PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : صفات اخلاقی کریم خان زند



اسماعیل س
19th December 2013, 09:13 AM
بنامخداوند خرد

صفات اخلاقی کریم خانزند









مقدمه: با توجهبه اینکه بسیاری از شخصیت های تاریخی مانند پادشاهان، پیامبران، حاکمان، امرا، سرداران،دانشمندان و ... ؛ هرکدام دارای ویژگی های اخلاقی و رفتاری خاص خود بودند لذاپرداختن به این ویژگی ها و سجایای اخلاقی برای کسانی که به تاریخ و روایت های آن علاقهمند هستند بسیار جذاب و عامه پسند می باشد. در این مبحث، یکی از دانشجویان رشتهتاریخ به صفات اخلاقی کریم خان زند پرداخته است کهامیدواریم مورد پسند دوستداران و علاقه مندان به این بزرگمرد تاریخ ایران قراربگیرد.صفات اخلاقی کریم خان را مردیبی آلایش شمرده اند که در عین حال رشید و شجاع بود. وی دوران کودکی را در محیطی بیتکلف و ساده گذرانید و بخشی از دوران جوانی را هم در اردوی نادرشاه افشار به سربرد، در پاکدلی و رأفت و مهربانی او سخن بسیار است. گفته های مورخانعصر زندیه و قاجاریه همه مبتنی بر تحسین و تمجید صفات خوب و اخلاقی مردانه و شهامتو جوانمردی و رحم و مروت و انصاف کریم خان زند است. از جمله میرزا صادق موسویمتخلص به نامی، نویسنده ی کتاب تاریخ گیتی گشا و علیرضا بن عبدالکریم او را ازعادل­ترین سلاطین ایران از قدیم تا آن عصر شمرده اند. ویلیام فرانکلینکه در زمان جعفرخان زند[1] (http://www.njavan.com/forum/#_ftn1)­بهایران آمده بود در سفرنامه خود می نویسد: «اگر بتوان به شاهی لقب کبیر داد؛ آن شاهحتماً کریم خان می توانست باشد به طوری که کارهای او امروز هم شاهد این مدعی است. رضا قلی خان چنیننوشته است که: پس از پطرکبیر[2] (http://www.njavan.com/forum/#_ftn2)و نادرشاه افشار، هیچ یک از سلاطین بعدی یه جهت برز، بال، یال، کوپال، ضخامت جثّهو عظمت پیکر با وی برابر نبودند. [3] (http://www.njavan.com/forum/#_ftn3)با اینکه درباره شکل و اندام کریم خان اخبار بسیار کمی در دست است.اما با یک نگاهکوتاه به مبارزات او در میدان­های نبرد می­توان دریافت که کریم­خان در سوارکاری وفنون نظامیبسیار ماهر وچیره دست بوده است. او بسیار راحت و آسان؛ دشواری­های میدانجنگ و سختی­های سپاهیگری را تحمل می­کرده است. کریم خان حتیخواندن و نوشتن نمی­دانست. از این روی بسیار جالب توجه است که او قادر بود درسرزمینی بزرگ سلطنت کند که پس از آشفتگی­های ناشی از سقوط صفویه و جنگ­های جانشینیپس از مرگ نادرشاه؛ احتیاج به رهبری خردمند و توانا داشت. کریم خان اگر هم خود ازدانش بهره ای نداشت، به دانش دیگران ارج می­نهاد و اسباب تشویق ارباب دانش و هنررا فراهم می­ساخت. برای شاعران بزرگایران یعنی سعدی و حافظ، آرامگاه­های آبرومندی بنا کرد و در آنها اماراتی برایزائران و درویش­ها در نظر گرفتو باغ­ها و مزارعی به این آرامگاه­ ها اختصاص داد. کریم خان اهل ظاهرنبود، او هرگز نکوشید تا با تظاهر به دینداری بر میزان محبوبیت خود نزد مردمبیفزاید تمام کارهای مذهبی او بی ریا بودند، نگاشتن نام امامان بر روی سکه ها واین حقیقت که کریم خان بناهای اسلامی­_شیعی زیادی ساخته یا مرمت کرده است نشان می­دهدکه او شیعی مذهب بود. اما از مطالعه زندگی او چنین بر می­آید که او مسا­ئل مذهبیرا چندان جدی نمی­گرفت. مذهب کریم خان ویلیام فرانکلینمی­نویسد: کریم خان از نظر مذهبی متعصب نبود و همه­ی اقلیت­های مذهبی در زمان اودر نهایت آسودگی و فراغت بال بسر می­بردند و مذهب خود او کوچکترین تأثیری در وضعدیگران نداش. کریم خان مانند دیگر پادشاهان پیش اخود هرگز نمی­کوشید تا با زرق وبرق شاهی نظر رعیت را به خود جلب کند او بیشتر می­کوشید تا با توجه به طبقات پایینجامعه و با رفتار دوستانه­ای که نسبت به رعیت خود داشت خود را محبوب مردم سازد.حتی لباسهای او بسیار ساده و ارزان قیمت بود. فسائی در اثر خود، قارسنامه ناصری می­نویسد:نواب معزی الیه مادام زندگانی تکلفی در لباس نفرمود؛ قبای تابستانی اش چیتناصرخانی، که در بروجرد بر روی کرباس به عمل می­آوردند، بودو لباس زمستانه­اش اطلسقطنی و قدک اصفهانی، عبایی بر روی قبا می­پوشید و دو شال ترمه ی زردی یکی را عمامه و دیگری را شالکمر می­نمود و گاهی از درجه­ی کهنگی به اندراس می­رسید. مادام زندگی استعمال جیقهو جواهر ننمود. در هر ماه یک بار به حمام می­رفت و لباس سر تا پا را تبدیل می­نمودو تا 29 روز دیگر تغییر لباس نمی­داد و نه به حمام می­رفت! او عقیده داشت که بهخود رسیدن کار زن­هاست. کریم خان در سایر امور نیز مرد ساده­ای بود.تخت اش عبارت بوداز یک نمد تا شده و ظرف غذایش از مس بود. وقتی نمایندگان بازرگانی انگلستان یکبشقاب چینی را به او دادند، آن را بر زمین کوبید و شکست وی ظرف مسی را نیز بر زمینکوبید و به آنها گفت مردم فقیر بشقاب چینی به دردشان نمی­خورد.مردم دوستی و خوش­قلبیکریم خان بی­نظیر بود و حتی آنانکه با نابود ساختن دودمان زندبه بزرگ­ترین قدرترسیدند و می­کوشیدند تا از شهرت کریم­خان بکاهند نیز اغلب به ستایش ا می­پرداختند.آنها می­گفتند کریم­خان شاه بزرگی نبود، دربارش شکوه وجلالی نداشت و موفق بهفتوحات بزرگی نگردید... اما باید قبول کرد که او به نحوی بسیار عالی سلطنت می­کرد؛او در بخشیدن دشمنان کوچک­ترین درنگی نمی­کرد، وی بزرگترین دشمنان خود را از پایدر می­آورد ولی سرسخت­ترین دشمنان خود را پس از پیروزی بر آنها به عالی­ترین مقام­هامی­گماشت. اما در عین حال گاهی کریم­خاننیز برای کسانی که از نظر او گناه­کاربودند؛ مجازات­های سنگین وحشتناکی معمول می­داشت تا بدین ترتیب دشمنان خود رامرعوب سازد. کریم­خان با اینکه خیلی از فتوحات خود را مدیون دلاوری­ها و فداکاری­هایسردار خود، شیخعلی­خان بود اما یک­بار وقتی این سردار بزرگ پا را از حدود اختیاراتخود فراتر نهادف او را با دستان خود کور کرد. کریم­خان نسبت به حفظ آبروی مردم البتهآبرویی که نتیجه سنت­های زمانش بود، بسیار سخت­گیر بود.استقامت و سر­سختیکریم­خان بی­مانند بود. اغلب پیش می­آمد که او یک روز فرماندهی نیرومند بود و روزیدیگر مردی سرگردان و آواره و بی­چیز. وی مردی دست و دل باز بود و خست و مال­دوستیمتنفر بود و همه فروشندگان و بازرگانان شیرازی در آن زمان اعتراف کرده اند که درزمان هیچ­کدام از حکومت­های پیشین مالیاتی که آنها پرداخته­اند به اندازه زمانکریم­خان کم نبوده است. وقتی 120000­کارگر دیوار شهر­شیراز را می­ساختند هنگام کندنخندق یک خمره پر از اشرفی پیدا کردند، کریم­خان که طبق معمول برای سرکشی آمده بود؛دستور داد تمام اشرفی­ها را در حضور او بین کارگران تقسیم کنند. هنگام بنای مسجد­وکیلیکبار کریم­خانروی قطعه سنگی نشسته بود و در­حالی که قلیان می­کشید به تماشایعملیات ساختمانی مشغول بود ناگهان چشمش به کارگری افتاد که سرش را به آسمان بلندکرده و زیر لب چیزی می­گوید، کریم­خان فوراً این کارگر را پیش خود خواسته و از اوعلت سربلند کردن و زمزمه کردنش را ­پرسید؟ کارگر گفت: سر به اسمان بلند کردم وگفتم خدایا تو کریم هستی و این هم که غرق در ناز و نعمت است و قلیان گرانبها وجواهر­نشان در دست دارد کریم است و من هم کریم، که در منتهای فقر و تنگدستی با مزدکم ساخته ام و از صبح دلم یک قلیان گلین می­خواهد و دسترسی به آن ندارم؛ از تفاوتاین سه کریم در شگفت شدم. همین که کریم­خان سخنانبی شائبه این کارگر را شنید،قلیان گران­قیمت خود را به او بخشید و بهاو سفارش کرد که قلیان گران قیمت است وحواسش را جمع کند که کلاه سرش نرود. همراهان کریم­خان قلیان را از کریم کارگرخریده و دوباره آن را به کریم­خان تقدیم داشتند. درباره سخاوت و بلند­نظری کریم­خانداستان­های بی­شماری در دست است.کریم­خان در طولزندگی خود همیشه نسبت به کسانی که زمانی نسبت به او کمکی کرده بودند، حق­شناس بودو اگر کسی زمانی سمت سروری و بزرگی بر کریم­خان داشت، همیشه مورد احترام او بود.کریم­خان به شدت از دروغ­گویی و دو­رویی متنفر بود و همچنین از چاپلوسی و تملق. کریم­خان باموقعیت خطیر کشور وهمچنین با وضه نا­به­سامان مردم به خوبی آشنا بود از این روکوشیدتا با تعیین مالیات­های بسیار ناچیز و سبک از مشکلات مردم بکاهد. مالیات­هاییکه او از مردم می­گرفت فقط کفایت دربار بسیار مختصر و ساده او را می­کرد. اوهرگزدر خزانه خود پول نگه نمی­داشتف وقتی او درگذشت فقط هفت ­هزار تومان پول داشت واین مبلغ نیز پولی بود که تازه رسیده بود وکریم­خان به خاطر بیماری نتوانسته بوداز این پول استفاده کند. وارینگ که 23 سال بعد از مرگ کریم­خان از شیراز دیدن کردهاست درباره او می نویسد: « سلطنت این شخص را می­توان پدیده ای استثنایی در تاریخایران به شمار آورد، برای او خوشبختی مردم بالاتر از همه چیز بود. در زمان اوبازرگانی رونق گرفت، کوشش­ها به پاداش رسیدند و هنر­ها از نو سامان گرفتند، رعیتکریم­خان را دوست داشتند و همسایگان به او احترام می­گذاشتند، شیراز به خاطر انصافو نرمش سلطنت او مشهور بود و از این رو مانند سایر نقاط کشور جمعیعتش رو به فزونیگذاشت و دادگستری در همه­جا تجلی می­کرد. ساکنان این محل خوش­شانس 13 سال تمام ازامنیت کامل برخوردار بودند. در زمان سلطنت کریم خان، آرامش جایگزین هرج و مرجگردید، بهترین نگهبانان در همه شهرهای ایران مشعول به کار شد، عدالت به طبقاتپایین اجتماع راه یافت و گوش وکیل[4] (http://www.njavan.com/forum/#_ftn4)،برای شنیدن شکوه باز بود، سخاوتش به مرز افراط می­رسید.» مرگ کریم­خانکریم­خان در سال­هایآخر زندگی خود از بیماری­های مختلف رنج می­برد که از آن جمله؛ بیماری کلیه و سلبود. مریضی کریم­خان و بالأخره کهولت سن او سبب شد که او در روز 13 صفر 1193 هجری­قمریدر سن 80 سالگی در شیراز درگذشت. جسد او را در عمارت کوچک اما زیبای کلاه فرنگی درشیراز دفن کردند. آقامحمدخان که نفرت زیادی نسبت به کریم­خان زند داشت، پس از آنکهبه سلطنت رسید دستور داد تا استخوان­های کریم­خان را به تهران بردند و در جلوی تختاو خاک کنند تا همیشه زیر پاهای او با­شد ولی فتحعلی­شاه پس از مرگ آقا­محمد­خاندستور داد تا استخوان­های کریم­خان را به نجف ببرند و در آنجا دفن کنند. البته بهگفته بعضی منابع رضاخان این کار را انجام داد.

منابع
کریم­خان زند و زمان او، پرویز رجبی، تهران، نشر نو،چاپ سوم، 1376
تاریخ تحولات سیاسی و اجتماعی ایران دردوره افشاریه و زندیه،رضا شعبانی، تهران، سمت، 1381
از نادر تا کودتای رضاخان میرپنج، علی اصعر شمیم
تاریخ ده هزارساله ایران، عبدالعظیم رضایی



[1] (http://www.njavan.com/forum/#_ftnref1) . برادرزاده کریم خان پسر صادق خانزند

[2] (http://www.njavan.com/forum/#_ftnref2) . تزار روسیه در زمان نادرشاه افشار

[3] (http://www.njavan.com/forum/#_ftnref3) . روضة الصفای ناصری ، جلد 9 ، ص 123

[4] (http://www.njavan.com/forum/#_ftnref4) . وکیل الرعایا لقب کریم خان زند بود که او برایخودش برگزیده بود.

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد