ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : عشق يا شهوت؟



نارون1
24th March 2014, 09:23 PM
بعضي‌ها به طور کلي عشق به شريک زندگي را انکار مي‌کنند و معتقدند مفهومي جداگانه به نام عشق، وجود خارجي ندارد. تحليلشان هم اين است که اين عشق همان ميل جنسي در لباس مبدل است يا به عبارتي ديگر اين عشق تنها با رابطه جنسي عينيت مي‌يابد.

ديگراني هم هستند که با يک نگاه تحليلي و روانکاوانه ريشه‌هاي ناخودآگاه ميل عاشقانه به شريک زندگي را همان ميل جنسي مي‌دانند. در اين نگاه تحليلي حتي اگر کسي ادعا کند من عشق بدون تمايل جنسي را تجربه کرده‌ام، يا مي‌گويند ناخودآگاهت اقناع جنسي مي‌شده و تو خبر نداشته‌اي يا اينکه مي‌گويند اگر در ناخودآگاهت چنين چيزي نبوده، پس عشقي را که تجربه کرده‌اي يک عشق بيمارگونه بوده است.


اينها نگاه‌هايي هستند که يا در سطح پديدارشناختي عشق را رد مي‌کنند يا اينکه با تحليل روانکاوانه از عشق به ميل جنسي مي‌رسند و با پيداکردن سرچشمه، خيالشان راحت مي‌شود که شاه‌کليد حقيقت را يافته‌اند و غير از آن هرچه که هست، مجاز است يا حقيقتي است در لباس مبدل.


نگاه من به اين رويکرد يک نگاه انتقادي است. من اعتقاد دارم در رابطه‌هاي انساني مفهومي جداگانه به نام عشق وجود دارد که هرچند با ميل جنسي عميقا مرتبط است اما در عين حال موجوديتي مستقل دارد. اجازه بدهيد بحث را با درآمدي بر واژه‌شناسي آغاز کنم. در اينجا شما را ارجاع مي‌دهم به ميزگرد بسيار جذاب هفته گذشته در روزنامه شرق که در آن محمدرضا باطني به نقد کتاب «غلط ننويسيم» ابوالحسن نجفي پرداخت. نقدي منصفانه و بدون سوگيري که براي ابوالحسن نجفي تا حد زيادي قانع‌کننده بود.


باطني معتقد است زبان در حال تحول است. پيوسته کلماتي از زبان خارج و گروه جديدي از کلمات به آن وارد مي‌شوند. کلماتي هم که به موجوديت خود در زبان ادامه مي‌دهند، با گذر زمان از جهت معنايي دچار دگرگوني مي‌شوند.


باطني در مورد يافتن معني صحيح واژه‌هايي که در مرحله دگرگوني هستند يا اينکه از زباني بيگانه وارد شده و دچار تحول معنايي شده‌اند معتقد به مطالعه ميداني و آمارگيري از مردم عادي و معمولي است نه کساني که خطابه ايراد مي‌کنند يا در کلاس‌هاي ادبي تدريس مي‌کنند. با اين وصف واژه‌شناسي يک علم پويا و در حال دگرگوني است و بهترين مرجع براي مطالعه آن زبان روزمره مردم است.

من با تاثيرپذيري از صحبت‌هاي باطني به اين نتيجه رسيدم که با تمام احترامي که براي لغتنامه دهخدا قائل هستم، با توجه به اينکه اين کتاب پس از 70 سال از نشر آن ويرايش نشده، در مورد بسياري از واژه‌ها مرجع به روز و معتبري نيست. با اين نگاه محتاطانه و اندکي بدبينانه به واژه شهوت در دهخدا مراجعه کردم.

تعريف او از شهوت اين است: «آرزو و ميل و رغبت و اشتياق و خواهش و شوق نفس در حصول لذت و منفعت.» مي‌بينيم که تعريف دهخدا کلي و فارغ از هرگونه بار عاطفي مثبت يا منفي است. براساس اين تعريف مي‌توانيم به راحتي به جاي واژه «عشق» از «شهوت» استفاده کنيم.


يا مثلا به جاي اينکه به همسرمان بگوييم «عاشقت هستم» بگوييم «نسبت به تو شهوت دارم». حدس من اين است که اين واژه صرف‌نظر از ريشه‌شناسي ادبي آن، در زبان روزمره به معناي اختصاصي جنسي اشاره دارد. در اين زمينه مطالعه ميداني انجام نداده‌ام اما از بعضي از همکاران پزشک و پرستار و همچنين بيمارانم که در مورد اين واژه پرسيدم، همه به معناي جنسي آن تاکيد کردند و کاملا شهوت را از احساس عاشقانه جدا مي‌کردند.

دوست پزشکي دارم که در اهواز طبابت مي‌کند و به زبان عربي محاوره‌اي آن مرز و بوم آگاه است. نظر او اين بود که واژه شهوت نه تنها اختصاصا معني جنسي مي‌دهد بلکه تا حدي بار منفي هم دارد. به عنوان مثال جمله «من شهوتي هستم» تا حدي به رابطه‌هاي خارج از زناشويي اشاره مي‌کند. هدف از نوشتن اين يادداشت يادآوري به مترجماني است که به دام تعريف دهخدا از اين واژه نيفتند و passionate loveرا به جاي «عشق شورانگيز» که ترجمه بسيار خوبي است، «عشق شهوتناک» ترجمه نکنند.

غير از مرجع مردمي، در کتاب‌هاي معتبر روان‌شناسي واژه عشق و ميل جنسي به صورت مفاهيمي جداي از هم تعريف شده‌اند. البته اين جدا بودن به معناي خط‌کشي محکم بين آنها نيست. پرواضح است که اينها مفاهيمي مرتبط با هم هستند و روي هم تاثير مي‌گذارند اما همچنان مستقل از هم موجوديت دارند.


هتفيلد، از بنيانگذاران روان‌شناسي عشق، در تعريف «عشق شورانگيز» تاکيد مي‌کند که اين عشق مي‌تواند با ميل جنسي همراه باشد يا نباشد. جدا از تحليل عميق روانکاوانه که ريشه هر ميلي را مي‌تواند جنسي ببيند، لحظه‌هاي اوج ميل عاشقانه مي‌تواند حداقل آگاهانه با تحريک جنسي همراه نباشد. اگر هم نگاه روانکاوانه داشته باشيم، بايد بگوييم عشق شکل والايش‌يافته ميل جنسي است و مفهومي است که تغيير ماهيت داده است. شاملو به زيبايي اين تفاوت بين عشق و ميل جنسي را بيان کرده آنجا که مي‌گويد: «در فراسوي مرزهاي تنم تو را دوست دارم.»




دکتر برجعلی / هفته نامه سلامت

ساناز فرهیدوش
24th March 2014, 09:46 PM
ابراهام مزلو طبقاتی را ترسیم می کند که از رفع نیاز های اولیه انسان تا رشد و شکوفایی و رسیدن به کمال را شامل می شود . براورده شدن نیاز جنسی در برهه ی اول . خوراک . پوششاک و مسکن و دفع در طبقه اول قرا دارد .
در طبقه دوم مورد تایید قرار گرفتن . و.. قرار می گیرد . در طبقه سوم صمیمت جنسی را قرار داده . یعنی وقتی گام به گام نیاز های اساسی یک انسان براورده شود فرصتی برای ایجاد عشقو صمیمیت و دوام یک رابطه ایجاد می شود .


اینکه در هر تیتر خبر سازی می کنند و یکهو تمام این نیاز ها و طیقات را فشرده می کنند شبیه سوال معروف علم بهتر است یا ثروت شده است .


کمی فکر کنیم و منصف باشیم . در جایی که نیاز ها سرکوب می شود یا به صورت درست براورده نمی شود چنین بحث ها و نتیجه گیری هایی منصفانه نیست .

ab.bb
25th March 2014, 05:10 PM
بطور واضحی بین غریزه جنسی و عشق تفاوت هست. غریزه جنسی صرفا نسبت به جنس مخالف ایجاد میشه؛ ولی برای عشق محدودیتی نیست. مثل عشق به علم، کار، طبیعت، دوست، کشور و...
مثلا نیوتن بطور آشکار عاشق فیزیک بود. ساعت ها بطور شبانه روزی به مسائل فیزیک فکر می کرد.گاهی یک یا دو روز بدون خواب و خوراک فقط مطالع می کرد و مینوشت. مشابه این رفتار رو در بسیاری از دانشمندان، مخترعین و... میشه دید.

"golbarg"
25th March 2014, 07:02 PM
من میگم عشق یه غریزه هستش که تو وجود ادماست

شهوتم یه غریزه که تو وجوده ادماست

فاصله رسیدن هرکدومشون به اون یکی فقط یه لحظه

هردوشون خوبه ولی زیاد رویی تو هردوشون باعث ضرر[narahatish]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد