PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : چهارشنبه سوري



Capitan Totti
23rd February 2014, 01:55 AM
چهارشنبه سوري (http://parskoroosh.blogfa.com/post/131)


تیر شید سوری نام جشنی باستانی و برگرفته از آیین مهر سپس زرتشتی است که ایرانیان از دیرباز در دوران میترا یا ایزد مهر برآن استوار بوده و این آیین از هنگامی که هوشنگ شاه شاهنشاه ایران در آن رزمگاه و مانور ارتشی در شکارگاهش به راز آتش پی برد و آنرا شناختند و نگاهبانی کردند تا کنون پا برجا مانده ولی بر پایه ویرانگریهای ویرانگرانی همچون اسکندر گجستک و سپس تازیان همه دستاوردها و سنگ نبشته ها و بنچاکها(سندها) را از میان بردند ولی بدرستی همراه با تاریخ از ۳۷۱۰ سال پیش تا کنون در آغاز شب تیرشید روز (چهار شنبه) و در پایان روز بهرام شید (سه شنبه شب) هر سال آن را بنام جشن آتش با روشن کردن آتش و پریدن از روی آن که نماد و نشانی از پایان کرفتن آتشهای همیشگی و هر روزه بفرنود (دلیل) سرما برگزار میکنند .جشن آتش بدرستی پیش درآمد و پیشباز جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن سرشت و روزگار ما ایرانیان است.
بایستی در اینجا شما نازنینان را از این نام و نشان تیرشید روز آگاهتر کنم و بر میگردیم بدوران پیش و اندکی پس از تازش بیابان نشینان به میهن ورجاوندمان
نام روزهای هفتگی ما در پیش از تازشها و چیرگی تازیان بر ما بدینگونه بوده اند: روز نخست1-مهرشید (یکشنبه) 2-مه شید(دوشنبه) 3-بهرام شید(سه شنبه) 4-تیرشید(چهار شنبه) 5-اورمزد شید(پنجشنبه) 6-ناهیدشید (جمعه)=آدینه 7-کیوان شید(شنبه)
...بازهم گسیختگی چرا که مردممان اکنون که در برون از مرزها بزندگی پرداخته اند و پژوهش بسیار میکنند نمیدانم چرا همه را از درون نمادهای اینان جستجو میکنند و دوستدارند خودشانرا به این بیگانگان و فرهنگ اینان بچسبانند!!! اگر دینشان را می پزیرند خواهانند که همه به کیش آنان درآیند و اگر به آسودگیهایی میرسند پژوهشهایشان را بدون نگرورزی(توجه) به داشته هایمان گرداگرد آنان آغاز و بانجام میرسانند... ولی راستیها را بایستی دریابیم و بکار ببندیم اینکه آسوده روز ما در دوران پیش از اسلام همان ناهیدشید روز(شنبه) می بوده نه مهرشید روز(یکشنبه) بیگانگان چرا که بر این استواریم یهودیان بیش از 200 سال با ما و در سرزمین ما زندگی میکرده اند و همواره همان آسوده روز ما را هم باورمند بودند و بنام شبت یا سبت میخواندند و میدانند و بر همین پایه ایرانیان با جنگهای روانی پس از تازشهای روان پریشان بیابانیان گرد مرگبار و چیرگی آنان بر میهنمان آن نامها را کناری زدند و با گزینش بیکاری یانی(یعنی) بست نشستنها(اعتصابها) نام روزها را با شمارشهایی از 1 تا 5 بروزهای کم کاری و بیکاری و آسوده روزی خود در آوردند و روز آسوده(تعظیل) تازشگران که به جمعه و نماز خواندنهای گروهی(جماعت) بست مینشستند (اعتصاب) و کار نمیکردند تا آن دژخیمانرا بزانو درآوردند بدور از اینکه همین کارها سرآغاز ویرانی و سردرگمی آیندگانشان می بود...
در هر روی سخن کوتاه(خلاصه) اینکه در آن روز بهرام شید همگان به گردآوری اندوخته هایی از چوبهایشان می پرداختند و آن اندوخته ها را بر بالای بامهایشان و بر سر راهها انبوه میکردند و بچه ها بهمراهی نوجوانان و گردآوری بوته ها در مرغزارها و دشتها برای روشن کردن و جان دادن به آتشهای بزرگ میپرداختند و غشنگی (قشنگی) این آیین بر همکاریهای همگان میبوده زیرا از مهندترین (مهمترین) کارهای فرهنگی و سنتها و ترادادهای ما همکاری میباشدو با یاری یکدیگر آتش بزرگی پس از فرو نشستن خورشید تا برآمدن آفتاب روشن نگه میداشتند. در کنار این انبوه آتش که پشت بامها و راهها را روشن نگه میداشت بوته هایی کوچکتر هم بدرازای یکدیگر میافروختند تا آن رسم را که پایان آتش افروزیهاست و سرشت رو به گرما و زندگی دارد انجام بدهند و آن بوته ها را بگونه ای می چیدند که مردم و میهمانان هنگامیکه از روی آنها می پرند و نیایش میگویند و درخواست سالی نیک همراه با تندرستی و فال نیک و خوشبختی را آرزو میکردند با یکدیگر برخورد نکنند بدینگونه که هفت بونه آتش بسوی باختر(مغرب) و هفت بوته آنرا بسوی خاور(مشرق) می چیدند که نخست روبه باختر میپریدند و هنگام بازگشت رو بسوی خاور داشتند و آنهم ندایی بر بلندی و پیروزی شیدمهر و خورشید میبود...
...اگر به واژه سور نگاهی بیاندازیم درخواهیم یافت که هم بگویشی نشان از رنگ سرخ است هم جشن و پایکوبی است
بزرگترین آرزوی مردمان در این جشن و پایکوبیها پاک شدن و تندرستی گرفتنشان از آتش پاک گرم است و خواهان از میان بردن رنگ پریدیگی - زردی - بیماریهایشان است و پایه این آیین و رسم بر فرهنگ والا و بزرگداشتهایمان است نه دین و دینبازی و دیگر اینکه با افروختن آتش در هر جشنی از جشنهای مردمی میهنیمان که دست پایین(کم) در هر ماه یکروز را بایستی همانند نیاکانمان بآن بپردازیم...
افروختن آتش و شادی کردن بدور آن ندایی برای سدا (صدا) کردن و نشان دادن جایگاهمان به فروهرهای پاک و اشوییمان میباشد چرا که در درون آن آتشدانها همواره از دودهای خوشبو مانند زفران - هل - کندر - سندل و مشگ بهره میبریم و آن دودها مارا بیاد روان تابناک اندیشمندان - بزرگان و شاهنشاهان و جانفشانان میهنمان میاورد و بر روان نیک و پاک آنان آفرینها و درودها میگوییم

(((اندکی از آیینهای تیرشید سوری)))
سال نو - کوزه نو
ایرانیان در شب تیرشیدسوری کوزههای گلی کهنه را بالای بام خانه برده، بریز افکنده و آنها را میشکستند و کوزه نویی را جایگزین میساختند. هنوز این رسم اکنون نیز در برخی از جایکدهای ایران آشکار است و باور دارند که در گزشت سال بلاها و گرفتاریها در کوزه کهنه گرد میگردد که با شکستنش خواهان از میان بردنشانرا دارند که نادرست و بدور از خرد است گرچه نیاکانمان به اینکار میپرداختند ولی در این اندیشه نبوده و نبایستی بماند و به پالایش و آگاهی دادن نیاز دارد
نیاکانمان در همه جا به اینکار نمیپرداختند... در جایگاههایی کوزه های کهنه را میشکستند که دارای آب و هوای نمناک میبوده زیرا با بستن خزه ها و آلوده شدنشان و درمانده بودن از پاکیزه کردن درونشان آنها را در آن هنگام میشکستند تا کسی یا دیگران از آن دیگر بهره ای نبرند
چنگال زنی و چمچک(قاشق) زنی هم یکی از ترادادهای زیبای ماست همانند کاکه(برادر کوچک) سیاه که بنادرست حاجی پیروز(فیروز) پس از چیرگی تازیان بر ما گسترده شد و خواهان پیروزمندی مکه رفتگانی بر دیگر ایرانیان باشند و بازارگرمیی در این دیار شکست خورده و سردرگم کرده باشند
کاکه پیروز پیام رسان بهار است زیرا برادرهای کوچک خانواده ها همواره در کارهای خانه به مادران و خواهران خود یاری میرساندند و چون در پاکیزه کردن خانه دودگرفته و سیاه شده در زمستان سرد و بلند پرداخته بودند دارای دست و چهره ای سیاه میگشتند و با همان سیاهی دستان و چهره هم در رج(صف) خریداران میماندند تا برای خوراک خانواده خود خرید کنند و در همان هنگام به خواندن آوازهای شاد و نوید دادن دلها برای فرا رسیدن نوروز میخواندند و بسیاری هم بـه آنها مژدگانیهایی برای این آگاهی خوش میدادند که بر پایه آیین مهر این جوانان چون یاری دهنده خانواده و نوید دهنده و پیامرسان نوروز بودند رختهای سرخرنگ با کلاهی بلند بهمانرنگ - خود را میاراستند تا نشانی از ایزد مهر و یا میترا هم باشد

خشکبار(آجیل )مشگل گشای تیرشید(چهارشنبه)سوری
ایرانیان پس ار پایان آتش افروزی، آل(اهل) خانه و خویشاوندان گردهم میآمدند و پایانین دانه های نباتی مانند: تخم هندوانه، تخم کدو، پسته، فندغ(فندق)،بادام، نخود، تخم خربزه، گندم و شاهدانه را که از پاییز برای زمستان مانده بود روی آتش اشویی و پاک بو داده و نمکین میکردند و میخوردند. ایرانیان بر این باور بودند که هر کس از این خوراکیها بخورد مهربان تر میگردد و کینه و رشک از وی دور میگردد. امروزه هم نمک گیر شدن و نان و نمک کسی را خوردن دغا (خیانت) نورزیدن و همدل شدن از همان باورها سرچشمه میگیرد

پختن و پخش شیرینی - فال گوش نشستن و گره گشایی
این هم یکی دیگر از رسمهای تیرشیدسوری است که جوانان بویژه دختران جوان آرزو میکنند، پشت دیوار یا گزرگاهی میایستند و به سخنان رهگزران گوش فرا میدهند و سپس با این سخنان پاسخ دلخواه خود را میگیرند

شال انداختن
"شال اندازی" که همان کشتی اندازی است و بایستی از نام دیرینش بهره بگیریم از دیگر رسمهای کهن شب تیر شید سوری است که از دیر باز تاکنون برای ما بیادگار مانده است و هنوز ارج خود را در شهرها و روستاهای بسیاری بویژه در بخشهای کهن کشورمان همانند جایگاههای کردنشین - همدان و زنجان داراست. پس از خاموشی آتشها کوچک و کوزه شکستن و فالگوشی و گره گشایی و چنگال زنی سپس جوانان به "شال اندازی" میپردازند.
... در این هنگام جوانان چندین دستمال نرم و ابریشمی را به یکدیگر گره زده، از آن تنابی رنگین که با رنگهایی اشویی و سرفراز درفش شکوهمندمان همخوانی داشته (سرخ و زرد و بنفش) به بلندی سه متر میسازند. آنگاه از راه پلکان خانه ها یا از روی دیوار، آنرا از روزنه دودکش درون کاشانه ها مینمایند و یک سر آن را خود در بالای بام در دست میگیرند، آنگاه با چند سرفه بلند آگاهی به دارنده خانه(صاحبخانه) میدهد تا پیشکش خودشانرا به آن شال ببندند. چون ایشان هم چشمبراه آویخته شدن چنین شالهایی هستند، بدون ایست به تناب رنگین، آنچه را که آماده کرده اند در گوشه شال میریزند و گره ای بر آن زده و با یک تکان آرام دارنده شال را آگاه میسازند که هدیه سوری آماده است. آنگاه شال انداز شال را بالا میکشد. آنچه در شال است هم هدیه تیرشید سوری است و هم فال. اگر هدیه نان باشد آن نشانه دارا شدن است و شیرینی نشانه شیرین کامی و شادمانی، انار نشانه براوانی فرزند در آینده و گردو نشان زندگانی دراز، بادام و فندغ نشانه پایداری و بردباری در برابر دشواریها، کشمش نشانه پر آبی و پر بارانی در سال نو و سکه نغره نشانه سپید بختی است.

دیدگاهی از چشم تنگان و بدنهادان در برابر تیرشید (چهارشنبه) سوری

نویسندگان و دیدگاه پردازانی نیز بوده اند که جشنهای تیرشید سوری و نوروز را آیینی ناپسند و بدگهر میدانستند.
...اینان برخی از همان روحانیون پس از شورش سی و یک سال پیش هستند که کوشیدند این آیین را هم همانند دیگر دلبستگی هایمان از ما دور و سپس این جشنها را از سالنامه (تقویم) ایران بزدایند.
از آنها میتوان آخوند ددمنش و دشمن ایران دستاربند مرتضی مطهری را نام برد که بزرگداشت آیین تیرشید سوری یا چهارشنبه سوری را از آن «احمقها» میدانست و میگفت پدران ما همه خر بودند که اینچنین میکردند و بر آن بود تا آیین اسلام را جایگزین ترادادهای ایرانی بویژه نوروز کند.
روان پریش و ناپاک دیگر ی که آیت الله را هم با خود میکشید ابوالقاسم خزعلی نیز گفت «امیدوارم عیدغدیر جای نوروز را بگیرد...
بر ما نیست که ... کشی یا مگس کشی کنیم بر ماست تا آرمانها - فرهنگها - رسمها و ترادادهایمان را ارج بنهیم و برگزار کنیم و کشور ورجاوند و سپنتاییمان را با آتش پاک و روشنایی زای خردگرایی آرایش دهیم که براستی این گنداب از تنه ایران آزاد میگردد و این مگسهای بیماری افزا و ژنده و بدسرشت به همان بیابانها بجایگاه راستینشان باز خواهند گشت ...
امیدوارم روزگار یاری دهد تا دیدگاه و پژوهش خودم را درباره روز گرامی - جان جهان - نوروز باستانی و پیشبازها و ترادادهای راستینش را در دسترس شما بگزارم
پاینده ایران و برپا درفش سرخ و زرد و بنفش کاویانی
نوروز زا بیشتر بشناسیم و پاس بداریم
نوروزتان پیروز

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد