ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : آغاز انحراف



Memar Bashy
19th August 2009, 03:00 AM
اين بود وضع اصحاب پيامبر كه هنوز آب غسل پيكر مطهر نبي اكرم(ص) خشك نشده ...
آغاز انحراف
ساعاتي بيش نبود كه از رحلت پيامبر اكرم(ص)مي گذشت . مردم دو دل بودند ،آيا بگريند يا منتظر آينده باشند؟!ارعاب نو بنياد حاكم بر مدينه ،جرأت هرگونه اعتنا به جنازه ي پاك پيامبر(ص)را از بين برده بود.
عثمان فرياد مي زد ((اگر كسي اظهار كند كه پيامبرمرده،زبانش را خواهيم بريد)).-العثمانيه (تأليف جاحظ)ص۷۹.انساب الشراف ج۱/۵۶۷.- عمر نيز مي گفت : ((عده اي منافق گمان مي كنند پيامبر مرده است،من سر از تن كسي كه اين حرف را بزند جدا خواهم كرد.))-انساب الشراف ج۱/۵۶۵،تاريخ ابن خلدون ج۲/قسمت دوم/۶۳،تاريخ الخميس ج ۲/۱۸۵.- ،-تارخ طبري ج۳/۱۹۸، البدايةو النهايه ج۵/۲۴۲،تاريخ ابي الفدا ج۱/۱۵۶،روضةالمناظر ج۱۱/۱۱۲،شرح المواهب اللدنيّه ج۸/۲۸۰،الرياض النضره ج۱/۱۲۵،۱۲۶.-
صحابۀ با وفا!به حركت آمده بودند. آنان بدن كفن پوش پيامبر را به حال خود رها كرده-طبقات ابن سعد ج۲/قسمت دوم/۷۶،العقد الفريد۲/۲۵۳،الرياض النضره ج۱/۲۱۳-و در كوچه ها هم صدا با شيوخ خود فرياد مي زدند : ((پيامبر نمرده است ونبايد دفن شود)).-تاريخ ابي الفدا ج۱/۱۵۲.-جملات تهديد آميز در فضاي مدينه مي پيچيد و قطرات اشك را بر رخساره ي عزاداران رسول خدا(صل الله عليه و اله و سلم )مي خشكاند . تهديد كنندگان بي اعتنا به سخنان خويش مي رفتند تا در گوشه ي ديگري از شهر جمع شوند . آنان در انديشه ي خليفه اي براي مسلمانان بودند!!!!
گويي با اين كار خود مي خواستند خانواده ي سوگوار پيامبر را به باد تمسخر گيرند. عموي پيامبر عباس پي در پي از آنان در خواست مي كرد كه پيامبر را دفن كنند .-انساب الاشراف ج۱/۵۶۷.،طبقات ابن سعد ج ۲/قسمت دوم/۵۳-.ولي در آن هياهو ديگر كسي صداي امثال اورا نمي شنيد .سقيفه در ميان فحاشي ها و نعره هاي صحابه غرق شده بود .-مسند احمدبن حنبل ج۱/۵۶ ، تاريخ الخميس ج۲/۱۸۶،۱۸۷،السيره الحلبيه ج۳/۳۹۶.الرياض النضره ج۱/۲۱۱-. عده اي از انصارمي گفتند : ((يك امير از ما و يك امير از قريش))-تاريخ طبري ج۳/۱۹۹،مسنداحمد ابن حنبل ج۱/۵۶،طبقات ابن سعد ج۲/قسمت دوم /۵۵و...-
عمر با دهان كف كرده –طبقات ابن سعد ج۲/قسمت دوم ۵۳،شرح نهج البلاغه بان ابي الحديد ج۱/۱۳۳-_پرخاشگرانه_سخني ديگر گفت . او و ابو عبيده مردم را به بيعت با ابوبكر فرا مي خواندند . –تاريخ طبري ج۳/۱۹۸،۱۹۹،مسند احمد ابن حنبل ج۱/۵۶،و...-ابوبكر به مخالفين خود مي گفت : ((امارت با ما ،وزارت با شما))-انساب الاشراف ج۱/۵۸۰،۵۸۲،۵۸۴،الامامةوالسيا سه ج۱/۷،تاريخ ابن خلدون ج۲/قسمت دوم/۶۴،و...-از هر گوشه اي صدائي بلند بود . يكي ابوبكر را تهديد مي كرد و مي گفت :به خدا قسم تيرهايم را به سوي شما هدف خواهم رفت و نيزه ام را از خونتان رنگين خواهم نمود )).-تاريخ طبري ج ۳/۲۱۰،السيره الحلبيه ج۳/۳۹۷-
ديگري زبير تيغ از نيام كشيد و گفت :تا زمانيكه با علي (عليه السلام)بيعت نكنيد شمشيرم را در غلاف نخواهم كرد )).-تاريخ طبري ج ۳/۱۹۹،الامامةو السياسه ج۱/۱۱،و...-رزم آور بدر حباب بن منذر با شمشير برهنه ي خود ابوبكر را تهديد مي كرد .-تاريخ طبري ج۳/۲۱۰-سعد بن عباده ،بدن ناتوان و ضعيف خود را به سقيفه رسانيده بود و با صدائي رنجور به عمـــر گفت: (( ...اگر تواني در بدن داشتم ، چنان فرياد من را در همه جا مي شنيدي ،كه با يارانت (از ترس)در سوراخي مي خزيدي)).- تاريخ طبري ج۳/۲۱۰-
....
چنين مي نمود كه مخالفين ابوبكر با زبان خوش به را نمي آيند !
بايد شروع كرد!
عمـــــر با عصبانيت فرياد كشيد : ((سعد منافق است او را بِكُشيد))-تاريخ طبري ج۳/۲۱۰، مسند احمدبن حنبل ج۱/۵۶الرياض النضره ج ۱/۲۱۴،تاربخ ابن خلدون ج۲/قسمت دوم/۶۴،و...-با اين فرياد عمر وقت تصفيه حساب هاي شخصي فرا رسيد :
گروهي حباب بن منذر را به زير لگد گرفتند ،دهانش را از خاك پر نمودند –تاريخ طبري ج۳/۲۱۰-و بيني او را خرد كردند –شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديدج۱/۵۸-
گروهي هم مقداد را مي زدند. -شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديدج۱/۵۸-
سعد بن عباده نيز نزديك بود زير مشت ها و لگدهايي كه به طرفش حواله مي شد ،-تاريخ طبري ج۳/۲۱۰،تاريخ الخميس ج۲/۱۸۷،۱۸۸-جان ببازد-مسند احمد ابن حنبل ج۱/۵۶،السيرة الحلبيه ج۳/۳۹۶،تاريخ الخميس ج ۲/۱۸۸،۱۸۷-یکی(-طبري و حلبي تصريح مي نمايند كه گوينده اين جملات عمربن خطاب بوده است –تاريخ طبري ج ۳/۲۱۰،السيرةالحلبيه ج۳/۳۹۶-همچنين شايان ذكر است كه سعد بن عباده پس از چندي به دسيسه ي عمر كشته شد –انساب الاشراف ج ۱/۵۸۹-)از آنها به سعد مي گفت: ((آنقدر تو را خواهم زد كه استخوانهايت بشكند،{يا چشمانت از حدقه در بيايد}))-تاريخ طبري ج۳/۲۱۰،السيرةالحلبيه ج۳/۳۸۷ –گرداننده ي اصلي اين صحنه هاي دلخراش عمر بن خطاب بود .
پرچمدار انصار (قيس بن سعد)ريش عمر را گرته بود و مي گفت : ((اگر يك مو از سر پدرم كم بشود ،تا دندانهايت را خرد نكنم باز نمي گردم )).
...
در اثر ضرب و شتم ها وتهديد ها ،صداي اعتراض مخالفين ابوبكر رفته رفته خاموش گشت . ولي كار هنوز نا تمام بود .
اكنون نوبت علي(عليه السلام) است ابوبكر به عمر گفت : ((برويد سراغ علي ، و چنان چه بيعت نكرد به او حمله كنيد)).-تاريخ ابي الفداج۱/۱۵۶،العقد الفريدج۲/۲۵۳.
در پي اين سخن ،عمر با جماعتي به سوي خانه ي علي به راه افتادند،حرمت دخت پيامبر را شكستند،آتش بر افروختند و....- الامامةو السياسه ج۱/۱۲،۱۳،تاريخ طبري ج۳/۱۹۸،تاريخ ابي الفدا ج۱/۱۵۶و...-
ساعتي بعد علي (عليه السلام) را –مانند شتري كه چوب در بيني اش كرده اند تا مهار شود –از خانه بيرون كشيدند –صبح الاعشي ج۱/۲۸۸،العقد الفريد ج۲/۲۸۹.-و او را به قتل تهديد كردند....-الامامة و السيايةج۱/۱۳،اعلام النساء ج ۴/۱۱۵-

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد