PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث گزارش پشت‌صحنه و حرف‌هاي عوامل سريال «مثل هيچ‌كس»



diamonds55
22nd September 2008, 08:55 PM
دوازده روز از پخش نخستين قسمت سريال «مثل هيچ كس» مي‌گذرد و بينندگان تلويزيوني در اين مدت فراز و نشيب‌هاي بسياري از زندگي «داداشي» و خانواده‌اش را در سريال منتخب شبكه دو سيما براي ماه رمضان شاهد بوده‌اند. درگيري داداشي با رقيبان كاري از جمله جلال، بيماري يكي از برادران، تلاش كاظم براي ايجاد نفاق در بين اعضاي خانواده، دعواي عمه بتول با خانواده‌ي شوهرش، ازدواج نرگس و داداشي، همه و همه حوادثي است كه اين روزها بينندگان بسياري را پس از افطار پاي تلويزيون نشانده‌است؛ اما آن چه اين روزها اتفاق مهم مجموعه محسوب مي‌شود و به نوعي همه‌ي شخصيت‌ها و مخاطبان را به خود مشغول كرده‌است، برهم خوردن مراسم سمنوپزون «بي بي» است كه حوادث ديگري را هم از جمله بر هم خوردن عروسي داداشي به همراه داشته است. اما گزارش اين سريال، درست به زماني برمي‌گردد كه مراسم سمنوپزون سرانجام در خانه بي‌بي برگزار مي‌شود و بار ديگر صحبت از عروسي است و بله برون. *** بن‌بست‌هاي باريك و تودرتوي خيابان ژيان پناه، به يكي از كوچك‌ترين چهارراه‌هايي كه در طول عمرمان ديده‌ايم ختم مي‌شوند؛ درست ته كوچه خانه‌اي با در قهوه‌اي كلون‌دار بيش از ديگر خانه‌ها خودنمايي مي‌كند؛ خانه شماره ۱۷ كه حكايت «بي‌بي» داداشي را در خود نهفته دارد. به تقاطع دوكوچه كه مي‌رسيم در انتخاب سمت چپ يا راست ترديد مي‌كنيم؛ اما پاسخ گرم يكي از اهالي كه نشان از فرهنگ مردم چنين محله‌هايي دارد، سرانجام راه راست را به ما نشان مي‌دهد. داخل كوچه بن‌بست سه زن با چادرهاي گلدار و النگوهاي طلايي كه در نور ظهر درخشش بيشتري دارند به سمت همان در قهوه‌اي نزديك مي‌شوند، به سمت آن‌ها مي‌رويم تا مطمئن شويم كه راه را درست انتخاب كرده‌ايم وقتي به سمت ما برمي‌گردند چهره آشناي پروانه معصومي، آتنه فقيه نصيري و نفيسه روشن در نظرمان آشنا مي‌شوند. خانه‌ي پلاك ۱۷ يكي از سرسبزترين و زيباترين خانه‌هاي محله‌ي قزوين تهران است؛ خانه‌اي بزرگ و پر از گل و درخت كه حوض پرآب وسط حياط نيز بر زيبايي آن مي‌افزايد. اين خانه متعلق به سرهنگ شيباني ست كه جزو ميراث فرهنگي محسوب مي شود و چند سريال ديگر هم در آن ساخته شده‌است. بناي خانه با آن پنجره‌هاي تمام‌قد و رنگي، درست همان چيزي است كه علي‌اكبر محلوجيان، نويسنده سريال «مثل هيچ كس» در فيلم‌نامه روايت كرده‌است. خانه‌ي بي‌بي بايد بسيار زيبا و سنتي مي‌بود؛ اين چيزي است كه محلوجيان خواسته و چنين ويژگي‌اي پيش از اين نيز در سريال‌هايي كه او نگارش متن آن‌ها را برعهده داشت، يعني «پدرسالار» و «زير تيغ» نيز به چشم مي‌خورد. *** داخل حياط و جايي كه به ساختمان نزديك است، حسين ياري(بازيگر نقش داداشي)، همراه با پرويز پورحسيني (در نقش عموعلي) ديگ سمنو را هم مي‌زنند. آن‌ها از پدر مرحوم خانواده ياد مي‌كنند و اين‌كه او با هر بهانه‌اي اعضاي خانواده را دور خودش جمع مي‌كرد. داداشي از اين‌كه پدرش شلوغي را دوست داشته مي‌گويد و ادامه مي‌دهد كه او به سه روز بيش از ساير روزهاي سال علاقه داشت كه خانوده دورهم جمع شوند: «عيد غدير، اول