ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : ابراهیم خلیل الله (ع)



"VICTOR"
22nd December 2013, 10:00 PM
پرسش : چرا حضرت ابراهیم(ع) دوست خدا شد و لقب خلیل الله گرفت؟


پاسخ :

عنوان "خلیل الله" امتیازی است برای حضرت ابراهیم(ع) که در قرآن نیز به آن اشاره شده است که می فرماید:

«وَ مَنْ أَحْسَنُ دینًا مِمَّنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلّهِ وَ هُوَ مُحْسِنٌ وَ اتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْراهیمَ حَنیفًا وَ اتَّخَذَ اللّهُ إِبْراهیمَ خَلیلاً»[1]

«دین و آیین چه کسی بهتر است از آن کس که خود را تسلیم خدا کند، و نیکوکار باشد، و پیرو آیین خالص و پاکِ ابراهیم(ع) گردد؟ و خدا ابراهیم(ع) را به دوستیِ خود، انتخاب کرد».

آن چنانکه در تفسیر نمونه آمده است، در تفسیر واژه "خلیل"، دو نظریه عمده وجود دارد، یکی اینکه خلیل از ماده خُلّت به معنای دوستی است یعنی خداوند ابراهیم(ع) را به دوستی خود انتخاب کرد. نظر دوم آن است که خلیل از ماده خِلّت به معنای نیاز و احتیاج است و معنایش آن است که ابراهیم(ع) باور داشت که در همه چیز بدون استثناء نیازمند پروردگار است.

تفسیر نمونه تفسیر اول را ترجیح می دهد و در تأیید این تفسیر به روایتی از امام صادق(ع) استناد می کند که می فرماید:

"اگر خداوند ابراهیم(ع) را به عنوان خلیل انتخاب کرد نه به خاطر نیاز به دوستی با او بود بلکه به این خاطر بود که ابراهیم(ع) بنده مفید پروردگار و کوشا در راه رضای او بود."[2]

اما درباره این که ابراهیم(ع) به چه دلایلی، خلیل الله شد در روایات به علل مختلفی اشاره شده است که نمونه ای از آن در روایت فوق مورد اشاره قرار گرفت.

در روایت دیگری از امام رضا(ع) می خوانیم:

«إِنَّمَا اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلًا لِأَنَّهُ لَمْ یَرُدَّ أَحَداً وَ لَمْ یَسْأَلْ أَحَداً قَطُّ غَیْرَ اللَّهِ تَعَالَی»

«خداوند، ابراهیم(ع) را به عنوان خلیل خود انتخاب کرد زیرا هرگز تقاضا کننده ای را محروم نساخت و هیچ گاه از کسی غیر از خدا، تقاضایی نکرد.»[3]

سایر عللی که در روایات مورد اشاره قرار گرفته است، عبارتند از:

کثرت سجود، اطعام گرسنگان، نماز در دل شب و کوشا بودن در راه اطاعت پروردگار.[4]

--------------------------------------------------------------------------------
[1]سوره نساء، آیه 125.
[2]به نقل از مجمع البیان، ذیل آیه مذکور.
[3]وسائل الشیعة، ج ‏9، ص 442.
[4]برای مطالعه بیشتر می توان به تفسیر نمونه، ج 4، صص 145- 146 و سایر تفاسیر ذیل آیه 125 سوره نساء مراجعه کرد.

منبع (http://www.hawzah.net/fa/question/questionview/11656)


***

امروز تو یه برنامه ای اتفاقی شنیدم که حضرت ابراهیم (ع) می فرمودند : '' انی مهاجر الی ربی '' = '' همانا من مهاجر به سوی پروردګارم هستم ''

و تفاوت مهاجر با مسافر هم در اینه که مهاجر وقتی میره به سمت مقصد ، قصد برګشت به مبدأ رو نداره تا هر کجا به پیش بره اما مسافر از زمانی که میره به سوی مقصد ، قصد برګشت هم داره .


http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQ9Pm_w3BrpSR5B-7hd9YHANx2KjSrBE1x8bSe9WaJGyXokY5EkHg


تو این مهاجرت اتحاد و هماهنګی بنده ها قشنګ ترش می کنه ...


http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcQaaBZOOYuiU8N9W5pjAIYw-enwAq5I7wbosS1tsxHmvYoxkSAq


http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSkoI0GDptjt7pbrm7yNh90F_VwP6Pih-PCXTey9cBy7sTGJ5KXRw


http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcR-9VhWApnrknMoxzJn15Xc5LHdfuM1SaWwAh2Cmw54-8wNODhM


http://t0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcTFzKCUrpo4Oug58mdMb1dIqtpAMMeop iNDWx1ys8V6ES4LG8ZN

"VICTOR"
24th December 2013, 11:06 AM
روزی حضرت ابراهیم (ع) مشغول خوردن غذا به تنهایی بود . به بیرون خانه رفت و پیرمردی را دید که بر دوشش هیزم داشت . از او خواست که با او غذا بخورد .هنگامی که پیرمرد شروع به خوردن کرد نام خدا را نیاورد . ابراهیم(ع) از او دلگیر شد . پیرمرد گفت من ملحد هستم و خدا را ستایش نمی کنم . و از انجا برفت . وحی آمد که ما در این مدت او را اطعام کردیم و از او چیزی نخواستیم . تو یک بار اطعام کردی و خواستار ستایش خدا از جانب او هستی . برو و او را باز آر. ابراهیم (ع) پیش پیرمرد رفت و ماجرا را تعریف کرد . پیرمرد گریست و به خدا ایمان آورد.


http://www.jamejamonline.ir/Media/images/1387/04/08/L00942361810.jpg





منبع (http://amstory.mihanblog.com/post/330)

"VICTOR"
24th December 2013, 11:14 AM
توضیحات مختصر :


نام مبارك حضرت ابراهيم(عليه‌السلام) در بيست و پنج سوره قرآن، حداقل شصت و نه بار تكرار شده است. راجع به اين پيامبر و حالات گوناگون او از كودكي تا شيخوخيت قريب صد و نود و پنج آيه و نيز سوره‌اي مستقل به نام او در قرآن وجود دارد.

ابراهيم (عليه‌السلام) نامي است سرياني به نام «اُبٌ رَحيم» بوده يعني پدر مهربان، سپس «حاء» آن به «هاء» تبديل گرديده، و بعضي گويند معني ابراهيم از «بَريٌ مِنَ الاَصنام» و «هامَ اِلي رَبِّه» مي‌باشد، يعني از بت‌ها دوري مي‌جسته و به خداوند خويش گرويده است. آن حضرت سه هزار و سيصد و بيست و سه سال بعد از هبوط حضرت آدم (عليه‌السلام) به دنيا آمد.

اهل تاريخ نام پدر ابراهيم(عليه‌السلام) را تارح (با حاء و خاء) نوشته‌اند. و نام مادرش «اوفا» دختر آذر، و برخي نام وي را «نونا» فرزند كربتا بن كرثي، و گروه سوم «رقيه» دختر لاحج مي‌دانند.

ابراهيم(عليه‌السلام) دومين پيامبر اولوالعزم است، كه داراي شريعت و كتاب مستقل بوده، و دعوت جهاني داشته، او حدود هزار سال بعد از حضرت نوح(عليه‌السلام) ظهور كرد و سلسله نسب او تا نوح را چنين نوشته‌اند: «ابراهيم بن تارخ بن ناحور بن سروح بن رعو بن فالج بن عابر بن شالح بن ارفكشاذ بن نوح».

ابراهيم(عليه‌السلام) هنوز متولد نشده بود كه پدرش از دنيا رفت و آزر عموي ابراهيم(عليه‌السلام) سرپرستي او را به عهده گرفت. از اين رو ابراهيم(عليه‌السلام) او را به عنوان پدر مي‌خواند.

اين پيامبر بزرگ در شهر «اور» از شهر‌هاي بابل به دنيا آمد و سرانجام در سن صد و هفتاد و پنج سالگي فوت كرد. او را در باغ عفرون بن صرصر، پهلوي قبر ساره دفن كردند و اكنون مدفن او شهر الخليل (در كشور فلسطين) نام دارد.

ولادت ابراهيم(عليه‌السلام) در دوران «نمرود بن كنعان بن كوش بن حام بن نوح»بوده است.

نمرود علاوه بر بابل، بر ساير نقاط جهان نيز حكومت مي‌كرد، چنانكه امام صادق(عليه‌السلام) فرمود: چهار نفر بر سراسر زمين سلطنت كردند، دو نفر از آن‌ها از مؤمنان به سليمان بن داوود و ذوالقرنين(عليهماالسلام) و دو نفر از آن‌ها از كافران به نام نمرود و بخت النصر بودند.

در عصر ابراهيم(عليه‌السلام) علاوه بر بت پرستي، پرستيدن ستاره و ماه و خورشيد هم وجود داشته، «بابليان خدايان زيادي داشتند ... به اين ترتيب كه هر شهري خدايي داشت، كه نگاهبان آن بود و شهر‌هاي بزرگ و روستاها، خدايان كوچكتري داشتند كه آن‌ها را پرستيده و به آنان اظهار علاقه مي‌كردند.


منبع
(http://www.sibtayn.com/fa/index.php?option=com_content&view=article&id=566&Itemid=862)

"VICTOR"
24th December 2013, 11:45 AM
ماجرای به آتش افکنده شدن حضرت ابراهیم (ع):

مردم، هيزم هاي جمع آوري شده را در گودالي كه از پيش در نظر گرفته بودند، انباشتند. روز موعود فرا رسيد. نمرود بر فراز ساختمان بلندي كه براي او ساخته بودند، قرار گرفت. بسيار شادمان بود. مي خواست از بالاترين نقطه، سوختن ابراهيم عليه السلام را بنگرد و لذت ببرد. هيزم ها را آتش زدند. شعله ها به سوي آسمان زبانه مي كشيد. حالا نمرود به اين مي انديشيد كه چگونه ابراهيم عليه السلام را در آتش افكند. منجنيقي ساختند و ابراهيم عليه السلام را از زندان
بيرون آوردند و در درون آن نهادند تا به وسيله آن، او را به درون آتش پرتاب كنند.

ابراهيم تنها بود. او از هيچ چيز نمي ترسيد، حتي از اينكه تا لحظات ديگر در ميان شعله هاي آتش افكنده شود. او در اين لحظه به خدا پناه برد و پيش از پرتاب شدن، خدا را چنين خواند: «اي خداي يكتا و بي همتا! اي خداي بي نياز!اي خدايي كه هرگز نزاده و زاده نشده و هرگز شبيه و نظير ندارد! مرا به لطف و رحمتت،
از اين آتش نجات بده».1 (http://www.njavan.com/forum/#book-footnottext-1)

در حالي كه ابراهيم عليه السلام، در آسمان معلّق بود، جبرئيل نزد او آمد و گفت: «آيا به من نياز داري؟»
ابراهيم عليه السلام گفت: «به تو نيازي ندارم، ولي به پروردگار جهان نياز دارم».2 (http://www.njavan.com/forum/#book-footnottext-2)

جبرئيل، انگشتري به ابراهيم عليه السلام داد كه در آن نوشته بود: معبودي جز خداي يكتا نيست، محمّد رسول خداست. به خدا پناهنده مي -


شوم و به او اعتماد كردم و كارم را به او سپردم. در همين لحظه، فرمان خطاب به آتش صادر شد: «اي آتش، براي ابراهيم عليه السلام سرد باش».




آتش آن چنان سرد شد كه دندان هاي ابراهيم از سرما به لرزه درآمد. سپس خداوند به آتش فرمان داد كه:


بر ابراهيم، سالم و گوارا باش. (انبيا: 69)

آري، آتش نمرودي، اين گونه به گلستاني زيبا تبديل شد. ناگفته پيداست كه با سالم ماندن ابراهيم در ميان آتش، صحنه به كلي دگرگون شد. غريو شادي فرونشست. دهان ها از شگفتي بازماند. با مشخص شدن قدرت خداي ابراهيم، موجوديت دستگاه نمرود در خطر قرار گرفت. براي حضرت ابراهيم، معجزه هاي ديگري نيز نقل شده است كه مي توان به داستان زنده شدن پرندگان به دست آن حضرت اشاره كرد.



***

1. تفسير نورالثقلين، ج 1، ص 68. (http://www.njavan.com/forum/#book-footnot-1)
2. محمد بن على بن الحسين، ابن بابويه، علل الشرايع، منشورات المكتبة الحيدرية، 1385 ه . ق، صص 23 و 24. (http://www.njavan.com/forum/#book-footnot-2)
منبع (http://pajuhesh.irc.ir/product/book/show/id/797/indexId/163439)

"VICTOR"
24th December 2013, 11:56 AM
یاد امام حسین (ع) از توکل کامل ابراهیم به خدا

در ماجرای کربلا، امام سجاد ـ علیه السلام ـ سخت بیمار بود، به طوری که با زحمت ـ آن هم با تکیه بر عصا ـ می‎توانست برخیزد، امام حسین ـ علیه السلام ـ با او دیدار کرد و فرمود: «پسرم! چه میل داری؟!» امام سجاد ـ علیه السلام ـ عرض کرد: «اشتهی ان اکون ممن لا اقترح علی الله ربی ما یدبره لی؛ میل دارم به گونه‎ای باشم که در برابر خواسته‎های تدبیر شده خدا برای من، خواسته دیگری نداشته باشم. » امام حسین ـ علیه السلام ـ فرمود: احسن و آفرین! تو هم چون ابراهیم خلیل ـ علیه السلام ـ هستی که جبرئیل از او پرسید: آیا خواهش و حاجتی داری؟ او در پاسخ گفت: «هیچ گونه پیشنهادی به خدا ندارم، بلکه او مرا کفایت می‎کند و نگهبان نیکی است».


منبع (http://www.tahoordanesh.com/page.php?pid=12949)

"VICTOR"
25th December 2013, 01:52 AM
روزی رسول الله به اباجهل فرمود:


آیا داستان ابراهیم را شنیده ای که خدا او را به ملکوت اعلی برد و دید چشمان او را قویتر نمود.ابراهیم از آنسوی آسمانها دید زن و مردی به فحشا مشغول اند پس در دم نفرینشان کرد و هلاک شدند. پس دو نفر دیگر را دید و آنها را هم نفرین کرد و هلاک شدند.در گوشه ای دیگر از زمین دو نفر دیگر را دید و نفرین کرد و هلاک شدند و ....

کار که به اینجا رسید خدا به ابراهیم وحی کرد:
ای ابراهیم دست از نفرین کردن بر بندگان من بردار .به درستی که من خدای بخشنده و مهر گستر ام .گناه بندگانم به من ضرر نمی رساند همانگونه که طاعتشان بهره ورم نمی کند.من هر گز آنها را اینگونه که تو تدبیر و سیاست می کنی سیاست نمی کنم...

بنده گان من سه گونه هستند:
یا از کسانی هستند که گناه می کنند و به درگاه من توبه می کنند ومن آنها را می بخشم و عیبشان را می پوشانم و عذابشان نمی کنم.یا توبه نمی کنند و من فعلا آنها را عذاب نمی کنم چون می دانم به زودی فرزندانی اهل ایمان از آنها خواهند بود ... و پس از اینکه این امر شد آنها را عذاب می کنم.....
بدان ای ابراهیم عذاب من بر بندگانم به حسب جلال و کبریایم می باشد.پس میان من و بندگانم را خالی بگذار که همانه من بر آنها مهربانتر از تو هستم...

منبع (http://hdmmsr.blogfa.com/post-312.aspx)

"VICTOR"
25th December 2013, 11:48 AM
مرقد حضرت ابراهيم (ع)

http://irdiplomacy.ir/Images/Article/99991/9994/ebrahim-marghad.jpg

محل ولادت حضرت ابراهيم(ع)

http://irdiplomacy.ir/Images/Article/99991/9994/ebrahim-veladat.jpg



مقام حضرت ابراهيم(ع)

http://irdiplomacy.ir/Images/Article/99991/9994/magham-ebrahim.jpg

http://irdiplomacy.ir/Images/Article/99991/9994/magham-ebrahim1.jpg

http://irdiplomacy.ir/Images/Article/99991/9994/magham-ebrahim2.jpg

( هیچ وقت این رد پاها برام تفهیم نشد ...[soal] )

مقبره ساره همسر حضرت ابراهيم(ع)

http://irdiplomacy.ir/Images/Article/99991/9994/sare.jpg


حضرت ابراهیم (ع) در شهر الخلیل در فلسطین اشغالی مدفون و دارای گنبد و بارگاه است.


http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa14900

http://www.niksalehi.com/fun/page/001562.php

kamanabroo
27th December 2013, 09:07 PM
مرقد حضرت ابراهيم (ع)






http://irdiplomacy.ir/Images/Article/99991/9994/magham-ebrahim1.jpg

http://irdiplomacy.ir/Images/Article/99991/9994/magham-ebrahim2.jpg

( هیچ وقت این رد پاها برام تفهیم نشد ...[soal] )





مقام ابراهيم علیه السلام وجايگاه آن در فقه (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?199644-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%D9%8A%D9%85-%D8%B9%D9%84%DB%8C%D9%87-%D8%A7%D9%84%D8%B3%D9%84%D8%A7%D9%85-%D9%88%D8%AC%D8%A7%D9%8A%DA%AF%D8%A7%D9%87-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D9%81%D9%82%D9%87)
مقام ابراهیم و سیر تاریخی آن (http://www.njavan.com/forum/showthread.php?199643-%D9%85%D9%82%D8%A7%D9%85-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D9%88-%D8%B3%DB%8C%D8%B1-%D8%AA%D8%A7%D8%B1%DB%8C%D8%AE%DB%8C-%D8%A2%D9%86)

"VICTOR"
31st December 2013, 12:37 PM
فرزندان حضرت ابراهیم (ع) :

حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) دارای هشت یا سیزده فرزند بود:

اسماعیل (علیه‌السلام) از هاجر،
اسحاق (علیه‌السلام) از ساره و

فرزندان دیگر او از مادری به نام قطورا بودند.

حضرت ابراهیم (علیه‌السلام) جدّ عبرانیان (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B9%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%86%DB%8 C%D8%A7%D9%86) از طریق اسحاق و جدّ عرب مستعربه (عرب غیرخالص) از طریق اسماعیل است.
مدت زندگانی ابراهیم (علیه‌السلام) را از یکصد و هفتاد و پنج تا دویست سال نوشته‌اند.

آرامگاه آن حضرت در مزرعة‌ خود ایشان به نام «حبرون» است که امروه همانجا شهر «الخلیل» نامیده می‌شود.

کلمه ابراهیم 69 بار در قرآن به کار رفته است.

***


فرزندان ابراهیم :

بنا بر روایت تورات ابراهیم حداقل ۸ فرزند پسر داشت. اولین فرزند و نخست زاده او از هاجر، کنیز مصریِ سارا، بود و اسماعیل نام داشت. دومین فرزند او ۱۴ سال بعد از اسماعیل (یعنی ۲ دوره ۷ ساله)، از سارا به دنیا آمد و نام وی اسحاق بود. پس از این دو فرزند، و رحلت سارا، ابراهیم همسر دیگری به نام قطوره اختیار کرد و او ۶ فرزند پسر برای ابراهیم به دنیا آورد که نامهای آنها از این قرار است: زمران‌ و یُقشان‌ و مَدان‌ و مِدیان‌ و یِشباق‌ و شوحا از هر یک از این فرزندان قبائلی از عرب و عبرانیان به وجود آمده‌اند و همه آنان جزء نسل ابراهیم هستند
پسران ابراهیم بر اساس همسرانش و به ترتیب تولد
سارا اسحاق
هاجر اسماعیل
قطوره زمران‌ يُقشان مَدان مِديان يِشباق شوحا




منبع
(http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A 7%D9%86+%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D8%A8%D8%B 1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85&SSOReturnPage=Check&Rand=0)منبع (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A 7%D9%86+%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D8%A8%D8%B 1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85&SSOReturnPage=Check&Rand=0)

"VICTOR"
31st December 2013, 12:41 PM
صفات و ویژګی های حضرت ابراهیم (ع) در قرآن :


*ابراهیم عهده‌دار امامت و رهبری مردم:


اِنّی جاعِلُکَ لِلنّاسِ اِماماً (بقره /124)




* ابراهیم برگزیدة‌ خدا در دنیا:


وَ لَقَدِ اصْطَفَیناهُ فِی الدُّنیا (بقره /130)




*ابراهیم از شایستگان آخرت:


وَ اِنَّهُ فِی الآخِرهِ لِمَنَ الصّالِحینَ (بقره /130)




* ابراهیم حق‌گرای فرمانبردار:


ما کانَ اِبْراهیمُ یَهودیّاً و لا نَصْرانِیَّاً و لکِنْ کانَ حَنیفاً مُسْلِماً (آل عمران /67)




* ابراهیم حق‌گرای موحّد:


فَاتَّبِعوا مِلَّهَ اِبْراهیمَ حَنیفاً وَ ما کانَ مِنَ الْمُشرِکینَ (‌آل عمران /95)




* ابراهیم دوست خدا:


وَ اتَّخَذَ الله اِبْراهیمَ خَلیلاً (نساء / 125)




*ابراهیم جزو نیکوکاران:


وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ (انعام / 84)




* ابراهیم دلسوز و بردبار:


اِنَّ اِبْراهیمَ لَاَوّاهُ حَلیمُ (توبه /114)



*ابراهیم بردبار، نرم‌دل و اهل انابه:


اِنَّ اِبْراهیمَ لَحَلیمٌ اَوّاهٌ مُنیبٌ (هود /75)




*ابراهیم پیشوایی مطیع:


اِنَّ اِبْراهیمَ کانَ اُمَه قانِتاً لِلّه (نحل /120)



* ابراهیم شکرگزار نعمت‌های الهی:


شاکِرَاً لِاَنْعُمِهِ (نحل /120)



*ابراهیم برگزیده و هدایت‌یافته الهی:


اِجْتَباهُ وَ هَداهُ اِلی صِراطٍ مُستَقیمٍ (نحل /121)




*ابراهیم شخصیتی رشدیافته:


وَ لَقَدْ اتَیْنا اِبْراهیمَ رُشْدَه (انبیاء /51)



*ابراهیم صاحب قلب سلیم:


اِذْ جاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلیمٍ (صافات /84)




* ابراهیم دریافت‌کنندة‌ سلام الهی:


سَلامٌ عَلی اِبْراهیم (صافات /89)




* ابراهیم از بندگان مؤمن خدا:


اِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُؤمِنین (صافات / 111)




*ابراهیم صاحب قدرت و بینش:


وَاذْکُر عِبادَنا اِبراهیمَ … اُولِی الْاَیدی وَ الْاَبْصار (صاد /45)




* ابراهیم اسوه و الگوی نیکوی اهل ایمان:


قَدْ کانَتْ لَکُمْ اُسْوَهُ حَسَنَهٌ فی اِبْراهیمَ وَ الذَّینَ َمَعَهُ (ممتحنه /4)





منبع (http://daneshnameh.roshd.ir/mavara/mavara-index.php?page=%D8%B5%D9%81%D8%A7%D8%AA+%D9%88+%D9 %88%DB%8C%DA%98%DA%AF%DB%8C+%D9%87%D8%A7%DB%8C+%D8 %AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA+%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9% 87%DB%8C%D9%85&SSOReturnPage=Check&Rand=0)

"VICTOR"
31st December 2013, 12:51 PM
زندگی نامه پیامبران الهی حضرت ابراهیم خلیل الله :

.ابراهیم (به معنی پدر یا رهبر امت‌های بسیار در زبان عبری) شه‌پدر یهودیت، مسیحیت، و اسلام است. داستان او در کتاب پیدایش تورات و پی‌آیند آن در قرآن گفته شده‌است. بر اساس روایت تورات، نام ابراهیم در ابتدا ابرام بوده‌است. در قرآن نیز از دو رسم الخط ابراهیم و ابراهم برای ذکر نام وی استفاده شده‌است.

هر سه دین او را نیاکان، یهود و مسیحیت از طریق اسحاق(پسر دوم ابراهیم از سارا) و اسلام از طریق اسماعیل (پسر اول ابراهیم از هاجر) می‌دانند. از روی این باور به این سه دین، دین‌های ابراهیمی هم گفته می‌شود.

گفته می‌شود هیچ مدرکی مستقل از منابع دینی مبنی بر وجود ابراهیم وجود ندارد، از این رو امکان تائید او به عنوان یک شخصیت تاریخی ناممکن است. روایت‌های دینی به ۲۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح برای زمان زندگی‌اش اشاره می‌کنند

ابراهیم در سه دین یهودیت، مسیحیت و اسلام عظمت خاصی دارد. به طوری که هر یک از این دین‌ها خود را در زمره ملت ابراهیم حساب می‌کنند. در کتاب مقدس، بخش عهد عتیق ابراهیم را فردی موحد و مورد توجه و عنایت خدا معرفی می‌کنند و موسی و بنی‌اسرائیل از نسل او هستند. در عهد جدید هم در ذکر شجره‌نامه انتسابی عیسی، ابراهیم جد اعلای او معرفی شده، عیسی با بیست و هشت واسطه به ابراهیم می‌رسد. در قرآن نیز ابراهیم، پیامبری بت‌شکن، اولوالعزم، سازنده کعبه، حنیف و مسلم معرفی شده و در منابع اسلامی، او جد اعلای محمد(پیامبر مسلمانان) است. به طور کلی در این سه دین ابراهیم نیای پیامبران و شیخ الانبیا معرفی شده.



منبع (http://www.parsianforum.com/showthread.php/112046-%D8%AD%D8%B6%D8%B1%D8%AA-%D8%A7%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D9%87%DB%8C%D9%85-%D8%AE%D9%84%DB%8C%D9%84-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87)

"VICTOR"
28th January 2014, 12:59 PM
زندگی حضرت ابراهیم(ع)

http://ts2.mm.bing.net/th?id=H.4951119225880835&pid=15.1&w=179&h=126&p=0

حضرت ابراهیم؛ بعد از نه پشت به حضرت نوح می‌رسد یا به عبارت دیگر حضرت نوح؛ جد دهم حضرت؛ ابراهیم است، حضرت ابراهیم؛ بعد از گذشت ۲۱ قرن از طوفان حضرت نوح؛ در شهر «فدارام» که در کردستان عراق است متولد شده است. در آن موقع شخصی به نام «نمرود» پادشاه آن مملکت بود و ادعای معبودیت می‌کرد و مردم آن زمان بیشتر بت‌پرست بودند. روزی نمرود بر تخت پادشاهی خود نشسته بود و راهبان و ستاره‌شناسان دور و جمع شده بودند و او را کرنش می‌کردند ولی بسیار غمگین و اندوهناک بودند. نمرود از آنها پرسید که چرا امروز ناراحت و غمناک هستید؟ ستاره‌شناسان گفتند: ستاره درخشان و عجیبی در آسمان پیدا شده است و دلیل بر تولد کسی است که در آینده قدرت و سلطنت شما را برچیده می‌کند و در ظرف سه شب و روز دیگر به دنیا می‌آید. نمرود دستور داد که در این سه شب و روز نباید بین هیچ همسر و شوهری نزدیک صورت گیرد اما کاری که خداوند اراده کند هیچ چیزی نمی‌تواند مانع آن شود. مردی که شب‌ها نگهبان نمرود بود نام او آذر بود. آذر آرزوی نزدیک با همسرش کرد. همسرش پیدا شد و به اراده خداوند یک پسری پیدا شد و به صورت آذر در آمد و به جای آذر نگهبان نمرود بود. آذر با همسرش در آن شب جمع شد و نطفه حضرت ابراهیم از پشت پدر به رحم مادر انتقال یافت.


برابر معمول نمرود روی تخت زرین خود نشست و راهبان و ستاره‌شناسان دور او جمع شدند و از آنان پرسید که خبر چیست؟ ستاره‌شناسان جواب دادند که قضا انجام شده است و نطفه به وجود آمده است. نمرود دستور داد هر بچه‌ای که متولد شد و پسر بود آن را بکشند ولی این کار زشت و شنیع نتوانست مانع اراده الهی گردد. بعد از نه ماه و نه روز حضرت ابراهیم متولد شد مادرش او را در غاری گذاشته بود. حضرت جبرئیل روز آمد و انگشت شهاده‌اش را در دهانش گذاشت و مانند پستان مادرش از آن شیر جاری می‌شد و مادرش هر هفته یک بار به او سر می‌زد و این جریان را به شوهرش آذر خبر داد و وقتی آذر بچه را دید بسیار خوشحال شد. بعد از مدتی حضرت ابراهیم را پنهانی به منزل بردند.


حضرت ابراهیم از همان دوران کودکی و نوجوانی دارای رشد و خرد سرشار و کم‌نظیر بود و علائم بزرگی و آینده درخشان او در همان سن و سال نمایان بود. چنان که خداوند می‌فرماید :


وَلَقَدْ آتَیْنَا إِبْرَاهِیمَ رُشْدَهُ مِن قَبْلُ وَکُنَّا بِه عَالِمِینَ.(انبیاء/۵۱)

«ما وسیله هدایت و راهیابی را پیش از موسی و هارون در اختیار ابراهیم گذارده بودیم و از احوال و فضایل او که در سرشت ابراهیم قرار داده بودیم چه در دوران کودکی و چه در دوران‌های دیگر برای حمل رسالت، آگاهی داشتیم».

هنگامی که حضرت ابراهیم برایش معلوم شد که پدر و نیاکان او بیشتر مردم بت‌پرست هستند و صنم و ماه و ستاره‌ها را می‌پرستند بسیار ناراحت گردید و خودش می‌دانست که چیزهایی که مورد پرستش آنها قرار گرفته است شایسته پرستش نیستند و معبود حقیقی نباید یک چیز مصنوعی و ساخته آنان باشد.

حضرت ابراهیم خود را ملزم دانست که قبل از هر کسی پدرش را به خداپرستی دعوت کند. چنان که خداوند می‌فرماید:

إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ یَا أَبَتِ لِمَ تَعْبُدُ مَا لَا یَسْمَعُ وَلَا یُبْصِرُ وَلَا یُغْنِی عَنکَ شَیْئًا. (مریم/۴۲)

ابراهیم گفت «ای پدر چرا چیزی را پرستش می‌کنی که نمی‌شنود و نمی‌بیند و اصلاً شر و بلائی را از تو به دور نمی‌دارد.»

یَا أَبَتِ إِنِّی قَدْ جَاءنِی مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ یَأْتِکَ فَاتَّبِعْنِی أَهْدِکَ صِرَاطًا سَوِیًّا. (مریم/۴۳)

«ای پدر دانستی از طریق وحی الهی نصیب من شده است که بهره تو نگشته است. بنابراین از من پیروی کن تا تو را به راه راست رهنمود کنم.»

یَا أَبَتِ لَا تَعْبُدِ الشَّیْطَانَ إِنَّ الشَّیْطَانَ کَانَ لِلرَّحْمَنِ عَصِیًّا. (مریم/۴۴)

«ای پدر، شیطان را مپرست؛ زیرا شیطان همواره نسبت به خدا نافرمان است.»

یَا أَبَتِ إِنِّی أَخَافُ أَن یَمَسَّکَ عَذَابٌ مِّنَ الرَّحْمَن فَتَکُونَ لِلشَّیْطَانِ وَلِیًّا. (مریم/۴۵)

«ای پدر من از این می‌ترسم که عذاب سختی از سوی خداوند مهربان گریبان‌گیر تو شود و آنگاه همدم شیطان شوی.»

قَالَ أَرَاغِبٌ أَنتَ عَنْ آلِهَتِی یَا إِبْراهِیمُ لَئِن لَّمْ تَنتَهِ لَأَرْجُمَنَّکَ وَاهْجُرْنِی مَلِیًّا. (مریم/۴۶)

«پدر ابراهیم «آذر» (برآشفت) و گفت: آیا تو ای ابراهیم از خدایان من رویگردانی؟ اگر از این کار (یکتاپرستی و ناسزاگوئی دست نکشی)، حتماً ترا سنگسار می‌کنم. برو برای مدت مدیدی از من دور شو.»

قَالَ سَلَامٌ عَلَیْکَ سَأَسْتَغْفِرُ لَکَ رَبِّی إِنَّهُ کَانَ بِی حَفِیًّا. (مریم/۴۷)

«ابراهیم مؤدبانه و به آرامی و مهربانی گفت: پدر خداحافظ، من از پروردگارم برای تو آمرزش خواهم خواست. چرا که او نسبت به من بسیار عنایت و محبت دارد.»
در حالی که حضرت ابراهیم احساس کرده بود و می‌دانست که قوم نمرود غیر از اینکه بت‌پرست هستند، ستاره‌پرست و ماه و خورشیدپرست نیز هستند و می‌خواست که در دو نمایش عقلی و منطقی ثابت کند که از پرستش ستارگان، ماه و خورشید، هیچ چیز و هیچ اثر مثبت و مفید به دست نمی‌آید و پرستش اینها خلاف عقل و خرد انسانی است.

چنانکه خدای تعالی می‌فرماید:

فَلَمَّا جَنَّ عَلَیْهِ اللَّیْلُ رَأَى کَوْکَبًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لا أُحِبُّ الآفِلِینَ. (الأنعام/۷۶)

«هنگامی که شب او را در بر گرفت و تاریکی شب همه جا را پوشاند، ستاره‌ای را دید بر سبیل فرض گفت این پروردگار من است. اما هنگامی که غروب کرد گفت: من غروب‌کنندگان را دوست نمی‌دارم.»

فَلَمَّا رَأَى الْقَمَرَ بَازِغًا قَالَ هَذَا رَبِّی فَلَمَّا أَفَلَ قَالَ لَئِن لَّمْ یَهْدِنِی رَبِّی لأکُونَنَّ مِنَ الْقَوْمِ الضَّالِّینَ. (الانعام/۷۷)

«و هنگامی که ماه را در حال طلوع دید گفت: این پروردگار من است اما هنگامی که غروب کرد گفت اگر پروردگارم مرا راهنمایی نکند بدون شک از زمره قوم گمراه خواهم بود.»

فَلَمَّا رَأَى الشَّمْسَ بَازِغَةً قَالَ هَذَا رَبِّی هَذَآ أَکْبَرُ فَلَمَّا أَفَلَتْ قَالَ یَا قَوْمِ إِنِّی بَرِیءٌ مِّمَّا تُشْرِکُونَ. (الأنعام/۷۸)

«وقتی خورشید را در حال طلوع دید [برای محکوم کردن خورشیدپرستان با تظاهر به خورشید پرستی] گفت: این پروردگار من است، این بزرگ‌تر است؛ و هنگامی که غروب کرد، گفت: ای قوم من! بی تردید من [با همه وجود] از آنچه شریک خدا قرار می‌دهید، بیزارم».

حضرت ابراهیم بعد از طی این مراحل فرضی و نمایشی و به عنوان الزام خصم و تبلیغ حقیقت و دست برداشتن مشرکین از بت‌پرستی به طور آشکار و یقین فرمود:

إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذِی فَطَرَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ حَنِیفًا وَمَا أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِکِینَ. (انعام/۷۹)

«همانا من رو به سوی کسی می‌کنم که آسمان‌ها و زمین را آفریده است و من از هر راهی جز راه او دوری می‌گزینم و از زمره مشرکان نیستم»

هنگامی که خبر تبلیغات حضرت ابراهیم؛ علیه بت‌پرستی و دعوت مردم به یکتاپرستی انتشار یافت «نمرود» ابراهیم را به نزد خود فراخواند و گفت: ای ابراهیم آن خدایی که تو مردم را برای پرستش او دعوت می‌کنی چه کسی است؟ و چه قدرتی دارد؟ حضرت ابراهیم؛ فرمود: خدای من آن کسی است که مردم را می‌میراند و باز آنان را روز قیامت زنده می‌کند. «نمرود» گفت:

… قَالَ أَنَا أُحْیِی وَأُمِیتُ… . (بقره/۲۵۸)

«گفت: من هم زنده می کنم و می میرانم.»

برای اثبات ادعای خود دو نفر را که محکوم به اعدام بودند نزد «نمرود» آوردند. «نمرود» گفت: من هم توانستم این را بمیرانم و دیگری را از مرگ نجات دهم و زنده نگه دارم.

حضرت ابراهیم هر چند می‌دانست که این عمل یک کار فریب‌دهنده و سفسطه است ولی حضرت ابراهیم برای اتمام حجت و الزام قطعی «نمرود» گفت:

… قَالَ إِبْرَاهِیمُ فَإِنَّ اللّهَ یَأْتِی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بِهَا مِنَ الْمَغْرِبِ فَبُهِتَ الَّذِی کَفَرَ… .(بقره/۲۲۵۸)

«حضرت ابراهیم فرمود: خداوند خورشید را از مشرق بر می‌آورد تو آن را از مغرب برآور. پس آن مرد کافر «نمرود» واماند و مبهوت شد».

نمرود در این مناظره محکوم و ملزم گردید. بعد از این حضرت ابراهیم؛ برخاست و رفت و در فکر این بود که نمایشی را برای اثبات عجز و ناتوانی بت‌ها به انجام برساند و بت‌ها را از بین ببرد، در نتیجه روزی را که مصادف با انجام مراسم جشن مشترکین بود و عادت داشتند که آن مراسم را در خارج از شهر انجام دهند، فرصت را غنیمت شمرد تا بت‌ها را در هم شکند.

مشرکین هنگام خروج از شهر برای انجام مراسم دعوت کردند؛

فَقَالَ إِنِّی سَقِیمٌ. فَتَوَلَّوْا عَنْهُ مُدْبِرِینَ. (صافات/۸۹-۹۰)

«حضرت ابراهیم بعد از درخواست ایشان جهت شرکت در مراسم، نگاهی به ستارگان انداخت و گفت: من ناخوش هستم آنان بدو پشت کردند و به دنبال مراسم خود رفتند.»

وَتَاللَّهِ لَأَکِیدَنَّ أَصْنَامَکُم بَعْدَ أَن تُوَلُّوا مُدْبِرِینَ. (انبیاء/۵۷)

«آنگاه ابراهیم آهسته گفت: به خدا سوگند نسبت به بتانتان قطعاً چاره‌اندیشی می‌کنم (و نقشه‌ای برای نابودی بت‌ها خواهم کشید) زمانی که ای قوم مشرک پشت کنید و بروید» (و برای مراسم عید بیرون شهر روید و از آنها دور شوید).

حضرت ابراهیم بعد از خروج بت‌پرستان از شهر، شتابان و نهان به سراغ معبودهای ایشان رفت و تمسخرکنان فریاد زد و گفت:

فَرَاغَ إِلَى آلِهَتِهِمْ فَقَالَ أَلَا تَأْکُلُونَ. مَا لَکُمْ لَا تَنطِقُونَ. (صافات/۹۱-۹۲)

«گفت: آیا غذا نمی خورید؟ شما را چه شده که سخن نمی‌گویید؟»

فَجَعَلَهُمْ جُذَاذًا إِلَّا کَبِیرًا لَّهُمْ لَعَلَّهُمْ إِلَیْهِ یَرْجِعُونَ. (انبیاء/۵۸)

«پس [همه] بت‌ها را قطعه قطعه کرد و شکست مگر بت بزرگشان را که [برای درک ناتوانی بت‌ها] به آن مراجعه کنند».

وقتی که روز عید فرا رسید و بت‌پرستان برای انجام مراسم عید مخصوص خود به بیرون شهر رفته بودند حضرت ابراهیم؛ به سوی بت‌ها رفت و همه آنها را قطعه قطعه کرد مگر بت ‌بزرگشان را تا به پیش آن بیایند و از آن چگونگی حادثه و علت چنین کاری را بپرسند و به ایشان پاسخ ندهد و بطلان بت‌پرستی برایشان روشن شود و بعداً تبری را که با آن بت‌های کوچک را خرد کرده بود به دوش بت‌ بزرگ آویزان کرد تا موقعی که از او بپرسند چه کسی این بت‌ها را خرد کرده است. ابراهیم بگوید بت‌ بزرگ با این تبری که بر او آویزان شده است آنها را شکسته است. موقعی که بت‌پرستان هنگام غروب به شهر برگشتند و به بتخانه رفتند و دیدند که همه بت‌ها شکسته و خرد شده‌اند مگر بت بزرگ گفتند:

قَالُوا مَن فَعَلَ هَذَا بِآلِهَتِنَا إِنَّهُ لَمِنَ الظَّالِمِینَ. (انبیاء/۵۹)

«چه کسی چنین کاری را بر سر خدایان ما آورده است؟ (و هر کسی که این کار را کرده است) حتماً او از جمله ستمگران است» (و باید کیفر خود را ببیند).

قَالُوا سَمِعْنَا فَتًى یَذْکُرُهُمْ یُقَالُ لَهُ إِبْرَاهِیمُ. (انبیاء/۶۰)

«برخی گفتند جوانی از مخالفت با بت‌ها سخن می‌گفت که به او ابراهیم می‌گویند.»

قَالُوا فَأْتُوا بِهِ عَلَى أَعْیُنِ النَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَشْهَدُونَ. (انبیاء/۶۱)

«بزرگان قوم گفتند او را در برابر مردم حاضر کنید تا دادگاهی شود و آگاهان گواهی دهند.»

فَأَقْبَلُوا إِلَیْهِ یَزِفُّونَ. (صافات/۹۴)

«به طرف ابراهیم دوان دوان آمدند.»

بزرگان قوم گفتند:

قَالُوا أَأَنتَ فَعَلْتَ هَذَا بِآلِهَتِنَا یَا إِبْرَاهِیمُ. (الانبیاء/۶۲)

«آیا تو ای ابراهیم این کار را بر سر خدایان ما آوردی؟»

قَالَ بَلْ فَعَلَهُ کَبِیرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِن کَانُوا یَنطِقُونَ. (انبیاء/۶۳)

«ابراهیم گفت چرا از من بازخواست می‌کنید؟ آثار جرم بر بت بزرگ هویدا و همراه است شاید این بت بزرگ چنین کاری را کرده باشد. پس از آن مسئله را بپرسید اگر می‌توانند صحبت کنند.»

مشترکین گفتند: تو که می‌دانستی اینها سخن نمی‌گویند و تو مرا مورد تمسخر قرار می‌دهی.

حضرت ابراهیم در این هنگام که موقع الزام خصم بود، فرمود: پس چرا شما چیزهایی را پرستش می‌کنید که قدرتی ندارند. برخی به برخی رو کردند و گفتند: اگر می‌خواهید کاری کنید که انتقام خدایان خود را گرفته باشید:

قَالُوا حَرِّقُوهُ وَانصُرُوا آلِهَتَکُمْ إِن کُنتُمْ فَاعِلِینَ. (انبیاء/۶۸)

ابراهیم را سخت بسوزانید و خدایان خویش را مدد و یاری دهید.»

موقعی که ابراهیم را به نزد نمرود آوردند و او را آماده سوزاندن کردند؛

قَالُوا ابْنُوا لَهُ بُنْیَانًا فَأَلْقُوهُ فِی الْجَحِیمِ. (صافات/۹۷)

«مشترکان فریاد زدند و به یکدیگر گفتند: برای ابراهیم چهار دیوار بزرگی بسازید و در میان آن آتش بیفروزید و او را به میان آتش سوزان پر اخگر بیفکنید».

قُلْنَا یَا نَارُ کُونِی بَرْدًا وَسَلَامًا عَلَى إِبْرَاهِیمَ. (انبیاء/۶۹)

«در برابر این عمل ظالمانه خداوند می‌فرماید: ما به آتش دستور دادیم که ای آتش سرد و سالم شو بر ابراهیم و کم‌ترین زیارتی به او مرسان.»

هنگامی که جبرئیل به دستور خداوند در آتش همنشین حضرت ابراهیم؛ شد و آتش به باغ و گلزار تبدیل گردید، حضرت جبرئیل خطاب به ابراهیم؛ فرمود من از این همه صبر و تحمل تو تعجب می‌کنم که در این ترس و اضطراب به کسی به جز خدا پناه نبردی. «حَسبِیَ اللهُ ونِعمَ الوکِیل» حضرت ابراهیم؛ فرمود: یعنی تنها به خدا پناه می‌برم و خداوند برای من کافی است و بهترین وکیل و سرپرست من است.

هنگامی که مردم دیدند که آتش برای حضرت ابراهیم؛ به باغ و گلستان تبدیل شده است و یک نفر زیبا اندام با او بود، عده‌ای ایمان آوردند یکی از آنها حضرت «لوط؛» بود که برادرزاده حضرت ابراهیم؛ بود و یکی دیگر از آنها «سارا خاتون» همسرش بود. هنگامی که نمرود این وضعیت را دید حضرت ابراهیم؛ را به نزد خود فرا خواند و از او پرسید آن کسی که در آتشی که به باغ تبدیل شد با تو همنشین بود چه کسی بود؟ حضرت ابراهیم؛ جواب داد این شخص جبرئیل بود که خداوند او را برای حفظ و حراست از من فرستاده بود. نمرود گفت به راستی خدایی که تو او را می‌پرستی بی نهایت مقتدر و باعزت است دیگر من به خاطر عظمت خدای تو کاری به شما ندارم و شما آزاد هستید.

بعداً حضرت ابراهیم؛ مملکت عراق را ترک کرد و رهسپار ولایت شام گردید و در شهر «حران» سکونت ورزید در این سفر حضرت لوط؛ برادرزاده‌اش و سارا خاتون همسرش و چند نفر دیگر که به او گرویده بودند همراه او بودند و بعد از مدتی به خاطر اینکه قحطی و فشار اقتصادی دامنگیر ولایت شام گردید حضرت ابراهیم؛ آنجا را نیز ترک کردند و به طرف «مصر» روانه شدند روزی یک نفر از جاسوسان فرعون از آنها گزارش داد و فرعون ادعای همسری با همسر ابراهیم کرد بسیار ناراحت شدند در این هنگام با اراده خداوند فرعون در خواب شخصی را دید و به او گفت اگر تو نسبت به آن زن سوءنیتی داشته باشی خداوند این قدرت و مقام دنیوی که داری از تو پس می‌گیرد و در نهایت مورد هلاکت قرار می‌گیری. هنگامی که فرعون از خواب بیدار شد به اندازه‌ای از رؤیا وحشت داشت که فوراً دستور داد که یک کنیز به نام هاجرخاتون همراه با چند شتر و وسایل خانگی را به حضرت ابراهیم؛ و همسرش ساراخاتون بدهند در نهایت خدایی که حضرت ابراهیم را از آتش نمرود نجات داد بار دیگر او را از سوء نیت فرعون رستگار کرد.

بعداً حضرت ابراهیم؛ و همراهانش مصر را نیز ترک کردند و به طرف «فلسطین» برگشتند و بعد از مدتی سکونت در آنجا حضرت ابراهیم، برادرزاده‌اش حضرت لوط را به طرف ولایت «اردن» فرستاد و خودش در فلسطین ماندگار شد.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد