AvAstiN
29th July 2009, 04:09 PM
احساسات استرس زا ممکن است احتمال ايجاد بيماري قلبي را افزايش دهند. محققان انستيتوي heartmath اين ارتباط را شرح مي دهند.قلب وظيفه اي فراتر از پمپ کردن خون دارد و در حقيقت يکي از وظائف مهم آن ارسال پيام به مغز است. دکتر رولين مک کارتي تئوري علمي اين پديده را توضيح مي دهد.درگذشته روانشناسان معتقد بودند احساسات ، الزاما تظاهرات ذهني هستند که فقط توسط مغز ايجاد مي شوند.
اکنون مي دانيم که اينگونه نيست بلکه هيجانات همانطور که با مغز ارتباط دارند ، با قلب و بدن نيز رابطه خاصي دارند. قلب به عنوان يکي از اندام هاي بدن نقش مهمي در تجربه احساسي ما ايفا مي کند. تجربه يک احساس از مغز ، قلب و عملکرد بدن همراه با هم ناشي مي شود.انستيتوي heartmath يک مرکز تحقيقاتي است که به مطالعه قلب و فيزيولوژِي احساسات پرداخته است و مطالعات متعددي را براي تشخيص ارتباط بين هيجانات و قلب انجام داده است.
تعدادي از مطالعات انجام شده در اين خصوص ، شناختي رانسبت به چگونگي ارتباط فعاليت قلب با هيجانات ، سلامت و سرزندگي فراهم کرده است.
هيجانات و قلب
مطالعات جديد اين مرکز ، ارتباط اساسي بين قلب و مغز را نشان مي دهد. قلب در يک حالت گفتگوي دو طرفه با مغز قرار دارد.هيجانات ، سيگنال هايي که مغز به قلب مي فرستد را تغيير مي دهند و قلب به روش هاي پيچيده اي به آن پاسخ مي دهد اما در مقايسه با آنچه مغز به قلب ارسال مي کند ، اطلاعات بيشتري از قلب به مغز فرستاده مي شود و مغز بطرق بسيار مهمي به سيگنال هاي قلبي پاسخ مي دهد.
اين تحقيق شرح مي دهد که قلب چگونه به واکنش هاي ذهني و هيجاني پاسخ مي دهد و چرا برخي هيجانات خاص ، بدن را تحت استرس قرار داده انرژي ما را تحليل مي برند.وقتي ما احساساتي مانند خشم ، عجز و درماندگي ، اضطراب و عدم امنيت را تجربه مي کنيم ، الگوهاي ضربان قلب نا منظم تر مي شود.
پيام اين مدل هاي نا منظم به مراکز حسي درمغز که احساسات منفي را تشخيص مي دهند ارسال مي شود.اين سيگنال ها احساسات واقعي را ايجاد مي کنند که ما در ناحيه قلب آنها را تجربه مي کنيم. ضربان هاي نا منظم قلب توانايي تفکر روشن را نيز از ما مي گيرند.
بسياري از مطالعات نشان داده اند که احتمال ايجاد بيماري قلبي درافرادي که اغلب هيجانات استرس زايي همچون برانگيختگي ، خشم يا درماندگي و عجز راتجربه مي کنند ، بيشتر است. اين احساسات واکنش زنجيره اي رادر بدن ايجاد مي کنند بطوري که سطوح هورمون استرس بالا مي رود ، رگ هاي خوني منقبض مي شوند ، فشار خون افزايش مي يابد و سيستم ايمني تضعيف مي شود.در صورتي که اين احساسات پي درپي تجربه شود ، بر قلب و ساير اندام ها ي بدن فشار وارد مي کند و نهايتا منجر به مشکلات جدي براي سلامت مي شود.
بطور معکوس نيز تحقيق heartmath نشان مي دهد که وقتي احساساتي مانند عشق ، توجه ، تقدير و همدردي توسط قلب درک مي شوند ، اين اندام ضربان بسيار متفاوتي خواهد داشت. در اين حالت ضربان هاي قلبي هماهنگ و داراي هارموني هستند که احساسات مثبت را منعکس مي کنند و معرف وضعيت مناسب قلب و عروق و تعادل سيستم عصبي هستند. قلب ، احساس خوبي دارد و اغلب يک حس آرامش را در ناحيه قلب ايجاد مي کند.آگاهي درباره تغيير حالت واکنش هاي هيجاني استرس زا به اين احساسات قلبي مي تواند تاثيرات مثبت و ژرفي را برسيستم قلبي عروقي و بر سلامت کل بدن اعمال کند.
درک ارتباط قلب و احساساتمان بسيار آسان است و اين که مي توانيم با تغيير ضربان هاي قلب آن را به وضعيت بهتري ببريم.
اکنون مي دانيم که اينگونه نيست بلکه هيجانات همانطور که با مغز ارتباط دارند ، با قلب و بدن نيز رابطه خاصي دارند. قلب به عنوان يکي از اندام هاي بدن نقش مهمي در تجربه احساسي ما ايفا مي کند. تجربه يک احساس از مغز ، قلب و عملکرد بدن همراه با هم ناشي مي شود.انستيتوي heartmath يک مرکز تحقيقاتي است که به مطالعه قلب و فيزيولوژِي احساسات پرداخته است و مطالعات متعددي را براي تشخيص ارتباط بين هيجانات و قلب انجام داده است.
تعدادي از مطالعات انجام شده در اين خصوص ، شناختي رانسبت به چگونگي ارتباط فعاليت قلب با هيجانات ، سلامت و سرزندگي فراهم کرده است.
هيجانات و قلب
مطالعات جديد اين مرکز ، ارتباط اساسي بين قلب و مغز را نشان مي دهد. قلب در يک حالت گفتگوي دو طرفه با مغز قرار دارد.هيجانات ، سيگنال هايي که مغز به قلب مي فرستد را تغيير مي دهند و قلب به روش هاي پيچيده اي به آن پاسخ مي دهد اما در مقايسه با آنچه مغز به قلب ارسال مي کند ، اطلاعات بيشتري از قلب به مغز فرستاده مي شود و مغز بطرق بسيار مهمي به سيگنال هاي قلبي پاسخ مي دهد.
اين تحقيق شرح مي دهد که قلب چگونه به واکنش هاي ذهني و هيجاني پاسخ مي دهد و چرا برخي هيجانات خاص ، بدن را تحت استرس قرار داده انرژي ما را تحليل مي برند.وقتي ما احساساتي مانند خشم ، عجز و درماندگي ، اضطراب و عدم امنيت را تجربه مي کنيم ، الگوهاي ضربان قلب نا منظم تر مي شود.
پيام اين مدل هاي نا منظم به مراکز حسي درمغز که احساسات منفي را تشخيص مي دهند ارسال مي شود.اين سيگنال ها احساسات واقعي را ايجاد مي کنند که ما در ناحيه قلب آنها را تجربه مي کنيم. ضربان هاي نا منظم قلب توانايي تفکر روشن را نيز از ما مي گيرند.
بسياري از مطالعات نشان داده اند که احتمال ايجاد بيماري قلبي درافرادي که اغلب هيجانات استرس زايي همچون برانگيختگي ، خشم يا درماندگي و عجز راتجربه مي کنند ، بيشتر است. اين احساسات واکنش زنجيره اي رادر بدن ايجاد مي کنند بطوري که سطوح هورمون استرس بالا مي رود ، رگ هاي خوني منقبض مي شوند ، فشار خون افزايش مي يابد و سيستم ايمني تضعيف مي شود.در صورتي که اين احساسات پي درپي تجربه شود ، بر قلب و ساير اندام ها ي بدن فشار وارد مي کند و نهايتا منجر به مشکلات جدي براي سلامت مي شود.
بطور معکوس نيز تحقيق heartmath نشان مي دهد که وقتي احساساتي مانند عشق ، توجه ، تقدير و همدردي توسط قلب درک مي شوند ، اين اندام ضربان بسيار متفاوتي خواهد داشت. در اين حالت ضربان هاي قلبي هماهنگ و داراي هارموني هستند که احساسات مثبت را منعکس مي کنند و معرف وضعيت مناسب قلب و عروق و تعادل سيستم عصبي هستند. قلب ، احساس خوبي دارد و اغلب يک حس آرامش را در ناحيه قلب ايجاد مي کند.آگاهي درباره تغيير حالت واکنش هاي هيجاني استرس زا به اين احساسات قلبي مي تواند تاثيرات مثبت و ژرفي را برسيستم قلبي عروقي و بر سلامت کل بدن اعمال کند.
درک ارتباط قلب و احساساتمان بسيار آسان است و اين که مي توانيم با تغيير ضربان هاي قلب آن را به وضعيت بهتري ببريم.