نوروز و ….» - «… سمنوپزون» اين جمله را پروانه معصومي در ميان صحبت‌هاي ياري مي‌گويد و به سمت ديگ سمنو نزديك مي‌شود. معصومي چند روزي است كه در نقش بي بي براي بسياري از بينندگان تلويزيون آشنا است؛ او سال‌ها است كه به عنوان مادر خانواده نيز در سريالهاي بسياري بازي كرده‌است؛ با اين حال خود وي معتقد است كه تا به حال نقشي مثل بي بي را بازي نكرده‌است و اين نقش بسيار از او دور است. معصومي ابتدا به پيشنهاد بازي در اين نقش جواب منفي داده‌است، اما زماني كه فيلمنامه را خوانده، احساس كرده‌است كه داستان زيبايي دارد. او در ادامه به اين نكته اشاره مي‌كند كه عبدالحسن برزيده يك جوري او را براي ايفاي اين نقش قانع كرده‌است و در روزهاي ابتداي تصويربرداري، شايد ايفاي اين نقش برايش مشكل بود، اما بعد نقش برايش بسيار دلنشين شد. - «كات …»عبدالحسن برزيده اين جمله را مي‌گويد و برداشت دوباره‌ از آمدن معصومي به صحنه را طلب مي‌كند. اين پلان چندين‌بار تكرار مي‌شود و برزيده هربار تأكيد دارد كه نبايد ديالوگ‌هاي بازيگران با هم تداخل داشته باشند. او همچنين تفاوت تئاتر با سينما و تلويزيون را يادآور مي‌شود و از بازيگرانش مي‌خواهد كه بار ديگر صحنه را تكرار كنند. اما دود هيزم‌هايي كه زير سمنو روشن است، چشم‌هاي پورحسيني و حسين ياري را اذيت مي‌كند و ياري از عوامل صحنه مي‌خواهد كه دود را به سمت ديگري هدايت كنند؛ او با خنده مي‌گويد كه اگر وضعيت به همين منوال ادامه يابد، تا چند پلان ديگر چيزي از چشم‌هايش ديده نمي‌شود. هم‌زمان با تصويربرداري اين پلان، آتنه فقيه‌نصيري (بازيگر نقش نرگس) مشغول خواندن يكي از روزنامه‌ها است؛ او چهار زانو روي يكي از تخت‌هايي كه در حياط گذاشته شده، نشسته است و صفحه هنري يكي از روزنامه‌ها را مي‌خواند. با اين‌حال درخواست براي مصاحبه را رد مي‌كند و مي‌گويد: شما خبرگزاري هستيد و روزنامه‌ها هر بخشي از خبر شما كه دوست دارند را استفاده مي‌كنند. در چنين شرايطي صحبت‌ها تحريف مي‌شود! در كنار فقيه نصيري، نفيسه روشن و حنانه شهشهاني نيز با گريم و ظاهري كه اين روزها از آنان سراغ داريم، روي تخت نشسته‌اند. وقتي از نفسيه روشن درباره تفاوت سريالي كه ماه رمضان امسال در آن بازي كرده‌است با سريال «اغماء»، مي‌پرسيم، به دستهايش كه در اثر شستن ظرف سر صحنه «مثل هيچ كس» پوسته پوسته شده‌است، اشاره مي‌كند و مي‌گويد: دختر دكتر پژوهان كجا و اشرف «مثل هيچ كس»! شهشهاني هم كه در اين فاصله مقابل دوربين رفته است، براي اداي يكي از ديالوگ‌ها خنده‌اش مي‌گيرد، اما حسن نجاريان (دستيار اول كارگردان) با جديت از او مي‌خواهد كه صحنه را جدي بگيرد و شهشهاني هم به سرعت توضيح مي‌دهد كه به عمد اين كار را نكرده‌است. *** آن‌طرف حياط تصويربرداري پلان ديگري شروع شده‌است. در اين پلان مادر و پسر (معصومي و ياري) خلوت كرده‌اند و بي‌بي از داداشي مي‌خواهد كه زودتر تكليفش را مشخص كند. او خواهان سروسامان‌گرفتن هرچه زودتر پسرش است و مي‌گويد: «از زمين كه به آسمان نمي‌بارد!» اين ديالوگ پروانه معصومي با صداي گوش‌خراش كندن آسفالت با دريل‌ همراه مي‌شود و ديگر به گوش نمي‌رسد. برزيده به دستيار دومش بياباني نگاه مي‌كند و او با عجله به سمت در مي‌دود تا شايد بتواند صدا را خاموش كند؛ اما ديگر دير شده است و فرمان «كات» صادر مي‌شود.تصويربرداري براي دقايقي متوقف مي‌شود و تنها پس از كلي گفت‌وگو با مسوولان شركت ساختماني است كه سرانجام موفق مي‌شوند تا ساعت يك بعدازظهر از آن‌ها فرصت بگيرند كه ساخت‌وساز متوقف شود. همه باعجله به صحنه برمي‌گردند؛ تنها يك ساعت براي گرفتن چند پلان بيروني فرصت دارند. انگيزه براي گرفتن هرچه بهتر برداشت‌ها در همه موج مي‌زند، اما اين‌بار برق است كه با سازندگان «مثل هيچ كس» سر ناسازگاري گذاشته و اصطلاحا دست همه را در پوست گردو مي‌گذارد. همه كلافه مي‌شوند؛ بايد از باتري استفاده كرد. اما فراموشي براي خريد باتري‌هاي جديد تا حدودي برزيده را عصباني مي‌كند. قعطي برق در روزهايي كه تصويربرداري سريال «مثل هيچ كس» انجام مي‌شد، يكي از معضلات جدي سازندگان سريال‌هاي مناسبتي بود و سازندگان سريال‌هاي ماه رمضان كه مجبور بودند در موعدي معين كارها را به پخش برسانند بارها نسبت به اين مساله هشدار داده بودند. مرضيه لشگري بازيگر نقش عمه بتول در اين‌باره مي‌گويد: در هر محله‌اي كه هستيم، روزي سه تا چهار ساعت بق قطع مي‌شود و درحالي‌كه ما سر كار هستيم و هيچ‌كاري نمي‌توانيم انجام دهيم. وي درباره نقش خود در سريال «مثل هيچ كس» خاطرنشان مي‌كند: عمه بتول يكي از دوست‌داشتني‌ترين زنان ايراني است و سمبل زن نجيب، مهربان و مقاوم و پرسكوت ايراني محسوب مي‌شود. او براي خانواده‌اش تن به ازدواجي مي‌دهد كه مناسب از آب درنمي‌آيد، اما به جاي آن‌چه امروز مد روز است، يعني جدايي، مي‌نشيند و مي‌سوزد و مي‌سازد و بچه‌اش را بزرگ مي‌كند. *** «يك، دو، سه … شروع» پس از بيرون آمدن از بحران قعطي برق، تصويربرداري دوباره از سر گرفته مي‌شود. همه به سكوت فراخوانده مي‌شوند تا بتوان پلان را تصويربرداري كرد؛ اما ناگهان صدايي بلند از خانه آپارتماني روبه‌رو همه سرها را به آن سمتبا كمي دقت متوجه مي‌شويم كه همسايه روبه‌رو از سروصداي گروه عصباني است و اعتراض مي‌كند كه چرا در وقت استراحت همسايه‌ها كار مي‌كنند. قائله با عذرخواهي ختم به خير مي‌شود و در اين بين يكي از اعضاي گروه با دلخوري مي‌گويد: مي‌بيني تو رو خدا … سريال كه شروع مي‌شود همه از اول تا آخرين قسمت را به تماشا مي‌نشينند؛ اما حاضر نيستند حتي يك ذره براي ساخت آن فداكاري كنند! در سريال «مثل هيچ كس» حسين ياري پس از هشت سال در سريالي مناسبتي بازي مي‌كند. او پيش از اين بازي در «شب دهم» را تجربه كرده بود كه اتفاقا تجربه موفقي هم بود. وقتي حرف از مصاحبه ميان مي‌آيد عذرخواهي مي‌كند و مي‌گويد كه واقعا حرفي براي گفتن ندارد. او تنها بازي مي‌كند و ديگران هستند كه بايد درباره كارش نظر بدهند. ياري تجربه بازي در «شب دهم» را يادآور مي‌شود و مي‌گويد: آن موقع كه اين سريال با آن همه استقبال مواجه شد هم مصاحبه نكردم. او مطمئن است كه پس از پخش «مثل هيچ كس» هم با هيچ كس مصاحبه نخواهد كرد! داخل خانه بي‌بي به اندازه بيرون آن زيباست؛ و گروه صحنه به سرپرستي مرجان گلزار برروي نيمكت‌هاي تك‌نفره‌اي كه آدم را ياد فصل امتحانات و كنكور مي‌اندازد، با پلاكارد اعلام كرده‌اند كه نبايد وارد صحنه شد و به وسايل دست زد. داخل يكي از اتاق‌ها كه با دو نيمكت در آن محدود شده‌است، از دور پيداست. طاقچه‌هاي هلالي، بشقاب‌هاي عتيقه روي ديوار و ساعت پانرول‌دار همه و همه نشان از سليقه خانم خانه دارد. زني به معناي واقعي ايراني و البته تهراني كه هم‌چنان بر حفظ ميراث و تمدن كهن خود اصرار دارد. آشنايي با مرجان گلزار، طراح صحنه و لباس سريال «مثل هيچ كس» در وهله نخست اين پرسش را به ذهن متبادر مي‌كند كه چگونه او با وجود جواني، توانسته چنين فضاهايي را خلق كند. گلزار كه پيش از اين طراحي لباس سريال «زيراو درباره انتخاب لوكيشن خانه بي‌بي‌ مي‌گويد: براي پيداكردن اين خانه خيلي گشتيم. چون در فيلمنامه ذكر شده بود كه اين خانه پنج‌دري و شيشه‌هاي رنگي دارد. وسط حياط حتما حوض هست و غيره. بنابراين خيلي سعي داشتيم كه اين ويژگي‌ها در اين لوكيشن باشد؛ از طرفي خانه‌هايي كه اين ويژگي را داشتند اغلب در سريال‌هاي ديگر بارها مورد استفاده قرار گرفته بودند؛ بنابراين در نهايت به اين خانه رسيديم كه تابه‌حال كم‌تر در آن فيلم‌برداري شده است. *** در بن‌بست روبه‌رو و درست انتهاي آن، خانه‌اي ديگر به چشم مي‌خورد كه معلوم است هنوز عوامل صحنه آن را براي تصويربرداري آماده نكرده‌اند. اين لوكيشن كه كوچكتر از خانه بي بي است، براي خانه‌ دامادها ‌در نظر گرفته شده‌است. اما حالا به محلي براي استراحت گروه تبديل شده و اتاق‌هاي گريم، لباس و آشپزخانه نيز در آن واقع است. در حوض‌ همين خانه عوامل تداركات مشغول شستن سبزي‌هايي هستند كه با دقت براي ناهار عوامل پاك كرد‌ه‌اند. يكي از خانم‌هاي تداركات كه سعي دارد كم و كثري در كار نباشد، با خنده به ما مي‌گويد: سريال ما همه‌چيزش سنتي است براي همين سبزي‌خوردن و دوغ محلي هم آماده كرده‌ايم. پرويز پورحسيني از اتاق لباس بيرون مي‌آيد. او هم ابتدا به درخواست‌مان براي مصاحبه پاسخ منفي مي‌دهد و همانند فقيه‌نصيري مي‌گويد: روزنامه‌ها تنها بخش‌ها جنجالي كه مصاحبه‌هاي خبرگزاري‌ها را استفاده مي‌كنند كه اغلب براي بازيگر دردسرساز مي‌شود. اما سرانجام اصرار ما و صد البته همسرش، مرضيه لشگري براي انجام مصاحبه و ارايه اطلاعات، او را متقاعد مي‌كند كه لحظاتي را به گفت‌وگو بنشيند. پورحسيني درباره شخصيت عموي خانواده در سريال «مثل هيچ كس» مي‌گويد: او فردي سنتي است كه در عين‌حال ذهنيتي فرهنگي دارد چراكه قبلا معلم بوده است. پرويز پورحسيني ادامه مي‌دهد: عموعلي بزرگ خانواده است و به نوعي اعضاي خانواده را دورهم جمع مي‌كند. ياد نقش هوشنگ توكلي در سريال «زير تيغ» مي‌افتيم؛ در آن سريال هم علي‌اكبر محلوجيان شخصيت «دايي» را كاملا سفيد خلق كرد تا به مخاطبانش بگويد: «هنوز هم هستند كساني كه مي‌توان به آن‌ها تكيه كرد و به حرف‌هايشان گوش داد.» صحبت‌هاي پورحسيني مرا به زمان حال برمي‌گرداند. او مي‌گويد: در كشورهاي غربي، آدم‌ها وقتي مشكل پيدا مي‌كنند سراغ روانشناس يا وكيل مي‌روند؛ اين درحالي است كه در كشور ما پدربزرگ‌ها و مادربزرگ‌ها رايگان مشاوره مي‌دهند و در قديم آدم‌ها به شدت معتقد بودند كه بايد با آن‌ها مشورت كرد؛ اما الآن اين مسأله به فراموشي سپرده شده‌است و نسل جوان اعتقاد ندارند كه بايد از تجربيات ديگران استفاده كرد. پرويز پورحسيني كه لباس‌هايش را پوشيده و منتظر رفتن به خانه است ر تنها مي‌گذاريم و به اتاق گريم مي‌رويم. *** اتاق گريم پس از ناهار كمي شلوغ‌تر به نظر مي‌رسد چراكه عوامل چهره‌پردازي مشغول رتوش گريم بازيگران هستند. در گوشه‌اي از اتاق گريم چشم‌مان به محمد قومي، طراح گريم سريال «مثل هيچكس» مي‌خورد كه مشغول استراحت است. جلو مي‌رويم و از او عذرخواهي مي‌كنيم؛ او با احترام درخواست مصاحبه را مي‌پذيرد. صحبت با قومي برخلاف اصرارش به مختصرگويي، به دارازا مي‌انجامد و اتفاقا مطالب جالبي را از حضور افراد جديد و غير كارشناس در اين حرفه بيان مي‌كند؛ او از حضور گريمورهاي جوان استقبال و در عين‌حال اين مطلب را بيان مي‌كند كه بايد براي حضور در اين حرفه تخصص داشت. قومي به اين پرسش كه آيا چهره‌پردازي سريال «مثل هيچ كس» به طبع فضاي سنتي آن از ويژگي‌هايي سنتي برخوردار است، پاسخ مثبت مي‌دهد و مي‌گويد: چهره‌پردازي اين سريال به گونه‌اي است كه ما نبايد چندان رو و برجسته كار كنيم بلكه گريم بازيگران بايد به گونه‌اي باشد در جامعه مي‌بينم؛ البته سعي شده‌است طبقه اجتماعي و فرهنگي اين افراد را در گريم‌ها پياده كنيم. ***براي مصاحبه با ناصر محمود كلايه تصويربردار «مثل هيچ كس» كه به گفته سايرين كم‌تر به درخواست مصاحبه پاسخ مثبت مي‌دهد مجددا به محل تصويربرداري برمي‌گرديم. برزيده پس از ناهار زودتر از ساير عوامل سر صحنه حاضر شده است و انتظار سايرين را مي‌كشد. كلايه كه پيش از اين در سه كار با برزيده همكاري داشته از جمله نخستين افرادي است كه به كارگردان ملحق مي‌شود. با او صحبت درباره شاخص‌هاي تصويربرداري سريال‌ها را شروع مي‌كنيم و اين‌كه چرا كيفيت فيلم‌ها و سريال‌هاي ما در پاره‌اي موارد روبه افول است. كلايه هم اين مسأله را مي‌پذيرد و آن را به علت كمبود نيروي حرفه‌يي و تعدد ساخت كارها مي‌داند. او سپس اين پرسش را مطرح مي‌كند كه نمي‌دانم چرا همواره يك شتابي در ساخت فيلم‌ها و سريال‌هاي تلويزيوني وجود دارد؟! ناصر محمود كلايه از حذفيات سريال‌ها مي‌گويد و اين‌كه بخش عمده‌اي از انرژي گروه سازنده فيلم و سريال صرف اين مي‌شود كه چه‌كار بايد كرد كه پخش به صحنه‌ها ايراد نگيرد. او بر ضرورت آماده‌سازي طرحي مدون براي ممنوعيت‌هاي پخش تأكيد مي‌كند. تصويربردار «مثل هيچ كس» در اين مصاحبه همچنين از لزوم هماهنگي فيلم‌بردار و كارگردان مي‌گويد و اشاره مي‌كند كه همكاري با عبدالحسن برزيده طي اين چند كار باعث شده كه با هم به هماهنگي كامل برسند. ياد صداي گوشخراش دريل و كندن آسفالت و يك ساعت مهلت مي‌افتيم؛ مصاحبه با كلايه را زودتر به پايان مي‌رسانيم و مطمئن هستيم كه او هم از اين‌كه زودتر مي‌تواند به سر كارش برگردد خوشحال است. *** ساير عوامل نيز سر صحنه حاضر شده‌اند و بايد پلان‌هاي جديد با سرعت هرچه تمام‌تر تصويربرداري شوند. حضور چند غريبه كه براي تهيه گزارش و عكس در بين آنان حاضر شد‌ه‌اند، مطمئنا از تمركز گروه مي‌كاهد. تصميم به ترك محل مي‌گيريم. از در پشتي ما را به بيرون راهنمايي مي‌كنند؛ اما در حياط نيز هنوز صداهايي از اين دست به گوش مي‌رسد. «ساكت …»، «زود باشيد … الآن صدا بلند مي‌شود»، «فقط هلي‌كوپتر بالاي سرمان پرواز نكرده بود كه آن‌هم پرواز كرد …»، «هواپيما…»!

منبع خبر : ايسنا

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد