Capitan Totti
23rd February 2014, 01:26 AM
کیومرث (http://parskoroosh.blogfa.com/post/714)
گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی اساطیری مَزدَیَسنیان و نخستین شاه در شاهنامه است.گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافته است.کیومرث در اوستاگویا در یکی از نسکهای مفقود اوستا(ی ساسانی) به نام «چهرداد» سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصهٔ این نسک در کتاب پهلوی دینکرد آمده است. گیومرث در اوستا با صفت «نخستاندیش» آمده است زیرا نخستین کس است که پیام اهورامزدا را دریافت کرد.گیومرث در متون فارسی میانهدر متون پهلوی آمده است که هرمزد کیومرث را در گاهنبار ششم (ششمین و آخرین دورهٔ آفرینش) آفرید و این آفرینش هفتاد روز به طول انجامید. بلندای کیومرث شش نای، و درازا و پهنای او به یک اندازه بود. کیومرث به مدت سههزارسال پس از خلقت بیحرکت بود و وظایف دینی انجام نمیداد ولی به آن میاندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت از آن پس کیومرث فناپذیر شد و پس از آن تازش به مدت سیسال بزیست. چون کیومرث مرد بر سمت چپ افتاد و نطفهٔ او بر زمین ریخت. ایزد نریوسنگ- نَریوسَنگ در اوستایی نَیریوسَنگهَ، در پهلوی نَریوسَنگ، در فارسی نَرسی و نَرسه- نام ایزد پیک و پیامآور اهورامزدا خدای دین زرتشت است یعنی قابل مقایسه با جبرئیل در دینهای ابراهیمی است. در کتاب وَندیداد نریوسنگ دوست اهورامزدا خوانده شده و در کتاب بُندَهِشن وظیفه نریوسنگ رساندن پیام الهی به شاهان و پهلوانان ذکر شده است.در یک اسطوره کهن درباره این ایزد آمده است که اهورامزدا او را همچون پسری پانزده ساله آفرید و برهنه در پس اهریمن قرار داد تا زنان با دیدن او دل در او بندند و او را از اهریمن بخواهند.نگهبانی دوسوم آن و سپندارمذ نگهداری یکسوم آن را بر عهده گرفت. از نطفهٔ کیومرث نخستین جفت مردمان به صورت دو شاخه ریواس روییدند. نام این جفت به صورتهای مختلف آمده است: «مشی و مشیانه»، «مشیگ و مشیانگ»، «مرد و مردانه» و .... تمام مردم از فرزندان مشیگ و مشیانگ هستند.شادروان مهرداد بهار (پژ ص ۴۹) اظهار داشتهاست که اسطورهٔ کیومرث اسطورهای جدیدتر است و به پس از کشف فلزات بازمیگردد و در اسطورهٔ کهنتر (مربوط به اقوام هندوایرانی) جم و خواهرش نخستین زوج مردمان بشمار میآمدند.هرچند در متون پهلوی تکیه بر نخستینانسانبودن گیومرث است ولی اشاره به پادشاهی او نیز شده است. برای نمونه در دینکرد به او لقب «گرشاه» به معنی شاه کوهستان داده شده است.گیومرث در شاهنامهگیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شدهاست که سی سال شهریاری جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوهنشینی کیومرث اشاره شده است:
که چون نو شد او بر جهان کدخدای نخستین به کوهاندرون ساخت جایبه علاوه او کسیاست که پلنگینه (به معنی کلیتر پوست جانوران) بر تن میکند و کشاورزی هم در زمان شهریاری او آغاز میشود:
سر بخت و تختش برآمد به کوه پلنگینه پوشید خود با گروهازو اندر آمد همی پرورش که پوشیدنی نو بُد و نو خورشاز بعد از شاهنامه دیگر چندان نامی از کیومرث در ادبیات فارسی نمیبینیم. کیومرث هرگز به شهرت شهریاران بزرگ بعدی چون جمشید و فریدون نرسید.در شاهنامه کیومرث فرزندی دارد سیامک نام، که به دست فرزند اهریمن (در زمان حیات کیومرث) کشته میشود.از آنجا که املای «گر» و «گِل» در رسمالخط پهلوی یکسان است لقب کیومرث به صورت «گِلشاه» نیز آمده است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه لقب کیومرث را به صورت «ملک الجبل» (=کوهشاه) میآورد اما اشاره میکند که بعضی آن را «ملکالطین» (=گِلشاه) میدانند
گیومرث در فارسی، گیومرت یا گیومرد در پهلوی، گَیومَرَتَن در اوستایی نام نخستین نمونه انسان در جهانشناسی اساطیری مَزدَیَسنیان و نخستین شاه در شاهنامه است.گیومرث در زبان اوستایی از دو جز گَیو (به معنی زندگانی) و مَرَتَن (به معنی میرنده یا فناپذیر) تشکیل یافته است.کیومرث در اوستاگویا در یکی از نسکهای مفقود اوستا(ی ساسانی) به نام «چهرداد» سرگذشت کیومرث به تفصیل آمده بود. خوشبختانه خلاصهٔ این نسک در کتاب پهلوی دینکرد آمده است. گیومرث در اوستا با صفت «نخستاندیش» آمده است زیرا نخستین کس است که پیام اهورامزدا را دریافت کرد.گیومرث در متون فارسی میانهدر متون پهلوی آمده است که هرمزد کیومرث را در گاهنبار ششم (ششمین و آخرین دورهٔ آفرینش) آفرید و این آفرینش هفتاد روز به طول انجامید. بلندای کیومرث شش نای، و درازا و پهنای او به یک اندازه بود. کیومرث به مدت سههزارسال پس از خلقت بیحرکت بود و وظایف دینی انجام نمیداد ولی به آن میاندیشید. تا اینکه اهریمن به همراهی دیوان بر جهان تاخت از آن پس کیومرث فناپذیر شد و پس از آن تازش به مدت سیسال بزیست. چون کیومرث مرد بر سمت چپ افتاد و نطفهٔ او بر زمین ریخت. ایزد نریوسنگ- نَریوسَنگ در اوستایی نَیریوسَنگهَ، در پهلوی نَریوسَنگ، در فارسی نَرسی و نَرسه- نام ایزد پیک و پیامآور اهورامزدا خدای دین زرتشت است یعنی قابل مقایسه با جبرئیل در دینهای ابراهیمی است. در کتاب وَندیداد نریوسنگ دوست اهورامزدا خوانده شده و در کتاب بُندَهِشن وظیفه نریوسنگ رساندن پیام الهی به شاهان و پهلوانان ذکر شده است.در یک اسطوره کهن درباره این ایزد آمده است که اهورامزدا او را همچون پسری پانزده ساله آفرید و برهنه در پس اهریمن قرار داد تا زنان با دیدن او دل در او بندند و او را از اهریمن بخواهند.نگهبانی دوسوم آن و سپندارمذ نگهداری یکسوم آن را بر عهده گرفت. از نطفهٔ کیومرث نخستین جفت مردمان به صورت دو شاخه ریواس روییدند. نام این جفت به صورتهای مختلف آمده است: «مشی و مشیانه»، «مشیگ و مشیانگ»، «مرد و مردانه» و .... تمام مردم از فرزندان مشیگ و مشیانگ هستند.شادروان مهرداد بهار (پژ ص ۴۹) اظهار داشتهاست که اسطورهٔ کیومرث اسطورهای جدیدتر است و به پس از کشف فلزات بازمیگردد و در اسطورهٔ کهنتر (مربوط به اقوام هندوایرانی) جم و خواهرش نخستین زوج مردمان بشمار میآمدند.هرچند در متون پهلوی تکیه بر نخستینانسانبودن گیومرث است ولی اشاره به پادشاهی او نیز شده است. برای نمونه در دینکرد به او لقب «گرشاه» به معنی شاه کوهستان داده شده است.گیومرث در شاهنامهگیومرث در شاهنامه نخستین پادشاه دانسته شدهاست که سی سال شهریاری جهان را بر عهده داشت. در شاهنامه نیز مانند متون پهلوی به کوهنشینی کیومرث اشاره شده است:
که چون نو شد او بر جهان کدخدای نخستین به کوهاندرون ساخت جایبه علاوه او کسیاست که پلنگینه (به معنی کلیتر پوست جانوران) بر تن میکند و کشاورزی هم در زمان شهریاری او آغاز میشود:
سر بخت و تختش برآمد به کوه پلنگینه پوشید خود با گروهازو اندر آمد همی پرورش که پوشیدنی نو بُد و نو خورشاز بعد از شاهنامه دیگر چندان نامی از کیومرث در ادبیات فارسی نمیبینیم. کیومرث هرگز به شهرت شهریاران بزرگ بعدی چون جمشید و فریدون نرسید.در شاهنامه کیومرث فرزندی دارد سیامک نام، که به دست فرزند اهریمن (در زمان حیات کیومرث) کشته میشود.از آنجا که املای «گر» و «گِل» در رسمالخط پهلوی یکسان است لقب کیومرث به صورت «گِلشاه» نیز آمده است. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه لقب کیومرث را به صورت «ملک الجبل» (=کوهشاه) میآورد اما اشاره میکند که بعضی آن را «ملکالطین» (=گِلشاه) میدانند