PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوال کنکور ، آسان است ؟!!



StarSz
27th October 2014, 04:43 PM
سلام ،

من امسال دانش آموز سال سوم دبیرستان رشته ریاضی مدرسه تیزهوشان هستم .

از سال اول راهنمایی تو این مدارس بودم و خوب در کنار خدمات نسبتا بهتر آموزشی( و نه رفاهی) که در مقایسه با مدارس دیگه وجود داشت تو مدرسه ما ، خیلی چیزا هم نبوده و نیست . مهم نیست 6 سال از عمره من چه خوب چه بد تو این مدرسه گذشته.

این یه امره مسلمه که این 2 سالی که از دوره ی دبیرستان من باقی مونده ، تقریبا یه جورایی جز مهم ترین سالای زندگیم محسوب میشه و همین سور این سال هستن که شاید آینده ی منو میسازن.

من همه ی شرایط لازمو برای پاس کردن کنکور دارم :

امکانات ، هوش ، خلاقیت ، وقت ، اعتماد به نفس

الا دو مورد :

علاقه ، آرامش

من واقعا هیچ علاقه ای به این محیط آموزشی داغون ندارم ، هر روز که میگذره نفرتم از مدرسه بیشتر میشه . واقعا نمیفهمم چرا ما باید بتونیم سخت ترین مسایل فیزیک و ریاضی و شیمی و حل کنیم و مغز آماده و تمیزمونو با یه سری چیزای بی ارزش پر کنیم ؟ !
چرا باید آزمونی به اسم کنکور و بدیم که از تنها چیزی که برخورداره استاندارد سازمانه سنجشه ! واقعا کنکور آزمون عادلانه ایه ؟ من با کسی مقایسه میشم که تو بهترین شرایط آموزشی پایتخت تو گرون ترین مدرسه ها و با کمک گرون ترین استادا داره درس میخونه و افرادیم با من مقایسه میشن که تا حالا اسم تست و کنکور به گوششون نخورده !

من اصن علاقه ای به انجام هیچ کدوم ازین کارایی که دارم انجام میدم نیستم. امسال مجبور شدم همه ی کارایی که دوست دارم انجام بدم و جز تفریحات سنم هست و کنار بزارم.

کلاس زبان ، کلاس موسیقی ، مهمونی ، عروسی ، ...

تنها لزومی که وجود داره تا باعث بشه من این شرایطو تحمل و قبول کنم اینه که از هیچ طریقه دیگه ای به جز پاس کردن کنکور نمیتونم وارد یه دانشگاه خوب بشم ، و امن این حقیقت و پذیرفتم که باید سوخت و ساخت .

نمیدونم کسی حرفای منو میفهمه یا نه. هر روز من داره با بی انگیزگی میگذره و این داره منو از بقیه عقب میندازه . فقط خوهاشی که دارم اینه که لطفا نگید باید با شرایط کنار بیای . همه ی آدما یه دوره های سختی رو باید تحمل کنن. من واقعا گوشم پره ازین حرفا !

"مهدی"
27th October 2014, 04:54 PM
دقیقا شرایط تو رو داشتم و دارم با یکسال اختلاف بیشتر.
در اینکه یکی از چرت ترین سیستم های آموزشی برای ایرانه که شکی نیست؛ و البته با اینکه این دو سال مهم ترین سال های زندگی توئه ولی هرگز اینطوری فکر نکن که اگه گند بزنی دیگه دنیا به آخر میرسه!
همونطور که خودت گفتی تنها دلیلی که وجود داره که سخت ترین تست های این درس های چرت رو بزنی قبولی در دانشگاهه و هیچ گزینه ای به جز سوختن و ساختن هم وجود نداره.
ولی راه حل: دو راه در پیش داری. اول اینکه سعی کن خیلی سخت نگیری به خودت (منظورم این نیست که تلاش نکنی) یعنی اینکه خودتو زیاد تو تنگنا قرار نده که از درس و مدرسه زده بشی.
راه دوم هم مراجعه به روانشناس هست (برای اون قسمت بی انگیزگی)
----
یه نکته هم بگم: الان در یکی از بهترین بازه های زندگیت هستی. شاید چرت و خسته کننده به نظر برسه ولی مطمئن باش این مشکلات نه تنها در دانشگاه و بقیه قسمت های زندگی مثل سربازی و .... حل نمیشن. بلکه شرایط حتما سخت تر هم میشه. پس هیچوقت این فاکتور رو در نظر نگیر که این 2 سال رو تحمل کنم که تموم بشه. چون جدا تمومی نداره.
این بود تجربیات من

یاسمین5454
27th October 2014, 05:59 PM
من امسال سال چهارم هستم و حرفهای شما رو درک میکنم.
شما علاقه ک مهمترین اصل واسه رسیدن به هدف هستش رو در نظر نگرفتین در صورتی صحبت مشاورا روی این موضوع تاکید داره که هدف و علاقتون باید مشخص باشه.
مدرسه یه محیط آموزشی که فقط اختصاص به حل تمرین و درس داره که شما هم گفتین تحملش براتون سخته. ولی چرا شما کلاس موسیقی رو کلا گذاشتین کنار؟؟!!
اگر هدفتون این باشه که آموزش درست ببینین وقتی توی مدرسه امکانش وجود نداره میتونستین توی کلاس موسیقی اونو یاد بگیرین.
شما میدونین که اگه فقط تو مدرسه درس بخونین برین دانشگاه فقط درس خوندن بلدین کاری که خیلی از بچه ها میکنن و در انتها هم که رتبه میارن میگن تازه اول راهیم و... تواین همه مدت خودشونو از یاد گرفتن خیلی موضوعات به طور کامل محروم میکنن و فقط درس میخونن.
شما میتونین موسیقی رو در کنار درس ادامه بدید لذت ببرین.
من امسال کنکور دارم ولی با این وجود دارم به طور حرفه ای سیاه قلم کار میکنم و به جز دوران امتحانات که کار فشرده تر میشه اونو کنار نمیذارم.

optici
28th October 2014, 12:41 AM
کلاس زبان ، کلاس موسیقی ، مهمونی ، عروسی ، ...




سلام .کی گفته که همه باید تحصیلات دانشگاهی داشته باشن؟؟کی گفته که تمامی کسای که هوش وخلاقیت دارن حتما باید از راه کنکور و دانشگاه اونو شکوفا کنن؟؟
شما اول تکلیفتو با خودت روشن کن ببین چی دوست داری ؟؟چه راهی که الان انتخاب کنی بعدا به گذشته ی خودتت افتخار میکنی همه ی آدما فقط یک بار زندگی میکنن حیفه تو اون یکبار جوری زندگی کنی که لذت نمیبردی .
من خودم دانشجو هستم کنکور رو دادم با علاقه هم درس خوندم براش.چون لذت زندگیم توی تحصیل کردن در رشته ی مورد علاقه ام دیدم .قبول دارم کنکور مسخره اس اما تو هدف بزرگتری داری (البته اگه لذت زندگیت در درس خوندن باشه)
چه بسیار کسانی که هوش و خلاقیت خودشون رو صرف موسیقی کردن بدون تحصیلات دانشگاهی
فقط به آرزو هات فکر کن برای رسیدن به اونا باید از همه چیز بگذری کنکور که در مقابلش چیزی نیست

مهشاد ولی
28th October 2014, 08:08 AM
سلام من دانش اموزی پشت کنکوریم به نظرم شاید شرایطی که من داشتم چه از نظر روحی و روانی خیلی بدتر از شما بود...کسی بودم که نه تنها فقط دوسال اخر بلکه 4 سال اخر رو در حال خوندن کنکور بودم یعنی از همون اول دبیرستان با اینکه هیچ اطلاعات خاصی از کنکور نداشتم.به طوریکه فکر میکردم دانشگاه پیام نور یعنی نور علی نور[shaad]من تو یه محیط کوچیک و شهر کوچیک درس میخوندم و مدرسه میرفتم محیطی که شاید به زحمت میشه یه دبیر با سابقه توش پیدا کرد که اصلا بدونن کنکور با چه ک ای نوشته میشه[soal]سال اول دبیرستان که تموم شد از مادرم خواستم برگردیم به اصفهان تا توی خود اونجا برای هدفم تلاش کنم ولی محیط دبیرستان ...که اسمشو نمیبرم واقعا محیط عذاب اوری بود و همه ی دانش اموزا نه به چشم دوست بلکه به چشم دشمن بهت نگاه میکردن و دبیرا360درجه متفاوت با دانش اموزا کار میکردن و این ناعدالتی رو برای من به روشنی مطرح میکرد[taajob]از اینکه وارد محیطی سرتاسر عذاب اورشده بودم رنج زیادی میکشیدم و مادر و خواهرم همواره بیرون بودند و من در خانمون تنها تا ساعت 11شب به در و دیوار زل میزدم و پدر و برادرم هم در همون شهر کوچیک مونده بودن و به همین دلیل ما وسایل خونمون رو با خودمون نیاوردیم یعنی من تلوزیون و رایانه و هیچ چیز در دسترسم نبود[narahat][narahat]نمیدونم درک میکنید یا نه که تنهایی من چقدر شدید بود درصورتیکه ما حتی تو اصفهان فامیل نداشتیم و همه ی اقواممون در تهران بودن من نتونستم بسازم و برگشتم و محیط ارومی مثل اون شهر کوچیک با معلمای تازه کار بر محیط پر از استرس با دبیران عالی ترجیح دادم
خودم دست به کار شدم این بار با هدف پزشکی و نه با هدف پیام نور[cheshmak]برای بچه ها کتاب کنکور خریدم برای معلما نکته در میاوردم که به بچه ها بگن و زنگ های تفریح با بچه ها علمم رو تقسیم میکردم خلاصه معدل کتبی سومم شد19.95و این خودش میتونه حاکی از تلاشم باشه اما...
اما سال چهارم رو با یه پشتکار عالی شروع کردم ولی متاسفانه به علت تندروی بریدم فکر نکنم کسی از کنکوریا باشن یا بوده باشن که مثل من ساعت 4 بشینن پای درس و 2 شب بخوابن و 4 صبح بیدار شن و تا 7 درس بخونن و بعد برن مدرسه ابدا وجود نداره کسیکه مثل من 27 ساعت برای امتحان با خوردن یک لیتر قهوه بیدار بمونن[taajob][taajob]به این حرکات خودم افتخار نمیکنم بلکه خودم رو سرزنش میکنم به اینکهفقط تا قبل اسفند تونستم با این اوضاع زنده بمونم اما..
مشکلاتی برام اتفاق افتاد بعد از عید که بعلاوه افسردگی حاد و خستگی بی منتها شد قوز بالا قوز...دوست دارم داستانش رو تعریف کنم ولی فکر کنم فرصتی برام نیست انشا.. سال دیگه
اما لپ مطلبم اینه دوست عزیزم هر کس باشی و در هر جایی خدا رو شکر کن که مثل بچه های شهرای کوچیک گرفتاره معلمای کوچیک سابقه نشدی و کشنده ترین چیز در کنکور استرسه که باعث شد من وقت کم بیارم و بخدا قسم حتی یک سوال از کنکورمون یادم نیست(بخاطر استرس) اشتباه دیگم عدم برنامه ریزی صحیح برای دو هفته اخر بود که دروس حفظی رو نخوندم و رهاشون کردم و سر جلسه همش به چشمم اشنا میومد و جوابش یادم نبود
اشتباهات منو تکرار نکن و با ارامش و تکیه بر خدا و اهسته و پیوسته و با برنامه ریزی مناسب پیش برو...امید دارم که امسال رتبه سه رقمی بیارم و برای عزیزانی که حس ناعدالتی میکنن مشاوره بدم و در شهر کوچیکمون برای بچه های محروم کلاس کنکور برگزار کنم چه بسا اونها از رتبه های تک رقمی شایسته تر و استعداد سوخته و تلف شدن...بعضی ها به دلیل ازدواج زودرس موفق به درس خواندن نمیشن و بعضیا بخاطر فقر خانواده باید ترک تحصیل کنن من هم فقر اونها رو دیدم و هم ثروت انسانهای غنی که بی شک این دو نا مساویند...
ممنون اگه کل مطالبم رو خوندید[cheshmak]

نو آور
31st October 2014, 01:32 PM
سلام ،

...من همه ی شرایط لازمو برای پاس کردن کنکور دارم :

امکانات ، هوش ، خلاقیت ، وقت ، اعتماد به نفس؛ الا دو مورد : علاقه ، آرامش

من واقعا هیچ علاقه ای به این محیط آموزشی داغون ندارم ، هر روز که میگذره نفرتم از مدرسه بیشتر میشه . واقعا نمیفهمم چرا ما باید بتونیم سخت ترین مسایل فیزیک و ریاضی و شیمی و حل کنیم و مغز آماده و تمیزمونو با یه سری چیزای بی ارزش پر کنیم ؟ !
چرا باید آزمونی به اسم کنکور و بدیم که از تنها چیزی که برخورداره استاندارد سازمانه سنجشه ! واقعا کنکور آزمون عادلانه ایه ؟

تنها لزومی که وجود داره تا باعث بشه من این شرایطو تحمل و قبول کنم اینه که از هیچ طریقه دیگه ای به جز پاس کردن کنکور نمیتونم وارد یه دانشگاه خوب بشم ، و امن این حقیقت و پذیرفتم که باید سوخت و ساخت . نمیدونم کسی حرفای منو میفهمه یا نه....



جناب StarSz عزیز؛ برای عبور موفق از سد کنکور ایران، شما پیش از آنکه نیاز به علوم و فنون کاربردی و فراگیری مهارتهای ضروری زندگی داشته باشید، نیاز به حافظه قوی، مهارت تست زنی شامل فراگیری راههای میانبر، مدیریت زمان، شگردها و تکنیکهای لازم برای شرکت در این گونه آزمونهای چهارجوابی (دارای ضرب الاجل زمانی) دارید(از قضا هیچ گونه خلاقیتی در کنکور لازم نیست!). این شگردها نه به درد زندگی در دنیا می خورند و نه به درد آخرت، اینها علم واقعی و عملی نیستند و مثلا در آینده، در محیط واقعی کسب و کار به هیچ درد شما، کشور و جهان نمی خورند. اما حتما قبول دارید که فعلا در چنین شرایط و سطح فکر رایج در سیستم آموزشی ایران، آلترناتیو دیگری برای شما متصور نیست و در واقع طی این مسیر، نه یک انتخاب بلکه یک ضرورت و گریز ناپذیر است (مگر اینکه بخواهید در کشورهای پیشرفته ادامه تحصیل دهید)
نکته دیگر اینکه وفق گفته دوستان، راه موفقیت الزاما از دانشگاه نمی گذرد مگر اینکه شما واقعا از ته دل، به دانش و علم آموزی علاقه مند باشید. (نه صرفا کسب درآمد و جایگاه اجتماعی) کما اینکه برای صاحب یک فروشگاه بوتیک، درآمدی دست کم 50 بار بیشتر از مثلا یک دانش آموخته فیزیک هسته ای در ایران قابل انتظار است، ضمن اینکه این فروشنده می تواند در حین کار روزمره، با آرامش به علایق شخصی خودش هم بپردازد مثل فراگیری موسیقی، فراگیری زبان خارجی و ...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد