PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دانشمندان ایرانی (از قبل از اسلام تا قرن 13)



Capitan Totti
24th January 2015, 05:12 PM
به نام خداوند جان و خرد

درود بر شماhttp://forum.iranvij.ir/images/smilies/yahoo/53.gif


شاید بسیاری از ما ، بسیاری از دانشمندان ایرانی از زمان های دور تا به حال را نمی شناسیم ، شاید فقط نام پادشاهان و سیاستمداران را به گوش ما رسانده باشند .
آیا ایران کهن فقط در نام چند پادشاه و کاخ هایشان خلاصه شده است ؟!

ثريت (سريت) پزشك

ثريت (سريت) يا سريته (به هيأت پهلوى tirs و به هيئت اوستائى etirht ) نام پزشك نامدار آريائى است كه در اوستا عنوان نخستين پزشك را دارا است كه از جانب اهورا مزدا برانگيخته شده تا دردهاى مردمان را درمان بخشد. وى هم‌چون اسكله پيوس (اسقلبيوس) نخستين پزشك يونانى و ايم هوتپ نخستين پزشك روايتى مصرى است.
قدمت و شهرت سريت مربوط است به عصر پيش از اوستا، يعنى هنگامى‌كه هندوان و ايرانيان زندگى و فرهنگ مشتركى داشته‌اند، چون همين عنوان در روايات ودايى و داستان‌هاى هندى دربارۀ سريت (ثريت) نخستين پزشك موجود است.
شرح مفصل‌تر روايتى درباره سريت را بايستى در «ويديودات» از نظر گذراند، ليكن در «هوم يشت» نيز اشاره‌ اى به وى شده است (يسنا-ها  ٩ / ١٠ ) . در «هوم يشت» زرتشت از هومemoaH مى‌پرسد:

سومين كس كه به خواص تو پى برد، چه كسى بود و هوم ايزد، نمايندۀ گياهان درمان‌بخش و آن گياه زرين اهورايى مى‌گويد:
«ثريت سومين كسى بود از خاندان سام amaS كه به خواص تو پى برد و مردمان را از آن آگاه كرد. و اين پاداش به او داده شد كه داراى دو پسر گشت به‌نام: «اوراخشيه و گرشاسب» .



چنانكه ملاحظه مى‌شود، در يسنا نيز اشاره به پزشكى ثريت شده است، چون يكى ازچند تنى بود كه به ويژگى‌هاى گياه هوم و خواص دارويى آن به‌خوبى آگاهى داشت و مردمان را با عصارۀ آن درمان مى‌كرد. با نگاهى به تاريخ عتيق پزشكى جهان روشن مى‌شود در دوران دورى از تاريخ كه دست بشر به تحقيق به آن نمى‌رسد، هنگامى‌كه اروپا به چيزى شمرده نمى‌شد و كودكى نوزاد بيش نبود كه بر دست و پا مى‌خزيد، در بين النهرين، هندوستان، مصر و ايران تمدن‌هاى درخشانى وجود داشته كه داراى علم پزشكى پيش‌رفته‌يى بودند.

ثريت در اوستا پزشكى است به‌معناى ويژه آن در امروز:
«زرتشت از اهورا مزدا پرسيد اى اهورا مزدا، اى وجود مجرد، نيكوترين، و اى مقدس دادار گيتى جسمانى، آيا در ميان مردمان (كهن) چه كس اوّل تندرستى‌ دهنده و منور و مدبر و باطل‌كنندۀ جادو و دولتمند و زورآور و مقدم آزمايش شده بود كه درد را از دردمند جلو گرفت و مرگ (بى‌هنگام) را از ميرنده جلو گرفت و ضربت استخوان را جلو گرفت، از تن مردم گرمى آتش (تب) را جلو گرفت. پس اهورا مزدا گفت: اى اسپيتمان زرتشت در ميان مردم اوّل تندرستى‌دهنده و منور و مدبر و باطل‌كنندۀ جادو و دولتمند و زورآور و مقدم آزمايش شده كه درد را از دردمند جلو گرفت و مرگ (بى‌هنگام) را از ميرنده جلو گرفت و ضربت استخوان را جلو گرفت از تن مردم، گرمى آتش (تب) را جلو گرفت ، «ثريت» بود» (ونديداد باب  ٢٠ / ٣ - ٢ - ١  «وداعى الاسلام» ) .
«ثريت طبيب از كانون درمان‌ها و از سرچشمۀ دواها پرسش نمود و اين درمان را خشثروثيرى ayriavarhtahshK (شهريور-امشاسپند نگاهبان فلزات) دريافت كرد تا در برابر بيمارى و مرگ مقابله و مقاومت كند» (ونديداد اوستا  ٢٠ / ٣ ) آنچه كه شهريور يا (خشروئيرى) به ثريت مى‌دهد. كارد جراحى است. ثريت پزشكى بوده است كه در مواقع لازم كه از شيوه‌هاى معمولى در طب براى درمان سودى نمى‌خاسته، براى بهبود به جراحى متوسّل مى‌شده است. در بند هشن آمده است كه اهورا مزدا كاردى مرصع جهت جراحى براى ثريت فرستاد. اين پزشك عالى مقام چنانكه از متون و دايى، اوستايى و پهلوى برمى‌آيد، پزشكى بوده است حاذق و توانا كه به اقسام كار پزشكى و درمانگرى، چه از شيوۀ ادعيه و چه از طريق داروهاى گياهى و چه از راه جراحى خبره بوده است (فرهنگ نام‌هاى اوستا تأليف هاشم رضى صفحه  ۴٠١ - ۴٠٠ ) .

يما (پزشك) غير از ثريت (سريت) سريته پزشك مشهور ايرانى در دوران باستان در سنّت‌هاى طب آريائى از پزشك ديگرى به‌نام «یما» نيز نام برده شده است. يما بيماران مبتلى به امراض پوستى و استخوانى را از اشخاص سالم متمايز مى‌ساخته است.

اسامی دیگر دانشمندان و منابع ذکر خواهد شد ...

Capitan Totti
24th January 2015, 05:17 PM
جاماسپ حكيم فرزانه ايران باستان

جاماسپ در ادبيات ايران و عرب به لقب «فرزانه» و «حكيم» خوانده شده است و پيشگوئى‌هايى به او نسبت داده‌اند كه ذكر آنها در رسالۀ پهلوى «يادگار زريران» و «گشتاسب‌نامۀ دقيقى» و «جاماسب‌نامه» آمده است.
وى از پيروان آيين زرتشت و گروندگان صدر اوليۀ آيين بهى است از خاندان هوگو (avgovH)   (http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/18658#footnote13)از نجبا و دانشمندان ايران زمين، وزير كوى گشتاسب و داماد زرتشت. شوهر «پئوروچيستا» و برادر «فرش اشتر» مى‌باشد.
در گاتاها چندبار از وى ياد كرده شده است. در جايى اشاره مى‌شود كه جاماسپ مورد خطاب زرتشت است و پيامبر او را مى‌گويد كه نزد اهورا از راستى و ايمان وى سخن خواهد گفت(يسنا-ها  ۴۶ / ١٧).
در اغلب منابع پهلوى از وى به‌عنوان جاماسپ خردمند و دانا، كسى‌كه از علوم ناپيدا آگاه بوده و مى‌توانست رويدادهاى آينده را پيشگوئى كند سخن رفته است. در حماسۀ پهلوى يادگار زريران كه در آن داستان جنگ ايرانيان و تورانيان آمده است، از جاماسپ سخن رفته در آنجا جاماسپ درباره سرانجام جنگ بين ارجاسب (ارجت اسپ) شاه خيونان، و گشتاسپ كه به زيان گشتاسپ پايان مى‌يابد، پيش‌بينى كرده و موضوع پيش‌بينى شده خشم گشتاسب را برانگيخته است (نگاه شود به ترجمۀ يادگار زرير به وسيلۀ گيلر و مقايسۀ با شاهنامه) در شاهنامۀ فردوسى نيز همين مطلب به نظم درآمده است:

به خواند آن زمان شاه جاماسپ را/ كجا رهنمون بود گشتاسب را
سر موبدان بود و شاه ردان / چراغ بزرگان و اسپهبدان
چنان پاك تن بود و پاكيزه جان/ كه بودى بر او آشكارا نهان
ستاره‌شناسى گرانمايه بود / ابا او به دانش كه را پايه بود
به پرسيد از او شاه و گفتا خداى / تو را دين به داد و پاكيزه راى
چو تو نيست اندر جهان هيچ‌كس / جهاندار دانش تو را داد و بس
ببايدت‌كردن ز اختر شمار / بگويى همه مر مرا روى كار
كه چون باشد انجام و فرجام جنگ / كه را پيش خواهد بُد اينجا درنگ

در مزديسنا آمده است(مزديسنا صفحه  ٣۵٣  به بعد و صفحه  ٣۶٢  و  ٣۶٣  و يادنامۀ پورداوود جلد دوّم صفحه  ۵۶  و فرهنگ نام‌هاى اوستا تأليف هاشم رضى جلد اوّل صفحه  ۴١۵ - ۴٠۶)  (http://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/18658#footnote16):

جاماسب نام حكيمى ستاره‌شناس و برادر فوشوشتر از خانواده هوگوده بوده و خود و برادرش هردو وزير گشتاسب پادشاه معاصر زرتشت بوده‌اند.

در كتاب الفهرست ابن نديم آمده است:
يكى از حكيمان ايرانى است، كه در صنعت كيميا بحث كرده و گويند عمل اكسير تام را دريافته است. از اوست كتاب جاماسب فى الصنعة.
همچنين آمده است كه جاماسب به‌دستور گشتاسب پسر لهراسب نقوش افلاكى را بر تخت طاقديس پيدا كرده است.(همين موضوع مؤيد اينست كه ايرانيان از كهن‌ترين زمان‌هاى تاريخى در علم نجوم آگاهى و تبحّر داشته‌اند متأسفانه در اثر از بين رفتن مدارك نام دانشمندان اين علم نيز از بين رفته است. (رفيع) )

چو گشتاسب آن تخت را ديد گفت / كه كار بزرگان نشايد نهفت
به جاماسب گفت اى گرانمايه مرد/ فزونى چه دانى بدين كار كرد
چو جاماسب آن تخت را بنگريد/ بديد از در دانش او را كليد
بر او برشمار سپهر بلند / همه كرد پيدا چه و چون‌وچند
ز كيوان همه نقش‌ها تا به ماه /بدان تخت كرد او بفرمان شاه

به‌قولى جاماسب موبدان موبد گشتاسب بود. چنانكه در شاهنامه آمده است:
سر موبدان بود و شاه ردان / چراغ بزرگان و اسپهبدان

در فرهنگ آنندراج درباره جاماسپ چنين آمده است:
چون گشتاسپ آئين زرتشت را پسنديد، جاماسپ و پشوتن و اسپنديار نيز به زرتشت گرويده به كيش او درآمدند. اسپنديار به تسخير بلاد و ترويج آئين زرتشت و بناى آتشكده‌ها مأمور شده و از راه آذربايگان به روم و اروپا رفت. جدۀ مادرى خود را در ايتاليا ملاقات كرده و جاماسپ به نشر علوم نجوم و حكمت پرداخت و از آثار كواكب استحضار زياد حاصل كرد.
نامه‌اى از او ديده شده كه به پارسى قديم است و نام آن فرهنگ ملوك و اسرار عجم است و عنوان آن به‌نام گشتاسب شاه است و نظرات كواكب را به رمز بيان نموده و مقارنات اختران را طالع وقت نهاده و بر آن زايچه حكم نموده. گويند پنج هزار سال از روزگار آينده را باز نموده از سلاطين و انبياء خبر داده، از آنجا حضرت موسى را سرخ شبان باهودار و حضرت مسيح را پيغمبر خرنشين كه او را به‌نام مادر باز خوانند و از حضرت رسول عربى صلّى اللّه عليه و آله به مهرآزما تعبير كرده و بعضى سخنان وى موافق روزگار گذشته است و برخى مخالف. و اللّه اعلم.

از سخنان اوست:
بدترين خصال ترك كرم است. و بهترين افعال ترك خست است.
و فرموده كه:
بزرگ‌ترين آلام آنست كه كريمى از لئيمى حاجتى خواهد.(لغت‌نامۀ دهخدا حرف ج صفحه  ۶۵  حبيب السير چاپ تهران صفحه  ۵٧)

Capitan Totti
24th January 2015, 05:23 PM
اتانس (استانس) نخستين آزادانديش ايرانى

اتانس (هوتنه) يا استانس مشهور به هوتاخ فرزند فرناسپ از فرزانگان دانشمند و مردم‌گراى آزادانديش ايرانى است كه در قرن پنجم قبل از ميلاد مى‌زيسته است. هرودت او را يكى از تواناترين نجباى ايران ناميده است. به‌گفته‌اى وى در علم شيمى استاد دموكريتوس دانشمند يونانى است. انديشۀ آزاد و آينده‌نگر اين فيلسوف و حكيم ايرانى در واقعۀ تاريخى ناپديد شدن گوماتا پسر كوروش هخامنشى و استقرار حكومت گوماتاى مغ (بردياى دروغين) و قيام برضد حكومت برديا و سرانجام سخنرانى مشهور و بى‌نظير وى در جلسۀ مشورتى جهت انتخاب نحوۀ حكومت در ايران بعد از كمبوجيه پسر كوروش كبير، بيشتر جلوه‌گر شد. به‌طورى‌كه هردوت موّرخ مشهور يونانى نوشته است: بعد از كشته شدن بردياى دروغين جلسه‌اى مركب از ٧ تن از سران نجباى ايران تشكيل گرديد تا دربارۀ شالودۀ اقدامات آيندۀ كشور به كنكاش پردازند. در آن جلسه نظرياتى اظهار شد. هردوت در اين مورد اضافه مى‌كند (بعضى از هم‌وطنانم در امكان چنين مذاكره‌اى ابراز ترديد كرده‌اند، امّا بدون شبهه واقع شده است).
نخستين سخنور اتانس بود و زمينۀ بيانش ترجيح برقرارى حكومت دموكراسى در ايران. او گفت: «به‌نظر من آن زمانه گذشت كه يك‌نفر از ميان ما همه‌كاره باشد و خودسرانه فرمانروايى كند. راه و رسم حكومت استبداد نه خوشايند است، و نه مايۀ خير و صلاح و شما خود بهتر مى‌دانيد كه فزونى قدرت و غرور چگونه كمبوجيه را تباه ساخت و همان وضع و حال را هم در دورۀ گئوماتاى مغ به رأى العين ديديد. چگونه ممكن است اين طرز حكومت را با قواعد اخلاق و سياست تطبيق داد در همان راه و رسمى كه فقط يك‌نفر مقتدر و مختار باشد بى‌هيچ‌گونه مسئوليت و نظارتى هرجور كه دلخواه اوست رفتار كند. حتى صالح‌ترين افراد وقتى كه به چنان پايگاه و مقامى برسند بعيد نيست وجودى به كلّى متفاوت شوند، زيرا چنين كسان در اوج نفوذ و اقتدار وضع امور را مانند سابق نخواهند ديد. پاره‌اى نقايص عادى فرمانروايان خودسر، ناشى از رشك و حسادت است و بعضى ديگر نتيجۀ خودبينى و غرور. حسد از آن‌جهت كه ضعف فطرات آدمى است و غرور بدان جهت كه جاه و ثروت بيكران سبب اين پندار و فريب مى‌شود كه حاكم جبّار خود را برتر از ساير افراد خواهد پنداشت، و همين دو عامل ريشۀ انواع تباهى است و به رفتار جور و تعدى منجر مى‌شود. هرصاحب اقتدار مطلق العنان بايد طبق قاعده و معمول از شايبۀ حسادت و رشك بركنار باشد زيرا با اختيارات تام خود قادر است به آنچه دلخواۀ اوست رفتار كند. امّا چنانكه وضع زير دستانش نشان مى‌دهد عملا حال بدين منوال نيست. وى نسبت به عناصر برجسته و صالح قلمرو خود حسادت مى‌ورزد چرا كه تنها طالب برجستگى خويش است و از طرز رفتار افراد فرومايه و دون خوشنود مى‌شود و به‌همين جهات است كه جلب خاطر هيچ كسى دشوارتر از تأمين رضايت او نيست. وانگهى زمامدار خود رأى و جبّار، منش و رفتارى استوار ندارد اگر به مقدارى كه شايسته و كافى است احترام و ستايش كنى سبب آزردگى او خواهد شد كه چرا تحليل و ستايش بيشترى نشده است و اگر خود را زياده پست و حقير كنى به چاپلوسى و فرومايگى تعبير خواهد شد. ديگر آنكه فرمانرواى خودسر پايۀ سنت‌ها و قوانين قديم را سست و با معاذيرى بى‌گناهان را اعدام مى‌كند و زنان را وسيلۀ لهو و لعب خود مى‌سازد. امّا حكومت مردم درست برخلاف آن وضع و حال است. اولا اين طرز حكومت يعنى ايزونومى ymonosi (به اصطلاح هرودت) ظاهر و نام خوشايندى دارد كه تساوى همگان در برابر قانون باشد. ثانيا وقتى مردم زمامدار شوند ديگر رسم كارفرمانرواى خودسر از بين خواهد رفت، دادگران و داوران با رأس عامه انتخاب مى‌شوند و مسئول عمل خويش خواهند بود و در همۀ امور تعاطى افكار خواهد شد. ازاين‌رو پيشنهاد مى‌كنم حكومت پادشاهى (حكمرانى فردى) را كنار بگذاريم و مردم را صاحب‌اختيار سازيم چرا كه درواقع نام و عنوان مردم و دولت يكى است.»(تواريخ نوشتۀ هردوت يونانى (پدر تاريخ) ترجمه ع. وحيد مازندرانى صفحه ٢١٩-٢١٨)

پس از سخنرانى اتانس يكى از ٧ نفر اعضاء شورى به‌نام مگابيز زير عنوان پيشنهاد حكومت اليگارشى (يعنى حكومت تنى چند-اليت‌ها) و داريوش پسر ويشتاسب، نظريه داريوش مبنى بر استقرار حكومت سلطنتى در ايران مورد تأييد قرار گرفت.
اتانس (كه مساوات در مقابل قانون را پيشنهاد كرده بود) چون ديد مغلوب شده است افزود: «دوستان من پيداست كه يكى از ميان ما شاه خواهد شد. خواه او را به‌رسم قرعه برگزينيم و يا آنكه اين كار به رأى عمومى ايرانيان واگذار و يا روش ديگرى اختيار شود.
من با شما در به‌دست آوردن تخت و تاج رقابت نخواهم كرد، زيرا نه علاقه‌اى به فرمانروائى دارم و نه اشتهائى براى فرمان‌بردارى. بنابراين كنار مى‌روم، امّا مشروط به اين‌كه خودم و بازماندگانم الزامى نداشته باشيم فرمان شما و يا هركسى را كه پادشاه شود، اطاعت كنيم» شش نفر ديگر با اين شرط موافقت كردند. اتانس از جا برخاسته بيرون رفت و تا زمان حاضر (البته منظور زمان هردوت است) هنوز خانوادۀ او يگانه خاندان آزاد در سراسر ايران هستند (فرزانگان) و تا حدودى كه خود مايل باشند از فرامين شاهى اطاعت مى‌كنند. امّا ايشان نيز مانند همگان به قوانين پارس احترام مى‌گذارند.


از «اتانس» آن يگانه رهبر آزادگان / طرح رأى مردمى بهر حكومت در جهان

(از منظومۀ رنج آگاهان رفيع)
سپس شش تن ديگر، راجع به برازنده‌ترين روشى كه يكى از ايشان پادشاه شود به تبادل‌نظر پرداختند و توافق به هريك از ايشان برسد اتانس و اعقابش هرساله جامۀ فاخر مادى و ديگر مزايا كه در نظر پارسيان نشانۀ قدر و احترام بوده است دريافت دارند.(همان مأخذ صفحه ٢٢١)
سپس به‌شرحى كه در تاريخ آمده است، داريوش هخامنشى، با شيهه كشيدن اسبش در صبحگاه مورد توافق به سلطنت رسيد. (۵٢١ قبل از ميلاد)

Capitan Totti
24th January 2015, 05:25 PM
آزونكس پزشك دوره اشكانيان

«آزونكس» يا آزوناكس نام پزشكى از دوره اشكانيان است كه در علم طب و روان‌شناسى مهارت داشته است. اطلاع ديگرى از او در دست نيست.

فرهاته پزشك دوره اشكانيان


فرهاته يا فرايتس setiarhP از پزشكان نامى دوره حكومت اشكايان در ايران است كه در متون اين دوره از مهارت وى در علم پزشكى نام برده شده است.


فرغان پزشك دوره اشكانيان

«فرغان‌نام» مهندس نامى دورۀ ساسانيان است كه به‌گفتۀ فردوسى سازندۀ طاق كسرى (ايوان مداين) در تيسفون بوده است.

برانوش مهندس دوره اشكانيان

برانوش مهندس دورۀ ساسانيان است كه به‌گفتۀ فردوسى سازندۀ شوشتر بوده است.

برازه مهندس دوره اشكانيان

برازه نام حكيم مهندس دورۀ ساسانيان است كه به‌گفتۀ ابن بلخى در زمان اردشير ساسانى (٢٢۶-٢۴١ ميلادى) مى‌زيسته و احياءكننده شهر فيروزآباد بوده است (در نزديكى فيروزآباد رودخانه‌اى به‌نام رود برازه جارى است) .

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد