PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی سرباز وطن ...



KhATOoOoN
14th November 2013, 03:16 PM
سرباز وطن ...

آشنایی نداشتم که بتوانم شهر خودم خدمت کنم ...

نامه تقسیمم را که دادند فهمیدم که باید بروم سیستان و بلوچستان …
تنها چیزی که مرا مجاب کرد بروم

آینده ای بود که قرار گذاشته بودیم با هم بسازیم

در حین خدمت بودم که تلفن زدی

گفتی با کسی آشنا شدی که سرباز نیست …

تو رفتی...

آینده ای که رویایش را با تو می دیدم رفت …

شب در پاسگاه از شدت ناراحتی خوابم نبرد

صبح که آمد به پاسگاه حمله شد

ما اسیر شدیم به جرم سرباز بودن

جلو دوربین سرم را بریدند

قلبم را تو گرفتی و سرم را آنها

فدای سرت به جایش جایت امن است

و آرام حالا با خیال راحت دستش را بگیر

و در خیابان با او که سرباز نبود

قدم بزن خیالت راحت دیگر سرباز رفت …

بسوزد پدر سربازی که من سرباز بودم

سرباز وطنم ولی اکنون نه تن دارم نه سر دارم و نه تو را آری ...
من فقط یک سرباز بودم !

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد