m.g.s.t.r
25th August 2009, 01:41 PM
گزيده مصاحبه با علي مطهري
در كنار ناآراميهايي كه بهخاطر مناقشات انتخاباتي در كشور بهوجود آمد، احمدينژاد در مقام رئيسدولت دهم دست به اموري زد كه باعث ايجاد نارضايتي اصولگرايان از نحوه مديريت وي شد. به عنوان مثال وي با علم به اعتراض اصولگرايان رحيم مشايي را معاون اول خود كرد و تا يك هفته به درخواست رهبري براي عزل وي پاسخ نداد. يا عزل اژهاي و.... ارزيابيتان از اين دست اقدامات احمدينژاد چيست؟
اين رفتارها در چنين شرايطي نه تنها بد بود و در شأن رئيسجمهور نبود بلكه ضرورتي نداشت. اينكه احمدينژاد در شرايطي كه كشور در بحران قرار دارد فردي را كه ميداند مسالهدار است و خيليها با افكار او مخالفند بهعنوان معاون اول معرفي ميكند و تنش مضاعفي را به جامعه تحميل ميكند، يك كار غيرمعقولي بود و هدف ايشان از اين كار را ما هنوز متوجه نشدهايم. آقاي احمدينژاد بعد از اين انتصاب نادرست در برابر دستور رهبري به مدت يك هفته مقاومت كرد كه اين اقدام نيز غيرقابل قبول و غيرقابل درك بود و بعد عزل وزرايي كه به اين موضوع اعتراض داشتند اشتباه سوم احمدينژاد بود و اشتباه بعدي وي نصب مجدد مشايي بهعنوان رئيس دفتر خودش بود چراكه مضمون نامه رهبري اين بود كه مشايي در يك پست حساس قرار نگيرد ولي احمدينژاد باز هم مشايي را در يك جاي حساس برد و رئيس دفتر خودش كرد.
اين يك مشكل عمده احمدينژاد است. او بايد تكليفش را با ولايتفقيه روشن كند. نميشود كه وي دو ولايت داشته باشد، از طرفي بگويد كه من ولايتفقيه جامعالشرايط را پذيرفتهام، از طرفي هم ولايت شخصي مثل مشايي را پذيرفته و بين اين دوتا گرفتار شده است. بالاخره انسان نميتواند قلبش به دوجا اختصاص داشته باشد. در عشقهاي انساني هم اگر فردي عاشق ميشود نميتواند بگويد من عاشق دو نفر شدهام. همانطوركه در احاديث هم آمده كه در قلب انسان بيش از يك عشق جاي نميگيرد. بنابراين احمدينژاد نميتواند ادعا كند كه به مشايي و ولايتفقيه به يك اندازه عشق ميورزد. به همين دليل وي بايد هرچه زودتر از دو ولايت يكي را انتخاب كند. خب حالا اگر اين موضوع منحصر به همين ايام باشد ميتوانيم توجيه و سكوت كنيم ولي من احتمال ميدهم در طول اين چهار سال تضاد بين دو ولايت براي احمدينژاد مشكلاتي را ايجاد كند. وي بايد مشخص كند كه ولايت آيتالله خامنهاي را پذيرفته يا ولايت رحيم مشايي را! چون اين حادثه اخير نشان داد كه احمدينژاد ولايت مشايي را بر ولايتفقيه ترجيح ميدهد. حالا اينكه ريشه داستان چيست، آقاي مشايي واقعا از اولياي خداست يا واسطهاي است براي وليخدا و امام زمان، من نميدانم.
البته به صورت غيررسمي شنيده شده است كه اين ادعاها مطرح شده است.
اين حرفها مطرح است اما واقعيت آن چيست ما نميدانيم ولي مطمئنام با اين گونه مسائل نميشود كشور را اداره كرد. اصلا اين همه مطرحكردن مساله امام زمان به نظرم كار درستي نيست. مثلا در حكمي كه آقاي احمدينژاد براي معاونت مشايي صادر كرد آورده است «عصر، عصر ظهور است». خب شما (احمدينژاد) از كجا ميدانيد كه اكنون عصر ظهور است. ما در روايات داريم كه فقط خدا ميداند زمان و ساعت ظهور چهوقت است، ممكن است يك ساعت ديگر باشد ممكن است صدسال ديگر باشد. خب ايشان از كجا ميداند عصر، عصر ظهور است و بهعلاوه مرتبط كردن مسائل با امام زمان چه لزومي دارد؟
با توجه به صحبتهاي شما و مقايسه دو متن نامهاي كه احمدينژاد اخيرا خطاب به رهبري و خطاب به مشايي نوشته است و شما با اين نظر صاحبنظران كه عنوان ميكنند احمدينژاد درصدد است براي تحكيم موضعاش ولايت امام زمان را در مقابل ولايت فقيه قرار دهد موافقيد؟
همانطور كه شما اشاره كرديد متن نامه احمدينژاد به رهبري براي عزل مشايي نامناسب بود و نشان ميداد كه وي بركناري مشايي را با اكراه پذيرفته است. اين يك زنگ خطر است و ممكن است در آينده باز هم اين مسائل پيش آيد. اگر احمدينژاد بخواهد اينجور مسائل را با اداره كشور مخلوط كند كار خطرناكي است. من معتقدم كه راهحل اين است كه احمدينژاد بيايد و اين عقايدش را براي مجلس و مردم توضيح دهد كه واقعا چه نوع اعتقاداتي دارد و عقيده وي به مشايي چگونه عقيدهاي است، اينكه ايشان در يك جايي مشايي را اسلامشناس بزرگ ناميده آيا واقعا به حرفشان اعتقاد دارند؟ چراكه ما عنوان اسلامشناس بزرگ را به امام(ره) و شهيد مطهري ميدهيم. مگر ميشود به هر كسي گفت اسلام شناس؟ اسلامشناسي يك مقام بالايي است اما آقاي احمدينژاد به مشايي ميگويد اسلام شناس بزرگ. خب لازم است احمدينژاد اعتقاداتش را خيلي صريح و روشن به مردم و مسوولان اعلام كند، شايد اعتقاداتش بهگونهاي باشد كه با التزام به ولايت فقيه و با صلاحيتهاي مصرح در قانون اساسي براي رئيسجمهور سازگار نباشد. من معتقدم كه احمدينژاد بايد هرچه زودتر و خيلي روشن عقايدش را بيان كند. آيا او افكار رحيممشايي را قبول دارد؟ مشايي افكار ويژهاي دارد و معتقد به «وحدت اديان و يكتاپرستان» است و اينكه مرزي بين اسلام و ساير اديان وجود ندارد. ميگويد دنياي امروز دنيايي نيست كه بخواهيم دين خاصي را بر آن حاكم كنيم و در اين دنيا خطكشي بين انسانها معني ندارد يعني مساله ايمان و كفر معني ندارد. همه اينها مخالف اعتقادات اسلامي است. خب اگر آقاي احمدينژاد هم واقعا چنين اعتقاداتي دارد اساسا در رياستجمهورياش مشكل پيدا ميشود. به نظر بنده هرچه صراحت و شفافيت بيشتر باشد بهتر است. نه اينكه با تلاش مخالفان و انتقادهايي كه ميشود و مته به خشخاش گذاشتنها و كنكاشهايي كه ميشود احمدينژاد مجبور شود هربار قسمتي از اعتقاداتش را بروز دهد، چنانكه اين بار هم احمدينژاد قسمتي از اعتقاداتش را بروز داد و نشان داد كه واقعا به مشايي در حد ولايت، مرشدي و مراد بودن اعتقاد دارد.
اخيرا در خبري غيررسمي كه از يكي از جلسات دولت منتشر شده آمده كه احمدينژاد بر علاقهاش به مشايي تاكيد كرده است.
مبارك است! انشاءالله به پاي هم پير شوند! بله، بنده هم شنيدهام و به همين دليل بر روشن شدن عقايد وي تاكيد ميكنم. بركناري چند وزير به خاطر مخالفت با مساله مشايي و نامه نوشتن به رهبري نشان ميدهد كه ايشان در مقابل عشق و علاقه مشايي واقعا بياختيار است و در آنجا عقل حسابگر ديگر وجود ندارد. همانطور كه ميگويند عشق عقل را زايل ميكند و يك نفر عاشق تحمل ندارد كوچكترين ايرادي به معشوقش بگيرند احمدينژاد هم واقعا در برابر مشايي اينطور است و اين قضيه ثابت كرد كه رابطه مشايي و احمدينژاد رابطه عشق و عاشقي معنوي است كه اين براي يك رئيسجمهور و اداره كشور بسيار خطرناك است.
شما به يكسري ويژگيهاي اعتقادي احمدينژاد اشاره كرديد. با توجه به اين خصوصيات وي و شيوه اجرايي و مديريتياش كه به نقش و نظر صاحبنظران و منتقدان و حتي سران احزاب اصولگرايان هم بيتفاوت است، مجلس ميخواهد طي چهار سال پيشرو با احمدينژاد چگونه رفتار كند؟
به نظرم بيشتر بستگي به نوع رفتار خود ايشان دارد. فرض كنيم كه مجلس از مسائل اخير بگذرد و بنا به فرمايش مقام رهبري مسائل اخير را عاملي براي ايجاد اختلاف نكنيم، حالا از اين به بعد مهم است، اگر احمدينژاد از اين پس درست و عاقلانه رفتار كند مجلس هم با او همكاري ميكند. واقعا مجلس نميخواهد احمدينژاد را اذيت كند يا كشور را ساقط كند. ما هم دوست داريم فضاي كشور فضاي كار و فعاليت و توليد باشد تا كشور پيشرفت كند. شايد 80 درصد اين موضوع به دست احمدينژاد است به عنوان مثال كابينهاي كه معرفي ميكند چگونه كابينهاي باشد، عزل و نصبهاي عجيب و غريب نداشته باشد، در كابينه وي افراد اصلح و لااقل صالح باشند و دايره تنگي در اطرافش از همفكران و دوستان نزديكش ايجاد نكند و از اصولگرايان منتقد و اصلاحطلبان معتدل هم در كابينهاش بهره بگيرد. انجام اين امور نشان ميدهد كه احمدينژاد ميخواهد كشور را از روي عقل و تدبير اداره كند. بنابراين مجلس هم همكاري ميكند.
اگر احمدينژاد به انجام اين امور بيتوجه بود مجلس چه خواهد كرد؟
اگر ايشان باز هم بخواهد قانونگريزي كند مثل اينكه خلاف قانون، سازمان تاميناجتماعي را قبل از انتخابات از وزارت رفاه و تاميناجتماعي منتزع كرد و... طبعا بين دو قوه تنش ايجاد ميشود. من معتقدم بخش عمده كار به رفتار خود احمدينژاد بستگي دارد.
ارزيابيتان از موضع روحانيون نسبت به اقدامات اخير احمدينژاد چيست؟
در روحانيت در اين خصوص نظر واحد وجود ندارد و نظرات مختلفي هست، احمدينژاد به گونهاي عمل كرده كه در همهجا اختلاف ايجاد كرده است حتي در خانوادهها هم پدر يك جور فكر ميكند پسر جور ديگر، اصلا يك حالت عجيبي به وجود آمده است. در جمع روحانيون نيز همينطور است. برخي روحانيون انتقادات اساسي به احمدينژاد دارند عدهاي هم طرفدار هستند اما اين طرفداريشان به موجب حمايتهاي رهبري است و معتقدند چون رهبري خواسته، از دولت احمدينژاد حمايت ميكنند والا اگر يك لحظه رهبري حمايتشان را از احمدينژاد بردارند آنها هم به مخالف احمدينژاد تبديل ميشوند همانطور كه بسياري از توده مردم كه از احمدينژاد حمايت ميكنند نيز حرفشان همين است و ميگويند ما به خاطر رهبري از احمدينژاد حمايت ميكنيم چنانكه برخي چهرههاي اصولگرا هم در انتخابات ميگفتند ما با چشم گريان به احمدينژاد راي ميدهيم به خاطر اينكه احساس ميكنيم نظر رهبري به احمدينژاد است. بنابراين ميتوان گفت كه نظر روحانيون و حمايت آنها وابسته به نظر رهبري است. اگر رهبري حمايت صريحش از احمدينژاد را حتي كمرنگ كند احمدينژاد با مشكل مواجه خواهد شد. البته من پيشبيني ميكنم كه در دولت دهم رهبري با نگاه منتقد به دولت دهم بنگرند و ممكن است با بسياري از انحرافات دولت دهم مبارزه كنند.
چه چيزي باعث شده كه شما به كمرنگ شدن حمايت رهبري از احمدينژاد فكر كنيد؟
ببينيد قبلا مساله انتخابات مطرح بود، يك عده ميخواستند احمدينژاد را تضعيف كنند تا راي نياورد ولي حالا كه وي راي آورد من حدس ميزنم رهبري هم ديگر به حمايتهاي فراگير از دولت نخواهند پرداخت.
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=59357
در كنار ناآراميهايي كه بهخاطر مناقشات انتخاباتي در كشور بهوجود آمد، احمدينژاد در مقام رئيسدولت دهم دست به اموري زد كه باعث ايجاد نارضايتي اصولگرايان از نحوه مديريت وي شد. به عنوان مثال وي با علم به اعتراض اصولگرايان رحيم مشايي را معاون اول خود كرد و تا يك هفته به درخواست رهبري براي عزل وي پاسخ نداد. يا عزل اژهاي و.... ارزيابيتان از اين دست اقدامات احمدينژاد چيست؟
اين رفتارها در چنين شرايطي نه تنها بد بود و در شأن رئيسجمهور نبود بلكه ضرورتي نداشت. اينكه احمدينژاد در شرايطي كه كشور در بحران قرار دارد فردي را كه ميداند مسالهدار است و خيليها با افكار او مخالفند بهعنوان معاون اول معرفي ميكند و تنش مضاعفي را به جامعه تحميل ميكند، يك كار غيرمعقولي بود و هدف ايشان از اين كار را ما هنوز متوجه نشدهايم. آقاي احمدينژاد بعد از اين انتصاب نادرست در برابر دستور رهبري به مدت يك هفته مقاومت كرد كه اين اقدام نيز غيرقابل قبول و غيرقابل درك بود و بعد عزل وزرايي كه به اين موضوع اعتراض داشتند اشتباه سوم احمدينژاد بود و اشتباه بعدي وي نصب مجدد مشايي بهعنوان رئيس دفتر خودش بود چراكه مضمون نامه رهبري اين بود كه مشايي در يك پست حساس قرار نگيرد ولي احمدينژاد باز هم مشايي را در يك جاي حساس برد و رئيس دفتر خودش كرد.
اين يك مشكل عمده احمدينژاد است. او بايد تكليفش را با ولايتفقيه روشن كند. نميشود كه وي دو ولايت داشته باشد، از طرفي بگويد كه من ولايتفقيه جامعالشرايط را پذيرفتهام، از طرفي هم ولايت شخصي مثل مشايي را پذيرفته و بين اين دوتا گرفتار شده است. بالاخره انسان نميتواند قلبش به دوجا اختصاص داشته باشد. در عشقهاي انساني هم اگر فردي عاشق ميشود نميتواند بگويد من عاشق دو نفر شدهام. همانطوركه در احاديث هم آمده كه در قلب انسان بيش از يك عشق جاي نميگيرد. بنابراين احمدينژاد نميتواند ادعا كند كه به مشايي و ولايتفقيه به يك اندازه عشق ميورزد. به همين دليل وي بايد هرچه زودتر از دو ولايت يكي را انتخاب كند. خب حالا اگر اين موضوع منحصر به همين ايام باشد ميتوانيم توجيه و سكوت كنيم ولي من احتمال ميدهم در طول اين چهار سال تضاد بين دو ولايت براي احمدينژاد مشكلاتي را ايجاد كند. وي بايد مشخص كند كه ولايت آيتالله خامنهاي را پذيرفته يا ولايت رحيم مشايي را! چون اين حادثه اخير نشان داد كه احمدينژاد ولايت مشايي را بر ولايتفقيه ترجيح ميدهد. حالا اينكه ريشه داستان چيست، آقاي مشايي واقعا از اولياي خداست يا واسطهاي است براي وليخدا و امام زمان، من نميدانم.
البته به صورت غيررسمي شنيده شده است كه اين ادعاها مطرح شده است.
اين حرفها مطرح است اما واقعيت آن چيست ما نميدانيم ولي مطمئنام با اين گونه مسائل نميشود كشور را اداره كرد. اصلا اين همه مطرحكردن مساله امام زمان به نظرم كار درستي نيست. مثلا در حكمي كه آقاي احمدينژاد براي معاونت مشايي صادر كرد آورده است «عصر، عصر ظهور است». خب شما (احمدينژاد) از كجا ميدانيد كه اكنون عصر ظهور است. ما در روايات داريم كه فقط خدا ميداند زمان و ساعت ظهور چهوقت است، ممكن است يك ساعت ديگر باشد ممكن است صدسال ديگر باشد. خب ايشان از كجا ميداند عصر، عصر ظهور است و بهعلاوه مرتبط كردن مسائل با امام زمان چه لزومي دارد؟
با توجه به صحبتهاي شما و مقايسه دو متن نامهاي كه احمدينژاد اخيرا خطاب به رهبري و خطاب به مشايي نوشته است و شما با اين نظر صاحبنظران كه عنوان ميكنند احمدينژاد درصدد است براي تحكيم موضعاش ولايت امام زمان را در مقابل ولايت فقيه قرار دهد موافقيد؟
همانطور كه شما اشاره كرديد متن نامه احمدينژاد به رهبري براي عزل مشايي نامناسب بود و نشان ميداد كه وي بركناري مشايي را با اكراه پذيرفته است. اين يك زنگ خطر است و ممكن است در آينده باز هم اين مسائل پيش آيد. اگر احمدينژاد بخواهد اينجور مسائل را با اداره كشور مخلوط كند كار خطرناكي است. من معتقدم كه راهحل اين است كه احمدينژاد بيايد و اين عقايدش را براي مجلس و مردم توضيح دهد كه واقعا چه نوع اعتقاداتي دارد و عقيده وي به مشايي چگونه عقيدهاي است، اينكه ايشان در يك جايي مشايي را اسلامشناس بزرگ ناميده آيا واقعا به حرفشان اعتقاد دارند؟ چراكه ما عنوان اسلامشناس بزرگ را به امام(ره) و شهيد مطهري ميدهيم. مگر ميشود به هر كسي گفت اسلام شناس؟ اسلامشناسي يك مقام بالايي است اما آقاي احمدينژاد به مشايي ميگويد اسلام شناس بزرگ. خب لازم است احمدينژاد اعتقاداتش را خيلي صريح و روشن به مردم و مسوولان اعلام كند، شايد اعتقاداتش بهگونهاي باشد كه با التزام به ولايت فقيه و با صلاحيتهاي مصرح در قانون اساسي براي رئيسجمهور سازگار نباشد. من معتقدم كه احمدينژاد بايد هرچه زودتر و خيلي روشن عقايدش را بيان كند. آيا او افكار رحيممشايي را قبول دارد؟ مشايي افكار ويژهاي دارد و معتقد به «وحدت اديان و يكتاپرستان» است و اينكه مرزي بين اسلام و ساير اديان وجود ندارد. ميگويد دنياي امروز دنيايي نيست كه بخواهيم دين خاصي را بر آن حاكم كنيم و در اين دنيا خطكشي بين انسانها معني ندارد يعني مساله ايمان و كفر معني ندارد. همه اينها مخالف اعتقادات اسلامي است. خب اگر آقاي احمدينژاد هم واقعا چنين اعتقاداتي دارد اساسا در رياستجمهورياش مشكل پيدا ميشود. به نظر بنده هرچه صراحت و شفافيت بيشتر باشد بهتر است. نه اينكه با تلاش مخالفان و انتقادهايي كه ميشود و مته به خشخاش گذاشتنها و كنكاشهايي كه ميشود احمدينژاد مجبور شود هربار قسمتي از اعتقاداتش را بروز دهد، چنانكه اين بار هم احمدينژاد قسمتي از اعتقاداتش را بروز داد و نشان داد كه واقعا به مشايي در حد ولايت، مرشدي و مراد بودن اعتقاد دارد.
اخيرا در خبري غيررسمي كه از يكي از جلسات دولت منتشر شده آمده كه احمدينژاد بر علاقهاش به مشايي تاكيد كرده است.
مبارك است! انشاءالله به پاي هم پير شوند! بله، بنده هم شنيدهام و به همين دليل بر روشن شدن عقايد وي تاكيد ميكنم. بركناري چند وزير به خاطر مخالفت با مساله مشايي و نامه نوشتن به رهبري نشان ميدهد كه ايشان در مقابل عشق و علاقه مشايي واقعا بياختيار است و در آنجا عقل حسابگر ديگر وجود ندارد. همانطور كه ميگويند عشق عقل را زايل ميكند و يك نفر عاشق تحمل ندارد كوچكترين ايرادي به معشوقش بگيرند احمدينژاد هم واقعا در برابر مشايي اينطور است و اين قضيه ثابت كرد كه رابطه مشايي و احمدينژاد رابطه عشق و عاشقي معنوي است كه اين براي يك رئيسجمهور و اداره كشور بسيار خطرناك است.
شما به يكسري ويژگيهاي اعتقادي احمدينژاد اشاره كرديد. با توجه به اين خصوصيات وي و شيوه اجرايي و مديريتياش كه به نقش و نظر صاحبنظران و منتقدان و حتي سران احزاب اصولگرايان هم بيتفاوت است، مجلس ميخواهد طي چهار سال پيشرو با احمدينژاد چگونه رفتار كند؟
به نظرم بيشتر بستگي به نوع رفتار خود ايشان دارد. فرض كنيم كه مجلس از مسائل اخير بگذرد و بنا به فرمايش مقام رهبري مسائل اخير را عاملي براي ايجاد اختلاف نكنيم، حالا از اين به بعد مهم است، اگر احمدينژاد از اين پس درست و عاقلانه رفتار كند مجلس هم با او همكاري ميكند. واقعا مجلس نميخواهد احمدينژاد را اذيت كند يا كشور را ساقط كند. ما هم دوست داريم فضاي كشور فضاي كار و فعاليت و توليد باشد تا كشور پيشرفت كند. شايد 80 درصد اين موضوع به دست احمدينژاد است به عنوان مثال كابينهاي كه معرفي ميكند چگونه كابينهاي باشد، عزل و نصبهاي عجيب و غريب نداشته باشد، در كابينه وي افراد اصلح و لااقل صالح باشند و دايره تنگي در اطرافش از همفكران و دوستان نزديكش ايجاد نكند و از اصولگرايان منتقد و اصلاحطلبان معتدل هم در كابينهاش بهره بگيرد. انجام اين امور نشان ميدهد كه احمدينژاد ميخواهد كشور را از روي عقل و تدبير اداره كند. بنابراين مجلس هم همكاري ميكند.
اگر احمدينژاد به انجام اين امور بيتوجه بود مجلس چه خواهد كرد؟
اگر ايشان باز هم بخواهد قانونگريزي كند مثل اينكه خلاف قانون، سازمان تاميناجتماعي را قبل از انتخابات از وزارت رفاه و تاميناجتماعي منتزع كرد و... طبعا بين دو قوه تنش ايجاد ميشود. من معتقدم بخش عمده كار به رفتار خود احمدينژاد بستگي دارد.
ارزيابيتان از موضع روحانيون نسبت به اقدامات اخير احمدينژاد چيست؟
در روحانيت در اين خصوص نظر واحد وجود ندارد و نظرات مختلفي هست، احمدينژاد به گونهاي عمل كرده كه در همهجا اختلاف ايجاد كرده است حتي در خانوادهها هم پدر يك جور فكر ميكند پسر جور ديگر، اصلا يك حالت عجيبي به وجود آمده است. در جمع روحانيون نيز همينطور است. برخي روحانيون انتقادات اساسي به احمدينژاد دارند عدهاي هم طرفدار هستند اما اين طرفداريشان به موجب حمايتهاي رهبري است و معتقدند چون رهبري خواسته، از دولت احمدينژاد حمايت ميكنند والا اگر يك لحظه رهبري حمايتشان را از احمدينژاد بردارند آنها هم به مخالف احمدينژاد تبديل ميشوند همانطور كه بسياري از توده مردم كه از احمدينژاد حمايت ميكنند نيز حرفشان همين است و ميگويند ما به خاطر رهبري از احمدينژاد حمايت ميكنيم چنانكه برخي چهرههاي اصولگرا هم در انتخابات ميگفتند ما با چشم گريان به احمدينژاد راي ميدهيم به خاطر اينكه احساس ميكنيم نظر رهبري به احمدينژاد است. بنابراين ميتوان گفت كه نظر روحانيون و حمايت آنها وابسته به نظر رهبري است. اگر رهبري حمايت صريحش از احمدينژاد را حتي كمرنگ كند احمدينژاد با مشكل مواجه خواهد شد. البته من پيشبيني ميكنم كه در دولت دهم رهبري با نگاه منتقد به دولت دهم بنگرند و ممكن است با بسياري از انحرافات دولت دهم مبارزه كنند.
چه چيزي باعث شده كه شما به كمرنگ شدن حمايت رهبري از احمدينژاد فكر كنيد؟
ببينيد قبلا مساله انتخابات مطرح بود، يك عده ميخواستند احمدينژاد را تضعيف كنند تا راي نياورد ولي حالا كه وي راي آورد من حدس ميزنم رهبري هم ديگر به حمايتهاي فراگير از دولت نخواهند پرداخت.
http://www.tabnak.ir/fa/pages/?cid=59357