zoh_reh
14th January 2014, 11:02 PM
چند وقت پيش اتفاق زشتي در خواب از من سر زد ...
مي خوام در مورد وابستگي عاطفي اي كه با تمايل جنسي همراه نيست،بيشتر بدونم؛ چند وقت پيش اتفاق زشتي در خواب از بنده سر زد كه باعث قهر كردن هم اتاقيم با من شد؛ مي خوام علت اين اتفاق را بدانم و چگونه ازاين حالت بيرون بيام و همچنين چگونه دوستم كه حرفم را باور نمي كند، متوجه سازم كه منظور بدي نداشتم؟ با اين توضيح كه اين اتفاق منو از درس خوندن انداخته ؟
دانشجوی گرامی ؛حالت شما را به دلیل اتفاق نا خوشایندی که متأسفانه بین شما و هم اتاقی تان پیش آمده، درک کرده و به شما حق می دهیم که تا این اندازه نسبت به برون رفت از این وضعیت نگران باشید.
دانشجوی گرامی ؛ به این نکته توجه داشته باشید که به هر حال چه خواسته و یا ناخواسته ،چه خوب یا بد، متأسفانه چنین اتفاقی افتاده و نمی شود خود را برای عملی که اتفاق افتاده ملامت و سرزنش کرد که چرا... ؟ای کاش و... . اما از این نکته نیز غافل نگردید که گرچه نمىتوانید تمام شرائط موجود زندگی را بر وفق مراد خود فراهم نمايید، ولى مىتوانید خود را با شرائط موجود به گونه اي مناسب و فعّال وفق داده و هماهنگ سازید که نه تنها از این حالت هميشه نگران ، ناراحت و ... وضعيت موجود به در آیید بلکه با ابتكار ، خلاقيت و بهره مند شدن از توانمندي هاى خود ، زندگي شاد و با نشاطی را براي خود رقم زده و تبعات اتفاق ناخوشایندی را که افتاده کاهش دهید .
محورهایی که در نامه ارسالی خود بدان اشاره نمودید عبارتند از :
1- مي خوام در مورد وابستگي عاطفي اي كه با تمايل جنسي همراه نيست، بيشتر بدونم؟
2- چند وقت پيش اتفاق زشتي در خواب از بنده سر زد كه باعث قهر كردن هم اتاقيم با من شد؛ اين اتفاق منو از درس خوندن انداخته؛ خواستم علّت اين اتفاق را بدانم ؟ چگونه ازاين حالت بيرون بيام؟
3- چگونه دوستم که حرفم را باور نمي کند متوجه سازم كه منظور بدي نداشتم؟
محور اول :
روان شناسان يكي از نيازهاي اساسي و مهم آدمي را نياز به محبت ذكر كرده اند . در واقع آدمي در هر سن و مرحله اي از حيات خويش به محبت احتياج دارد و علاقه مند است كه ديگران او را دوست بدارند و به او مهر بورزند و خود نيز ديگران را دوست داشته و به آنها محبت كند. علاقه شما به دوستتان به دلیل ارتباط مستمر تان در محیط خوابگاه بسیار طبیعی است .
مواردی از قبیل احساس تنهایی ، نیاز به همدم ، خلأ عاطفی و نیاز جنسی از جمله شاخصه هایی است که نه تنها از زمان بلوغ بلکه جلوتر از آن همراه انسان بوده و باید در هر مرحله از رشد، متناسب با شرایط سنی ، فرهنگی و ... به نحو مطلوبی به آنها پاسخ داد .
برای این که در اثر معاشرت با ديگران زندگي موفقي داشته باشید، باید از چگونگی معاشرت و آداب آن اطلاع کافی داشته و حدود روابط دوستانه را مراعات نمایید؛ ضمناً‌به این نکته نیز توجه داشته باشید که احساسات عاشقانه نیز بر خواسته از همان غریزه جنسی و از آثار روانی آن است ، لذا نباید این احساسات به ظاهر پاک و مقدس موجب فریب گردد. لذت بردن از رابطه عاطفی با همدیگر، خود بدان معنی است که چنین رابطه ای عادی نبوده و هشدار دهنده است . علاقه به همجنس مادامی طبیعی است که به همجنس خواهی تبدیل نشود.
محور دوم :
«بشر آن قدری که از فکر حوادث ناراحت می شود، از خود آن حوادث زحمت نمی بیند».(1)
خود را عادت دهید که افسوس اتفاقات گذشته را نخورید، زیرا در این صورت هیچ کاری از پیش نخواهید برد.
علّت اینکه شما به راحتی خاطرات تلخ آن اتفاق را به یاد می‌آورید، این است که آن را خیلی در ذهن خود مرور می‌کنید، یعنی تصویر آن را بارها و بارها در ذهن خود ترسیم می‌کنید، لذا سعی کنید از امروز اگر فکر آن اتفاق به ذهنتان خطور کرد ، دنباله آن را نگیرید .
تنها به امروز و وظیفه کنونی خود فکر کنید. درهای گذشته و آینده را روی خود ببندید.
اگر واقعاً میل دارید تغییر کنید و دگرگون شوید، از همین الان تصمیم بگیرید؛ در مورد اینکه قبلاً چگونه بوده‌اید و تا به امروز چگونه شخصیتی داشته‌اید ،چگونه عمل کرده اید و چرا چنین بوده‌اید؛ مطلقاً صحبت و تفکر نکنید.
سعی کنید از ماجرایی که برایتان اتفاق افتاده تجربه کسب نمایید، نه اینکه در گذشته بمانید. به عنوان مثال درسی که از این ماجرا می توانید بگیرید این است که سعی کنید در هنگام خواب مراقب باشید از یک بستر خواب مشترک بادیگران استفاده نکنید و یا اینکه فاصله لازم را رعایت نمایید.
برای بیرون آمدن از افکاری که ذهن شما را احاطه کرده :
1. یک رشته فعالیت های ذوقی، هنری، فکری و عملی را در پیش بگیرید تا بتوانيد فکرتان را از ماجرای پی آمده منصرف نمایيد.
2. اوقات فراغتتان را با کارهای متنوع پر کنید تا کم تر در مورد اتفاق گذشته فکر کنید.
محور سوم :
در مورد بخش پایانی پرسشتان نیز باید بگوییم که اگر واقعا ًچنین عملی از شما سر زده است از طرف مقابل خود معذرت خواهی نمایید و دنبال توجیه عمل خود نباشید، زیرا هیچ چیز بهتر از صداقت و درستی، دیگران را نسبت به شما خوش گمان نخواهد ساخت .
به این نکته نیز توجه داشته باشید که دیگران هیچ گاه نمی توانند به خوبی خودتان از درون تان و احساساتی که دارید، آگاه شوند، لذا خود را به رنج و محنت نیاندازید و سعی کنید در عمل کاری کنید که تحسین دیگران را نسبت به خود بر انگیزید، زیرا در این صورت است که گذشت زمان نیز کار را به نفع شما تمام خواهد کرد.
پی نوشت :
1. دیل کارنگی، آیین زندگی، ص 122.
http://www.moshavereh.porsemani.ir
مي خوام در مورد وابستگي عاطفي اي كه با تمايل جنسي همراه نيست،بيشتر بدونم؛ چند وقت پيش اتفاق زشتي در خواب از بنده سر زد كه باعث قهر كردن هم اتاقيم با من شد؛ مي خوام علت اين اتفاق را بدانم و چگونه ازاين حالت بيرون بيام و همچنين چگونه دوستم كه حرفم را باور نمي كند، متوجه سازم كه منظور بدي نداشتم؟ با اين توضيح كه اين اتفاق منو از درس خوندن انداخته ؟
دانشجوی گرامی ؛حالت شما را به دلیل اتفاق نا خوشایندی که متأسفانه بین شما و هم اتاقی تان پیش آمده، درک کرده و به شما حق می دهیم که تا این اندازه نسبت به برون رفت از این وضعیت نگران باشید.
دانشجوی گرامی ؛ به این نکته توجه داشته باشید که به هر حال چه خواسته و یا ناخواسته ،چه خوب یا بد، متأسفانه چنین اتفاقی افتاده و نمی شود خود را برای عملی که اتفاق افتاده ملامت و سرزنش کرد که چرا... ؟ای کاش و... . اما از این نکته نیز غافل نگردید که گرچه نمىتوانید تمام شرائط موجود زندگی را بر وفق مراد خود فراهم نمايید، ولى مىتوانید خود را با شرائط موجود به گونه اي مناسب و فعّال وفق داده و هماهنگ سازید که نه تنها از این حالت هميشه نگران ، ناراحت و ... وضعيت موجود به در آیید بلکه با ابتكار ، خلاقيت و بهره مند شدن از توانمندي هاى خود ، زندگي شاد و با نشاطی را براي خود رقم زده و تبعات اتفاق ناخوشایندی را که افتاده کاهش دهید .
محورهایی که در نامه ارسالی خود بدان اشاره نمودید عبارتند از :
1- مي خوام در مورد وابستگي عاطفي اي كه با تمايل جنسي همراه نيست، بيشتر بدونم؟
2- چند وقت پيش اتفاق زشتي در خواب از بنده سر زد كه باعث قهر كردن هم اتاقيم با من شد؛ اين اتفاق منو از درس خوندن انداخته؛ خواستم علّت اين اتفاق را بدانم ؟ چگونه ازاين حالت بيرون بيام؟
3- چگونه دوستم که حرفم را باور نمي کند متوجه سازم كه منظور بدي نداشتم؟
محور اول :
روان شناسان يكي از نيازهاي اساسي و مهم آدمي را نياز به محبت ذكر كرده اند . در واقع آدمي در هر سن و مرحله اي از حيات خويش به محبت احتياج دارد و علاقه مند است كه ديگران او را دوست بدارند و به او مهر بورزند و خود نيز ديگران را دوست داشته و به آنها محبت كند. علاقه شما به دوستتان به دلیل ارتباط مستمر تان در محیط خوابگاه بسیار طبیعی است .
مواردی از قبیل احساس تنهایی ، نیاز به همدم ، خلأ عاطفی و نیاز جنسی از جمله شاخصه هایی است که نه تنها از زمان بلوغ بلکه جلوتر از آن همراه انسان بوده و باید در هر مرحله از رشد، متناسب با شرایط سنی ، فرهنگی و ... به نحو مطلوبی به آنها پاسخ داد .
برای این که در اثر معاشرت با ديگران زندگي موفقي داشته باشید، باید از چگونگی معاشرت و آداب آن اطلاع کافی داشته و حدود روابط دوستانه را مراعات نمایید؛ ضمناً‌به این نکته نیز توجه داشته باشید که احساسات عاشقانه نیز بر خواسته از همان غریزه جنسی و از آثار روانی آن است ، لذا نباید این احساسات به ظاهر پاک و مقدس موجب فریب گردد. لذت بردن از رابطه عاطفی با همدیگر، خود بدان معنی است که چنین رابطه ای عادی نبوده و هشدار دهنده است . علاقه به همجنس مادامی طبیعی است که به همجنس خواهی تبدیل نشود.
محور دوم :
«بشر آن قدری که از فکر حوادث ناراحت می شود، از خود آن حوادث زحمت نمی بیند».(1)
خود را عادت دهید که افسوس اتفاقات گذشته را نخورید، زیرا در این صورت هیچ کاری از پیش نخواهید برد.
علّت اینکه شما به راحتی خاطرات تلخ آن اتفاق را به یاد می‌آورید، این است که آن را خیلی در ذهن خود مرور می‌کنید، یعنی تصویر آن را بارها و بارها در ذهن خود ترسیم می‌کنید، لذا سعی کنید از امروز اگر فکر آن اتفاق به ذهنتان خطور کرد ، دنباله آن را نگیرید .
تنها به امروز و وظیفه کنونی خود فکر کنید. درهای گذشته و آینده را روی خود ببندید.
اگر واقعاً میل دارید تغییر کنید و دگرگون شوید، از همین الان تصمیم بگیرید؛ در مورد اینکه قبلاً چگونه بوده‌اید و تا به امروز چگونه شخصیتی داشته‌اید ،چگونه عمل کرده اید و چرا چنین بوده‌اید؛ مطلقاً صحبت و تفکر نکنید.
سعی کنید از ماجرایی که برایتان اتفاق افتاده تجربه کسب نمایید، نه اینکه در گذشته بمانید. به عنوان مثال درسی که از این ماجرا می توانید بگیرید این است که سعی کنید در هنگام خواب مراقب باشید از یک بستر خواب مشترک بادیگران استفاده نکنید و یا اینکه فاصله لازم را رعایت نمایید.
برای بیرون آمدن از افکاری که ذهن شما را احاطه کرده :
1. یک رشته فعالیت های ذوقی، هنری، فکری و عملی را در پیش بگیرید تا بتوانيد فکرتان را از ماجرای پی آمده منصرف نمایيد.
2. اوقات فراغتتان را با کارهای متنوع پر کنید تا کم تر در مورد اتفاق گذشته فکر کنید.
محور سوم :
در مورد بخش پایانی پرسشتان نیز باید بگوییم که اگر واقعا ًچنین عملی از شما سر زده است از طرف مقابل خود معذرت خواهی نمایید و دنبال توجیه عمل خود نباشید، زیرا هیچ چیز بهتر از صداقت و درستی، دیگران را نسبت به شما خوش گمان نخواهد ساخت .
به این نکته نیز توجه داشته باشید که دیگران هیچ گاه نمی توانند به خوبی خودتان از درون تان و احساساتی که دارید، آگاه شوند، لذا خود را به رنج و محنت نیاندازید و سعی کنید در عمل کاری کنید که تحسین دیگران را نسبت به خود بر انگیزید، زیرا در این صورت است که گذشت زمان نیز کار را به نفع شما تمام خواهد کرد.
پی نوشت :
1. دیل کارنگی، آیین زندگی، ص 122.
http://www.moshavereh.porsemani.ir