PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : مقاله چگونه یک نازی آلمانی گرفتار عدالت آمریکایی شد



M@hdi42
9th January 2014, 10:33 AM
چگونه یک نازی آلمانی گرفتار عدالت آمریکایی شد





دموکرات های امریکایی همیشه خود را پیشگام و مدافع تمدن و آزادی و عدالت و حقوق بشر معرفی کرده اند. در این نوشتار حقایقی از تاریخ ذکر خواهند شد که اوج بربریت و بیرحمی و ستمگری امریکایی ها را نشان می دهد.




چگونه یک نازی آلمانی گرفتار عدالت آمریکایی شد


در باب یولیوس اشترایخر و اعدام وی در دادگاه نورنبرگ


نویسنده: حمید رضا نیک بخش



قسمت اول: یولیوس اشترایخر کیست؟
یولیوس اشترایخر یکی از اعضای برجستۀ حزب نازی آلمان بود، اگرچه حدودا از زمان آغاز جنگ جهانی دوم به بعد فعالیت حزبی وی بسیار کم شد و دیگر در میان شخصیت های مهم حزب به حساب نیامد. شاید بتوان او را یکی از آگاه ترین افراد ترین در زمینه خطر یهودیت جهانی نیز دانست. اهمیتی که به خطر یهود می داد به حدی بود که یک هفته نامه تأسیس نمود و به این امر اختصاص داد. اگرچه مورد نفرت دشمنان و مورد انتقاد شماری از اعضای حزب نازی نیز بود و بسیاری هم مطالب هفته نامه او را انزجار آور و زننده دانسته اند. او در دادگاه نورنبرگ به «جنایت علیه بشریت» متهم و اعدام شد.
اشترایخر در 12 فوریه 1885 میلادی به دنیا آمد. با آغاز جنگ جهانی اول به ارتش آلمان ملحق گردید. طی جنگ نشان جنگی صلیب آهنین دریافت کرد. وقتی که جنگ تمام شد، اشترایخر درجه ستوانی داشت.
پس از پایان جنگ جهانی اول و شکست آلمان، در چند حزب و گروه سیاسی ملی گرا عضویت یافت و در نورنبرگ به فعالیت سیاسی پرداخت. در سال 1922 به مونیخ رفت، پس از اینکه صدای آدولف هیتلر را شنید، با پیروان خود که تعداد قابل توجهی را شامل می شدند، به حزب نازی پیوست. در سال 1923 هفته نامه «اشتورمر» (مهاجم) را تأسیس کرد که منحصراً یک هفته نامه یهودستیزانه بود. این هفته نامه اعلام کرد: «ما برده یهودیان خواهیم بود، پس او باید برود.»
در ماه نوامبر سال 1923، اشترایخر در کودتای مونیخ همراه با هیتلر شرکت نمود. او نیز مثل هیتلر در صف جلویی راهپیمایان بود. کودتا شکست خورد، اما وفاداری اشترایخر در ذهن آدولف هیتلر باقی ماند و پس از احیای حزب، اشترایخر به عنوان گائولایتر (رهبر محلی) حزب نازی در منطقه باواریاییِ فرانکِن (با مرکزیت نورنبرگ) منصوب گردید و تا ماه فوریه سال 1940 میلادی در این مقام باقی ماند. عزل وی از این مقام بخاطر اتهامات گوناگونی بود که از جانب تعدادی از اعضای حزب بر او وارد شد. اگرچه رابطه دوستانه اشترایخر با هیتلر کماکان باقی ماند و به علاوه او اجازه داشت که هفته نامه اشتورمر را کماکان منتشر کند. از این زمان تا پایان جنگ، اشترایخر هیچ گونه مقام دولتی نداشت و تمام فعالیت او صرف نوشتن مقالات در این هفته نامه بود. در ماه می 1945 و پس از تسلیم آلمان، اشترایخر توسط نیروهای آمریکایی دستگیر و در دادگاه نورنبرگ محاکمه و اعدام شد.







http://www.reich-history.com/wp-content/uploads/2013/10/st1.jpg








http://www.reich-history.com/wp-content/uploads/2013/10/st4.jpg

(بالا: یولیوس اشترایخر)

یولیوس اشترایخر به عنوان یهودستیز ترین عضو حزب نازی شهرت داشت، اما جالب است که بدانیم حتی دادگاه نورنبرگ پذیرفت که اشترایخر هیچ گونه ارتباطی به قضیه هولوکاست ندارد! اشترایخر حتی یک نفر را هم به قتل نرسانده بود و تقریبا در طول جنگ جهانی دوم هیچ مقامی در دولت آلمان نداشت. اما در دادگاه نورنبرگ او را اعدام کردند. چرا؟ زیرا او ناشر یک هفته نامه یهودستیز بود و مقالات یهودستیزانه منتشر کرده بود. او در برخی از مقالات خود خواستار نابودی یهودیان شده بود و به همین دلیل در دادگاه نورنبرگ متهم شد که فضای روانی را فراهم کرده و آلمانی ها را از نظر ذهنی برای پذیرش هولوکاست (قتل عام یهودیان) آماده کرده است. در اینجا کاری به محتوای هفته نامه اشتورمر و یا دیگر آثار چاپی انتشارات اشتورمر نداریم و نمی خواهیم در این مورد بحث و جدل کنیم. فرض می کنیم یولیوس اشترایخر بدترین و رکیک ترین مطالب را در هفته نامه اش نوشته است.

قسمت دوم: تئودور کافمان
در ماه مارس 1941، در آمریکا کتابی تحت عنوان «آلمان باید نابود شود!» منتشر گردید. نویسنده کتاب یک یهودی به نام تئودور کافمان بود. زمان انتشار کتاب از دو لحاظ اهمیت دارد. باید توجه داشت که تصمیم گیری و تفکر درباره نوشتن چنین کتابی، سپس نوشتن مطالب اولیه، تنظیم نهایی و انتشار کتاب قاعدتاً حداقل یک فرایند چند ماهه می باشد. اما چرا انتشار این کتاب از نظر زمانی از دو جهت اهمیت دارد؟ نخست اینکه باید توجه داشت که این کتاب تقریباً شش ماه پیش از ورود امریکا به جنگ جهانی دوم نوشته شد. می توان چنین تصور کرد که انتشار چنین کتابی برای آماده سازی روانی مردم امریکا برای پذیرش ورود کشورشان به جنگ نقش داشته است. ضمن اینکه این کتاب نشان می دهد که چگونه یهودیان مردم امریکا را با تلقینات فکری خود آمادۀ جنگ می کردند.
مورد دوم که از اهمیت بسیار بیشتری از مورد قبلی برخوردار است، این حقیقت می باشد که این کتاب مدت ها پیش از انتشار داستان های مربوط به هولوکاست (قتل عام شش میلیون یهودی توسط نازی ها) منتشر گردید. به عبارت دیگر، این کتاب زمانی منتشر گردید که هنوز هیچ کس به طور جدی از قضیه هولوکاست چیزی نشنیده بود. امروز در تاریخ نویسی رسمی که مورد پذیرش صهیونیست ها و متفقین سابق قرار دارد، معمولا زمان کنفرانس وانزه (ژانویه سال 1942) یا زمان آغاز تهاجم ارتش آلمان به اتحاد شوروی (اواسط سال 1941) را زمان آغاز هولوکاست می دانند. با این فرض، در ماه مارس 1941 (زمان انتشار کتاب آلمان باید نابود شود)، هنوز هولوکاست رخ نداده بود. بنابراین اگر ادعا شود که کافمان این کتاب را به عنوان یک تلافی بر ضد هولوکاست نوشت، چنین ادعایی کذب محض خواهد بود، زیرا سخنی از اتاق های گاز، کوره های آدم سوزی در آشویتس و داستان های مشابه که امروز ادعا می شود، به میان نیامده بود.

http://www.reich-history.com/wp-content/uploads/2013/10/st3.jpg
(بالا: تئودور کافمان)

کافمان در طرح خود یک سترون سازی جمعی و اجباری را پیشنهاد نمود. مطابق طرح او، بیشتر زنان آلمانی زیر 45 سال و بیشتر مردان آلمانی زیر 65 سال باید سترون می شدند. بدین گونه طی کمتر از یک قرن، چیزی از نژاد آلمانی باقی نمی ماند و بدین گونه میراث داران گوته، شیلر، بتهوون، شوپنهاور، باخ و واگنر برای همیشه از روی زمین ناپدید می شدند. مسلماً نظر به اینکه نژاد آلمانی طی مدتی بسیار کوتاه منقرض می گردید، سرزمین آلمان خالی از سکنه می شد. البته آقای کافمان فکر این مشکل را هم کرده بود. او طرحی هم برای تقسیم سرزمین های آلمانی میان همسایگان این کشور پیشنهاد نموده بود.
کافمان در کتاب خود نوشته بود:
«جنگ امروز بر ضد آدولف هیتلر نیست.
این جنگی بر ضد نازی ها هم نیست.
این جنگ ملت ها علیه ملت ها است. جنگ ملت های متمدنی که رویای روشنایی را در سر می پرورانند، علیه وحشی های نامتمدنی که ظلمت را گرامی می دارند. جنگ مردم آن ملت هایی که با امید به یک دورۀ نوین و بهتر در زندگی، خروشان به سوی جلو می روند، بر ضد مردم یک ملتی که مشتاقانه به سوی دوران تاریک قبل باز می گردند. جنگ حاضر نبردی است میان ملت آلمان و بشریت.»
این طرح که عملاً یک نسل کشی کاملاً بیرحمانه و با وسعتی بسیار پیشنهاد می کرد، در شماری از روزنامه های کثیر الانتشار امریکایی تبلیغ و بازبینی شد که از جمله می توان به نیویورک تایمز و واشنگتون پست و همینطور مجلۀ مشهور تایم اشاره داشت. مجلۀ تایم در 24 مارس 1941، این کتاب را «شورانگیز» دانست. در تبلیغ این کتاب در نیویورک تایمز نوشته شده بود: «یک برنامه برای صلح دائمی در میان ملت های متمدن!»
http://www.reich-history.com/wp-content/uploads/2013/10/st2.png
(بالا: نقشه پیشنهادی کافمان: در این نقشه کشوری به نام آلمان وجود ندارد.)

برعکس امریکا که انتشار کتاب در آن تقریباً با یک واکنش مثبت روبرو شد، خبر انتشار چنین کتابی در آلمان موجب شوک و بهت مردم آلمان گردید. «آنگریف» (حمله)، روزنامۀ رسمی برلین، در 23 ژوئیۀ 1941 در مورد این کتاب نوشت: «برنامۀ شیطانی برای براندازی مردم آلمان.» شماری از روزنامه های آلمانی دیگر نیز به این کتاب اشاره نمودند.
یکی از رسوم و اصول کلی آلمانی ها در جنگ جهانی دوم احترام به دشمان بود. برای مثال آلمانی ها به افسران اسیر یونانی اجازه دادند شمشیر خود را حفظ کنند، زیرا دلاوری یونانی ها را ستایش می کردند. و یا در سال 1940 که آلمان بر فرانسه پیروز شد، رفتاری که فرماندهان و نیروهای گارد آلمانی به هیئت فرانسوی گذاشتند، مملو از فروتنی و احترام بود. هنگامی که مردم آلمان با خبر شدند که در امریکا چه طرحی برای آنها تدارک دیده شده است، دچار بهت و حیرت شدند. آلمانی ها تصور نمی کردند که دشمنانی تا این حد کینه توز داشته باشند. در واقع گرایش شدید یهودستیزی در آلمان از این زمان آغاز شد. بسیار جالب است که بدانیم تا پیش از انتشار کتاب کافمان، نازی ها هنوز تبعید جمعی یهودیان و انتقال جمعی آنها به اردوگاه های تمرکز را آغاز نکرده بودند!

قسمت سوم: چند نکته
موضوع انتشار این کتاب در امریکا، هویت نویسندۀ آن و بسیاری مسائل مرتبط به جنگ، خود به خود مسائلی را به ذهن می آورد:
1. اگر در طول جنگ جهانی دوم، یک طرح برای نسل کشی یک ملت تهیه شده باشد، آن طرح در امریکا تهیه گردیده است که تحت نظام دموکراسی اداره می شد. به عبارت دیگر، طرح نسل کشی در یک نظام دموکراتیک پیشنهاد شد.
2. اگر در طول جنگ جهانی دوم، یک طرح نسل کشی تهیه شده باشد، این طرح توسط یک یهودی تهیه گردیده است. یک تاجر یهودی به نام تئودور کافمان.
3. طرح کافمان اگرچه اجرا نشد، اما فضای روانی را برای پیشنهاد طرح های نسبتاً مشابه فراهم کرد. پیشنهاداتی همچون برنامۀ هاتون یا برنامۀ مورگنتا که همگی پیشنهاداتی بیرحمانه و وحشیانه را ارائه داده بودند. مطمئنا اگر رسانه های جمعی در امریکا به جای تبلیغ این طرح نسل کشی، در برابر آن اعتراض می کردند، نفرات بعدی جرأت نمی کردند پیشنهادات مشابهی را آشکارا و به صورت عمومی و بدون هیچ گونه احساس شرمساری ارائه دهند. این برنامه ها تنها حرف هایی توخالی نبودند، خصوصا برنامه مورگنتا یکی از ارکان سیاست اشغالی آمریکا در آلمان بود.

قسمت چهارم: مقایسه یولیوس اشترایخر و تئودور کافمان
اگر تئودور کافمان به اعدام محکوم نشد، یولیوس اشترایخر به چه گناهی باید به اعدام محکوم می شد؟ اگر کافمان محاکمه نشد، اشترایخر چرا باید محاکمه می شد؟ اشترایخر چه کاری کرد که کافمان نکرد؟ آیا گناه اشترایخر این بود که خون آلمانی داشت؟ یا امتیاز کافمان این بود که خون یهودی در رگ داشت؟ بی تردید اگر اشترایخر گناهکار بود، کافمان گناهکار تر بود! اشترایخر البته در برخی از نوشته های خود خواستار نابودی یهودیان شده بود، اما این نوشته ها بیشتر نوشته های شعار گونه زمان جنگ بودند که در آن از روی خشم و احساسات حرفی زده می شد. قاعدتا منظور اشترایخر این نبوده است تک تک یهودیان باید از نظر فیزیکی به قتل برسند. عین حرف اشترایخر در مورد یهودیان را چرچیل در مورد آلمانی ها هم گفته بود. چرچیل هم در زمان جنگ گفته بود که آلمانی ها باید نابود شوند، آیا کسی می تواند اثبات کند که منظور چرچیل این بوده است که تک تک آلمانی ها باید به قتل برسند. اگر کسی می تواند اثبات کند که حرف های احساساتی اشترایخر در مورد نابودی یهودیان می تواند اثبات کند که او خواستار نسل کشی بوده است، پس به همان دلیل چرچیل را نیز می توان به نسل کشی متهم کرد. البته اشترایخر هرگز شخصا هیچ اقدامی برای اجرای حرف هایشان انجام نداد، اما چرچیل به بمب افکن هایشان دستور داد که شهر های آلمانی را بمباران کنند و با این وجود هیچ کس چرچیل را به نسل کشی ملت آلمان متهم نکرده است، پس چگونه می توان اشترایخر را به درخواست برای نسل کشی یهودیان متهم نمود؟ به علاوه، در باب مقایسه اشترایخر و کافمان، می توان این مورد را ذکر کرد که اشترایخر در نوشته های جنگی و احساساتی خود تنها به چند جمله در مورد نابودی یهودیان اکتفا می کرد، او هرگز یک طرح مفصل در مورد نسل کشی یهودیان ننوشت، دقیقا برعکس کافمانِ یهودی که یک طرح مفصل و با جزئیات در مورد نسل کشی آلمانی ها نوشته بود.
اگر کافمان محاکمه نشد، چرا اشترایخر باید محاکمه می شد؟ دیگر از اعدام اشترایخر چیزی نگوییم!
آیا کسی نیست به آمریکایی ها بگوید، شما پیش از اینکه بخواهید عدالت را در جهان برقرار سازید، بهتر است عدالت را اول در کشور خودتان برقرار نمایید؟ انسان به یاد زاهدنمایی می افتد که از دیگران درخواست ریاضت کشی می کند، اما خودش بهترین غذاها را می خورد. ادعای نیک سرشت بودن می کند، و بدترین صفات را در خود دارد. این آمریکا، همان زاهد است! شاید بتوانیم برای عصر حاضر هم درسی بگیریم، این که به سیاست آمریکایی اعتماد نکنیم، چه برسد به عدالت آمریکایی!

Joseph Goebbels
9th January 2014, 06:49 PM
این هم از دروغ یهودی :

سوزاندن یهودیان در کوره و تهیه صابون از چربی آنها + عکس و فیلم (http://www.mashreghnews.ir/fa/news/98071/%D8%B3%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%88-%D8%AA%D9%87%DB%8C%D9%87-%D8%B5%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%88-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85)
منبع : http://www.mashreghnews.ir/fa/news/98071/%D8%B3%D9%88%D8%B2%D8%A7%D9%86%D8%AF%D9%86-%DB%8C%D9%87%D9%88%D8%AF%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%DA%A9%D9%88%D8%B1%D9%87-%D9%88-%D8%AA%D9%87%DB%8C%D9%87-%D8%B5%D8%A7%D8%A8%D9%88%D9%86-%D8%A7%D8%B2-%DA%86%D8%B1%D8%A8%DB%8C-%D8%A2%D9%86%D9%87%D8%A7-%D8%B9%DA%A9%D8%B3-%D9%88-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد