PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : سوال خدا حافظ امام رضا



*مینا*
8th July 2009, 08:25 PM
سلام بچه ها کمک می خوام !

یه نوشته ای می خوام برا آدمایی که رفتن حرم امام رضا حالا باید برگردن،دلشون گرفته،غصه دارن، نمی خوان برگردن، می خوان برا همیشه اونجا بمونن، اما... .

یه نوشته ای می خوام که جانانه باشه و واقعا اشک ادم و در بیاره .
با تشکر از همه .{happy}@};-

ØÑтRдŁ§
8th July 2009, 10:27 PM
سلام مینا خانم..
گفتم که متن نتونستم پیدا کنم..ولی شعر آره..
این رو ببین..اگه خوشت نیومد بگو بگردم ببینم بهتر از این دارم یا نه
فاصله های بین ما تموم غصه ی دلم
امام رضای مهربون تویی بهونه ی دلم
تنها دلیل نفسام آتیش به جونم میزنه
هرجا که اسم تو میاد دلم تو صحنت می پره
کنار اون سقاخونت یا پای نقاره خونت
سگ حریمت میشم و پاسبون در خونت
تنها دلیل بودنم کاش بدونی دیوونتم
کاش میدونستی آقا جون دربه در و حیرونتم
بگو تو از شبای من از لحظه های بی کسیم
بگو اصلا خبر داری از لحظه ی دلواپسیم ؟
خیال شهر خوشگلت کنار گنبد طلات
عشق تموم لحظه هام بال تموم کفترات
قربون اسم ناز تو فدای اون نگاه تو
این مجنونت یا عاشقت بیمار و مبتلای تو
کاش یه نظر به من کنی ضامن آهوی غریب
تنها تویی پناه این دل شکسته و غریب
کاشکی بیاد روزی که من فدای اون چشات بشم
کاش میومد اون روزی که منم مجاورت بشم
همیشه آرزوی من کنار تو نشستنه
جلوی ایون طلات قنوتمو شکستنه
یعنی میاد یه روز که من تا ابد پیشت باشم
مجنونت یا مجاورت هرچی بگی همون میشم

ØÑтRдŁ§
8th July 2009, 10:29 PM
اینم ببین شاید خوشت اومد

دلتنگی هوای تو طلوع قلب خسته ام یه گوشه ی نگاه تو کلید دست بسته ام
اون حرمت با گنبد طلایی و کبوترات
صحن و سرا و گنبدت حال و هوای زایرات
تو خاطرم موج میزنه ندای یا امام رضا
صدای بال کفترات زردی گنبد طلات
سقاخونه ندای نقاره خونه مهر و وفای خادمات
آسمون شب حرم آرامش خیالمه
هرجا برم هرجا باشم آرزوی تو با منه
امید این دل غریب و بی نوا تنها ندای این گلوی بی صدا
امام رضا دیوونتم تا جون دارم مجنونتم
منتظرم مهربونم تا تو اشاره ای کنی
منتظرم تا سند مجاوریمو امضا کنی
الهی قربون اون لطف و صفا و کرمت
کاش میشد بشم یکی از کبوترای حرمت
الهی فدات بشه این دل دیوونه ی من
قربون قد و بالات یا امام رضای من
عید قربون شده ای قربون اون نگاه تو
ای که قربونی شده دلم به حال و هوای تو
مکه و کربلا و نجفم تویی یا امام رضا
چیزی غیر تو نخواستم از خدا یا امام رضا

kamanabroo
8th July 2009, 11:05 PM
مي بخشين مينا خانم با وجود اينكه وقت نداشتم ولي اين متن رو پيدا كردم مي تونين تغييرش بدين.

-
------------------
اما بازم روسياه و شرمنده در مقابل درياي رافت مولايم مونده بودم …وقتي اذن دخول رو خوندم و پاهاي لرزانم رو در حرمش گذاشتم ،ديگه نمي دونم چي بر سر دلم اومد !!


همين قدر بگم براتون که يه پيام کوتاه با مضمون "اينجا بهشته ،جاي همتون خاليه ! صحن انقلاب دعاگو هستم ." براي همه دوستام فرستادم و بعدش تلفن هايي که پر از التماس دعا و گريه بود ….نمي دونستم بايد بخندم يا گريه کنم !؟


باور کنيد از ته دل شاد ِ شاد بودم ،اما نمي دونم چرا اشکام تند و تند و بي محابا مي اومد !؟ تضاد زيبايي بود !!خنده و اشک با هم !!! همه زائرا همين طور بودند …


انگار همش خواب بود ، صحن انقلاب ،گنبد طلا ،صداي نقاره خونه،آب سقاخونه ،ايوون طلا، کبوترا و رقصشون توي آسمون ، بوي اسفند و گلاب ،خادم هاي آسموني حرم آقا ،عطر حضور امام رضا (ع) و مهموني که به وسعت تموم عالم بود …..فقط بايد ببيني تا بفهمي چي ميگم !! (ان شا الله خدا قسمت همتون کنه.)


انگار تمام ملائک دست در دست هم ،دور ضريح مطهر مولاي رئوف، طواف مي کردند و خودشون رو به لباس زائراي آقا امام رضا (ع) متبرک مي کردند ….


وقتي سخنران با گريه گفت :" در بهترين شب زندگي امام رضا (ع) مهمون امام رضاييم ،بايد قدر خودمون رو بدونيم …." ،صداي گريه ي همه بلند شد ….هر کي خودش رو بهتر ميشناسه ديگه !! ……


باز سخنران گفت :"زيارت مولاي رئوف ،نسبت به تموم ائمه ،فضيلت خيلي بيشتري داره ،مي دونيد چرا ؟؟ چون در بين تموم ائمه ،فقط امام رضا (ع) اين وعده رو به ما داده که هر بار به زيارتش مشرف بشيم،به ازاي تموم اون زيارت ها به ديدنمون مياد ! " …فقط آرزو مي کنم که قسمت همتون بشه تا بدونيد اون لحظه زائرا چه حالي شدند !! خلاصه جاتون خيلي خالي بود.

اما بگم از روز آخر و وداع با حضرت رضا (ع) ….من ميگم ،خودتون تصور کنيد چه حالي داشتم !!؟


ساعت 5 صبح يک روز باراني ….نماز صبح توي سرما و زير بارون ….کجا؟صحن انقلاب…همه زائرا دارن سريع از حرم خارج ميشن تا از بارون در امان باشن ،اما من ؟! تازه اول عشق بازيم شروع شده ،قدم زدن زير بارون توي اون هواي باروني و ابري ، دعاي وداع و اشکهايي که بي اختيار مي اومد ....خيلي خيلي سخت بود !!

ØÑтRдŁ§
8th July 2009, 11:22 PM
زائر رضا دلت هوای مشهد نكرده ؟ دوست نداری دوباره دیوونگی كنی جلوی حرمش ؟ از خود بیخود بشی و رضا رضا كنی اونجا دیگه بهونه واسه اشك ریختن نیست راحت راحت یه گوشه میشینی و هر چی تو دلته خالی میكنی .. صفایی داره كه جای دیگه پیدا نمیشه . خوش بحال اونایی كه همیشه حال و هوای مشهد و حرم تو دل اوناست خوش بحال اونایی كه دائم زمزمه زوار امام تو گوششونه . نماز كه میخونن روحشون پر میكشه اونجا ... دلم لك زده واسه اون كبوترا كه بیقرار از اینور به اونور صحن و گنبد میپرن ... دلم تنگ شده واسه وقتی كه وارد حرم میشدم ... دلم گرفته از آخرین خداحافظی كه با حرم كردم وقتی كه اینقدر دلم گرفته بود نتونستم جمله آخر رو بگم وقتی كه نزدیك در شدم گفتن بریم طاقت نیاوردم باید میرفتم ولی دلم نمیذاشت سرمو كه خم كردم بگم با اجازه من رفتم ‚ یاد سلام كردنام افتادم آخه من تازه اومدم هنوز هیچی نگفتم هنوز گیجم باورم نشده اومدم چرا با این عجله میگی برو من كه هنوز كارت دارم علی بن موسی الرضا ... وای از اون وقتی كه دیگه به هر ترتیبی شده از حرم میبرنت بیرون بریم دیگه داره دیر میشه .. ولی تو در عالم خودتی یه بغض تو گلوته كه شكسته و چشمات اشك میریزه تو راه همش به فكر اون لحظاتی بودی كه تو حرم گذشت اون حال و هوا اون صفای حرم ... صحنها ، سقاخونه ها ، خادمها ، كبوترا ، زائرا ... هر چند دقیقه سرتو برمیگردونی عقب یه نگاه به گنبد میندازی انگار یكی داره با تیشه به دلت میزنه ... آخه تو كه اینجوری منو آواره خودت كردی چطوری دلت اومد بگی برو تو كه میدونی چه دلی دارم چرا نذاشتی بیشتر بمونم اصلا من حالا كجا برم برگردم به دنیا و شلوغی دست و پا گیرش؟
ولم نكن همه جا دستمو بگیر غریب الغربا ..... http://static.cloob.com//public/images/smiles/16.gif

*مینا*
8th July 2009, 11:42 PM
خیلی خیلی قشنگ بود

Admin
8th July 2009, 11:57 PM
سلام...

این شعر که قبلا سروده بودم فکر کنم کمی قشنگ باشه ...

--------------------------


http://alladin.persiangig.com/image/weblog/nikol.jpg


«« هدیه ی امام رضا (ع) »»



یه گنبد طلایی بود --- یه یادی از خدایی بود
یه عالمه زائر پاک --- یه دنیا از قشنگی بود

رفته بودم زیارتش --- پا بوس اون ، تو حرمش
بگم منم امام رضا --- اون دوست با معرفتش

رفته بودم تا که منم --- تا که یه بار ، ببینمش
گریه کنان ، بچه بودم --- تو حرم ِ مقدسش

می گفتم من حاجت می خوام --- از این می خوام ، از اون می خوام
یک دنیا توشه راه می خوام --- یک دل با خدا می خوام

خداییش اون آخرشه --- ته مهر و محبته
آخر هر صداقته --- اون رضای ، رضایته

تو حرم مقدسش --- همه براش عزیز بودن
همه برا حاجت بودن --- پا بوس اون آقا بودن

به هر کسی یه چیز می داد --- از این می داد ، از اون می داد
هدیه های قشنگ می داد --- جالب و موندگار می داد

منم ازش می خواستمو --- منتظر هدیه بودم
یه هدیه ی کوچیک بودم --- یه هدیه ی خاکی بودم

ولی به من هدیه نداد --- اون کوچیکو به من نداد
یه هدیه ی بزرگی داد --- خیلی قشنگ ، خدایی داد

حاجتِ من کوچیکه بود --- اون هدیه هاش بزرگه بود
درخواست من کم کمه بود --- اون هدیه هاش خدایی بود

آره عزیز دل من --- اون هدیه شو به من می داد
با عشق و با صفایی داد --- حس ِ خوب ِ ، خدایی داد

سروده ی : جهان

ØÑтRдŁ§
9th July 2009, 12:00 AM
بابا داش مصطفیییییییییییییییی...
کارت خیلی درسته...
جهان؟ تخلصه ..نه؟
بابا ایول..یه عکس میندازی باما؟؟؟؟؟؟؟

Admin
9th July 2009, 05:35 AM
گشت تخلص نام من اکنون جهان --- تا که شد حسم برون از این جهان

شد ز تن عشقم برون از این جهان --- در پِیَش ، آزاد تنم از این جهان ;)

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد