ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خطبه بدون الف امام علی(فوق العاده ازاول مرد هستی)



سید لفته فردزاده
28th July 2014, 12:45 PM
حمدت و عظمت من عظمت منته و سبغت نعمته و سبقت رحمته غضبه و تمت کلمته و نفذت مشيئته و بلغت قضيته، حمدته حمد مقر لربوبيته، متخضع لعبوديته، متنصل من خطيئته، معترف بتوحيده، مومل من ربه مغفره تنجيه، يوم يشغل عن فصيلته و بنيه و نستعينه و نسترشده و نستهديه و نومن به و نتوکل عليه و شهدت له تشهد مخلص موقن و فردته تفريد مومن متيقن و وحدته توحيد عبد مذعن، ليس له شريک في ملکه و لم يکن له ولي في صنعه، جل عن مشير و وزير و عون و معين و نظير، علم فستر و نظر فخبر و ملک فقهر و عصي فغفر و حکم فعدل، لم يزل و لن يزول ليس کمثله شي‏ء و هو قبل کل شي‏ء و بعد کل شي‏ء، رب متفرد بعزته متمکن بقوته متقدس بعلوه متکبر بسموه، ليس يدرکه بصر و ليس يحيط به نظر، قوي منيع بصير سميع حليم حکيم رووف رحيم، عجز عن وصفه من يصفه و ضل عن نعته من يعرفه، قرب فبعد و بعد فقرب، يجيب دعوه من يدعوه و يرزقه و يحبوه، ذو لطف خفي و بطش قوي و رحمه موسعه و عقوبه موجعه، رحمته جنه عريضه مونقه و عقوبته حجيم ممدوده موبقه و شهدت ببعثه محمد عبده و رسوله و صفيه و نبيه و خليله و حبيبه صلي عليه ربه صلوه تحظيه و تزلفه و تعليه و تقربه و تدنيه، بعثه في خير عصر و حين فتره و کفر و رحمه لعبيده و منه لمزيده، ختم به نبوته و وضح به حجته فوعظ و نصح و بلغ و کدح، رووف رحيم بکل مومن، رضي ولي زکي، عليه رحمه و تسليم و برکه و تکريم من رب غفور رحيم قريب مجيب.

وصيتکم جميع من حضر بوصيه ربکم و ذکرتکم سنه نبيکم، فعليکم برهبه تسکن قلوبکم و خشيه تذري دموعکم و تقيه تنجيکم قبل يوم يذهلکم و يبليکم، يوم يفوز فيه من ثقلت وزن حسنته و خف وزن سيئته، ولتکن مسئلتکم و ملقکم مسئله ذل و خضوع و شکر و خشوع و توبه و نزوع و ندم و رجوع وليغتنم کل مغتنم منکم صحته قبل سقمه و شبيبته قبل هرمه و کبره و فرصته و سعته و فرغته قبل شغله و غنيته قبل فقره و حضره قبل سفره، من قبل يهرم و يکبر و يمرض و يسقم و يمله طبيبه و يعرض عنه حبيبه و ينقطع عمره و يتغير لونه و يقل عقله قبل قولهم: هو موعوک و جسمه منهوک، قبل جده في نزع شديد و حضور کل قريب و بعيد قبل شخوص بصره و طموح نظره و رشح جبينه و خطف عرنينه و سکون حنينه و حديث نفسه و بکي عرسه و يتم منه ولده و تفرقت عنه عدوه و صديقه و قسم جمعه و ذهب بصره و سمعه و کفن و مدد و وجه و جرد و عري و غسل و نشف و سجي و بسط له وهيي و نشر عليه کفنه و شد منه ذقنه و قمص و عمم و ودع و سلم و حمل فوق سريره و صلي عليه و نقل من دور مزخرفه و قصور مشيده و حجر منجده فجعل في ضريح ملحود ضيق، مرصود بلبن منضود، مسقف بجلمود و هيل عليه عفره و حثي عليه مدره تحقق حذره و نسي خبره و رجع عنه وليه و صفيه و نديمه و نسيبه و تبدل به قريبه و حبيبه فهو حشو قبر و رهين قفر، يسعي في جسمه دود قبره و يسيل صديده علي صدره و نحره، يسحق برمته لحمه و ينشف دمه و يرم عظمه حتي يوم حشره و نشره فينشر من قبره و ينفخ في صدره و يدعي بحشره و نشوره، فثم بعثرت قبور و حصلت سريره صدور وجي‏ء بکل نبي و صديق و شهيد و نطيق و قعد للفصل رب قدير، بعبده بصير خبير فکم من زفره تعنيه و حسره تقصيه في موقف مهيل و مشهد جليل بين يدي ملک عظيم، بکل صغيره و کبيره عليم، حينئذ يلجم عرقه و يحصره قلقه، عبرته غير مرحومه و صرخته غير مسموعه و حجته غير مقبوله، تنشر صحيفته و تبين جريرته، حيث نظر في سوء عمله و شهدت عينه بنظره و يده ببطشه و رجله بخطوه و فرجه بلمسه و جلده بمسه و تهدده منکر و نکير و کشف عن حيث يصير، فسلسل جيده و غلغل ملکه يده و سيق يسحب وحده، فورد جهنم بکرب و شده و ظل يعذب في جحيم و يسقي شربه من حميم تشوي وجهه و تسلخ جلده و تضرب زبنيته بمقدم من حديد يعود جلده بعد نضجه کجلد جديد، يستغيث فتعرض عنه خزنه جهنم و يستصرخ فلم يجب ندم حيث لم ينفعه ندمه، نعوذ برب قدير من شر کل مصير و نسئله عفو من رضي عنه و مغفره من قبل منه، فهو ولي مسئلتي و منجح طلبتي فمن زحزح عن تعذيب ربه جعل في جنته بقربه و خلد في قصور مشيده و ملک حور عين و حفده و طيف عليه بکوس و سکن حظيره قدس في فردوس و تقلب في نعيم و يسقي من تسنيم و شرب من سلسبيلل قد مزج بزنجبيل ختم بمسک، مستديم للملک، مستشعر للسرور و يشرب من خمور في روض مغدق ليس ينزف عقله، هذه منزله من خشي ربه و حذر نفسه و تلک عقوبه من عصي منشئه و سولت له نفسه معصيته فهو قول فصل و حکم عدل، قصص قص و وعظ نص، تنزيل من حکيم حميد نزل به روح قدس منير مبين، من عند رب کريم علي قلب نبي مهتد رشيد و سيد صلت عليه رسل سفره، مکرمون برره، عزت برب عليم

حکيم قدير رحيم، من شر عدو لعين رجيم، يتضرع متضرعکم و يبتهل مبتهلکم و نستغفر رب کل مربوب لي و لکم.

ثم قرا اميرالمومنين عليه‏السلام الايه الکريمه:

«تلک الدار الاخره نجعلها للذين لا يريدون علوا في الارض و لا فسادا و العاقبه للمتقين».



ترجمه:

حمد و تعظيم مي‏کنم خدايي را که منتش بس بزرگ و نعمتش بس فراوان و سرشار است، (خدايي که) رحمتش بر غضبش پيشي گرفته و کلماتش به سر حد کمال و تمام رسيده است، اراده‏اش در همه چيز نافذ و حکمش همگان را فراگير است.

او را حمد و ستايش مي‏کنم همانند حمد و ثناي کسي که به خدايي‏اش اقرار نموده و در بندگي‏اش کمال خضوع و خشوع را دارا بوده و از خطاهايش بيزار گشته، به يگانگي او معتقد بوده و آرزومند مغفرت نجات‏بخش او است، در روزي که انسان از فرزند خود غافل و در انديشه‏ي سرانجام خويش است.

از او کمک مي‏طلبيم و درخواست مي‏کنيم که ما را ارشاد کند و به راه راست رهنمون نمايد و به او ايمان مي‏آوريم و بر او توکل مي‏کنيم. شهادت به خداوندي او مي‏دهم، شهادتي خالصانه و از روي يقين و با علم و ايمان. او را يکتا مي‏دانم و چون بنده‏اي که قلبا اقرار مي‏کند او را مي‏ستايم.

او در ملک خويش شريک و همتايي ندارد و در آفريدن مخلوقات او را يار و ياوري نيست. او برتر از اين است که داراي مشاور و وزير و ياور و معين و ياري‏کننده و هم نظير باشد.

او مي‏داند (ولي) پرده‏پوشي مي‏کند و مي‏بيند و از همه چيز آگاه است و مالک و غالب بر همه چيز است. او معصيت مي‏شود ولي درمي‏گذرد و هنگام حکم به عدالت حکم مي‏راند. در گذشته و آينده کسي به مانند او نبوده و قبل از همه‏ي موجودات و بعد از همه‏ي آن‏ها باقي خواهد بود.

پروردگاري است که در عزت خويش يکتا و با قوت خويش قوي و با برتري خويش در نهايت پاکي و با بلندمرتبگي خود در نهايت کبريايي به سر مي‏برد.

هيچ چشمي او را نمي‏بيند و هيچ ديده‏اي او را نمي‏يابد. او قوي و بلندمرتبه، بينا و شنونده، مهربان و بخشنده است. وصف‏کنندگان از وصف او عاجز و عارفانش نسبت به اوصاف او حيران و متحيرند. به همه چيز نزديک است. دعاي دعاکننده‏اش را اجابت مي‏کند و از رزق و عطاي خويش او را بهره‏مند مي‏سازد. او داراي لطفي پنهان بوده و سختگيري نيرومند است. داراي رحمتي وسيع و عذابي دردناک است. رحمتش بهشت پهناوري است بسيار خوشايند و عذابش دوزخي است بي‏پايان و نابودکننده.

و شهادت مي‏دهم به بعثت و رسالت محمد صلي الله عليه و آله و سلم عبد و رسول و برگزيده و نبي و حبيب و دوست او که درود خدا بر او باد، درودي که او را بهره‏مند کند و به بالا و قرب خويش نزديک گرداند.

خداوند او را در بهترين عصر برانگيخت، هنگامي که هيچ پيامبري در ميان نبوده و کفر همه جا را فراگرفته بود و اين بعثت براي رحمت بر بندگانش و عطاي نعمتي بيشتر، صورت پذيرفت.

خداوند او را خاتم پيامبران قرار داد و به سبب او حجت خويش را بر همگان آشکار ساخت و پيامبر نيز دستورات الهي را به مردم ابلاغ و در اين راه سعي و کوشش بسيار نمود. نسبت به هر مومني دلسوز و مهربان و بخشنده و در عين حال مورد رضاي خداوند بود و نسبت به بندگان او سرپرستي پاک و پاکيزه بود. سلام و برکت و تکريم خداوند بخشنده‏ي مهربان و نزديک و اجابت‏کننده‏ي بندگان، بر او باد.

اي کساني که در حضور من هستيد شما را توصيه مي‏کنم به آنچه خداوند شما را به آن توصيه کرده است و سنت پيامبرتان را به شما گوشزد مي‏کنم. بيم و ترس از خداوند را به گونه‏اي در دل خويش جاي دهيد که اشکتان را از ديدگان جاري سازد و تقوايي پيشه کنيد که نجات‏بخش شما در روزي باشد که آن روز، شما را از همه چيز فارغ نموده و تنها به خويش مشغول ساخته و به بلاهاي بسيار گرفتار مي‏سازد، روزي که رستگار و خوشبخت مي‏شوند کساني که خوبي‏هاي آنان بيشتر و بديهاي آنان کمتر بوده است. درخواست شما از خداوند و تمجيد شما نسبت به او بايد با کمال ذلت و خضوع و سپاسگزاري و خشوع و توام با توبه و دوري از معصيت و پشيماني و بازگشت از گناه باشد.

هر يک از شما بايد سلامت خويش را قبل از بيماري و جواني خويش را قبل از پيري و بزرگسالي و دارايي خويش را قبل از ناداري و آسايش خويش را قبل از گرفتاري و زندگي خويش را قبل از مرگ دريافته و غنيمت شمارد. (آري بايد غنيمت شمارد) قبل از اينکه پا به سنين بالا و پيري گذارد و به بيماري و دردي مبتلا گردد که طبيب از او دلتنگ شده و دوست از او روگردان گشته و رشته‏ي عمر او قطع و عقل او دگرگون گردد. (بايد فرصت را غنيمت شمارد) قبل از اينکه به او گفته شود: گرفتار تب شديد و جسمي ضعيف شده است. (بايد فرصت را غنيمت شمارد) قبل از اينکه به حالت جان دادن بيفتد و بستگان دور و نزديک به کنارش بيايند و ديده‏اش مبهوت شود و نظرش به بالا خيره گردد و عرق مرگ بر پيشاني‏اش بنشيند و بيني‏اش خميده و صدايش قطع و با خويش به سخن بپردازد.

(در اين هنگام است که) همسرش بر او گريان شده و فرزندانش يتيم گشته و دشمن و دوستش از او جدا گرديده و آنچه جمع کرده بود بين ديگران تقسيم شده است.

(در اين هنگام است که) چشم و گوشش از کار افتاده و او را به سوي قبله خوابانده و لباس‏هايش را از تن بيرون آورده و او را عريان نموده و غسل داده و خشک کرده و ردايي برايش گشوده و کفنش را باز کرده (و وي را در آن قرار داده) و با پارچه‏اي چانه‏اش را بسته و پيراهني بر او پوشانده و بر سرش پارچه‏اي بسته‏اند و (دور و نزديکانش) با او وداع کرده و بر روي تابوتي بدنش را حمل نموده و بر وي نماز خوانده و از خانه‏ي پر زر و زيور و قصر محکم و استوار و خانه‏ي از سنگ ساخته شده، وي را جدا نموده و در گوشه‏ي قبر و در جايي تنگ و بي‏آب و علف در کنار خشت‏هاي چيده شده در زير سنگ‏هاي سخت قرار داده و خاک‏ها و ريگ‏ها را بر او ريخته‏اند.

(اکنون) از آنچه مي‏ترسيده به سرش آمده و (ديگر) خبري از وي به ياد نخواهد ماند و از کنار مزارش دوست و همراه و اقوام و خويشانش برمي‏گردند و همسر و محبوب او راهي دگر را در پيش مي‏گيرند. (و از اين پس) او هم‏آغوش قبر و اسير سرزمين بي‏آب و علف خواهد بود. جسم او مرکز جنب و جوش کرم‏هاي قبر خواهد شد و خونابه‏ي (صورتش) برگردن و سينه‏اش جاري خواهد گشت. خاک قبر، گوشت بدن وي را پراکنده مي‏کند و خون بدنش را خشک مي‏کند و استخوانش را مي‏پوساند و چنين است تا روز محشر.

و آنگاه که از قبر، او را بيرون مي‏آورند و روح بر پيکر او مي‏دمند و براي حشر و نشر صدايش مي‏زنند، در اين هنگام است که قبرها درهم ريخته مي‏شود (و مردگان بپا مي‏خيرند) و باطن هر انساني آشکار مي‏شود و هر نبي و صديق و شهيدي را به صحنه‏ي محشر مي‏آورند و خداوند تواناي داناي بينا خود عهده‏دار جدايي حق از باطل مي‏گردد. پس چه بسيار ناله‏هاي جانسوزي که گريبانگير او مي‏شود و حسرتي که وي را به نابودي مي‏کشاند، در جايگاهي هولناک و ديدگاهي عظيم در حضور پادشاهي بسيار بزرگ که بر هر کوچک و بزرگي دانا است. در اين هنگام است که (از شدت گرماي قيامت) عرق سر و صورتش، همچون لجامي بر دهانش گشته (که او را از سخن گفتن بازمي‏دارد) و اضطراب و نگراني سراسر وجود او را فراگرفته است. به گريه و فريادش گوش فرانمي‏دهند و عذر و حجت او را نمي‏پذيرند. نامه‏ي اعمالش بازمي‏گردد و آنگاه که به کردارهاي زشت خويش مي‏نگرد و ديده‏اش به نگاه‏هاي بدي که کرده شهادت مي‏دهد و دستش به آنچه سرسختانه گرفته و پايش به جاهايي که گام نهاده و عورتش به آنچه انجام داده و پوستش به آنچه لمس کرده، شهادت مي‏دهند، در اين هنگام است که صفحه‏ي کردارش آشکار مي‏شود. (آنگاه) منکر و نکير وي را تهديد مي‏کنند و از عاقبت و سرانجام او پرده برمي‏دارند و او را به زنجير و دستش را به بند و بدنش را به زمين مي‏کشند و روانه‏ي دوزخش مي‏کنند. پس با سختي و شدت بسيار وارد جهنم مي‏شود و براي هميشه او را در آتش سوزان به عذاب مي‏رسانند و جرعه‏اي از چشمه‏هاي گداخته‏ي جهنم به او مي‏نوشانند که چهره‏اش را بريان و پوستش را جدا مي‏سازد.

(ملائکه‏ي عذاب) با گرزهاي آهنين بر سرش مي‏کوبند و پوستش که بر اثر سوختن از بين رفته بود بار ديگر تجديد مي‏گردد. (در آنجا) از مامورين دوزخ فريادخواهي مي‏کند، ولي آنان از او رومي‏گردانند و به او پاسخ نمي‏دهند. فرياد دلخراش سر مي‏دهد ولي هيچ نگهباني پاسخ آنان را نمي‏دهد و (ديگر) پشيمانيش سودي به او نمي‏رساند.

از شر هر پاياني به خداوند پناه مي‏بريم و از او عفو و بخششي را مي‏طلبيم که نسبت به بندگان مورد رضايت و قبول خويش، عطا فرموده است و او است عهده‏دار درخواست و برآورنده‏ي حاجات من.

و کسي را که از عذاب خداوند دور کنند، در بهشت الهي و در قصرهاي محکم و استوار جاودانه جاي خواهند داد و در اختيارش حوران و خادمان خواهند گذاشت که با جام‏هايي پر از شراب، گرد وي به گردش درخواهند آمد و در محضر قدس الهي در بهشت فردوس سکونت خواهد گزيد و غرق در نعمت‏هاي بهشتي خواهد شد و از آب گواراي تسنيم و چشمه‏ي سلسبيل که آميخته به زنجبيل و بر آن نشاني از مشک و عبير است خواهد نوشيد. وي را پادشاهي و ملکي است جاودانه و شادي و سروري است که قلب و جانش را خواهد گرفت. در بوستاني خرم و سرسبز، از شراب‏هايي خواهد نوشيد که عقل او را سلب نخواهد کرد. اين مقام و منزلت مخصوص کسي است که از پروردگارش ترسيده و از معصيت او خويش را برحذر داشته است و آن عذاب سزاي کسي است که سرپيچي خالق خويش را کرده و معصيت خداوند را نزد خود نيک و زيبا شمرده است.

(و قرآن) سخني است که حق و باطل را از هم جدا کرده و به عدل حکم نموده و گوياي داستان کساني است که داستانشان بيان گرديده و بيانگر موعظه‏اي است که به روشني ذکر شده است.

و آن کتابي است که روح‏القدس (جبرئيل امين) آن را از طرف خداوند بر قلب پيامبر هدايت شده، نازل نموده است.

درود آن ملائکه‏اي که سفراي بزرگوار و نيکو رفتار الهي هستند، بر پيامبر باد.

پناه مي‏برم به پروردگار داناي رحيم و حکيم و کريم از شر شيطان، آن دشمن دور از رحمت خدا و رانده شده از درگاه او.

گريه و زاري‏کنندگان شما بايد (در پيشگاه خداوند) به گريه و زاري بپردازند و دعاکنندگان شما بايد به دعا مشغول گردند و من براي خودم و شما از خداوند طلب مغفرت مي‏کنم.

آنگاه حضرت اين آيه را تلاوت کردند:

«آن خانه‏ي آخرت را مخصوص کساني قرار مي‏دهيم که خواهان برتري و فساد در زمين نباشند و سرانجام خوش از آن تقوي‏پيشگان است».


استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد