zoh_reh
7th November 2014, 11:37 PM
عاشورا، برگ کتاب تاریخ یا روح حاکم بر تاریخ
http://img1.tebyan.net/big/1393/07/2331311117043404219021117223319410474121219.jpg
گاه که در ایام غیر محرم ذکری از محرم و عاشورا به میان می آید، این فکر برای برخی پیدا می شود که واقعه عاشورا به تاریخ پیوسته است و فاصله زمانی بسیاری با ما دارد؛ لذا ارتباطی با زندگی ما ندارد و در نتیجه پرداختن فراوان به آن باعث اتلاف وقت و مشغولیت به امور باطل و بی فایده است؛ در مقابل، کسانی هم هستند که به عاشورا به عنوان یک جریان زنده و زندگی بخش نگاه می کنند که با زندگی امروز بشر در ارتباط است. در اینجا می خواهیم درباره این دو نوع تفکر بیشتر بیندیشیم و در این راه از متن و مخصوصا مقدمه کتاب "کربلا مبارزه با پوچی ها" نوشته آقای اصغر طاهرزاده بهره برده ایم.
تاریخ انسان و نگاه دوگانه به آن
بسیاری اوقات که کلمه "تاریخ" به گوشمان می خورد، به یاد داستان زندگی مردم و پادشاهان در روزگار گذشته می افتیم. تاریخ عبارت است از مجموعه ای از گزارشها که درباره گذشتگان به دست ما رسیده است و اگر شخصی در تاریخ متبحر باشد به معنای آن است که وقایع بیشتری را در حافظه خود نگه داشته است.
با این نگاه، تاریخ هویتی زنده ندارد و تأثیر خاص بر زندگی امروز ما ندارد و به قول معروف، فلان چیز "به تاریخ پیوسته است"؛
در مقابل، کسانی نیز هستند که به گونه دیگری نگاه می کنند و در نظر آنان تاریخ نمودی از زندگی امروز انسانهاست؛ بنابراین ضمن آنکه خود را با تاریخ بیگانه نمی بینند، از آن برای شناسایی خود و جامعه خود استفاده می کنند.
افرادی که جزو دسته دوم هستند، این توانایی را در خود می بینند که خود را به جای گذشتگان بگذارند و عملکرد خود را در آن ببینند؛ این افراد تعارفات را با خود کنار گذاشته اند و حتی گاه خود را جزو افراد سیاه رو در تاریخ و یا توده تأثیرپذیر جامعه و یا عوام و خواص فرومایه سراغ می گیرند و می یابند.
ویژگی این افراد در آن است که از خود می پرسند: "اگر من در آن زمانه بودم چه می کردم؟ آیا مثل مردم عادی عمل می کردم یا نقش مثبت و منفی را ایفا می نمودم؟" مولای ما امیر مومنان علی علیه السلام جزو این دسته از مردم است. ایشان به تاریخ به چشم "مجموعه حفظیات درباره گذشتگان" نمی نگریستند؛ بلکه خود را به جای مردم گذشته قرار می داده اند و از تاریخ به عنوان آینه ای برای شناخت خود استفاده می کردند؛ همچنانکه در نامه به فرزند خویش نوشته اند:
"اى فرزند، اگر چه من به اندازه پیشینیان عمر نكرده ام ولى در كارهاشان نگریسته ام و در سرگذشتشان اندیشیده ام و در آثارشان سیر كرده ام تا آنجا كه، گویى خود یكى از آنان شده ام ..."
کربلا، پاسخگوی عمیق ترین خواسته مردم
به واقعه عاشورا هم با هر یک از این دو نگاه می توان نگاه کرد. نگاهی که می خواهد به عاشورا به شکل یک حادثه قدیمی و گزارشی کم ارزش از هزار سال قبل نگاه کند؛ در مقابل، نگاهی است که به عاشورا نه به عنوان یک حادثه خاتمه یافته بلکه آغازگری برای جریان زنده، جهانی و پرتأثیر می نگرد. در چشم افرادی مانند
دسته اول، این حادثه تنها ورقی ناراحت کننده از کتاب ضخیم و پوسیده تاریخ است؛ اما در نگاه دسته دوم، این واقعه دارای روحی زنده و تاریخ ساز است و نه تنها خارج از هویت قومی ما نیست؛ که هویت ساز قوم ما و هر قوم دیگری است؛ این جریان هر روز می درخشد و می جوشد و احیاگر مردم است.
این نگاه بسیار عبرت آموز است. با این نوع نگاه، عاشورا نشاندهنده راه کسانی است که فوق رسم زمانه می اندیشند و خود را اسیر آن نمی دانند. عاشورا نشان می دهد که می توان بر خلاف معمول افراد جامعه، اسیر ارعابها و جوّ فرهنگی و سیاسی موجود قرار نگرفت. هشداری بزرگ به مومنانی است که نمی خواهند کوفی باشند یعنی نمی خواهند جزو اکثریت خاموش و یا ظالم باشند. نمی خواهند در دل و زبان دوستدار حقیقت باشند؛ اما در مواقع حساس و تهدید و ترس، حقیقت را رها کنند. عاشورا هشدار به کسانی است که از پوچ شدن زندگی خود می ترسند.
آنان می گویند:
"هر سالی که با کربلا روبرو می شویم گویا هنوز این صحنه زنده است و به اندازه ای که ما عوض شده و آمادگی بیشتر یافته ایم حسین علیه السلام با ما بیشتر سخن دارد."
از این روست که کربلا کهنه شدنی نیست؛ بلکه "پاسخگوی عمیق ترین خواسته مردم است."
http://img1.tebyan.net/big/1393/07/81324415525394229741011321085223945235168.jpg
ادامه دارد...
http://img1.tebyan.net/big/1393/07/2331311117043404219021117223319410474121219.jpg
گاه که در ایام غیر محرم ذکری از محرم و عاشورا به میان می آید، این فکر برای برخی پیدا می شود که واقعه عاشورا به تاریخ پیوسته است و فاصله زمانی بسیاری با ما دارد؛ لذا ارتباطی با زندگی ما ندارد و در نتیجه پرداختن فراوان به آن باعث اتلاف وقت و مشغولیت به امور باطل و بی فایده است؛ در مقابل، کسانی هم هستند که به عاشورا به عنوان یک جریان زنده و زندگی بخش نگاه می کنند که با زندگی امروز بشر در ارتباط است. در اینجا می خواهیم درباره این دو نوع تفکر بیشتر بیندیشیم و در این راه از متن و مخصوصا مقدمه کتاب "کربلا مبارزه با پوچی ها" نوشته آقای اصغر طاهرزاده بهره برده ایم.
تاریخ انسان و نگاه دوگانه به آن
بسیاری اوقات که کلمه "تاریخ" به گوشمان می خورد، به یاد داستان زندگی مردم و پادشاهان در روزگار گذشته می افتیم. تاریخ عبارت است از مجموعه ای از گزارشها که درباره گذشتگان به دست ما رسیده است و اگر شخصی در تاریخ متبحر باشد به معنای آن است که وقایع بیشتری را در حافظه خود نگه داشته است.
با این نگاه، تاریخ هویتی زنده ندارد و تأثیر خاص بر زندگی امروز ما ندارد و به قول معروف، فلان چیز "به تاریخ پیوسته است"؛
در مقابل، کسانی نیز هستند که به گونه دیگری نگاه می کنند و در نظر آنان تاریخ نمودی از زندگی امروز انسانهاست؛ بنابراین ضمن آنکه خود را با تاریخ بیگانه نمی بینند، از آن برای شناسایی خود و جامعه خود استفاده می کنند.
افرادی که جزو دسته دوم هستند، این توانایی را در خود می بینند که خود را به جای گذشتگان بگذارند و عملکرد خود را در آن ببینند؛ این افراد تعارفات را با خود کنار گذاشته اند و حتی گاه خود را جزو افراد سیاه رو در تاریخ و یا توده تأثیرپذیر جامعه و یا عوام و خواص فرومایه سراغ می گیرند و می یابند.
ویژگی این افراد در آن است که از خود می پرسند: "اگر من در آن زمانه بودم چه می کردم؟ آیا مثل مردم عادی عمل می کردم یا نقش مثبت و منفی را ایفا می نمودم؟" مولای ما امیر مومنان علی علیه السلام جزو این دسته از مردم است. ایشان به تاریخ به چشم "مجموعه حفظیات درباره گذشتگان" نمی نگریستند؛ بلکه خود را به جای مردم گذشته قرار می داده اند و از تاریخ به عنوان آینه ای برای شناخت خود استفاده می کردند؛ همچنانکه در نامه به فرزند خویش نوشته اند:
"اى فرزند، اگر چه من به اندازه پیشینیان عمر نكرده ام ولى در كارهاشان نگریسته ام و در سرگذشتشان اندیشیده ام و در آثارشان سیر كرده ام تا آنجا كه، گویى خود یكى از آنان شده ام ..."
کربلا، پاسخگوی عمیق ترین خواسته مردم
به واقعه عاشورا هم با هر یک از این دو نگاه می توان نگاه کرد. نگاهی که می خواهد به عاشورا به شکل یک حادثه قدیمی و گزارشی کم ارزش از هزار سال قبل نگاه کند؛ در مقابل، نگاهی است که به عاشورا نه به عنوان یک حادثه خاتمه یافته بلکه آغازگری برای جریان زنده، جهانی و پرتأثیر می نگرد. در چشم افرادی مانند
دسته اول، این حادثه تنها ورقی ناراحت کننده از کتاب ضخیم و پوسیده تاریخ است؛ اما در نگاه دسته دوم، این واقعه دارای روحی زنده و تاریخ ساز است و نه تنها خارج از هویت قومی ما نیست؛ که هویت ساز قوم ما و هر قوم دیگری است؛ این جریان هر روز می درخشد و می جوشد و احیاگر مردم است.
این نگاه بسیار عبرت آموز است. با این نوع نگاه، عاشورا نشاندهنده راه کسانی است که فوق رسم زمانه می اندیشند و خود را اسیر آن نمی دانند. عاشورا نشان می دهد که می توان بر خلاف معمول افراد جامعه، اسیر ارعابها و جوّ فرهنگی و سیاسی موجود قرار نگرفت. هشداری بزرگ به مومنانی است که نمی خواهند کوفی باشند یعنی نمی خواهند جزو اکثریت خاموش و یا ظالم باشند. نمی خواهند در دل و زبان دوستدار حقیقت باشند؛ اما در مواقع حساس و تهدید و ترس، حقیقت را رها کنند. عاشورا هشدار به کسانی است که از پوچ شدن زندگی خود می ترسند.
آنان می گویند:
"هر سالی که با کربلا روبرو می شویم گویا هنوز این صحنه زنده است و به اندازه ای که ما عوض شده و آمادگی بیشتر یافته ایم حسین علیه السلام با ما بیشتر سخن دارد."
از این روست که کربلا کهنه شدنی نیست؛ بلکه "پاسخگوی عمیق ترین خواسته مردم است."
http://img1.tebyan.net/big/1393/07/81324415525394229741011321085223945235168.jpg
ادامه دارد...