شعر

[سیاه و سفید]

گفته بودی، وقتِ رفتن چون فنر در میروی
یا که همچون شیرِ جوشیده، زدل، سر میروی
گفته بودی چون که رفتی، میروم از خاطرت
آفرین بر تو ... نگفتی، جای بهتر میروی

مولود امامی- ۷/۵/ ۹۲

[سروه74]

باید می دانستمسرانجامتو رااز اینجا خواهد برداین جادهکه زیر پای تو نشسته بود.

[سروه74]

گر سر برود ، ز سر هوایت نرودتأثیر طلسم چشم هایت نرودفرشی ز دلِ شکسته انداخته امآهسته بیا شیشه به پایت نرود

- - - به روز رسانی شده - - -

عادت کرده ایمآنقدر که یادمان رفته است شبمثل سیاهی موهایمان ناگهان می پردو یک روز آنقدر صبح می شودکه برای بیدار شدندیر است.