PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوال سؤالات ادبیات



"VICTOR"
4th January 2014, 02:16 PM
بسم الله الرحمن الرحیم لا حول و لا قوة الا بالله العلی العظیم

سلام

تو انجمن من ندیدم جایی که سؤالات ادبیات رو بپرسیم برای همین این تايیک رو زدم ، اګر مشابهش هست ، خب زحمت حذفش با مدیران محترم [cheshmak]


خودم شروع می کنم ، احتمالاً چون ادبیات خوبی ندارم همه می تونید پاسخ بدید ... ممنون .


1. '' حال قلب جفا دیده '' چطور میشه اضافه ی استعاری ؟

2. ارتباط این دو بیت رو متوجه نمیشم اونم چون معنی بیت دوم رو دقیق متوجه نمیشم [nishkhand] :

کشیدند در کوی دلدادګان / میان دل و کام دیوارها

طره ی پریشانش دیدم و به دل ګفتم / این همه پریشانی بر سر پریشانی [sootzadan]

3. غرقه ی وهمیم ورنه این محیط / از تنک آبی کناری بیش نیست ، معنی :[nadidan]





باز هم خواهم پرسید ...[khanderiz]

چکامه91
4th January 2014, 04:37 PM
سلام و وقت بخیر

1. '' حال قلب جفا دیده '' چطور میشه اضافه ی استعاری ؟

همون طور که میدونیدتو استعاره، مشبه به جایگزین مشبه میشه. البته ناگفته نمونه عکسشم امکان پذیره و این هم استعاره هست.
اضافه استعاری نوعی استعاره هست که مشبه و یکی از اجزای مشبه به یا ویژگی های اون به صورت ترکیب اضافی کنار هم میان.
اما نکات این ارایه، اولا که باید حواسمون باشه ترکیب اضافی هست نه وصفی.دوم اینکه کلمه اولمون یا همون جزیی از مشبه، واقعا مرتبط به اسم بعدی نیست
یه مثال، دل سخن: سخن به انسان تشبیه شده که کلمه انسان حذف شده، جای مشبه و مشبه عوض شده (مبنای استعاره بودن) ، دلو به عاریت گرفتیم از انسان(مبنای اضافه بودن)

سوال شما: حال قلب جفا دیده......دوتا ترکیب داریم البته اگر اشتباه نکنم : حال قلب و قلب جفا دیده. جفا دیده یک صفت هست.....(یا سوالاتون خیلی سخته یا من همه چی یادم رفته!!![nishkhand]، یه کم به اینکه قلب جفا دیده وصفی باشه شک کردم!) میمونه حال قلب که قلب به انسانی تشبیه شده، حال و احوالو ازش گرفتیم و جابه جا شده...شاید خیلی جالب نباشهیا فکر کنین که این واژه خیلی عادی هست و کلمه "احوال" به خیلی موارد نسبت داده میشه اما اگر در صفت بودن جفا دیده شک نکنیم فکر نمیکنم خارج این باشه
به بیان دیگه اگر صد در صد عنوان شده که اضافه استعاری هست،خیلی کم این برداشتو میشه داشت و درواقع اضافه استعاری ضعیف هست.


2. ارتباط این دو بیت رو متوجه نمیشم اونم چون معنی بیت دوم رو دقیق متوجه نمیشم [nishkhand] :

کشیدند در کوی دلدادګان / میان دل و کام دیوارها

طره ی پریشانش دیدم و به دل ګفتم / این همه پریشانی بر سر پریشانی [sootzadan]

پریشان اول صفت برای طره هست، نامنظم
پریشان دوم یعنی اشفته حالی یا تشویش خاطر
پریشان سوم یعنی انسان پریشان(فقط صفت اون انسان به کار برده شده در شعر)

با این تفسیر معنیش میشه :زلف پریشان او را دیدم و به خودم گفتم این اشفتگی خاطر به دلیل زلف پریشان معشوق است.


3. غرقه ی وهمیم ورنه این محیط / از تنک آبی کناری بیش نیست ، معنی :[nadidan]

یه پیشنهاد البته اگه قابل بدونین همچنین اگر این سوالتونم برمیگرده به قرابت معنایی
برای قرابت معنایی لازم که نیست بیتو به طور صد معنی کنین که هیچ، به نظر من واجب موکده![nishkhand]که خیلی مواقع حتی 50 از بیت هم معنی نکنین. چون فرضا برای کنکورممکنه با
ابیاتی مواجه بشین که تا حالا ندیدین و اگر از قبل تمریناتتون جوری باشه که به معنی تکیه میکردین، مسلما جدا از بار روانی منفی که ممکنه بهتون دست بده
که بیت جدیده و معنیشو نمیدونین، ممکنه واقعا بیت سنگینی باشه و به راحتی معنیش مشخص نشه. درنتیجه شخصا فکر میکنم اولا موضوع تمام متنای کتابای ادبیات
تو ذهنتون باشه. دوم هم اینکه سعی کنین با پیداکردن بعضی ارایه ها که تو فهم شعر کمک میکنن مثل استعاره تشخیص تشبیه استفهام مجاز کنایه ایهام به طورکلی ارایه های معنوی که با معانی بازی میکنن، مفاهیمو حدس بزنین. مورد بعد اینکه معنی چندتا از کلماتیو پیدا کنین که اصل شعرو میرسونن و با این موارد گزینه هارو بررسی کنین
البته بازم عرض کنم مشروط به اینکه کنکور و امتحانا مد نظرتون باشه

حالا اجراش میکنیم تو این بیت![nishkhand]
غرقه وهم: اضافه استعاری
محیط:به معنای اقیانوس، استعاره از اگاهی و تصورات و ....[nishkhand]
کنار: به معنی ساحل هست
تنک اب: اب کم عمق


امیدوارم توضیحات جوابگو سوالاتون بوده باشن
ببخشید اگر ایراداتی داشتن، خوشحال میشم مشکلاتشو حتما عنوان کنین[golrooz]

sr hesabi
4th January 2014, 06:17 PM
1. '' حال قلب جفا دیده '' چطور میشه اضافه ی استعاری ؟
خب جف دیده یه صفت هست برای انسان و به قلب نسبت دادیم ،پس اول قلب به انسان تشبیه شده بعد یه صفت از انسان اومده


2. ارتباط این دو بیت رو متوجه نمیشم اونم چون معنی بیت دوم رو دقیق متوجه نمیشم [nishkhand] :

کشیدند در کوی دلدادګان / میان دل و کام دیوارها

طره ی پریشانش دیدم و به دل ګفتم / این همه پریشانی بر سر پریشانی [sootzadan]

مفهوم کلب هر دو بیت یعنی عاشق ،خوشی نمیبینه ، و هرچی بهش میرسه پریشانی هست

3. غرقه ی وهمیم ورنه این محیط / از تنک آبی کناری بیش نیست ، معنی :[nadidan]

معنیش رو نمیدونم
ولی احتمال میدم بگه این دنیا بی ارزش هست

بازم ببخشید اگه اشتباه گفتم

باز هم خواهم پرسید ...[khanderiz]

"VICTOR"
5th January 2014, 10:13 AM
سلام

متشکرم دوستان .

همشهری جان معنی خواستم فقطا [nishkhand]

معنی : مرا به صورت شاهد نظر حلال بود / که هر چه می نګرم شاهدست در نظرم

کجاش مفهوم عمیق نګری داره ؟[tafakor][soal]

چکامه91
5th January 2014, 02:20 PM
همشهری جان معنی خواستم فقطا [nishkhand]

همشهری گرام!!داشتیم؟!اون سوال اول پس چی بود؟![nishkhand]



معنی : مرا به صورت شاهد نظر حلال بود / که هر چه می نګرم شاهدست در نظرم

کجاش مفهوم عمیق نګری داره ؟[tafakor][soal]

با اجازه ،امیدوارم درست باشه
میگه که نگاه کردن من شاعر(سعدی) به دیگران [nishkhand] حلاله، چراکه هرچیزی که تو این نگاه میبینم، شاهدیه بر معشوق لایزال(خداوند) برای من
در ادامه هم میگه همه 2تا چشم دارن، اما من با چشمام خالقو میبینم اما بقیه خلقت و افریده های خالقو
اینم قطعش در حسن و شیرینی موضوع خدمتتون



مرا به صورت شاهد نظر حلال بود
که هرچه می‌نگرم شاهدست در نظرم


دو چشم در سر هر کس نهاده‌اند ولی
تو نقش بینی و من نقشبند می‌نگرم


مفهوم عمیق نگریو متوجه شدین؟در واقع به نظرم منظور از عمیق نگری،عدم ظاهربینی بوده....چون همون طور که میدونین عمیق نگری مخالف سطحی بینی هست و سطحی نگری با ظاهر بینی یه کم فرق داره....

"VICTOR"
12th January 2014, 07:16 PM
سلام

ارتباط این دو بیت رو متوجه نمیشم [nadanestan]:



این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / در بند سر زلف نګاری بوده است

هر سبزه که بر کنار جویی رُسته است / ګویی ز لب فرشته خویی رسته است

"VICTOR"
12th January 2014, 07:25 PM
اینم یه توضیح بفرمایید لطفاً ، ممنون .

جز افسون و افسانه نبود جهان / که بستند چشم خشایارها

sr hesabi
12th January 2014, 07:33 PM
سلام

ارتباط این دو بیت رو متوجه نمیشم [nadanestan]:



این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / در بند سر زلف نګاری بوده است

هر سبزه که بر کنار جویی رُسته است / ګویی ز لب فرشته خویی رسته است


سلام
قرابت خیلی ضعیفی داره(تازه اگه درست فکر کرده باشم)
میشه لطف کنید تست رو کامل بنویسید

- - - به روز رسانی شده - - -


اینم یه توضیح بفرمایید لطفاً ، ممنون .

جز افسون و افسانه نبود جهان / که بستند چشم خشایارها

در کل میخواد بگه این جهان فانی هست و همه از بین میرند و حتی شاهان

"VICTOR"
12th January 2014, 07:41 PM
سلام
قرابت خیلی ضعیفی داره(تازه اگه درست فکر کرده باشم)
میشه لطف کنید تست رو کامل بنویسید

منم همین رو میګم ... به نظرم هیچکدام درسته [nishkhand]


بیت دوم ( هر سبزه ... ) با کدوم قرابت معنایی داره ؟

1. این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / در بند سر زلف نګاری بوده است

2. بګفت از دل شدی عاشق بدین سان ؟ / بګفت از دل تو میګویی من از جان

3. دی شیخ با چراغ همی ګشت ګرد شهر / کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

4. دور ګردون ګر دو روزی بر مراد ما نرفت / دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور

sr hesabi
12th January 2014, 07:46 PM
منم همین رو میګم ... به نظرم هیچکدام درسته [nishkhand]


بیت دوم ( هر سبزه ... ) با کدوم قرابت معنایی داره ؟

1. این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / در بند سر زلف نګاری بوده است

2. بګفت از دل شدی عاشق بدین سان ؟ / بګفت از دل تو میګویی من از جان

3. دی شیخ با چراغ همی ګشت ګرد شهر / کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

4. دور ګردون ګر دو روزی بر مراد ما نرفت / دائماً یکسان نباشد حال دوران غم مخور



تو این گزینه ها خب گزینه 1 درسته
ولی اگه بخواهیم توجیح کنیم
میگه سرشت همه چیز از عشق است ،فکر کنم

"VICTOR"
12th January 2014, 09:23 PM
سلام مجدد

این تست پاسخش ګزینه ی 3 هست ولی من میګم ګزینه ی 1 ، چرا ؟ [tafakor]

ـ مفهوم بیت '' ګویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد ؟ / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم '' در کدام بیت زیر تکرار شده است ؟

1. از کیمیای مهر تو زر ګشت روی من / آری به لطف یمن شما خاک زر شود

2. ای که دایم به خویش مغروری / ګر تو را عشق نیست معذوری

3. روی زرد است و آه درد آلود / عاشقان را ګواه رنجوری

4. مستی عشق نیست در سر تو / رو که مست آب انګوری

sr hesabi
12th January 2014, 10:21 PM
سلام مجدد

این تست پاسخش ګزینه ی 3 هست ولی من میګم ګزینه ی 1 ، چرا ؟ [tafakor]

ـ مفهوم بیت '' ګویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد ؟ / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم '' در کدام بیت زیر تکرار شده است ؟

1. از کیمیای مهر تو زر ګشت روی من / آری به لطف یمن شما خاک زر شود

2. ای که دایم به خویش مغروری / ګر تو را عشق نیست معذوری

3. روی زرد است و آه درد آلود / عاشقان را ګواه رنجوری

4. مستی عشق نیست در سر تو / رو که مست آب انګوری


من اگه باشم تو کنکور این سوال رو با اینکه خیلی رو قرابت حساب میکنم نمیزنم
چون دوگانه هست و برای هر دو گزینه قابل توضیح هست
مصرع اول از زردی روی عاشق خبر میده که بیت 3وم تائید هست بر این
ولی در مصرع دوم ارزش دار شدن به سبب عشق هست که بیشتر حسن تعلیل هست،در واقع این زردی روی از خوبی عشق نیست از بدیش هست از این دست نرسیدن به عشق هست ولی تو بیت(کیمیا) اول داره از خوبی عشق میگه
خیلی سخت بود ،من نمیزدم اگه بودم

ولی در مورد ارزش دار شدن تو همین درس اگه اشتباه نکنم یه بیت هست
چو شبنمی افتاده بودم به پیش افتاب مهرم به جان رسید به عیوق بر شدم
مثالی خوبی هست برای بیت اول این سوال

"VICTOR"
12th January 2014, 10:27 PM
من اگه باشم تو کنکور این سوال رو با اینکه خیلی رو قرابت حساب میکنم نمیزنم
چون دوگانه هست و برای هر دو گزینه قابل توضیح هست
مصرع اول از زردی روی عاشق خبر میده که بیت 3وم تائید هست بر این
ولی در مصرع دوم ارزش دار شدن به سبب عشق هست که بیشتر حسن تعلیل هست،در واقع این زردی روی از خوبی عشق از بدیش هست از اینکه دست نرسیدن به عشق هست ولی تو بیت اول داره از خوبی عشق میگه [soal] ( این اصل بیته یا بیت ګزینه ی 3 هست ؟ چی نوشتید اصلاً ؟! [nishkhand] )
خیلی سخت بود ،من نمیزدم اگه بودم

ولی در مورد ارزش دار شدن تو همین درس اگه اشتباه نکنم یه بیت هست
چو شبنمی افتاده بودم به پیش افتاب مهرم به جان رسید به عیوق بر شدم
مثالی خوبی هست برای بیت اول این سوال

چی شد ، متوجه نشدم چی ګفتید ! [nadanestan]

آره درسته ولی اینجا این بیت رو نداریم ؟! من ګزینه ی 3 رو متوجه نمیشمش ![soal]

sr hesabi
12th January 2014, 10:35 PM
چی شد ، متوجه نشدم چی ګفتید ! [nadanestan]

آره درسته ولی اینجا این بیت رو نداریم ؟! من ګزینه ی 3 رو متوجه نمیشمش ![soal]

مشکلی که هست این تایپ من هست
چون یکمی بد هست تایپم

من اول بیت سوم رو توضیح میدم
بیت سوم میگه: عاشق صورتشون زرد و هست آه و ناله پردرد دارند
حالا شما مصرع اول بیت اصلی از سعدی پرسیده بودند که چرا روی تو زرد هست،خب سعدی کی هست؟؟سعدی عاشق هست
پس در هر دو بیت اشاره به روز زردی عاشق شده درست شد

مصرع دوم بیت اصلی داره یه حسن تعلیلی برای این روی زردی میاره
بیت اول (تو گزینه ها رو میگم) نه زرد شدن روی رو چیز دیگه تعبیر کرده،
بازم میگم خیلی سخت بود

"VICTOR"
12th January 2014, 10:39 PM
مشکلی که هست این تایپ من هست
چون یکمی بد هست تایپم

من اول بیت سوم رو توضیح میدم
بیت سوم میگه: عاشق صورتشون زرد و هست آه و ناله پردرد دارند
حالا شما مصرع اول بیت اصلی از سعدی پرسیده بودند که چرا روی تو زرد هست،خب سعدی کی هست؟؟سعدی عاشق هست
پس در هر دو بیت اشاره به روز زردی عاشق شده درست شد

مصرع دوم بیت اصلی داره یه حسن تعلیلی برای این روی زردی میاره
بیت اول (تو گزینه ها رو میگم) نه زرد شدن روی رو چیز دیگه تعبیر کرده،
بازم میگم خیلی سخت بود

خب آفرین دقیقاً اینجا آدم میمونه 1 یا 3 هر کدوم نصفشون درست هست ولی پس چرا ګزینه ی 3 ؟ من هنوز هم متوجه نشدم چرا 3 [khanderiz] ؟!

"VICTOR"
12th January 2014, 10:42 PM
ګویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد ؟ / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم

1. از کیمیای مهر تو زر ګشت روی من / آری به لطف یمن شما خاک زر شود

3. روی زرد است و آه درد آلود / عاشقان را ګواه رنجوری

---------

الآن قسمت هایی که رنګاش مثل همه جز آبی پر رنګ بهم مربوطه پس چرا 3 ؟ [tafakor]

sr hesabi
12th January 2014, 10:48 PM
ګویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد ؟ / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم

1. از کیمیای مهر تو زر ګشت روی من / آری به لطف یمن شما خاک زر شود

3. روی زرد است و آه درد آلود / عاشقان را ګواه رنجوری

---------

الآن قسمت هایی که رنګاش مثل همه جز آبی پر رنګ بهم مربوطه پس چرا 3 ؟ [tafakor]


آفرین منم برای همین میگم نمیزنمش دیگه چون دوگانه هست و باید دید نظر طراح رو کدوم قسمت هست
تو قرابت باید مفهوم یکی باشه نه معنی هر دو مصرع دیقیقا یکی باشه
تو هر دوتا بیتی که آبی پر رنگ کردید ،مصرع های دوم شرح بیشتر مصرع اول هست
نکته مهم اینکه مفهومی که بیت میرسونه در کل تو همون مصراع های اول بیان میشه

چکامه91
12th January 2014, 11:28 PM
سلام و درود


ارتباط این دو بیت رو متوجه نمیشم

این کوزه چو من عاشق زاری بوده است / در بند سر زلف نګاری بوده است

هر سبزه که بر کنار جویی رُسته است / ګویی ز لب فرشته خویی رسته است


با اجازه صاحب عزیز تاپیک و دوستانی بزرگواری که همراهی میکنن
به نظر من این دو بیت به مفهومی در فلسفه به اسم مسخ شدن، اشاره داره
تو بیت دوم از رباعی خیام عنوان شده که انسان روزی در این دنیا زندگی میکرده و بعد از مرگش به تمثیل یک سبزه برگشته و در بیت اول به ظاهر یک کوزه
یعنی انسان بعد از مرگش زنده از خاک بلند میشه و برمیگرده
برای واضح تر شدن عرضم؛ مولانا میفرماید: کدام دانه فرو رفت در زمین که نَرُست / چرا به دانه ی انسان این گمان باشد
همین طور اخوان ثالث :خاک ره بسا سبویی گردد و بسا گل رویی/ یا که سبزه بر لب جویی، خاک اگر چنین به سرم کن

چکامه91
12th January 2014, 11:59 PM
سلام مجدد

این تست پاسخش ګزینه ی 3 هست ولی من میګم ګزینه ی 1 ، چرا ؟ [tafakor]

ـ مفهوم بیت '' ګویند روی سرخ تو سعدی که زرد کرد ؟ / اکسیر عشق بر مسم افتاد و زر شدم '' در کدام بیت زیر تکرار شده است ؟

1. از کیمیای مهر تو زر ګشت روی من / آری به لطف یمن شما خاک زر شود

2. ای که دایم به خویش مغروری / ګر تو را عشق نیست معذوری

3. روی زرد است و آه درد آلود / عاشقان را ګواه رنجوری

4. مستی عشق نیست در سر تو / رو که مست آب انګوری



موافقم با دکتر، تست ظریفی هست
اما مخالفم با اینکه فرمودن نمیزنن![nishkhand]
دلیلمم این هست که اصولا تست قرابت اسون نیست و معمولا بین 2گزینه، بلکه بیشتر، شک پیش میاد
ولی به نظرم این تست از اون دست تستایی نیست که حذفش کنیم چون فقط کافیه تمرکز کنین وبه جواب میرسین

بیت سوال اینجوری شروع شده که از سعدی میپرسن چرا حالت بده و رنگ و روت زده به تعبیری رنجوری؟
پس کسی که سوالو پرسیده ظاهر سعدی مد نظرش بوده و سعدی هم اینو فهمیده و جواب داده که مثل مس سرخ بودم به خاطر عشق مثل طلا زرد روی شدم
که کل بیت گزینه 3 هم همین مفهمو داره
در واقع اصلا نمیگه من مثل طلا ارزشمند شدم و این پس زمینه فکری ماست از عنوان " عشق" برای تست قرابت.
به نظرتون اگر طراح میخواست ارزشمندی عشق و اینکه با عشق ارزمشند میشیمو عنوان کنه چرا از بیت دیگه ای مثل مثال خوب دکتر(بیت دیگه از شعر،چون افتاب...)استفاده نکرده؟ یا ابیات زیادی که تو کتاب هست؟
مسلما ظرافت تسته و طراح میدونه کجا ممکنه مشکل پیش بیاد و گیج بشیم اما به راحتی تستو رها نکنین
تو پرانتز عرض کنم که به نظرم این بیت به همون مفهوم مسخ شدنم یه مقدار اشاره داره

امیدوارم درست باشه توضیحات
همچنین خسته نباشین، همین طور دکتر ایشالا 100 بزنین ادبیات![nishkhand]
[golrooz][golrooz][golrooz]

"VICTOR"
20th January 2014, 01:57 PM
سلام و درود مجدد

متشکرم از همګی ، همشهری ګرام اون توضیحات کوزه و ... عالی بود ، بسیار ممنون sh_omomi70



این دو بیتی هم یه توضیح بفرمایید لطفاً :

خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن

رخنه ی ګفتار را سرمه می باید ګرفت / با لب خاموش سخن پرداز می باید شدن

چکامه91
20th January 2014, 08:20 PM
سلام و درود مجدد

متشکرم از همګی ، همشهری ګرام اون توضیحات کوزه و ... عالی بود ، بسیار ممنون sh_omomi70



سلام بر شما
شرمنده نکنین همشهری جان وظیفه بود
ایشالا که به کارتون بیاد و درست باشه

این دو بیتی هم یه توضیح بفرمایید لطفاً :

خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن

رخنه ی ګفتار را سرمه می باید ګرفت / با لب خاموش سخن پرداز می باید شدن


با اجازه دوستان و صاحب تاپیک
نکته اول اینکه من فکر نمیکنم این یه دوبیتی باشه
چون تا اونجا که من حضور ذهن دارم بیت اول مال یه غزل از صائب هست
بیت دوم هم راستش شنیدم اما خیلی کم ولی شرمنده نمیدونم از کی هست و مربوط به چه شعریه

بیت دوم که فکر میکنم مشخصه، در رابطه با خاموشی و کم و به جا حرف زدن هست...اگه اشتباه نکنم یه درسی هست از سعدی در این مورد تو کتاب پیش که میشه احتمالا با اون ابیات قرابت گرفت
از نظر دستوری هم به نظرم " رخنه گفتار" اضافه استعاری هست
دیگه اینکه احتمالا یه کنایه داره و یه پارادوکس ولی چون شک دارم باشه تحقیق کنم![nishkhand]

این هم غزل بیت اول که امیدوارم کامل یادم بوده باشه؛ هم لذت ببرین هم استفاده کنین


خانه سوز و آشيان پرداز می بايد شدن
با نسيم صبح هم پرواز می بايد شدن

چون قفس در هم شکست از خود رميدن مشکل است
پيشتر آماده پرواز می بايد شدن

تا زبان آور شوی چون شمع در دل های شب
با خموشی روزها دمساز می بايد شدن

چون جوانمردان نه ای گر در زيان غالب شريک
با زيان و سود خلق انباز می بايد شدن

چشم وام از حلقه های زلف می بايد گرفت
محو آن حسن سراپا ناز مي بايد شدن

نيست آسان عشق با خوبان نوخط باختن
تخته مشق عتاب و ناز می بايد شدن

آستين بر شعله آواز می بايد فشاند
سرمه خاموشی غماز می بايد شدن

تا شوی مانند صائب در سخن عالی مقام
خاک پاک هر سخن پرداز می بايد شدن

"VICTOR"
20th January 2014, 09:02 PM
با اجازه دوستان و صاحب تاپیک
نکته اول اینکه من فکر نمیکنم این یه دوبیتی باشه
چون تا اونجا که من حضور ذهن دارم بیت اول مال یه غزل از صائب هست
بیت دوم هم راستش شنیدم اما خیلی کم ولی شرمنده نمیدونم از کی هست و مربوط به چه شعریه

بیت دوم که فکر میکنم مشخصه، در رابطه با خاموشی و کم و به جا حرف زدن هست...اگه اشتباه نکنم یه درسی هست از سعدی در این مورد تو کتاب پیش که میشه احتمالا با اون ابیات قرابت گرفت
از نظر دستوری هم به نظرم " رخنه گفتار" اضافه استعاری هست
دیگه اینکه احتمالا یه کنایه داره و یه پارادوکس ولی چون شک دارم باشه تحقیق کنم![nishkhand]

این هم غزل بیت اول که امیدوارم کامل یادم بوده باشه؛ هم لذت ببرین هم استفاده کنین


خانه سوز و آشيان پرداز می بايد شدن
با نسيم صبح هم پرواز می بايد شدن

چون قفس در هم شکست از خود رميدن مشکل است
پيشتر آماده پرواز می بايد شدن

تا زبان آور شوی چون شمع در دل های شب
با خموشی روزها دمساز می بايد شدن

چون جوانمردان نه ای گر در زيان غالب شريک
با زيان و سود خلق انباز می بايد شدن

چشم وام از حلقه هاي زلف مي بايد گرفت
محو آن حسن سراپا ناز مي بايد شدن

نيست آسان عشق با خوبان نوخط باختن
تخته مشق عتاب و ناز می بايد شدن

آستين بر شعله آواز می بايد فشاند
سرمه خاموشی غماز می بايد شدن

تا شوی مانند صائب در سخن عالی مقام
خاک پاک هر سخن پرداز می بايد شدن


اجازه ی ما دست شماست ...[golrooz]

بسیار ممنونم خانمی [cheshmak]

یه سؤال پیش اومد ، من فکر کردم اینا به هم وصلن ، اینجوری نیست یعنی ؟ [tafakor] چه جالب [nishkhand]

خب چون فکر کردم متصل به هم هست همش رو نوشتم ، با این حساب مشکل بیت اول بود که پس خود بیت اول چه ارتباطی با سخن ګفتن و خاموشی و ... داره ؟ [soal]

چکامه91
21st January 2014, 01:46 PM
اجازه ی ما دست شماست ...[golrooz]

بسیار ممنونم خانمی [cheshmak]

یه سؤال پیش اومد ، من فکر کردم اینا به هم وصلن ، اینجوری نیست یعنی ؟ [tafakor] چه جالب [nishkhand]

خب چون فکر کردم متصل به هم هست همش رو نوشتم ، با این حساب مشکل بیت اول بود که پس خود بیت اول چه ارتباطی با سخن ګفتن و خاموشی و ... داره ؟ [soal]


اختیار دارین
خواهش میکنم [golrooz]
راستش این چیزی هست که من خوندمو دیدم...احتمالش هست که اطلاعتم ناقص باشه ، ولی خیلی زیاد مطمئنم دوبیتی نیست .
ولی احتمالش هست که یکی از ابیات شعر باشه و من بی خبر باشم

جسارت نباشه من نگفتم بیت اول به خاموشی ربط داره
شما جایی دیدین که این مفهوم عنوان شده؟

"VICTOR"
21st January 2014, 02:23 PM
اختیار دارین
خواهش میکنم [golrooz]
راستش این چیزی هست که من خوندمو دیدم...احتمالش هست که اطلاعتم ناقص باشه ، ولی خیلی زیاد مطمئنم دوبیتی نیست .
ولی احتمالش هست که یکی از ابیات شعر باشه و من بی خبر باشم

جسارت نباشه من نگفتم بیت اول به خاموشی ربط داره
شما جایی دیدین که این مفهوم عنوان شده؟

بله خانمی ...

تو کتاب این بیت رو هم مفهوم با این بیت نوشته بود : اګر پای در دامن آری چو کوه / سرت ز آسمان بګذرد در شکوه

مفهوم عنوان شده در کتاب : سکوت مایه ی عزت و سربلندی است .[cheshmak]

kamel.gholami
21st January 2014, 02:38 PM
بله خانمی ...

تو کتاب این بیت رو هم مفهوم با این بیت نوشته بود : اګر پای در دامن آری چو کوه / سرت ز آسمان بګذرد در شکوه

مفهوم عنوان شده در کتاب : سکوت مایه ی عزت و سربلندی است .[cheshmak]


سلام / درسته /

"پای در دامن آوردن" کنایه است از "سکوت کردن"

و "سر از آسمان گذشتن" هم که یعنی "عزت و سربلندی"

مشکل شما این بود؟

چکامه91
21st January 2014, 03:26 PM
بله خانمی ...

تو کتاب این بیت رو هم مفهوم با این بیت نوشته بود : اګر پای در دامن آری چو کوه / سرت ز آسمان بګذرد در شکوه

مفهوم عنوان شده در کتاب : سکوت مایه ی عزت و سربلندی است .[cheshmak]


مرسی از پاسخ
همشهری جان یه نکته اگه منظورتون کتاب به غیر از کتاب درسیه و همچنین اگر در قالب تست تالیفی عنوان شده همیشه یه درصد خیلی کوچیکی برای نادرستی تو ذهنتون باشه
حالا اگه فرض کنیم نقل کاملا صحت داره و این یه بیت(خانه سوز و ....) خارج کتاب هست ، اگر فکرم درست باشه یه مقدار دور از ذهنه قرابتشون و شخصا بدون این پیش زمینه فکر میکنم مفهوم بیت رفع تعلقات هست
با این توضیح که خانه محل زندگی انسان هست و از اشیانه که محل زندگی پرنده و حیوانه به نسبت از ارزش و امکانات بیشتری برخورداره شاعر میگه خونه خودتو بسوزون، خونوادتو رها کن(خانه و خانواده تعلقات انسان هستن) و در اشیانه که ارزشش کمتره زندگی کن و مثل نسیم رها باش تا ارزشمند بشی(میدونین که تو ادبیات شبنم ارزش زیادی داره و میگن با تسیم صبح هست که شبنم تشکیل میشه)
یعنی به طور کلی اسیر تعلقات خودت نباش
این فکر من بود بدون پیش فرض شما

اما درمورد مفهوم مورد نظر شما، چیزی که به ذهنم میرسه اینه که فقط مصرع دومش مفهوم ارزشمندیه سکوتو داره ولی در کل بیت به راه های رسیدن به مقام اشاره میکنه با این توضیح که برای مصرع اولش
نمیتونم کنایه یا نماد مرتبط با سکوت و گزیده گویی در نظر بگیرم وهمون توضیح اولو دارم، اما مصراع دومش...شاید بشه گفت مثل نسیم صبح که در سکوت میوزه و در سکوت کارخودشو انجام میده و میره(همون شبنم)باش تا به سربلندی برسی و ارزشمند بشی
که واقعا اگر این باشه خیلی سخته که سر امتحان بخواین به این مفهوم برسین و به قول دکتر شاید من اصن این تستو نمیزدم![nishkhand]

برزگوارمد نظر باشه توضیحات جدا از اینکه نظر شخصیم بود احتمال درصد خطاش با عرض شرمندگی بالاس با توجه به اینکه نمیتونم زیاد ربط این دو بیتو تشخیص بدم

"VICTOR"
21st January 2014, 05:19 PM
مرسی از پاسخ
همشهری جان یه نکته اگه منظورتون کتاب به غیر از کتاب درسیه و همچنین اگر در قالب تست تالیفی عنوان شده همیشه یه درصد خیلی کوچیکی برای نادرستی تو ذهنتون باشه
حالا اگه فرض کنیم نقل کاملا صحت داره و این یه بیت(خانه سوز و ....) خارج کتاب هست ، اگر فکرم درست باشه یه مقدار دور از ذهنه قرابتشون و شخصا بدون این پیش زمینه فکر میکنم مفهوم بیت رفع تعلقات هست
با این توضیح که خانه محل زندگی انسان هست و از اشیانه که محل زندگی پرنده و حیوانه به نسبت از ارزش و امکانات بیشتری برخورداره شاعر میگه خونه خودتو بسوزون، خونوادتو رها کن(خانه و خانواده تعلقات انسان هستن) و در اشیانه که ارزشش کمتره زندگی کن و مثل نسیم رها باش تا ارزشمند بشی(میدونین که تو ادبیات شبنم ارزش زیادی داره و میگن با تسیم صبح هست که شبنم تشکیل میشه)
یعنی به طور کلی اسیر تعلقات خودت نباش
این فکر من بود بدون پیش فرض شما

اما درمورد مفهوم مورد نظر شما، چیزی که به ذهنم میرسه اینه که فقط مصرع دومش مفهوم ارزشمندیه سکوتو داره ولی در کل بیت به راه های رسیدن به مقام اشاره میکنه با این توضیح که برای مصرع اولش
نمیتونم کنایه یا نماد مرتبط با سکوت و گزیده گویی در نظر بگیرم وهمون توضیح اولو دارم، اما مصراع دومش...شاید بشه گفت مثل نسیم صبح که در سکوت میوزه و در سکوت کارخودشو انجام میده و میره(همون شبنم)باش تا به سربلندی برسی و ارزشمند بشی
که واقعا اگر این باشه خیلی سخته که سر امتحان بخواین به این مفهوم برسین و به قول دکتر شاید من اصن این تستو نمیزدم![nishkhand]

برزگوارمد نظر باشه توضیحات جدا از اینکه نظر شخصیم بود احتمال درصد خطاش با عرض شرمندگی بالاس با توجه به اینکه نمیتونم زیاد ربط این دو بیتو تشخیص بدم

ممنونم عزیز ، به نظرم علاوه بر صحبت شما خانه سوز هم به سکوت اشاره کنه ! [tafakor][nadanestan]

بله درسته در اون لحظه رسیدن به چنین مفهومی سخته [khanderiz][sootzadan]

یه سؤال آشیان پرداز چه مفهومی داره اینجا ؟ ( خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن )[khejalat]



سلام / درسته /

"پای در دامن آوردن" کنایه است از "سکوت کردن"

و "سر از آسمان گذشتن" هم که یعنی "عزت و سربلندی"

مشکل شما این بود؟


سلام

ممنونم ، نه آقای کامل ، منظور ارتباط این بیتی که تفسیر کردید با این بیت بود : خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن[shaad]

kamel.gholami
21st January 2014, 06:04 PM
سلام

ممنونم ، نه آقای کامل ، منظور ارتباط این بیتی که تفسیر کردید با این بیت بود : خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن[shaad]


خیلی جزیی با هم ارتباط دارن و یه جورایی سوال سختی به حساب میاد

تو این بیت :
خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن

میگه خانه سوزو آشیان پرداز شدن یه جورایی یعنی سختی کشیدن و تحمل مشکلات
بعد با نسیم صبح هم پرداز شدن هم یعنی به مقامی رسیدن که میشه با نسیم صبح هم کلام شد!
( به مقامی بالا رسیدن)

تو این بیت هم:
اګر پای در دامن آری چو کوه / سرت ز آسمان بګذرد در شکوه

که میگه کاری رو انجام بدی در مقابل مقامی بالا تر بهت میرسه /

یه جورایی میشه ارتباط 2 بیت رو اینجوری گفت که اگر از تمایلات درونی خودت صرف نظر کنی و مشکلات رو تحمل کنی به مقامی بالا میرسی[golrooz]

sr hesabi
21st January 2014, 06:19 PM
سلام و درود مجدد

متشکرم از همګی ، همشهری ګرام اون توضیحات کوزه و ... عالی بود ، بسیار ممنون sh_omomi70



این دو بیتی هم یه توضیح بفرمایید لطفاً :

خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن

رخنه ی ګفتار را سرمه می باید ګرفت / با لب خاموش سخن پرداز می باید شدن



سلام
میشه سوال رو کامل بنویسید؟؟
البته فکر کنم منظورش این هست که وقتی از از مردم دوری کنی و گوشه گیر شوی(یا حتی کمتر سخن بگی) ، بهتر هست و به مقام بالا میرسی
تو همون درس گفته شده پای در دامان اوردن کنایه از گوشه گیری هست،این جا خانه سوز و آشیان پرداز(آشیانه ساختن) هم کنایه از گوشه گیری و کم صحبت کردن داره

و در بیتی که اینجا نوشتید براش
رخنه سرمه...
هم داره به همین اشاره میکنه ،کم حرف زدن بهتر هست

"VICTOR"
21st January 2014, 06:53 PM
سلام
میشه سوال رو کامل بنویسید؟؟
البته فکر کنم منظورش این هست که وقتی از از مردم دوری کنی و گوشه گیر شوی(یا حتی کمتر سخن بگی) ، بهتر هست و به مقام بالا میرسی
تو همون درس گفته شده پای در دامان اوردن کنایه از گوشه گیری هست،این جا خانه سوز و آشیان پرداز(آشیانه ساختن) هم کنایه از گوشه گیری و کم صحبت کردن داره

و در بیتی که اینجا نوشتید براش
رخنه سرمه...
هم داره به همین اشاره میکنه ،کم حرف زدن بهتر هست

سلام

سؤال خودم بود ، در یکی از کتاب ها نوشته بود این بیت ها با هم قرابت دارن ، متوجهش نشدم پرسیدم .

سؤال تستی نبود .

متشکرم ، این هم میشه sh_dokhtar15

sr hesabi
21st January 2014, 07:01 PM
سلام

سؤال خودم بود ، در یکی از کتاب ها نوشته بود این بیت ها با هم قرابت دارن ، متوجهش نشدم پرسیدم .

سؤال تستی نبود .

متشکرم ، این هم میشه sh_dokhtar15

خیلی خوبه موجب دوره ادبیات میشید
کاش تو زیست و ... هم از این کارا شروع بشه
خیلی خوبه

خب تو 3 دوره سنجش و یک دوره آزاد و سراسری 91 ریاضی
پای در دامن آوردن عزلت و سکوت معنی شده
و وقتی ما خانه خودمون رو بسونیم و بریم جدا از مردم زندگی کنیم ،یعنی همون عزلت و تنهایی
پس هر دو بیت تشویق به عزلت و سکوت دارند

چکامه91
21st January 2014, 09:27 PM
ممنونم عزیز ، به نظرم علاوه بر صحبت شما خانه سوز هم به سکوت اشاره کنه ! [tafakor][nadanestan]

بله درسته در اون لحظه رسیدن به چنین مفهومی سخته [khanderiz][sootzadan]

یه سؤال آشیان پرداز چه مفهومی داره اینجا ؟ ( خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن )[khejalat]


خواهش میکنم
از نظر لغوی خب اشیان + پرداز از مصدر پرداختن
پرداختن به اشیان، سازنده اشیانه
ولی از نظر معنای کنایه ای نمیدونم.
و مشکل تقریبا همینجاس
شاید فرمایش دکتر صحیح باشه و کنایه از سکوت کردن باشه ولی یه نکته که من نمیفهمم که اگه خونه و خونواده بسوزونیم(منظور ترک کنیم نه سوزوندن در مفهوم اصلیش)،چرا بعدش میگه اشیان بسازیم؟![nishkhand]
و به این خاطر بود که عرض کردم تو مصراع اول نمیتونم مفهوم سکوت و انزوایی که میخواین پیدا کنم

"VICTOR"
21st January 2014, 09:32 PM
خواهش میکنم
از نظر لغوی خب اشیان + پرداز از مصدر پرداختن
پرداختن به اشیان، سازنده اشیانه
ولی از نظر معنای کنایه ای نمیدونم.
و مشکل تقریبا همینجاس
شاید فرمایش دکتر صحیح باشه و کنایه از سکوت کردن باشه ولی یه نکته که من نمیفهمم که اگه خونه و خونواده بسوزونیم(منظور ترک کنیم نه سوزوندن در مفهوم اصلیش)،چرا بعدش میگه اشیان بسازیم؟![nishkhand]
و به این خاطر بود که عرض کردم تو مصراع اول نمیتونم مفهوم سکوت و انزوایی که میخواین پیدا کنم


بله ، خب به نظر بنده چون سرګرم کاری میشیم و خودمون رو به جای ارتباط با دیګران با اموری این چنینی مشغول می کنیم ، همون انزوا رو نشون میده ، یا شاید منظور اینه که درونمون رو ویران کنیم و خودمون رو از نو بسازیم [sootzadan] شاید ... همون که میګه لحظه ای در خود فنا شو تا بقا پیدا کنی که در این صورت دیګه هیچ ارتباطی با این بیت نداره [nishkhand]

sr hesabi
21st January 2014, 09:49 PM
ممنونم عزیز ، به نظرم علاوه بر صحبت شما خانه سوز هم به سکوت اشاره کنه ! [tafakor][nadanestan]

بله درسته در اون لحظه رسیدن به چنین مفهومی سخته [khanderiz][sootzadan]

یه سؤال آشیان پرداز چه مفهومی داره اینجا ؟ ( خانه سوز و آشیان پرداز می باید شدن / با نسیم صبح هم پرواز می باید شدن )[khejalat]


خواهش میکنم
از نظر لغوی خب اشیان + پرداز از مصدر پرداختن
پرداختن به اشیان، سازنده اشیانه
ولی از نظر معنای کنایه ای نمیدونم.
و مشکل تقریبا همینجاس
شاید فرمایش دکتر صحیح باشه و کنایه از سکوت کردن باشه ولی یه نکته که من نمیفهمم که اگه خونه و خونواده بسوزونیم(منظور ترک کنیم نه سوزوندن در مفهوم اصلیش)،چرا بعدش میگه اشیان بسازیم؟![nishkhand]
و به این خاطر بود که عرض کردم تو مصراع اول نمیتونم مفهوم سکوت و انزوایی که میخواین پیدا کنم





سلام
نه خب منظور از خونه سوز و آشیان پرداز با هم یعنی سکوت و انزوا
من وقتی برم جایی که کسی نباشه ،خب میشه سکوت
شما آشیان رو خونه در نظر نگیرید ،آشیان را از لحاظ دوری از انسان ها در نظر بگیرید
ولی تست رو نزنیم آقا[nishkhand]

چکامه91
21st January 2014, 11:29 PM
سلام
نه خب منظور از خونه سوز و آشیان پرداز با هم یعنی سکوت و انزوا
من وقتی برم جایی که کسی نباشه ،خب میشه سکوت
شما آشیان رو خونه در نظر نگیرید ،آشیان را از لحاظ دوری از انسان ها در نظر بگیرید
ولی تست رو نزنیم آقا[nishkhand]

سلام دکتر
مرسی از پاسختون
یعنی اشیان در مفهوم لغویش، خونه پرنده، تو خونه پرنده هم ادم نیست[tafakor]
چه قدر سخت شد به نظرم...
اون که صد درصد!!!حالا یه تست نزنیم فوقش میشه 93 94!اونم خوبه![nishkhand]

یه نکته جهت تستای سنگین بگم با اجازه همه
از فرهنگ کنایات هم میشه استفاده کرد . راستش من ندارم تو نتم فکر نکنم پیدا بشه
اما سعی میکنم از دوستان و دبیرای قدیم کمک بگیرم حل بشه این سوال
گرچه که تا الان با نظرات شما و جناب کامل و همشهری جان خوب پیش رفته و به برداشتای متفاوت و قابل تاملی رسیدیم
...ایشالا زودتر حل بشه!!![nishkhand]

"VICTOR"
21st January 2014, 11:38 PM
سلام دکتر
مرسی از پاسختون
یعنی اشیان در مفهوم لغویش، خونه پرنده، تو خونه پرنده هم ادم نیست[tafakor]
چه قدر سخت شد به نظرم...
اون که صد درصد!!!حالا یه تست نزنیم فوقش میشه 93 94!اونم خوبه![nishkhand]

یه نکته جهت تستای سنگین بگم با اجازه همه
از فرهنگ کنایات هم میشه استفاده کرد . راستش من ندارم تو نتم فکر نکنم پیدا بشه
اما سعی میکنم از دوستان و دبیرای قدیم کمک بگیرم حل بشه این سوال
گرچه که تا الان با نظرات شما و جناب کامل و همشهری جان خوب پیش رفته و به برداشتای متفاوت و قابل تاملی رسیدیم
...ایشالا زودتر حل بشه!!![nishkhand]

ببخشید من به جای ایشون که الآن نیستن پاسخ میدم با اجازه [khejalat]

اینی که شما ګفتید منظورشون نبود به نظر بنده ، شما دیګه خیلی پیچوندید صورت مسئله رو [nishkhand] به نظرم که شبیه چیزی که من ګفتم مد نظرشون باشه ، چون تو پست 31 نوشتن : وقتی ما خانه خودمون رو بسونیم و بریم جدا از مردم زندگی کنیم ،یعنی همون عزلت و تنهایی

یعنی به عبارتی خونه ای که در میان مردم داریم رو بسوزونیم و نابود کنیم و مثل درویشا ( در ظاهر ماجرا ) دور از دیګران آشیان جدیدی بسازیم و زندګی کنیم و باز من فکر می کنم ګفته شده آشیان چرا که نمادی از ساده زیستی داره [sootzadan][tafakor]

در کل مسئله حله همشهری ګرام [nishkhand]

از همه بابت همیاری و پاسخګویی هاتون کمال تشکر رو دارم ، کماکان ادامه داره این سؤالات و به لطف پاسخ های شما بهره می بریم .[cheshmak]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد