PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چگونگی باز کردن قفل خلاقیت



elinaaa
14th August 2014, 09:19 AM
http://www.thinkingacademy.org/images/stories/article-1/einstein-tongue.jpg


خلاقیت یعنی ترکیب چیزهای ساده از راه های فوق العاده! آیا تصویر آلبرت اینشتین را در حالی که زبان خود را درآورده است، دیده اید؟ این تصویر، به خودی خود، یک نماد خلاقیت است. اینشتین در عین الهام بخش بودن ارعاب برانگیز هم بود. متاسفانه، بسیاری از ارزش های واقعی زندگی او از دید عموم پنهان مانده است. او در بسیاری از موارد، غیر قابل پیش بینی و استثنایی بود، ولی با این حال موفق به مشاهدۀ جهان از دیدگاه متفاوتی شد و همین امر منجر به این گشت که دیگران هم چنین کاری را انجام دهند. اگر چه هوشمندی وی قابل انکار نیست، ولی او در ابتدا از خود هیچ استعداد ویژه ای نشان نداد. پولدار یا فقیر هم نبود. در دوران کودکی اش محبوبیتی نداشت ولی تنها هم نبود. نبوغ فوق العادۀ او، محصول روشی بود که همگی ما می توانیم آن را دنبال کنیم. بسیاری براین باوردند که برای خلاق شدن، باید از ایده های شناخته شده و متداول دوری جست و برای نمونه هم اینشتین را مثال می زنند. بهتر است بدانیم که وی این گونه عمل نمی کرد. با وجود داستان های نادرست دربارۀ او که در کلاس ریاضی مردود شد، وی دانش آموز خوب ولی نسبتاً سرکشی بود. او فیزیک را برای بدست آوردن دکترا، به شدت مطالعه می کرد و همواره به دنبال کاری به عنوان یک پرفسور معمولی فیزیک بود. ضعف قوۀ سخنوری او، باعث شد که از بدست آوردن چیزی بیشتر از یک سابقۀ معمولی در کارهای آکادمیک پیش نرود.
علاوه براین؛ حتی دربارۀ داستان انفجار خلاقیت وی در سال 1905، سالی که امروزه به سال معجزۀ انیشتین شهرت یافته، او در مورد موضوعات مختلف و به طور گسترده ای در میان فیزیکدانان زمان خود متمرکز شده بود. اکتشافات وی، مانند مفاهیم؛ قانون پلانک و معادلات ماکسول، استانداردی برای استفادۀ فیزیکدانان قرار گرفت که حتی امروزه برای مردم معمولی قابل پذیرش نیست. به هر حال این واقعیت است که او به جامعۀ فیزیک زمان خود تعلق نداشت و این امر هم انتخاب وی نبود. در واقع، او برای بدست آوردن پذیرش خود و تئوری هایش تلاش بسیار کرد. افراد خلاق مشهور دیگر نیز، به همین منوال، همگی دانش آموزان و دانشجویان مشتاقی در زمینه های فعالیت های خود بوده اند.
دانستن این موضوع به ما کمک می کند که قواعد و موانعی که باید شکسته و پشت سر گذاشته شوند را بهتر بشناسیم.
رویای اینشتین در هنگام کودکی، سواری بر بارکه ای نور بود. طبق معادلات ماکسول، سرعت نور یکنواخت است. این موضوع یکنواختی سرعت نور، برای انیشتین مشکل ایجاد کرد. پس در هنگام سواری بر بارکۀ نور، چه چیزی را می تواند ببیند؟ بعدها اینشتین پرسش دیگری مطرح کرد؛ سواری بر روی یک آسانسور در فضا، چگونه می تواند باشد؟
هر دو این پرسش های به ظاهر ساده، منجر به دستیابی اکتشافات موفقی شد. او از پرسش اول نتیجه گرفت که اگر سرعت نور ثابت باشد، پس زمان و مکان باید نسبی باشند. وی همچنین از پرسش دوم به این گمانه رسید که حرکت و گرانش، پدیده های مشابه ای هستند. این بینش، جوهر نسبیت خاص و عمومی شد.
(نسبیت خاص؛ نظریه‌ای فیزیکی دربارهٔ اندازه گیری در چارچوب مرجع لخت است که در سال ۱۹۰۵ میلادی توسط آلبرت اینشتین در نوشتاری با نام "درباب الکترودینامیک اجسام متحرک" مطرح شد. نسبیت عام؛ نظریه‌ای هندسی برای گرانش است که در سال ۱۹۱۶ توسط اینشتین منتشر شد و توصیف کنونی گرانش در فیزیک نوین است. این نظریه تعمیمی بر نظریه نسبیت خاص و قانون جهانی گرانش نیوتون است که توصیف یکپارچه ای از گرانش به عنوان یک ویژگی هندسی مکان و زمان یا فضا-زمان ارائه می دهد. برداشت از ویکیپدیا، دانشنامۀ آزاد)
یکی از برجسته ترین جنبه های روش اینشتین این بود که بر توانایی های خود در قالب گیری مسائل، حتی در هنگام اشتباه نیز، ارزش می نهاد. او در پایان بحث معروف خود با «بوهر»، در حال شکست خوردن بود که طرح پرسشی به او یاری رساند تا شکل دانش فیزیک برای دهه ها دگرگون شود.
یکی از مشهورترین اشتباهات اینشتین، پارادوکس ایی پی آر است که به انتقال موفقیت آمیز فوتون های نور از راه دور، در آزمایشگا های آی بی ام در سال 1993 منجر شد. این موضوع ناشی از توانایی او درتلخیص کردن مفاهیم مهم شکست های وی بود که اغلب به نتایج ثمربخش تری نسبت به بسیاری از موفقیت های دیگران، منتهی می گشت.
ما اغلب چنان در مناطق تجربی و تخصصی خود مانند؛ الگوها، شیوه ها و شبکه های اجتماعی، در گیر هستیم که جایی دیگری را برای درون بینی و بینش نمی یابیم. این امر یک اشتباه است. خلاقیت های بزرگ، هیچگاه از یک سو به هدف نمی رسند بلکه نتیجۀ گسترش از چند جهت در مساحت و عمق هستند. اکتشافات و نوآوری های بزرگ، اغلب با ترکیب دانش در حوزه های ناهمخوان بدست می آید. نمونه های زیر برای اثبات این موضوع هستند.
اینشتین و دیوید هیوم (فیلسوف اسکاتلندی و از پیشروان مکتب تجربه‌گرایی)؛ اگرچه تمرکزاینشتین بر روی فیزیک بود ولی او، به شدت، به خواندن فلسفه علاقه داشت. وی به ویژه توسط دیوید هیوم و ایده هایش در مورد شک و مشکل استقرا (نیوشانگری، از جزء به کّل رسی) تحت تاثیر قرار گرفته بود.
هیوم در برابر الویت استدلال دانش تجربی قاطعانه ایستادگی می کرد و به این نکته اشاره داشت که اتکای انسان به تجارب گذشتۀ خود، می تواند او را گمراه کند. او به درستی، این نکته که باور ما دربارۀ «طلوع خورشید در فردا انجام خواهد گرفت» را عمدتاً تابعی از تشخیص های مصلحتی و ساده طلبانه می دانست.
این دیدگاه ویژۀ هیوم، برای مسائلی که اینشتین بر روی آنها کار می کرد بسیار مفید بود. اگرچه ما زمان، مکان و نیروی گرانش (جاذبه) را چیزی کاملاً متفاوت با حرکت درک می کنیم، ولی اینشتین تشخیص داد که واقعیت می تواند چیز دیگری باشد. این موضوع به همراه پشتکار وی در ریاضیات، باعث دگرگونی دنیا شد.
پیکاسو و هنر افریقایی؛ در اوایل قرت بیستم، پابلو پیکاسو به عنوان یک آرتیست موفق جوان در پاریس شناخته شده بود. برخورد وی با هنر افریقایی، باعث شد که او به پیشگام سبک کوبیسم و نقطۀ عطفی در زندگی حرفه ای و کارهای بعدی او تبدیل گردد. ترکیب جنبه های هر دو سبک اروپایی و افریقایی، منجربه دگرگونی همیشگی در دنیای هنر شد. پیکاسو یک هنرمند پرمعنا در قرن بیستم است که نه تنها در هنر نقاشی چیرگی های فنی ویژۀ خود را داشت، بلکه نبوغ وی از هماهنگی در ترکیب سبک های هنری متفاوت سرچشمه می گرفت.
فرانسیس کریک و جیمز واتسون، (دانشمندانی که در سال 1953 ساختمان دی اِن اِی را کشف کردند)؛ در سال 1950 دانشمندان بسیاری در صدد بررسی برای باز کردن کدهای ژنتیکی بودند.
لینوس پاولینگ، دانشمند، فعال صلح، نویسنده و استاد دانشگاه، آمریکایی، از مدل ساختمانی که منجر به کشف مهم ساختمان مولکول ها شد، استفاده کرده بود. خانم روزالیند السی فرانکلین، دانشمند بریتانیایی، به این مسئله از طریق تکنیک جدید شکست اشعۀ ایکس برخورد کرده بود و اروین چارگراف، بیوشیمیست استرالیایی، در همان زمان قوانینی برای تعریف ساختمان دی ان ای ارائه داده بود.
هیچیک از این دانشمندان مشهور نتوانستند که این مسئله را حل کنند ولی دو دانشمند ناشناس، آقایان واتسون و کریک به حل مشکل نائل شدند. شگفت انگیز اینجاست که آنها با هیچگونه اطلاعات جدیدی راه ورود به موفقیت را بدست نیاوردند، بلکه از ترکیب این روش ها با یکدیگر استفاده جستند.
مهم نیست که شما چه مقدار باهوش باشید، بیشتر ایده های شما کارآیی ندارند والبته هیچ ایرادی هم نیست. اینشتین هم در بسیاری از تلاش های خود، به ویژه در اواخر عمرش، ناموفق بود و ثابت شده که اغلب هم اشتباه می کرد. سال اعجازانگیز وی که باعث شد در خط مقدم علم فیزیک قرار گیرد، در پی سال ها سختی، سرخوردگی و ناامیدی همراه بود. او حتی بعد از بینش های نخستین خود دربارۀ نسبیت خاص، ده سال دیگر صرف تلاش برای حل اسرار نسبیت عام بود و در این زمان، با بن بست های بسیاری هم روبرو گشت.
با این حال او هرگز تسلیم نشد و عقب ننشست و در هنگامی مدرک دکتری را مردود شمرد که در حال مطالعه و کار، در زمان اضافی خود، بر روی علم فیزیک بود. هنگامی که دریافت در زمینۀ ریاضیات، فاقد مهارت کافی برای حل مسائل نسبیت عام است؛ به مطالعۀ هندسۀ غیراقلیدسی و درنهایت شکست دیوید هیلبرت، یکی از بزرگ ترین ریاضیدانان زمان خود، همت گماشت.
اینشتین، با وجود تشویق های ممتد، همواره جسور بود . نه بخاطر این که نگران ایده های ناشناخته باشد، بلکه به این دلیل که او تا به حال تحمل و استقامت سال ها محرومیت به منظور خلاقیت چیزهای که می توانست انجام دهد، کشیده بود.
خلاقیت چیزی است که همۀ ما می توانیم داشته باشیم. در واقع؛ همگی ما می توانیم با نرمی و انعطاف پذیری، تعیین کننده باشیم. اینشیتن، با سختی و تعصب در تفکر خویش، نتوانست انقلاب کوانتومی که فیزیک امروزی را تعریف می کند، بپذیرد.
همان گونه که رابرت ویزبرگ در کتاب خوب خود به نام «خلاقیت» اشاره می کند؛ نبوغ افسانه ای و تفکر عالی خلاقانه، یک فرآیند فکری نسبتاً معمولی است تا یک نبوغ استثنایی. البته، نابغه بودن مفید است ولی ضروری نیست و بسیاری از کسانی که نابغه شمرده می شوند، از ضریب هوشی نسبتاً طبیعی برخوردارند.
پس بنابراین، فقدان خلاقیت از داشتن ایده های عجیب و یا گرفتن الهامات الهی به وجود نمی آید، بلکه از طریق شناخت زمینه های وجودی خود و تعریف صحیح مشکلات، گرفتن ایده های مفید از حوزه های متفاوت و جداگانه و جستجوی راه حل مناسب بدست می آید که در دسترس همگی ماست.
خلاقیت یعنی ترکیب چیزهای معمولی از راه های فوق العاده! ترجمه و تلخیص: فرشاد سجادی
منبع:
http://www.creativitypost.com/science/how_to_unlock_creativity
http://www.thinkingacademy.org

بلدرچین
14th August 2014, 01:36 PM
چقدر من این مطالبو دوست دارم...خدا میدونه چه حس لذت بخشیه...
خیلی خیلی عالی بود...لطفا ازاین به بعد ازاین دسته مطالب گذاشتید برام دعوت بزنید...لطفا

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد