Capitan Totti
19th September 2014, 02:16 PM
چرا امام موافق حضور سپاه در لبنان نبودند؟ (http://forum.hammihan.com/thread147885.html)
http://www.hashemirafsanjani.ir/sites/default/files/imagecache/slider_v5/mohsen-rezaei.jpg
دکتر محسن رضایی*- بعد از عملیات بیت‌المقدس، رژیم صهیونیستی پس از حمله به جنوب لبنان، تا بیروت پیشروی کرد. ما هم جمعی از رزمندگان تیپ محمد رسول‌الله(ص) به فرماندهی حاج احمد متوسلیان و تیپ 58 ذوالفقار ارتش را به سوریه فرستادیم تا در اقدامی نمادین اعلام کنیم که ما در کنار آنها هستیم و از خاک کشورهای اسلامی دفاع می‌کنیم.
این کار در آن زمان بر اساس مصوبه شورای عالی دفاع بود ولی بعد متوجه شدیم که حضرت امام(ره) راضی نبودند که این کار صورت گیرد و من در جلسه بعدی شورای عالی دفاع به عنوان فرمانده سپاه به طور رسمی عذرخواهی کردم که ما نمی‌دانستیم حضرت امام(ره) راضی نیستند.
بعد از آن جلسه من نزد ایشان رفتم و فرمودند: «من بیم آن دارم که ماجرای مغازه‌دار آن شهر به وجود آید.» سپس ایشان آن ماجرا را برای من تعریف کردند که «در یکی از شهرها فردی مغازه‌ای داشت و صبح که برای باز کردن مغازه خود رفته بود، دید که دو نفر رو به روی مغازه او در حال دعوا کردن باهم هستند که یکی از آنها دزد و دیگری رهگذر مسلمانی است که جلوی آن دزد را گرفته بود. مغازه‌دار که دید دعوای آنها به طول انجامید، آنها را کنار زد و گفت بروید کنار که می‌خواهم به کار خودم برسم».
حضرت امام فرمودند: «می‌ترسم کار ما نیز شبیه کار آنها شود و ما به آنجا برویم و ما را کنار بزنند، به این دلیل که مزاحم آنها شده‌ایم.»
و بعد فرمودند: «حال که آنجا رفته‌اید بمانید و کارهایی انجام دهید». از جمله آموزش دادن و آماده‌سازی مردم برای مقاومت و تأسیس بیمارستان (پس از تأسیس بیمارستان امام خمینی(ره) نام گرفت) و دستوراتی را صادر کردند که مقدمات تشکیل حزب‌الله لبنان شد.
http://www.hashemirafsanjani.ir/sites/default/files/imagecache/slider_v5/mohsen-rezaei.jpg
دکتر محسن رضایی*- بعد از عملیات بیت‌المقدس، رژیم صهیونیستی پس از حمله به جنوب لبنان، تا بیروت پیشروی کرد. ما هم جمعی از رزمندگان تیپ محمد رسول‌الله(ص) به فرماندهی حاج احمد متوسلیان و تیپ 58 ذوالفقار ارتش را به سوریه فرستادیم تا در اقدامی نمادین اعلام کنیم که ما در کنار آنها هستیم و از خاک کشورهای اسلامی دفاع می‌کنیم.
این کار در آن زمان بر اساس مصوبه شورای عالی دفاع بود ولی بعد متوجه شدیم که حضرت امام(ره) راضی نبودند که این کار صورت گیرد و من در جلسه بعدی شورای عالی دفاع به عنوان فرمانده سپاه به طور رسمی عذرخواهی کردم که ما نمی‌دانستیم حضرت امام(ره) راضی نیستند.
بعد از آن جلسه من نزد ایشان رفتم و فرمودند: «من بیم آن دارم که ماجرای مغازه‌دار آن شهر به وجود آید.» سپس ایشان آن ماجرا را برای من تعریف کردند که «در یکی از شهرها فردی مغازه‌ای داشت و صبح که برای باز کردن مغازه خود رفته بود، دید که دو نفر رو به روی مغازه او در حال دعوا کردن باهم هستند که یکی از آنها دزد و دیگری رهگذر مسلمانی است که جلوی آن دزد را گرفته بود. مغازه‌دار که دید دعوای آنها به طول انجامید، آنها را کنار زد و گفت بروید کنار که می‌خواهم به کار خودم برسم».
حضرت امام فرمودند: «می‌ترسم کار ما نیز شبیه کار آنها شود و ما به آنجا برویم و ما را کنار بزنند، به این دلیل که مزاحم آنها شده‌ایم.»
و بعد فرمودند: «حال که آنجا رفته‌اید بمانید و کارهایی انجام دهید». از جمله آموزش دادن و آماده‌سازی مردم برای مقاومت و تأسیس بیمارستان (پس از تأسیس بیمارستان امام خمینی(ره) نام گرفت) و دستوراتی را صادر کردند که مقدمات تشکیل حزب‌الله لبنان شد.