PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی خوابي كه «زياد بستري» ديد



M@hdi42
9th January 2014, 12:39 PM
خوابي كه «زياد بستري» ديد

مكان : فكه
راوي :همرزم شهيد
«زياد بستري» از بچه هاي آذربايجان غربي، سراب بود كه براي سربازي به لشكر 27 آمده بود. يك روز آمد و گفت كه شب گذشته در خواب يك نفر را با لباس فرم سپاه ديده كه به او مي گويد به اين شيار در ارتفاع 143 بيا و مرا از زير خاك در بياور. بچه ها اهميتي كه ندادند هيچ، مسخره اش هم كردند. يكي گفت: «ديشب پرخوري كردي...» هركس تيكه اي انداخت. البته از باب شوخي. خدا وكيلي شب ها هم زياد غذا مي خورد. به قول بچه ها: «شب ها توي غذا خوردن سنگين مي زد» هفت - هشت نفر را حريف بود. تازه كم هم مي آورد از لحاظ غذايي، بازهم به قول بچه ها «ما توي تفحص نديديم كه اين بنده خدا سير شود».

زمستان سال 72 بود. يك سال و نيم مي شد كه سربازي را مي گذراند و بيشتر آن را هم در تفحص بود. روز بعد دوباره به سيد ميرطاهري گفت: «آقا سيد... به خدا توي خواب يك نفر را ديدم كه لباس فرم سپاه تنش است و با دست به من اشاره مي كند. او مي گويد بيا من را از اينجا در بياور...».



خنديديم و گفتيم: «بابا ول كن... توي اين شيار كه اصلا نمي شود كار كرد».

روز دوم كه او خواب ديده بود، وقتي از پاي كار بر مي گشتيم گفت چون فاصله زياد است و خسته مي شود، همانجا در پاسگاه نيروي انتظامي مي ماند تا ما فردا برگرديم و با هم كار را شروع كنيم. نگو همان شب براي سومين بار آن شهيد به خوابش مي آيد و حرف خود را تكرار مي كند.

صبح كه آمديم، ديديم او دستگاه را از جايي كه كار مي كرديم به داخل آن شيار برده. اين كار خيلي زحمت داشت. خيلي عصباني شديم. با خودم گفتم سيد الان دعوا مي كند كه چرا بدون اجازه و سر خود دستگاه را جابجا كرده; تازه امكان داشت داخل آن شيار مين هم باشد و او به اين چيزها آشنا نبود.

تا وارد شيار شديم، ديديم سه تا پيكر شهيد كنار همديگر روي زمين چيده است. همه اندامشان كامل بود و لباس فرم سپاه هم برتن داشتند. كارش تمام شده بود و داشت لباسهايش را مي تكاند كه بيايد بيرون. تا چشمش به ما افتاد، لبخندي زد و با همان لهجه آذري گفت:

- برادر شاد كام، من گفتم كه سه شبه دارم خواب مي بينم يكي به من ميگه بيام اينارو پيدا كنم، امروز به خودم گفتم هر جور كه شده تا سيد خودش رو پاي كار نرسونده بيام و كار را يكسره كنم كه اين سه تا شهيد را با لباس فرم سپاه پيدا كردم



منبع این مقاله : وب سایت شهدای سرزمین پاک ایران
http://shouhada.com

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد