PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : لیست سازهای اصیل ایرانی :



حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 11:38 AM
ارغنون
باغلاما
بربط
بمتار
بیشه
تار
تنبک
تنبور
تنبیک
توتک
جلاجل
جلجل
چغانه
چنگ
چوگور
خبتر
دایره
دف
دهل
دنبره
دوتار
رباب
رود
زنگل
ستا
سرنای
سلانه
سنتور
سه رود
سهتار
شارشک
شاهنای
شمشال
شهرود
شوشک
شیپور
شیشاک
شیشم
عود
غچک
غژک
غناده
قانون
کلی
کمانچه
کمانه
کنگر
گچک
مراژ
مهری
موسیقار
موسیه
نای مشک
نایچ
نایلوس
نی

http://www.forum.98ia.com/t1263567.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 11:44 AM
ارغنون:
سازی كه مركب بوده است از لوله هایی به طولهای مختلف كه با دمیدن در آنها تولید صوت می شده است. در یونان قدیم تعداد لوله ها هفت بوده ولی در ایران به دوازده رسیده است. این ساز را مزامیر نیز می نامیده اند. در عمارت چهل ستون اصفهان، در نقاشی مجلس شاه عباس كبیر و شاه همایون ( پادشاه هند )، در بین نوازندگان یك نفر ارغوانی می نوازد كه تعداد لوله های آن از دوازده متجاوز است. بتدریج كه بر تعداد لوله ها افزوده شد، برای دمیدن در آنها انبان بكار بردند. این ساز، را كه یكی از قدیمیترین آلات موسیقی است به زبان فرانسه ارگ می نامند. در قدیم، ارغنون همچنین به سازی اطالق می شد كه مثل « كارگاه نساجان » دارای او تار متعدد بوده است. كلمه ارغنون در مورد مطلق ساز نیز در زبان فارسی بكار رفته است. و آن را به صورتهای ارغن، و ارغون نیز ضبط كرده اند.



http://vista.ir/include/lifestyle/images/74dfecdbdfea3083952405fd8be65263.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 11:46 AM
باغلاما:



تاریخچه ی ساخت باغلاما (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)در حدود ۴۰۰ سال پیش در شهر فیرورق (پره) از نواحی خوی (۱۵ کیلومتر فاصله با خوی)می باشد.این ساز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)اصالتاً ترکی می باشد.باغلاما (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)سازیست زهی که با مضراب پلاستیکی یا سرانگشتان دست (شلپه – شرپه) نواخته میشود و کاربرد اصلی آن در موسیقی (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)ترکیه است. باغلاما در اصل ساز ملی قوم ترک و منطقه آناتولی است و در میان مردم ترکزبان و کرد زبان ترکیه و شمال عراق رایج است. گمان میرود که باغلاما (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)و سازهای (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)همخانواده آن محصول تغییر و تحولاتی است که روی قوپوز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)صورت گرفته است.
این ساز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)هفت سیم دارد که به سه گروه سهسیم، دوسیم و دوسیم تقسیم میشود. نوع دیگر این ساز با دستهٔ بلندتر در ایران با نام دیوان (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)شناخته میشود.اورهان گنجه بای (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، احمد کوچ (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/artists/ahmet-koc/)، نشئت ارتاش (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، حسرت گؤلتکین (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، ارول پارلاک (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، عارف ساق (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، کارل ساندرز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، ارکان اوغور (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/) و عثمان آکیول (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/) از نوازندگان چیرهدست باغلاما (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)هستند. احمد کوچ (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/artists/ahmet-koc/)نیز آهنگهای معروف جهان را برای این ساز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)تنظیم کرده و مینوازد.


http://aloneboy.com/music/bikalam/baghlama/baghlama%20%5BAloneBoy.com%5D%20music3.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=mRT-KVLSsxGH_M&tbnid=se4o4yMjElapeM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Faloneboy.com%2F1391%2F11%2F14%2F% 25D8%25A2%25D9%2587%25D9%2586%25DA%25AF-%25D8%25A8%25DB%258C-%25DA%25A9%25D9%2584%25D8%25A7%25D9%2585-kurbagalar-%25D8%25B3%25D8%25A7%25D8%25B2-%25D8%25A8%25D8%25A7%25D8%25BA%25D9%2584%25D8%25A7 %25D9%2585%25D8%25A7%2F&ei=cEd4U6PYG4GRO_zbgegK&bvm=bv.66917471,d.ZWU&psig=AFQjCNEES-Lt9SttDIWzpsrOUo8xCUy6VA&ust=1400477931205736)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 11:48 AM
بم تار:


در دوره علینقی وزیری با تغییری اندک در تار، تار باس ابداع شد. بدین صورت که پوست نقاره تار برداشته، شش سیم تار باز میشود و به جای آن سه سیم اول ویلنسل (لا، ر، سل) روی ساز گذاشته میشود. صدای حاصل از ساز بسیار بم و پر حجم است. هدف از ابداع تار باس بیشتر حجم دادن به صدای ارکستر و عدم وجود یک ساز بم در سازهای ایرانی بود که این مشکل همچنان با وجود تار باس باز هم پا برجاست.
ایرادهای فنی ساز :
1- صدای نامطوب با اجرای ملودی به خصوص ملودیهایی بار ریتم تند.
2- گِز زدن ساز در زمان اجرای مضرابهای چکشی.
3- عدم جواب دهی ساز در پایین دسته که باعث شده این پوزیسیون بلا استفاده شود.
4- سخت کوک شدن ساز.
5- آسیب دیدن ساز به مرور از جمله کج شدن دسته، ترک در سر پنجه و بیخ دسته ساز، شکستگی در سیم گیر.
حال با اجرای موارد ذیل مشکلات فوق بر طرف میشود.
1- اندازهای کاسه بدین صورت تغییر یابد :
قطر کاسه : تار 24 - 25.5 قطر کاسه : تار باس 28
قطر نقاره : تار 20 -21.5 قطر نقاره : تار باس 22
نکته مهم ( 1 ) : قطر نقاره به نسبت قطر کاسه تغییر نمیکند.
طول کل دهنه تار : 25.5 طول کل دهنه تار باس : 26
طول دسته تار : 46 طول دسته تار باس 48.5
نکته مهم ( 2) : اندازه دیافراگم (دهلیز) به هیچ وجه نباید بزرگتر (گشادتر) شود همان ابعاد که برای تار است مناسب است، حتما از الگوی یحیی استفاده شود .
2- با انجام اقدامات فوق طول ارتعاش ساز (خرک تا شیطانک) از 66 به 69 تغییر میابد که همان طول ارتعاش مطلوب است، به این دلیل که طول ارتعاش ویلنسل 69 یا 70 است و سیمها بر این اساس طراحی و ساخته شده اند اگر طول ارتعاش کمتر باشد ، هنگامی که ساز رو دیاپازن یا کمتر از دیاپازن کوک کنیم سیمها سفتی که باید داشته باشند نخواهند داشت که صدای ساز نامطلوب میشود .
3- گز زدن ساز به این علت است که ارتعاش عمودی سیمها زیاد میباشند وقتی پرده گرفته میشود سیم به پرده جلویی برخورد میکند، برای رفع این مشکل باید شیب شمشیری دسته به صورت زیر باشد :
زمانی که خط کش روی دسته در قسمت سمت راست جایی که سیم اول (دو) قرار دارد گذاشته میشود، باید در نقطه ای که پرده سل بسته میشود فاصله آن با خط کش mm 7/0 باشد و به همین صورت برای وسط دسته باید mm 8/0 و قسمت سمت چپ دسته ( جایی که سیم بم قرار دارد) mm 1 با خط کش فاصله داشته باشد.

4- ضخامت سرپنجه باید mm 10 باشد و به جای گوشیهای معمولی از گوشیهای پایه فلزی یا چرخ دنده ای استفاده شود.
5- ضخامت بیخ دسته کاسه ساز باید cm 3، اطراف سیم گیر cm 2، قله های ساز cm 1.5، پهلوها cm 1 و پشت کاسه mm 8 باشد.
نکته مهم (3) : چوب انتخابی باید از درخت توتی انتخاب شود که حداقل cm 60 قطر داشته، فاصله بین رگهای چوب بین mm 3 الی mm 5 باشد، این نوع درخت در مناطق خشک و کویری یافت میشود.
نکته مهم (4) : در صورتی که چوب انتخابی غیر از مشخصهای فوق باشد ضخامتهای ذکر شده بستگی به نوع چوب تغییر میکند با این وجود صدای ساز ایده آل نخواهد شد.


http://images.hamshahrionline.ir/images/2011/5/tar-mm.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=BqLfg03BFQ-A7M&tbnid=7lJtLhvynD4FsM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fhamshahrionline.ir%2Fdetails%2F13 6136&ei=0Up4U6_WL8OKOLrHgdgH&bvm=bv.66917471,d.ZWU&psig=AFQjCNEx9lmNmgb26lJrosgcSrvbVtq1Sw&ust=1400478798503343)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 11:51 AM
بربط:


تاریخچه ی ساخت باغلاما (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)در حدود ۴۰۰ سال پیش در شهر فیرورق (پره) از نواحی خوی (۱۵ کیلومتر فاصله با خوی)می باشد.این ساز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)اصالتاً ترکی می باشد.باغلاما (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)سازیست زهی که با مضراب پلاستیکی یا سرانگشتان دست (شلپه – شرپه) نواخته میشود و کاربرد اصلی آن در موسیقی (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)ترکیه است. باغلاما در اصل ساز ملی قوم ترک و منطقه آناتولی است و در میان مردم ترکزبان و کرد زبان ترکیه و شمال عراق رایج است. گمان میرود که باغلاما (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)و سازهای (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)همخانواده آن محصول تغییر و تحولاتی است که روی قوپوز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)صورت گرفته است.
این ساز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)هفت سیم دارد که به سه گروه سهسیم، دوسیم و دوسیم تقسیم میشود. نوع دیگر این ساز با دستهٔ بلندتر در ایران با نام دیوان (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)شناخته میشود.اورهان گنجه بای (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، احمد کوچ (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/artists/ahmet-koc/)، نشئت ارتاش (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، حسرت گؤلتکین (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، ارول پارلاک (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، عارف ساق (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، کارل ساندرز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)، ارکان اوغور (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/) و عثمان آکیول (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/) از نوازندگان چیرهدست باغلاما (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)هستند. احمد کوچ (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/artists/ahmet-koc/)نیز آهنگهای معروف جهان را برای این ساز (http://aloneboy.com/category/dl-music/music-bikalam/baghlama/)تنظیم کرده و مینوازد.



در قدیم بربط را دو نوع به حساب میآوردند: یکی بربط با کاسه بزرگ و دستهٔ کوتاه و دیگری با کاسه کوچک اما دسته بزرگ.امروز به اشتباه ساز دسته بلند را بربط و ساز دسته کوچک را عود مینامند.
بربط یا عود، بمترین صدا را در بین سازهای زهی دارد. صدای بربط بم، نرم و در عین حال گرم و جذاب و نسبتاً قوی است. این ساز هم در تکنواز و هم در گروهنوازی مورد استفاده قرار میگیرد.از جملهٔ عود نوازان معروف میتوان به منصور نریمان، حسن منوچهری، محمود رحمانی پور، اکبر محسنی، عبدالوهاب شهیدی، ارسلان کامکار، حسین بهروزینیا، محمد فیروزی و جمال جهانشاه اشاره کرد.
از عود نوازان معروف خطه جنوب کشور استادانی چون؛ علی محبوب، علی میرشکال، محمد رفیع اشعری، محمد منصور وزیری از جزیره قشم و حسین وفادار از بندر عباس چهره شاخص هستند.همچنین عودسازانی چون؛ برادران محمدی، محمد اژدری، عرفاتی، مانی جفرودی، عابدینی، ملکشاهی و نریمان آبنوسی در ساخت عود تبحر دارند.

http://www.beytoote.com/images/stories/economic/hhe893.jpg (http://www.beytoote.com/art/artist/meet2-lute-lute.html)

http://www.beytoote.com/images/stories/economic/hhe891.jpg (http://www.beytoote.com/art/artist/meet2-lute-lute.html)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 11:59 AM
تار:


تار در اصل واژه ای است سانسکریت. این ساز جزو سازهای زهی زخمه ای قرار دارد. کاسه طنینی آن از دو قسمت بهم پیوسته تقریبا گلابی شکل (کاسه و نقاره که نقاره کوچکتر است) تشکیل میشود . روی کاسه و نقاره پوست نازکی (پوست بره) کشیده میشود و خرک کوتاهی از جنس استخوان روی پوست کاسه قرار میگیرد. دسته تار از جنس چوب می باشد که در طرفین آن استخوان کار گذاشته میشود تا از فرسایش چوب به جهت تماس زیاد انگشتان جلوگیری کند.
.شش سیم ساز پس از بسته شدن به سیم گیری که زیر کاسه قرار دارد و گذشتن از روی خرکی که روی پوست کاسه قرار دارد طول دسته را نیز طی میکنند و سرانجام به گوشیها که درجعبه ای به نام سرپنجه قرار دارند، بسته می شوند.
بر دستۀ تار تعداد 28 دستان (پرده) بسته میشود. تار بازخمه زدن به وسیله مضرابی ازجنس برنج که نیمی از آن با موم پوشیده میشود نواخته می شود. وصعت صوتی تار کمتر از سه اکتاو است.
تار در ایران و برخی مناطق دیگر مانند آذربایجان و ارمنستان و گرجستان رایج است. در گذشته تار ایرانی پنج سیم (یا پنج تار) داشت. غلامحسین درویش یا درویش خان سیم ششمی به آن افزود که همچنان به کار میرود .
از نوازندگان معروف تار می توان از جلیل شهناز، فرهنگ شریف، محمدرضا لطفی، حسین علیزاده،و داریوش طلایی می توان نام برد.


http://www.chn.ir/Images/News/51223-10547.JPG (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=blcuTK9yhS9rRM&tbnid=2doD49vxb5VvXM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fwww.chn.ir%2FNSite%2FFullStory%2F News%2F%3FId%3D68474%26Serv%3D3%26SGr%3D22&ei=kkx4U422M4aPOJzUgYAE&bvm=bv.66917471,d.ZWU&psig=AFQjCNGBpL_II6-1rdKHGLtzybU1Xy1taA&ust=1400479222654937)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:06 PM
تنبک:
تمبک بنا به مستندات زیر دارای قدمتی همپای تمدنهای کهن ایران است. لازم به ذکر است که بر اساس متون مانده برجا، وجود این ساز به عنوان یک عنصر موسیقایی در تمدن عیلام تثبیت شده است.

درکتاب "هزار سال وزن در موسیقی ایرانی" تالیف رضا ترشیزی ، آمده است :
در منظومه ساسانی "یادگار زریران" مربوط به افسانه های پهلوانی اشکانیان نام تمبک Tumbak صراحتا ذکر شده است.

در مقاله ای تحت عنوان "موسیقی ایران از دوران کهن و عهد هخامنشیان" به متن کتاب پهلوی "خسرو پسر قباد و غلام" مربوط به زمان ساسانیان اشاره می شود که در آن نام ساز دمبک آمده است.

در همان مقاله عنوان میگردد که در تمدن عیلام سازی شبیه به تنبک را مینواختند.

با اینحال می توان گمانه زنیهایی را در مورد حضور این ساز در لایه های قدیمتر زمان انجام داد.

درکتاب "موسیقی بین النهرین" اثر فرانسیس و گالپین، می خوانیم که در منطقه بین النهرین (سومر) و همچنین در آسیای مرکزی و در حدود هزاره های اول و دوم قبل از میلاد، طبلی ساغری شکل و برنزی جنس به نام لی لیس وجود داشته که نوع کوچک و قابل حمل آن را لی لی سو می نامیدند.

لی لی سو شبیه "داربوکه" عربی بوده که درنقاشیهای متعلق به شهر تبس مصر و در عصر سلسله ۱۸ فراعنه و حدود ۱۵۷۰ پیش از میلادی مشاهده شده درحالیکه بر روی زانو و زیر دست چپ مردی نوازنده قرار گرفته و با دو دست نواخته می شد.

لیلیسو از جنس چوب و گل بوده و نمونه ای از آن در موزه بریتانیا نگهداری می شود. در تصویر روی یک لوحه بابلی تصویر لیلیس مشاهده می گردد.

حال، با توجه به مهاجرت اقوام سومری به بین النهرین در هزاره ۴ پیش از میلاد که طی مهاجرت احتمالی از هند یا آسیای مرکزی صورت گرفته و بعدها با تمدنهای اطراف خود مانند عیلام ارتباط فرهنگی و تجاری داشته اند آیا نمی توان ریشه تمبک را در بین النهرین یا اقوام مهاجر آنجا جستجو کرد؟

چنین مراودات موسیقایی را می توان بین فرهنگ موسیقایی پیشرفته یونان (مکتب فیثاغورث) و تمدن بین النهرین مشاهده نمود، بگونه ای که اساس تئوری فواصل فیثاغورث ملهم از دانش بین النهرین می باشد.
تاریخچه طبلهای ساغری در اروپا

طبلهای ساغری شکل را به غیر از خاور میانه، می توان در نقاط دیگردنیا مشاهده نمود. خانم Lynda Aiano ضمن بررسی صوتی طبلهای ساغری یافت شده در اروپا موارد زیر را بر شمرده است:

http://(Resonators and Receptacles: a summary of an acoustic enquiry into Late Neolithic pottery goblet drums from Europe)
حدود ۴۰۰ طبل ساغری گلی مربوط به تمدن نوسنگی و عصر برنز (۵۰۰۰ تا ۴۰۰۰ سال پیش) در اروپای مرکزی یافت شده اند. ( در گستره ای بین دانمارک جنوبی آلمان و جمهوری چک )
در ناحیه آلتایی روسیه در ۵۰۰ قبل از میلاد نیز طبلهای ساغری یافت شده اند.

با توجه به همزمانی تمدن سومر و تمدن نوسنگی که به دنبال آن شاهد تمدن مس و برنز در ۴۵۰۰ ۴۰۰۰ سال قبل هستیم، می توان یک ارتباط منطقی بین آسیا و اروپا تصور نمود.

در تصویر طبل ساغری برنزی مربوط به ۲۸۰۰ سال قبل از میلاد مسیح یافت شده در جمهوری چک مشاهده می گردد.

شکل متعلق به طبل ساغری از جنس گل پخته تزئین شده، یافت شده درآلمان و متعلق به دوره نوسنگی بالایی (حدود ۲۵۰۰ سال پیش)می باشد.

به این ترتیب طبلهای ساغری(که تمبک نیز گونه ای از آن است) گسترش جغرافیایی وسیعی را در اعصار و قرون مختلف نشان می دهند.

امروزه می توان گونه هایی دیگر را در آفریقا، شبه قاره هند و آسیای جنوب شرقی مشاهده نمود.

نشست پژوهشی نی کلید دار و تنبک کوکی در تاریخ سوم دی ماه، در کنسرواتوار تهران برگزار شد. در این برنامه دکتر حسین عمومی نوازنده نی و استاد دانشگاه ارواین آمریکا، درباره ساخت و نحوه نوازندگی این سازها به سخنرانی پرداخت. در ادامه این برنامه شاهین مهاجری محقق و نوازنده تنبک به سخنرانی درباره تاریخچه و فیزیک ساز تنبک و بعضی از سازهای کوبه ای جهان پرداخت که در این نوشته قسمت دوم متن این سخنرانی را می خوانید.

صدا شناسی تمبکصدای تمبک نشان دهنده ویژگیهای آکوستیکی یک پوست مرتعش کشیده شده بر کاسه تشدید و یک رزوناتور هلمهولتزی است. قبل از هر چیز به ارتعاش پوسته مرتعش می پردازیم.

ارتعاش یک پوسته مرتعش/بررسی صوتی تیمپانی اجسام را از نقطه نظر ارتعاشی می توان یک بعدی مانند سیم تار ، دوبعدی مانند پوست تمبک و سه بعدی مانند یک قطعه چوب یا بدنه تمبک فرض نمود. ارتعاش یک سیم مرتعش در حالت ایده آل خود ، ارتعاشی هارمونیک است.

درارتعاش سیم ، اشکال یا مودهای مختلف ارنعاشی مشاهده می شوند. اگر اولین شکل ارتعاشی را که دارای یک فرکانس مانند F۱ است صدای پایه یا هارمونیک اول بنامیم ، بقیه هارمونیکها دارای رابطه زیرند :

F۱ F۲=۲*F۱ F۳=۳*F۱ …… Fn = n*F۱

در واقع هارمونیکها مضرب عدد صحیح فرکانس پایه یا هارمونیک اولند. شکل مقابل نشان دهنده ارتباط هامونیکها با هم و ترکیب آنها در جهت ایجاد شکل نهایی موج ارتعاشی است. درهارمونیکهای یک سیم مرتعش می توان نقاط حداکثر ارتعاش(شکم) و حداقل ارتعاش(گره) را مشاهده نمود.

شکل موج نهایی ساختاری پریودیک و تکرار شونده دارد. ولی آنچه که در عمل مشاهده میشود اندکی با ریاضی تفاوت دارد.

صدای یک ساز همواره از هارمونیک بودن محض گریزان است و نوعی ناهماهنگی در بین هارمونیکها مشاهده می شود که به آن Inharmonicity گویند. تصویر زیر مربوط به طیف سه بعدی تجزیه صدای تار با نت La=۲۲۰ هرتز است .

دراین طیف مشاهده می شود که همه هارمونیکها به یک شکل در ساختار صدا نقش ندارند و به دلیل تغییر در میزان انرژی آنها در گذر زمان، اختلاف در طنین وجنس صدای سازها و همچنین اختلاف رنگ صدای تکنیکهای اجرایی یک ساز به وجود می آید.

اما ارتعاش پوسته مرتعش قانونمندی دیگری را نشان می دهد:

۱) اصوات فرعی هارمونیک نمی باشند. همچنانکه در شکل مقابل مشاهده می شود بین فرکانس پایه و سایر اصوات فرعی رابطهای از جنس عدد صحیح برقرار نمی باشد.

۲) با توجه به وجود دو نوع گره در اشکال ارتعاشی یک پوسته مرتعش (قطری ، دایره ای) ، این اشکال ارتعاشی را به شکل (m,n) نمایش می دهند که در آنها m تعداد گره قطری وn تعداد گره دایره ای است.

به عنوان مثال شکل ارتعاشی (۰,۱) که همان صدای پایه است دارای یک گره دایره ای در محل اتصال پوست می باشد و کل منطقه داخلی پوست ، شکم ارتعاشی است مشاهده نمود.

۳) اشکال ارتعاشی یک پوست طبیعی که بر یک طبل کشیده شده است، به دلیل یکسان نبودن کشش و ناهمگن بودن پوست با ارتعاش ایده ال متفاوت است ولی از اصول کلی ارتعاش پوستها پیروی می کنند.

۴) در تیمپانی، به عنوان یک ساز پوستی کوک پذیر، ارتعاش هوای محفظه داخلی ساختار ارتعاشی پوست را تغییر داده و به سمت هارمونیک بودن پیش می برد. این کار با جابجایی اصوات فرعی در ساختار طیف صورت می پذیرد.

در تیمپانی اشکال ارتعاشی (۰,n) مانند (۰,۱) تنها در صدای ضربه نقش داشته و محو می شوند و اشکال ارتعاشی (m,۱) مانند (۱,۱) به عنوان عناصرصوتی طیف مطرح شده و در کوک صدا نقش دارند. منحنی زرد رنگ نشان دهنده تغییرو جابجایی اشکال ارتعاشی در جهت هارمونیک شدن صدا می باشد در حالیکه منحنی پایین نشان دهنده ارتعاش پوست در حالت ایده ال است.

http://www.pazhoheshkade.ir/wp-content/uploads/551134_gf4ueRHr.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=N58g0W9kIm1bRM&tbnid=snxcMBwBH9LsnM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fwww.pazhoheshkade.ir%2F%25D8%25AA %25D8%25A7%25D8%25B1%25DB%258C%25D8%25AE%25DA%2586 %25D9%2587-%25D8%25B3%25D8%25A7%25D8%25B2-%25D8%25AA%25D9%2585%25D8%25A8%25DA%25A9%2F&ei=pU14U8PrG4jaOfbmgIgH&bvm=bv.66917471,d.ZWU&psig=AFQjCNFQOo4-nL_xTKBq-ADlpDlqKtnYIQ&ust=1400479468200151)




http://s.cafebazaar.ir/1/upload/screenshot/com.appinaweek.Tombak1.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=FHCiTPv0LGZgrM&tbnid=7Ya3QixghdjyfM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fcafebazaar.ir%2Fapp%2Fcom.appinaw eek.Tombak%2F%3Fl%3Dfa&ei=d014U_mPN8WGOIydgcgM&bvm=bv.66917471,d.ZWU&psig=AFQjCNFQOo4-nL_xTKBq-ADlpDlqKtnYIQ&ust=1400479468200151)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:11 PM
تنبور:
در ایران تعداد کمی از سازها را می‎توان برشمرد که جنبهای اساطیری دارند یا مقدس و مورد احترام شمرده می‎شوند و سمبل‎هایی را هنوز با خود حمل می‎کنند . تمبیره‎ نوبان (هرمزگان)، بوق (بوشهر)، دهل رحمانی (هرمزگان و بلوچستان) و تنبور کرمانشاهان از جمله‎ این سازها هستند. تنبور را سمبل کلام حق می‎دانند و حرمت آن بدان پایه است که در میان یارسان به ندای الحق معروف است. تقدس این ساز البته مربوط به شکل یا جنس مواد به کار رفته در ساختمان آن نیست، بلکه به خاطر ارزش معنوی آن است. این ساز در گوران و کرند «تمیُره»، در صحنه به «تمیَره» در میان لک‎های لرستان و کرمانشاهان به تمور معروف است و در اشعار سید یعقوب ماهیدشتی گاه به صورت تمور آمده است.


حوزه رواج تنبور در کرمانشاهان، دو کانون اصلی گوران و صحنه است. تنبور ساز مقدس عرفانی از قدیمی‎ترین سازهای ایرانی است و هزاره‎‎های عمر خود را پشت سر گذاشته. قلندری تکیده و لاغر و همیشه مسافر که نقش اندامش را بر سنگهای شش هزار سال پیش در شوش خوزستان و تپه‎های کیوان و بنی‎یونس در اطراف شهر موصل پیدا کرده ‎اند.

از مقامات و نغمه‎هایی که در آن زمان‎ها با این ساز نواخته شده اطلاع دقیق و مستندی در دست نیست، ولی می‎توان ادعا کرد شاید مقامات کلام یارسان نزدیکترین نواها به آن نغمات باشد زیرا مقامات یاد شده و همچنین ساز تنبور بیش از هزار سال است که با احترام و تقدس و امانت‎داری توسط مردم یارسان حفظ شده است و امروز در مهد اصلی تنبور (منطقه گوران) هنوز نواهایی به گوش می‎‎رسد که بوی فرهنگ و تمدن کهنسال این مرز و بوم از آن به مشام جهان می‎رسد.

کاسه طنینی تنبور در گذشته یکپارچه بوده، اما امروزه هم کاسه‎های یکپارچه و هم ترکه‎ای دیده می‎شوند. تنبورهای گوران غالباً دارای کاسه یکپارچه‎اند و در صحنه بیشتر کاسه‎ها ترکه‎ای ساخته می‎شوند. کاسه‎های ترکه‎‎ای قدمت زیادی ندارند و حداکثر عمر آنها حدود ۱۲۰ تا ۱۳۰ سال است.

تنبور دارای ۱۴ دستان یا پرده است و به شکل سنتی دارای دو وتر است، اما امروزه اغلب سه ‎وتر بسته می‎شود. نوازندگان قدیمی در گوران هنوز به دو وتر وفادار مانده‎‎اند. تنبورهای قدیمی در گوران و صحنه نیز دارای دو وتر بوده‎اند.

فارابی نیز در رساله موسیقی کبیر می‎گوید: «تنبور را بعضی با دو وتر و بعضی با سه‎ وتر می‎نوازند.»

کوک تنبور به دو صورت می‎باشد: فاصله چهارم و فاصله پنجم.

دستان (پرده) بندی نیز مانند اغلب سازهای شرقی از قانون عامی تبعیت می‎کند که عبارت است از: عدم اعتدال، تحرک و سیال بودن فواصل.

مقام‎های تنبور کلاً به سه دسته تقسیم می‎شوند:
۱) مقام‎ حقانی (کلام): مقام‎ها و آهنگ‎هایی مستند که به کلام معروف‎اند و نه از جنبه‎ کمی بلکه از جنبه کیفی، بخش بسیار مهمی از موسیقی این منطقه‎اند. حرمت و قداست تنبور نیز مربوط به همین مقام‎هاست و تنبور در دوره‎های مختلف غالباً با این مقام‎ها شناخته می‎شده است.

این مقام‎ها فقط توسط تنبور و آواز اجرا می‎شوند. هر کلام، شعر یا متنی ویژه دارد که سروده‎ یا منسوب به یکی از بزرگان خاندان‎های حقیقت است. متن‎ها عموماً منظوم و هجایی و عمدتاً از کتاب نامه‎ سرانجام و سایر کتب یارسان هستند. متن‎ها بیشتر به لهجه اورافی هستند. کلام‎های اصلی، دوره نسبتاً معینی را که شامل حدود ۷۲ کلام است دربرمی‎گیرند و به کلام‎های «پردیوری» معروف‎اند.

۲) مقام‎های مجلسی (باستانی): در این بخش حدود ۱۴ تا ۲۰ مقام شاخص‎تر است. اسامی و محتوای این مقام‎ها به روایت موسیقی‎دانان مختلف اغلب متفاوت هستند. تنبور مهم‎ترین ساز اجرا کننده این مقام‎هاست، ولی برخی از آن‎ها با سازهای دیگری چون سرنا، دهل، دوزله، شمشال و نرمه‎نای نیز اجرا می‎شوند.

تنبورنوازان گاه به این بخش از مقام‎ها، مقام‎های غیر یاری (در مقابل مقام‎های یاری)، مقام غیرکلام (در مقابل مقام‎های کلام) و مقام‎های غیر حقانی (در مقابل مقام‎های حقانی) نیز می‎گویند. تعدادی از این مقام‎ها دارای متر آزاد هستند مانند: (ساروخانی، قه‎تار، گل و دره و ... ) و تعدادی نیز متر مشخص دارند مانند: (جنگه را، جلوشاهی، بایه‎بایه، خان امیری و ... ). برخی سازی هستند (خان امیری، جلوشاهی، جنگه را و ... ) و برخی آوازی اندک با تنبور همراهی می‎شوند (قه‎تار، سحری و ...).

عناوین هر کدام از مقام‎ها مصادیق خاصی دارند، برخی تداعی کننده موضوعی، واقعه‎ای یا موقع معینی هستند (سحری، جنگه را، سوارسوار، گل و دره و ... ) و برخی منسوب به اشخاص معینی (خان امیری، ساروخانی و ...)

۳)مقام‎های مجازی: که گاه عنوان گورانی نیز بدان‎‎ها اطلاق می‎شود. قدمت آنها خیلی کمتر از دو نوع فوق می‎باشد که تمام ترانه‎ها و تضنیف‎های کردی در این بخش قرار دارند.
تنبور، ساز رمز و راز، ساز و راز و نیاز و ساز حماسه و پهلوانی است. به قول حضرت مولانا سازی است که در «آواز مهش» صدای کسی نهفته است که خستگان دنیای مادی را به سوی روشنایی و عشق فرا می‎خواند. تنبور، سازی است که نوای رمز گونه‎اش یار همدل را از غیر یار باز می‎شناسد و بالاخره تنبور، سازی است که رستم پهلوان ملی و کسی که به قول خودش و حکیم‎ابوالقاسم فردوسی، آزاد زاده شده و فقط بنده آفریننده بود با آن راز و نیاز می‎کرد و با آواز «سرته رز» و «ته رز» در خوان چهارم (هفت خوان) از بی‎مهری‎های دنیا عقده گشوده و بر سر غم و تنهایی و بی‎مهری فریاد و نهیب می‎زند. تنبور، یک موسیقی مستقل و زبان گویای یک تمدن کهن بشری است. لذا لازم است با این فرزانه روزگاران با احترام و اخلاص و احتیاط روبه‎رو شود و نکته پایان اینکه حفظ این ساز و مقاماتش قبل از همه به عهده ایرانیان است که برای فرهنگ و تمدن کهن خود دل می‎سوزانند و قصد مبادله آن را با فرهنگ دیگری ندارند.

● تنبور در رساله های پهلوی ایران باستان مربوط به قبل از ظهور اسلام
▪ تنبور در کارنامه اردشیر بابکان:
رساله ای نیمه حماسی و یادگاری از روزگار ساسانی می باشد،کتابیست به زبان پهلوی در مورد سرگذشت اردشیر بنیانگذار سلسله ی ساسانی که در حدود سال ۶۰۰ میلادی تدوین شده است.

بعداز حمله اسکندر مقدونی و برچیده شدن شاهنشاهی هخامنشی در سرتاسر ایران ۲۴۰ کدخدا بود که هر کدخدایی قسمتی از ایران را اداره می کرد.اردوان کدخدا و حکمران سرزمین پارس بود.آوازه ی اردشیر به گوش اردوان رسیده بود او را به پارس دعوت کرد و مدت ها پذیرای او بود روزی در شکارگاه اردشیر گوری را نیک بزد،مردم جویا شدند که کار کیست،اردوان گفت کار من است اردشیر از دروغ او برآشفت و با او به ستیزه برخاست.اردوان اردشیر را در ستورگاه زندانی کرد اردشیر در زندان اوقات خود را با تنبور نوازی و آوازخوانی سپری می نمود و پس از چندی به دستیاری یکی از نزدیکان اردوان از زندان گریخت و پس از مدتی حکومت مرکزی و مقتدر ساسانی را تشکیل داد.نام پدر اردشیر ساسان و نام پدر مادرش بابک بوده است.

▪ تنبور در رساله درخت آسوریک:
این رساله یکی از کهن ترین متون فارسی میانه است و متن آن عبارتست از مناظره ی درختی با یک بز.بعضی درخت آسوریک را درخت نور معنی کرده اند.عده ای آن را درخت خرما پنداشتند و بز بعضی ها گاو دانستند برخی گوزن و عده ای همان بز. این منظومه شامل۱۲۱ سطر یا بیت است که در آن به تنبور به صورت نیکویی اشاره شده است.در سطر ۱۰۱ از این مناظره نام پنج ساز کهن ایرانی از جمله تنبور ذکر گردیده است .

▪ تنبور در دایرۀالمعارف باستانی بندهش:
فرنبع دادگی فرزند دادویه مولف دایرۀالمعارف باستانی بندهش که خود از موبدان است به سی پیوند از سوی پدر خود را به منوچهر کیانی می رساند.بندهش به معنی آفرینش آغازین است.متن این اثر گرانقدر به زبان فارسی میانه می باشد و فصلی از آن به چگونگی بانگ ها اختصاص یافته است.در این قسمت بانگ ها به پنج دسته کلی تقسیم گردیده به اسامی وین بانگ(صدای ساز)سنگ بانگ،آب بانگ،گیاه بانگ،زمین بانگ و در خصوص صدای ساز آورده اند:وین بانگ آن است که پرهیزکاران نوازند و اوستا برخوانند بربط و تنبور و چنگ و هر ساز زهی دیگر که نوازند وین خوانند.

● تنبور در آثار بعضی از معاصرین ایرانی
در کتاب سرگذشت موسیقی ایران نوشته ی روح الله خالقی در مورد تنبور آمده است:(ساز دیگری در ایران بنام تنبور سابقه ی قدیم دارد ...این ساز دو سیم داشته و مضرابی بوده و با انگشتان دست راست نواخته می شده هم اکنون در کرمانشاهان معمول است .دسته ی تنبور راست و بلند است .عده ی پرده های آن کمتر از تار است .شکل تنبور همه جا در نقاشی های قدیم بخصوص در مینیاتورها دیده می شود و کاسه ی آن از جنس چوب است و دهانه ی آن هم پوست ندارد مثل سه تار ولی کاسه اش بزرگتر است به شکل یک نصفه خربزه بنظر چنین می رسد که سه تار از نوع تنبور بوده با این تفاوت که تنبور را با چهار انگشت دست راست ، بدون شصت بصدا در می آورند ولی در سه تار ، ناخن سبابه عمل مضراب را انجام می دهد.)

در کتاب سازهای ملی نوشته ی عزیز شعبانی جلد دوم فصلی به تنبور و مشتقات آن اختصاص یافته که به معرفی تنبور و سازهای هم خانواده اش پرداخته است که به قسمتی از آن اشاره می شود:(تنبور سازی است زهی با دسته ای بلند شبیه به سه تار ....در حال حاضر دارای چهارده پرده می باشد.این ساز را مانند دوتار محلی با پنجه می نوازند ولی ریزه کاری های بخصوصی دارد که در دوتار معمول نیست ...تنبور بیشتر مورد استفاده دراویش کرمانشاهان قرار می گیرد که نواهای مذهبی خود را بطرز جالبی با آن می نوازند ، صدای کم عارفانه ی تنبور در این مناطق توام با دف است.)

در کتاب شعر و موسیقی و ساز و آواز در ادبیات فارسی نوشته ی ابوتراب رازانی در مورد معرفی تنبور آمده است:(تنبور از سازهای قدیمی ایران دارای دسته ای بلند و شکل گلابی بوده ابتدا دو وتر داشته و سپس تا شش تار رسیده است.قدیمی ترین نقش این ساز در تپه ی بنی یونس در حوالی موصل مربوط به سه هزار سال پیش بدست آمده و شباهتی کامل بین این ساز و تار مشهور ، مشهود است.)

در دایرهٔالمعارف بریتانیکا نیز مطالبی در مورد تنبور آمده است که به اختصار چنین است:
تنبور سازی شرقی و از خانواده ی عود است ، دسته ای بلند دارد و دارای دو یا سه سیم که با انگشت به صدا درمی آید در قدیم دو نوع تنبور وجود داشته است.کاسه ی نوع اول بصورت گلابی بوده و این نوع تنبور بیشتر در نواحی ایران و سوریه رواج داشته و از طریق ترکیه و یونان به اروپا راه یافته است ، نوع دوم دارای کاسه ای بیضی شکل بوده و بیشتر در مصر رواج داشته ولی در ایران و کشورهای آفریقای شمالی هم وجود داشته است.

در جلد اول از کتاب عظیم ایرانشهر اسامی بیست و نه ساز ایرانی برشمرده شده است که ردیف بیست و یکم نام تنبور است.

در کتاب تمدن ایرانی نوشته ی چند خاورشناس بزرگ از منزلت موسیقی ساسانی بحث شده است و در آن ضمن ، اسامی سازهای آن زمان را برشمرده اند.که در آن بین به تنبور بزرگ اشاره شده است.

کتاب سازهای موسیقی جهان کاریست جمعی از عده ای پژوهشگر و محقق که در آن تمامی سازهای جهان از بدو پیدایش تا مرحله ی کمال با ارائه شواهد و تصاویر معرفی شده اند. در صفحاتی از این کتاب نمونه هایی کلی از تنبور ضمن ارائه ی توضیحاتی بسیار مختصر ارائه گردیده است و در صفحه ای دیگر تصویر شش ساز ایرانی درج شده که در کنار تصویر شماره ی سوم نام تنبور ایران قید گردیده است.

کتاب موسیقی و ساز در سرزمین های اسلامی نیز به چندین نوع تنبور در سرزمین های یاد شده اشاره نموده و بعضی را نیز بطور مفصل شرح داده است از جمله تنبور بحرین تنبور ترکیه تنبور هند تنبور ایران تنبور افغانی تنبور کردی تنبور قزاقستان و قرقیزستان تنبور یوگسلاوی تنبور مراکش تنبور نیجریه و تنبور یونان.

در ضمن معرفی تنبور کردی آورده است که:سازیست با کاسه ی گلابی شکل و دسته ای بلند که مورد استفاده ی در اویش کردستان ایران است و در مراسم مذهبی این فرقه (یارسان اهل حق)مورد استفاده قرار می گیرد.

● تنبور در آثار بعضی از معاصرین غیر ایرانی
در کتاب تاریخ سازهای موسیقی نوشته ی کورت ساکس تنبور ایران با ارائه تصویر معرفی گردیده است.که مختصری از آن چنین است،عود دسته بلند که تنبور نامیده می شود صدایی تیز و فلزی دارد و می توان خیلی ظریف نواخته شود این ساز بدنه ی کوچک گلابی شکل با یک گردن دراز دارد،اجزا آن بدون میخ به هم متصل شده دارای چند گوشی و چند سیم نازک می باشد.گوشی ها به شکل ) T ( است که بعضی از جلو و بعضی از کنار نصب شده اند تنبور شبیه به سازهای زمان اعراب قدیم و ایران قدیم ترکیه قدیم می باشد.

بر طبق تعداد سیم ها نیز نام گذاری می شود.این ساز از نظر درجه بندی شدن بسیار جالب است و موقعیت نگهداشتن جای انگشتان در آن مثل موقعیت قرار دادن انگشت در سوراخ های سازهای بادی است که بر طبق قاعده ی متری محاسبه شده است.به این خاطر بعضی ها این ساز را تنبور میزانی خوانده اند.........این ساز در اروپا نیز معمول شده است و به چند شکل درآمده است......


http://images.hamshahrionline.ir/images/2011/5/tanbor1102-mm.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=Bu6GbHCAXU6sTM&tbnid=KO9b-8QfEoykhM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fhamshahrionline.ir%2Fdetails%2F13 4501&ei=wk54U9THOYn-OcX5gEA&bvm=bv.66917471,d.ZGU&psig=AFQjCNFNZteVVxbX5yp0ifqAd9LItg62YQ&ust=1400479807111916)
http://www.forum.98ia.com/t1263567.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:15 PM
دف:
در قديم دف يا دايره کوچک را که چنبر آن از روي و برنج ساخته مي شد خمک يا خمبک مي گفتند و به دست زدن با وزن و به اصطلاح بشکن زدن هم خمبک يا خمبک مي گفتند .
در کتابهاي لغت در معني دف يا دايره مي نويسند: آن چنبري است از چوب که بر روي آن پوست کشند و بر چنبر آن حلقه ها آويزند.
دف يا دايره هاي هم بوده که بر چنبر آن زنگ تعبيه مي کردند و مي نواختند.
زنگهاي دف را جلاجل مي گفتند.
در قديم براي آنکه طنين بهتري داشته باشد روي دف پوست آهو ميکشيدند.
در دوره اسلامي به کساني که دف يا دايره مي نواختند جلاجل زن مي گفتند.
در ايران کهن جلاجل وسيله اي بيضي شکل و بزرگ بود که زنگ هايي بر آن مي بستند و در جنگها به کار مي بردند و ظاهرا صداي مهيبي داشته است.
دف يا دايره کوچک را که بر آن زنگوله تعبيه مي کنند و اکنون متداول است دايره زنگي مي گويند.
اين ساز ضربه اي موسيقي چنانکه از کتابهاي موسيقي و نوشته ها و اشعار بر مي ايد در دوره اسلامي ايران براي پشتيباني از ساز و حفظ وزن به کار مي رفته و رکن اصلي مجالس عيش و طرب و محافل اهل ذوق و عرفان بوده که قوالان به تنهاي هم با خواندن سرود و ترانه آن را به کار مي بردند.
پس از آنکه تنبک يا دنبک کوچک و مجلسي شد به تدريج جاي دف را گرفت و از رونق دف کاست.

دف تشکیل شده است از چنبری از چوب بید که بر روی آن پوستی بر کشند و آویزهایی حلقه مانند از داخل بر جداره دایره چوبی ببندند. به کف دست برگیرندو به سر انگشتان به ضربه های موزون نوازند .
ساختمان و ابعاد قسمتهای دف :

کمانه : حلقه چوبی مدور به عرض 5 تا 7 و قطر دایره 48 تا 53 سانتی متر که دهانه کاملا مدور موجب یک نواختی صدا می گردد.


شستی : فرورفتگی منحنی شکل . محل استقرار انگشت شست دست چپ بر روی لبه پشتی کمانه .



پوست : پوست کهنه بز با ضخامت یکسان و به رنگ یکسان (تگرکی با دانه و آهکی نباشد)پوستی مناسب است البته پوست آهو – میش – بزکوهی و ماهی نیز مرسوم بوده است .


گل میخ : برای حفظ پوست دف . پونز هایی از برنج - مس یا آهن در جداره بیرونی کمانه روی پوست کوبیده میشود.



قلاب : از آهن یا مس در جداره داخلی کمانه استفاده می شود که حلقه ها روی قلاب نصب می شوند و فاصله هر قلاب از پوست 3.5 و از قلاب مجاور 3 سانتیمتر می باشد.




حلقه : از برنج - مس و گاهی آهن به قلاب های دیواره داخلی متصل است .4 حلقه آویزه به یک قلاب و قطر حلقه ها 1.5 سانتیمتر است .


تسمه چرمی : برای جلوگيری از خستگی مچ نوازنده برای دف نوازی های طولانی در قسمت داخلی کمانه نصب ميشود استفاده می کنند.

امروزه در ايران به شكل شگفت انگيزي علاقه مندي مردم به نواختن دف رواج پيدا كرده است كه دست كم در صد سال گذشته بي سابقه بوده است. دف بويژه بيشتر در كردستان، كرمانشاهان، كرمان و يزد شوريدگي شوريده حالان مست را باعث است. نوازندگان قدرتمند دف همراه با نواي تاس و تنبور و شمشال و با آواز خواني كه اشعار را به زبان محلي و گاه فارسي اجرا مي كنند، فضاي اين مجالس را غرق عشق و شور و رقص و موسيقي مي كنند. در حقيقت امروزه در ميان سازها دف بيشتر بازتاب رنجها، دردها، عاشقانه ها، حماسه ها و عارفانه هاي ژرف سرزمين ما ايران شده است.




http://axgig.com/images/74745581031655650289.jpeg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=rYXNLMhVUp77YM&tbnid=gdVJOeMw85bZSM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fthe-music.blogfa.com%2Fcategory%2F94&ei=6lF4U-OWAYn_PN7pgZgP&bvm=bv.66917471,d.ZGU&psig=AFQjCNGkn0yKchjbh2Go0uOLZEy0Zp1h1g&ust=1400480611513763)

http://www.forum.98ia.com/t1263567-2.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:22 PM
چغانه:
چَغانه ، نام دو نوع ساز، یكى زهى (رشتهاى) و دیگرى كوبهاى. با آنكه نام چغانه در اشعار قدیم فارسى بسیار آمده (براى نمونه رجوع کنید به فرخى سیستانى، ص 95؛ منوچهرى، ص 59؛ ناصرخسرو، ص 549، 552، 554؛ سنایى، ص 1013)، در آثار مكتوب درباره موسیقى در دورههاى گوناگون اسلامى، به آن اشاره نشده، از اینرو دانستههاى ما درباره این ساز مبتنى و منحصر است بر نقوش یكى دو ظرفِ بر جاى مانده از دوره ساسانى و تحقیقات میدانى.

چغانههاى ضربى یا كوبهاى. این نوع از چغانهها شكلهاى متنوعى داشتهاند. یك گونه آن، كه نقش آن بر كاسه سیمینِ عصر ساسانى بهچشم میخورد، از دو باریكه چوب منعطف ساخته شده كه مانند اَنبُر انتهاى آنها به هم متصل است. نوازنده انگشت اشاره را درون شكافِ انتهایىِ ساز قرار میداده و سپس آنرا یكباره از لاى شكاف خارج میكرده، آنگاه در نتیجه برخورد دو سرِ مدورِ آن دو چوب، كه گاه زنگها و زنگولههایى هم به آنها بسته بوده، صداى ساز بلند میشده است (فروغ، ص 121؛ ملّاح، ص239ـ242).

این نوع از چغانهها شكل دیگرى نیز داشتند. بدینترتیب كه داخل یك كره میان تهى از كدو، چوب یا فلز، سنگریزهها، مهرهها و جز اینها میریختند و دستهاى نیز بدان متصل میكردند كه با گرفتندسته و تكاندادن آن، صداى ساز، كه حاصلِ برخورد اجزاى داخل كره باهم و نیز با دیواره كره بوده، ایجاد میشده است. میتوان «ماراكا» را، كه امروزه در موسیقى جاز از آن استفاده میشود، از رده این ساز بهحساب آورد (رجوع کنید به ملّاح، ص 239).

براساس گزارش كوتاهى به شماره 6377 به تاریخ 19آبان 1349 از بایگانى رادیو استان فارس، یكى دیگر از اَشكالِ ساخت چغانهها چنان بود كه چهار كره چوبى را، كه هر كدام چهار برش خورده بودند، دو به دو تقریبآ روبهروى هم در امتداد چوبى متصل میكردند و قسمت پایین چوب را كه در حكم دسته آن بود تكان میدادند تا صداى چغانه شنیده شود (همان، ص 242). ظاهراً این كرههاى چهارگانه نیز حاوى اشیاى ریزى بودند كه از برخوردشان صدا برمیخاست.

چغانه زهى یا رشتهاى. این نوع چغانه شبیه قانون بوده است و حتى به گفته برهان (ذیل واژه) برخى چغانه را همان قانون دانستهاند. چغانهنواز، مانند نوازنده قانون، حلقهاى به دو انگشت اشاره خود میكرده و تیغهاى فلزى یا كائوچویى زیر این قطعه میگذاشته و بر تارها زخمه میزده است (ملّاح، همانجا).


http://www.iranmelody.net/musicdb/instruments/images/chaqaneh-1.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=Ohj-T-5bH880wM&tbnid=rcTxPobLtalumM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fwww.iranmelody.net%2Fmusicdb%2Fin struments%2Fchaqaneh.html&ei=MlN4U7r9EIn8Ob_0gJAJ&bvm=bv.66917471,d.ZGU&psig=AFQjCNFPREc-TnVS3iusuRZI2i6j4MwxJA&ust=1400480903649879)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:31 PM
چنگ:
چنگ بسا کهن ترین ساز تاردار ایرانی باشد و نام آن بیش از هر ساز دیگر در کتابها آمده و نقش آن در آثار باستانی بجا مانده است.
بنا به اسناد موثق که از حجاریهای بابل و آشور و نواحی مجاور مجاور آن در دست است چنین برمی آید که در هشت قرن بیش از میلاد مسیح انواع و اقسام سازهای مختلف در نواحی مزبور به مراحل ترقی رسیده و در دست نوازندگان بوده است.
نقشهایی که از آغاز این دوره ممتد تاریخ تمدن بشر از آلات موسیقی در دست است نشان میدهد که چنگ مثل سنتور و قانون از سازهای بسیار قدیمی است که از دو هزار سال پیش از میلاد در این مناطق رواج داشته است.

نوع ابتدایی آن شکل مثلث و شامل یک تخته به طول تقریبا یک گز و یک میله چوبی است و معمولا شکل دست انسان را داشته است.
سیم های این ساز که معمولا ۸ یا ۹ تا بوده به موازات وتر این مثلث قائم الزاویه بین تخته و میله امتداد یافته است . یک سر سیم ها به تخته وصل می شده و انتهای دیگر آن دور میخها یا گوشی هایی که روی میله چوبی قرار داشته پیچیده میشده و باقی مانده آن سیمها از طرف دیگر آویزان بوده است. چنگهایی که در دوره های اخیر تاریخ بابل و آشور نقش شده از حیث شکل و طرز گرفتن و نواختن با چنگهای دوره های قدیم تفاوت بسیار دارد.

برتعداد سیمها نیز افزوده شد. جعبه صوتی این نوع چنگ گاهی مستقیم و بدون انحنا و در موارد دیگر منحنی بوده است . طرز نواختن این ساز نیز تغییر کرده به این معنی که این را طوری می گرفتند که سیمها تقریبا عمود بر زمین باشد یعنی به خلاف قدیم که میله چوبی که به موازات زمین بود ولی سیمها عمود بر زمین نبود . نکته دیگر اینکه در نواختن این نوع چنگ زخمه بکار برده نمیشد بلکه آنرا با دست می نواختند و هر دو دست در نواختن آن دخیل بود.

در دوره ساسانیان چنگ معروفترین و محبوبترین سازها بوده است و در شاهنامه فردوسی نیز از آن فراوان نام برده شده است . نکیسا موسیقیدان معروف در بار خسرو پرویز در نواختن آن مهارت تام داشته است . (“مهدی فروغ – مداومت در اصول موسیقی ایران”)
می توان انواع ابتدایی چنگ را در آثار هنری سومریها و مصریها مشاهده کرد . ایرانیان قدیم نوعی از چنگ را ون می گفتند .

چنگ امروزی دارای سه قسمت متمایز : گردن ، ستون و جعبه طنینی است . زه ها از گردن ساز به موازات ستون ممتد و به جعبه طنینی متصل می باشند . چنگ را با فشار دادن کف دست بر روی سیم و یا لمس کردن ویا چنگ زدن به زه های آن به صدا در می آورد .
چنگ مثلث در اواخر قرون وسطی در اروپای غربی رایج بود . در سال ۱۷۲۰ در باواریا ، پدال هایی در پایه چنگ تعبیه شد و این امر برقدرت فنی چنگ افزود.

در سال ۱۸۱۰ سباستین آرا چنگ را به شکل امروزی تکمیل نمود و بدین وسیله نواختن همه گامهای بزرگ و کوچک را ممکن ساخت و از آن به بعد چنگ در ارکستر معمول گردید . چنگ جدید ۴۷ سیم و ۷ پدال دارد . (“شهمیری- صداشناسی موسیقی)
چنگ نام یکی از نتهای موسیقی نیز هست که ارزش زمانی آن ۸/۱ نت گرد می باشد چنگ در میان اعراب پیش از اسلام نیز ساز شناخته شده بود . در ادوار مختلف تاریخی و در سرزمین های دور از یکدیگر شکل های خاصی به خود گرفته است . اهالی شمال افغانستان به « زنبورک »چنگ می گویند در صورتی که از بک های ترک زبان آسیای میانه به نوعی سنتور ایرانی « چنگ » می گویند.

http://www.beytoote.com/images/stories/economic/hhe782.jpg (http://www.beytoote.com/art/artist/introducing2-harp.html)


http://www.academiehsn.be/uploads/images/instrumenten/Harp.gif (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=0hhd9YoTApIGbM&tbnid=6hpCYZN89-TN4M:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fwww.academiehsn.be%2Fmuziek%2Fvak ken%2Fharp%2F&ei=FFR4U_eOGsXkPJbEgdgF&bvm=bv.66917471,d.ZGU&psig=AFQjCNG3skw5mH_4tXDHIHgyc1XykwPjqg&ust=1400481154011545)



http://mehremihan.ir/images/POSTPIC3/chang.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=Qpr88iNaFYGJsM&tbnid=OM7NEdPHzZ7qhM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fmehremihan.ir%2Fpersian-music%2F741-chand-nava.html&ei=T1R4U8SSMsL0ObzmgOgN&bvm=bv.66917471,d.ZGU&psig=AFQjCNG3skw5mH_4tXDHIHgyc1XykwPjqg&ust=1400481154011545)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:35 PM
چوگور:
چوگوÇÖĞÜR) (ساز اصلي در بين تركهاي استان همدان است كه بازماندة ساز كهن تركي چونگور(ÇÖNGÜR) است. اين ساز خوش صدا، معمولاً سيزده پرده و نه سيم دارد. برخي از نوازندگان با پرده گذاري بر صفحة چوگور، تقريباً نيم اكتاو بر اكتاو اصلي آن ميافزايند. تعداد سيمها نيز بسته به سليقة نوازنده و كاربرد ساز، ممكن است كه هفت يا بيشتر از ده باشد. (2)
كوك چوگور: به طور معمول سه سيم پايين، در حالت دست باز، كوك re و شش سيم بالا كوك do دارند. گونة ديگر از كوك چوگور هم به همين صورت است؛ جز اينكه سيم چهارم (سيم زارِنجي) كوك sol ميگيرد. اين كوك، زارِنجي نام دارد و در مقايسه با كوك پيشين، كاربرد آن، كمتر است.
ترتيب نت پرده ها در سيم پايين بدين شكل است:
پرده هايي كه در نواختن اغلب مقامها و نغمه هاي تركي به كار ميرود، عبارت است از يكم، سوم، پنجم، هفتم، هشتم و دهم. (3)
از تكنيكهاي نواختن چوگور ميتوان به نواختن سرانگشت سوم يا چهارم دست راست بر صفحة چوگور اشاره كرد كه در بين آشيقهاي كشور تركيه نيز مرسوم است. (4) در پرده گيري نيز در حالت نزولي دست چپ بر دستة ساز، نوازنده معمولاً با انگشت سوم بر پردة la كرن پس از پردة la وsol بمل پس از پردة sol اشاره ميكند(اين فن در نواختن كمانچة محلي نيز كاربرد دارد). نوازندة چوگور با اَجنان (مضراب چوگور از جنس پوست درخت آلبالو) بر سيمها مينوازد (سه سيم نخست چوگور با هم گرفته ميشود) چوگور نوازان در اجراي برخي از مقامها با انگشت شست بر سيمهاي واخوان (شش سيم بالا) پرده گيري ميكنند.
تفاوت چوگور معمول در منطقة همدان با قوپوز يا ساز آشيقهاي مناطق ديگر آذربايجان و سازهاي مشابه تركيه اي (چوگور، باغلمه، تامبورا و ديوان) در كوك سيمها و تعداد و فواصل پرده هاست؛ همچنين سازهاي مذكور در شكل و اندازة كاسه و صفحه با هم تفاوتي اندك دارند. آشيقهاي آذربايجاني و به خصوص آشيقهاي تركيه در استفاده از سيمهاي چهارم به بعد مهارت بيشتري دارند.

http://www.upload-noandishaan.ir/images/049vlwo4iry1oudu0ip.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=SpgVL3lO3n75hM&tbnid=CSwof_4l10kJPM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fwww.noandishaan.com%2Fforums%2Fth read6910-6.html&ei=DFV4U9K7EoGyPNmkgNAI&bvm=bv.66917471,d.ZGU&psig=AFQjCNGfjWaPhbVoSNVNVFQMO78tsdklcQ&ust=1400481415584127)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:40 PM
دایره:
دايره، سازی كوبه ای با اندازه متوسط است كه سنجهايی كوچك در اطراف دارد. اين ساز جهت همراهی با سازهای ديگر در موسيقی كلاسيك و پاپ ايران استفاده می شود. دايره يكی از مشهورترين سازهای کوبه ای در آسيای مركزی و ايران است.
این ساز طوقه ای چوبی به شکل دایره دارد كه حفره هايی چهارگوش برای قرارگرفتن سنجها در آن تعبيه شده (تعداد اين حفره ها معمولا ۳ تا ۱۰ عدد است) و روی اين قاب چوبی پوست كشيده شده است. در برخی موارد به جای سنجها، زنجیرهایی دردرون طوقه، مانند دف نصب می شود. صدای توليد شده در این ساز از طريق ضربه هايی است كه با انگشتان دست چپ و راست نواخته می شود. دست چپ همزمان دايره را نگه داشته و بر كناره های آن ضربه می زند. دايره را معمولا جهت ايجاد ريتم در رقص ها و آوازهاي محلی به كار می برند.

http://www.simorq.org/uploads/pics/359_02.jpg
http://www.forum.98ia.com/t1263567-2.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:43 PM
دهل:
دُهُل نام یکی از سازهای کوبه ای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B2_%DA%A9%D9%88%D8%A8%D9%87_%D8%A7 %DB%8C) موسیقی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C) است. دهل طبلی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B7%D8%A8%D9%84) بزرگ و دورویهای که هر دو طرف آن پوستی از گاو (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A7%D9%88) یا گاومیش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A7%D9%88%D9%85%DB%8C%D8%B4) دارد، است. در متنهای مختلف نام آن، داول، تاول و داوول آمده است.
شکلی از آن به همراه سرنا (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%B1%D9%86%D8%A7) در مناطق روستایی نواخته میشود. نوازنده، دهل را با ریسمانی که از شانهها میگذرد به خود آویخته و با دو مضراب (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D8%B6%D8%B1%D8%A7%D8%A8) مختلف مینوازد. برخی گفتهاند انتهای مضراب دهل، پارچهای گلولهای شکل دارد ولی دهل را از یک طرف با چوب کلفتی به نام چنگال و از یک طرف با چوب باریکتری به نام دیرک نوازند. البته در نواحی جنوبی ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) مانند هرمزگان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%B2%DA%AF%D8%A7%D9%86) و اطراف آن دهل را با دو دست مینوازند.در سیستان و بلوچستان و خراسان دهل را به کمک یک دست که به دو انگشت آن دو قطعه چوب نسبتا بلند بطول حدودا ده سانتیمتر بسته شده و در دست دیگر به کمک یک چوب قوس دار مخصوص می نوازند. این ساز به همراه سرنا به ویژه در مراسم عروسی و شادی استفاده شده و بسیار اهمیت دارد.
دهل در خاورمیانه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D8%A7%D9%88%D8%B1%D9%85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D 9%87) و بویژه ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) دارای گونههای فراوان محلی است. برای نمونه در جنوب ایران گونههای زیادی از دهل وجود دارد مانند پیپه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%DB%8C%D9%BE%D9%87)، جفه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AC%D9%81%D9%87)، پونکه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%BE%D9%88%D9%86%DA%A9%D9%87) و تویری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C). دهل یا دول در بین سیستانیها همواره با ساز یا سرنا نواخته میشود که پوست استفاده شده در دهل زابلی یک طرف از پوست گوسفند ویک طرف از پوست بز است وسرنا نیز از چوب گردو بیشتر استفاده میشود البته سرنا و دهل که در شب نواخته میشود با ان که در روز استفاده میشود تفاوت هایی در نوع پوست وچوب است ودارای کارکردهایی بوده است از اعلان جنگ وصلح گرفته تا امدن مهمان برای کدخداونجات غریق و..که اطلاعات تکمیلی در سایت نیمروزانلاین دات ای ار امده است وبنیادنیمروز کانون جهانی فرهیختگان سیستانی برای حفظ واشاعه وعلمی کردن نواختن دهل وساز زابلی تلاش های خوبی را در پیش گرفته است

http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/b/b3/2_dhols.jpg/220px-2_dhols.jpg (http://commons.wikimedia.org/wiki/File:2_dhols.jpg?uselang=fa)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:46 PM
دوتار:

دوتار یکی از سازهای مضرابی موسیقی ایرانی است و همانگونه که از نام آن برمی آید، دارای دو سیم (تار) است.
این ساز را معمولاً با مضراب نمی نوازند و با ناخن، زخمه می زنند.
تاریخچه دوتار
دوتار پیشینهای چند هزار ساله دارد و می توان آن را مادر تنبور و سه تار محسوب کرد.
امروزه حوزه ها ی نواختن دو تار عبارتند از شمال خراسان در شهرهای بجنورد، اسفراین، شیروان، درگز و قوچان و جنوب و شرق خراسان در شهرهای تایباد، بیرجند، بردسکن ، قائنات، تربت جام، کاشمر، باخرز، خواف و سرخس و نواحی ترکمن نشین شمال شرق از جمله استان گلستان و بخش علی آباد کتول همچنین برخی مناطق استان مازندران .
این ساز در نواحی مختلف، با اندکی تغییر در شکل و نحوه نوازندگی دیده می شود .
انواع دوتار در محدوده مرزهای جغرافیایی ایران به دوتار خراسان با دو گونه شمال و جنوب، دوتار ترکمن و دوتار مازندران تقسیم می شود شکل ساز و نحوه در دست گرفتن و سبک نواختن در شمال و جنوب خراسان تا حدودی با هم تفاوت دارد .
مردم مناطق خراسان قصه ها و داستان های خود را در قالب آهنگ هایی زیبا سینه به سینه به نسل های کنونی منتقل کرده اند.
هنوز هم در شهرهایی مانند بردسکن نوازندگان چیره دستی وجود دارند که تاریخ را با پنجه های هنرمند هود بازگو می کنند.
ساختمان ساز دوتار
دوتار دارای کاسه ای گلابیشکل و دستهای نسبتاً دراز و دو رشته سیم (تار) است.
طول دسته ی آن حدود ۶۰ سانتیمتر و کل ساز حدود ۱ متر است.
کوک دوتار خراسان
دوتار در شمال خراسان با نسبت چهارم و پنجم کوک می شود.
با کوک ترکی می توان نغمه هایی همچون گرایلی، شاختا، نالش، دوستمحمد و غریب و با کوک کردی آهنگهای اللهمزار، لو، درنا و جعفرقلی را اجرا کرد.
نوازندگان دوتار
از سرشناس ترین نوازندگان پیشین دوتار، محمد حسین یگانه، حاج قربان سلیمانی، غلامحسین سمندری ، نظرمحمد سلیمانی، عباسقلی رنجبر، نظرلی محجوبی، الیاقلی یگانه و از نوازندگان فعلی مجید تکه، محمد یگانه، علیرضا سلیمانی، غلامعلی پورعطایی و عثمان محمدپرست را می توان نام برد.

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:49 PM
رباب:
آشنایی با ساز رباب
رباب از جمله قدیمیترین سازهای زهی مضرابی(زخمه ای) ایران است که نواختن آن بیشتر در شرق و جنوب شرق کشورمان رواح دارد. ساز رباب معمولان از چوب، پوست، زه یا نخ نایلون ساخته میشود.

نواختن انواع رباب در برخی نواحی ایران و دیگر کشورهای همجوار نیز متداول است. این ساز در دهه 30 و 40 شمسی در گروهنوازی سازهای ملی ایران مورد استفاده قرار میگرفته است. در گروهنوازیهای شهری، رباب را به صورت افقی روی زانو میگذارند (مانند عود یا تار) و با مضراب می نوازند.

رباب به صورتی که امروزه در گروهنوازی شهرها متداول است سازی است که غالبا از چوب گردو یا توت و چوبهای سخت دیگر ساخته میشود.
این ساز از 4 قسمت کلی، شکم، سینه، دسته و سر تشکیل شده و تعداد سیمهای رباب 6 یا 3 سیم جفتی است.

اجزای اصلی رباب عبارتند از:
کاسه طنینی: شامل 2 قسمت کاسه و سینه است. کاسه تو خالی و بزرگتر است و بر دهانه آن پوست قرار می گیرد. در دو طرف بالای این کاسه که به سمت سینه می رود، دو فرو رفتگی وجود دارد که باعث می شود کاسه دو قسمتی به نظر آید. در ساخت برخی رباب ها این دو فرو رفتگی کمی بالاتر، بین کاسه و سینه ایجاد شده اند.

سینه: سینه جعبه ای است تو خالی و تقریبا مثلثی شکل، به طول تقریبی کاسه ساز که از یک طرف هم عرض کاسه در محل اتصال و از یک طرف هم عرض دسته در محل اتصال به سر پنجه است. سطح سینه با صفحه ای چوبی که تراش نازکی خورده پوشیده شده است.
در نوع شهری رباب چون از وترهای واخوان استفاده نمی شود، گوشی های کوچک سطح جانبی آن، تزیینی به نظر می رسد و سوراخهای آن که برای عبور وترهای واخوان ایجاد شده اند به خاطر خروج بهتر صدا از جعبه طنینی، باز می ماند.

دسته: دسته رباب کوتاه و ادامه چوب سینه است و به صورت هرم به سرپنجه می رسد. تعداد چهار دستان بر آن بسته می شود و غالبا تزئیناتی با استخوان در ادامه سینه است بر روی آن دیده می شود.

سرپنجه: جعبه کوچک تو خالی، در ابتدای طول دسته و محل قرار گرفتن یک سر ِ وترهای اصلی و گوشی هاست. سر پنجه را کمی متمایل به عقب می سازند و شش گوشی به تعداد وتر های رباب (در هر طرف سه گوشی) در طرفین آن قرار دارد. اگر در انتهای سر پنجه شکل ها و حالتهای تزیینی به کار رود آن را صراحی می گویند.

http://www.beytoote.com/images/stories/economic/hhe950.jpg (http://www.beytoote.com/art/artist/meet2-builder.html)

پوست: پوست روی کاسه رباب معمولا کلفت تر از سازهای مشابه است زیرا استفاده از وترهای ضخیم تر و دسته کوتاه ، فشار زیادی بر خرک و پوست وارد می کند.
خرک: قطعه چوبی یا استخوان کوچکی از جنس شاخ به طول تقریبی 6 سانتی متر است که با دو پایه کوچک خود روی پوست ساز قرار می گیرد و وترها از درون شیارهای کم عمق آن عبور می کند. برای صدادهی بهتر ساز باید مضراب را کمی دورتر از خرک نزدیک به سینه ساز بر وترها فرود آورد.

شیطانک: قطعه استخوان باریک و کم ارتفاعی به عرض دسته ساز است که بین دسته و سرپنجه قرار دارد و وترها برای بسته شدن به گوشیها از درون شیارهای کم عمق آن عبود میکنند.

سیم گیر: قطعهای است کوچک و معمولا از فلز در انتهای بدنه کاسه نصب می شود و گره وترها به آن بسته می شود.
وتر: رباب دارای 6 وتر اصلی است که دو به دو همصدا کوک می شوند. امروز از سیمهای گیتار برای رباب استفاده می شود ولی در گذشته از روده تابیده یا نخ ابریشم استفاده می شد.
وسعت: معمولا وسعت صدای معمول رباب یک اکتاو و نیم است.



http://www.beytoote.com/images/stories/economic/hhe951.jpg (http://www.beytoote.com/art/artist/meet2-builder.html)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:53 PM
سرنا:
سُرنا و کَرنا هر دو به معنی بوق (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D9%88%D9%82) و با لغت (به انگلیسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84% DB%8C%D8%B3%DB%8C): Horn) در انگلیسی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D9%86%DA%AF%D9%84%DB%8C%D8%B3%DB%8C) از یک ریشه میباشند. در اصل در میان اقوامی که زبان هندواروپایی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B2%D8%A8%D8%A7%D9%86_%D9%87%D9%86%D8%AF%D9%88% D8%A7%D8%B1%D9%88%D9%BE%D8%A7%DB%8C%DB%8C) اولیه را صحبت میکردند این ساز به علت اینکه ازشاخ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D8%AE) حیوانات ساخته میشد به این اسم نامیده شده. شاهد دیگری که به این ادعا و مشابهت مهر تائید میزند نام ذوالقرنین، به معنی دارنده دو شاخ است. قَرن که مُعَرَّب کَرن است (که در اسم کَرنا مشاهده میشود) به معنی شاخ میباشد. البته سُرنای کنونی به مراتب از بوقهای شاخی اولیه پیشرفته تر است، ولی عضوی از خانواده سازهای بادی یا بوقی به شمار میآید.
سرنا سازی نه تنها محلی، بلکه قدیمی است. در اشعار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%B9%D8%B1) شعرای (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D8%B9%D8%B1) ایران (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%DB%8C%D8%B1%D8%A7%D9%86) بسیار نام سرنا، سورنا و سورنای آمده است.این ساز در سیستان و بلوچستان ، خراسان و لرستان از دیرباز رواج داشته و حتی امروزه نیز در مجالس شادی و به هنگام خواندن ترانه های محلی این نواحی بکار می رود. در نواحی لرستان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%84%D8%B1%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86) سرنای کوچک و در نواحی بختیاری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%AE%D8%AA%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C) سرنای بلند معمول است. سرنای محلی معمولاً بادهل (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AF%D9%87%D9%84) نواخته میشود.در میان سرنا نوازان مشهور ایرانی می توان از علیاکبر مهدیپور دهکردی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B9%D9%84%DB%8C%E2%80%8C%D8%A7%DA%A9%D8%A8%D8%B 1_%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C%E2%80%8C%D9%BE%D9%88%D8 %B1_%D8%AF%D9%87%DA%A9%D8%B1%D8%AF%DB%8C)، نوازنده نوروزنامه یا همان موسیقی هنگام تحویل سال نو و نیز شامیرزا مرادی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B4%D8%A7%D9%85%DB%8C%D8%B1%D8%B2%D8%A7_%D9%85% D8%B1%D8%A7%D8%AF%DB%8C) مشهورترین نوازنده سرنای کوچک (کوتاه) نام برد.

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 12:56 PM
سلانه:
سلانه ساز زهی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B2_%D8%B2%D9%87%DB%8C) جدیدی است که در سالهای اخیر سیامک افشاری (http://fa.wikipedia.org/w/index.php?title=%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D9%85%DA%A9_%D8 %A7%D9%81%D8%B4%D8%A7%D8%B1%DB%8C&action=edit&redlink=1&preload=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8%A C%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86%E2%80%8 C%D8%A8%D9%86%D8%AF%DB%8C&editintro=%D8%A7%D9%84%DA%AF%D9%88:%D8%A7%DB%8C%D8 %AC%D8%A7%D8%AF+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87/%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D8%AA%E2%80%8C%D9%86%D9%88%D8%A A%DB%8C%D8%B3&summary=%D8%A7%DB%8C%D8%AC%D8%A7%D8%AF+%DB%8C%DA%A 9+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D9%86%D9%88+%D8% A7%D8%B2+%D8%B7%D8%B1%DB%8C%D9%82+%D8%A7%DB%8C%D8% AC%D8%A7%D8%AF%DA%AF%D8%B1&nosummary=&prefix=&minor=&create=%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%AA+%DA%A9%D8%B1%D8%AF %D9%86+%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%84%D9%87+%D8%AC%D8%AF %DB%8C%D8%AF&withJS=MediaWiki:Intro-Welcome-NewUsers.js) با همکاری حسین علیزاده (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2% D8%A7%D8%AF%D9%87) ساختهاست.
سلانه، سازی است از خانواده تنبور (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%A8%D9%88%D8%B1) با دسته بلند که براساس تصاویر تاریخی بازمانده از ایران باستان دارای سه سیم و سه گوشی بودهاست که از طریق اضافه کردن سیمهای اصلی میتوان به صداهای بمتری دست یافت. کوششهای حسین علیزاده (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AD%D8%B3%DB%8C%D9%86_%D8%B9%D9%84%DB%8C%D8%B2% D8%A7%D8%AF%D9%87) برای بازسازی و احیای این ساز باستانی، و کاوشهایش در گوشههای فراموش شده موسیقی ایرانی به آلبومی به نام سلانه منجر شد. این آلبوم شامل بداههنوازیهای علیزاده با این ساز در دستگاههای بیات اصفهان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%A7%D8%B5%D9%81%D9%87% D8%A7%D9%86)، سهگاه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%87%E2%80%8C%DA%AF%D8%A7%D9%87)، بیات ترک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%DB%8C%D8%A7%D8%AA_%D8%AA%D8%B1%DA%A9) و افشاری (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2_%D8%A7%D9%81%D8%B4%D8%A7% D8%B1%DB%8C) است. این آلبوم در نزد اساتید فن و کارشناسان موسیقی واکنشهای متفاوتی برانگیخت. سلانه متشکل از ۱۲ سیم که ۶ سیم جهت انگشتگذاری و ۶ سیم به منظور طنین صدا است. این ساز ترکیبی از بربط (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A8%D8%B1%D8%A8%D8%B7) و سهتار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D9%87%E2%80%8C%D8%AA%D8%A7%D8%B1) است و به گفتهٔ سازنده، چون سلانه سلانه وارد موسیقی شده نام سلانه را به خود گرفتهاست.


http://www.simorq.org/typo3temp/pics/71562f00cf.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=vvjIDOI2iGsdqM&tbnid=iHH5mfiN3JxU-M:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fsaz0avaz.blogfa.com%2Fpost%2F85&ei=Vlp4U76pGMG-OcingYgF&bvm=bv.66917471,d.d2k&psig=AFQjCNEm8-l8Qm_HPrueDDgcoAhScVTpkQ&ust=1400482770052165)
http://www.forum.98ia.com/t1263567-2.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 01:01 PM
سنتور:
سنتور یا سنطور یکی از سازهای موسیقی ایرانی است که ساخت آن را به فیلسوف عالیقدر و موسیقیدان بزرگ قرن چهارم، ا (http://www.asemooni.com/art/music-art/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A 7%20%D8%B3%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D9%86%D8%AA%D9%88% D8%B1)بونصر فارابی نسبت داده اند. شواهد و علائم بجای مانده از نقاشی ها وحکاکی های موجود از دوره های آشوری و بابلی (۶۶۹ قبل از میلاد)، تصویرهایی را نشان می دهد که در آن افراد، آلاتی ذوذنقه شکل شبیه سنتور را که به وسیله طناب یا نخی که بدان متصل بود از گردن آویخته و با آن می نواختند. نام این ساز بارها در کتب قدیمی و اشعار قدما تکرار شده است. به درستی معلوم نیست سنتور ابتدا در کدام کشور مورد استفاده بوده است، ولی مطمئنا ایرانیها قبل از ظهور اسلام با این ساز آشنا بودند و آن را «کونار» می نامیدند. بعد از اسلام نیز عبدالقادر مراغه ای «ساز» یا «طوفان» را معرفی کرد که شبیه سنتور امروزی بود با این تفاوت که برای هر صدا فقط یک سیم می بستند و با جابه جایی خرکها آن را کوک می کردند. با توجه به قدمت آثار کشف شده، گمان می رود که به احتمال زیاد این ساز از قلمرو ایران به کشورهای دیگر راه یافته و نام های مختلفی پیدا کرده است. به همین دلیل، برخی از انواع سنتور در کشورهای دیگر نظیر عراق، چین، هند، مصر، ترکیه و جمهوری چک نیز با تفاوت هایی مورد استفاده قرار می گیرد. همچنین این ساز را در کشور چین «یان-کین»، در اروپای شرقی «دالسی مر»، در انگلستان «باترفلای»، در آلمان و اتریش «مک پر»، در هند «سنتور»، در کامبوج «فی» و در امریکا «زیتر» می نامند که دارای وجه تشابهات و تمایزاتی با یکدیگر می باشند. علاوه بر این، ساز سنتور در بعضی نواحی ارمنستان و گرجستان نیز رایج است. برطبق دست نوشته های قدیمی، سنتور در سلسله امپراتوری مین (سالهای ۱۳۶۸ تا ۱۶۴۴ هـ. م) به دنبال رفت و آمدهای روزافزون بین چین و خاورمیانه، از فارس و از طریق دریا به چین منتقل شده که ابتدا در استان ساحلی کانتون رواج یافته و سپس به تدریج در سراسر چین تعمیم یافته است. امروزه یان-کین یا همان سنتور چینی به عنوان ساز ملی چین شناخته می شود.

در روایت دیگری، رئوف یکتا بیگ از علمای بزرگ موسیقی ترکیه در دایره المعارف لاوینیاک چاپ ۱۹۲۲ می نویسد: سنتور د (http://www.asemooni.com/art/music-art/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A 7%20%D8%B3%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D9%86%D8%AA%D9%88% D8%B1)ر اصل از آلات موسیقی قدیم یهود است. در دایره المعارف موسیقی لاروس آمده که سنتور از جمله سازهایی است که اقوام یهود بی اندازه به آن علاقمند بوده اند و به احتمال قوی ساز قانون (۱) قدیمی تر از سنتور است. سنتور قبل از آغاز دوره قرون وسطی به اروپا راه یافته و مورد قبول عامه واقع شده است و چون موسیقی و هنر از اوایل پیدایش مذهب مسیح در استخدام آن مذهب در آمد، هنرمندان اروپا به تکامل آن کوشیدند تا بالاخره اولاد خلفی از سنتور به وجود آمد که امروز آن را به عنوان سلطان سازها، یعنی پیانو، می شناسند.

ساختار سنتور ایرانی

سنتور جزء سازهای مضرابی (یا زهی- ضربی) بشمار می آید. این ساز از یک جعبه تشدید صدا به شکل ذوذنقه متساوی الساقین ـ متوازی الاضلاع تشکیل شده است به طوری که بلندترین ضلع موازی آن نزدیک به نوازنده و دو ضلع با طول برابر، دو ضلع موازی را به طور مورب قطع میکنند. ارتفاع این جعبه حدود ? تا ?? سانتیمتر است. جعبه سنتور مجوف است و تمام سطوح جعبه از چوب (عمدتاً چوب گردو) ساخته می شود. بر روی سطح فوقانی سنتور (یا اصطلاحاً نقاب رو) دو ردیف پلهای چوبی به نام «خرک» قرار دارد به طوری که خرکهای ردیف راست نسبت به ردیف چپ، به کناره سنتور نزدیکتر می باشند. در سنتورهای امروزی، در هر ردیف ۹ خرک قرار داده می شود. این دو ردیف خرک، فضای سنتور را عملاً به چهار قسمت تقسیم می کنند که با توجه به جنس سیم های گذرنده از روی این خرک ها، هر قسمت وظیفه تولید دامنه معینی از صداها با بسامد معین را دارد. در سنتورهای فعلی، از روی هر خرک چهار رشته سیم، که یک صدا کوک می شوند، عبور داده میشود. هر سیم در سطح جانبی، یا اصطلاحاً «کلاف» راست سنتور به یک گیره معین به نام «گوشی» پیچیده شده و در طرف دیگر توسط یک قلاب به زائده ای به نام «سیم گیر» متصل می شود. گوشی توسط وسیله ای به نام چکش (یا کلید) سنتور قابلیت چرخش داشته که این امر موجب تغییر طول مؤثر سیم و در نتیجه تغییر بسامد آن خواهد شد که جهت کوک کردن مورد استفاده قرار می گیرد. سیم های سنتور به دو دسته سیم های «سفید» (از آلیاژ نیکل) برای تولید صداهای زیر و سیم های «زرد» (از آلیاژ برنج) برای تولید صداهای بم تقسیم میشوند. دسته سیم های سفید بر روی خرکهای ردیف چپ و سیم های زرد بر روی خرکهای ردیف راست به تناوب قرارگرفته اند. هرسیم زرد یک اکتاو بم تر از سیم سفید بلافاصله بعد از آن صدا میدهد. خرکهای ردیف چپ، طول سیم های سفید را به دو قسمت نامساوی تقسیم می کنند که موجب تشکیل پوزیسیون های (۲) دوم و سوم می شود. وظیفه پوزیسیون دوم تولید صداهای میانه (یا زیر) و وظیفه پوزیسیون سوم یا اصطلاحاً «پشت خرک» تولید صداهای زیر (یا زیرتر) می باشد. طول سیم ها در پوزیسیون دوم بلندتر از پوزیسیون سوم بوده که طبق قواعد فیزیک صوت انتظار داریم پوزیسیون دوم صداهای بم تری در مقایسه با پوزیسیون سوم تولید کند. به طور مشابه، خرکهای ردیف راست، طول سیم های زرد را به دو قسمت نامساوی تقسیم می کنند که موجب تشکیل پوزیسیون های اول و چهارم می گردد. وظیفه پوزیسیون اول تولید صداهای بم و پوزیسیون چهارم عملاً قابل استفاده نمی باشد، چرا که تولید سیم های آن آنقدر کوتاه است که امکان تولید صدای مطبوع وجود ندارد. دامنه صداهای تولید شده توسط سنتور حدود سه اکتاو می باشد، یعنی صداهای منحصربفرد در هر پوزیسیون سه بار در سنتور تکرار شده اند. توجه به این نکته حائز اهمیت است که برخی صداها (نت های می و فا) در هر پوزیسیون منحصر به فرد نبوده و در سنتورهای امروزی دو بار در هر پوزیسیون تکرار شده اند. این امر موجب تسهیل حرکت مضراب ها بین دو پوزیسیون شده و انعطاف پذیری بیشتری به نوازنده می دهد. بعلاوه، محدودیت برخی فواصل موسیقیایی را می توان بواسطه این تکرار از میان برداشت.

سنتور کلاسیک ایرانی

مکانیزم تولید صدا در سنتور بسیار شبیه پیانو است. این امر موجب شده است که در برخی منابع، سنتور را (http://www.asemooni.com/art/music-art/%D8%A2%D8%B4%D9%86%D8%A7%DB%8C%DB%8C%20%D8%A8%D8%A 7%20%D8%B3%D8%A7%D8%B2%20%D8%B3%D9%86%D8%AA%D9%88% D8%B1) به عنوان نسخه اولیه پیانو معرفی کنند. برای تولید صدا در سنتور، از یک جفت وسیله چوبی به نام «مضراب» یا «زخمه» استفاده می شود که از چهار قسمت عمده یعنی «سر مضراب»، «ساقه»، «حلقه» و «دُم» تشکیل شده است. مضراب به عنوان یک واسط بین دست و سیم های سنتور عمل می کند به طوری که انگشتان دست با ترتیب و قاعده معینی در داخل حلقه مضراب قرار گرفته و بدین ترتیب نوازنده با حرکت چرخشی مچ و با استفاده از سرِ مضراب بر روی سیم ضربه وارد می آورد. این مکانیزم دقیقاً مشابه مکانیزم به کار گرفته شده در پیانو است، با این تفاوت که یک واسط دیگر به نام «کلاویه» (کلیدهای سفید و سیاه بر روی پیانو) بین مضراب و دست های نوازنده پیانو جهت سهولت و نرمش در اجرا قرار داده شده است. توجه به این نکته حائز اهمیت است که دامنه صداهای تولید شده توسط پیانو بسیار بیشتر از سنتور است و این امر مستلزم به کار گرفتن سیم های بسیار ضخیم تر در پیانو است، لذا جهت تولید صدا توسط چنین سیم های ضخیمی، نیاز به ضربات بسیار قویتری می باشد که بدون واسط کلاویه عملاً امکان پذیر نیست. جهت درک بیشتر می توانید تصور کنیدکه کلاویه همانند پدال گاز یا ترمز در ماشین عمل می کند. بدین معنی که نیروی وارده توسط انگشت را تقویت کرده و آن را به مضراب اصلی منتقل می کند.

مضراب سنتور

سنتوری که هم اکنون در ایران رایج است، اصطلاحاً سل کوک، ۹ خرک نامیده می شود که دارای ۷۲ سیم است. تاکنون سنتورهای متفاوتی به لحاظ ساختاری برای کاربردهای گوناگون طراحی و ساخته شده است، همانند سنتورهای ۱۰، ۱۱ و ۱۲ خرک، سنتور لاکوک، سی کوک، سنتور باس، باریتون، سنتور کروماتیک و کروماتیک بم. در دو نوع سنتور اخیر، برخی فواصل اصطلاحاً کروماتیک تعبیه شده است که توانایی و قابلیت های سنتور را برای دو نوازی (دوئت) و همراهی با ارکسترهای کلاسیک افزایش می دهد، اگرچه انعطاف پذیری آن را جهت اجرای تکنیک های سرعتی کاهش خواهد داد.

نوازندگان سنتور

با اینکه سنتور به عنوان یکی از قدیمی ترین سازهای ایرانی شناخته می شود، اما سیر قهقرایی را پیموده و تا اوایل قرن گذشته به سازی کاملا محجور بدل شده بود. لذا فقط اطلاعات مربوط به برخی نوازندگان برجسته بعد از دوره قاجار در دست می باشد. برخی از برجسته ترین نوازندگان سنتور از آن زمان تاکنون عبارتند از: محمد حسن خان سرور الملک، علی اکبرخان شاهی، اسداله خان اتابکی، حبیب سماعی (۱۲۸۰- ۱۳۲۵ هـ.ش)، ابوالحسن صبا (۱۳۳۶- ۱۲۸۲ هـ.ش)، حسین صبا، رضا ورزنده (۱۳۰۵-۱۳۵۵ هـ.ش)، حسین ملک، احد بهجت، منوچهر صادقی، منصور صارمی، فرامرز پایور، مجید کیانی، رضا شفیعیان، پرویز مشکاتیان، پشنگ و اردوان کامکار.

امروزه، ظهور نوازندگان باذوق، پیشرفت تکنیک های اجرایی و افزایش کیفیت سازها موجب شده است که سنتور به عنوان یکی از ارکان اصلی در ارکسترهای موسیقی شناخته شده و از جایگاه ویژه ای برخوردار باشد. ویژگی های نوازندگی از فردی به فرد دیگر متفاوت است، که این امر منجر به ایجاد سبک های مختلف در هر ساز می شود. نوازندگان سنتور را می توان با ویژگی هایی همچون شفافیت در اجرا، سرعت متناسب با قطعه، قدرت کنترل شده مضراب های چپ و راست، شفافیت و کیفیت اجرای تکنیک های اجرایی همانند ریز، فیگورهای فردی و جمله بندی از یکدیگر تمیز داد.


http://www.asemooni.com/img/dulcimer-maker.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 01:03 PM
سه تار:
ساز سه تار
شكل ظاهری آن مانند تار است، با این تفاوت كه شكم آن یك قسمتی، گلابی شكل و كوچك تر است، سطح رویی كاسه سه تار نیز چوبی است؛ سه تار امروزی چهار سیم دارد.
خرك سه تار كوتاهتر از خرك تار بوده، و دسته آن نیز از دسته تار نازكتر است، سه تار فاقد «جعبه گوشی» است و گوشی های چهارگانه آن، دو عدد در سطح جلویی انتهای دسته (سر ساز) و دو تای دیگر در سطح جانبی چپ (در هنگام نواختن در سطح بالایی) كار گذاشته شده اند.
تعداد دستان های سه تار در زمان حاضر، مانند تار ۲۸است.
وسعت ساز،ایضا مانند تار به قرار زیر است:
سه تار با ناخن انگشت اشاره (و گاه توام با ناخن انگشت وسطای) دست راست نواخته می شود. به عبارت دیگر «مضراب» سه تار در واقع ناخن انگشتان نوازنده است، و به همین دلیل و به علل اكوستیكی دیگر، صدای این ساز ضعیف بوده، برای تكنوازی در جلوی جمعیت، یا همنوازی در اركستر مناسب نیست.
چنین به نظر میرسد كه سه تار در قدیم، سازی محلی بوده و در آن زمان سه سیم داشته است (كه«سه تار» دلالت بر همین نكته میكند)، ولی بعدها شهری شده وسیمی بر آن افزوده اند.

http://notkade.com/wp-content/uploads/setar.gif (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=ie2CZ9romIVI5M&tbnid=0afowSSLk_6PEM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fnotkade.com%2Fcategory%2Fsetar%2F&ei=WGZ4U5mHBIW1O7LKgYAN&bvm=bv.66917471,d.ZGU&psig=AFQjCNEJSRTy5d8FxkGJiesJh6BYYBX7oA&ust=1400485843605550)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 01:08 PM
شمشال:
سازی است از خانوادهً آلات موسیقی بادی، از ردهً نای. نواختن این نی در کردستان ایران بسیار متداول است. ساختمان آن تشکیل می شود از یک استوانهً فلزی که دارای شش سوراخ در رو و یک سوراخ در پشت است. آوایش بم وبیشتر خاص حوزهً درویشان است. گاه اوقا ت در مراسم مذهبی نیز در تکیه ها از آن برای همراهی ذکر و یا مناقب خوانی استفاده می کنند. طريقه ي سا ختن شمشال شمشال سازي است بادي كه از ني ساخته ميشودو در جا هايي كه به ني دسترسي ندارند از الياژ برنج و ساير فلزات استفاده ميشودودر گذشته نيز از استخوان بال عقاب ساخته ميشده است طرز ساختن ابتدا چهل الي پنجاه cmرا بريده و داخل ان شير ريخته و بعد از جذب شير داخل ان را روي لانه مورچه اي گذاشته تا محتويات داخل ان را كاملا ميخورند و پوسته ي بسيار سبك و نازكي از ان باقي ميماند.براي زيبايي و استحكام ني تكه چوب تري از جنس البالوي و حشي را به ضخامت شمشال تهيه ميكردند پوست انرا بصورت حلقه هايي به اندازه هايي متساوي در مياوردند و حلقه ها را به تناسب سليقه ي خودبه فاصله ها مورد نظر بر ني سوار ميكردند و بدين صورت شمشال را زيبا ميدادندو استحكام ان چند برابر ميشد البته ناگفته نماند چون هوا داخل ني ميرود تاثير بسزايي در داخل صداي شمشال .ميگذاردسپس از cm4مانده به انتهاي ني به قطر نيمcmتعداد6الي7 سوراخ به فاصله هاي 3 cm تعبيه ميشود.عاليترين نوع شمشال را نوازنده ان ميسازد.


http://www.aftabir.com/lifestyle/images/732a4e401ba21cbabc8197f8293d08b5.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=TFcDpr95XQqsgM&tbnid=kmdGWDKPE9r0aM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fwww.aftabir.com%2Flifestyle%2Fvie w%2F128578%2F%25D9%2585%25D8%25B9%25D8%25B1%25D9%2 581%25DB%258C-%25D8%25B3%25D8%25A7%25D8%25B2-%25D9%2586%25DB%258C&ei=9Vx4U8zSIoHoPLL-gXA&bvm=bv.66917471,d.d2k&psig=AFQjCNHmuYdLugGBGzQJfu2GefUf9ulrWw&ust=1400483442308285)
http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1388/03/01/100907444928.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=f_hcx1sIkRzoKM&tbnid=9mpSELPb_4fpJM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fwww.sazpardaz.com%2Ffa%2Findex.as p%3Fp%3Dpages%26id%3D77&ei=F114U8HoGMPYPLXWgbgN&bvm=bv.66917471,d.d2k&psig=AFQjCNHczCDceR6mtuaucVuGq6_zBoKQcA&ust=1400483476611454)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 01:13 PM
شیپور:


شیپور یا بوق، سادهترین ساز بادی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B2_%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C) برنجی است. در این ساز وسیلهای برای تغییر ارتفاع (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%B9_%28%D9%85%D9% 88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C%29) وجود ندارد و نوازنده باید با تغییر دادن حالت لبها و دهان خود نتها (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AA) را عوض کند.


شیپور بیشتر در عرصهٔ نظامی برای اجرای علامتهای صوتی مانند بیدارباش بکار میرود.


در ایران در بعضی از عزاداریهای ماه محرم یا در تعزیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D9%87) نیز بکار میرود.



ساز کورنت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%AA) نوع کلیددار شیپور است. ساز ساکسیفون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D9%81%D9%88%D9%86) نوع تکمه ای شیپور است



«از مهمترین مُهرنگاره های خنیاگری (:موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در "چوغامیش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%BE%D9%87_%DA%86%D8%BA%D8%A7%D9%85%DB%8C% D8%B4)" خوزستان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86) برجای مانده، یاد کرد که در سالهای ۱۹۶۱-۱۹۶۶ میلادی، یافت شده است. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان میدهد. در این بزم باستانی، دسته ای خنیاگر(:نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختن سازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان میدهد که آنها، نخستین دسته خنیاگران(:ارکستر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%B1)) جهان هستند. در این گروه رامشگران، میبینیم که نوازنده ای "چنگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D9%86%DA%AF_%28%D8%B3%D8%A7%D8%B2%29)" و دیگری "شیپور" و آن دیگر "تنبک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%A8%DA%A9)" مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خواننده ای است که "آواز (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2)" میخواند.


http://persian.cri.cn/chinaabc/chapter23/images/houguan.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=wERUwjIY5-lAdM&tbnid=L-8_kaspKImS3M:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fpersian.cri.cn%2Fchinaabc%2Fchapt er23%2Fchapter230302.htm&ei=_l14U_euFIeSO_6egNAO&bvm=bv.66917471,d.d2k&psig=AFQjCNGMotQLL-zH1YWf5RvofWwwI-toCQ&ust=1400483707773524)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 01:23 PM
شیپور:

شیپور یا بوق، سادهترین ساز بادی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%D8%B2_%D8%A8%D8%A7%D8%AF%DB%8C) برنجی است. در این ساز وسیلهای برای تغییر ارتفاع (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%81%D8%A7%D8%B9_%28%D9%85%D9% 88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C%29) وجود ندارد و نوازنده باید با تغییر دادن حالت لبها و دهان خود نتها (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%86%D8%AA) را عوض کند.

شیپور بیشتر در عرصهٔ نظامی برای اجرای علامتهای صوتی مانند بیدارباش بکار میرود.

در ایران در بعضی از عزاداریهای ماه محرم یا در تعزیه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D9%87) نیز بکار میرود.


ساز کورنت (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%86%D8%AA) نوع کلیددار شیپور است. ساز ساکسیفون (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%A7%DA%A9%D8%B3%DB%8C%D9%81%D9%88%D9%86) نوع تکمه ای شیپور است







«از مهمترین مُهرنگاره های خنیاگری (:موسیقی) در جهان؛ باید از آنچه که در "چوغامیش (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%BE%D9%87_%DA%86%D8%BA%D8%A7%D9%85%DB%8C% D8%B4)" خوزستان (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AE%D9%88%D8%B2%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86) برجای مانده، یاد کرد که در سالهای ۱۹۶۱-۱۹۶۶ میلادی، یافت شده است. این مهرنگاره ۳۴۰۰ ساله؛ سیمایی از بزم رامشگران را نشان میدهد. در این بزم باستانی، دسته ای خنیاگر(:نوازنده) دیده میشوند که هر کدام، به نواختن سازی سرگرم هستند. چگونگی نواختن و نشستن این رامشگران، نشان میدهد که آنها، نخستین دسته خنیاگران(:ارکستر (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A7%D8%B1%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%B1)) جهان هستند. در این گروه رامشگران، میبینیم که نوازنده ای "چنگ (http://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%86%D9%86%DA%AF_%28%D8%B3%D8%A7%D8%B2%29)" و دیگری "شیپور" و آن دیگر "تنبک (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D9%86%D8%A8%DA%A9)" مینوازد. چهارمین رامشگر در این میان، خواننده ای است که "آواز (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%A2%D9%88%D8%A7%D8%B2)" میخواند.

http://persian.cri.cn/chinaabc/chapter23/images/houguan.jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=wERUwjIY5-lAdM&tbnid=L-8_kaspKImS3M:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fpersian.cri.cn%2Fchinaabc%2Fchapt er23%2Fchapter230302.htm&ei=_l14U_euFIeSO_6egNAO&bvm=bv.66917471,d.d2k&psig=AFQjCNGMotQLL-zH1YWf5RvofWwwI-toCQ&ust=1400483707773524)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 01:29 PM
غژک:
قیچک:
قیچک یا غیچک و یا غژک, ساز نسبتا مهجوریاست که علیرغم اینکه سالها در گروههای مختلف از جمله ارکستر سازهای ملی (استاد پایور) و عارف و شیدا مورد استفاده قرار گرفتهاست, کمتر به عنوان تکنواز و یا همنواز آواز مطرح شده است.
قیچک لفظی ترکی است و به معنی آواز با گریه و ته گلو می باشد. در نوشته ها, از سابقه حضور قیچک در دوره های ساسانی و دوره ای بعدی صحبت شده است.
نمونه ای از نوازندگی قیچک
استاد روحالله خالقی در توضیح سابقه کمانچه اشاره میکنند که در ایران قبل از اسلام, سازی موسوم به غژک یا غژ معمول بوده است. ایشان ذکر میکنند که خود این ساز را در بلوچستان در شهرهای داورپناه و ایرانشهر دیدهاند که غیچک نامیده میشده است.
طبق نظر استاد خالقی, غیچک سازی است شبیه به کمانچه با آرشه (کمانه) که از چند تار مو تشکیل شدهاست و تعداد سیمهای آن را بیشتر از کمانچه ذکر میکنند. به اعتقاد ایشان این ساز با غیچک اصلی تفاوت دارد و در گذشته بیش از ۲ سیم نداشتهاست. حتی طبق نوشته «لاند» در کتاب تجسس گامهای غرب این امکان وجود دارد که این ساز در گذشته آرشهای نبوده باشد. فارابی هم در کتاب خود به غیچک اشارهای نمیکند ولی از رباب یاد میکند که شبیه به غیچک است و بدون کمان نواخته میشود.البته ساختار رباب و قیچک امروزه تفاوت بسیاری با هم دارد. در فرصتهای آتی به بررسی ساز رباب هم خواهیم پرداخت.
جنس قیچک از چوب توت است. امروزه شکم این ساز از دو قسمت مجزا از یکدیگر تشکیل یافته، قسمت تحتانی کوچک تر و به شکل نیم کره است که بر سطح مقطع جلو پوست کشیده شده و روی پوست خرک ساز قرار دارد. قسمت بالائی بزرگ تر، مانند چتری روی قسمت تحتانی قرار گرفته و هر دو قسمت توسط سطحی منحنی از عقب به هم اتصال یافته اند و در نتیجه در جلو یا بین دو قسمت حفره ای تشکیل شده است. سطح جلوئی قسمت بالا، جز در ناحیه وسط که زیر گردن ساز قرار گرفته به صورت دو شکاف پهن باز است. دسته ساز تقریبا در نصف طول خود روی شکم قرار گرفته و نیمه دیگر در بالا به جعبه گوشی ها متصل است و دسته فاقد «دستان» (پرده) است.
سر متشکل است از جعبه کوچک (محل قرار گرفتن چهار گوشی، هر دو گوشی در یک طرف آن) و یک زائده منحنی شکل برای آویختن ساز که کمی به عقب برگشته و جهتی افقی یافته است.
قیچک اساساً جزو دسته سازهای محلی بوده که در سال های قبل از انقلاب و با حمایت وزارت فرهنگ و هنر وقت, به شهر آورده شده و نه تنها ساختمان و کوک آن را تکمیل و تنظیم کرده اند، بلکه آن را به سه اندازه مختلف «قیچک سوپرانو» به طول ۵۶/۵سانتیمتر، «قیچک آلتو» (۶۳سانتیمتر)، و «قیچک باس» به همان نسبت بزرگ تر ساخته اند .تمام انواع بالا چهار سیمه است.
طول سیم مرتعش در قیچک سوپرانو=۳۵/۵، در قیچک آلتو = ۳۷/۵ و قیچک باس ۷۰ سانتیمتر است. وسعت هر یک از انواع حدود سه اکتاو است. قیچک سوپرانو, سازی است که قابلیت تکنوازی و همنوازی هر دو را حائز است ولی دو نوع بعدی (آلتو و باس) بیشتر به منظور همنوازی در ارکستر به کار می رود. آرشه قیچک، پس از استاندارد شدن ساز عینا همان آرشه ویولون است.
قیچک از انواع سازهای محلی است که در سالهای اخیر به شهر آمده و مورد استفاده قرار گرفته است و همانطور که استاد خالقی اشاره کردهاند بیشتر در نواحی جنوب شرقی ایران معمول است و در آن نواحی حتی، طبق عقیده و سنت اهالی، برای معالجه امراض به کار می رود. در سطح فوقانی شکم و پشت دسته سوراخ و حلقه ای است که دو تسمه بر آن الصاق می شود: یکی از تسمه ها را به کتف چپ و دیگری را به کمر می بندند و ساز در موقع نواختن تقریبا آزاد و آویزان می شود. اما نوازندگان شهری تمایل به استفاده از این تمهید ندارند. کوک قیچک محلی ثابت نیست ولی مسلم این که سیم ها تقریبا هیچ وقت نسبت به یکدیگر فاصله پنجم نداشته اند. آرشه (کمانه) در اصل (نوع محلی آن) شبیه به آرشه کمانچه است و امروزه در شهر از آرشه ویولون و ویولنسل در نواختن نوع شهری آن استفاده می شود.
از بین هنرمندانی که تا به حال در گروههای مختلف قیچک نواختهاند میتوان به استاد رحمتالله بدیعی، خانمها پروین صالح، پروین شکالور، زندهیاد حسین فرهادپور و اردشیر کامکار اشاره کرد


http://www.3neshaneh.com/files/1393/01/14/art/gheychak-gheichak%20[copy].jpg (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=SSztO-dmE6pR2M&tbnid=WsKI-0l3vgckSM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Fwww.3neshaneh.com%2Fnews%2Fsingle %2F17022%2F%25D8%25A2%25D8%25B4%25D9%2586%25D8%25A 7%25DB%258C%25DB%258C%2520%25D8%25A8%25D8%25A7%252 0%25D8%25B3%25D8%25A7%25D8%25B2%2520%25D9%2582%25D B%258C%25DA%2586%25DA%25A9&ei=CF94U5LRKsmVPOaRgaAG&bvm=bv.66917471,d.d2k&psig=AFQjCNEaeNwfbqOv3dIDYw7Wl4OD5Yj3iw&ust=1400483968651595)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 01:39 PM
قانون:
قانون سازی است متعلق به خانوادهٔ قدیمی سیتار (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%DB%8C%D8%AA%D8%A7%D8%B1) (Cythare)، که در سدههای میانه (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%B3%D8%AF%D9%87%E2%80%8C%D9%87%D8%A7%DB%8C_%D9% 85%DB%8C%D8%A7%D9%86%D9%87) تحت عنوان Canon یا miocanon به اروپا برده شد. این ساز دارای یک جعبهٔ چوبی به شکل ذوزنقهاست که به وسیلهٔ دو انگشت سبابه و دو مضراب (که میان حلقهای که به انگشت کردهاند و خود انگشت قرار میگیرند) نواخته میشود. در بخشهای سازشناسی متون کهن موسیقی به سازی سه گوش، بیرون ساعد، با سطحی مجرد تنها، دارای هفتاد و دو وتر آن یک کوک میگرفته با تاری از ابریشم و گاه از روده و گاه از مفتول سیم اشارت رفتهاست که همانند چنگ نواخته میشدهاست. قانون از سازهایی است که از کهن در موسیقی ایرانی (http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C_%D8%A7%DB%8C% D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8C) به کار میرفته و توانایی بیان گوشههای موسیقی ایرانی را دارد. ولی مدت مدیدی است که در سرزمین ما ناشناخته مانده، در حالی که در کشورهای همجوار سالها است که ازاین ساز استفاده شدهاست. کمابیش از نیم قرن پیش تا کنون، موسیقیدانان ایرانی به اجرای این ساز روی آوردهاند.

https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcS3fDdOdJLr37_hgTfNovT7dACEjm8GB WnCVfseyI7u0BSbADJ_QQ (http://www.google.com/url?sa=i&rct=j&q=&esrc=s&source=images&cd=&cad=rja&uact=8&docid=gulDjifDqaBOBM&tbnid=oXY8UIJPJM46pM:&ved=0CAUQjRw&url=http%3A%2F%2Ffa.wikipedia.org%2Fwiki%2F%25D9%2 582%25D8%25A7%25D9%2586%25D9%2588%25D9%2586_%28%25 D8%25B3%25D8%25A7%25D8%25B2%29&ei=6194U7XXDIWoO6fpgagM&bvm=bv.66917471,d.d2k&psig=AFQjCNE-etkfypWkCEjJi8WyINv9adF7VA&ust=1400484193829229)

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 01:46 PM
کمانچه:
پروفسور"آلبرلاوینیاک" Alber Lavinak در کتاب خود تحت عنوان موسیقی و موسیقیدان ها نوشته است:" ما باید سرمنشاء ویولون و آلات هم خانواده آن را که ویولون سردسته همه آنهاست در هند و در زمان "راوانا" Ravana پادشاه سیلان که در حدود 5 هزار سال قبل از میلاد مسیح می زیسته بیابیم؛ در آن زمان سازی بنام "راوناسترن" Ravanastron ابداع شده که به نظر می رسد قدیمی ترین ساز آرشه ای در جهان باشد. در آن عصر ابتدایی نظیر این ساز در دست راهبان وابسته به فرقه های بودایی بوده است. این آلت موسیقی ابتدایی شامل تمام اجزای تشکیل دهنده ویولون بوده مانند جعبه تشدید، دسته و پیچ تنظیم کننده موی آرشه و اولین نوع پیشرفته آن "امرتی"Emerti نام داشته و بعدها به "کمان آگوز "Kaman Aguz تبدیل شده است. کمان آگوزنام سازی معمول بین اعراب و ایرانی ها بوده است. اسامی سازهایی از این دست مانند "ربب"Robob ،"ربل" Robel، "ربک" Robak و"ربکیشنو" Robakishno نقصان تاریخی را جبران می کند زیرا این اسامی خود مشخص کننده ریشه خانوادگی این سازها هستند. با توجه به واژه های ربب، ربل، ربک و کمان آگوز و نیز تصریح لاوینیاک که این سازها بین اعراب و ایرانی ها معمول بوده به سادگی پی می بریم که روبب، ربل و ربک به ظن قوی همان "رباب" متداول در زبان فارسی است و کمان اگوز که به صورت کمانچه عجوز Ajuz هم ثبت شده، احتمالا کمان آگوز بوده که ترکیبی است از دو واژه فارسی . ذکر این نکته ضروری است که هم اکنون در بیشتر کشورهای عربی نام ویولون را "کمنجه" Kamanjeh گذاشته اند. به طوری که لاوینیاک می نویسد این دسته از سازها یعنی کمان اگوز(کمانچه)، ربب، ربل و ربک در قرون وسطی از کشورهای عربی به اروپا راه پیدا می کند و پس از مدتی اروپائی ها تحت تاثیر این آلات موسیقی سازهایی به نام "وی یِل" Viol ،"وی یُلا" Viola و نوع کامل آن را به نام ویولون Violin ساختند. کمانچه در دایره المعارف فارسی این گونه معرفی می شود: "از سازهای زهی قدیم ایران و در واقع نوع تکامل یافته رباب است." روح الله خالقی نیز در کتاب سرگذشت موسیقی ایران، کمانچه را تکامل یافته رباب می داند. این که آیا پیش از اسلام هم در ایران رواج داشته یا نه، تا کنون سندی بدست نیامده است.
در نواحی استان بلوچستان ایران، سازی شبیه به آن وجود دارد که در آن جا "سرود" Sorud نامیده ولی در خارج از بلوچستان به قژک Qajak یا قیچک Qichak شناخته می شود. تعداد سیم های سرود از کمانچه بیشتر است.
قدیمی ترین نشانه های ساز کمانچه در ایران، مربوط به قرن چهارم هجری (950 میلادی) است که در نقاشی های کتاب موسیقی الکبیر ابونصر فارابی می توان یافت. وی در کتاب خود از این ساز که فقط دو سیم داشته است، با عنوان رباب نام می برد و حتی وجود رباب تک سیمی را هم ناممکن نمی داند. رباب در واقع نام عربی کمانچه است و همچنان شکل ساده ای از آن با همین نام در بین نوازندگان سنتی عرب همچنان نواخته می شود. ترک زبانان به آن "ایکلیگ" Iklig می گویند و در ترکمنستان این ساز را با نام "قیچک" یا "قژک" می شناسند. کمانچه علاوه بر ایران در فرهنگ های چینی و آسیای جنوب شرقی با نام های مختلف وجود دارد. در موسیقی سنتی چین آن را با نام "ارهو" Erhu می شناسند. این ساز در هند، عراق، آذربایجان، گرجستان، داغستان و ارمنستان نیز نواخته می شود.
کمانچه در دوره صفویه یکی از سازهای اصلی موسیقی شهری ایران بوده است. یکی از نقاشی های عمارت چهلستون اصفهان مربوط به مجلس بزم شاه عباس، نوازنده کمانچه ای را در کنار سازهایی مثل نی، قانون، دف و نوعی ساز مضرابی شبیه به تار نشان می دهد.
کمانچه در دربار قاجار نیز یکی از سازهای اصلی به حساب می آمد. علاوه بر این، از گذشته های دور و نزدیک شکل های گوناگون این ساز تقریباً در همه فرهنگ های بومی ایران یافت می شود. از جمله می توان به انواع کمانچه های ترکمنی، مازندرانی، آذربایجانی، لری، کرمانجی و بختیاری اشاره کرد. نخستین صدای ضبط شده کمانچه در اوایل قرن بیستم میلادی انجام شد که شاخص ترین نمونه های صوتی آن دوران، صدای کمانچه صفدر خان، باقر خان رامشگر و حسین خان اسماعیل زاده است.



http://www.farabisoft.com/Pages/FarabiSchool/Pictures/Instruments/Kamanche/History/Thumbs/14.jpg


نمونه 1: دو نمای کمانچه

http://www.farabisoft.com/Pages/FarabiSchool/Pictures/Instruments/Kamanche/History/Thumbs/15.jpg


نمونه 2: سرود، ساز آرشه ای بلوچستان

http://www.farabisoft.com/Pages/FarabiSchool/Pictures/Instruments/Kamanche/History/Thumbs/16.jpg


نمونه 3: عکس کمانچه از کتاب موسیقی الکبیر فارابی

http://www.farabisoft.com/Pages/FarabiSchool/Pictures/Instruments/Kamanche/History/Thumbs/17.jpg


نمونه 4: نوازنده کمانچه در مجلس بزم شاه عباس صفوی

ساختمان ساز

کمانچه یکی از سازهای زهی آرشه ای است که در حال حاضر چهار سیم دارد. تا اوایل قرن 14 خورشیدی (1900 میلادی) کمانچه دارای سه سیم بود. پس از ورود ویولون به ایران، با تأثیر گرفتن از الگوی آن، کمانچه های چهار سیم شکل گرفتند. البته پیش از این رویداد، کمانچه های شش سیم نیز کم و بیش در ایران رایج بودند ولی کم کم به فراموشی سپرده شدند. هم اینک فقط در نواحی مازندران واقع در شمال ایران می توان نوعی از کمانچه شش سیم را پیدا کرد.
کاسه تشدید این ساز با شکل کروی به دو روش ساخته می شود. روش قدیمی که به یک تکه معروف است و از تنه درخت به صورت یک پارچه تراشیده و سپس درون آن خالی می گردد. وزن این نوع کاسه ها کمی سنگین است و چرخش کمانچه را تا حدی مشکل می کند. در نتیجه صدای آن ها زیاد مطلوب نیست. در فرهنگ های مختلف از جمله آسیای جنوب شرقی کاسه تشدید این ساز گاه از فلز، نارگیل و کدو ساخته می شود.
اما در روش جدید با استفاده از ترکه های خم خورده و چسباندن آن ها در کنار هم، کاسه کروی شکل کمانچه ساخته می شود. چوب مورد استفاده معمولاً از درخت توت و گاه از درختان دیگر نظیر گردو، کاج و افراست. این نوع کمانچهها معمولاً خوش صداتر هستند و چون کاسه سبکی دارند، نوازندگی شان راحت تر است.
نوع دیگری از کمانچه با کاسه ای مخروطی شکل وجود دارد که نمونه های آن را عموماً در موسیقی های بومی ایران می توان یافت. این سازها به کمانچه های پشت باز معروف اند و بیشتر درغرب ایران در استان های لرستان و چهارمحال و بختیاری نواخته می شوند. کمانچه های پشت باز که به کمانچه لری شهرت دارند، دارای صدایی پر قدرت اند و چون کاسه ای سبک دارند، اجرای قطعاتی که نیاز به چرخیدن سریع کمانچه دارد، بر روی این سازها آسان تر است. کمانچه های لری تا اوایل قرن حاضر، سه سیم بودند ولی کم کم به چهارسیم تبدیل شدند.
قطر کاسه کمانچه رایج در موسیقی شهری ایران حدود 20 سانتی متر است. ولی نمونه های رایج در موسیقی های بومی اندازه های مختلفی دارند که کوچک ترین آن را در کمانچه ترکمنی می توان مشاهده کرد.
دسته کمانچه با استفاده از چوب گردو به صورت یک پارچه ساخته می شود. طول آن حدود 31 سانتی متر، قطر آن در محل شیطانک 35 میلی متر و در محل اتصال به کاسه 30 میلی متر است. بر روی دهانه کمانچه پوست کشیده می شود و این پوست معمولا پوست دل گاو، پوست ماهی، پوست بز، آهو و غیره می تواند باشد. در ترکمن صحرا از پوست نوعی سگ ماهی استفاده می کنند تا رطوبت محیط را جذب کند و تغییر صدا کمتر شود. اما در مناطق خشک، پوست قلب شتر می کشند که معمولا رطوبت کمتری را جذب می کند.
خرک واسطه ای از جنس چوب است که بین پوست و سیم ها قرار می گیرد و صدای حاصل از سیم ها را به داخل کاسه هدایت می کند تا در آن تشدید شوند. سیم ها با فشار خرک را به پوست می چسبانند. کمانچه به وسیله یک پایه که در قسمت سیم گیر به کاسه وصل شده است، روی پای نوازنده، روی صندلی و یا روی زمین قرار می گیرد.
همه کمانچه های امروزی چهار سیم دارند و در نتیجه چهار گوشی در انتهای دسته بر سر پنجه قرار میگیرد. سیم های این ساز از یک سو به سیم گیر وصل می شوند و از سوی دیگر در سر پنجه با چهار عدد گوشی مهار می گردند. کوک کردن ساز با همین گوشی های انجام می گیرد. سیم های ساز با کوک های مختلفی به صدا در می آیند. ولی رایج ترین آن ها سه کوک هستند که در شکل های 15 و 16 و 17 دیده می شوند.
کمانچه با وسیله ای به نام کمان نواخته می شود که امروزه به آن آرشه می گویند. طول آرشه حدود 60 سانتی متر است و با استفاده از یک چوب نازک با قطر متغیر 6 تا 4 میلی متر و موی دم اسب ساخته می شود. موی آرشه کمانچه بر خلاف سازهای زهی غربی بر روی چوب محکم کشیده نمی شود، بلکه نوازنده به تناسب آهنگ، هنگام نوازندگی، فشار آن بر روی سیم را تغییر می دهد. عوامل موثر در کیفیت صدای کمانچه عبارتند از: جنس چوب، ضخامت در نقاط مختلف کاسه، شکل کاسه، اندازه کاسه، چگونگی سطح کاسه از نظر تراش، نوع و ضخامت پوست، جنس، شکل، اندازه و محل قرار گرفتن خرک، شکل شیطانک، جنس سیم ها و زاویه اتصال دسته به کاسه.





http://www.farabisoft.com/Pages/FarabiSchool/Pictures/Instruments/Kamanche/History/17.jpg


http://www.farabisoft.com/Pages/FarabiSchool/Pictures/Instruments/Kamanche/Structure/21.jpg

http://www.farabisoft.com/Pages/FarabiSchool/Pictures/Instruments/Kamanche/Structure/19.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 02:02 PM
مراژ:
http://www.rezajaleh.ir/fa/media/k2/items/cache/3899dfe821816fbcb3db3e3b23f81585_XL.jpg

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 09:32 PM
بالابان: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی بادی چوبی دو زبانه، از ردهً سورنای یا سرنا. زاکس به صورت بَلبان بر وزن خرامان نوشته وآن را یک نوع طبل بزرگ دانسته است. وسپس ذ یل آ ن را "شیپور

کردی"گفته است.












تار آذربایجان: سازی است از خانواده آلات موسیقی رشته ای مقیّد از رده تار..... تار. ً


تار آذربایجانی بیشتر در آذربایجان ایران، آذربایجان شوروی، قفقاز و بعضی از استانهای شمالی ایران، خاصه در قوچان و باجگیران معمول است واز لحاظ شکل ظاهر وچگونگی ساختمان، تفاوت هایی با تار


معمولی" تارتنور" دارد.












تاس: که بصورت طاس هم نوشته میشود، سازی است از خانوادهً آلات موسیقی کوبه ای درشت جثه مانند کوس. تاس شباهت زیادی به کوس یا تیمپانی یا تمبال دارد وبیشتر در استان کردستان ایران متداول است. تاس یا به قول فرنگیها تیمپانی، دو کاسهً فلزی است که روی آن را پوست میگیرند و آن را با دو تکه چرم


ضخیم مینوازند.











تمبور: سازی است زهی منسوب به اعراب و ایرانیان. از خانوادهً عود است و مانند ماندلین با مضراب نواخته میشود. این ساز دارای چهار سیم است که دو سیم آن همصدا و یکی به فاصلهً هنگام "اکتاو" کوک میشود. این ساز در زبان بلوچی تنبورک نامیده میشود"تنبورک دارای سه سیم است که با چهار انگشت نواخته می شود". ترکمن ها به آن دو تار میگویند:" دو تار سازی است شبیه به سه تار و پرده بندی آن بطرز مخصوصی است که با صدای ترکمنها و طرز خواندن آنها هماهنگی دارد. تنبور در خراسان نیز


نواخته میشود.










دمام: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی کوبه ای که پوست در ساختمان آن بکار رفته است. استوانه ای است که دو طرف آن پوست کشیده اند و با دو کوبه به دو سوی آن مینوازند. در بوشهر این ساز را معمولأ با سنج، بوق، خرمهره یا سپید مهره در مراسم سوگواری به کار میبرند. باید متذکر شد که این ساز ویژهً کارزارها و مراسم سور و سوگواری ومجالس راندن ارواح خبیثه میباشد.

حسنعلی ابراهیمی سعید
27th February 2015, 09:37 PM
دمبک،دنبک،دمبلک یا تمبک نیز میگویند. ساختمان دمبک تشکیل میشود از استوانه ای چوبی، فلزی یا سفالی که بر دهانهً گشاد آن پوست کشیده اند و دهانهً دیگرش باز است و آن را چنان ساخته اند که زیر بغل قرار میگیرد و نوازنده با سر انگشتان دو دست از آن استخراج صوت می کند.











دُهُل: همان طبل است "دبدبه یا دمامه" و آن استوانهً مجوفی است که دو سوی آن را پوست کشیده اند. بنابراین از خانوادهً سازهای کوبه ای است که در ساختمانش پوست بکار رفته. دهل متداولترین ساز کوبه ای در اکثر صفحات ایران است. نام این ساز با اندک اختلاف در تلفظ "مانند دُل، دبل، دبال، داوُل و


نظایر اینها از همان ریشهً سانسکریت dholalaا ستخراج شده





.













دو زله: سازی است از خانواده آلات موسیقی بادی. ساختمانش تشکیل می شود از دو تکه استخوان باریک میان تهی که در کنار یکد یگر قرار داده شده اند و هر یک از استخوانها شش سوراخ دارد.












رباب: سازی است که نواختنش در پاره ای از استانهای ایران مانند خراسان و زاهدان هنوز هم رایج است. در زاهدان به آن هژده تاری نیز میگویند. این ساز دارای هجده رشته سیم از جنس فلز است که هم با مضراب و هم با ناخن نواخته میشود. شش رشته از سیمها اصلی و دوازده رشتهً آن واخون یا فرعی یا


عنوان پدال را دارند.










سرود: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی رشته ای مقیّد، از ردهً رباب. سرود دارای هشت سیم اصلی است که از روی خرک ساز میگذرند و به سیم گیر متصل می شوند و حدود شانزده سیم فرعی دارد که از وسط خرک عبور می کنند.این ساز بر خلاف رباب با مضراب نواخته می شود. در پاکستان و افغانستان و بلوچستان ایران این ساز را" سُرُد" مینامند.






سورنای: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی بادی دو زبانه. این لفظ ترکیب می شود از دو کلمهً سور و نای یعنی نای بزم و سور. بر خلاف کرنای که ترکیبی است از کار و نای یعنی رزم و کار زار. سورنای سازی است که قدمت آن به پنج هزار سال پیش میرسد. ابتدا مصریها و آشوریها و بابلیها ویونانیها وایرانیها وعربها و سر انجام چینیها و اروپاییها با آن آشنا شده اند.










شمشال: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی بادی، از ردهً نای. نواختن این نی در کردستان ایران بسیار متداول است. ساختمان آن تشکیل می شود از یک استوانهً فلزی که دارای شش سوراخ در رو و یک سوراخ در پشت است. آوایش بم وبیشتر خاص حوزهً درویشان است. گاه اوقا ت در مراسم مذهبی نیز در


تکیه ها از آن برای همراهی ذکر و یا مناقب خوانی استفاده می کنند.










غیچک: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی رشته ای مقیّد که با آرشه یا


کمانه نواخته می شود. و به همین سبب اکثر فرهنگها غژک یا غیچک


و یا قچک را کمانچه معنا کرده اند.










کرنا یا کرنای: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی بادی فلزی. در میان سازهای بادی ابتدایی، کرنا بزرگترین آنهاست.چون کرنا سوراخی بر بدنه ندارد قادر به استخراج نغمات متنوع نیست.لازم به تذکر است که در نواحی مختلف ایران، جنس و طول کرناها مختلف است.











نای انبان: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی بادی که به آن نی انبان، نای مشَک، نای مشکک و


خیک نای نیز میگویند.










نقاره: سازی است از خانوادهً آلات موسیقی کوبه ای درشت جثه که به آن کوس نیز میگویند.این ساز از دو کاسه تشکیل شده که بر روی آن پوستی کشیده شده.


این ساز در نواحی مختلف ایران با اندازه های مختلف وجود دارد و مورد استفاده قرار میگیرد.




http://www.forum.98ia.com/t1263567-4.html

حسنعلی ابراهیمی سعید
28th February 2015, 08:48 PM
اگر دوستان در خصوص این پست مطلب مناسبی دارند ارسال فرمایند
ممنونم

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد