PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : دلایل عدم بیعت حضرت علی و امام حسین با حاکمین ظالم



غریبه
16th August 2009, 10:21 PM
زمان زندگی حضرت رسول اکرم و بیعت اقوام مختلف عرب با ایشان مشکلی نبود
آخرین پیامبر و فرستاده خدا مشخص بود و اگر کسی نام مسلمانی داشت بیعتش با رسول خدا بود
اما بعد از رحلت پیامبر و تعیین ابوبکر داستان به این صورت ادامه پیدا کرد.
پیکی بر درب خانه علی (ع) امد حضرت به جلوی در امدند گفتند امدیم تو را برای بیعت با ابوبکر به مسجد
ببریم. که رسول خدا در فرمایشاتشان گفتند قبل از رحلت که با ابوبکر بیعت کنید
جواب حضرت:به ابوبکر بگو چه زود دروغ بر رسول خدا بستی؟!
رفتند و می گویند ابوبکر خودش امد با گروهی و بیعت خواست
جواب از علی:چه لباسی پوشیدی که مناسب تو نیست.
برای بار سوم :
گروهی شمشیر بدست(در تاریخ طبری مشاهده کنید) بر درب خانه علی امدند تا بزور از ایشان بیعت بگیرند:
اینبار در یک حرکت بسیار شجاعانه فاطمه دختر گرامی رسول خدا سلام الله علیه بر درب خانه میرود.
عمر سر گروه این گروه است. به فاطمه می گوید علی کجاست باید بیاید و برویم مسجد بیعت کند .
و در همین زمان به حیاط خانه علی وارد میشوند و اورا کشان کشان بیرون می اورند
برای چه بیعت نمی کنی:
مگر نشنیده اید که رسول خدا چه فرمودند:
http://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Sham.gifجماعتی که با حاکمین جابر که حرام الهی را حلال می کنند - عهد الهی را می شکنند- با سنت رسول خدا مخالفت میکنند- در میان مردم ظلم و گناه می کنند ...و جماعت به فکر تغییر نمی افتد و با انان سازش می کند
آن جماعت را همان جایی می برند که ظالم را میبرند(این دنیا و ان دنیا)http://www.askquran.ir/images/smilies/smilies/Sham.gif
اما گویا جماعت از دو گوش کر بودند
علی را می کشاندند و دختر گرامی حضرت رسول فاطمه زهرا (س) دامن علی را گرفته بود در این موقع
مغیره گفت دست زهرا را کوتاه کنید.
با ته غلاف شمشیر (دوستان و بخصوص سادات مرا برای این جمله ببخشند) بر بازوی حضرت زهرا کوبیدند
غلاف شمشیر: ته غلاف را برای ثابت بودن از سرب پر می کردند که سنگین باشد و در موقع حرکت تکان نخورد)
با ته غلاف شمشیر سرب دار و سنگین بر بازوی مبارک مادر حسین ابن علی زدند.
دست زهرا رها شد و کشان کشان علی را به طرف مسجد بردند...
دوستان انچه می خواستیم نتیجه بگیرم از عدم بیعت را با قرمز مشخص کردم
غریبه

غریبه
16th August 2009, 10:23 PM
تاريخ حادثه‌ي كربلا ازديدگاه اهل سنت
از دیدگاه اهل سنت معا ويه در مقابل حضرت علي (ع) كه به عنوان خليفه‌ي واجب الاطاعه انتخا ب شده بود،‌ از در مخالفت وارد شد. جنگ‌هاي مختلف را به راه انداخت و «حسن‌بن علي» را كه بعد از پدرش به عنوان خليفه انتخاب گرديده بود، با فشاركنار زد وخود را به قدرتي كه تشنه‌ي آن بود، رسانيد. ولي او به اين هم اكتفا نكرد خلافت را كه يك امر خدايی، معنوي و ديني بود به يك امر موروثي و سلطنتی تبديل نمود، در زمان حيات خود يزيد را به عنوان خليفه بعد از خودش معرفي نمود. بر همين اساس با از دنيا رفتن معاويه در رجب سال 60 هجري، يزيد خود را به عنوان خليفه مسلمين قلمداد مي‌كند. در صدد بر مي‌آيد كه مخالفين خود از جمله حسين‌بن علي(ع) را كه عمده ترين مخالف براي خود مي‌پنداشت، به بيعت وادارد. از والي مدينه «وليدبن عتبه» با جدیت تمام می‌‌‌خواهد تا از حسین (ع) بیعت بگیرد[1].
«حسين‌بن علي(ع)» وقتي خود را در مقابل درخواست يزيد و عمال او مي‌بيند براي مخا لفت با اين امر، مدينه را به قصد مكه ترك مي‌كند و از آنجا هم رهسپار كربلا مي‌شود، در آنجا هم با قرباني كردن جان خود و72 تن از يارانش در محرم سال61 هجري، داستان اجمال ذبح اسماعيل را تفصيل مي‌دهد. اقبال لاهوري مي‌گويد:
سري ابراهيم و اسما عيل بود
يعني آن اجمال را تفصيل بود[2].
2 . عوامل نهضت امام حسين(ع) از ديدگاه اهل سنت
ااز دیدگاه اهل سنت، سه امر را مي‌توان به عنوان عوامل عمده‌ی قيام امام به حساب آورد[3]:
الف) يكي از عوامل نهضت امام حسین(ع) نپذیرفتن خلافت يزيد است. زیرا امام اولاً رسيدن به خلافت از اين طريق را نامشروع مي‌داند چون گزینش خلیفه با اين كيفيت، خلافت را به يك امر موروثي تبدیل می‌‌‌کند. كه معاويه در پي همين امر بود و مي‌خواست خلافت در خاندان بني‌اميه دست بدست شود.
ثانياً يزيد فردي نيست كه بتواند به عنوان خليفه و اميرالمؤمنين مطرح شود. معاويه با صراحت كامل اين نكته را ابراز داشته است: «ولن يأتيكم بعدﻯ قبلي كان خيراً منّيالاّ مَن اَنا خيرمنه، كما اََن مَن[4]» يعني رهبري شما مردم را بعد از من كسي به عهده خواهد گرفت كه بدتر از من است چنانچه من بدتر از آنهايی هستم كه قبل از من بودند.
ب) دعوت مردم كوفه از امام را مي‌توان به عنوان عامل دوم نهضت او به شمار آورد. از زمان رفتن امام در مكه، مردم كوفه در مراحل مختلف به امام نامه نوشته و اطاعت خود را از امام اعلام مي‌دارند، بر همين اساس، امام نمايندگان خود را به سوي آنان مي‌فرستد، ولي آنان ناجوان‌مردانه به جاي استقبال از نمايندگان امام آنان را به عنوان يك فرد غريب دركوچه‌ها تنها مي‌گذارند.
ج) امر به معروف و نهي از منكر عمده‌ترين عامل براي قيام امام حسين به شمار مي‌آيد، و او را مصمم ساخته تا آخر خط، به راه خود ادامه دهد چون او در جامعه بدعت‌ها، بي‌بندوباري‌ها و انحراف از راه راست رامشاهده مي‌كند و اهل بيت را سزاوارترين افراد جامعه براي موضع گيري در قبا ل اين انحرافات مي‌داند. او وقتي براي مردم كوفه جواب نامه‌هايش را مي‌فرستد چنين اظهار مي‌دارد: «فلعمري ما الامام الاّ العامل بالكتاب والقائم بالقسط والدائن بدين الحق[5]» يعني اي مردم امام و رهبري مي‌تواند درد جامعه را دوا كند كه كتاب خدا سرمشق زندگي او، پياده كردن عدل و داد از اهداف او، و تدين به دين حق از اعتقادات او باشد.
درجاي ديگر از نامه‌هاي امام به سران كوفه چنين آمده است: «يدعوهم الي كتاب الله و سنۀ رسوله، واَنّ السنۀ قد ماتت والبدعة قداحييت[6]» يعني دعوت من به سوي كتاب وسنت است چون درچنين زماني سنت مرده و بدعت‌ها زنده شده است.
3. جايگاه امام حسين(ع)دربين اهل سنت
امام حسين (ع) جدش رسول خدا، خاتم النبين، پدرش علي خليفه مسلمين و مادرش فاطمه سيدةالنساء اهل الجنة است در رواياتي كه از رسول الله روایت شده به خوبي جايگاه امام را نشان مي‌دهد «الحسن و الحسين سيدا شباب اهل الجنة و اَنّ فاطمة سيدة النساء اهل الجنة[7]» يعني در اين روايت حسن و حسين (ع) به عنوان سيد جوانان اهل بهشت و فاطمه زهرا سيده زنان بهشت معرفي شده اند. در جاي ديگر دارد: «الحسن والحسين مَن اَحبهما اَحببتُه ومَن اَحببتُهُ احبّه الله و من احبّه الله أدخله جنات المقيم، ومن ابغضهما او بَغي عليهما اَبغضتُه و من ابغضتُه اَبغضه الله ومن ابغضه الله shape \* mergeformat ادخله نار جهنم و له عذاب مقيم[8]»
در اين روايت دوستي امام حسن و امام حسين (ع) زمينه ساز دوستي خدا و رسولش معرفي شده است و به دنبال آن خلود در بهشت برين خواهد بود، كما اين كه دشمني با آنها زمينه دشمني خدا و رسول را فراهم مي‌كند و انسان را به سوي زندگي هميشگي جهنم مي‌كشاند.
4. كرامات امام ازديدگاه اهل سنت

براي امام حسين (ع) كراماتي زيادي در كتب اهل سنت آمده است كه چند مورد به عنوان نمونه ذكر مي‌شود:
1) روز جنگ در كربلا امام به شدت تشنه بود، «عبدالله بن الحصين الآزدي» بين امام و آب فرات حايل مي‌شود و با اشاره به سوي آب، خطاب به حضرت مي‌گويد: به اين آب نگاه كن و قطره‌ای از آن نخواهيد نوشيد. امام در حق او چنين مي‌گويد: «اللّهم اقتله عطشاً ولا تغفرله ايداً[9]» گفته مي‌شود كه بعد از آن هيچ وقت تشنگي آن مرد برطرف نشد، آنقدر آب مي‌نوشيد كه بي‌تاب شده آن را بر می‌‌‌گرداند، دو باره تشنگي به او روي مي‌داد تا اينكه در حا لت تشنگي جان باخت.
2) مهمتر از همه اينكه حضرت رسول سال‌ها پيش، از حا دثه‌ي كربلا خبر مي‌دهد. حضرت خاكي را كه جبرئيل برايش داده بود به «ام‌سلمه» مي‌دهد و مي‌فرمايد جبرئيل به من خبر داد كه روزي امت تو حسين (ع) را به قتل خواهند رساند، اين خاك را با خود داشته باش تا اينكه خاك رنگ خون را به خود بگيرد. آن وقت بدان كه حسين به شهادت رسيده است. ام سلمه در روز شهادت امام با ديدن خاك خون آلود از شهات امام به مردم خبر مي‌دهد[10].
5. چرا امام به شهادت می‌‌‌رسد

آخرين مطلبی كه بايد مطرح شود، پاسخ به این سؤال است كه با توجه به چنين جايگاهي كه امام در ميان اهل سنت دارد و جايگاه خاصي كه در بين تشيع دارد، پس چرا آنچنان مظلومانه درصحراي كربلا به شهادت مي‌رسد؟.
جواب سؤال با تأمل در منويات ابوسفيان پايه گذار حكومت اموي و رفتار معاويه و يزيد از سران بني اُميه به خوبي روشن مي‌شود. چون آنان آنچه را دنبال مي‌كردند حكومت، رياست ومملكت‌‌داري بود، آنان حتي به مقام نبوت از ديدگاه ملك‌داري مي‌نگرستند. ابوسفيان در توصيه‌هاي كه به بازمندگان خود دارد تصريح دارد به اينكه امارت، رياست و مملكت براي شما آماده شده است،‌ مبادا به راحتي از دست دهيد چون مهم همين است و از بهشت وجنت خبري نيست.
در جاي ديگر با گذر از روي قبر «حمزه سیدالشهدا» عموي پيغمبر او را مورد خطاب قرار داده مي‌گويد: آنچه را كه تو چوبش را خوردي امروز در دست بني اُميه قرار گرفته است.
و يا در جاي ديگر خطاب به عباس عموي پيغمبر مي‌گويد: برادر زاده شما عجب شوكت و سيادت دارد «لقد أصبح ملك ابن اخيك عظيماً[11]» عباس به او يادآور مي‌شود كه آنچه در حق پيغمبر مي‌گويد درست نيست چون آنچه را شما مي‌بينید نبوت است نه ملك.
نمونه‌ي ديگر رفتار عمر سعد از عمال ابن زياد است؛ او براي سرزمین ري عاقبت خود را فروخت و دست خود را به خون امام و ياران و اصحاب او آغشته نمود.
اي صبا اي پيك دور افتادگان
اشك ما برخاك پاك او رسان[12].

[1] )ابن خلدون،‌ عبدالرحمن، «تا ريخ ابن خلدون»، ج3، ص18-22، لبنان، انتشارات اعلمی، 1391ﻫ؛ و طبری، محمد، «تا ريخ طبري»، ج.4، بیروت، 1879م.، ص.237. و ابن اثیر، علی، «الكامل»، ج.4، ص14-80، بیروت، 1385ﻫ.ق.
[2]) لاهوری،‌ اقبال، «كليات اشعار اقبال لاهوري» ص74، انتشارات کتابخانه سنایی.
[3] ). ابن خلدون،‌ همان، ص21؛ و طبری، همان، ص.241.و یعقوبی، احمد، «تاریخ یعقوبی»، ج2، ص241، قم، نشر فرهنگ اهلبیت.
[4]) ابن اثیر، علی، «الكامل فی التاریخ»، ج4، ص5، بیروت، 1385ﻫ.ق.
[5]) همان، ص21.
[6]) همان، ص23.
[7]) ابن حنبل، احمد، «مسند»، ج5. ص391، بیروت، دارالاماره.
[8] ) متقی هندی، علاء الدین، «كنز العمال»، ج12،‌ ص120، بیروت، موسسه الرساله، 1409ه.ق.
[9] ) ابن اثیر، همان، ص54.
[10]) یعقوبی، همان،‌ ص245.
[11]) محمد خالد، خالد، «ابناء الرسول في كربلا»، ص28-29، چاپ پنجم، شعبان1406ﻫ. ق.
[12]) لاهوری، همان، ص

غریبه
16th August 2009, 10:34 PM
سخنان معصومان علیهم السلام (جهاد، لباس عزت)

رسول خدا(ص): «للجنه باب یقال له باب المجاهدین یمضون الیه فاذا هومفتوح و هم متقلدون بسیوفهم، والجمع فی الموقف والملائکه ترحب بهم، قال: فمن ترک الجهاد اءلبسه الله ذلا و فقرا فی معیشته و محقا فی دینه، ان الله‏اغنی (اعز) امتی بسنابک خیلها و مراکز رماحها».
برای بهشت دری است که باب المجاهدینش نامند، از آن در به بهشت وارد می‏شوند،آن در باز است و مجاهدین با شمشیرهای آماده ایستاده‏اند، در موقف جمع شده‏اند وملائکه به آنان تبریک می‏گویند.
حضرت فرمود: آن کس که جهاد را ترک کند خدا لباس ذلت‏به او بپوشاند و تنگی درروزیش و سستی در دینش پیدا شود، خداوند امت مرا عزیز گردانید به سم ستوران وتیزی نیزه‏ها.
رسول خدا(ص): «رای رسول الله صلی الله علیه و آله رجلا یدعو و یقول:
اللهم انی اسالک خیر ما تسال فاعطنی خیر ما تعطی فقال: ان استجیب لک فقداهریق دمک فی سبیل الله‏».
رسول خدا مردی را دید دعا می‏کند و می‏گوید: خدایا از تو می‏خواهم بهترین چیزی‏را که به بندگان شایسته‏ات مرحمت می‏کنی به من مرحمت کنی، حضرت به او فرمود: اگردعایت مستجاب شود، خونت در راه خدا ریخته می‏شود. (و به فیض شهادت می‏رسی).
رسول خدا(ص): «فوق کل ذی بر بر حتی یقتل فی سبیل الله، فاذا قتل فی سبیل الله‏فلیس فوقه بر».
بالاتر از هر کار نیکو، نیکویی دیگری است تا این که شخص در راه خدا کشته شود،آن زمان که در راه خدا شهید شد بالاتر از آن نیکویی وجود ندارد.
امام علی(ع): «فان الجهاد باب من ابواب الجنه فتحه الله لخاصه اولیائه، وهو لباس التقوی و درع الله الحصینه و جنته الوثیقه فمن ترکه رغبه عنه البسه‏الله ثوب الذل و شمله البلاء».
جهاد دری است از درهای بهشت که خداوند آن را برای دوستان خاص خود گشوده است،و آن لباس تقوی و پرهیزکاری است و زره محکم و قوی است (برای نگهداری اهل تقوااز شر دشمنان) پس هر کس آن را ترک کند خداوند جامه ذلت و خواری و ردای گرفتاری‏به او می‏پوشاند.
امام علی(ع): «ان افضل ما توسل به المتوسلون الی الله الایمان به و برسوله،والجهاد فی سبیله، فانه ذروه الاسلام‏».
برترین وسیله تقرب به خداوند سبحان تصدیق و اعتراف به یگانگی خداوند و رسالت‏فرستاده او و جهاد و جنگیدن در راه حق‏تعالی است که سبب بلندی (و رکن اعظم) اسلام‏است.
امام علی(ع): «این القوم الذین دعوا الی الاسلام فقبلوه و قراوا القرآن‏فاحکموه و هیجوا الی الجهاد فولهوا و له اللقاح الی اولادها و سلبوا السیوف‏اغمادها، و اخذوا باطراف الارض زحفا زحفا و صفا صفا بعض هلک و بعض نجی... اولئک‏اخوانی الذاهبون‏».
کجایند آن‏هایی که به اسلام خوانده شده آن را پذیرفتند و قرآن را خوانده طبق آن‏عمل کردند و به جهاد تشویق شدند پس شیفته آن شدند هم چون شیفتگی شترها به‏اولادشان، شمشیرها را از غلاف بیرون کشیده اطراف زمین را دسته دسته و صف به صف‏گرفتند (دشمن را محاصره کردند) بعضی کشته شدند و بعضی زنده ماندند... آنان‏برادران (ایمانی و یاران) من بودند که رفتند.
امام علی(ع): «اوه علی اخوانی الذین قراوا القرآن فاحکموه، و تدبرواالفرض فاقاموه، احیوا السنه و اماتوا البدعه، دعوا للجهاد فاجابوا و وثقوابالقائد فاتبعوه.... الجهاد الجهاد عبادالله، الا و انی معسکر فی یومی هذا، فمن‏اءراد الرواح الی الله فلیخرج‏».
دریغا بر برادران من که قرآن را خواندند و آن را استوار دانستند (به آن عمل‏کردند) در آن چه واجب بود تدبر کردند و آن را به پا داشتند، سنت را زنده کرده وبدعت را از بین بردند، به جهاد که خوانده شدند آن را پذیرفتند، به پیشوا اعتمادداشته از او پیروی نمودند. [سپس با صدای بلند فرمود:] ای بندگان خدا جهاد،جهاد، آگاه باشید من در همین روز لشکر می‏آرایم هر که اراده رفتن به سوی خدادارد باید برود.
امام علی(ع): «والله الله فی الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم فی سبیل‏الله‏».
از خدا بترسید، از خدا بترسید درباره جهاد به مال‏هایتان و جان‏هایتان وزبان‏هایتان در راه خدا برای ترویج دین از هیچ چیز خودداری نکنید.
امام علی(ع):
«ان اول ما تغلبون علیه من الجهاد الجهاد بایدیکم، ثم بالسنتکم ثم بقلوبکم‏فمن لم‏یعرف بقلبه معروفا و لم‏ینکر منکرا قلب فجعل اعلاه اسفله و اسفله اعلاه‏».
اول چیزی که از آن مغلوب می‏گردید و شکست می‏خورید، جهاد با دست‏هایتان است (باآن‏ها با دشمنان نمی‏جنگید) پس از آن جهاد با زبان‏هایتان می‏باشد (معاصی رامی‏بینید و ندیده و نشنیده می‏گیرید) پس کسی که به دل کار شایسته را نشناخت وناشایسته را انکار ننمود وارونه گشته، سرش پایین و پایش بالا خواهد بود (در دنیاسرگردان و در آخرت گرفتار کیفر خواهد شد).

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد