PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر اشعار کیوان مهرگان



*FATIMA*
9th January 2014, 08:29 PM
سهم من از زندگی

نیمی از تو بود

نیم دیگر را

هر روز یک آینه زلال سر می کشید

*FATIMA*
9th January 2014, 08:32 PM
آنکه شکست می خورد

دلی به همراه نیاورده بود

آنکه پیروز می شود

قمار بزرگتری باخته است

*FATIMA*
9th January 2014, 08:33 PM
یک جام آب

یک دل گرم

یک چشم خیس

تو همین اطرافی

این نشانه رفتن است

*FATIMA*
9th January 2014, 08:35 PM
لیوان چایی روی میز

در انتظار یک بوسه است

نه تو می آیی

و نه او گرم می ماند

چه گناهی دارد

سماوری که داغ دیده است

*FATIMA*
9th January 2014, 08:36 PM
سنگی که دست را

زیارت می کند

نخستین بار

وسوسه شکستن می شود

*FATIMA*
9th January 2014, 08:37 PM
قهوه ات را نصفه خوردی

سرنوشت من ته فنجان ناتمام ماند

راه را نصفه آمدم

دل را نیمه باختم

*FATIMA*
9th January 2014, 08:42 PM
می دانم !

دنیا دو روز اولش سخت است

یک روز

بی تو به سر می شود

روز دیگر

با تو به غروب می رسد

*FATIMA*
9th January 2014, 08:43 PM
باران که می آید

تو را

به جای چتر با خود می برم

*FATIMA*
9th January 2014, 08:44 PM
گل ها نشانی قلبت را به من داده اند

هر صبح

به آفتاب گردان ها سلام می دهم

اما تو پاسخم را می دهی

*FATIMA*
9th January 2014, 08:46 PM
به چشمانم

که مانند دو سیب قرمز

بوی تو را گرفته اند

تماشا کن

نگاهم

طعم بادام دارد

*FATIMA*
9th January 2014, 08:47 PM
تو زود رفتی

یا من دیر رسیدم

مبادا

کوه ها

زودتر از ما به هم برسند

*FATIMA*
9th January 2014, 08:48 PM
خواب هایی که در جیب هایت قایم کرده ای

در چشمانم پناه گرفته اند

هر چه گشتم

خودم را ندیدم

مرا در کجا صدقه کرده ای

که بلای بی تو بودن بر سرم می آید

*FATIMA*
9th January 2014, 08:50 PM
قرمز ، آبی یا سیاه

فرقی نمی کند

خیانت را

با چه رنگی بنویسی

دوستت دارم

گناه نیست

*FATIMA*
9th January 2014, 08:51 PM
لولای در

اسیر یک فریاد بود

یک نفر می رود

و باز یک نفر می رود

برای جاده مهم نیست

کسی تنها می شود

*FATIMA*
9th January 2014, 08:53 PM
یک کلاغ

یا چهل کلاغ

فرقی نمی کند

کی

خبر دوستت دارم را به تو می رساند

*FATIMA*
9th January 2014, 08:54 PM
دلم می گیرد

وقتی در درونم

بزرگ می شوی

*FATIMA*
9th January 2014, 08:55 PM
نیازی

به باز کردن چتر نبود

برای فرار از یورش باران

من

تنها یک قطره بودم

*FATIMA*
9th January 2014, 08:57 PM
وقتی به تو فکر می کنم

جاده می آید

وقتی در جاده می روم

تو همراهم نیستی

تو و جاده در تنهایی من همدستید

*FATIMA*
9th January 2014, 09:03 PM
دوستت دارم را

آرام بنویس

زیر فشار این اعتراف

کاغذ هم مچاله می شود

*FATIMA*
9th January 2014, 09:04 PM
می ترسم

زیر پایم به جای علف

خیانت سبز شود

*FATIMA*
9th January 2014, 09:06 PM
سرنوشتی

جا مانده ته فنجان قهوه

جای تو خالی

تا آن را

تعبیر کنیم

*FATIMA*
9th January 2014, 09:09 PM
سراغت را از خورشید گرفتم

سر آسمان روی دوشم خم شد ؛

بغض کرده

نشانت را از ماه پرسیدم ؛

سرش گیج رفت

زمین راهش را از یاد برد

نامت را در گوش دلم زمزمه کردم

بر سرم آوار شد

*FATIMA*
9th January 2014, 09:11 PM
آسمان سرگردان ؛

دستم را می برم

غبار نشسته بر صدای شهر را پاک می کنم

به خانه که می رسم

دفترم پر از اشک است

با امضای نام تو...

*FATIMA*
9th January 2014, 09:13 PM
وقتی از پشت فراموشی می آیی

چقدر برایم غریبه ای

آشنای دیروز

- - - به روز رسانی شده - - -



چقدر خونسردی

وقتی حافظه برگ یخ می زند

*FATIMA*
9th January 2014, 09:15 PM
روی جاده نوشتم

بمان

او می آید ؛

برای دیدن تو

مرا تنها گذاشت

*FATIMA*
9th January 2014, 09:17 PM
همه ی محال ها را

باور کرده ام

شاید ؛

گفته باشی :

دوستت دارم

*FATIMA*
9th January 2014, 09:24 PM
هر شب

با تو خودم را به جاده می سپارم

صبح

تنها

اول جاده ایستاده ام





- - - به روز رسانی شده - - -


قالی

وقتی از دار پایین آمد

به زیر پا افتاد

*FATIMA*
9th January 2014, 09:25 PM
ستاره ها

به دنبال رد پای تو

در قلب آسمان گم شده اند

*FATIMA*
9th January 2014, 09:27 PM
نفس تو

در قلبم تکرار می شود

اما من پر از

نفس های تنهایی ام

*FATIMA*
9th January 2014, 09:30 PM
وقتی کاسه ای زیر نیم کاسه است

یعنی من به تو فکر می کنم

و تو

به کس دیگری

*FATIMA*
9th January 2014, 09:33 PM
کسی هست

که هر روز به تماشای خورشید می آید

او چشمانش را برای دیدن تو

در لحظه قرار جا گذاشته است

*FATIMA*
9th January 2014, 09:34 PM
با صدای تو

در گوش دیوار

پنجره ای باز می شود

*FATIMA*
9th January 2014, 09:36 PM
جاده را زخمی نکن

راهمان

خونین می شود

*FATIMA*
9th January 2014, 09:39 PM
این روزها هر رهگذری

در کوچه تو آدرس گم می کند

پنجره را باز کن

باران راه را به او نشان خواهد داد

*FATIMA*
9th January 2014, 09:40 PM
جای من

هیچ جا خالی نیست

حتی در قلب غریبه ای

که در سایه تو نشسته است

*FATIMA*
9th January 2014, 09:42 PM
همه تنهایی ات را

به من بسپار

تمام بی کسی ام را

با آن قسمت می کنم

*FATIMA*
9th January 2014, 09:43 PM
هر کس

نگاه می کارد

اشک درو می کند

*FATIMA*
9th January 2014, 09:46 PM
نگاهت را به آسمان بسپار

زمین مهر می رویاند

من بی نیاز به چتر

در بارانی که تویی گام می زنم

*FATIMA*
9th January 2014, 09:47 PM
قرارهای ما

پای درختانی بود

که تابوت می شوند

*FATIMA*
9th January 2014, 09:50 PM
با دستان تهی ام

به استقبالت می آیم

تو

انتظار برایم ارمغان آورده ای

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد