PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر گفتی به روزگاران مهری نشسته بر دل



Almas Parsi
2nd February 2014, 04:48 PM
گفتی به روزگاران مهری نشسته بر دل
بیرون نمی توان کرد الا به روزگاران

http://www.hempstalk.org/images/rose-line.gif

ای مهربانتر از برگ، در بوسه‌های باران!

بیداری ستاره، در چشم جویباران!

آیینة نگاهت، پیوند صبح و ساحل

لبخند گاه گاهت، صبح ستاره‌باران

بازآ که در هوایت، خاموشی جنونم،

فریادها برانگیخت از سنگ کوهساران

ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز

کاینگونه فرصت از کف، دادند بی‌شماران.

گفتی: « به روزگاران مهری نشسته...» گفتم:

بیرون نمی‌توان کرد « حتی » به روزگاران

بیگانگی زحد رفت، ای آشنا مپرهیز

زین عاشق پشیمان، سر خیل شرمساران

پیش از من و تو بسیار، بودند و نقش بستند

دیوار زندگی را زینگونه یادگاران

وین نغمه محبت بعد از من و تو ماند

تا در زمانه باقی‌ست آواز باد و باران


http://www.hempstalk.org/images/rose-line.gif

سروده : شفیعی کدکنی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد