zoh_reh
18th February 2015, 01:54 PM
اختلاف نظر کوچک
قورباغه به کانگورو گفت: من می توانم بپرم و تو هم.
پس اگر باهم ازدواج کنيم
بچه امان می تواند از روی کوهها بپرد، يک فرسنگ بپرد،
و ما می توانيم اسمش را «قورگورو» بگذاريم.
کانگورو گفت: "عزيزم" چه فکر جالبی. من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ي قورگورو بهتر است اسمش را بگذاريم «کانباغه».
هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.
آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمی خواهد با تو ازدواج کنم!!
کانگورو گفت: «بهتر»
قورباغه ديگر چيزی نگفت.
کانگورو جست زد و رفت.
آنها هيچوقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند
که بتواند از کوهها بجهد و يا يک فرسنگ بپرد!!
چه بد، چه حيف
که نتوانستند فقط سر يک اسم توافق کنند!!
اين قصه ي زيبا از شل سيلور استاين بار مفهومي مديريتی جالبی دارد:
"پتانسيل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود!"
http://arshanik.com/wp-content/uploads/2014/08/index-150x150.jpg
قورباغه به کانگورو گفت: من می توانم بپرم و تو هم.
پس اگر باهم ازدواج کنيم
بچه امان می تواند از روی کوهها بپرد، يک فرسنگ بپرد،
و ما می توانيم اسمش را «قورگورو» بگذاريم.
کانگورو گفت: "عزيزم" چه فکر جالبی. من با خوشحالی با تو ازدواج می کنم اما درباره ي قورگورو بهتر است اسمش را بگذاريم «کانباغه».
هر دو بر سر «قورگورو» و «کانباغه» بحث کردند و بحث کردند.
آخرش قورباغه گفت: برای من نه «قورگورو» مهم است و نه «کانباغه». اصلا من دلم نمی خواهد با تو ازدواج کنم!!
کانگورو گفت: «بهتر»
قورباغه ديگر چيزی نگفت.
کانگورو جست زد و رفت.
آنها هيچوقت ازدواج نکردند، بچه ای هم نداشتند
که بتواند از کوهها بجهد و يا يک فرسنگ بپرد!!
چه بد، چه حيف
که نتوانستند فقط سر يک اسم توافق کنند!!
اين قصه ي زيبا از شل سيلور استاين بار مفهومي مديريتی جالبی دارد:
"پتانسيل موجود برای دستاوردهای بزرگ، قربانی اختلاف نظرهای کوچک می شود!"
http://arshanik.com/wp-content/uploads/2014/08/index-150x150.jpg