PDA

توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : شعر ترانه های رهی معیری



Capitan Totti
16th September 2013, 12:25 PM
سیرم از زندگانی
در بهار جوانی
زان که بی او ندارم
طاقت زندگانی
ای که منعم نمایی، از پریشانی دل
می کنی از ملامت خنده بر زاری دل
تا که عاشق نگردی
حال عاشق ندانی
شب نمی شود که از غمش خون نگریم
دورم از دلارام خود چون نگریم
سوزم از غم عشق موی سیاهی
از سیاهی بخت وارون نگریم
کرده گردون، دور از آن ماه
حاصلم اشک قسمتم آه
چون ز گردش دور گردون ننالم
رهی معیری

*اولین ترانه ای که رهی آهنگ و شعر آن را در سال 1312شمسی ساخته است.

Capitan Totti
16th September 2013, 10:06 PM
اشک و آه

دارم غم جانکاهی
شب های سیاهی
دور از رخ ماهی
نه یار و نه همراهی
جز قطره ی اشکی
جز شعله ی آهی
با سوز محبّت چه کند دل چه کند دل
با آتش حسرت چه کند دل چه کند دل
می سوزم و می نالم
با حال تباهی
نابرده نصیبی
ناکرده گناهی
ای راحت جان
چاره ی من کن
به پیامی به نگاهی
ز غم جان آمد بر لب
بر دل زارم ای شب
تو گواهی
نه یار و نه همراهی
جز قطره ی اشک جز شعله ی آهی

استفاده از تمامی مطالب سایت تنها با ذکر منبع آن به نام سایت علمی نخبگان جوان و ذکر آدرس سایت مجاز است

استفاده از نام و برند نخبگان جوان به هر نحو توسط سایر سایت ها ممنوع بوده و پیگرد قانونی دارد