PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معرفی ***درسی از نهج البلاغه:خطبه متقین(همام)***



shiny7
13th October 2013, 05:10 PM
سلام.

این متن از نهج البلاغه رو بخونید و خودتون رو با ویژگی هایی که درش نام برده شده بسنجید تا ببینید

چقدر و تا چه اندازه به ویژگی های یک فرد متقی نزدیک هستید!









متن اصلي و ترجمة خطبه متقين



(معروف به خطبه همام)



وَ مِنْ خُطْبَةلَهُ عَلَيْهِ السّلامُ
از خطبه هاى آن حضرت است



] رُوِىَ اَنَّصاحِباً لاَِميرِالْمُوْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ يُقالُ لَهُ هَمّامٌ، كانَرَجُلاً عابِداً،
روايت شده: يكى از ياران اميرالمؤمنين عليه السّلام كه او راهمّام مى گفتند و مردى عابد بود



فَقالَ لَهُ: يااَميرَ الْمُوْمِنينَ صِفْ لِىَ الْمُتَّقينَ حَتّى كَاَنّى اَنْظُرُ اِلَيْهِمْ. فَتَثاقَلَ عَلَيْهِ السَّلامُ
به حضرت عرضه داشت: اهل تقوا را چنانكه گويى آنانرا مى بينم براى من وصف كن. امام در پاسخ



عَنْ جَوابِهِثُمَّ قالَ: يا هَمّامُ: اِتَّقِ اللّهَ وَ اَحْسِنْ فـَ «اِنَّ اللّهَ مَعَالَّذينَ اتَّقَوْا
او درنگ كرد، سپس فرمود: اى همّام، تقواى الهى پيشه كن و كارنيك انجام ده، زيرا خداوند با اهل تقوا



وَالَّذينَ هُمْمُحْسِنُونَ». فَلَمْ يَقْنَعْ هَمّامٌ بِهذَا الْقَوْلِ حَتّى عَزَمَ عَلَيْهِ. فَحَمِدَ اللّهَ
و اهل كار نيك است. همّام به اين مقدار سخن قناعت نكرد و حضرترا قسم داد. حضرت خدا را سپاس



وَ اَثْنىعَلَيْهِ وَ صَلّى عَلَى النَّبِىِّ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ ثُمَّ قالَ:[
و ثناگفت و بر پيامبر ـ كه درود خدا بر او و آلش باد ـ درود فرستاد و سپسفرمود:



اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ اللّهَ سُبْحانَهُ وَ تَعالى خَلَقَ الْخَلْقَ حينَخَلَقَهُمْ غَنِيّاً
اما بعد، خداوند پاك و برتر مخلوقات را آفريد در حالى كه ازاطاعتشان
عَنْطاعَتِهِمْ، آمِناً مِنْ مَعْصِيَتِهِمْ، لاَِنَّهُ لاتَضُرُّهُ مَعْصِيَةُ مَنْعَصاهُ،
بى نياز، و از گناهشان ايمن بود، زيرا عصيان عاصيان به او زياننمى رساند،
وَلاتَنْفَعُهُ طاعَةُ مَنْ اَطاعَهُ. فَقَسَمَ بَيْنَهُمْ مَعايِشَهُمْ، وَوَضَعَهُمْ مِنَ
و طاعت مطيعان او را سود نمى دهد. پس روزى آنان را در ميانشانتقسيم كرد، و هر كس را در دنيا
الدُّنْيا مَواضِعَهُمْ. فَالْمُتَّقُونَ فيها هُمْ اَهْلُالْفَضائِلِ، مَنْطِقُهُمُ
در جايى كه سزاوار بود قرار داد. پرهيزكاران در اين دنيا اهلفضائلند، گفتارشان
الصَّوابُ، وَ مَلْبَسُهُمُ الاِْقْتِصادُ، وَ مَشْيُهُمُ التَّواضُعُ. غَضُّوا
صواب، پوشاكشان اقتصادى، و رفتارشان افتادگى است. از آنچه
اَبْصارَهُمْ عَمّا حَرَّمَ اللّهُعَلَيْهِمْ، وَ وَقَفُوا اَسْماعَهُمْ عَلَى الْعِلْمِ النّافِعِ
خدا بر آنان حرام كردهچشم پوشيده، و گوشهاى خود را وقف دانش بامنفعت
لَهُمْ. نُزِّلَتْ اَنْفُسُهُمْمِنْهُمْ فِى الْبَلاءِ كَالَّتى نُزِّلَتْ فِى الرَّخاءِ، وَ لَوْلاَ
نموده اند. آنان را در بلا و سختى و آسايش و راحت حالتى يكسان است، واگر
الاَْجَلُالَّذى كَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ اَرْواحُهُمْ فى اَجْسادِهِمْ
خداوندبراى اقامتشان در دنيا زمان معينى را مقرر نكرده بود از شوق به ثواب و بيم ازعذاب

طَرْفَةَعَيْن، شَوْقاً اِلَى الثَّوابِ، وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقابِ.
به انـدازه چشـم به همزدنى روحشـان در بدنشان قـرار نمى گرفت.
عَظُمَ الْخالِقُ فى اَنْفُسِهِمْ، فَصَغُرَ ما دُونَهُ فىاَعْيُنِهِمْ. فَهُمْ
خداوند در باطنشان بزرگ، و غير او در ديدگانشان كوچك است. آنان
وَالْجَنَّةُكَمَنْ قَدْ رَآها فَهُمْ فيها مُنَعَّمُونَ، وَ هُمْ وَالنّارُ كَمَنْ قَدْ رَآها
با بهشتچنانند كه گويى آن را ديده و در فضايش غرق نعمتند، و با عذاب جهنم چنانند كهگويى
فَهُمْ فيهامُعَذَّبُونَ. قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ، وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ،
آن رامشاهده نموده و در آن معذبند. دلهايشان محزون، همگان از آزارشان درامان،
وَاَجْسادُهُمْ نَحيفَةٌ، وَ حاجاتُهُمْ خَفيفَةٌ، وَ اَنْفُسُهُمْعَفيفَةٌ. صَبَرُوا
بدنهايشان لاغر، نيازهايشان سبك، و نفوسشان با عفّت است. روزىچند را در راه حق صبر كردند
اَيّاماً قَصيرَةً اَعْقَبَتْهُمْ راحَةً طَويلَةً، تِجارَةٌمُرْبِحَةٌ يَسَّرَها لَهُمْ رَبُّهُمْ.
كه براى آنان راحتى جاويد به دنبال آورد، اين استتجارتى سودآور كه خداوند براى آنان مهيّا نمود.
اَرادَتْهُمُ الدُّنْيافَلَمْ يُريدُوها، وَ اَسَرَتْهُمْ فَفَدَوْا اَنْفُسَهُمْ مِنْها.
دنياآنان را خواست و آنان آن را نخواستند، به اسارتشان كشيد و آنان با پرداخت جانشانخود را آزاد كردند.
اَمَّا اللَّيْلُ فَصافُّونَ اَقْدامَهُمْ تالينَ لاَِجْزاءِ الْقُرْآنِيُرَتِّلُونَهُ تَرْتيلاً،
به هنگام شب براى عبادت برپايند، در حالى كه اجزاى قرآن راشمرده و سنجيده تلاوت كنند،
يُحَزِّنُونَ بِهِ اَنْفُسَهُمْ، وَ يَسْتَثيرُونَ بِهِدَواءَ دائِهِمْ. فَاِذا مَرُّوا بِآيَة فيها
خود را به آيات قرآناندوهگين ساخته، و داروى دردشان را از آن برگيرند. و چون به آيه اى
تَشْويقٌرَكَنُوا اِلَيْها طَمَعاً، وَ تَطَلَّعَتْ نُفُوسُهُمْ اِلَيْها شَوْقاً، وَظَنُّوا
بشارت دهنده بگذرند به مورد بشارت طمع كنند، و روحشان از روى شوق به آن خيرهگردد، و گمان
اَنَّها نُصْبَ اَعْيُنِهِمْ. وَ اِذا مَرُّوا بِآيَة فيها تَخْويفٌاَصْغَوْا اِلَيْها
برند كه مورد بشارت در برابر آنهاست. و چون به آيه اى بگذرند كهدر آن بيم داده شده


.
.
.

ادامه دارد...[golrooz]

shiny7
13th October 2013, 05:13 PM
مَسامِعَ قُلُوبِهِمْ، وَ ظَنُّوا اَنَّ زَفيرَ جَهَنَّمَ وَ شَهيقَها فى اُصُولِ آذانِهِمْ.
گوش دل به آن دهند، و گمان برند شيون و فرياد عذاب بيخ گوش آنان است.
فَهُمْ حانُونَ عَلى اَوْساطِهِمْ، مُفْتَرِشُونَ لِجِباهِهِمْ وَ اَكُفِّهِمْ وَ رُكَبِهِمْ
قامت به ركوع خم كرده اند، به وقت سجده پيشانى و دست و زانو و انگشتان پا
وَ اَطْرافِ اَقْدامِهِمْ، يَطْلُبُونَ اِلَى اللّهِ تَعالى فى فِكاكِ رِقابِهِمْ. وَ اَمَّا
بر زمين مى گذارند، و از خداوند آزادى خود را از عذاب مى طلبند، اما به هنگام
النَّهارُ فَحُلَماءُ عُلَماءُ، اَبْرارٌ اَتْقِياءُ. قَدْ بَراهُمُ الْخَوْفُ بَرْىَ الْقِداح ِ،
روز، بردباران و دانشمندان و نيكوكاران و پرهيزكارانند. بيم از حق جسمشان را چون تيرِ تراشيده لاغر كرده،
يَنْظُرُ اِلَيْهِمُ النّاظِرُ فَيَحْسَبُهُمْ مَرْضى، وَ ما بِالْقَوْمِ مِنْ مَرَض،
مردم آنان را مى بينند به تصور اينكه بيمارند، ولى بيمار نيستند،
وَ يَقُولُ: لَقَدْ خُولِطوا، وَ لَقَدْ خالَطَهُمْ اَمْرٌ عَظيمٌ.
و مى گويند ديوانه اند، در حالى كه امرى عظيم آنان را بدين حـال درآورده .
لايَرْضَوْنَ مِنْ اَعْمالِهِمُ الْقَليلَ، وَلايَسْتَكْثِرُونَ الْكَثيرَ. فَهُمْ
به طاعت اندك خشنود نمى شوند، و طاعت زياد را زياد ندانند. بنابراين
لاَِنْفُسِهِمْ مُتَّهِمُونَ. وَ مِنْ اَعْمالِهِمْ مُشْفِقُونَ. اِذا زُكِّىَ اَحَدٌ مِنْهُمْ خافَ
خود را به كوتاهى در بندگى متّهم كنند، و از عبادت خود در وحشتند. هرگاه يكى از آنان را تمجيد كنند
مِمّا يُقالُ لَهُ فَيَقُولُ: اَنَا اَعْلَمُ بِنَفْسى مِنْ غَيْرى، وَ رَبّى اَعْلَمُ بى مِنّى
از آن تمجيد بيم نموده و گويد: من از ديگران به خود آگاه ترم، و پروردگارم از خودم به من
بِنَفْسى; اللّهُمَّ لاتُؤاخِذْنى بِما يَقُولُونَ، وَاجْعَلْنى اَفْضَلَ مِمّا
داناتر است; خداوندا، مرا به آنچه درباره ام گويند مگير، و از آنچه مى پندارند
يَظُنُّـونَ، وَ اغْفِرْ لى ما لايَعْلَمُـونَ.
بهتر گردان، و زشتى هايى را كه از من خبر ندارند بر من ببخش.

فَمِنْ عَلامَةِ اَحَدِهِمْ اَنَّكَ تَرى لَهُ قُوَّةً فى دين، وَ حَزْماً فى لين،
از نشانه هاى ديگرشان آن است كه هر كدام را داراى نيرومندى در دين، دورانديشى با نرمى،
وَ ايماناً فى يَقين، وَ حِرْصاً فى عِلْم، وَ عِلْماً فى حِلْم، وَ قَصْداً فى
ايمان همراه با يقين، حرص در دانش ، علم با بردبارى ، ميانه روى در
غِنًى، وَ خُشُوعاً فى عِبادَة، وَ تَجَمُّلاً فى فاقَة، وَ صَبْراً فى شِدَّة،
توانگرى، فروتنى در عبادت، آراستگى در تهيدستى، بردبارى در سختى،
وَ طَلَباً فى حَلال، وَ نَشاطاً فى هُدًى، وَ تَحَرُّجاً عَنْ طَمَع . يَعْمَلُ
جويايى حلال، نشاط در هدايت، و دورى از طمع بينى. در عين به جا آوردن
الاَْعْمالَ الصّالِحَةَ وَ هُوَ عَلى وَجَل. يُمْسى وَ هَمُّهُ الشُّكْرُ، وَ يُصْبِحُ
اعمال شايسته ترسان است. شب مى كند در انديشه شكر، و روز مى كند
وَ هَمُّهُ الذِّكْرُ. يَبيتُ حَذِراً، وَ يُصْبِحُ فَرِحاً: حَذِراً لِما حُذِّرَ مِنَ
در انديشه ذكر. شب را به سر مى برد با خوف، و ر وز مى نمايد دلشاد: خوف از غفلتى كه او را از آن

.
.
.
ادامه دارد...[golrooz]

shiny7
13th October 2013, 05:15 PM
الْغَفْلَةِ، وَ فَرِحاً بِما اَصابَ مِنَ الْفَضْلِ وَالرَّحْمَةِ. اِنِ اسْتَصْعَبَتْ
برحذر داشته اند، و دلشاد از فضل و رحمت حق كه به دست آورده. اگر نفس او را در آنچه
عَلَيْهِ نَفْسُهُ فيما تَكْرَهُ لَمْ يُعْطِها سُؤْلَها فيما تُحِبُّ.
بر او سنگين است از او پيروى نكند او نيز آنچه را كه نفس به آن رغبت دارد به او نمى دهد.
قُرَّةُ عَيْنِهِ فيما لايَزُولُ، وَ زَهادَتُهُ فيما لايَبْقى.
روشنى چشمش در آن چيزى است كه جاويد است، و بى رغبتى اش در آن است كه فانى شدنى است.
يَمْزُجُ الْحِلْمَ بِالْعِلْمِ، وَ الْقَوْلَ بِالْعَمَلِ. تَراهُ قَريباً اَمَلُهُ، قَليلاً زَلَلُهُ،
بردبارى را با دانش، و گفتار را با عمل آميخته مى كند. آرزويش كم و كوتاه، لغزشش اندك،
خاشِعاً قَلْبُهُ، قانِعَةً نَفْسُهُ، مَنْزُوراً اَكْلُهُ، سَهْلاً اَمْرُهُ، حَريزاً دينُهُ،
دلش فروتن، نفسش قانع، خوراكش اندك، زندگيش آسان، دينش محفوظ،

مَيِّتَةً شَهْوَتُهُ، مَكْظُوماً غَيْظُهُ. اَلْخَيْرُ مِنْهُ مَأْمُولٌ، وَالشَّرُّ مِنْهُ مَاْمُونٌ.
شهوتش مرده، و خشمش فروخورده است. خيرش را متوقّع، و از شرّش در امانند.
اِنْ كانَ فِى الْغافِلينَ كُتِبَ فِى الذّاكِرينَ، وَ اِنْ كانَ فِى الذّاكِرينَ
اگر در ميان غافلان باشد از ذاكرانش به حساب آرند، و اگر در ميان ذاكران باشد
لَمْ يُكْتَبْ مِنَ الْغافِلينَ. يَعْفُو عَمَّنْ ظَلَمَهُ، وَ يُعْطى مَنْ حَرَمَهُ،
در شمار غافلانش نيارند. از آن كه بر او ستم كرده بگذرد، به آن كه او را محروم نموده عطا كند،
وَ يَصِلُ مَنْ قَطَعَهُ. بَعيداً فُحْشُهُ، لَيِّناً قَوْلُهُ، غائِباً مُنْكَرُهُ،
و با كسى كه با او قطع رحم نموده صله رحم نمايد. زبان دشنام ندارد، گفتارش نرم است، زشتيش پنهان،
حاضِراً مَعْرُوفُهُ، مُقْبِلاً خَيْرُهُ، مُدْبِراً شَرُّهُ، فِى الزَّلازِلِ وَقُورٌ،
و خوبيش آشكار است، نيكى اش روى آورده، و شرّش روى گردانده، در حوادث آرام،
وَ فِى الْمَكارِهِ صَبُورٌ، وَ فِى الرَّخاءِ شَكُورٌ. لايَحيفُ عَلى مَنْ يُبْغِضُ،
در ناخوشيها شكيبا، و در خوشيها شاكر است. بر دشمن ستم نمى كند،
وَ لايَأْثَمُ فيمَنْ يُحِبُّ. يَعْتَرِفُ بِالْحَقِّ قَبْلَ اَنْ يُشْهَدَ عَلَيْهِ. لايُضيعُ
و به خاطرمحبوبش مرتكب گناه نمى شود. پيش ازحاضر كردن شاهد، خود اقرار به حق مى نمايد. امانت
مَا اسْتُحْفِظَ، وَ لايَنْسى ما ذُكِّرَ، وَ لايُنابِزُ بِالاَْلْقابِ،
را تباه نمى كند، و آنچه را به يادش آرند به فراموشى نمى سپارد، احدى را با لقب زشت صدا نمى كند،
وَ لايُضارُّ بِالْجارِ، وَ لايَشْمَتُ بِالْمَصائِبِ، وَ لايَدْخُلُ فِى الْباطِلِ،
به همسايه زيان نمى زند، به بلاهايى كه به سر مردم مى آيد شادى نمى نمايد، در باطل وارد نمى شود،
وَ لايَخْرُجُ مِنَ الْحَقِّ. اِنْ صَمَتَ لَمْ يَغُمَّهُ صَمْتُهُ، وَ اِنْ ضَحِكَ
و از حق خارج نمى گردد. اگر سكوت كند سكوتش غمگينش نكند، و اگر بخندد
لَمْ يَعْلُ صَوْتُهُ، وَ اِنْ بُغِىَ عَلَيْهِ صَبَرَ حَتّى يَكُونَ اللّهُ هُوَ الَّذى يَنْتَقِمُ
قهقهه نزند، چون به او ستم روا دارند صبر پيشه سازد تا خدا انتقامش را
لَهُ. نَفْسُهُ مِنْهُ فى عَناء، وَالنّاسُ مِنْهُ فى راحَة. اَتْعَبَ نَفْسَهُ لاِخِرَتِهِ،
بگيرد. از خود در رنج است، و مردم از او در راحتند. در امر آخرت خود را به زحمت اندازد،
وَ اَراحَ النّاسَ مِنْ نَفْسِهِ. بُعْدُهُ عَمَّنْ تَباعَدَ عَنْهُ زُهْدٌ وَ نَزاهَةٌ،
و مردم را از جانب خود قرين آسايش كند. دوريش از آن كه دورى مى كند محض زهد و پاك ماندن،
وَ دُنُوُّهُ مِمَّنْ دَنا مِنْهُ لينٌ وَ رَحْمَةٌ، لَيْسَ تَباعُدُهُ بِكِبْر وَ عَظَمَة،
و نزديكى اش به آن كه نزديك مى شود به خاطر نرمىو رحمت است، دوريش از راه تكبّر و خودخواهى،
وَ لا دُنُوُّهُ بِمَكْر وَ خَديعَة.
و نزديكى اش از باب مكر و فريب نيست.
] قالَ: فَصَعِقَ هَمّامٌ صَعْقَةً كانَتْ نَفْسُهُ فيها. فَقالَ اَميرُالْمُؤْمِنينَ عَلَيْهِ السَّلامُ:[
راوى گفت: چون سخن به اينجا رسيد همّام فريادى بركشيد و جان داد. حضرت فرمود:
اَما وَاللّهِ لَقَدْ كُنْتُ اَخافُها عَلَيْهِ. ] ثُمَّ قالَ:[ هكَذا تَصْنَعُ الْمَواعِظُ
به خدا قسم از چنين پيشامدى بر او مى ترسيدم. سپس ادامه داد: اندرزهاى رسا
الْبالِغَةُ بِاَهْلِها! ] فَقالَ لَهُ قائِلٌ: فَما بالُكَ يا اَميرَالْمُؤْمِنينَ؟ فَقالَ عَلَيْهِ السّلامُ:[
با اهلش اين گونه معامله مى كند! يكى از حاضران فضول به حضرت گفت: خودت چه حالى دارى؟ فرمود:
وَيْحَكَ، اِنَّ لِكُلِّ اَجَل وَقْتاً لايَعْدُوهُ، وَ سَبَباً لايَتَجاوَزُهُ.
واى بر تو، هر اجلى را وقت معيّنى است كه از آن نمى گذرد، و علّتى است كه از آن تجاوز نمى كند.
فَمَهْلاً، لاتَعُدْ لِمِثْلِها، فَاِنَّما نَفَثَ الشَّيْطانُ عَلى لِسانِكَ.
بازايست و ديگر اينچنين مگوى كه اين سخنى بود كه شيطان بر زبانت جارى ساخت.





برگرفته شده از سایت تبیان[golrooz]

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد