ورود

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر افسانه ی حیات



Almas Parsi
18th September 2013, 07:19 PM
افسانه ی حیات
از ما چه مانده است؟ با خود چه می بریم؟


اینجا زمین ماستسیاره ی هبوط آدم و حوای مهربانبا فرصتی ، برای کشتن در خاک این زمینمهمان چند روزه ی ، این دشت لحظه ها
رفته است ، هر که آمدهما نیز ، می رویم


http://1doost.com/Files/Pictures/1392/06/26/1379368372.jpg

با کوله بار حاصل بذری که کاشتیمدر رخصت فلاحت در لحظه های عمربر کشته کن نظرما هر چه کشته ایم ، با خویش می بریم
بذری ز عشق و مهرلبخند بر لبان مردم خوب دیار خویشیک دانه از گیاه سخاوت ، در این کویریا یک نهال شوق ، که در دل نشانده ایمما هر چه کرده ایم ، با خویش کرده ایم


http://1doost.com/Files/Pictures/1392/06/26/1379368404.jpg
تا فرصتی به جاستدریاب ، مزرعه ی عمر خویش رابر کن بساط خار فراوان ، که کشته ایاین بذر خشم و کینتیغ و خسی که به دل ها نشانده ایدریاب لحظه را
در فرصتی که از این عمر مانده استبر دشت سینه هااینک نهال عشق و محبت جوانه کنهنگامه ی دروشرم ست پیش باغبان جهانحاصلی ز کین
ای نفس رهگذربر کشته کن نظراز ما چه مانده است؟
با خود چه می بریم؟




برگرفته از مجله ی موفقیت ،نیمه ی دوم شهریور


92 نوشته کیوان شاهبداغی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد