علي پارسا
10th October 2014, 11:39 AM
شما هم اغلب اين جمله کليشه اي که مرد و زن مکمل همديگر هستند را شنيده ايد.
جملات کليشه اي اغلب آنقدر تکرار مي شوند که ديگر کسي توجهي به مفهوم آنها نمي کند!
از لحاظ ساختار مغزي نحوه تجزيه و تحليل مسائل توسط مردان اغلب به صورت منطقي و عقلي و به صورت دودوتا چهار تا است.
ليکن اين عملکرد در خانمها بيشتر به صورت حسي است.
متاسفانه ديده مي شود که اين نحوه عملکرد بعضا" به عنوان برتري اي براي مردان توجيه مي شود.
تحت اين تعبير که زنان خرد را به کار نمي بندند! يعني ساختار وجودي ايشان اينگونه پايه ريزي شده است!
در صورتي که اين مبحث اصلا" خارج از مقوله اينگونه مجادلات است.
در کليت امر اگر از حيطه بالاتري به موضوع نگاه کنيم اصولا" شالوده فکري انسان بر اين پايه است که براي درک دنياي خود از امکاني به نام عقل بر خوردار است، اين عقل وسيله اي است تا ابتدا به ساکن با تجزيه و تحليل و استدلالات منطقي و طبق روالي خاص به شناخت دنياي خود بپردازيم. ليکن حيطه هايي وجود دارد که ديگر عقل روزمره قدرت بررسي و مانور در آنها را ندارد، اين حيطه ها تحت ادراکات حسي ما قابل درک مي باشند. اين موارد اگر رتبه بندي نماييم در رتبه بالاتري از عقل قرار مي گيرند.
حال يک نکته ظريف اين بين وجود دارد و آن اينکه براي رسيدن به يک انسان کامل بايد هر دو توانايي فوق را در انسان شکوفا نمود.
زيرا عدم بلوغ و باروري هرکدام از دو خصيصه مذکور در نهايت در جايي در مسير تکامل ما را به چالش خواهد کشاند!
اعمال بر مبناي احساس صرف اغلب به بيراهه کشيده مي شوند، بايد عقل را پرورش داد و به تکامل رساند و خود همين عقل وقتي به درجه اي از کمال رسيد خودش اذعان خواهد نمود که ديگر بالاتر از اين جاي من نيست و بايد براي پيشرف بيشتر از چيزي بالاتر از من بهره بگيري، در فرهنگ و ادبيات ما به آن چيز "عشق" اطلاق گرديده است. در اصل به تعبيري مي توان گفت عشق همان مرتبه بالاي عقل است. به عبارتي اين دو يک چيز اند فقط وقتي عقل به مرحله اي از کمال رسيد با منطقي جديد به تجزيه و تحليل امور خواهد پرداخت و آن منطق "شهود" است.
مانند هواپيما مي ماند که اول روي باند روي چرخهايش شتاب مي گيرد، ولي براي پرواز ديگر چرخ به کار نمي آيد .... بال لازم است. نه چرخ قابل تحقير است و نه صرف بال داشتن بي چرخ راه به جايي مي برد.
ولي اگر عقل به کمال نرسد و همين طور مستقيم سراغ احساس برويم اشتباهات بسياري ما را تهديد خواهد نمود، ظاهرا" داريم شهود مي کنيم! حس مي کنيم که فلان چيز درست است! ولي چون زيرساخت (عقل) را درست نکرده ايم. از درک اشتباه خود عاجزيم.
البته اين به آن معني نيست که احساس بايد تعطيل گردد و بعد از تکميل عقل آن را مورد استفاده قرار داد!
حال بعد از شنيدن مطالب فوق به موضوع اصلي باز مي گرديم:
مردان مظهر عقل و زنان مظهر عشق و مکمل يکديگرند
ديگر کليشه اي نيست! نه؟ چه تعبير زيبايي است؟
ساختار فکري ما به نحوي است که هر گروه استعدادي خاص را بيشتر در خود متبلور مي بينيم و بايد به هم کمک کنيم که با همپوشاني خوبيها به سمت کمال پيش برويم.
چه زيبا است اينگونه به زن و مرد و خانواده نگاه کردن..... نه؟ اشک شوق از اين همه زيبايي در چشم آدم جمع مي گردد!
منبـع: عقل ناقص بنده (حمل بر خود ستايي نباشد ولي شايد از خيلي از منابع که در تاپيکها است معتبرتر باشد)
متقابلا" خيلي مطالبي که دوستان بر حسب تجربيات خود مي نويسند را معتبرتر از منابعي که معلوم نيست از کجا ناشي شده مي دانم!
پذيراي نظرات دوستان در اين زمينه هم مي باشم[golrooz]
جملات کليشه اي اغلب آنقدر تکرار مي شوند که ديگر کسي توجهي به مفهوم آنها نمي کند!
از لحاظ ساختار مغزي نحوه تجزيه و تحليل مسائل توسط مردان اغلب به صورت منطقي و عقلي و به صورت دودوتا چهار تا است.
ليکن اين عملکرد در خانمها بيشتر به صورت حسي است.
متاسفانه ديده مي شود که اين نحوه عملکرد بعضا" به عنوان برتري اي براي مردان توجيه مي شود.
تحت اين تعبير که زنان خرد را به کار نمي بندند! يعني ساختار وجودي ايشان اينگونه پايه ريزي شده است!
در صورتي که اين مبحث اصلا" خارج از مقوله اينگونه مجادلات است.
در کليت امر اگر از حيطه بالاتري به موضوع نگاه کنيم اصولا" شالوده فکري انسان بر اين پايه است که براي درک دنياي خود از امکاني به نام عقل بر خوردار است، اين عقل وسيله اي است تا ابتدا به ساکن با تجزيه و تحليل و استدلالات منطقي و طبق روالي خاص به شناخت دنياي خود بپردازيم. ليکن حيطه هايي وجود دارد که ديگر عقل روزمره قدرت بررسي و مانور در آنها را ندارد، اين حيطه ها تحت ادراکات حسي ما قابل درک مي باشند. اين موارد اگر رتبه بندي نماييم در رتبه بالاتري از عقل قرار مي گيرند.
حال يک نکته ظريف اين بين وجود دارد و آن اينکه براي رسيدن به يک انسان کامل بايد هر دو توانايي فوق را در انسان شکوفا نمود.
زيرا عدم بلوغ و باروري هرکدام از دو خصيصه مذکور در نهايت در جايي در مسير تکامل ما را به چالش خواهد کشاند!
اعمال بر مبناي احساس صرف اغلب به بيراهه کشيده مي شوند، بايد عقل را پرورش داد و به تکامل رساند و خود همين عقل وقتي به درجه اي از کمال رسيد خودش اذعان خواهد نمود که ديگر بالاتر از اين جاي من نيست و بايد براي پيشرف بيشتر از چيزي بالاتر از من بهره بگيري، در فرهنگ و ادبيات ما به آن چيز "عشق" اطلاق گرديده است. در اصل به تعبيري مي توان گفت عشق همان مرتبه بالاي عقل است. به عبارتي اين دو يک چيز اند فقط وقتي عقل به مرحله اي از کمال رسيد با منطقي جديد به تجزيه و تحليل امور خواهد پرداخت و آن منطق "شهود" است.
مانند هواپيما مي ماند که اول روي باند روي چرخهايش شتاب مي گيرد، ولي براي پرواز ديگر چرخ به کار نمي آيد .... بال لازم است. نه چرخ قابل تحقير است و نه صرف بال داشتن بي چرخ راه به جايي مي برد.
ولي اگر عقل به کمال نرسد و همين طور مستقيم سراغ احساس برويم اشتباهات بسياري ما را تهديد خواهد نمود، ظاهرا" داريم شهود مي کنيم! حس مي کنيم که فلان چيز درست است! ولي چون زيرساخت (عقل) را درست نکرده ايم. از درک اشتباه خود عاجزيم.
البته اين به آن معني نيست که احساس بايد تعطيل گردد و بعد از تکميل عقل آن را مورد استفاده قرار داد!
حال بعد از شنيدن مطالب فوق به موضوع اصلي باز مي گرديم:
مردان مظهر عقل و زنان مظهر عشق و مکمل يکديگرند
ديگر کليشه اي نيست! نه؟ چه تعبير زيبايي است؟
ساختار فکري ما به نحوي است که هر گروه استعدادي خاص را بيشتر در خود متبلور مي بينيم و بايد به هم کمک کنيم که با همپوشاني خوبيها به سمت کمال پيش برويم.
چه زيبا است اينگونه به زن و مرد و خانواده نگاه کردن..... نه؟ اشک شوق از اين همه زيبايي در چشم آدم جمع مي گردد!
منبـع: عقل ناقص بنده (حمل بر خود ستايي نباشد ولي شايد از خيلي از منابع که در تاپيکها است معتبرتر باشد)
متقابلا" خيلي مطالبي که دوستان بر حسب تجربيات خود مي نويسند را معتبرتر از منابعي که معلوم نيست از کجا ناشي شده مي دانم!
پذيراي نظرات دوستان در اين زمينه هم مي باشم[golrooz]