PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی پای درس «جهاد با نفس» شیخ حر عاملی



حسنعلی ابراهیمی سعید
30th July 2015, 08:13 PM
بسمه تعالی


http://www.shiaupload.ir/images/79006754860679707753.jpg

http://roozebidari.persiangig.com/aks/jahad%20ba%20nafs.jpg

توصیه ای از مرحوم آیت الله العظمی بهجت (ره):
هر روز سعی کنید یک حدیث از کتاب «جهاد با نفس وسایل الشیعه» را مطالعه کنید.
وسعی نمایید به آن عمل کنید.
بعد از یک سال خواهید دید که حتما عوض شده اید. مانند دارویی که انسان مصرف کند و بعد از مدتی احساس بهبودی می کند.

در این تاپیک به لطف الهی احادیث این کتاب شریف را از ابتدا برای سروران و علاقه مندان تهذیب نفس و خودسازی قرار خواهم داد.
امیدوارم گامی مفید باشد در راستای تربیت و سلوک الهی.الهی آمین


پیام اول


تا صورت پیوند جهان بود علی بود/ تا نقش زمین بود و زمان بود علی بود

شاهی که ولی بود و وصی بود علی بود / سلطان سخا و کرم و جود علی بود

عیسی به وجود آمد و در حال سخن گفت/ آن نطق و فصاحت که در او بود علی بود

مسجود ملایک که شد آدم ، ز علی شد / آدم چو یکی قبله و مسجود علی بود

آن شير دلاور كه براي طمع نفس/بر خوان جهان پنجه نيالود ، علي بود

سر دو جهان جمله ز پنهان و ز پيدا / شمس الحق تبريز كه بنمود ، علي بود
http://www.askdin.com/thread50801.html#post715106
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a96b05fe0d5d0ad95.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
30th July 2015, 08:15 PM
بسمه تعالی

1-باب وجوب جهاد با نفس
1:از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله عده ای را به جنگ فرستاد چون از جنگ بازگشتند فرمود: آفرین به گروهی که پیکار کوچکتر را سپری کردند و پیکار بزرگتر بر عهده ی آنان به جا مانده است،گفته شد :ای فرستاده خدا پیکار بزرگتر چیست ؟فرمود: پیکار با نفس.

2:امام صادق علیه السلام فرمود :
نفست را به خاطر خودت به زحمت و مشقت بیانداز زیرا اگر چنین نکنی دیگری خودش را برای تو به زحمت نمی افکند.

3:امام صادق علیه السلام به مردی فرمود :
تو طبیب خود هستی و بیماری برای تو روشن و آشکار گردیده است و نشانه ی تندرستی و سلامت را دانسته ای و بر داروی دردت نیز راهنمایی شده ای ،پس بنگر که چگونه به کار نفس خویشی می پردازی.

4:امام صادق علیه السلام به مردی فرمود :
قلبت را برای خودت به مثابه همدمی مهربان و به منزله فرزندی که با تو دوستی خالصانه دارد قرار ده و دانشت را همچون پدری که از او پیروی میکنی و نفست را همانند دشمنی که با او به پیکار برخاسته ای و مال و دارایی ات را امانت و عاریتی بدان که آن را باید به صاحبش برگردانی.

5:از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و اله است که فرمود :
توانمند کسی است که بر نفس خویش چیره شده باشد.

6:امام صادق علیه السلام فرمود:
کسی که اندرز دهنده ای از درون قلب خود و باز دارنده ای از درون جان خود نداشته باشد و همدمی ارشادگر با او نباشد ،دشمنش که همان های نفس و شیطان است بر گردن او چیره می گردد .

7:از امام صادق علیه السلام و از پدرانش –که بر همگی درود باد-روایت است که فرمود:
در سفارش پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام آمده است که فرمود :ای علی! برترین جهاد آن است که کسی صبح کند در حالی که تصمیم ستم نمودن به احدی را نداشته باشد.

8:از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
کسی که در هنگام فریفته شدن به چیزی و هنگام ترس و زمانی که میل به چیزی پیذا میکند و یا خشمگین و یا خشنود می گردد مالک نفس خویش باشد خود را نگاه دارد خداوند بدن او را بر آتش حرام می گرداند.

9:در روایت دیگری از امیر المؤمنین علیه السلام پس از نقل روایتی شبیه به روایت اول این باب آمده است که:
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :برترین جهاد،جهاد کسی است که با نفس درون خویش مجاهده می کند.

10:و از امیر المؤمنین علیه السلام روایت است که فرمود :
مجاهد کسی است که با نفس خویش مجاهده و مبارزه کند.
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/a96b2089e3712a3b4.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th August 2015, 08:52 PM
بسمه تعالی

2-باب آنچه که بر هر عضوی از اعضای آدمی واجب گشته و وجوب قیام نمودن در ادای آن واجبات

11:از امام صادق علیه السلام در حدیثی طولانی روایت است که فرمود :
خداوند ایمان را بر تمامی اعضای فرزند آدم واجب ساخت و آن را بر اعضای او تقسیم و در تمامی آنها پخش نمود . پس هیچ عضوی از اعضای وی نیست جز اینکه ایمانی بر عهده ی او نهاده شده که آن ایمان غیر از ایمانی است که بر عهده عضو دیگر قرار داده شده است. – سخن امام ادامه دارد تا آنجا که می فرماید: -اما آن ایمانی که بر قلب واجب گشته ،اقرار نمودن و معرفت یافتن و پیمان بستن و خوشنودی و تسلیم در برابر اینکه هیچ معبودی جز الله نیست او یگانه است و شریکی ندارد معبودی یکتا که مصاحب و فرزندی ندارد و اینکه محمد صلی الله علیه و اله بنده و فرستاده اوست ،و اقرار نمودن به هر پیامبر با کتابی از جانب خداوند آمده است و این همان اقرار و معرفتی است که خداوند بر قلب واجب ساخته است و عمل قلب همین است و گفتار خداوند عزوجل که کافران را کاذب می شمرد (مگر کسی که به زور و اجبار اظهار کفر نموده در حالی که دلش به ایمان آرمیده است )و فرمود : (هان آگاه باشید که دلها با یاد خدا آرام می گیرد) و فرمود : ( ای پیامبر اندوهناک مباش از آنانی که دهانهاشان اظهار ایمان میکند ولی دلشان ایمان نیاورده است ) و فرمود :( اگر آنچه را که در درونتان است آشکار یا نهان کنید خداوند به سبب آن شما را به پای حساب می کشد. پس هر که بخواهد می بخشاید و هر که را بخواهد عذاب می کند )پس این همان اعتراف و معرفتی است که خداوند بر قلب واجب ساخته و کار قلب همین است و این اقرار و معرفت ، به منزله سر ایمان است.
و خداوند بر زبان گفتن و اقرار نمودن به ایمانی را که قلب بر آن پیمان بسته است را واجب نمود، خداوند تبارک و تعالی گوید (و به مردمان نیکی را بگویید )و فرمود (بگویید ایمان آوردیم به آنکه بر ما وشما فرستاده شد و معبود ما و شما یکی است و ما مطیع فرمانبر او هستیم )پس این گفتن و اقرار نمودن همان چیزی است که خداوند بر زبان واجب ساخته است و عمل زبان همین است .
و خداوند بر گوش واجب ساخت که از گوش فرا دادن به چیزی که خداوند آن را حرام نموده است دوری کند و از شنیدن آنچه که شنیدنش بر او حلال نیست و مورد نهی خداوند عزوجل است خودداری نماید و به آنچهکه شنیدنش خدای را خشمگین میکند گوش مسپارد خدای عزوجل در این باره فرموده است : (وبه تحقیق در کتاب بر شما چنین فرستاد که هر گاه شنیدید که به آیات خدا کفر ورزیده می شود و آیات الهی به استهزا گرفته می شود پس با آن کافران منشینید تا اینکه به سخن دیگری بپردازند)سپس موردی را که مؤمن از روی فراموشی در چنین مجلسی نشسته است را استثنا نموده و فرمود: ( واگر شیطان فراموشت ساخت، پس از یاد آمدنت با چنین گروه ستمکاری منشین) و فرمود : (پس بشارت ده بندگان مرا آنانی که به سخن گوش فرا می دهند و از سخن نیکوتر پیروی می کنند اینان کسانی هستند که خداوند آنان را هدایت فرموده و اینان همان خردمندانند) و فرمود : (به حقیقت که مؤمنان رستگارند همانها که در نمازشان فروتن و همواره از گفتار و کردار بیهوده گریزانند و زکات مال خویش را می ردازند) و فرمود : (آنان هر گاه بیهوده ای را بشنوند از آن دوری می گزینند) و فرمود : ( و هر گاه بر بیهوده ای گذر کنند از کنار آن بیهوده می گذرند.) پس این همان ایمانی است که خداوند بر گوش واجب ساخته است که به آنچه که بر او حلال نیست گوش ندهد و عمل گوش همین است و این از ایمان است.
و بر چشم واجب ساخت که به آنچه که خداوند بر او حرام نموده نظر نکند و از دیدن آنچه که مورد نهی الهی است خودداری کند و عمل چشم این است و این از ایمان است.
خداوند تبارک و تعالی فرمود: (ای پیامبر به مؤمنین بگو که دیدگانشان را از دیدن حرام فرو بندند و عورتهایشان را حفظ کنند) یعنی دیدگان خود را از دیدن عورتهای دیگران حفظ کند و به عورت برادر خود نظر نکند و عورت خود را نیز از دید دیگران محفوظ دارد .
و فرمود : ( به زنان مؤمن بگو دیدگان خود را از دیدن حرام بر بندند و عورتهایشان را حفظ کنند.)یعنی دیدگان خود را نگه دارند از اینکه یکی به عورت دیگری نظر کند و عورت خود را از تیر رس دید دیگران دور نگه دارد .
راوی گوید : حضرت فرمود : هر جایی در قرآن کریم سخن از حفظ نمودن عورت آمده است مراد حفظ نمودن عورت از زنا است مگر این آیه که مراد،حفظ نمودن از نظر است ، سپس آنچه را که خداوند بر قلب و دیده و زبان واجب نموده در آیه دیگری به رشته کشیده است و فرموده : ( نمی توانید نهان دارید شهادتی را که گوشهایتان و دیدگانتان و پوسهایتان بر علیه شما می دهند) مراد از جلود (پوستها) در این آیه عورتها و رانها است .
و فرمود : ( از آنچه که به آن علم و آگاهی نداری پیروی مکن زیرا از هریک از گوش و دیده و دل پرسیده می شود) این آن چیزی است که خداوند بر چشمان واجب ساخته که این فرو بستن چشم از حرام ، عمل چشم است و این از ایمان است .
و خداوند بر دو دست واجب ساخت که آدمی با دو دست خود به سوی حرام روی نیاوردو به وسیله ی آن دو در به جای آوردن دستور الهی بکوشد که خداوند بر آن دو اموری را واجب ساخته است از قبیل پرداخت صدقه و ارتباط با خویشاوندان و جهاد در راه خدا و تهیه و استعمال طهور برای نمازها، پس فرمود : (ای ایمان آورندگان هر گاه برای نماز بپا خواستید رویها و دستهایتان را تا مرفقها بشویید و مسح بر سر بکشید و پاهایتان را تا بر آمدگی روی پا مسح کنید)
و فرمود : (پس هر گاه در میدان کار زار با کافران روبرو شدید گردنهایشان را بزنید تا آنگاه که زمین گیرشان سازید آنگاه بندهای اسیرانشان را محکم ببندید پس در برابر آزادی آنان یا منتی بر آنان می نهید و یا فدیه از ایشان می ستانید تا زمانی که جنگ بارهای خود را بر زمین نهد) این آن چیزی است که خداوند بر دو دست واجب نموده زیرا زدن کار دستهاست . و خداوند بر دو پا واجب ساخت که به وسیله ی آن دو به سوی هیچ یک از معاصی نشتابی و واجب کرد که به سوی آنچه که مورد رضایت الهی است گام برداری پس فرمود : ( بر روی زمین خرامان و با تکبر گام بر ندار زیرا تو هرگز نمی توانی زمین را بشکافی و در بلندی به کوهها نخواهی رسید ) و فرمود: ( و در راه رفتنت میانه رو باش و آوازت را فرو کش که نا خوش ترین آواز ها آواز خران است ) و درباره شهادت دادن دستها و اها بر علیه خود و صاحب خود که چگونه دستور الهی و واجبات او را ضایع کرده اند فرمود: (امروز بر دهانهاشان مهر می نهیم و دستان آنها با ما سخن گویند و پاهایشان به آنچه که کسب کرده اند گواهی می دهند ) پس آنچه که گفته شد چیزهایی است که خداوند بر دستها و پاها واجب ساخته و عمل دست پا همین است و آن از ایمان است .
و خداوند بر چهره واجب ساخت که در شب و روز در هنگامه نماز برای او به خاک افتد پس فرمود: (ای ایمان آورندگان رکوع کنید و سجده کنی و پرودگارتان را عبادت کنید و کار خیر انجام دهید باشد که به رستگاری برسید)
اینها که گفته شد واجبات چهره و دستان و پاهاست و خداوند در جای دیگری فرموده است که: (سجده گاهها از آن خداست پس با او کس دیگری را نخوانید )راوی گوید :حضرت در ادامه فرمود: پس کسی که خداوند را در حالتی ملاقات کند که اعضای خود را حفظ نموده وبه واجبات الهی در مورد هر عضوی از اعضایش وفا کرده خداوند عزوجل را با ایمان کامل ملاقات کرده است و او اهل بهشت است اما کسی که در مورد واجبی از واجبات خیانت کرده یا از دستور الهی سر باز زده خداوند را با ایمان ناقص دیدار خواهد کرد و بدانید که مؤمنان با ایمان کامل به بهشت داخل می شوند و کسانی که در انجام واجبات کوتاهی نموده اند با ایمان ناقص به دوزخ وارد می گردند.http://upload.tehran98.com/upme/uploads/5a95fd0efa2926e65.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th August 2015, 09:10 PM
12:حسن بن هارون گوید :
امام صادق علیه السلام به من فرمود : اینکه خداوند فرموده است : (همانا از گوش و چشم و دل سؤال می شود )یعنی از گوش درباره ی آنچه که شنیده است و از چشم درباره ی آنچه که دیده است و از دل در مورد ایمانی که بر آن پیمان بسته است پرسیده می شود.

13:امام صادق علیه السلام فرمود :
ایمان نمی باشد مگر همراه با عمل و عمل نیز بر خاسته از ایمان است و ایمان فقط با عمل ثابت می شود.

14:امام صادق علیه السلام فرمود:
کسی که به دین خداوند اقرار و اعتراف کند مسلمان است و کسی که به آنچه که خداوند به آن امر نموده است عمل کند مؤمن است.

15:ابی بصیر گوید:به امام باقر علیه السلام عرض کردم :
خیثمه به ما خبر داد که از شما درباره ی ایمان پرسیده است و شما پاسخ داده اید که : ایمان عبارت است از : اعتقاد به خدا و تصدیق نمودن به کتاب خدا و نافرمانی نکردن خدا،حضرت فرمود: آری خیثمه درست گفته است .

16: جمیل بن دراج گوید : از امام صادق علیه السلام درباره ی ایمان پرسیدم حضرت فرمود:
ایمان عبارت است از گواهی دادن به اینکه هیچ معبودی جز خدا نیست و اینکه محمد صلی الله علیه و اله فرستاده اوست .جمیل گوید : عرض کردم: آیا این گواهی دادن ، عمل شمرده میشود ؟حضرت فرمود :آری ،دوباره عرض کردم پس عمل از ایمان است؟ حضرت فرمود: ایمان جز به وسیله عمل برای شخص ثابت نمی گردد و عمل نیز بر خاسته از ایمان است.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/6f3ccfe0e93220823.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th August 2015, 09:18 PM
17 :در وصیت امیر المؤمنین علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه آمده است که حضرت فرمود:
ای پسر دلبندم چیزی را که نمیدانی مگو بلکه هر چیزی را هم که می دانی بر زبان میاور زیرا خداوند بر تمامی اعضای تو اموری را واجب ساخته که بوسیله آنها در روز قیامت بر علیه تو حجت و دلیلی می آورد و از تو درباره آنها می رسد و آنها را پند و نصیحت نموده و بیم داده و ادب آموخته و رها وا نگذارده
پس فرموده است: (از آنچه که به آن علم آگاهی نداری پیروی مکن زیرا از گوش و چشم و دل سؤال می شود.)و فرمود : (هنگامی که آن را با زبانهای خود فرا می گرفتید و آنچه را که به آن علم آگاهی نداشتید با دهانهاتان می گفتید و این را سهل می شمردید در حالی که نزد خدا بسی بزرگ است )سپس اعضا و جوارح را به عبادت و فرمانبرداری خود فرا خوانده و فرموده : (ای ایمان آورندگان رکوع و سجده کنید و پروردگارتان را بپرستید و عمل خیر انجام دهید امید است که به رستگاری برسید)این پرستش خداوند و انجام خیر فریضه ای است که بر تمامی اعضا واجب گشته است.
و فرمود: (سجده گاهها از آن خداست پس همراه با خدا ،هیچ کس دیگری را نخوانید)مراد از سجده گاهها ،صورت و دو دست و زانوها و دو انگشت بزرگ ا است و فرمود: (و نمی توانید شهادتی را که گوشهاتان و دیدگانتان و پوستهایتان بر علیه شما میدهند را نهان سازید) مراد از پوستها در این آیه عورتها است.
سپس خداوند بر هر عضوی از اعضای تو واجبی را اختصاص داده و بر آن تصریح نموده است س بر گوش واجب ساخت کهبه معاصی گوش فرا ندهد س فرمود: (و محققا خداوند در کتاب بر شما چنین فرستاد که هر گاه بشنوید که به آیات الهی کفر ئرزیده می شود و آیات خدا به مسخره گرفته می شود در اینگونه مجلسی با کافران منشینید تا در سخن دیگری وارد شوند اگر چنین نکنید همانند آنان می باشید)و فرمود : (هر گاه دیدی کسانی در مورد آیات ما به انکار و استهزا غرق در گفتگو شده اند از آنان دوری کن تا درباره سخنی دیگر به گفتگو بنشینند)سپس خداون عزوجل جایی را که مؤمن از روی فراموشی در چنین مجلسی نشسته است را استثنا نموده و فرموده است: ( و اگر شیطان فراموشت ساخت پس بعد از یادآوری با چنین گروه ستمکاری منشین) و فرمود : (پس بشارت ده بندگان مرا،همان بندگانی که سخن را می شنوند و از نیکو ترین سخن پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان کرد و آنان خردمندانند) و فرمود : (مؤمنان هر گاه به امری بیخورد کنند کریمانه از کنار آن می گزرند) و فرمود : (و هر گاه سخنی بیهوده بشنوند از آن دوری می گزینند) پس این همان چیزی است که خداوند بر گوش واجب ساخته و عمل گوش همین است و خداوند بر چشم نیز واجب نمود که به چیزی که بر او حرام ساخته نظر نیفکند
پس فرمود : (به مؤمنان بگو دیدگانشان رااز دیدن حرام فرو بندند و عورتهاشان را حفظ کنند) پس حرام نمود کسی به عورت دیگری نگاه کند.
و بر زبان واجب نمود که به آنچه که قلب بر آن پیمان بسته اقرار و تعبیر کند پس فرمود: (و بگویید ایمان آوردیم به آنچه که برما فرو فرستاده شد) و فرمود: (و به مردم نیکویی را بگویید)و بر قلب که امیر اعضا است و عضوی است که به وسیله آن تعقل و فهم صورت میگیرد و از امر و رأی او نتیجه گیری حاصل می شود نیز واجب ساخت و فرمود : (کافران دروغگویند مگر کسی که به اجبار اظهار کفر نموده در حالی که دلش به ایمان آرمیده است)و در آنجا که خبر از گروهی می ده که ایمان زبانی دارند نه قلبی فرمود : (آنانکه گفتند ایمان آوردیم در حالی که دلهایشان ایمان نیاورده بود)
و فرمود : (آگاه باشید که دلها با یاد خدا آرام می گیرد) و فرمود : (اگر آنچه را که در درون دارید آشکار یا پنهان کنید خداوند به سبب آن از شما حساب میکشد پس هر که را بخواهد می بخشاید و هر که را بخواهد عذاب می کند)و خداوند بر دو دست واجب ساخت که آن دو را بسوی آنچه که خداوند بر تو حرام نموده دراز نکنی و دو دست را در راه طاعت خدا به کار گیری پس فرمود : ( ای ایمان آورندگان هر گاه برای نماز بر می خیزید رویهایتان و دستهایتان را تا آرنج بشویید و به سرهاتان مسح بکشید و پاهایتان را تا بر آمدگی روی پا مسح کنید)و فرمود : (هر گاه در میدان کارزار با کافران رو برو شدید گردانهاشان را بزنید)و خداوند بر پاها واجب ساخت که آن دو را در راه طاعتش به حرکت درآوری و به وسیله آن دو همچون گام زدن شخص عصیانکار گام بر نداری پس فرمود : (با تکبر و خرامان بر روی زمین گام بر ندار زیرا هرگز زمین را نمی توانی بشکافی و در بلندی به کوهها نخواهی رسید همه اینها زشتش در نزد پروردگارت ناپسند است)
و فرمود : (امروز بر دهانهاشان مهر می نهیم و دستانشان با ما سخن می گویند و پایهاشان به آنچه که کسب کرده اند گواهی خواهند داد )پس خداوند خبر داده است که پایها در روز قیامت بر علیه صاحب خود گواهی خواهند داد .
پس اینها که گفته شد چیزهایی است که خداوند بر اعضای تو واجب ساخته است پس از خدا بترس ای فرزندم و اعضای خود را در راه طاعت و خوشنودی او به کار گیر و بر حذر باش از اینکه خدای تعالی تو را در حال انجام معصیتش ببیند یا تو رادر طاعتئ خویش نیابد پس در نتیجه از زیانکاران باشی و بر تو باد که به خواندن قرآن بپردازی و به آنچه در قرآن است عمل کنی و واجبات و قوانین و حلال و حرام و امر و نهی آن را لازم شمری و با قرآن به شب زنده داری بپردازی و در شب و روزت آن را تلاوت کنی زیرا قرآن عهد و پیمانی است از جانب خدای تبارک و تعالی با بندگانش پس بر هر مسلمانی واجب است که در هر روز نظر به این پیمان الهی بیفکند اگر چه به پنجاه آیه آن و بدان که درجات بهشت به عدد آیات قرآن است پس زمانی که روز قیامت شود به قاری قرآن گفته خواهد شد بخوان و بالا رو پس در بهشت بعد از پیامبران و صدیقان کسی درجه اش بالاتر از درجه قاری نیست.
(مرحوم شیخ حر عاملی گوید : این وصیتنامه طولانی است که ما موضع حاجت از آن را انتخاب نمودیم).

18: از امام سجاد علیه السلام روایت است که فرمود :
بر تو روا نیست که هر آنچه خواهی بگویی زیرا خداوند می فرماید: (از آنچه که به آن علم نداری پیروی مکن ) و بر تو روا نیست که هر آنچه خواهی بشنوی زیرا خدای عزوجل می فرماید : ( همانا گوش و چشم و دل همه مورد پرستش واقع خواهند شد)
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/dc6c231ffeacebe91.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th August 2015, 09:32 PM
بسمه تعالی




3-باب حقوق واجب و مستحبی که قیام به آنها سزاوار است.



19:از امام سجاد علیه السلام روایت است که فرمود :

حق خدای بزرگ بر تو این است که تنها او را پرستش کنی و چیزی را شریک او به شمار نیاوری پس هر گاه از روی اخلاص و صفای باطن چنین کنی و چیزی را شریک او به شمار نیاوری پس هر گاه از روی اخلاص و صفای باطن چنین کنی خدای سبحان بر خود لازم می داند که امر دنیا و آخرتت را کفایت کند. و حق نفست بر تو این است که آن را در راه فرمانبرداری از خدای عزوجل به کار واداری.وحق زبان این است که او را بزرگتر و شریف تر از آن بدانی که ناسزا گوید و او را به خیر و ترک سخنان زائد و بی فائده و نیکی به مردم و گفتار نیک درباره مردم عادت دهی .

وحق گوش آن است که او را از شنیدن غیبت و هر آنچه شنیدنش جایز نیست،پاک سازی.وحق چشم آن است که آن را از دیدن هر آنچه دیدنش بر تو حرام است بر بندی و از راه نر با دیدگانت عبرت گیری . و حق دستانت این است که آنها را به سوی چیزی که بر تو حلال نیست نگشایی.و حق پایهایت آن است که به وسیله آنها به سوی چیزی که بر تو روا نیست گام بر نداری پس تو با این دو پا بر صراط می ایستی پس بنگر تا نلغزی و در آتش فرو نیفتی .

و حق شکم بر تو این است که آن را ظرف و جایگاه حرام قرار ندهی و اضافه بر سیری نخوری . وحق عورت تو بر تو این است که آن را از زنا نگه داری و از اینکه کسی به آن نظر افکند آن را حفظ کنی. و حق نماز این است که بدانی نماز ورود بر خدای عزوجل است و تو در نماز در پیشگاه او ایستادی پس اگر این را از صمیم جان دریابی ایستادنت در برابر او ایستادن بنده ای خوار و کوچک و آرزومند وترسان و امیدوار وبیمناک و بی چسز و زار خواهد بود و در این حال خداوندی را که در برابرش با آرامش و وقار ایستاده ای بزرگ می شمری و با تمامی قلبت به نماز روی می آوری و حقوق و حدود آن را به پای می داری . و حق حج این است ک بدانی حج وارد شدن بر پروردگار و گریختن از گناهانت به سوی خدایت است و در حج توبه ات پذیرفته است.

و با به جای آوردن حج یکی از واجباتی را که خداوند بر تو واجب ساخته است ادا نموده ای. و حق روزه آن است که بدانی روزه حجابی است که خداوند عزوجل بر زبان و گوش و چشم و شکم و فرج تو نهاده است که با این حجاب تو را از گزند آتش دوزخ می پوشاند پس اگر روزه را ترک کنی گویی پوششی را که خدا بر تو گذارده است پاره کرده ای. و حق صدقه این است که بدانی که صدقه ذخیره توست که در نزد پروردگارت می نهی و ودیعه و امانتی است که به او سپرده ای ، امانتی که نیازی به شاهد طلبیدن برای آن نداری و در ودیعه گذاردن آن در پنهانی اعتماد و اطمینان بیشتری داری تا اینکه آن را آشکارا به ودیعت گذاری و باید بدانی که صدقه بلاها و دردها را در دنیا و آتش دوزخ را در آخرت از تو دفع می کند.

و حق قربانی آن است که در قربانی نمودن آن تنها رضای خدای عزوجل را قصد کنی نه مردمان را و از آن جز در مسیر رحمت الهی قرار گرفتن و رهایی رحمت را در روز ملاقات پروردگار قصد نکنی. و حق سلطان این است که بدانی که تو مایه ی آزمایش و امتحان او قرار داده شده ای و او نیز به خاطر سلطنتی که بر تو یافته گرفتار توست و نبیاد در معرض خشم او قرار گیری و با دست خود به هلاکت بیفتی و در نتیجه با او در بدی رساندن به خودت شریک شوی .

و حق آن کس که در علم تو را راهبری نموده این است که او را بزرگ شماری و جایگاه نشستنش را نیک سامان دهی و خوب به سخنانش گوش فرا دهی و رو به او داشته باشی و صدایت را بلندتر از صدای او نکنی و به کسی که از او پرسش می کند پاسخ نگویی تا خود او پاسخش را دهد ، در مجلس درس او با کسی سخن نگویی و در نزد او غیبت هیچ کس را نکنی ، اگر در نزد تو از بدی اش گویند از او دفاع کنی و عیبهایش را بپوشانی و فضیلت هایش را آشکار سازی و با دشمن او نشست و برخاست نداشته باشی و با دوستدار او دشمنی نکنی پس اگر چنین کنی فرشتگان الهی به نفع تو گواهی دهند که تو خواهان دانشی و علم را به خاطر خدا آموخته ای نه به خاطر مردم .
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/dc6c070783cae5fb2.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th August 2015, 09:35 PM
و اما حق کسی که مالک توست این است که دستور هایش را اطاعت کنی و نافرمانیش نکنی مگر در مواردی که باعث خشم خدای عزوجل است زیرا فرمانبرداری از مخلوق در نافرمانی خالق سزاوار نیست.
و اما حق زیر دستان تو این است که بدانی آنها به خاطر ناتوانی خود و توانایی تو رعیت تو گشته اند پس واجب است که در بین آنان به عدل رفتار کنی و برای آنان چون پدری مهربان باشی و نادانی آنان را ببخشایی و در کیفر نمودن آنان شتاب نکنی و خدای عزوجل را بر قدرت و تسلطی که بر ایشان به تو داده سپاسگذار باشی. و اما حق آنانکه سرپرستی علمی ایشان را به عهده داری این است که بدانی خدای عزوجل تو را در آموختن دانشی که به تو عطا فرموده متولی و سرپرست آنان قرار داده و از خزانه علم دری بر تو گشوده پس اگر د رتعلیم و آموزش آنان نیک بکوشی و برای آنان دروغ نبافی و از قدر ناشناسی آنان ملول و دلتنگ نگردی خداوند از فضل خود بر تو زیادتی از علم و ایمان را عطا می فرماید و اما اگر دانشت را از مردمان دریغ داشتی یا آنگاه که آنان خواهان دانش تو هستند با دروغ بافی آنان را متحیر و سرگردان سازی بر خدای عزوجل سزاوار است که دانش و درخشندگی آن را از تو بگیرد و جایگاهت را در دلها بی اعتبار سازد.
و اما حق همسرت این است که بدانی خداوند عزوجل او را مایه ی آسایش و آرامش تو قرار داده او نعمتی از جانب خدای عزوجل برای توست پس او را گرامی بداری و با او مدارا کنی اگر چه حقی که تو بر او داری بسی لازم تر است پس بر توست که با او به مهربانی رفتار کنی زیرا او اسیر توست و باید اورا اطعام نموده و جامه بپوشانی و هرگاه نادانی نمود مورد بخشش قرارش دهی .
واما حق مملوک تو این است که بدانی او نیز آفریده ی روردگار توست و فرزند پدر و مادر تو یعنی فرزند حضرت آدم و حوا است و گوشت و خون تو است تو مالکش نیستی به این دلیل که تو اورا آفریده باشی نه خدا و تو هیچ یک از اعضای او را نیافریده ای و روزی او را از دل طبیعت تو بیرون نیاورده ای ولی خداوند عزوجل کار او را به تو واگذاشت سپس او را مسخر تو گرداند و تو را بر او امین قرار داد و او را به امانت نزد تو نهاد تا او آنچه از مال و دارایی که تو به او می دهی برایت نگهداری کند، پس تو نیز به او نیکی کن چنانکه خداوند به تو نیکی نموده است و اگر د نظر تو ناپسند است به جای او مملوک دیگری بگیر و مخلوق خدای عزوجل را عذاب مده و هیچ نیرویی نیست مگر به یاری خدا . واما حق مادرت این است که بدانی او زمانی تو را حمل کرد که با آن وضعیت کسی دیگری را حمل نمی کند و به تو از میوه ی قلب خود چیزی را که هیچ کس به کسی دیگر نمی بخشد عطا کرد و با تمامی اعضای خود تو را نگهداری نمود و باکی نداشت از اینکه تو گرسنه شوی و غذایت دهد و تشنه شوی و سیرآبت کند و عریان باشی و تورا بپوشاند و آفتاب بر تو بتابد و او سایه بر تو افکند،و به خاطر تو از خواب کناره گرفت.
و تو را از گرما و سرما نگاهداشت تا برای او باشی و تو توانایی سپاسگذاری از او را نداری مگر به کمک و توفیق الهی . و اما حق پدزت این است که بدانی او اصل و ریشه ی توست زیرا اگر او نبود تو نیز نبودی پس هرگاه در خود چیزی دیدی که مایه ی خود پسندی تو شد بدان که پدرت در آن صفت اصل و ریشه ی توست پس خدای را سپاس گو و شکرش را به حای آور که هیچ نیرو و جنبشی نیست مگر به اراده الهی.
و اما حق فرزندت این است که بدانی او از توست و در این دنیا خیر و شرش منسوب به توست و تو در برابر ادب نیکوی او و راهنمایی او به سوی خدای عزوجل و یاری او بر طاعت پروردگار مسئول هستی، پس در مورد او همانند کسی که میداند بر احسان به فرزند ثواب خواهد برد و بر بدی نمودن به او کیفر خواهد دید عمل کن.
و اما حق برادرت این است که بدانی او به منزله ی دست تو و مایه ی عزت و قدرت توست بنابراین از او به عنوان اسلحه و وسیله ای برای معصیت خداوند و همچنین شتیبان و ساز و برگ برای ستم به خلق خدا استفادهمکن،در مقابل دشمنش او را تنها مگذار و از نصیحت نمودن و خیر خواهی او کوتاهی مکن،و اینها در صورتی است که او مطیع خداوند باشد و گرنه باید خداوند در نزد تو ارجمندتر از او باشد و هیچ جنبش و قدرتی نیست مگر به کمک خداوند، و اما حق آقایی که تو را آزاد کرده این است که بدانی او مالش را در راه تو خرج کرده و تو را از ذلت و وحشت بندگی به عزت و آرامش آزادی رسانده است و از اسیری ملکیت تو را رها نموده و بند بندگی را از تو گشوده و تو را از زندان بیرون آورده و تو را مالک خود نموده و به تو برای عبادت پروردگارت فراغت بخشیده و باید بدانی که او در زندگی و رگت سزاوارترین و نزدیکترین مردمان به توست و یاری رساندن به او بر تو واجب است حال چه خودت به یاریش بشتابی و چه آنچه را که از تو احتیاج دارد در اختیارش قرار دهی و هیچ قدرتی نیست مگر به کمک خداوند. واما حق بنده ای که تو بر او انعام نموده و آزادش ساخته ای این است که بدانی خداوند عزوجل آزادی او را به دست تو وسیله ای به سوی خودش قرار داده و آن را برای تو مایه حجاب گشتن از آتش دوزخ نموده و ثواب این کار تو در دنیا این است که اگر او خویشاوندی نداشته باشد ارث او به خاطر انفاقی که بر او نموده ای به تو می رسد ودر آخرت نیز بهشت نصیبت خواهد شد.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/dc6ccc5403c8ee0c3.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th August 2015, 09:39 PM
و اما حق کسی که به تو احسان و نیکی نموده این است که او را سپاس گویی و نیکی اش را یاد کنی و گفتار نیکو را در مورد او به گوش دیگران برسانی و بین خود و خدای عزیز و جلیل برای او خالصانه دعا کنی اگر چنین کنی از او در نهان و آشکار قدردانی کرده ای.سپس اگر روزی توان عوض دادن و جبران خوبی اش را یافتی چنین کن. و اما حق اذان گو این است که بدانی او پروردگار عزیز و جلیل را به یاد تو می آورد و تو را به سوی بهره ات دعوت می کند و تو را بر انجام فریضه ای که خدای عزوجل بر واجب ساخته یاری می کند پس بر این کار از او همانند کسی که به تو نیکی روا داشته قدردانی کن.
و اما حق کسی که پیشنماز توست این است که بدانی او سفیر بودن بین تو و پروردگارت را به عهده گرفته و سخنگوی توست و تو از جانب او سخن نمی گویی و دعا گوی توست و تو دعایش نمی کنی و تو را از هول و هراس ایستادن در پیشگاه پروردگارت کفایت کرده است، اگر نقصی باشد به گردن اوست نه تو و اگر نمازش کامل و تمام باشد تو نیز با او شریک هستی و بر تو برتری ندارد با سپر خود تو را نگاه داشته و با نماز خود نمازت را حافظ گشته پس باید به اندازه خوبی و خدمتی که به تو دارد قدردان و سپاسگوی وی باشی.واما حق همنشینت این است که با نرمی پذیرای او باشی و در گفتگو با وی انصاف را رعایت کنی و جز با اجازه او از جایت بر نخیزی و او می تواند بدون اجازه ی تو برخیزد ،لغزشهایش را به فراموشی سپار و خوبیهایش را حفظ کن و جز خوبی را به گوش او مرسان. و اما حق همسایه ات این است که در نبود او حفظش کنی و در هنگام حضور اکرامش نمایی و زمانی که مورد ستم قرار می گیرد به یاری اش بشتابی،عیب او را پیگیری مکن و اگر دانستی که بدی ای دارد بدی اش را بپوشان و اگر دانستی که نصیحت را می پذیرد بین خود و او نصیحتش کن و به هنگام سختی او را وا مگذار و از لغزشش در گذر و گناهش را ببخش و با او به بزرگواری معاشرت کن و هیچ نیرویی نیست جز به کمک خدا.
و اما حق همدم و همصحبت این است که با او به مهربانی و انصاف مصاحبت کنی و چنانکه گرامی ات می دارد گرامی اش داری و او را مگذار که در کرم نمودن بر تو پیشی گیرد و اگر پیشی گرفت پاداشش را ده و دوستش بدار چنانکه دوستت می دارد و اگر همت به ارتکاب معصیت خدا گماشت بازش دار و برای او مایه رحمت باش نه عذاب و هیچ نیرو و قدرتی نیست جز به کمک خدا . و اما حق شریک این است که اگر غایب شد کارش را تو انجام ده و اگر حاضر باشد رعایت حالش را کن و بدون نظر او تصمیم مگیر (یا در مقابل حکم او حکم مده)و بدون مشورت او به رأی خود عمل مکن و مالش را نگهداری کن و در کار او چه با ارزش باشد و چه بی ارزش خیانت روا مدار زیرا دست خداوند تبارک و تعالی تا زمانی که دو شریک به یکدیگر خیانت نکرده اند بر سر آنان است و هیچ نیرویی نیست جز به کمک خدا. و اما حق مال و دارائی ات این است که آن را جز از راه حلال به دست نیاوری و جز در جای صحیح خرج نکنی و به کسی که از تو قدردانی نمی کند در صورتی که خود نیاز به مالت داری ندهی و او را بر خویشتن مقدم نداری پس به وسیله دارائی ات به طاعت پروردگارت بپرداز و درباره مالت بخل نورز که اگر چنین کنی با حسرت و پشیمانی قرین شوی بعلاوه اینکه عقوبت آن بر گردن تو می ماند و هیچ نیرویی نیست جز به نیروی الهی.
و اما حق بستانکار تو این است که اگر داری به او پرداخت کنی و اگر در سختی او را با سخن خوش راضی کنی و با لطافت و نرمی از پیش خود برگردانی. و حق شریک در حقوق ملک آن است که او را فریب ندهی و خلاف آنچه در دل داری با او ظاهر نسازی و به او خیانت روا نداری و در مورد او از خدا بترسی. واما حق طرفی که بر علیه تو ادعایی نموده است این است که اگر ادعای او حق است تو خود نیز باید به نفع او و بر علیه خودت شاهد او باشی و به او ستم نکنی و حق او را به طور کامل به او بدهی و اگر ادعای او باطل است با او مدارا کنی و در مورد او جز مدارا کار دیگری نکنی و پروردگارت را به خشم نیاوری و هیچ نیرویی جز به نیروی الهی نیست.
و حق طرفی که ادعایی بر او داری این است که اگر در ادعایت حق با تو باشد در گفتگو با وی آرامش را رعایت کن و حق او را انکار مکن و اگر در ادعایت بر حق نیستی،از خدای عزوجل بترس و به سوی او توبه کن و دعوا را ترک کن. و حق کسی که با تو مشورت می کند این است که اگر دانستی که او رأی نیکویی دارد او را به صواب رهنمون باش و اگر نظر او را نیک ندانستی او را به سوی آنچه که می دانی ارشاد کن. و حق کسی که در مشورت تو را راهنمایی می کند این است که او را در نظری که موافق نظر تو نیست متهم نسازی و اگر هم رأی تو بود خدای عزوجل را سپاس گویی . و حق کسی که از تو طلب نصیحت کند این است که اندرزش دهی و باید روش تو مهربانی و مدارای با او باشد. و حق نصیحت کننده تو این است که در برابر او متواضع و نرم باشی و به سخنش گوش فرا دهی اگر سخن صوابی با تو گفت ، خدای عزوجل را سپاس گوی و اگر سخنش موافق صواب نبود با او مهربان باش و او را متهم نساز و او را بر خطایش مواخذه نکن مگر اینکه مستحق تهمت باشد به هر حال به سخنش اعتنا مکن و هیچ نیرویی نیست جز به نیروی خدا.
و حق آنکه بزرگتر است که او را به خاطر سنش احترام کنی و او را به خاطر اینکه بر تو در مسلمانی پیشی داشته بزرگ شمری و در هنگام مرافعه و مجادله ، مقابله نمودن با او را ترک نمایی و در راه ،در راه رفتن بر او پیشی نگیری و جلو نیفتی و با او نادانی نکنی و اگر با تو نادانی کرد تحملش کنی و او را به خاطر حق مسلمانیش و حرمتش اکرام نمایی. و حق خردسال این است که آن کس که می خواهد آموزشش دهد با او مهر ورزد و از خطایش در گذرد و چشم پوشی کند و با او مدارا کند و یاری اش سازد.
و حق سائل این است که به قدر نیازش به او عطا کنی و حق کسی که از او چیزی در خواست نموده ای این است که اگر عطا کرد از او با سپاس و قدردانی بذیر و اگر خودداری کرد عذرش را پذیرا باش. وحق کسی که به خاطر خدای تعالی تو را شادمان نموده این است که اولا خدای عزوجل را سپاس گویی و سپس از او تشکر کنی. و حق کسی که به تو بدی نموده این است که از او در گذری و اگر دانستی که عفو نمودن او ضرر دارد از او انتقام بگیر خدای تعالی فرموده : (کسی که انتقام گیرد بعد از ستمی که بر او شده مسئولیتی ندارد)و حق همکیشان تو به طور عموم این است که نسبت به آنان حسن نیت و مهربانی داشته باشی و با خطا کارشان مدارا کنی و او را با مهربانی به خویش متمایل سازی و به راه صلاح در آوری و از نیکو کارشان قدردانی کنی و گنه کارشان را آزار ندهی و آنچه را که برای خود دوست داری برای آنان دوست بداری و آنچه را که برای خود ناپسند می شمری برای آنان نیز ناپسند بشمری و پیر مردانشان به منزله پدر تو و جوانشان به منزله برادرت و پیرزنانشان به منزله مادرت و کودکانشان به منزله فرزندانت باشند. و حق اهل ذمه این است که آنچه را که خدای عزوجل از آنان پذیرفته تو نیز از آنان بپذیری و تا زمانی که به عهد و پیمان خود وفا دارند به خاطر خدای عزوجل به آنان ستم روا مداری.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/6f3c5a5ab5f512a81.jpg
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @

حسنعلی ابراهیمی سعید
7th August 2015, 10:31 PM
4- باب استحباب کسب صفات پسندیده و به کار بردن آنها و ذکر تعدادی از آنها

20 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا خداوند بزرگواری های اخلاقی را به رسول خود اختصاص داد پس خود را بیازمایید اگر آن مکارم در وجود شما باشد خدای را سپاس گویید و در طلب زیادی آنها به سوی خدا زاری کنید. پس عدد آنها را ده عدد ذکر کرده است : یقین و قناعت و صبر و شکر و بردباری و خوش خلقی و سخاوت و غیرت و شجاعت و مردانگی.

21 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام فرمود : ای علی !تو را درباره ی خودت به داشتن چند خصلت سفارش می کنم اینها را حفظ کن،سپس فرمود : خداوندا او را یاری کن . اما خصلت اول راستگویی است مبادا هرگز دروغی از دهان تو بیرون آید، دوم پارسایی است مبادا هرگز بر خیانت نمودن دلیر گردی ، سوم ترس از خداست گوئیا تو او را می بینی ، چهارم زیاد گریستن از خوف خدای عزوجل که به خاطر هر قطره اشکی خانه ای در بهشت برایت ساخته می شود ،پنجم مال و جانت را در مقابل دینت عطا کنی، ششم در نماز و روزه و صدقه به سنت من رفتار کنی اما نمناز پنجاه رکعت در هر شبانه روز و اما روزه سه روز در هر ماه ، پنجشنبه اول هر ماه و چهارشنبه وسط هر ماه و پنجشنبه آخر هر ماه ،و اما صدقه تا می توانی در پرداخت آن بکوش تا جایی که گفته شود زیاده روی می کنی و تو زیاده روی مکن. بر تو باد به نماز شب ، نماز شب ، نماز شب و بر تو باد به نماز ظهر اول وقت و بر تو باد به قرائت قرآن در هر حال و بر تو باد به بالا بردن دستانت در نماز و برگرداندن دو کف به ریقه دعا و بر تو باد به مسواک زدن در هنگام هر نماز و بر تو باد به کسب اخلاق نیک و بر تو باد به مسواک زدن در هنگام هر نماز و بر تو باد به کسب اخلاق نیک و بر تو باد به دوری از اخلاق ناپسند، اگر این اموری را که بر تو بر شمردم به جای نیاوردی پس جز خودت کسی دیگر را سرزنش مکن.

22 : امام صادق علیه السلام از پدرانش علیهم السلام روایت کند که در وصیت پیامبر صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام چنین آمده است :
ای علی ! سه خصلت است که در دنیا و آخرت از بزرگواری های اخلاقی شمرده می شود: اینکه از کسی که به تو ستم نموده در گذری و با کسی که از تو بریده پیوند برقرار کنی و در برابر کسی که با تو نادانی نموده بردباری به خرج دهی.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/12e38b6365b1fb6d2.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
7th August 2015, 10:34 PM
23 : امام صادق علیه السلام فرمود :
بزرگواری های اخلاقی ده چیز است ، پس اگر توانایی آن داری که این اخلاق در تو باشد پس اقدام کن زیرا این مکارم گاه باشد که در مرد هست ولی در فرزندش نیست و گاه در فرزند هست و در درش نیست و گاه در بنده هست ولی در فرزندش نیست و گاه در بنده هست و در آزاد نیست و آنها عبارتند از : راستی با مردمان و راستگویی زبان و امانتداری و پیوند با خویشان و مهمان دوستی و نیکویی نمودن با او و طعام دادن به سائل و پاداش دادن به خاطر انجام کارها و خودداری از سرزنش همسایه و همنشین ،و سر همه این بزرگواری ها حیا است.

24 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
جوهره و اصل اسلام را چنان ترسیم و بیان می کنم که کسی پیش از من چنین بیان ننموده و پس از من نیز جز به همین گونه ای که می گویم کسی (بهتر از )آن را بیان نخواهد کرد : همانا اسلام همان تسلیم ( در برابر حق تعالی) است و تسلیم همان باور داشتن است و باور همان تصدیق نمودن است و تصدیق،اقرار و اعتراف آوردن (به عبودیت وحقانیت رسول ) است و اقرار همان عمل و کردار است و عمل همان به جای آوردن (و به ظهور رسانیدن)است . به راستی که مؤمن دین خود را از رأی و اندیشه خود بر نمیگیرد بلکه به آنچه که از پروردگارش به او رسیده است تمسک جوید.

25 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : اسلام برهنه است و لباس و پوشش آن حیاست و زیور آن وفا و مردانگی آن کار شایسته نمودن و پایه و ستون آن پارسایی است و هر چیز بنیاد و ریشه ای دارد و ریشه اسلام دوستی ما اهل بیت است.

26 : امام جواد علیه السلام از پدر بزرگوارش و ایشان از جدش روایت کند که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : همانا خداوند اسلام را آفرید و برای آن میدان و روشنایی و قلعه استوار و یاری کنندگانی قرار داد اما میدان آن قرآن و روشنایی آن حکمت و قلعه آن احسان است و یاری کنندگان اسلام ،من و اهل بیتم و شیعیان ما می باشیم.

27 : امام صادق علیه السلام فرمود :
شما نیکوکار نمی باشید مگر اینکه شناخت پیدا کنید و شناخت پیدا نمی کنید مگر اینکه تصدیق کنید و تصدیق نمی کنید مگر اینکه تسلیم شوید و اینها چهار باب است (صلاح و عرفان ،تصدیق و تسلیم)که اولین آنها به سامان نمی آید مگر به سبب آخرین آنها.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/10ffb6b8335577292.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
7th August 2015, 10:37 PM
28 : امام صادق علیه السلام فرمود :
بر مؤمن سزاوار است که دارای هشت خصلت باشد :در هنگام فتنه ها با وقار و بردبار باشد،هنگام نزول بلا شکیبا باشد،در هنگام فراخی و ناز و نعمت شکرگزار باشد،به آنچه که خداوند به او روزی بخشیده قانع باشد ، به دشمنان ستم نکند و به دوستان جفا نکند،بدنش از او در سختی و مردم از او در آرامش باشند،همانا دانش دوست مؤمن و بردباریوزیر اوست و عقل فرمانده لشکریان او و مدارا برادر او و نیکی پدر اوست.

29 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
اسلام دارای چهار رکن است : توکل بر خدا و واگذاردن کار به خداوند و راضی بودن به قضای الهی و تسلیم بودن در مقابل امر خدای عزوجل.

30 : امام باقر علیه السلام فرمود :
از امیر المؤمنین درباره ایمان سؤال شد و حضرت پاسخ دادند : همانا خداوند عزوجل ایمان را بر چهار پایه نهاد: بر صبر و یقین و عدل و جهاد. اما صبر خود بر چهار شاخه است : بر شوق (به بهشت) و ترس (از جهنم) و بی رغبتی به دنیا و انتظار کسیدن (مرگ)-تاآنجا که فرمود :- و یقین نیز بر چهار شاخه است : بر بینا شدن در زیرکی و بازگردانیدن (امور به سوی)حکمت و شناخت عبرت و روش پیشینیان. وعدل نیز بر چهار شاخه است : بر فهم دشوار و فرو رفتن در علم و حکم نیکو و (وارد شدن در )سبزه زار بردباری – تا آنجا که فرمود :- و جهاد نیز بر چهر شاخه است : بر امر به معروف و نهی از منکر و صداقت و راستی در مواضع و دشمنی با نابکاران.

31 : امام سجاد علیه السلام فرمود:
مؤمن سکوت می کند تا سالم و سلامت بماند و سخن می گوید تا (از گفتگو با دیگران) غنیمت گیرد و شهادتش را از افراد دور ( وناآشنا)کتمان نمی کند و هیچ کار خیری را ریاکارانه انجام نمی دهد و هیچ کار خوبی را به خاطر حیا ترک نمی کند،اگر ستوده شود از آنچه که درباره اش می گویند بیمناک است و از خداوند به خاطر آنچه که درباره اش نمی دانند طلب مغفرت می کند،گفتار کسی که نسبت به او جاهل است او را نمی فریبد و از اینکه یکایک عملش حفظ و نگاهداری می شود بیمناک است.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/3ab3dd7d48b878291.jpeg

حسنعلی ابراهیمی سعید
7th August 2015, 10:40 PM
32: هشام بن حکم از امام موسی بن جعفر علیه السلام در حدیثی طولانی روایت کند که فرمود:
ای هشام! ایمر المؤمنین علیه السلام فرمود : خداوند به هیچ چیز برتر از عقل پرستش نشده است و عقل کسی تمام . کمال نمی شود مگر اینکه در وی چند خصلت باشد : از کفر و بدی او ایمنی حاصل باشد و امید پایداری در راه راست و خیر از او می رود و زیادی مالش بذل و بخشش می شود و زیادی گفتارش باز داشته می شود ، بهره اش از دنیا همان طعامی است که می خورد،در تمام عمرش از علم سیر نمی شود ، ذلتی که در راه خدا باشد از عزتی که در راه غیر خدا باشد نزد او دوست داشتنی تر است و فروتنی در نزد او از بلند پایگی محبوبتر است ،احسان کمی را که دیگران انجام می دهند زیاد می شمرد و احسان زیاد خودش را کم به حساب می آورد و همه مردم را از خود بهتر می بیند و خودش را در نفس خود بدترین مردم میداند و اینها تمام آن خصال است.

33 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
مؤمن دارای توانایی در دینداری و ثبات در نرمی و ایمان در یقین و حرص در دریافت دانش و نشاط در هدایت و نیکی در پایداری و دانش در بردباری و زیرکی در مدارا و سخاوت در مسیر حق و میانه روی در هنگام ثروتمندی و تحمل در زمان نداری و عفو در وقت قدرت و فرمانبرداری خدا در پند و اندرز دادن و باز ایستادن از شهوترانی و پارسایی در هنگام خواهش نفس و حرص در جهاد و نماز در وقت گرفتاری و صبر در سختی است و در فتنه ها با وقار و در دشواری ها صبور و در فراخی شکرگزار است و غیبت نمی کند و تکبر نمی ورزد و از خویشاوندان نمی برد و سستی کننده نیست و درشتخوی و خشن نیست و چشمش بر او پیشی نمی گیرد (یعنی اینگونه نیست که ابتدا نگاه کند و سپس از نگاه خود پشیمان شود بلکه از آغاز نگاه نمی کند)و شکمش او را رسوا نمی کند و عورتش بر او چیره نمی شود و بر مردم حسد نمی ورزد،سرزنش می شود و سرزنش نمی کند و اهل اسراف نیست، ستمدیده را یاری می کند و بر بیچاره رحم می آورد ، نفس او از او در سختی است و مردم از او در راحتی اند ، میل به عزت و ارجمندی دنیا ندارد و از ذلت دنیا بی تابی نمی کند ،مردم می کوشند که روی آورند و کوشش او در این است که به کار خود (و تهذیب نفس خود)مشغول باشد،در بردباری اش کمبودی نیست و در رأی و نظرش سستی راه ندارد و در دینش زیان و خسارت نباشد،کسی را که از او مشورت خواهد راهنمایی می کند و کسی را که از او درخواست کمک کند کمک می کند و از فحش و نادانی ترسان است.

34 : در حدیثی از امیر المؤمنین علیه السلام روایت است که حضرت از رسول خدا صلی الله علیه و اله در مورد اوصاف مؤمن سؤال کرد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود :
بیست خصلت در مؤمن هست که اگر این خصلتها در او نباشد ایمانش کمل نیست. ای علی!از اخلاق مؤمنین این است :به نماز (جماعت)حاضر می شوند و به پرداخت زکات شتاب کننده اند و مسکین را طعام دهند، دست بر سر یتیم کشند ، جامه های کهنه خویش را پاکیزه می کنند ، ازار و پوششی بر میان خود می بندند،مؤمنان کسانی هستند که اگر سخن بگویند دروغ نمی گویند و اگر وعده دهند به وعده عمل می کنند و اگر در کاری آنان را امین شمرند خیانت نمی کنند و اگر سخن گویند راست خواهند گفت ، پارسایان شب و شیران روزاند، روز را به روزه و شب را به قیام می گذرانند، همسایه را آزار نمی دهند و همسایه ای از آنان رنجیده خاطر نمیشود ، به آرامی بر روی زمین قدم بر می دارند و برای کمک به زنان بی سرپرست و برای تشییع جنازه ها قدم پیش می گزارند. خداوند ما و شما را از پرهیزکاران قرار دهد.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/3ab31db55ece7d4e3.jpeg

حسنعلی ابراهیمی سعید
7th August 2015, 10:43 PM
35 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا شیعیان علی علیه السلام شکمهاشان تهی و لبهاشان خشکیده بود ، اهل مهربانی و علم و بردباری بودند ، به پارسایی شناخته می شدند پس با پرهیزکاری و تلاش ما را بر شیعه بودنتان یاری کنید.

36 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مؤمن بردباری است که بردباری اش از روی نادانی نیست و اگر با او از روی نادانی و حماقت رفتار شود او بردباری به خرج می دهد و به کسی ستم نمی کند و اگر به او ستمی شد می بخشاید و بخل نمی ورزد و اگر به او بخل ورزیده شد صبر پیشه می کند.

37 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مؤمن کسی است که محل کسب روزی اش پاکیزه و خلق و خوی او نیکوست و درونش بی عیب و نقص است و زیادی دارایی اش را انفاق می کند و جلو زیاد سخن گفتن خود را می گیرد و شرش را از مردم باز می داد و در مورد خودش با مردم به انصاف و عدالت رفتار می کند.

38 : امام باقر علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : شیعیان ما کسانی هستند که در سایه ولایت ما به یکدیگر بذل و بخشش می کنند، یکدیگر را در راه دوستی ما دوست می دارند، در زنده نمودن امر ما با یکدیگر دید و بازدید می کنند، آنان زمانی که به خشم آیند ستم نمی کنند و اگر خشنود باشند زیاده روی نمی کنند، آنان مایه برکت برای همسایگانشان و مایه صلح و سلامت معاشران خود هستند.

39 : از فاطمه دختر حسین بن علی علیهاالسلام روایت است که فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : سه خصلت است که کسی که این سه خصلت در او باشد خصلتهای ایمان را به طور کامل داراست : هنگامی که خشنود است خوشنودی اش او را در باطل داخل نمی کند و هنگامی که خشمگین است خشمش او را از راه حق بیرون نمی برد و هنگامی که قدرت و توانایی دارد آنچه را که از آن او نیست به نا حق نمی گیرد.

40 : امام صادق علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : همانا اهل دین نشانه هایی دارند که به آن نشانه ها شناخته می شوند : راستی در گفتار و امانتداری و وفای به پیمان و پیوند با خویشان و مهربانی با ناتوانان و کمی معاشرت و مخالطت با زنان (یا اینکه فرمود کمی جماع با زنان)و بذل احسان و حسن همسایگی و وسعت خلق و پیروی از علم و آنچه که به خدا نزدیک می کند تا اینکه فرمود : همانا مؤمن نفسش از دست او گرفتار است و مردم از او در راحتی اند، هنگامی که شب بر او می رسد صورتش را بر زمین می گذارد و برای خدا با گرامی ترین اعضای بدن خود به خاک می افتد و با پروردگاری که او را آفریده مناجات می کند که او را از آتش برهاند، آگاه باشید که چنین باشید.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/12e3c176aa4deb191.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
7th August 2015, 10:47 PM
41 : امام باقر علیه السلام فرمود :
از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله سؤال شد که بهترین بندگان چه کسانی هستند ؟فرمود : آنان کسانی هستندکه هرگاه نیکی کنند شاد می شوند و هنگامی که بدی کنند طلب مغفرت می کنند و هنگامی که به آنان عطا شود قدردانی می کنند و زمانی که به بلایی دچار شوند صبر پیشه کنند و هنگامی که خشمگین شوند ببخشایند.

42 : پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود :
بهترین شما خردمندانند. گفته شد :ای رسول خدا چه کسانی خردمندانند ؟ فرمود : آنان صاحبان اخلاق نیکو و عقلهای گرانمایه و اهل پیوند با خویشاوندان و نیکی به مادران و پدران و رسیدگی کننده به همسایگان و یتیمان اند و (به مسکینان )طعام می خورانند و به صورت آشکار به همگان سلام می کنند و نماز می گذارند در حالی که مردم در خواب و غافلند.

43 : امام صادق علیه السلام می فرماید امام سجاد علیه السلام می فرمود :
همانا شناختن اینکه دین مسلمان به کمال رسیده است به چند امر است : ترک سخن نمودنش در امور بیهوده و بی مربوط و کم جدال نمودنش و بردباری اش و شکیبایی اش و خوش خلقی اش.

44 : امام علی بن الحسین زین العابدین علیه السلام فرمود :
از اخلاق مؤمن انفاق نمودن به اندازه ی نیازمندی و توسعه دادن (به زندگی نیازمندان )به اندازه فراخی (زندگی خود )و رفتار عادلانه با مردم و آغاز نمودن به سلام بر مردم.

45 : امام باقر علیه السلام فرمود :
مؤمن کسی است که در هنگام خوشنودی ،خوشنودی اش او را در گناه و باطل داخل نکند و اگر به خشم آمد خشمش او را از گفتن حق بیرون نبرد و در زمانی که قدرت دارد قدرتش او را به تجاوز نمودن به سوی چیزی که حقی در آن ندارد نکشاند

46 : امام صادق علیه السلام فرمود :
ای مهزم! شیعه ما کسی است که صدایش از گوش خودش تجاوز نکند و کینه و دشمنی اش از دستانش تعدی نکند (کینه اش را عملا ابراز و اعمال نکند)و در زمان تقیه ما را آشکارا مدح ثنا نگوید، و در مجالست و همنشینی با ما زبان به عیبجویی نگشاید و با بی مهری و کینه با ما به مخاصمه و جدال بر نخیزد و اگر با مؤمنی دیدار کرد او را اکرام کند و اگر با نادانی برخورد نمود از او دوری کند – تا آنجا که فرمود : - شیعه ما کسی است که همچون بانگی که سگ از سوز سرما بر می آورد بانگ نزند و حرص و طمعی همچون حرص و طمع کلاغان نداشته باشد و از دشمن ما در خواست و گدایی نکند اگر چه از گرسنگی بمیرد.

http://upload.tehran98.com/upme/uploads/264e51d64095c55a4.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
7th August 2015, 10:51 PM
47 : امام صادق علیه السلام فرمود :
پیامبر اکر صلی الله علیه و اله فرمود : آیا به شما در مورد کسی که شبیه ترین شما به من است خبر دهم ؟عرض کردند : آری ای رسول خدا!پیامبر فرمود : کسی که اخلاقش نیکوتر و نرمخوتر و نیکی کننده تر به خویشاوندانش باشد و دوستی اش نسبت به برادران دینی از همه بیشتر باشد و صبورترین شما بر حق و فرو خورنده ترین شما خشمش را و نیکو ترین شما از نظر عفو و بخشایش باشد و از همه شما در هنگام خوشنودی و خشم انصاف را بیشتر رعایت کند.

48 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مؤمن یاری اش نیکو و روزی اش سبک و کم است ، تدبیرش برای زندگی نیکوست و از یک سوراخ دو مرتبه گزیده نمی شود .

49 : دلهاث غلام امام رضا علیه السلام روایت کند که از حضرت شنیدم که می فرمود :
مؤمن مؤمن نیست مگر اینکه در او سه خصلت باشد – سپس حدیث ما قبل را آورده است و در آن اضافه نموده است :رازش را می پوشاند و با مردمان مدارا می کند و در سختی ها و مشکلات صبر پیشه می سازد.

50 : در حدیثی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله روایت شده است که :
جبرئیل علیه السلام نزد رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا ! خداوند مرا با هدیه ای نزد تو فرستاده که این چنین هدیه ای به هیچ کس یش از تو نداده است رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :آن هدیه چیست ؟ عرض کرد : صبر و نیکوتر از صبر. فرمود : نیکوتر از صبر چیست؟ عرض کرد: رضا ونیکوتر از آن . فرمود : نیکوتر از رضا چیست؟ عرض کرد : زهد و نیکوتر از آن.فرمود : نیکوتر از زهد چیست؟عرض کرد: اخلاص و نیکوتر از آن.فرمود :نیکوتر از اخلاص چیست؟ عرض کرد: یقین و نیکوتر از یقین.پیامبر میفرماید گفتم:ای جبرئیل!نیکوتر از یقین چیست؟گفت: راه رفتن به آن توکل نمودن بر خدای عزوجلاست.گفتم:توکل بر خدا چیست ؟گفت آگاهی به اینکه ضرر و نفع و عطا و منع هیچ یک به دست مخلوق نیست و نومیدی از مخلوق را در عمل رعایت کند پس هرگاه بنده ای چنین باشد برای هیچکس غیر از خدا کار نمی کند و امید و بیم نداردجز از خدا و به هیچکس جز خدا چشم نمی دوزد س این معنای توکل است.گفتم: ای جبرئیل! تفسیر صبر چیست؟گفت : در سختی شکیبایی کند چنانکه در شادی و در تنگدستی شکیبایی کند چنانکه در ثروتمندی و در بلا شکیبایی کند چنانکه در وقت عافیت و تندرستی پس از بلایی که به او رسیده به نزد مخلوق شکوه و شکایت نبرد. گفتم: تفسیر قناعت چیست؟ گفت : به آنچه از دنیا نصیب او گردیده قانع باشد به کم قانع باشد و شکر آن را به جای آورد. گفتم : تفسیر رضا چیست؟ گفت : شخص رضایتمند بر مولای خود خشم نمی گیرد چه به دنیا رسیده باشد چه نرسیده باشد و بر نفس خود به عمل کم خوشنود نیست. گفتم: ای جبرئیل! تفسیر زهد چیست؟ گفت : اینکه دوست بدارد آن کس را که آفریننده اش را دوست دارد و دشمن بدارد آن کس را که آفریننده اش را دشمن می دارد و از حلال دنیا بر خود تنگ بگیرد و به حرام آن توجهی نکند زیرا حلال آن حساب دارد و حرامش موجب عقاب است و به همه مسلمانان مهربانی کند چنانکه نسبت به خود مهربان است و آنچنانکه از مرداری که بوی گندش زیاد شده است پرهیز می کند از سخن گفتن برهیزد و همچنانکه از آتشی که او را فرا گیرد دوری می کند از چیزهای پوچ و فانی دنیا و زینت دنیا پرهیز کند و آرزویش را کوتاه کند و اجلش را پیش رو داشته باشد. گفتم : ای جبرئیل ! تفسیر اخلاص چیست ؟ گفت : مخلس کسی است که هیچ را از مردم در خواست نکند تا خود بیابد و آنگاه که یافت خوشنود باشد و اگر چیزی در نزد او باقی ماند آن را در راه خدا عطا کند پس اگر از مخلوق در خواست نکند به عبودیت خداوند اقرار کرده است.و اگر خواسته س خود را یافت و خوشنود بود چنین کسی از خدا خوشنود است و خداوند تبارک و تعالی نیز از او خوشنود است و هنگامی که به خاطر خدای عزوجل عطا می کند چنین کسی در حد اعتماد به پروردگار خویش است.
گفتم : تفسیر یقین چیست؟ گفت : مؤمن برای خدا به گونه ای عمل کند گوئیا او را می بیند و اگر او خدا را نمی بیند خداوند او را می بیند و از روی یقین و باور بداند که آنچه به او رسیده است ممکن نبود که به او نرسد و به خطا رود و آنچه که به خطا رفته و به او نرسیده استنمی شد که به او برسد. همه اینها که گفته شد شاخه های توکل و راه رفتن به سوی زهد است.
http://www.askdin.com/thread50801-3.html
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/0956f328db3437fb3.jpg@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @@ لشکر92 زرهی اهواز @

حسنعلی ابراهیمی سعید
15th August 2015, 09:34 PM
5– باب استحباب تفکر نمودن در چیزهایی که موجب عبرت و عمل است

51 : امام صادق علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین می فرمود: با تفکر نمودن قلب خود را آگاه کن و شبانگاه پهلوی خود را از بستر خواب دور گردان و تقوای خداوند که پروردگار توست را پیشه ساز.

52 : حسن صیقل گوید :
از امام صادق علیه السلام درباره آنچه که مردم روایت می کنند که (ساعتی تفکر از قیام یک شب بهتر است )پرسیدم که چگونه باید تفکر کند ؟فرمود : به ویرانه یا خانه گذر کند و بگوید :کجایند ساکنان تو؟ کجایند سازندگان تو؟ تو را چه شده چرا سخن نمی گویی؟

53: امام صادق علیه السلام فرمود :
برترین عبادت مداومت نمودن بر تفکر درباره خداوند و قدرت اوست.

54 : معمر بن خلاد گوید :
از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود : عبادت نماز و روزه زیاد نیست بلکه عبادت تفکر نمودن در کار خدای عزوجل است.

55 : امام صادق علیه السلام فرمود:
تفکر آدمی را به سوی نیکی و عمل به آن فرا می خواند.

56 : هارون الرشید به امام موسی بن جعفر علیه السلام نوشت که :
مرا موعظه کن و کوتاه سخن گو .-راوی گوید:- حضرت برای او نوشت : هیچ چیز نیست که چشم تو آن را ببیند جز اینکه در آن موعظه ای نهفته است .

57 : امام صادق علیه السلام فرمود :
بیشترین عبادت ابوذر –که خدایش رحمت کند- تفکر نمودن و عبرت گرفتن بود .

58 : از کتاب ابی عبدالله سیاری که مصاحب دو امام ، امام موسی کاظم و امام رضا علیهما السلام بود روایت است که گوید:
از امام معصوم شنیدم که فرمود : عبادت ،زیاد روزه گرفتن و خواندن نماز فراوان نیست بلکه عبادت تفکر نمودن درباره خدای تعالی است.

59 : حسین بن صیقل گوید:
به امام صادق علیه السلام عرض کردم : آیا ساعتی تفکر ،از برخواستن و عبادت یک شب با ارزش تر است؟ حضرت فرمود : آری رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود که : ساعتی تفکر نمودن از یک شب قیام نمودن برتر است عرض کردم :چگونه باید تفکرد کرد؟ فرمود : باید به خانه و ویرانه گذر کند و بگوید : سازندگان تو و ساکنان تو کجایند؟ تو را چه شده چرا سخن نمی گویی؟
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/264e51d64095c55a4.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
21st August 2015, 12:47 PM
6 – باب استحباب یافتن اخلاق نیکو و ذکر تعدادی از اخلاق نیکو

60 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
ما کسی را دوست می داریم که خردمند،فهمیده ، دارای فهم عمیق در دین ، بردبار ف مدارا کننده ، صبور ، راستگو و وفادار باشد ، خداوند عزوجل اخلاق نیکو را به پیامبران اختصاص داده پس کسی که دارای اخلاق پسندیده است خداوند رابر داشتن آن اخلاق سپاس گوید و کسی که چنین اخلاقی در وجودش نیست باید به درگاه خدای عزوجل تضرع و زاری کند و اخلاق نیکو را از خداوند در خواست کند، -راوی گوید – عرض کردم : فدایت شوم آن اخلاق نیک چیست ؟ حضرت فرمود : پارسایی ،قناعت ،صبر،شکر،بردباری،حیا،سخاو ت،شجاعت،غیرت،نیکوکاری، راستگویی،امانتداری.

61 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود:
که آیا به شما خبر دهم که بهترین مردان شما چه کسانی هستند؟ گفتیم : آری ای رسول خدا ! حضرت فرمود : بهترین مردان شما کسانی هستند که پرهیزکار ،پاکیزه ،دارای دستانی بخشنده و با سخاوت ، از طرف پدر و مادر پاکیزه نژاد باشد ، نیکی کننده به پدر و مادرش باشد و خانواده اش را مجبور نکند که به دیگری پناه برد.

62 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
همانا خداوند عزوجل اسلام را به عنوان دین برای شماپسندید پس این دین را با سخاوت و خوش خلقی همراهی و یاری نیکو کنید .

63 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام فرمود : ایمان چهار رکن دارد : خوشنودی به قضای الهی و توکل بر خدا و سپردن امر زندگی به خداوند و تسلیم در برابر امر خدا.

64 : از مردی از بنی هاشم چنین روایت است که فرمود :
چهار چیز است که اگر در کسی باشد اسلامش کانل است و اگر چه از سر تا قدمش گناه باشد از قدر و منزلتش کاسته نمی شود : راستی و حیا و خوش خلقی وشکر.

65 : حماد بن عثمان گوید :
مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد : ای فرزند رسول خدا !اخلاق نیک را به من خبر بده ،حضرت فرمود : چشم پوشی و گذشت از کسی که به تو ستم روا داشته و پیوند با کسی که از تو بریده و عطا کردن به کسی که تو را محروم داشته و حق گویی اگر چه بر علیه خودت باشد .

66 : جراح مدائنی گوید :
امام صادق علیه السلام به من فرمود : آیا جوانمردی ها و خوبی های اخلاقی را برایت بگویم ؟ چشم پوشی و در گذشتن از خطای مردمان و یاری دادن به برادر دینی از نظر مالی و یاد کردن زیاد از خداوند.

67 : امام جعفر صادق علیه السلام فرمود :
بر شما باد به بزرگواری های اخلاقی زیرا خداوند عزوجل اخلاق پسندیده را دوست دارد و از اخلاق نکوهیده بپرهیز زیرا خداوند عزوجل آنها را دشمن می دارد و بر شما باد به تلاوت قرآن – تا آنجا که فرمود : -بر شما باد به خوش خلقی زیرا خوش خلقی صاحب خود را به درجه روزه داری که شبها را به عبادت قیام می کند و می رساند و بر شما باد به نیکی با همسایگان زیرا خداوند به این امر نموده است و بر شما باد به مسواک زدن زیرا مسواک زدن پاکیزه کننده دهان و سنتی نیکو است و بر شما باد به انجام واجبات الهی و بر شما باد به اجتناب نمودن از حرامهای خداوند.

68 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
همانا برای خداوند بندگان برجسته و شایسته ای وجود دارد که خداوند آنها را از همین آفرینش و زمین خود آفریده است و آنان را برای بر طرف کردن نیاز های برادران دینی آفریده ، آنان حمد و سپاس را مایه مجد و بزرگی می دانند و خداوند سبحان بزرگواری های اخلاقی را دوست می دارد و در خطاب نمودن به پیامرش فرموده اس : ( همانا تو بر اخلاقی بزرگ هستی ) که این اخلاق بزرگ همان سخاوت و خوش خلقی است .
http://www.askdin.com/thread50801-4.html
@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/06d756135aebbbe91.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
21st August 2015, 12:50 PM
چرا در حدیث امام علیه السلام قلب به عنوان یکی از اعضاء معرفی شده است؟

و اصولا مقصود از قلب در احادیث چیست؟

ایمان را حضرت علی علیه السلام اقرار به زبان و عمل به اعضاء بیان فرمودند.

و در آیه شریفه هم داریم:"قالَتِ الْأَعْرابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمَّا يَدْخُلِ الْإيمانُ في قُلُوبِکُمْ وَ إِنْ تُطيعُوا اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لا يَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمالِکُمْ شَيْئاً إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ (14/حجرات)

با این وصف کلیت ایمان مربوط به قلب و آثار و ظهورات آن در اعضاء به شکل اعمال مطابق با شرع ظاهر می گردد! این مطلب چگونه با حدیث تطبیق داده می شود؟
http://www.askdin.com/thread50801-3.html
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/af0ade7b1069791e6.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
21st August 2015, 12:54 PM
سلام علیکم
حدیثی که نقل فرمودید قلب را به معنای عضو بدن عنصری معرفی نکرده است.بلکه قلب به معنای شأنی از شئون نفس ناطقه انسانی که کارش پذیرش و پیاده سازی مُدرَکات عقل است می باشد.
توضیح بیشتر آنکه:
در موارد متعددی که کلمه قلب در قرآن به کار رفته، مفاهیمی؛ نظیر تفکر، ایمان، درک عواطف و احساسات به آن نسبت داده شده است. در این موارد شاید بتوان ادعا نمود که این مفاهیم هیچ سنخیتی با قلب جسمانی یعنی «قلب صنوبری که در گوشه چپ سینه قرار گرفته است»، ندارند. یا این‌که مدعی شویم، قرآن نیز به مانند بسیاری از رومیان و یونانیان قدیم، قلب جسمانی را قرارگاه تفکر، تعقل و مرکز عواطف و احساسات می‌شمرد. اثبات هر یک از این دو، نیازمند تحقیقی جامع در کتاب‌های لغت و استعمالات مختلف در قرآن و روایات است.
توجه به این نکته ضروری است که برای رسیدن به مفهوم دقیق قلب باید واژه‌هایی؛ مانند فؤاد، نفس و صدر را نیز مورد نظر داشت.
مفهوم شناسی واژه‌­ی «قلب» و «فؤاد»
از این جهت به قلب انسان قلب گفته می‌‏شود که تقلّب و دگرگونی آن بسیار است.[1] در لغت‌نامه‌­های معتبر «لسان العرب» و «المصباح المنیر» آمده است: واژه قلب همان‌طوری که در زبان عربی نام عضوی از بدن است، به معنای عقل نیز به کار می­رود.[2] ابن‎منظور در لسان العرب می­‌­گوید: فرّاء [لغت شناس معروف زبان عرب] در معنای آیه‌­ی «إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَذِکْرى‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»،[3] می‌گوید: قلب در این آیه به معنای عقل است؛ فراء در توضیح این معنا می­‌گوید: در زبان عربی قلب به معنای عقل نیز به کار می‌­رود؛ مانند «ما لک قلبٌ»، «ما قلبُک معک»، «أین ذهب قلبک؟» که در تمام این مثال‌­ها قلب به معنای عقل است؛ یعنی «برای تو عقلی نیست»، «عقل تو با تو نیست»، «عقل تو کجا رفته است؟».[4]
ابن اثیر در «النهایة» و ابن فارس در «مقائیس اللغة» می‌گویند: به بُعد خالص و شریف هر چیزی، قلب آن چیز گفته می‌­شود.[5] پس به نفس و روح انسان هم که بُعد خالص، شریف و حقیقت انسان است، می‌توان قلب گفت.
در لغت‌نامه­ «مفردات الفاظ القرآن» آمده است: واژه قلب به معنای روح نیز به کار می‌رود.[6] همچنین علاّمه مصطفوی نیز در «التحقیق» می‌­گوید: هر انسانی دارای دو قلب است: 1. قلب مادّی ظاهری که همان قلب صنوبری است. 2. قلب روحانی باطنی که حقیقت انسان است.[7]
در مورد واژه «فؤاد» نیز اکثر عالمان لغت شناس بر این اعتقادند که معنایی مترادف با قلب دارد، با این تفاوت که در آن نوعی از سوختگی و دلسوزى نیز جای گرفته است.[8]
مفهوم شناسی واژه‌­ی «صدر»
در لغت‌نامه­های «لسان العرب»، «العین» و «تاج العروس» واژه صدر به معنای «أعلی مقدّم کل شیء» آمده است که به معنای قسمت بالا از قسمت جلوی هر چیزی است.[9] و از آن‌جا که سینه انسان نیز در قسمت بالای جلوی بدن است، به آن صدر گفته می­‌شود.[10]
از جمله کاربردهای دیگر واژه صدر در این معنا می­‌توان به این موارد اشاره نمود: «صدر القناة»؛ بالای نیزه، «صدر الأمر»؛ اوّل کار، «صدر النهار»؛ اوّل روز، «صدر المجلس»؛ قسمت بالای مجلس، و «صدر القدم» سینه پا.
پس با ملاحظه این موارد به خوبی می‌توان دریافت که صدر در هر چیزی متناسب با آن چیز است؛ بنابراین صدر در مورد قلب به معنای روح بایستی متناسب با آن و به معنای صدر روحانی باشد که در «التحقیق» آمده است: همان‌طوری که قلب مادّی، مرکز زندگی جسمانی است و صدر(سینه) مانند صندوقی آن‌را در بر می­‌گیرد، قلب روحانی نیز، مرکز زندگی روحانی است و صدر روحانی مرتبه‌­ای است که آن‌را در بر می­‌­گیرد.[11]
استعمال «قلب» در قرآن و روایات
واژه‌­ی قلب بیش از 100 بار در قرآن کریم ذکر شده است. در مفهوم شناسی واژه‌­ی قلب روشن شد که قلب در لغت و استعمال عرب هم به معنای قلب صنوبری و هم به معنای عقل(نفس مدرکه) و روح به کار می‌­رود.
این استعمال چه به نحو مشترک لفظی باشد و چه به نحو حقیقت و مجاز، در هر صورت مفهومی است که برای آشنایان به زبان عربی، حتی به هنگام نزول قرآن نیز شناخته شده بود و خطایی در استعمال این معانی وجود ندارد.
قبل از بررسی معنای قلب در آیات و روایات، باید به این نکته بسیار مهم توجّه کرد که در آیات و روایاتی که قلب و صدر کنار هم آمده‌­اند، اوّل باید معنای قلب را به کمک قرینه‌­ها تشخیص داد و سپس متناسب با معنای قلب، صدر را ترجمه نمود؛ چرا که در مفهوم‌­شناسی صدر ذکر شد که صدر در هر چیزی متناسب با آن چیز است، و این‌که صدر را قرینه‌­ای قرار داد برای این‌که قائل شد: منظور از قلب، قلب صنوبری است، کار اشتباه و نادرستی است.
استعمال مفهوم قلب در قرآن را می‌توان در این موارد دسته‌بندی نمود:
1. عضوی که در کنار اعضای دیگر؛ مانند گوش که وسیله شنیدن و چشم که وسیله دیدن و دهان که وسیله بیان است، به عنوان وسیله‌ای برای درک و فهم آمده است. گاه بر آن مهر زده می‌شود و گاه به وسیله آن تعقل می‌شود.[12] «آیا در زمین گردش نکرده‏‌اند، تا دل‌هایى داشته باشند که با آن بیندیشند...».[13]
2. به معناى عقل و درک، چنان‌که در آیه 37 سوره «ق» مى‌خوانیم: «إِنَّ فی‏ ذلِکَ لَذِکْرى‏ لِمَنْ کانَ لَهُ قَلْب»؛ در این مطالب تذکر و یادآورى است براى آنان‌که نیروى عقل و درک داشته باشند.
3. به معناى جان انسان، چنان‌که در سوره احزاب آیه 10 آمده است: «إِذْ زاغَتِ الْأَبْصارُ وَ بَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَناجِر»؛ هنگامى که چشم‌ها از وحشت فرو مانده و جان‌ها به لب رسیده بود.[14]
4. به معنای نفس انسان که دارای قدرت عمل و آزادی انتخاب است.[15] گاه ایمان می‌آورد و گاه نیز از پرستش و بندگی سرباز زده، گنه‌کار می‌شود.[16] قرآن قلبی را که با ایمان و عمل صالح در نزد پروردگار خود حاضر می‌شود، به عنوان «قلب سلیم» و «قلب منیب» نام می‌برد.[17]
در این معنا قلب ظرفی است که نظر و اعتقاد انسان در آن استقرار یافته است.[18] خواه اعتقادی فاسد و انحرافی باشد و خواه اعتقادی صحیح و در راستای بندگی. در حقیقت قلب به عنوان محل اصلی استقرار ایمان و کفر شمرده شده است.[19]
5. محل نزول وحی؛ «چرا که او [جبرئیل] به فرمان خدا، قرآن را بر قلب تو نازل کرده است».[20]
6. به معناى مرکز عواطف، چیزی که مریضی، قساوت، غفلت، کینه، رعب، حسرت، شک، آرامش، خضوع و خشوع و ... به آن نسبت داده می­‌شود. در سوره آل عمران آیه 159 مى‌خوانیم: «وَ لَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ»؛... اگر سنگدل بودى از اطرافت پراکنده مى‌شدند.[21]
6. به معنای رأی و نظر: «تَحْسَبُهُمْ جَمیعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتَّى»؛ آنها را متّحد مى‌‏پندارى، در حالی‌که رأی و نظرهای آنها پراکنده است.[22]
با کنار هم قرار گرفتن برخی از این معانی در قرآن، در می‌یابیم که مقصود از قلب در تمامی موارد، قلب جسمانی نیست؛ زیرا در هر یک از مفاهیمِ «اختیار در عمل»، «بودن جایگاهی برای کفر و ایمان»، «محل نزول وحی» و «همچنین جان آدمی به هنگام مرگ»، نمی‌توان معنای قابل توجیهی را برای قلب جسمانی قرار گرفته در سمت چپ سینه تصور کرد. بنابراین، تنها مفهومی که بتواند جامع آنها باشد، همان «روح» انسان است؛ یعنی بی‌گمان قلب در قرآن، به معنای قلب باطنی و روح نیز به کار رفته است.
در سوره بقره قلب را عبارت از چیزى دانسته که می‌توان گناه و ثواب را به او استناد داد؛ و معلوم است که عضو صنوبرى شکل گناه نمى‌‏‌کند، پس مراد از آن همان جان و نفس آدمى است. در مورد جایگاه کفر و ایمان و آنچه که از اعتقاد و رفتار به آن تعلق می‌گیرد، واضح است که مقصود از قلب، نمی‌تواند قلب جسمانی باشد. اگر این‌گونه بود چنین لازم می‌آمد که با پیوند قلب یک مؤمن با کافر تمامی عقاید او نیز تغییر یابد. وجود یک «من» ثابت شخصیتی در انسان‌ها نشانگر آن است که جایگاه اصلی اعتقادات و اراده انسانی، روح انسان‌ها است.
رابطه بین بیماری و سلامت قلب جسمانی و روحانی «عموم و خصوص من وجه» است؛ زیرا ممکن است قلب جسمانی انسان در کمال سلامت باشد، ولی بر اثر کفر یا تبه‌کاری وی، قلب روحانی او بهره‌‏ای از سلامت نداشته باشد و ممکن است قلب جسمانی انسانِ مؤمن، بیمار باشد ولی قلب روحانی او سالم باشد: «هنگامى را که با قلب سلیم به پیشگاه پروردگارش آمد».[23] چنان‌که گاهی هر دو قلب بیمار است؛ مانند کافری که به بیماری قلبی مبتلا است و یا هر دو قلب سالم؛ مانند مؤمنی که از سلامت قلب جسمی نیز بهره‌‏مند است.[24]
در مورد محل نزول وحی نیز، نمی‌توان قلب جسمانی پیامبر اکرم(ص) را محلی برای نزول وحی الهی دانست؛ زیرا قلب آنچه را که درک مى‏‌کند، به وسیله ادوات و اعضاى بدن، از چشم و گوش و غیره است. علامه طباطبایی در این مورد می‌گوید: «شاید وجه این‌که در جمله "نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِینُ عَلى‏ قَلْبِکَ"،[25] پاى قلب را به میان آورد و نفرمود: "روح الامین آن‌را بر تو نازل کرد"، اشاره به این باشد که رسول خدا چگونه وحى و قرآن نازل را تلقى مى‌‏کرده؟ و از آن‌حضرت آن چیزى که وحى را از روح مى‌‏گرفته نفس او بوده، نه مثلاً دست او، یا سایر حواس ظاهرى‌‏اش، که در امور جزئى به کار بسته مى‌‏شود.
پس رسول خدا(ص) در هنگامی که به وى وحى مى‏‌شد، هم مى‌‏دید و هم مى‌‏شنید، اما بدون این‌که دو حس بینایى و شنوایى‏‌اش به کار بیفتد، همچنان‌که در روایت آمده که حالتى شبیه بیهوشى به آن‌حضرت دست مى‌‏داد که آن‌را به «رحاء الوحى» نام نهاده بودند. پس آن‌حضرت همان‌طور که ما شخصى را مى‌‏بینیم و صدایش را مى‌‏شنویم، فرشته وحى را مى‌‏دید و صدایش را مى‌‏شنید، اما بدون این‌که حواس بینایى و شنوایى مادى خود را چون ما به کار گیرد.
و اگر دیدن و شنیدنش در حال وحى عین دیدن و شنیدن ما مى‏‌بود، بایستى آنچه مى‌‏دیده و مى‌‏شنیده میان او و سایر مردم مشترک باشد و اصحابش هم فرشته وحى را ببینند و صدایش را بشنوند، حال آن‌که نقل قطعى، این معنا را تکذیب کرده و حالت وحى بسیارى از آن‌جناب سراغ داده که در بین جمعیت به وى دست داده و جمعیتى که پیرامونش بوده‌‏اند هیچ چیزى احساس نمى‌‏کردند، نه صداى پایى، نه شخصى و نه صداى سخنى که به وى القاء مى‌‏شده است».[26]
البته گاهی چنین تعبیر شده است که قرآن بر خود پیامبر نازل شده است: «او کسى است که این کتاب(آسمانى) را بر تو نازل کرد».[27] و گاه تعبیر شده است که بر قلب پیامبر انزال وحی صورت گرفته است. همان‌گونه که آرامش و سکینه نیز، گاه عنوان شده که بر خود انسان‌ها قرار داده شده است.[28] و گاه بر قلب آنها؛ و همه این موارد قرائنی است که روشن می‌سازد مقصود از قلب، «روح و جان» آدمی است. در مورد «صدر» نیز گاه معیار محاسبه انسان‌ها در ایمان و کفر آمده است؛ مانند: «اگر آنچه را در سینه‌‏هاى شما است، پنهان دارید یا آشکار کنید، خداوند آن‌را مى‌‏داند».[29] و گاه از این به عنوان نفس و جان آدمی تعبیر شده است: «اگر آنچه را در نفستان دارید، آشکار سازید یا پنهان، خداوند شما را بر طبق آن، محاسبه مى‏‌کند».[30]
در روایات نیز از همین روش استفاده می‌­کنیم و قلبی را که جایگاه تفکّر معرفی شده، به معنای روح در نظر می‌گیریم؛ علاوه بر این‌که بعضی از روایات به صراحت قلب را به معنای عقل(نفس مدرکه) گرفته‌­اند:
در اصول کافى، کتاب العقل و الجهل از حضرت موسى بن جعفر(ع) نقل شده است: «اى هشام به‌راستى خداى تعالى در کتاب خود مى‌‏فرماید: «به راستى در این قرآن یاد­آورى است براى کسى که دلى دارد، یعنى عقل دارد».[31]
امام باقر(ع) مى‌‏فرمود: «همانا خدا ما را از أعلى علیین آفرید و دل‌هاى شیعیان ما را از آنچه ما را آفریده، آفرید. و بدن‌هایشان را از درجه پائینش آفرید؛ از این رو دل‌هاى شیعیان بما متوجه است؛ زیرا از آنچه ما آفریده ‏شده‏‌ایم، آفریده شده‌‏اند».[32] در این روایت قلوب در نقطه مقابل بدن و جسم انسان‌ها قرار گرفته است. و بسیاری از احادیث مشابه دیگر که قلب کافران و مؤمنان و منافقان را متفاوت دانسته و به چند دسته مختلف تقسیم کرده است.[33]
از امام علی(ع) نیز سؤال شد که آیا تو خدایت را می‌بینی؟! امام(ع) در جواب فرمود: آیا چیزی را که نمی‌‏بینم پرستش نمایم. سپس این جمله ماندگار بر زبان مبارکش جاری شد که: «لَا تُدْرِکُهُ الْعُیُونُ بِمُشَاهَدَةِ الْعِیَانِ وَ لَکِنْ تُدْرِکُهُ الْقُلُوبُ بِحَقَائِقِ الایمان‏»؛[34] چشم به درک او نائل نمی‌‏شود؛ زیرا متعلّق ادراک بصری محسوس است و خدا چون ماده نیست به حس نمی‌‏آید. اما انسان راهی دیگر برای مواجه شدن با او دارد و آن راهِ دل و طریق ایمان حقیقی است.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/af0a4cf54556c7b65.jpg
@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@

حسنعلی ابراهیمی سعید
21st August 2015, 12:59 PM
آیا امکان دارد مقصود از قلب در قرآن و روایات، قلب جسمانی باشد؟
برخی اندیشمندان اسلامی به واسطه قرائنی که در اختیار داشته‌اند، چنین نتیجه گرفته‌اند که مقصود از قلب، در قرآن و روایات قلب جسمانی است؛ و به مانند برخی فلاسفه یونان و روم قدیم، قلب جسمانی را مرکز تعقل و تفکر و همچنین منبع عواطف انسانی دانسته‌اند.[35] آنها چنین ادعا نموده‌اند که طرح مغز به عنوان تعقل یا ابزار تعقل، ممکن است از طرف اندیشمندان علوم طبیعی به صحنه فرهنگ انسانی راه یافته باشد و مطرح بودن قلب به عنوان مرکزیت تعقل، از طرف ادیان الهی.[36]
البته همان‌گونه بیان شد نمی‌‌توان معنای قابل توجیهی را برای قلب جسمانی -در تمام مواردی که کلمه قلب در قرآن و روایات به کار رفته است- تصور نمود. بی‌گمان قلب در قرآن، به معنای قلب باطنی و روح نیز به کار رفته است. اما این‌که قلب با همان معنای جسمانی خود نیز به کار رفته باشد، نیازمند قرائن مختلفی است. از جمله آن قرائن می‌توان چنین نام برد:
1. قلب و فؤاد در برخی آیات در کنار اعضای حسی دیگر؛ مانند گوش و چشم آمده است و با بیان جایگاه آن در صدر و داخل بدن، تصریح می‌کند که مقصود قلب جسمانی است.[37]
البته در پاسخ می‌توان چنین گفت که در این موارد نیز، مقصود از گوش و چشم و صدر نیز، مفهوم جسمانی و حسی آنها نیست، بلکه مقصود، آن حواس و ابزاری است که برای ادراک روح و نفس استفاده می‌شود.[38] همان‏‌طور که در بین اعضای ادراکی ظاهری، عنوان سمع و بصر از عناوین دیگر بیشتر مطرح است، در بین اعضای ادراکی باطنی نیز، همین دو عنوان از دیگر عناوین مطرح‏‌تر است.[39]
2. در آیه 9 سوره سجده آمده است: «سپس (اندام) او را موزون ساخت و از روح خویش در وى دمید و براى شما گوش و چشم‌ها و دل‌ها قرار داد، امّا کمتر شکر نعمت‌هاى او را بجا مى‌‏آورید». در این‌جا کلمه «افئده» پس از نفخ روح آمده است، و این دو در عرض هم ذکر شده‌اند، پس نمی‌تواند مراد از آن خود روح باشد.
3. قرار گرفتن قلب در پوشش، که کنایه از عدم از تأثیر پذیری و فهم است، از زبان غیر مؤمنان نیز بیان شده است،[40] حال آن‌که اعتقاد آنها به این‌که مقصود از قلب، روح و نفس به عنوان مرکز تعقل و تفکر باشد، ثابت نیست.
البته باید توجه داشت که در آیه 155 سوره نساء چنین آمده است: «...گفتارشان که دل‏‌هاى ما در غلاف است (و سخنان تو را نمى‌‏فهمند، لکن چنین نیست)، بلکه خداوند به خاطر کفرشان بر آن مهر (شقاوت) زده، از این رو آنها ایمان نخواهند آورد». گویا یهود عصر نزول قرآن می‌خواستند بگویند: ما از این‌‏که سخنان شما را نمی‌‏فهمیم، گناهی نداریم؛ زیرا از آغاز با دل‌‏های بسته و غلاف شده خلق شده‌‏ایم و خداوند به آنان پاسخ می‌‏دهد که قلوب آنان در اصل آفرینش چنین نبوده، بلکه کفر آنان سبب لعن و طرد آنها است: «بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِکُفْرِهِمْ» و تکذیب‌‏ها و پیمان شکنی‌‏ها آنان را به چنین روز سیاهی نشانده که آیات الهی را نمی‌‏فهمند و دل‌‏هایشان در ستر و حجاب قرار گرفته، به قساوت و سختی گرفتار شده است.[41]
4. حضرت علی(ع) در حکمتی از نهج البلاغه می‌فرمایند: «به شاهرگ انسان، قطعه گوشتى آویخته شده که عجیب‌‏ترین چیزى است که در وجود اوست و آن قلب است...».[42] امام(ع)در این سخن جسمانی بودن قلب را به خوبی به تصویر کشیده‌اند.[43]
5. در برخی احادیث بر این مطلب اشاره شده است. چنانچه در گوشه‌هایی از حدیث معروفی که مفضل بن عمر از امام صادق(ع) روایت می‌کند و به نام «توحید مفضل» شناخته می‌شود، قلب به عنوان عضوی بیان شده است که به وسیله عقلی که در آن است تفکر می‌کند؛ مدبر جسم انسان و مسلط بر اعضای حسی او است.[44]
نمونه مشابه آن حدیثی است که از پیامبر اکرم(ص) نقل شده است: «نعمان بشیر می‌گوید: شنیدم از رسول خدا(ص) که می‌فرمود: در بدن آدمى پاره گوشتى است که اگر آن صحیح و سالم باشد سائر بدن نیز سالم و اگر آن بیمار باشد سائر بدن نیز بیمار و فاسد خواهد بود و آن قلب است‏‏».[45]
و ذیل آیه «أَ لَمْ نَشْرَحْ لَکَ صَدْرَک» نیز حدیثی در تفاسیر اهل سنت نقل شده است که حاکی از جسمانی بودن صدر و مادی جلوه دادن شرح صدر است.[46]
تمام مفسران و اندیشمندانی که معتقدند، قلب در قرآن و روایات به معنای روح یا قلب روحانی به کار رفته است، این آیات و احادیث مشابه را مجاز می‌دانند؛ و تنها جهت تقریر بر مطلب و تأکید مجاز با قرائنی این چنینی همراه گشته‌اند. در تفسیر شریف المیزان ذیل آیه 4 سوره احزاب[47] اشاره شده است، که مقصود از قلب، نفس انسانی است و اما «این‌که خداوند فرموده است «در درونش» جهت تأکید و تقریر مطلب است، چنانچه در آیه «لیکن دل‌هایى که در سینه‌‏ها است کور است».[48] و قرار دادن سینه به عنوان جایگاهی برای قلب، از باب مجاز نسبت است؛ البته در کلام مجاز دیگری نیز به کار رفته است، و آن نسبت عقل به قلب یعنی همان نفس است».[49]
در مورد روایات نیز گاهی اشاراتی به جسمانی بودن شده است، حال آن‌که به وضوح مقصود روح و نفس انسانی است. امام باقر(ع) فرمود: «گاهى دل در آن (هیچ یک) از ایمان و کفر نیست، مانند یک قطعه گوشت؛ آیا هیچ‌یک از شما این‌را (که گفتم) نیافته (و درک نکرده است؟)».[50]
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/3b75ca4b16d435671.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
21st August 2015, 01:02 PM
نتیجه
از آنچه بیان کردیم، روشن شد که بی‌گمان در برخی آیات قرآن، قلب به معنای روح و نفس انسان به کار رفته است. اما در مورد آیات دیگری که از قلب به عنوان محل تعقل و تفکر و همچنین جایگاهی برای عواطف و احساسات انسانی نام برده شده است، نمی‌توان با قاطعیت اثبات نمود که مقصود کدام‌یک از قلب روحانی یا قلب جسمانی است؛ از این‌رو، در این مورد دو دیدگاه متفاوت متصور است.
1. دیدگاه اول آن است که مدعی شویم «قلب» در تمامی قرآن به معنای قلب روحانی و نفس انسان به کار رفته است. چنانچه برخی مفسران و اندیشمندان بر این نظریه تصریح نموده‌اند و قرائنی را که مخالفان اقامه کرده‌اند، مجاز دانسته و تأویل برده‌اند.[51] آنان معتقدند: «مقصود از قلب در کلام خداى تعالى هر جا که به کار رفته، آن حقیقتى است از انسان که ادراک و شعور را به آن نسبت مى‏‌دهند، نه قلب صنوبرى شکل که در سمت چپ سینه قرار گرفته است، و یکى از اعضاى رئیسه بدن آدمى است».[52]
«مراد از قلب در قرآن، همان لطیفه الهی، یعنی روح است، نه عضو گرداننده خون در بدن. سلامت و بیماری قلب جسمانی انسان، در محدوده دانش پزشکی است و ارتباطی با سلامت و بیماری قلب روحانی ندارد؛ ممکن است انسانی از سلامت کامل قلب جسمانی برخودار باشد، اما نتواند نگاه خود را در برابر نامحرم مهار کند و در نتیجه قلب روحانی او بیمار باشد: «فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی‏ قَلْبِهِ مَرَض».[53]، [54]
[پس به هر حال] انسان دارای دوگونه قلب است: قلب جسمانی صنوبری شکل، که یکی از اندام‌های بدن است، و قلب روحانی و معنوی. قرآن کریم در همه آیاتی که سخن از «مختوم» و «مطبوع» شدن قلب دارد، یا از «رین» و چرکی که قلب را می‌‏پوشاند و چهره شفاف و آیینه گونه آن‌را مستور می‌‏کند، سخن می‌‏گوید، یا درباره «قفل» و «غلاف» و «کنان» و «صرف» و «قساوت» آن معارفی را به بشر می‌‏آموزد، مراد، قلب روحانی است، نه جسمانی».[55]
2. دیدگاه دوم آن است که قلب را در مواردی که تعقل و تفکر به آن نسبت داده شده و مرکز عواطف و احساسات شمرده شده است، همین قلب جسمانی صنوبری شکل در نظر بگیریم. اگرچه پزشکی امروزه مغز و اعصاب را راهنمای کلی بدن می‌داند، ولی فلاسفه‌ای؛ نظیر ارسطو و بوعلی سینا قلب را مرکز هدایت و ادراک یافته‌های بیرونی دانسته‌اند[56] و شاید بعدها و با پیشرفت دانش، همین نتیجه مجددا به دست آید. البته حتی اگر مغز را نیز مرکز احساسات و عواطف بدانیم، بدیهی است که این مغز جز با پشتیبانی قلب، توانایی هیچ عمل و عکس العملی را نخواهد داشت و بر این اساس، قلب را حتی با دیدگاه پذیرفته شده امروز نیز به صورت غیر مستقیم می‌توان مرکز تصمیم گیری های انسان به شمار آورد. [1] . «ما سُمِّیَ‏ القَلْبُ‏ إِلَّا مِنْ تَقَلُّبه - و الرَّأْیُ یَصْرِفُ بالإِنْسان أَطْوارا». فراهیدی، خلیل بن احمد، کتاب العین، ج 5، ص171، نشر هجرت، قم، 1409ق.
[2] . ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج 1، ص 687، دار الفکر، بیروت، 1404ق؛ فیومی، احمد بن محمد، المصباح المنیر، ج 2، ص 512، موسسه دار الهجره، قم، 1414ق.
[3] . ق، 37.
[4] . لسان العرب، همان؛ زبیدی، محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج ‏2، ص 336، دار الفکر، بیروت، 1414ق.
[5] . احمد بن فارس، معجم المقاییس اللغة، ج ‏5، ص 17، مکتب الاعلام الاسلامی، قم، 1404ق؛ ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایة فی غریب الحدیث و الاثر، ج ‏4، ص 96، مؤسسه مطبوعاتی اسماعیلیان، قم، 1367ش.
[6] . راغب اصفهانی، حسین بن محمد، مفردات الفاظ القرآن، ص 682، دار القلم – دار الشامیة، بیروت – دمشق، 1412ق.
[7] . مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏9، ص 304، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، تهران، 1368ش.
[8] . مفردات الفاظ القرآن، ص 646؛ لسان العرب، ج ‏3، ص 328؛ تاج العروس ، ج 5، ص 155.
[9] . لسان العرب، ج 4، ص 445؛ کتاب العین، ج 7، ص 94؛ تاج العروس، ج 7، ص 180.
[10] . البته در مفردات آمده است که صدر به معنای مقدم هر چیز را، از همین صدر به معنای سینه استعاره گرفته‌اند؛ ص 477.
[11] . التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج ‏6، ص 20.
[12] . بقره، 7؛ انعام، 46؛ اعراف، 179: «به یقین، گروه بسیارى از جن و انس را براى دوزخ آفریدیم، آنها دل‌‌هایى دارند که با آن (اندیشه نمى‌‏کنند، و) نمى‌‏فهمند و چشمانى که با آن نمى‏‌بینند و گوش‌هایى که با آن نمى‌‏شنوند آنها همچون چهارپایانند، بلکه گمراه‌تر! اینان همان غافلانند»؛ کنار هم قرار گرفتن قلب و دهان در (توبه، 8)؛ و مهر بر همه‌ی اعضا در نحل، 108؛ و به وجود پوششی بر قلب و سنگینی بر گوش و پرده و حجابی بر چشمان در (اسراء، 46 و جاثیه، 23) اشاره شده است.
[13] . حج، 46.
[14] . و در غافر، 18: «و آنها را از روز نزدیک بترسان، هنگامى که از شدّت وحشت دل‌ها به گلوگاه مى‌‏رسد و تمامى وجود آنها مملوّ از اندوه مى‌‏گردد».
[15] . بقره، 225: «ولى شما را بدانچه دل‌هایتان [از روى عمد] فراهم آورده است، مؤاخذه مى‌‏کند».
[16] . بقره، 283: «و شهادت را کتمان نکنید! و هر کس آن را کتمان کند، قلبش گناه‌کار است».
[17] . شعراء، 89: «مگر کسى که با قلب سلیم به پیشگاه خدا آید»؛ و مشابه آن در (صافات، 84)؛ ق، 33: «آن‌که در نهان از خداى بخشنده بترسد و با دلى توبه‏کار [باز] آید». چنانچه به غفلت و بی‌خبری در (مؤمنون، 63) و به رین و زنگار در (مطففین، 14) در مورد غیر مؤمنان اشاره شده است.
[18] . بقره، 204؛ آل عمران، 7؛ توبه، 64.
[19] . مجادله، 22؛ مائده، 41؛ حجرات، 14: «عرب‌هاى بادیه‌‏نشین گفتند: «ایمان آورده‌‏ایم» بگو: «شما ایمان نیاورده‌‏اید، ولى بگویید اسلام آورده‌‏ایم، امّا هنوز ایمان وارد قلب شما نشده است».
[20] . بقره، 97؛ شعراء، 193-194.
[21] . مانند مرض در (بقره، 10 و مائده، 52)؛ قساوت در (بقره، 74)؛ آرامش و اطمینان در (رعد،28؛ بقره، 93 و 260؛ فتح، 4)؛ رعب و ترس در (آل عمران، 151؛ نازعات، 8)؛ حسرت در (آل عمران، 156)؛ قساوت و سنگ دلی در (آل عمران، 159 و مائده، 13)؛ الفت بین قلوب در (انفال، 63 و توبه، 60)؛ شک در (توبه، 45 و 110)؛ خضوع و خشوع در (حدید، 16 و حج، 54)؛ ترس و ورع از خداوند در (مومنون، 60)؛ اشمئزاز در (زمر، 45)؛ کینه در (محمد، 29).
[22] . حشر، 14؛ بقره، 118.
[23] . صافات، 84.
[24] . جوادی آملی، عبدالله، تسنیم تفسیر قرآن کریم، ج 2، ص 227، اسراء، قم، 1389ش.
[25] . شعراء، 193 و 194.
[26] . طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج ‏15، ص 317 و 318، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1417ق.
[27] . آل عمران، 7.
[28] . فتح، 4؛ فتح، 26؛ توبه، 26.
[29] . آل عمران، 29.
[30] . بقره، 284.
[31] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، تحقیق، غفاری و آخوندی، ج ‏1، ص 16، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1407ق.
[32] . کافی، ج 1، ص 390.
[33] . کافی، ج 2، ص 422، ح 2، «إن القلوب اربعة ...».
[34] . نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 258، خ 179، هجرت، قم، 1414ق.
[35] . آلوسی، سید محمود، روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم، تحقیق، عطیه، عبدالباری، ج ‏1، ص 138، دار الکتب العلمیة، بیروت، 1415ق، قرشى، سید على اکبر، قاموس قرآن، ج ‏6، ص 30، ذیل ریشه "قلب"، دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1412ق.
[36] . بلاغی نجفی، محمد جواد، آلاء الرحمن فی تفسیر القرآن، ج 1، ص 48، بنیاد بعثت، قم، 1420ق؛ طباطبایی، سید حسن، مقاله «قلب در قرآن»، مجله بینات، بهار 1376، شماره 13.
البته ناگفته نماند که برخی خواسته‌اند با طرح این مسئله بر قرآن خدشه وارد کنند و چنین ادعا کرده‌اند که امروزه می‌دانیم انسان با مغز درک و احساس می‌کند؛ و قلب وظیفه و کاربردی در این میان ندارد. اما قرآن (که در زمانی نازل شده است که آن باور اشتباه وجود داشت) نیز به همان طریق قلب را جایگاه «تعقل» می‌پندارد (نه مغز را). پاسخ روشن است که قرآن به هیچ وجه نه باور غلطی را به وجود می‌آورد و نه بر باور غلطی اصرار می‌ورزد و از هرگونه خطا و اشتباه مصون است؛ و این مسئله در جای خود ثابت شده است. و اما این‌که امروزه تمامی درک و احساس با مغز باشد، امر ثابت شده‌ای در پزشکی نیز نمی‌باشد و نیازمند تحقیق عمیق‌تر و پیشرفت علوم پزشکی است.
[37] . «بلکه دل‌هایى که در سینه‌‏ها است کور مى‌‏شود»، (حج، 46)؛ «خداوند براى هیچ‌کس دو دل در درونش نیافریده»، (احزاب، 4).
[38] . چنانچه مقصود از صدر در آیه 1 سوره انشراح، سینه جسمانی پیامبر اکرم نیست: «آیا ما سینه‌‏ات را برایت نگشودیم؟»؛ و همچنین در زمر، 22 و شعراء، 13 و طه، 25 و مواردی دیگر. در مورد سمع و بصر نیز وقتی تعبیر به ختم و طبع (مهر زدن) بر آنها می‌شود، هیچ فرق ظاهری بین گوش و چشم کفار و مؤمنان وجود ندارد. مانند جاثیه، 23 و موارد مشابه آن که گذشت.
در قرآن کریم از هدایت ناپذیری و بسته بودن دل‌های کافران و معاندان، افزون بر «ختم» و «طبع»، تعبیرهای دیگری نیز شده است؛ «صَرْف»: (صرف الله قلوبهم)، «کَنان»: (إنّا جعلنا علی قلوبهم أکِنّة)، «غلاف»: (وقالوا قلوبنا غلف)، «رَیْن»: (کلّا بل ران علی قلوبهم)، «قفل»: (أم علی قلوب أقفالها)، «تقلیب»: (ونقلّب أفئدتهم وأبصارهم)، «قساوت»: (ثمّ قست قلوبکم)و «مرض»: (فی قلوبهم مرض).
[39] . تفسیر تسنیم، ج 2، ص 242.
[40] . بقره، 88؛ نساء، 153؛ فصلت، 5؛
[41] . تفسیر تسنیم، ج 5، ص 460.
[42] . نهج البلاغه (للصبحی صالح)، ص 488، حکمت 108.
[43] . البته مشابه این کلام حضرت در کتب معتبر روایی دیگر نیز آمده است و هیچ اشاره‌ای به نیاط (رگ‌ها) و مضغه(قطعه گوشت) نشده است. کافی، ج 8، ص 21؛ ابن بابویه، علی، علل الشرائع، ج 1، ص 109، کتابفروشی داوری، قم، 1385ش؛ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، ج 1، ص 301، کنگره شیخ مفید، قم، 1413ق.
[44] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 3، ص 163 و 169، دار احیاء التراث، بیروت، 1403ق.
[45] . ابن بابویه، محمد بن علی، الخصال، تصحیح، غفاری، علی اکبر، ج 1، ص 31، دفتر انتشارات اسلامى، قم، 1362ش.
[46] . سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج 6، ص 363، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404ق؛ علامه طباطبایی در مورد این روایت می‌گوید: «و به هر حال بدون اشکال این قصه جنبه تمثیل دارد، و دانشمندان اسلامى بحث‌‏هایى طولانى پیرامون مفاد این روایات کرده‌‏اند که همه این بحث‌‏ها بر اساس این پندار است که جریان یک جریان مادى و یک برخورد مادى بوده، و به همین جهت وجوهى را ذکر کرده‏‌اند که چون اصل و اساس بحث باطل بود از نقل آن وجوه خوددارى کردیم». المیزان، ج 20، ص 317 و 318.
[47] . «خداوند براى هیچ مردى دو تا دل در درونش قرار نداده است».
[48] . حج، 46.
[49] . المیزان، ج 16، ص 274.
[50]. کافی، ج 2، ص 420.
[51] . از مفسران اهل سنت نیز برخی همین نظر را اتخاذ نموده‌اند؛ ر.ک: درویش، محیی الدین، إعراب القرآن و بیانه، ج ‏7، ص 598 و 599، دار الارشاد، سوریه، 1415ق.
[52] . المیزان، ج 15، ص 317.
[53] . احزاب، 32.
[54] . تسنیم، ج 1، ص 251.

[55] . همان، ج 2، ص 227.
[56] . البته در تفسیر نمونه چنین آمده است که مغز مرکز ادراکات و قلب مرکز عواطف است و در نهایت چنین ادعا نموده‌اند: «اگر در قرآن مسائل عاطفى به قلب (همین عضو مخصوص) مسائل عقلى به قلب (به معناى عقل یا مغز) نسبت داده شده، سخنى است که به گزاف نرفته است». مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ‏1، ص 88 و 89، دار الکتب الاسلامیه، تهران، 1374ش.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/d50e92f91d1edf831.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
28th August 2015, 09:18 PM
7باب وجوب یقین داشتن به خداوند در رساندن روزی و عمر و نفع و ضرر

69 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود : بنده ای مزه ایمان را نمی چشد مگر اینکه بداند که آنچه به او رسیده نمی توانست به او نرسد و خطا رود و آنچه که به خطا رفته و به او نرسیده نمی شد که به او برسد و بداند ک زیان رساننده و سود دهنده فقط خدای عزوجل است .

70 : صفوان جمال گوید:
از امام صادق علیه السلام درباره قول خدای تعالی در داستان حضرت خضر علیه السلام پرسیدم که می فرماید : ( و اما آن دیوار [که تعمیر نمودم] متعلق به دو کودک یتیم در شهر بود و در زیر آن گنجی برای آنان نهفته بود ) حضرت فرمود : به راستی که آن گنج طلا و نقره نبود بلکه آن گنج چهار کلمه حکمت بود : هیچ معبودی جز من نیست ،کسی که مرگ را قبول داشته باشد در عمر خود نمی خندد، و کسی که حساب را باور داشته باشد دلش شادمان نخواهد بود ، و کسی که قضا و قدر الهی را باور کند جز خدا از هیچ چیز نمی ترسد.

71 : امام صادق علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام در زیر دیوار کجی نشسته بود و در بین مردمان حکم می فرمود ، پس برخی از مردم گفتند : در زیر این دیوار منشین که به خاطر رخنه ای که دارد ترسناک است . حضرت فرمود : مرد را اجلش حفظ و نگاهبانی می کند پس از آنجا برخاست و دیوار فرو ریخت .
امیر المؤمنین علیه السلام این کار و کارهایی شبیه به این را انجام می داد و این یقین و باور است .

72 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
هیچ چیزی نیست جز اینکه برای آن حدی است – راوی گوید :-عرض کردم فدایت شوم حد توکل چیست ؟ فرمود : یقین . عرض کردم : حد یقین چیست ؟ فرمود : حد یقین آن است که با وجود خداوند از هیچ چیز نترسی.

73 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
نشانه سالم بودن یقین شخص مسلمان این است که مردم را با به خشم آوردن خداوند خوشنود نسازد و آنان را بر آنچه که خداوند به آنان عطا نکرده است سرزنش نکند زیرا رزق و روزی را نه حرص حریص به سوی او میکشاند و نه ناخوش داشتن شخص از او باز می دارد و (بدانید که ) اگر کسی از شما از روزی خود بگریزد چنانکه از مرگ می گریزد روزی اش او را در می یابد چنانکه مرگ او را در می یابد – سپس فرمود – همانا خداوند به عدل و انصاف خود آرامش و راحتی را در یقین و رضا ( به داده الهی ) قرار داد و اندوه و حزن را در شک و ناخوشنودی ( از قضای الهی) قرار داد .

74 : هشام بن سالم گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : عمل اندک و بادوام که بر پایه یقین باشد در نزد خداوند از عمل زیاد که بدون یقین باشد برتر است .

75 : سعید بن قیس همدانی گوید :
روزی در هنگام جنگ چشمم به مردی افتاد که دو جامه در بر داشت ( و در هیئت جنگجویان زره بر تن نداشت ) اسبم را به سوی او راندم ناگاه دیدم که او امیر المؤمنین علیه السلام است عرض کردم : ای امیر مؤمنان ! آیا در مثل چنین مکانی ؟!(اینگونه حاضر می شوید) حضرت فرمود : آری ای سعید بن قیس ! هیچ بنده ای نیست جز اینکه برای او از جانب خدای عزوجل نگاهبان و نگاهداری هست ، همراه با او دو فرشته است که او را از فرو افتادن از کوه یا افتادن در چاه نگهداری می کنند پس زمانی که قضای الهی فرود می آید آن دو فرشته از بین او و هر چیز به کنار می روند.

76 : علی بن اسباط گوید :
از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود : در آن گنجی که خداوند در داستان حضرت خضر و موسی علیهم السلام در قرآن از زبان حضرت خضر بیان نمود که (در زیر آن دیوار گنجی بود متعلق به دو کودک یتیم) چنین آمده است : به نام خداوند مهرورز مهربان ، در شگفتم از کسی که مرگ را باور کرده است چگونه شادمانی می کند و در شگفتم از کسی که به قضا و قدر الهی یقین دارد چگونه غمگین می شود .

77 : به امام رضا علیه السلام گفته شد :
شما این سخن را می گویید در حالی که از شمشیر خون می چکد (یعنی مردم در طلب روزی سخت می کوشند)
حضرت فرمود : برای خداوند وادیی از طلاست که با ضعیف ترین آفریدگانش که مورچه است از آن نگاهبانی می کند که اگر شخص صاحب بخت و اقبال هم آن را طلب کند به آن نخواهد رسید.

78 : امیر المؤمنین علیه السلام می فرماید :
اجل به عنوان نگاهبان برای آدمی بس است .
http://www.uplooder.net/img/image/88/8cbf14a6ac6463c88caa83d2fe87785f/hassan_ali_ebraheme_said_%281%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
28th August 2015, 09:20 PM
8 – باب وجوب فرمانبرداری از عقل و مخالفت نمودن با جهل و نادانی

79 : امام باقر علیه السلام فرمود :
چون خداوند عقل را آفرید از او خواست که سخن گوید ، سس به او فرمود : پیش آی ، پس عقل پیش آمد . سپس فرمود : برگرد،پس او پشت نمود و برگشت ،سپس خداوند فرمود : سوگند به عزت و جلالم که هیچ آفریده ای را نیافریدم که در نزد من از تو محبوبتر باشد و تو را به صورت کامل قرار نمیدهم مگر در وجود کسی که دوستش دارم. آگاه باش که من تو را امر و نهی می کنم و تو را کیفر و پاداش می دهم.

80 : از علی علیه السلام روایت است که فرمود :
جبرئیل علیه السلام بر حضرت آدم علیه السلام فرود آمد و عرض کرد : ای آدم!از جانب خدای به من دستور داده شده که تو را بین یکی از سه چیز مخیر گردانم آن را اختیار کن و آن دو دیگر را واگذار.
پس آدم علیه السلام به او گفت : ای جبرئیل !آن سه چیست ؟جبرئیل علیه السلام گفت : عقل ،حیا ،دین.آدم علیه اسلام فرمود : من عقل را انتخاب می کنم.پس جبرئیل علیه السلام به حیا و دین گفت : برگردید و او را واگذارید،آن دو گفتند : ای جبرئیل !به ما دستور داده شده که همواره هر جا که عقل هست همراه او باشیم .جبرئیل علیه السلام گفت : خودتان می دانید و عروج کرد وبه آسمان رفت.

81 : راوی گوید به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
عقل چیست ؟ فرمود : آنچه که به سبب آن پروردگار مهربان عبادت می شود و به وسیله آن بهشت به دست می آید. عرض کردم : پس آنچه که در معاویه وجود داشت چه بود ؟ فرمود : آن زیرکی و شیطنت بود که به عقل شبیه است و عقل نیست.

82 : حسن بن جهم گوید از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود :
دوست هر کسی عقل اوست و دشمن هر کس نادانی اوست.

83: امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که عاقل باشد دین دارد و کسی که دین دارد ورد بهشت خواهد شد .

84 : امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود :
ای هشام! خداوند در کتابش عاقلان و فهمیدگان را بشارت داد و فرمود : (پس بشارت ده بندگان مرا، آنان که سخن را می شنوند و از نیکو ترین آن پیروی می کنند آنان کسانی هستند که خداوند هدایتشان فرموده و آنان خردمندانند) ای هشام ! لقمان به پسرش گفت : در مقابل حق تواضع و فروتنی کن تا عاقل ترین مردمان باشی و همانا کسی که در برابر حق زیرک باشد کم است . ای پسرم !دنیا دریایی عمیق است که عالمی بسیار در آن غرق گشته اند پس باید در این دریای ژرف کشتی تو تقوای الهی و درون آن کشتی ایمان و بادبان آن توکل و متصدی و متولی آن عقل و راهنمای آن دانش و سکان آن شکیبایی می باشد .ای هشام! هر چیزی راهنمایی دارد و راهنمای عقل تفکر است و راهنمای تفکر سکوت است و هر چیزی مرکبی دارد و مرکب عقل تواضع و فروتنی است و برای نادانیت همین بس که بر چیزی سوار شوی که از سوار شدن بر آن نهی شده ای –تا آنجا که فرمود :- ای هشام ! خداوند بر مردمان دو حجت دارد یکی حجت ظاهری و دیگری حجت باطنی عقلهای مردمان است – تا انجا که فرمود :- ای هشام! چگونه عمل تو در نزد پروردگارت پاک می گردد رد حالی که تو قلبت را از (اجرای ) امر پروردگارت باز داشته ای و پیرو هوایت که بر عقلت چیره گشته است گردیده ای .ای هشام ! همانا خردمند به اندک از دنیا که همراه حکمت باشد خوشنود می گردد و به اندک از حکمت که همراه با دنیا باشد خوشنود نمی گردد پس به همین خاطر تجارت آنان سودمند است . همانا خردمندان زیادی های دنیا را ترک گفته اند تا چه رسد به گناهان و ترک دنیا ناشی از فضل و برتری است و ترک گناهانواجب است.
ای هشام! همانا شخص خردمند به دنیا و اهلش می نگرد پس در می یابد که جز با تحمل سختی به دنیا نمی توان رسید و به آخرت می نگرد باز می بیند که جز با تحمل سختی به آن نمیتوان رسید پس از بین این دو آن را که باقی تر و ماندگارتر است با مشقت طلب می کند.

85 : امیر المرمنین علیه السلام فرمود :
عقل پوششی پوشاننده است و شایستگی زیبایی ای آشکار است پس رخنه های طبیعی خودت را با شایستگی ات بپوشان و به کمک عقل خویش با هوای نفست مبارزه کن تا دوستی سالم و خالصانه برایت حاصل و محبت نیز برایت آشکار گردد.

86 : امام صادق علیه السلام فرمود :
عقل راهنمای مؤمن است.

87 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرموده است : ای علی! هیچ فقری بدتر از نادانی نیست و هیچ مالی سودمندتر از عقل نیست.

88 : امام صادق علیه السلام فرمود :
زمانی که خداوند عقل را آفرید از او خواست که سخن بگوید سپس به او فرمود : پیش آی، پس او پیش آمد پس فرمود ک برگرد و او پشت نموده و برگشت ، پس خداوند فرمود : سوگند به عزت و جلالم که هیچ آفریده ای را که در نزد من دوست داشتنی تر از تو باشد نیافریدم، به سبب تو می گیرم و به سبب تو عطا می کنم و بر اساس تو ثواب و پاداش می دهم.

89 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
پنج چیز هست که هر کس این پنج چیز در او نیست لذت برخورداری زیادی در وجودش نخواهد بود-راوی گوید-عرض کردم:آنها چه هستند؟حضرت فرمود : عقل و ادب و دین و بخشش و خوش خلقی.
http://www.uplooder.net/img/image/9/91ebf51f2be732fe298381d69824594d/hassan_ali_ebraheme_said.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
29th August 2015, 10:00 PM
9 – باب وجوب غلبه عقل بر شهوت و حرمت غلبه شهوت بر عقل

90 : از امام صادق علیه السلام و آن حضرت از پدران بزرگوارش علیهم السلام و آنان از رسول خدا صلی الله علیه و آله در حدیث مناهی روایت کنند که فرمود :
هر کس که گناهی یا امر شهوانی بر او عرضه شود و او از ترس خدای عزوجل از ارتکاب آن خودداری کند خداوند آتش دوزخ را بر او حرام می گرداند و از بی تابی بزرگ روز قیامت او را ایمن می کند و در مورد او به آنچه که در کتابش وعده داده است وفا خواهد کرد خداوند در کتابش فرمود : (و برای کسی که از مقام پروردگارش بترسد دو بهشت باشد ) آگاه باشی کسی که دنیا و آخرت به او عرضه شود و دنیا را بر آخرت برگزیند در روز قیامت خدای عزوجل را در حالتی دیدار خواهد کرد که هیچ حسنه ای که به سبب آن از آتش محفوظ بماند ندارد و کسی که آخرت را برگزیند و دنیا را وا گذارد خداوند از او خوشنود خواهد شد و بدیهای کردارش را بر او ببخشاید.

91 : عبدالله بن سنان گوید :
از امام جعفر صادق علیه السلام پرسیدم:آیا فرشتگان برترند یا فرزندان آدم؟ حضرت فرمود :امیر المؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام فرمود : خداوند در وجود فرشتگان عقل بدون شهوت و در وجود حیوانات شهوتت بدون عقل و در وجود انسان هر دو را ترکیب نمود پس کسی که عقلش بر شهوتش چیره شود از فرشتگان برتر است و کسی که شهوتش بر عقلش غالب آید از حیوانات بدتر خواهد بود .

92 : امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش و او از پدرانش :
روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خوشا به حال کسی که خواهش نفسانی حاضر را به خاطر وعده گاه قیامت که آن را ندیده است ترک کند .

93 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
چه بسیار خواهش نفسانی لحظه ای که اندوه طولانی و درازی را در پی دارد.

94 : و نیز فرمود :
چه بسیار یک بار خوردن که آدمی را از خوردن ها باز می دارد.

95 " امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند تعالی فرموده است :من نماز را از کسی می پذیرم که در برابر عظمت من فروتنی کند و به خاطر من نفس خود را از شهوات باز دارد و روز خود را به یاد من سپری کند و بر خلق من خودنمایی و بزرگی نکند و گرسنه را طعام دهد و برهنه را بپوشاند و بر مصیبت زده ترحم آورد و غریب را جای دهد چنین کسی نورش همانند نور خورشید می تابد و من در تاریکی ها نور و در وقت نادانی حلم و بردباری برایش قرار می دهم ، به عزتم او را نگاهداری می نمایم و به وسیله فرشتگانم او را حفظ می کنم ، چنین بندگانی مرا می خوانند و من اجابت می کنم و از من در خواست می کنند و من عطا می کنم مثل آنان در نزد من مانند مثل بهشت جاودان است که میوه هایش علو و ارتفاع ندارد(اشاره است به تواضع و فروتنی آنان) و دگرگونی در حالت آن راه ندارد.
http://www.uplooder.net/img/image/37/19a31e0fdd79f643c8eb7830882c136f/hasan_ali_ebrahimi_said_____931123_%2810%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
29th August 2015, 10:01 PM
10 – باب وجوب چنگ زدن به ریسمان الهی

96 : امام صادق علیه السلام فرمود :
هر بنده ای که به سوی چیزی که خدای عزوجل دوست می دارد روی بیاورد خداوند نیز به سوی چیزی که او دوست می دارد روی می آورد و کسی که به خدا چنگ زند خداوند او را حفظ می کند و کسی که خداوند به سوی او روی آورد و او را نگاهداری کند باکی ندارد اگر آسمان بر زمین افتد یا بلای سختی بر اهل زمین فرود آید و همگی را در بر گیرد چنین کسی به سبب پرهیزگاری اش در حزب خدا جای دارد و از هر بلایی در امان است،آیا خداوند نمی گوید همانا پرهیزگاران در مقام امن الهی جای دارند).

97 : امام صادق علیه السلام فرمود خداوند عزوجل به سوی داوود علیه السلام وحی فرستاد که :
هیچ بنده ای از بندگان من به من چنگ نزده است که این را از نیتش دانسته باشم سپس تمامی آسمان ها و زمین و هر که در آنهاست به مکر و کید با او پردازد،جز اینکه راه خروج از کید و مکر آنها را برایش قرار می دهم و هیچ بنده ای از بندگان من به یکی از مخلوق من چنگ نزده است که این را از نیت او دانسته باشم جز اینکه همه وسیله های آسمانها را از پیش روی او قطع می کنم و زمین را از زیر پای او فرو می برم و باکی ندارم که او در چه دره ای هلاک گردد.

http://www.uplooder.net/img/image/28/0e3c7ad7fca5e207f42a7a4d409a6d6c/hasan_ali_ebrahimi_said_____931123_%283%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
30th August 2015, 11:11 PM
11 – باب وجوب توکل بر خدا و سپردن امور به سوی او

98 : امام سجاد علیه السلام فرمود :
بیرون آمدم تا اینکه به این دیوار رسیدم پس بر آن تکیه زدم ناگاه مردی که دو جامه سفید در بر داشت در برابر روی من به من می نگریست . سپس گفت : ای علی بن حسین! چه شده است مرا که تو را افسرده و غمگین می بینم؟-تا آنجا که گفت :- ای علی بن حسین ! آیا کسی را دیده ای که خدای را بخواند و خدا او را اجابت نکند؟گفتم : نه گفت : آیا کسی را دیده ای که بر خدا توکل کند و خدا او را کفایت نکند؟گفتم : نه گفت: آیا کسی را دیده ای که از خدا درخواست کند و خداوند به او عطا نکند؟ گفتم :نه سپس از جلو چشمان من غائب شد.

99 : امام صادق علیه السلام فرمود :
ثروتمندی و عزت سیر و گردش می کنند پس هر گاه به موضع توکل دست یافتند در همانجا اقامت می گزینند.

100 : راوی گوید از حضرت موسی بن جعفر علیه السلام در مورد گفتار خدای عزوجل پرسیدم که می فرماید:
( و کسی که بر خدا توکل کند پس خدا او را بس است ) حضرت فرمود : توکل نمودن بر خدا دارای درجاتی است یکی از آنها این است که در تمامی کارهایت بر خداوند توکل کنی پس هر چه خداوند با تو کند از او خوشنودی زیرا می دانی که او در رساندن خیر و فضل بر تو کوتاهی نمی کند و می دانی که حکم در تمامی امور از آن اوست پس با سپردن تمامی کارهایت به خداوند بر او توکل کن و در همه امور به او اعتماد کن.

101 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که سه چیز به او داده شده از سه چیز بی بهره نمانده است : کسی که به دعا عطا شده اجابت هم به او عطا گردیده و کسی که به او شکر داده شده زیادت هم به او بخشیده شده و کسی که توکل به او عطا گردیده کفایت هم به او عطا شده . سپس فرمود : آیا کاتب خدای عزوجل را تلاوت کرده ای ؟ (و کسی که بر خدا توکل کند پس خداوند او را بس است ) [اشاره به فقره سوم ]و (اگر شکر کنید بر شما زیادتی می بخشیم ) [اشاره به فقره دوم ]و (مرا بخوانید تا شما را اجابت کنم) [اشاره به فقره اول ]

http://www.uplooder.net/img/image/26/1791884140c78855c83bf03d87d46ebc/hasan_ali_ebrahimi_said_930602_%282%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
30th August 2015, 11:15 PM
12 – باب عدم جواز امید و آرزو داشتن به غیر خدا

102 : از امام صادق علیه السلام روایت است که حضرت در برخی از کتابها چنین خوانده است که خدای تبارک و تعالی می فرماید :
سوگند به عزت و جلالم و بزرگواری ام و بلندی من بر عرشم که آرزوی هر که را که چشم آرزویش به مردم است بانومید نمودنش قطع می کنم و در نزد مردمان جامه ذلت بر او می پوشانم و او را از نزدیکی خودم به کنار می زنم و از فضل خود او را دور می کنم. آیا در سختی ها چشم آرزویش به غیر من دوخته می شود در حالی که سختی ها به دست من است و آیا به غیر من امید دارد و با فکر خود در غیر مرا می کوبد در حالی که کلید درهای بسته به دست من است و درگاه من به روی هر که مرا بخواند باز است ؟پس کیست که در حادثه ای چشم آرزویش به من دوخته بوده و من او را از آرزویش جدا کرده ام ؟و کیست آنکه در بلای سختی به من امید بسته و من امیدش را از خودم بریده ام ؟من آرزوهای بندگانم را در نزد خود نگه داشته ام و آنان به نگهداری من راضی نیستند و آسمانهایم را از فرشتگانی که از تسبیح من خسته نمی شوند پر کرده ام و به آنان امر کرده ام که درهای بین من و بندگانم را نبندند با این وجود بندگانم به گفتار من اعتماد نمی کنند.
آیا کسی که مصیبتی از مصائب من بر او وارد شده نمی داند که هیچ کس غیر من نمی تواند آن را بر طرف کند مگر بعد از اینکه من اجازه دهم.؟
پس چه شده است که او را می بینم که از من غافل گشته است ؟ با جود و بخشش خودم چیزی را که از من درخواست نکرده به او عطا کرده ام سپس آن را از او گرفتم پس او بازگشت آن را از من نخواسته و از غیر من آن را در خواست می کند ، آیا در مورد من می پنداری که منی که پیش از در خواست عطا می کنم اگر از من در خواست شود سائل خود را اجابت نمی کنم؟ آیا من بخیل هستم که بنده ام مرا بخیل پندارد؟ آیا جود و کرم از آن من نیست ؟ آیا عفو و رحمت به دست من نیست؟ آیا من محل (بر آورده شدن)آرزوها نیستم؟پس چه کسی به جز من آرزوها را قطع می کند؟آیا آرزو کنندگان از اینکه به غیر من چشم آرزو بسته اند نمی ترسند؟پس اگر همه اهل آسمانها و زمین من آرزو کنند و من آرزوی همه را بر آورده سازم از ملک من به اندازه ذره ای کم نمی شود و چگونه ملکی که من متولی و متصدی آن هستم کم می شود؟ پس ای تیره بختی باد بر نومیدان از رحمت من و ای تیره بختی باد بر کسی که مرا عصیان کند و مراقب من نباشد.

103 : از امام صادق علیه السلام در مورد قول خدای عزوجل (و اکثر آنان به خداوند ایمان نمی آورند جز اینکه مشرکند)روایت است که فرمود:
مشرک بودن مؤمن به این است که مردی بگوید :اگر فلانی نبود من هلاک می شدم و اگر فلانی نبود به چنین و چنان نمی رسیدم و اگر فلانی نبود خانواده ام تلف می شد .آیا در این سخنان نمی نگری که برای خداوند شریک قرار داده است شریکی که به او روزی می دهد و از او دفع بلا می کند-راوی گوید:- عرض کردم : پس چه بگوید؟آیا بگوید :اگر خداوند به واسطه فلانی بر من منت نمی نهاد هلاک می شدم؟ حضرت فرمود : آری باکی نیست اگر اینگونه یا شبیه آن را بگوید.

http://www.uplooder.net/img/image/29/db63b95f60196f58a0c9cc171135e944/hasan_ali_ebrahimi_said_930603_%283%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
30th August 2015, 11:18 PM
13 – باب وجوب جمع بین خوف و رجا و عمل کردن برای آنچه که به آن امید یا از آن بیم دارد

104 : راوی گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
در وصیت لقمان به فرزندش چه جملاتی هست ؟حضرت فرمود : در آن جمله های عجیب است و از همه عجیب تر آن است که ایشان به فرزندش سفارش کرده : از خداوند چنان بترس که اگر نیکی جن و انس را به پیشگاهش ببری عقوبتت می کند و به او چنان امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را نزدش بری بر تو رحم آورد. سپس امام صادق علیه السلام فرمود : پدرم می فرمود :هیچ بنده مؤمنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور وجود دارد : نور بیم و نور امید ،به گونه ای که اگر این با آن و آن با این سنجیده شود هیچیک بر دیگری زیادتی ندارد.

105 : راوی گوید : به امام صادق علیه السلام عرض کردم :
گروهی هستند که گناه می کنند و می گویند : امید (به بخشش الهی )داریم ،پس اینان پیوسته چنین اند تا اینکه مرگ به سراغشان می آید . حضرت فرمود : اینها گروهی هستند که به آرزو ها گرایش درند ،دروغ می گویند، امیدوار به رحمت الهی نیستند زیرا کسی که به چیزی امید دارد آن را طلب می کند و کسی که از چیزی بیم دارد از آن می گریزد.

106 : امام صادق علیه السلام فرمود :
پدرم می فرمود : هیچ بنده مؤمنی نیست جز اینکه در قلب او دو نور وجود دارد : نور بیم و نور امید،به گونه ای که اگر این با آن و آن با این سنجیده شود هیچیک بر دیگری زیادتی ندارد.

107 : امام صادق علیه السلام می فرمود :
مؤمن مؤمن نیست مگر اینکه ترسان و امیدوار باشد و ترسان و امیدوار نمی باشد مگر اینکه آنچه را که از آن می ترسد و آنچه را که به آن امید دارد در عمل رعایت کند.

108: امام صادق علیه السلام فرمود :
در وصیت لقمان به پسرش آمده است که : ای پسرکم!از خداوند چنان بترس که اگر نیکی جن و انس را به پیشگاهش ببری عقوبتت می کند و به او چنان امیدوار باش که اگر گناهان جن و انس را نزدش بری تو را شامل مغفرت خود گرداند.

109 : امام صادق علیه السلام فرمود :
به خداوند امیدوارباش امیدی که تو را بر انجام معصیتش جرأت نبخشد و از خداوند بیم داشته باش بیمی که تو را از رحمتش ناامید نگرداند.

110 : امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه ای فرمود :
کسی به گمان خود ادعا دارد که به خداوند امید دارد ، سوگند به خدای بزرگ که دروغ می گوید. او را چه شده که امیدواری اش در عملش آشکار نیست؟!هر امید دارنده ای اثر امیدش در عملش پیداست مگر امیدی که مردم به خدای تعالی دارند که این امید دارای عیب و نا خالص است ،و هر ترسی (اثرش)مسلم و ثابت است ممگر ترس از خدا که این ترس (در بیشتر مردم )ناقص و بیمار است ،در کار بزرگ (آخرت ) به خدا امید دارد و در کار کوچک (دنیا)به بندگان خدا امیدوار است،پس با بنده خدا به گونه ای رفتار می کند که با خداوند چنین رفتاری ندارد پس چگونه است شأن خداوند جل ثنائه که در حق او نسبت به آنچه که با بندگان رفتار می شود کوتاهی می گردد؟ آیا می ترسی که در امیدواریت به خدا دروغگو باشی یا اینکه او را شایسته امیدواری نمی بینی؟ همچنین اگر از بنده ای بترسد چنان از او می ترسد که از پروردگارش به این اندازه نمی ترسد. پس ترس از بندگان را نقد و ترس از آفریننده اش را به منزله وامی که امید برگشت آن نیست و وعده ای که به آن عمل نشود می پندارد.

http://www.uplooder.net/img/image/72/53dc5e699755e8cf2d0ede064f77a26c/hasan_ali_ebrahimi_said_930606_%286%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
31st August 2015, 08:29 PM
14 – باب وجوب ترس از خدا
111 : حمزه بن حمران گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : بخشی از خطبه های رسول خدا صلی الله علیه و اله که حفظ شده است این است که حضرت فرمود : ای مردم! همانا برای شما نشانه هایی است پس از آن نشانه ها باخبر شوید و همانا برای شما نهایت و پایانی است پس آنجا باز ایستید(یا پس آن نهایت را بشناسید و از آن آگاه باشید)، آگاه باشید که مؤمن بین دو ترس عمل می کند : یکی بین زمانی که سپری شده و او نمی داند که خداوند درباره زمان گذشته با او چه می کند و دیگری بین زمانی که باقی مانده است و او نمی داند که خداوند چه حکمی در آن روا می دارد پس باید بنده مؤمن از نفس خود برای خود و از دنیای خود برای آخرتش (توشه ) گیرد و در جوانی پیش از پیری و در زندگانی پیش از مرگ (زاد و توشه فراهم کند).پس سوگند به آن کسی که جان محمد صلی الله علیه و اله در دست اوست بعد از این دنیا باز گشتنی نیست و خانه ای جز بهشت یا دوزخ پس از این وجود ندارد.

112: امام صادق علیه السلام فرمود :
مؤمن بین دو ترس گرفتار است : یکی گناهی که گذشته است و او نمی داند که خداوند در مورد آن گناه با او چه می کند و دیگری عمری که مانده است و او نمی داند که چه چیزی از مهالک را در آن کسب می کند پس مؤمن صبح نمی کند مگر با حالت خوف و جز خوف نیز او را اصلاح نخواهد کرد.

113 : در مورد قول خدای عزوجل (و برای آن کس که از مقام و مرتبه الهی ترسان است دو بهشت خواهد بود ).امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که بداند خداوند او را می بیند و سخن او را می شنود و اعمال خیر و ش او را می داند این آگاهی او را از ارتکاب اعمال زشت باز می دارد پس وی همان کسی است که از مقام پروردگارش ترسان است و نفس خود را از پیروی خواهش نفسانی باز داشته است.

114 : هیثم بن واقد گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : کسی که خدا ترس باشد خداوند خوف و هیبت او را در همه چیز می افکند و کسی که از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز می ترساند.

115 : از امام صادق علیه السلام و ایشان از پدران بزرگوارش علیهم السلام شبیه حدیث گذشته در ضمن وصایای پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام روایت شده است با اضافه ای که عبارت است از :
ای علی! سه چیز نجات بخش است : ترس از خداوند در نهان و آشکار ،و میانه روی در هنگام ثروت و تنگدستی ،و سخن عادلانه در هنگام خوشنودی و خشم.

116 : امام صادق علیه السلام فرمود :
ای اسحاق ! از خدا چنان بترس که گوئیا او را می بینی و اگر تو او را نمی بینی او به طور حتم تو را می بیند،و اگر معتقدی که او تو را نمی بیند پس کافر گشته ای و اگر می دانی که تو را می بیند ولی با این وجود باز آشکارا معصیتش را مرتکب می شوی پس او را حقیر ترین و سبک ترین بیننده بر خود انگاشته ای.

117 : امام صادق علیه السلام فرمود :
هر که خدا را بشناسد ترس او در دلش می افتد و هر که خدا ترسان باشد نفسش از دنیا طلبی باز می ماند.

118 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا ترس شدید از خدای عزوجل از عبادت شمرده می شود ،خدای عزوجل گوید : (به راستی که از بندگان خدا تنها دانشمندان از خدا خوف و خشیت دارند) و همچنین گوید : (از مردمان نترسید و از من بیم داشته باشید )و نیز گوید : ( هر که تقوای الهی را پیشه کند خداوند برای او راه خروج (از دشواریها را ) قرار می دهد) – راوی گوید – امام صادق علیه السلام فرمود : همانا حب و دوستی بلند پایگی و فخر در قلب شخص ترسان بیمناک راه ندارد.

119 : امام باقر علیه السلام فرمود :
یکی از سخنان رسول خدا صلی الله علیه و اله این است که فرمود : ترس از خدای عزوجل سر حکمت و دانایی است .

120 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که در پنهانی مرتکب گناهی شود پس از خدای تعالی بترسد و از فرشتگان نگهبان و ثبت کننده اعمال شرم کند خداوند عزوجل تمامی گناهانش را می بخشاید اگر چه به اندازه گناهان جن و انس باشد .

121 : راوی گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : ترسان کسی است که ترس برای او زبانی که با آن سخن گوید وا نگذارده است .

122 : امام باقر علیه السلام در ضمن حدیثی فرمود :
و اما چیزهایی که مایه نجات و رستگاری اند: ترس از خدا در نهان و آشکار ،و میانه روی در هنگام ثروت و تنگدستی و عادلانه رفتار نمودن در هنگام خوشنودی و خشم.

123 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا گروهی مرتکب گناهانی شدند سپس از گناه خویش ترسیدند و بیمناک شدند پس از آن گروهی دیگر بر آنان وارد شدند و گفتند : شما را چه شده است که چنین بیمناکید؟گفتند : ما مرتکب گناهانی شدیم و از گناه خویش ترسانیم. گفتند : ما گناه شما را از شما بر می داریم و به دوش می گیریم. پس خدای تعالی فرمود : آیا می ترسند که شما بر من دلیر گردید؟! پس عذاب را بر آنان فرستاد.

124 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
مؤمن صبح نمی کند مگر با ترس و بیم اگر چه نیکوکار باشد و شب نمی کند مگر با ترس و بیم اگر چه نیکوکار باشد زیرا او همواره بین دو چیز است : بین زمانی که سری شده و او نمی داند که خدا با او چه می کند و بین مرگی که نزدیک است و نمی داند که چه خطراتی (پس از مرگ)متوجه او می شود، آگاه باشید و سخن خیر بگویید تا به خیر گویی شناخته شوید و کردار نیکو داشته باشید تا از اهل خیر شوید، با خویشاوندانتان پیوند برقرار کنید اگر چه آنان از شما ببرند، با کسی که شما را محروم ساخته با فضل و بزرگواری رفتار کنید و درباره کسی که شما را امین شمرده امانتدار باشید و به پیمان کسی که با شما پیمان بسته پایبند باشید و هر گاه حکم می کنید عادلانه قضاوت کنید.
http://www.uplooder.net/img/image/48/ac83722f9a5e9910520a69677252cd47/hasan_ali_ebrahimi_said_930518_%284%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st September 2015, 08:03 PM
15 – باب استحباب زیاد گریستن از خوف خدا

125 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش و آنان از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در حدیثی که مشتمل بر ذکر امور مورد نهی است روایت فرمود :
و کسی که اشک چشمانش از ترس خدا روان گردد در برابر هر قطره از قطرات اشکش قصری در بهشت نصیبش می گردد که با در و گوهر پوشانده شده است و در آن چیزهایی است که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری خطور کرده.

126 : امام صادق علیه السلام فرمود :
در رازگویی خداوند با عیسی بن مریم علیه السلام آمده است که فرمود :ای عیسی! من پروردگار تو و پروردگار پیشینیان تو ام. ای عیسی! ای فرزند آن بانویی که باکره بود و میل و حاجتش را از مردان بریده بود، بر نفس خود گریان باش چونان کسی که با خانواده خود در حال وداع است و بی مهری دنیا را در دل دارد و آن را برای اهل دنیا واگذارده است و میل و رغبتش تنها به چیزی است که در نزد خداست.

127 : امام صادق علیه السلام فرمود :
نام حضرت نوح علیه السلام عبدالغفار بود ولی چون بسیار بر نفس خود نوحه و زاری داشت نوح نامیده شد.

128 : امام صادق علیه السلام فرمود :
نام حضرت نوح علیه السلام عبدالملک بود ولی چون پانصد سال را به نوحه و زاری گذراند نوح نامیده شد.

129 : امام صادق علیه السلام فرمود :
نام حضرت نوح علیه السلام عبدالاعلی بود ولی چون پانصد سال را به نوحه و زاری گذراند نوح نامیده شد.

130 : امام باقر علیه السلام از رسول خدا صلی الله علیه و اله روایت کند :
هیچ چیزی نیست جز اینکه معادلی دارد مگر خداوند که هیچ چیز معادل او نیست ،و هیچ سخنی معادل و برابر لا اله الا الله نیست، و اشکی که از خوف خدا ریخته شود هم وزنی ندارد پس اگر بر چهره شخص جاری گردد پس از آن هرگز آن روی را گرفتگی و تیرگی فرا نمی گیرد.

131 : امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت کند که فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خوشا به حال چهره ای که خداوند به او نظر دارد، آن چهره ای که بر گناهی که هیچکس جز خدا بر آن اطلاعی ندارد از خوف خدا می گرید.

132 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
هر چشمی در روز قیامت گریان است مگر سه چشم :چشمی که از خوف خدا بگرید و چشمی که(از دیدن)حرامهای الهی فرو بسته شود و چشمی که در راه خدا شب زنده داری کند.

133 : امام رضا علیه السلام فرمود :
در ضمن راز گویی خداوند با حضرت موسی علیه السلام چنین آمده است : کسانی که به من نزدیک گشته اند به واسطه هیچ عملی همانند گریستن از خوف من به من نزدیک نشده اند و آنانکه طوق بندگی مرا در گردن دارند به واسطه هیچ عملی همانند باز ایستادن از ارتکاب حرامهای من مرا بندگی ننموده اند و آنانکه خود را آراسته اند به واسطه هیچ عملی همانند پیشه نمودن زهد و بی رغبتی نسبت به آنچه که بی نیازی از آن در دنیا مورد اهمیت است، خود را برای من نیاراسته اند. حضرت موسی علیه السلام عرض کرد : ای گرامی ترین گرامیان ! چه چیزی آنان را در این راه ثابت قدم و پا برجا نموده؟ خداوند فرمود : ای موسی! اما آنانکه به واسطه گریستن از خوف من به من نزدیک گشته اند آنان در مرتبه همجواری با رفیق اعلی(معشوق و دوست برتر) هستند و هیچکس در این مقام با آنان شریک نیست و اما آنانکه به واسطه باز ایستادن از ارتکاب حرامهای من مرا بندگی نموده اند من در قیامت از آنان شرم دارم که در مورد اعمالشان کنجکاوی و دقت به خرج دهم در حالی که اعمال همه مردمان را به دقت وارسی خواهم کرد و اما آنانکه خود را به واسطه بی رغبتی به دنیا برایم آراسته اند تمامی بهشت را برای آنان مباح و روا می سازم که در هر جای بهشت خواستند جای گیرند.
http://www.uplooder.net/img/image/4/736b8078ce766a2915ca44abf44ab9e4/hasan_ali_ebrahimi_said_930516_%2810%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
1st September 2015, 08:05 PM
134 : امام صادق علیه السلام فرمود :
به درستی که (گاه باشد) بین آدمی و بهشت به خاطر گناهان زیادش فاصله ای بیش از فاصله زمین تا عرش باشد پس چنین کسی را چاره ای نیست جز اینکه از خوف خدای عزوجل بگرید و بر گناهان خویش اشک ندامت بریزد تا فاصله او و بهشت نزدیکتر از فاصله پلک چشم تا مردمک چشم شود.

135 : امام صادق علیه السلام فرمود :
هیچ چیزی نیست جز اینکه پیمانه و وزنی دارد مگر اشکها زیرا یک قطره اشک دریاهایی از آتش را خاموش می کند پس هر گاه چشم پر آب شد و در اشک خود غرق گشت چنین چهره ای را کدورت و تیرگی فرا نمی گیرد و هر گاه اشک آن جاری شود خداوند آن دیده را بر آتش حرام میگرداند و اگر در بین یک امت یک نفر (با اخلاص و از خوف خدا) بگرید آن امت همگی مورد رحمت الهی واقع می شوند.

136 : از امام صادق علیه السلام مانند حدیث گذشته روایت شده است با این تفاوت که در آغاز آن آمده است:
هیچ چشمی نیست مگر اینکه در روز قیامت گریان است به جز چشمی که از خوف خدا گریسته است و هیچ چشمی از خوف خدای عزوجل پر آب نشده است مگر اینکه خداوند سایر بدن او را بر آتش حرام می گرداند.

137 : امام باقر علیه السلام فرمود :
هیچ قطره ای در نزد خداوند عزوجل دوست داشتنی تر و محبوب تر از قطره اشکهایی که در تاریکی شب و از خوف خدا با اخلاص کامل ریخته می شود نیست.

138 : امام صادق علیه السلام فرمود :
هر چشمی در روز قیامت گریان است مگر سه چشم: یکی چشمی که از دیدن آنچه خداوند دیدنش را بر او حرام نموده فرو بسته شود و دیگری چشمی که در طاعت خدا بیدار بماند و دیگری چشمی که در دل شب از خوف خدا بگرید.

139 : امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند به موسی علیه السلام وحی فرستاد که بندگان من به سوی من تقرب نمی یابند به چیزی که در نزد من محبوبتر باشد از سه خصلت: حضرت موسی عرض کرد :ای پروردگار من آن سه چیست؟ فرمود :ای موسی!یکی بی رغبتی به دنیا و دیگری پرهیز از نافرمانی من و دیگری گریستن از خوف من .موسی عرض کرد ای پروردگار من کسی که چنین باشد چه چیزی نصیبش خواهد شد؟ خداوند وحی فرستاد که ای موسی! اما بی رغبتان به دنیا در بهشت جای خواهند گرفت و اما آنان که از خوف من گریانند در مقامی رفیع و برترند که هیچ کس با آنان در آن مقام شریک نیست و اما آنانکه از نا فرمانی من روا دارند من نیز مردمان را سخت بازرسی خواهم کرد ولی در کار آنان مو شکافی به خرج نمی دهم .

http://www.uplooder.net/img/image/68/906704566f792f86671138f950107660/hasan_ali_ebrahimi_said_930509_%283%29.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
3rd September 2015, 08:58 PM
16 – باب وجوب حسن ظن به خداوند و تحریم بدگمانی نسبت به خدا

140 : امام رضا علیه السلام فرمود:
به خداوند گمان نیکو داشته باش زیرا خداوند عزوجل گوید : من در نزد گمانی که بنده ام به من دارد حاضرم اگر گمان خیر به من دارد پس پاداش خیر می بیند و اگر گمان بد به من دارد پس کیفری بد در انتظار اوست .

141 : امام رضا علیه السلام فرمود :
به خداوند گمان نیک داشته باش زیرا امام صادق علیه السلام می فرمود : کسی که به خداوند گمان نیکو داشته باشد خداوند در نزد گمان او حاضر است و کسی که به روزی قانع و خوشنود باشد خداوند نیز عمل کم را از او می پذیرد.

142 : امام باقر علیه السلام فرمود :
در کتاب علی علیه السلام یافتیم که رسول خدا صلی الله علیه و اله بر فراز منبر فرمود : سوگند به آن خدایی که جز او معبودی نیست به هیچ مؤمنی هرگز خیر دنیا و آخرت عطا نشده است مگر به خاطر چند خصلت :
گمان نیکو به خداوند و امیدواری به عطا و بخشش خدا و خوش خلقی و باز ایستادن از غیبت مؤمنان و سوگند به خدایی که جز او معبودی نیست خداوند هیچ مؤمنی را بعد از توبه و استغفار عذاب نمی کند مگر به سبب چند خصلت :
بدگمانی اش به خداوند و کوتاهی نمودن در امید داشتن به خدا و بد اخلاقی و غیبت نمودن از مؤمنین. وسوگند به خدایی که جز او معبودی نیست هیچ بنده مؤمنی گمان نیکو به خداوند نمی کند مگر اینکه خداوند در نزد گمان نیکوی او حاضر است(و پاداش نیکو به او می دهد)زیرا خداوند بخشنده است و تمامی خیر در دست اوست و شرم دارد از اینکه بنده مؤمنش به او گمان نیکی داشته باشد و آن گمان و امیدواری اش به خطا رود پس به خداوند گمان نیکو داشته باشید و به سوی او میل داشته باشید و زاری کنید.

143 : سفیان بن عیینه گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : گمان نیکو به خداوند داشتن این است که امید به هیچکس جز او نداشته باشی و از هیچ چیز جز گناهت نترسی.

144 : سنان بن طریف گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود:بر مؤمن سزاوار است که چنان از خداوند بترسد که گوئیا نزدیک است که به آتش افکنده شود و چنان به رحمت او امیدوار باشد که گوئیا از اهل بهشت است .سپس فرمود : خداوند تبارک و تعالی در نزد گمان بنده اش به خود حاضر است اگر گمانش به او خیر باشد خداوند هم خیر برایش پیش می آورد و اگر گمانش بد باشد خداوند هم بد برایش پیش می آورد.

145 : امام باقر علیه السلام فرمود :
در وصیت علی علیه السلام به فرزندش محمد بن حنفیه آمده است که مبادا بدگمانی به خداوند عزوجل بر تو غالب شود زیرا این بدگمانی بین تو و دوستت که خداوند است صلح و آشتی باقی نمی گذارد.

146 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا آخرین بنده ای که در روز قیامت دستور داده می شود که به سوی آتش دوزخ رود به چپ وراست خود می نگرد پس خداوند جل جلاله می فرماید: با شتاب بیاوریدش .پس چون به محضر پروردگار آورده می شود خداوند می فرماید: ای بنده من! چرا به چپ و راست خود می نگری؟ عرض می کند : ای پروردگار من !من چنین گمانی به تو نداشتم، خداوند جل جلاله میفرماید : ای بنده من!چه گمانی به من داشتی؟ عرض می کند : ای پروردگار من! گمان من به تو این بود که از گناهم در می گذری و مرا به بهشت وارد می کنی. خداوند جل جلاله می فرماید: ای فرشتگان من! سوگند به عزت و بزرگی و نعمتها و بلندی جایگاهم که این بنده در زندگی اش هرگز ساعتی چنین گمان خوبی به من نداشت و اگر در تمام زندگی اش ساعتی چنین گمان خیری به من داشت او را با آتش نمی ترساندم و لرزه بر اندامش نمی افکندم حال که چنین گفت این دروغش را بر او روا دارید و او را به بهشت داخل کنید .سپس امام صادق علیه السلام فرمود : هیچ بنده ای به خداوند خوش گمان نبوده جز اینکه خداوند در نزد گمانش حاضر است (وبا او به خویب رفتار می کند)و هیچ بنده ای به خداوند بد گمان نبوده جز اینکه خداوند در نزد گمان وی حاضر است(و او را به بدی کیفر می دهد)و این همان معنای گفتار خداوند عزوجل است که می فرماید : (و این گمان بدی بود که به پروردگارتان داشتید و همان موجب هلاک شما شد پس از زیانکاران گردیدید.

147 : راوی از امام رضا علیه السلام روایت کند که حضرت به من فرمود :
گمان نیکو به خداوند داشته باش زیرا خدای عزوجل می فرماید : ( من در نزد گمان بنده ام حاضرم پس بنده ام جز گمان خیر به من نداشته باشد.

148 : ابن رئاب گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود :
در روز قیامت بنده ای که به خویشتن ستم نموده آورده می شودپس خداوند می فرماید : آیا تو را به طاعت و فرمانبرداری ام امر نکردم؟آیا تو را از نافرمانی ام نهی نکردم؟ بنده گنهکار گوید : درست است ای پروردگار من!ولی شهوتم بر من چیره شد پس اگر مرا کیفر دهی به خاطر گناهی است که مرتکب شده ام و به من ستم روا نداشته ای.پس خداوند دستور می دهد که او را به سوی آتش برند.بنهده گنهکار می گوید : ای خدای من!گمان من به تو چنین نبود.خداوند می فرماید مگر چه گمانی به من داشتی ؟ می گوید: خدایا من به تو نیکوترین گمان را داشتم. پس خداوند امر می کند که او را به سوی بهشت برند و می فرماید: حقا که گمان نیکوی تو به من امروز به تو سود بخشید.
http://www.uplooder.net/img/image/18/21b394fe91a06a3132de5b8f17a2980f/hasan_ali_ebrahimi_said_930315_%287%29.jpg

@کهنه سرباز@کهنه سرباز@@کهنه سرباز@@کهنه سرباز@@کهنه سرباز@@کهنه سرباز@@کهنه سرباز@

حسنعلی ابراهیمی سعید
11th September 2015, 02:23 PM
17 – باب استحباب نکوهش نمودن نفس و ادب کردن و دشمن داشتن نفس

149 : حسن بن جهم گوید : از امام رضا علیه السلام شنیدم که می فرمود :
مردی از بنی اسرائیل خداوند را چهل سال عبادت کرد سپس قربانی ای به درگاه خدا نمود و قربانی او پذیرفته نشد پس با نفس خود چنین گفت : ای نفس! آنچه که به من رسیده نیست مگر از جانب تو و گناهی نیست مگر از تو .پس خداوند عزوجل به سوی او وحی فرستاد که : این نکوهشی که از نفس خود نمودی از عبادت چهل ساله ات برتر است.

150 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
ای اسیران خواهش نفسانی !میل نفس را کوتاه کنید زیرا کسی را که به دنیا دل بسته است بجز صدای دندانهای حوادث دنیا چیز دیگری او را نمی ترساند،ای مردم از درون خود عهده دار ادب کردن نفس هاتان را از درنده خویی و حریص بودن بر عادات دنیا بازگردانید.

151 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
کسی که به جای اینکه مردم را دشمن گیرد نفس خود را دشمن دارد خداوند او را از بی تابی روز قیامت ایمن دارد.
http://www.uplooder.net/img/image/72/b004d543ff78ad6cc4085fecdde81f89/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_(3).jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
11th September 2015, 02:26 PM
18 – باب وجوب فرمانبرداری از خداوند

152 : امام باقر علیه السلام فرمود :
راه و روشهای مختلف شما را (از حق ) دور نگرداند و با خود نبرد که سوگند به خدا شیعه ما نیست مگر کسی که خدای عزوجل را اطاعت کند.

153 : امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرموده است که: حقیقتا آنچه (از نعمتها و رضوان ) که در نزد خداوند است جز با طاعت و فرمانبرداری از او به دست نمی آید.

154 : جابر از امام باقر علیه السلام روایت کند که حضرت به من فرمود :
ای جابر ! آیا کسی که نسبت شیعه بودن را به خود می دهد همین که قائل به دوستی ما اهل بیت باشد کفایتش میکند؟ سوگند به خدا که شیعه ما نیست مگر کسی که تقوای الهی را پیشه سازد و خدای را اطاعت کند، و ای جابر! شیعیان ما شناخته نمی شوند مگر به فروتنی و خشوع و امانتداری و کثرت یاد خدا و روزه و نماز و نیکی به پدر و مادر و رسیدگی به همسایگان تنگدست و رسیدگی به ناتوانان و قرض داران و یتیمان و راستگویی و تلاوت قرآن و نگهداری زبان خود درباره مردم مگر در خیرگویی وشیعیان باید در همه چیز امین قوم و قبیله خود باشند – تا آنجا که فرمود : - دوست داشتنی ترین بندگان در نزد خدای عزوجل آنانند که پرهیزکارتر و عمل کننده تر به طاعت خدایند. ای جابر! سوگند به خدا که ما جز به وسیله طاعت و فرمانبرداری از خداوند عزوجل نمی توانیم به او نزدیک شویم و جواز رهایی از آتش همراه ما نیست و هیچکس حجت و برهانی بر علیه خداوند ندارد،هر کس مطیع و فرمانبر خداوند باشد او دوست ماست و هر کس عصیان خدا را کند دشمن ماست و به ولایت و دوستی ما کسی نمی رسد مگر به وسیله عمل شایسته و پارسایی.

155 : امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود :
سوگند به خداوند که از جانب خداوند برا ما جواز رهایی از آتش نیست و بین ما و خداوند خویشاوندی برقرار نیست و ما حجت و برهانی بر خداوند نداریم و جز به وسیله طاعت و فرمانبرداری اش به او نزدیک نمی شویم پس هر کدام از شما که مطیع خداوند باشد ولایت و دوستی ما به او سود می بخشد و هر کدام شما که در برابر خداوند عصیان کند دوستی ما به او سودی نمی بخشد .وای بر شما مبادا فریب بخورید،وای بر شما مبادا فریب بخورید.

156 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش و آنان از رسول خدا صلی الله علیه و اله روایت کنند که فرمود :
خداوند جل جلاله فرمود : ای فرزند آدم ! در آنچه که به تو دستور داده ام مرا اطاعت کن و آنچه را که تو را به صلاح می رساند به من نیاموز (که من خود می دانم که چه چیزی به صلاح توست).

157 : امام صادق علیه السلام از دران بزرگوارش و آنان از رسول خدا صلی الله علیه و اله روایت کنند که فرمود :
خداوند عزوجل می فرماید: هر بنده ای که مرا اطاعت کند او را به سوی غیر خودش وا نمی گذارم و هر بنده ای که مرا نا فرمانی کند او را به سوی خودش وا می گذارم پس از آن دیگر باکی ندارم که در چه راهی به هلاکت برسد.

158 : ابی بصیر گوید :
از امام صادق علیه السلام درباره این گفتار خدا که می فرماید (تقوای الهی را پیشه کنید حق تقوایش را) پرسیدم . حضرت فرمود : (حق تقوا این است که )اطاعت خداوند صورت گیرد و نافرمانی اش نشود ،و همواره یاد شود و فراموش نگردد، و شکر او به جای آورده شود و ناسپاسی اش نشود.

159 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود:
به راستی خداوند طاعت خود را در زمانی که ناتوانان در آن کوتاهی می کنند غنیکتی برای زیرکان قرار داد(که زیرکان از طاعت خدا توشه ای برای آخرت غنیمت گیرند).
http://www.uplooder.net/img/image/74/141ddd6e89314381d864c3fa6ce64cbf/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_).JPG

حسنعلی ابراهیمی سعید
11th September 2015, 02:28 PM
19 – باب وجوب صبر نمودن بر طاعت خدا و صبر نمودن در برابر معصیت خدا

160 : امام صادق علیه السلام فرمود :
آنگاه که روز قیامت شود جماعتی از مردم بر می خیزند و به در بهشت می آیند به آنان گفته می شود : شما چه کسانی هستید ؟گویند : ما اهل صبر هستیم .به آنان گفته می شود : بر چه چیزی صبر کردید ؟گویند : ما در دنیا بر طاعت و معاصی خداوند صبر می نمودیم. در اینجا خداوند عزوجل گوید : راست میگویند آنان را به بهشت وارد کنید . واین است معنای گفتار خداوند که می فرماید : ( پاداش صابران به طور کامل و بدون حساب به آنان داده می شود)

161: امیر المؤمنین علی علیه السلام فرمود :
صبر بر دو گونه است : صبر در هنگام مصیبت که این نیکو و زیباست و نیکو تر از آن صبر نمودن در هنگام روبرو شدن با چیزهایی است که خداوند بر تو حرام نموده و یاد خدا نیز بر دوگونه است : یاد نمودن خداوند عزوجل در هنگام مصیبت و برتر از آن ، یاد نمودن خداوند در هنگام مواجهه با حرام الهی است که این یاد مانع و باز دارنده آتش دوزخ است.

162 : امام باقر علیه السلام فرمود :
زمانی که وفات پدرم امام سجاد علیه السلام فرا رسید مرا به سینه خود چسباند و فرمود ای پسرکم! تو را به چیزی سفارش می کنم که پدرم امام حسین علیه السلام در هنگام وفات مرا سفارش فرمود و فرمود که پدرش علی علیه السلام او رابه این وصیت سفارش فرموده است : ای پسرم ! بر حق صبر کن اگر چه تلخ باشد.

163 : امام باقر علیه السلام فرمود :
صبر بر دو گونه است : صبر بر بلا که نیکو و زیباست و برترین دو قسم صبر پرهیز نمودن از حرام های الهی است.

164 : امام صادق علیه السلام فرمود :
بر دنیا صبر کنید که دنیا ساعتی بیش نیست پس آنچه از دنیا سپری شده برای آن رنجی و سروری نمی یابی (رنج و شادمانی آن تمام شدنی است) و آنچه نیامده است نمی دانی چیست ؟ دنیا همان ساعتی است که تو در آن هستی پس در آن بر طاعت و فرمانبرداری خدا صبر کن و در مقابل معصیت خداوند نیز شکیبا باش .

165 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
صبر بر سه قسم است : صبر در هنگام مصیبت و صبر در طاعت خداوند و صبر در برابر معصیت و گناه ، پس کسی که بر مصیبتی صبر کند تا آنجا که آن مصیبت را به تسلی و آرامشی نیکو باز گرداند خداوند برای او سیصد درجه می نویسد که بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه بین زمین و آسمان فاصله است و کسی که بر طاعت خدا صبر کند خداوند برای او ششصد درجه می نویسد که مابین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه ما بین حدود مرز زمین تا اتنهای عرش الهی فاصله است و کسی که در برابر معصیت و گناه صبر کند خداوند برای او نهصد درجه می نویسد که ما بین یک درجه تا درجه دیگر به اندازه مابین حد و مرز زمین تا انتهای عرش فاصله است.

166 : از امام موسی بن جعفر علیه السلام روایت است که به یکی از فرزندانش فرمود :
ای پسرکم! بر حذر باش از اینکه خداوند تو را در حال گناهی که تو را از انجام آن نهی نموده است ببیند و بر حذر باش از اینکه خداوند تو را در انجام طاعتی که به انجام آن فرمان داده است غائب نبیند.

167 : ابو حمزه ثمالی گوید :امام باقر علیه السلام به من فرمود :
زمانی که وفات پدرم امام سجاد علیه السلام فرا رسید مرا به سینه خود چسباند و فرمود: ای پسرکم! بر حق صبر کن اگر چه تلخ باشد تا خداوند پاداش تو را بدون حساب و به طور کامل دهد.

168 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
صبر بر دو گونه است : صبر نمودن بر آنچه که دوست می داری و صبر نمودن بر آنچه که آن را ناپسند می شمری. سپس فرمود : همانا دوست پیامبر صلی الله علیه و اله کسی است که خداوند را اطاعت کند اگر چه قرابت و خویشاوندی اش دور باشد و همانا دشمن پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله کسی است که خدای را نافرمانی کند اگر چه خویشاوندی اش نزدیک باشد.

169 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
چقدر بین دو عمل فاصله است یکی عملی که لذتش می رود و عاقبت بدش باقی می ماند و دیگری عملی که سختی آن می رود و پاداشش می ماند.

170 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
از ارتکاب معصیت های الهی (حتی) در نهان خودداری کنید زیرا آن خدایی که شاهد است خود نیز حاکم است.

171 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
خداوند پاداش را بر طاعتش نهاد و کیفر را بر معصیتش تا بندگانش را از خشم و عقوبت خود دور سازد و آنان را به سوی بهشت تشویق و تحریص گرداند.

172 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
بر حذر باش از اینکه خداوند تو را در هنگام معصیتش ببیند یا در هنگام طاعتش تو را نیابد اگر چنین باشی از زیانکاران خواهی بود پس هرگاه توانایی می یابی ، بر انجام طاعت خدا توانا شو و هر گاه ناتوان می شوی ، از ارتکاب معصیت خدا ناتوان شو.

173 : مردی نزد امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد :
ای فرزند رسول خدا! مرا سفارشی فرما. حضرت فرمود : در جایی که خداوند تو را فرمان داده غائبت نبیند و در جایی که نهی فرموده حاضرت نیابد . عرض کرد :بیش از این برایم بگو.حضرت فرمود : بیش از این چیزی نمی یابم.

174 : امام باقر علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
آنگاه که روز قیامت بر پا می شود ندا دهنده ای از جانب خدا ندا در می دهد که : کجایند اهل صبر؟پس جماعتی از مردم بر می خیزند و گروهی از فرشتگان به استقبال آنان می آیند و به آنان می گویند : آن صبری که پیشه نمودید چه صبری بود ؟ گویند : ما خود را بر طاعت خداوند به صبر وا داشتیم و نیز خود را در مقابل معصیت خداوند به صبر وادار نمودیم. پس ندا دهنده ای از جانب خداوند ندا در می دهد که بندگانم راست می گویند از جلو راه آنها به کنار روید تا بدون حساب وارد بهشت شوند.
http://www.uplooder.net/img/image/86/1439ea16835771cfbb9aebbb143acc87/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_(.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
11th September 2015, 02:31 PM
20 – باب وجوب رعایت تقوای الهی

175 : امام باقر علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود : کم شمرده نمی شود عملی که همراه با تقواست و چگونه کم شمرده می شود چیزی که پذیرفته می گردد؟

176 : مفضل بن عمر گوید : در نزد امام صادق علیه السلام بودم که سخن از اعمال به میان آمد پس من عرض کردم :
وه که چقدر عمل من ناچیز است. حضرت فرمود : ساکت باش و از خدا طلب مغفرت کن . سپس فرمود عمل کم که همراه با تقوا باشد از عمل زیاد که بدون تقوا باشد بهتر است. عرض کردم : عمل زیاد بدون تقوا چگونه است ؟ حضرت فرمود : آری مثل مردی که مردمان را طعام می دهد و با همسایگانش مدارا می کند و توشه اش را آماده و مهیا می سازد ولی هتگامی که دری از حرام به رویش باز می شود از آن در وارد می شود و این عمل بدون تقواست و دیگری چنین اعمالی ندارد ولی هنگامی که دری از حرام به رویش گشوده می شود وارد نمی شود.

177 : یعقوب بن شعیب گوید : از حضرت صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
خداوند بنده ای را از ذلت گناه به سوی عزت و تقوا نرساند جز اینکه او را بدون مال بی نیازی بخشید و بدون قوم و عشیره عزتمند ساخت و بدون(معشرت با ) بشری او را انس و آرامش بخشید.

178 : امام باقر علیه السلام فرمود :
از الفاظ رسول خدا صلی الله علیه و اله این است :بهترین توشه تقوا است.

179 : هیثم بن واقد گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
کسی که خداوند او را از ذلت گناهان به سوی عزت و ارجمندی تقوا فرستاد او را بدون مال بی نیازی بخشید و بدون قوم و قبیله عزت داد و بدون مونس آرامش بخشید و کسی که از خدا نترسد خداوند او را از همه چیز بیمناک می سازد و کسی که از خداوند به روزی کم خوشنود باشد خداوند هم از او به عمل کم خوشنود می گردد و کسی که از طلب روزی شرم ندارد بارش سبک و روزی خانواده اش فراخ می گردد و کسی که به دنیا بی اعتنا باشد خداوند حکمت و دانایی را در دلش پا بر جا می کند و زبانش را به حکمت گویا می سازد و او را نسبت به دردها و داروهای عیوب دنیا بینا می گرداند و او را سالم و بی نقص از دنیا به سرای سلامت آن جهان منتقل می کند.

180 : ولید بن عباس گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
گوهر مرد و بزرگی او اعمال او است و شرافت و ارجمندی او دارایی اوست و کرامت و بزرگواری او تقوای اوست.

181 : امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه ای چنین فرمود :
آگاه باشید که گناهان اسبان سرکشی هستند که گنه کاران بر آنها بار شده اند و دهنه آن اسبان رها شده پس آن اسبان سرکش سواران خود را در آتش سرنگون کنند و آگاه باشید که تقوی مرکبی رام می ماند که اهل تقوا بر آن سوار گشته و مهار مرکبها به دست آنان است و مرکبها آنان را به بهشت وارد کنند.

182 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
تقوای خدا را پیشه کن تقوایی اگر چه کم و بین خود و خدایت پرده ای قرار ده اگر چه نازک.
http://www.uplooder.net/img/image/100/290b2b1337b7906339fb3cf761135e29/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_().jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
11th September 2015, 02:33 PM
21 – باب وجوب پارسایی

183 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
ما مردی را مؤمن نمی شماریم مگر اینکه تمامی امر ما را پیروی کند و بخواهد ، آگاه باشید که از جمله پیروی امر ما و خواستن امر ما پارسایی است، پس خود را با پارسایی زینت دهید تا خداوند رحمتش را شامل حالتان کند و دشمنان ما را به وسیله پارسایی فریب دهید ت خداوند شما را بلند مرتبه گرداند.

184 : امام صادق علیه السلام فرمود :
تو را به رعایت تقوای الهی و پارسایی و کوشش سفارش می کنم و بدان که کوششی که پارسایی در آن نباشد سودی نخواهد داشت.

185 : حفص بن غیاث گوید از امام صادق علیه السلام درباره ورع و پارسا سؤال کردم حضرت فرمود :
پارسا کسی است که از ارتکاب حرامهای خدای عزوجل باز ایستد.

186 : یزید بن خلیفه گوید :
امام صادق علیه السلام ما را موعظه نمود پس به ما امر کرد و ما را بر بی رغبتی به دنیا تشویق و تحریک نمود سپس فرمود : بر شما باد به پارسایی زیرا (آدمی) جز به وسیله پارسایی به آنچه که در نزد خداست دست نمی یابد.

187 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کوششی که پارسایی در آن رعایت نشود سودی نخواهد داشت.

188 : امام باقر علیه السلام فرمود :
همانا سخت ترین عبادت باز ایستادن از گناه است .

189 : حدید بن حکیم گوید :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود : از خدا بترسید و دین خود را با ورع (باز ایستادن از گناه )حفظ کنید.

190 : امام صادق علیه السلام در حدیثی فرمود :
یاران من کسانی هستند که : پارسایی آنان زیاد است و برای (رضای ) آفریننده خود کار می کنند و امید ثواب او را دارند اینان یاران من هستند.

191 : امام باقر علیه السلام فرمود :
خداوند عز وجل فرموده است : ای فرزند آدم!از آنچه که بر تو حرام نموده ام دوری کن تا از پارساترین مردم باشی.

192 : ابی اسامه گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
بر تو باد به رعایت تقوای الهی و پارسایی و کوشش و راستگویی و امانتداری و خوش خلقی و حسن همسایگی و اینکه با غیر زبانتان (کردارتان)دیگران را به سوی خودتان دعوت کنید و (برای ما ) مایه زینت باشید نه مایه ننگ و رسوایی و بر شما باد به رکوع و سجود طولانی زیرا اگر کسی از شما رکوع و سجودش را طول دهد شیطان از پشت سر او فریاد بر می آورد و می گوید : ای وای که او فرمانبری کرد و من نافرمانی و او سجده کرد و من از سجده خودداری کردم.

193 : علی بن ابی زید از پدرش روایت کند :
که در نزد امام صادق علیه السلام بودم که عیسی بن عبدالله قمی وارد شد حضرت به او خوش آمد گفت و او را نزدیک خود نشاند سپس فرمود : ای عیسی بن عبدالله !از ما نیست و بزرگواری ندارد کسی که در شهری باشد که در آن یکصد نفر یا بیشتر باشند و در آن شهر کسی با ورع تر و پارسا تر از او باشد.

194 : امام باقر علیه السلام فرمود :
ما را با پارسا بودنتان یاری کنید زیرا کسی از شما که خدای عزوجل را با پارسایی دیدار کند برای او در نزد خدای عزوجل گشایشی هست.

195 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مردم را با غیر زبانتان (یعنی با کردارتان) بخوانید تا از شما پارسایی و کوشش و نماز و خوبی ببینند زیرا این امور آنان را (به سوی حق )فرا می خواند.

196 : امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود :
بسیاری از مواقع از پدرم می شنیدم که می فرمود : شیعه ما نیست کسی که سخن گفتنش با زنان پرده نشین از روی پارسایی (یعنی همراه با اجتناب از گناه) نباشد و از دوستان ما شمرده نمی شود کسی که در قریه ای که ده هزار نفر در آن زندگی می کنند باشد و در بین آنان پارساتر از او هم وجود داشته باشد.

197 : از امام صادق علیه السلام و او از پدران بزرگوارش روایت است که در وصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام آمده است :
ای علی! سه چیز است که هر کس خدای عزوجل را همراه با این سه دیدار کند او از برترین مردم است: کسی که همراه با آنچه که بر او واجب بوده بر خدای عزوجل وارد شود پی او عابد ترین مردمان است ، و کسی که از ارتکاب حرامهای الهی خودداری کند که چنین کسی از پارساترین مردمان است ، و کسی که به آنچه که خداوند به او روزی بخشیده قانع باشد که این کس که از بی نیاز ترین مردم است . سپس فرمود ای علی ! سه چیز است که اگر در کسی نباشد عملش کامل نیست:پارسایی ای که وی را از ارتکاب گناهان الهی باز دارد و اخلاقی که به کمک آن با مردم مدارا کند و بردباری ای که به کمک آن نادانی نادان را برگرداند – تا آنجا که فرمود : - ای علی ! اسلام برهنه است و لباس او حیاست و زیور او پاکدامنی است و جوانمردی اش کردار شایسته است و پایه و ستون آن اجتناب از گناه است.

198 : راوی گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
خداوند برای مؤمنی در دنیا پارسایی و زهد را جمع نمی کند مگر اینکه من امید بهشت را برای او دارم.

199 : امام باقر علیه السلام در حدیثی فرمود :
کسی به ولایت ما نمی رسد مگر با عمل (شایسته) و خودداری از گناه.

200 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از شیعیان (واقعی) ما شمرده نمی شود کسی که در شهری باشد که در آنجا صد هزار نفر زندگی می کنند و در بین آنان پارساتر از او وجود دارد.

201 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از شیعیان ما نیست کسی که به زبان (از دوستی ما ) دم زند اما در اعمال و اخبار ما با ما مخالفت کند ولیکن شیعه ما کسی است که با زبان و قلبش با ما موافق باشد و از اخبار ما پیروی کند و همانند ما عمل کند .

202 : کلیب بن معاویه اسدی گوید:
از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود : آگاه باشید که سوگند به خدا شما بر دین خدا و فرشتگان او هستید پس ما را بر این دین به وسیله پارسایی و کوشش یاری کنید،بر شما باد به نماز و عبادت ،بر شما باد به خودداری از گناه.

203 : امام دهم امام علی النقی علیه السلام و ایشان از پدران بزرگوارش از امام صادق علیه السلام روایت کنند که فرمود :
بر شما با به پارسایی زیرا پارسایی همان دینی است که ما به آن وابسته ایم و خداوند را به وسیله آن دینداری می کنیم و آن را از کسانی که ما را دوست می دارند می خواهیم تا ما را با شفاعت به زحمت نیفکنند.

204 : امام دهم امام علی النقی علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند :
سماعه بن مهران بر امام صادق علیه السلام وارد شد امام به او فرمود : ای سماعه!-و حدیث گذشته را بیان نمود-تا آنجا که فرمود : - به خدا سوگند که کسی از شما به دوزخ نمی رود پس در (یافتن )درجات(بهشت) با یکدیگر رقابت کنید و دشمنانتان را با خودداری از گناه افسرده خاطر سازید.
http://www.uplooder.net/img/image/83/cdc1e766d3ec8820cd3f0db284d4714f/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
13th September 2015, 09:43 PM
22 – باب وجوب پاکدامنی

205 : امام باقر علیه السلام فرمود :
هیچ عبادتی در نزد خدا برتر از ترک شهوات شکم و فرج نیست.

206 : امام باقر علیه السلام فرمود :
بهترین عبادت رعایت پاکی شکم و پاکی دامن است.

207 : امام باقر علیه السلام فرمود:
خداوند به هیچ عبادتی برتر از رعایت پاکی شکم و پاکی دامن عبادت نشده است.

208 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : بیشترین چیزی که به سبب آن امت من وارد دوزخ می شوند دوچیز میان تهی است یکی شکم و دیگری فرج.

209 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سه چیز است که پس از خودم از این سه بر امتم ترسانم: گمراهی بعد از معرفت و فتنه های گمراه کننده و شهوت شکم و فرج.

210 : ابی بصیر گوید :
مردی به امام باقر علیه السلام عرض کرد : من در عمل سست هستم و روزه ام کم است ولی امید این دارم که جز حلال نخورم .حضرت فرمود : کدام تلاش و کوششی از پاکی شکم و پاکی دامان برتر است؟

211 : امام صادق علیه السلام فرمود :
امیر المؤمنین علیه السلام می فرمود : برترین عبادت پاکدامنی است.

212 : میمون بن قداح گوید :
از امام باقر علیه السلام شنیدم که می فرمود : هیچ عبادتی برتر از اکی شکم و پاکی دامن نیست.

213 : امیر المؤمنین علیه السلام در وصیتش به فرزندش محمد بن حنفیه فرموده :
و کسی که به نفس خود خواسته نفس را عطا نکند به رشد خود رسیده است.

214 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
کسی که برای من دو چیز را ضمانت کند من نیز در یشگاه خداوند بهشت را برای او ضمانت خواهم کرد : کسی که برای من ضامن آنچه که بین ریش و سیبلش و آنچه بین دو پایش هست باشد من نیز در پیشگاه خدا ضامن بهشت برای اویم یعنی برای من ضامن زبان و فرج خود باشد.

215 : ابی بصیر گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود :
کسی که آزار خود را از همسایه اش باز دارد خداوند در روز قیامت لغزش او را جبران خواهد کرد و کسی که شکم و دامان خود را پاک نگهدارد در بهشت فرشته ای شادمان خواهد شد وکسی که برده مؤمنی را آزاد سازد در بهشت خانه ای برایش ساخته می شود .

216 : از رسول خدا صلی الله علیه و اله در خطبه ای از آن حضرت روایت است که فرمود :
کسی که بر زنی یا کنیزی به حرام دست یابد و از خوف خدا از ارتکاب حرام باز ایستد خداوند آتش را بر او حرام می گرداند و او را از بی تابی بزرگ روز قیامت ایمن می کند و او را وارد بهشت می سازد ولی اگر به حرام افتاد خداوند نیز بهشت را بر او حرام و او را به دوزخ می افکند.

217 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا شیعه جعفری کسی است که شکم و دامان خود را پاک نگاه دارد و کوشش او زیاد باشد و برای (کسب رضای ) آفریدگار خود عمل کند و امید به پاداش او و ترس از کیفر او داشته باشد پس هر گاه چنین کسانی را دیدی آنان شیعه جعفری اند.

218 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
ارزش و مرتبه مرد به اندازه همت اوست و راستی او به اندازه جوانمردی اوست و دلیری او به اندازه عار و ننگی است که از زشتی دارد و پاکدامنی او به اندازه غیرت اوست.
http://www.uplooder.net/img/image/51/c63cd107afc88de1ffbe2010a56cd08d/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_(0).jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
16th September 2015, 10:28 PM
23 – باب وجوب خودداری از حرامها

219 : امام باقر علیه السلام فرمود :
همه چشمها در روز قیامت گریان است مگر سه چشم : چشمی که در راه خدا بیدار بماند و چشمی که از ترس خدا اشک بریزد و چشمی که از دیدن حرامهای الهی فرو بسته شود .

220 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از سخت ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب ساخته این است که او را فراوان یاد کنند ، سپس فرمود : مقصود من گفتن (سبحان الله و الحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر ) نیست اگر چه اینها نیز ذکر و یاد خداست بلکه مراد از ذکر ، یاد نمودن خداوند در نزد حلال و حرام الهی است، پس اگر به طاعتی بر خورد به آن عمل کند و اگر با معصیتی مواجه شد آن را ترک کند.

221 : سلیمان بن خالد گوید :
از امام صادق علیه السلام درباره قول خدای عزوجل که می فرماید : ( و به سوی اعمالی که انجام داده اند پیشی گرفتیم و آن اعمال را همچون گردی پراکنده گرداندیم) پرسیدم حضرت فرمود : آگاه باش ، سوگند به خدا اگر اعمال آنها از کتان سفید هم سفیدتر باشد ولی در هنگامی که حرام به آنان عرضه می شده آن را وا نمی گذارده اند باز هم خداوند اعمال آنها را هیچ می کند.

222 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : کسی که معصیت الهی را از خوف خدای تبارک و تعالی ترک کند خداوند او را در روز قیامت خوشنود می سازد.

223 : امام صادق علیه السلام در رساله ای به سوی اصحابش فرمود :
و بر حذر باشید از اینکه نفس شما به سوی چیزی که خداوند بر شما حرام نموده و مایل و حریص شود زیرا کسی که در این دنیا درباره حرام الهی پرده دری کند خداوند بین او و بهشت و نعمتها و لذتها و ارجمندی همیشگی که برای اهل بهشت است برای همیشه حائل و مانع می شود – تا آنجا که فرمود : - بر حذر باشید از اصرار نمودن بر ارتکاب چیزی که خداوند در قرآن حرام نموده . خداوند در قرآن فرموده : ( و اصرا نورزند بر آنچه که انجام داده اند در حالی که می دانند).

224 : علی علیه السلام فرمود : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
خداوند تبارک و تعالی به فرزند آدم می گوید : اگر چشم تو در مورد بعضی از چیزهایی که بر تو حرام کرده ام با تو به نزاع و کشمکش پردازد پس من تو را به وسیله دو سرپوش ( که پلکهای توست )یاری می کنم پس فرو بند و نظر مکن و اگر زبان تو در مورد برخی از چیزهایی که بر تو حرام کرده ام با تو به ستیز پردازد من تو را به وسیله دو لب یاری می کنم پس فرو بند و سخن مگو و اگر دامان تو درباره بعضی از چیزهایی که بر تو حرام کرده ام با تو به جنگ برخیزد من تو را به وسیله اطراف دامانت یاری می کنم پس بر هم نه و مرتکب حرام مشو .

225 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله در وصیتش به علی علیه السلام فرمود :
ای علی! سه چیز است که این امت طاقت و توان آن را ندارد: یاری نمودن به برادر دینی از نظر مالی و به عدل و راستی با مردم رفتار نمودن و در هر حالی به یاد خدا بودن و یاد خدا ،گفتن (سبحان الله والحمد لله و لا اله الا الله و الله اکبر) نیست بلکه یاد خدا این است که هر گاه بر حرامی وارد شد در برابر آن حرام از خدای عزوجل بترسد و آن را ترک کند.

226 : امام رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
پیوسته امت من در خیر و خوبی اند تا زمانی که یکدیگر را دوست دارند و به یکدیگر هدیه می دهند و امانتداری می کنند و از ارتکاب حرام خودداری می کنندو از مهمان پذیرایی می کنند و نماز را به پای می دارند و زکات می پردازند پس هنگامی که چنین نکنند به خشکسالی و آفت دچار می شوند .

227 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مؤمن به چیزی که سخت تر بر او باشد از محروم ماندن وی از سه خصلت ،گرفتار نشده است،گفته شد : آن سه خصلت کدامند؟ فرمود : یاری رساندن به دیگران با همه امکاناتی که در دست دارد و منصفانه رفتار کردن و بسیار یاد کردن خداوند نمی گویم (فقط){سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر} گویید بلکه مراد من یاد کردن خدا در هنگام برخورد با حلال و حرام است.

228 : حسین بزاز گوید : امام صادق علیه السلام به من فرمود :
آیا درباره سخت ترین چیزی که خداوند عزوجل بر بندگانش واجب ساخته با تو سخن بگویم؟عرض کردم : آری. حضرت فرمود : منصفانه رفتار کردنت با دیگران و یاری رساندنت به برادرت و در هر جا یاد خدا کردن ، آگاه باش که نمی گویم (سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر )گفتن اگر چه اینها نیز ذکر و یاد خداست بلکه مراد من یاد کردن خدا در همه جا است آنگاه که بر طاعت یا معصیتی روی می آوری.

229 : امام صادق علیه السلام فرمود :
سخت ترین اعمال سه تاست : یکی منصفانه رفتار کردن با مردم در مورد خود به گونه ای که برای خود به چیزی خوشنود نشوی جز اینکه برای مردم نیز به مثل همان چیز خوشنود گردی، و دیگری یاری مالی نمودن به برادر دینی ات ، و یاد و ذکر خدا در هر حال نه تنها( سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر) گفتن ، بلکه هنگامی که چیزی بر تو وارد شود که خداوند به آن امر نموده و آن عمل کنی و هنگامی که چیزی بر تو وارد شود که خداوند از آن نهی فرموده ، آن را ترک کنی.

230 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که از روی اخلاص (لا اله الا الله )گوید بهبهشت داخل شود و اخلاص او این است که گفتن (ال اله الا الله )او را از ارتکاب آنچه که خداوند بر او حرام نموده باز دارد.

231 : امام صادق علیه السلام از دران بزرگوارش روایت کند که پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود :
کسی که فرمان خدای برد و او را اطاعت کند خداوند را یاد نموده است اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش کم باشد و کسی که خدای را نافرمانی کند خداوند را فراموش نموده اگر چه نماز و روزه و قرآن خواندنش زیاد باشد.

232 : روایت شماره 230 از پیامبر اکرم صلی الله علیه واله نیز روایت شده .

233 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از سخت ترین اعمال بندگان یکی منصفنه رفتار کردن مرد درباره خود و دیگری یاری کردن مرد به برادر دینی اش و دیگری یاد نمودن خداوند در همه حالات ، راوی گوید : عرض کردم : یاد نمودن خداوند در همه حالات چگونه است ؟ فرمود : هر گاه آهنگ ارتکاب معصیتی را نمود خدای را یاد کند پس یاد خدا بین او و بین آن معصیت حائل می شود و این همان گفتار خداوند است که می فرماید : ( همانا آنانکه پرهیزکارترند هرگاه رهگذری از شیطان آهنگ آنان کند یاد آور شوند پس ناگاه بینا گردند).

234 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که واجبات الهی را به پای دارد و از حامهای خداوند دوری کند و اعتقادی نیکو به ولایت اهل بیت پیامبر خدا داشته باشد و از دشمنان خدا دوری و بیزاری جوید پس ، از هر دری از درهای هشت گانه بهشت که می خواهد داخل شود.

235 : امام زین العابدین علیه السلام فرمود :
هر کس به آنچه که خداوند بر او واجب ساخته است عمل کند از بهترین مردمان است و کسی که از آنچه که خداوند بر او حرام نموده دوری کند از عابدترین مردم است و کسی که به آنچه خداوند قسمت او کرده قانع باشد از بی نیازترین مردمان است.

236 : زید شحام گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
از حمله ها و سختگیری های خداوند در شب و روز بپرهیزید، عرض کردم: سختگیری های خداوند چیست؟ فرمود : اینکه او بنده اش را بر معصیت هایش بگیرد.
http://www.uplooder.net/img/image/88/5e9ac7207a146040987e276f622cf911/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd September 2015, 08:43 PM
24 – باب وجوب ادای واجبات

237 : امام سجاد علیه السلام فرمود :
کسی که به آنچه خداوند بر او واجب ساخته عمل کند از بهترین مردمان است.

238 : امام صادق علیه السلام درمورد گفتار خدای عزوجل (شکیبایی کنید و یکدیگر را به شکیبایی سفارش کنید و به یکدیگر بپیوندید)فرمود :
شکیبا باشید بر انجام واجبات و یکدیگر را در مصیبتها به صبر سفارش کنید و بر محور امامان علیهم السلام به یکدیگر ،بپیوندید.

239 : مرحوم کلینی «ره»گوید :
روایت قبل از طریق ابن محبوب نیز روایت شده است و در آن اضافه دارد که : و از پروردگارتان در مورد آنچه که بر شما واجب ساخته پروا داشته باشید.

240 : امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند تبارک و تعالی فرمود : بنده من با من به دوست داشتنی تر از (انجام) آنچه که بر او واجب کردم دوستی نکرده است.

241 : امام صادق علیه السلام درباره گفتار خدای عزوجل :
( شکیبا باشید و یکدیگر را به شکیبایی سفارش کنید وبه یکدیگر بپیوندید)فرمود : شکیبا باشید بر (انجام) واجبات.

242 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : به واجبات الهی عمل کن تا پرهیزگارترین مردمان باشی.

243 : امام سجاد علیه السلام فرمود :
کسی که به آنچه که خداوند بر او واجب ساخته عمل کند از عابدترین مردمان است.

244 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
خداوند واجباتی را بر شما واجب ساخته س آنها را مهمل مگذارید و حدودی را برای شما معین فرموده پس از آن حدود تجاوز مکنید و شما را از چیزهایی نهی نموده است پس درباره آن چیزها پرده دری مکنید و از چیزهایی سکوت نموده و این سکوت از روی فراموشی نیست پس خود را در آن موارد به زحمت نیفکنید.

245 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
به واجبات الهی عمل کن تا از پرهیزگارترین مردمان باشی ، و به قسمت الهی راضی باش تا از بی نیازترین مردمان باشی ، و با کسی که در همسایگی توست خوب همسایگی کن تا مؤمن باشی، و با همدم خود خوب همدمی کن تا مسلمان باشی.
@ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @ سوسنگرد @
http://www.uplooder.net/img/image/67/cc8d00ec2441977a50fcf494923318c9/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930512-4.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd September 2015, 08:48 PM
25 – باب استحباب صبر در تمامی کارها

246 : امام صادق علیه السلام فرمود :
ای حفص ! به راستی کسی که صبر پیشه کند (در مقایسه با صبری که باید بر آتش داشته باشد)صبر کمی نموده و کسی که بی تابی کند (در مقایسه با جزع و بی تابی روز قیامت) بی تابی کمی نموده است- سپس فرمود: - بر تو باد که در تمامی کارهایت صبر را پیشه خود سازی زیرا خداوند عزوجل محمد صلی الله علیه و اله را برانگیخت و او را به صبر و مدارا نمودن امر نمود و فرمود : ( بر آنچه که می گویند صبر کن و از آنان دوری گزین دوری گزیدنی نیکو و مرا با تکذیب کنندگان دارنده نعمت واگذار) –
و فرمود : ( دور کن به طریقه ای که نیکوتر است پس ناگاه آنکه بین تو و او دشمنی وجود دارد گوئیا دوستی نزدیک است و این داده نشود مگر به آنانی که صبر نمودند و داده نشود مگر به کسی که دارای بهره بزرگی است) پس پیامبر صلی الله علیه و اله صبر نمود تا آنجا که او را به بلاهای سخت رساندند و او را در بلاها افکندند پس سینه اش از غم و اندوه تنگ شد و خداوند این آیه را بر او نازل کرد : ( و محققا که ما می دانیم سینه ات به سبب آنچه می گویند تنگ می گردد پس تسبیح گوی همراه با ستایش پروردگارت و از سجده کنندگان باش) سپس او را تکذیب کردند و دشنام دادند پس او غمگین شد و خداوند این آیه را فرستاد (به تحقیق می دانیمآنچه می گویند غمگینت می کند زیرا آنان تو را تکذیب نمی کنند بلکه این ستمگران آیات خدا را انکار می کنند و محققا که رسولان پیش از تو نیز تکذیب شدند پس بر آنچه که تکذیب شدند صبر کردند و آزار کشیدند تا اینکه یاری ما فرا رسید) پس پیامبر صلی الله علیه و اله خود را به صبر وا داشت ولی کافران از حد خود تجاوز نمودند و خداوند تبارک و تعالی را تکذیب نمودند
در اینجا پیامبر فرمود : من درباره خود و خانواده و آبرویم صبر کردم اما بر اینکه خدایم را (به بدی) یاد کنند صبر ندارم پس خداوند عزوجل این آیه را نازل فرمود : ( بر آنچه که می گویند صبر کن) پس پیامبر در همه حالاتش صبر پیشه نمود سپس از جانب خداوند درباره عترتش به او بشارت داده شد و عترتش به صبر موصوف گشتند پس خداوند فرمود : ( و قرار دادیم از آنان پیشوایانی که به فرمان ما راهنمایی می کنند زیرا آنان صبر کردند و به آیات ما یقین داشتند) در آن هنگام بود که پیامبر صلی الله علیه و اله فرمود : صبر نسبت به ایمان مانند سر نسبت به بدن است .خداوند نیز پیامبرش را ثنای نیکو گفت و این آیه را نازل فرمود : ( وسخن نیکوی پروردگارت بر بنی اسرائیل تمام شد زیرا آنان صبر کردند و آنچه را که فرعون و قومش می ساختند و بر می افراشتند واژگونه ساختیم) پس پیامبر فرمود : این هم بشارت است و هم انتقام .
خداوند نیز جنگ با مشرکان را بر او مباح ساخت و این آیه را نازل فرمود : ( پس بکشید مشرکان را هر کجا که آنان را یافتید و دستگیرشان کنید و بر آنان تنگ گیرید و در هر کمینگاهی برای آنان بنشینید) (و آنان را هر جا که بیابید بکشید) پس خداوند آنان را به دست رسول الله و دوستانش به قتل رساند و این پیروزی را ثواب صبر او قرار داد بعلاوه ثوابی که برای او در آخرت ذخیره کرده است . پس کسی که صبر کند و امید ثواب داشته باشد از این دنیا بیرون نمی رود مگر اینکه خداوند چشمانش را ( به نابودی دشمنانش)روشن می کند (او را درباره دشمنانش دلشاد می کند) بعلاوه اینکه برای او در آخرت ثوابی ذخیره می سازد.

247 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : به زودی زمانی بر مردمان خواهد آمد که در آن زمان کسی به پادشاهی نمی رسد مگر با کشتن –تا آنجا که فرمود :- پس کسی که آن زمان را دریابد باید بر تنگدستی صبر کند با اینکه توانایی ثروتمند شدن را دارد و باید بر دشمنی صبر کند با اینکه توانایی محبت را دارد و بر خواری صبر کند با اینکه می تواند عزیز باشد، در این صورت خداوند به او پاداش پنجاه صدیقی که مرا تصدیق نموده اند را عطا می کند.

248 : امیر المؤمنین علیه السلام در وصیتش به محمد بن حنفیه فرمود :
با اراده های آهنین صبر غمهایی را که بر تو وارد می شوند دور بیفکن، نفس خود را به شکیبایی عادت ده که شکیبایی اخلاقی نیکوست و آن را در ترسها و اندوه های دنیا که به تو رسیده است به مشقت بیفکن.

249 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
اگر بتوانی که صبری همراه با یقین و باور داشته باشی چنین کن و اگر توان آن را نداری (باز هم ) صبر کن زیرا در صبر کردن بر اموری که ناخوشایند توست خیر بسیاری وجود دارد،و بدان که نصرت و پیروزی همراه با صبر است و گشایش همراه با مشقت و سختی است (همانا با سختی آسانی و گشایشی هست همانا با سختی گشایشی است)

250 : امام صادق علیه السلام فرمود :
از پدرم امام باقر علیه السلام شنیدم که فرمود : من از (کارهای) این غلامم و (کارهای ) خانواده خود بر اموری صبر می کنم که از حنظل (هندوانه ابوجهل) برای من تلخ تر است(ولی با این وجود در برابر کارها و سخنان آنان صبر میکنم)زیرا کسی که صبر پیشه کند به خاطر صبرش به درجه روزه داری که به عبادت ایستاده و درجه شهیدی که در رکاب پیامبر صلی الله علیه واله شمشیر زده نائل می شود.

251 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
شخص صبور پیروزی را از دست نمی دهد و عاقبت به پیروی می رسد اگر چه زمانی طولانی بر او بگذرد.

252 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
کسی که صبر وی را نجات نبخشد جزع و بی تابی او را از پای در می آورد.

253 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
صبر به سوی سختی های زمانه تیر می افکند و بی تابی از یاری کنندگان زمانه است .

254 : روایت است که زنی به خدمت امام صادق علیه السلام آمد و عرض کرد :
پسرم از نزد من به سفر رفته و غیبتش طولانی شده و شوق بسیاری به دیدنش یافته ام ،در درگاه خداوند برایم دعا کن . حضرت فرمود : بر تو باد به صبر پس صبر را در زندگی ات به کار گیر . پس از چندی باز آن زن امد و نزد آن حضرت از طولانی شدن غیبت پسرش شکایت کرد، حضرت فرمود : آیا نگفتم که صبر را پیشه کنی؟ زن عرض کرد : ای فرزند رسول خدا چقدر صبر ؟ به خدا سوگند که صبرم به سر آمد حضرت فرمود : به منزلت برگرد.می بینی که فرزندت از سفر بازگشته، زن برخاست و رفت و دید که فرزندش بازگشته پس همراه با او به نزد حضرت آمدند و عرض کرد: آیا بعد از رسول خدا صلی الله علیه و اله وحی می آید؟ حضرت فرمود : خیر ولی هنگام به سر آمدن صبر گشایش می رسد چون تو گفتی که : صبرم تمام شد دانستم که خداوند با آمدن فرزندت گشایشی برایت حاصل نموده.
http://www.uplooder.net/img/image/97/fd9e0bdec4e56685fee40458946bb100/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930512-3.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd September 2015, 08:53 PM
26 – باب استحباب بردباری

255 : محمد بن عبدالله یا عبیدالله گوید :
از امام رضا علیه السلام شنیدم که فرمود : مرد عابد شمرده نمی شود مگر اینکه بردبار باشد و در بنی اسرائیل رسم چنین بود که هر گاه مردی مدتی به عبادت می پرداخت عابد شمرده نمی شد مگر اینکه پیش از آن ده سال را در سکوت به سر برده باشد.

256 : امام باقر علیه السلام فرمود :
پدرم علی بن حسین علیه السلام می قرمود : همانا مردی که بردباری اش در هنگام خشمش او را دریابد مرا شگفت ززده می کند.

257 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خداوند دوست می دارد کسی را که با حیا، بردبار، پاکدامن و باز ایستنده از حرام باشد.

258 : حفص بن ابی عایشه گوید :
امام صادق علیه السلام یکی از خدمتکاران را در پی حاجتی فرستاد، خدمتکار کندی نموده و دیر کرد پس حضرت به دنبال او روانه شد پس او را یافت در حالی که به خواب رفته بود حضرت بالای سر او نشست و شروع به باد زدن او نمود تا اینکه خدمتکار بیدار شد ، حضرت فرمود : ای فلانی!به خدا که درست نیست که هم شب و هم روز بخوابی بلکه شب برای خودت ولی روز را برای ما باش.

259 : امام باقر علیه السلام فرمود :
همانا خداوند انسان با حیا و بردبار را دوست می دارد.

260 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
هرگز خداوند کسی را به خاطر نادانی اش عزیز نگردانده و کسی را به خاطر بردباری اش ذلیل و خوار نکرده است.

261 : امام صادق علیه السلام فرمود :
بردباری به عنوان یاری کننده کافی است . فرمود : اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار.

262 : امام صادق علیه السلام فرمود :
هر گاه بین دو نفر نزاع و کشمکشی صورت میگیرد دو فرشته فرود می آیند پس آن دو فرشته به نفری که نادان است می گویند: (تو به برادر دینی ات) گفتی و گفتی در حالی که تو خود سزاوار حرفهایی که گفته ای هستی و به زودی به سبب آنچه که گفته ای جزا می بینی و به نفری که بردبار است گویند : صبر و بردباری نمودی و به زودی اگر تا پایان نزاع چنین باشی مشمول غفران الهی قرار خواهی گرفت و اگر شخص بردبار اسخ نادان را بدهد (و با او مقابله به مثل کند)آن دو فرشته (باز می گردند و )بالا می روند.

263 : امام صادق علیه السلام و ایشان از پدران بزرگوارش روایت کند که در وصیت پیامبر صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام امده است:
ای علی ! آیا شما را نسبت به کسی که از نظر اخلاق از همه شما به من شبیه تر است آگاه سازم؟ گفتند : آری ای رسول خدا ! فرمود : آنکه خلقش از همه نیکوتر و بردباری اش از همه بیشتر و نسبت به خویشاوندانش از همه نیکوکارتر و انصافش درباره خود از همه سخت تر باشد.

264 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
دو سخن ،نادر و شگفت انگیز است آن دو را برداشته و تحمل کنید یکی سخن حکمت آموزی که از نادانی صادر شود به این سخن روی آورید و دیگری سخن نابخردانه ای که از حکیمی صادر شود از این سخن چشم پوشی کنید.

265 : امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش و ایشان از جدش از علی علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
هیچ چیزی با چیز دیگر جمع نشده که جمعشان از جمع بردباری و دانش برتر باشد.

266 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش از علی علیه السلام روایت کند که رسوا خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سوگند به خدایی که جانم در دست اوست هیچ چیزی با چیز دیگر جمع نشده که جمعشان برتر از جمع بردباری و علم باشد.

267 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
اولین عضوی که شخص بردبار از بردباری اش می برد این است که مردم بر علیه نادان یاری کننده او می شوند.

268 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
اگر بردبار نیستی خود را به بردباری وادار زیرا کم اتفاق می افتد که کسی خود را شبیه گروهی سازد جز اینکه نزدیک است که جز آنان شود.
@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @
http://www.uplooder.net/img/image/100/206fbf4cc0c921043667991b2dbb8cae/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930512-2.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd September 2015, 08:56 PM
27 – باب استحباب مدارا نمودن در کارها

269 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : مدارا نمودن مایه برکت و درشتی کردن مایه شومی است.

270 : امام باقر علیه السلام فرمود :
خداوند نرم رفتار است و نرمی را دوست دارد و بر مدارا و نرمی پاداشی عطا می کند که بر سخت گیری و درشتی چنین پاداشی نمی دهد.

271 : امام باقر علیه السلام فرمود :
هر چیزی قفلی دارد و قفل ایمان مدارا کردن و نرمی است (یعنی همچنانکه قفل باعث محفوظ ماندن است مدارا هم مایه حفظ ایمان است).

272 : امام باقر علیه السلام فرمود :
کسی که برایش مدارا تقسیم شده ایمان برای وی تقسیم گردیده.

273 : امام صادق علیه السلام فرمود :
هر اهل خانه ای که بهره ای از نرمی و مدارا نصیبشان گشته خداوند روزی آنان را وسعت دهد و مدارا در تدبیر زندگانی بهتر از وسعت در مال است و هیچ چیز از مدارا عاجز و وامانده نمی شود و با اسراف چیزی باقی نمی ماند و خداوند عزوجل مدارا کننده است و مدارا را دوست می دارد.

274 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : اگر مدارا مخلوقی بود که دیده می شد هیچ مخلوقی از مخلوقات خدا از او نیکوتر نبود .

275 : امام موسی بن جعفر علیه السلام فرمود :
مدارا(به منزله ) نیمی از خوشگذرانی است.

276 : امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند اهل مدارا است و مدارا را دوست می دارد.

277 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : همانا مدارا بر چیزی نهاده نشد جز اینکه به آن زینت بخشید و از چیزی جدا نشد جز اینکه آن را زشت نمود.

278 : پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله فرمود :
همانا در مدارا کردن زیادت و برکت وجود دارد و کسی که از مدارا محروم است از خیر و خوبی محروم است.

279 : امام صادق علیه السلام فرمود :
سازگاری و مدارا از اهل هیچ خانه ای باز داشته نشده جز اینکه آنان از خیر و خوبی محروم و بی بهره گشته اند.

280 : راوی گوید: بین من و مردمی از قوم سخنی در گرفت امام رضا علیه السلام به من فرمود :
با آنان مدارا کن زیرا از آنان کسی هست که در حال خشم کارش به کفر می انجامد و کسی که در حال هشم کافر شود خیری در او نیست.

281 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خداوند اهل مدارا است و مدارا را دوست می دارد و (آدمی را) بر مدارا یاری میکند.

282 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
دو نفر با یکدیگر مصاحبت نکرده ان جز اینکه آن کس که با دیگری مدارا کننده تر است در نزد خداوند پاداشش بزرگتر و محبوبتر است.

283 : امام باقر یا امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند اهل مدارا است و مدارا را دوست دارد.

284 : فضیل بن عثمان گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود :
کسی که در کارش اهل مدارا باشد به آنچه از مردم می خواهد نائل می شود.
@Hasan ali ebrahimi said @@ Hasan ali ebrahimi said @@ Hasan ali ebrahimi said @@ Hasan ali ebrahimi said @
http://www.uplooder.net/img/image/100/206fbf4cc0c921043667991b2dbb8cae/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930512-2.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd September 2015, 08:58 PM
http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3006474255&d=1442941738


28 – باب استحباب فروتنی نمودن

285 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا در آسمان دو فرشته اند که بر بندگان گمارده شده اند پس هر که برای خدا فروتنی کند بالایش می برند و هر که تکبر ورزد فرودش آورند.

286 : امام صادق علیه السلام فرمود :
در ضمن آنچه که خداوند عزوجل به حضرت داود علیه السلام وحی نمود آمده است:ای داود !همچنانکه نزدیکترین مردمان به خدا فروتنان هستند دورترین مردم از خدا متکبرانند.

287 : امام موسی بن جعفر علیه السلام در حدیثی فرمود :
خداوند به کوهها وحی فرستاد که من کشتی بنده خود نوح را بر کوهی از کوهها خواهم نهاد پس کوهها گردنکشی و تکبر نمودند و تنها کوه جودی که کوهی در نزد شماست فروتنی نمود پس آن کشتی نیز سینه خود را بر همان کوه نهاد.

288 : محمد بن مسلم گوید :
از امام محد باقر علیه السلام شنیدم که فرمود : فرشته ای به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد : خداوند تو را مخیر ساخته که بنده ای و رسولی متواضع باشی یا فرشته ای رسول باشی.پس حضرت نگاهی به جبرئیل افکند(که چه جوابی به این فرشته دهم ؟) جبرئیل علیه السلام با دست خویش اشاره کرد که تواضع و فروتنی را اختیار کن ،پس پیامبر فرمود : می خواهم بنده ای متواضع و رسول خدا باشم .آن فرشته پیام آور گفت : با این همه هیچ چیز از آنچه در نزد پروردگارت (برای تو ) وجود دارد کاسته نمی شود حضرت فرمود : (آری می دانم که ) کلید های تمامی خزائن زمین در اختیار پروردگارم می باشد.

289 : امام رضا علیه السلام فرمود :
تواضع آن است که آنچه را که دوست می داری مردم به تو عطا کنند تو به مردم عطا کنی.

290 : و در حدیث دیگری فرمود :
تواضع درجات و مراتبی دارد یکی از آن مراتب این است که شخص قدر خود را بشناسد و با دلی سالم نفس خود را در منزلت و مقام واقعی اش جای دهد (چنین کسی )دوست نمی دارد که برای کسی چیزی پیش آید مگر همانند همان چیزی که برای خودش پیش می آید ،اگر بدی ای ببیند آن را با خوبی دفع می کند ،فرو خورنده خشم است ،چشم پوشی کننده از (بدی) مردمان است و خداوند نیکوکاران را دوست دارد.

291 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند که در وصیت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله به علی علیه السلام آمده است :
ای علی! به خدا سوگند که اگر شخص فروتن در ته چاهی باشد خداوند عزوجل بادی را به سوی او می فرستد تا او را بالا بیاورد و در دولت نابکاران او را در منزلتی بالاتر از نیکان جای دهد .

292 : حسن بن جهم گوید : از امام رضا علیه السلام پرسیدم که :
فدایت شوم حد توکل چیست ؟ حضرت فرمود : اینکه با وجود خدا از هیچ کس نترسی، عرض کردم : فدایت شوم حد تواضع چیست؟ حضرت فرمود : اینکه از جانب خود به مردم چیزی عطا کنی که دوست داری همانند آن را به تو عطا کنند.عرض کردم : فدایت شوم دوست دارم که بدانم من در نزد تو چگونه ام ؟حضرت فرمود : بنگر که من در نزد تو چگونه ام ؟

293 : امام صادق علیه السلام از پدران بزرگوارش روایت کند :
همانا از تواضع شمرده می شود اینکه شخص به جایگاهی نه جایگاه دیگر خوشنود باشد(یعنی در وارد شدن به مجلسی برای نشستن به همان جای خالی خوشنود باشد و هوس جای بالاتر را در سر نداشته باشد)و دیگر اینکه به هر کس که برخورد می کند سلام کند و جدال را ترک کند اگر چه حق با او باشد و دوست نداشته باشی که به خاطر تقوا و پرهیز کاریت مورد حمد و ستایش قرار بگیری.
@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @@ حسنعلی ابراهیمی سعید @
http://www.uplooder.net/img/image/83/c7668f89597867c2472fb4e00299b658/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930509_(5).jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd September 2015, 09:01 PM
http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3006474253&d=1442941738


29– باب استحباب تواضع در هنگامی که نعمتی جدید برای آدمی حاصل می شود

294 : امام صادق علیه السلام درباره واقعه دیدار و گفتگوی جعفر بن ابی طالب با نجاشی پادشاه حبشه ،فرمود :
نجاشی گفت : ما مسیحیان در کتابی که خداوند بر عیسی علیه السلام نازل فرموده یافته ایم که (یکی از حقوق خداوند بر بندگانش این است که هر گاه نعمتی جدید به آنان می بخشد آنان نیز در برابر او تواضع و فروتنی جدیدی داشته باشند) زمانی که این سخن به پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله رسید حضرت به اصحاب خود فرمود : همانا صدقه مایه زیادت (مال و عمر)برای صدقه دهنده می گردد پس صدقه بپردازید تا خدای بر شما رحم آورد و همانا تواضع مایه زیادت مقام و مرتبه شخص متواضع می گردد پس تواضع کنید تا خدای شما را بلند مرتبه گرداند و همانا عفو و بخشش به عفو کننده عزت می بخشد پس عفو کنید تا خداوند شما را عزیز گرداند.
http://www.uplooder.net/img/image/93/aa4e3ca45c5fb7b2aaec67e26d035e1e/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930509_(4).jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd September 2015, 09:05 PM
30 – باب تاکید بر استحباب تواضع برای دانشمند و دانش آموز

295 : معاویه بن وهب گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم که فرمود :
دانش بجویید و همراه با دانش ، خود را با بردباری و وقار زینت ببخشید و در مقابل کسانی که به آنان دانش می آموزید تواضع و فروتنی کنید و برای کسی که از او دانش می آموزید تواضع کنید و از دانشمندان متکبر و سرکش نباشید که در نتیجه ، کار باطل شما (عمل و گفته ) حق شما را از بین می برد.

296 : عیسی بن مریم علیه السلام به اصحاب و حواریون خود فرمود :
من از شما خواسته ای دارم خواسته ام را برایم برآورده سازید .گفتند : ای روح الله !خواسته ات رواست. پس حضرت برخاست و پاهای آنان را شست ،آنان گفتند : ما به این کار سزاوارتریم از شما (و ما باید پاهی مبارک تو را بشوئیم)حضرت فرمود : همانا سزاوارترین مردم در خدمتگذار بودن ، شخص عالم است و من در برابر شما اینگونه تواضع نمودم تا شما نیز پس از من همانند تواضع مرا در میان مردم داشته باشید . سپس فرمود : علم و حکمت به وسیله تواضع آباد می شود نه با تکبر و همچنین است که در دشت گیاه می روید نه در کوه سخت.
http://www.uplooder.net/img/image/26/36e909c8b5f9f223776fa894f2e31a57/hasa-n-a-li_ebrahimi_said_13930509_(2).jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
22nd September 2015, 09:07 PM
http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3006474254&d=1442941738



31 – باب استحباب تواضع در خوردن و نوشیدن و مانند اینها

297 : امام صادق علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله در شبانگاه پنجشنبه ای در مسجد قبا افطار نمود پس فرمود : آیا نوشیدنی ای هست؟پس اوس بن خولی انصاری کاسه ای بزرگ شیر آمیخته شده با عسل را به خدمت حضرت آورد.حضرت کاسه را به دهان مبارک نزدیک فرمود و سپس آن را کنار گذاشت و فرمود:این دو نوشیدنی است که می توان به یکی از این دو اکتفا نمود،من نه آن را می نوشم و نه تحریم می کنم ولی به خاطر خدا تواضع می کنم زیرا کسی که به خاطر خدا تواضع کند خداوند او را بالا می برد و کسی که تکبر ورزد خداوند او را به زیر می کشد و کسی که در زندگانیش میانه روی پیشه کند خداوند او را به زیر می کشد و کسی که اسراف کند خداوند محرومش می سازد و کسی که زیاد مرگ را یاد کند خداوند او را دوست می دارد.

298 : امام صادق علیه السلام فرمود :
امام سجاد علیه السلام در حالی که بر الاغی سوار بود به گروهی که بیماری خوره داشتند و در حال چاشت خوردن بودند گذر کرد آنان حضرت را به چاشت دعوت کردند . حضرت فرمود : اگر روزه نبودم دعوت شما را اجابت می کردم.(حضرت از آنان خداحافظی نمود)و وقتی که به منزل رسید دستور داد غذایی آماده کردند و فرمود که آن را نیکو بپزند سپس آن بیماران جذامی را به طعام دعوت کرد و همراه آنان به خوردن نشست.

299 : علی علیه السلام فرمود :
قناعت مالی است که تمام شدنی نیست.
http://www.uplooder.net/img/image/20/691320c8e01f5a132e915b3e6b233cec/hasa-n-a-li_ebrahimi_said__(12).jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
25th September 2015, 10:57 PM
http://www.askdin.com/attachment.php?attachmentid=3006474244&d=1442941676

32 – باب وجوب برگزیدن رضای الهی بر خواهش نفسانی و تحریم پیروی از هوای نفس

300 : امام باقر علیه السلام فرمود :
خداوند عزوجل می فرماید : سوگند به عزت و بزرگی و برتری و بلندی جایگاهم که هیچ بنده ای خواسته مرا بر خواهش نفسانی اش مقدم نمی دارد مگر اینکه حرفه و پیشه اش را برایش فراهم می سازم و آسمانها و زمین را ضامن روزی اش قرار می دهم و من برای او برتر از تجارت هر تاجری خواهم بود.

301 : امام باقر علیه السلام فرمود :
خداوند عزوجل می فرماید : سوگند به عزت و شکوه و بزرگی و خوبی و نیکویی ام و بلندی مرتبه ام که هیچ بنده مؤمنی خواسته مرا در هیچیک از امور دنیایی بر خواهش نفسانی اش مقدم نمی دارد مگر اینکه بی نیازی را در نفس او قرار می دهم و همتش را متوجه آخرتش می کنم و آسمانها و زمین را ضامن روزی اش می گردانم و ما فوق تجارت هر تاجری به نفع او خواهم بود.

302 : امام باقر علیه السلام فرمود :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : خاوند عزوجل می فرماید: سوگند به عزت و شکوه و بزرگ منشی و نور و برتری و بلندی جایگاهم که هیچ بنده ای خواهش نفسانی خویش را بر خواسته من مقدم نمی دارد جز اینکه کارش را پریشان و پراکنده می سازم و دنیایش را بر او مشتبه و درهم بر هم می گردانم و قلبش را به دنیایش مشغول می سازم و (با این همه)به او از دنیا به همان اندازه ای که برایش مقدر نموده ام می دهم و سوگند به عزت و شکوه و بزرگی و نور و برتری و بلندی جایگاهم که هیچ بنده ای خواسته مرا بر خواهش نفسانی خویش مقدم نمی دارد مگر اینکه فرشتگانم را برای حفظ و نگاهداری اش بر می گمارم و آسمانها و زمین را ضامن و عهده دار روزی او قرار می دهم و برای او از (سود) تجارت هر تاجری برتر خواهم بود و چنین کسی دنیا به سراغش می آید در حالی که او دنیا را ناپسند می داند.

303 : امام صادق علیه السلام فرمود :
همانا خداوند عزوجل می فرماید : به راستی که اینگونه نیست که من هر سخن حکمت آمیزی را بپذیرم بلکه میل او (گوینده) و همت او را می پذیرم پس اگر میل و همت او در جهت خوشنودی من باشد همت او را (به منزله)تقدیس و تسبیح خود قرار می دهم(تقدیس و تسبیح : به پاکی منسوب کردن ،به پاکی یاد کردن).

304 : امام باقر علیه السلام فرمود :
با هوای نفسانی خود مبارزه کن همانگونه که با دشمنت مبارزه می کنی.

305 : ابی حمزه گوید: از امام زین العابدین علیه السلام شنیدم که می فرمود :
به درستی که خداوند جل جلاله می فرماید : سوگند به عزت و شکوه و بزرگی و زیبایی و نیکویی و برتری و بلندی جایگاهم که هیچ بنده ای خواسته مرا بر خواهش نفسانی خود مقدم نمی دارد مگر اینکه همت او را متوجه امر آخرتش می گردانم و بی نیازی اش را در درون قلبش جای می دهم و کار پیشه اش را برایش فراهم می آورم و آسمانها و زمین را ضامن روزی او می گردانم و دنیا به سوی او می اید در حالی که او نسبت به دنیا بی میل و ناخوشنود است.

306 : امیر المؤمنین علیه السلام در خطبه ای فرمود :
ای مردم! به درستی که ترسناک ترین چیزی که از آن بر شما بیمناکم دو چیز است: پیروی هوای نفس و درازی آرزو ، اما پیروی از هوای نفس آدمی را از حق باز می دارد و اما درازی آرزو باعث فراموشی آخرت می گردد.
http://www.uplooder.net/img/image/44/2a7be78588eff5fdef847ea950a39892/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_).jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
25th September 2015, 11:00 PM
33 – باب وجوب عاقبت اندیشی پیش از عمل

307 : امام صادق علیه السلام فرمود :
مردی نزد پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا! مرا سفارشی فرما. حضرت تا سه مرتبه فرمود : آیا اگر تو را سفارشی نمایم سفارشم را می پذیری و به آن عمل می کنی؟ و مرد در هر مرتبه عرض کرد : آری ای رسول خدا! رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود: پس من تو را سفارش می کنم که هر گاه آهنگ انجام کاری را نمودی در عاقبت و پایان آن کار اندیشه کن پس اگر انجامش درست و صواب بود انجام بده و اگر ناصواب بود از انجام آن باز ایست.

308 : امیر المؤمنین علیه السلام در وصیتش به محمد بن حنفیه فرمود :
کسی که با نظرات و افکار مختلف روبرو می شود مواضع و جایگاههای خطا را شناسایی می کند و کسی که بدون عاقبت اندیشی خود را گرفتار کارها کند محققا که خود را در معرض کارهای ترسناک و دشوار قرار داده است و عاقبت اندیشی پیش از عمل تو را از پشیمانی ایمن می سازد و خردمند کسی است که تجربه ها او را پند و اندرز دهند و در تجربه ها آگاهی نو و تازه ای وجود دارد و در دگرگونی حالات نسبت به جوهره مردان علم و آگاهی حاصل می شود.

309 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
زبان شخص عاقل در پشت قلب اوست (ابتدا روی سخن فکر می کند و آن را از قلب می گذراند و سپس بر زبان جاری می کند)و قلب شخص نادان در پشت زبان اوست(پس از سخن گفتن روی آن فکر می کند که آیا ناصواب بوده یا نه ).

310 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
قلب شخص نادان در زبان اوست و زبان شخص خردمند در قلب اوست.

311 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
کسی که با آراء و نظرات مختلف روبرو باشد به مواضع خطا شناخت پیدا می کند.

312 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که بول به او فشار آورده رأی (قابل اعتنا و بی نقص) ندارد و کسی که افسرده است دوستی ندارد و حسود بی نیاز نمی شود و کسی که در عاقبت کارها نمی اندیشد دور اندیش و محتاط نیست و اندیشیدن در عاقبت کارها مایه باروری دلها است.

313 : امام باقر علیه السلام فرمود :
مردی به خدمت رسول خدا صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد : ای رسول خدا مرا دانشی بیاموز. حضرت فرمود : بر تو باد به نو میدی نسبت به آنچه که در دستان مردمان است زیرا این روحیه بی نیازی و ثروتی حاضر و آماده است. عرض کرد: ای رسول خدا بیش از این بفرما . حضرت فرمود : هرگاه قصد انجام دادن کاری را نمودی با دقت در عاقبت آن کار اندیشه کن پس اگر خیر و هدایت در آن باشد آن را پی گیری کن و اگر مایه گمراهی باشد از انجام آن خودداری نما.
http://www.uplooder.net/img/image/41/a567e2ce15d160fb2b40a5d54f2ee27b/hasa-n-a-li____ebrahimi___said_____%D8%AD%D8%B3%D9%86%D8%B9 %D9%84%DB%8C_%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C% D9%85%DB%8C_%D8%B3%D8%B9%DB%8C%D8%AF_.jpg

منبع:http://www.askdin.com/thread50801-10.html#post733657

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th October 2015, 07:26 PM
34 – باب وجوب به انصاف رفتار کردن با مردمان اگر چه بر ضرر خود باشد

314 : امام صادق علیه السلام فرمود :
کسی که با مردم درباره خود به انصاف رفتار کند مردم دربار او به داور و میانجی بودن برای دیگران خوشنودند.

315 : امام صادق علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سید و سرور همه کارها سه چیز است: به انصاف رفتار کردن با مردم درباره خود و یاری نمودن برادر دینی در راه خدا و به یاد خدا بودن در هر حال.

316 : امام باقر علیه السلام روایت کند که امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
آگاه باشید که هر کس درباره خود با مردم به انصاف رفتار کند خداوند چیزی جز عزت و سربلندی به او نمی افزاید.

317 : امام صادق علیه السلام فرمود :
سه کس هستند که در روز قیامت نزدیکترین کسان به خداوند می باشند تا زمانی که خداوند از حساب مردمان فارغ شود: یکی کسی که قدرت و توانایی اش او را در حال خشم به سوی ستم نمودن به زیر دستانش نمی خواند و دیگری کسی که بین دو نفر رفت و آمد می کند ولی حتی به اندازه یک دانه جو به یکی از آن دو بر علیه دیگری تمایل پیدا نمی کند و دیگری کسی که حق را می گوید خواه به نفع او یا بر ضرر او باشد.

318 : امام صادق علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
مؤمن حقیقی کسی است که به فقیر کمک مالی کند و درباره خود با مردم به انصاف رفتار کند.

319 : امام سجاد علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله همواره در آخر خطبه اش می فرمود:
خوشا به حال کسی که اخلاقش پاکیزه و خوی و طبیعتش پاک و باطنش با صفا و ظاهرش نیکو باشد و زیادی از مالش را انفاق کند و از زیاد سخن گفتن خودداری کند و درباره خود با مردمان منصفانه برخورد کند.

320 : امام صادق علیه السلام فرمود:
کیست که چهار چیز را در برابر چهار خانه در بهشت بر من ضمانت کند؟ انفاق کن و از فقر نترس، سلام را آشکارا بر زبان آور، و جدال را ترک کن اگر چه حق با تو باشد، و درباره خودت با مردم به انصاف رفتار کن.

321 : یوسف بزاز گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
هر گز دو نفر با یکدیگر در کاری به خصومت بر نخاسته اند که یکی در مورد دیگری جانب انصاف رارعایت کند و او نپذیرد جز اینکه خداوند شخص منصف را بر دیگری چیره می گرداند.

322 : امام باقر علیه السلام فرمود :
به راستی که برای خداوند بهشتی هست که جز سه کس به آن بهشت داخل نشود یکی از آنان کسی است که در مورد خود به حق حکم کند.

323 : امام صادق علیه السلام فرمود :
آیا به تو در مورد سخت ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش واجب ساخت خبر دهم؟منصفانه رفتار کردن درباره خود بامردمان ویاری رساندن به برادران در راه خدای عزوجل و به یاد خدا بودن در هر حالی ، پس اگر طاعتی به وی عرضه گردید به آن عمل کند و اگر گناهی به او عرضه شد آن را ترک گوید .

324 : علی بن میمون صائغ (زرگر)گوید:از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
کسی که می خواهد که خداوند او را در بهشتش جای دهد پس باید اخلاقش را نیکو سازد و درباره خود منصفانه رفتار کند و به یتیم ترحم آورد و ناتوان را یاری دهد و برای خداوندی که او را آفریده است فروتنی و تواضع کند.

325 : راوی گوید : از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرمود :
هیچ بنده ای خالصانه در درون خود به خداوند روی نیاورده است تا در نتیجه حق نفس را به او عطا کند و حقی را که از آن نفس است برای او بستاند جز اینکه (اگر چنین باشد) دو خصلت به او بخشیده می شود: یکی روزی ای از جانب خداوند که وی را در فراخی (و آسایش)قرار می دهد و دیگری رضایت و خوشنودی از خداوند که او را (از همه چیز )بی نیاز می سازد.

326 : امام صادق علیه السلام از پدر بزرگوارش روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
کسی که به فقیر کمک مالی کند و در مورد خود با مردم منصف باشد چنین کسی مؤمن حقیقی است.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/25cd755ae95f69c53.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th October 2015, 07:29 PM
35- – باب اینکه بر مؤمن واجب است آنچه را برای خود دوست می دارد برای مؤمنین دوست بدارد و آنچه را برای خود نمی پسندد برای آنان نخواهد

327 : عربی به خدمت پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله آمد و عرض کرد :
ای رسول خدا!مرا عملی بیاموز که به سبب آن به بهشت داخل شوم .حضرت فرمود : آنچه را که دوست می داری مردم درباره تو به جای آورند درباره آنان به جای آور و آنچه را که ناپسند می شمری درباره ات به جای آورند درباره آنان به جای نیاور.

328 : امام صادق علیه السلام فرمود :
خداوند به حضرت آدم علیه السلام وحی فرستاد که من تمامی سخنی را که با تو دارم در چهار سخن جمع می کنم –تا آنجا که فرمود: - و اما آنچه که بین تو و بین مردمان باید باشد این است که برای مردم به چیزی خوشنود شوی که برای خودت به آن خوشنود می گردی و برای آنان چیزی را ناپسند شمری که برای خودت آن را ناپسند می شمری.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/25cd8193407f5f262.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th October 2015, 07:30 PM
36 – باب استحباب اینکه آدمی به جای اینکه به عیبجویی از دیگران بپردازد به عیب خود مشغول باشد

329 : امام باقر علیه السلام روایت کند که رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
سه خصلت وجود دارد که هر کس این سه خصلت یا یکی از آنها در او باشد در روزی که هیچ سایه ای جز سایه عرش الهی نیست در زیر سایه عرش الهی خواهد بود : یکی کسی که به مردم از جانب خود چیزی عطا کند که خود نیز درخواست کننده آن چیز از مردمان است و دیگر کسی که قدمی از قدمی بر ندارد مگر اینکه بداند که این قدم برداشتنش رضایت و خوشنودی خداوند را در پی دارد و دیگر کسی که از برادر مسلمان خود عیبجویی نکند مگر زمانی که آن عیب را از خود دور سازد زیرا چنین کسی عیبی را از خود دور نمی کند مگر اینکه عیب دیگری برایش ظاهر می شود(پس همواره مشغول به برطرف کردن عیوب خویش است و با عیب دیگران کاری ندارد)و همین برای مرد کافی است که به خود مشغول باشد نه مردمان.

330 : امام باقر علیه السلام فرمود :
از جابر بن عبدالله انصاری شنیدم که می گفت : رسول خدا صلی الله علیه و اله بر ما گذر می کرد که ایستاد وسلام کرد و فرمود: چه شده است که می بینم دوستی دنیا بر بسیاری از مردم چیره شده است ؟-تا آنجا که فرمود: - خوشا به حال کسی که بیم از خدا او را به خود مشغول ساخته و از مردم بیم و هراسی ندارد، خوشا به حال کسی که عیب خودش او را از عیب جویی برادران مؤمنش باز داشته است.

331 : امام باقر علیه السلام فرمود:
همین عیب برای شخص کافی است که از عیوب مردم عیبی را تشخیص دهد که در مورد خودش آن عیب بر او پوشیده مانده (و تشخیص نمی دهد که این عیب در خود او نیز وجود دارد)یا اینکه عیبی را بر مردم بگیرد که در خود او آن عیب هست و او توانایی بازگشتن از آن را ندارد یا اینکه همنشین خود را با سخنان یا کارهای بیهوده آزار دهد.

332 : ابوذر گوید: به رسول خدا صلی الله علیه و اله عرض کردم: ای رسول خدا !مرا سفارشی فرما . حضرت فرمود :
تو را به رعایت تقوای الهی سفارش می کنم زیرا تقوی سر همه کارها (ی شایسته)است.عرض کردم :بیش از این بفرما.فرمود: بر تو باد به تلاوت قرآن و زیاد به یاد خدا بودن ، عرض کردم : بیش از این بفرما.فرمود : بر تو باد به سکوت طولانی. عرض کردم : بیش از این بفرما. فرمود : بر حذر باش از زیاد خندیدن . عرض کردم : بیش از این بفرما .فرمود : بر تو باد که فقیران را دوست داشته باشی و با آنان همنشینی کنی . عرض کردم : بیش از این بفرما . فرمود : حق را بگو اگر چه تلخ باشد.
عرض کردم: بیش از این بفرما . فرمود : در راه خدا از سرزنش هیچ سرزنشگری هراس نداشته باش. عرض کردم: بیش از این بفرما . فرمود : باید آن عیبی که از خود سراغ داری تو را از عیبجویی مردم باز دارد ، زیرا در آنچه که مثل آن را خود انجام می دهی حجتی بر علیه مردم نمی یابی. سپس فرمود : برای عیبناک بودن مرد کافی است که در او سه خصلت باشد : یکی اینکه عیبی را از مردم بداند در حالی که (آن عیب در خود او وجود داردو او)از آن عیب در خود جاهل است و دیگر اینکه از مردم شرم کردن درباره چیزی را در خواست کند که آن چیز در خود او نیز هست و دیگر اینکه همنشین خود را در چیزهای بیهوده آزار دهد . سپس فرمود : ای ابوذر! هیچ عقلی همچون عاقبت اندیشی نیست و هیچ پرهیزکاری ای همچون دست کشیدن (از گناه) نیست و هیچ اصل و تباری مانند خوش خلقی نیست.

333 :امام صادق علیه السلام فرمود :
زمانی که حضرت موسی علیه السلام می خواست از حضرت خضر علیه السلام جدا شود گفت : مرا سفارشی فرما. حضرت خضر علیه السلام در ضمن توصیه هایش فرمود : از سر سختی و خیره سری بر حذر باش و از اینکه بدون نیاز و حاجتی به دنبال چیزی روی حذر کن و از اینکه بدون تعجب بخندی پرهیز کن و گناهت را یاد کن و از اینکه گناهان مردم را یاد آور شوی بر حذر باش.

334 : امیر المؤمنین علیه السلام درباره نهی نمودن از عیبجویی مردمان فرموده است:
بر کسانی که خود نگهدار و پاکند و سلامت از گناه به آنان بخشیده شده است سزاوار است که به حال گناهکاران و نافرمانان رحمشان آید و شکر گزاری (نعمت سلامت از گناه) بر آنان چیره و مسلط باشد و این شکرگزاری آنان را از بیان عیب مردم باز دارد ، پس چگونه است حال آن عیبجویی که از برادر خود عیب گیرد و او را بر گرفتاری اش سرزنش کند ؟! آیا این شخص عیبجو به یاد نمی آورد آن جایی را که خداوند گناهانی از او را پوشاند که به مراتب بزرگتر از گناهی بودند که او اکنون بر آن از برادر خود خرده گیری می کند؟پس چگونه برادرش را به گناهی سرزنش می کند که خود همانند آن را مرتکب شده است؟ اگر هم عین آن را مرتکب نشده خداوند را در بزرگتر و بدتر از آن نافرمانی نموده ، و سوگند به خدا که اگر هم این شخص مرتکب گناه بزرگ نشده حتما گناه کوچک انجام داده است و این جرأتی که در عیب گیری از مردم به خرج داده خود از هر گناهی بزرگتر است.
ای بنده خدا! در عیبجویی از بنده ای که مرتکب گناهی شده شتاب مکن شاید گناه او بخشیده شود و بر نفس خویش ایمن مباش که گناه کوچکی انجام داده ای شاید بر همان گناه عذاب شوی . پس هر کس از شما به عیب دیگری آگاهی یافت باید از عیبجویی او خودداری کند زیرا به عیب خود نییز آگاه است. و باید شکرگزاری بر پاک بودنش از گناهی که دیگری مرتکب آن است او را از پی گیری گناه دیگران به خود مشغول دارد.

335 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
کسی که در عیب خویش اندیشه کند از عیب جویی دیگران باز می ماند و کسی که به روزی خداوند خوشنود باشد بر آنچه که از دست داده است غمگین نمی شود- تا آنجا که فرمود: - و کسی که در عیبهای مردمان بنگرد سپس آن عیوب را برای خویش بپسندد چنین کسی نادان واقعی است.

336 : امیر المؤمنین علیه السلام فرمود :
بزرگترین عیب آن است که آنچه را که مانند آن در خود توست عیب بشمری.

337 : محمد بن اسماعیل از یکی از مردانش نقل می کند که گفت :
از امام صادق علیه السلام شنیدم که می فرماید : هر گاه دیدید که بنده ای گناهان مردمان را جستجو می کند و گناهان خویش را فراموش کرده است بدانید که او فریب خورده و مورد مکر (شیطان) واقع شده است .

338 : رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود :
در شهر گروهی بودند که عیوبی داشتند اما از بیان عیوب دیگران ساکت ماندند خداوند نیز مردم را از عیوب آنها ساکت کرد پس آنان مردند در حالی که در نزد مردم عیبی برای ایشان وجود نداشت و در شهر گروهی بودند که عیبی نداشتند اما در مورد عیوب مردم سخن می گفتند خداوند نیز برای آنان عیبهایی ظاهر ساخت که پیوسته تا زمانی که مردند به آن عیبها شناخته می شدند.

339 : ابی عبیده حذاء گوید : از امام باقر علیه السلام شنیدم ک می فرماید :
رسول خدا صلی الله علیه و اله فرمود : همانا خیری که ثوابش سریعتر از هر خیر دیگری به آدمی می رسد نیکی کردن است و شری که کیفرش سریعتر از هر شر دیگری نصیب آدمی می شود ستم نمودن است و برای عیبناک بودن مرد همین بس که رد مردم عیبی را ببیند که از دیدن آن عیب در وجود خود نابینا است و مردم را به عیبی سرزنش کند که خود توان ترک آن را ندارد و همنشین خود را به خاطر چیزی پوچ و بیهوده آزار دهد.
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/6c29a735526d22ab6.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
4th October 2015, 07:32 PM
37 – باب وجوب عدالت

340 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
از خدا بترسید و عدالت را پیشه خود سازید زیرا شما خود بر قومی که عدالت نمی ورزند خرده گیری می کنید.

341 : امام صادق علیه السلام فرمود :
عدل از آب گوارایی که تشنه به آن برخورد می کند شیرین تر است، چه فراخ و گسترده است عدالت زمانی که جانب انصاف و تعادل در آن رعایت شود اگر چه کم باشد.

342 : امام صادق علیه السلام فرمود :
عدل شیرین تر از عسل و نرم تر از کف و خوشبوتر از مشک است.

343 : امام صادق علیه السلام فرمود :
به راستی خداوند برای کسی که به او سلطنتی بخشیده است سر آمد و مدت معین از شبها و روزها و سالها و ماهها قرار داده است پس اگر آنان در بین مردم به عدل رفتار کنند خداوند به فرشته ای که گرداننده روزگار است دستور می دهد که کند تر بگرداند تا روزها و شبها و سالها و ماههای آنان طولانی شود. و اگر به مردم ستم کنند و به عدالت رفتار نکنند خداوند آن فرشته اش را امر می کند که در گرداندن شتاب کند پس شبها و روزها و سالها و ماههایش کوتاه می شود و خداوند عزوجل آن شبها و ماههایی را که برای آنان مقدر فرموده به اتمام می رساند.

344 : امام صادق علیه السلام فرمود :
سه کس هستند که در روز قیامت تا وقتی که خداوند از حساب خلق فارغ شود نزدیکترین کسان به خداوند اند: یکی کسی که قدرت و توانایی اش در حال خشم او را به سوی ستم کردن به زیر دستان فرا نخوانده است و دیگری کسی که (برای اصلاح و حکم کردن) بین دو نفر رفت و آمد کند ولی حتی به اندازه یک دانه جو به یکی از آنها بر علیه دیگری تمایل پیدا نکند و دیگری کسی که در جایی که به ضرر اوست حق را بر زبان آورد .
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/496e7019d17281d24.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
3rd April 2020, 05:13 PM
38 – باب اینکه بر کسی که درستی ای را می ستاید جایز نیست که در مورد دیگری خلاف آن را عمل کند 345 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
همانا در روز قیامت یکی از کسانی که حسرتش از دیگران بیشتر است کسی است که راستی و درستی ای را ستوده است ولی درباره دیگری خلاف آن را عمل نموده است.
346 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
همانا در روز قیامت حسرت کسی از همه بیشتر است که درستی ای را ستوده اما در عمل خلاف آن را به کار بسته است.
347 : از امام صادق علیه السلام روایت است که فرمود :
همانا در روز قیامت یکی از کسانی که عذابش از دیگران سخت تر است کسی است که درستی و عدالتی را ستوده است اما به غیر آن عمل کرده است .

348 : از امام صادق علیه السلام روایت است که درباره قول خدای عزوجل که می فرماید :
(پس آنان و گمراهان به روی در دوزخ افکنده شوند)فرمود : ای ابا بصیر! آنان گروهی هستند که عدل و راستی ای را به زبان می ستایند ولی به غیر آن عمل می کنند.
349 : خیثمه گوید : امام جعفر صادق علیه السلام به من فرمود :
به شیعیان ما برسان که هرگز کسی به رضوان و خوشنودی که در نزد خداست نخواهد رسید مگر با عمل و به شیعیان ما برسان که در روز قیامت کسی که حسرتش از دیگران بیشتر است آن کس است که عدالت و درستی ای را ستوده است سپس به غیر آن عمل کرده است.

http://askdin.com/thread/%D9%BE%D8%A7%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%B3-%C2%AB%D8%AC%D9%87%D8%A7%D8%AF-%D8%A8%D8%A7-%D9%86%D9%81%D8%B3%C2%BB-%D8%B4%DB%8C%D8%AE-%D8%AD%D8%B1-%D8%B9%D8%A7%D9%85%D9%84%DB%8C?page=1

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد