PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حکایت کهنه سرباز وخاطره ای از منافقین



حسنعلی ابراهیمی سعید
29th June 2015, 11:39 PM
ن


http://upload.tehran98.com/upme/uploads/dc6c231ffeacebe91.jpg
وقت بخیر
4/4/67 عراق با یک حملهء گسترده جزیره مجنون را از ایران پس گرفت
که خاطرات وحشتناگی دارم که به موقع تقدیم میدارم
31/4/67عراق دوباره خط محل اسقرار ما را در منطقه کوشک شکست وحمله سنگینی کرد وبطرف خرمشهر حرکت کرد
من وتعدادی از دوستان پایور با پای پیاده به طرف پادگان حمید حرکت کردیم
هوا بسیار گرم و شرجی بودتشنگی یواش یواش برما غلبه میکرد
هرچه در دوران آموزشی برای رفع تشنگی دیده بودیم عمل کردیم تا اینکه تشنگی را بر طرف کنیم
جواب نداد
ساعت تقریبآ 10صبح بود
تصمیم گرفتیم در دستان خودمان (با عرض معذرت) ادرار کرده ورفع تشنگی کنیم
هیچ کدام موفق نشدیم مثل این بود که محکوم به مرگ شده بودیم
اما یک لحظه متوجه شدیم یکی از پایوران بنام بهروز نادری(احتمالا)ترک زبان واهل خوی بودند مقداری در کف دستش ادرار هست همگی به او التماس کردیم که نخوره
واجازه بدهد که ما با انگشت خودمان حداقل لب هایمان را تر کنیم
اما
ایشان ضمن اینکه همه سر کشید با دست خیس از ادارار را به سر وصورت خود کشید
همگی به اعتراض کردیم
این اعتراض ما چند ثانیه ای طول نکشید وادامه نداشت
دوست ما با سرگیجه شدید زمین خورد واز حال رفت
هر کاری کردیم افاقه نکرد وبر حسب وظیفه هر کدام چند قدم با او حرکت کردیم
ودر نهایت به این نتیجه رسیدیم که او را در اسفالت پادگان حمید به بطرف جزیره (پاسگاه خاتمی) بگذاریم وعراقی ها بعنوان اسیر ببرند
دقایقی بعد این تصمیم عملی شد
http://upload.tehran98.com/upme/uploads/dc6c070783cae5fb2.jpg
در محلی قرار گرفتیم که نتیجه کار را ببینیم که اگر عراقی ها متوجه او نشدند اورا تغییر مکان دهیم
از دور تعدادی نفر بر پی ام پی ونفربر چرخدار وحتی تانگهای چرخدار را دیدیم که نزدیک میشوند پرچم ایران را داشتند خوشحال شدیم وسعی کردیم به استقبال آنها برویم
یکی از همکاران که نمی شناختم یکبار فریاد کشید پنهان شوید همگی استتار کردیم بلی آنها منافقین بودند که نزدیک میشدند وعکس دو ملعون اشرف و رجوی را روی تانگها داشتند
به محض رویت دوست ما توقف وچند نفری به پیش او رفتند ومشخص بود سوالاتی از او میکنند
دوست ما بی هوش بود وجوابگو نبود
یکی از آنها که ظاهرآ می بایست زن می بود(طرز راه رفتن واندامش از دور طوری نشان می داد که خانم باشد)لکد محکمی به شکم دوست ما زده دوست ما لحظه ای روی باسن نشست وحالت قی گرفت ودوباره بی هوش شد
آنها دست وپای دوست ما را گرفته به شانه جاده بردند وبا نفر بر پی ام پی از روش رد شدند که الان که این مطلب را با گریه می نویسم صدا پوکیدن شکم دوستمان در گوشم هست
ما مرتب گریه میکردیم ونشانه هایی از امید در گریه یافته بودیم
هر قطره از گریه که از گونه هایمان سرازیر میشد به گوشه لبمان هدایت می کردیم وبا مکیدن به دهانمان میکشیدیم
هر قطره اشک ثواب یک پارچ آب خنک را داشت
به راه افتادیم
تشنگی از یادمان رفته بود
ساعت حدود 14الی15 بود یکی از دوستان اظهار تشنگی کرد
ما شروع به گریه کردیم
البته به هر بهانه ای گریه میکردیم تا رفع تشنگی کنیم
او دیکر توان راه رفتن نداشت
همسنگر بود قاسم خسروی را میگویم اهل شیراز بود بسیار شجاع ومؤمن معتقد بود
به او گفتم باید در گوشه ای از این بیابان بگذارمت تا فردا کمک بیاورم
قاسم گفت آیا مرا اینجا میگذارید تا زنده زنده سگ وگرگ مرا بخورند
قاسم پس چی بکنم
از من خواست به او شلیک کنم
دوست داشتم همان لحظه قبضه روح می شدم دوستم از من میخواست اورا بزنم این دومین بار هست که در طول جنگ چنین خواسته ای از من میشه
قبل نکردم سرش را بغل کردم وتا می توانستم گریه کردم
خواسته دیکری داشت
مرا روی جاده قرار دهید تا منافقین با زیر گرفتن براحتی بمیرم
این کار را کردیم
تانگهای دشمن ومنافقین مرتب در حال تردد بودن
ایشان را به جاده بردم وحلالیت طلبیدم
تانگهای دشمن سر رسیدند وتوقف کردند یک ستوان عراقی از تانگ پیاده شد وسر قاسم خسروی را روی زانوهای خود قرار داد وقمقمه خود را در آورد وروی صورت دوستمان ریخت وآمبولانس آمد سرم وصل کردند وبه عنوان اسیر بردند
خوب
به راه خود ادامه دادیم من در فاصله 10کیلومتری یک واحد نظامی دیدم ودست خودم را بالا برده وافتادم
وقتی به هوش آمدم می گفتند در فاصله 100متری ترا دیدیم نه 10کیلومتری
قضاوت با شما
ارادت
حسنعلی ابراهیمی سعید
@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@@ گردان 283 سوار زرهی لشکر92 زرهی اهواز@


http://upload.tehran98.com/upme/uploads/dc6ccc5403c8ee0c3.jpg

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد