PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : بحث روشنی و تاریکی زندگی زناشویی زوجین



مدیر تالار روانشناسی
19th September 2013, 11:19 PM
موضوع بحث :

روشنی و تاریکی زندگی زناشویی زوجین





از جمله مسائل بحث برانگیز جامعه ما این است که چرا عشقی که بین زوجین وجود دارد می تواند به اوج برسد و هرلحظه بر شدت آن افزوده شود ، تنزل پیدا می کند

و در ورای ابری از دلتنگی و ناامیدی پنهان می شود .


زوجهای بسیاری هستند که زندگی زناشویی سعادتمندی را در انتظار داشتند ولی در نهایت کارشان به ملامت و سرخوردگی کشید ؛ و چه بسیار زوجینی که در تضاد با

انتظاراتشان ، در کسالت زندگی می کنند . شاید در پیرامون خود مشاهده کرده اید یا شنیده اید که زن و شوهرهایی بوده اند که قبلا بر سر همه چیز توافق و تفاهم

داشتند و حالا بر سر هیچ چیز توافق ندارند .




سوال مورد بررسی این است که :

چگونه است که زن و شوهر از توهم به بیداری ، از شیفتگی به بیزاری و از رضایت به نارضایتی می رسند ؟ چطور این تفاوت زمانی قبل از ازدواج و دوران نامزدی با سالهای

بعد ازدواج به وجود می آید ؟ چه چیزهایی تغییر میکند و چرا ؟


و سوالات بیشمار دیگر ...







باتشکر از همراهی و شرکت شما عزیزان در این بحث کاربردی [golrooz]








تـــوجه :

هدایت و مدیریت بحث برعهده همکار عزیز تالار روانشناسی zoh_reh می باشد

عبدالله91
20th September 2013, 11:51 AM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.ممنون از ایجاد تاپیک و بحث خوبتون

عدم شناخت زوجین از یکدیگر و از زندگی و دید رویایی داشتن از عوامل این اتفاق است. وقتی جذابیت همدیگر برا هم عادی شد زوجین بجای عمقی فکر کردن چشمشون دنبال نقص های همدیگه است.

افت عشق یک چیز عادی است طوری که نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم خوب است و در واقع یکی از مراحل زندگی زناشویی است. منتها شیوۀ برخورد با همدیگر و تصمیم در این مرحله خیلی مهم خواهد بود.

عدم آشنایی قبل از ازدواج از این مرحله عامل دیگری است که بسیار مهم است.

اگه زوجین به این مرحله به چشم یک موقعیت نگاه کنند بهتر میتونن به زندگی رضایت بخش و آرام در کنار همدیگر برسند. وقتی احساسات فروکش میکند و جذابیت ها برای همدیگر عادی می شوند نقاط ضعف بیشتر و درشت تر در چشم طرفین دیده می شوند. و این مرحله ای است که با مدیریت درست، دوست داشتن احساسی میتواند خودش رو به دوست داشتن حقیقی و عاقلانگی بدهد.

زوجین باید در این مرحله بدانند که حرفهای احساسی و عشق های برآمده از احساسات برا همه فروکش خواهد کرد طوری نیست که فقط در زندگی آنان باشد در این مرحله باید از نگرانی های کاذب بپرهیزند و به طرف به چشم یک فردی نگاه نکنند که باید تحملش کرد . در این مواقع اکثرا زوجین دنبال کسی میگردند تا ازدواجشون رو به گردن او بیندازند یا همدیگر رو محکوم کنند و ازدواجشون رو اشتباه قلمداد کنند.در حالی که فروکش شدن عشق، عادی است.
عامل دیگر این است که زوجین خصوصیات و صفاتی که در ارتباط با جنس طرفشون هست رو شناخت ندارن و وقتی با صفاتی مواجه میشوند که از خصوصیات جنس مقابل هست سعی در عوض کردن این خصوصیات میکنند اما غافل از این هستند که طرفشون بخاطر چنین خصوصیاتی جنسش همان است و اگه عوض بشه باید جنسیتش عوض بشه.

شناخت خصوصیات و صفات زن ومرد برای همدیگه نه تنها لازم بلکه ضروری است. زن ومرد لازم است که خصوصیات همدیگر را بشناسند و در مرحلل دوم سعی در عوض کردن خصوصیات وصفات مختص جنس طرفشون نکنند. اگر مرد بخواهد صفت مختص زنانه و زن بخواهد صفت مختص مردانه را عوض بکند یقینن زندگی را برا همدیگر سخت و غیرقابل تحمل خواهند کرد و طرفشون در صورت اجبار خواهد شکست.

مرد باید زن را بشناسد و زن باید مرد را؛ و این شناخت به دو قسمت تقسیم می شود:

1. شناخت از خصوصیات و صفات مختص جنس مخالف که اصلا قابل تغییر نخواهد بود و نباید سعی در تغییر چنین صفاتی کرد. شناخت این صفات قبل از ازدواج لازم است تا بدانیم با چه جنسی میخواهیم زندگی کنیم.

2. صفات و خصوصیاتی که به مرور زمان و بخاطر اتفاقات و وقایع و ... جنس مخالف پذیرفته که در صورت نیاز تغییر پذیر هستند و تغییر نیازمند گذشت زمان و صبر و حوصله خواهد بود.

با شناخت از خصوصیات هم در کنار هم زندگی شاد و آرام و توأم با دوست داشتن و عشق رو میتونن تجربه کنند.

zoh_reh
20th September 2013, 11:55 AM
سلام

با تشکر از مدیریت محترم تالار روانشناسی از ایجاد این بحث مفید

بحث فوق ممکن است در نگاه اول خاص متاهلین به نظر برسد، برای کسانی که در شرف ازدواج و یا در هر صورت در زمان مناسب قصد ازدواج دارند آشنایی با مسائل و سوالاتی که در بحث مطرح شده است

میتواند کمک بزرگی به تشکیل و یا ادامه زندگی ایده آل را در پی داشته باشد.


یکی از بزرگترین مشکلاتی که در زندگی زناشویی به چشم می خورد یکنواختی زودهنگام در ورود به زندگی است!! خیلی زود حرفهایی مشترک زوجین تمام شده و حتی به بی حوصلگی و تحمل یکدیگر تبدیل می شود ، در صورتیکه همه می دانیم زندگی زناشویی یکی از صمیمی ترین و خصوصی ترین ارتباط انسانی و ارضای نیاز فطری است .


دلایل زیادی میتواند این مشکل را که منشا مشکلات دیگر است ، بوجود بیاورد که در همین سایت توسط دوستان در این تالار با عناوین مختلف به بحث و یا بصورت مقاله ارائه شده است، اگر بخواهیم مهمترین عامل را مورد بررسی قرار دهیم ، عدم تعادل زوجها در مقدار چیزهای مثبت و منفی است، یعنی خارج شدن از حالت دوستی و ورود به حالت زن و شوهری .


امیدورام دوستان در ادامه این بحث کاربردی ، بعد از آسیب شناسی لازم راهکارهای مناسب را ارائه دهند...[golrooz]

نو آور
20th September 2013, 12:01 PM
دورود، بحث مهمی است. در واقع اگر بتوان این مشکل را عمیقا ریشه یابی و حل کرد، بسیاری از آسیبهای اجتماعی و روانی در سطح خانواده ها و جامعه، جای خود را به سلامت روان، شادمانی و افزایش نرخ رضایت از زندگی در سطح عمومی می دهد.
اول متاسفانه، به دلیل اینکه عمدتا دانشجویان نخبه ما، در حوزه های علوم انسانی حضور ندارند، مشاهده می کنیم که پاسخ ارزیابانه و تحلیلگرانه دقیق و ویژه جامعه ایرانی، برای چنین پرسشهائی کمتر یافت می شود.
دوم وجود تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تربیت افراد و عدم آمادگی اشخاص برای تطبیق پذیری و انعطاف ، عامل مهمی است. این بیشتر وظیفه پدر و مادر آگاه و نظام آموزش و پرورش کشور است.
سوم برخی مشکلات، ناشی از شرایط عمومی بهداشت روانی حاکم بر جامعه است. مثلا مشاهده می کنیم در زمانهائی که گرانی، تورم، بیکاری و رکود بر اقتصاد کلان کشور حاکم می شود،
آستانه تحمل افراد پائین می آید و مثلا ممکن است زده شدن یک بوق ممتد بیش از سه - چهار ثانیه، خیلی راحت تبدیل به یک درگیری فیزیکی بی نتیجه، وسط خیابان شود! چه برسد به داخل خانه ها.
چهارم سطح تفکر زوجین جوان در زمینه انتظارات از زندگی و تمایل به خیال پردازیهای دور از واقعیت، پیش از ازدواج است. با این بینش، شخص خود را در فضائی نزدیک به ایده آل، با همسری خوش اخلاق و مهربان و با خوی ثابت، تامین مالی مناسب، مسافرتهای دلچسب و طولانی، بچه سالم و زندگی بدون مشکل و ....می بیند. حالا با کمترین عدم هماهنگی بین توقعات پیشین و واقعیت زندگی، سرخوردگی سر و کله اش پیدا می شود که اولین بازخورد آن، رفتاری اعتراض آمیز با همسر و بچه هاست.
پنجم عدم آموزش کافی افراد در مدیریت مشکلات، دعواها و قهرهاست. بالاخره دو تا سنگ هم در کنار یکدیگر، ممکن است گاهی با هم اصطکاک پیدا کنند ، چه برسد به دو انسان که شبانه روز نزد یکدیگرند. نحوه اداره این عدم تفاهم های لحظه ای و تعاملات منفی، خود می تواند مشکل ساز شود.
ششم نقش دخالتهای بیجا و بعضا مخرب اطرافیان کم آگاه ولی دلسوز است که زندگی زوجین را هدف قرار می دهد.
هفتم نقش هوش اجتماعی (eq) است که تا حد زیادی مهم است.
هشتم چنانچه گفته شد، آموزش مهارتهای زندگی و ارتباطی در سطح مدارس، رسانه های عمومی و خانواده ها، بیشترین نقش را در این زمینه ایفا می کند.
نهم تاسیس نهادهای پژوهش بومی اجتماعی و جامعه شناسی در مناطق مختلف فرهنگی کشور نیز می تواند در سامان دادن به برخی مشکلات با ریشه فرهنگی در این زمینه، کمک کننده باشد.
دهم هم نقش احترام متقابل و عمیقانه بین طرفین است. این مورد برای ثبات هر ارتباطی در اجتماع مهم است.
.
اینشتین می گوید: نمی توانیم مشکلاتمان را؛ با همان ذهنیتی که آنها را ایجاد کرده ایم، حل کنیم! [golrooz]

zoh_reh
20th September 2013, 12:04 PM
بسم الله الرحمن الرحیم

سلام.ممنون از ایجاد تاپیک و بحث خوبتون

عدم شناخت زوجین از یکدیگر و از زندگی و دید رویایی داشتن از عوامل این اتفاق است. وقتی جذابیت همدیگر برا هم عادی شد زوجین بجای عمقی فکر کردن چشمشون دنبال نقص های همدیگه است.

افت عشق یک چیز عادی است طوری که نه تنها بد نیست بلکه خیلی هم خوب است و در واقع یکی از مراحل زندگی زناشویی است. منتها شیوۀ برخورد با همدیگر و تصمیم در این مرحله خیلی مهم خواهد بود.

عدم آشنایی قبل از ازدواج از این مرحله عامل دیگری است که بسیار مهم است.

مرد باید زن را بشناسد و زن باید مرد را؛ و این شناخت به دو قسمت تقسیم می شود:

1. شناخت از خصوصیات و صفات مختص جنس مخالف که اصلا قابل تغییر نخواهد بود و نباید سعی در تغییر چنین صفاتی کرد. شناخت این صفات قبل از ازدواج لازم است تا بدانیم با چه جنسی میخواهیم زندگی کنیم.

2. صفات و خصوصیاتی که به مرور زمان و بخاطر اتفاقات و وقایع و ... جنس مخالف پذیرفته که در صورت نیاز تغییر پذیر هستند و تغییر نیازمند گذشت زمان و صبر و حوصله خواهد بود.

با شناخت از خصوصیات هم در کنار هم زندگی شاد و آرام و توأم با دوست داشتن و عشق رو میتونن تجربه کنند.



خیلی ممنون از حضور شما در این بحث

به مسائل خوبی اشاره کردین یکی از مسائلی که لطمات زیادی به ارتباط شیرین اولیه زندگی وارد می کند باورهای غلط طرفین همانطوریکه گفتید بعلت عدم شناخت صحیح قبل از ازدواج است که شما بعنوان دید رویایی مطرح کرده اید.

سامان زارع
20th September 2013, 12:17 PM
من همیشه فکر میکردم چه علتهای باعث میشه دونفری که عاشق هم هستندو برای رسیدن و باهم بودن تلاش و دربعضی مواقع رنج بسیاری میبینند.پس ازدواج به قهر و دعوا وطلاق منجر میشه.

ممنون از تمام دوستان مطالبتون حرف نداشت .امیدوارم که تجربه ای برای زندگی هامون بشه[golrooz]

zoh_reh
20th September 2013, 12:22 PM
دورود، بحث مهمی است. در واقع اگر بتوان این مشکل را عمیقا ریشه یابی و حل کرد، بسیاری از آسیبهای اجتماعی و روانی در سطح خانواده ها و جامعه، جای خود را به سلام روان و شادمانی و افزایش نرخ رضایت از زندگی در سطح عمومی می گردد.
اول متاسفانه، به دلیل اینکه بیشتر دانشجویان نخبه ما، در کلیت حوزه های علوم انسانی حضور ندارند، مشاهده می کنیم که پاسخ ارزیابانه و تحلیلگرانه دقیق برای چنین پرسشهائی کمتر یافت می شود.
دوم وجود تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی در تربیت افراد و عدم آمادگی اشخاص برای تطبیق پذیری و انعطاف ، عامل مهمی است. این بیشتر وظیف پدر و مادر آگاه و نظام آموزش
و چرورش کشور است.
سوم برخی مشکلات ناشی از شرایط عمومی بهداشت روانی حاکم بر جامعه است. مثلا مشاهده می کنیم در زمانهائی که گرانی، تورم، بیکاری و رکود بر اقتصاد کلان کشور حاکم می شود،
آستانه تحمل افراد پائین می آید و مثلا ممکن است زده شدن یک بوق ممتد بیش از سه چهار ثانیه، خیلی راحت تبدیل به یک درگیری فیزیکی بی نتیجه، وسط خیابان شود! چه برسد به داخل خانه ها.
چهارم سطح تفکر زوجین جوان در زمینه انتظارات از زندگی و تمایل به خیال پردازیهای دور از واقعیت، پیش از ازدواج است. با این بینش، شخص خود را در فضائی نزدیک به ایده آل، با همسری خوش اخلاق و مهربان و با خوی ثابت، تامین مالی مناسب، مسافرتهای دلچسب و طولانی، بچه سالم و بدون مشکل و ....می بیند. حالا با کمترین عدم هماهنگی بین توقعات پیشین و واقعیت زندگی، سرخوردگی سر و کله اش پیدا می شود که اولین بازخورد آن، رفتاری اعتراض آمیز با همسر و بچه هاست.
پنجم عدم آموزش کافی افراد در مدیریت مشکلات، دعواها و قهرهاست. بالاخره دو تا سنگ هم در کنار یکدیگر، ممکن است گاهی با هم اصطکاک پیدا کنند ، چه برسد به دو انسان که شبانه روز نزد یکدیگرند. نحوه اداره این عدم تفاهم های لحظه ای و تعاملات منفی، خود می تواند مشکل ساز شود.
مسئله بعدی نقش دخالتهای بیجا و بعضا مخرب اطرافیان کم آگاه ولی دلسوز است که زندگی زوجین را هدف قرار می دهد.
ششم نقش هوش اجتماعی (EQ) هم تا حد زیادی مهم است.
هفتم چنانچه گفته شد، آموزش مهارتهای زندگی و نیز مهارتهای ارتباطی در سطح مدارس، رسانه های عمومی و خانواده ها، بیشترین نقش را در این زمینه ایفا می کند.
هشتم تاسیس نهادهای پژوهش بومی اجتماعی و جامعه شناسی در مناطق مختلف فرهنگی کشور نیز می تواند در سامان دادن به برخی مشکلات با ریشه فرهنگی در این زمینه، کمک کننده باشد.[golrooz]


ممنون از حضورتون در این بحث
بهترین راهکار را شما در آموزش معرفی کرده اید آموزش دادن و دنبال یادگیری و آموزش بودن است که این امر از بدو تولد شروع می شود و در مسیر زندگی می تواند ادامه داشته باشد.و میتواند بسیاری از مشکلاتی که بدست خودمان بوجود آمده است را براحتی حل کند.[golrooz]

سامان زارع
20th September 2013, 12:26 PM
دوستان لطفا راهکارهای پیشگیرانه را هم بیان کنید[golrooz][shaad]

zoh_reh
20th September 2013, 12:26 PM
من همیشه فکر میکردم چه علتهای باعث میشه دونفری که عاشق هم هستندو برای رسیدن و باهم بودن تلاش و دربعضی مواقع رنج بسیاری میبینند.پس ازدواج به قهر و دعوا وطلاق منجر میشه.

ممنون از تمام دوستان مطالبتون حرف نداشت .امیدوارم که تجربه ای برای زندگی هامون بشه[golrooz]


ممنون از حضورتون در این بحث[golrooz]

این بحث بسیار کاربردیه، که در هر شرایطی که باشید مجرد یا متاهل می تونه به دردتون میخوره. انشاله با ارائه نظرات و راهکارهای بیشتر یاری بفرمایید.

kamanabroo
20th September 2013, 01:12 PM
سلام

تشکر می کنم از مدیر بخش روانشناسی بابت ایجاد بحث و همچنین از پیگیری همکار zoh_reh (http://www.njavan.com/forum/member.php?302464-zoh_reh)گرامی که بحث رو مدیریت می کنند.
دوست خوب جنابنو آور (http://www.njavan.com/forum/member.php?327176-%D9%86%D9%88-%D8%A2%D9%88%D8%B1) مباحث خوب و جامعی رو مطرح کردند و همچنین دوستان دیگر.

تجربه و مشاهده زندگی های متعدد نشان داده که زوجین وقتی به این باور می رسند که کسانی که باید زندگی رو بسازند خودشان هستند خیلی بهتر توانسته اند از پس حل مشکلات موفق بیرون آیند.





یکسری از زمینه های اختلاف رو که مهم تر هستند و موجب کمرنگ شدن عاطفه و محبت می شوند رو بیان می کنم که انشااله در ادامه از نظرات کارشناسی همکاران روانشناسی هم بهره مند بشیم :

1. عدم شناخت زوجین در زندگی از روحیه همدیگر در موقعیت های مختلف زندگی و عدم شناخت واکنش ها:
این امر موجب میشود که وقتی زوجین شناخت خوبی نسبت به همدیگر ندارند در موقعیت های مختلف به جای اینکه به شخصیت طرف مقابل احترام بگذارند ، انتظار دارند که همسر طبق خواسته و رفتار او عکس العمل و برخورد داشته باشد. و از حقیقت رفتاری و شخصیتی همسر خود دور می شوند و در نتیجه رفتار همسر را نپذیرفته و در مقابل آن موضع می گیرند و اگر مدیریت رفتار هم نداشته باشند ، منجر به فاصله عاطفی هم خواهد شد.

راهکار: زوجین قبل از اینکه زیر یک سقف با هم زندگی کنند (در دوران نامزدی و عقد پیش از عروسی) در کنار تمام مباحث احساسی و عاشقی به شناخت همدیگر همت کنند. و نظرات و رویکردها و عکس العملهای همدیگر در شرایط مختلف را بشناسند و با دیده احترام به آن نگاه کنند. و ایده آل های زندگی آینده خود را بر مبنای این واقعیات استوار کنند. لذا قبل از شروع زندگی مشترک حداقل یکسال دوران عقد به این شکل باید سپری شود. (البته گاهی بخاطر شناخت قبلی مدت زمان این یکسال می تواند کمتر هم باشد و در مواردی هم بیشتر..)


2. عدم استقلال رفتاری زوجین در زندگی:
زوجین با ورود به عرصه زندگی باید این حقیقت را بپذیرند که تصمیم گیرنده های اصلی برای زندگی، خود آنان می باشند نه اطرافیان. بنابراین وقتی یکی از زوجین وابستگی رفتاری نسبت به خانواده خود یا شخصی دیگر خارج از زندگی خود دارد مطمئنا این وابستگی و عدم استقلال رفتاری موجب ایجاد چالش در زندگی خواهد شد. همچنین تصمیماتی که برپایه شناخت نیست بلکه بر پایه وابستگی گرفته می شود .اکثرا زوجین در این نوع مشکلات، احساس عاطفی خود نسبت به همدیگر را قبول داشته اما این رفتار در دراز مدت عدم اطمینان همسر و کاهش رابطه عاطفی را به دنبال دارد.

راهکار: زوجین تا جایی که امکان دارد از بروز دادن مشکلات و حرفهای زندگی خود به دیگران (مخصوصا نزدیکان) خود داری کنند و در حد توان تصمیمات و مشکلات زندگی را دو نفره حل کنند. جای مشاوره (با اهل فن) در این زندگی ها بسیار خالی است که باید حتما انجام شود اما تصمیم نهایی را زوجین اتخاذ نمایند.


3. دخالت بی حد و اندازه اطرافیان و حمایت یکی از زوجین از این دخالت ها:
وقتی زوجین با وجود توانایی در اداره زندگی ، اجازه ورود نظرات دیگران و دخالت اطرافیان را در زندگی می دهند ، فضای مشترک زناشویی که باید بر پایه تمایلات و خواسته های طرفین ایجاد شود بر مبنای خواسته ها و نظرات دیگران ایجاد می شود در نتیجه موجب عدم آرامش در زوجین می گردد. و پیامدهای احساس عدم آرامش در زندگی بسیار زیاد هستند..
دراین نوع مشکلات وقتی یکی از زوجین ببیند حمایتی از طرف مقابل ندارد اولین ضربه های احساسی به زندگی وارد شده و در ادامه نا امیدی از زندگی و بی عاطفگی و .. را به دنبال خواهد داشت.

راهکار: زوجین از ابتدای زندگی این مهم را یکی از اصول خود قرار دهند که دخالت هیچ کسی را نپذیرند ( اما گوش برای شنیدن داشته باشند). رفتار عاقلانه را نسبت به اطرافیان اتخاذ کنند و از حاشیه سازی و پرداختن به دیگران (دخالت ها..) در متن زندگی پرهیز کنند. همچنین با رفتارهای عاقلانه و استقلال گونه خود به دیگران و اطرافیان بفهمانند که دخالت ها راهی در زندگی ایشان ندارد.


4. ساخت ایده آل های نادرست:
عموما دختران و پسران قبل از ازدواج فضای زندگی خود را آسمانی و دور از هر گونه سختی و مشقت و .. در نظر می گیرند و در افکارو برنامه های خود جایی برای این واقعیات در نظر نمی گیرند. وقتی هم که وارد عرصه زندگی می شوند با ضربات پیاپی واقعیت مواجه می شوند که اگر تحمل آنان در برخورد با مشکلات و واقعیت ها کم باشد منجر به ایجاد فاصله و افسردگی و .. خواهد شد.

راهکار: دختران و پسران و همچنین زوجین با دیدن زندگی اطرافیان(اعم از خانواده .. فامیل.. دوستان و ..) با یکسری از واقعیت های زندگی از قبل آشنایی پیدا کنند و همیشه در تصورات و برنامه ریزی ها برای موجهه با مشکلات احتمالی برنامه داشته و یا حداقل از نظر روانی آمادگی پذیرش آنها را داشته باشند.

Almas Parsi
20th September 2013, 01:24 PM
با سلام خدمت همه دوستان [golrooz]

و تشکر از مدیریت محترم تالار روانشناسی برای ایجاد بحث مفیدشون

شاید این سوالی باشه که عموما تو ذهن همه ما خطور کرده که چرا زن و شوهر ها با وجود اینکه در اوایل ازدواج عاشقانه همدیگر رو دوست دارند ولی با گذشت زمان این احساس عشق و علاقه تبدیل میشه به حس بی تفاوتی نسبت به هم...

البته تعدادی از زوجها هم هستند که از این فاعده مستثنی بوده و تا آخر عمر عاشق و دلباخته هم میمونند و زندگی میکنند

[golrooz]<<که برای همه زوجها آرزوی نیکبختی داریم>>[golrooz]


علل و عواملی میتونه مسبب بروز چنین مشکلی در زندگی زناشویی بشه که من تعدادی رو بهش اشاره میکنم

زوجین باید با هم در اجتماع و پیشرفتهاشون هم قدم و همسو و هم فکر باشند
ای عامل در ایجاد بی تفاوتی روابط میتونه تاثیر گذار باشه برای مثال یکی از طرفین علاقمند به ارتقای جایگاه اجتماعی و علمی هست و ادامه تحصیل میده و طرف مقابل این رویه رو دنبال نمیکنه و همین عامل باعث فاصله و شکاف بینشون میشه

عدم توجه به اصولی که پیش از ازدواج زوجین به اونها پایبند بودند
در یک جمله میشه گفت جایگزینی عادات و خصوصیات مثبت با منفی عامل مخرب در روابط زوجین و همسران هست ...

مثلا رعایت ادب و احترام –مهربانی و محبت به طرف مقابل- هدیه دادن-رعایت نکردن زیبایی ظاهری و خصوصا بهداشت ظاهری و پر خوری مفرط- هد یه خریدن و....
این موارد عموما در ابتدای زندگی هر زوج بصورت خاص توجه میشه ولی متاسفانه با گذر زمان هر کدام از طرفین که احساس میکنند اصطلاحا خرشون از پل گذشته دیگه این موارد تبدیل میشه به حواشی کمرنگ زندگیشون

نکته قابل توجه : البته رعایت همه این موارد هم برای مرد لازم و ضروریست هم برای زن


یکی دیگر از عوامل مهم در روابط زناشویی شفاف سازی حقایق شخصیتی هر فرد داشتن و صداقت هست:
گاهی زوجین برای تصاحب قلب شخص مقابلشون و ارائه شخصیت آرمانی یک همسر از بیان حقایق وجودیشون اکراه دارند که بعدها این مورد تعبیر دروغ به خودش میگیره و ساختاری از وعده و وعید های دروغین و ساختگی برای آینده و پس از ازدواج به وجود میاد که فرد توان اجرایی کردن رو نداره که در این صورت همه ذهنیات دروغینی که از نظر خودش ارزش بوده تبدیل میشه به ضد ارزش


عبور از بحرانهایی که زوجین بر اثر رنجش از یکدیگر بصورت بی تفاوتی از کنار آن میگذرند و اون رو مسکوت میگذارن
عدم توجه به رنجشها و دلخوریها و عبور از کنار آنها بدون حلشون باعث میشه اون مشکل و رنجش تبدیل میشه به دنیایی از دلخوریها و در نهایت بصورت کینه و دلشکستگی از طرف مقابل
در حالیکه اگر هر مشکل رو در زمان و موعد خودش حل و فصل کنند هم خودشون راحت ترند قلبشون رو به جای انباشتن دلخوریها از عشق و علاقه انباشته کرده و ارتباط عاشقانه و صمیمی شون مستحکمتر خواهد شد


توجه :
البته دوستان رعایت چنین اصولی هم خود نیاز به طراحی و برنامه ریزیهای حساب شده داره چون شناخت روحیات و شرایط فرد مقابل نیاز به آگاهی و مهندسی کامل داره تا بشه نتیجه مطلوب رو دریافت کرد[cheshmak]


زوجین بایستی جرات پذیرش اشتباهاتشون رو داشته باشند
عموما انسانها برای دفاع از خودشون از برون فکنی استفاده میکنند
یعنی انجام اشتباهی که قادر به اقرار کردن اون نباشند و با انداختن تقصیر به گردن دیگران خودشون رو آروم و بدون تقصیر نشون بدن و اگر چنین عادتی بین همسران به عادت تبدیل بشه یکی از مهمترین عوامل فاصله و شکاف عاطفی بینشون خواهد بود

مواردی که بهش اشاره شد ممکنه از کاملترین عوامل نباشند ولی از مهمترینها میتونند باشند

اگر چنانچه زن و شوهران آگاهانه و صادقانه و صد البته دوستانه برای رفع مسائلشون تلاش و هر کدام بی اعتنا نسبت به دیگری عمل نکنند ،حتما و قطعاً عشق و دوست داشتن آنها هر روز شعله ور تر و احساس بین آنها هر روز زیبا تر از گذشته خواهد شد.







دوستان فراموش نکنیم و یقین بدونیم داشتن یه رابطه عاشقانه و صمیمی با استفاده از شاه کلید های موفقیت روابط زناشویی کار زیاد سختی نیست بلکه لذت زیستن رو در کنار یک هم نفس و مونس و یک تکیه گاه در زندگی هزاران برابر افزایش داده و جاودانه میکنه[golrooz]





با تشکر از توجه شما و آرزوی خوشبختی برای همه زوجها[golrooz]

محسن مهابادی زاده
20th September 2013, 02:11 PM
درود بر شما
نظرات خوبی مطرح شد
بنده هم جسارتا به صورت مختصر به مواردی اشاره ميکنم:
۱‏- نداشتن تعادل و منطق کافی در برقراری ارتباطات دختر و پسر در قبل از ازدواج ؛
۲‏- ضعف در خودشناسی و دیگرشناسی هريک از طرفين ؛
۳ ‏- نداشتن ديد و درک درست از نيازهای روحی و جسمی خودمون و عدم بيان صحيح اين نيازها ؛
۴‏- عوامل محيطی و اقتصادی جامعه و خانواده که درصورت ضعف به شدت روی روابط تاثير منفی ميذاره؛
۵‏- امنيت روانی اجتماعی كه عوامل زيادي دراون دخيله

تارادیس
20th September 2013, 02:15 PM
با سلام و تشکر. نظر مختصر بنده اینه که قبل از ازدواج دو طرف به علت فوران احساسات سعی می کنند طرف مقابل را با هر خلق و خویی، با هر تفاوت و اختلافی بپذیرند تا او را از دست ندهند اما بعد از ازدواج احساسات کم کم فرو کش میکنه و یک سری انتظارات باقی می مونه.

میگن خانم ها قبل ازدواج امیدوارند که شوهرشون تغییر کنه و آقایون امیدوارن که همسرشون تغییر نکنه. اما هر دو ناکام می مانند!

zoh_reh
20th September 2013, 08:11 PM
سلام

تشکر می کنم از مدیر بخش روانشناسی بابت ایجاد بحث و همچنین از پیگیری همکار zoh_reh (http://www.njavan.com/forum/member.php?302464-zoh_reh)گرامی که بحث رو مدیریت می کنند.
دوست خوب جنابنو آور (http://www.njavan.com/forum/member.php?327176-%D9%86%D9%88-%D8%A2%D9%88%D8%B1) مباحث خوب و جامعی رو مطرح کردند و همچنین دوستان دیگر.

تجربه و مشاهده زندگی های متعدد نشان داده که زوجین وقتی به این باور می رسند که کسانی که باید زندگی رو بسازند خودشان هستند خیلی بهتر توانسته اند از پس حل مشکلات موفق بیرون آیند.

یکسری از زمینه های اختلاف رو که مهم تر هستند و موجب کمرنگ شدن عاطفه و محبت می شوند رو بیان می کنم که انشااله در ادامه از نظرات کارشناسی همکاران روانشناسی هم بهره مند بشیم :

1. عدم شناخت زوجین در زندگی از روحیه همدیگر در موقعیت های مختلف زندگی و عدم شناخت واکنش ها:
این امر موجب میشود که وقتی زوجین شناخت خوبی نسبت به همدیگر ندارند در موقعیت های مختلف به جای اینکه به شخصیت طرف مقابل احترام بگذارند ، انتظار دارند که همسر طبق خواسته و رفتار او عکس العمل و برخورد داشته باشد. و از حقیقت رفتاری و شخصیتی همسر خود دور می شوند و در نتیجه رفتار همسر را نپذیرفته و در مقابل آن موضع می گیرند و اگر مدیریت رفتار هم نداشته باشند ، منجر به فاصله عاطفی هم خواهد شد.

راهکار: زوجین قبل از اینکه زیر یک سقف با هم زندگی کنند (در دوران نامزدی و عقد پیش از عروسی) در کنار تمام مباحث احساسی و عاشقی به شناخت همدیگر همت کنند. و نظرات و رویکردها و عکس العملهای همدیگر در شرایط مختلف را بشناسند و با دیده احترام به آن نگاه کنند. و ایده آل های زندگی آینده خود را بر مبنای این واقعیات استوار کنند. لذا قبل از شروع زندگی مشترک حداقل یکسال دوران عقد به این شکل باید سپری شود. (البته گاهی بخاطر شناخت قبلی مدت زمان این یکسال می تواند کمتر هم باشد و در مواردی هم بیشتر..)

2. عدم استقلال رفتاری زوجین در زندگی:
زوجین با ورود به عرصه زندگی باید این حقیقت را بپذیرند که تصمیم گیرنده های اصلی برای زندگی، خود آنان می باشند نه اطرافیان. بنابراین وقتی یکی از زوجین وابستگی رفتاری نسبت به خانواده خود یا شخصی دیگر خارج از زندگی خود دارد مطمئنا این وابستگی و عدم استقلال رفتاری موجب ایجاد چالش در زندگی خواهد شد. همچنین تصمیماتی که برپایه شناخت نیست بلکه بر پایه وابستگی گرفته می شود .اکثرا زوجین در این نوع مشکلات، احساس عاطفی خود نسبت به همدیگر را قبول داشته اما این رفتار در دراز مدت عدم اطمینان همسر و کاهش رابطه عاطفی را به دنبال دارد.

راهکار: زوجین تا جایی که امکان دارد از بروز دادن مشکلات و حرفهای زندگی خود به دیگران (مخصوصا نزدیکان) خود داری کنند و در حد توان تصمیمات و مشکلات زندگی را دو نفره حل کنند. جای مشاوره (با اهل فن) در این زندگی ها بسیار خالی است که باید حتما انجام شود اما تصمیم نهایی را زوجین اتخاذ نمایند.


3. دخالت بی حد و اندازه اطرافیان و حمایت یکی از زوجین از این دخالت ها:
وقتی زوجین با وجود توانایی در اداره زندگی ، اجازه ورود نظرات دیگران و دخالت اطرافیان را در زندگی می دهند ، فضای مشترک زناشویی که باید بر پایه تمایلات و خواسته های طرفین ایجاد شود بر مبنای خواسته ها و نظرات دیگران ایجاد می شود در نتیجه موجب عدم آرامش در زوجین می گردد. و پیامدهای احساس عدم آرامش در زندگی بسیار زیاد هستند..
دراین نوع مشکلات وقتی یکی از زوجین ببیند حمایتی از طرف مقابل ندارد اولین ضربه های احساسی به زندگی وارد شده و در ادامه نا امیدی از زندگی و بی عاطفگی و .. را به دنبال خواهد داشت.

راهکار: زوجین از ابتدای زندگی این مهم را یکی از اصول خود قرار دهند که دخالت هیچ کسی را نپذیرند ( اما گوش برای شنیدن داشته باشند). رفتار عاقلانه را نسبت به اطرافیان اتخاذ کنند و از حاشیه سازی و پرداختن به دیگران (دخالت ها..) در متن زندگی پرهیز کنند. همچنین با رفتارهای عاقلانه و استقلال گونه خود به دیگران و اطرافیان بفهمانند که دخالت ها راهی در زندگی ایشان ندارد.


4. ساخت ایده آل های نادرست:
عموما دختران و پسران قبل از ازدواج فضای زندگی خود را آسمانی و دور از هر گونه سختی و مشقت و .. در نظر می گیرند و در افکارو برنامه های خود جایی برای این واقعیات در نظر نمی گیرند. وقتی هم که وارد عرصه زندگی می شوند با ضربات پیاپی واقعیت مواجه می شوند که اگر تحمل آنان در برخورد با مشکلات و واقعیت ها کم باشد منجر به ایجاد فاصله و افسردگی و .. خواهد شد.

راهکار: دختران و پسران و همچنین زوجین با دیدن زندگی اطرافیان(اعم از خانواده .. فامیل.. دوستان و ..) با یکسری از واقعیت های زندگی از قبل آشنایی پیدا کنند و همیشه در تصورات و برنامه ریزی ها برای موجهه با مشکلات احتمالی برنامه داشته و یا حداقل از نظر روانی آمادگی پذیرش آنها را داشته باشند.

ممنون از جناب کمان ابرو جهت شرکت در بحث و راهکارهای مفیدی که ارائه دادند.[golrooz]

اولین عاملی که گفته شد مهمترین و زیربنای کل زندگی می تواند باشد ، عدم شناخت زوجین موجب این باور غلط خواهد بود که در فرصتی مناسب او را تغییر خواهم داد یا بالاخره تغییر خواهد کرد، یعنی عاما چهارم شکل میگیرد ، چه بسا این تحول صورت بگیرد ،ولی چون تکاملی در پی آن نیست راضی کننده نخواهد بود و منجر به عوامل دیگری که دوست گرامیمان اشاره کرده اند خواهد شد.

zoh_reh
20th September 2013, 08:29 PM
با سلام خدمت همه دوستان [golrooz]

و تشکر از مدیریت محترم تالار روانشناسی برای ایجاد بحث مفیدشون

شاید این سوالی باشه که عموما تو ذهن همه ما خطور کرده که چرا زن و شوهر ها با وجود اینکه در اوایل ازدواج عاشقانه همدیگر رو دوست دارند ولی با گذشت زمان این احساس عشق و علاقه تبدیل میشه به حس بی تفاوتی نسبت به هم...

البته تعدادی از زوجها هم هستند که از این فاعده مستثنی بوده و تا آخر عمر عاشق و دلباخته هم میمونند و زندگی میکنند

[golrooz]<<که برای همه زوجها آرزوی نیکبختی داریم>>[golrooz]


علل و عواملی میتونه مسبب بروز چنین مشکلی در زندگی زناشویی بشه که من تعدادی رو بهش اشاره میکنم

زوجین باید با هم در اجتماع و پیشرفتهاشون هم قدم و همسو و هم فکر باشند
ای عامل در ایجاد بی تفاوتی روابط میتونه تاثیر گذار باشه برای مثال یکی از طرفین علاقمند به ارتقای جایگاه اجتماعی و علمی هست و ادامه تحصیل میده و طرف مقابل این رویه رو دنبال نمیکنه و همین عامل باعث فاصله و شکاف بینشون میشه

عدم توجه به اصولی که پیش از ازدواج زوجین به اونها پایبند بودند
در یک جمله میشه گفت جایگزینی عادات و خصوصیات مثبت با منفی عامل مخرب در روابط زوجین و همسران هست ...

مثلا رعایت ادب و احترام –مهربانی و محبت به طرف مقابل- هدیه دادن-رعایت نکردن زیبایی ظاهری و خصوصا بهداشت ظاهری و پر خوری مفرط- هد یه خریدن و....
این موارد عموما در ابتدای زندگی هر زوج بصورت خاص توجه میشه ولی متاسفانه با گذر زمان هر کدام از طرفین که احساس میکنند اصطلاحا خرشون از پل گذشته دیگه این موارد تبدیل میشه به حواشی کمرنگ زندگیشون

نکته قابل توجه : البته رعایت همه این موارد هم برای مرد لازم و ضروریست هم برای زن


یکی دیگر از عوامل مهم در روابط زناشویی شفاف سازی حقایق شخصیتی هر فرد داشتن و صداقت هست:
گاهی زوجین برای تصاحب قلب شخص مقابلشون و ارائه شخصیت آرمانی یک همسر از بیان حقایق وجودیشون اکراه دارند که بعدها این مورد تعبیر دروغ به خودش میگیره و ساختاری از وعده و وعید های دروغین و ساختگی برای آینده و پس از ازدواج به وجود میاد که فرد توان اجرایی کردن رو نداره که در این صورت همه ذهنیات دروغینی که از نظر خودش ارزش بوده تبدیل میشه به ضد ارزش


عبور از بحرانهایی که زوجین بر اثر رنجش از یکدیگر بصورت بی تفاوتی از کنار آن میگذرند و اون رو مسکوت میگذارن
عدم توجه به رنجشها و دلخوریها و عبور از کنار آنها بدون حلشون باعث میشه اون مشکل و رنجش تبدیل میشه به دنیایی از دلخوریها و در نهایت بصورت کینه و دلشکستگی از طرف مقابل
در حالیکه اگر هر مشکل رو در زمان و موعد خودش حل و فصل کنند هم خودشون راحت ترند قلبشون رو به جای انباشتن دلخوریها از عشق و علاقه انباشته کرده و ارتباط عاشقانه و صمیمی شون مستحکمتر خواهد شد


توجه :
البته دوستان رعایت چنین اصولی هم خود نیاز به طراحی و برنامه ریزیهای حساب شده داره چون شناخت روحیات و شرایط فرد مقابل نیاز به آگاهی و مهندسی کامل داره تا بشه نتیجه مطلوب رو دریافت کرد[cheshmak]


زوجین بایستی جرات پذیرش اشتباهاتشون رو داشته باشند
عموما انسانها برای دفاع از خودشون از برون فکنی استفاده میکنند
یعنی انجام اشتباهی که قادر به اقرار کردن اون نباشند و با انداختن تقصیر به گردن دیگران خودشون رو آروم و بدون تقصیر نشون بدن و اگر چنین عادتی بین همسران به عادت تبدیل بشه یکی از مهمترین عوامل فاصله و شکاف عاطفی بینشون خواهد بود

مواردی که بهش اشاره شد ممکنه از کاملترین عوامل نباشند ولی از مهمترینها میتونند باشند

اگر چنانچه زن و شوهران آگاهانه و صادقانه و صد البته دوستانه برای رفع مسائلشون تلاش و هر کدام بی اعتنا نسبت به دیگری عمل نکنند ،حتما و قطعاً عشق و دوست داشتن آنها هر روز شعله ور تر و احساس بین آنها هر روز زیبا تر از گذشته خواهد شد.



دوستان فراموش نکنیم و یقین بدونیم داشتن یه رابطه عاشقانه و صمیمی با استفاده از شاه کلید های موفقیت روابط زناشویی کار زیاد سختی نیست بلکه لذت زیستن رو در کنار یک هم نفس و مونس و یک تکیه گاه در زندگی هزاران برابر افزایش داده و جاودانه میکنه[golrooz]

با تشکر از توجه شما و آرزوی خوشبختی برای همه زوجها[golrooz]



خیلی ممنون از حضور مفید الماس پارسی عزیز[golrooz]


نکات بسیار کلیدی را مطرح نمودین : همراه و همگام بودن در زندگی بسیار حساس است، اگر چه ممکن است زن و شوهری در یک جمع با نظر یکدیگر موافق نباشند باید خیلی محترمانه و

با دیده اغماض سکوت را پیشه کرده و بعدا در فرصت مناسب به حل اختلاف نظر خود با منطق و محبت بپردازند . بخصوص در تربیت فرزند اگر دو گانگی در نظری باشد فرزند نباید از این

دوگانگی مطلع شود و حرف والدین خود را همیشه یکی بداند و لازم است حتما والدین در این مورد نیز دور از چشم فرزند به حل اختلاف نظر خود اقدام نمایند.


نکته خیلی حائز اهمیت که دوست خوبمون اشاره داشتند رعایت ادب و احترام است، ادب و احترام از آن مقوله هایی می باشد که مرزی برایش نباید قائل بود یعنی بگوییم حالا اینقدر زمان

گذشته دیگه لازم نیست زن و مرد مثلا هنگام ورود به منزل با یکدیگر سلام و احوالپرسی گرمی داشته باشند، همین نکته به ظاهر کوچک میتواند تاثیر بسزایی بر تربیت فرزندان نیز ایفا کند.

یا همسران نام یکدیگر را باید از روی مهر ومحبت صدا بزنند، نه صرف انجام کاری روزمره .و در جواب یکدیگر عزیز و جانم و.... نیز اضافه نمایند.

رعایت این قبیل موارد رابطه را در حد دوستی باقی خواهد ماند و وارد رابطه صرف زن و شوهری نخواهد شد.

maziyar787
22nd September 2013, 09:18 AM
سلام ببینید من خیلی اطلاعات در این زمینه ندارم(اگه غلط میگم عفو کنید) ولی مسیر حرکت ما در جهان خلقت تکاملی هست وازدواج هم یک تکامل هست و اگه افراد بخوان موقع ازدواج یک سری خلقیات یا رفتاری که قبلا داشته اند از بین ببرند تا یک مدت زندگی خوبه ولی وقتی فرد می خواهد در حالت عادی خودش آرامش داشته باشه با تضاد اخلاق روبه رو می شوند و بخاطر همین ازدواج نباید با کاستی اخلاق همراه باشه بلکه با تکامل اخلاق و با شروع زندگی باید حصارشکنی اخلاقی به وجود بیاد و زن وشوهر از آن موقع به بعد باید اخلاق یکدیگر را مکمل شخصیت خود کنند و گویی که هردو یک نفر هستن و خواسته ی یکی خواسته ی دیگری هم هست

"golbarg"
22nd September 2013, 12:19 PM
من از حرفای شما سر در نمیارم ازدواجم نکردم که بخوام تجربه ارائه بدم اما باید بگم که

قبل از ازدواج چند چیزو از ذهنتون دور کنید

1.زیبایی 2.پول 3.مقام 4.خلاص شدن از بعضی تششعات دیگه برا یکی خانواده یکی جنسیه .................

اما به چی توجه کنیم

1.هدفمون از ازدواج چیه

2.شخصمون از چه خانواده ای است یعنی سطح فکری خودش و خانوادش به ما میخوره

3.توقع هایی که ازش داریم


4. هدفمون از ازدواج با اون چیه

وقتی اینا برا خودمون حل بشه فردا ک تو زندگی بریم مشکل اصلی که علاقه به همسرمونه یا نوع رفتار خانوادش و خودش حل مشه زندگی ارامش بخش تر

البته به قول مامانم قسمت هر کس یه جوره همیشه همه اونی که فکر میکنیم نیستن

نارون1
27th September 2013, 06:56 PM
سلام


باتشکر از همه عزیزانی که در بحث شرکت کردن و نظرات سازنده و مهمی ارائه دادن و مخصوصا تشکر ویژه از zoh_reh عزیز بابت هدایت و مدیریت بحث[golrooz]

..................


یکی از دلایلی که زوجینی که قبل از ازدواج به شدت عاشق و شیفته هم بودن و بعداز ازدواج دیگه خبری ازون شیدایی نیست میتونه این باشه که ؛ این افراد همدیگر را فردی آرمانی تصور میکنن

و فقط به نقاط مثبت طرف مقابل توجه میکنن و نقاط ضعف رو اصلا نمیبینن .

حتی در این دوران وقتی طرف مقابل عصبانی میشه ، این عصبانیت رو اصلا منفی تلقی نمیکنه و به دنبال حل مساله نمیره و همین مورد بعد از ازدواج رخ یده به شکل ناخوشایندی باهاش برخورد خواهد شد .


مورد دیگه اینکه دونفر باید با هم همگونی داشته باشن و بدونن از طرف مقابل چی میخوان ، چه عواملی برای شما مهمه و چه مواردی برای فرد مقابل شما . انتظارات خود از همدیگر را خیلی شفاف

ببیان کنند . چون در غیراینصورت بعداز ازدواج انتظارات سردرمی آورد .

گاهی افراد فکر میککند که انتظارشان اینقدر مشخص است که نیازی به گفتگو نیست ولی درواقع شما نمی توانید خودتان را در جای طرف مقابل بگذارید .


از جمله عوامل دیگری که باعث بی علاقگی و کم توجهی می شود ، فراموش کردن قول و قرارهایی هست که زوجین با هم مطرح کرده بودن .

به طور مثال زنی که نامزدش عنوان میکرد عاشق سفر است و بعداز ازدواج همسرش را به مکان های دیدنی و جاهای مختلف میبرد ، بعداز ازددواج متوجه شد که علاقه همسر به سفر تمام شد

و درواقع او را فریب داده است .


و اینکه بعضی زوجین به دلیل تفکرات غیر منظقی دچار مشکل میشوند .

....................................


زوجین باید یادبگیرند با یکدیگر روابط منطقی تری را ایجاد کنند و انعطاف پذیر باشند و بتوانند انتظارات متقابل یکدیگر را برطرف کنند .

زن و شوهر با اصلاح مهارتهای ارتباطی مثل : گوش دادن همراه با اشتیاق و علاقه و مشورت و مشارکت ، در حل مشکلات و گرفتاریها به یکدیگر یاری برسانند و در فضایی سرشار از تفاهم

به حل و فصل آنها بپردازند . البته باید در این گفتگو زوجین انعطاف داشته و مسئولیت پذیر و منطقی باشند .

زوجین باید در باورها و ذهنیات منفی که نسبت به همسر خود دارند تجدید نظر کنند ، عباراتی مثل " شوهرم همیشه بداخلاق و عصبانی است " و یا " هیچ وقت به نیازهای من توجه نمی کند "

این عبارات همان خطاهای منطقی و تفکرات غلط همه یا هیچ ( سیاه و سفید ) است که حدوسطی براش درنظر نمیگیرن ، کمی از مطلق گرایی باید خارج بشن [cheshmak]


تشکر و سپاسگزاری از همسر خیلی موثر هست و رفتارهای مثبت و خوشایند را تقویت میکنه .

گفتن اینکه " من بهت افتخار میکنم " یا " من خیلی خوشحال شدم که فلان کار رو انجام دادی یا به نظر من توجه کردی " >> به تقویت رفتار مطلوب می انجامد .

zoh_reh
27th September 2013, 08:19 PM
من از حرفای شما سر در نمیارم ازدواجم نکردم که بخوام تجربه ارائه بدم اما باید بگم که

قبل از ازدواج چند چیزو از ذهنتون دور کنید

1.زیبایی 2.پول 3.مقام 4.خلاص شدن از بعضی تششعات دیگه برا یکی خانواده یکی جنسیه .................

اما به چی توجه کنیم

1.هدفمون از ازدواج چیه

2.شخصمون از چه خانواده ای است یعنی سطح فکری خودش و خانوادش به ما میخوره

3.توقع هایی که ازش داریم


4. هدفمون از ازدواج با اون چیه

وقتی اینا برا خودمون حل بشه فردا ک تو زندگی بریم مشکل اصلی که علاقه به همسرمونه یا نوع رفتار خانوادش و خودش حل مشه زندگی ارامش بخش تر

البته به قول مامانم قسمت هر کس یه جوره همیشه همه اونی که فکر میکنیم نیستن


سلام
ممنون از اینکه در بحث شرکت کردین،

مواردی که شما گفتین ، بر می گرده به قبل از ازدواج ، که این موارد هم در افراد متفاوته ، یعنی بصورت اولویتهایی برای هر فرد قرار میگیره ، موردی که ممکنه برا یکی اولویت اول و نقش تعیین کننده داشته باشه مثلا پول، ممکنه برا شخص دیگه از اولویتها باشه ولی نقش تعیین کننده نداشته باشه.

بحث ما راجع به بعد از ازدواجه که با شور و هیجانی شروع میشه و با افت شدید و گاهی هم حتی با سردی ادامه پیدا می کنه.

دوستانی که زحمت کشیدن بحث رو همراهی کردن نقطه نظرات خوبی ارائه دادن . که انشاله با مطالعه اونها به تجربیات خوبی قبل از ازدواج دست پیدا کنین.[golrooz]

zoh_reh
27th September 2013, 08:53 PM
روشنی و تاریکی زندگی زناشویی زوجین


زندگی زناشویی پر است از روشنایی و تاریکی .

عواملی که موجب تداوم در زندگی خواهد شد به دودسته درونی و بیرونی تقسیم شده است:
عوامل درونی به آن دسته از موارد اطلاق شده است که توسط طرفین در زندگی در زندگی بوجود خواهد آمد.

1.شناخت هر فرد نسبت به خود
شناخت از هدف و معیار برای ازدواج برای هر شخص کاملا ضروری است.

2.همچنین شناخت کافی از طرف مقابل یا همان همسر
شناخت از همسر که دیگر باید درکنار هم باشند موجب ایجاد یک روشنایی خوب در زندگی خواهد شد . این شناخت محدود به فیزیک و اندام قابل مشاهده در شخص محدود نخواهد شد بلکه باید فراتر رفت و بعنوان جنس مخالف به تفاوتهای روحی و روانی او پی برد ، بعضی از این تفاوتها قابل تغییر و برخی دیگر غیر قابل تغییر خواهد بود ، آنچه که غیر قابل تغییر می باشد همان اسکلت روانی شخص است که با این خصوصیات خلق شده است و هرگونه سعی در خلاف جهت آن موجب آزار طرفین خواهد بود.

3. شناخت ایده آلهای نادرست : باورهای غلطی که قبل از ازدواج در دختران و پسران بارور می شود موجب بروز مشکلات در هنگام مواجه شدن با واقعیت می گردد. وقتی وارد عرصه زندگی می شوند با ضربات پی در پی واقعیات مواجه شده و تحمل آنان در برخورد با مشکلات کم می شود و موجب فاصله و افسردگی خواهد شد.و در واقع تاریکی را به ارمغان می آورد.

4. وجود تفاوتهای فرهنگی اجتماعی و اقتصادی و عدم آمادگی جهت تطبیق و انعطاف پذیری:
با توجه به اینکه زوجین از دو خانواده متفاوت بوده اند و جدای از این قضیه دو فرد کاملا جدا از یکدیگر میباشند ، لذا کلیه روابط اجتماعی و اقتصادی نیز شامل این تفاوت خواهد بود و هریک باید بطور آگاهانه و با مذاکرات صحیح با یکدیگر مطابقت پیدا کرده و در غیر اینصورت انعطاف لازم در این زمینه را داشته باشند.

5. عدم استقلال رفتاری زوجین در زندگی:
از آنجائیکه زوجین تصمیم گیرندگان مستقیم زندگی خود می باشند لذا وابستگی هر یک از زوجین به خانواده خود می تواند این استقلال را به خطر انداخته و موجب فاصله گردد.

6. همسو و همقدم بودن در زمینه پیشرفتهای اجتماعی و اقتصادی :
هم طراز شدن در موقعیت بخصوص اجتماعی می تواند نقش خوبی در روشنی زندگی ایفا کند چرا که موجب درک زودتر و بیشتر طرفین از یکدیگر خواهد شد.

7. پایبندی به اصولی که پیش از ازدواج با یکدیگر به توافق رسیده اند:
از جمله عوامل دیگری که باعث بی علاقگی و کم توجهی می شود ، فراموش کردن قول و قرارهایی هست که زوجین با هم مطرح کرده بودن .
به طور مثال زنی که نامزدش عنوان میکرد عاشق سفر است و بعداز ازدواج همسرش را به مکان های دیدنی و جاهای مختلف میبرد ، بعداز ازددواج متوجه شد که علاقه همسر به سفر تمام شد
و درواقع او را فریب داده است .

8. شفاف سازی حقایق شخصیتی هر فرد داشتن و صداقت:
داشتن صداقت در این زمینه هم مانند بقیه قسمتهای زندگی از اهمیت فوق العاده ای برخوردار است. همانگونه بزرگانمان تاکید دارند که واقعیت را بگویید هرچند به ضررتان باشد. البته گفتن صداقت نباید با افشای زندگی از گذشته و گفتن همه چیز اشتباه گرفته شود. صداقت در مورد پایه و اساس زندگی مورد قبول است.

9. پذیرش اشتباهات از یکدیگر:
زوجین در مقابل یکدیگر در پذیرش اشتباهات کاملا باید منطقی عمل نموده و سعی در رفع قصور ایجاد شده داشته باشند ، بدترین حالت در این مواقع پیدا کردن مقصر خواهد بود


عوامل بیرونی : به عواملی گفته می شود که از خارج از محیط زندگی ، روابط زوجین را تحت تاثیر قرار خواهد داد.

1. نداشتن تعادل و منطق کافی در برقراری ارتباطات دختر و پسر قبل از ازدواج

2. عوامل محیطی و اقتصادی جامعه و خانواده

3. عدم ارزشگذاری صحیح بر علوم انسانی در مقاطع مختلف تحصیلی توسط آموزشگاهها و آموزشپذیران.

4. نقش دخالتهای بیجا و بعضا مخرب خانواده ها




[golrooz]دوستان با ارسال نظرات خود این بحث را همچنان همراهی نمایید.[golrooz]







منبع :

تاپیک روشنی و تاریکی زندگی زناشویی

پست های ارسالی کاربران

تهیه و تنظیم : سایت علمی نخبگان

"golbarg"
28th September 2013, 01:19 PM
سلام
ممنون از اینکه در بحث شرکت کردین،

مواردی که شما گفتین ، بر می گرده به قبل از ازدواج ، که این موارد هم در افراد متفاوته ، یعنی بصورت اولویتهایی برای هر فرد قرار میگیره ، موردی که ممکنه برا یکی اولویت اول و نقش تعیین کننده داشته باشه مثلا پول، ممکنه برا شخص دیگه از اولویتها باشه ولی نقش تعیین کننده نداشته باشه.

بحث ما راجع به بعد از ازدواجه که با شور و هیجانی شروع میشه و با افت شدید و گاهی هم حتی با سردی ادامه پیدا می کنه.

دوستانی که زحمت کشیدن بحث رو همراهی کردن نقطه نظرات خوبی ارائه دادن . که انشاله با مطالعه اونها به تجربیات خوبی قبل از ازدواج دست پیدا کنین.[golrooz]

شرمنده اما من ازدواج نکردم که بدونم چه اتفاقی امکان داره بیوفته

zoh_reh
28th September 2013, 02:36 PM
شرمنده اما من ازدواج نکردم که بدونم چه اتفاقی امکان داره بیوفته

درسته عزیزم ، گاهی تجربیات دیگران خودش تجربه خوبی برا ما می تونه باشه.

شما ازدواج نکردین ولی تو اطرافیانتون حتما دیدین زوجهایی که چه با گرمی و محبت زندگی رو شروع میکنن،

گاهی ادم فکر میکنه دیگه خوشبخت تر و خوشحالتر از اینا پیدا نمیشه!!

بعد از گذشت زمان چند در صد از این زوجها با همون حالت اولیه ادامه میدن ؟!

چرا این اتفاق می افته ؟! چی باعث میشه که اون حرارت اولیه که حتی به دیگران هم منتقل میشد الان اینقدر کم شده یا اصلا نیست؟!

بعضا همین نکات افراد مجرد را به فکر چاره میندازه یا ممکنه یه حس منفی ایجاد کنه.

اینجا بعضی از دوستان از روی تجربیات زندگیشون و بعضی با مطالعات و تجربه های دیگران ، چگونگی این اتفاق رو بحث می کنن.

ممنون از حضورتون [golrooz]

farhad_jomand
3rd October 2013, 11:03 AM
من به سراحت نظر این دوست کران قدر وارجمند رو تایید می کنم چون من نری به طور 100درصد شبیه اون دارم واین نشانه فهم وکمالات این دوست عزیز رو میرسونه تشویق[tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh][tashvigh]ونشان میده خانواده بافرهنگی داره

من از حرفای شما سر در نمیارم ازدواجم نکردم که بخوام تجربه ارائه بدم اما باید بگم که

قبل از ازدواج چند چیزو از ذهنتون دور کنید

1.زیبایی 2.پول 3.مقام 4.خلاص شدن از بعضی تششعات دیگه برا یکی خانواده یکی جنسیه .................

اما به چی توجه کنیم

1.هدفمون از ازدواج چیه

2.شخصمون از چه خانواده ای است یعنی سطح فکری خودش و خانوادش به ما میخوره

3.توقع هایی که ازش داریم


4. هدفمون از ازدواج با اون چیه

وقتی اینا برا خودمون حل بشه فردا ک تو زندگی بریم مشکل اصلی که علاقه به همسرمونه یا نوع رفتار خانوادش و خودش حل مشه زندگی ارامش بخش تر

البته به قول مامانم قسمت هر کس یه جوره همیشه همه اونی که فکر میکنیم نیستن [golrooz][golrooz][golrooz][golrooz][golrooz]

نارون1
11th October 2013, 06:08 PM
درود بر شما
نظرات خوبی مطرح شد
بنده هم جسارتا به صورت مختصر به مواردی اشاره ميکنم:
۱‏- نداشتن تعادل و منطق کافی در برقراری ارتباطات دختر و پسر در قبل از ازدواج ؛
۲‏- ضعف در خودشناسی و دیگرشناسی هريک از طرفين ؛
۳ ‏- نداشتن ديد و درک درست از نيازهای روحی و جسمی خودمون و عدم بيان صحيح اين نيازها ؛
۴‏- عوامل محيطی و اقتصادی جامعه و خانواده که درصورت ضعف به شدت روی روابط تاثير منفی ميذاره؛
۵‏- امنيت روانی اجتماعی كه عوامل زيادي دراون دخيله


سلام خدمت شما

باتشکر از نظرات مفید شما :

اگر امکان داره در مورد امنیت روانی اجتماعی و عوامل ایجاد کننده و مخرب یک توضیحی اضافه کنید ، ممنون میشیم [golrooz]

محسن مهابادی زاده
11th October 2013, 08:17 PM
...

نارون1
11th October 2013, 08:30 PM
عواملي كه به ذهنم ميرسه : افزايش بي رويه جمعيت >> كاهش سطح كيفيت خدمات اجتماعي ؛آموزشي ؛ درماني ؛ رفاه و امنيت عمومي >> كاهش فرصتهاي شغلي به دليل افزايش تقاضاي كار و نيروي كار و مناقصه اي شدن دستمزد ها >> عدم وجود زيرساخت كافي و مناسب براي بسترهاي مختلف اقتصادي ؛فرهنگي و اجتماعي كشور >>عدم فرهنگ سازي و اقدامات آموزشي منطقي و كوتاه مدت و بلند مدت در سطوح مختلف سني >> نا آگاهي جامعه از حقوق فردي و اجتماعي >> تورم وتحريم و بحران اقتصادي‏>‏‏>‏ افزايش يافتن بزه و جرم به دليل پايين اومدن سطح رفاه و اقتصاد خانواده و فرهنگ اجتماعي >>افزايش اختلالات شخصيتي و رواني افراد جامعه ناشي از حضور در اجتماع آشفته شده به دلايل ذكر شده


ممنون که توضیح دادین[golrooz]

به نظرتون از اول ازدواج و آشنایی این موارد وجود نداشته ؟؟

برای رهایی از فشار ناشی از این موارد چه پیشنهاداتی دارین ؟

محسن مهابادی زاده
11th October 2013, 08:49 PM
...

نارون1
11th October 2013, 09:31 PM
اين موارد سالهاست كه شروع شده و تا حالا ادامه داشته ؛ مختصر و سربسته ميگم كه براي يك زوج ؛ خانواده چهارچوب و حريم بايد محسوب بشه ؛ حالا همين زوج بعداز ازدواج وارد محيط اجتماعي ميشن كه برخي مسايلش مخل براي خانواده و به شدت کانون خانواده رو تهديد میكنه ؛ اين تهديدات ناشي از همون مطالب پست قبلي هست كه عرض كردم ؛

نظرات من و امثال من ملاک رفتار حرفه اي مسؤلين و اصلاح امور كشور داري نيست ؛


ممنون[golrooz]


وقتی دو نفر تصمیم به ازدواج میگیرن ، این مواردی که گفتین وجود داره ولی عاشقانه برخورد میکنن ، چطوریه که بعد از ازدواج بعضی عشقها رنگ میبازه ؟؟

چه ارتباطی باهم دارن ؟

محسن مهابادی زاده
11th October 2013, 09:45 PM
...

yas-90
11th October 2013, 10:13 PM
نظر شخصی من اينه ‏: اقتصاد ضعيف باعث كاهش سطح فرهنگ در اجتماع و به دنبال اون ضعيف شدن بينشهاي منطقی و صحيح و آينده نگر هست ؛ شرايط اقتصادي مناسب زمينه ساز آموزش صحيح و افزايش سطح بينش و فكر مردمه ؛ احساسي و بي منطق برخورد كردن از عواقب ناشي از پايين بودن سطح بينش و فرهنگ و ديدگاه منطقي هست

سلام

یعنی هر کسی که از نظر اقتصادی شرایط خوبی داشته باشه بعد از ازدواج چنین مشکلی پیدا نمیکنه؟؟؟

zoh_reh
11th October 2013, 10:52 PM
نظر شخصی من اينه ‏: اقتصاد ضعيف باعث كاهش سطح فرهنگ در اجتماع و به دنبال اون ضعيف شدن بينشهاي منطقی و صحيح و آينده نگر هست ؛ شرايط اقتصادي مناسب زمينه ساز آموزش صحيح و افزايش سطح بينش و فكر مردمه ؛ احساسي و بي منطق برخورد كردن از عواقب ناشي از پايين بودن سطح بينش و فرهنگ و ديدگاه منطقي هست



وضعیت مطلوب اقتصادی تسهیل کننده هست، ولی تعیین کننده نیست، بعضی از خانواده ها که خیلی هم از همین دوره و زمونه دور نیستن وضعیت اقتصادی خوبی نداشتن و الان هم تو وضعیت

متوسط هستن ولی از اینکه از صفر شروع کردن و اینجا رسیدند رو بعنوان خاطرات مفید و خوب زندگی تعریف می کنن. معیار تو زندگی خیلی مهمه .

محسن مهابادی زاده
11th October 2013, 10:54 PM
....

نارون1
11th October 2013, 10:57 PM
در مورد موضوعيت سوال خانم نارون ؛ به نسبت زيادی در بين افراد با بينش وسيع تر كاهش پيدا ميكنه ؛ نمونه بارزش رو داريم ميبينيم ؛ دربين طبقه متوسط و پايين جامعه افزايش طلاق و کاهش آمار ازدواج ؛ قطعا از خوشي زياد نيست ؛


در طبقات مرفه هم كم نيست ... اين به چه علت ميتونه باشه? درنظر بگيريم طلاق عاطفي شايد بيشتر باشه

به نسبت طلاق ثبتي

محسن مهابادی زاده
11th October 2013, 11:08 PM
...

محسن مهابادی زاده
11th October 2013, 11:15 PM
....

نارون1
11th October 2013, 11:18 PM
بله درسته ولي به نظرم طبقه مرفه بيشتر با حساب و كتاب جلو ميرن و اگه تمومش ميكنن هم باز حساب وكتاب توش هست ؛ اما قشر احساسي نگر ؛ بي حساب وکتاب جلو ميرن ولي ناچارا با حساب و كتاب تمومش ميكن؛ اما اين کجا و آن كجا ‏!‏
حالا شما راه حل بده لطفا


ازانجاييكه دو نفر به عنوان موجوداتي زنده كه زندگي در وجودشون جريان داره دارن باهم ازدواج ميكنن

پس صرف مادي بودن دردي دوا نميكنه, اصولا نگاه تك بعدي به قضايا كار رو خراب ميكنه

ارامش و عشق و رضايت زناشويي چيزي فراتر از اينهاست هرچند تحت تاثير اين مسايل ممكنه قرار بگيره

اينكه ميگين يك علتش مسايل ماديه , دور از باور نيست ولي ايا هيچ راه نرفته اي وجود نداره ? قدرتي بالاتر از ماديات نيست?

پيشنهاد من تغيير نگرش هست و افزايش قدرت انتخاب و انطباق

محسن مهابادی زاده
11th October 2013, 11:21 PM
...

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد