودو ربا خوار مالى دارد و آن را زياد مى‏كند و دروغ گو از هيچ، چيزى درست مى‏كند). أَرْبَى الرِّبَا الْكذِبُ(22)
دروغ فراموشي مي آورد
امام صادق(ع) فرمودند:« خداوند فراموشي را بر دروغ پردازان مسلط مي سازد که انسان علاوه بر اينکه لازم است خود از دروغ گفتن بپرهيزد بايستي از همنشيني و دوستي با افراد دروغگو خودداري کند». قَالَ الصَّادِقُ(ع):إِنَّ مِمَّا أَعَانَ اللَّهُ بِهِ عَلَى الْكذَّابِينَ النِّسْيانَ (23)
از امام صادق(ع) نقل شده که اميرالمومنين علي(ع) مکرر بالاي منبر مي فرمود« سزاوار است انسان مسلمان از دوستي با سه کس دوري کند: پر روي بي باک و تبه کار – احمق و دروغگو سپس درباره دروغگو فرمود زندگي کردن با دروغگو براي تو سزاوار نيست چون سخنان تو را براي ديگران و سخنان ديگران را براي تو بازگو مي کند و هرگاه داستاني را به پايان رساند ، داستان ديگري به آن مي افزايد تا آنجا که اگر راست گويد کسي باور نکند».
اميرالمومنين علي(ع) در ضمن حديثي به امام حسن مجتبي(ع) فرمود« از دوستي با دروغگو برحذر باش زيرا او مانند سراب است که در نظرت دور را نزديک و نزديک را دور مي سازد»
امام باقر(ع) مي فرمايد:« خداي تعالي بر بدي ها قفل هاي فراواني زده و شراب را کليد آن قرار داده است اما دروغ از شراب بدتر است».
پيامبر گرامي اسلام(ص) فرمودند:« خيانت بزرگي است که با برادرت سخني بگويي که او تو را تصديق کند و تو به او دروغ گفته باشي (24) و نيز مي فرمايد: دروغ روزي را کم مي کند و ممکن است مومن هر خصلتي پيدا کند و حتي با همان خصلت بميرد اما به خيانت و دروغ آلوده نمي شود».
اميرالمومنين(ع) فرمودند:« بزرگترين کژي ها و لغزشها نزد خدا زبان دروغ پرداز است«.
امام باقر(ع) مي فرمايند:« دروغ مايه ويراني ايمان است».
مواردي که دروغ گفتن جايز است
چنانچه گفته شد دروغ بالطبع از کارهاي زشت و ناپسند و عادت به آن از رذايل اخلاق و گناهان کبيره است و تا ضرورت و مصلحت مهمي در کار نباشد گفتن دروغ جايز نيست.
مقام ضرورت و ناچاري
قرآن کريم تقيه را در مقام اکراه و اضطرار جايز دانسته و بديهي است که تقيه از مصاديق دروغ و خلاف واقع است و انسان در مقام اضطرار مي تواند عقيده خود را پنهان کند و بر خلاف عقيده و ايمانش گواهي دهد.
از رسول خدا(ص) نقل شده است که:« ما من شيء إلا و قد أحله الله لمن إضطر أليه»(25) هيچ کاري نيست جز آنکه خداوند آنرا براي کسيکه ناچار شده باشد حلال کرده است.
در باب رفع ضرر احاديثي به تواتر رسيده که انسان به خاطر جلوگيري از ضرر مالي و جاني و عرضي و... مي تواند سوگند دروغ ياد کند.
اصلاح ميان مردم
يعني در صورتي که انسان براي ايجاد الفت و محبت و رفع کينه و کدورت دروغ بگويد و بدين وسيله ميان آنها صلح و صفا و صميميت برقرار کند که در اين موارد دروغ حرام نيست.
در وصيت پيانبر(ص) به علي (ع)آمده است که اي علي خداوند دروغ مصلحت آميز را دوست دارد و از راست فتنه انگيز بيزار است»(26)
خدعه و نيرنگ
شک نيست که جنگ يک ضرورت ديني و اجتماعي است که به دلايل مختلف عقيدتي، سياسي و اقتصادي و... بر ملتها و جوامع بشري الزام يا تحميل مي گردد و معمولا براي خروج از اين تحميل و رهايي از اين مخمصه و سرعت بخشيدن به شکست دشمن از وسايلي استفاده مي شود که در مواقع عادي جايز نيست. يکي از اين موارد مهم غافلگيري دشمن است که در اين راستا عنصر خدعه و نيرنگ مي تواند وسيله خوبي باشد. در وصاياي رسول(ص)به علي(ع)آمده است:« اي علي سه چيز است که دروغ بر آنها نيکوست: خدعه و نيرنگ در جنگ – وعده به همسر و اصلاح ميان مردم»(27)
وعده به خانواده و همسر
در دين مقدس اسلام نفقه(هزينه زندگي)زن و فرزند به عهده مرد است . البته نفقه به تناسب امکانات و در حدّ ميانه روي است و بيش از آن لزومي ندارد ولي چون بسياري از اوقات در اثر زياده طلبي و چشم و هم چشمي تقاضاي خانواده فراتر از امکانات مرد و بيش از حد کفايت است در چنين وضعي مرد بر سر دوراهي قرار مي گيرد که يا بايد با برخورد منفي و ردّ صريح در برابر خواسته هاي آنان موضع گيري کند و يا با برخورد اميدوار کننده و وعده هاي مصلحتي تا حدودي آنها را راضي و قانع نمايد. اما بايد در نظر داشت که اگر سرپرست خانواده بخواهد هر روز به بهانه هاي پوچ و بي اساس به خانواده اش دروغ بگويد علاوه بر آنکه از نظر تربيتي آثار بدي در پي دارد حسّ اعتماد و اطمينان را در اعضاي خانواده از بين مي برد و جايگاه رفيع پدر و سرپرست خانواده را متزلزل ساخته و آنرا در معرض سقوط قرار مي دهد و در نتيجه اساس خانواده از بين مي رود.


منبع: خبرگزاری ایسنا (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.shafaf.ir%2F) http://bashomanews.ir/shownews.aspx?no=695 (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fbashomanews.ir%2Fshownews.a spx%3Fno%3D695)

[/url][URL]http://www.askdin.com/thread50420-28.html (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fbashomanews.ir%2Fshownews.a spx%3Fno%3D695)

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 07:56 PM
ادامه متن بالا

آثار دروغ

دروغ به جز آثار سوء اخلاقي که در شاکله خود انسان دارد بنيان و شالوده جامعه را ويران مي کند مثل موشهايي که سد سبا را با آن استحکام ويران کردند. دروغ در خانه ، دروغ در مدرسه ، دروغ در بازار و محله و اداره و ... نظام خانواده و مدرسه و بازار و اداره و... را از هم مي پاشد. دروغ آثار زيانباري از جهت فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي و اجتماعي به دنبال دارد .
بي آبرويي
امام علي(ع):«الکذب يزري بالانسان» (28)
رسوايي
« والله مخرج ما کنتم تکتمون»(29)
به قول علامه طباطبايي هر جزء نظام هستي با اجزاء ديگر و لوازمش مرتبط است . دروغگو اگر چيزي را پنهان کند لوازمش را چه کند لذا زود رسوا مي شود. بر فرض گرگ يوسف را دريد پيراهنش چرا سالم است؟ گندم کاشتي پس چرا جو سبز شد همين است که قرآن مي فرمايد:
« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»(30)
« ْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب‏»(31)
دروغ گو در اضطرار است
پيامبر(ص):« راستي آرامش است ولي دروغ هراس است»(32) دروغگو در هيجان است که مبادا حرف امروزش با فردا تضاد داشته باشد
سرچشمه دروغ
همانطور که در سابق هم اشاره شد دروغ معمولا از يکي از نقاط ضعف روحي سرچشمه مي گيرد.
گاهي از ضعف ايمان که انسان خدا را شاهد نمي دانديا به خاطر تبرئه خوديا به قصد تفريح و شوخي: علي(ع):« بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي»(33)
گاهي انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام دروغ مي گويد . زماني به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و شهرت ديگري زبان به دروغ مي گشايد و از اين وظيفه نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد. گاهي تعصب هاي شديد و حبّ و بغض هاي افراطي سبب مي شود که انسان به نفع کسي که مورد علاقه اوست يا به زيان کسي که مورد نفرت و کينه او مي باشد بر خلاف واقع سخن بگويد. زماني براي آنکه خود را بيش از آنچه که هست بنماياند و اظهار علم کند دروغ مي گويد. ولي در تمام اين صفات رذيله که ريشه صفت دروغ را تشکيل مي دهد بايد از کمبود شخصيت و ضعف ايمان نام برد.
يکي ديگر از عوامل مهم دروغگويي ، احساس کمبود شخصيت و عقده حقارت است کساني که گرفتار چنين عقيده اي هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتي را که در خود احساس مي کنند جبران مي کنند . و گاهي نيز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهميت راستگويي يا آلودگي محيط خانوادگي يا محيط اجتماع و معاشرين اين رذيله در انسان ريشه مي دواند.
تلقين - احساس کمبود- نجات يافتن- خجالت نابجا- دشمني و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چيزو پيش گويي ها از ديگر عوامل دروغگويي به شمار مي آيند.

عذاب ويژه دروغگويان
دروغگو از نماز شب محروم است در نتيجه از برکاتي که اين عبادت بزرگ دارد محروم مي ماند که از آن جمله سعه رزق است.عيسي بن مريم(ع) فرمود: « کسي که دروغگوئيش زياد شود حسن و جمال و وقارش نزد خدا و خلق از بين مي رود به طوريکه مردم از او متنفر و منزجر مي شوند»(34)
خداوند او را هدايت نمي کند و راه حق را نشان او نمي دهد:«إن الله لا يهدي من هو مسرف کذاب»(35)
دروغگو قابل رفاقت و برادري نيست .حضرت علي(ع):« مسلمان بايد از دوستي و برادري دروغگو بپرهيزد زيرا به سبب دروغ گفتن اگر راست هم بگويد باور نمي شود»(36)
گوش دادن به دروغ
بايد دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است نقل ديگري هم حرام و همچنين ثبت کردن و نوشتن يا خواندن و گوش دادنش هم حرام مي شود
«سمّاعون للکذب» (37)در مذمت گوش فرادادن به دروغ و با علم به اينكه دروغ است آن را مى‏پذيرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنيدن دروغ صفت مذموم شمرده نمى‏شود
انواع دروغ
انواع و نمونهاي متعددي را مي توان نام برد اما به عنوان مثال چند نمونه را ذکر مي کنيم
دروغهاي نامرئي مانند نفاق و ژشتهاي خلاف واقع مثل اينکه کسي کتابخانه بزرگي دارد ولي فقط براي زيبائيش تهيه شده است.
دروغهاي عملي مانند ريا و تکذيب حرف راست که اين هم دروغ عملي است . نوشتن دروغ و اشاره دروغ و تدليس يعني زيبا جلوه دادن جنس هم از مصاديق اين گروه اند.
دروغهاي عادي و رايج مانند تعارفات معمولي و تعريف خواب با کم و زياد کردن.
دروغهاي مکتبي مانند : تحريف و کج فهمي و کتمان.
توريه چيست؟
توريه بر وزن توصيه به سخني گفته مي شود که از ظاهر آن چيزي فهميده مي شود درحاليکه منظور گوينده چيز ديگري است. در معني توريه چنين گفته اند: توريه عبارت از اين است که انسان کلامي بگويد و از آن معني مطابق واقع اراده نموده ولي آن کلام طوريست که شنونده معني ديگري از آن مي فهمد و منظور گوينده نيز همين است که در عين اراده معني صحيح ، مخاطب چيز ديگري بفهمد .
مشهور در ميان فقهاي ما اين است که در مواردي که دروغ به خاطر ضرورتي تجويز مي شود از توريه بايد استفاده کرد و تا توريه ممکن است نبايد دروغ صريح گفت.
آيا توريه جزء دروغ نيست ؟
آنچه در اينجا کاملا حايز اهميت است اين است که روشن شود آيا توريه داخل در ادله کذب مي باشد به طور کلي سه قول ديده مي شود : گروهي معتقدند توريه اصلا دروغ نيست و لذا گفته اند بايد در موارد ضرورت چنان سخن بگويد که از دروغ خارج گردد. گروه دوم توريه را داخل در کذب مي دانند و گروه سوم مي گويند توريه مصداق کذب است ولي ميزان قبح و فساد آن از کذب معمولي کمتر است.

راه درمان دروغ
با توجه به عواملي که در ايجاد اين صفت و ريشه دارساختن آن موثر است راه درمان آن نسبتا روشن خواهد بود و به طور کلي براي درمان اين انحراف اخلاقي بايد از طريق زير اقدام نمود:
قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي ، فردي و اجتماعي اين رذيله زشت متوجه ساخت و با تدبير و تفکر در آيات قرآن کريم و سخنان پيشوايان بزرگ دين و تجزيه و تحليل گذشته و گفتار بزرگان به اين نکته برسيد که دروغ در پاره اي از موارد هر چند نفع شخصي نيز داشته باشد نفعي آني و زود گذر است.و هيچ سرمايه اي براي يک انسان در اجتماع بالاتر از سرمايه اعتماد و اطمينان مردم نسبت به وي نيست که بزرگترين دشمن آن همين دروغ است.
ايجاد شخصيت: يکي ديگر از موثرترين طرق درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد است زيرا همانطور که دانستيم يکي از عوامل مهم رواني دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصيت است و در حقيقت دروغ گفتن يک نوع عکس العمل براي جبران اين موضوع است.اگر مبتلايان به دروغ احساس کنند صاحب نيروها و استعدادهايي در درون خود هستند که با پرورش آنها مي توانند ارزش و شخصيت خود را بالا ببرند نيازي به توسل جستن به دروغ براي ايجاد شخصيت قلابي در خود نمي بينند به علاوه بايد اينگونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعي يک انسان راستگو بالاتر است ازهر سرمايه مادي و چيزي با آن برابري نمي کند.
کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان به خدا در دل مبتلايان و توجه دادن آنها به اين حقيقت که قدرت خدا مافوق تمام قدرتهاست و قادر برحل تمام مشکلاتي است که افراد ضعيف الايمان به خاطر آن به دروغ پناه مي برند . راستگويان در برابر حوادث گوناگون بر خدا تکيه دارند ولي دروغگوها در اين گونه موارد تنهايند.
و براي درمان دروغ راههاي بسياري وجود دارد که بويژه در کلام ائمه معصومين به آنها طي احاديثي اشاره شده است.
[1] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref1) نهج البلاغه صبحي صالح خطبه 50
[2] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref2) آيت الله محمد رضا مهدوي کني نقطه هايي آغاز در اخلاق عملي
[3] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref3) سيد علي اکبر قرشي قاموس قرآن ج7
[4] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref4) سوره نساء آيه 50 و مائده 103 و يونس60 و 69 و نحل 116
[5] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref5) سوره غافر آيسه 28
[6] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref6) سوره واقعه آيات 1 و2
[7] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref7) ميرزا علي – آيست الله مشکيني ، درسهايي از اخلاق ص 282
[8] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref8) سوره نحل آيه 105
[9] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref9) مشكاة الانوار طبرسى صفحه 157
[10] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref10) اصول كافى جلد 2 صفحه 254
[11] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref11) جامع السعادات جلد 2 صفحه 233
[12] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref12) سوره بقره آيه77
[13] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref13) جامع السعادات جلد 2 صفحه 322
[14] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref14) اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
[15] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref15) نهج البلاغه كلمات قصار كلمه 37.
[16] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref16) روح الله الخميني چهل حديث ص 471
[17] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref17) ارشادالقلوب ج1 ص185
[18] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref18) اختصاص مفيد ص 232
[19] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref19) أمالي صدوق ص419
[20] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref20) کافي ج2 ص 104
[21] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref21) غرر الحكم، ص220
[22] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref22) من لا يحضره الفقيه، ج4، ص377
[23] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref23) كافى، ج2، ص341
[24] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref24) عبدالله شبر، اخلاق عبادي ص232
[25] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref25) مکاسب محرمه شيخ انصاري ص265
[26] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref26) من لا يحضره الفقيه ج4 ص352 و وسائل الشيعه ج8ص265
[27] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref27) بحارالانوار ج74ص51
[28] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref28) غررالحکم ص229
[29] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref29) سوره بقره آيه 72
[30] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref30)سوره زمر آيه3
[31] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref31) سوره غافر آيه 28
[32] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref32) کشف الغمه ج1ص535
[33] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref33) اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
[34] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref34) سيد محمد هاشم دستغيب گناهان کبيره ص295
[35] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref35) سوره غافر آيه 28
[36] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref36) اصول کافي باب دروغ ج5 ص 293
[37] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref37) سوره مائده آيه 41
عليرضا احمدي/ كارشناس قرآني اداره تبليغات اسلامي شهرستان خدابنده
دروغ از منظر قرآن کریم:
دروغ از جمله گناهان کبیره بلکه قبیح‌ترین گناهان و زشت‌ترین آنها می‌باشد که آدمی با این صفت در دیده‌ها خوار و در نظرها بی ارزش و بی اعتبار می‌شود.
در قرآن کریم آیات متعددی در زمینه دروغ وجود دارد که در اینجا به چند نمونه اشاره می­شود:
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ‌چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید و نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.»[9] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn9)

با توجه به این آیه معلوم می‌شود که دروغ در نزد خدای متعال ناپسند شمرده شده است و موجب دوری انسان از خدا می‌شود که این خود عذاب روحی بس بزرگی است و در کنارش عذاب دوزخ را نیز در برخواهد داشت.
در جایی دیگر از قرآن کریم خداوند متعال مي‌فرماید:
«تنها کسانی دروغ پردازی می‌کنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغگویانند.»[10] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn10)

با توجه به این آیه، فرد دروغگو به قدری از سوی خداوند مورد مذمت قرار گرفته که او را بی ایمان معرفی کرده و هیچ فرد بی ایمان مؤمن تلقی نمی‌گردد.
در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: در حقیقت خداوند آن کسی را که دروغ پرداز ناسپاس است هدایت نمی‌کند.[11] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn11)
و یا در آیات دیگر می فرماید: دروغگو مستحق لعنت و سزاوار خشم پروردگار عالم است.[12] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn12)

دروغ در روایات:
اخبار وارده در بزرگی گناه دروغ و شدت عقوبت و مفاسد مترتب بر آن زیاد می‌باشد که در این قسمت به برخی از روایات اشاره می‌شود.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«مؤمن هرگاه بدون عذر دروغی بگوید هفتاد هزار ملک او را لعنت می‌کنند و بوی بدی از قلبش بیرون می‌آید که تا به عرش می‌رسد و خداوند به سبب این دروغ،‌ گناه هفتاد زنا که کمترین آن زنای با مادر است را برای او می‌نویسد.»[13] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn13)

و یا در جایی دیگر می‌فرماید:
«از دروغ بپرهیز که روی دروغگو را سیاه می‌کند.»[14] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn14) [15] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn15)
مردی از رسول خدا(ص) پرسید: «چه عملی سبب دخول در آتش است؟ حضرت فرمود: دروغ. زیرا دروغ سبب فجور و فجور سبب کفر و کفر سبب دخول در آتش است.»[16] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn16)
دروغ سبب گرفتن صورت انسانی از دروغگو است؛ یعنی صورت برزخی‌اش انسان نیست. رسول خدا(ص) به حضرت زهرا(س) فرمود: در شب معراج زنی را دیدم که سرش مانند خوک و بدنش مانند بدن الاغ بود و سبب آن فتنه انگیزی و دروغ بود.[17] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn17)
در روایتی دیگر پیامبر اکرم(ص) ریشه دروغ را در کمبودها و پستی‌های انسان چه از لحاظ روحی و یا جسمی بیان فرموده است: دروغگویی از پستی روح ریشه می‌گیرد.[18] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn18)
در روایتی دیگر حضرت امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: ‌بزرگترین گناهان نزد خدا، زبان دروغگو است.[19] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn19)

علل دروغگویی:
علل متعددی را می توان برای دروغگویی مطرح کرد:
1- حسد: برادران یوسف به خاطر حسادتی که به او داشتند از پدرشان خواستند که فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذای کافی بخورد و تفریح کند و ما نگهبان او هستیم.[20] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn20)
2- شیطان: از مصادیق بارز دروغگویان در فرهنگ قرآن، شیاطین هستند. ‌آنجا که خداوند می‌فرماید: «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟ آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می‌شوند.»[21] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn21)
3- گناه: از دیگر عواملی که سبب دروغگویی می‌شود، گناه و معصیت است. در قرآن کریم می‌خوانیم: «اینها آیات خداوند است که ما آن را به حق به تو تلاوت مي‌کنیم اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند،‌به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان می‌آورند، وای بر هر دروغگوی گنهکار.»[22] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn22)
4- مکر زنانه: از دیگر مصادیق علل دروغگویی، مکر زنانه است که در سورة یوسف از زلیخا سخن به میان آمده است: «و هر دو به سوی در، دویدند و پیراهن او(یوسف) را از پشت پاره کرد و در این هنگام، شوهر آن زن را کنار در یافتند و آن زن گفت: کیفر کسی که بخواهد به اهل تو خیانت کند جز زندان و یا عذاب دردناک چه خواهد بود؟ یوسف گفت: او را به اصرار به سوی خود دعوت کرد و در این هنگام شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد که اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن راست مي‌گوید و او از دروغگویان است.»[23] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn23)
5- حفظ موقعیت اجتماعی: گاهی انسان از یک مقام خاص اجتماعی برخوردار است و گاهی در اجراء و اداره امور محوله و مسئولیتی که به عهده گرفته کوتاهی مي‌کند و به عللی از جمله ضعف و یا سوء مدیریت توفیق حاصل نمی‌شود لذا وقتی از طرف مقام بالاتر مورد سؤال قرار می‌گیرد برای حفظ منصب و عنوان اجتماعی و پوشاندن عیوب و لغزشهای خود متوسل به دروغ می‌شود و حفظ موقعیت خود را در گفتن مطالب خلاف واقع مي‌داند.
6- جلب منافع و دفع مضرات: گاهی انسان مشاهده می‌کند که ضرری متوجه او و منفعتی متوجه دیگری شده است. برای اینکه این زیان را از خود دور و متوجه دیگری سازد و یا منفعتی را که متوجه دیگری شده به سوی خود جلب نماید و به لحاظ اینکه اقتضاء طبع انسان جلب منفعت و دفع ضرر خویش است، این حالت انگیزه‌ای بسیار قوی در جهت گفتن دروغ به شمار می‌رود.[24] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn24)

آثار دروغ:
دروغگویی مانند سایر بیماری‌های روانی و عاطفی، ابتدا از یک مسأله کوچک و ساده آغاز می‌شود. چنانچه به موقع درمان نشود به یک بیماری روحی تبدیل می‌شود که مشکلات بسیاری را برای فرد مبتلا و دیگران فراهم می‌سازد. از نظر روانی، دروغگویی، برقرار کردن نوعی رابطه بیمارگونه با دیگران است که علاوه بر شخص،‌ دیگران را نیز دچار ناراحتی و مشکل مي‌کند. دروغگویی عامل اصلی فسادهای دیگر است، بطوریکه شابد بتوان گفت کلید ورود به سایر فسادها است. برخی از عوارض و پیامدهای دروغگویی عبارتند از:
1- بی اعتباری دروغگو: زندگی در اجتماع بر اساس نوعی اعتماد نسبی دو جانبه استوار است. دروغ به این اعتماد لطمه می‌زند و موجب اختلال در روابط بین افراد شده و بدبینی را بین آنان پدید می‌آورد. همچنین فاش شدن دروغ شخص مبتلا باعث می‌شود تا آبروی او را بریزد و ارزش و اعتبار خود را از دست دهد. حضرت علی(ع) می‌فرماید:‌سزاوار است که مسلمانان از دوستی و برادری با دروغگو اجتناب کنند؛ زیرا او آنقدر دروغ می‌گوید که راستش را هم باور نمی‌کنند.[25] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn25)
2- از بین رفتن ایمان درغگو: کسانیکه به گفته‌های یک دروغگو اعتماد مي‌کنند و آن را می‌پذیرند به گمراهی کشیده خواهند شد. این امر در مسائل فکری و اعتقادی موجب تباهی ایمان و عقیده افراد می‌گردد. همچنین دروغگو برای رسیدن به هدف و مطلوب خویش، دروغ را ابراز مؤثر در نتیجه کار می‌داند و این همان شرک خفی است و نشانگر ضعف ایمان دروغگو نسبت به تأثیر خداوند متعال بر امور است. امام محمد باقر(ع) می‌فرماید: »دروغ خانه ایمان را ویران می‌سازد.»[26] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn26)
3- بی آبرویی: از دیگر زیان‌های اجتماعی دروغ، بی آبرویی است. دروغ‌های زیادی که از دروغگو کشف شد، رسوایی او که مکرر گردید، بی آبرویی نصیبش می‌شود. رسوایی دروغگو،‌ کشف دروغ اوست و بی آبرویی دروغگو، بی­حیثیت و بی­ارج شدن اوست. عقلا و خردمندان، همیشه بدنبال حیثیت و آبرو می‌روند. ثروتمند، ثروت خود را برای خریدن حیثیت و آبرو صرف می‌کند. قدرتمند، قدرت خود را برای رسیدن به این موقعیت به کار می‌اندازد. دانشمند، از دانش خود، برای جلب افکار عمومی، بهره برداری می‌کند. محبوب­ترین چیزها نزد عقلاء حیثیت و آبرومندی می‌باشد و آخرین هدف آن‌ها همین خواهد بود؛ چون تمام دارایی خود را فدای آن می‌کنند، ولی دروغگو، با دست خود این موقعیت را از بین مي‌برد.[27] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn27)
رسول خدا(ص) فرمود: کم آبروترین مردم کسی است که دروغ مي‌گوید.[28] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn28)
4- بدبینی مردم: دروغگو مورد سوء ظن و بدبینی مردم است و گاهی کار او از این هم بالاتر می‌رود و بر اثر دروغ مورد تنفر قرار خواهد گرفت.[29] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn29)
5- فقر: راستی و درستی، ثروت را می‌افزاید؛ چون دارنده آن ایجاد اعتبار می‌کند. دروغگویی سرمایه را راکد نگاه می‌دارد، زیرا نه تنها جلوگیری از پیدایش اعتبار می‌کند، بلکه اعتبار موجود را نیز می‌برد و کسی به وعده با او معامله نمی‌کند، چون اعتبار ندارد. به وعده دروغگو اعتماد نمی‌شود چون اعتماد کردن به او بر خلاف عقل است. امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید: عادت به دروغ، فقر می‌آورد.[30] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn30)
6- فراموشی: یکی از بیماری‌های روانی که دروغگو بدان گرفتار می‌شود، فراموشی است. امام صادق(ع) می‌فرماید: از چیزهایی که خدا به زیان دروغگویان کمک کرده، فراموشی است.[31] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn31)
7- پرده دری و بی شرمی: اگر کشف دروغ، روحیه دروغگو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغگویی ادامه دهد، کشف‌های پی در پی، شرم را از او می‌برد و وی را دروغگوی حرفه‌ای می‌سازد و دیگر، از آنکه عیبش آشکار شود، ابایی ندارد. با خود می‌گوید: مردم همه مرا شناخته‌اند. پنهان ساختن دیگر چه سودی دارد و دیگر نه از ارتکاب گناه ابایی دارد و نه از فاش شدن آن. امام معصوم(ع) فرمود: از دروغ بپرهیزید، سرانجام دروغ، پرده دری است و سرانجام پرده‌دری آتش دوزخ است.[32] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn32)

بقیه در ذیل این پست


- - - به روز رسانی شده - - -

ادامه متن بالا

آثار دروغ

دروغ به جز آثار سوء اخلاقي که در شاکله خود انسان دارد بنيان و شالوده جامعه را ويران مي کند مثل موشهايي که سد سبا را با آن استحکام ويران کردند. دروغ در خانه ، دروغ در مدرسه ، دروغ در بازار و محله و اداره و ... نظام خانواده و مدرسه و بازار و اداره و... را از هم مي پاشد. دروغ آثار زيانباري از جهت فرهنگي ، اقتصادي ، سياسي و اجتماعي به دنبال دارد .
بي آبرويي
امام علي(ع):«الکذب يزري بالانسان» (28)
رسوايي
« والله مخرج ما کنتم تکتمون»(29)
به قول علامه طباطبايي هر جزء نظام هستي با اجزاء ديگر و لوازمش مرتبط است . دروغگو اگر چيزي را پنهان کند لوازمش را چه کند لذا زود رسوا مي شود. بر فرض گرگ يوسف را دريد پيراهنش چرا سالم است؟ گندم کاشتي پس چرا جو سبز شد همين است که قرآن مي فرمايد:
« إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ كاذِبٌ كَفَّار»(30)
« ْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب‏»(31)
دروغ گو در اضطرار است
پيامبر(ص):« راستي آرامش است ولي دروغ هراس است»(32) دروغگو در هيجان است که مبادا حرف امروزش با فردا تضاد داشته باشد
سرچشمه دروغ
همانطور که در سابق هم اشاره شد دروغ معمولا از يکي از نقاط ضعف روحي سرچشمه مي گيرد.
گاهي از ضعف ايمان که انسان خدا را شاهد نمي دانديا به خاطر تبرئه خوديا به قصد تفريح و شوخي: علي(ع):« بنده اي مزه ايمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخي باشد و چه جدي»(33)
گاهي انسان به خاطر ترس از فقر ، پراکنده شدن مردم از دور او ، از دست دادن موقعيت و مقام دروغ مي گويد . زماني به خاطر علاقه شديد به مال و جاه و مقام و شهرت ديگري زبان به دروغ مي گشايد و از اين وظيفه نامشروع براي تامين مقصود خود کمک مي گيرد. گاهي تعصب هاي شديد و حبّ و بغض هاي افراطي سبب مي شود که انسان به نفع کسي که مورد علاقه اوست يا به زيان کسي که مورد نفرت و کينه او مي باشد بر خلاف واقع سخن بگويد. زماني براي آنکه خود را بيش از آنچه که هست بنماياند و اظهار علم کند دروغ مي گويد. ولي در تمام اين صفات رذيله که ريشه صفت دروغ را تشکيل مي دهد بايد از کمبود شخصيت و ضعف ايمان نام برد.
يکي ديگر از عوامل مهم دروغگويي ، احساس کمبود شخصيت و عقده حقارت است کساني که گرفتار چنين عقيده اي هستند با انواع دروغها و لاف و گزافها حقارتي را که در خود احساس مي کنند جبران مي کنند . و گاهي نيز به خاطر عدم توجه به مضارّ دروغ و اهميت راستگويي يا آلودگي محيط خانوادگي يا محيط اجتماع و معاشرين اين رذيله در انسان ريشه مي دواند.
تلقين - احساس کمبود- نجات يافتن- خجالت نابجا- دشمني و حسد- طمع در مال و مقام-نقل همه چيزو پيش گويي ها از ديگر عوامل دروغگويي به شمار مي آيند.

عذاب ويژه دروغگويان
دروغگو از نماز شب محروم است در نتيجه از برکاتي که اين عبادت بزرگ دارد محروم مي ماند که از آن جمله سعه رزق است.عيسي بن مريم(ع) فرمود: « کسي که دروغگوئيش زياد شود حسن و جمال و وقارش نزد خدا و خلق از بين مي رود به طوريکه مردم از او متنفر و منزجر مي شوند»(34)
خداوند او را هدايت نمي کند و راه حق را نشان او نمي دهد:«إن الله لا يهدي من هو مسرف کذاب»(35)
دروغگو قابل رفاقت و برادري نيست .حضرت علي(ع):« مسلمان بايد از دوستي و برادري دروغگو بپرهيزد زيرا به سبب دروغ گفتن اگر راست هم بگويد باور نمي شود»(36)
گوش دادن به دروغ
بايد دانست همانطور که دروغ بر دروغگو حرام است نقل ديگري هم حرام و همچنين ثبت کردن و نوشتن يا خواندن و گوش دادنش هم حرام مي شود
«سمّاعون للکذب» (37)در مذمت گوش فرادادن به دروغ و با علم به اينكه دروغ است آن را مى‏پذيرند چون اگر علم به دروغ بودن آن نداشته باشند صرف شنيدن دروغ صفت مذموم شمرده نمى‏شود
انواع دروغ
انواع و نمونهاي متعددي را مي توان نام برد اما به عنوان مثال چند نمونه را ذکر مي کنيم
دروغهاي نامرئي مانند نفاق و ژشتهاي خلاف واقع مثل اينکه کسي کتابخانه بزرگي دارد ولي فقط براي زيبائيش تهيه شده است.
دروغهاي عملي مانند ريا و تکذيب حرف راست که اين هم دروغ عملي است . نوشتن دروغ و اشاره دروغ و تدليس يعني زيبا جلوه دادن جنس هم از مصاديق اين گروه اند.
دروغهاي عادي و رايج مانند تعارفات معمولي و تعريف خواب با کم و زياد کردن.
دروغهاي مکتبي مانند : تحريف و کج فهمي و کتمان.
توريه چيست؟
توريه بر وزن توصيه به سخني گفته مي شود که از ظاهر آن چيزي فهميده مي شود درحاليکه منظور گوينده چيز ديگري است. در معني توريه چنين گفته اند: توريه عبارت از اين است که انسان کلامي بگويد و از آن معني مطابق واقع اراده نموده ولي آن کلام طوريست که شنونده معني ديگري از آن مي فهمد و منظور گوينده نيز همين است که در عين اراده معني صحيح ، مخاطب چيز ديگري بفهمد .
مشهور در ميان فقهاي ما اين است که در مواردي که دروغ به خاطر ضرورتي تجويز مي شود از توريه بايد استفاده کرد و تا توريه ممکن است نبايد دروغ صريح گفت.
آيا توريه جزء دروغ نيست ؟
آنچه در اينجا کاملا حايز اهميت است اين است که روشن شود آيا توريه داخل در ادله کذب مي باشد به طور کلي سه قول ديده مي شود : گروهي معتقدند توريه اصلا دروغ نيست و لذا گفته اند بايد در موارد ضرورت چنان سخن بگويد که از دروغ خارج گردد. گروه دوم توريه را داخل در کذب مي دانند و گروه سوم مي گويند توريه مصداق کذب است ولي ميزان قبح و فساد آن از کذب معمولي کمتر است.

راه درمان دروغ
با توجه به عواملي که در ايجاد اين صفت و ريشه دارساختن آن موثر است راه درمان آن نسبتا روشن خواهد بود و به طور کلي براي درمان اين انحراف اخلاقي بايد از طريق زير اقدام نمود:
قبل از هر چيز بايد مبتلايان را به عواقب دردناک و آثار سوء معنوي و مادي ، فردي و اجتماعي اين رذيله زشت متوجه ساخت و با تدبير و تفکر در آيات قرآن کريم و سخنان پيشوايان بزرگ دين و تجزيه و تحليل گذشته و گفتار بزرگان به اين نکته برسيد که دروغ در پاره اي از موارد هر چند نفع شخصي نيز داشته باشد نفعي آني و زود گذر است.و هيچ سرمايه اي براي يک انسان در اجتماع بالاتر از سرمايه اعتماد و اطمينان مردم نسبت به وي نيست که بزرگترين دشمن آن همين دروغ است.
ايجاد شخصيت: يکي ديگر از موثرترين طرق درمان دروغ پرورش شخصيت در افراد است زيرا همانطور که دانستيم يکي از عوامل مهم رواني دروغ، احساس حقارت و کمبود شخصيت است و در حقيقت دروغ گفتن يک نوع عکس العمل براي جبران اين موضوع است.اگر مبتلايان به دروغ احساس کنند صاحب نيروها و استعدادهايي در درون خود هستند که با پرورش آنها مي توانند ارزش و شخصيت خود را بالا ببرند نيازي به توسل جستن به دروغ براي ايجاد شخصيت قلابي در خود نمي بينند به علاوه بايد اينگونه افراد را متوجه ساخت که ارزش اجتماعي يک انسان راستگو بالاتر است ازهر سرمايه مادي و چيزي با آن برابري نمي کند.
کوشش براي تقويت پايه هاي ايمان به خدا در دل مبتلايان و توجه دادن آنها به اين حقيقت که قدرت خدا مافوق تمام قدرتهاست و قادر برحل تمام مشکلاتي است که افراد ضعيف الايمان به خاطر آن به دروغ پناه مي برند . راستگويان در برابر حوادث گوناگون بر خدا تکيه دارند ولي دروغگوها در اين گونه موارد تنهايند.
و براي درمان دروغ راههاي بسياري وجود دارد که بويژه در کلام ائمه معصومين به آنها طي احاديثي اشاره شده است.
[1] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref1) نهج البلاغه صبحي صالح خطبه 50
[2] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref2) آيت الله محمد رضا مهدوي کني نقطه هايي آغاز در اخلاق عملي
[3] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref3) سيد علي اکبر قرشي قاموس قرآن ج7
[4] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref4) سوره نساء آيه 50 و مائده 103 و يونس60 و 69 و نحل 116
[5] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref5) سوره غافر آيسه 28
[6] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref6) سوره واقعه آيات 1 و2
[7] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref7) ميرزا علي – آيست الله مشکيني ، درسهايي از اخلاق ص 282
[8] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref8) سوره نحل آيه 105
[9] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref9) مشكاة الانوار طبرسى صفحه 157
[10] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref10) اصول كافى جلد 2 صفحه 254
[11] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref11) جامع السعادات جلد 2 صفحه 233
[12] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref12) سوره بقره آيه77
[13] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref13) جامع السعادات جلد 2 صفحه 322
[14] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref14) اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
[15] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref15) نهج البلاغه كلمات قصار كلمه 37.
[16] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref16) روح الله الخميني چهل حديث ص 471
[17] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref17) ارشادالقلوب ج1 ص185
[18] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref18) اختصاص مفيد ص 232
[19] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref19) أمالي صدوق ص419
[20] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref20) کافي ج2 ص 104
[21] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref21) غرر الحكم، ص220
[22] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref22) من لا يحضره الفقيه، ج4، ص377
[23] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref23) كافى، ج2، ص341
[24] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref24) عبدالله شبر، اخلاق عبادي ص232
[25] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref25) مکاسب محرمه شيخ انصاري ص265
[26] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref26) من لا يحضره الفقيه ج4 ص352 و وسائل الشيعه ج8ص265
[27] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref27) بحارالانوار ج74ص51
[28] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref28) غررالحکم ص229
[29] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref29) سوره بقره آيه 72
[30] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref30)سوره زمر آيه3
[31] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref31) سوره غافر آيه 28
[32] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref32) کشف الغمه ج1ص535
[33] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref33) اصول کافي باب دروغ ج5 ص 291
[34] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref34) سيد محمد هاشم دستغيب گناهان کبيره ص295
[35] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref35) سوره غافر آيه 28
[36] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref36) اصول کافي باب دروغ ج5 ص 293
[37] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.ido.ir%2Fcm1%2Ffa-article_input.aspx%23_ednref37) سوره مائده آيه 41
عليرضا احمدي/ كارشناس قرآني اداره تبليغات اسلامي شهرستان خدابنده
دروغ از منظر قرآن کریم:
دروغ از جمله گناهان کبیره بلکه قبیح‌ترین گناهان و زشت‌ترین آنها می‌باشد که آدمی با این صفت در دیده‌ها خوار و در نظرها بی ارزش و بی اعتبار می‌شود.
در قرآن کریم آیات متعددی در زمینه دروغ وجود دارد که در اینجا به چند نمونه اشاره می­شود:
«ای کسانی که ایمان آورده‌اید، ‌چرا چیزی می‌گویید که انجام نمی‌دهید و نزد خدا سخت ناپسند است که چیزی را بگویید و انجام ندهید.»[9] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn9)

با توجه به این آیه معلوم می‌شود که دروغ در نزد خدای متعال ناپسند شمرده شده است و موجب دوری انسان از خدا می‌شود که این خود عذاب روحی بس بزرگی است و در کنارش عذاب دوزخ را نیز در برخواهد داشت.
در جایی دیگر از قرآن کریم خداوند متعال مي‌فرماید:
«تنها کسانی دروغ پردازی می‌کنند که به آیات خدا ایمان ندارند و آنان خود دروغگویانند.»[10] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn10)

با توجه به این آیه، فرد دروغگو به قدری از سوی خداوند مورد مذمت قرار گرفته که او را بی ایمان معرفی کرده و هیچ فرد بی ایمان مؤمن تلقی نمی‌گردد.
در آیه‌ای دیگر می‌فرماید: در حقیقت خداوند آن کسی را که دروغ پرداز ناسپاس است هدایت نمی‌کند.[11] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn11)
و یا در آیات دیگر می فرماید: دروغگو مستحق لعنت و سزاوار خشم پروردگار عالم است.[12] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn12)

دروغ در روایات:
اخبار وارده در بزرگی گناه دروغ و شدت عقوبت و مفاسد مترتب بر آن زیاد می‌باشد که در این قسمت به برخی از روایات اشاره می‌شود.
پیامبر اکرم(ص) فرمود:
«مؤمن هرگاه بدون عذر دروغی بگوید هفتاد هزار ملک او را لعنت می‌کنند و بوی بدی از قلبش بیرون می‌آید که تا به عرش می‌رسد و خداوند به سبب این دروغ،‌ گناه هفتاد زنا که کمترین آن زنای با مادر است را برای او می‌نویسد.»[13] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn13)

و یا در جایی دیگر می‌فرماید:
«از دروغ بپرهیز که روی دروغگو را سیاه می‌کند.»[14] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn14) [15] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn15)
مردی از رسول خدا(ص) پرسید: «چه عملی سبب دخول در آتش است؟ حضرت فرمود: دروغ. زیرا دروغ سبب فجور و فجور سبب کفر و کفر سبب دخول در آتش است.»[16] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn16)
دروغ سبب گرفتن صورت انسانی از دروغگو است؛ یعنی صورت برزخی‌اش انسان نیست. رسول خدا(ص) به حضرت زهرا(س) فرمود: در شب معراج زنی را دیدم که سرش مانند خوک و بدنش مانند بدن الاغ بود و سبب آن فتنه انگیزی و دروغ بود.[17] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn17)
در روایتی دیگر پیامبر اکرم(ص) ریشه دروغ را در کمبودها و پستی‌های انسان چه از لحاظ روحی و یا جسمی بیان فرموده است: دروغگویی از پستی روح ریشه می‌گیرد.[18] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn18)
در روایتی دیگر حضرت امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: ‌بزرگترین گناهان نزد خدا، زبان دروغگو است.[19] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn19)

علل دروغگویی:
علل متعددی را می توان برای دروغگویی مطرح کرد:
1- حسد: برادران یوسف به خاطر حسادتی که به او داشتند از پدرشان خواستند که فردا او را با ما (به خارج شهر) بفرست، تا غذای کافی بخورد و تفریح کند و ما نگهبان او هستیم.[20] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn20)
2- شیطان: از مصادیق بارز دروغگویان در فرهنگ قرآن، شیاطین هستند. ‌آنجا که خداوند می‌فرماید: «آیا به شما خبر دهم که شیاطین بر چه کسی نازل می‌شوند؟ آنها بر هر دروغگوی گنهکار نازل می‌شوند.»[21] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn21)
3- گناه: از دیگر عواملی که سبب دروغگویی می‌شود، گناه و معصیت است. در قرآن کریم می‌خوانیم: «اینها آیات خداوند است که ما آن را به حق به تو تلاوت مي‌کنیم اگر آنها به این آیات ایمان نیاورند،‌به کدام سخن بعد از سخن خدا و آیاتش ایمان می‌آورند، وای بر هر دروغگوی گنهکار.»[22] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn22)
4- مکر زنانه: از دیگر مصادیق علل دروغگویی، مکر زنانه است که در سورة یوسف از زلیخا سخن به میان آمده است: «و هر دو به سوی در، دویدند و پیراهن او(یوسف) را از پشت پاره کرد و در این هنگام، شوهر آن زن را کنار در یافتند و آن زن گفت: کیفر کسی که بخواهد به اهل تو خیانت کند جز زندان و یا عذاب دردناک چه خواهد بود؟ یوسف گفت: او را به اصرار به سوی خود دعوت کرد و در این هنگام شاهدی از خانواده آن زن شهادت داد که اگر پیراهن او از پیش رو پاره شده، آن راست مي‌گوید و او از دروغگویان است.»[23] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn23)
5- حفظ موقعیت اجتماعی: گاهی انسان از یک مقام خاص اجتماعی برخوردار است و گاهی در اجراء و اداره امور محوله و مسئولیتی که به عهده گرفته کوتاهی مي‌کند و به عللی از جمله ضعف و یا سوء مدیریت توفیق حاصل نمی‌شود لذا وقتی از طرف مقام بالاتر مورد سؤال قرار می‌گیرد برای حفظ منصب و عنوان اجتماعی و پوشاندن عیوب و لغزشهای خود متوسل به دروغ می‌شود و حفظ موقعیت خود را در گفتن مطالب خلاف واقع مي‌داند.
6- جلب منافع و دفع مضرات: گاهی انسان مشاهده می‌کند که ضرری متوجه او و منفعتی متوجه دیگری شده است. برای اینکه این زیان را از خود دور و متوجه دیگری سازد و یا منفعتی را که متوجه دیگری شده به سوی خود جلب نماید و به لحاظ اینکه اقتضاء طبع انسان جلب منفعت و دفع ضرر خویش است، این حالت انگیزه‌ای بسیار قوی در جهت گفتن دروغ به شمار می‌رود.[24] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn24)

آثار دروغ:
دروغگویی مانند سایر بیماری‌های روانی و عاطفی، ابتدا از یک مسأله کوچک و ساده آغاز می‌شود. چنانچه به موقع درمان نشود به یک بیماری روحی تبدیل می‌شود که مشکلات بسیاری را برای فرد مبتلا و دیگران فراهم می‌سازد. از نظر روانی، دروغگویی، برقرار کردن نوعی رابطه بیمارگونه با دیگران است که علاوه بر شخص،‌ دیگران را نیز دچار ناراحتی و مشکل مي‌کند. دروغگویی عامل اصلی فسادهای دیگر است، بطوریکه شابد بتوان گفت کلید ورود به سایر فسادها است. برخی از عوارض و پیامدهای دروغگویی عبارتند از:
1- بی اعتباری دروغگو: زندگی در اجتماع بر اساس نوعی اعتماد نسبی دو جانبه استوار است. دروغ به این اعتماد لطمه می‌زند و موجب اختلال در روابط بین افراد شده و بدبینی را بین آنان پدید می‌آورد. همچنین فاش شدن دروغ شخص مبتلا باعث می‌شود تا آبروی او را بریزد و ارزش و اعتبار خود را از دست دهد. حضرت علی(ع) می‌فرماید:‌سزاوار است که مسلمانان از دوستی و برادری با دروغگو اجتناب کنند؛ زیرا او آنقدر دروغ می‌گوید که راستش را هم باور نمی‌کنند.[25] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn25)
2- از بین رفتن ایمان درغگو: کسانیکه به گفته‌های یک دروغگو اعتماد مي‌کنند و آن را می‌پذیرند به گمراهی کشیده خواهند شد. این امر در مسائل فکری و اعتقادی موجب تباهی ایمان و عقیده افراد می‌گردد. همچنین دروغگو برای رسیدن به هدف و مطلوب خویش، دروغ را ابراز مؤثر در نتیجه کار می‌داند و این همان شرک خفی است و نشانگر ضعف ایمان دروغگو نسبت به تأثیر خداوند متعال بر امور است. امام محمد باقر(ع) می‌فرماید: »دروغ خانه ایمان را ویران می‌سازد.»[26] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn26)
3- بی آبرویی: از دیگر زیان‌های اجتماعی دروغ، بی آبرویی است. دروغ‌های زیادی که از دروغگو کشف شد، رسوایی او که مکرر گردید، بی آبرویی نصیبش می‌شود. رسوایی دروغگو،‌ کشف دروغ اوست و بی آبرویی دروغگو، بی­حیثیت و بی­ارج شدن اوست. عقلا و خردمندان، همیشه بدنبال حیثیت و آبرو می‌روند. ثروتمند، ثروت خود را برای خریدن حیثیت و آبرو صرف می‌کند. قدرتمند، قدرت خود را برای رسیدن به این موقعیت به کار می‌اندازد. دانشمند، از دانش خود، برای جلب افکار عمومی، بهره برداری می‌کند. محبوب­ترین چیزها نزد عقلاء حیثیت و آبرومندی می‌باشد و آخرین هدف آن‌ها همین خواهد بود؛ چون تمام دارایی خود را فدای آن می‌کنند، ولی دروغگو، با دست خود این موقعیت را از بین مي‌برد.[27] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn27)
رسول خدا(ص) فرمود: کم آبروترین مردم کسی است که دروغ مي‌گوید.[28] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn28)
4- بدبینی مردم: دروغگو مورد سوء ظن و بدبینی مردم است و گاهی کار او از این هم بالاتر می‌رود و بر اثر دروغ مورد تنفر قرار خواهد گرفت.[29] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn29)
5- فقر: راستی و درستی، ثروت را می‌افزاید؛ چون دارنده آن ایجاد اعتبار می‌کند. دروغگویی سرمایه را راکد نگاه می‌دارد، زیرا نه تنها جلوگیری از پیدایش اعتبار می‌کند، بلکه اعتبار موجود را نیز می‌برد و کسی به وعده با او معامله نمی‌کند، چون اعتبار ندارد. به وعده دروغگو اعتماد نمی‌شود چون اعتماد کردن به او بر خلاف عقل است. امیرالمومنین علی(ع) می‌فرماید: عادت به دروغ، فقر می‌آورد.[30] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn30)
6- فراموشی: یکی از بیماری‌های روانی که دروغگو بدان گرفتار می‌شود، فراموشی است. امام صادق(ع) می‌فرماید: از چیزهایی که خدا به زیان دروغگویان کمک کرده، فراموشی است.[31] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn31)
7- پرده دری و بی شرمی: اگر کشف دروغ، روحیه دروغگو را متزلزل نکند و او همچنان به دروغگویی ادامه دهد، کشف‌های پی در پی، شرم را از او می‌برد و وی را دروغگوی حرفه‌ای می‌سازد و دیگر، از آنکه عیبش آشکار شود، ابایی ندارد. با خود می‌گوید: مردم همه مرا شناخته‌اند. پنهان ساختن دیگر چه سودی دارد و دیگر نه از ارتکاب گناه ابایی دارد و نه از فاش شدن آن. امام معصوم(ع) فرمود: از دروغ بپرهیزید، سرانجام دروغ، پرده دری است و سرانجام پرده‌دری آتش دوزخ است.[32] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn32)

بقیه در ذیل این پست

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 08:02 PM
ادامه متن بالا
مجوزات دروغ:

1- حفظ جان و مال و عرض مسلمانان: پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: به خدا سوگند دروغ یاد کن و برادرت را از کشته شدن نجات بده.[33] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn33)

همچنین راوی می‌گوید: از امام هشتم امام رضا(ع) سؤال کردم درباره مردی که از سلطان بر مال خویش می‌ترسد که مالش را به زور و ناحق از او بگیرد، ‌سپس به دروغ سوگند می‌خورد تا اینکه از ظلم سلطان نجات یابد. حضرت فرمود: باکی بر او نیست و نیز می‌گوید: از امام سؤال کردم که آیا همانگونه که انسان برای حفظ مال خویش جایز است سوگند بخورد، برای حفظ مال برادر دینی خود نیز می‌تواند سوگند دروغ متوسل شود؟ حضرت فرمود: آری.[34] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn34)
و نیز امام صادق(ع) فرمود: سوگند اقسامی دارد که یک قسم آن این است که انسان در راه خلاص و نجات مال یا جان مسلمانی از دست سارق یا هر متجاوز دیگری سوگند به دروغ بخورد، چنین سوگندی نه تنها کفاره ندارد بلکه اجر هم دارد.[35] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn35)
2- اصلاح ذات البین: هر گاه دو نفر از یکدیگر کدورت و کینه‌ای داشته باشند و با هم قطع رابطه کنند برای اصلاح و آشتی دادن آنها دروغ گفتن جایز است یعنی گفتن مطالبی که موجب رفع کدورت‌ها و دشمنیها و برقراری روابط دوستانه و صمیمانه گردد، و همانگونه که برای رفع و درمان خصومتها و اصلاح روابط میان مسلمانان دروغ گفتن جایز است برای رفع و پیشگیری از خصومتها و دشمنیها نیز گفتن دروغ جایز است. بنابراین هرگاه راستگویی باعث وقوع فتنه و ایجاد دشمنی میان دو مسلمان و دروغگویی مانع فتنه و موجب دوستی و صمیمیت و ارتباط و الفت شود، آن راست، مذموم و این دروغ، ممدوح خواهد بود..[36] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn36)
3- جنگ و اموری سری: انسان می‌تواند در جنگ برای تقویت روحیه نیروهای خودی و تضعیف روحیه نیروهای دشمن در جهت عدم آگاهی دشمن از میزان عده و تاکتیکهای جنگی و گمراه ساختن اذهان دشمن از تصمیمات و برنامه‌ها و غافلگیری، اطلاعات و آمار کذبی را انتشار دهد و حتی جایز است که در میان صفوف دشمن مطالب دروغی را شایع نموده و با ایجاد جنگ روانی همه جانبه، زمینه شکست دشمن و پیروزی مسلمین را فراهم کند.
چنانکه وقتی پیامبر گرامی(ص) در جنگ احزاب اطلاع یافت که بنی قریظه با مشرکان و ابی سفیان متحد شده‌اند و پیمان بسته‌اند که هرگاه با سپاهیان توحید بجنگند آنها را یاری خواهند کرد، پیامبر خطبه‌ای برای سپاه اسلام ایراد فرمود: بنی قریظه به ما پیام داده‌اند که هرگاه ما با ابوسفیان بجنگیم ما را یاری خواهند کرد، چون این خبر به ابوسفیان رسید، گفت: یهود(بنی قریظه) خیانت کردند. پس مشرکین از منطقه جنگی فرار کردند.[37] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn37) دین ترتیب بین صفوف و قوای دشمن تفرقه و تزلزل ایجاد شد و بالاخره باعث شکست دشمن و پیروزی مسلمین گردید.
و در حدیثی پیامبر فرمود: هر دروغی در پرونده انسان دروغ نوشته می‌شود مگر دروغی که در جنگ گفته شود؛ زیرا جنگ خدعه و فریب است.[38] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn38)
4- وعده شوهر به همسر: هرگاه زن از شوهر چیزی بخواهد که تهیه آن بر شوهر واجب نیست، جایز است به همسرش قول مساعد و جواب مثبت و وعده انجام خواسته او را بدهد گر چه قصد عمل به وعده خویش را نداشته باشد و بعد هم به وعده‌اش وفا نکند و علت جواز دروغ در این مورد، این است که از وقوع اختلاف و یا تشدید آن و سوء تفاهم بین زن و شوهر پیشگیری شود و البته احتیاط اکتفا به حد رفع ضرورت است. پیامبر اکرم(ص) فرمود: دروغ در سه مورد نیکو است: 1- مکر و فریب در جنگ. 2- وعده دادن شوهر به همسر. 3- اصلاح بین مردم.[39] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn39)
5- بعث و زجر در تربیت اولاد: هرگاه والدین با مربی بخواهد در مقام تربیت، ‌فرزند یا کودکی را به انجام کارهای نیک وادار کند، و از ارتکاب کارهای زشت بازدارد. جایز است به عنوان بعث و تشویق و ایجاد انگیزه‌ برای انجام کار نیک و یا بعنوان زجر و تهدید و عاملی بازدارنده از کار زشت، به فرزند خویش وعده وعید دهد، گر چه تصمیم نداشته باشد به آنچه می‌گوید عمل کند. مثلاً اگر می‌خواهد فرزند کار نیکی را انجام دهد به او وعده پاداش دهد و اگر می‌خواهد فرزندش را از انجام کار بد و زشتی بازدارد به او وعید کیفر دهد.
البته لازم به تذکر است که آنچه جنبه تشویق و ترغیب در انجام کارهای نیک دارد باید انسان در صورت امکان به آن عمل کند و از خلف وعده اجتناب ورزد ولی در جائیکه عملی ساختن وعده میسر نبوده و موجب عسر و حرج باشد، گفتن آنچه مي‌داند که نمي‌تواند به آن عمل نماید بلا اشکال است.

درمان دروغ:
بهترین راهی که انسان را از دروغ گفتن باز می‌دارد این است که توجه پیدا کند که دروغ گفتن مذموم‌ترین صفات است و بواسطه دروغ مورد قهر و غضب الهی واقع، و در آخرت به آتش دوزخ گرفتار خواهد شد و در دنیا دیر یا زود دروغ او فاش و حقیقت امر آشکار می‌گردد و او بین مردم رسوا و مطرود و منزوی خواهد شد و دیگر کسی برای سخن او ارزش و اعتباری قائل نیست و در واقع مرده‌ای در میان زندگان است.
امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: دروغگو با مرده برابر است؛ زیرا برتری انسان زنده بر مرده این است که مردم به او اعتماد می‌کنند و برای سخن او ارزش قائل هستند اما هنگامی که به سخن او اعتمادی نباشد زندگی او پوچ و باطل است.[40] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn40) ز طرفی انسان با شناخت ریشه‌های دروغ و قطع آن می‌تواند خود را از آلودگی به دروغ و ابتلاء به این آفت خطرناک مصون دارد.[41] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftn41)




[1] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 ) . مرکز فرهنگ و معارف قرآن؛ برگزیده فرهنگ قرآن،‌قم، انتشارات بوستان کتاب، 1387ش، چاپ اول، ص 369.
[2] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 ) . مصطفوی،‌حسن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، الدائره العامة للمراکز و العلاقات الثقافیه، 1368، الطبعه الاولی، ج 10؛ ص 34.
[3] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 ) . شعرانی، ابوالحسن؛ نثر طوبی، تهران، انتشارات اسلامیه،‌ص 331.
[4] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref4 ) . الاصفهانی،‌الراغب؛ مفردات الفاظ القرآن، دمشق، دارالقلم، 1412،‌الطبعة الاولی، ص 704.
[5] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref5 ) . ابن منظور؛ لسان العرب، لبنان- بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1419، طبعه الثالثه، الجزء الثانی عشر، ص 50.
[6] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref6 ) . معلوف، لویس، المنجد فی اللغة، تهران، انتشارات اسلام، 1380، چاپ دوم، ص 678.
[7] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref7 ) . قیومی، مصباح اللغة، مصر، 1313، ص 87.
[8] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref8 ) . امین، محمد؛ آفات زبان، تهران، افست کیا، ص 67.
[9] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref9 ) . ترجمه مکارم شیرازی، صف،2-3.
[10] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 0) . همان، نحل،105.
[11] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 1) . همان، زمر،3.
[12] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 2) . همان، نور،7.
[13] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 3) . مجلسی، محمد باقر؛ بحارالانوار، بیروت، لبنان، مؤسسه الوفاء، 1403، ج 69، ص 263.
[14] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 4) . نراقی؛ احمد؛ معراج السعادة، تهران، انتشارات پیام آزادی، 1386، باب چهارم، ص 550.
[15] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 5) . محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، قم، مؤسسه آل البیت، 1408، ج 9، ص 50.
[16] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 6) . مشکینی؛ نصایح، ترجمه آیة الله جنتی، قم، انشتارات الهادی، 1386، باب 9، ص 291.
[17] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 7) . آیه الله دستغیب؛ گناهان کبیره، قم، انتشارات دارالکتاب، 1386، ج 1، ص 295.
[18] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 8) . مجلسی؛ بحارالانوار، ج 69، ص 262.
[19] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref1 9) . - فيض كاشاني ،ملا محسن؛المحجة البيضاء،قم،دفتر انتشارات اسلامي، ، ص 243، ج 5.
[20] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 0) . یوسف،12.
[21] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 1) . شعراء،221-222.
[22] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 2) . جاثیه،6-7.
[23] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 3) . یوسف 25-26.
[24] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 4) . امین، محمد؛ آفات زبان، ص 82.
[25] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 5) . کلینی، محمد بن یعقوب؛اصول کافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه،1363 ، ج 2، ص 341.
[26] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 6) . اصول کافی، ج 6، ص 339.
[27] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 7) .صدر، سیدرضا؛ دروغ، قم، اشنتارات دفتر تبلیغات اسلامی، 1378، چاپ دوم، ص 200.
[28] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 8) . محدث نوری؛ مستدرک الوسائل، ج 9، ص 10295.
[29] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref2 9) . صدر، سیدرضا؛ دروغ، ص 205.
[30] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 0) . قمی، شیخ عباس؛ سفینه البحار، تهران، فراهانی،1363، ج 7، ص 455.
[31] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 1) . کافی، ج 2، ص 341، ح 15.
[32] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 2) . محدث نوری، مستدرک الوسائل، ج 9، ص 10290.
[33] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 3) . اب‍ن‌ ب‍اب‍وی‍ه‌، م‍ح‍م‍د ب‍ن‌ ع‍ل‍ی‌؛ من لایحضره الفقیه،تهران، صدوق،1367-1369 ،ج 3، ص 235.
[34] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 4) . فروع کافی، ج 5، ص 440.
[35] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 5) . الفقیه،‌ج 3، ص 231.
[36] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 6) . - شيخ حر عاملى؛‏وسائل الشيعة، قم‏، مؤسسه آل البيت لإحياء التراث، 1409 هجرى ، ج 8، ص 578.
[37] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 7) . همان، ج 11، ص 102.
[38] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 8) . محجه البیضاء، ج 5، ص 245.
[39] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref3 9) . الحرانی، ابن محمد الحسن بن علی بن الحسین بن شعبه، تحف العقول عن آل الرسول، قم، انتشارات شفق، ص 10.
[40] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref4 0) . تیمی آمری، عبدالواحد بن محمد، تصنیف غررالحکم و دررالکلم، مکتب الاعلام الاسلامی، 1413، الطبعه الاولی، ج 1، ح 2113.
[41] (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.pajoohe.com%2Ffa%2Finde x.php%3FPage%3Ddefinition%26UID%3D38804%23_ftnref4 1) . امین، محمد؛ آفت زبان، ص 83.

مهمترین عوامل دروغ
باشما: چه راحت دروغ بر زبان جاری می شود. گاهی اگر دروغ نباشد نمیشود. فکر می کنیم بدون دروغ کارمان راه نمی افتد. و به این فکر نمی کنیم دروغگویی چه آثار مخربی بر آینده مان اعم از دنیوی و اخروی دارد. شاید هم شهامت از یادمان رفته . و یا شاید هم غفلت. شاید هم دروغ گفتن را نوعی زرنگی برای نتیجه گرفتن بدانیم. البته نتیجه ای که از پایه بسی ویرانه است.

شاید ها زیادند ولی آنچه که مهم است اینه که هرکسی دارای عقل سلیم باشد اذعان دارد دروغگویی بده و دروغگو هم دشمن خداست. پیامبر اکرم (ص) می فرمایند که دروغ نگویید حتی به شوخی. مومن دروغ نمیگوید پس کسی که دروغ میگوید مومن نیست.
مهمترین عوامل دروغ چند تاست:
1. خلاص شدن از دست کسی
2. تعارف (خجالت بیجا)
3. شوخی
4. فریب و کلاهبرداری
5. ...
در ادامه مطلب احادیثی در باب دروغ به صورت دسته بندی شده آوردم امید است که مفید واقع شود.
اهمیت زبان
امام سجاد(ع) فرمود: در آغاز هر روز زبان انسان به سایر اعضا و جوارح او میگوید در چه حالیبه سر می برید؟ آنها پاسخ میدهند اگر ما را رها سازی ما به سلامت هستیم و نیز می گویند: خدا را، خدا را درباره رعایت حق ما و می افزایند تو سبب پاداش و کیفر ما هستی. ( الاختصاص ، ص 230)
بهترین و بدترین
از امام علی (ع) پرسیدند که نیکوترین مخلوق خدا کدام است؟ امام پاسخ داد کلام. و دوباره سوال شد زشت ترین مخلوق خدا چیست؟ امام دوباره پاسخ داد کلام. و افزود : زیرا به وسیله کلام است که آدمی روسپید می شود و به وسیله کلام است که انسان رو سیاه می گردد. (تحف العقول ، ص 216)
نکوهش دروغ
1- بدترین خصلت
امام علی (ع): دروغ مایه سقوط و بی اعتباری اخلاق (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Farman-iran.persianblog.ir%2Ftag%2F%25D8%25A7%25D8%25AE%2 5D9%2584%25D8%25A7%25D9%2582) آدمی است. ( غررالحکم - ج1 - ص 239)
2- وصیت پیامبر (ص)
پیامبر اکرم (ص) فرمود یا علی برحذر باش از کذب و دروغ زیرا دروغگویی باعث روسیاهی در پیشگاه خداست. ( بحارالانوار - ج77- ص69)
3- بدتر از شراب
امام باقر (ع) : خداوند متعال برای بدیها قفلهایی قرار داده و کلید اصلی این قفلها شراب است . اما دروغ از شراب هم بدتر است. (بحارالانوار- ج72-ص 236)
4- اولین دروغ
امام صادق (ع) : ابلیس اولین کسی است که دروغ گفت زیرا چنین عملی در آسمانها و زمین سابقه نداشت و اهل آسمان و زمین ظاهر و باطن آن را نمی شناختند.( نورالثقلین، ج3 ، ص 420)
5- افسارگسیختگی در نقل
پیامبر (ص) : برای آدمی از جهت دروغ پردازی همان بس که هرچه را شنید ( از راست و دروغ ) برای دیگران نقل کند. ( کنزالاعمال، ج 3 ، ص 620)

آثار دروغ گویی
1- به باد رفتن حیثیت و آبرو
امام صادق (ع) : دروغ نگو ، زیرا آبرویت را می ریزد و نیز فرمود : کسی که زیاد دروغ بگوید اعتبار و حیثیت وی از بین می رود.
2- نقصان رزق
رسول خدا (ص) : دروغگویی از رزق و روزی انسان می کاهد.
3- فقز و تنگدستی
امام علی(ع) : معتاد شدن به دروغگویی مایه فقر و تنگدستی است.
4- فراموشی
امام صادق (ع) : خداوند دروغگویان را دچار فراموشی میکند.
5- نفاق و دورویی
پیمبر اکرم(ص) : دروغ دری از درهای نفاق است.
6- فسق و فجور
پیامبر اکرم (ص) : از دروغ بپرهیزید زیرا دروغ آدمی را به فسق و فجور می کشاند.
7- تباهی ایمان
امام باقر (ع) : دروغ مایه ی تباهی ایمان است.
8- دور شدن فرشتگان
امام رضا علیه السلام : وقتی کسی مرتکب دروغ گفتن شود، فرشته ی ( رحمت حافظ او ) به خاطر بوی بد دهان او یک میل از او فاصله می گیرد.
9- تضعیف معنویت
رسول خدا (ص) : ای علی شوخی مکن زیرا آبروی تو خواهد رفت و دروغ نگو زیرا نور تو را از بین می برد.
10- سلب توفیق از نماز شب
امام حسین (ع) : کسی که دروغ میگوید از روی آوردن به نماز شب محروم می شود.
11- پایین آمدن رتبه ی عبادت
امام صادق : هنگامی که روزه دار می باشید زیان خود را از دروغ حفظ کنید.
12- زوال جوانمردی
امام صادق (ع) : آدم بسیار دروغگو مروت و جوانمردی ندارد.
13- ورود به آتش
از پیامبر اکرم (ص) پرسیدند از عملی که موجب داخل شدن به بهشت می شودک پیامبر (ص) فرمودند صدق و راستی. و دوباره پرسیدند: عملی که موجب عذاب و آتش جهنم می شود کدام است؟ پیامبر فرمودند : دروغ ، زیرا هنگامی که بنده دروغ گفت پرده صدق و راستی را پاره کرده و به کفر پرداخته است و کسی که به کفر روی آورد اهل آتش است.
13- ندامت و ملامت
امام علی (ع) : سرانجام دروغگویی ، ندامت و پشیمانی و سرزنش است.
14- کمبود باران
امام رضا فرمودند: هنگامی که فرمانروایان به مردم دروغ بگویند باران حبس می گردد و وقتی که سلطان ستمگری کند دولت به سستی گراید و آنگاه که زکات و مالیات اسلامی پرداخت نگردد مرگ و میر چارپایان فزونی یابد.
16- لعن ملائکه
پیامبر اعظم (ص) فرمودند: کسی که بدون عذر دروغ گوید ، هفتاد هزار ملائک وی را لعنت کنند و از دل وی بوی بد خیزد که حتی حاملان عرش نیز او را لعنت می کنند و در برابر این دروغ گناه هفتاد زناکار برایش منظور می گردد که کمترین آنها این است که با مادرش زنا کند.
17- دروغگویان در قیامت
امما باقر فرمودند: در محشر ، به قدرت خدا دروغگویان به صورت میمون و خوک از قبور خود خارج گردند.

دروغهای مجاز یا مصلحتی
1- در جنگ با دشمن
2- اصلاح میان مردم
3- جلب رضایت همسر
پیامبر(ص) : دروغگویی مجاز نیست جز در سه مورد: آنجا که شوهر در جهت طلب رضای همسرش سخن گوید، در جنگ با دشمن ، اصلاح میان مردم.
4- فرار از سخن چینی
رسول اکرم (ص) : در سه مورد راستگویی قبیح است، در مورد نمامی و سخن چینی که اگر راست بگوید عمل او سخن چینی خواهد بود، خبر دادن احوال همسری را به شوهرش ، تکذیب کردن کسی که دارد خبری (واقعیت) را نقل میکند.
5- دروغ مصلحت آمیز
راوی گوید به امام صادق (ع) عرض کردم اگر کسی در خانه دیگری را به صدا درآورد و صاحبخانه به کنیزش بگوید بگو در اینجا نیست ئ اشاره کند به جایی که خود در آنجا قرار ندارد آیا این دروغ است؟ امام پاسخ داد خیر این دروغ محسوب نمی شود. ( نورالثقلین ، ج 4 ، ص 407 )
6- تقیه و دفع شر
امام رضا (ع) می فرمایند : شخصی با سخن راست خود ضربه ای به برادر مومنش وارد می سازد و شخصی نیز به منظور منفعت رساندن به برادر مومن خود دروغ می گوید: اولی در پیشگاه خدا کذّاب و دومی صادق قلمداد می گردد.

راههای درمان دروغگویی
1- پرهیز از دروغ ناچیز
امام سجاد می فرمود: از دروغ کوچک و بزرگ بر حذر باشید ، چه در شوخی و چه در حال غیر شوخی. زیرا شخصی که از دروغ کوچک باکی نداشته باشد جرأت گفتن دروغ بزرگ را نیز پیدا میکند.
2- نقل بر اساس سند
امام علی (ع) : وقتی چیزی را نقل میکنید مدرک و ماخذ آن را نیز ذکر کنید. در این صورت اگر آن خبر درست بود به نفع شماست و اگر دروغ بود ضررش به شما نمی رسد بلکه متوجه مأخذ می شود.
3- توجه به آثار ترک دروغ
پیامبر اکرم (ص) : من خانه ای را در آغاز وسط و بالای بهشت در اختیار دارم از برای کسی که از جدال پرهیز کند و از دروغ نیز برکنار باشد ولو به شوخی و کسی که خوش اخلاق باشد.
4- توجه به نشانه های ایمان
حضرت علی (ع) : از نشانه های ایمان راستگویی است. اگرچه به زیان آدمی تمام شود.

ریشه اصلی دروغ گویی
1- احساس حقارت
پیامبر (ص) فرمودند: شخص دروغگو دروغ نمیگوید مگر به خاطر حقارتی که در خود احساس میکند.
2- کم عقلی
امام کاظم (ع) : انسان عاقل دروغ نمی گوید، گرچه از این راه خواستهای نفسانی او تامین شود.

هشدار
امام علی علیه السلام : از دوستی با دروغگو بپرهیز زیرا او همچون سراب است. او چیز دور را نزدیک و نزدیک را دور وانمود می کند. ( همیشه بر خلاف واقعیتها نظر میدهد.)

سرانجام دروغ
امام علی (ع) دروغ گفتن امروز مایه بی آبرویی و فردا باعث روی آوردن به آتش است.
25حديث درباره دروغ و دروغگو

25 حدیث درمذمت دروغ ازفرمایشات پیامبر(ص) وائمه عليهم السلام:
1- دروغ فسق و دروغگو فاسق است.
2- دروغگو ایمان ندارد.
3- دروغ از قماربدتر است.
4- دروغگو دشمن خداست.
5- روي دروغگو سیاه است.
6- دروغ ازشراب بدتر است.
7- دروغگو بوی دهانش متعفن است.
8- خدای تعالی دروغگو را لعنت می کند.
9- بوی گند دهان دروغگو به عرش می رسد.
10- دروغ مخرب ایمان است.
11- دروغ مانع چشیدن طعم ایمان است.
12- دروغگو تخم کینه درسینه ها می کارد.
13- دروغگو مروتش ازهمه خلق کمتر است.
14- به جهت یک دروغ ،هفتاد هزار فرشته دروغگو را لعنت می کنند.
15- دروغ علامت نفاق است.
16- دروغ بدترین ریاهاست.
17- دروغ فراموشی می آورد.
18- دروغ دریست ازدرهای نفاق.
19- دروغگو به عذابی مخصوص در قبر گرفتار خواهد شد.
20- دروغ ،محروم کند دروغگو را از نماز شب و روز.
21- دروغ سبب خذلان الهی است.
22- دروغ سبب گرفتن صورت انسانی ازدروغگو است.
23- دروغ ، بزرگترین خباثت است.
24- دروغگو ،بزرگترین گناهکاران است.
25- دروغ صاحبش را هلاک کند.
منبع:seemorgh.com

دروغگویی نشانه‌ی کمبودهای درونی است (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.shafaf.ir%2Ffa%2Fnews%2 F181225%2F%25D8%25AF%25D8%25B1%25D9%2588%25D8%25BA %25DA%25AF%25D9%2588%25DB%258C%25DB%258C-%25D9%2586%25D8%25B4%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2587 %25E2%2580%258C%25DB%258C-%25DA%25A9%25D9%2585%25D8%25A8%25D9%2588%25D8%25AF %25D9%2587%25D8%25A7%25DB%258C-%25D8%25AF%25D8%25B1%25D9%2588%25D9%2586%25DB%258C-%25D8%25A7%25D8%25B3%25D8%25AA)
یک کارشناس دینی گفت: دروغ اخلاق پست و نشان‌دهنده‌ی کمبودهای درونی فرد است.
حجت‌الاسلام والمسلمین «علی‌اصغر بسطامی»، اظهار کرد: دروغ ازرذائل اخلاقی سبب سقوط انسان از قله‌ی اخلاص و معنویت می‌شود و به لحاظ روان‌شناختی نشان‌دهنده‌ی کمبودهای درونی انسان و معضلی اجتماعی است که ناهنجاری‌های روحی و روانی را برای فرد دروغگو در پی دارد.

مدرس حوزه‌ی علمیه‌ی صاحب الزمان(عج) ایلام با اشاره به روایتی اسلامی که نقل شده است:«شخصی نزد پیامبر(ص) رفت و گفت: چیزی به من بیاموزید که سبب سعادت من باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو»، تصریح کرد: رسول اکرم(ص) در میان همه‌ی رذایل اخلاقی امر به نگفتن دروغ کرده است؛ چرا که دروغ گفتن عامل مهمی در رسیدن یا نرسیدن انسان به سعادت است.

این مدرس مراکز آموزش عالی ایلام با اشاره به حدیثی از حضرت محمد(ص) که فرموده‌اند: «دروغ کلید همه بدی‌هاست»، اظهار کرد: دروغ از بدترین معایب، زشت‌ترین گناهان و منشأ بسیاری از مفاسد است و بالطبع از کارهای زشت و ناپسند است که عادت به آن از رذائل اخلاقی است که باید ترک شود.

این کارشناس دینی با بیان این‌که پیامبر از دروغ به‌عنوان کلید خانه‌ی همه‌ی بدی‌ها یاد کرده است، تصریح کرد: انسان با دروغ گفتن خودش را وارد زشتی‌ها و بدی‌ها می‌کند و در نقطه‌ی مقابل آن اگر انسان اهل دروغ نباشد هیچ زشتی و رذیلتی به سمت او نخواهد رفت؛ چراکه دروغ با ایمان ناسازگار است و نمی‌شود انسان مؤمن باشد و دروغ بگوید.

حجت‌الاسلام بسطامی با اشاره به روایتی از پیامبر اسلام(ص) که فرموده‌اند: «شش صفت در مؤمن نیست، سخت‌گیری، غفلت کردن، حسادت کردن، لجاجت کردن، دروغگویی و تجاوز کردن»، گفت: اگر ایمان، ایمان درستی باشد انسان دروغ نمی‌گوید، اگر ما دروغ گفتیم باید ببینیم آیا در ایمان‌مان خللی وارد شده است؟ و باید یک بازبینی از ایمان‌مان انجام داده و تجدید ایمان کنیم.

مدرس حوزه‌ی علمیه‌ی صاحب الزمان(عج) ایلام با بیان نشانه‌های ایمان در انسان، اظهار کرد: نشانه‌های ایمان این است که انسان راستگو باشد حتی اگر به ضرر او باشد و از دروغ دوری کند حتی اگر به ضرر او باشد و حتی اگر دروغ گفتن سودی برای ما داشته باشد باز هم راستش را بگوید.

وی با بیان این‌که انسانی مؤمن‌تر است که راست بگوید حتی اگر به زیان او باشد و دروغ نگوید حتی اگر دروغ گفتن به سودش باشد، افزود: انسان دروغگو از رحمت خداوند به دور است و در آیات قرآن آمده است که خداوند صراحتاً هدایتش را از انسان‌های دروغگو بر می‌دارد کسی که دروغ بگوید مورد عنایت خداوند قرار نمی‌گیرد و کسی که از رحمت خداوند به دور باشد دیگر سرنوشتی نامشخص دارد؛ برخی انسان‌ها از دروغ برای رسیدن به اهدافشان استفاده می‌کنند اما ثابت شده که انسان با دروغ گفتن به هیچ جا نمی‌رسد.

حجت‌الاسلام بسطامی با اشاره به آیه‌ی «النجاتُ فی صدق، رستگاری و نجات در راست گفتن است»، اظهار کرد: هیچ انسانی با دروغ گفتن به مقصد نمی‌رسد، گاهی انسان با دروغ در یک مقطع محدودی به آرزوهای خود می‌رسد اما نهایتاً این دروغ پایدار نمی‌ماند و حقیقت روشن می‌شود و انسان هیچ وقت به آرزوهایش دست نمی‌یابد؛ راه رسیدن به خواسته‌ها راست گفتن است گرچه شاید دیر برسیم اما پایدار به اهدافمان می‌رسیم.

این مبلغ دینی با بیان این‌که یکی از نشانه‌های سلامت جامعه، وجود انسان‌های راستگو در آن جامعه است، تصریح کرد: متأسفانه در جامعه ما توجه خاصی به این مسائل نمی‌شود و این کار سبب ناهنجاری‌هایی در جامعه شده است؛ اگر ما برای برطرف کردن این رذیله‌ی اخلاقی تلاش نکنیم، هر دروغی که گفته شد ما هم در آن سهیم هستیم.

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 08:20 PM
زیان‏هاى اقتصادى دروغ‏

محكم‏ترین پایه در زندگى بشر دارایى و ثروت است. دارایى اگر نباشد ولو به مقدار كم، بشر نمى‏تواند، راه موفقیت را طى كند. بلكه قادر به ادامه زندگى هم نخواهد بود. وجود اصل دارایى، نخستین پایه در حیات فردى است. البته مقصود، اصل ثروت است، نه ثروت بسیار، زیرا ثروت بسیار، گاه اثر معكوس مى‏دهد و مانع از موفقیت مى‏شود.
http://img1.tebyan.net/big/1390/11/158182166325136121820107103641752101141.jpg
ریشه ثروت كه همان دارایى به مقدار كم باشد، داراى حساس‏ترین اثر مى‏باشد، زیرا اگر كسى آن قدر، فاقد ثروت باشد كه نتواند سد جوع كند، نتواند پوشاكى تهیه كند، نخواهد توانست به دنبال تحصیل دانش برود و به دنبال تحصیل قدرت برود و حتى به دنبال تحصیل ثروت برود .
دنبال تحصیل دانش و تحصیل قدرت رفتن، موقوف بر داشتن حداقل زندگى است، كسى كه این را نیز فاقد است، بسیار بعید به نظر مى‏آید كه سرمایه‏دار گردد، زیرا ثروت، ثروت مى‏آورد.
دارایى به مقدار كم، مانند نهالى است كه در خاك گذارده شود تا درختى تناور و بارور گردد، اگر نهالى در كار نباشد، نبایستى انتظار ثمرى داشت. پس فقیر بى چیز، نمى‏تواند به هیچ مقصودى از مقاصد خویش و به هیچ هدفى از هدف هایش برسد، چون نادار است و بى چیز. از این سخن، خطر فقر براى بشر آشكار مى‏گردد.

دروغ فقر مى‏آورد

اكنون كه مقدار خطر فقر در حیات انسان معلوم شد، شایسته است به سراغ دروغ رفته تا تأثیر آن را در حیات اقتصادى، تحت مطالعه قرار دهیم.
امیرالمؤمنین (علیه السلام) مى‏فرماید: (اعْتِیَادُ الْكَذِبِ یُورِثُ الْفَقْر1؛ عادت به دروغ فقر مى‏آورد.) درباره سخن مولا، این پرسش پیش مى‏آید: دروغ چگونه فقر مى‏آورد؟ دروغ را با فقر چه ارتباطى است؟ مگر دروغ از امور اقتصادى است تا زیان مالى داشته باشد؟ براى روشن شدن سخن على (علیه السلام) و پاسخ این پرسش‏ها بایستى نظرى به بازار بیفكنیم، زیرا آن جاست كه بینوا توانگر مى‏شود و توانگر بینوا مى‏گردد.
معاملات در بازار به طور معمول، به دو گونه انجام مى‏شود: معاملات نقدى و معاملات وعدى. معاملات نقدى آن است كه موقعى كه فروشنده، كالا را تحویل مى‏دهد، در همان دم، خریدار بها را بپردازد. معاملات وعدى آن است كه خریدار وقت تحویل گرفتن كالا، تمام بها را بى كم و كاست نپردازد، بلكه پس از فاصله‏اى پرداخت شود: یك باره یا به اقساط. جور دیگر آن كه فروشنده بها را قبلا دریافت كند، سپس در وقت معینى كالا را به خریدار تحویل بدهد.
در بازارهاى جهان به ویژه در معاملات بزرگ، نسبت معاملات نقدى به معاملات وعدى شاید از یك هزارم كم‏تر باشد، یعنى در برابر هر هزار معامله‏اى كه به طور وعدى انجام مى‏شود، شاید یك معامله نقدى واقع نگردد، بلكه وقوع معاملات نقدى، نشانه ركود بازار و ورشكستگى آن خواهد بود.

شخصیت تجارى در بازار بر پایه اعتبار قرار دارد، نه ثروت. اول شخص، كسى است كه از لحاظ اعتبار اول باشد، هر چند ثروتى نداشته باشد. سرمایه‏دار درجه یك اگر اعتبار نداشته باشد، در بازار موقعیتى نخواهد داشت. اعتبار پایه دادوستد در بازار است. قول تاجر در بازار از هر سند دولتى معتبرتر و محكم‏تر خواهد بود


شاید علت آن كه معاملات وعدى این قدر بسیار است و معاملات نقدى این قدر كم، این باشد كه معاملات وعدى از نظر خود معامله، صددرصد به سود فروشنده و خریدار مى‏باشد؛ به سود فروشنده است، چون كالا را گران‏تر مى‏فروشد، زیرا اگر نقدى باشد، قطعا به قیمت ارزان‏ترى خواهد فروخت؛ اضافه بر این، چون مشترى نقدى كم است، در نتیجه، جنس مى‏ماند و خطر فاسد شدن دارد. معاملات وعدى به سود خریدار است، چون احتیاج فورى او را تأمین مى‏كند و از لحاظ پرداخت قیمت در فشار و تنگى نمى‏افتد. هر وقت كه پولى به دستش بیاید، وام خود را مى‏پردازد. او مى‏تواند كالا را به تدریج بفروشد و از فروش آن، بهاى اصلى را بپردازد. در مثل آمده كه اگر كسى را بخواهى توانگر سازى، كم كم از او بگیر و یك باره به او بده.
قسم دیگر معاملات وعدى كه سَلَف نامیده مى‏شود، آن هم به سود دو طرف مى‏باشد. خریدار جنس را ارزان خریده، پس سود برده، فروشنده سود برده، چون پولى به دستش رسیده و مى‏تواند به هر كارى بزند و فعلا اجبارى براى تحویل كالا ندارد.

اعتبار

معاملات وعدى، پایه‏اش به روى اعتبار قرار دارد. اگر كسى در بازار اعتبار داشته باشد، فروشندگان و خریداران با او به وعدى معامله مى‏كنند، در نتیجه پى در پى سود مى‏برد و ثروتش در افزایش خواهد بود.
آن كه در بازار اعتبارى ندارد، كسى معامله وعدى با او نمى‏كند و معامله‏هاى او منحصرا، بایستى نقدى باشد، در نتیجه از سود پى در پى بردن محروم مى‏شود و سرمایه‏اش راكد مى‏گردد، بلكه در خطر نابودى قرار خواهد گرفت، زیرا بایستى از مایه بخورد.
شخصیت تجارى در بازار بر پایه اعتبار قرار دارد، نه ثروت. اول شخص، كسى است كه از لحاظ اعتبار اول باشد، هر چند ثروتى نداشته باشد. سرمایه‏دار درجه یك اگر اعتبار نداشته باشد، در بازار موقعیتى نخواهد داشت. اعتبار پایه دادوستد در بازار است. قول تاجر در بازار از هر سند دولتى معتبرتر و محكم‏تر خواهد بود.
http://img1.tebyan.net/big/1390/09/252180179962412426911481723715110160145.gif
پایه اعتبار

اعتبارى كه این قدر در بازار مؤثر است از چه پیدا مى‏شود؟ بودن كه منشأ اعتبار نباشد، پس چه چیز منشأ آن خواهد بود؟ پیدایش اعتبار بر اثر راستى و درستى خواهد بود. كسى كه در بازار راست گفتار و درست رفتار باشد اعتبار دارد.
بازاریان با چنین كسى همه گونه سودا مى‏كنند، حتى اگر هم پول بخواهد به او مى‏دهند و كالاهاى خود را تحت اختیارش مى‏گذارند كه فروخته و حق‏العمل بر دارد.
حق‏العمل‏كارى از پراستفاده‏ترین كارهاست و این كار را كسى انجام مى‏دهد كه سرمایه‏اى ندارد، ولى راست گو و درست كار باشد.
دلال اگر راستگو و درست كار باشد، تمام كالاهاى بازار، بلكه تمام ثروت تجار تحت اختیار او خواهد بود، در نتیجه توانگر و سرمایه‏دار خواهد شد، ولى اگر نادرست باشد، بایستى همیشه پرسه بزند و در بدبختى و بیچارگى به سر برد.

نتیجه سخن‏

نتیجه سخن، این شد كه راستى و درستى ثروت را مى‏افزاید، چون براى دارنده آن ایجاد اعتبار مى‏كند، دروغ گویى سرمایه را راكد نگاه مى‏دارد، زیرا نه تنها جلوگیرى از پیدایش اعتبار مى‏كند، بلكه اعتبار موجود را نیز مى‏برد و كسى به وعده با او معامله نمى‏كند، چون اعتبار ندارد. از كجا به وعده دروغ گو مى‏توان اعتماد كرد؟ بازرگان معتبرى از او ضمانت نخواهد كرد، چون به او اعتماد كردن بر خلاف عقل است.
پس دروغ گو، سودى نخواهد برد و بایستى براى تأمین زندگى از مایه بخورد، كم كم مایه تمام مى‏شود به جاى آن، فقر مى‏نشیند. زنده باد پیغمبر بزرگ اسلام كه وصى بزرگوارى، مانند برادرش على (ع) از خویش به جاى گذارد، آرى عادت به دروغ گویى فقر مى‏آورد.

تنهایى‏

از زیان‏هاى اقتصادى دروغ، تنهایى دروغ گو و بى كسى اوست. عادت به دروغ، دروغ گو را تنها قرار مى‏دهد، یارى و غمخوارى ندارد و مى‏گویند هر چه بدبختى به او رسیده، حقش بوده است و كسى با او همراهى نمى‏كند و به كمكش نمى‏آید.
یارى كردن، همراهى كردن، كمك كردن از عاطفه برمى‏خیزد. دروغ عواطف مردم را بر دروغ گو، حرام مى‏سازد. او از این سرمایه بزرگ محروم مى‏شود، زیرا كسى سخنش را باور نمى‏كند تا مورد شفقت قرار گیرد.


ریشه ثروت كه همان دارایى به مقدار كم باشد، داراى حساس‏ترین اثر مى‏باشد، زیرا اگر كسى آن قدر، فاقد ثروت باشد كه نتواند سد جوع كند، نتواند پوشاكى تهیه كند، نخواهد توانست به دنبال تحصیل دانش برود و به دنبال تحصیل قدرت برود و حتى به دنبال تحصیل ثروت برود


تنها بودن و بى كس بودن و محروم از یارى دگران شدن، وى را در تنگنا مى‏گذارد، پس در خطر فقر قرار مى‏گیرد. بشر به تنهایى نمى‏تواند زیست كند و به كمك و همكارى افرادى مانند خود احتیاج دارد. دروغ گو كه از این محروم مى‏شود، چگونه مى‏تواند زیست كند؟ جان عالم به فداى گوینده بزرگ این جمله طلایى: عادت به دروغ، فقر مى‏آورد.

نماز شب، روزى را مى‏افزاید

اولیاى خدا راه‏هایى كه موجب ازدیاد روزى مى‏شود به پیروان قرآن نشان داده‏اند، از جمله آن‏ها نماز شب مى‏باشد. نماز شب، عبادتى است كه دنیا و آخرت را آباد مى‏كند، نماز شب از گنج‏هاى گران بهاى اسلام است.
نیمه‏ هاى شب، در نهان از دیده خلق به درگاه قادر بزرگ، روى نهادن و در پیشگاه مقدس خداى مهربان، جبهه بر خاك ساییدن، به طور یقین، موجب عنایت بیش‏ترى از درگاه گشوده‏اش خواهد بود. ناشناسى كه در محیط بازار ضامن معتبر داشته باشد، همه كس با او معامله مى‏كند و هر چه بخواهد سرمایه تحت اختیارش مى‏گذارد.
پس كسى كه معتبرترین ضامن‏ها از او ضمانت مى‏كند، چگونه سرمایه دار و ثروتمند نخواهد شد؟ معتبرترین ضامن‏ها وجود مبارك حضرت بارى تعالى است، آن هم ضامنى كه ثروت دست اوست، نیروى خلق در اختیار اوست، اراده مردم نیز تحت اراده اوست.
نكته شایان توجه آن كه این دو مطلبى كه ذكر شد (یكى عادت به دروغ، فقر مى‏آورد و دیگر نماز شب، روزى را مى‏افزاید) جنبه اقتضایى دارد نه علیت تامه، آن هم نسبت به خصوصیات اشخاص و محیط زندگانى آن‏ها تفاوت مى‏كند.

دروغ روزى را مى‏برد

دروغ، كلید شر است و قفل خیر. در خیر را مى‏بندد و در شر را مى‏گشاید. دروغ، مسلمان را از نماز شب محروم مى‏كند. مسلمان بر اثر محروم شدن از نماز شب از روزى نیز محروم مى‏شود.
این سخن را از خود نمى‏گویم، بلكه فرمایش خلیفه ششم رسول خدا (ص) حضرت امام جعفر صادق (ع) است: (إِنَّ الرَّجُلَ لَیَكْذِبُ الْكَذِبَةَ فَیُحْرَمُ بِهَا صَلَاةَ اللَّیْلِ فَإِذَا حُرِمَ صَلَاةَ اللَّیْلِ حُرِمَ بِهَا الرِّزْق 2 مردى كه دروغ مى‏گوید از نماز شب محروم خواهد شد، وقتى كه از نماز شب محروم شود از روزى محروم خواهد شد (.
زبانى كه از آن، همیشه سخن راست بیرون آید، پاكیزه است و آلودگى ندارد. زبانى كه از آن، پیوسته دروغ بیرون آید، چركین و آلوده مى‏باشد، چنین زبانى شایستگى آن را ندارد كه ذكر نماز شب بگوید و توفیق خواندن نماز شب از او سلب خواهد شد. عالم معنا عالمى است كه اهل آن عالم، پاكیزگى زبان راست گو و گندیدگى زبان دروغ گو را مى‏بینند و شاید آن نفرتى كه همه كس از شنیدن دروغ دارد، همان احساس گند دروغ مى‏باشد.
مرد از كذب ننگ دارد ننگ مرد را با دروغ باشد جنگ
تا توانى دروغ ساز مباش با كژ و با دروغ، ساز مباش

پی نوشت ها:
1) سفینةالبحار، ج‏7، ص‏455، به نقل از خصال شیخ صدوق.
2) سفینةالبحار، ج‏7، ص‏454 - 455، به نقل از علل الشرایع.

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 08:33 PM
معیاری برای شناخت سخن راست از دروغ !



شخص هرگاه مخالف اعتقاد و باور خویش سخنی را به میان آورد، در حقیقت دروغ گفته است، حتی اگر در سخن وی سخن حقی باشد ولی چون با باورهای وی نامتناسب است و تطابقی میان سخن و باورش نیست آن سخن دروغ دانسته می شود.(منافقون آیه1)



http://img1.tebyan.net/big/1390/10/11015512522919647981981931411811491011723855.jpg
هرگز دروغ را كوچك مشمار!

هرگز از دهان خودت حتی یك حرف دروغ را خارج مكن! اینطور نباشد كه بعضی‌ها می‌گویند: اینكه چیزی نیست. چیز كوچك و كم اهمیتی است، هیچگاه دروغ را كوچك مشمار و از هر دروغی بپرهیز.

به راستی دروغ به چه معنایی است؟

دروغ در حوزه رذایل اخلاقی و نابهنجاری اجتماعی به معنای سخن ناراست، خلاف حقیقت و یا واقعیت و گفتاری ناحق است.
راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن بر این باور است که اصل کذب و دروغ در گفتار است. تفاوتی در دروغ از این لحاظ نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد یا در آینده؛ چنان که تفاوتی از این جهت وجود ندارد که دروغ نسبت به وعده ای باشد که انجام نمی شود و یا امر دیگری باشد. (مفردات ص 478 ذیل واژه صدق)
البته برای دروغ اقسام و انواعی گفته اند و برای هر یک از آنها نام های خاصی گذاشته شده است. از جمله به افک و افترا و زور و خرص اشاره کرد.

نفاق و دروغ، دو روی یک سکه

شخصی که کاری ناپسند انجام می دهد و یا قانون شکنی می کند، زمانی که در موقعیت بازخواست قرار می گیرد با ابزار دروغ می کوشد تا زشتی کار خویش را بپوشاند و دیگری را فریب دهد. فریب و نیرنگ زدن از راه تغییر ماهیت عمل به گفتار موجب می شود تا شخص در جایگاهی قرار گیرد که عیب و عاری بر او نیست.

راغب اصفهانی در کتاب مفردات الفاظ القرآن بر این باور است که اصل کذب و دروغ در گفتار است. تفاوتی در دروغ از این لحاظ نیست که در گذشته اتفاق افتاده باشد یا در آینده؛ چنان که تفاوتی از این جهت وجود ندارد که دروغ نسبت به وعده ای باشد که انجام نمی شود و یا امر دیگری باشد


ماهیت دروغ فریب دیگری است. دروغگو در تعامل اجتماعی، برای بازسازی وجه شخصیتی و اعتباری خویش تلاش می کند و فریب و نیرنگ در گفتار از این جهت انجام می شود. دروغگو، به نوعی، شخصی منافق است و اساساً ارتباط تنگاتنگی میان دروغ و دورویی است. دو رویی و دروغ بیانگر آن است که میان ظاهر و باطن فرد سازگاری و تناسب نیست و عدم تطابق به عنوان مۆلفه اصلی نفاق و کذب می باشد. دورویی و دروغگویی از این نظر یکسان هستند.

ملاک شناخت دروغ

قرآن ملاک و معیار تشخیص دروغ از راست را این دانسته است که شخص هرگاه مخالف اعتقاد و باور خویش سخنی را به میان آورد، در حقیقت دروغ گفته است، حتی اگر در سخن وی سخن حقی باشد ولی چون با باورهای وی نامتناسب است و تطابقی میان سخن و باورش نیست آن سخن دروغ دانسته می شود.(منافقون آیه1)
http://img1.tebyan.net/big/1391/03/63215551639417655185251114124221166970101.gif
بنابراین ممکن است شخصی سخنی را بگوید که نادرست و ناحق باشد ولی چون باور وی آن است که آن چه می گوید راست است نمی توان وی را متهم به دروغ گویی کرد. برعکس اگر شخصی باوری داشته باشد و برخلاف باور خویش سخن حقی را بگوید، او دروغگو است؛ زیرا وی برخلاف باور خویش و به قصد دروغ سخن حقی را به زبان آورده است. بنابراین ملاک و معیار سخن راست از سخن دروغ باورهای شخص و سخنان وی است. از این رو تطابق سخن با حق و یا واقع، ملاک سنجش نیست بلکه مطابقت باورهای شخص با سخنی است که به زبان می راند.
دروغ عامل بدعت ها

قرآن گفته های بی اساس و دروغ را عامل اصلی بدعت ها در دین برمی شمارد. (نحل آیه 116) و دروغگویی را عامل مهمی در افزایش بیمار دلی افراد بیان می کند. (بقره آیه 8 و 10) و این گونه است که از دریافت آیات الهی و حقایق باطنی محروم می شود. (جاثیه آیه 7 و 8) و در نهایت با پیشه گرفتن دروغگویی در دنیا به جرگه منافقان وارد می شود و به مصیبت نفاق گرفتار می آید. (توبه آیه 77)

قرآن ملاک و معیار تشخیص دروغ از راست را این دانسته است که شخص هرگاه مخالف اعتقاد و باور خویش سخنی را به میان آورد، در حقیقت دروغ گفته است، حتی اگر در سخن وی سخن حقی باشد ولی چون با باورهای وی نامتناسب است و تطابقی میان سخن و باورش نیست آن سخن دروغ دانسته می شود

دروغگو، انسان نامتعادل

به نظر می رسد که دروغ به عنوان نابهنجاری گفتاری، هم به صورت موردی و هم به صورت تداوم عامل مهمی در خروج انسان از تعادل شخصیتی است.انسان متعادل برای این که دچار بیماری نفاق و فقدان سلامت شخصیتی نشود می بایست از دروغ موردی نیز پرهیز کند.

بالاخره سکوت بهتر است یا حرف زدن؟!

«یا اباذر! من صمت نجی و علیك بالصدق و لاتخرجن من فیك كذباً ابداً»؛ صَمْت به معنای سكوت بجا است. در واقع، نقطه مقابل پرحرفی كرن است. (مكارم الاخلاق – صفحه 378)
اینكه در روایات و در دستورهای علمای اخلاقی مكرر به صمت توصیه شده است معنایش این نیست كه انسان ساكت بنشیند، حرف نزند، عالم باید ناطق باشد، حرف بزند، این معنایش این است كه حرف بی‌جا و هر حرف به ذهنش آمد نگوید.
بر تو باید به اینكه در سخن راست بگویی، اگر انسان اهل صمت بود راستگویی هم آسان می‌شود آدمی كه پرحرفی می‌كند، از دهانش همه چیز بیرون می‌آید، حرف دروغ، حرف ضعیف، حرف مبالغه آمیز و ...، اما وقتی اهل صمت است حواسش جمع است.

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 08:48 PM
دروغ مگو حتی به تعارف

اهتمام به اجتناب از انواع دروغ در سیره بزرگان و در روایات

http://img1.tebyan.net/big/1388/02/157893911969317553230218112368910128143.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم
هرچند بسیار شنیدهایم که دروغ جزء گناهان بزرگ شمرده شده است، اما گاهی ممکن است گرفتار برخی از انواع دروغ باشیم و حتی ممکن است بدان توجه کافی نداریم و یا برای ما عادی و پیش پا افتاده شده است. باید توجه داشت مواردی که در دستورهای دینی به ما اجازه دروغ گفتن داده شده است، بسیار محدود است.
برخی گمان میکنند هر جا به مصلحت دیدند میتوانند دروغ مصلحتی! بگویند. اگر چنین بود تمام دروغگویان به هر حال مصلحتهایی را برای خود در نظر گرفتهاند. لذا باید آموخت که چه مورادی مصلحت مهم شرعی شمرده شده که جای دروغ مصلحتی است.

گاهی در موارد کماهمیت زندگی روزمره، ممکن است دروغ گفتن ساده انگاشته شود. مثلا از ما بپرسند: آیا به فلان غذا میل داری؟ و ما به دروغ بگوییم: نه، میل ندارم.


بنده، حقیقت ایمان را نمیچشد تا اینکه دروغ شوخی و جدی را ترک کند.

گاهی ممکن است برای شوخی دروغ بگوییم.
در روایات میخوانیم که امام زین العابدین علیه السلام این نکته را به فرزندانشان میگفتند که: از دروغ كوچك و بزرگ چه شوخى و چه جدى [بترسید و] بپرهیزید زیرا كه هر گاه مرد دروغ كوچك گفت بر دروغ‏ بزرگ گفتن هم جرى و چیره میگردد؛ مگر نمیدانید كه رسول خدا فرمود: بنده همیشه راست میگوید تا اینكه خداى عز و جل نامش را در زمره‏ى راست گویان مى‏نویسد و آنقدر دروغ میگوید تا اینكه خدا در شماره‏ى دروغگویان نامش را مى‏نویسد. (1)
كَانَ عَلِیُّ بْنُ الْحُسَیْنِ (صلوات الله علیهما) یَقُولُ لِوُلْدِهِ اتَّقُوا الْكَذِبَ الصَّغِیرَ مِنْهُ وَ الْكَبِیرَ فِی كُلِّ جِدٍّ وَ هَزْلٍ فَإِنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَذَبَ فِی الصَّغِیرِ اجْتَرَى عَلَى الْكَبِیرِ أَ مَا عَلِمْتُمْ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ مَا یَزَالُ الْعَبْدُ یَصْدُقُ حَتَّى یَكْتُبَهُ اللَّهُ صِدِّیقاً وَ مَا یَزَالُ الْعَبْدُ یَكْذِبُ حَتَّى یَكْتُبَهُ اللَّهُ كَذَّاباً (2)

در روایت تکان دهندهای از امیر المؤمنین علیه السلام میخوانیم که: بنده، حقیقت ایمان را نمیچشد تا اینکه دروغ شوخی و جدی را ترک کند.
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام): لَا یَجِدُ عَبْدٌ طَعْمَ الْإِیمَانِ حَتَّى یَتْرُكَ الْكَذِبَ هَزْلَهُ وَ جِدَّهُ (3)


حتی اگر به تعارف بگویم بفرمایید، زبانم با قلبم دو تا می شود و من این کلام را نخواهم گفت

گاهی ممکن است تعارف دروغین کنیم.
مرحوم حجت الاسلام نجف آبادی از شاگردان مرحوم علامه سید محمد باقر درچهای که مسؤول تهیه غذای ایشان بود میگوید:
روزی مرحوم علامه سرحال بود به قصد مزاح، عرض کردم: «آقا! چرا روزی که پختنی در کار است تعارف نمی کنید؟ سرتان را به زیر میاندازید و تا آخر میل می فرمایید ؟»
آقا با حالت گریه و صدای بغض آلود فرمودند: «روزی که غذاماست و آبدوغ است، می شود تعارف کرد؛ چون معمولاً مقداری ماست و دوغ و آب همیشه فراهم است.
اگر چند نفر هم بعداً اضافه شوند، مشکلی پیش نمی آید. برای همین است که نمی گویم برای خودت هم بگیر؛ ولی روزی که آبگوشت میخواهی بگیری، می گویم برای خودت هم بگیر؛ اگر گرفتی که فبها و اگر نگرفتی، پس غذایی که می گیری، غذای یک نفر است و فقط یک نفر می تواند آن را بخورد.
من حتی اگر به تعارف بگویم بفرمایید، زبانم با قلبم دو تا می شود و من این کلام را نخواهم گفت.»
علامه در حالی که اشک در چشمانشان حلقه زد و بر گونه آمد، اضافه فرمودند: «اگر تعارفی بکنم، دروغ گفتم و کلام خلافی برزبان رانده ام؛ چون پر واضح است که زبانم با قلبم دوتا شده.» (4)

آیت الله بروجردی نیز درباره علامه درچهای نقل می کند که:
«اغلب غذای ایشان به هنگام ناهار و شام، نان درچه و ماست بود که مختصری نعناء خشک هم به آن اضافه می کردند و کمتر اتفاق می افتاد که غذای پخته مثل آبگوشت داشته باشند. از جمله ویژگی های ایشان آن بود که هنگام غذا خوردن از تعارفات مرسوم خودداری می کردند.»
یک روز از ایشان سؤال کردیم که چرا در هنگام غذا خودرن تعارف نمی کنید؟
پاسخ دادند: «در تمام مواقع خوف آن دارم که تعارفم دروغ باشد و خدای ناکرده جزء دروغگویان محسوب شوم؛ چون افرادی که هنگام غذا خوردن بر من وارد شده اند، یا می دانستم که غذا خورده اند و در این صورت تعارف کردن معنایی نداشت؛ یا احتمال می دادم غذای مرا نپسندند و یا اینکه غذای موجود فقط به اندازه خودم بوده و من هم بی اندازه گرسنه بوده ام.
به هر حال چون احساس می کنم در این گونه موارد تعارف بنده معنایی ندارد و شائبه دروغ نیز به آن وارد است، از تعارف خودداری می کنم.» (5)

دروغ بدتر از شراب است؛ برای این که شراب، عقل شرابخوار را در خطر میاندازد، ولی دروغ، عقول ذوی العقول را در معرض خطر قرار می دهد. ممکن است به خاطر یک دروغ هزاران نفر به اشتباه بیفتند.

بدتر از شرابخواری
عارف واصل، مرحوم آیتالله بهاء الدینی:
امام باقر(علیه السلام) فرمودند: «إن الله عزّوجلّ جعل للشّر أقفالاً و جعل مفاتیح تلک الأقفال الشراب و الکذب شرٌ من الشراب» (6)
خداوند برای معاصی و شرور، قفل هایی قرار داده است. باب دروغ و شرّ و معصیت خدا بسته شده است و قفل آن عقول انسانی است. اگر کسی هتاکی و سفاکی کند، خانه کسی را خراب کند، هر عاقلی به او می گوید: چرا این کار را می کنی؟! عقلش به او می گوید: چرا خانه مردم را خراب می کنی؟!
عقل ها همه مانع معصیت هستند ولکن کلید همه این قفل ها که درب معاصی را بسته است، شراب است. انسان شرابخوار عقلش زایل می شود. عقل که زایل شد، در برابر معاصی و شرور مانعی نیست. پس شراب، کلید همه قفل هاست. یعنی همه قفل ها را شراب باز می کند. آدم مست لایعقل، هر معصیت و خراب کاری را مرتکب می شود.
با این که شراب این چنین سمتی دارد، «و الکذب شر من الشراب»؛ دروغ بدتر از شراب است؛ برای این که شراب، عقل شرابخوار را در خطر میاندازد، ولی دروغ، عقول ذوی العقول را در معرض خطر قرار می دهد. ممکن است به خاطر یک دروغ هزاران نفر به اشتباه بیفتند. پس دروغ وضعش بدتر از شراب است. ان شاء الله موفق شوید که جزء صدیقین شوید. (7)

راه عاقبت به خیری
حاج محمد رضا الطافی نشاط سفارش می کنند که:
«اگر عاقبت خیر می خواهید، نمازتان را به موقع بخوانید و از دروغ و حرام پرهیز کنید.» (7)


الحمد لله رب العالمین
پی نوشت ها:
(1) ترجمه ارشاد القلوب- ترجمه رضایى، ج‏1، ص420
(2) الكافی ج2، بَابُ الْكَذِب، ص338
(3) الكافی ج2، بَابُ الْكَذِب، ص340
(4) کتاب قصه های خواندی از چهره ای ماندنی
(5) همان
(6)
(7) سایت صالحین
(8) کتاب در راه بندگی
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a0b37e0e207698a42.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 08:54 PM
کاش با دروغ، دماغمون دراز می شد!


در بسیاری از موارد، افراد برای حفظ علایق شخصی خود دروغ می گویند. اما افرادی هم هستند که برای گول زدن دیگران دروغ می گویند. گروه دیگری از افراد نیز به دروغگویی معتاد شده اند. خیلی ها هم به این دلیل دروغ می گویند که از هرگونه مورد انتقاد قرار گرفتن در اجتماع دور باشند.

http://img1.tebyan.net/big/1393/06/761049134216168023412828171842211435634.jpg

دروغ محصول زبان است زیرا زبان است که جملات را بیان می‌کند. کسی که عقلش را به زبانش بسپارد، دیگر نمی‌تواند زبانش را کنترل بکند. در واقع می‌توان گفت دروغگو شخصی است ترسو و ضعیف‌النفس که بنا به هر علل و انگیزه‌ای دروغ می‌گوید، ضمن این‌که کسانی که دروغ می‌گویند زیاد غیبت و بدگویی می‌کنند؛ چه درباره اعضای خانواده و چه درباره سایر افراد جامعه.

عوامل دروغ

عقده حقارت: کسانی که کمبود و حقارت‌هایی را در خود احساس می‌کنند برای این‌که این کمبودها را رفع کنند، به دروغ متوسل می‌شوند. برای این‌که فرد به دامن دروغ نیفتد خانواده باتوجه به توانایی جامعه‌پذیری خود، باید فرد را قوی تربیت کند به‌نحوی که احساس حقارت نکند.
پیامبر اکرم (ص): دروغگو دروغ نمی‌گوید مگر به سبب حقارتی که در نفس خود احساس می‌کند.

از روی عادت: مانند لاف زدن، تزویر، ریا، حرف مفت، خالی‌بندی (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fnewindex.a spx%3Fpid%3D104258) . اشخاصی که به نظر خودشان می‌خواهند در جمعی خودنمایی کنند و به قولی مجلس‌ گرم‌کن باشند، به این موارد متوسل می‌شوند و رفته رفته دروغگویی (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fnewindex.a spx%3Fpid%3D142967) به صورت عادت در آنها شکل می‌گیرد. برای جلوگیری از این امر، خانواده باید از ابتدا جلوی دروغگویی فرزندان را بگیرد تا دروغ برایشان عادت نشود.

تربیت نادرست از کودکی: برخی از افراد عادت به دروغ گویی داشته و براساس دیدگاه‌های روانشناسی این دروغ‌گویی می‌تواند شرطی شده باشد. مثلا در دیدگاه رفتارگرایی اعتقاد بر این است كه والدین كودكان (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fwww.tebyan.net%2Fnewindex.a spx%3Fpid%3D13460)را شرطی می‌كنند و كودك با دروغ گفتن به اهداف خود ‌رسیده و اینكه می‌توانند از تنبیه فرار كنند و این رفتار در كودكان نهادینه می‌شود. در روش دیگر فرض كنید كه والدین به شخصیت كودك احترام گذاشته و او را تحویل بگیرند، ویژگی‌های مثبت آن را تقویت كرده و زیاد با دیگران مقایسه نكنند و یا شخصیتش را خرد و دچار حقارت نكنند، این كودك كمتر به دروغ گویی گرایش پیدا می‌كنند.

از روی لجاجت: (مهار نکردن عصبانیت) گاه اتفاق می‌افتد، فرد برای نشان دادن لجاجت خود با پدر، مادر یا برادر و خواهر از سر لجبازی دروغ می‌گوید که خانواده باید متوجه این امر بود و با آن مبارزه کند.


به وعده عمل کردن و وفای به عهد و بدقولی نکردن به نوعی احترام گذاشتن به دیگران است. از این رو خانواده با عمل کردن به وعده‌هایی که به اعضای خود می‌دهد، آنها را طوری تربیت می‌کند که بدقول نباشند و خلف وعده نکنند

ترس: هستند کسانی که از حقیقت وحشت دارند و از روی ترس دروغ می‌گویند و از دروغ تبعیت می‌کنند. در این مواقع وظیفه خانواده است که با مهارت‌های تربیتی فرد را شجاع و راستگو تربیت کنند تا بتواند بر ترس خود غلبه کند.

نداشتن اعتماد به نفس: کسانی که به علت نداشتن اعتماد به نفس نمی‌توانند موقعیت کسب کنند، برای توجیه کردن خود شروع به حرف‌سازی، لفاظی و به نوعی سفسطه‌گری می‌کنند. بنای اعتماد به نفس فرد در خانواده و از طریق تائید والدین ریخته می‌شود. لذا خانواده‌ها وظیفه دارند در ارتباط با «نیاز به تائید» اعضای خود اقدامات درستی داشته باشند.

تلقین کردن: در افرادی که زمینه مستعدی برای دروغگویی دارند، این ویژگی تشدید می‌شود.

الگوهای سیاسی و اجتماعی: البته الگوهای سیاسی و یا اجتماعی در رفتار و شخصیت افراد بسیار مهم است، وقتی كارمندی می‌بیند كه رییس او بسیار راحت دروغ می‌گوید و یا كودكی می‌بیند كه پدرش دروغ می‌گوید و یا دانش‌آموزی كه می‌بیند معلم او دروغ می‌گوید؛ در نتیجه دروغ‌گویی یك مسئله فرهنگی شده و باعث می‌شود كه افراد برای اینكه خود را با محیط اجتماعی سازگار كنند، دروغ بگویند.

خلف وعده کردن:‌ تحقق نیافتن وعده‌ها خود زمینه دروغگو شدن شخص ناکام مانده را ایجاد می‌کند. به وعده عمل کردن و وفای به عهد و بدقولی نکردن به نوعی احترام گذاشتن به دیگران است. از این رو خانواده با عمل کردن به وعده‌هایی که به اعضای خود می‌دهد، آنها را طوری تربیت می‌کند که بدقول نباشند و خلف وعده نکنند.
مثلا پدری که به فرزند خود وعده می‌دهد اگر در امتحان پایان دوره تحصیلی قبول و ممتاز شود یک دوچرخه قشنگ برایش می‌خرد و فرزندش به این امید سعی و تلاش می کند و در امتحانات قبول و ممتاز می‌‌شود، اما پدر توانایی انجام وعده خود را ندارد و خلف وعده (بدقولی) می‌کند، همین عامل، زمینه دروغگو شدن فرزند را مهیا می‌کند.

سرچشمه دروغ

دروغ معمولاً، از یك نقطه ضعف روحی سرچشمه می گیرد؛ گاهی از ضعف ایمان كه انسان خدا را شاهد نمی داند یا به خاطر تبرئه خود یا به قصد تفریح و شوخی؛ حضرت علی (ع) فرمود: «بنده ای مزه ایمان را نچشد تا دروغ را وانهد چه شوخی باشد و چه جدی» (اصول كافی باب دروغ ج5 ص 291).

معایب دروغ

انسان اشرف مخلوقات است یعنی دارای شعور و روح والا و اعتماد به نفس و اخلاق نیکوست. وقتی انسان از این صفات برخوردار باشد می‌توان گفت قابل اتکاست و می‌شود به او اعتماد کرد و حرف‌هایش خریدار دارد چون موجودی عملگراست. در غیر این صورت با سایر حیوانات زنده یا انسان مرده فرقی نخواهد داشت. کسانی که دروغ می‌گویند دائما دلهره و ترس از این دارند که مبادا حقیقت رو شود، ولی غافلند از این‌که هیچ‌وقت ماه پشت ابر نمی‌ماند. به هر حال خانواده با راستگو بودن عملا به اعضای خود راستگویی و با دروغ به آنها دروغگویی را آموزش می‌دهد.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/2069a508a7ccc24a1.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 09:01 PM
دروغ های نُقلی، اما مخرب‌



یکی از رخدادهای ناخوشایند در هر اجتماع پدیده آشنا و مأنوسی به نام دروغ است . البته این اتفاق منحصر به اجتماع ما نیست و همه جوامع با چنین پدیده ناگوار و ناخوشایندی دست به گریبان هستند.


http://img1.tebyan.net/big/1390/06/97910723722112715623148248141193614518280.jpg

ولی نکته اینجاست که انتظار می‌رود در جامعه ما به عنوان یک جامعه اسلامی و دینی ، چنین ناهنجاری کمتر دیده شود ولی متأسفانه در هر زمینه شغلی یا موقعیت اجتماعی یا حتی خانوادگی هر روز از واژه‌های دروغین در مناسبات خود استفاده می‌کنند . دروغ به معنی کلام ناصحیح و بی پایه و اساسی است که واقعیت ندارد و در بیشتر مواقع برای حفظ منافع شخصی بیان می‌شوند . البته دروغ انواع مختلف و ریز و درشتی دارند که هرکس بنا به موقعیت خود، از آن استفاده می‌کند. برخی دروغ‌ها صرفاً جهت فریب ادا می‌شوند برخی برای حفظ موقعیت و حفظ روابط میان افراد ، برخی کودکانه‌اند و برخی تنها جنبه زینتی و آراستگی دارند تا فرد را زیباتر از آنچه هست نمایان کند .
به گمان برخی افراد و به طور کلی در باور عمومی، دروغ جزء لاینفک زندگی به شمار می‌آید و اجتناب از آن امکان پذیر نیست. ولیکن ترویج دروغ پیامدهای ناگواری را متوجه افراد جامعه می‌نماید که نادیده انگاشتن یا بی اعتنایی به آن از بعد اجتماعی ، ستم بزرگی به شمار می‌رود چرا که سبب می‌شود این عمل ناشایست در متن جامعه و در رفتارهای عمومی نهادینه شود و در اجتماع ریشه بدواند و به یکی از رفتارهای طبیعی مردمی تبدیل شود. که در این صورت از بین بردن آن کار آسانی نخواهد بود. همان‌طور که متأسفانه هم اکنون در موارد بسیاری شاهد دروغ‌های بی شماری هستیم که افراد برای متقاعد ساختن دیگران بر زبان می‌رانند.
به طور مثال ، خرید از جمله مواردی است که همه افراد جامعه با آن سر و کار دارند ، ولی در همین خریدهای معمول متأسفانه بیشتر فروشندگان برای فروش اجناس خود و متقاعد ساختن مشتریان دست به دامن گفتارهای ناصحیح و یا حتی قسم‌های دروغ می‌شوند و به این ترتیب مشتری را متقاعد به خرید جنس می‌نمایند اما در واقعیت آنچه که خریدار دریافت کرده با آنچه مشتری از آن جنس ساخته تفاوت‌های بسیاری دارد. اینجاست که پرده اعتماد دریده می‌شود و دیواری از بی اعتمادی را میان افراد علم می‌کند. دروغ، آنچه که هم اکنون در جامعه ما رایج شده در واقع به عنوان یک ارزش پنهانی شناخته شده است .


ترویج دروغ پیامدهای ناگواری را متوجه افراد جامعه می‌نماید که نادیده انگاشتن یا بی اعتنایی به آن از بعد اجتماعی ، ستم بزرگی به شمار می‌رود چرا که سبب می‌شود این عمل ناشایست در متن جامعه و در رفتارهای عمومی نهادینه شود و در اجتماع ریشه بدواند و به یکی از رفتارهای طبیعی مردمی تبدیل شود

بدین معنا که هیچ کس به صورت علنی یا ظاهری دروغ و دروغ‌گویی را ارج نمی‌نهند ولی همه در هر موقعیت اجتماعی یا شغلی اولین چیزی را که مد نظر قرار می‌دهند پیش برد امورشان از طریق دروغ است ، طوری که افراد صادق در برخی امور، از نظر دیگران فرد مناسبی تلقی نمی‌شوند. به همین دلیل است که دروغ را یک ارزش پنهانی و خفته می‌دانیم زیرا همه به ظاهر آن را رد می‌کنند و عملی زشت و قبیح می شمارند ولی در عمل همه در هر جایگاهی مسلح به این سلاح هستند تا بنا به موقعیت و شرایط متفاوت آن را به کار برند و دروغ به تعبیری ریشه همه گناهان و رذایل و زشتی‌هاست چرا که به تدریج با رواج آن در میان مردم اولاً زشتی آن در باور عموم از بین می‌رود و دوم اینکه اعتماد میان مردم کم‌رنگ می‌شود تا اینکه به تدریج از بین می‌رود .
http://img1.tebyan.net/big/1390/06/1510217323646621841212812414150141250238.jpg

کلاه برداری‌های کلان نیز چیزی جز دسته‌ای دروغ‌های کوچک در معاملات بزرگ نیست. همچنین برخی بدقولی‌ها و عدم اجرای تعهدات نیز از مصادیق دروغ هستند که در عرف رایج به آن‌ها کلاه برداری گفته می‌شود. یکی دیگر از مواردی که گویا دروغ در آن کاربرد فراوانی دارد مسئله ازدواج دروغ است . داستان‌های واقعی بسیاری خوانده‌ایم و شنیده‌ایم از دروغ‌های فراوانی که ادا شده‌اند تا موانع ازدواج دو فرد را از میان بردارند ، اما در نهایت همین دروغ‌ها چون سدی میان زوج و خوشبختی آن‌ها قرار گرفته و زندگی‌های فراوانی قربانی دروغ‌ها و فریب‌های پیش از ازدواج شده‌اند . و گاه انکار واقعیت نیز چیزی جز از جنس دروغ نیست .
دروغ باعث بی اعتمادی شدید میان مردمان یک جامعه می‌شود. انسان از ابتدا به این دلیل زندگی اجتماعی را انتخاب کرد و مجاب به زندگی با هم نوعان خود شد که آرامش بیشتری را در کنار هم نوعان خود احساس می‌کرد و بسیاری از نیازهای او تنها در متن جامعه ارضا می‌شد اما چه بر سر جوامع بشری خواهد آمد اگر همه افراد مدام با نقابی دروغین با هم روبرو شوند و کلام دروغ به هم ارزانی دارند و حرف‌های ناصحیح بشنوند .
ما ایرانیان به دلیل فرهنگ ایرانی و مهمان نوازی و مردم داری، ملقب و مزین به خصلتی هستیم که شاید به جرات بتوان گفت در هیچ کجای جهان وجود ندارد و آن سنت و فرهنگ تعارف است. برخی تعارف‌های مردمان ما را جزء دروغ‌های ایرانی به حساب می‌آورند و برخی آن را زشت، برخی زیبا و برخی عجیب می‌دانند. این دروغ‌های کوچک و نقلی ، در تمام لحظه‌های زندگی اجتماعی همراه ماست و هرچند وقت یک‌بار خود را میان واژه‌هایمان جا می‌زند و در میان صحبت‌هایمان نمایان می‌شود . تعارف چاشنی دل انگیزی است که روی حرف‌هایمان می‌پاشیم تا خوش مزه تر شوند. تعارف کلمات و الفاظ صمیمانه و دروغینی هستند که برای ایجاد صمیمیت استفاده می‌شوند و از خشکی کلام می‌کاهند اما استفاده بیش از حد آن‌ها چندان خوشایند نیست و البته هر دو طرف می‌دانند که این دسته الفاظ تنها مشتی هدیه‌های کلامی دروغین هستند که از جانب دیگری نثارشان می‌شود .


دروغ به تعبیری ریشه همه گناهان و رذایل و زشتی‌هاست چرا که به تدریج با رواج آن در میان مردم اولاً زشتی آن در باور عموم از بین می‌رود و دوم اینکه اعتماد میان مردم کم‌رنگ می‌شود تا اینکه به تدریج از بین می‌رود

اما راه درمان دروغ گویی چیست ؟
یکی از راه‌های درمان دردهای گسترده اجتماعی، که از سوی همه جامعه شناسان تجویز می‌شود اصلاح فردی و شخصی است . زیاد شنیده‌ایم که برای اصلاح جامعه ابتدا باید خود را اصلاح کنیم ، بدین ترتیب جامعه خود به خود اصلاح خواهد شد .
دومین راه تربیت صحیح کودکان است که بستگی به رفتار والدین و اطرافیان دارد . صداقت یا دروغ از جمله مواردی هستند که انتقال و آموزش آن به کودکان تنها از طریق رفتار و اعمال والدین و اطرافیان صورت می‌گیرد و نحوه برخورد بزرگسالان با یکدیگر و یا با دروغ‌های کودکانه فرزندانشان تأثیر به سزایی بر تربیت آن‌ها دارد . چرا که کودکان از همان کودکی دروغ‌های کوچکی به والدین می‌گویند که نحوه برخورد والدین در این زمینه بسیار قابل توجه و ماندگار خواهد بود .



بیایید وقتی دروغی می‌شنویم تنها نقش شنونده و تماشاچی را ایفا نکنیم و برای نجات اعتماد اجتماعی، در مقابل دروغ‌هایی که موجب بروز آسیب مالی یا روحی به دیگران می‌شود، واکنش نشان دهیم و سخن آخر اینکه باید ذهن قهاری برای نبرد و در دام نیفتادن در دروغ‌های دیگران داشته باشیم .
http://www.askdin.com/thread50420-29.html




http://upload.tehran98.com/upme/uploads/206952356f3071eb2.jpg@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 09:09 PM
پيامبر صلى الله عليه و آله:







إِنَّ رَجُلاً أَتى سَيِّدَنا رَسولَ اللّه صلى الله عليه و آله فَقالَ: يا رَسولَ اللّه عَلِّمنى خُلقا يَجمَعُ لى خَيرَ الدُّنيا وَالخِرَةِ فَقالَ صلى الله عليه و آله : لاتَكذِب؛



مردى به رسول خدا صلى الله عليه و آله عرض كرد: به من اخلاقى بياموزيد كه خير دنيا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.



(بحارالأنوار، ج72، ص262، ح43)


http://upload.tehran98.com/upme/uploads/20695e57b14cc58e3.jpg@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 09:13 PM
پيامبر صلى الله عليه و آله:

اَلكَذِبُ يَنقُصُ الرِّزقَ؛

دروغ، روزى را كم مى كند.

(الترغيب و الترهيب، ج3، ص596، ح29)


@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/c55cebb751585f5a3.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 09:25 PM
حکم قسم دروغ را میدانید؟

http://img1.tebyan.net/big/1389/03/6349167227766119210787148812038013710231.jpg

قسم دو نوع است: الف: قسم براى انجام یا ترک کارى در آینده. ب: قسم براى اثبات یا نفى چیزى. نوع اول: اگر قسم بخورد که کارى را انجام دهد یا ترک کند مثلا قسم بخورد که روزه بگیرد، یا سیگار نکشد، چنان چه عمداً مخالفت کند، باید کفّاره بدهد؛ یعنى یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند، یا آنان را بپوشاند، و اگر اینها را نتواند باید سه روز پى در پى، روزه بگیرد. نوع دوم: کسى که براى اثبات یا نفى چیزى قسم مى‏خورد، اگر حرف او راست باشد قسم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ است ولى کفاره قسم را ندارد. ولى اگر براى این که خودش یا مسلمان دیگرى را از شر ظالمى نجات دهد، قسم دروغ بخورد اشکال ندارد بلکه گاهى واجب مى‏شود.



سوال: اگر کسی قسم ناحق بخورد عواقب آن چه خواهد بود؟

منظور از عواقب قسم ناحق ممکن است دو معنا باشد:
1- عاقبت به معنای حکم شرعی و فقهی.
2- عاقبت به معنای اثر وضعی و این اثر وضعی ممکن است آثار دنیوی یا اخروی باشد و ظاهرا منظور سۆال کننده همین معنا است.
1- حکم شرعی
قسم دو نوع است:
الف: قسم براى انجام یا ترک کارى در آینده.
ب: قسم براى اثبات یا نفى چیزى.
نوع اول: اگر قسم بخورد که کارى را انجام دهد یا ترک کند مثلا قسم بخورد که روزه بگیرد، یا سیگار نکشد، چنان چه عمداً مخالفت کند، باید کفّاره بدهد؛ یعنى یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند، یا آنان را بپوشاند، و اگر اینها را نتواند باید سه روز پى در پى، روزه بگیرد.
نوع دوم: کسى که براى اثبات یا نفى چیزى قسم مى‏خورد، اگر حرف او راست باشد قسم خوردن او مکروه است و اگر دروغ باشد حرام و از گناهان بزرگ است ولى کفاره قسم را ندارد. ولى اگر براى این که خودش یا مسلمان دیگرى را از شر ظالمى نجات دهد، قسم دروغ بخورد اشکال ندارد بلکه گاهى واجب مى‏شود امّا اگر بتواند توریه کند؛ یعنى: موقع قسم خوردن طورى نیّت کند که دروغ نشود بنا بر احتیاط واجب باید توریه نماید؛ مثلا اگر ظالمى بخواهد کسى را اذیت کند و از انسان بپرسد که او را ندیده‏اى؟ و انسان یک ساعت قبل او را دیده باشد، می تواند بگوید او را ندیده‏ام به این قصد که از پنج دقیقه پیش ندیده‏ام[1].


اگر قسم بخورد که کارى را انجام دهد یا ترک کند مثلا قسم بخورد که روزه بگیرد، یا سیگار نکشد، چنان چه عمداً مخالفت کند، باید کفّاره بدهد؛ یعنى یک بنده آزاد کند، یا ده فقیر را سیر کند، یا آنان را بپوشاند، و اگر اینها را نتواند باید سه روز پى در پى، روزه بگیرد

2- آثار و عواقب قسم دروغ
در نکوهش قسم ناحق و دروغ و آثار و پیامدهای آن احادیث فراوانی داریم که به نمونه هایی از آن اشاره می کنیم:
1. از امام محمد باقر (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: در کتاب علی (علیه السلام) آمده: قسم دروغ و قطع رحم موجب این می شود که خانه ها از اهلش خالی شوند (کنایه از ویرانی خانه ها یا فقر و تنگدستی صاحبان آنها است؛ یعنی خانه ها خالی از رزق و برکت می شوند) و موجب سنگینی رحم می شود؛ یعنی انقطاع نسل.[2]
2. از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده: هر کس سوگند یاد کند در حالی که می داند دروغ است با خدا مبارزه کرده است.[3]
3. در حدیثی قدسی نیز از قول خداوند متعال چنین نقل شده است: کسی که مرا در معرض سوگندهای دروغ قرار می دهد به رحمت من نمی رسد.[4]
4. از امام جعفر صادق (علیه السلام) روایت شده که او از پدران بزرگوارش و آنان از پیامبر (صلی الله علیه و آله) روایت کرده اند که در حدیث مناهی یکی از عواقب قسم دروغ را غضبناک بودن خداوند متعال هنگام ملاقات با بنده برشمرده است مگر این که توبه کند.[5]


سوال: کسی که مجبور شد دست روی قرآن بگذارد و قسم دروغ بخورد، حکمش چیست؟ و چگونه باید جبران کند؟

همانطور که در پاسخ سوال قبل توضیح دادیم قسم خوردن دو نوع است و قسم دروغ خوردن در صورت دوم که در پاسخ سوال قبل ذکر کردیم، گاهی در دادگاه نزد حاکم است، گاهی در خارج از دادگاه در مکالمات و تعاملات روزمره خود با دیگران است. اگر کسی در تعاملات روزمره خود با دیگران قسم دروغ بخورد فقط مرتکب حرام شده و گنه‌کار می‌باشد حکم و عذابش بیان شده است. اما اگر در این فرض، در دادگاه نزد حاکم قسم دروغ بخورد علاوه بر حرمت و عذاب اخروی که بیان شده دارای اثرات و تبعات حقوقی و قانونی خاص می‌باشد که اینک با استناد به مواد قانونی مرتبط، تبعات حقوقی آن‌را بیان می‌کنیم.

تبعات قسم دروغ از دیدگاه حقوقی

مطابق ماده 649 قانون تعزیرات و مجازات‌های بازدارنده، هر کس در دعوای حقوقی یا جزایی که قسم متوجه او شده باشد، سوگند دروغ یاد نماید به شش ماه تا دو سال حبس‌ محکوم خواهد شد.
همچنین وفق مفاد ماده 650 همان قانون، هر کس در دادگاه نزد مقامات رسمی شهادت دروغ بدهد (چون شاهد، قبل از ادای شهادت باید قسم بخورد جز حقیقت چیزی نگوید، از این رو وقتی شهادتش دروغ باشد طبیعتاً قسم او نیز دروغ خواهد بود.) به سه ماه و یک روز تا دو سال حبس و یا به یک میلیون و پانصد هزار تا دوازده میلیون ریال جزای نقدی محکوم خواهد شد.
علاوه بر مجازات‌های ذکر شده برای کسی که قسم دروغ خورده، اگر قسم دروغ یا شهادت دروغ او سبب اثبات اتهام و ایجاد آسیب بدنی، جانی یا خسارت مالی به سبب اجرای حکم برای شخصی شود ولی پس از اجرای حکم، دلیل اثبات کننده جرم باطل گردد، مانند آن‌که در دادگاه مشخص شود که مجرم، شخص دیگری بوده یا این‌که جرم رخ نداده است به استناد ماده 163 قانون مجازات اسلامی، کسانی که ایراد آسیب یا خسارت مذکور، مستند به آنان است، اعم از ادا کننده سوگند، شاکی یا شاهد حسب مورد به قصاص یا پرداخت دیه یا تعزیر مقرر در قانون و جبران خسارت مالی محکوم می‌شوند.
گفتنی است؛ سوگندی اعتبار دارد که یکى از اسمای خداوند متعال باشد؛ مثل خدا یا اللّٰه، همچنین اگر به برخى از اوصاف خداى سبحان قسم بخورد که معمولاً از آن صفت خداى سبحان اراده مى‌شود، یا قرینه‌اى به کار ببرد که مراد او را بفهماند، قسم صحیح است. بنابراین قسم به مقدسات دیگر مثل قرآن و پیامبر و ائمه اطهار (علیهم السلام) احکام قسم را ندارد؛ (رساله توضیح المسائل (فاضل لنکرانی ره)، ص 489) یعنی اگر با این اسم‌های مقدس قسم بخورد چیزی بر عهده او نمی‌افتد و واجب نیست به قسمش وفا کند. همچنین اگر قسم خود را شکست بر او کفاره قسم واجب نمی‌شود.
البته، اگر به این مقدسات در مکالمات روزمره قسم بخورد و قسمش دروغ باشد، همانند قسم دروغ به اسم پروردگار، دارای حرمت و عذاب اخروی خواهد بود. برای نجات از عذاب اخروی و بخشیده شدن گناه قسم دروغ، چه به اسم خداوند باشد چه به مقدسات دیگر، باید توبه و استغفار نمود.

پی نوشتها:
[1] توضیح المسائل مراجع، ج ‏2، ص 623
[2] وسائل الشیعه ، ج 23 ، ص 202
[3] وسائل الشیعه ، ج 23، ص 203 .
[4] وسائل الشیعه ، ج 23 ، ص 268 .
[5] وسائل الشیعه ، ج 23 ، ص 267 .
http://www.askdin.com/thread50420-29.html
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a0b32e7cc401345a1.jpg@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 09:43 PM
...دروغ؟؟؟!!...........

" إنَّما یَفْتَرِی الْکَذِبَ الَّذینَ لا یؤمِنونَ " (نحل،135)

((دروغ را کسانی میسازند که ایمان ندارند))
(کذب به معنای پوشاندن حقیقت)

دروغ شش قسم دارد :

1-دروغ در گفتار:خبر دادن بر خلاف واقع (مثل چوپان دروغگو)

2-دروغ در نیت و اراده : عدم خلوص نیت برای خدا (مثل ریا که نیت برای غیر خداست واسه خوب دیده شدن نماز میخونه)

3-دروغ در عزم و تصمیم خیر(مثل برنامه ریزی هایی که هیچ وقت عملی نمیشه )

4-دروغ در وفای به عزم و عهدی که با خدا بسته است (مثل کسی که جوگیر میشه میگه 40 شب نماز شب میخونم بعد 30 شب ولش میکنه)

5-دروغ در اعمال :اعمال ظاهری دلیل بر صفتی که فاقد آن است (مثل کسی که نماز میخونه فقط برای خدا ولی ذهنش درگیر همه چیز هست غیر خداست ؛ تقلّب که در عمل نشون میدی که دانسته های خودته)

6-دروغ در مقامات دینی:ادّعا یا اغراق ( مثل کسی که میگه به خدا توکل دارم ولی به حقیقت اون نرسیده ؛ حضرت یوسف از غیر خدا کمک خواست برای آزادی از زندان)

از بدترین انواع کذب:شهادت دروغ،قسم دروغ،خلف وعده است"وکسانی که گواهی دروغ ندهند و چون بر بیهوده و ناپسندی بگذرند،بزرگوارانه بگذرند و از آن دوری جویند"(فرقان،72)
علاج دروغ : تدبیر در آیات و احادیثی که دروغ نکوهش شده است و متقابلا راستگویی ستایش شده است؛ عاقبت دروغگویی که دیگر کسی به او اعتماد نمیکند و کم کم گفته های خود را فراموش میکندودر آخر سخن امام صادق (ع):از چیزهایی که خداوند بر دروغگویان گماشته است نسیان است.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/40d00426c514bb002.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 09:49 PM
از خدا:


پرسیدم چرا فاحشه‌ ها خوشگل‌ ترن؟!

چرا پسرای دختر باز جذاب‌ ترن؟!

چرا آدمای الکلی و سیگاری باحال‌ ترن؟!

چرا با اونایی که دیگران رو مسخره می‌کنن بیشتر به آدم خوش میگذره؟؟

چرا اونایی که خیانت می‌کنن، تهمت میزنن، غیبت می‌کنن، دروغ میگن موفق‌ ترن؟!

چرا همیشه بدا بهترن!؟

پرسید: …. پیش من یا پیش مردم؟

دیگه چیزی نگفتم.!!
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/873dd43fe72602796.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 09:54 PM
به نام خدا

در دعای 20 صحیفه صجادیه فراز دهم امام سجاد علیه السلام صفاتی را جزء زینت صالحان و زیور پرهیزگاران می شمرند

و در مقام دعا آنها را از خداوند می طلبند و از جمله ی آن صفات فاش کردن نیکی هاست :"و إفشاء العارفة" و سپس می فرمایند و ستر العائبة یعنی پوشاندن عیبها.(دعای مکارم اخلاق)
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/36ecb2ed8b127b112.jpg @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

- - - به روز رسانی شده - - -

به نام خدا

در دعای 20 صحیفه صجادیه فراز دهم امام سجاد علیه السلام صفاتی را جزء زینت صالحان و زیور پرهیزگاران می شمرند

و در مقام دعا آنها را از خداوند می طلبند و از جمله ی آن صفات فاش کردن نیکی هاست :"و إفشاء العارفة" و سپس می فرمایند و ستر العائبة یعنی پوشاندن عیبها.(دعای مکارم اخلاق)
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/36ecb2ed8b127b112.jpg @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 10:13 PM
http://img.tebyan.net/big/1391/02/4016896941624017993252226221381681195223.gif
https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSP-NtseuufkkEAMywi5ZL5ZcPYwngOIHj9VO8wfjrb88BnfL44uw
http://www.ladestan.com/images/docs/000001/n00001423-b.jpg
https://encrypted-tbn1.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSdINF31xM4gCJQ9_SoK1-yjPLyslF5niZW70Hb4Y33PwUM_v19HQ @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 10:24 PM
تعریف دروغ
دروغ به معنای خبر مخالف با واقع به کار می رود . (1) و به تعبیر دیگر سخن بر خلاف حقيقت را دروغ گويند.

نفوذ صفت زشت دروغگويى مانند صفات ديگر در وجود انسان از موارد ساده و کوچک شروع مى شود و تدريجاً انسان را به دروغ هاى خطرناک مى کشاند .
امام سجاد(عليه السلام) فرمود:
«اِتَّقُوا الْکِذْبَ فِى صَغِير وَ کَبير فِى کُلِّ جِدٍّ وَ هَزْل فَاِنَّ الرَّجُلَ اِذا کَذِبَ فِى الصَّغيرِ اِجْتَرَءَ عَلَى الْکَبيرِ؛ از دروغ بپرهيز، کوچک باشد يا بزرگ، جدّى باشد يا شوخى، چرا که انسان هنگامى که در موضوعات کوچک دروغ بگويد، جرئت مى کند که دروغ بزرگ هم بگويد» (2)

اقسام دروغ از نظر علمای اخلاق
1. دروغ در گفتار
2. دروغ در نیت
3. دروغ در تصمیم و عزم
4. دروغ در وفا به عزم
5. دروغ در عمل
6. روغ در مقامات دین و سلوک

تذکر :
اسباب و وسایل انسان برای خبر دادن، متفاوت است؛ از این رو دروغ ها نیز گوناگون می شوند. دروغ تنها از راه زبان صورت نمی گیرد.بلکه ممکن است به شیوه های دیگری همانند اشاره کردن با سر و دست و چشم یا نوشتن و نقش کردن مطالب غیر واقعی، صورت پذیرد که بنابر نظر فقیهان هر سه مورد حرام است.

موارد جواز دروغ :
دروغ يکي از محرمات الهي واز گناهان محسوب مي شود. اما با اين که دروغ از مهم ترين گناهان است و خطرات زيادى براى هر انسانى از نظر مادى و معنوى، فردى و اجتماعى دارد، ولى باز مواردى دارد که به صورت استثنا در روايات اسلامى و سخنان فقها و علماى اخلاق به پيروى از آن احاديث آمده است.
اين موارد عمدتاً عبارتند از:

1ـ دروغ براى اصلاح ذات البين؛
امام صادق(عليه السلام) می فرماید: «اَلْکِذبُ مَذُمُومٌ اِلاّ فِى اَمْرَيْنِ دَفْعُ شَرِّ الْظَّلَمَةِ وَ اِصْلاحُ ذاتِ الْبَيْنِ؛ دروغ نکوهيده است مگر در دو چيز، دفع شر ظالمان و اصلاح ذات البين».(3)
پيامبر اکرم می فرماید: «کُلُّ الْکِذْبِ يَکْتُبُ عَلى إبنِ آدَمِ اِلاّ رَجُلٌ کَذَبَ بَيْنَ رَجُلَيْنِ يُصْلِحُ بَيْنَهُما؛ هر دروغى در نامه عمل انسان نوشته مى شود، مگر کسى که دروغ ميان دو نفر بگويد تا ميان آن دو صلح برقرار گردد».(4)

2ـ دروغ براى اغفال دشمن در ميدان جنگ؛

3ـ در مقام تقيّه؛

4ـ براى دفع شرّ ظالمان؛

5ـ در تمام مواردى که جان و ناموس انسان به خطر مى افتد و براى نجات از خطر راهى جز توسل به دروغ نيست.(6)

تمام موارد را مى توان در يک قاعده کلى خلاصه کرد و آن اين که :
در زماني دروغ گفتن جايز مي شود که هدف هاى مهم ترى به خطر بيفتد و براى دفع آن خطرات، توسل به دروغ ضرورت داشته باشد.

تمام اين موارد مشمول قاعده اهم و مهم است . انسان در چنگال جمعى متعصّب و بى منطق و بى رحم گرفتار مى شود و از مذهب او سؤال مى کنند. اگر حقيقت بگويد، فوراً خون او را مى ريزند .عقل و شرع اجازه مى دهند که انسان با پاسخ دروغين جان خود را از شرّ آنها نجات دهد. در مواردى که اختلاف شديدى ميان دو نفر بروز کرده و انسان مى تواند با گفتن دروغى (مثلا فلان کس به تو علاقه زياد دارد و بارها در پشت سر ذکر خير شما را مى گفت) صلح و صفا و آشتى ميان آن دو برقرار سازد ، نه اين که انسان به خاطر منافع شخصى و کارهاى جزئى متوسل به دروغ شود.
اين استثنائات ضرورى را دستاويزى براى توسل به دروغ سازد، و به بهانه استفاده از استثنائات دروغ براى هر موضوع جزئى دروغ بگويد.

در واقع تجويز دروغ در اين موارد مانند حلال بودن خوردن مردار (اکل ميته) در موارد ضرورت است که بايد به مقدار ضرورت و تنها در مواردى که راهى جز آن نيست اکتفا شود.

دليل اين استثنائات علاوه بر قاعده عقلى بالا (قاعده اهم و مهم) روايات متعددى است که منابع مختلف اسلامى از معصومين(عليهما السلام) نقل شده است.

آیا توریه و مبالغه دروغ اند ؟
الف. توریه:
«توریه» سخن دو پهلو گفتن است. برخی فقیهان «توریه» را دروغ نمی دانند، و برخی دیگر معتقدند نوعی دروغ است؛ ولی حکم «حرمت دروغ» را ندارد. مطلب مسلم و قطعی این است که اگر انسان برای برطرف کردن زیان از خود یا مسلمانی دیگر ناچار به توریه یا دروغ شود.(5)

ب. مبالغه، کنایه، مثل و حکایت:
در مبالغه از واقعه ای، مانند آنکه گفته شود: «صد بار گفتم»؛ در حالی که بسیار کمتر از صد بار گفته است، و نیز در کنایه ها، اگر مقصود گوینده، خبر کردن از همان چیزی که می گوید باشد، صفات «راست و دروغ» در آن راه می یابد؛ اما چنان چه مرادش از مبالغه یا کنایه، خبر کردن نبوده؛ بلکه فقط بیان کثرت، تکرار، مدح یا ذم کسی باشد، آن مبالغه یا کنایه دروغ شمرده نمی شود. (7)


پی نوشت ها:
1. آفات زبان،محمدامین، ص۶۷.
2. شیخ کلینی، کافى، ج 2، ص 340، ح 11.
3. علامه مجلسی، بحارالانوار، ج 69، ص 263.
4. فیض کاشانی، المحجة البيضاء، ج 5، ص 245.
5. مکارم شيرازي، اخلاق در قرآن، انتشارات مدرسه امیرالمومنین، ج3،ص235 .
6.مکارم شیرازی،ناصر، زندگی در پرتو اخلاق، انتشارات مدرسه امیرالمومنین، ص 102.
7. يوسف، آیه 82.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/36ec4f2fc533cb3d1.jpg @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 10:29 PM
برخی از ریشه های دروغ:

دروغ مانند ساير صفات رذيله سرچشمه هاى مختلفى دارد که مهم ترين آنها به شرح زير است:
1. ضعف ايمان و اعتقاد:
چرا که اگر دروغگو به علم و قدرت خداوند و وعده هاى او اعتماد کافى داشته باشد، هرگز براى رسيدن به اموال دنيا يا تحصيل جاه و مقام، دروغ نمى گويد و موفقيت خود را در دروغ گويى نمى بيند. از فقر نمى ترسد.
در روايتى از امام باقر(عليه السلام) مى خوانيم:
«جانِبُوا الْکِذْبَ فَاِنَّ الْکِذْبَ مُجانِبُ الاِْيْمانِ؛ از دروغ کناره گيرى کنيد، چرا که دروغ از ايمان جدا است».(1)

2. ضعف شخصيت و عقده حقارت:
افرادى که گرفتار اين ضعف ها هستند، براى پوشاندن ضعف خود متوسل به دروغ مى شوند.
در حديثى از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى خوانيم:
«لايَکْذِبُ الْکاذِبُ اِلاّ مِنْ مَهانَةِ نَفْسِهِ عَلَيْهِ; کسى دروغ نمى گويد مگر به خاطر بى ارزش بودن خود در نظر خويش».(2)

3. بخل ، تکبر :
بسيار مى شود که بخل و تکبر و خود برتربينى و عداوت نسبت به افراد سرچشمه دروغ گفتن و تهمت زدن نسبت به آنها مى شود، و يا دروغ گفتن در باره خويش به خاطر کبر و غرور، و تا اين سرچشمه ها گرفته نشود، دروغ هم ادامه خواهد يافت.

4. علاقه شديد به دنيا و حفظ مقامات :
علاقه شديد به دنيا و حفظ مقامات آن نيز يکى ديگر از عوامل مهم شيوع دروغ ـ حتى دروغ بر خدا و پيامبر ـ مى گردد.
در نهج البلاغه مى خوانيم که على(عليه السلام) فرمود:
«وَ اِنَّهُ سَيَأتى عَلَيْکُمْ مِنْ بَعْدِى زَمانٌ لَيْسَ فِيهِ شَىءٌ اَخْفى مِنَ الْحَقِّ وَ لا اَظْهَرَ مِنَ الْباطِلِ وَ لا اَکْثَرَ مِنَ الْکِذْبِ عَلَى اللّهِ وَ رَسُولِهِ; بعد از من زمانى براى شما فرا مى رسد که چيزى پنهان تر از حق و آشکارتر از باطل و فراوان تر از دروغ به خدا و پيامبرش نيست». (3)

5. دشمنی
گاه انسان از روی دشمنی و نفرت درصدد ضربه زدن به کسی برآمده، دروغ می گوید که البته این دشمنی، از حرکت نادرست و افسارگسیختگی نیروی غضب سرچشمه می گیرد.

6. حسد
گاه حسادت به برتری های دیگری، انسان را به دروغگویی وا می دارد بعنوان مثال داستان برادران یوسف. (4)

7. خشم و عصبانیت
خشم از چیزی یا کسی می تواند سبب بروز این رفتار ناشایست از انسان باشد.

8. "ترس" از رو به رو شدن با واقعيات يا مکافات عمل يا سرزنش مردم :
دروغگو گمان مي کند با راستگويي، شخصيت خود را از دست مي دهد يا با دروغ گفتن شخصيت تازه و بهتري به دست مي آورد.
در حديثي از رسول اکرم‌، در اين مورد آمده است‌:
"لا يکذب الکاذب الاّ من مهانة نفسه‌؛ دروغ‌گو دروغ نمي‌گويد مگر بر اثر حقارتي که در وجود اوست‌."(5)


خبر دادن از امور غیر قطعی
یکی از مهمترین مسائل این گفتار، به خبر دادن از امور مشکوک مربوط می شود. هرگاه انسان از چیزی که به آن آگاهی ندارد، خبر دهد، از دید شرع و عقل مرتکب رفتاری نادرست شده است؛ زیرا چنانچه خبر او با واقعیت وطابقت کند مشکلی پدید نمی آید؛
اما اگر با واقعیت مطابقت نکند، مرتکب عملی حرام بداند، به حکم «لزوم دفع ضرر محتمل»، آن را جایز نمی شمارد؛ به طور مثال اگر دو کاسه وجود داشته باشد که در یکی سمی مهلک، و در دیگری آب گوارا باشد، اما انسان نداند کدام زهر و کدام آب گوارا است، به حکم عقل خویش، از هر دو پرهیز می کند.
حضرت موسی بن جعفر (ع) می فرماید:
حق نداری هر چه را بخواهی، بگویی؛ زیرا خداوند با عزت و شکوه می فرماید «از آنچه آگاهی نداری، پیروی نکن».(6)

هشام بن سالم می گوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: حق خداوند بر بندگانش چیست؟
امام (ع) فرمود: آن چه را که می دانند بگویند و ]زبان را[ از آن چه نمی دانند، نگاه دارند؛ پس اگر این کار را کردند، حق خدا را به جای آورده اند. (7)

تعارفات در محارورات عامیانه
انسان در دعوت ها و تعارف های عادی هم باید مراقب گفتار و رفتار خود باشد. گاهی فردی را به چیزی تعارف می کنند که به دلیلی، خواهان پذیرش آن نیست که باید مراقب باشد تا به دروغگویی آلوده نشود؛
مانند روزه داری که نمی خواهد کسی از روزه بودنش آگاه شود و در پاسخ تعارف دیگران، برای جلوگیری از ریا دروغ می گوید یا کسی که درباره حرام یا حلال بودن مال تعارف کننده شک دارد و چون نمی خواهد مرتکب خوردن مال حرام یا مشکوک شود، به دروغ می گوید: میل ندارم؛ در حالی که بسیار گرسنه بوده، میل وافری هم به خوردن دارد.
در این جا شخص برای ترک عملی حرام، مرتکب عمل حرام دیگری، یعنی دروغگویی، شده است؛ بنابراین در تعارف ها، نگه داری و مراقبت از زبان، بسیار لازم و ضروری است و در این موارد نباید پاسخی داد که جنبه اخباری داشته باشد.


پی نوشت ها :
1. علامه مجلسی، بحارالانوار ، جلد 66، ص 386.
2. کنزالعمّال، ج 3، ص 625، حديث 8231 .
3 . نهج البلاغه ، خطبه 147
4. یوسف(12)، آیه 12
5. علامه مجلسی، بحارالانوار ، ج 72، ص 262 .
6. حر عاملی، وسائل الشیعه، ج 15، ص 172، ح 20225.
7. کلینی،کافی، ج 1، ص 50، ح 12.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/97d5d0fbb701ae001.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 10:36 PM
درمان :

براى ريشه کن کردن اين صفت رذيله (دروغ گويى) از همان راهي بايد وارد شد که در طريق درمان ساير رذايل اخلاقى وارد مى شويم، يعنى نخست به سراغ ريشه ها برويم، چرا که تا ريشه ها قطع نشود، اين نهال شوم همچنان پابرجاست. بدين منظور :

1. اگر انگيزه دروغ گويى ضعف ايمان نسبت به توحيد افعالى است:
بايد پايه هاى ايمان را تقويت کرد، خدا را قادر بر همه چيز دانست، رزق و روزى و موفقيت و عزّت و آبرو را به دست او بدانيم، تا ضعف هايى که سبب توسل به دروغ مى شود برطرف گردد.

2. اگر انگيزه آن حسد و بخل و کبر و غرور است:
بايد به درمان آنها پرداخت. اگر اين ريشه ها تدريجاً قطع شود، چيزى جز صداقت و راستى باقى نخواهد ماند.

3. تامل در پيامدهاى سوء زيانبار
انديشيدن روى پيامدهاى سوء زيانبار دروغ که سبب تيره روزى و بدبختى و رسوايى در دنيا و آخرت مى شود.

4. دوري گزيدن از دوستان ناباب و دروغگو :
دوري گزيدن از دوستان ناباب و محيط هايى که انسان را به دروغ تشويق مى کند ،زيرا همان گونه که پرهيز از افراد آلوده به بيمارى هاى جسمى و محيط هاى آلوده به ميکروب بيمارى ها سبب سرعت بهبود اين بيمارى خواهد شد، دور شدن ازافراد دروغگوسبب رهايي سريع تر از اين بيماري روحي مي شود .

5.تقویت روحیه عزت نفس و شخصيت در افراد:
ايجاد شخصيت در افراد، يکى ديگر از مؤثرترين راه هاي درمان دروغ است زيرا يکى از عوامل مهم دروغ گويى احساس حقارت و کمبود شخصيت است. اگر احساس کند صاحب استعدادها و نيروهايى است که با پرورش آن مى تواند به مقامات عالى در جامعه برسد، نيازى به توسل جستن به دروغ براى ايجاد شخصيت کاذب در خود نمى بيند.

6. الگو گیری از اولیای الهی:
توجه به اينکه راستگويان و صدّيقان در پيشگاه خدا در صف انبيا و شهيدان هستند و رفيق و همنشين آنان در قيامت خواهند بود، در اين صورت انسان به ترک دروغ و راست گويى تشويق خواهد شد، قرآن کريم مى فرمايد: «وَ مَنْ يُطِعِ اللّهَ وَ الرَّسُولَ فَاُولئِکَ مَعَ الَّذِينَ اَنْعَمَ اللّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِيقِينَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصّالِحِينَ وَ حَسُنَ اُولئِکَ رَفِيقاً؛ کسى که خدا و پيامبر را اطاعت کند (در روز رستاخيز) همنشين کسانى خواهد بود که خدا نعمت خود را بر آنان تمام کرده، از پيامبران و صديقان و شهدا و صالحان، و آنها رفيق هاى خوبى هستند».(1)

پی نوشت:
1. سوره نساء،(4)، آيه 69.
http://www.askdin.com/thread50420-33.html
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/06d756135aebbbe91.jpg @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 10:41 PM
امام علی علیه السّلام فرمودند:
عَلَامَةُ الْإِیمَانِ أَنْ تُؤْثِرَ الصِّدْقَ حَیْثُ یَضُرُّكَ عَلَى الْكَذِبِ حَیْثُ یَنْفَعُكَ وَ أَنْ لَا یَكُونَ فِی حَدِیثِكَ فَضْلٌ عَنْ عِلْمِكَ وَ أَنْ تَتَّقِیَ اللَّهَ فِی حَدِیثِ غَیْرِكَ؛
نشانه ایمان، گزینش راستگویی بر دروغگویی است آنجا كه راستی به زیانت و دروغ به سودت باشد. دیگر آنكه بیش از داناییت سخن مگو، و سوم آنكه در باره دیگران با احتیاط و خداترسی سخن گو.
نهج البلاغه، حکمت 450
حکمت های نهج البلاغه
http://www.askdin.com/thread50420-34.html

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/af0ade7b1069791e6.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 10:48 PM
چرا کودکان دروغ میگویند (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fpsychology.niniweblog.com%2 Fpost646.php)
دروغ و دروغ گویی صفت نامطلوبی است که در میان اکثر مردم شایع است نه تنها مختص کودکان نیست بلکه بعضی از بزرگسالان هم دروغ می گویند ...
http://www.niniweblog.com/upl/psychology/14018756391.jpg
ولی وقتی فرزندانشان دروغ می گویند باعث ناراحتی آنها شده و با نگرانی می خواهند هرچه سریع تر دروغ گویی کودکان را از بین ببرند.

دروغ گویی نوعی بیماری است که ذهن و شخصیت فرد میتلا را تحت تاثبر قرار می دهد . اگر به فکر درمان آن باشیم ممکن است بر دیگران و اطرافیان نیز تاثیر گذارد .

یکی از برگترین وظایف پدران و و مادران و مربیان جامعه در تربیت نونهالان پرورش خصلت راست گویی است . راست گویی نجات از هر نوع گمراهی و ضلالت است . برای جلو گیری از دروغ گویی ابتدا باید ابتدا علت اقدام به آن را جستجو کرد و علت را شناخت و بعد سعی در برطرف کردن علت داشت .

کودکان ذاتا دروغ گو نیستند و به همین علت تا سنین ۳ الی ۴ سالگی دروغ به مفهومی که برای بزرگسالان مطرح است برای کودکان وجود ندارد . بنابراین هر گاه در این سنین واقعیات به طور وارونه یا منحرف ارائه شود ، هدف کودک دروغ گویی یا کسب امتیاز نیست . اما از سن ۴ سالگی به بعد به تریج بر اثر دخالت های عوامل محیطی و تربیت نادرست دروغ و دروغ گویی در کودک شکل می گیرد و گاه آن قدر شدید می شود که به صورت مرضی و بیمار گونه در می آید . علت این که در کودکان ۴ ساله یا کوچک تر از آن دروغ به معنای معمولی آن بحث نمی شود ُ آن است که در این کودکان تفاوت بین وافعیت و تخیل مشخص نشده است و تعبیر و تفسیر کودک از پدیده های محیطی نادرست و انحرافی می باشد .

دروغ گویی کودکان برای پدر و مادرها مشکلات فراوانی بوجود آورده است . در چنین خانواده هایی روح اعتماد و اطمینان از بین رفته و به جای آن بدبینی و بد گمانی جایگزین شده است .

دروغ گویی همچون بیماری ساده جسمی شروع شده و تبدیل به مساله ای حل ناشدنی خواهد گردید و دروغ گفتن کودک با آن که دردناک است ُ نباید موجب سلب اعتماد والدین از وی گردد .

تربیت صحیح و اصولی ایجاب می کند که در درجه اول به انگیزه دروغ گویی پی برده و سپس به درمان دروغ گویی پرداخت . در کودکان بزرگتر دروغ گویی و قسم خوردن بیش از حد برای راست بودن گفته های خود به علل متفاوتی ظاهر می شود و در بسیاری از آنها یادگیری دروغ از والدین و همسالان شروع شده است ُ و بعدها تقویت و تشدید یافته است . الگوهای ارائه شده توسط والدین بسیار اهمیت دارد . اگر آنها برای فریب دادن دروغ بگویند ُ ( مثلا پدر و مادر از دیگران می خواهد تا در پاسخ کسی که برای ملاقاتش مراجعه کرده یا تلفن زده است بگویند در منزل نیست ) نباید از کودک انتظار راست گویی و درست کاری داشته باشیم .

بنابراین ُ اگر کودک شما همیشه و به طور منظم دروغ می گوید ُ دلیل آن این است که او به نحوی تحت فشار قرار دارد . شاید کودک شما در انجام در انجام کارهای مدرسه ضعف دارد وقتی شما به او فشار وارد می کنید در این باره به شما دروغ می گوید .
https://www.google.com/search?q=%D8%...w=1024&bih=609 (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=https%3A%2F%2Fwww.google.com%2Fsearch%3F q%3D%25D8%25AF%25D8%25B1%25D9%2588%25D8%25BA%2B%25 DA%2586%25D8%25B1%25D8%25A7%25D8%259F%26client%3Df irefox-a%26hs%3DM6H%26rls%3Dorg.mozilla%3Afa%3Aofficial%2 6channel%3Dfflb%26ei%3DowO9VbzBG8agsAH8qajQCA%26st art%3D90%26sa%3DN%26biw%3D1024%26bih%3D609)

(http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=https%3A%2F%2Fwww.google.com%2Fsearch%3F q%3D%25D8%25AF%25D8%25B1%25D9%2588%25D8%25BA%2B%25 DA%2586%25D8%25B1%25D8%25A7%25D8%259F%26client%3Df irefox-a%26hs%3DM6H%26rls%3Dorg.mozilla%3Afa%3Aofficial%2 6channel%3Dfflb%26ei%3DowO9VbzBG8agsAH8qajQCA%26st art%3D90%26sa%3DN%26biw%3D1024%26bih%3D609)http://upload.tehran98.com/upme/uploads/af0a4cf54556c7b65.jpg @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=https%3A%2F%2Fwww.google.com%2Fsearch%3F q%3D%25D8%25AF%25D8%25B1%25D9%2588%25D8%25BA%2B%25 DA%2586%25D8%25B1%25D8%25A7%25D8%259F%26client%3Df irefox-a%26hs%3DM6H%26rls%3Dorg.mozilla%3Afa%3Aofficial%2 6channel%3Dfflb%26ei%3DowO9VbzBG8agsAH8qajQCA%26st art%3D90%26sa%3DN%26biw%3D1024%26bih%3D609)

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 10:57 PM
علل دروغ گویی در کودکان (http://www.askdin.com/redirect-to/?redirect=http%3A%2F%2Fpsychology.niniweblog.com%2 Fpost675.php)
علت دروغ گویی در کودکان متفاوت است که برخی از آنها عبارتند از :

۱- دروغ گویی ناشی از ترس

۲- دروغ گویی از روی علاقه

۳- دروغ گویی به خاطر عدم موفقیت در امور

۴- تقلید از دیگران

۵- هراس از تنبیه شدن

۶- دادن وعده های دروغین

۱- دروغ گویی ناشی از ترس :

ترس از تنبیه و مجازات در صورت انجام عمل خلاف ُ یکی از علل دروغ گویی به شمار می رود . خط خطی کردن روی میز تمیز ُ شکستن خط کش و یا مداد همکلاسی ُ شکستن شیشه پنجره همسایه و ... می تواند مجازات سختی به دنبال داشته باشد و کودک با انکار خلاف خویش از آخرین شانس یعنی دروغ گویی استفاده می کند

در میان خانواده هایی که برای مجازات کودکان خشونت بیشتری به کار می برند کودکان دروغ گویی بیشتر یافت می شود

۲- دروغ گویی از روی علاقه:

بسیاری از کودکان به این دلیل دروغ می گویند تا والدینشان یا معلمشان را آزرده خاطر سازند . چیزی که غالبا از چشم پدر و مادر دور می ماند این است که فرزندانشان به خوبی می توانند حس کنند که والدین از آنان چه انتظاری دارند ولی در مواردی که والدین توقعاتی از کودک برای انجام کار یا رفتاری را داشته باشند که فراتر از از حد توانی و ظرفیت جسمی و روحیش باشد در حقیقت این کار او را به سوی دروغ گویی سوق می دهد زیرا کودک از عهده انجام کار بر نمی آید و برای حفظ شخصیت خود یا جلب محبت والدین به ناچار به دروغ گفتن پناه می برند . اگر این وضع تکرار شود کودک رفته رفته به دروغ گفتن عادت می کند.

۳- دروغ گویی به دلیل عدم موفقیت در امور:

برخی از کودکان دوست دارند که همیشه بخاطر عدم موفقیت در کار ها دروغ بگویند. آنان حتی با قطیت به گفته های واهی خود پافشاری می کنند و به توجیه دروغهایشان می پردازند. این قبیل کودکان غالبا در واقیت با شکست مواجه میشوند و از محبوبیت نیز برخوردار نیستند. مثلا کودکی از درسی نمره پایین می گیرد بخاطر عدم موفقیت در درس برای گفتن نمره واقعی به والدین خود دروغ می گوید.

۴-تقلید از دیگران:

مربیان و والدین کودک افرادی هستند که بهترین نمونه و الگوی کودک برای تفاوت فایل شدن بین واقعیت و خیال واقعیت و دروغ هستند.

۵- هراس از تنبیه شدن:

اگر کودکان می دانستند پس از اعتراف به خطای خود از مجازات و توبیخ مصون خواند بود هرگز به دروغ گویی متوسل نم شدند . در حقیقت توبیخ و تنبیه بزرگتر هاست که کودکان را به دروغ گویی سوق می دهد بنابراین باید با کمال صداقت اعتراف کرد که در این مورد هم مربیان و والدین هستند که کودکان را وادار به دروغ گویی می کنند.

کودک به تدریج با تجربه های مختلف در این زمینه متوجه می شوند که راست گویی اسباب زحمت می شود و دروغ گیی بر عکس آن سودمند است در واقع کودک برای دفاع از خود به دروغ متوسل می شوند.

۶- دادن وعده های دروغین:

دروغ هایی که گاهی والدین یا به خود یا به فرزندان خود می گویندعامل دیگری است که بچه را وادار به دروغ گویی می کندگاهی آنها وعده دروغی به کودک می دهند تا بطور موقت آن را ساکت کنند بعد به آن وعده عمل نمی کنند و خلاف وعده نوعی بدآموزی است.

هیچ کودکی دروغ گو به دنیا نمی آید صفت دروغ گویی را کودک از محیط اطرافیان خود دریافت می کند دروغ های کودکان گاهی بخاطر منافع شخصی است و گاهی هم به منظور این که خود را در محیط ممتاز نشان دهند و زمانی هم به جهت جلب نظر وتوجه معلم است.

دروغ ممکن است در ارتباط نا امنی و برای مسائلی چون تمایل بر جلب توجه و تحسین دیگران کسب اعتبار به دست آوردن تعدادی دوست و یا فرار از موقعیتی مطلوب باشد.

عوامل دیگری مثل احساس حقارت و کمبود گریز از سرزنش والدین زود باور بودن والدین در دروغ گفتن کودک بسیار موثر است. دروغ گویی علل دیگری نیز دارد که بطور خلاصه عبارتند از : اجتناب از ناراحتی ودردسر فریب دادن دیگری برای کسب مقام و سود شخصی ناراحت کردن رقیب ها و اطرافیان بی اطلاعی شتاب زدگی ضعف و کمبود ها.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/4cd350f763899b7c4.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
2nd August 2015, 11:03 PM
پنهان کردن حقیقت همیشه به ضرر شماست
http://sharghnewspaper.ir/NewsImage/91-06-29/Image/42323press10-2.jpg
تا به حال شده است که در یک صبح تا شب تعداد دروغ‌هایی را که می‌گویید یادداشت کنید؟ اگر این کار را کرده باشید، قطعا از تعداد آنها متعجب خواهید شد. اما چرا انسان دروغ می‌گوید؟ اصلا دروغگویی آن طوری که فکر می‌کنیم به نفع ماست؟
راستش را بخواهید «اپیدمی دروغ» یکی از همه‌گیری‌های خطرناک است که انسان با آن درگیر است. دقت کرده‌اید حس می‌کنید که این روزها دروغ گفتن همه‌گیر شده است؟ این اتفاق علت‌های متعددی دارد اما شاید یک نکته مهم که باید به آن توجه کنیم این است که شاید تعداد بالای دروغ یکی از علت‌های بدحال بودن انسان امروز باشد. در این مطلب به علت‌های اصلی دروغگویی می‌پردازیم.
اما چرا انسان دروغ می‌گوید؟
1- علت دروغ: خوب جلوه دادن خود
همه انسان‌ها دوست دارند «خوب» به نظر برسند. در واقع انسان‌ ذاتا دوست دارد مقبول همه باشد، برای همین است که در بسیاری از مواقع به جای راست گفتن، دروغ‌های مهربانانه‌ای می‌گوید تا آنها حس خوبی داشته باشند یا حداقل دچار حس بدی نشوند. برای مثال وقتی پس از مدت‌ها با دوست‌تان قرار می‌گذارید تا با هم غذا بخورید، وقتی او را می‌بینید در ذهن‌تان فکر می‌کنید: «خدای من! چقدر پیر شده است.» اما در عوض چه به او می‌گویید؟ «خدای من، تو اصلا فرق نکرده‌ای، چقدر جوان مانده‌ای.»
در واقع اینجا دروغ گفته‌اید تا به احساسات دوست‌تان صدمه نزنید. اما خب کل این دیالوگ تصنعی و غیرواقعی است. اگر رفیق خوبی باشید باید بدانید چه بر سر دوست‌تان آمده که باعث تغییر حالت چهره و شکسته شدن صورت او شده است. شما باید به عنوان یک دوست بدانید چرا او این همه شکسته شده و در صورت امکان به او کمک کنید. اگر صحبت را با دروغ شروع کنید شاید هیچ‌گاه نتوانید به او نزدیک شوید تا دوستش باشید. به این فکر کنید که دوست‌تان از شما ناراحت نخواهد شد اگر واقعیت را به زبان آورید. در عوض این احساس در او ایجاد می‌شود که می‌تواند به عنوان یک دوست با شما درددل کند.
2-علت دروغ: ترس از دیگران
خیلی از ما می‌ترسیم که افکار و عقاید واقعی‌مان را بیان کنیم، چرا؟ به یک دلیل ساده: ما از واکنش‌‌ها و برخوردهای دیگران می‌ترسیم. برای مثال دوست شما، شما را به شام دعوت می‌کند، همراه او به یک رستوران می‌روید که انتخاب اوست، اما مساله این است که شما اصلا غذاهای آن رستوران را دوست ندارید ولی این موضوع را از او پنهان و تظاهر می‌کنید که همه چیز خوب است. اما اگر رابطه‌تان با این دوست پیشرفت کند و حتی اگر با او ازدواج کنید، مجبورید بسیاری از چیزهایی را که دوست ندارید، بپذیرید و در مقابل آنها واکنش نشان ندهید. فقط به این دلیل ساده که از این می‌ترسید که او از شما ناراحت شود. اگر از همان اول با او مطرح کنید که غذاهای آن رستوران را دوست ندارید و مسایلی از این دست یک رابطه مناسب را با او شروع کرده‌اید که در آن نیازی به دروغ گفتن و نقش بازی کردن نیست.
3- علت دروغ: پنهان کردن
معمولا این نوع دروغ‌ها برای پنهان کردن چیزی گفته می‌شود. این دروغ‌ها قرار است مانع از به مشکل خوردن و‌گیر افتادن شما در یک وضعیت سخت باشد. معمولا این نوع دروغ‌ها این‌گونه شروع می‌شود «ببخشید، معذرت می‌خواهم»... و سپس چیزی گفته می‌شود که اغلب یک بهانه یا یک عذر است. معمولا جوان‌ترها در این نوع دروغ گفتن تبحر بیشتری دارند. مثلا وقتی برای یک قرار کاری دیر می‌رسند، می‌گویند: «ببخشید که دیر رسیدم، ترافیک وحشتناک بود.» یا مثلا می‌گویند: «ببخشید که دیر آمدم، فرزندم مریض بود و کسی را پیدا نکردم که مواظب او باشد.»
اما دلیل واقعی تاخیر چیست؟ دیر بیدار شدن از خواب یا دیر راه افتادن یا نداشتن برنامه‌ریزی و...
این دروغ‌ها برخلاف ظاهر نجات‌بخش خود همیشه مشکل‌زا هستند زیرا در صورت ادامه یافتن فرد را دچار مشکل می‌کنند و اعتماد دیگران به او را سلب می‌کنند. در ضمن بیشتر این دروغ‌ها آشکار می‌شوند و فرد گوینده را خجالت‌زده می‌کنند. شاید این نوع از دروغ‌ها معتادکننده‌ترین نوع دروغ‌ها باشد. همه ما انسان‌هایی را می‌شناسیم که طی روز بارها و بارها دروغ می‌گویند و خیلی از دروغ‌هایشان بی‌دلیل است.
4-علت دروغ گفتن: وقتی راست را نمی‌گوییم
زمانی که واقعیت را پنهان می‌کنید در واقع دارید دروغ می‌گویید. خیلی‌ها می‌پندارند که نگفتن واقعیت با دروغ گفتن فرق دارد و اصلا عمل زشتی محسوب نمی‌شود، اما واقعیت این است که این هم یکی از انواع دروغ گفتن است. برای مثال دوستی دارید که رفتار و گفتار او را دوست ندارید. اکثر افراد در این مواقع هیچ اشاره‌ای به مشکل طرف مقابل خود نمی‌کنند و صرفا سعی می‌کنند از او فاصله بگیرند و رابطه‌شان را با او کم و کمتر کنند. اما به این فکر کنید که یک‌بار به دوست‌تان بگویید: «من از این رفتار تو یا از آن حرف تو خوشم نیامد.» با این رفتار یا رابطه شما بهبود می‌یابد و مشکلات حل می‌شود یا اینکه به طور قطع رابطه‌تان تمام می‌شود. اگر این مشکل حل شود، شما بیشتر از قبل به دوست‌تان نزدیک شده و ارتباط مناسب‌تری پیدا خواهید کرد. زمانی که همیشه سعی کنید پنهانکار باشید و علایق و افکار خودتان را سانسور کنید در ارتباط با دیگران دچار مشکل خواهید شد. حتی اگر طرد نشوید هم کیفیت روابط شما با دیگران افت خواهد کرد.
5-علت دروغ گفتن: پنهان کردن رازها
خیلی از انسان‌ها در مقطعی از زندگی خود دروغ‌های بزرگی گفته‌اند که بعدا به «راز» آنها بدل شده است و این‌گونه رازها آرام‌آرام آنها را از درون می‌خورد، اما خب همیشه هم از فاش شدن این رازها و گفتن حقیقت می‌ترسند. این افراد با دروغ‌ زندگی و سعی می‌کنند خودشان را متقاعد کنند که دروغ‌های آنها مساله مهمی نیست و باید آنها را فراموش کرد.
فرض کنید با یکی از دوستان‌ خودتان شریک شده‌اید، اما در یک تجارت سود بیشتری برای خودتان برمی‌دارید و واقعیت را به دوست‌تان نمی‌گویید، بعد هم سعی می‌کنید همه چیز مثل قبل باشد اما آیا این امکان‌پذیر است؟ شاید فکر کنید وقتی کس دیگری راز شما را نداند مشکلی نخواهید داشت اما این واقعیت نیست چراکه دیگر نمی‌توانید رابطه قبلی‌تان را با دوست‌ و شریک‌تان داشته باشید. قطعا احساس عذاب‌وجدان و گناهکاری خواهید داشت و این حس بد روی رابطه شما سایه خواهد انداخت. شاید سعی کنید تظاهر کنید و نشان دهید که همه چیز خوب است اما دیر یا زود سایه شک و تردید و احساس درونی شما خودش را نشان خواهد داد. هر انسانی وقتی رازی را پنهان کند و احساس عذاب‌وجدان داشته باشد زندگی خوبی نخواهد داشت.
6-علت دروغ گفتن: نداشتن صداقت با خود
اکثر انسان‌ها در طول زندگی خود نظریه‌ها و تئوری‌های منفی می‌سازند که در واقع بر اثر یک دروغ، یا یک ایده نادرست یا براساس یک پنهانکاری شکل گرفته‌اند اما آرام‌آرام این تئوری‌های منفی و نادرست را به عنوان واقعیت و حقیقت معتبر باور می‌کنند. برای مثال حتما افرادی را دیده‌اید که هر بار رژیم غذایی می‌گیرند پس از مدتی احساس می‌کنند که مشکل دارند و نمی‌توانند رژیم غذایی را ادامه دهند بعد آرام‌آرام به خود می‌گویند که نمی‌توانند رژیم بگیرند، آرام‌آرام هم این باور را قبول می‌کنند و حتی به این یقین می‌رسند که پزشکان رژیم غذایی را برای آنها ممنوع کرده‌اند و...
اما این واقعیت نیست. این تنها بهانه‌‌ای است که ضعف‌های خود را بپوشانیم و دروغ‌هایی است که در مورد خودمان به خودمان می‌گوییم. این دروغ‌ها ما را ضعیف، پنهانکار، محافظه‌کار و ترسو می‌کند و مانع از تغییر و تحول و رشد و پیشرفت در زندگی ما می‌شود.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/cc5d8e752538341e3.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد