PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : خادم یا خائن ؟ کدام یک ؟



نارون1
4th January 2014, 09:51 AM
http://www.aftabir.com/articles/applied_sciences/geograohy_history/images/4522c5c127525b868874446af2dcda14.jpg

تاریخ زندگی بشریت مملو از وجود خادمین و خائنین زیادی است ، که هر یک چهره ای دگرگون را برای جامعه انسانی (در عصر خود ) رقم زده اند.


در طول تاریخ حْب نسبت به خادمین و بغض نسبت به خائنین ، امری جدی و از سر فطرت وجودی انسان بوده است ، چرا که انسان ها فطرتا خدمت را خوب می دانند ، از این رو افرادی را که به هر نحو ، به هم نوعان و جامعه خود خدمت می کردند را دوست می داشتند ، و از سوی دیگر ، افرادی را که زمینه افول بشریت را فراهم می کردند را دشمن می داشتند و نسبت به آنها ابراز انزجار می کردند .


می دانیم که بررسی ابعاد زندگی خادمان ، کاری فراگیر است ، پس بهتر است افرادی به بررسی زندگی و ابعاد شخصیتی خائنان بپردازند ، تا از این طریق زوایای پنهان تاریخ بشری روشن شود .


البته در این بررسی ها ، باید نگاهمان را گسترده کنیم ، و فقط از منظر خودمان به خائنین نگاه نکنیم ، و گاهی هم خود را جای آنها بگذاریم و ببینیم به واقع هدف اصلی آنها خیانت بوده ، و یا اینکه به اشتباه راهی را می رفته اند ، که منجر به خسارت به نظام اجتماعی خاص ، و یا حکومتی و یا ملتی می شده ؛ البته می توان گفت افراید که به اشتباه به خیانت کشیده شده اند ، افرادی معدود هستند ، و در اکثر مواقع افراد به عمد به خیانت دست می زنند .


وقتی ما با دید صحیح به زندگی خائنان می نگریم ، تفاوت افرادی همچون تالیران ( از رجال مشهور فرانسوی عصر ناپلئون ) را که به وضوح اذعان می کند که : برایش سکه های طلا ارزش دارند ، نه عکس لویی و یا ناپلئون که روی آن حک شده ، با افراد دیگری که به اشتباه به خیانت کشیده شده اند را در می یابیم .


وقتی ما به تورق اوراق مرقوم تاریخ می پردازیم ، به چهره ای خاص و مرموز بر می خوریم که در عصر کنونی ، با گذشت چندین سال از زمان حیات وی ، هنوز راز هایی مکتوم بر لوح وجودی اش حک شده است .


این شخص « گریگوری ایفوموویچ راسپوتین » می باشد .


راسپوتین کشیشی کم سواد بود ، که اگر چه تحصیلات مناسب مذهبی نداشت ، اما هوش سرشاری در تاثیر گذاری بر اطرافیان داشت ، و این تاثیر گذاری تا آنجا پیش می رود که گفته می شود راسپوتین از هیپنوتیزم و یا جادو برای کنترل مخاطبین خود استفاده می کرده است .


راسپوتین زادگاه کوچک خود را در روسیه ، برای سفری بی هدف ترک کرد ؛ زمانی که او وارد سنت پترزبورگ شد ، به کلیسای شهر وارد شد ، و ادعا کرد که مریم مقدس او را لمس کرده و صاحب « معنویت » شده است .


کشیش کلیسا ، به سوی او آمد و او را لمس کرد و به ناگاه در مقابل او زانو زد و از مردم حاضر در کلیسا خواست که از راسپوتین طلب شفاعت کنند و مردم چنین کردند .


از سوی دیگر در دربار تزار روسیه ، پسر و جانشین تزار ، یعنی الکسی ، به بیماری سختی مبتلا شده بود ، و پزشکان از درمان وی عاجر بودند ؛ تعداد معدودی از سران دربار از وضعیت الکسی مطلع بودند .


کشیش کلیسای سنت پترزبورگ هم از ماجرای بیماری ولیعهد باخبر بود ، او راسپوتین را به دربار معرفی کرد .


راسپوتین به دربار فراخوانده شد ، و ملکه او را کنار بستر پسر بیمار خود برد ، راسپوتین کنار الکسی نشست و پس از لمس وی مشغول بیان ورد های خاصی شد ، ناگهان حال الکسی بهبود یافت ، این مسئله موجب شگفتی ملکه و اطرافیان شد .


از آن پس، هر زمان که درباریان و یا ملکه به راسپوتین نیاز پیدا می کردند ، به دربار فراخوانده می شد ، اما مهارت راسپوتین در پیشگویی ها و اعمال خاص وی در درمان بیمارانْ و بر آوردن نیاز های ماورایی افراد ، کم کم کار را به جایی رساند که راسپوتین به یکی از همراهان و ملازمان خاص ملکه تبدیل شد و حتی ملکه برای وی قصری مجلل اختصاص داد .


اینک دیگر راسپوتین قدیس دربار تزاری روسیه شده بود ، اگر چه برخی از اشراف درباری به او شک داشتند و از اعمال او ناراحت می شدند ، اما سایه حمایت ملکه از راسپوتین ، آنچنان سنگین و سهمگین بود که کسی جرعت نمی کرد علیه او حرفی بزند و یا اقدامی کند .


یکی از نکات جالب و قابل تامل در شخصیت راسپوتین ،علاقه زاید الوصف او در معاشرت با بانوان می باشد . او علاقه زیادی به تعامل و هم صحبتی با زنان درباری داشت و با روی گشاده به امور ماورایی آنها از جمله بررسی خیانت احتمالی همسرانشان به آنها را انجام می داد ؛ این حرکات صمیمانه راسپوتین با زنان درباری ، گاها موجب به وجود آمد شایعات زیادی می شد که این مسئله خشم رجال درباری را افزون می کرد .


راسپوتین با روح کاریزمای خود و یا با مهارت هیپنوتیزم و یا جادو ، بر افکار ملکه مسلط شده بود ، و بر تصمیم گیری های او تاثیر می گذاشت ، و این امر ، در زمانی که تزار روسیه برای فرماندهی جنگ به جبهه ها رفته بود و امور کشور به دست ملکه افتاده بود ، بسیار مهم تر می نمود ، چرا که اینک تصمیم گیری های ملکه که تحت نفوذ راسپوتین بود بر کل امپراتوری تزاری روسیه تاثیر می گذاشت ؛ و راسپوتین با چهره ی متدین معاب خود و رخسار خاضعانه خود ، تمامی اهداف و امیال خود را پیش می برد . تصمیم گیری های غلط ملکه که زیر سایه آموزه های راسپوتین گرفته می شد ، کشور روسیه را به سوی افول وحشتناکی هدایت می کرد و این مسئله اگر چه از دید ملکه که کورکورانه به فرامین مرشد خود ( راسپوتین ) گوش می کرد ، به دور بود ، اما اشراف دربار روسیه را به شدت نگران کرده بود .


اما چرا راسپوتین که اکثریت پیشگویی هایش درست بود و کارهایی خارق العاده از او دیده شده بود ، در این برحه حساس جنگ ، که کشور نیاز شدیدی به هدایت درست داشت ، تصمیم گیری های غلطی را به ملکه تلقین می کرد ؟


عده ای بر آنند که راسپوتین از سوی دول غربی تربیت شده بود ، تا به دربار تزاری روسیه نفوذ کند و پس از جلب اطمینان از سران دربار ، امور را بدست گرفته و موجبات زوال و نابودی امپراتوری تزاری روسیه را فراهم کند.


اما گروهی دیگر معتقد اند که راسپوتین از طبقه پایین جامعه بود ، و زمانی که توانست در صدر امور قرار بگیرید ، سعی کرد تا انتقام خود را از اشرافیت تزاری بگیرد .


باید دانست که این دو فرضیه و یا موارد دیگری که در مورد اهداف راسپوتین گفته شده ، همه و همه تنها در حد گمان و فرضیه است ، و کلیت زندگی راسپوتین همانند ماجرای قتل وی ، در هاله ای از ابهام پیچیده شده است .


آنچه برای اهل تاریخ مهم است ، عبرت گیری از تاریخ است تا مصداق « های ای دل عبرت بین از دیده عبر کن هان » باشیم .


چرا که عبرت گیری از تاریخ گذشته ، موجب هدایت ما در راه آینده می شود .


تاریخ تکرار می شود ، و خوشبخت آن قوم و ملتی هستند که علاوه بر شناخت تاریخ خود ، تاریخ دیگر ملل را هم بشناسند ، تا مبادا غفلتا در دامی نیفتند که مدتی قبل ملتی به آن دچار شده!


پس توصیه می شود که تاریخ بخوانیم و بشناسیم تاریخ سازان را و شرح زندگی و اعمال آنها را ، و به دقت در احوال آنها کنکاش کنیم.


ظهور مجدد افرادی مانند راسپوتین ( که قدرت کاریزمای فوق العاده داشت و راه نفوذ بر بزرگان را می دانست و در عین کم سوادی اعمال شگف آوری انجام می داد و سخنان مسحور کننده ای ایراد می کرد ، ودر طول زندگی اش داستان های زیادی از فساد اخلاقی اش گفته شده و دلایل ظهور و بروزش با شایعات مختلفی همراه است ) در میان ملت ما و ملت های دیگری که راسپوتین را نشناسند و راه مقابله با امثال آن را ندانند ، امری آسان و قریب الوقوع است .


پس تنها راه جلوگیری از ظهور چنین افرادی که مظهر زوال و نابودی جامعه می باشند ، رسیدن به فهم و درک تاریخی است .



منبع:
آفتاب

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد