PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : حماسه ­­نامه­ های پس از شاهنامه



Capitan Totti
23rd February 2014, 02:14 AM
حماسه­­نامه­های پس از شاهنامه (http://parskoroosh.blogfa.com/post/624)

پنجاه سال پس از آن­كه فردوسی توسی چشم از جهان فرو بست، مردی دیگر از شهر توس از آشوب­ها و آشفتگی­های خراسان به آذربایجان كوچ كرد و آثار ادبی خود را –كه یكی از آنها «گرشاسب­­نامه» است- دور از دیار و زادگاه خود پدید آورد. او كه از یورش­های پی در پی تركان سلجوقی، به آذربایجان گریخته بود، «اسدی توسی» نام داشت. اسدی نخستین سخنوری است كه پس از فردوسی اثری حماسی پدید آورده است.
از آن پس شمار كسانی كه به پیروی از شاهنامه، حماسه­نامه­ سرودند، سده به سده رو به افزونی نهاد و تا به روزگار قاجار و سده­ی سیزدهم مهی ادامه یافت. آخرین آنها را باید «شهنشاه­نامه»ی محمود خان ملك­الشعرا –سخنور دربار فتحعلی­شاه قاجار- دانست. كتاب او تقلید دیگری از شاهنامه­ی فردوسی است؛ اما در بازه­ی زمانی میان شاهنامه تا شهنشاه­نامه، حماسه­نامه­های دیگری آفریده شد كه هر كدام جز سایه­ای كم­رنگ از اثر جاودانه­ی فردوسی نیستند؛ مانند: كوش­نامه و بهمن­نامه (هر دو از سده­ی پنجم)، بانوگشسب­نامه، فرامرزنامه و شهریارنامه (هر سه از سده­ی ششم)، برزونامه (سده­ی هفتم)، سام­نامه و جهانگیر­نامه (سده­ی هشتم).
نكته اینجاست كه هیچ كدام از این حماسه­نامه­ها، از دید ادبی و ارزش سخنوری و هنر داستان­پردازی، به پای شاهكار فردوسی نمی­رسند و در برابر كاخ بلند شاهنامه­ی او، رنگ و رو و جلوه­ای ندارند. ناگزیر این پرسش پیش می­آید كه پس ارزش چنین حماسه­نامه­های دست دومی در چیست؟
این پرسش را با دكتر مجید سرمدی، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه پیام نور، در میان می­گذاریم. سرمدی پاسخ می­دهد: «ارزش حماسه­نامه­های پس از شاهنامه را از چند گونه می­توان بررسی كرد. برای نمونه، از دید ادبی و نگاهبانی از زبان فارسی. گویندگان منظومه­های حماسی، داستان­هایی را سروده­اند و در میان مردم پراكنده­اند كه به نگهداری تركیبات و زبانزدهای فارسی كمك كرده است. حتا ارزش ادبی آنها در این هم است كه توانسته­اند واژه­هایی را جایگزین واژه­های دیگر كنند؛ یك نمونه­اش بر جای ماندن واژه­ی «خرد» است كه یادگاری است از گسترش این­گونه داستان­های حماسی. پس نخستین ارزش آنها در گسترش و نگاهداشت زبان فارسی، حتا در بیرون از مرزهای ایران است.ارزش دیگر آن دست كتاب­ها در درون­مایه­ی آنهاست. پس از پدید آمدن رویدادهای سهمگین تاریخی، مردم ما نیاز به خودباوری ملی داشتند تا دشواری­ها را پشت سر بگذارند. می­دانیم كه خویشكاری شاعران جز این نیست كه سخنی بگویند كه در دل­ها اثر كند؛ به سخن دیگر، هنر شعر نشان دادن و نمایاندن است، نه آفرینش و پدید آوردن. همین است كه شعر را جهانی مجازی دانسته­اند كه با گره خوردن و یكی شدن زبان و خیال­پردازی آفریده می­شود. مردم می­توانند درون این جهان ساخته­شده بروند و آرزوها و دردها و خواسته­های خود را ببینند و حتا همزادپنداری كنند. سروده­های حماسی چنین تاثیر و كنشی داشتند».
از سرمدی می­پرسیم: آیا حماسه­نامه­های پس از فردوسی، همانند شاهنامه­ی او «حس حماسی» دارند؟ سرمدی می­گوید: «منش و روش سرایندگان آن حماسه­نامه­ها سازگار با شعر حماسی نبود؛ همین است كه بیشتر منظومه­های آن­ها سست و ساختگی از كار درآمده است. این را هم بگویم كه من از حس حماسی، كه شما به آن اشاره می­كنید، شكوه و سهمگینی را در نظر می­گیرم. در روزگار فردوسی آن حس، پیكره­ای حماسی و استوره­ای داشت و در روزگاران دیگر چهارچوب حماسه­های عرفانی به خود گرفت؛ همانند «منطق­الطیر» عطار و «مثنوی» مولانا. زمانی كه این كتاب­ها را می­خوانیم، حس حماسی به خود می­گیریم؛ تا بدان اندازه­ای هم اثرگذارند كه گویی مارش نظامی می­شنویم. این حس حماسی حتا در روزگار صفویه هم كه مردم خوی و سرشت خمودانه­ای داشتند و همه چیز مینیاتوری شده بود و شعر هم یك­سره خیال­بافی­های دور و دراز بود، به تمامی از میان نرفت؛ اما شكل و پیكره­ای دینی گرفت.باید در نظر داشت كه ادبیات ابزار دگرگونی است. همه­ی نمودهای دگرگونی رفتار مردم را در ادبیات می­توان دید؛ از همین روست كه می­گویند ادبیات آینه­ی مردم است. حس حماسی هم برترین و چیره­ترین حس انسانی است؛ چون این حس به آدمی نیرو و توانایی می­دهد».
می­پرسیم: سرایندگان حماسه­نامه­های پس از شاهنامه، داستان­های خود را از كجا گرفته­اند؟ آیا ساخته­ی ذهن و خیال آن­هاست؟ سرمدی پاسخ می­دهد: «منظومه­های داستانی دو گونه سرچشمه دارند: نوشتاری و غیرنوشتاری. سرچشمه­های نوشتاری، بهره­جویی یك كتاب از كتاب دیگر است؛ مانند بخش­ها و روایت­هایی كه «گرشاسب­نامه» از شاهنامه گرفته است. غیرنوشتاری­ها روایت­هایی است كه در میان مردم جاری بوده و سراینده­ی حماسه­سرا از آن سود می­جسته است. یك بخش دیگر از سرچشمه­های كار آنها نیروی خیال­پردازی است. حتا اگر داستانی را از جایی بگیریم و موبه­مو بازگو كنیم، باز ناگزیریم خیال را هم در آن به كار ببریم. گوینده، خواسته یا ناخواسته، برای آن­كه هنر داستان­پردازی­اش را نشان دهد، رنگی از اندیشه و خیال خود را به داستان می­زند. به هر روی، یكی از سرچشمه­های سروده­های حماسی را می­توان آثار نوشتاری دانست، دیگری را روایت­های سینه­به­سینه و سرانجام، خیال­پردازی شاعر».
در پایان، از سرمدی كه «فرامرزنامه»، یكی از آثار حماسی پس از شاهنامه، را ویرایش كرده است، می­پرسیم: «فرامرزنامه» چه جایگاهی در میان حماسه­نامه­ها دارد؟ او پاسخ می­دهد: «از دید ادبی و داستان­پردازی، چندان باارزش نیست. سراینده­ی ناشناسش، حماسه­پرداز، آن­گونه كه در نزد دیگران سراغ داریم، نبوده است. مرد دهقان و كشاورزی بوده كه خواسته است كتابی افزوده باشد به سروده­های حماسی دیگر. منش او حماسه­وار هم نبوده است تا بتوان در او شخصیتی حماسی، همانند فردوسی، سراغ گرفت».

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد